پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

زندگینامه علامه سید محسن امین"خودنوشت"۹ماه قبل ازفوت

ماجرای« نمازباران علامه سیدمحسن امین»...قحطی درعراق ولبنان وبی پولی سیدمحسن امین..... ممنوع کردن قمه زنی وعوارضی که دامنگیرعلامه سیدمحسن راگرفت،«شیخ موسی شراره»کیست؟

«علامه سید محسن امین» درجلد دهم اعیان الشیعه نوشت:«شرح حال خود را زودتر برای چاپ آماده کردم چون بیم آن می رفت که اَجَل مُهلت درج آن راندهد»واما قبل ازانتشاراین کتاب درگذشت. 

نگارش خاطرات سید محسن امین:اول شوال ۱۳۷۰ تاهفتم شوال ۱۳۷۰(۲۰ تیر ۱۳۳۰)-وفات  ۴ رجب ۱۳۷۱(۱۰ فروردین ۱۳۳۱)۹ماه بعدازنگارش خاطرات.

«علامه سیدمحسن امین» کیست؟

سید محسن امین درباره زندگینامه اش نوشت:«در این زندگینامه اکثر اتفاقات زندگی خود را بازگو کرده ام، به این امید که تذکار و عبرتی باشد»

مؤلف کتاب اعیان ‏الشیعه:«خودم را در شمار اهل علم می دانم، امیدوارم خداوند مرا جزو صالحان محسوب کندو از برکاتشان برخوردار شده باشم»


«علامه سید محسن امین حسینی عاملی»:من، ابومحمد باقر، محسن فرزند سید عبدالکریم، که نسبم با چند واسطه به زید شهید فرزند امام زین العابدین علیه السلام منتهی می شود، در قریه «شقراء» از توابع جبل عامل در سال ۱۲۸۴ق متولد شدم; اکنون که مشغول تحریر این کلمات هستم اول شوال ۱۳۷۰ است و ۸۶ بهار از عمرم می گذرد، با اینکه به مرحله «رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً۴مریم»رسیده ام.

«سید محسن امین»: ضعف و انواع بیماریها تنم را، که پی درپی با مشکلات و اندوه زمانه دست و پنجه نرم کرده، می آزارد و علائم مرگ یکی پس از دیگری خود را نشان می دهد . مع الوصف بحمدالله عزم، هِمّت و جدیّت به همان میزانی که در دوران جوانی بوده باقی است و با اینکه از تواناییم بر انجام کار کاسته شده بحمدالله مشاعرم سالم است و موفقیت بر مطالعه، تصنیف و تالیف، شبانه روز همچون گذشته ادامه دارد و به کار دیگری، جز آنچه ضرورت اقتضا کند، نمی پردازم .

علامه سید محسن امین حسینی عاملی: نمی دانم مرگ حتمی کی فرا می رسد ولی گویا در چند قدمی من است! از خداوند متعال حُسنِ عاقبت و ادامه طاعت و موفقیت برای اتمام و چاپ این کتاب اعیان الشیعه را خواهانم.

سید محسن امین :مکرر از بزرگان فامیل شنیده ام که اصل ما از «حله » بوده، یکی از اجدادم بنابر درخواست اهالی «جبل عامل» به این منطقه عزیمت می کند تا مرجع دینی مردم باشد .

خاندان ما معروف به «قشاقش » یا «قشاقیس » بوده، دقیقا روشن نیست از چه رو چنین نسبتی داشته است اما اکنون به واسطه انتسابی که به «سید محمد امین فرزندِ سید ابوالحسن موسی» و پدر جدِّ ما(سید علی امین) دارد به «آل امین » معروف است .

سید محسن امین :«پدرم سید عبدالکریم فرزندّ سید علی» مردی پاک سرشت، پرهیزکار، خوش نفس، صالح و عابد بود، بسیار از خوف خدا می گریست .

مادرم، فرزند عالم صالح(شیخ محمدحسین فلحه میسی) از زنان دانشمند، صالح، پاک نهاد و باتدبیر بود که بر «اوراد» و «ادعیه» مواظبت داشت .

جدِّ مادریم(شیخ محمدحسین فلحه) از خاندان «رزق » عالمی فاضل و متقی و شاعری وارسته بود که در مدرسه «جبع » تحصیل کرده سپس به نجف عزیمت نمود و در همانجا از دنیا رفت .

دوران کودکی من

سید محسن امین :من یگانه فرزند خانواده بودم . بیش از هفت بهار از عمرم نگذشته بود که مادرم مرا نزد معلم قرآنی که در روستا بود برد .

وقتی قدم به مکتب خانه نهادم، چنانکه طبیعت کودکان است، دلم سخت گرفت و بشدت آزرده خاطر شدم .

از طرفی دیگر آن روزها بر فضای مکتب خانه ها نحوه ای قساوت و بیرحمی حاکم بود .« چوبه فلک» بر دیوار بالای سر معلم آویخته شده بود، دو عصای کوچک و بزرگ در کنار معلم بود، بچه ها در کنار او نشسته بودند .

آنگاه که بر کسی خشم می گرفت به تناسب دور و نزدیک بودن از یکی از عصاها استفاده می کرد و هر گاه بر همه غضب می کرد، با عصای بلند بر پاهایشان می نواخت .

کودکان را نیز گویا جز صبر و تسلیم چاره ای نبود، زیرا بیم آن داشتند که در صورت اعتراض با فلک پذیرایی شوند .

 

اولیای دانش آموزان نیز به تصور اینکه اعمال این روش به مصلحت کودک است، اعتراضی نداشتند بلکه چه بسا به معلم می گفتند: «گوشت مال تو و پوست و استخوان مال ما

سید محسن امین :آن روز نزد معلم ماندم . ولی روز بعد از رفتن به مکتب سر باز زدم! پدر و مادرم نمی خواستند مرا مجبور کنند چون به تنها فرزند خانواده خود عشق می ورزیدند . از این رو مادرم آموزش مرا خود به عهده گرفت، نوشتن را نیز نزد بعضی از بستگان خوش خط در مدت کوتاهی آموختم . در کودکی اشتیاق چندانی به بازی در خود نمی دیدم، شنا و اسب سواری و رزم آوری را، چنانکه در آن محیط معمول بود، فراگرفتم .

علامه سید محسن امین :به هرحال، گرچه آن روز آموزش با قساوت همراه بود ولی نمی توان گفت بهره های اخلاقی و دینی امروز با آن روز برابر است.

آموزش صرف ونحو

سید محسن امین:پس از ختم قرآن و آموختن کتابت، به علم نحو و آموزش خوشنویسی پرداختم . نخست متن «اجرومیه» را حفظ کردم و چنانکه معمول بود خود، امثله آن را اعراب گذاری کردم .

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آجُرّومِیّه، نام رساله المقَّمه الآجرومیه فی مبادی ء العربیه در نحو که آن را ابوعبدالله محمد بن محمد بن داوود صَنْهاجی (۶۷۲ ـ۷۲۳ق) معروف به ابن آجُرُّوم در مکه تألیف کرده است،شارح این کتاب ،احمد حبیب قصیر عاملی می باشد./پایان.

ادامه زندگینامه سید محسن امین به روایت خودش : در این کتاب(آجُرّومِیّه) ابتدا اعراب بسمله را، آورده با تعبیری مؤدبانه می گوید: علامت جر الله کسر هاء است اما در غیر لفظ جلاله گفته می شد: علامت جر آن کسر آخر است. در این کتاب در شمار نواصب «کی » و «لام کی » را ذکر می کند . با اینکه وقتی بر «کی » لام داخل شود نقش اصلی در نصب را «کی » بر عهده دارد و لام، جاره است . و نیز جزو حروف جازمه «لم » و «لما» و «الم » و «الما» را آورده که اشتباه است.

سید محسن امین:بعضی اوقات به آموختن خوشنویسی می پرداختم . عصرها خود را ملزم به خواندن و مرور درسهای گذشته کرده بودم که بتنهایی این کار را انجام می دادم .

سید محسن امین:خانه ما دو قسمت داشت، در قسمتی از آن مادر و خواهرانم به سر می بردند و در بخش دیگر من بتنهایی درسهای روز گذشته را با صدای بلند تکرار می کردم.

بعد از خواندن «حروف جر» و «حروف قسم» و «اعراب» مثالهای زیاد آنها،

وقتی به «نواصب دهگانه» و «جوازم هیجده گانه» رسیدم، از «اعراب امثله» زیاد و طولانی آنها خسته شدم . از این رو از نواصب و جوازم تنها به آوردن نام آنها قناعت کردم.

روزی تنها نسخه «آجُرّومِیّه» را از دست دادم که برایم ناگوار بود، ناگوارتر از مصیبت صاحب مغنی که مغنی او در سفر حج به دریا افتاد; چون وی دو باره از حفظ نوشت اما من نمی توانستم . اکنون درست به یاد ندارم که بعد چه کردم .

مرحله بعد شروع کتاب- قطر الندی و بل الصدی - از ابن هشام(ابن هشام، عبدالله بن یوسف، ۷۰۸ - ۷۶۱ ق.) در نحو، و «شرح تصریف» از تفتازانی(سعدالدین مسعود تفتازانی متوفی۷۱۲ق) بود.

این دو کتاب را به همراه دو تن از عموزادگانم که بزرگتر از من بودند نزد پسر عمویم سید محمدحسین که مردی فاضل و خوش اخلاق بود می خواندیم .

روش درسی چنین بود که بعد از آنکه مؤدب در حضور استاد می نشستیم یکی از شاگردان متن کتاب را می خواند و سایرین دقت می کردند تا اشتباههای وی را تذکر دهند . سپس استاد آن بخش را توضیح می داد . بعد از درس در جلسه مباحثه همان شخص که عبارت را خوانده بود درس را تقریر می کرد و دیگر شاگردان با دقت نقل وی را دنبال می کردند . روز بعد شاگرد دیگری در حضور استاد عبارت را می خواند و در جلسه مباحثه بحث می کرد.

سید محسن امین:یکی از دوستان پدرم بزاز بود . مسافرتی در پیش داشت . از او خواستم دیوان شعری از بیروت(لبنان) برایم تهیه کند . او نیز دیوان «ابوفراس حمدانی » را برایم خرید.

آن کتاب را خواندم و بسیاری از اشعارش را حفظ کردم و هم اکنون نیز حفظ هستم . اغلب اشعار آن برایم روشن بود ولی چون در سن کودکی بودم و از طرفی اولین دیوان شعری بود که می خواندم یا بخشی از آن را نمی فهمیدم یا بخوبی متوجه نمی شدم .

سید محسن امین:مدتی کوتاه نزد استاد و پسر عمویم ماندم ولی بهره چندانی عایدم نشد; چون در شرایطی نبودم که بدانم چگونه باید درس خواند، راهنما نیز نداشتم گرچه پسر عمویم مردی فاضل بود .

حدود سال ۱۲۹۷ جناب سید جواد مرتضی از عراق به روستای خود - عیثا الزط - آمد . با گروهی از طلاب کتاب «قطر الندی» را خدمت ایشان می خواندیم.

میخواندم ولی چیزی نمی فهمیدم

سید محسن امین:در طفولیت چنین بودم که در مطالعه از مطالب چیزی نمی فهمیدم و در درس نیز فکرم پریشان بود . مدت کوتاهی بدین منوال گذشت، تمام همسالان من مشغول بازی بودند، به خود می گفتم تو تا اینجا آمده ای تا بهره ای ببری نه همچون کودکان به بازی بپردازی.

پس کمر همت بسته عزم را جزم کردم . شب که کتاب را باز کردم در مقابل، چراغی بود که طلبه ها دور آن حلقه زده مطالعه می کردند،وقتی به عبارت نگاه کردم باز برایم نامفهوم بود، اما ناگهان نوری بر من تابید که مسرور و متنبه شدم . گویا تازه دریافتم که چگونه باید مطالعه کرد و چگونه فهمید.

سید محسن امین:از آن هنگام تا به امروز، همواره استوار و بلند همت با تمام توان مشغول فراگیری علم، از طریق مطالعه، مذاکره، تالیف و تدریس در فنون مختلف صرف و نحو، منطق و بیان، فقه و اصول در مدارس «جبل عامل» و «نجف» هستم و هیچگاه خسته نشده ام.

اجتناب ازغیرعالم

علامه سید محسن امین:از معاشرت با کسی که بهره علمی از او نمی بردم خودداری ورزیدم و بر رنج دوران صبور بودم .

اجتناب ازغیبت

علامه سید محسن امین:خداوند بر من منت نهاده با دوستی زیرک، کوشا و باتقوا آشنا شدم.

جناب «شیخ محمد دبوق» که از من بزرگتر بود، سخت از غیبت کردن و شنیدن آن پرهیز داشت; هرگاه کسی می خواست غیبت کند، به گونه ای بایسته و بدون اینکه صریحا او را نهی کند، موضوع صحبت را عوض می کرد و هر صحبتی که پیش می آمد شعر یا حکایتی را به عنوان استشهاد مطرح می کرد.

علامه سید محسن امین:ما دو نفر نزد سید جواد مرتضی درس می خواندیم، وقتی مساله ای طرح می شد تا شاگرد خوب نمی فهمید از آن نمی گذشت . گاه استاد مساله ای را دو سه بار تکرار می کرد تا دوستم بفهمد و من از این تکرار رنج می بردم ولی چیزی نمی گفتم .

سید محسن امین:هنگام مباحثه دو زانو روبه روی من می نشست، بدون اینکه به جایی تکیه کند، به راست و چپ متمایل شود و یا به جای دیگر توجه کند . وقتی او را چنین می دیدم شرمنده شده مانند وی می نشستم گاه هم طبیعت کودکانه بر من مسلط می شد و تغییر حالت می دادم، دوباره یادم می آمد و به حالت نخست بر می گشتم . در هر صورت، همراه دوست گرامیم شیخ محمد دبوق، شرح قطر الندی، علم صرف و نیز شرح ابن ناظم تا بحث «نعم » و «بئس » را با دقت خواندیم .

پس از اتمام شرح قطر الندی به ادامه شرح ابن ناظم بر الفیه پرداختیم در این میان به شرح شیخ رضی بر کافیه ابن حاجب نیز با تمام دقت مراجعه می کردیم; این شرح از مهمترین کتابهای نحو و حاوی فلسفه علم نحو و لغت عربی با شیوه ای بدیع است . نیز کتابهای مشهور دیگر مثل شرح خیامی را مرور می کردیم، کتاب تصریح تالیف خالد ازهری را نتوانستیم تهیه کنیم . یکی از بستگان نسخه ای خطی و حجیم از این کتاب داشت که قسمتهایی از آن از بین رفته بود; با اینکه ارزشی نداشت اما چون گوهری کمیاب از عاریه دادن آن به ما دریغ داشتند، با خواهش و تمنا آن را عاریه کردیم . البته بعدها نسخه ای چاپی یافتیم که بسیار خوشحال شدیم . آنچه را گفتم برای این بود که معلوم شود در راه کسب دانش چه رنجهایی را متحمل می شدیم .

سید محسن امین:روزهای پنجشنبه غالبا بعد از ظهر از «عیثا» به زادگاه خود «شقراء» می رفتیم و عصر جمعه بر می گشتیم.

روزی به علت آمدن باران نتوانستیم به «عیثا» بازگردیم، آن روز مادرم برای پیدا کردن «شرح الفیه»(ابن مالک بن ناظم) به زحمت افتاد تا از مطالعه درس در شب شنبه باز نمانم و بالاخره آن را پیدا کرده آورد .

همراه با «شرح الفیه ابن ناظم»و «شرح جاربردی بر کافیه ابن حاجب» را نیز که مربوط به تصریف است می خواندیم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:شرح «شافیه» ابن حاجب در صرف، معروف به «صرف رضی»؛ شرح «کافیه» ابن حاحب در نحو، معروف به «شرح الکبیر» یا «شرح الرضی»؛ شرح «قصائد سبعه» ابن ابی‌الحدید؛ حاشیه بر «شرح تجرید العقاید الجدیده و الحاشیه القدیمه» است.

«رضی الدین محمد بن حسن ‌استرابادی»(متوفی ۶۸۸ق‌)، معروف به «فاضل رضی» و «شارح رضی»، و ‌ملقب به «نجم‌الائمه» و «رضی‌الدین»؛ عالم امامی، ادیب و نحوی شیعی قرن هفتم است‌./پایان.

ادامه خودنوشت علامه سید محسن امین:وقتی در شرح الفیه به بحث «نعم و بئس » رسیدیم، دوستم جناب «شیخ محمد دبوق» به همراه دوست خود پیاده و در لباس دراویش برای زیارت عتبات، عازم عراق شد.

در این فاصله شرح الفیه را تمام و «مغنی اللبیب»(ابن هشام الانصاری) را شروع کردیم . به یاد دارم وقتی به کلمه «اَجَل » رسیدیم عبارت «و قید المالقی » - منسوب به مالقه از شهرهای اندلس - را قیدا لما لقی (به صیغه ماضی) می خواندم!.

سید محسن امین:حدود سال ۱۳۰۰ ه بود که در شهری دیگر علم بیان و منطق را از کتاب مطول و حاشیه «ملاعبدالله زنجانی» بر تهذیب «سعدالدین تفتازانی» شروع کردیم.

استادمان روش عجیبی داشت، و بی توجه به عبارات و محتویات کتاب، مطالبی می گفت که نمی فهمیدیم، در مباحثه هم متوجه می شدیم که چیزی از درس به یاد نداریم، اغلب با مطالعه و مراجعه به حواشی مطالبی دستگیرمان می شد که آن را مباحثه می کردیم.

به خاطر حُسن ظنی که به استاد داشتیم بر این گمان بودیم که او مطالب بلندی را عنوان می کند ولی ما قابلیت درک آن را نداریم.

سید محسن امین:به او می گفتیم فراتر از تفسیر عبارت کتاب چیزی را نمی خواهیم، می گفت: دست و بال مرا ببندید، مرا به بند بکشید من جز این بلد نیستم و راست می گفت، حقا روش او شگفت آور بود .

«شیخ موسی شراره »کیست؟

سید محسن امین:چون دیدیم از درس این استاد نمی توانیم استفاده کنیم، به روستای بنت جبیل رفتیم . در این روستا بودم که «شیخ موسی شراره» از عراق به آنجا آمد . وی برخلاف معمول بدون اطلاع قبلی و بدون هیچگونه تشریفات، ساده و بی آلایش سوار بر استری کرایه ای وارد شده در منزل «شیخ محمدحسین مروه» فرود آمد، تنها خویشاوندان وی برای استقبال آمده بودند . وقتی مردم حرفهای وی را شنیدند و کارهای او را مشاهده کردند پی به عظمت او برده مقام بلندی برای او قائل شدند .

«شیخ موسی شراره» سعی بلیغی در فعالیتهای اصلاحی - دینی داشت.

وی مدرسه ای تاسیس کرد که در آن علوم عربی، اعم از نحو، صرف، بیان، منطق، اصول و فقه، تدریس می شد; عده ای از طلاب در آنجا گرد آمده هم خود استفاده می کردند و هم برای دیگران مفید بودند .

«شیخ موسی شراره»،عزای حضرت سیدالشهدا را احیا کرد و برای سوگواری، مجالسی همچون مجالس عراق ترتیب داد، برای شعر عاملی و اجرای آن در مجالس سوگواری روشی ابداع کرد.

در مجالسی که بدین منظور ترتیب می یافت موعظه می کرد و روایاتی از نهج البلاغه می خواند . گاه نیز از من می خواست که به جای او سخنرانی کنم .

«شیخ موسی شراره»یکبار به من می فرمود: «تمام اوصاف تو خوب است جز شدت حیا و حجبی که داری»

 ایشان مجالس فاتحه و خواندن شعر در آن را به روشی که در عراق معمول بود، مرسوم کرد و به ادبا روش نقد شعر را آموخت و مرا به سرودن شعر ترغیب کرد .

از جمله مجالسی که ترتیب داده بود چهار مجلس بود که یکی از آنها در شب جمعه در حضور خودشان برگزار می شد و دو مجلس دیگر صبح جمعه ها پشت سر هم بود . مجلسی هم عصر جمعه تشکیل می شد . در مجلس اولی موعظه می کرد، طلبه ها مذاکراتی علمی داشتند، نهج البلاغه خوانده می شد و از طلبه ها پرسش می کرد، افرادی را که پاسخ می دادند تشویق و آنها که از پاسخ دادن عاجز می ماندند سرزنش می کرد .

 گاه نیز از من می خواست که به جای او سؤال کنم . مجالس سوگواری که او ترتیب می داد گرچه خالی از اشکال نبود ولی آغاز اصلاح مجالس سوگواری دیگر به شمار می رفت .

سید محسن امین:من در تالیف «لواعج الاشجان» و «المجالس السنیة» به این نکته پی بردم که بخشی از آنچه مرثیه خوانها در عراق می خوانند دروغ است و بخشی دیگر مشوب به زوایدی بی اساس است.

تحریفات در قتل امیرالمؤمنین

مثل اینکه می گویند: وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را «ابن ملجم» مضروب ساخت، «حبیب بن عمرو» به حضرت علی(ع) گفت:«ان البرد لایزلزل الجبل الاصم و لفحة الهجیر لاتجفف البحر الخضم و اللیث یضری اذا خدش و الصل یقوی اذا ارتعش » : سرما کوه استوار را متزلزل نمی سازد و وزش باد گرم دریای وسیع را نمی خشکاند و شیر چون زخمی شود درنده تر می گردد و مار آنگاه که بلرزد قویتر می شود .

مقتل: فقط «لهوف» سید ابن‌طاووس (متوفی ۶۶۴ق)

علامه سید محسن امین:این گفتار پرنقش و نگار را هیچ مورخ و محدثی نقل نکرده بلکه ساختگی است ولی مرثیه خوانها در عراق، آن را می خوانند و در کتاب «سفینه» شیخ موسی شراره نیز آمده است!.

«از اصلاحات(تغییراتی) که شیخ موسی شراره به وجود آورد این بود که تنها خواندن مقتل ابن طاووس (لهوف) را در مجالس عزای حسینی رسم کرد»

علامه سید محسن امین:چون کتاب«لواعج الاشجان» ما تالیف شد، مقتل را از روی آن می خواندند و مرثیه خوانها از «المجالس السنیة» استفاده می کردند . از این رو نقلیات از عیوب و اکاذیب پیراسته گردید .

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«آیت الله موسی شراره عاملی»متولد۱۲۶۵ قمری در۱۱ شعبان۱۳۰۴ قمری درگذشت،فرزندش(شیخ عبدالکریم شراره ای)جانشین پدربود زعامت مدرسه بنت جبیل راعهده داربود  در جمادی الثانی ۱۳۳۲درگذشت.

ادامه خاطزات زندگی علامه سید محسن امین به روایت خودش:در بنت جبیل، درس را خدمت «سید نجیب فضل الله حسنی عیناثی» ادامه دادیم. مطول و حاشیه ملاعبدالله را نزد وی تمام کردیم، شرح شمسیه را نیز با تمام دقت خواندیم .

در این میان به «شرح مطالع در منطق»، نیز مراجعه می کردیم . سپس معالم را شروع کردیم . ضمنا به حاشیه سلطان و شیروانی و غیره هم مراجعه می کردیم .


علامه سید محسن امین:تصمیم گرفتیم که «شرائع »را بخوانیم، یکی دو جلسه حضور بعضی رفتیم که از عهده تدریس بر نمی آمد، ناچار او را رها کرده دیگری را نیز نیافتیم.

کتاب«شرایع الاسلام»محقق حلی(متوفی۶۷۶ ق) 

 وقتی مطول می خواندم حاشیه ای بر آن نوشتم و نیز حاشیه ای بر معالم، و کتابی در نحو، تدوین کردم.

سید محسن امین:پدرم که در عراق بود پسرعموها از وی خواسته بودند مرا به نجف بفرستد . وقتی بازگشت، از جمله کسانی که به دیدن او آمدند شیخ موسی شراره بود.

پدرم ضمن صحبت خواسته پسر عموهایم را بازگفت . هنوز صحبت او تمام نشده بود که «شیخ موسی شراره» گفت: پسر عموهایش بالاتر از او نیستند .

علامه سید محسن امین نوشت:سرانجام «شیخ موسی شراره» در سال ۱۳۰۴ ق به مرض سل مزمن درگذشت.

علامه سید محسن امین:طلبه ها متفرق شده هر کس به وطن خویش بازگشت . معمولا در جبل عامل عمر مدرسه با عمر صاحب آن و یا حتی در زمان حیات او پایان می پذیرد.

علامه سید محسن امین:تصمیم گرفتم بقیه معالم را نزد بعضی از علما که از عراق آمده بودند تمام کرده کتابی دیگر را شروع کنم ولی آنها کفایت لازم را نداشتند.

پس چون ماندن خود را در آنجا بیهوده دیدم، از طرفی مایل به معاشرت با عوام نیز نبودم، با کناره گیری، مشغول تدریس و مطالعه شدم . میل داشتم برای ادامه تحصیل به عراق بروم ولی میسر نبود .

آمدن «آیت الله سید مهدی حکیم» به بنت جیبل

پس از رحلت شیخ موسی شراره، عده ای سرشناس به تشویق گروهی از اهل فضل با فرستادن تلگرافهای متعدد از شیخ محمدحسین کاظمی، که مشهورترین عالم عرب در عراق بود، خواستند یکی از این دو نفر، سید اسماعیل صدر یا سیدمهدی حکیم، را به بنت جبیل اعزام کند بالاخره سید مهدی حکیم پذیرفت

آیت الله سید محمد مهدی حکیم فرزندآیت الله سیدمحسن حکیم(متوفی ۲۷ دی ۱۳۶۶)

علامه سید محسن امین:مردم به استقبال «سیدمهدی حکیم »رفتند، ما نیز چون تشنه ای که به آب زلال رسیده باشد بسیار مشعوف بودیم.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:«آیت الله سیدمحسن حکیم » بعدازرحلت آیت الله بروجردی،از سال ۱۳۴۰ تا زمان فوتش۱۲خرداد ۱۳۴۹)مرجع شیعیان بوده ،وی دارای۱۰پسر است که۵نفرشان(عبدالهادی، عبدالصاحب،علاءالدین،محمدحسین ومحمدباقر)درمبارزه وقیام  شهیدشدند.،یکی ازفرزندانش(سیدمهدی حکیم)درزمان گرفتن عکس،درزندان بعثی بوده است.فوت در ۲۷ ربیع‌الاول ۱۳۹۰ در ۸۴ سالگی 

علامه سید محسن امین:«طُلّاب مدرسه شیخ موسی شراره» جمع شدند، من خانه ای در «بنت جبیل» اجاره کرده با خانواده به آنجا رفتیم.

درسها کم و بیش شروع شد ولی همت ایشان بیشتر صرف وعظ و ارشاد و اصلاح جامعه می شد و کمتر به تدریس اشتغال داشتند . به هر حال هر مصلحی در این عالم رای خاص خود را دارد و همان را اعمال می کند.

نکته جالب آیت الله حکیم در باره «آمربه معروف وناهی ازمنکر»

علامه سید محسن امین نوشت:وی(آیت الله سیدمهدی حکیم» پس از چندی عده ای از افراد سرشناس را جمع کرده به آنها گفت:

«من برای امر به معروف و نهی از منکر به اینجا آمده ام، و این مساله تحقق نمی یابد جز اینکه از مردم بی نیاز باشم. پس ضروری است افرادی جمع شده مزرعه ای را برای من تهیه کنند تا به وسیله آن امرار معاش کنم»

علامه سید محسن امین نوشت:این جلسه پس از صحبتهای زیاد بدون نتیجه پایان پذیرفت و افراد متفرق شدند.

«سید حکیم» نیز وعظ و ارشاد و مسافرتهای تبلیغی را بر ماندن در آنجا و تدریس ترجیح داده از آنجا رفت. بارفتن آیت الله حکیم-باز طلبه ها متفرق شدند; من نیز چون بقیه به وطنم برگشتم و این مساله بر پدرم بسیار گران آمد.

سفر ازلبنان به عراق باجیب خالی

چهار سال به تعلیم و مطالعه گذشت، در سال ۱۳۰۸قمری «شیخ حسین مغنیه» به من گفت: با عده ای تصمیم داریم برای ادامه تحصیل به عراق برویم تو هم با ما بیا.

علامه سید محسن امین نوشت:به پیشنهاد پدرم استخاره کردم، خوب آمد، به همراه خانواده آماده مسافرت شدیم در حالی که حتی یک درهم نداشتم!.

با عنایت الهی از فروش بعضی حبوبات و . . . مقداری پول فراهم آمد و به طرف نجف حرکت کردیم و بالاخره پس از تحمل مشقات فراوان به نجف رسیدیم.

علامه سید محسن امین نوشت:خانه ای را در محله «حویش » اجاره کرده، درس و تدریس را شروع نمودیم . در همسایگی ما فقیه عارف و اخلاقی مشهور، «ملاحسینقلی همدانی»(۱۲۳۹-۱۳۱۱ق) زندگی می کرد دو روز در درس اخلاق وی شرکت کردم ولی رها کرده به فقه و اصول پرداختم . بعدها پشیمان بودم که چرا تا آخرین روز حیات وی در درس او شرکت نکردم، در نجف بودیم که ایشان رحلت کرد . بیشتر شاگردان او از عرفا و صلحا بودند.

روش تدریس در حوزه های علمیه نجف

علامه سید محسن امین نوشت:تدریس در نجف دو مرحله داشت: مرحله اول تدریس سطوح بود که استاد عبارت کتاب را تفسیر می کرد و نظر خاص یا اعتراضی اگر داشت بیان می کرد طلبه هایی که می توانستند، نظر او را رد می کردند و . . . .

ابتدا کتابهایی در صرف و نحو را می خواندند . سپس بیان و منطق و بالاخره فقه و اصول خوانده می شد . برخی نیز به علم کلام می پرداختند . بعضی هم طبیعیات و الهیات می خواندند .

مرحله دوم تدریس خارج بود یعنی خارج از کتاب; برای نائل شدن افراد به درجه اجتهاد درس خارج در محدوده اصول و فقه بیان می شد . مسائل علم اصول یکی پس از دیگری طرح شده اقوال علما و ادله آنها بیان و بررسی می شد، سپس یکی از اقوال، انتخاب و مبرهن می گشت . طلبه ها مناقشه می کردند و استاد آنان را مجاب می ساخت . و نیز در فقه، فرعی عنوان می شد، اقوال و ادله و اجماع بررسی و نظر صائب مشخص می گشت.

علمای مشهور عراق در زمان اقامت علامه سیدمحسن امین در نجف

علمای عجم(ایران): حضرات آقایان شیخ ملا کاظم خراسانی، شیخ آقارضا همدانی، شیخ عبدالله مازندرانی، سید کاظم یزدی، میرزا حبیب الله رشتی، میرزا حسین فرزند میرزا خلیل تهرانی قدس سرهم.

علمای اتراک(تُرک): آقایان شیخ حسن مامقانی و ملامحمد شرابیانی همه این افراد از مدرسین بودند.

علامه سید محسن امین درادامه نوشت:البته افراد دیگری نیز بودند همطراز ایشان که شمارش همه آنها مشکل است.

از علمای عرب آقایان: شیخ محمد طه نجف نجفی، که گرچه اصلشان از تبریز بوده اما خاندانشان عرب شده اند; وی رئیس مدرسین عرب بود.

و شیخ علی رفیش، مدرس، و سید محمدتقی طباطبائی آل بحرالعلوم، مدرس، و شیخ عباس فرزند شیخ علی، و شیخ عباس فرزند شیخ حسن، که هر دو از احفاد شیخ جعفر صاحب کاشف الغطاء بودند.

و سید حسین قزوینی و شیخ محمود الذهب و علمای دیگری که یا در ردیف ایشان بودند یا بالاتر.این بزرگواران در نجف حضور داشتند،

«رئیس کل سامرا »چه کسی بود؟آیت الله میرزای شیرازی

علامه سید محسن امین نوشت: اما در سامرا رئیس کل، جناب «میرزا سید محمدحسن شیرازی» بود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:میرزای شیرازی(صاحب فتوای تحریم تنباکو) در اواخر عمر به مرض سل مبتلا شد و سرانجام در شب چهارشنبه ۲۴ شعبان ۱۳۱۲ در هشتاد و دو سالگی در شهر سامرا درگذشت. جنازه او با حضور علما و انبوه مردم سوگوار از سامرا به نجف اشرف برده شد و در جنب باب طوسی دفن گردید.

«رئیس کل کربلا»

علامه سید محسن امین نوشت:در کربلا «شیخ زین العابدین مازندرانی»بود.

« کاظمین»

در کاظمیه «شیخ محمدتقی» نواده شیخ اسدالله شوشتری و شیخ محمد فرزند حاج کاظم و سید مهدی حیدری و سید اسماعیل صدر و سید حسن صدر و شیخ مهدی خالصی و . . . .

قحطی در عراق و لبنان

علامه سید محسن امین نوشت:بیش از سه سال در عراق قحطی پدید آمد، عائله من به هفت نفر رسیده بود.

همزمان باعراق در جبل عامل نیز قحطی آمده بود .

از این رو در سال، فقط پنج لیره عثمانی برای ما می آمد . این پنج لیره مشکلی را از ما هفت نفر حل نمی کرد . ممر دیگری هم نبود، عادت هم نداشتیم نزد کسی حاجت ببریم . سال اول بعضی از اثاثیه را، که تا حدودی می شد بدون آن زندگی کرد، فروختیم و میانه روی را مراعات کردیم.

آن سال گذشت . قحطی همچنان ادامه داشت ولی چون گذشته بی اعتنا به آنچه پیش آمده و با عفت نفس، ملازم درس و بحث بودیم.

امرارمعاش ازطریق فروش کتاب و فروش طلاهای زن

علامه سید محسن امین نوشت:سال بعد بعضی از کتابها را که نیاز چندانی به آن نداشتیم، فروختیم . سال سوم قحطی نیز «زیورآلات عیال» را فروختم،امرارمعاش کردیم.

سال چهارم قحطی درعراق وبی پولی علامه سیدمحسن امین

اما سال چهارم نه اثاثی بود که بفروشیم و نه کتاب و نه زیورآلات!

قحطی و غلا(گرانی کمبودمأکولات) هم ادامه داشت.

علامه سید محسن امین:لیکن برای ما هیچ چیز عوض نشده بود; بی اعتنا مواظب درس و مطالعه خود بودیم . گویا اصلا مساله ای اتفاق نیفتاده بود.

دراوج قحطی ومفلسی «رزق ازغیب رسید»

علامه سید محسن امین:اما خدا می دانست که چه وضعی داشتیم، از این رو خدا ما را رها نکرد و مثل همیشه بر ما تفضل کرد.

عصریکی ازروزهای سال چهرم قحطی بود، مشغول مطالعه بودم، کسی در زد، دیدم «شیخ عبداللطیف شبلی عاملی» است.

نامه شیخ محمد سلامه عاملی

وی نامه ای به من داد از «شیخ محمد سلامه عاملی» مفاد نامه این بود: شخصی به نام «حاج حسین مقداد» ده لیره عثمانی یا بیشتر به من داده که به شما بدهم .

علامه سید محسن امین نوشت:من شخصی به این نام را نمی شناختم و سابقه نداشت شیخ محمد سلامه، با این همه رفت و آمدی که پیش ما داشت، چنین کاری انجام دهد . دانستم که این وسعت رزق از عنایات خداوند تبارک و تعالی است.

تالیف کتاب «کشف الغامض»

وقتی بحث میراث شرح لمعه را می خواندم دیدم فروعات زیادی دارد . بر آن شدم که از مسائل و حساب فرائض آن یادداشتهایی بردارم . این یادداشتها دستمایه ای شد تا کتابی مبسوط و مستدل به نام «کشف الغامض فی احکام الفرائض» در دو جلد تدوین کنم.

بعدها آن را تلخیص کرده فروعات را بدون ذکر دلیل آوردم و به نام سفینة الخائض فی بحرالفرائض ارائه دادم . سپس به صورت منظوم در آورده به نام جناح الناهض الی تعلم الفرائض چاپ کردم .

در موقع تالیف کشف الغامض در خانه ای محقر زندگی می کردیم . یکی از دو اتاق این خانه در اختیار پسر عمویم سید حسن با خانواده بود و در اتاق دیگری من با همسر و فرزندانم به سر می بردیم . از این رو ناچار حجره ای در مدرسه قطب گرفته با تلاشی شبانه روزی ابتدا دو جلد آن کتاب را نوشتم . سپس از پسرعمویم، فرزند صاحب مفتاح الکرامه بخش میراث مفتاح الکرامه را گرفته استنساخ کردم .

زیارت امام حسین علیه السلام درطول ۱۰ سال اقامت درنجف

بحمدالله تا مدتی که در نجف بودم، که تقریبا ده سال و نیم طول کشید . زیارت امام حسین علیه السلام در ایامی مانند عاشورا، عید فطر و قربان، عرفه و اربعین ترک نمی شد.

زیارت پیاده ازنجف تاکربلا

همیشه قبل از مسافرت به بازار می رفتم و از کسانی که طلب داشتند حلالیت می طلبیدم .

علامه سید محسن امین نوشت:پیاده زیارت کردن را دوست می داشتم، عده ای هم به دنبال من می آمدند.

زندگی مثل اغنیا،خرج مثل فقرا(تدبیردرمعاش)

سید محسن امین نوشت:ایامی که در نجف بودیم همچون اغنیا زندگی و چون فقرا خرج می کردیم و این نبود جز به خاطر حسن تدبیری که در معاش داشتیم; از بازار اجناس را به قرض نمی خریدیم بلکه اگر پول نداشتیم قرض می کردیم و جنس خوب و ارزان تهیه می کردیم . هر میوه ای را در فصل خود می خریدیم تا ارزان باشد.

مشکلات فرهنگی دمشق(سوریه)

اواخر شعبان ۱۳۱۹(نیمه آذر ۱۲۸۰) وارد دمشق شدم . در آنجا مشکلات عدیده ای بود که ناچار می بایست به اصلاح آن می پرداختم:

۱- جهل و بی سوادی به طور فراگیر حاکم بود .

۲- تشعب و حزب گرایی موجب افتراق بین مسلمانها شده بود .

۳- مجالس سوگواری و سخنرانیها به گونه غیرصحیحی اداره می شد.

و در حرم زینب صغری(ام کلثوم) در روستای راویه قمه زنی و امور خلاف دیگری رواج داشت که مبارزه با آن مشکل بود; بخصوص که رنگ مذهبی هم به خود گرفته بود .

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:علامه سید محسن امین معتقداست که حضرت زینب(س) در مدینه مدفون است، قبری که در شهرک«راویه» دمشق است متعلق به زینب صغری (ام کلثوم) است.

علامه سید محسن امین نوشت:تصمیم گرفتم این سه مشکل را مرتفع سازم . نخست کوشیدم تا علوم عربی را شخصا به کسانی که آمادگی دارند بیاموزم . که بحمدالله موفق شدم افراد لایقی را تربیت کنم . همزمان شبها پس از نماز مجالس موعظه داشتم و مسائل فقهی را از تبصره علامه حلی برای مردم بیان می کردم . تصمیم گرفتم دبستانی پسرانه را راه اندازی کنم . ابتدا خانه ای خالی تهیه دیده ملای مکتبی ها را به آنجا منتقل کردیم و بتدریج علوم جدید را وارد مدرسه کردیم . و نیز منزلی را برای راه اندازی دبستانی دخترانه اجاره کردیم .

در سال ۱۳۲۰قمری قبل از تشرف به حج به پیشنهاد فردی خیر با گروهی از تُجّار صحبت کردم تا به اتفاق آنها خانه ای را که قبلا مورد نظر بود جهت مدرسه خریداری کنیم.

سرانجام با تلاشی پی گیر موفق شدیم و پس از مدتی توانستیم با کمک افراد خیر خانه بهتری را تهیه کرده دانش آموزان را به آنجا منتقل سازیم.

این مدرسه هم اکنون، که هفتم شوال ۱۳۷۰(۲۰ تیر ۱۳۳۰) است(هنگام نگارش خاطرات) از نظر کیفیت ساختمانی، حسن اداره، اشراف بر حفظ اصول اخلاقی و شؤون اسلامی، بالا بودن میزان قبولی در امتحانات و داوطلبان حضور در مدرسه، یکی از بهترین مدرسه های دمشق به شمار می آید . کتابهای مختلفی نیز برای کلاسها تنظیم و چاپ شده که حاوی مسائل مختلف و متنوع عقاید، احکام، تفسیر و اخلاقیات است . این کتابها که به فارسی نیز ترجمه شده در مدارس دیگر نیز مورد استفاده قرار می گیرد . برای تامین هزینه های جاری مدرسه گروهی از اهل خیر موقوفاتی به آن اختصاص دادند . مدرسه دخترانه با کمبود فضا رو به رو شده بود که به وسیله فردی خیر خانه ای خریداری و موقوفاتی برای آن قرار داده شد .

این اولین مشکلی بود که خداوند ما را در رفع آن توفیق بخشید . اما مشکل دوم که تحزب و فرقه گرایی بود، چون شناختی برای مقابله با آن نداشتم و از طرفی نتیجه ای بر آن نمی دیدم خود را درگیر با آن نساختم .

مشکل سوم اصلاح کیفی سوگواری حضرت سید الشهداعلیه السلام بود، که در آن کاستی هایی دیده می شد:

۱- وجود نقلیات کذب و کارهای ناصواب در بین ذاکران اهل بیت علیهم السلام . شخصی جریان جنگ جمل را نقل می کرد ضمن صحبتهای خود گفت: «نام آن شتر عسکربن مردویه بود».

علامه سید محسن امین نوشت:پیش خود گفتم ممکن است شتر نامی داشته باشد اما هیچگاه نشنیدم شتری را با نام پدر نیز بخوانند!.

از وی پرسیدم، گفت: این نکته در بحارالانوار است . وقتی به بحار مراجعه کردم، دیدم در آنجا آمده است: «و کان اسم الجمل عسکرا» ، سپس مطلب جدیدی شروع کرده می گوید: ابن مردویه . . . .

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: درجنگ  صفین .جمل عائشه را بر شتری حمل کرد که نام او عسکر بود و این ماجرارایکی ازراویان « ابى بکر احمد بن موسى بن مردودیه الاصفهانى» نقل کرده است.

الجمل مع عائشة وهو صاحب الجمل اعطاه عائشة وکان الجمل یسمی عسکرا.

ادامه خودنگاری علامه سید محسن امین:با استناد به منابع معتبر کتاب لواعج الاشجان را در مقتل نوشتم، پس از آن کتاب اصدق الاخبار فی قصة الاخذ بالثار و الدر النضید فی مراثی السبط الشهید و النعی تالیف محمد بن نصار را چاپ و رایج ساختم . و چون دیدم که آموزش ذاکران جز با تالیف کتابی میسر نیست، کتاب المجالس السنیة فی مناقب و مصائب النبی و العترة النبویة را در پنج قسمت تالیف کردم; چهار قسمت اول در باره امام حسین علیه السلام و جلد پنجم مخصوص پیامبر، حضرت زهرا و سایر ائمه علیهم السلام است .

ممنوع کردن(تحریم)قمه زنی

«علامه سید محسن امین» نوشت:از جمله اموری که در بر پایی سوگواری رخنه کرده بود قمه زنی، و مانند آن بود . این امور به نص شرع و حکم عقل حرام است، مجروح ساختن سر ایذای نفس بوده عقلا و شرعا حرام است و هیچ فایده دینی و دنیوی بر آن مترتب نیست . گذشته از آن ضرری دینی را نیز به دنبال دارد و آن اینکه چهره ای وحشی و مسخره از شیعه اهل بیت ارائه می دهد . انجام این کارها موجب وهن شیعه و مذهب تشیع شده ناخوشایند خدا و رسول و اهل بیت خواهد بود.(درباره تخریم قمه زنی)

مخالفت بافتوی علامه سیدمحسن امین درایران(درباره تخریم قمه زنی)

علامه سید محسن امین:من هیچگاه در این مراسم شرکت نکردم و همواره نهی می کردم تا برچیده شد . در این باره کتاب« التنزیه» را نوشتم که به فارسی نیز ترجمه شد.

از این رو بعضی در مقابل ما با ایجاد جار و جنجال و تحریک اوباش و گروهکهای منسوب به دین بشدت ایستادند، اما تلاششان ناکام ماند و به نتیجه ای نرسیدند.

علامه سید محسن امین:در بین مردم شایع ساختند که فلانی اقامه عزا را تحریم کرده و ناگوارتر آنکه به ما نسبت خروج از دین را دادند و در این زمینه بعضی از روحانی نمایان متحجر را ابزار قرار دادند.

علامه سید محسن امین درادامه نوشت: وقتی که به آنها گفته شد: فلانی همان شخصی است که ابتدا مجالس عزا را در دمشق راه اندازی کرد، شایع ساختند که این در اول کارش بود ولی پس از مدتی از اسلام خارج شد!.

این گروه در مقابل ما موضع گرفتند; مجلسی را همچون مسجد ضرار ترتیب داده به شخصی پولی دادند تا علیه ما در آن مجلس شعر بخواند، دیگری خانه خود را رهن داده در آمد آن را در این راه مصرف می کرد!.

سفرحج

در سال ۱۳۲۱ قمری به همراه خانواده از دمشق به قصد حج عازم مکه مکرمه شدیم . سر راه به مصر رفته به زیارت« راس الحسین» علیه السلام مشرف شدیم . سپس قبر منسوب به حضرت زینب را زیارت کردیم (در حرف «ز» از اعیان الشیعه گفته ایم که صاحب این قبر کیست.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:به اعتقاد مرحوم امین، صاحب این قبر زینب بنت یحیی المستوج از نوادگان علی علیه السلام است

بعد از آن به زیارت قبر محمد بن ابی بکر و امام شافعی رفتیم لیکن توفیق زیارت قبر حضرت نفیسه و نیز قبر مالک اشتر را به علت آنکه در خارج قاهره است، نیافتیم.

جنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول سال ۱۳۳۲ ق شروع و ۱۳۳۶ ق خاتمه یافت.

علامه سید محسن امین نوشت:در این مدت من در جبل عامل بودم . به ذهنم رسید که چون بعضی از پسرها به سن سربازی رسیده اند خوب است بچه ها و خانواده را به دمشق منتقل کنم . ابتدا همه آنچه را داشتیم به قیمت ارزان فروختیم و کوچ کردیم، ولی بعد دیدیم گویا اگر در شقراء می ماندیم از خطر دورتر بودیم، از این رو برگشتیم .

گاه با مشکلاتی رو به رو می شدیم، به جایی رسید که هیچ چیز برای خوردن نداشتیم، قحطی شدیدی پیش آمد به فضل الهی توانستیم چند راس حیوان تهیه کرده به کشاورزی بپردازیم . بدین جهت وضعمان بهتر شد .

در زمان جنگ، بیماری وبا در جبل عامل شایع شد تا آنجا که یک روز در روستای کوچک شقراء دوازده نفر مردند! تابستان بود و ماه مبارک رمضان، مردم در غسل دادن و دفن امواتشان کوتاهی می کردند، حتی برادر از ترس سرایت بیماری، حاضر نمی شد جنازه برادر خود را غسل دهد، بلکه مرده ها را بدون غسل دفن می کردند . از طرف دیگر ژاندارمها برای سرباز گیری خانه به خانه می گشتند و این موضوع، وضع را بدتر کرد، زیرا مردم از ترس آنها در خانه ها مخفی شده در را می بستند و برای تشییع و تجهیز مردگان حاضر نمی شدند .

در این میان اهل علم را برای سربازی فرا خواندند . هیچ کس از این قانون جز ائمه جماعات مستثنی نبود . قانون عثمانی چنین بود که منتخبین برای امامت می بایست یا مدرک شرعی داشته باشند و یا از طرف حکومت برگه معافیت، و شیعیان هیچیک را نداشتند . این مساله نیز به فضل الهی به آسانی حل شد و از استانبول تلگرافی رسید که ائمه جماعات شیعه نیز از معافیت سربازی برخوردارند.

مسافرت به عراق و ایران

علامه سید محسن امین نوشت:در سال ۱۳۵۲ ق(۱۳۱۲شمسی) جهت تجدید میثاق با ائمه اطهارعلیهم السلام از جبل عامل عازم عراق شدم و از آنجا برای اولین بار برای زیارت مشهد مقدس به ایران رفتم . این مسافرت به عراق و ایران، نزدیک به یازده ماه طول کشید، برای من بسیار بابرکت و مسرت بخش بود . طی این مدت از مطالعه و نوشتن باز نماندم و از کتابهای موجود در کتابخانه های شخصی و عمومی استفاده ها بردم و نیز موفق شدم کتاب ریاض العلماء و کتابهای خطی نفیس دیگری را خریداری یا استنساخ کنم . خدا را بر آنچه در این مسافرت عایدم شد سپاسگزارم .

موضعگیری های سیاسی

۱- در برابر قانون «طوائف » فرانسویها

علامه سید محسن امین نوشت:فرانسویها قانونی به نام قانون طوائف صادر کردند، قانونی که نه با مصلحت مسلمانان دمساز بود و نه با صریح شرع مقدس اسلام . بسیاری از علمای دمشق علیه صدور این قانون اعتراض کردند تا جایی که اجرای آن متوقف شد و فرانسویها اعلامیه ای صادر کردند که این قانون نسبت به مسلمانان سنی مذهب ملغی است . من نامه ای سرگشاده به نماینده عالی دولت فرانسه در بیروت به عربی و فرانسوی نوشتم . این نامه، که روزنامه ها آن را انتشار دادند، مؤثر افتاد و فرانسویها متقاعد شدند.

۲- تعیین منصب رئیس العلما از ناحیه فرانسویها

فرانسویها می خواستند منصبی به نام رئیس علما برای شیعیان لبنان ترتیب بدهند . آنها من را به عنوان کسی که شایستگی این مقام را دارد در نظر گرفته بودند . از این رو نامه ای بلند بالا به من نوشتند به گمان اینکه با کمال افتخار خواهم پذیرفت . من به فرستاده آنها که حامل نامه بود گفتم: به رفیقت بگو من کوچکترین تمایلی به احراز این مقام نشان نخواهم داد، و نیز گفتم:

ایها السائل عنهم و عنی/لست من قیس و لاقیس منی

(برو این دام بر مرغ دگر نه/که عنقا را بلند است آشیانه)

این مطالب به فرانسویها رسیده بود . آنها منشی اوقاف و امور دینی را فرستادند تا به من بقبولاند، وی مرا ترغیب می کرد که بعدها متولی امور اوقات و غیره خواهی شد . دو نفر از سران قوم نیز برای دعوت از من به دمشق آمدند، آنها می گفتند: این مساله احتیاج به مقداری فداکاری دارد! گفتم برای مرد مشکل نیست که در راه مصلحت عامه مردم از خون خویش بگذرد ولی هرگز کرامت انسانی خویش را قربانی نمی کند!.

۳- با حکومت سوریه

علامه سید محسن امین نوشت:حکومت سوریه در زمان استقلال، دستوری صادر کرد . طی این دستور مسلمانان سنی مذهب حق داشتند در انتخابات نمایندگان مجلس تعداد معینی از کرسی ها را احراز کنند . برای سایر ملیتها و اقلیتهای مذهبی نیز هر کدام سهم مشخصی پیش بینی شده بود . بر اساس این قانون مسلمانان شیعه جزو اقلیتها به حساب می آمدند . از این رو نامه ای برای حکومت وقت نوشتم و در آن گوشزد کردم که شیعه مسلمانان را یک ملیت بیشتر نمی داند و نمی خواهد از برادران اهل سنت خود جدا باشد . این سخن به ذوق وطن دوستان خوش آمد و حکومت اعلام کرد که مسلمانان یک ملیت بیشتر نیستند، فرقی بین سنی و شیعه آنها نیست و این تعداد از کرسی های مجلس مربوط به مسلمانان اعم از شیعه و سنی است.

نماز باران علامه سیدمحسن امین

علامه سید محسن امین نوشت:از جمله عنایات ربانی و الطاف الهی که شامل حال ما شد این بود که پس از بازگشت به زادگاهمان در لبنان، در جبل عامل قحطی و خشکسالی پیش آمده بود، برای انجام نماز باران سه روز روزه گرفتیم . و روز جمعه ای از شقراء پای پیاده با کمال خضوع و با دلی شکسته، ذکر گویان راهی بیابان شدیم . پیرمردان و اطفال نیز ما را همراهی می کردند مردم از قرای مجاور نیز آمده بودند . پس از اقامه نماز جمعه، نماز باران را خواندیم .

من ضمن خطبه ای مردم را به توبه دعوت کردم . تا آخر آن روز مشغول دعا و تضرع بودیم، چون دعا در آخرین ساعات روز جمعه مستجاب می شود . سپس افطار کرده نماز مغرب و عشا را به جا آوردیم، هوا بسیار گرم بود و ابری در آسمان دیده نمی شد . اما هنوز مراجعت نکرده بودیم که ابرهایی سطح آسمان را پوشاند و آن شب مردم از باران رحمت الهی برخوردار شدند . چند سال بعد نیز همین وضع پیش آمد و به همین کیفیت نماز باران را در همانجا برگزار کردیم و بحمدالله مردم از باران کافی بهره مند شدند.

اساتید علامه سیدمحسن امین

علامه سید محسن امین نوشت:در جبل عامل:۱- سید محمدحسین، پسر عمویم که بخشی از شرح قطر الندی در نحو، و شرح سعد در تصریف را نزد وی خواندم.

 سید جواد مرتضی، نزد وی شرح قطر الندی و شرح الفیه ابن ناظم و بخشی از مغنی را خواندم.

 سید نجیب الدین فضل الله العاملی العیناثی، در بنت جبیل نزد وی مطول و حاشیه ملاعبدالله و شرح شمسیه و معالم را تا آخر استصحاب فرا گرفتم .

اساتیدم در نجف اشرف:

۱-سید علی پسرعمویم سید محمود، که شرح لمعه را نزد وی خواندم.

۲-سید احمد کربلایی.

۳-شیخ محمدباقر نجم آبادی، نزد این دو بزرگوار قوانین و شرح لمعه و رسائل را خواندم.

۴-شیخ ملا فتح الله، معروف به شیخ الشریعه اصفهانی که بخش اعظم رسائل را از حضور وی بهره بردم. 

اساتیم درس خارج:

علامه سید محسن امین نوشت:۱- ملا کاظم خراسانی، صاحب کفایة الاصول و حاشیه بر رسائل و . . . ; دوره خارج اصول را نزد وی خواندم.

۲-شیخ آقا رضا همدانی، صاحب مصباح الفقیه و حاشیه بر رسائل و . . . خارج فقه از کتاب مصباح الفقیه تا زکات را نزد وی خواندم.

۳- شیخ محمد طه نجف، که خارج فقه را از وی فرا گرفتم.

تالیفات علامه سید محسن امین حسینی عاملی

مقایسه تألیفات علامه مجلسی با علامه سیدمحسن امین

علامه سید محسن امین نوشت:گفته می شود اگر تالیفات مرحوم مجلسی را بر عمر وی تقسیم کنند سهم هر روز او جزوه ای خواهد شد.

این سخن را اغراق آمیز دانسته اند(علامه سیدمحسن امین ضمن مردوددانستن این اغراق نوشت) با اینکه وی هم دستیار داشت و هم ثروت، که ما این دو را نداشتیم،گاه می شد که برای مقابله و تصحیح مطبعی کتابی که چاپ می کردیم، کسی نبود کمک کند و بتنهایی مقابله و تصحیح می کردم که وقت زیادی را اشغال می کرد . لیکن ما تا توانستیم عزلت گزیده از مردم دور بودیم . البته نظارت بر امور اجتماعی و فصل خصومت و تدبیر امور معاش و مسائل دیگر نیز بود .

علامه سید محسن امین نوشت:ما تالیفات فراوانی داریم که بعضی از آنها مکرر چاپ شده و برخی به زبانهای دیگر ترجمه شده است . بیشتر آنها متجاوز از پانصد صفحه است تنها اعیان الشیعة بالغ بر صد جلد خواهد شد . اگر آثار مطبوع و غیرمطبوع و استنساخ شده من بر عمرم تقسیم شود سهم هر روز کمتر از جزوه ای نخواهد بود با اینکه معینی جز خداوند متعال نداشتم.پایان خاطرات علامه سیدمحسن امین.

 

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«علامه  سید محسن امین عاملی شقرایی»شرح حال خود را در جلد دهم، جزء پنجاه و دوم، کتاب اعیان الشیعه درج کرده است.

دعوت  به نجف


درپی نامه‌های شیعیان دمشق  علامه سید محسن امین دراواخر جمادی الثانی  ۱۳۱۹ (نیمه مهر ۱۲۸۰). نجف را( پس از دو سال و نیم اقامت) به مقصد دمشق ترک کرد واما بعلت صعب العبور و طولاتی بودن  واقامتهای بلادبین راه،دراوائل شعبان(اواخر آبان ۱۲۸۰) به دمشق رسید.
مراجعت مجددبه عراق

عالم بزرگوار(سید محسن امین) در ۱۳۵۲ ق(۱۳۱۲شمسی)قصداقامت درعراق کرد اما دراین سفر،قصدزیارت امام هشتم کرد.ویدر بهار (۱۳۱۲شمسی)به خراسان رسید و ضمن زیارت امام هشتم، علی بن موسی الرضا بخشهایی از کتاب اعیان الشیعه را نیز به پایان رساند.
وفات: سرانجام ۴ رجب ۱۳۷۱ (۱۰ فروردین ۱۳۳۱) مدفون درزینبیه دمشق

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع اخذشده:سایت حوزه است با اندکی اصلاحات وافزودن تصاویر.انتخاب تیترها هم بعضاً ازاینجانب است.

محلات قدیمی رشت"چمارسرا"خمیران زاهدان و...

محلات قدیمی رشت:

درسال(۸۷۵شمسی)  یک آبادی بنام«رشت» شکل گرفت-محلاتش:

استادسرا، سبزه میدان،پیرسرا، بیستون ،صالح آباد،رودبارتان،کُردمحله،سرچشمه ،دانشسرا، خُمیران زاهدان ، خُمیران چهل تن،خُمیران شریفیه(لاکانی)،قلمستان ،چله خانه،شالکوه،سوخته تکیه،دباغیان،باقرآباد،زیرکوچه ،کوزه گران ، چمارسرا ،بازارباربندان(ساغریسازان) ،بادی الله،یهودی تپه(محمودآباد)،ارمنی بولاغ(باغ ارامنه)، ساروق بندان( سرُخبنده)،پُل عراق،بوسار،صیقلان، زرجوب ،خارامام(خواهرامام)،شالکو(ژاندارمری)،آج بیشه؛کرف آباد،۲ براران- بعداًشد(چهار برادران)-کیاب وآتشگاه و ..بودند.

علت نامگذاری «خمیران زاهدان»چیست؟

«خمیران»یکی ازمحلات قدیمی شهررشت می باشد

علت نامگذاری مسجد به «خمیران زاهدان»اقامت ۲روحانی-پدروپسر- مشهور رشت (آیت الله شیخ محمدزاهدخمیرانی  و آیت الله شیخ محمدعلی زاهدخمیران) وپدرانشان بوده

ومنزل مسکونیشان نیزدرپشت مسجداین محله قرارداشته، گرفته شده که ازبانیان وامامان جماعت این  مسجدبودند.

مسجد«خمیران زاهدان»رشت

توضیح نگارنده-پیراسته فر:واما حجت الاسلام حسین ریحانی،امام جماعت مسجد«خمیران زاهدان» می گوید:علت نامگذاری این مسجد دراین محله«خمیران» وجودعالمان زاهدمی باشد،که بنظرمیرسد هر۲نقل یکی باشد،چون عالمان زاهد این محله همان آقایان«زاهد»فوق الذکربودند

ازفلکه پُل عراق(ابتدای خیابان خمیران زاهدان) تاخیابان شهیدمطهری(چهاربرادران)کمترازیک کیلومتراست.

بترتیب :خمیران زاهدان(حدود۳۰۰متر)+میان تکیه(۱۵۰متر)+گذرفَرُّخ (۲۵۰متر)+چهاربرادران(۲۰۰متر)

فاصله خیابان ورودی -ازطرف پل عراق  تاخیابان مطهری ۹۰۰متراست

پل عراق

خیابان مطهری-چهاربرادران

آقای «کمبودوند»ازمغازه داران -ابتدای ورودی خمیران زاهدان که متولد(۱۳۴۵)همین محله می باشد،علت نامگذاری «خمیران»را اینگونه می گوید:ازبزرگان قدیمی این محل شنیدم که چون مردم اینجا مذهبی بودند،دستجات راه می انداختند و«خیمه»برپامی کردند،چندین خیمه بود که اول «خیمه محله»بود که بعدها به «خُمیران» مشهورشد

میان تکیه(حدفاصله بین خمیران زاهدان وگذرفَرُّخ)

علت نامگذاری این محله «میان تکیه»:دراین اینجا میدانی بود(که حالا قسمتی ازآن میدان بصورت فضای سبزاست باقیمانده)که دستجات عزادرای -درایام محرم وصفر -دراینجا تجمع می کردند وبه سینه زنی وعزاداری می پرداختند-آن زمان ،این مسجدنبود وعزاداری هادرتکیه ها-هیئتی-انجام می گرفت درایام محرم وصفر

میان تکیه یعنی  حدفاصل «میان »تکیه اهالی خمیران زاهدان وگذرفرخ -«تکیه»همان تکیه های عزاداری که در دهه اول محرم برپامی کردند.

دهخدا می نویسد: چون شهر رشت در سال ۹۰۰ هجری قمری(۸۷۵شمسی) ساخته شده، بنابراین برای نام این مکان از ماده تاریخ آن استفاده کرده اند و کلمه رشت به حساب «ابجد» ۹۰۰ هجری قمری  است.

دربعضی ازمنابع،مورخان –قدمت رشت- را به دوره قبل ازاسلام دانسته اند،که دورازدهن نیست،چون زمانیکه« زیدی ها »بعدازحادثه کربلا به ایران آمدند درطبرستان ودیلم-گیلان- سکونت اختیارکردند(قبل ازوروداسلام به ایران)

جمعیت ۲۷هزارنفره رشت درسال ۱۲۳۸

از سال ۱۰۰۴ هجری قمری«رشت» دردولت شاه عباس  مرکز تجارت نوغان و ابریشم شد که تجارت پرسودبودبرای تجارو بازرگانان ایرانی، روسی، یونانی و ارمنی
ملگونف، جهانگرد روسی(گریگوری-ملگونف) که در سال ۱۲۷۵ هجری قمری(۱۲۳۸شمسی) به رشت سفر کرده بود، در خاطرات خود می نویسد: این شهر (رشت)باجمعیت  ۲۷۳۱۴نفره ،دارای ۵۴۶۳ خانه ۱۰۲۱ مغازه می باشد.

ملگونف می گوید: رشت شهری است بامناظرزیبا وخوش  آب وهوا با خانه های زیبای رو به دریا که بازرگانان از هند، بخارا، روم و عثمانی بقرای تجارت ابریشم به آن سفر می کنند.

کاروانسرای لات جاذبه تاریخی گیلان

بعدها درزمان شاه عباس  برای امنیت وآسایش تجاروبازرگانان «کاروانسرا»یی بنام کاروانسرای شاه عباسی درنزدیکی های رشت  ساخته شد.

جمعیت کنونی(سال۱۳۹۷) رشت براساس آخرین سرشماری

ازجمعیت ۲ میلیون و ۶۰۰هزارنفری گیلان

۹۶۰هزار نفرجمعیت رشت است که ازاین تعداد ۷۵۰هزارنفردرمناطق شهری رشت ساکنند وبقیه درمناطق روستایی-حاشیه-رشت زندگی می کنند.

عکس بالا«میان تکیه»که مسجدجوادالائمه درآن قراردارد-عکس پایینی(گذرفرخ )می باشد

گذرفَرُّخ-ازخیابان مطهری-چهاربرادران

«چُمارسرا »کجاست؟ علت نامگذاری

آقای حسین رجبی( متولد۱۳۲۱) در۵۰۰متری دانای علی(پشت مدرسه نوساز-شهیدحجتی)منزل پدریش بوده که هنوز ساختارش را تغییرنداده! تا۲سال پیش درهمین مکان  زندگی میکرده وتازگی درکناراین « آثارباستانی »آپارتمانی ساخته درآنجا نقل مکان کرده است.

قبرستان قدیمی چمارسرا

«حاج حسین»می گوید:این محوطه قبلاً قبرستان بود،که مهندس سیمرغ برای توسعه شهررشت درسال ۱۳۲۰اقدام به خیابان کشی ازوسط قبرستان کرد.

یعنی کل این محوطه ازمدرسه ابتدایی حجتی تادانای علی قبورپراکنده بود که دانای علی یکی ازآنهابود

وجه تسمیه«چمارسرا»

درزمانهای قبل(حدودسالهای۱۳۳۰شمسی)  درهمین اطراف دانای علی آبادی ؛علفزاربود وخرابه ،یک پیرزنی دراین قسمت زندگی میکردکه یک خانه  قدیمی  داشت ولی محوط وباغش وسیع بود در«صحرا»ی محوطه خانه اش مرغ وخروس داشت که مرغانش «جوبه »های زیادی داشتند که د صحرا آمدرهابودند  واین محله  ،محل تفریح وبازی بچه هابود.مردم این منطقه می خواستند نشانی بدهند که کجاهمدیگرراببینیم ویا ازکدام طرف بایدبرویم  زمین ومحوطه«صحرا»ی این پیرزن را نام می بردند«جوجو مارصحرا» یعنی صحرای این پیرزن،(دردهات حیاط منزل را «صحرا»می گویند.

به تعبیردیگر:در «صحرای پیرزن»(حیاط خانه زن) که مرغ وجوجه ها نگهداری می کرد..

«جوجو »یعنی جوجه

«مار»  یعنی مادر که  بعنوان احترام به یک زن بزرگسال می گویند،منظورهمان پیرزن صاحب خانه ومحوطه است.

«صحرا» یعنی محوطه،جای ومحل (سرا)رامی گویند.

که بعدها بمروراین اصطلاح(جوجومارصحرا» دستخوش تغییرات شد وشد«چُمارسرا»،چ ُ=جوجو+مار=مادر،زن+سرا=صحرا

اینهارا یکی ازقدیمی های  محله چمارسرا«حاج حسین رجبی »می گوید.

«حاج حسین رجبی» می شودگفت که تنها قدیمی محله چمارسراست،همین مغازه «خیاطی» ۵۷سال است که به همان صورتی که افتتاح شده ،باقی مانده،وی بطوراصیل وغلیظ قدیمی است حتی ازنظرافکار هم قدیمی است!البته نسبت به نگارنده محبت داشت،خیلی محترمانه وصمیمی پذیرایمان بود.

آقای رجبی در۵۰۰متری دانای علی(پشت مدرسه نوساز-شهیدحجتی)منزل پدریش بوده که هنوز ساختارش را تغییرنداده! تا۲سال پیش درهمین مخروبه زندگی میکرده وتازگی درکناراین « آثارباستانی »آپارتمانی ساخته درآنجا نقل مکان کرده است.

صاحب مغازه خیاطی زیبامی گوید:قبرستانی زمین مدرسه بوده واطرافش،واما  ۱۶سال پیش که بامعمرین ومسئولین دست اندرکارمصاحبه داشتم همه این محوطه (از مدرسه حجتی تا دانای علی را)قبرستان می دانستند،

آقای «ابراهیم زاده »که ۴۰سال این مغازه محقررادارد می گوید:من کارهای برقی بقعه دانای علی راانجام دادم ،قبردانای علی رامادرست کردیم،کاهگلی بود قبر،وی می گوید این قسمتها  مکان «مسجدالفتح»تادانای علی قبرستان بود،البته ابراهیم زاده متولد۱۳۳۴است،امااینهاراازپدران خودشنیده اند.

حمیدرمزی(متولد۱۳۳۲) ازفرهنگیان بازنشسته-قدیمی های محله چمارسرا،حرفهای دوستش( حسین رجبی )راتأییدمی کند

بنظرمی رسد«حاج حسین»قصه ما از«داش»های چمارسرابوده باشد،چون درزمان مصاحبه باایشان یکی ازدوستان قدیمیش آمدمغازه ویک شوخی «لاتی»باایشان کرد!

بهرحال دانسته ها-اطلاعات ایشان از محله چمارسرا خیلی جالب بودوبدردبخور

لب آب یکی ازمحلات قدیمی رشت می باشد

این محل، محل پاتوق (عرض اندام)لاتها وداش های رشت بوده ازجمله «کبلاکیجا» کنارپل رودخانه زردجوب.

علت نامگذاری این محل به «لب آب»؟وجودرودخروشان درزیرپل بوده،که دراینجا ماهیگیری می کردند،آنوقتهایی که فاضلاب های خانه ها وکارخانه ها ودیگرمراکز به این رودخانه متصل نبود.

«لب آب»ازمیدان شهرداری رشت ،بطرف لاهیجان،از میدان صیقلان حدود۵۰۰مترکه ادامه مسیربدهید به همین محل-پُل می رسید،نیروی دریایی  ودادگاه انقلاب هم درادامه این مسیرقراردارد. همچنین میدان جانبازان.و...

مدیریت سایت -پیراسته فر:اشاره ای به «وضعیت بهداشت» وشیوع بیماری ها و خشکسالی وقحطی  گیلان داشته باشیم.

قحطی درایران وگیلان+بیماری وبا و طاعون

قحطی که معروف به قحطی سال ۱۲۸۸ هجری قمری(۱۲۵۰شمسی) است، قحطی بزرگی که همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده و باعث مرگ و میر و هلاک شدن تعداد بسیاری از مردم در شهرهای مختلف ایران شد.

کتاب ریاض الارواح نوشته شده و نسخه خطی آن در کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی نگهداری می شود. این متن به خط مولف کتاب، اسد الله بن عبدالغفار شهرخواستی گیلانی متخلص به «نادر» است. وی کتاب ریاض الارواح را اثری در نصیحت و اخلاق است و در سال ۱۲۵۳ نگاشته است. این عالم و شاعر قرن سیزدهم در شهرخواست مازندران متولد شده و پس از تحصیل در زادگاهش مدارج علمی خود را در اصفهان تکمیل کرده است. جز کتاب یادشده، کتابهای خصائل الملوک، رشگ بهشت، عبرة الناظرین و استبصار الباصرین، لب لباب، دیوان اشعار و.. از آثار قلمی او بشمار می آیند./ریاض العارفین:۵۲۶-۵۲۹، مجمع الفصحاءج ۶ص ۱۰۳۴-۱۰۳۵...الذریعه ج ۹ص ۱۱۴۸و ج ۱۵ص ۲۱۳، ج ۱۶ص

موج دوم قحطی

در دوازدهم محرم  هزار و سیصد، و (دوم آبان۱۲۶۳شمسی) گیلان قحطی سختی راتجربه کرد، صنعت نوغان در گیلان ازبین رفت ،مجبورشدند تخم کرم ژاپون  را از ولایت خارجه آوردند، گرانی آمد، برنج قحطی شد، وبه منی بیش از پنج قران رسید، قحطی وگرانی دزگیلان هفت هشت سال بطول انجامید بسیار مردم  مردند کار به جایی رسید گفتند: آدم گوشت آدم بخورد. در قبرستانها تفنگ چی گذاشته بودند که مردم مرده ها را درنیاورند، بخورند. در گیلان  سه دفعه  طاعون آمد ،شش هفت هزار نفری مردند.

سیدمحمد علی جمالزاده اصفهانی(متوفی آبان ۱۳۷۶ ) می گوید: ایران در زمان جنگ جهانی اول، به خصوص در دو سال آخر را این طور توصیف می‌کند:

"جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود که قحطی، آنفلوانزای اسپانیایی و « وبا »شیوع یافت، طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پائیزی در برابر حمله این سواران بی‌رحم فرو می‌ریختند.

هیچ غذایی پیدا نمی‌شد، مردم مجبور بودند هرچه را که می‌توانستند بجوند و بخورند،هیچ گربه و سگ و کلاغ را باقی نماند، حتی موش‌ها نسلشان بر افتاده بود.

برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله می‌کردند. در هر گوشه و کنار، اجساد مردگان بی‌کس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند.

قحطی که معروف به قحطی سال ۱۲۸۸ هجری قمری(۱۲۵۰شمسی) است، قحطی بزرگی که همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده و باعث مرگ و میر و هلاک شدن تعداد بسیاری از مردم در شهرهای مختلف ایران شد.

عبدالله مستوفی(متوفی۱۳۲۹) در کتاب «شرح زندگانی من» درباره قحطی سال ۱۲۸۸ نوشته است: «از یکی دو سال پیش، کم بارانی شروع و گرانی و تنگی خواربار خودنمایی می کرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ هیچ باران نبارید و مایه های سنواتی هم تمام شده بود. قیمت نان که در اوایل سال ۱۲۸۷ بیش از یک من شش- هفت شاهی نبود، به مرور ترقی کرده و در این وقت به یک من یک قران رسید... در زمستان سال ۱۲۸۸ قیمت نان به یک من پنج قران که پانزده- شانزده برابر قیمت عادی آن بود رسید... در زمستان این سال برف و باران بی حسابی آمد و همین بارندگی زیاد در پاره ای از جاها راهبندان کرد و بیشتر مایه تلف نفوس شد. در بهار هم مرض حصبه و محرقه (وبا) خیلی از مردم را، اعم از بی چیز و منعم، به دیار فنا فرستاد. این اول دفعه ای بود که ناصرالدین شاه در سلطنت خود با چنین پیشامدی مواجه شده و سبب شده است که در آتیه از تکرار نظیر آن جلوگیری کند.»

خشکسالی و در پی آن قحطی، گرسنگی و بیماری های واگیردار مسائلی هستند که در پی خشم طبیعت به سراغ انسان آمده و او را به مرگ می رساند. اما آنچه در این میان نقش بسزایی دارد و می تواند سنگینی این اتفاق را از جان مردم بردارد حکومت است و کسانی که به هر شکلی مسئولیتی در جامعه دارند و حتی اگر منصفانه تر بنگریم رفتار صحیح خود مردم با این وقایع طبیعی است. اما متاسفانه همیشه تاریخ نشان داده است حکومت ها و مسئولان و حتی خود مردم در این شرایط با رفتارهایی نادرست به دلایل مختلف، تاثیری برعکس داشته و وضع را بدتر کرده اند. بی تدبیری، بداخلاقی، ترس و طمع، احتکار، دخالت و سوءاستفاده کشورهای خارجی و سایر موارد دیگر، عامل اصلی شدت گرفتن این سختی ها و ثبت روزهای تلخ در تاریخ ایران شده اند.

ناصرالدین شاه(متولد۱۲۱۰ – مرگ ۱۲۷۵) از آذر۱۲۲۷حکومت کردتا ترورش-اردیبهشت۱۲۷۵.

بنا به نظر«پرفسور شوکو اوکازاکی» شرق شناس ژاپنی،درباره قحطی بزرگ سال ۱۲۸۸ در ایران می نویسد:

ناصرالدین شاه دربیستم جمادی الثانی سال ۱۲۷۷(۱۳ دی ۱۲۳۹)برای  زیارت عتبات راهی عراق شده بود،هنگام مراجعت از عتبات وقتی به قم می رسد دستور داد که از غله دیوان تدارک نان کرده تا پنجاه روز هزار نفر فقرا را اطعام کنند.

افزایش قیمت تا کمبود نان

در مقاله ای که در«فصلنامه گنجینه اسناد» با عنوان «قحطی و گرانی در سال ۱۲۸۸-۱۲۸۷ هجری قمری(۱۲۴۹و۱۲۵۰شمسی)منتشر شده، نویسنده با بررسی اسناد مربوط به دوره قاجار آورده است که در تابستان ۱۲۸۸ قیمت گندم در تهران به خرواری ۵/۵ تومان، در بوشهر به خرواری ۷/۵ تومان، در مشهد و کرمانشاه به خرواری ۷ تومان رسید. در اصفهان قیمت نان سه برابر شد، در حالی که قیمت متوسط گندم در سال پیش از آن خرواری ۳/۵ تومان بود. در زمستان ۱۲۸۸ قیمت ها چندین برابر شده و در بعضی نقاط به ۲۰ تا ۵۰ تومان رسید. در کاشان که در وضع عادی بیشتر گندم سالانه خود را از شهرهای دیگر وارد می کرد وضع بسیار دشوار بود. در این شهر قیمت گندم به خرواری ۱۰ تومان یعنی بیش از ۲۰ برابر قیمت عادی رسید.

با تداوم این امر بتدریج قدرت خرید از مردم سلب می شود. کمبود آرد در نانوایی ها نیز باعث شد که پخت نان از سه نوبت به یک نوبت برسد و سرانجام هم نانوایی ها تعطیل شود. تعطیل شدن نانوایی ها مردم را در تنگنای بیشتری قرار داده و سر به شورش برمی دارند و دامنه این تشنج ها به اغلب شهرهای ایران کشیده می شود. در این میان شهرهایی مانند یزد، کرمان، کاشان، اصفهان و خراسان وضعیت بدتری داشتند. در مشهد از هر صد خانوار هشتاد خانوار آن محروم و متفرق شده اند.

مهاجرت گرسنگان

..در نتیجه این قحطی، در یزد بیست هزار نفر از بین رفته و سی هزار نفر متفرق شدند،اجساد در گوشه و کنار خیابان مانند سنگ و کلوخ افتاده بودند. کثرت مردگان و انباشته شدن آنها در گذرگاه ها، عدم امکان دفن، نبود بهداشت، شیوع وبا را سبب شده تا جایی که بعضی از شهرها دست کم تا یک سوم جمعیت خود را در این فاجعه مضاعف از دست دادند. قحطی سبب تفرقه و مهاجرت عده زیادی از مردم هم شد. مهاجران بیشتر از نقاط جنوبی به نقاط شمالی که وضع بهتری داشتند رفتند و بعضی از آنها حتی به روسیه عزیمت کردند.

در دوازدهم شعبان ۱۲۸۸(۵ آبان۱۲۵۰):بواسطه ۳ خشکسالی مردم برای سیرکردن شکم خود-حتی ازضایعات-به پایتخت روی آوردند.

هجوم جمعیت ایران به گیلان-موج اول خشکسالی

مهاجرت به گیلان و از آنجا به روسیه در سال ۱۲۸۸ رقم بزرگ تری از جابه جایی جمعیت را نشان می دهد. در اسناد وزارت خارجه انگلستان مورخه ۱۸دسامبر ۱۸۷۱ آمده است:«سیل انبوه مهاجران از ولایات جنوبی به سوی گیلان که وضع خواربار در آنجا نسبتا خوب بود، از حدود ماه مه ۱۸۷۱ به راه افتاد، تا ماه نوامبر حدود ۲۰ تا ۳۰هزار مهاجر به این ولایت که جمعیت اصلی اش صد هزار نفر بود، سرازیر شده است. شماری از مهاجران راهشان را به شمال ادامه دادند و با گذشتن از مرز به روسیه رفتند».

«بیه پیش » و«بیه پس »

«رشت»بین دو منطقه گیلان«بیه پس »(غرب گیلان)که مرکز آن «فومن »بود وبعدشد «رشت».

«بیه پیش»(شرق گیلان)که مرکز آن «لاهیجان» بود.

شاه صفی(سام میرزا)پسر محمدباقر صفی میرزا،نوه شاه عباس کبیر ، ششمین پادشاه صفوی ایران بود که از سال۱۰۰۷ تا ۱۰۲۱شمسی(۱۴سال)حکمرانی داشت.در آنجا ، در خانه‌ی شخصی به نام «خواجه مسعود» متولد شد و این خانه بعد‌ها به صورت پناهگاهی برای مردم در آمد،در اواخر سلطنت فتحعلیشاه از وسعت ناحیه‌ی گسکر کاسته شد ، حاکم گسکرمقر خود را در «زیکسار» بنا نمود.

«محدوده گسکرات» کجاست؟

«محدوده منطقه گسکرات» شامل شهرهای صومعه‌سرا ،ماسال و ‌‌‌‌رضوانشهر بود واما «مرکز گسکرات» درمحدوده ضیابروگوراب زرمیخ وطاهرگوراب(امروزی)بود.

در شهر گسکر(هفت دغنان ضیابر) به تونل هایی بر خوردید که طرف دیگرش در مناره بازار است،

شهرهای«بیه پیش»گیلان

 سرزمین«بیه پیش»،شامل شهرهای کناره‌ی دریا : لاهیجان و کوتم و کوچصفهان و همام(خُمام).

«بیه» به رودخانه یا ساحل رودخانه گفته می شد.

در زمان صفویه، گیلان به دو قسمت منقسم شده بود، تا اینکه در سال ۹۳۴قمری(۹۰۶شمسی) شاه طهماسب حکومت هر دو قسمت گیلان را به«احمد خان لاهیجانی» سپرد وشهر«رشت »اهمیت اقتصادی و سیاسی  یافت وتبدیل شدبه مرکزمبادلات ومعادلات سیاسی.

شهر رشت در این دوره با توجه به مرکزیت و تمرکز جمعیت، توسعه جفرافیایی یافت. رشد این شهر با اهمیت سیاسی، اداری و اقتصادی که از این دوره  آغاز گردیدکه در زمان شاه عباس بعنوان یک شهررسمی ومهم رسمیت یافت.

«جغرافیای حدود العالم  من المشرق الی المغرب» که در سال ٣٧٢قمری(٣۶۱شمسی) نگارش یافته است، آمده که «رشت از آبادی های کهن ایران است» و از آن با صفت «ناحیت بزرگ» یاد کرده است .

شهر«بیه پس»گیلان

فومن،تولم،گسکر،رشت

«بیه پس »گیلان ، شامل چهار شهر بزرگ بود که هر یک امیر مستقلی داشت که بر شهر و تمام نواحی اطراف آن حکومت می کرد.

«فومن» در مرکز این منطقه و مجاور کوهستان ها قرار داشت. در سمت مشرق به طرف دریا شهر تولم واقع بود.

 

«رشت»که بعدازفومن ،مرکزیت یافت،کم کم به مرکزمبادلات ومعادلات جهانی تبدیل شد.

«تولم»که درحدفاصله رشت وفومن وگسکرقرارداشت.

«گسکر» در مجاورت ولایت فومن و رشت واقع شده و کمی از ساحل دریا فاصله داشت. از نظر مذهبی تمام ساکنان این منطقه حنبلی مذهب بودند.

بخش گسکر در زمینی هموار‌، ‌در سی کیلومتری غرب رشت قرار گرفته و از شمال به تالش دولاب و از مشرق به مرداب انزلی و از جنوب به فومن و از مغرب به ماسال و شاندرمن محدود است‌. در ازای آن از اسپند در جنوب تا گیل چالان در شمال یک فرسنگ و نیم و از مرداب تا آهک کوره در حد ماسال دو فرسنگ است‌. سابقا یکی از بخش‌های وسیع گیلان بوده و شامل زمین‌های گسکر امروزی و خاک ماسال و شاندرمن و تالش دولاب می‌شده است.

در زمان فتحعلی شاه، حاکم گسکر « زیکسار» را مرکز حکومت برمی گزیند.

ساغری سازان-حمام حاج محمد جعفر( حج فروش)رشت

در دورة قاجاریه رشت دارای دو بازار بود، بازار باربندان (ساغریسازان) و بازار ساروق بندان(سُرخبنده) که در مرکز شهر واقع بود. در این دوره، رشت به طور چشمگیری توسعه یافت.

زرجوب-لب آب

«ساروق بندان»که امروزه به«سُرخبنده»شناخته می شود،محدوده محلات خیابان تختی تامیدان صیقلان ولب آب گفته می شد،که بازارهفتگی داشت،قایق های مسافربری درآنجالنگرمی انداختند،

که مسافران ازانزلی  تارشت ترددمی کردند وبعضاًتا«پیربازار»می رفتندکه ازآنجاسوارقایق های دیگرمی شدند./.

جهانگیر سرتیپ پور -شهردارسابق رشت در کتاب(نام ها و نامدارهای گیلان) می نویسد :«ساروق بندان» نام بازارچه ای بود، در جهت شمالی،شهر رشت بین میدان و بقعه استاد ابوجعفر و مسجد صیقلان که محل ِ مبادلات کسب و بازار های مردم رشت و پیله وران پیربازار و انزلی بوده که ساروق بندان نامیده می شد. تدریجا اطراف بازارچه خانه هایی به وجود آمد و تبدیل به محله شد. در سال های اخیر خیابانی این محله را به دو قسمت کرد. نام ساروق بندان در قباله ای که در اختیار شیخ آقا صیقلانی بود، رویت شد که شواهدی، انطباق آن را با سرخبنده، ارائه می کرد.

ایام محرم-رشت-دهه۴۰

توضیحات نگارنده-پیراسته فر:بُقعه ابوجعفر

درزمانهای گذشته(حدودسالهای ١٣٠٠درداخل مسجدقبری بودکه روی مرتفع(بقعه)بود«بقعه استاد ابوجعفر»که «دارالحکومه گیلان» در  در مجاورت همین بقعه بود،قبراین«عالم سُتی»درمحوطه مسجد قرار داشت امادرسال١٣٠۴به  رضاخان خبرمی دهندکه «امیر طهماسبی» ازمحبویتی درگیلان برخورداراست که ممکن است این روابط تهدیدی  برای حکومت شاه باشد،رضاخان حاکم مردمی گیلان( سرتیب عبدالله خان امیر طهماسبی) راصادرمی کندو سرلشکر سفّاک(محمدحسین آیرم) راحاکم گیلانمی کند،این ژنرال به بهانه توسعه شهرسازی ،مسجدراتخریب شد ساختمان شهرداری و کتابخانه ملی را روی خرابه‌های مسجد بناکرد،تاقبل ازآن ،این محوطه قبرستان بود ومسجدکه بُرجک نگهبانی نیردرکنارشان قرار داشت.

نکته :این عالم سُنی(ابوجعفر)که نام کاملش« ابوجعفر قاسم بن محمد تومی تمیمی»است،ازاهالی آمُل(مازندران)بودمذهب حنبلی داشت،مُبّلِغ اهل سُنّت بود،وی دررقابت باعالم شیعه همشهری اش(ناصرالحق علوی)که یک عالمِ مجتهد(شیعی زیدیه)بود،قیام کرد،ناصرالحق(ابومحمد حسن اطروش) درشرق گیلان-رودسر(هوسم)پایگاه تبلیغ داشت وابوجعفردرغرب گیلان،ناصرالحق مدتی هم حاکم طبرستان شد وقبرش زیارتگاه مردم آمل ودیگرشیعیان  است،شیخ طوسی،ناصرالحق را در شمار اصحاب امام هادی(ع)دانسته است.

واما معلوم نیست که چرااین این عالم حنبلی به رشت آمد!ودیگراینکه مورخان،درهیچ منبعی ننوشته اند که ایشان«سید»است،حتی شیعه بودنش جای اشکال است،بعدازفوتش،زنانی که به زیارتش می آمدندبه او«استادجعفر»می گفتند،که بعدازفوت ابوجعفر،گیلانیان به این مرحوم ۲عنوان دادند(سیّد+شیعه)که هیچکدامش نبوده!بیشترین تبلیغش درتخطئه عالم شیعی بود،تغییرمذهبش بعدازفوتش رُخ داد!  هیچ سندی وجودندارد-مورخی ننوشته- که ایشان بعدازآنهمه تبلیغ مذهب حنبلی،تغییرمذهب داده باشد.

درسال ۱۳۵۲عبدالله شیرخانی(شهرداروفت رشت) دستور داد سنگ قبری برای این مُبلِّغ دینی که در حیاط  ساختمان شهرداری مدفون است، نصب کنند.

واین عناوین حک شده روی «سنگ قبر»تخیلات»مرحوم عبدالله شیرخانی است،همانطورکه ملاحظه می شودهیچ سالی(تولد،وفات،مبارزه وقیام وهجرت ذکرنشده که نشان ازعدم آشنایی شهرداروقت وآقایانی که کمک کردند برای این سنگ قبر،البته جای تقدیرداردکه به   احترام   یک عالم دینی دست به این اقدام خیرزدند.

واما باتوجه به اینکه عالم دیگرآملی(رقیب ایشان)ناصرالحق،وفاتش در ۳۰۴ قمری ( ۷۹ سالگی)بوده و۱۲ سال هم حاکم  طبرستان بوده،آمدن «ابوجعفر»به رشت دربایدحدودسال ۲۹۰هجری(۲۸۳شمسی)باشد،یعنی سنگ قبرش هزارسال بعدازفوتش بوده است.

ازبلدیه تاشهرداری وامپراطوری

۱- حجت الاسلام میرزا خلیل رفیع (زمستان۱۲۸۶ الی ۱۳۰۲)فرزندآیت الله مُلارفیع شریعتمداری گیلانی(انزلچی)مشروطه خواه(‏‏متوفی‏‏۱۲۵۳)

اولین شهرداررشت در وقایع سال ۱۲۹۰  که منجر به تصرف گیلان توسط قوای روس گردید، به دستور قنسول روس( نکراسف) بازداشت شد و به همراه عده‌ای دیگر از آزادیخواهان به بادکوبه تبعیدشد،میرزا خلیل پس از سپری کردن ۵سال تبعید و بازگشت به گیلان،مجدداً باحمایت «میرزاکوچک خان»به عنوان شهردار رشت برگزیده شد./وی۲بارتبعیدشد(مجموعاً۵سال)

۲۳مین شهرداررشت: جهانگیر سرتیپ پور (۱۳۳۱ - ۱۳۳۳)

جهانگیر سرتیب پورکیست؟

جهانگیر(متولد۶آذر۱۲۸۲)،فرزند عزیزا... خان ، مشهور به آقاخان ، که در قشون قزاق ایران سرتیپ دوم و آجودان سلطنتی بود و از نوادگان« امیر هدایت خان»حاکم گیلان « اترخان رشتی»که درسال۱۱۶۴درگیلان حکمرانی داشت وهمان سال هم بقتل رسید«جهانگیر»چون درکودکی پدرش فوت کرد،جهانگیربه «سرتیب پور»(فرزندسرتیب)شناخته می شد.

«جهانگیر سرتیپ پور»نویسند وهنرمند،شاعرونمایشنامه نویس بود، در۱۷سالگی به همراه مرحوم آقا شیخ رضا مقدادی ( خیاط ) به نهضت جنگل پیوست واما این زمان مصادف شدباتهاجم قزاقها،در تاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی  و امنیت نظامی آن در رشت بر ضد میرزا کودتا کردند. خیلی ازطرفداران میرزا دستگیر و بازداشت شدند،ازجمله«جهانگیر سرتیپ پور»وحکم اعدامشان صادرشد وامابادخالت آزادیخواهان(مشروطه خواهان رشت)مجبوربه آزادیش شدند.

«جهانگیر سرتیپ پور»در سال ۱۳۴۲ به نمایندگی مردم رشت در مجلس شورای ملی(دوره‌های ۲۱ و ۲۲) برگزیده شد.

از جمله اقدامات سرتیپ پور در این دوران نمایندگی وشهرداری ،تلاش و پیگیری وی برای تأسیس دانشگاه گیلان است، دانشکده کشاورزی،راه اندازی پروژه- راه رشت ـ فومن،میانه،  احداث فرودگاه رشت، تأسیس بانک خون برای بیمارستان پورسینا، توسعه کتابخانه ملی رشت، تأسیس زایشگاه رشت،خرید زمین ناصریه ی رشت برای تأسیس بیمارستان(پورسینا)ازجمله ازاقدامات سرتیب پور(سال۱۳۰۸)می باشد.

«جهانگیر سرتیپ پور»هفتم آذرماه ۱۳۷۱ درسن ۸۹سالگی در تهران درگذشت و در سلیمانداراب درجوارفرمانده اش(میرزاکوچک)به خاک سپرده شد.

مشروبات الکلی دراهواز۸۴ نفرمسموم شدند۲نفرمردند

مسمومیت الکلی ۳۱ نفر در«جشن تولد»شهرستان «مشگین‌شهر»یک نفر فوت کرد۳۰ خرداد ۱۴۰۱

مسمومیت الکلی ۸۴ نفر در اهواز«۲ نفر مُردند» ۷ نفر دچار عوارض بینایی شدند
«دکترحبیب حی‌بر» معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز از مسمومیت ۸۴ نفر در پی «مصرف الکل تقلبی در خوزستان» خبر داد. وی افزود: دو نفر در پی این مسمومیت جان باخته‌اند. همچنین هفت نفر از این افراد دچار عوارض بینایی شده اند.از ۲۳ خرداد تا ۲تیر ۱۴۰۱

دکتر حبیب حی‌بر اظهار کرد: از ۲۳ خردادماه تاکنون ۸۴ نفر بر اثر مصرف الکل تقلبی دچار مسمومیت شده و در بیمارستان‌های خوزستان بستری شده‌اند.

وی افزود: دو نفر در پی این مسمومیت جان باخته‌اند.

معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز گفت: در حال حاضر ۳۳ نفر از این بیماران بستری و ۴۹ نفر ترخیص شده‌اند. همچنین هفت نفر از این افراد دچار عوارض بینایی شده اند.

بیمارستان گلستان اهواز


مسمومیت الکلی ۳۱ نفر در مشگین‌شهر«جشن تولد»یک نفر فوت کرد

رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان اردبیل گفت : به‌دلیل مصرف مشروبات الکلی صنعتی در شهرستان مشگین‌شهر، ۳۱ نفر مسموم شدند که یک نفر فوت کرد.

«مصرف کنندگان مشروب دست ساز» در ۲ بیمارستان ولیعصر مشگین‌شهر و امام خمینی اردبیل بستری هستند.

مسمومیت الکلی ۳۱ نفر در مشگین‌شهر/ یک نفر فوت کرد

مجیدمحمد غریبانی رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان اردبیل، پیش‌ازظهر امروز در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در اردبیل اظهار کرد: شب گذشته در شهرستان مشگین‌شهر ۶ نفر به دلیل بروز علائم مسمومیت مصرف الکل صنعتی به بیمارستان ولیعصر مشگین شهر مراجعه کردند که بعد از گذشت مدت زمانی، تعداد مراجعین مسموم شده تا به این لحظه به ۳۱ نفر افزایش پیدا کرده است.

وی افزود: تعدادی از مراجعین با علائم مسمومیت با رضایت شخصی مرخص شده و در حال حاضر ۱۹ نفر مسموم الکلی در ۲ بیمارستان ولیعصر(عج) مشگین‌شهر و امام خمینی اردبیل بستری هستند.

 رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان اردبیل تصریح کرد: تا ساعت ۹ صبح امروز، ۱۱ نفر در بیمارستان ولیعصر(عج) مشگین‌شهر و ۸ نفر در بیمارستان امام خمینی اردبیل بستری هستند.

غریبانی ادامه داد: متاسفانه یک نفر به دلیل مسمومیت مصرف الکل صنعتی فوت کرده و ۳ نفر به دلیل وضعیت بحرانی بالینی در ICU بستری هستند، بنابر اطلاعات موجود مسمومیت الکلی در جشن تولد رخ داده است و رده سنی مسمومین بین ۲۰ الی ۴۰ سال است./خبرگزاری فارس.

معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل از مسمومیت ۳۱ نفر و یک فوتی بدنبال مسمومیت گروهی با الکل دست ساز در مشگین شهر خبر داد.

دکتر رامین نسیمی دوست معاون درمان دانشگاه در گفت و با ایسنا اظهار کرد: روز دوشنبه ۳۰ خرداد به دنبال مسمومیت با الکل دست ساز در شهرستان مشگین شهر، تاکنون تعداد ۳۱ نفر به مراکز درمانی استان  مراجعه کرده اند که از این تعداد، یک نفر حین اعزام به اردبیل بدلیل بدحال بودن شدید، فوت کرده و ۳ نفر بدلیل وضعیت جسمانی وخیم به اردبیل اعزام شدند.

به گفته وی دو نفر ازین تعداد در ICU بستری هستند و ۲۰ نفر بصورت سرپایی به بیمارستان امام خمینی (ره) اردبیل مراجعه کردند که از این تعداد ۵ نفر بستری و ۱۵ نفر مرخص و تعدادی نیز با رضایت شخصی مرخص شده اند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آمار مسموم شدگان وفوتی های ناشی ازمشروبات الکلی سالهای قبل،به این لینک مراجعه کنید:

آمارمسمومیت وجانباختگان مشروبات الکی برای ضدعفونی کردن بدن درمبارزه با کرونا ویروس

دکتراحسانپور،سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز(۲۹ اسفند ۱۳۹۸) :

آخرین آمارفوتی  های مشروبات الکلی به ۶۳ نفرافزایش یافت./ایلنا

مسموم شدگان دراستان خوزستان :۶۷۳نفر/فوت شدگان ۶۳نفر(شنبه، ۲ فروردین ۱۳۹۹)

سرهنگ وادیم زیمین"حامل کیف اتمی"پوتین ترورشد

حمل کننده «کیف  کد بمب اتمی  پوتین» ترورشد​

مرگ مشکوک..حامل کیف هسته ای پوتین، اخیراً درحبس خانگی(حصر)بود.

سرهنگ وادیم زیمین « حامل کیف  کد بمب اتمی» ولادیمیر پوتین،در خانه اش به ضرب گلوله کشته شد.

افسرروسی که حامل کدهای هسته ای رئیس جمهور روسیه بود در خانه اش به ضرب گلوله کشته شد.

این رویداد نسبتاً مرموز یکی از تعدادی از مرگ های مرموز مقامات عالی رتبه بود. از زمانی که نیروهای روسی شروع به آماده شدن برای جنگ  در اوکراین کردند، یک رشته مرگ مرموز سرمایه‌داران و تاجران برجسته مرتبط با تجارت نفت در روسیه آغاز شد. برخی از آنها به همراه همسران و فرزندان خردسال خود به طرز فجیعی به قتل رسیدند.

محافظ سابق پوتین  نیز «یوگنی زینیچف »بود که بعداً به سمت وزیر شرایط اضطراری منصوب شد. یوگنی زینیچف در شرایطی مرموز درگذشت. و به جای او، پوتین یکی دیگر از محافظان خود، الکساندر کورنکوف را منصوب کرد.

سرهنگ «وادیم زیمین»۵۳ ساله که کیف اتمی روسای جمهور روسیه را حمل می کرد در آشپزخانه آپارتمانش در کراسنوگورسک در منطقه مسکو به ضرب گلوله کشته شد.

 

زیمین توسط برادرش کشف شد که بنا بر گزارش ها روز دوشنبه ۲۰ ژوئن ۲۰۲۲(۳۰ خرداد ۱۴۰۱) او را پیدا کرد. زیمین با زخم سر در حوضچه خون دراز کشیده بود و در نزدیکی بدنش یک تپانچه ضربه ای Izh-79-9T وجود داشت.

سرهنگ سرویس امنیت فدرال وادیم زیمین زمانی مسئول یک چمدان با به اصطلاح«دکمه قرمز»بود - وسیله ای که باید منجر به پرتاب یک سلاح هسته ای شود. زیمین این نقش را در زمان رئیس جمهور سابق بوریس یلتسین ایفا کرد. او سپس به کار در سرویس امنیتی ادامه داد و در زمان ولادیمیر پوتین به درجه سرهنگی رسید.

توضیح مدیریت-پیراسته فر: گفته میشود که«وادیم زیمین» در یک پرونده جنایی  ویا به اتهام دریافت رشوه در شغل جدید خود در گمرک در حبس خانگی (حبس)بود.

کیف کنترل های هسته ای همیشه رئیس جمهور روسیه را همراهی می کند.

سرهنگ بازنشسته سرویس امنیت فدرال (FSB) زیمین از آن زمان به عنوان دستیار رئیس جمهور سابق بوریس یلتسین، از آن مراقبت کرده بود.

 

زیمین با شلیک گلوله در آشپزخانه آپارتمانش در کراسنوگورسک منطقه مسکو پیدا شد.

مامور اطلاعات وادیم زیمین، ۵۳ ساله، پس از استعفا به عنوان افسر در خدمات امنیتی، با اتهام دریافت رشوه در شغل جدید خود در گمرک مواجه بود.

ازبنی صدرتارئیسی"آرای رؤسای جمهور"مرحله اول و دوم

​رئیس جمهورهای ایران(ازبنی صدر تا رئیسی)

مقایسه آرای روسای جمهور ایران+آرای مرحله دوم

اولین دوره

- تاریخ برگزاری: ۵ بهمن ۱۳۵۸
- رئیس جمهوری منتخب: ابوالحسن بنی صدر با ۱۰ میلیون و ۷۵۳ هزار و ۷۵۲ رای
- نفر دوم: احمد مدنی
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۱۲۴ نفر
- رقبای نهایی: ۹۵ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۲۰ میلیون و ۹۹۳ هزار و ۶۴۳ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۱۴ میلیون و ۱۵۲ هزار و ۸۸۷ نفر
- درصد مشارکت: ۶۷.۴ درصد

*ریاست جمهوری بنی‌صدر تنها ۱۷ ماه به طول انجامید. وی در این مدت به تدریج با تمامی نهادهای انقلابی وارد فاز مقابله شد و در کنار عدم توجه به مصوبات قانونی مجلس به حمایت از گروه‌هایی چون مجاهدین خلق پرداخت. اینچنین بود که ابتدا در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ با حکم امام خمینی   از فرماندهی کل قوا برکنار شد. ۱۱ روز پس از صدور حکم امام‌، در 31 خرداد 1360 لایحه عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر برای ادامه ریاست جمهوری در مجلس به تصویب رسید. سرانجام در اول تیرماه ۱۳۶۰ متعاقب تصویب لایحه، امام در پاسخ به نامه رئیس مجلس‌، بنی‌صدر را از ریاست جمهوری عزل کرد.

دومین دوره
- تاریخ برگزاری: ۲ مرداد ۱۳۶۰
- رئیس جمهوری منتخب: محمدعلی رجایی با ۱۲ میلیون و ۷۷۰ هزار و ۵۰ رای
- نفر دوم: عباس شیبانی
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۷۱ نفر
- رقبای نهایی: ۴ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۲۲ میلیون و ۶۸۷ هزار و ۱۷ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۱۴ میلیون و ۵۷۳ هزار و ۸۰۳ نفر
- درصد مشارکت: ۶۴.۲ درصد

*در روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ محمدعلی رجایی رییس‌جمهوری و محمدجواد باهنر نخست‌وزیر وقت به همراه گروهی از اعضای هیات دولت در انفجار دفتر نخست‌وزیری به شهادت رسیدند.

سومین دوره

- تاریخ برگزاری: ۱۰ مهر ۱۳۶۰
- رئیس جمهوری منتخب: آیت الله خامنه ای با ۱۵ میلیون و ۹۰۵ هزار و ۹۸۷ رای
- نفر دوم: اکبر پرورش
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۴۶ نفر
- رقبای نهایی: ۴ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۲۲ میلیون و ۶۸۷ هزار و ۱۷ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۱۶ میلیون و ۸۴۷ هزار و ۷۱۷ نفر
- درصد مشارکت: ۷۴.۲ درصد

چهارمین دوره

- تاریخ برگزاری: ۲۵ مرداد ۱۳۶۴
- رئیس جمهوری منتخب:آیت الله خامنه ای با ۱۲ میلیون و ۲۰۵ هزار و ۱۲ رای
- نفر دوم: حبیب الله عسکراولادی
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۵۰ نفر
- رقبای نهایی: ۳ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۲۵ میلیون و ۹۹۳ هزار و ۸۰۲ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۱۴ میلیون و ۲۳۸ هزار و ۵۸۷ نفر
- درصد مشارکت: ۵۴.۷ درصد

پنجمین دوره

- تاریخ برگزاری: ۶ مرداد ۱۳۶۸
- رئیس جمهوری منتخب: اکبر هاشمی رفسنجانی با ۱۵ میلیون و ۵۵۰ هزار و ۵۲۸ رای
- نفر دوم: عباس شیبانی
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۷۹ نفر
- رقبای نهایی: ۲ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۳۰ میلیون و ۱۳۹ هزار و ۵۹۸ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۱۶ میلیون و ۴۵۲ هزار و ۶۷۷ نفر
- درصد مشارکت: ۵۴.۶ درصد

ششمین دوره

- تاریخ برگزاری: ۲۱ خرداد ۱۳۷۲
- رئیس جمهوری منتخب: اکبر هاشمی رفسنجانی با ۱۰ میلیون و ۵۶۶ هزار و ۴۹۹ رای
- نفر دوم: احمد توکلی
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۱۲۸ نفر
- رقبای نهایی: ۴ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۳۳ میلیون و ۱۵۶ هزار و ۵۵ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۱۶ میلیون و ۷۶۹ هزار و ۷۸۷ نفر
- درصد مشارکت: ۵۰.۵ درصد

هفتمین دوره

- تاریخ برگزاری: ۲ خرداد ۱۳۷۶
- رئیس جمهوری منتخب: سیدمحمد خاتمی با ۲۰ میلیون و ۱۳۸ هزار و ۷۸۴ رای
- نفر دوم: علی اکبر ناطق نوری
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۲۳۸ نفر
- رقبای نهایی: ۴ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۳۶ میلیون و ۴۶۶ هزار و ۴۸۷ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۲۹ میلیون و ۱۴۵ هزار و ۷۴۵ نفر
- درصد مشارکت: ۷۹.۹ درصد

هشتمین دوره

- تاریخ برگزاری: ۱۸ خرداد ۱۳۸۰
- رئیس جمهوری منتخب: سیدمحمد خاتمی با ۲۱ میلیون و ۶۵۹ هزار و ۵۳ رای
- نفر دوم: احمد توکلی
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۸۱۴ نفر
- رقبای نهایی: ۱۰ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۴۲ میلیون و ۱۷۰ هزار و ۲۳۰ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۲۸ میلیون و ۸۱ هزار و ۹۳۰ نفر
- درصد مشارکت: ۶۶.۶ درصد

نهمین دوره

مرحله اول
- تاریخ برگزاری: ۲۷ خرداد ۱۳۸۴
- راه یافتگان به مرحله دوم:
- اکبر هاشمی رفسنجانی با ۶ میلیون و ۱۹۰ هزار و ۱۲۲ رای
- محمود احمدی نژاد با ۵ میلیون و ۷۱۸ هزار و ۱۲۹ رای
- تعداد ثبت نام کنندگان: ۱۰۱۴ نفر
- رقبای نهایی: ۸ نفر
- تعداد واجدان شرایط: ۴۶ میلیون و ۷۶۸ هزار و ۴۱۸ نفر
- تعداد رای دهندگان: ۲۹ میلیون و ۴۰۰ هزار و ۸۵۷ نفر
- درصد مشارکت: ۶۲.۸ درصد

مرحله دوم
- تاریخ برگزاری: ۳ تیر ۱۳۸۴
- رئیس جمهوری منتخب: محمود احمدی نژاد با ۱۷ میلیون و ۲۴۸ هزار و ۷۸۲ رای
- تعداد رای دهندگان: ۲۷ میلیون و ۹۵۸ هزار و ۹۳۱ نفر
- درصد مشارکت: ۵۹.۸ درصد

دهمین دوره


- تاریخ برگزاری: ۲۲ خرداد ۱۳۸۸
- رئیس جمهوری منتخب: محمود احمدی نژاد با 24 میلیون و 527 هزار 516 رای
-نفر دوم: میرحسین موسوی
-تعداد ثبت نام کنندگان: 475 نفر
- رقبای نهایی: 4 نفر
- تعداد واجدان شرایط: 46 میلیون و 199 هزار 997 نفر
- تعداد رای دهندگان: 39 میلیون و 165 هزار و 191 نفر
- درصد مشارکت: 85 درصد

دوره یازدهم

 نتایج نهایی انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران: ۲۹

 ۲۹اردیبهشت۱۳۹۶

 

 مجموع کل آرا ماخوذه:                41,220,131


 حسن روحانی  57%                       23,549,616


 سید ابراهیم رئیسی ساداتی38%      15,786,449

 

سید مصطفی آقا میرسلیم          478,215
 سیدمصطفی هاشمی طبا          215,450

میزان مشارکت73درصد

توضیح :همزمان باانتخابات ریاست جمهوری(دوره12)،انتخابات شورای شهر(دوره پنجم)بود

آرای مردم مشهد که آقای رئیسی تولیت آستان قدس رادارد

از یک‌هزار و 534 شعبه اخذ رأی درمجموع یک‌میلیون و 626 هزار و 315 رأی صحیح شمارش شد.
 در این شماری، رئیسی با 903 هزار و 451 رأی نفر اول، روحانی با 688هزار و 574 رأی نفر دوم، این انتخابات در شهرستان مشهد هستند.

«آیت الله  سید ابراهیم رئیسی‌»با  ۱۷ میلیون و ۹۲۶ هزار و ۳۴۵ رای رئیس جمهورایران شد ۲۹ خرداد ۱۴۰۰

انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری، ۲۸ میلیون و ۹۳۳ هزار و ۴ رای اخذ شده با مشارکت ۴۸.۸ درصد در انتخابات شرکت کردند.

***

دوره انتخابات

رئیس جمهور منتخب

میزان رای

درصد رای از کل آرا

نفر دوم

میزان رای

درصد رای از کل آرا

فاصله رای از نفر دوم و درصد اقبال

درصد رای بالای به حدنصاب

دوره اول

5 بهمن 58

ابوالحسن بنی صدر

10753752

 

76 ٪

سید احمد مدنی

2242327

 

15.8٪

8511425

 

60.2 ٪

 

26٪

دوره دوم

20 مرداد 60

محمد علی رجایی

12770050

 

90٪

 

عباس شیبانی

658498

 

4.53٪

12111555

 

85.47%

 

40٪

دوره سوم

10 مهر 60

آیت الله سید علی خامنه‌ای

15905987

 

 

95٪

علی اکبر پرورش

348294

 

2.67٪

15557693

 

%92.33

 

45٪

دوره چهارم

25 مرداد 64

آیت الله سید علی خامنه‌ای

12205012

 

 

85٪

محمود کاشانی

1402953

 

9.85٪

10802059

 

75.15%

 

35٪

دوره پنجم

6 مرداد 68

اکبرهاشمی رفسنجانی

15550528

 

94٪

عباس شیبانی

635165

 

3.86٪

14915363

 

%90.14

 

44٪

دوره ششم

21 خراد 72

اکبرهاشمی رفسنجانی

10566499

 

63٪

احمد توکلی

4026879

 

23.97٪

6539620

 

39.03%

 

13٪

دوره هفتم

2 خرداد 76

سید محمد خاتمی

20138784

 

69.09٪

ناطق نوری

7248317

 

24.86٪

12890467

 

44.23%

 

19.09٪

دوره هشتم

18خرداد80

سید محمد خاتمی

21654320

 

76.90٪

احمد توکلی

4463372

 

16.47٪

17017948

 

%60.43

 

26.90٪

دوره نهم

3 تیر 84

محمود احمدی‌نژاد

17284782

 

61.82٪

هاشمی رفسنجانی

10046701

 

35.93٪

7238081

 

25.89%

 

11.82٪

دوره دهم

22خرداد88

محمود احمدی‌نژاد

24592793

 

62.46٪

میرحسین موسوی

13338121

 

33.88٪

11254672

 

28.58%

 

12.46٪

دوره‌یازدهم

24خرداد92

حسن روحانی

18613329

 

50.71٪

محمد باقر قالیباف

6077292

 

16.56٪

12536037

 

34.15%

 

0.71٪

منبع:مشرق

مقایسه آمارآنتخابات ریاست جمهوری مرحله دوم

پس از گذشت ۳۸ سال از انقلاب اسلامی ایران، تجربه تاریخی سیاست کشور ثابت کرده که ریاست‌ قوه مجریه دو دوره‌ای است و به جز ابوالحسن بنی‌صدر و محمدعلی رجایی سایرین ریاست‌جمهوری ۸ ساله را تجربه کردند که این روند امروز با پیروزی "حسن روحانی" در انتخابات استمرار پیدا کرد.

 از میان هفت رئیس‌جمهور تاریخ کشور( ابوالحسن بنی‌صدر و محمدعلی رجایی) پنج تن از آنها دو دوره ریاست‌جمهوری را تجربه کردند، شرح آرای آنها در جدول ذیل قابل مشاهده است.

رئیس‌جمهورآرای کسب کردهتعداد واجدین شرایطدرصد آرای کسب کردهتعداد رای‌دهندگاندرصد مشارکت
سیدعلی خامنه‌ای۱۲ میلیون و ۲۰۵ هزار و ۱۲ رای۲۵ میلیون و ۹۹۳ هزار و ۸۰۲ نفر۸۵ درصد۱۴ میلیون و ۲۳۸ هزار و ۵۸۷ نفر۵۴.۷ درصد
اکبر هاشمی رفسنجانی۱۰ میلیون و ۵۶۶ هزار و ۴۹۹ رای۳۳ میلیون و ۱۵۶ هزار و ۵۵ نفر۶۳ درصد۱۶ میلیون و ۷۶۹ هزار و ۷۸۷ نفر۵۰.۵    درصد
سیدمحمد خاتمی۲۱ میلیون و ۶۵۹ هزار و ۵۳ رای۴۲ میلیون و ۱۷۰ هزار و ۲۳۰ نفر۷۷ درصد۲۸ میلیون و ۸۱ هزار و ۹۳۰ نفر۶۶.۶ درصد
محمود احمدی‌نژاد۲۴ میلیون و ۵۲۷ هزار ۵۱۶ رای۴۶ میلیون و ۱۹۹ هزار ۹۹۷ نفر۶۲.۴۶ درصد۳۹ میلیون و ۱۶۵ هزار و ۱۹۱ نفر۸۵ درصد
حسن روحانی۲۳ میلیون و ۵۴۹ هزار و ۶۱۶ رای۵۶ میلیون و ۴۱۰ هزار و ۲۳۴ نفر۵۷ درصد۴۱میلیون و ۲۲۰ هزار و ۱۳۱ نفر۷۳ درصد

 رؤسای جمهورایران