روایت فرمانده ارشدعراق رادرباره«تصرف وآزادی خرمشهر»خواهیدخواندهمچنین فرماندهان ایران.
آزادی خرمشهر پس از ۵۷۸ روز (نوزده ماه) اسارت، ۳ خرداد ۱۳۶۱
سپاس بی حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود
تشکر میکنم. و آنان فوق تشکر امثال من هستند.
آنان(رزمندگان) به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و برپاکنندهی عدل الهی در سراسر گیتی _ روحی لتراب مقدمه الفداء _ میباشند. آنان به آرم «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی» مفتخرند.
امام خمینی سوم خرداد ۱۳۶۱ مصادف با ٣٠ رجب ١٤٠٢ پیامی خطاب به ملت ایران صادر فرمودند.
متن این پیام به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به اینجانب شده است، سپاس بی حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود. اینجانب با یقین به آنکه ما «النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیهالله الاعظم _ ارواحنا لمقدمه الفداء - را از چنگ گرگان آدمخوار که آلتهایی در دست ابرقدرتان خصوصا آمریکای جهانخوارند بیرون آورد و ندای «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنینانداز کرد و پرچم پرافتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهر خرم - که با دست پلید خیانتکاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت _ [بیافراشت] تشکر میکنم. و آنان فوق تشکر امثال من هستند. آنان به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و برپاکنندهی عدل الهی در سراسر گیتی _ روحی لتراب مقدمه الفداء _ میباشند. آنان به آرم «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی» مفتخرند.
مبارک باد و هزاران بار مبارک باد بر شما عزیزان و نور چشمان اسلام این فتح و نصر عظیم که با توفیق الهی و ضایعات کم و غنایم بیپایان و هزاران اسیر گمراه و مقتولین و آسیبدیدگان بدبخت که با فریب و فشار صدام تکریتی، این ابرجنایتکار دهر، به تباهی کشیده شدهاند، سرافرازانه برای اسلام و میهن عزیز افتخار ابدی به هدیه آورد.
و مبارک باد بر فرماندهان قدرتمند که فرماندهان چنین فداکارانی هستند که ستارهی درخشندهی پیروزیهای آنان بر تارک تاریخ تا نفخ صور نورافشانی خواهد کرد.
و مبارک باد بر ملت عظیمالشأن ایران اینچنین فرزندان سلحشور و جان برکفی که نام آنان و کشورشان را جاویدان کردند.
و مبارک باد بر اسلام بزرگ این متابعانی که در دو جبههی جنگ با دشمن باطنی و دشمنان ظاهری پیروزمندانه و سرافراز امتحان خویش را دادند و برای اسلام سرافرازی آفریدند.
و هان ای فرزندان قرآن کریم و نیروهای ارتش و سپاهی و بسیج و ژاندارمری و شهربانی و کمیتهها و عشایر و نیروهای مردمی داوطلب و ملت عزیز، هوشیار باشید که پیروزیها هرچند عظیم و حیرتانگیز است شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست غافل نکند و غرور و فتح شما را به خود جلب نکند؛ که این آفتی بزرگ و دامی خطرناک است که با وسوسهی شیطان به سراغ آدم میآید و برای اولاد آدم تباهی میآورد. و من با آنکه به همهی شما اطمینان تعهد به اسلام دارم، لکن از تذکر، که برای مومنان نفع دارد، باید غفلت نکنم؛ چنانچه از نصیحت به حکومتهای همجوار و منطقه دریغ ندارم.
و آنان میدانند امروز با فتح خرمشهر مظلوم، دولت و ملت پیروزمند ما از موضع قدرت سخن میگوید. و من به پیروی از آنان به شما اطمینان میدهم که اگر از اطاعت بی چون و چرای آمریکا و بستگان آن دست بردارید و با ما به حکم اسلام و قرآن کریم رفتار کنید، از ما جز خیر و پشتیبانی نخواهید دید. و شما بدانید آنقدر که ابرقدرتها از صدام، این نوکر چشم و گوش بسته، پشتیبانی کردند از شماها که قدرتهای کوچک و حکومتهای ضعیف هستید پشتیبانی نمیکنند. و شما عاقبت این جنایتکار و همقطار جنایتکارش شاه مخلوع را به عیان دیدهاید. قدرتهای بزرگ بیش از آنچه از شما استفاده نمایند از شما طرفداری نمیکنند. و شماها را برای منافع خویش به هلاکت میکشند. و من نصیحت برادرانه به شما میکنم که کاری نکنید که قرآن کریم برای برخورد با شما تکلیف نماید و ما به حکم خدا با شما رفتار کنیم. و یقین بدانید که امثال حسنی مبارک مصری و حسین اردنی و دیگر هم جنایتکاران آنان برای شما نفعی ندارند و دین و دنیای شما را تباه میکنند. و اگر با نشستهای خود بخواهید طرح کمپ دیوید یا فهد را که مردهاند، زنده کنید؛ که ما خطر بزرگ برای کشورهای اسلامی خصوصا حرمین شریفین میدانیم، اسلام به ما اجازهی سکوت نمیدهد و اینجانب در پیشگاه مقدس خداوند تکلیف الهی خود را ادا نمودم. اکنون دست تضرع و دعا به سوی خالق یکتا بلند کرده و به قوای مسلح اسلام و فداکاران قرآن کریم و میهن عزیز ایران دعا میکنم، و سلامت و سعادت و پیروزی آنان را خواستار هستم.
سلام و درود بیپایان بر فرماندهان متعهد قوای مسلح و بر رزمندگان فداکار و بر ملت دلیر ایران عزیز و سرشار از شادیها. والسلام علی عبادالله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: خرمشهربه روایت فرماندهان عراقی
فرمانده ارشدعراقی از اشغال خرمشهرمی گوید
فرمانده گارد ریاست جمهوری حزب بعث عراق می گوید: صادقانه بگویم ایرانیها در این نبرد (آزادسازی خرمشهر) جانانه مقاومت کردند تا حدی که تصرف و اشغال این شهر برای ما پرهزینه و بسیار مشکل شد. آن ها از هر محله خرمشهر تا سرحد مرگ دفاع کردند و توانستند تلفات سنگینی به نیروهای ما وارد کنند.
سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر از نیروهای رژیم بعث عراق است. صدام حسین که قرار بود تهران را ظرف سه روز اشغال کند مجبور شد با دادن تلفات فراوان، نیروهای خود را از خرمشهر فراخواند. گزارش زیر سعی دارد نکات خواندنی را از این واقعه ارائه کند.
چرا خرمشهر این قدر برای صدام اهمیت داشت؟
سرلشکر رعد مجید حمدانی فرمانده وقت گارد ریاست جمهوری عراق می گوید: خرمشهر برای عراقی ها دارای تاثیری معنوی بود. آبادان و خرمشهر (جزو کشور) عراق بود و در همین اواخر توسط انگلیس به ایران داده شده بود. بنابراین یکی از هدفها آزادسازی سرزمین های عراق بود. خیلی از عراقی ها بازگرداندن این دو شهر را وظیفه معنوی می دانستند. چون این دو شهر همواره نمادی از عراق بود. این مساله آن قدر مهم است که اگر شما از هر عراقی بپرسید، جواب خواهد داد که خاطراتی از خرمشهر دارد.
در آن زمان نیروهای ویژه دارای استعداد زیادی بودند. چون بسیاری از آن ها در آموزشگاههای مصری و آمریکایی فارغ التحصیل شده بودند. صادقانه بگویم ایرانی ها در این نبرد جانانه مقاومت کردند تا حدی که تصرف و اشغال این شهر برای ما پرهزینه و بسیار مشکل شد. آن ها تلاش های زیادی میکردند تا دوباره آن را پس بگیرند و پایگاه های خود را آزاد کنند. این مساله حتی پس از آن که آنها به پشت پل خرمشهر عقب رانده شده بودند، ادامه یافت. آن ها از هر محله خرمشهر تا سرحد مرگ دفاع کردند و توانستند تلفات سنگینی به نیروهای ما وارد کنند.
خرمشهر پس از آزادی. نیروهای عراقی یک زمین سوخته را تحویل ایران دادند
آزادسازی خرمشهر
سال ۱۳۶۱ با آزادسازی خرمشهر، پیروزی بزرگ دیگری در جنگ آغاز شد. عملیات بزرگ فتح المبین در دومین روز فروردین آغاز شد و هفتم فروردین با آزادی بخش بزرگی از اراضی اشغالی در شمال خوزستان و غرب و رودخانه کرخه پایان یافت. شهرهای دزفول، شوش و اندیمشک از تیررس توپخانه دشمن خارج شد.
نیروهای مردمی خرمشهر
عملیات فتح المبین پیش از آغاز سال نو انجام شد. در آخرین روزهای اسفندماه ۱۳۶۰، نیروهای ایرانی آماده شده بودند از چهار محور به دشمن حمله کنند. اما در ۲۸ و ۲۹ اسفند، ارتش عراق به دو محور از چهار محور عملیات حمله پیش دستانه کردند. فرماندهان ایرانی سخت به تردید افتادند که ممکن است عملیات لو رفته باشد.
مورد استخاره نیست، با معیارهای عقلانی عمل کنید
هاشمی رفسنجانی رییس اتاق جنگ ایران در خاطرات ۲۹ اسفندماه خود می نویسد: محسن رضایی از جبهه با من تماس گرفت و گفت عراق در ناحیه شوش از دیشب حمله کرده. رضایی از من خواست به جنوب بروم برای مطالب مهمی که دارد. گفتم او به تهران بیاید تا بتوانیم با امام و دیگران هم مشورت کنیم. رضایی با یک جت اف ۵ آمد. ساعت ۴ بعدازظهر به این جا رسید. نیم ساعت در راه بود. معلوم شد حمله عراق موفق نبوده است و حدود ۱۰۰ اسیر از عراقی ها گرفته شده است. صدها نفر از آنها را نیر کشته و آنها را متوقف کرده اند ولی جنگ ادامه دارد و ممکن است نیروهای ما را مشغول کند و مانع اجرای طرح بزرگ کربلای ۲ شوند. رضایی می خواست از محورهای دیگر حمله کنیم که پذیرفتیم. امام را هم زیارت کرد. استخاره می خواست که امام گفتند مورد استخاره نیست، به امید خدا با معیارهای عقلانی عمل کنید.
خوشحالی رزمندگان ایرانی از آزادسازی خرمشهر
فرماندهان بر تردید غلبه کردند و تصمیم گرفتند عملیات کنند. عملیات در مرحله اول و دوم بسیار سخت پیش رفت اما با مقاومت شجاعانه رزمندگان ایرانی، مقاومت عراقی ها در هم شکست و مراحل سوم و چهارم عملیات با پیروزی کامل ایران همراه شد و زمین های وسیع غرب کرخه در شمال خوزستان آزاد شد.
در عملیات فتح المبین به رغم هوشیاری عراقی ها، ایرانی ها در زمینی بزرگ به پیروزی رسیدند. بعد از این عملیات برای نخستین بار در جنگ در مرزهایشان موانع مختلفی را ایجاد کردند تا از خاک خودشان برابر حمله ایران دفاع کنند.
صدام حسین در این باره گفت: در حال حاضر هدف اساسی ما این است که از ورود نیروهای مسلح ایران به خاک خود جلوگیری کنیم. ایرانی ها در این عملیات می خواستند وارد استان العماره ما شوند.
هاشمی رفسنجانی دریافت که ایرانی ها به زودی خرمشهر و مابقی زمین های اشغالی را آزاد می کنند و به مرز می رسند.
اسکناس ۲۰۰ تومانی، با تصویر رزمندگان ایرانی بعد از بازپسگیری خرمشهر
یکی از رایزنی های او با امام در فروردین ۶۱ درباره ورود به خاک عراق است. امام مخالف ورود به خاک عراق بود. منتها نظرات خیلی تند بود و عده ای می گفتند دولت جدید عراق را هم تشکیل دهند اما نظر امام چیز دیگری بود.
هاشمی در خاطرات روز ۶ فروردین ۶۱ خود می نویسد: هنوز عملیات فتح المبین پایان نیافته بود که: احمد آقای خمینی آمد و گفت امام با ورود ما به خاک عراق موافق نیستند و تشکیل شورای انقلاب عراق در ایران را هم به صلاح نمی دانند.
هاشمی در خاطرات روز ۱۲ فروردین ۶۱ خود می نویسد: بعد از ظهر جلسه شورای عالی دفاع در دفتر امام تشکیل شد.
آقایان «علی صیاد شیرازی» و «محسن رضایی» گزارش جبهه ها و پیروزی طرح فتح المبین را دادند و خیلی از الطاف الهی و امدادهای غیبی گفتند. با امام ملاقات کردیم و برای طرح عملیات و ورود به خاک عراق، قرار شد تا فردا موضوع را بررسی کنند و نظرشان را بگویند.
فرماندهان نظامی در تدارک عملیاتی برای آزادی خرمشهر بودند. چند روز پیش از آغاز عملیات، خبری از کشف یک کودتا، مهم ترین خبر سیاسی ایران شد؛ کودتای نوژه.
۱۰ اردیبهشت ۶۱ به دور از هیاهوی سیاسی پیرامون کودتای کشف شده، در جبهه خوزستان عملیات بیت المقدس برای آزادی خرمشهر آغاز شد. تا پایان اردیبهشت بسیاری از مناطق اشغالی آزاد شدند اما کار خرمشهر گره خورده بود.
مقاومت ارتش عراق در مرحله سوم عملیات فرماندهان را برای ادامه عملیات به تردید انداخته بود.
تجمعات خیابانی مردم پس از آزادی خرمشهر
«سردارعزیز جعفری»(محمدعلی جعفری) از فرماندهان جنگ در خاطرات خود می نویسد: نیروهای رزمنده بسیار خسته و فرسوده شده بودند و انگیزه عملیات در آنها کم شده بود.
«سردارحسین علایی» از فرماندهان جنگ می نویسد: طرحی که به ذهن صیاد شیرازی و محسن رضایی رسید گره کار را باز کرد، طرحی که اول خرداد آغاز و سوم خرداد خرمشهر آزاد شد.
ابتدای شب سوم خرداد هاشمی به دیدار امام رفت و او را خیلی خوشحال دید. از این پس تصمیم گیری برای چگونگی ادامه جنگ، یکی از دغدغه های مهم هاشمی رفسنجانی و مسوولان سیاسی و نظامی بود.
خرمشهر آزاد و بیش از ۱۹ هزار نظامی عراقی به اسارات رزمندگان ایرانی درآمدند.
فتح خرمشهر
در ماه اول جنگ نیروهای عراقی توانستند با تصرف بیش از ۱۴۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران، پیروزی عمده ای را رقم بزنند. در ماه های بعد هم چنین شهر بندری خرمشهر را تصرف کردند و به حملات موفقیت آمیز خود ادامه دادند. اما تسلیم ایران ناممکن می نمود. آمیزه ای از شور زایدالوصف مذهبی و ناسیونالیسم پر شور و حرارت ایرانی تمامی آحاد کشور را با هم متحد ساخت و میلیون ها ایرانی به صورت داوطلب راهی جبهه های نبرد شدند.
قطعنامه نخست سازمان ملل که در سپتامبر ۱۹۸۰ به تصویب رسید خواهان آتش بس فوری شد اما از شناسایی عراق به عنوان متجاوز و درخواست از این کشور به برای بازگشت به مرزهای ناشناخته بین المللی خودداری کرد. از این رو ایران به درستی از پذیرش قطعنامه فوری خودداری ورزید. صدام حسین نیز به خیال این که در جنگ برنده خواهد بود این قطعنامه را نپذیرفت. لذا جنگ ادامه یافت.
سربازان ارتش ایران در خیابانهای خرمشهر پس از آزادسازی این شهر
دو سال طول کشید تا ایران توانست نیروهای خود را بسیج کند. ایران که هدف اصلی اش دفع تجاوز عراق از قلمرو مرزهای خود بود چهارمشکل عمده داشت که کارآمدی آن را در صحنه های نبرد با مشکل مواجه ساخته بود.
نخست آن که رقابت ها و کشمکش هایی بین ارتش منظم و سپاه ایران بر سر اتخاذ یک استراتژی مناسب نظامی وجود داشت. دوم تعارض شدیدی میان«ابوالحسن بنی صدر »رییس جمهور وقت ایران با بسیاری از روحانیون به قدرت رسیده، داشت جمهوری نوپای اسلامی را تا سرحد نابودی پیش می برد. سوم بروز درگیری خونین میان مجاهدین و جمهوری اسلامی که در آن شمار زیادی از مقام های بلندپایه دولت کشته شده بودند مانع از تمرکز کامل ایران روی میدان جنگ شده بود. چهارم هم خودداری واشینگتن از فراهم ساختن قطعات یدکی برای نیروهای مسلح ایران این کشور را در موضع ضعف قرار داد.
اما پیش از فرارسیدن سال ۱۹۸۲ جنگ وارد مرحله جدیدی شد. بنی صدرعزل و مجاهدین خلق ریشه کن شده بودند. روحانیون سنتی قدرت را به طور کامل در دست داشتند. در ماه مه همان سال خرمشهر بازپس گرفته شد و هزاران تن از نظامیان عراقی به اسارت گرفته شدند. ایران پس از این رویداد بخش های دیگری از سرزمین های از دست رفته خود را بازپس گرفت و حملات موفقیت آمیز خود علیه عراق را در خاک عراق آغاز کرد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مأخذاین گزارش،ایرانا(۲ خرداد ۱۴۰۱)است با اصلاحات،افزودن تصاویر
سردارمرتضی قربانی: برای حضور دو یگان در خرمشهر قرعه کشی کردیم
آن زمان، شیوههای مرسومی برای قرعهکشی وجود داشت. دستهای خودمان را میگذاشتیم و بعد، یک، دو، سه میگفتیم و هرکس دستش را زودتر روی سینهاش میگذاشت، نفر اول میشد.
«سردار مرتضی قربانی» در جلد اول تاریخ شفاهی دوران دفاع مقدس خود با عنوان «در مسیر پیروزی»که توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است، ضمن اشاره به طراحی مرحله چهارم عملیات بیتالمقدس در مورد نحوه تعیین ماموریت یگان تحت امر خود روایت می کند:
برای اجرای مرحله چهارم دوباره همه فرماندهان قرارگاههای فتح و نصر در مقر کنار جاده آسفالت جلسه تشکیل دادند و با هم صحبت کردند. آنجا مطرح شد که دو تیپِ تحت امر قرارگاه فتح وارد خرمشهر شوند و یک تیپ آن هم به شلمچه مأمور شود؛ یعنی تیپ ۱۴ امام حسین و تیپ ۸ نجف وارد شهر شوند و ما هم تحت امر قرارگاه نصر در گوشه شلمچه عمل کنیم.
«سردار مرتضی قربانی»:من، «حسین خرازی» و «احمد کاظمی» چون فرمانده سه یگان اصفهان بودیم و کادرها و نیروهایمان بیشتر اصفهانی بودند، همانجا با هم مشورت کردیم، چون داشتند یگانهای ما را که در مراحل قبلی با قدرت عمل کرده بودیم و در تأمین اهدافمان موفق بودیم، از هم جدا میکردند. دلیلش هم این بود که گوشه شلمچه خیلی برایشان مهم بود. از طرف دیگر آزادی خود شهر هم مهم بود. بههرحال ما سه نفر نشستیم و با هم مشورت کردیم و گفتیم باید یک یگان به قرارگاه نصر بدهیم تا بتوانیم گوشه شلمچه را مرد و مردانه بگیریم. بینمان خیلی بحث شد و یک قرعهکشی هم کردیم. حاج احمد کاظمی، فرمانده تیپ ۸ نجف، بیشتر دوست داشت کنار تیپ ۱۴ امام حسین عمل کند. در عملیاتهای دیگر هم همینطور بود. اعتمادش به تیپ ۱۴ امام حسین بیشتر بود تا تیپ ۲۵ کربلا.
من هم دوست داشتم همه باهم در یک جا بجنگیم و جناح دار باشیم و حواسمان جمع باشد که نیروهای دشمن ما را دور نزنند. یک حس ناسیونالیستی هم بر نیروهای یگانهایمان حاکم بود. به همین دلیل اول، مأموریت جدید را نپذیرفتیم.
سردارقربانی می گوید:راستش اول نه من پذیرفتم، نه حسین خرازی و نه احمد کاظمی. بعد هم که مأموریت را پذیرفتیم، رفتیم با هم صحبت کردیم. حتی به فرمانده قرارگاه گفتیم ما میخواهیم برویم با هم مشورت بکنیم و بعد نتیجه را اعلام کنیم.
اصفهانی های ناسیونالیست
سردار مرتضی قربانی:توی همین وضعیت، حسن باقری چند بار ما را صدا زد و گفت: «اصفهانیهای ناسیونالیست، بیایید میخواهیم جلسه را ادامه بدهیم. بعد اینکه چند بار صدایمان زد، بالاخره رفتیم توی جلسه نشستیم برای اینکه تصمیم مهمی بگیریم. » جلسه در سطح قرارگاه بود و صیاد شیرازی و محسن رضایی هم در آن حضور داشتند.
فرماندهان قرارگاههای فتح و نصر قبلاً تصمیمهای لازم را گرفته و هماهنگیهای ضروری را کرده و جابهجایی یگانی را هم تصویب کرده بودند. فقط میخواستند دستور را به ما ابلاغ کنند. ما دستوری عمل نمیکردیم و با توجه به توان دشمن و توان خودمان مأموریت را میپذیرفتیم و محکم پای آن میایستادیم و از کار کم نمیگذاشتیم.
شیوه های مرسوم قرعه کشی
آن زمان، شیوههای مرسومی برای قرعهکشی وجود داشت. دستهای خودمان را میگذاشتیم و بعد، یک، دو، سه میگفتیم و هرکس دستش را زودتر روی سینهاش میگذاشت، نفر اول میشد. دو یگان باید به خرمشهر میرفتند و یکی هم به قرارگاه نصر میرفت. با همین دست بر سینه گذاشتن قرعهکشی را انجام دادیم. دستهایمان هم خاکی بود. کمی آنطرف تر در کنار جاده هم بیسیمچیها ایستاده بودند و ما را نگاه میکردند. صحنه خیلی قشنگی بود. چون چیزی نبود که با آن قرعهکشی کنیم، مثلاً کاغذ سفیدی که روی آن اسم بنویسیم و آن را توی گردونه بیندازیم، این کار را کردیم. اول هم دست مردانه با هم دادیم که یک نفرمان با تیپ خودش روی جاده بصره - خرمشهر در مرز عملیات کند و گلوگاه را ببندد. این جاده راه اصلی تردد دشمن بود.
کَلکی در میان نبود
نه، اصلاً کلکی در میان نبود. هر سه دستمان را رویهم گذاشتیم و قرعهکشی کردیم. آنها دستهایشان را زودتر روی سینههایشان گذاشتند و من دیرتر. قرار شد آن دو نفر دور شهر بروند و من هم به شلمچه بروم. چون من در قرعهکشی تک آوردم، تحت امر قرارگاه نصر قرار گرفتم. حسین خرازی و احمد کاظمی هم قرار شد با قرارگاه فتح عمل کنند. همه پذیرفتیم و قرار شد با قدرت وارد عملیات بشویم و جلو برویم تا خداینکرده خدشهای به عملیات وارد نشود.
فرماندهان ردهبالاتر هم از روز اول که موضوع را به ما گفتند، نظرشان این بود که قرارگاه فتح با این یگانها دور شهر عمل کند و قرارگاه نصر هم با استعداد جدیدش یعنی تیپهای ۲۷ حضرت رسول (ص)، ۷ ولیعصر، ۲۲ بدر، ۴۶ فجر و ۲۵ کربلا از سپاه بهعلاوه تیپ ۵۵ هوابرد و ۲۳ نوهد از ارتش و همچنین تیپ ۳ زرهی لشکر ۱۶ به فرماندهی لهراسبی که ده تا تانک بیشتر نداشت، وارد عمل شود. از نقطه صفر مرزی تا خرمشهر حدود ۱۵ کیلومتر بود که باید جاده اصلی را میگرفتیم و جلو میرفتیم. در ادامه هم باید به شرق رودخانه اروند میرفتیم که در آن محدوده، مرز داخل رودخانه بود./منبع ایسنا۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
کیهان(۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ ) اینگونه نوشت:تاریخچه خرمشهر-دراشغال وآزادسازی
فتح خرمشهر به اذعان دوست و دشمن نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس محسوب میشود. بررسی همهجانبه عملیات بیتالمقدس بر پایه اسناد و خاطرات افراد حاضر در عملیات میتواند ما را در درک عوامل اساسی دخیل که موجب پیروزی در عملیات و در نتیجه تغییر در روند دفاع مقدس شدند یاری رساند. بررسی عوامل دخیل و نتایج این عملیات از این لحاظ دارای اهمیت است، که میتواند ما را به الگویی برای طراحی و اجرای اقدامات مهم و راهبردی رهنمون شود. این مقاله قصد دارد تا به روشی توصیفی- تحلیلی و با بهره از ادبیات موجود در زمینه عملیات بیتالمقدس به این پرسش پاسخ دهد که عوامل اصلی پیروزی رزمندگان در این عملیات چه بود؟
خرمشهر از دویست سال پیش (1227 ه.ق/ 1812 م)
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی (1357 ه.ش/ 1979 م.)
سه بار اشغال شد. نخستین بار در سال 1254 ق. (1837 م.) درحالیکه قوای محمد شاه هرات را به سبب خودداری حاکم آن از پرداخت مالیات، محاصره کرده بودند، علیرضا پاشا (حاکم بغداد) به تحریک انگلیسیها خرمشهر را اشغال کرد تا محمد شاه به ناچار هرات را رها کند. با عقبنشینی نیروهای ایرانی از هرات، نیروهای بغداد نیز خرمشهر را تخلیه کردند. حدود 20 سال بعد (1373 ق./ 1856 م.) نیز که نیروهای ایران برای تأکید بر اینکه هرات جزئی از قلمرو ایران است، وارد این منطقه شدند، انگلستان با گسیل قوای خود به جنوب ایران، خرمشهر را اشغال و تا اهواز پیشروی کرد. در پی آن، عهدنامه پاریس در مارس 1957 م. میان ایران و انگلستان منعقد شد که در آن بر خروج نیروهای ایران از هرات و نیروهای انگلیسی از خرمشهر توافق شده بود. این عهدنامه در واقع به ابقای بخشی از خاک ایران (خرمشهر) در برابر واگذاری بخش دیگر آن (هرات) حکم کرده بود.
در جریان جنگ دوم جهانی نیز قوای انگلستان با این بهانه که حضور شماری کارشناس آلمانی در ایران، تهدیدی علیه منافع آنها و مغایر با سیاست بیطرفی ایران است، در بامداد شهریور 1320 م. با هجوم به خرمشهر، آن را اشغال کردند. به این ترتیب، انگلیسیها علاوهبر حفظ امنیت مواضع خود در منطقه و خصوصاً میدانهای نفتی ایران و عراق، ارتباط متفقین را از طریق خلیجفارس با جبهه روسیه برقرار کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، خرمشهر برای بار چهارم (سال 1359 ش.) اشغال شد. اما این بار اشغال آن به سادگی صورت نپذیرفت. زیرا در مقابل یورش دشمن مجهز به انواع سلاحهای سنگین و نیمه سنگین، جوانان ایرانی با حداقل تجهیزات به دفاع برخاسته بودند که نهتنها برای دفع تجاوزگر از میهن خود، بلکه برای اعتلا و حفظ اعتبار و اقتدار اسلام و انقلاب اسلامی میجنگیدند. آنان چه در دوران مقاومت، چه در دوران آزادسازی خرمشهر چندان حماسه آفریدند که شاید با این مشخصات (دفاع سرسختانه مردمی با سلاحیاندک در برابر هجوم هوایی و زمینی انبوهی از لشکریان مجهز به انواع جنگافزارها) همانند آن در پیشینه این مرزوبوم یافت نشود. (حبیبی، 1380: 25-32)
روند اجرای عملیات آزادسازی خرمشهر (بیتالمقدس)
چهارم آبانماه ۱۳۵۹، خرمشهر اشغال شد و بعد از ۱۹ ماه، توانستیم آن را از عراق پس بگیریم. برای این کار برنامهریزیهای زیادی انجام شد اما مهمترین اتفاق را باید در اتحاد بین ارتش و سپاه دانست. «فتح خرمشهر زمانی انجام شد که ما با هم یکی شدیم و همه خواستمان پیروزی و برگرداندن دوباره این شهر به وطن بود.» این صحبتهای محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه در زمان جنگ بود. وقتی صحبت از آزادسازی خرمشهر میشود انگار به یک نقطه اتحادی میرسیم که برای همه مسلم شده بود که باید با هم یکی شوند. در کتاب اطلس جنگ ایران و عراق به وحدت شکلگرفته بین ارتش و سپاه اشاره شده و آمده است: «همکاری بیسابقه ارتش و سپاه یکی از رمزهای موفقیت پیروزی در فتح خرمشهر بود، در پی حذف بنیصدر، مقدمات همکاری جدی نیروهای ارتش و سپاه فراهم شد و عملیات ثامنالائمه، در نتیجه این همکاری و با تلاش شهیدان کلاهدوز و نامجو طراحی شد و پس از تصویب توسط شورایعالی دفاع، به اجرا درآمد. در پی نتایج بهدستآمده از این عملیات، همکاری این دو سازمان (ارتش و سپاه) بههمراه ترکیب جدیدی از تلفیق و اتخاذ استراتژی عملیاتی و تاکتیکهای رزمی نوین آغاز شد. همکاریهای متقابل سپاه و ارتش، در جوی سرشار از تفاهم، به رفع بسیاری از توهمات و تبلیغات سوء گذشته انجامید و پیروزی را برای ملت به ارمغان آورد» (رشید، 1389: 52). یا در کتاب «در مسیر پیروزی» که با روایت سردار مرتضی قربانی به چاپ رسیده است، به این نکته اشاره شده. سردار قربانی درمورد این اتحاد میگوید: «حضرت امام دست برادر سردار محسن رضایی و برادر تیمسار صیاد شیرازی را گذاشتند در دست هم، چون شیاطین میخواستند بین سپاه و ارتش تفرقه بیندازند. امام بدون صحبت و با لبخند و تبسم، این معنا را القا کردند که نگذارید بین شما اختلاف بیندازند»(رزاقزاده و ایزدی، 1399: 108).
طراحی عملیات با همکاری چند جانبه
محسن رضایی که در آن زمان فرماندهی سپاه را برعهده داشت، درمورد این وحدت در خاطرات شفاهیاش میگوید: «در عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس وحدت ارتش و سپاه در اوج خود بود. بعدا اختلافات کمی پیدا شد ولی اوج وحدت ما در همین عملیات بیتالمقدس بود که آزادسازی خرمشهر را به ارمغان آورد. این اتحاد در همهچیز نمایان بود و یکی از مهمترین طراحیای بود که با همکاری ارتش ترتیب دادیم و باید بگویم این عملیات یا آزادسازی خرمشهر درحقیقت از دو تدبیر برخوردار بود، اول اینکه، زمین منطقه وسیع بود و ما نیروی کافی نداشتیم، سعی کردیم از نقاطی وارد شویم که حداقل نیرو را برای عملیات نیاز داشته باشد. تدبیر دوم این بود، از جایی به دشمن حمله کنیم که از قبل فکرش را نکرده باشد.» (خبرگزاری ایسنا)
روایت شهید صیاد شیرازی
غافلگیری عراقیها حجم زیاد اسرای عراقی نکتهای است که شهید صیاد شیرازی نیز به آن اشاره میکند: «بیسیم را روشن کردم دیدم شهید خرازی میگفت که هر چه جلوی خود را نگاه میکنیم، میبینیم که عراقیها دست خود را بالا گرفتهاند، چه کار باید کنیم؟ من فهمیدم منظور او چه چیزی است. چون نیروهای عراقی زیاد بودند و نیروهای او کم بودند و نمیتوانستند نیروهای عراقی را کنترل کنند. پیشنهاد کردم یک هلیکوپتر بالا برود و ببیند که عمق آنها تا کجاست؟ یک هلیکوپتر بالا رفت و خلبان با هیجان گفت تا چشم من کار میکند تمام عراقیها در خیابان خرمشهر دستان خود را بالا بردهاند حالا نمیشد که به اسیران عراقی بگوییم که شما فعلا در سنگر بروید که ما نیرو جمعآوری کنیم و بعدا شما را ببریم و بازداشت کنیم. در نهایت خداوند این را در ذهن ما رساند که همه رزمندگان یک خط شوند و یک قسمت آنها به طرف رودخانه و قسمت دیگر آنها به طرف جاده خرمشهر تقسیمبندی شوند و با دست به سربازان عراقی علامت دهیم که توی جاده بروند. چشمشان کور، ما ماشین نداشتیم که با ماشین ببریمشان، باید پیاده میرفتند. البته چون در منطقه خودمان حرکت میکردند خیالمان راحت بود، در این عملیات برخلاف معمول که دوست داشتیم اسیر زیادی از دشمن بگیریم این دفعه دوست داشتیم بگویند که اسیران عراقی تمام شده است؛ البته نگران بودیم که وضعیت فرق کند و اینها ـ سربازان عراقی ـ رفتنشان تا ده صبح طول کشید، بعد سنگرها را تصرف کردیم و تا ساعت 5 بعدازظهر طول کشید تا اسرا را که حدود 14 هزار و پانصد نفر بودند، بشماریم. البته دو ماه طول کشید که تمام مهمات آنها را سنگر به سنگر بیرونآوریم. در این عملیات ما توانستیم شش هزار کیلومتر مربع از خاک کشور را آزاد کنیم و حدود نه هزار نفر را نیز اسیر کنیم. بهترین درک عرفانی از عملیات بیتالمقدس و آزادی خرمشهر در پیام امام خمینی(ره) وجود دارد که در آن پیام ابعاد عرفانی فتح خرمشهر بیان شده و همچنین ما را از آفتزدگی غرور پرهیز داده و در نهایت فرموده «خرمشهر را خدا آزاد کرد» البته ما اکنون داریم با سرمایه شهدا زندگی میکنیم و تا زندهایم باید این سرمایه بزرگ را حفظ کنیم.» (دهقان، 1393: 35) آنچه در روایت شهید صیاد شیرازی در زمینه رهبری امام راحل و ابعاد عرفانی فتح اهمیت دارد ایمان و اعتقاد رزمندگان است که یکی از عوامل اصلی پیروزی است. همین روحیه قوی برآمده از ایمان بوده که باعث گذر کردن رزمندگان از شرایط دشوار و دستیابی به پیروزی نهایی شده است.
فتح خرمشهر از نگاه عراقیها
پیروزی ما در فتح خرمشهر، برای همه در آن زمان یک نکته اساسی داشت و آن اینکه چطور به این پیروزی رسیدیم. عراقیها بسیار در مورد این موضوع صحبت کردهاند. یکی از فرماندهان عراقی که در آن زمان در خرمشهر حضور داشت و باید به دستور صدام این شهر را برای عراق حفظ میکرد، درمورد این موضوع در کتاب خاطراتش به اسم «جنگی که تمامی نداشت» مینویسد: «صدام از ما خواسته بود به هیچوجه این شهر را از دست ندهیم، بارها تهدید شدیم و درنهایت نتوانستیم آن را حفظ کنیم. ایرانیها بسیار هوشمندانه عمل کردند و با یک عملیات پیچیده توانستند ما را غافلگیر کنند، این غافلگیری آنقدر برای ما زیاد بود، که حتی نتوانستیم مقاومتی داشته باشیم.» (جابر، 1390: 78)
تمرکز در همه بخشها برای بازپسگیری خرمشهر
سرهنگ ستاد «فکری حسین» هم از فرماندهان عراقی است و در چند بخش، پیروزی ایران در فتح خرمشهر را بررسی کرده و میگوید: «چند مسئله درمورد خرمشهر و آزادسازی آن وجود دارد، اولین نکته اینکه در عملیات پیشروی بهسوی خرمشهر از عنصر غافلگیری به شکل مناسب استفاده شد. فرماندهی ما تصور میکرد که نیروهای اسلامی از سمت شهر پیشروی (حمله) خواهند کرد؛ اما نیروهای اسلامی پس از آنکه اقدام به کاهش سطح آب کردند، از طریق منطقه طاهری پیشروی و به این ترتیب، ما را غافلگیر کردند. این عملیات درحالی انجام شد که نیروهای ما از آن اطلاعی نداشتند. ایرانیها، در استتار منطقه عبور موفق بودند؛ همچنین آنها در عملیات احداث پلها، مخفیانه و در سطحی وسیع موفق بودند. همچنین عملیات عبور دقیق و خارج از برد توپخانهها و خمپارهها انجام گرفت. این واقعیت نشان میدهد که نیروها با انضباط و مطیع فرماندههای خود بودهاند. نیروهای ایرانی پس از عبور بهخاطر برخورداری از روحیه بالا، موفق شدند لایه دفاعی خط اول را پشتسر بگذارند و جاده خرمشهر- اهواز را تصرف کنند.» این فرمانده عراقی در ادامه صحبتهایش به موضوع داشتن تسلط و تمرکز نیروهای ایرانی اشاره میکند و میگوید: «نیروهای ایرانی هنگام پیشروی همه توان خود را متمرکز بر یک محور نکردند، بلکه در یک زمان از محورهای مختلفی استفاده کردند. آنها با رخنه در شمال خرمشهر در وضعیت بسیار مناسبی قرار گرفتند و موفق شدند آن رخنه را توسعه بدهند و بهسوی مرکز شهر پیشروی کنند. نیروهای ما پس از آنکه از مرکز شهر بیرون رانده شدند، در خارج از شهر موضع گرفتند. این شرایط موجب شد، نیروهای ما بدون غذا، مهمات و سوخت بمانند. از این رو، در وضعیت مصیبتباری قرار گرفتند. البته این شرایط در پی عقبنشینی نیروهای ما از مواضع اصلی پیش آمد. نیروهای ایرانی هم از این موقعیت به نفع خود استفاده کردند و نیروهای عراقی را در محاصره کامل خود درآوردند، به نحوی که دیگر هیچ راهی برای آنها نمانده بود؛ یا باید تسلیم میشدند یا مرگی سخت در انتظار آنها بود.» (جمع مولفان، 1391: 93)
با در نظر گرفتن عوامل مختلف دخیل در پیروزی عملیات و اصول نه گانه مهم در این زمینه، بررسی روایتهای موجود از عملیات بیتالمقدس ما را به این نتیجه میرساند که سه اصل وحدت در فرماندهی (اتحاد سپاه و ارتش)، غافلگیری و اعتقاد و ایمان نقش پررنگی در پیروزی این عملیات داشتهاند. جدا از بحثهای نظامی نیز در مقابله با دشمن و برداشتن گامهایی استوار در راستای اهداف نظام این اصول میتوانند کارآمد باشند./