پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

خاطرات دبیرکل اتحادیه عرب(عمروموسی)صدام حسین

دبیرکل اتحادیه عرب: درملاقات ۱۹ ژانویه ۲۰۰۲ با رئیس جمهورعراق :به صدام گفتم: «جنگ عراق با ایران» و«جنگ عراق با کویت» هر۲ اشتباه بود.

خاطرات دبیرکل سابق اتحادیه عرب( عمرو موسی)از دیدارش با صدام حسین

روزی که صدام حسین از سلاح هسته ای سخن گفت

در اوایل نوامبر ۲۰۰۱(آبان ۱۳۸۰) من برای اولین بار به عنوان «دبیرکل اتحادیه عرب» از سازمان ملل بازدید کردم. حضور در جلسات مجمع عمومی پس از به تعویق افتادن آن، از تاریخ مقرر در سپتامبر هر سال، به دلیل حملات (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱)۲۰ شهریور ۱۳۸۰. من با کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل صحبت کردم و به او گفتم: «در دوره شما و سازمان ملل تحت ریاست شما مناسب نیست که تلاش روشنی برای جلوگیری از جنگ قریب‌الوقوع در عراق که ایالات متحده می‌خواهد وجود نداشته باشد. به دنبال."

 

کوفی عنان بی قرار گفت: "من تمام تلاشم را می کنم، اما «صدام حسین لجباز است» و شما او را بهتر از من می شناسید." گفتم: «ما باید به عراق فرصتی بدهیم تا از جنگی که واشنگتن برای آن آماده می‌شود، فرار کند. ژانویه آینده به دیدار رئیس جمهور عراق خواهم رفت. من از شما پیامی می خواهم که بتوانم به او برسانم تا وضعیت از سرگیری کار بازرسان بین المللی را حل کند. من مطمئن هستم که وقتی در جریان گفتگوهایم با او به او می گویم که با پیام روشنی از سوی دبیرکل سازمان ملل متحد می آیم که خواستار تغییر وضعیت در مورد موضوع بازرسی تسلیحات است، او برخورد مثبت خواهد داشت. عنان موافقت کرد.

عمروموسی: من با ناجی صبری الحدیثی، وزیر امور خارجه عراق، برای سفرم به عراق هماهنگ کردم. هواپیمای من در صبح روز ۱۸ ژانویه ۲۰۰۲(۲۸ دی ۱۳۸۰) در فرودگاه بغداد به زمین نشست. الحدیثی که یکی از وزرای امور خارجه حرفه ای بود که به او احترام می گذارم ملاقات کردم، اما دیکتاتوری صدام و تصمیم گیری یکجانبه او حاشیه های مانور او را بسیار محدود کرد. و عمل

عمرو موسى

فردای آن روز وردم به بغداد،شنبه ۱۹ ژانویه ۲۰۰۲(۲۹ دی ۱۳۸۰) روز ملاقات من با صدام بود. یک صفوف رسمی باشکوه مرا از اقامتگاهم در یکی از مهمانخانه های وابسته به ریاست جمهوری در منطقه معتبر «کراده مریم» در مرکز بغداد به مقر فرماندهی نظامی و همراه من از هیئت اتحادیه عرب: سفیر احمد منتقل کردند. بن حلی، دستیار دبیرکل اتحادیه عرب - رحمه الله - سفیر حسین حسونه، رئیس نمایندگی اتحادیه در سازمان ملل، و سفیر هشام بدر، مدیر دفتر من.

به محض ورودم به مقر یگان نظامی، مردی را دیدم که به عنوان سایه صدام را همراهی می کند که به سبیل های کلفت و لباس نظامی ظریف و اسلحه ای که حتی در ملاقات های رسمی با عراقی ها از کمرش آویزان است معروف است. رئیس جمهور، و این استثنای نادری بود که صدام به دلیل اعتماد زیادی که به او داشت به او اعطا کرد.

با احترام به مرد پیشروی کنید. او خود را به من معرفی کرد و گفت: «من سپهبد عبدالحمود هستم». پیش بروید، من شما را برای دیدار با رئیس جمهور صدام حسین همراهی می کنم.

گفتم سه همکارم از هیئت دانشگاه باید حضور پیدا کنند.

(A_FILES)--Iraqi President Saddam Hussein (C) listens to Deputy Prime Minister Tariq Aziz (L) in Baghdad 03 September 2001 as he presents him a model of a monument dedicated to the some 400 people who died in the Gulf War allied bombing of the Amriya shelter which will be built in the Iraqi capital, the official news agency INA reported. The United States has detained Tariq Aziz, the former deputy prime minister in Saddam Hussein's toppled Iraqi regime, a senior US defense official said 24 April 2003.

گفت: با ماشین دیگری می آیند. در کنار «عبد حمود»(عبدالحمید حمود التکریتی)«منشی صدام حسین) سوار تویوتای بژ شدم که خودش آن را به مقر فرماندهی که «عبد حمود» به من گفت در منطقه «رضوانیه» در جنوب غربی بغداد ملاقات می‌کردم، برد. قصر کوچک اما زیبایی بود.

در انتهای مسیری پر درخت به قصر مورد نظر رسیدیم. به محض ورود، بن حلی، حسین حسونه و هشام بدر را دیدم که بیرون سالنی که قرار بود با صدام ملاقات کنم منتظر من بودند.

القوات الأمیرکیة تعتقل سکرتیر صدام حسین | أخبار | الجزیرة نت

دبیرکل اتحادیه عرب(عمروموسی): به محض ورود من، رئیس جمهور عراق از روی صندلی خود حرکت کرد و به من سلام کرد. دست هایمان تقریباً در وسط سالن به هم رسیدند. من با او دست دادم و مراقب بودم که بوسه نزنم. برای اینکه به جلسه بحثی که با او برگزار خواهم کرد، احساس جدیت اضافه کنم. اما به هر حال نرمی دست صدام حسین، آن مرد مخوف به من ضربه زد!

صدام از من استقبال کرد: "خوش آمدید، آقای دبیر کل... خوش آمدید، برادر عمرو" و شروع به تمجید از مواضع ملی گرایانه من کرد. جلسه را شروع کردیم که حدود دو ساعت و پانزده دقیقه طول کشید.

بعد از سلام و احوالپرسی و سلامتی و تشکر از مهمان نوازی و چند جمله کلی با صدام حسین با لحنی جدی صحبت کردم و حاضران گفتند: این تندترین لحنی است که یک مقام عرب به صدام حسین گفته است.

من آنچه را که قبل از دیدار با دستیاران ارشدش گفتم - البته بدون اشاره به گفت و گو با آنها - در مورد رکود هیئت های او در اتحادیه عرب به رئیس جمهور عراق تکرار کردم. من او را به خاطر برخورد مثبتش با بازدید کارشناسان سازمان ملل متحد در زمینه بازرسی تسلیحات کشتار جمعی در عراق توبیخ کردم و پیام کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل را در این زمینه به او ابلاغ کردم.

من به او گفتم که عراق در حال از دست دادن همدلی دو سازمان بزرگ است و در واقع باید آنها را به سمت خود جذب کند... آیا ممکن است، آقای رئیس جمهور، عراق حمایت اتحادیه عرب را از دست بدهد و از دست بدهد. عرصه سازمان ملل؟

قبل از اینکه جواب بدهد به او گفتم: آقای رئیس جمهور اجازه بدهید از شما یک سوال بپرسم: آیا شما سلاح هسته ای دارید که از بازرسی آن می ترسید؟

وی گفت: عراق سلاح هسته ای ندارد و این را بارها اعلام کردم.

به او گفتم: آقای رئیس جمهور اجازه بدهید دوباره این سوال را از شما تکرار کنم که آیا شما سلاح هسته ای دارید که از بازرسی آن می ترسید؟

نه...ما سلاح هسته ای نداریم، او گفت که به نظر می رسد لحن تند من را گرفته است.

گفتم: پس چرا تا زمانی که عراق از چیزی نمی ترسد، از حضور بازرسان بین المللی بدتان می آید؟

گفت: چون جای ترس است.

گفتم: و آن چیست؟

وی گفت: همه بازرسانی که نزد ما می آیند از ماموران سیا هستند.

گفتم: اگر مطمئن شویم که آنها از خارج از سازمان سیا هستند، یعنی برای سازمان ملل کار می کنند، چه؟ ما می توانیم به سازمان بین المللی تاکید کنیم که بازرسانی را با درجه ای از صداقت و استقلال اعزام کند. و من می توانم این را از طریق یک روند مذاکره ای که بین شما و سازمان ملل و به ویژه «کوفی عنان» انجام می شود تأیید کنم.

او به من گفت: من این را قبول دارم و حرف تو را قبول دارم. چون شما یک مرد محترم عرب هستید.

به او گفتم: قبول داری که من این سخنان را به دبیرکل سازمان ملل، کوفی عنان برسانم؟

گفت: بله قبول دارم.

شهادت احمد بن حلی(تأییدسخنان عمروموسی)

من آنچه را که در مصاحبه با صدام اتفاق افتاد از طریق «احمد بن حلی»(معاون الجزایری دبیرکل اتحادیه کشورهای عربی) ادامه می‌دهم که پس از آن که وی نسخه‌ای از صورتجلسه مصاحبه را به وی داد (منتشر شده در) در شهادتی ضبط شده با صدای خود به ویراستار این کتاب، خالد ابوبکر، گفت. تمام آن در کتاب) کلمه به کلمه زیر:

«این نسخه ای از صورتجلسه مصاحبه دبیرکل، آقای عمرو موسی، با رئیس جمهور صدام حسین است که به خط من نوشته شده است و امیدوارم بتوانید به راحتی آن را بخوانید. اما توجه شما را جلب می کنم که در نوشتن صورتجلسات همه جزئیات را ذکر نمی کنیم و به صورت تحت اللفظی می نویسیم. اجازه دهید برخی از این جزئیات را به شما بگویم که در صورتجلسه نخواهید یافت:

زمانی که ما وارد جلسه با رئیس جمهور صدام شدیم، عمرو موسی با شروع نکردن مسائل بحث برانگیز شروع به صاف کردن فضا کرد. صدام در هیلمن و شکوه زندگی می کرد و با نوعی عظمت صحبت می کرد. در ابتدای جلسه احساس کردم که او عمرو موسی را از نزدیک نمی شناسد، ممکن است در زمانی که وزیر امور خارجه (مصر) بود یکی دو بار با او ملاقات کرده باشد، اما او را به خوبی نمی شناسد.

پس از ارائه کلیات، وارد موضوع مهمی شدیم که عبارت است از متقاعد کردن رئیس جمهور صدام برای پاسخ به تصمیم اجلاس سران کشورهای عربی در مورد برخورد عراق با ناظران و بازرسان بین المللی (در مورد سلاح های کشتار جمعی) و عراق نسبت به این تصمیم محفوظ بود. .

عمرو موسی همچنین خواستار آن بود که عراق بدون ایجاد مشکل با سازمان ملل، حداکثر همکاری را انجام دهد. از دست دادن فرصت تلاش های آمریکا برای ضربه زدن به او. دبیرکل از صدام می خواست برای جلوگیری از حمله نظامی عراق که به نظر او قریب الوقوع بود، تصمیماتی اتخاذ کند و می خواست رئیس جمهور صدام را متقاعد کند که عراق واقعاً در آستانه حمله ای است که تمام عراق را ویران می کند. این یک پیام قوی است که عمرو موسی شروع به توضیح کرد.

پرزیدنت صدام با گفتن این جمله که ما ثابت قدم هستیم، وحشت آنچه را که عراق در معرض آن قرار گرفته بود، کاهش داد و هر اتفاقی بیفتد، عراق نخواهد مرد.

وقتی موسی این سخنان را شنید، احساس کردم صبرش از بین رفته است و دیدم که با عصبانیت شدید به لهجه مصری خود به صدام پاسخ می دهد: گوش کن آقای رئیس جمهور، بمان... نظریه پردازی نه به نفع عراق است و نه رک و پوست کنده به شما سود می رساند من می گویم عراق در معرض ضربه شدید آمریکا، اولین قدرت بزرگ جهان است...«آیا می دانید کشور شما در معرض این خطر قریب الوقوع است؟»

دبیرکل اتحادیه عرب به رئیس جمهورعراق گفت:«آیا از مسئولیت خود برای در امان نگه داشتن عراق از این بلایا آگاه هستید؟»

«عمرو موسی» این را با لحنی گفت که حالت ناراحتی در چهره «صدام حسین» نمایان بود.

صدام سعی کرد حرفش را قطع کند و گفت: دکتر عمرو!

 «عمرو موسی» با عصبانیت او را شگفت زده کرد: من دکتر نیستم، آقای رئیس جمهور به شما می گویم: عراق در خطر است، به اقداماتی که از شما می خواهیم برای بازگرداندن ارتباط عراق با سازمان ملل و برادرانش در اتحادیه عرب پاسخ دهید.

«احمد بن حلی»(معاون دبیرکل اتحادیه عرب): من احساس کردم که صدام رئیس جمهور در کُما(بیهوشی) است.

او موقعیت خطرناک را با سخنان عمرو موسی کشف کرد که به صراحت به او گفت: «جهان تغییر کرده است و نه اروپایی ها و نه روس ها به تو کمک نمی کنند و سرنوشت مردم عراق در دست توست»

صدام واقعاً به پیشنهاد عمرو موسی گوش داد و وقتی صحبت به «تکنسین ها» برای بازرسی سلاح رسید، عمرو موسی به من گفت و سفیر «حسین حسونه» و سفیر« هشام بدر »با ما بودند.

صدام شروع به فهمیدن کرد. وی در پایان خطاب به عمرو موسی گفت: «من به شما اجازه می دهم که از طرف عراق صحبت کنید و نزد دبیرکل سازمان ملل(کوفی عنان) بروید و به او بگویید که با او همکاری می کنیم

معاون دبیرکل اتحادیه عرب): احساس می کردم که رئیس جمهور عراق عمرو موسی را کشف کرده است. چون با او به زبانی که صدام به آن عادت نداشت صحبت کرد، زبانی که در آن صراحت و بار مسئولیت بود.

عمروموسی در پایان به رئیس جمهورعراق گفت: من نماینده شما هستم که از طرف عراق صحبت کنم؟ و صدام  به دبیرکل اتحادیه عرب  گفت. : با آمریکا و کوفی عنان تماس بگیرید.

«عمرو موسی» تماس های خود را برقرار کرد، اما تصمیم جنگ(حمله به عراق) گرفته شده بود.

 گزارش دیدار باصدام به اعراب وآمریکا و دبیرکل سازمان ملل

عمروموسی: یک روز پس از ورودم از بغداد به قاهره، جلسه اتحادیه عرب را در سطح نمایندگان دائمی برگزار کردم تا نتایج سفرم به عراق و گفتگوهایم با صدام حسین را به اطلاع آنها برسانم و آن جلسه عصر روز ۱۹ دی ۱۳۸۰ برگزار شد. ۲۰ ژانویه ۲۰۰۲(۳۰ دی ۱۳۸۰) در همان روز با کاخ سلطنتی در اردن تماس گرفتم. 

و از ملک عبدالله به عنوان رئیس اجلاس سران عرب برای ارائه گزارشی در مورد گفتگوهایم با صدام حسین، درخواست ملاقات فوری کردم.

الملک عبد الله رئیس القمة العربیة

من همچنین با رئیس جمهور مبارک، وزیر امور خارجه وقت احمد ماهر السید و شاهزاده سعود الفیصل تماس گرفتم.

صبح روز بعد، با شیخ صباح آل احمد، معاون اول نخست وزیر و وزیر امور خارجه کویت و سپس امیر کویت تماس تلفنی برقرار کردم تا خلاصه ای از آنچه با صدام حسین بر سر آن توافق کرده بودم را به اطلاع او برسانم. در خصوص موضوع اسرا و مفقودین کویتی از زمان تهاجم عراق به کویت در سال ۱۹۹۰، و طی تماسی به توافق رسیدیم، من در ۲۲ ژاتویه ۲۰۰۲(۰۲ بهمن ۱۳۸۰)یک سفر سریع به کویت خواهم داشت.

به کویت رفتم و با شیخ صباح آل احمد و تعدادی از مقامات ملاقات کردم. فضای کلی این بود که برادران در کویت از سفر من به عراق راحت نبودند. دیدگاه من که برای آنها توضیح دادم این بود: هر چه خشم ما نسبت به آنچه در سال ۱۹۹۰میلادی(۱۳۶۹شمسی) رخ داد، عراق یک کشور عربی است که عضو اتحادیه عرب است و یک حزب بزرگ در یکی از جدی ترین ها است. بحران‌های عرب پس از تجاوز به کویت، اتحادیه عرب علاقه‌مند است که برای ثبات جهان عرب به این وضعیت تهدیدآمیز پایانی قابل قبول عرب بدهد و از تکرار آن اطمینان حاصل کند. در همان زمان نزد شما آمدم تا شما را از اتفاقات این دیدار و آنچه در رابطه با موضوع اسرا و مفقودین کویتی به دست آوردم مطلع کنم.

در واقع، من از خشم شدید کویتی‌ها پس از اتفاقی که صدام نسبت به آنها روی داد قدردانی کردم و ترس آنها از نقشی برای اتحادیه عرب را درک می‌کنم که خارج از چارچوب تفاهم‌های بین‌المللی در سطح بالا در مورد عراق صدام حسین و عراق انجام می‌شود. سیاست های او در منطقه، اما آنها برای مدتی عصبانی ماندند که در طی آن از پرداخت سهم سالانه خود در بودجه اتحادیه عرب خودداری کردند، تا زمانی که متوجه شدند - فکر می کنم - اتحادیه در حال توسعه است و دبیرخانه و دبیر کل آن در حال توسعه است. - ژنرال ها تلاش محسوسی در مسائل مختلف عربی انجام می دهند، بنابراین آنها با اتحادیه همذات پنداری کردند. زیرا کویت کشوری است که عاشق جدیت در کار است. بنابراین، به سرعت از تلاش های ما در خدمت اقدام مشترک عربی قدردانی کنید.

 کوفی عنان وعمرو موسى..صورة أرشیفیة

پس از بازگشت از بغداد، تلفنی با کوفی عنان صحبت کردم. به او گفتم: من به عراق سفر کردم و صدام حسین را ملاقات کردم و برای شرکت در مجمع جهانی اقتصاد (داووس) به نیویورک می آیم که امسال به طور استثنایی بین ۳۱ ژانویه تا ۴ فوریه ۲۰۰۲ در نیویورک برگزار می شود. با ایالات متحده و شهر نیویورک (پس از اتفاق  ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱)

عنان گفت: "من منتظر نمی مانم تا شما به نیویورک بیایید." می خواهم بدانم بین تو و صدام چه اتفاقی افتاده است. عمرو گوش کن، من امروز در استکهلم هستم و فردا اتریش خواهم بود، لطفاً اجازه دهید در وین در راه شما به نیویورک ملاقات کنیم. ما در اواخر ژانویه در پایتخت اتریش ملاقات کردیم و من یافته‌های خود را با صدام حسین در مورد موافقت او با بازگشت بازرسان بین‌المللی برای بازرسی سلاح‌های کشتار جمعی ادعایی عراق به او ارائه کردم.

در پایان جلسه از عنان در مورد اقدامات سازمان ملل در خصوص باز بودن صدام برای بازگشت بازرسان پرسیدم.

گفت: قدری کم کنیم.

فهمیدم که می خواهد با آمریکایی ها مشورت کند.

وفاة وزیر الخارجیة الأمریکی الأسبق کولن باول إثر إصابته بکورونا

در اینجا هم تصمیم گرفتم در مورد عراق با آمریکایی ها مشورت کنم. از وین باکالین پاول» (وزیر امور خارجه آمریکا) تلفنی صحبت کردم. به او گفتم: طی چند روز گذشته به عراق سفر کردم و برای شرکت در مجمع داووس به نیویورک می آیم و می خواهم با شما ملاقات کنم.

«وزیر امور خارجه آمریکا»گفت: صبح دوم فوریه ۲۰۰۲(۱۳ بهمن ۱۳۸۰) همدیگر را می بینیم و در دفتر مرکزی من در نیویورک با هم قهوه می نوشیم و ساعت ۱۱ صبح می شود.

پس از ورودم به نیویورک، با«کوفی عنان» صحبت کردم و به او گفتم: با«کالین پاول» ملاقات خواهم کرد.

«دبیرکل سازمان ملل» گفت: این را می دانم.

از او پرسیدم: کی ملاقات می کنیم؟

گفت: پس از ملاقات تو با پولس.

دیداری با وزیر امور خارجه آمریکا(پاول) انجام شده است. پس از استقبال، او را در حال پیش بینی گفتگو دیدم که گفت: صدام حسین همان طور که به کوفی عنان خندید، به تو خندید. شما و عنان خواهید دید که صدام چگونه «کلاهبردار و دروغگو» است.

به وزیرخارجه آمریکا(پاول) گفتم: اول گوش کن بین من و رئیس جمهور عراق چه گذشت. به او نشان دادم که با صدام به چه چیزی رسیده بودم. در پایان به او گفتم: اگر می‌خواهید بازرسانی را به عراق بفرستید، از طریق مذاکره بین عنان و صدام، آنها را فوراً بفرستید و این مذاکرات به ظن صدام مبنی بر تعلق برخی از بازرسان به سیا می‌پردازد.

«کالین پاول» خندید و اظهار داشت: «صدام حسین من و شما را شستشوی مغزی داد

وی افزود: "نه شما و نه کوفی قادر به انجام کاری نخواهید بود." محکم گفت. (چون تصمیم برای حمله به عراق گرفته شده بود و تدارک آن توسط دولت آمریکا در حال انجام بود). اگرچه او در واقع پیشنهاد من برای مذاکره بین عراق و سازمان ملل در مورد بازگشت بازرسی را رد نکرد.undefined

ملاقات من با کوفی عنان در ۴ فوریه ۲۰۰۲(۱۵ بهمن ۱۳۸۰) برگزار شد. نزد او رفتم و دیدم او برای من سورپرایز آماده می کند که حضور «هانس بلیکس» (رئیس بازرسان شورای امنیت،سازمان ملل متحد) بود.

United Nations Security Council |

در پایان این نشست، دبیرکل سازمان ملل متحد با ارسال دعوتنامه به دولت عراق برای از سرگیری گفتگو موافقت کرد و قرار شد در ۷ مارس ۲۰۰۲(۱۶ اسفند ۱۳۸۰) اولین جلسه در این زمینه برگزار شود.

اوضاع خوب پیش نرفت، آمریکا حاضر نبود از سیاست عراق عقب نشینی کند. مذاکرات بین عراق و سازمان ملل به سرعت متوقف شد.

نجل طارق عزیز یرد من الأردن(این کتاب حاوی جزئیاتی از تلاش های دبیرکل برای نجات مذاکرات متوقف شده در سپتامبر ۲۰۰۲(شهریور ۱۳۸۱) در حضور وزیر خارجه عراق، به موازات تماس های بی وقفه او با «طارق عزیز» در بغداد از دفتر کوفی عنان است تا اینکه سرانجام موفق شد مذاکرات مجدد بین سازمان ملل متحد و عراق و عنان پس از آن، رسانه ها گزارش دادند که بر اساس تلاش های مشترک بین دبیرکل سازمان ملل متحد و دبیرکل اتحادیه عرب، ما به توافق رسیدیم. بازگشت بازرسان

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:قسمت پایین این گزارش از سایت انتخاب(۱۲ اسفند ۱۳۹۱)است ،البته بااصلاحات.

«عمروموسی» کیست؟

«عمرو موسی»  دبیر کل اتحادیه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزیر امور خارجه مصر بوده است. وی از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتدای دهه هشتاد وارد دنیای سیاست شد. البته دوران سیاسی او با تصدی پست وزارت خارجه مصر در ابتدای دهه نود میلادی آغاز شد. «عمرو موسی» که متولد ۱۹۳۶میلادی است، یکی از مهم ترین و بارزترین مقام های عالی رتبه دوران ریاست جمهوری سی ساله حسنی مبارک محسوب می شود.

در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه ۲۰۱۱میلادی موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.

نفردوم ازراست«عمرو موسی»(ردیف اول) در مصاحبه ای طولانی با روزنامه« الحیات» با غسان الشربل با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند.

وقتی به بغداد رسیدی عراق را چگونه دیدی؟

بغداد را شهری آشفته و خسته دیدم، آن چه از بغداد در ذهنم در نشست اتحادیه عرب در سال ۱۹۹۰ بود، چیز دیگری بود. شهری بود که در حال شکوفایی و ساخت و ساز بود. مناطق آن را شرکت های کره ای و اروپایی می ساختند و بغداد به سویی می رفت تا یکی از فاخرترین پایتخت های جهان شود، یادم است در هر محله ای یک یا چند خانه را به سبک قدیم می ساختند تا میراث آن حفظ شود و تفاوت میان قدیم و جدید نمایان باشد. همچنین راه ها و پل های عظیم و جدیدی در حال ساخت بودند که به عظمت شهر می افزود.

دبیرکل اتحادیه عراب(عمروموسی): بغداد(پایتخت عراق)ی که در سال ۲۰۰۲ دیدم تلی از خاک بود و رو به ویرانی می رفت و در وضعیت اسف بار بسیار بدی به سر می برد.

دو چیز در خاطرم بود: اولی وظیفه ام به عنوان دبیر کل و دومی به یکی از دوستانم در آن جا کمک کنم.

به عنان گفتم که به بغداد می روم، و از او خواستم که پیامی برای صدام بدهد، گفت به او بگو که کوفی عنان آمادگی از سرگیری مذاکرات با عراق را بر سر ناظران بین المللی دارد، و از من خواست که بفهمم آیا صدام واقعا آماده انجام مذاکرات موفقیت آمیز هست یا خیر. موافقت کردم که پیامش را برسانم. به محض این که به آن جا رسیدم، طه یاسین رمضان و طارق عزیز و ناجی صبری (وزیر امور خارجه) مرا برای شام به هتلی که قبلا کاخ پادشاهی بود و در منطقه سنتی بغداد واقع شده بود، دعوت کردند.

دبیرکل اتحادیه عرب:به صدام گفتم: «جنگ عراق با ایران» و«جنگ عراق با کویت» هر۲ اشتباه بود.

صرخة” عمرو موسی فی وجه صدام حسین تغضب العراقیین وتثیر جدلا عربیا | أخبار  الصراع فی العراق | الجزیرة مباشرغضب وانفعال

«عمرو موسی»گفت: «در حین خوردن شام به صراحت به صدام گفتم که از جنگ با ایران تا جنگ با کویت همه اش در اشتباه بودید»، و من آمده ام تا راهی برای تعامل میان عراق با مساله کویت بیابم، چه عربی باشد چه بین المللی. نه راهی که نتیجه نداشته باشد و سلبی باشد، بهتر است که به راهی برای همکاری با سازمان ملل بیندیشید. جواب دادند: به او بگو (یعنی به صدام). یکی از آنها پرسید: بعد از پایان جنگ وضعیت چگونه خواهد بود؟ گفتم که این وضعیت تمام نخواهد شد، برای این که تلخی آن بسیار زیاد است، نه فقط برای کویتی ها، بلکه برای همه در جهان عرب، و یک شهروند مصری مثل من نمی پذیرد که یک کشور عربی علیه کشور عربی دیگر بجنگد، بعد باز هم گفتند: به او بگو. پرسیدم: از این همه چه به دست آوردید؟ خیلی برای مسئولان عراقی سخت بود که مواضع حقیقی شان را بیان کنند. احساس خطر برای خودشان می کردند، و اگر «حوادث ۱۱ سپتامبر» نبود، شاید می توانستند به اطلاع صدام برسانند که با سیاست هایش موافق نیستند، زندگی ای که می کردند نتیجه همین سیاست ها بود، ولی بیشترشان از صدام می ترسیدند.

صبح روز بعد از دار الضیافه یکی از افسرها نزد من آمد و از من خواست که همراهش به ساختمانی دولتی که یکی از ساختمان های قدیمی بود که عراق واقعی را در آن احساس می کردی، بروم، بعد از آن افسری آمد و سلام نظامی داد و خودش را معرفی کرد: سرهنگ عبد حمود (منشی پرزیدنت صدام). آدم نظامی بشاشی بود (اخیرا اعدام شد)، به سمت یک خودروی تویوتای بیجی رنگ که خودش آن را می راند حرکت کردیم و با هم به سمت فرودگاه رفتیم، سپس به سمت یک ویلای بزرگ تغییر جهت داد در حالی که پشت سر ما یک خودروی نظامی بود و پشت سر آن دیگر اعضای اتحادیه عرب یعنی احمد بن حلی، دستیار دبیر کل، که بعدا معاون دبیر کل اتحادیه عرب شد

هشام بدر مندوب مصر بالأمم المتحدة

و مدیر دفترم، سفیر «هشام بدر »که بعدا سفیر مصر در ژنو شد، و سفیر دکتر حسین حسونه، که بعدا سفیر اتحادیه عرب در واشنگتن شد، بودند.

بعد از این که من تنهایی وارد شدم جلوی مابقی هیئت را گرفتند و آنها را در جای دیگری نگه داشتند، بعد در به روی سالنی بزرگ باز شد که صدام در یک چهارم دوری از در ایستاده بود، دو پله پایین آمدم تا به داخل سالن رسیدم و به صدام سلام کردم که تا نیمه های سالن جلو آمده بود، سلام نظامی خشکی کرد، نه سلامی مثل سلام های عربی که همدیگر را بغل می کنیم و به هم تعارف می کنیم. به هم دست دادیم و ضمن استقبال از من گفت: خوش آمدید جناب دبیر کل، خوش آمدید برادر عمرو. گفتم: متشکرم جناب رئیس جمهور. و به سمت گوشه ای که باید می نشستیم رفتیم، سپس دیگر اعضای هیئت وارد شدند و صدام به آنها دست داد. همه در یک صف نشستیم و صدام رو به روی ما نشست. 

و در کنار او «عبد حمود» و «ناجی صبری الحدیثی»، که شخصیت برجسته ای است و بسیار آدم با کفایت و صادقی است، نشستند، اما در آن زمان او مغلوب اوامر صدام بود.

صحبتم را با صدام در یک چارچوب عملی محدود شروع کردم و شاید هم بسیار پرخطر (بن حلی احساس کرد – آن طور که بعدا به من گفت – که ما بغداد را ترک نخواهیم کرد). برای صدام اشتباهات را شمردم، با تمرکز بر عدم همکاری اش با کشورهای عربی و بدون پاسخ به تلاش های اعراب برای بهبود وضعیت و کاهش تنش ها، و گفتم جناب رئیس جمهور، با همین صفت محدود و خلاصه، جنگ کویت ابتدای مشکلات بود،

دبیرکل اتحادیه عرب: «به رئیس جمهورعراق گفتم: «حمله به کویت چه لزومی داشت و چه به دست آوردید و آیا شما آن چه می خواستید را به دست آوردید؟»

و الآن برای خروج از این بحران لازم است که با سازمان ملل به تعامل برسید، و من با خودم پیامی از کوفی عنان آورده ام که می گوید آماده از سرگیری مذاکرات است اگر شما آماده باشید که ناظران و بازرسان بین المللی بازگردند، و تصمیم گیری های سازمان ملل است که میزان قدرت دبیر کل سازمان ملل را نشان می دهد.

 صدام گفت: من آماده ام.

عمروموسی: پرسیدم: جناب رئیس جمهور آیا شما واقعا سلاح هسته ای دارید؟

رئیس جمهورعراق جواب داد: ابدا.

گفتم: اجازه بده سوال را دوباره بپرسم: آیا شما سلاح هسته ای دارید (در چشمانش ترس و دلهره از تکرار سوالم را دیدم)

صدام جواب داد: ابدا به هیچ وجه نداریم.

به او گفتم: خوب پس چرا جناب رئیس جمهور ترسیده اید و نسبت به حضور ناظران بین المللی تردید دارید؟ جواب داد: برای این که جاسوس و مزدور سی آی ای هستند. به او گفتم: اگر این موضوع را حل کردیم و برای کوفی عنان این موضوع را شرط گذاشتیم، در حالی که او خودش آماده است که همه شکایت های منطقی را رفع و رجوع کند به شرطی که قبول کنید برگردند و شما را راحت کنند، آیا می پذیرید. بعد از تردید صدام موافقت کرد. گفتم: من پاسخ شما را انتقال خواهم داد و خواهم گفت که جناب رئیس جمهور که اولا شما آماده مذاکره هستید، و این که ثانیا سلاح هسته ای ندارید و این که ثالثا از این که شمار بسیاری از ناظران بیایند پرهیز می کنید، اکثر آنها جاسوس نیستند اما آماده هستید که اگر تضمین های کافی درباره موضوع تجسس داده شود، از آنها استقبال کنید. پرسیدم: آیا پیام دیگری داری؟ گفت: بله، ما شکایتی را به سازمان ملل بردیم اما سازمان ملل هیچ اهمیتی نداد که به ما پاسخ دهد، به او گفتم: اگر همه اینها را حل کردیم آیا آماده هستی؟ گفت: بله من آماده ام.

بعد از آن به سیاست عراق و رفتارشان در اتحادیه عرب اشاره کردم و این که شیخ صباح احمد به آرای ما به عنوان هیئت اتحادیه عرب گوش می کرد و من به عنوان دبیر کل اتحادیه عرب برای برخی تصمیم ها و چارچوب ها پیشنهادهایی برای وساطت دادم، او اعتراضی نکرد، بلکه حتی تلاش می کرد کارها را برایمان آسان کند، اما از جانب عراق اعتراض آمد، من این را نمی فهمم، در حالی که شما در موضع واقعا ضعف قرار دارید. اتحادیه عرب و هیئت های عربی می توانند که بسیاری از مسائل موجود را حل کنند. طرحم را رد نکرد. و به همین شکل امور به سمتی رفت که دیدارمان دو ساعت و سه ربع طول کشید.

صدام درباره قضایای مختلف عربی صحبت نکرد. و حتی نخواست که موضوع دیگری را به میان آورم. در حالی که عراق به عنوان یک کشور بزرگ همیشه از موضع بالا در روابط عربی و قضایای مختلف صحبت می کرد، اکنون صدام به عنوان یک رئیس جمهور عادی حرف می زد، با صدایی آرام، و می خواست بفهمد که سازمان ملل و ابزارها و امکانتش چیست. هیئت از در خارج شد تا به سمت ماشینش برود و صدام با من برای تودیعم به همراه وزیر امور خارجه اش از دری دیگر آمد، عبد حمود نیز ما را همراهی کرد. به هنگام خروج ما رئیس جمهور به دریاچه ای در سمت راستمان اشاره کرد و از من خواست که پلیکان ها را ببینم، موضوعی که یک دقیقه وقت گرفت و در آن تامل کردیم و نظر دادم، و هنگامی که خواستم با صدام خداحافظی و از تودیعش تشکر کنم، خودش را همان طور که بود دیدم، اما احساسی به من دست داد که حتی تا همین الآن برایم غریب است، این آن شخصی نبود که با او در سالن بودم، با من به این مکان آمد و از من خواست که از دریاچه و پرندگانش استفاده کنم، به رغم این که همان لباس ها را پوشیده بود و همان رفتار و همان سبیل را داشت. بله، احساس غریبی به من دست داد که شخصی که الآن مقابل من است، صدام حسینی نیست که همین چند دقیقه پیش با او جلسه داشتم، خدا می داند، هیچ دلیلی برای آن چه می گویم ندارم، اما این احساس بود. مرا به در ماشین رساند و سر جایش ایستاد تا این که ماشین حرکت کرد. در راه بازگشت، وزیر امور خارجه عراق با من سوار شد، آن تنها دیداری بود که در آن با صدام جلسه خاص داشتم، که در آن برایش توضیح دادم که ما به عنوان اعراب جنگ کویت و آثاری که به دنبال داشت را نمی پذیریم، و ما تلاش می کنیم که با اوضاع تعامل کنیم. صدام به نقد من با سکوت گوش داد، وقتی که سوار ماشین شدیم،

موسى یتحدث للصحفیین أثناء زیارته العراق عام 2002 (رویترز)

عمروموسی:«ناجی صبری»(وزیرخارجه عراق) به من گفت که جناب رئیس جمهور دستور داده اند که به همه اعضای هیئت یک خودروی مرسدس هدیه داده شود.

به او گفتم: خواهش می کنم ناجی، آیا عراق را در وضعیت خوبی می بینید که می خواهید به ما خودروهای مرسدس بدهید؟ الآن وقت ماشین نیست، نه من این ماشین را می گیرم و نه هیچ کدام از اعضای هیئت، ناجی مرا بغل کرد و از من تشکر کرد و سفر پایان یافت، اما من و اعضای هیئت ]هدیه[ عباهای عربی را پذیرفتیم.

دوستی که می خواستم او را نجات دهم، دیپلمات اصیل عراقی ریاض القیسی بود که با ما در سازمان ملل بود. می دانستم که برای اقامتش محدودیتی ایجاد شده بود و شاید حتی زندگی اش در خطر بود، خواستم که با او دیدار کنم که به او پیامی بدهم که ارتباطات او پابرجا هستند، و دبیر کل اتحادیه عرب ارتباطاتی دارد که شاید به دردش بخورد. اصرار کردم که دیدار ما در چارچوب سفر رسمی باشد. قیسی پیش من آمد و با هم در برابر روزنامه نگاران عکس گرفتیم و تلاش کردم که به او کمک کنم، و پیام او به افرادی که باید می رسید، رسید و خدا را شکر در طول ۱۰ سال اتفاقی برای او نیفتاد و بعد از جنگ امریکا فورا از عراق خارج شد و الآن هم در قطر زندگی می کند.