تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه مقامات ایران نمیدانستند آمریکاکجاست ؟می گفتند«ینگه دنیا»
ماجرای قربانی کردن گوسفنددر بالکن سفارت آمریکا... مسافت تهران تانیویورک ۲ ماه(باکشتی)راه بود.
آقای حسینقلیخان صدرالسلطنه درزمان ریاست جمهوری«استفن گروور کلیولند»( بیست و دومین رئیس جمهورآمریکا)سفیرایران درآمریکابود.
سفیرایران درواشنگتن( از مهر ۱۲۶۶ تا اواخرمرداد ۱۲۶۷)
سرگذشت حاجی واشنگتن(حسینقلیخان صدرالسلطنه) معروف به حاجی واشنگتن، نخستین سفیر ایران در آمریکا
در محرم سال ۱۳۰۵قمری (مهرماه۱۲۶۶ شمسی) به دارالخلافه احضار و به منصب جلیل وزیر مختاری و خطاب نبیل جنابی و حمایل و نشان درجه اول خارجه و مأموریت به دربار دولت جمهوری اتازونی ینگی دنیا سرافراز و قرین اختصاص گردیده به شمول مراحم و الطاف خاص پادشاهانه شرف و مباهاتی کامل حاصل نمودند.»
۱۰ نفر به همراه «حسینقلیخان صدرالسلطنه» به آمریکا اعزام شدند.
«اولین سفیرایران درآمریکا» از همان آغاز سفر گزارش رویدادها را به دقت ثبت کرد.
اولین روز،ورود اولین سفیرایران به آمریکا
«حسینقلیخان صدرالسلطنه»از روز نخست ورود خود به نیویورک چنین نوشت:
«یوم یکشنبه ۲۳ محرم۱۳۰۵(۱۱اکتبر۱۸۸۷) قبل از ورود کشتی به لنگرگاه، بیرق دولت علیه به دیرک کشتی افراشته، نزدیک به لنگرگاه که شدیم، کشتی بخار کوچکی با مستر کانل لی از نایبهای وزارت خارجه به استقبال آمده، پیش از ورود کشتی به بندرگاه، ما را با کمال توقیر و احترام پیاده کرده، به مهمانخانه ویندزور که بهترین تمام مهمانخانههای نیویورک میباشد منزل گرفته مدت بیست و چهار ساعت در آنجا توقف کردیم.»
تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه مقامات ایران نمیدانستند آمریکا در کدام نقطهی عالم واقع است و نام آن قاره را هم ینگه دنیا میگفتند.
تا این که در سال ۱۸۸۳ میلادی/ خورشیدی مستر آرتور رییس جمهور ایالات متحدهی آمریکا به فکر افتاد به ایران که هم مرز روسیهی تزاری و عثمانی بود سفیری بفرستد و این سفیر در دربار پادشاه ایران نفوذ پیدا کند تا دست کم بتواند آمریکا را آن طور که هست به شاه و زمامداران ایران بشناساند. از این رو مستر بنجامین را به سمت نخستین سفیر و مامور ویژه در دربار ایران ایران تعیین کرد و به تهران فرستاد.
«بنجامین هریسون»با تشریفات مخصوص به ایران وارد شد و با ناصرالدین شاه چندین جلسه دیدار کرد و در این دیدارها که گاهی با حضور مترجم و گاهی بدون حضور مترجم بود(چون شاه زبان فرانسه را میدانست) دو طرف پذیرفتند دولت ایران برای ایجاد روابط حسنه سفیری به آمریکا گسیل دارد تا این سفیر بتواند ایران را آن طوری که هست به آمریکاییها بشناساند و در ایجاد روابط صمیمانه بین دو مملکت توفیق حاصل نماید.
مواجب و مقرری را زود به زود به بنده برسانید... من بیچاره هر چند فکر میکنم در این راه دور که به دو ماه آمدم و به دو ماه باید برگردم در ظرف هشت ماه چه کنم. تا خانه بگیرم و قرارنامه بنویسم و اسباب پهن کنم باید برگردم. راست عرض میکنم که اینطور عجولانه نمیتوان طرح اساس مستحکم انداخت و با یک هشت هزار تومان نمیتوان چهار ماه راه رفت و آمد و ماند و کار کرد. هیچکس مثل بنده به فرنگستان مأمور نشده. چاپارم، نه وزیر مختار»
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:سفارت حاجی واشنگتن درزمان کدام رئیس جمهورآمریکابود؟
«استفن(استیون) گروور کلیولند» (۱۸ مارس ۱۸۳۷ - ۲۴ ژوئن ۱۹۰۸) از سال ۱۸۸۵ تا ۱۸۸۹ و از ۱۸۹۳ تا ۱۸۹۷ به عنوان بیست و دومین و بیست و چهارمین رئیس جمهور آمریکابود.
«گروور کلیولند» تنها رئیس جمهور در تاریخ آمریکا است که در دو دوره غیر متوالی رئیس جمهورشد.
آقای حاجی واشنگتن درزمان ریاست جمهوری«استفن گروور کلیولند»بوده است.
رئیس جمهور ۶ ماهه آمریکا
«جیمز گارفیلد»از ۴ مارس ۱۸۸۱ تا ۱۹ سپتامبر ۱۸۸۱ (از۱۴ اسفند ۱۲۵۹ تا ۲۸ شهریور ۱۲۶۰)
«جیمزآبرام گارفیلد»:(متولد ۱۹ نوامبر ۱۸۳۱ –متوفی ۱۹ سپتامبر ۱۸۸۱) از ۴ مارس ۱۸۸۱ – ۱۹ سپتامبر ۱۸۸۱ رئیس جمهورآمریکابود) با اختلاف تنها ۱۰ هزار رای عمومی، ژنرال وینفیلد اسکات هنکاک، نامزد دموکراتها را شکست داد و به عنوان بیستمین رئیسجمهوری آمریکا انتخاب شد،
جمعیت ایالات متحده آمریکا در سال ۱۸۸۱میلادی ۵۰ میلیون و ۱۵۵ هزار و ۷۸۳ نفر بود.
روز دوم ژوئیه سال ۱۸۸۱( ۱۱ تیر ۱۲۶۰) در ایستگاه راهآهن شهر واشینگتن ترور شد وبعداز ۲ ماه ونیم درروز نوزدهم سپتامبر سال ۱۸۸۱ (۲۸ شهریور ۱۲۶۰)جیمز گارفیلد درگذشت
«چستر آلن آرتور»معاون «گارفیلد»بود
«چستر آلن آرتور »(متولد ۵ اکتبر ۱۸۲۹ – متوفی ۱۸ نوامبر ۱۸۸۶) بیست و یکمین رئیسجمهور آمریکا از حزب جمهوریخواه که از ۱۹ سپتامبر ۱۸۸۱ – ۴ مارس ۱۸۸۵ رئیس جمهورآمریکابود.
«بنجامین هریسون» از سال ۱۸۸۹ تا ۱۸۹۳ به عنوان بیست و سومین رئیسجمهور آمریکا بود.
همزمانی حاجی واشنگتن با ۲۱- چستر آرتور ۱۸۸۱-۱۸۸۵ معاون گارفیلد
«گروور کلیولند» ۱۸۸۵-۱۸۸۹ بیست دومین وبیست وچهارمین رئیس جمهورآمریکا
ماجرای قربانی کردن گوسفنددر ۱۰ ذیحجه ۱۳۰۵ (۲۸ مرداد ۱۲۶۷ )
از مهر ۱۲۶۶ تا اواخرمرداد ۱۲۶۷
«اولین سفیرایران درآمریکا»مشهوربه«حاجی واشنگتن»(حسینقلیخان صدرالسلطنه)فرزند«میرزاآقاخان نوری»صدراعظم ناصرالدین شاه بعداز امیرکبیربود.
تا زمان«ناصرالدین شاه» مردم، البته غیر از مردم کوچه و بازار، یعنی آن دسته از مردمی که مصدر امور بودند و سواد فارسی هم داشتند، میپنداشتند آمریکا بهراستی در زیرزمین واقع است و اگر حدود دویست ذرع چاه بکنند به آمریکا خواهند رسید، چنان که فتحعلی شاه قاجار در روز نهم فوریه ۱۸۰۹ میلادی(۲۲ بهمن ۱۱۸۷)ذیحجه ۱۲۲۳ که «سر هارفورد جونس» نخستین سفیر دولت انگلستان در ایران استوارنامهی خود را با تشریفات مفصل در کاخ گلستان تقدیم داشت، شاه ضمن پرس و جو از اوضاع جهان بهخصوص انگلستان و وضع آن مملکت و طریقهی حکومت پرسید: راستی آقای سفیر این که میگویند ینگه دنیا زیر زمین است حقیقت دارد و آیا اگر من دستور بدهم در این قصر یک چاه دویست ذرعی بکنند به ینگه دنیا خواهم رسید؟
مستر جونس سفیر انگلستان هاج و واج ماند و نمیدانست چه پاسخی به پادشاه ایران بدهد و به طوری که خود مستر جونس در صفحه ی ۱۹۱ سفرنامهی خود مینویسد شاه اصرار عجیبی داشت تا بفهمد چگونه ما زمین را کنده به آمریکا میرسیم و وقتی من گفتم ربطی به کندن زمین ندارد و ما با کشتی به آن مملکت سفر میکنیم، فتحعلی شاه اوقاتش تلخ شد و گفت معلوم میشود حواست پرت است، این سفیر عثمانی در تهران برایم قسم خورد اگر دویست متر زمین را بکنیم به ینگه دنیا میرسیم.
خلاصه، تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه مقامات ایران نمیدانستند آمریکا در کدام نقطهی عالم واقع است و نام آن قاره را هم ینگه دنیا میگفتند تا این که در سال ۱۸۸۳ میلادی/ خورشیدی مستر آرتور رییس جمهور ایالات متحدهی آمریکا به فکر افتاد به ایران که هم مرز روسیهی تزاری و عثمانی بود سفیری بفرستد و این سفیر در دربار پادشاه ایران نفوذ پیدا کند تا دست کم بتواند آمریکا را آن طور که هست به شاه و زمامداران ایران بشناساند. از این رو مستر بنجامین را به سمت نخستین سفیر و مامور ویژه در دربار ایران ایران تعیین کرد و به تهران فرستاد.
بنجامین با تشریفات مخصوص به ایران وارد شد و با ناصرالدین شاه چندین جلسه دیدار کرد و در این دیدارها که گاهی با حضور مترجم و گاهی بدون حضور مترجم بود(چون شاه زبان فرانسه را میدانست) دو طرف پذیرفتند دولت ایران برای ایجاد روابط حسنه سفیری به آمریکا گسیل دارد تا این سفیر بتواند ایران را آن طوری که هست به آمریکاییها بشناساند و در ایجاد روابط صمیمانه بین دو مملکت توفیق حاصل نماید.
حاجی واشنگتن وزن آمریکایی اش
عاقبت حسینقلی خان با هیأتی ۱۰ نفری برای مأموریتی یکساله راهی دیار ینگهدنیا شد و خودش نوشته است که ۲ ماه در راه بودند. وقتی هم که آنجا رسیده گویا شرایطش خوب نبوده و نامهای هم نوشته به ایران تا پول بیشتری باید برایش بفرستند؛ «مواجب و مقرری را زود به زود به بنده برسانید... من بیچاره هر چند فکر میکنم در این راه دور که به دو ماه آمدم و به دو ماه باید برگردم در ظرف هشت ماه چه کنم. تا خانه بگیرم و قرارنامه بنویسم و اسباب پهن کنم باید برگردم. راست عرض میکنم که اینطور عجولانه نمیتوان طرح اساس مستحکم انداخت و با یک هشت هزار تومان نمیتوان چهار ماه راه رفت و آمد و ماند و کار کرد. هیچکس مثل بنده به فرنگستان مأمور نشده. چاپارم، نه وزیر مختار».
حسینقلی خان در نهایت به دلیل اینکه برایش پول نفرستادند فقط حدود ۸ ماه در ینگهدنیا بود ولی خوشش آمده بود از آمریکای آن روزگار و بهنظرش رسیده بود که قاجارها به جای انگلیس و اروپاییها باید با آمریکاییها قرارداد ببندند و در نامهای نوشته است: «محض دولتخواهی عرض میکنم که اگر ملاحظه حرفه میکنید سفارت برلن و وینه [وین پایتخت اتریش] و لندن و پاریس را اگر موقوف [متوقف، تعطیل] میکنید، بکنید و سفارت ینگهدنیا را موقوف نکنید... بسیار جای افسوس است که تاکنون در چنین جایی آدم نداشتید و هر چه میخواستید از اینجا نخواستید و با اینها مراوده نکردید».
در مقابل، ناصرالدین اصلا گمان هم نمیکرد که آمریکا جای مهمی باشد و گویا فقط میخواسته تعارف به جا بیاورد و احترامی گذاشته باشد به کشوری که بهقول خودش «جوانترین دولت دنیا» بود. سفارتی هم که چندان برپا نشده بود، تعطیل شد و ناصرالدین هم دیگر سفیری از ایران به آمریکا نفرستاد که نفرستاد.
درباره حسینقلی خان یا همان «حاجی واشنگتن» مشهور است که در بالکن سفارت یا در بالکن هتلی در نیویورک به مناسبت عید قربان گوسفندی ذبح کرده و مایه ترس خارجیها و دردسرهای دیپلماتیک شده است و همین موضوع ناصرالدین را به خشم آورده است که این روایت تاریخی احتمالا صحت ندارد. دیگر اینکه درباره «حاجی واشنگتن» کتابهایی نوشته شده و فیلم معروفی هم زندهیاد «علی حاتمی» به همین نام ساخته است که خیلیها دیدهاند در سینما و تلویزیون ایران.
در تاریخ مشهور است که فتحعلی قاجار گمان داشت که آمریکا کشوری در زیر زمین است و چنین روایت شده است: «شاه قاجار از «هارفورد جونز بریج» [سفیر مختار بریتانیا] پرسید اینکه میگویند «ینگهدنیا» زیر زمین است حقیقت دارد و آیا اگر من دستور بدهم در این قصر یک چاه دویست ذرعی [هر ذرع معادل حدود یکمتر؛ ۱۰۴ سانتیمتر] بکنند به ینگهدنیا خواهم رسید؟ وقتی پاسخ شنید که ربطی به کندن زمین ندارد و انگلیسیها با کشتی به آن مملکت سفر میکنند اوقاتش تلخ شد و گفت معلوم میشود حواست پرت است، این سفیر عثمانی در تهران برایم قسم خورد اگر دویست ذرع زمین را بکنیم به ینگهدنیا میرسیم».
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«ینگه دنیا»کجاست؟
کلمه ینگه(یانگی) دنیا منظور این است وقتی انگلیس ها بعد از انکه امریکایی ها استقلال خود را گرفتند انها را یانکی خطاب کردند وبعد از جنگ داخلی امریکا مردم ایالات جنوبی امریکا مردم ایالت های شمالی ان را یانکی yankee میگفتند.
قرارداد ناصرالدین با رئیسجمهور آمریکا
ماجرای آغاز روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا در عهد ناصری اینطوری بود: «فرخ خان امینالملک که وزیر خارجه ایران بود در دربار عثمانی با کارل اسپنس سفیر آمریکا دیدار کرد. این دیدار باعث عقد قراردادی بین ناصرالدین شاه و رئیسجمهور وقت آمریکا شد که بهموجب آن روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا باید گسترش مییافت و تجار بین دو کشور رفت و آمد میکردند».
نتیجه هم این شد که ناصرالدین دنبال یک نفر میگشت که بهعنوان سفیر بفرستد آمریکا و گویا تا مدتها موفق نشده و کسی به این سمت و مقام راغب نبوده است؛ «دلیل عمده این عدم موفقیت ترس عدهای از رجال بود که خیال میکردند اگر به آمریکا بروند مثل این است که در ته چاه رفتهاند و خروج از ته چاه هم مشکل است»!
عاقبت حسینقلی خان با هیأتی ۱۰ نفری برای مأموریتی یکساله راهی دیار ینگهدنیا شد و خودش نوشته است که ۲ ماه در راه بودند. وقتی هم که آنجا رسیده گویا شرایطش خوب نبوده و نامهای هم نوشته به ایران تا پول بیشتری باید برایش بفرستند؛ «مواجب و مقرری را زود به زود به بنده برسانید... من بیچاره هر چند فکر میکنم در این راه دور که به دو ماه آمدم و به دو ماه باید برگردم در ظرف هشت ماه چه کنم. تا خانه بگیرم و قرارنامه بنویسم و اسباب پهن کنم باید برگردم. راست عرض میکنم که اینطور عجولانه نمیتوان طرح اساس مستحکم انداخت و با یک هشت هزار تومان نمیتوان چهار ماه راه رفت و آمد و ماند و کار کرد. هیچکس مثل بنده به فرنگستان مأمور نشده. چاپارم، نه وزیر مختار».