پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

علت نگارش کتاب «کشف اسرار»امام خمینی

​خاطره حجت الاسلام سیدهادی خسروشاهی

کتاب کشف الاسرار درپاسخ به شبهه پراکنی فرزندیکی ازعلمای قم،  حجت الاسلام علی اکبر حکمی زاده(اسرارهزارساله)بود.

علت نگارش کتاب «کشف اسرار»امام خمینی

یکی از آثار معروف«امام حمینی» کتاب «کشف اسرار» است که در پاسخ به شبهات بدخواهان و عناصر انحرافی، تألیف و تنظیم شده است.

آیت الله سیدهادی خسروشاهی :روزی من از معظم له پرسیدم که سبب تألیف این کتاب چه بود؟

«امام حمینی» گفتند: «من در مقدمه کتاب سبب آن را نوشته ام».

بنده روی همان روحیه طلبگی، اصرار کردم که از زبان خودشان مسئله را بشنوم.

امام خمینی فرمودند: یکی از طلاب قم که اگر درس می خواند، می توانست عنصر مطلوب و فاضلی بشود، ولی متأسفانه درس را تعطیل کرد و به علت نقص معلومات، دچار انحراف شد و جزوه ای نوشت و منتشر ساخت تحت عنوان: «اسرار هزار ساله» که در آن به بسیاری از عقاید و باورهای اسلام و تشیع اعتراض داشت.
پرسیدم: او که درس می خواند چرا ادامه نداد چرا و به چه دلیل به انحراف کشیده شد و به فرقه گرایی پرداخت؟

علی اکبرحکمی زاده وهمفکرش(سیداحمدکسروی)

«علامه سیدهادی خسروشاهی» نقل می کندکه امام فرمودند: من نمی دانم چرا درس و بحث را تعطیل کرد، ولی اصولاً اغلب کسانی که در مذهب دچار اعوجاج شده و به فرقه سازی پرداخته اند، عناصر «نیمچه ملا» بوده اند. یعنی یک روایتی را دیده اند و دومی را ندیده اند و دچار شبهه شده اند. و به قول معروف «لا اله» را خوانده اند ولی به «إلاّ الله» توجه نکرده اند.

 در عصر ما کسانی مانند «سید علی محمد باب» تحصیل کرده نجف بود، یا «سید احمد کسروی» در حوزه تبریز درس خوانده بود و «علی اکبرحکمی زاده» هم در قم ولی این ها به جای تعمق در مسائل و به جای اینکه تحقیق کنند و شبهات ناشی از عدم احاطه بر اصول را برطرف سازند، شبهات را با برداشت های خود بزرگ کرده و «بسط» داده و منتشر ساختند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«سیداحمدکسروی حُکم آبادی تبریزی» معروف به «کسروی» در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و در سن ۵۵ سالگی، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران  به ضرب گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» توسط  فدائیان اسلام  ترور شد. 

البته از این افراد یکی مدعی «بابیت» شد و دیگری ادعای «پیامبری» نمود و «پاکدینی» درست کرد، اما سومی به این مراحل نرسید ولی رساله اش را که بسیار مضرّ و مضل بود منتشر ساخت، به این دلیل بود که من در مدت کوتاهی آن کتاب را نوشتم تا جوانان ناآگاه دچار لغزش نشوند.

کسروی

۳ روحانی که به کجراهه رفتند

اکنون که این «خاطره» را یادداشت می کنم به مقدمه کتاب «کشف اسرار» مراجعه کردم خلاصه ای از آنچه را که امام نوشته اند برای تکمیل بحث می آورم.
سبب تألیف کتاب کشف الاسرار:

«... در این روزها که آتش فتنه جهان را فرا گرفته و دود تاریک آن به چشم تمام جهانیان رفته و تمام ملل عالم به فکر آنند که خود و کشور خود را از این دریای بی پایان آتش به کناری کشانند و از این فتنه جنگ مرگبار به یک سو شوند و از روی ضرورت و ناچاری کشورهای اسلامی نیز با سختی و بدبختی هایی مواجه شدند... مع الاسف می بینیم که در این روزها، بی خردانی چند، پیدا شده اند که با تمام قوا نیروهای خود را صرف در فسادانگیزی و فتنه جویی و تفرق کلمه و بر هم زدن اساس جمعیت می کنند! امروز که دنیای آتش خیز به ناچاری دست خود را طرف دین و روحانیت دراز کرده و خواهد کرد و از نیروهای معنوی استمداد می کند، بعضی از نویسندگان ما حمله به دین و دینداری و روحانیت را بر خود لازم دانسته بدون آن که خودشان نیز مقصودی جز فتنه انگیزی داشته باشند با قلم های ننگین خود، اوراقی را سیاه کرده بین توده پخش کرده اند، غافل از آنکه سست کردن مردم امروز به دین و دینداری و روحانیت، از بزرگ ترین جنایات است که برای فنای کشورهای اسلامی هیچ چیز بیش از آن کمک کاری نمی کند ما نیز که بنا نداشتیم هیچ گاه در پیرامون این مسائل بگردیم، چون حق کشی های فراوانی در این کتاب و کتابچه ها دیدیم، به ناچار راه خطاها و بیدادگری های آنها را مختصری روشن کردیم تا خوانندگان گرامی سرچشمه فساد و بدبختی کشور و ملت را ببینند از کجا است، شاید کسانی پیدا شوند در فکر چاره برآیند و به خوبی بدانند قلم هایی که بر ضد روحانیت به کار می رود کمک کاری به نابود کردن کشور و اساس استقلال آنست، خوانندگان گفتار راجع به روحانی و حکومت را که در قسمت های اخیر این کتابست، درست بخوانند و با بی طرفی کامل در میزان عقل بسنجند تا مطلب روشن شود.» (کشف اسرار؛ ص ۳ – ۲)

منبع: خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی(متوفی: ۸ اسفند ۱۳۹۸ )

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:علت تألیف کتاب کشف الاسرار

یکی ازطلاب قم  به نام «حکمی زاده» پسر یکی از علمای مشهور قم از لباس روحانیت در آمد و تحت تأثیر تحریک اجانب و بر اساس انحراف فکری خود، کتابی به نام اسرار هزار ساله نوشته و منتشر کرد.

این کتاب در رد مذهب تشیع و اسلام و ترویج وهابیت بود. حکمی زاده در این کتاب همه معتقدات دینی را مسخره کرده بود و به تمام مقدسات اهانت و از زیارت قبور ائمه نیز انتقاد کرده بود.

در آن زمان محتوای کتاب خیلی سر و صدا راه انداخت و سؤالهایی را که تا آن روز کمتر مطرح شده بود، طرح کرد تا دلها را بلرزاند و مردم را وسوسه کند. طبعا جوانان آن روز در برابر این شبهات کاملا بی دفاع بودند، و در آن زمان به لحاظ قدرت طاغوت اوضاع به گونه ای بود که این حرفها می توانست طرفدارانی پیدا کند.

در حوزه علمیه نسبت به پاسخگویی به این سؤالات احساس خلأ می شد. تا اینکه حاج آقا روح الله عقاید شیعه و موضعگیری روحانیت شیعه را مطرح کردند. ایشان ضمن رد و باطل دانستن افکار و گاهی نویسنده مزبور، از اوضاع زمان رضاخان و سالهای بعد از رفتن وی و روی کار آمدن فرزندش ‍ محمدرضا و فرهنگ استعماری غرب که به وسیله آن پدر و پسر بشدت در ایران ترویج می شد؛ و نقش وسایل ارتباط جمعی در گسترش این فرهنگ صحبت کردند.

حاج آقا روح الله همچنین از رکود روحانیتی که چندان کار آمد نبود و مقامهای روحانی که در مقابل آنهمه مفاسد و جنایات بی تفاوت مانده و سکوت کرده بودند، انتقاد کردند.

پس از «تألیف کتاب کشف الاسرار در سال ۱۳۲۲» سال بعد نخستین بیانیه سیاسی ایشان که در آن آشکارا علمای اسلام و جامعه اسلامی را به قیام عمومی فراخوانده بود، صادر گردید.

علامه  سید ابوالحسن اصفهانی(نفروسط)،سمت راست-علامه محمدحسن نجفی معروف به«صاحب جواهر»مؤلف اثرارزشمند-جواهر‌الکلام -چپ(علامه حاج میرزامحمدحسین غروی نائینی،مشهوربه علامه نائینی).

به دنبال رحلت آیت الله العظمی «سید ابوالحسن اصفهانی» و طرح مسأله جانشینی ایشان دوره حساس پس از رضاخان ، حاج آقا روح الله که در آن زمان از مدرسان بنام حوزه علمیه قم به شمار می رفتند، با توجه به بینش ‍ عمیق نسبت به موفقیت و مسؤلیت مراجع تقلید در جامعه و امور سیاسی، تلاشهای گسترده ای را برای تثبیت مرجعیت آیت الله بروجردی آغاز کردند.

«حاج سیدمصطفی خمینی»: تا آنجا که به یاد دارم آقا(امام خمینی) همیشه مشغول مطالعه بودند و از منزل بیرون رفتنشان ، برای تدریس در مسجد سلماسی قم بود.

آقا تا سر ظهر مطالعه می کردند و یک کلمه حرف نمی زدند؛ مگر اینکه از ایشان سؤ ال می شد که به اندازه سؤال جواب می دادند و جز اذان ظهر هیچ چیز مانع مطالعه ایشان نمی شد.

آقا مطالعه را دوست داشتند و به قدری مطالعه می کردند که چشمشان خسته می شد. گاهی شش ساعت پی در پی مطالعه می کردند که چشمشان خسته می شد.  در اتاق یک میز جلویشان بود به بلندی یک متر، دورشان کتاب بود و ایشان توی کتابها گم بودند.

آقا مصطفی می گوید: آقا شبی دو یا سه ساعت بیشتر نمی خوابیدند. آقا کتابهای متنوعی را مطالعه می کردند. مطالعات تاریخ یا تفسیر و کتابهای اخلاق و روایات نیز در برنامه کار ایشان به قدری کتابهای متنوع مطالعه می کردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه می کردند، در می آمد.

آقا کتابهای قصه و داستانهای معروف را خوانده اند. اکثر نوشته های نویسندگان بزرگ جهان را در زمینه های اجتماعی و سیاسی خوانده اند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده اند و تاریخ مشروطه را خوب می دانستند.

ایشان علاوه بر اینکه خودشان کتاب می خواندند برخی از کتابها را به دوستان و نزدیکان و اعضای خانواده بر مطالعه معرفی می کردند.

هیچ یک از نزدیکان آقا، حتی برای یک بار هم ایشان را در حال بیکاری و یا گذراندن بیهوده وقت ندیده است ؛ و در زندگی آقا چیزی به اسم تعطیلی وجود نداشت . ایشان همواره یا در حال مطالعه بودند و یا عبادت .

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«علی اکبر حکمی زاده»(مؤلف اسرارهزارساله)کیست؟

«علی اکبر حکمی زاده» فرزندیکی ازعلمای قم است. پدرش(آیت الله شیخ مهدی قمی پایین شهری)بود، هنگامی که بنیانگذارحوزه علمیه قم(آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی)درسال ۱۳۰۰ شمسی از اراک به قم آمدند، در منزل این عالم اقامت کرد.

«آیت الله مهدی حِکَمی قمی» معروف به «مهدی حِکَمی پائین‌شهری».

«شیخ مهدی قمی»، دامادِ «آیت الله سید ابوالحسن گِلیَردی طالقانی»معروف به سیدابوالحسن طالقانی (متوفی ۱۳۱۰ش)، پدرِآیت الله سیدمحمود طالقانی(اولین امام جمعه تهران) بود.

«علی‌اکبر حکمی زاده»، خواهر زاده آیت الله سیدمحمود طالقانی است. واما این ازدواج به متارکه منجرشد وعلی اکبرحکمی زاده محصول این ازدواجی بودکه منجربه طلاق شد.

«حجت الاسلام علی اکبر حکمی زاده» در مدرسه علمیه «رضویه» که پدرش بازسازی و اداره می‌کرد به عنوان طلبه مشغول تحصیل شد ودر مجالس نیز به مرثیه خوانی و روضه خوانی می‌پرداخت وعلاوه برتوانمندی درفن بیان، قلم توانایی میز داشت، حاشیه‌ای بر کتاب شرحی بر کفایه الاصول آخوند خراسانی نوشت.
درباره آیت الله مهدی حکمی زاده نوشته اندکه صاحب کرامات بود، وقتی مارگزیده یا عقرب گزیده‌ای را پیش ایشان می‌آوردند، وی انگشت خود را به محل گزیدگی می‌گذاشت و درد آن التیام می‌یافت.