پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

دَحْوُالارض(۲۵ذی القعده)چیست؟

۲۵ ذی‌القعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخش‌هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم‌کم به شکل یک چهارم خشکی‌های امروزی درآمد.

 آیا تا به حال تنها یک بار در سطح کره زمین «دَحْوُالارض» ۲۵ ذی‌القعده معهود اتفاق افتاده یا «استمرار»دارد؟..حرکت جوهری

«دحو الارض»چیست؟

«دَحو» به معنای گسترش است ،به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش نیزگفته اند.

 وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِکَ دَحَاهَا ٣٠نازعات

«در علم هیأت» از ۱۰ دایره عظیمه بحث می‌شود که «دایره معدل النهار» و «دایره منطقةالبروج» از آن جمله‌اند»
«معدل‌النهار» همان «دایره استوایی سماوی» است که همه عالم را به دو نیم‌کره شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند و به عبارت دیگر اگر دایره استوایی ارضی، یعنی خط استواء بزرگ شود و بالا برود، با دایره معدل‌النهار یکی می‌شود و لذا به آن دایره استوای سماوی نیز گویند؛ صورتی در زیر دارد آن‌چه در بالاستی.

«دایره منطقةالبروج» همان «مداری است که بروج دوازده‌گانه در آن مستقراند» و خورشید نیز در حرکت ثانیه خودش در آن مدار حرکت می‌کند و از آن هیچ‌گاه خارج نمی‌شود و لذا به این دایره، «دایره شمسیه» نیز گویند. 

اعتدال ربیعی و اعتدال خریفی

«این ۲دایره عظیمه(دایره معدل النهار و دایره منطقةالبروج) را در تطورات زمانی حالت «انطباق» و «انفتاح» پیش می‌آید  که «علمای هیأت» با اقتباس از آیه « أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ؛ (انبیاء/۳۱) آیا کافران ندانسته‌اند که آسمان و زمین به هم پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده‌ای را از آب آفریدیم؟ آیا ایمان نمی‌آورند؟»« به این دو حالت به ترتیب رتق و فتق گفته‌اند»

در علم هیأت ثابت است که هر گاه دایره عظیمه منطقةالبروج در سطح دایره معدل‌النهار قرار گیرد و ۲ دایره بر هم منطبق و متحد «رتق» شوند،
تغییراتی در عالم جسمانی پدید می‌آید که از شاخص‌ترین آن تغییرات، همین آب‌گرفتگی تمام سطح کره زمین است که لزوماً موجودات بری دیگر جایی برای حیات نخواهند داشت.
پس از مدت‌های طولانی، دایره عظیمه منطقةالبروج از دایره عظیمه معدل انفتاح«فتق» می‌یابد و از سطح آن جدا می‌شود که بر اثر آن، آب از برجسته‌ترین نقطه زمین و به اصطلاح «هیویون» از «قبةالارض»(مرکززمین) کنار می‌رود و بدین سان سطح خشکی زمین نمودار می‌شود و به مرور زمان این پدیده گسترش می‌یابد که همین «دحوالارض» معروف است.

منظور از دَحْوُالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند.

دحو الارض چه روزی است؟/ اعمال سفارش شده در روز ۲۵ ذی‌القعده

از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع پدید آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاری می شود.

«دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذی‌القعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخش‌هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم‌کم به شکل یک چهارم خشکی‌های امروزی درآمد. به نظر برخی مفسران، آیه ۳۰ سوره نازعات «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا».

اسلامی شدن دانش لازمه اسلامی شدن دانشگاه

 آیت الله جوادی آملی: بر اساس آیه شریفه «وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ»، بر تعظیم شعایر الهی و گرامی داشت آنها،از جمله روزهای پر فضیلتی که  به درک فضیلت آن و استفاده حداکثری از برکات معنوی آن تاکید شده است.

اولین مکان درکره زمین کجابود؟

 آیت الله  جوادی آملی: کعبه اوّلین معبد مردمی و عبادتگاه توده انسانها در روی زمین است: إنّ أول بیت وضع للناس للذی ببکة… که تعیین محل و نقشه ساختن آن به رهنمود و دستور خدای سبحان بود(وإذ بوّأنا لإبراهیم مکان البیت)

بنابراین، کعبه اوّلین معبدی  است که در روی زمین ساخته شد.

گرچه بر اساس «دحو الأرض» گفته شده: «مکان کعبه اولین زمینی بود که از زیر آب بیرون آمد» ، لیکن استفاده این معنا که «اوّلین خانه ساخته شده کعبه است» از آیه، مشکل به نظر می ‏رسد؛ زیرا اولیّت آن را مقید کرده که برای عبادت بوده است. البته آیه شریفه (إن أول بیت وضع للناس) معنای مزبور را نفی نیز نمی ‏کند، زیرا قیودی همچون وصف، همانطور که اطلاق ندارد مفهوم نیز ندارد، مگر اینکه جمله مشتمل بر وصف، در مقام تحدید باشد. در این باره و در استفسار از آیه شریفه مزبور، از امیرالمؤمنین (ع) تصریح به اینکه قبل از بنای کعبه، خانه وجود داشته، نقل شده است /کتاب «صهبای حج»صفحه ۲۶۱

٢٥ ذی القعده دحوالارض 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب درباره روز دحوالارض می گویند:

کلیدی‌ترین جملات امام خامنه‌ای درباره «دفاع مقدس»

«روز بیست‌وپنجم این ماه(ذی القعده) روزدحوالارض است که روز با برکتی است... ایّام در ماه ذیقعده که اوّل ماه‌های حرام است، ایّام و لیالی مبارک و متبرّکی است، پر از برکات است؛ باید از این‌ها استفاده کرد.»

«دحو الارض» روزی که زمین از کعبه دامن گسترانید

 به فرموده امیرالمؤمنین(ع) نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنجم ذی القعده بود و برای آن اعمالی چون «روزه»، «نماز» و «شب‌زنده‌داری» توصیه شده است.

«دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذی‌القعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخش‌هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم کم به شکل یک چهارم خشکی‌های امروزی درآمد.
مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، مکان «کعبه» شریف و بیت الله الحرام بود.
«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده‌اند، منظور از «دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب‌های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود، این آب‌ها، به تدریج در گودال‌های زمین جای گرفتند و خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند.
از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی‌ها و بلندی‌ها یا شیب‌های تند و غیرقابل سکونت بود، بعدها باران‌های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره‌ها گستردند، اندک اندک زمین‌هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان، کشت و زرع پدید آمد، مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نام‌گذاری می‌شود.
از امیرالمومنین(ع) روایت شده است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت
به نظر برخی از مفسران، آیه ۳۰ سوره نازعات «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»، به همین واقعه اشاره دارد، گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده‌اند که اهمیت آن را دو چندان کرده است؛ از جمله:
* میلاد حضرت ابراهیم علی نبینا وآله وعلیه‌السلام
* میلاد حضرت عیسی مسیح علیه‌السلام
* خروج رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها و نیز تمامی همسران پیامبر(ص) نیز ایشان را همراهی می‌کردند.
- در روایتی نیز آمده است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه‌الشریف در همین روز قیام خواهد کرد.

رویدادهای دیگر«واقعه دحوالارض» که اهمیت آن را دو چندان کرده است:

 میلاد حضرت ابراهیم(ع) / میلاد حضرت عیسی مسیح(ع)/خروج رسول اکرم(ص) از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة‌الوداع.

اعمال شب و روز دحو الارض

روزه: یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است، در روایتی روزه‌‏اش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است، هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت به سر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود، از برای روزه‏‌دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند، این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر شده، از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است.

* در روایتی از امیر مومنان (ع) نقل شده است : اول رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در روز بیست و پنجم ذی القعده بوده است؛ بنابراین اگر کسی آن روز را روزه بگیرد و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یک صد سال را دارد.
در آن روز اگر گروهی به ذکر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پیش از آنکه متفرق شوند برآورده سازد؛ خداوند در این روز هزار هزار رحمت نازل می‌کند که قسمتی از آن شامل کسانی است که جمع گردند و به ذکر خدا بپردازند و روزش را روزه بدارند و شب آن را عبادت کنند.
*نماز- مستحب است در آغاز روز، هنگامی که آفتاب کمی بلند شد دو رکعت نماز به جا آورد و در هر رکعت بعد از سوره حمد پنج مرتبه سوره و الشمس را بخواند

و پس از سلام نماز، بگوید:
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
هیچ جنبش و نیرویى نیست مگر به خداى برتر بزرگ
و دعا کند و بگوید:
یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ.
اى نادیده ‏گیرنده لغزشها، لغزشم را نادیده‏گیر، اى اجابت کننده دعاها، دعایم را اجابت کن، اى شنواى صداها، صدایم را بشنو و به‏ من رحم کن و از بدیهایم و آنچه نزد من است درگذر، اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.

«شیخ طوسی»: مستحب است در این روز، این دعا را بخواند.
اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ
خدایا اى گستراننده کعبه و شکافنده دانه و برگیرنده سختى و برطرف کننده هر گرفتارى،
أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ
از تو مى‏خواهم‏ در این روز از روزهایت، که حقش را بزرگ گرداندى و سبقتش را پیش انداختى و آن را نزد اهل ایمان، امانت و به سوى خود وسیله قرار دادى و به رحمت گسترده‏ات، که بر محمد درود فرستى،
عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ،
آن بنده برگزیده‏ات‏ در پیمان نزدیک، روز دیدار، شکافنده هر امر بسته و دعوت کننده به حق و بر اهل بیت پاکش‏ آن راهنمایان و روشن ‏کنندگان راه حق، ستونهاى جبار و متولیان بهشت و دوزخ،
وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ،
و عطا کن به ما از عطاى در خزانه‏ ات که نه بریده شود و نه منع گردد، تا به وسیله آن توبه و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمایى
یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ اُلْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ
اى بهترین خوانده شده و کریم ‏ترین امید شده، اى کفایت کننده، اى وفادار، اى آن‏که لطفش پنهانى است، به لطفت به من لطف کن، و به‏ عفوت خوشبختم نما و به یارى‏ات تأییدم فرما و از ذکر کریمانه‏ ات فراموشم مکن به حق متولیان امرت و نگهبانان‏ رازت
وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی
و از گرفتاریهاى روزگار تا روز قیامت و برانگیخته ‏شدن حفظم کن‏ هنگام بیرون آمدن جانم و فرو رفتن در قبرم و تمام شدن کارم و سپرى شدن عمرم، اولیایت را به بالینم حاضر کن
اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ
خدایا یادم کن، بر طول پوسیدگى، زمانى‏که در میان توده‏هاى خاک فرود آیم و فراموش ‏کنندگان از مردم فراموشم کنند و در خانه اقامت فرودم آر و در منزل کرامت جایم ده،
وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ
و از دوستان اولیایت و برگزیدگان و خالصان درگاهت قرارم‏ ده و دیدارت را بر من مبارک گردان و پیش از فرا رسیدن پایان عمرم حسن عمل روزى‏ام فرما، درحالى‏که پاک از لغزشها و گفتار بى‏پایه و منطق تباه باشم.
اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ،
خدایا مرا به حوض پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) وارد کن و از آن به من بنوشان، نوشاندنى سیراب کننده، روان و گوارا،که پس از آن هرگز تشنه نشوم و از ورود به آن طرد نگردم و از آن‏ منع نشوم و آن را قرار ده برایم بهترین توشه و کاملترین وعده‏گاه، روزى که گواهان بپا مى‏خیزند،
اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ.
خدایا لعنت کن گردنکشان‏ گذشته و آینده را، هم آنان‏که حقوق اولیایت را به ناحق به خود اختصاص دادند، خدایا پایه‏ هایشان را بشکن و پیروان و عمالشان را نابود ساز، زمینه‏ هاى هلاکتشان را به زودى فراهم فرما و کشورهایشان را از دستشان بگیر و راه هایشان را بر آنان تنگ کن و بر آنان‏که با آنان سهیم و شریکند لعنت فرست،
اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا
خدایا در فرج دوستانت شتاب کن و حقوق تاراج رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق، آشکار کن و او را یارى‏رسان دینت بدار و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده،
اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا،
خدایا همواره فرشتگان پیروزى را گرداگرد او بدار و به آن دستورى که در شب قدر به او القا کردى، او را انتقام ‏گیرنده خویش‏ قرار ده، تا جایى‏که خشنود شوى و دینت به وسیله او و به دست او به گونه‏اى نو و تازه بازگردد و حق به طور کامل ناب شود و باطل به صورت‏ همه جانبه به دور افکنده شود،
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ،
خدایا بر او و همه پدرانش درود فرست و ما را از همنشینان و خاندانش قرار بده و در زمان بازگشتش ما را برانگیز، تا در دوران او در شمار یارانش باشیم
اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.
خدایا درک قیامش را روزى ما کن و در روزگارش ما را حاضر کن و بر او درود فرست و سلام او را به ما باز رسان، درود و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:معنای دحوالارض

«دحو» به معنای گستردن و پهن کردن است. برخی آن را به معنای پرتاب کردن و تکان دادن چیزی از محل خودش نیز گفته‌اند؛ بنابراین «دحوالارض» یعنی گستردن و تکان دادن زمین از حال قبلی‌اش. از آنجا که در آغاز تمام سطح زمین را آب حاصل از باران‌های سیلابی نخستین گرفته بود، از روز دحوالارض این باران‌ها در گودال‌ها جمع کردید و سطح خشکی‌ها پدید آمد و روز به روز گسترده‌تر شد؛ بنابراین دحوالارض را می‌توان زادروزی برای شروع دوره‌ای جدید برای خلقت زمین دانست.

علت دحوالارض

اگر کسی بگوید که دحوالارض یک واقعه غیرطبیعی است که علتی ماوراء طبیعی دارد، بی‌شک تیر در تاریکی رها کرده و نزد اهل فن گزافه‌گویی کرده است. از دل طبیعت بر خاستن واقعه دحوالارض بر کسی پوشیده نیست و این می‌طلبد که علت آن نیز به اذن الله از عالم طبیعت باشد که از معصومین‌ علیهم السلام منقول است که «ابی الله أن یجری الامور إلا باسبابها»؛ مسئله دحوالارض را فلاسفه در بخش طبیعیات آن و نیز علمای فن هیأت مورد کنکاش و بررسی قرار دادند که هر کدام به نتایج مشترکی در مورد علل وقوع دحوالارض رسیده‌اند که از جمله می‌توان به دلایل زیر اشاره کرد؛

«در علم هیأت» از ۱۰ دایره عظیمه بحث می‌شود که «دایره معدل النهار» و «دایره منطقةالبروج» از آن جمله‌اند»

«معدل‌النهار» همان «دایره استوایی سماوی» است که همه عالم را به دو نیم‌کره شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند و به عبارت دیگر اگر دایره استوایی ارضی، یعنی خط استواء بزرگ شود و بالا برود، با دایره معدل‌النهار یکی می‌شود و لذا به آن دایره استوای سماوی نیز گویند؛ صورتی در زیر دارد آن‌چه در بالاستی.

«دایره منطقةالبروج» همان «مداری است که بروج دوازده‌گانه در آن مستقراند» و خورشید نیز در حرکت ثانیه خودش در آن مدار حرکت می‌کند و از آن هیچ‌گاه خارج نمی‌شود و لذا به این دایره، «دایره شمسیه» نیز گویند. 

«این ۲دایره عظیمه(دایره معدل النهار و دایره منطقةالبروج) را در تطورات زمانی حالت انطباق و انفتاح پیش می‌آید» که «علمای هیأت» با اقتباس از آیه « أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ؛ (انبیاء/۳۱) آیا کافران ندانسته‌اند که آسمان و زمین به هم پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده‌ای را از آب آفریدیم؟ آیا ایمان نمی‌آورند؟»« به این دو حالت به ترتیب رتق و فتق گفته‌اند»

در علم هیأت ثابت است که هر گاه دایره عظیمه منطقةالبروج در سطح دایره معدل‌النهار قرار گیرد و ۲ دایره بر هم منطبق و متحد «رتق» شوند،

تغییراتی در عالم جسمانی پدید می‌آید که از شاخص‌ترین آن تغییرات، همین آب‌گرفتگی تمام سطح کره زمین است که لزوماً موجودات بری دیگر جایی برای حیات نخواهند داشت.

رصد عشق با اسطرلاب عقل / علامه حسن زاده آملی کیست؟

«علامه حسن‌زاده آملی» در «رساله رتق و فتق» بیان کرده است «در انطباق مذکور انقراض عمر و دوره جانوران خشکی لازم آید، نه حیوانات دریایی، پس باید حیوانات دریایی در بقای طبیعی و حفظ و اصالت انواع، پایدارتر از بری‌ها باشند

پس از مدت‌های طولانی، دایره عظیمه منطقةالبروج از دایره عظیمه معدل انفتاح«فتق» می‌یابد و از سطح آن جدا می‌شود که بر اثر آن، آب از برجسته‌ترین نقطه زمین و به اصطلاح «هیویون» از «قبةالارض» کنار می‌رود و بدین سان سطح خشکی زمین نمودار می‌شود و به مرور زمان این پدیده گسترش می‌یابد که همین «دحوالارض» معروف است.

«علامه حسن‌زاده آملی »در رساله رتق و فتق گفته است «وقتی که دایره شمسیه در سطح دایره استوای سماوی قرار گرفته است و با او متحد شده است، آب همه جای کره را فرامی‌گیرد و روزگار این دوره آدمیان به سر می‌آید و پایان می‌یابد. دوباره دایره شمسیه از دایره استوای سماوی انفتاح می‌یابد و باز دحوالارض پدید می‌آید و بسان دوره گذشته، خلقت آدم پیش می‌آید. دحوالارض، گسترده شدن زمین از قبةالارض است؛ بدین سبب که شعاع استوایی زمین اطول از شعاع قطبی آن است

وقتی که ۲ دایره عظیمه منطقه و معدل در حال «انفتاح »قرار دارند، یکدیگر را در ۲ نقطه متقابل که محل تقاطع آن ۲دایره است، «تنصیف» می‌کنند. آن دو نقطه را، «۲ نقطه اعتدال» گویند که یکی نقطه «اعتدال ربیعی  و رأس حمل» و دیگری «نقطه اعتدال خریفی و رأس میزان» است.

بدیهی است که در این حالت، فاصله‌ای بین آن دو دایره وجود دارد که اهل فن به نهایت دوری دایره منطقه از دایره معدل را میل کلی یا میل اعظم گویند.

به اجماع اهل هیأت این فاصله کم و زیاد می‌شود و به تعبیری دو دایره نسبت به هم قرب و بعد پیدا می‌کنند که نهایت قلت آن همان اتحاد دو دایره است البته برخی گفتند که میل کلی تا هشت درجه انتقاص می‌یابد و دوباره رو به ازدیاد می‌نهد.«علامه حسن‌زاده» در رساله رتق و فتق می‌فرمایند «ارصاد قدیم و حدیث اتفاق دارند که میل کلی به تدریج رو به انتقاص می‌رود؛ بدین وجه که دایره استوای سماوی بر جای خود ثابت است و دایره شمسیه بدان نزدیک می‌شود»

«مقدار نقصان در هر سال شمسی قریب نصف ثانیه فلکی و به تحقیق ۴۶۸/۰ ثانیه است هم ایشان(علامه حسن‌زاده) در رساله میل کلی می‌فرمایند «انتقاص میل کلی مطلبی مسلم است که در آن هیچ شک و شبهه‌ای راه نمی‌یابد

به تصریح محققین، میل کلی در حال حاضر ۲۳ درجه و ۲۵ دقیقه و حدود ۵۰ ثانیه فلکی و رو به انتقاص است و این‌که دایره منطقه چه مدت دیگر با معدل منطبق می‌شود و آب‌گرفتگی کامل در سطح زمین رخ می‌دهد؟ جناب علامه حسن‌زاده آملی در کتاب شریف «دروس معرفة الوقت و القبلة» فرمودند «ویلزم مما ذکر أن ینطبق منطقة البروج مع المعدل بعد مضی ۱۸۶۰۰۰ سنة تقریباً» که در نتیجه مجدداً آب تمام سطح کره زمین را فرامی‌گیرد و زمین در انتظار دحوی دیگر می‌ماند.

دحوالارض واحد یا متعدد؟

با توجه به مطالب مطروحه حول علت دحوالارض و کیفیت آن و نیز انتقاص و ازدیاد فاصله میل کلی، مناسب است این سؤال مهم مطرح شود که آیا تا به حال تنها یک بار در سطح کره زمین دحوالارض اتفاق افتاده و آن روز ۲۵ ذی‌القعده معهود است یا حرف عمیق‌تر و پرمغزتر از این است؟!

عالم ماده و طبیعت بر خلاف عالم مجردات و ملائکه، پیوسته در حال حرکت و شدن از صورتی به صورت دیگر است و لهذا به عالم طبیعت، «جهان» گفته‌اند.

«جهان» اسم فاعل از جهیدن و به معنای «جهنده» است؛ یعنی موجودات نشئه عالم ماده آناً فآناً از قوه به سوی فعلیت جهش می‌کنند و در حال حرکت‌اند و این همان بحث اساسی «حرکت جوهری» در حکمت است.

«کائنات جو» از قبیل ابر و باد و مه و برف و باران و نیز کائنات ارض مثل امواج دریا و زلزله و آتشفشان و مانند آن‌ها را اگر نیک بنگریم، می‌یابیم که این حرکت است که اشیاء را به‌صورت‌های یاد شده درمی‌آورد و منشأ تحول در این‌جا حرکت است.

بنابراین کائنات مذکور در حرکتند و هر موجود متحرک، به محرّک و علت نیاز دارد و چون معلول در حرکت و تغییرات عرض به حساب می‌آید، پس به ناچار علت آن که موضوعش است هم باید در حرکت باشد.

اشیایی که در حرکت هستند، پیوسته در «کون و فسادند»، روز می‌آید و می‌رود، آفتاب طلوع می‌کند و غروب دارد. دحوالارض هم این طور است و هیچ بعدی برای تکرار آن نیست. تکرار حوادثی چون زلزله، باران و امثال آن به خاطر کثرت وقوع آن قابل قبول است، ولی قبول تکرار واقعه دحوالارض به دلایلی از جمله زیاد بودن فاصله زمانی بین دو دحوالارض در نظر بدوی کمی دشوار است.

واقعیت این است که سطح کره زمین به اذن الله دحوالارض‌های فراوانی را تجربه کرده و نیز به اذن الله آبستن «دحوالارض‌های» متعددی در خود است که به تعبیر قرآن «تلک الایام نداولها بین الناس»؛ (آل‌عمران/۱۴۰)

جناب «بوعلی سینا »در فصل ششم از فن پنجم طبیعیات شفا، پس از بیان مطالبی حول« انطباق و انفتاح معدل‌النهار و منطقةالبروج» می‌گوید «بنابراین چنین می‌نماید که در عالم، قیامات متوالی در سنینی واقع شده باشند و تاریخ آن‌ها مضبوط نباشد و هیچ مستنکر نیست که حیوانات و نباتات [برّی] دوره‌ای تباه شوند و در دوره بعد به تولد پدید آیند بدون توالد و برهان بر رد آن نیست».

زمین برای انسان و تکامل روحی او خیلی اهمیت دارد؛ چراکه تمام انبیاء و اولیاء الهی در همین زمین به کمالات روحی و انسانی‌شان نائل شده‌اند و می‌شوند.

حضرت آیت‌الله حسن‌زاده در رساله «رتق و فتق» می‌فرماید «و یکی از معانی آیه « إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة»؛‌ (بقره/۳۰) این است که پس از انفتاح دو عظیمه یاد شده و دحو الارض جدید، آدمیان وجود یافته جدید، جانشین آدمیان دوره پیش‌اند. در تفاسیر، وجوهی چند در معنی خلیفه گفته آمد ولکن خلیفه بدین معنا را متعرض نشده‌اند.»

از دیگر آیاتی که معاضد ما در این بحث می‌تواند باشد، آیه «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ»؛ (نساء/۱۳۳) است.

رابطه دحوالارض با مکان کعبه

اساساً «میان کعبه با دحوالارض» و نخستین مکان خشکی در آن، یک رابطه وجودی و ذاتی برقرار است.

به این معنا که تحقق وجودی یکی از آن دو، موجب تحقق وجود دیگری است، لذا فقها و محدثین و نیز علمای علم طبیعی و هیوی کلمه «کعبه» را در تعریف دحوالارض لحاظ کرده‌اند.

در «الروضة البهیة» شهید ثانی آمده است «یستحب من الصوم علی‌الخصوص اول خمیس من الشهر... و یوم الغدیر و الدحو للأرض أی سبطها من تحت الکعبه و هو الخامس و العشرون من ذی‌القعدة.» شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان و در بخش اعمال مخصوص شب بیست‌وپنجم ذی‌قعده می‌نویسد «شب دحوالارض است؛ یعنی پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روی آب.» در ادعیه ما نیز برای مخاطب قرار دادن حق متعال مکان لفظ «داحی الأرض» از عبارت «داحی الکعبة» استفاده شده است؛ چنان‌چه در دعای مخصوص روز دحوالارض وارد شده که «اللهم داحی الکعبة و فالق الحبة...».

«علامه شعرانی« در این خصوص فرمود «آب همه کره زمین را فراگرفته بود و چون فرو نشست، قهراً جای بر آمده زمین که« قُبِّه» آن است و تقبب آن بیش از جاهای دیگر است، در نخستین بار نمودار شده است و آن مکه مکرمه است و چون آب کم‌کم فرو نشست و تقلیل یافت، قسمت پدید آمده زمین به تدریج گسترش یافت که از آن تعبیر به دحوالارض شده است».

روایات این باب و کلمات اهل فن، این مطلب مهم را به طالبان علوم می‌فهماند که نخستین مکانی که به‌عنوان خشکی در روز دحوالارض نمودار می‌شود، مقدس‌ترین مکان کره زمین و در حقیقت همان مکانی است که بعدها به اذن الله و به دست انسان کاملی، «بیت‌الله الحرام» در آن‌جا بنا می‌شود و این یک سنت رایج الهی است و مکان کعبه فعلی نیز از این سنت استثنا نبوده که فرمود: « لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا» (فاطر/۴۳)

راز اختصاص شریف‌ترین مکان زمین به بنای کعبه و قبله قرار گرفتن آن برای همه مسلمین توسط حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی‌ صلی الله علیه و آله و سلم به وحی الهی «فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام‏»؛ (بقره/۱۴۹) تا پایان این دوره از دَحْوُالارض و به تعبیری قیام قیامت این دوره و ساختن کعبه توسط حضرت ابراهیم؛ «وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ»؛ (بقره/۱۲۷) به مسئله شریف دحوالارض برمی‌گردد.

تقدیم دَحْوُالارض بر کعبه یا برعکس

با این سؤال قابل طرح است که آیا دحوالارض بر تعیین مکان کعبه مقدم است کما این‌که ظاهر آن چنین می‌نماید؛ یعنی هر نقطه‌ای که در حادثه دحوالارض زودتر از نقاط دیگر زمین سر از آب بیرون آورد و به‌عنوان خشکی نمودار شود، به‌عنوان کعبه تعیین می‌شود، یا عکس آن ثابت است؟ یعنی آن مکان مقدس قبل از دحوالارض معین است و حادثه مذکور تنها نقاب را از چهره دلربای مکان کعبه کنار می‌زند و آن را به جهانیان معرفی می‌نماید که پری‌رویی تاب مستوری ندارد.

در تفسیر نورالثقلین و کنزالدقایق ذیل آیه کریمه «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»؛ روایتی از امام صادق‌ علیه السلام منقول است که در آن جناب ابوحمزه ثمالی سؤالی درباره کیفیت پیدایش کعبه می‌پرسد و امام‌ علیه السلام جوابی می‌فرمایند که فرازی از آن جواب چنین است: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَهُ قَبْلَ الْأَرْضِ ثُمَ خَلَقَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِ فَدَحَاهَا مِنْ تَحْتِهِ»؛ یعنی همانا خداوند بیت عتیق را قبل از خشکی زمین آفریده است و خشکی را از زیر آن گسترش داده است.​

همچنین در کتاب «الفرقان فی التفسیر القرآن»(آیت الله دکترمحمدصادقی تهرانی) این روایت مذکور است که مردی از امام امیرالمؤمنین‌(ع) مولود کعبه می‌پرسد که چرا مکه را مکه می‌نامند؟ و امام‌ در جواب فرمودند «لأنّ الله مکّ الأرض من تحتها أی دحاها»؛ یعنی بدان سبب که خداوند خشکی زمین را از زیر آن گسترش داده است.

در بحارالانوار نیز منقول است که «سأل الشامی امیرالمؤمنین‌ علیه السلام لم سمیت مکة أم القری؟ قال لأنّ الأرض دُحِیَتْ مِنْ تَحْتِهَا»؛ (بحارالانوار/ج۹۶/ص...) در وقت انطباق دایره منطقةالبروج با دایره معدل‌النهار، بارش باران‌های فراوان و جوش و خروش دریاها و اقیانوس‌ها تا بدان‌جا ادامه می‌یابد که تمامی سطح خشکی زمین به تدریج در زیر آب‌ها فرو می‌رود. پس از آن آسمان‌ها به مدت طولانی از بارش امساک می‌کنند تا این‌که بار دیگر دو دایره مذکور از یکدیگر انفتاح یافته از هم جدا می‌شوند. در این شرایط روایاتی وجود دارد که حاکی از آن است که بادهای سهمگین بر دریاها وزیدن گرفته و امواج بلندی در سطح دریاها ایجاد می‌شود و آب‌ها بر آب‌ها کوبیده می‌شوند. از برخورد امواج با یکدیگر، کفی ایجاد می‌شود و این کف به‌قدری زیاد می‌شود که کوهی از کف در نقطه‌ای نمایان می‌شود. بیت عتیق در حقیقت همین کوه از کف است که از جهت وجودی، مقدم بر پدیدار شدن خشکی و به اصطلاح دحوالارض است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع اخذشده قسمت پایانی:ایسنا است بااندکی اصلاحات واضافت+تصاویر.

«حرکت جوهری ملاصدرا»چیست؟

وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ.
منظور از حرکت، خروج تدریجی شیء از قوه به فعل است.

و مراد از جوهر، آن ماهیتی است که برای ایجاد شدن در خارج نیازمند به موضوع نیست، برخلاف عرض که برای ایجاد شدن در خارج به موضوع نیاز دارد.

مثل رنگ سفید که یک عرض است و برای موجود شدن در خارج، حتماً باید بر روی یک موضوع ایجاد شود، ولی جوهر چون وجود مستقل دارد برای موجود شدن در خارج نیازمند موضوع نیست.
مراد از «حرکت جوهری»ملاصدرا این است که همان طور که اعراض تغییر و حرکت دارند، ذات و جوهر هر چیزی نیز حرکت دارد؛ یعنی جواهر لحظه به لحظه در حال حرکت هستند و «حرکت جوهری عین وجود جوهر است».

ملاصدرا برای  این نظریه ، دلایل متقنی در اثبات آن ارائه کرده از جمله؛ این که می گوید حرکت در اعراض را همه قبول دارند و پذیرفته شده است و می دانیم که اعراض وجودی جدای از وجود جواهر ندارند و لذا چون حرکت عرض معلول حرکت جوهر است، پس در خود جوهر هم حرکت انجام می شود.
بعضی از مفسران آیاتی از قرآن، ازجمله ۸۸ نمل(وَ تَرَى الجِْبَالَ تحَْسَبهَُا جَامِدَةً وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ) را بر حرکت جوهری حمل کرده اند؛ یعنی «کوه ها هم در حرکت جوهری در حال تبدیل و تغییر هستند».
دیدگاه برخاسته از حرکت جوهری نسبت به عالم می تواند از جنبه های مختلفی بر حیات بشری تأثیر گذار، و منشأ الهام و انگیزش باشد. تأثیر این نظریه زنده و متعالی را نمی توان به علایق و گرایش های خاصی محدود کرد و در این جا تنها به بخشی از ثمرات حرکت جوهری که از طریق عمیق تر شدن در ابعاد مختلف این نظریه قابل برداشت است اشاره می شود:
با پذیرش حرکت جوهری باید پذیرفت که کلیت جهان، به طور یک پارچه به سوی کمال در حرکت است.

طبق این نظریه جهان طبیعت لحظه به لحظه در «خَلع و لُبس» است و وجودش آن به آن از بین می رود و بار دیگر موجود می گردد و فیض وجود از جانب حق تعالی آن به آن است که صادر می شود.

کسی که نسبت به این حقیقت(حرکت جوهری) واقف باشد حضور هستی بخش را در هر چیزی خواهد دید و آن را به عنوان علتی فرضی که فقط یک بار عالم را آفریده است عملاً راهی دیار عدم نخواهد کرد، بلکه خدای این فرد، خدایی است که فاعلیت او آن به آن و به طور مستمر در دل مخلوقاتش و در جنبش ذات طبیعت آشکار است.