پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

نمازجمعه رشت(حجت الاسلام قربانپور)۲۲ مهر ۱۴۰۱

نمازجمعه امروز رشت ۲۲ مهر ۱۴۰۱( ١٧ ربیع الاول ١٤٤٤) به امامت حجت الاسلام صفرقربانپوربرگزارشد.

«امام جمعه موقت رشت» درخطبه اول بحث تقوا درسبک زندگی راشروع کردند.

وی گفت درسوره مائده ،کلمه «اتَّقَی اللّهَ» ۱۲ مرتبه تکرارشده است که درآیه ۲ این سوره برنامه زندگی رابرای مؤمنین اشاره دارد:وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَان.

حجت الاسلام صفرقربانپورگفتند:دراین آیه اشاره به همدلی وهمراهی وهمکاری دارد واما این تعاون برپایه«بِرِّ» است،یعنی برمبنای نیکی هاوخوبی ها،نه درامورمنکرات.

آیه ٧ این سوره(مائده) نیز همین اموررامتذکرمیشود.

خطیب جمعه رشت درتبیین این اموربه خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه، معروف به خطبه همام اشاره کردند که صبوری واستقامت رامتذکرمی شود.

وی یکی ازدستآوردهای این خطبه «وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِی هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ»که امیرالمؤمنین(ع)به کسب رزق حلال رامتذکرمی شود.

«حجت الاسلام قربانپور»باتوجه به این فرازاین خطبه گفتند:اینجاامیرالمؤمنین علیه السلام،تلاشگری وکنشگری درکسب روزی حلال  را همراه با «نشاط»متذکرمی شود.

نشاط درکارها از ویژگیهای مؤمنین است.

خطبه اول درساعت ۱۸ : ۱۲ با قرائت سوره کوثربه پایان رسید.(آغاز خطبه ساعت  ۰٧ : ۱۲ دقیقه بود)

امام جمعه این هفته رشت خطبه دوم را باشعری آغاز کردکه شاه بیتش «بِأَبِی أَنْتَ‏ وَ أُمِّی‏»بود.

وی درادامه به همه مناسبتهای هفته(ازورزش ...تااستاندارد)پرداخت!.

«حجت الاسلام صفرقربانپور» درادامه خطبه به هفته وحدت ووحدت بین اقوام ومذاهب پرداخت .

امام جمعه موقت رشت گفتند:زندگی امروز با زندگی گذشته متفاوت است، وبه نقش فنآوری  درزندگی جدیدحرف اول رامی زند.

ایشان خطاب به خانواده هاگفتند:هزینه کردن برای آموزش ویادگیری فرزندانتان دراین امور،شمارااززمینه سازی برای امورمذهبی فرزندانتان غافل نکند.

«حجت الاسلام صفرقربانپور»  درباره اغتشاشات هم گفتند:اینکه بیایندبه مال وجان تعرض بکنند وشعارهای هنجارشکن بدهند،مساجدراآتش بزنند،پلیس را مضروب کنند ومردم را شهیدومضروب کنند وبه اموال شخصی ودولتی تعرض کنند ..اینها با همدستی وهمراهی با دشمنان انقلاب، هدفشان براندازی نظام است که بایدمحاکم قضایی باشدت عمل بااینهابرخوردکنند.

خطبه دوم درساعت   ۳٧ : ۱۲ دقیقه باقرائت سوره توحیدبه پایان رسید.

علت انصراف ایلان ماسک ازارائه اینترنت به اوکراین

درپی «توهین سفیر اسبق اوکراین» در آلمان به ایلان ماسک.

انصراف«ایلان ماسک»ازارائه خدمات اینترنت به  اوکراین.

ادامه فعالیت اینترنت ماهواره ای در اوکراین منوط به پول پنتاگون است!

 CNNنوشت: از آغاز حمله روسیه به اوکراین اینترنت ماهواره‌ای استارلینک نقشی کلیدی در ارتباطات ارتش اوکراین ایفا کرده است، آن هم در شرایطی که خطوط تلفن و شبکه اینترنت اوکراین قطع شده است.

تا امروز حدود ۲۰۰۰ واحد تجهیزات ماهواره‌ای استارلینک به اوکراین ارسال شده است. ایلان ماسک امروز (جمعه) گفت که این عملیات ۸۰ میلیون دلار برای شرکت اسپیس ایکس هزینه داشته و این مبلغ تا پایان سال میلادی جاری به ۱۰۰ میلیون دلار خواهد رسید.

شرکت« اسپیس ایکس» به پنتاگون هشدار داده که احتمال دارد تامین بودجه خدمات اینترنتی ارائه شده به اوکراین را قطع کند؛ مگر آنکه ارتش آمریکا ماهانه ده‌ها میلیون دلار بپردازد.

شرکت اسپیس ایکس در ماه گذشته در نامه‌ای به پنتاگون اعلام کرد: دیگر توانایی تامین بودجه خدمات استارلینک در اوکراین را ندارد.

این شرکت همچنین از پنتاگون درخواست کرده تا بودجه لازم برای استفاده دولتی و نظامی اوکراین از استارلینک را تامین کند.

                                                   ایلان ماسک به دنبال رفع تحریم‌های استارلینک در ایران

بودجه‌ای که به ادعای اسپیس ایکس، تا پایان سال میلادی جاری ۱۲۰ میلیون دلار و تا ۱۲ ماه بعد، نزدیک به ۴۰۰ میلیون دلار هزینه خواهد داشت.

ایلان ماسک می گوید اگر قرار است اینترنت ماهواره ای به فعالیت در اوکراین ادامه دهد باید دولت آمریکا هزینه اش را بپردازد!

شرکت اسپیس ایکس متعلق به ایلان ماسک اعلام کرد که دیگر قادر به پرداخت هزینه اینترنت ماهواره ای «استارلینک» در اوکراین نبوده و چنانچه آمریکا خواهان ادامه این سرویس در آن کشور است، پنتاگون باید پرداخت هزینه آن را تقبل کند.

تاکنون نزدیک به ۲۰هزار ماهواره استارلینک برای ارائه خدمات اینترنتی در اختیار اوکراین قرار گرفته و ایلان ماسک رئیس این شرکت فضایی، درتوئیتی اعلام کرد«انجام این عملیات برای شرکت اسپیس ایکس هزینه ۸۰ میلیون دلاری در برداشته که تاپایان سال جاری میلادی هزینه این خدمات، ۱۰۰ میلیون دلار خواهد شد».

دلیل جنجالی ایلان ماسک برای قطع اینترنت ماهواره اوکراین: گفت گمشو، گفتم چشم!

عکس | دلیل جنجالی ایلان ماسک برای قطع اینترنت ماهواره اوکراین: گفت گمشو، گفتم چشم!

ایلان ماسک : به دلیل «توهین سفیر بد دهن و بی تربیت سابق اوکراین در آلمان» دیگر هزینه اینترنت ماهواره اوکراین را نمی دهم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:خبرآنلاین ( ۲۲ مهر ۱۴۰۱)نوشت: ایلان ماسک که از ابتدای جنگ اوکراین و روسیه اینترنت ماهواره ای برای اوکراینی ها برقرار کرده است دیروز(پنجشنبه  ۲۱ مهر ۱۴۰۱) اعلام کرد بعد از پرداخت ۸۰ میلیون دلار دیگر حاضر به هزینه برای این کار نیست.

این «هشدار ایلان ماسک  به پنتاگون» برای پرداخت هزینه ها سبب شده بسیاری بگویند این کار ایلان ماسک مسیر جنگ در اوکراین را تغییر می دهد اما دلیل این تصمیم ناگهانی چه بوده است؟

ایلان ماسک پاسخ را در «توهین های سفیر اسبق اوکراین در آلمان» به خود کرده است.

عکس | دلیل جنجالی ایلان ماسک برای قطع اینترنت ماهواره اوکراین: گفت گمشو، گفتم چشم!

«ایلان ماسک» در توییتی در پاسخ به یک کاربر دلیلش برای این امتناع ناگهانی نوشته است. امتناع ماسک از تامین مالی سیستم استارلینک در اوکراین پس از آن صورت گرفت که سفیر بد دهن اسبق اوکراین در آلمان به ماسک گفت "گمشو!" پاسخ ماسک: ما فقط از توصیه های او پیروی می کنیم.

باجناقِ جلال طالبانی" عبداللطیف جمال رشید"رئیس جمهورعراق شد

«محمد شیاع السودانی» به عنوان نخست وزیرعراق،مأمورتشکیل دولت شد.

باجناقِ جلال طالبانی(عبداللطیف جمال رشید)رئیس جمهورعراق شد۲۱ مهر ۱۴۰۱

«عبداللطیف جمال رشید» از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۱، «وزیر منابع آبی دولت اقلیم کردستان» بود و از سال ۲۰۱۰ تا به امروز نیز «مشاور ریاست جمهوری عراق» بوده است.

عبداللطیف رشید و جلال طالبانی(۲ باجناق)درکنارهم

«عبداللطیف رشید»عصر امروز پنج شنبه ۱۳ اکتبر ۲۰۲۲(۲۱ مهر ۱۴۰۱)با رأی اکثریت نمایندگان پارلمان (درغیاب ۷۳ نماینده جریان صدر) توانست عنوان چهارمین رئیس‌جمهور عراق- پس از مرگ صدام حسین-را آن خود کند.

پس از شمارش آراء عبداللطیف رشید با ۱۵۷ رأی و برهم صالح با ۹۹ رأی به ترتیب بیشترین رأی را کسب کردند.

اما هیچکدام از این دو نفر موفق به کسب دو سوم آراء نمایندگان نشدند، دور دوم رأی‌گیری برای انتخاب رئیس‌جمهور جدید عراق، برگزار شد.

«در مرحله دوم رای‌گیری برای انتخاب رئیس جمهور عراق» ۲۶۹ نماینده حضور داشتند که «عبداللطیف رشید» ۱۶۲ رای و برهم صالح ۹۹ رای کسب کرد. تعداد برگه های باطله نیز ۸ رای اعلام شده است‌.

«غازی مشعل الیاور» نخستین رئیس جمهور نظام سیاسی جدید عراق بود.

۱۰ماه ریاست جمهوری «غازی مشعل عجیل الیاور»

« الیاور»ازتاریخ ۲۸ژوئن۲۰۰۴ الی ۶آوریل ۲۰۰۵ (۸تیر۱۳۸۳ الی ۱۷ فروردین۱۳۸۴)

بعد از غازی مشعل، «جلال طالبانی» به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ به عنوان رئیس جمهور عراق فعالیت کرد.

بعد از طالبانی، «فواد معصوم» از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد

بعداز فؤادمعصوم،«برهم صالح »نخست وزیرعراق شد.

«برهم صالح » از ۲۰۱۸ تا زمان کنونی رئیس جمهور عراق بوده است.

«عبداللطیف رشید»عصر امروز پنجشنبه ۱۳ اکتبر ۲۰۲۲(۲۱ مهر ۱۴۰۱) توانست با نظر اکثریت نمایندگان پارلمان را از آن خود کند و رئیس‌جمهور عراق شود. رویدادی که پس از یک سال بن بست سیاسی در عراق پس از انتخابات پارلمانی اکتبر ۲۰۲۱، می‌تواند مسیر انتخاب نخست‌وزیر و تشکیل دولت را هموار کند.

«عبداللطیف رشید» رئیس‌جمهور عراق شد/«السودانی» مأمور تشکیل کابینه

نمایندگان پارلمان عراق در دور دوم رای‌گیری برای انتخاب رئیس‌جمهور، سرانجام «عبداللطیف رشید» باجناق مرحوم جلال طالبانی، نخستین رئیس‌جمهور پس از سرنگونی صدام معدوم را به عنوان جانشین برهم صالح و رئیس‌جمهور جدید این کشور انتخاب کردند.

در دور اول رای گیری از مجموع ۲۷۷ رای، عبداللطیف رشید ۱۵۷ رای و برهم صالح ۹۹ رای کسب کرد.

اسامی نامزدهای ریاست‌جمهوری عراق

پارلمان عراق، امروز همچنین اسامی ۴۱ نامزد تایید صلاحیت شده ریاست‌جمهوری را منتشر کرد که «برهم صالح» رئیس جمهور کنونی یکی ازآنهاست.

«عبداللطیف رشید» رئیس‌جمهور عراق شد

* درخواست برگزاری جلسه پارلمان عراق برای انتخاب رئیس جمهور همزمان با آغاز رایزنی‌های ائتلاف تازه تشکیل شده «اداره دولت»اقلیم کردستان عراق در اربیل درباره انتخاب رئیس جمهور و تشکیل دولت جدید عراق مطرح شده بود.

نشست نامزد نخست وزیری با دو نامزد اصلی ریاست‌جمهوری

حدود ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه امروز منابع رسانه ای با اشاره به حضور شمار زیادی از نمایندگان در صحن پارلمان اعلام کردند که یک نشست مهم با حضور «محمد شیاع السودانی» نامزد پیشنهادی چارچوب هماهنگی برای نخست وزیری، عبداللطیف رشید و برهم صالح و نیز روسای فراکسیون های سیاسی در دفتر رئیس پارلمان عراق برگزار شد.

«عبداللطیف رشید» رئیس‌جمهور عراق شد

عبداللطیف رشید و برهم صالح(ازبین نامزدهای ریاست جمهوری) بیشترین آراء را کسب کردند

پس از شمارش آراء عبداللطیف رشید با ۱۵۷ رأی و برهم صالح با ۹۹ رأی به ترتیب بیشترین رأی را کسب کردند.

اما هیچکدام از این دو نفر موفق به کسب دو سوم آراء نمایندگان نشدند، دور دوم رأی‌گیری برای انتخاب رئیس‌جمهور جدید عراق، برگزار شد.

«عبداللطیف رشید» رئیس‌جمهور عراق شد

تصاویری از نشست پارلمان عراق برای انتخاب رئیس‌جمهور جدید«عبداللطیف رشید» رئیس‌جمهور عراق شد

آغاز دور دوم رأی‌گیری

«محمد الحلبوسی» رئیس پارلمان عراق دقایقی پیش، نمایندگان را برای رأی‌گیری دور دوم به صحن پارلمان فراخواند. گفته می‌شوند برهم صالح، نشست پارلمان را ترک کرده است. در دوم دوم رأی‌گیری، نمایندگان به «عبداللطیف رشید» و «برهم صالح» رأی می‌دهند.

رئیس جمهورعراق درحضور رئیس دادگاه فدرال عراق ورئیس پارلمان عراق،سوگندیادکرد.

«عبداللطیف رشید» رئیس جمهور عراق شد

پس از پایان شمارش آرای دور دوم، «عبداللطیف رشید» موفق شد ۱۶۲ رأی کسب کند و برهم صالح ۹۹ رأی، تا «عبداللطیف رشید» بتواند رئیس‌جمهور عراق شود.

«عبداللطیف جمال رشید» از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۱، وزیر منابع آبی دولت اقلیم کردستان بود و از سال ۲۰۱۰ تا به امروز نیز مشاور ریاست جمهوری عراق بوده است.

«محمد شیاع السودانی» مأمور به تشکیل دولت جدید شد

«عبداللطیف رشید» امروز (۲۱ مهر ۱۴۰۱)در جایگاه رئیس جمهور جدید عراق «محمد شیاع السودانی»، نخست وزیر پیشنهادی پارلمان را مکلف به تشکیل دولت کرد.

«محمد شیاع السودانی»(نفروسط)،سمت چپ(نوری المالکی)

«مقتدی صدر» درکناروزیراعظمش(محمدصالح العراقی)

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مقتدی صدر شدیداً با انتخاب «محمد شیاع السودانی» مخالف بودند ویکی ازدلائل اعتراضات واعتشاشات «جریان صدر» این گزینه برای نخست وزیری عراق بوده است وحالا با این انتخاب واکنش این جریان چه خواهدشد؟.

سران «چهارچوب هماهنگی» :مقتدی صدر، سیدعمار الحکیم ،  هادی العامری، فالح الفیاض ،  نوری المالکی ، همام حمودی ،  قیس الخزعلی ، حیدر العبادی ،  احمد الاسدی ، عبدالساده الفریجی ، محسن المندلاوی ، عامر الفائزو...

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:عراق بصورت ملوک الطوایفی اداره می شود،همه نگاه ها به «مقتدی صدر»است،اوهم هر روز تصمیمی میگیردکه متفاوت ازروزقبلش بوده! هیچ بعیدنیست غائله جدیدی راه بیندازد،اگرچه چندبارگفته ازسیاست کناره گیری کرده ام.

آخرین تصمیم مقتدی صدر:فرمان به نیروهای صدری (نمایندگان مجلس)بود که همه بایدازپارلمان استعفابدهندکه دادند!

مقتدی صدر عراقی‌ها را غافلگیر کرد؛تکلیف و تعیین حکومت بغداد دست احزاب شیعه

استعفای نمایندگان جنبش صدر از مجلس نمایندگان

«مقتدی صدر» رهبر جنبش صدر عراق ،وز پنجشنبه (۱۹ خرداد ۱۴۰۱)از نمایندگان بلوک سیاسی متشکل از ۷۳ نماینده خواست تا خود را برای «استعفای» از پارلمان آماده کنند تا «مانعی» بر سر راه نشوند. «تشکیل دولت».

طبق قانون عراق:رئیس جمهور ازاقلیم کردستان(مسیحی) ،رئیس قوه مقننه از اهل سُنّت ونخست وزیر رابایداحزاب شیعی انتخاب کنند.

به این ترتیب هیچ یک از نامزدها به حد نصاب لازم (۱۸۴ رأی) دست نیافتند و انتخابات مجدد برگزار می‌شود و لحظاتی پیش حلبوسی رئیس پارلمان عراق آغاز دور دوم رای گیری برای انتخاب رئیس جمهور را اعلام کرد.

دور دوم رای‌گیری سری برای انتخاب رئیس جهور با حضور ۲۶۹ نماینده آغاز شده است.

بر اساس گزارش العراقیه، فراکسیون نسل جدید(الجیل الجدید)، دور دوم رای گیری برای انتخاب رئیس جمهور عراق را تحریم کرده است.

الدیمقراطی یفتح النار على الوطنی الکردستانی.. والخلاف یشتعل مجددا من اجل  الوصول الى القصر الجمهوری الصحافة نت

سرانجام «عبداللطیف رشید» با کسب ۱۶۲ به عنوان رئیس جمهور جدید عراق انتخاب شد و جای «برهم صالح» را در «کاخ السلام» بغداد گرفت. برهم صالح رئیس جمهور کنونی عراق هم ۹۹ رای کسب کرد.

عراق  ازدهم اکتبر ۲۰۲۱(۱۸ مهر ۱۴۰۰)  یعنی یک سال پیش انتخابات پارلمانی برگزار کرد و به رغم گذشت یک سال هنوز نتوانسته است دولت تشکیل دهدکه این موضوع باعث تشدید بحران شده است.

به دلیل اختلاف جریان‌های سیاسی عراق به ویژه احزاب شیعه(چهارچوب هماهنگی) با یکدیگر، روند گفت‌وگوها برای تشکیل دولت بی‌نتیجه بوده است. این اختلافات بعد از آنکه جریان صدر به همراه حزب دموکرات و ائتلاف سنی‌ها نتوانست تحت عنوان فراکسیون اکثریت دولت را تشکیل دهد بیشتر شد.

نمایندگان  جریان صدر نیز در اعتراض به آنچه "سنگ اندازی چارچوب هماهنگی" می خوانند، از سمت خود(پارلمان) استعفاد دادند.

در همین ارتباط، یک روزنامه عربی سه شنبه با اشاره به فشارهای بین‌المللی برای پایان بحران سیاسی عراق تاکید کرد که موقعیت چارچوب هماهنگی شیعیان در این کشور بسیار قوی است.

پارلمان عراق امسال به دلیل نرسیدن جلسه به حد نصاب، سه بار در انتخاب رئیس جمهور جدید شکست خورده بود.

رئیس جمهور جدید عراق در یک نگاه

«عبداللطیف جمال رشید» متولد دهم آگوست سال ۱۹۴۴ میلادی(۱۳۲۳شمسی) در شهر سلیمانیه در شمال عراق است، جمال رشید از اعضای تاثیرگذار اتحادیه میهنی کردستان و از مبارزان دوران حکومت صدام معدوم بوده است، وی فارغ التحصیل دانشگاه لیورپول است و دکترای خود را هم از دانشگاه منچستر انگلیس گرفته است.

مسیر سیاسی زندگی وی در دهه شصت قرن گذشته میلادی آغاز شد که وی ابتدا به حزب دموکرات کردستان پیوست و پس از مدتی به اتحادیه میهنی کردستان پیوست. رشید در چندین نشست و کنفرانس مخالفان صدام معدوم تا زمانی سرنگونی رژیم بعثی در سال 2003 مشارکت داشت. وی سخنگوی اتحادیه میهنی کردستان عراق در انگلیس بود.

حسن البکر(رئیس جمهورعراق) ومعاونش(صدام حسین)

دستگیری صدام حسین(رئیس جمهورعراق) درچاله توسط نیروهای امریکایی.

«عبداللطیف جمال رشید» پس از سال  ۲۰۰۳میلادی( ۱۳۸۱ شمسی)  یعنی سال سرنگونی رژیم صدام معدوم حضور سیاسی تاثیرگذاری داشت. وی سابقه تدریس در دانشگاه سلیمانیه عراق را هم دارد و مسئولیت‌های متعدد دیگری را هم در کارنامه خود دارد.

«عبداللطیف جمال رشید» از سپتامبر  ۲۰۰۳  تا دسامبر ۲۰۱۰(از شهریور ۱۳۸۲ تا آذر ۱۳۸۹) مسئولیت وزارت منابع آبی دولت عراق(پس از سرنگونی رژیم بعثی صدام) را در کابینه نوری المالکی برعهده داشت، وی از دسامبر ۲۰۱۰ تا کنون مشاور برهم صالح رئیس جمهور کنونی عراق است.

ملا بختیار از رهبران کردستان عراق

اتحادیه میهنی کردستان عراق در سال ۲۰۱۸ میلادی، ملا بختیار و عبداللطیف رشید را برای تصدی ریاست جمهوری این کشور نامزد کرد.

رشید متاهل است و دو پسر و یک دختر دارد و به زبان‌های عربی و انگلیسی هم مسلط است.

نکته جالب درباره عبداللطیف رشید ۷۴ ساله اینکه، وی باجناق مرحوم جلال طالبانی اولین رئیس جمهور منتخب پس از سرنگونی رژیم بعثی صدام است.

«کابینه السودانی» دارای ۲۵ کرسی است که ۱۳ کرسی آن به شیعیان خواهد رسید.

نماینده پارلمان عراق کنفرانس ریاض را توطئه علیه الحشدالشعبی خواند

 «جاسم البیاتی» نماینده سابق پارلمان عراق در گفت‌وگو با وبگاه «المعلومه» : کابینه السودانی دارای ۲۵ کرسی است که ۱۳ کرسی آن به شیعیان خواهد رسید و فهرست اسامی اعضای کابینه در کمتر از یک ماه آینده، آماده و به پارلمان ارائه خواهد شد. 

وی افزود: نخست‌وزیر مامور تشکیل کابینه، یک ماه فرصت دارد تا کابینه خود را به پارلمان برای گرفتن رأی اعتماد معرفی کند. اما پیش‌بینی می‌شود که ساختار کابینه پیش از موعد مقرر آماده و ارائه شود.

البیاتی تصریح کرد: «السودانی دارای یک نقشه راه درباره نحوه تقسیم وزارت‌خانه‌ها به ویژه وزارت‌خانه‌های کشور و دفاع است که با هماهنگی فراکسیون‌های سیاسی سنی و شیعی انتخاب خواهند شد».

این نماینده سابق عراق درباره نحوه توزیع کرسی‌های وزارتی میان جناح‌های سیاسی گفت که السودانی مدتهاست که نقشه راه تشکیل کابینه را تهیه کرده است و از ۲۵ وزارتخانه، قرار است ۱۳ کرسی به شیعیان و بقیه به سایر گروه‌های سیاسی برسد.

اما مقتدی صدر(رهبر جریان صدر عراق) روزشنبه ( ۲۳ مهر ۱۴۰۱) در واکنش به مکلف شدن محمد شیاع السودانی به تشکیل کابینه، اعلام کرد که در دولت آتی مشارکت نخواهد کرد. 

رهبر جریان صدر اعلام کرد که دولت جدید عراق در صورت تشکیل «یک دولت ائتلافی وابسته شبه‌نظامی تجربه شده است که خواسته‌های ملت را پاسخ نداده و نخواهد داد و با اصل آزموده را آزمودن خطاست، تطابق ندارد».

ماجرای دفن علامه طباطبایی"همجواری"آیت الله خوانساری

چه رازی نهفته درهمجواری علامه طباطبایی وامام جماعت مسجدسیدعزیزالله تهران

ماجرای دفن علامه طباطبایی-قبرآماده

اشتباه نشود! آیت الله سیداحمدخوانساری قصه مابا «صاحب نمازباران»آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری فرق داردکه درپایان خلاصه ای ازاقدامات این بزرگوارراهم آورده ام.

حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان در کتاب «مقالات و رسالات تاریخی‌« (دفتر چهارم)، از زبان «حجت الاسلام محمد حسین اشعری» فرزند مرحوم آیت الله علی اصغر اشعری قمی، از همدرسان امام راحل این گونه آورده‌:

ازچپ به راست:۱- ایت الله دکتر محمد صادقی تهرانی، ۲-علامه حسن حسن زاده آملی،۳-آیت الله عبدالله جوادی آملی/- پیکر علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(مؤلف المیزان)«علامه طباطبایی این اواخر بیماری پارکینسون گرفت و تقریبا آخر کاری فلج شد تا گردن.

این اواخر در بیمارستان آیت الله گلپایگانی بستری شد. من سه شبانه روز اکثر اوقات آنجا بودم و ایشان در حالت اغماء بود. روزی دکتر منافی وزیر بهداری وقت آمد به بیمارستان برای ملاقات با ایشان. وقتی وضع او را دید تلفن کرد که هلکوپتر بفرستند تا او را به تهران منتقل کنیم.

مخالفت بااعزام علامه 

من مخالفت کردم و گفتم ایشان چند ساعتی بیشتر زنده نیست. اما قبول نکرد.


همان وقت آیت الله گلپایگانی آمد که دید ایشان در حال اغماء است، این مساله را با ایشان مطرح کردم و به ایشان گفتم: شما امر کنید دکتر منافی این کار را نکند. ایشان دکتر منافی را صدا زد و از او خواست تا عصر صبر کنند. اگر جوری بود که می شود او را منتقل کرد آن وقت منتقل کنید. بالاخره یکی دو ساعت بعد درگذشت.

کجادفن شود؟

من تلفنا فوت ایشان را به آقای خمینی اطلاع دادم، ایشان فرمودند: در باره قبر ایشان هر کجا را صلاح می دانید اقدام کنید. به آقای مولایی هم دستور خواهیم داد. من به دنبال آقای مولایی آمدم تا محل قبر را تعیین کنیم. ایشان در کنار قبر مرحوم اشراقی و انگجی جایی را معرفی کرد.

مخالف بادفن درجای موردنظر

من مخالفت کردم و گفتم علامه طباطبایی به عنوان مفسر و فیلسوف باید قبرش جایی باشد که مردم راحت تر و آشکارتر سر قبر ایشان بیایند.

علامه طباطبایی در مورد ابن عربی
آنچه آقای مولایی اصرار کرد من مخالفت کردم. بعد آمدم جایی را که قبر فعلی ایشان است نشان دادم، ایشان گفت اینجا پایه های سقف است و تمام بتون آرمه است و قابل شکافتن نیست، من نپذیرفتم. ایشان گفت:

حفاری قبر درمیان بتون آرمه

حتی اگر بشود شکافت، اینجا قبر علماست و ما مجاز به شکافتن نیستیم. من گفتم: این مساله را حل می کنم. معمارها را بیاورید تا نظر بدهند که می شود شکاف داد یا نه. و ثانیا آقای نجفی در وقت ساختن مسجد بالاسر فهرست قبور را برداشت.

قبرعلامه طباطبایی درکنارآیت الله سیداحمد خوانساری

از ایشان می پرسیم که آیا قبر عالمی در اینجا هست یا خیر.

غروب شد و آقای نجفی آمد. بعد از نماز داستان را شرح دادم و خواستم ایشان بیاید شرح بدهد که

اینجا قبری از علما بوده است یا نه؟

ایشان آمد و گفت: تا آنجا که من صورت برداری کرده ام اینجا قبر کسی نیست.

آقای مولایی گفت: چه اصراری دارید!؟اینجانباشدوآنجاباشد؟ 

بتون هم باشد-شما-بکنید!

من گفتم: نه اینجا که قبر نیست. بر فرض هم بتون باشد، امتحانش آسان است.

بالاخره به این امر تن دادند!(پذیرفتند)

و شب درها را بستند و قالی را کنار زدند و عمله آوردند تا بشکافند. سنگ مرمر را برداشتند. موزائیک را هم برداشتند.

«بتون»ی پیدانشد!

خبری از بتون نبود!

خاک و خاشاک را برداشتند

یک مرتبه هر چه کلنگ زدند صدا می کرد.

آقای مولایی گفت: من عرض کردم اینجا بتون است. من مخالفت کردم و گفتم: ببینیم چرا صدا می کند. دیدیم آجرهای بزرگ است. برداشتند.

تقدیر«قسمت»این بود! قبرعلامه از»درغیب»رسید

در این وقت با کمال شگفتی دیدیم یک قبر آماده و ساخته آن جا هست بدون این که ذره ای چیزی از استخوان و غیره در آن باشد.

آقای مولایی گفت: این واقعا شبیه معجزه است، همانجا آقای طباطبائی را دفن کردند.»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای روان ومفهوم بودن موضوع،اصلاحاتی انجام گرفته است.

واما چه رازی نهفته است که «حجت الاسلام اشعری» باسماجت ولجاجت مثال زدنیش،نهایتاً منجربه آرام گرفتن علامه طباطبایی رادرکنارآیت الله سیداحمدخوانساری شود!؟باتوجه به اینکه عالم(همه ذرات عالم ازحیوانات تانباتات وجمادات)همه هشیارند وهیچ برگی بدون اذن خدا نمی افتد،چه حکمتی دراین ماجرابوده،که این۲عالم درکنارهم آرام بگیرند(آبان۱۳۶۰علامه طباطبایی فوت می کند،دی۱۳۶۳آیت الله خوانساری)البته علامه ۳سال درانتظارآیت الله ماند(به تعبیری آیت الله خوانساری به علامه طباطبایی ملحق شد)

آیت الله سیداحمدخوانساری کیست؟

سمت راست(آیت الله سیداحمدخوانساری)...علامه طباطبایی سمت چپ

آیت الله سید احمد خوانساری »متولد ۱۸ محرم  ۱۳۰۹(۲۰ شهریور۱۲۷۰) ۳ ساله بود که پدر را از دست داد،قرائت قرآن به تحصیل ریاضیات مقدمات و سطوح عالیه نزد برادرش(سید محمد حسن) و دامادشان (آیت الله سید علی اکبرخوانساری )پرداخت و در ۱۶ سالگی اززادگاهش(خوانسار) به حوزه اصفهان رفت.

وی در ۲۰ سالگی  به نجف عزیمت نمود و پس از کسب فیض از محضر علمای آن حوزه بزرگ به اراک مهاجرت کرد. آیت الله خوانساری رهسپار اراک شد تا از فیض آیت الله حائری بهره گیرد تا در کنار تحصیل به تدریس سطوح بپردازد. پس از تاسیس حوزه علمیه قم و مهاجرت آیت الله حائری به قم ،پای درس مؤسس حوزه علمیه قم حضوریافت.

علمایی چون:شیخ مرتضی حائری یزدی، سید مصطفی صفایی خوانساری، سید موسی صدر، شهید مرتضی مطهری ، مجتهدی تهرانی ، سید رضی شیرازی،سید هادی غضنفری خوانساری،سید محمد جواد پیشوایی،سید محمدمهدی غضنفری،سید حسین شمس خراسانی ازجمله از شاگردان برجسته آن عالم می باشند.

«آیت الله سیداحمدخوانساری» در «مسجدسیدعزیزالله»

آیت الله العظمی سید احمد خوانساری در جمع برخی نمازگذاران مسجد سید عزیزالله تهران

«آیت الله سیداحمدخوانساری» درجمع نمازگزاران «مسجدسیدعزیزالله»

ایشان از سال ۱۳۳۰ شمسی در تهران به تهران رفت و در مدت ۳۵ سال به تدریس و تالیف می پردازد و پس از فوت امام جماعت مسجدسیدعزیزالله( آیت‌الله یحیی سجادی۱متوفی محرم۱۳۷۰-آبان ۱۳۲۹)،آیت الله بروجردی،ایشان(آیت الله خوانساری )رابرای  امامت این مسجد مهم که مرکزانقلابیون، دردل بازاربوده،معرفی می کند،تاروزوفاتش(۳۳سال امام جماعت سیدعزیزالله بوده)

«آیت الله سیداحمدخوانساری»عالم مبارزی بود،در نهضت امام خمینی نقش فعالی داشت،در جریان تبعید امام همراه با سایر علمای شهر قم نسبت به این اقدام اعتراض کرد،‌ در بیانه‌ای نوشت:

«حوادث اسف‌آور یکی دو روز اخیر که منجر به قتل و جرح یک عده مردم بیگناه و توقیف حضرت آیت‌الله خمینی ، و آیت‌الله قمی و دیگر آقایان عظام شده است، موجب کمال تأثر و تأسف حقیر گردید با کمال تعجب مشاهده می‌شود مسئولین امنیت کشور با نهایت گستاخی حضرات آقایان مراجع عظام و علمای اعلام دامت برکاتهم را موافق اموری که مبانیت آن‌ها با شرع مطهر محرز و مکرر تذکر داده شده است، جلوه می‌دهند، حقیر در این موقع حساس، لازم می‌دانم اولیا امور را متذکر سازم، انجام این گونه اعمال ضد انسانی نسبت به حضرات علمای اعلام و قتل و جرح مردم بی پناه، نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود، بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه و وخامت اوضاع، اثر دیگری نخواهد داشت،...»

آیت الله خوانساری درکنارآیت الله فلسفی-مدرسه علوی(اقامتگاه امام خمینی)

بامراجعت امام خمینی به وطن  به نزدمعمارانقلاب در مدرسه علوی رفت واعلام همکاری کردودست یاری درپیشبرداهداف انقلاب داد.

 از «آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا تهرانی» نقل‌شده است : شخصی به منزل آیت الله سید احمد خوانساری  رفته و به ایشان جسارت کرد و به فحش و ناسزا ادامه می دهد، تا این‌که وقت اذان می شود، آیت‌الله خوانساری می گوید: «ببخشید آقا، وقت نماز است اجازه می‌فرمایید به نماز بروم!؟»

آن شخص با دیدن این‌ حالاتش،شرمنده می شود و از ایشان عذرخواهی می کند.

« آیت الله حاج شیخ محمدعلی اراکی»: مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری چند روز قبل از وفاتشان صورت ملائکه را مشاهده کرده اند. ایشان می فرمودند: «من صورت عزرائیل را دیدم که رو به من آمد و برگشت و هفت قدم برداشت، فهمیدم که تا ۷ روز دیگر بیشتر زنده نیستم»وسرانجام درروزجمعه۱۷ربیع الثانی۱۴۰۵(۲۰دی۱۳۶۳)درسن۹۳ سالگی رحلت می کند.

علامه طباطبایی کیست؟

شرح حال علامه طباطبایی اززبان خودش

علامه محمد حسین طباطبایی در سال ۱۲۸۱ در تبریز متولد شد. در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را از دست داد. وصی پدر او و تنها برادرش علامه الهی را برای تحصیل به مکتب فرستاد. تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را از ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶ فراگرفت و سپس از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ به تحصیل علوم دینی پرداخت و به تعبیر خود «دروس متن در غیر فلسفه و عرفان» را به پایان رساند.

من در خاندان علمى در شهر تبریزکه از زمانهاى دور شهرت علمى پیدا کرده متولد شدم، در ۵ سالگى مادرم را و در ۹ سالگى پدرم را از دست دادم، واز همان کودکى درد یتیم بودن را احساس نمودم ولى خداوند متعال بر ما منت نهاد و زندگى را از نظر مادى بر ما آسان‏ نمود، وصى پدرم به منظور عمل به وصیت آن مرحوم از من و برادر کوچکترم مواظبت مى‏ کرد و با اخلاقى نیکو واسلامى از ما نگهدارى مى‏ کرد با اینکه همسرش از ما بچه‏ هاى کوچک مراقبت مى‏ کرد خادمى را نیز به این منظوراستخدام کرد.

معلم خصوصی علامه طباطبایی

مدتى از عمرمان که گذشت به مدرسه راه یافتیم و زیر نظر معلم خصوصى که هر روز به منزل ما مى‏ آمد به آموختن ‏زبان فارسى و آداب آن و درسهاى دیگر ابتدایى پرداختیم و پس از شش سال از آن درسها فارغ شدیم. در آن زمان براى درسهاى ابتدایى برنامه مشخصى وجود نداشت بلکه هنگام ورود دانش آموز به مدرسه برنامه‏ اى‏ به صورت مقطعى تهیه مى‏ شد و هر کسى بر حسب ذوق و استعداد خود تعلیم مى‏ دید. من درس قرآن کریم (که پیش از هر چیز آموزش داده مى‏شد) و «گلستان » و«بوستان‏»، سعدى‏ شیرازى،«نصاب‏ الصبیان‏»، «انوار سهیلى‏»، «اخلاق مصور»، «تاریخ‏» معجم‏»، «منشئات امیرنظام‏» و «ارشادالحساب‏» رابه پایان بردم.

اینگونه بود که بخش اول تحصیلات من به پایان رسید. سپس به فرا گرفتن علوم دینى و زبان عربى پرداختم و بعد از ۷ سال متن هاى آموزشى را که آن زمان در حوزه‏ علمیه مرسوم بود فرا گرفتیم، در طى این مدت، در علم صرف و اشتقاق کتابهاى: «امثله‏»، «صرف میر» و «تصریف‏» درنحو کتابهاى: «العوامل فی النحو»، «انموذج‏»، «صمدیه‏»، «الفیه ابن مالک » همراه با« شرح سیوطى‏» و کتاب «نحو جامى‏»،«مغنی اللبیب‏» ابن هشام، در معانى و بیان: کتاب «المطول‏» تفتازانى، در فقه: «الروضه البهیه » معروف به شرح لمعه‏ شهید ثانى، «مکاسب‏» شیخ انصارى، در اصول فقه: کتابهاى‏«المعالم فی اصول الفقه‏» شیخ زین ،«قوانین‏الاصول‏» میرزاى قمى، «رسائل‏» شیخ انصارى، «کفایه الاصول‏» آیت الله آخوند خراسانى، در منطق: کتابهاى‏«الکبرى فی المنطق‏»، «الحاشیه‏»، «شرح الشمسیه‏»، در فلسفه: «الاشارات و التنبیهات‏» ابن سینا، در کلام:«کشف‏ المراد» خواجه نصیرالدین را خواندم و این گونه بود که متن هاى درس غیر از فلسفه متعالیه و عرفان را به‏ اتمام ‏رساندم.

براى تکمیل درسهاى اسلامى خود به نجف اشرف مشرف شدم و در درس استاد آیت الله شیخ‏ محمد حسین اصفهانى حضور پیدا کردم. همچنین به مدت شش سال متوالى خارج اصول فقه را خواندم، در طى این‏ مدت درسهاى عالى فقه شیعى را نزد استادمان آیت الله نائینى تحصیل کردم و نزد آن بزرگوار دوره کامل خارج ‏اصول فقه را نیز به مدت هشت سال نزد آن بزرگوار به پایان بردم، و در کلیات علم رجال نزد مرحوم آیت الله‏ حجت کوه کمرى درس خواندم.

استاد من در فلسفه اسلامى، حکیم اسلامى سید حسین بادکوبه‏ اى بود که نزد آن حضرت کتابهاى منظومه‏ سبزوارى، اسفار و مشاعر سبزوارى، اسفار و مشاعر ملاصدرا، شفاء ابن‏ سینا، کتاب اثولجیاى ارسطو، تمهید القواعدابن ترکه و اخلاق ابن‏ مسکویه را خواندم.

استاد بادکوبه‏ اى ضمن ابراز علاقه وافر به بنده خود بر درسهایم اشراف کامل داشت و سعى مى‏ نمود که ریشه‏ هاى‏ تربیت را در اعماق وجود من مستحکم سازد و همواره مرا به مدارج اندیشه و راههاى استدلال راهنمایى مى‏ فرمود، تا اینکه در طرز تفکر خود بر آن روش خو گرفتم سپس به من فرمود تا در درس استاد هیئت و نجوم‏ سید ابوالقاسم خوانسارى حاضر شوم. من نیز نزد او دوره کامل ریاضیات عالى و علم هندسه در هر دو بخش: هندسه‏ فضائى و هندسه مسطحه و جبر استدلالى (جبر گزاره) را خواندم.

مراجعت به وطن بعلت مشکلات اقتصادی

سپس به علت نابسامانى وضع اقتصادى به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبریز زادگاه خود منزل گزیدم، درآنجا بیش از ۱۰ سال اقامت کردم و در واقع آن روزها روزهاى سیاهى در زندگى من بود زیرا به علت نیاز شدید مادى که‏ براى گذراندن زندگى داشتیم از تفکر و درس دور گشته و به کشاورزى مشغول شدم،

زمانى که در آنجا بودم احساس‏ مى‏ کردم که عمرم تلف مى‏شود فقر و تهیدستى روح مرا تیره و تار نموده و ابرهاى درد و رنج بر روى من سایه‏ مى‏ گستراندند، چرا که از درس و تفکر دور بودم، تا اینکه دیده خود را بر وضع زندگیمان بستم و شهر تبریز را به مقصدشهر مقدس قم ترک گفتم.

هنگامى که به این شهر وارد شدم احساس کردم از آن زندان رنج و درد رهایى یافتم، و خداى‏ منان را شاکرم که دعاى مرا اجابت نمود و در راه علم و آماده سازى رجال دین و تربیت نسل صالح براى خدمت به‏ اسلام و شریعت محمدى صلى‏ الله علیه و آله، توفیق را نصیب من ساخت، و تاکنون روزگارم در این شهر مقدس که‏ حرم رسول الله است، سپرى شده است.

البته، براى هر کس در طول زندگى به مقتضاى شرایط روزهاى تلخ و شیرینى‏ وجود دارد، به خصوص براى من از این جهت که مدتى از عمر خود را با یتیمى و دورى از دوستان خود گذراندم و باتمام وجود درد یتیمى را لمس کردم و با حوادث دردناکى در طول زندگى خود روبرو شدم ولى خداوند منان مرا از یادنبرده، لحظه‏ اى به خود وا نگذاشت. و همواره با نفحات قدسى‏ اش مرا در لغزشگاه‏ هاى خطرناک یارى کرده است واحساس مى‏کنم که گوئى قدرتى پنهانى مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است.

هنگامى که کودک بودم درس صرف و نحو را مى‏ آموختم، هیچ رغبتى در خود براى ادامه درس و تحصیل‏ نمى ‏یافتم، چهار سال گذشت و من نمى‏ فهمیدم که چه بخوانم، ولى بناگاه آرامش در وجودم پدید آمد که گوئى انسان‏ دیروزى نیستم، و در راه علم و اندیشه با جدیت و درک کامل پیش مى‏رفتم، و از آن روز بحمد الله تا آخر روزهاى درس‏ که در حدود هفده سال به طول انجامید در راه طلب علم و دانش هیچگونه سستى برایم پیش نیامد و تمام رخدادها ولذت ها و مرارتهاى زندگى به فراموشى سپرده، و از همه چیز و همه کس بریدم مگر اهل علم و اصحاب فضیلت، و برنیازهاى روزمره اولیه اکتفا کرده و خود را وقف درس و تعلیم و نشر معارف دینى و تربیت طلاب نمودم.

بارها شب را تا به هنگام صبح مشغول مطالعه بودم و به خصوص در دو فصل بهار و پاییز، و چه بسیار معضلات‏  علمى که در طى مطالعه براى من حل شده است

درس فردا را قبل از اینکه روزش فرا برسد خود مى ‏خواندم تا هنگام‏ رویاروى با استاد هیچ مشکلى براى من باقى نماند.

علامه سیدمحمدحسین طباطبایی تبریزی در اواخر اسفند سال ۱۳۲۴ از تبریز به قم مهاجرت کردند و از همان آغاز خلأیی را در زمینه پرداختن حوزویان به قرآن کریم و علوم عقلی احساس کردند خود ایشان می فرمایند:

چرا به «تفسیرقرآن» پرداختم؟

«هنگامی که از تبریز به قم آمدم، مطالعه‌ای در نیازهای جامعه اسلامی و مطالعه‌ای در وضع حوزه قم کردم و پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد،

تا مفاهیم والای اصیل ترین متن اسلامی و عظیم ترین امانت الهی را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند. ازسوی دیگر چون شبهات مادی رواج یافته بود، نیاز شدیدی به بحث های عقلی و فلسفی وجود داشت،

تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود، دفاع نماید. از این رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال، در رفع این دو نیاز ضروری کوشش نمایم».

این تشخیص نیاز و تکلیف شناسی سبب گردید تا مرحوم علامه از همان آغاز رویکردی جدی به مباحث قرآنی و عقلی بیابد. 

ایشان از سال ۱۳۲۵ ش. دروس تفسیر خود را در قم آغاز کرد و آنچه را که در آن جلسات می فرمود، مکتوب می ساخت تا اینکه نخستین جلد المیزان درسال ۱۳۳۴ منتشر شد. و نگارش این تفسیر شگرف حدود ۱۷ سال به طول انجامید.

تفسیر قرآن برای علامه طباطبایی نه یک کار علمی بلکه ایفای وظیفه و ادای تکلیف بود و این مفسر عارف چه حالات عرفانی و تأثرات قلبی که در هنگام مطالعه بر روی قرآن عظیم پیدا نکرده است.

آقای آیت الله موسوی همدانی مترجم تفسیر المیزان که برای مقابله و اطمینان از صحت ترجمه خدمت استاد علامه طباطبایی می‌رسید می‌گوید: در تفسیر قرآن، وقتی به آیات رحمت و یا غضب و توبه برمی‌خوردیم ایشان دگرگون می‌شد و در مواقعی نیز اشک از دیدگانش جاری می‌شد، در این حالت که به شدت منقلب به نظر می‌رسید، می‌کوشید من متوجه حالتش نشوم. در یکی از روزهای زمستانی که زیر کرسی نشسته بودیم، من تفسیر فارسی می‌خواندم و ایشان تفسیر عربی، که بحث در رحمت پروردگار و آموزش گناهان بود، ناگهان معظم له به قدری متأثر شد که نتوانست به گریستن بی صدا اکتفا کند و با صدای بلند شروع به اشک ریختن کرد.

علامه ظباطبایی یک رزمنده مبارزبود

ایشان تیراندازی و اسب سواری را خیلی خوب می دانستند و شناگر بسیار لایقی بودند؛ اهل پیاده روی بوده و کوهنورد ماهری بودند

 در سال ۱۳۲۰، در آذربایجان، ناامنی را افزایش داده بود و مرحوم علامه نیز به ناچار یک قبضه تفنگ و یک قبضه سلاح کمری تهیه کردند و اغلب روزها فرزند خود، سید عبدالباقی را همراه خودشان به بیرون از روستا برده و آموزش تیراندازی و نشانه زنی می دادند. در سال ۱۳۲۱ ـ زمانی که علامه در روستای محل تولد خود ساکن شده بود ـ یک شب چند نفر از روستائیان آمدند و گفتند: «سربازان روسی به روستا حمله کرده اند.» مرحوم علامه فوراً تفنگ را برداشته، در پشت بام سنگر گرفـتند و مشغول تیراندازی شدند. این کار باعث شد سربازان روسی ـ که اغلب بی سلاح هم بودند! ـ برگشته و رفـتند.

علامه طباطبایی قربانی«ذبح»شد

یکی از مراجع تقلید گذشته عبارت شگفتی درخصوص زحمات طاقت فرسای مرحوم علامه طباطبایی در راه نگارش تفسیر المیزان دارند و می‌فرمایند: علامه طباطبایی خود را در این راه تضحیه کرد یعنی قربانی قرآن نمود.

« تضیحه» یعنی چه؟

شهیدمطهری:یکی از فضلای خودمان در حدود یک ماه پیش مشرّف شده بود به عتبات.می‏گفت خدمت آیت ‏اللَّه خویی (سلّمه اللَّه تعالی) رسیدم، به ایشان گفتم: چرا شما درس تفسیری که سابقاً داشتید ترک کردید؟ (ایشان در هفت هشت سال پیش درس تفسیری در نجف داشتند و قسمتی از آن چاپ شده). ایشان گفتند: موانع و مشکلاتی هست در درس تفسیر. گفت من به ایشان گفتم: علامه طباطبایی در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند چطور شد؟

ایشان گفتند: آقای طباطبایی «تضحیه» کرده‏اند؛ یعنی آقای طباطبایی خودشان را قربانی کردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند، و راست گفتند.

عجیب است که در حساس‏ترین نقاط دینی ما اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند، به هزار سختی و مشکل دچار می‏شود؛ از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز می‏افتد و اما اگر عمر خود را صرف کتابهایی از قبیل‏ کفایه‏ بکند صاحب همه چیز می‏شود. در نتیجه هزارها نفر پیدا می‏شوند که‏ کفایه‏ را چهارلا بلدند؛ یعنی خودش را بلدند، ردّ کفایه‏ را هم بلدند، ردّ ردّ او را هم بلدند، ردّ ردّ ردّ او را هم بلدند، اما دو نفر پیدا نمی‏شود که قرآن را به درستی بداند! از هرکسی درباره یک آیه قرآن سؤال شود می‏گوید باید به تفاسیر مراجعه شود. عجب‏تر این که این نسل که با قرآن این طور عمل کرده از نسل جدید توقع دارد که قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل کند!

مهندس عبدالباقی(فرزندعلامه طباطبایی،متوفی۳ آذر ۱۳۸۹)، نقل می کند:

۷ هشت روز مانده به فوت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت فقط زیر لب زمزمه می کرد « لا اله الا الله! »

حالات مرحوم علامه در اواخر عمر دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر تناول می کردند، و مانند استاد خود، مرحوم آیه الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش             کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

همان روزهای آخر، کسی از ایشان پرسید: در چه مقامی هستید؟ فرموده بودند: مقام تکلم

سائل ادامه داد: با چه کسی؟ فرموده بودند: با حق

حجت الاسلام ابوالقاسم مرندی می گوید:

« یک ماه به رحلتشان مانده بود که برای عیادتشان به بیمارستان رفتم. گویا آن روز کسی به دیدارشان نیامده بود. مدتی در اتاق ایستادم که ناگهان پس از چند روز چشمانشان را گشودند و نظری به من انداختند.

به مزاح [ از آن جا که ایشان خیلی با دیوان حافظ دمخور بودند ] عرض کردم: آقا از اشعار حافظ چیزی در نظر دارید؟ فرمودند:

صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ بقیه اش را بخوان!

گفتم: ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا

علامه تکرار کردند: تا به کجا! و باز چشم خود را بستند و دیگر سخنی به میان نیامد

آخرین باری که حالشان بد شد و راهی بیمارستان شده بودند، به همسر خود گفتند:

اطلاع ازمرگ

هنگامیکه علامه را به بیمارستان”قم”می بردیم،در وقت‌ خروج‌ از منزل‌ به‌ همسرش می‌گویند: من‌ دیگر بر نمی‌گردم‌! قریب‌ یک‌ هفـته‌ در بیمارستان‌ بستری‌ می‌شوند، و در دو روز آخر کاملاً بیهوش‌ بودند تا در صبح‌ یکشنبه‌ هجدهم‌ شهر محرّم‌ الحرام‌ یکهزار و چهارصد و دو هجریّ قمریّ، سه‌ ساعت‌ به‌ ظهر مانده‌ ،جان به جان آفرین تسلیم می کند

خوابی که آیت الله کشمیری دید:

« شب وفات علامه طباطبائی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشته اند و ایشان را تشییع جنازه می کنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبائی درگذشت »

ایشان در روز سوم ماه شعبان ۱۴۰۱ هـ.ق به محضر ثامن الحجج علیه السلام مشرف شدند و ۲۲ روز در آنجا اقامت نمودند، و بعد به جهت مناسب نبودن حالشان او را به تهران آورده و بستری کردند، ولی دیگر شدت کسالت طوری بود، که درمان بیمارستانی نیز نتیجه ای نداشت.

تا بالاخره به شهر مقدس قم که محل سکونت ایشان بود برگشتند و در منزلشان بستری شدند وغیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سخت تر می شد، تا اینکه ایشان را در قم، به بیمارستان انتقال دادند.

وفات علامه طباطبایی

قریب یک هفته در بیمارستان بستری می شوند و دو روز آخر کاملاً بیهوش بودند تا در

صبح یکشنبه ۱۸ ماه محرم ۱۴۰۲( ۲۴ آبان۱۳۶۰) سه ساعت به ظهر مانده، به سرای ابدی انتقال و لباس کهنه تن را خلع و به حیات جاودانی مخلع می گردند و برای اطلاع و شرکت بزرگان از سایر شهرستانها، مراسم تدفین به روز بعد موکول می شود و جنازه ایشان را در ۱۹ محرم الحرام دو ساعت به ظهر مانده از مسجد حضرت امام حسن  تا صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام تشییع می کنند و آیت الله حاج سید محمد رضا گلپایگانی بر ایشان نماز می گذارند و در بالا سر قبر حضرت معصومه علیها السلام دفن می کنند.و آیت الله حاج سید محمد رضا گلپایگانی بر ایشان نماز می گذارند و در بالا سر قبر حضرت معصومه علیها السلام دفن می کنند.

از راست: ناشناس، ناشناس، محمد محمدی  گیلانی(عبای قهوه ای) ، سید علی هاشمی گلپایگانی، محمد فاضل لنکرانی، سید حسین بدلا، سید محمدرضا  گلپایگانی و عبدالله جوادی آملی/مراسم درگذشت علامه طباطبایی

تشکیلات مخفی علامه تهرانی

علامه حسینی طهرانی(از شاگردان علامه طباطبایی)در کتاب «لمعات الحسین» می نویسد:

علامه طباطبایی+علاه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی

از جمله فرموده‌های حضرت سید الشهداء أباعبدالله الحسین(ع) است که روزى به عنوان خطبه براى اصحاب خود ایراد نمودند:

أَیُّهَا النَّاسُ! إنَّ اللَهَ مَا خَلَقَ خَلْقَ اللَهِ إلَّا لِیَعْرِفُوهُ؛ فَإذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ، وَ استَغنَوا بعِبادَتهِ عَن عِبَادَة ما سِواهُ.

فَقالَ رَجلٌ: یابنَ رسولِ اللَهِ! مَا مَعرِفَة اللَهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ فَقالَ: مَعرِفَة أَهلِ کُلِّ زَمَانٍ، إمامَهُ الَّذِى یَجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ.

«اى مردم! به درستی که خداوند خلق خود را نیافرید، مگر از براى آنکه به او معرفت و شناسایى پیدا کنند. پس زمانی که او را بشناسند، در مقام بندگى و عبودیت او بر مى‏‌آیند؛ و به واسطه عبادت و بندگى او از عبادت و بندگى غیر او از جمیع ما سِوى مُستغنى مى‏‌شوند.

در این حال مردى گفت: اى پسر رسول خدا! معرفت خداوند عز و جل چیست؟

حضرت فرمود: معرفت و شناخت اهل هر زمان، امام خود را که واجب است از او اطاعت و پیروى کنند.»

علامه طهرانی درادامه می‌نویسد: روزی به استاد خود، علامه طباطبایی گفتم: چگونه می‌توان به مغز و مراد این حدیث شریف حضرت سید الشهداء(ع) رسید؟

علامه طباطبایی پاسخ گفت: تنها راه منحصر به فردِ وصول به معرفت امام علیه‌السلام و ادراک مقام ولایت مطلقه حضرات معصومین علیهم‌السلام، عرفان است و بس!

***

آیت‌الله ضیاءالدین نجفی (متولد۱۳۲۵)موسس و تولیت مدرسه علمیه نبی اکرم(ص) تهرانمی گوید:علامه طباطبایی به معنویات، زیارت عاشورا و مداومت بر گفتن اذکار، توجه بسیاری داشت و می‌فرمود: استاد ما آیت‌الله قاضی فرموده‌اند: ذکری را که به شما یاد داده‌ام، تعداد خاصی باید گفته شود تا خاصیت ویژه‌اش برای شما آشکار شود لذا در وسط اذکار سعی کنید آنقدر توجه داشته باشید که چیزی شما را به خود، مشغول نکند والا آن ذکر اثر خود را از دست خواهد داد!

آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی

علامه ‌طباطبایی در این باره به داستان ذکر گفتن خود اشاره کرد و گفت: روزی مشغول گفتن ذکری بودم که باید چند هزار مرتبه گفته می‌شد و از این رو، چند ساعت وقت لازم داشتم. اتاق را خلوت کرده و شرایط را طوری فراهم کردم تا کسی به آنجا نیاید و من بتوانم آن ذکر را به تعداد مشخصی بگویم. مشغول گفتن ذکر بودم که احساس کردم آثار این ذکر، کم‌کم بر من هویدا می‌شود. ناگهان یک لحظه دیدم که از جانب راست من فرشته‌ای با جامی از آب بهشتی ظاهر شد و عرض کرد این یک جام بهشتی برای شماست آن را برای شما آورده‌ام تا میل کنید.

علامه طباطبایی در ادامه ‌فرمودند: چون استاد ما آیت‌الله قاضی به ما فرموده بودند که وسط ذکر، به چیزی غیر از یاد خدا مشغول نشوید از این رو من هم به این فرشته، اعتنا نکردم! ملک می‌گفت: من فرشته‌ام و آب سلسبیل بهشتی برایت آورده‌ام از دست من بگیر و آن را بنوش.

آیت‌الله طباطبایی به آن ملک اعتنایی نکرد و لذا ملک که این صحنه را دید رفت عقب و از سمت چپ ایشان، ظاهر شد باز همان سخنان را تکرار کرد و علامه طباطبایی نیز این بار هم کوچکترین توجهی به آن فرشته نکرد تا اینکه سقف شکافته شد و آن فرشته بالا رفت.

استادم (علامه طباطبایی) فرمودند: در این هنگام، حالی برای من پیش آمد اما باز هم ذکر را قطع نکرده و بر آن مداومت کردم تا اینکه ذکر به پایان رسید.

علامه طباطبایی برای ما نقل می‌کردند که آن خاطره آمدن و رفتن فرشته و شکافته شدن سقف هنوز در خاطرم هست و اینگونه من عملا اثر ذکر خدا را در حین گفتن ذکر مشاهده کردم./فارس

***

نابغه ای که سابقه مردودی دارد/علامه طباطبایی

حضرت علامه درباره دوران تحصیلش این‏گونه نوشته‌است: "در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه می‌خواندم نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث در برابر می‌پنداشتم."

                                                 ***

یک روز وقتی در نحو به «سیوطی» رسیده بودند، استاد از آنها امتحان گرفت و او رد شد. وقتی کاغذش را می گرفت، استاد بدون این که او را نگاه کند، گفت: «پسرجان! وقت خودت و من را ضایع کردی.» محمدحسین سرخ شد. کاغذ را پشتش قایم کرد و از مدرسه آمد بیرون. از خودش بدش می آمد. فکر کرد آدم چه قدر باید بی همت باشد، بی رگ باشد که چنین حرفی به او بزنند.

مأیوس نشدن درشکستها وافزودن تلاشها

نمی توانست آرام بگیرد یا برود بنشیند خانه. رفت بیرون شهر. شاید توی همان تپه هایی که همه شان سبز بودند، و بعدها گفت که آن جا «به عملی مشغول شد.» وقتی برگشت شهر، دوباره رفت سراغ درس و مدرسه، و خواند. طوری می خواند که انگار دنیا به آخر رسیده. به قول خودش: «با هر خودکشی ای که بود» می خواند و حل می کرد و می نوشت. تا آخر همین طور بود و تا آخر، تا وقتی زنده بود، برای کسی نگفت آن روزها، آن گوشه دور از شهر، به چه عملی مشغول بوده. جواب همه آن هایی که پرسیده بودند هم یک چیز بود: «عنآیت خداوندی دامن گیرم شد و عوضم کرد.»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این قصه «حوزه .داد.نت»است بااندکی اصلاحات.

اشتباه نشود

این آیت الله سیداحمدخوانساری با «صاحب نمازباران»آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری فرق دارد.

ماجرای نماز باران «آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری» 

در شهریور ۱۳۲۰ که متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند، موجی از قحطی و نابسامانی در کشور به راه افتاد. قسمتی از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتی کنترل شهر در دست آنان قرار گرفت.

 اشغال هنوز ادامه داشت که زمین‌های مساعد و وسیع شهر قم با گذشت دو ماه بهاری از سال ۱۳۲۳ هنوز تشنه بودند. با بروز این خشکسالی موقعیت غذایی مردم بحرانی شد.

اهالی قم چاره را در خواندن نماز باران دیدند. لذا راهی خانه های آقایان صدر، حجت و خوانساری شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه شرعی خود را به جا آورید آسمان و زمین دستهایشان را بر شما خواهند گشود. اما آقای خوانساری نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیه هایی در سطح شهر نصب گردید که آقای خوانساری در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهی ایشان را از پایان بد کار بیم دادند. اما او گفت حالا که چنین شده، خواندن این نماز بر من تکلیفی است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه های این حرکت بدبین نمودند تا جایی که این نیروها در پوششی دفاعی رفتند.

درخواستی که فرمانده آمریکایی از آیت الله خوانساری کرد

در روز موعود، جمعیت از گوشه و کنار شهر روانه شدند تا به صحرای خاکفرج که در نیم کیلومتری شهر قرار داشت و مصلای آن محسوب می‎شد بروند. آیت الله خوانساری همدر حالی که پاها را برهنه کرده و تحت الحنک انداخته بود با عده‎ای از همراهان به سمت آن نقطه حرکت نمودند، جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بو و اکثر ساکنان شهر را در بر می گرفت.  

 به هر حال نماز باران تمام شد و مردم به خانه های خود برگشتند. اما باران نیامد. روز بعد آیت الله خوانساری بعد از پایان درس از شاگردان خود خواست که تا همپای او نماز دیگری بخوانند. این نماز در باغ‌های پشت قبرستان نو به پا گشت.

در این روز بهایی‌ها  و توده‌ای‌ها اعتقادات مردم را به سخره گرفته و با طعنه به مردم می گفتند: «چرا امروز چترهایتان را نیاوردید؟» ... .

تا آنکه شب سوم در مدرسه فیضیه روضه ای به مناسبت ایام فاطمیه برگزار شده بود و مرحوم اشرافی به منبر رفته بود و تازه شروع به خواندن خطبه کردند که باران شدید و بی سابقه ای باریدن گرفت و همه فهمیدند که این باران اثر آن نمازی بود که آیت الله خوانساری در آن روز خواندند.

«آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری»متولد۱۲۶۶شمسی 

سمت راست-آیت الله کاشانی+آیت الله خوانساری

محمد تقی خوانساری در ۷ ذی‌الحجه ۱۳۷۱ (۶ شهریور۱۳۳۱) در سفری که به همدان داشت بر اثر بیماری گوارشی و قلبی درگذشت و در مسجد بالاسر در حرم حضرت معصومه در کنار قبر استادش آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، به خاک سپرده شد.

آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری»احیاگر۲موضوع مهم دیگری هم بود

تاآن زمان «قم»نمازجمغع برگزارنمی شد،مصلی نداشت،ایشان بنیانگذارنمازجمعه قم شد(خودش امام جمعه بود)

آیت الله خوانساری«احیاگر حج»بود

ازسال۱۳۲۱تا۱۳۲۸ درکشورایران «حج» تعطیل شده بود،ایشان علمارا بسیج کرد«کاروان حج»راراه انداخت.

حمل"عَلَم وکَتَل"دردستجات عزاداری حکمش چیست؟

​امام خمینی:امام حسین علیه السلام «مقام جمع الجمعی» دارد.یعنی درمراسم عزاداری امام حسین(ع)۱۰نفربخاطرطبل وشترمی آیند،۱۰نفربخاطرزنجیر،۱۰نفربخاطرعلم کشی،۱۰نفربخاطرسینه زنی .وامثال اینهاکه جمع می شوند،اجتماع بزرگی تشکیل می گردد،ازهمه اقشارمردم دراین اجتماع حضورپیدامی کنند.

حمل علم و کتل و پرچم‌های بزرگ چه وجهی دارند؟ بعضی علم‌ها به قدری بزرگ است که باید چندین نفر زیر آن قرار بگیرند. ضمن این که در برخی نواحی اعتقاداتی درباره این وسایل وجود دارد که موجب وهن اسلام و علی‌الخصوص شیعه می‌شود. آیا انجام این کارها جایز است؟
پاسخ مقام معظم رهبری: استفاده از علم در عزاداری سید‌الشهدا علیه‌السلام فی نفسه اشکال ندارد ولی نباید جزء دین شمرده شود لکن حمل پرچم و کتل اشکال ندارد.

دسته عزاداری علمداران حسینی (ع) در آستارا‎

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR گزیده‌ای از فتاوای آیت‌الله العظمی خامنه‌ای درباره عزاداری سید و سالار شهیدان

امام حسین(ع)ومقام جمع الجمعی

سال۳۸-۳۹مراسم تعزیه خوانی درقم شدت گرفت بطوریکه یکروزدستجات بزرگی باشترهای متعددآمده بودندوآنقدرشترهارازینت کرده بودندکه حتی پای آنهاهم دیده نمی شد،ماچندنفربودیم که خدمت حضرت امام خمینی رسیدیم(آنوقت به ایشان حاج آقامیگفتیم)باتوجه به اینکه ماجوان بودیم وبنظرمان می آمدکه این مخارج فراوانی که برای تعزیه خوانی وتزئینات وامثال آنهاصرف می شود،بهتراستدرجاهای لازمی مثل کمک به مستمندان وامثال آن خرج شود.


لذا ازامام خمینی خواستیم که ایشان به آیت الله بروجردی بگویندتاجلوی این کارهاگرفته شود.

امام خمینی درجواب ما فرمودند:شماجوانید(متوجه نیستید)بگذاریداین شترهابمانندکه روزی به دردشمامی خورند.

سپس افزودند:امام حسین علیه السلام «مقام جمع الجمعی» دارد.یعنی درمراسم عزاداری امام حسین(ع)۱۰نفربخاطرطبل وشترمی آیند،۱۰نفربخاطرزنجیر،۱۰نفربخاطرعلم کشی،۱۰نفربخاطرسینه زنی وامثال اینهاکه جمع می شوند،اجتماع بزرگی تشکیل می گردد،ازهمه اقشارمردم دراین اجتماع حضورپیدامی کنند/بنقل ازحجت الاسلام سید ابوالفضل یثربی

بنده سیدابوالفضل یثربی هستم. پدرم سید زین‌العابدین از علما و سادات چاووشی بودند. نوه دختریِ حضرت آیت‌الله جبل‌ عاملی ـ که به «شمشیرالعلما» ملقب بود،ایشان (پدربزرگ) اهل جبل عامل و از نوادگان شیخ بهایی بود.

دسته عزاداری طیب(تهران)درعاشورای ۱۳۴۲ که منشأ تحولات شد وامام خمینی ازایشان تمجیدکرد

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این مطلب (بریده کیهان)را من درسالهای قبل ازروزنامه کیهان برداشته بودم که متأسفانه تاریخش دریادداشتم محو"ناخوانا"شده است-درهمین تصویربالادقت کنید،حرکتهای انقلاب درراستای تهضت امام خمینی درعاشورای سال۱۳۴۲ زیرپرچم وبیرق امام حسین علیه السلام که یکی ازمظاهرش برای جوانان آن دوران "علم "بوده رخ می دهد

علم بندی مراغه

عزاداری برای امام حسین یک میتینگ سیاسی است:امام خمینی

« هر مکتبی هیاهو می خواهد، باید پایش سینه بزنند؛ هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمی شود".

اینها اشتباه می کنند، بچه اند اینها! نمی دانند که این نقش روحانیت و نقش اهل منبر چی هست در اسلام ، خودتان هم شاید خیلی ندانید ! این نقش ، نقشی است که اسلام را همیشه زنده نگه داشته ، آن گلی است که هی آب به آن می دهند . این گریه ها و این ذکر مصیبتها ، مکتب سید الشهدا را زنده نگه داشته است . ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می رود عَلَم بپا کنیم ، نوحه خوانی کنیم ، گریه کنیم ، فریاد کنیم . دیگران می کنند . دیگران فریاد می زنند وقتی یکی از آنها کشته بشود ، فرض کنید که از یک حزبی یکی کشته بشود ، میتینگها می دهند ، فریادها می کنند . این ، یک میتینگ و فریادی است برای احیای مکتب سیدالشهدا و اینها [ منتقدان عزاداری ] ، ملتفت نیستند و توجه ندارند به این مسائل . همین گریه ها نگه داشته این مکتب را تا اینجا و همین نوحه سرایی ها ، همینهاست که ما را زنده نگه داشته ، همینهاست که این نهضت را پیش برده ؛ اگر سید الشهدا نبود ، این نهضت هم پیش نمی برد . سید الشهدا همه جا هست : کل ارض کربلا . همه جا محضر سید الشهداست ، همه منبرها محضر سیدالشهداست ، همه محرابها از سید الشهداست .»/(صحیفه امام - جلد هشتم - صفحه  ۵۲۷)

دیدگاه امام خمینی درموردعلم کشی:امام حسین(ع)ومقام جمع الجمعی
سال۳۸-۳۹مراسم تعزیه خوانی درقم شدت گرفت بطوریکه یکروزدستجات بزرگی باشترهای متعددآمده بودند

 

وآنقدرشترهارازینت کرده بودندکه حتی پای آنهاهم دیده نمی شد،ماچندنفربودیم که خدمت حضرت امام خمینی رسیدیم(آنوقت به ایشان حاج آقامیگفتیم)باتوجه به اینکه ماجوان بودیم وبنظرمان می آمدکه این مخارج فراوانی که برای تعزیه خوانی وتزئینات وامثال آنهاصرف می شود،بهتراست درجاهای لازمی مثل کمک به مستمندان وامثال آن خرج شود.
لذا ازامام خمینی خواستیم که ایشان به آیت الله بروجردی بگویندتاجلوی این کارهاگرفته شود.


امام خمینی درجواب ما فرمودند:شماجوانید(متوجه نیستید)بگذاریداین شترهابمانندکه روزی به دردشمامی خورند.
سپس افزودند:امام حسین علیه السلام مقام جمع الجمعی دارد.
یعنی درمراسم عزاداری امام حسین(ع)10نفربخاطرطبل وشترمی آیند،10نفربخاطرزنجیر،10نفربخاطرعلم کشی،10نفربخاطرسینه زنیوامثال اینهاکه جمع می شوند،اجتماع بزرگی تشکیل می گردد،ازهمه اقشارمردم دراین اجتماع حضورپیدامی کنند

حجت الاسلام والمسلمین سید ابوالفضل یثربی

بنقل ازحجت الاسلام سید ابوالفضل یثربی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر :این مطلب (بریده کیهان)را من درسالهای قبل ازروزنامه کیهان برداشته بودم که متأسفانه تاریخش دریادداشتم محو"ناخوانا"شده است.

عزاداری برای امام حسین یک میتینگ سیاسی است:امام خمینی
« هر مکتبی هیاهو می خواهد، باید پایش سینه بزنند؛ هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمی شود".
اینها اشتباه می کنند، بچه اند اینها! نمی دانند که این نقش روحانیت و نقش اهل منبر چی هست در اسلام ، خودتان هم شاید خیلی ندانید ! این نقش ، نقشی است که اسلام را همیشه زنده نگه داشته ، آن گلی است که هی آب به آن می دهند . این گریه ها و این ذکر مصیبتها ، مکتب سید الشهدا را زنده نگه داشته است .

ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می رود «عَلَم» بپا کنیم ، نوحه خوانی کنیم ، گریه کنیم ، فریاد کنیم . دیگران می کنند . دیگران فریاد می زنند وقتی یکی از آنها کشته بشود ، فرض کنید که از یک حزبی یکی کشته بشود ، میتینگها می دهند ، فریادها می کنند.

این ، یک میتینگ و فریادی است برای احیای مکتب سیدالشهدا و اینها [ منتقدان عزاداری ] ، ملتفت نیستند و توجه ندارند به این مسائل . همین گریه ها نگه داشته این مکتب را تا اینجا و همین نوحه سرایی ها ، همینهاست که ما را زنده نگه داشته ، همینهاست که این نهضت را پیش برده ؛ اگر سید الشهدا نبود ، این نهضت هم پیش نمی برد . سید الشهدا همه جا هست : کل ارض کربلا . همه جا محضر سید الشهداست ، همه منبرها محضر سیدالشهداست ، همه محرابها از سید الشهداست .»
(صحیفه امام - جلد هشتم - صفحه  ۵۲۷)

 

***

نشان‌های روی «عَلَم و کَتَل» برای چیست؟

علم و علم‌کشی برای شیعیان به‌خصوص ما ایرانی‌ها آمیخته به فرهنگ و مقدسات است. با ورود اسلام به ایران مراسم و آیین‌های ایرانی در بستر دین اسلام به خدمت مراسم دینی اسلامی در آمد و هنرمندان هنرمندانه هنر خود را برای بالندگی این آیین‌های مذهبی در خدمت گرفتند.

پنجه، کتل، سقاخانه و علم، نمادهای عاشورایی هستند

علم و علامت از دیرباز میان شیعیان و هیأتی‌ها از تقدسی خاص برخوردار بوده است؛ تقدسی که علتش نه به خاطر آن است که به دست چه کسی و با چه چیزی ساخته شده بلکه بدلیل زنده کردن یاد کربلا و شهدای کربلا است.

علم و علامت به چه معناست؟

شاید شما هم روزگاری پیش از اینکه علم‌ها را تنها یک نماد عاشورایی بدانید، به دنبال چیستی‌اش گشته باشید و گمانتان به پرچم‌های جنگی برده باشد.

شواهد تاریخی نشان می‌دهد که در جنگ‌ها برای مشخص شدن لشکریان خودی از دشمن از یک نشانه استفاده می‌شده تا جنگجویان جناح و منطقه لشکر خود را تشخیص دهند.

علم‌ها کاربرد دیگری هم داشته، فرماندهان با نگاه کردن به دو جناح چپ و راست لشکر متوجه میزان پیشرفت جناحین لشکر و نفوذ به سمت دشمن می‌شدند و سربازان نیز هنگام عقب نشینی سمت و سوی لشکر را از طریق این نشانه پیدا می‌کردند.

از این نشانه در میدان‌های جنگ به اسامی مختلفی نام برده شده از جمله بیرق، رایت، پرچم و علم یا علامت که در مجموع همان معنای نشانه یا علامت را می‌دهد.

در میادین جنگ شخصی به نام علمدار وجود داشته که وظیفه‌اش حمل این نشانه بوده است و تا حدودی پیشاپیش لشکر حرکت می‌کرده و چند محافظ هم داشته است و از آنجایی که در تیررس‌ترین منطقه لشکر حرکت می‌کرده، این شخصی باید از روحیه شجاعت و جنگاوری بهره می‌برده تا علاوه بر حمل این علامت بتواند با دشمنان ستیز و نبرد کند. البته امروزه- بدلیل تسلیحات پیشرفته وسازوکارهای دنیای تکنولوژی روز-این علم و علامت کمتر در جنگ‌ها به کار می‌رود، جنگهانیز تن به تن رخ نمی‌دهد.

علم‌های عاشورایی در مناطق مختلف ایران متفاوت است. علم گردانی از آیین‌های اصلی عزاداری است که البته در برخی از مناطق ایران به طوق گردانی نیز مشهور است.

طوق به معنی جامه کردن است و این طوق‌ها معمولا پارچه‌هایی بودند که به علم‌ها بسته می شدند و آنها را تزئین می‌کردند و در میادین و یا در تکایا قرار می‌گرفتند و عزاداران پای طوق سینه می‌زدند.

علم ها از چه زمانی وارد دسته‌های عزاداری شدند؟

علم نشان‌دهنده پرچم در دسته‌های عزاداری است. همین دسته‌های عزاداری نمادی از لشکرکشی است.

ساخت حجله به یاد حضرت قاسم (ع)، نخل به نشانه تابوت امام حسین (ع) و علم‌ها نشانه‌هایی از پرچم‌های جنگی است که شکوهی به مراسم عزاداری می‌دهند.

البته گمانه‌هایی زده می‌شود که مسلمانان این علم‌های صلیبی و چندین چله را از جنگ‌های صلیبی به امانت گرفته‌اند.

این علم‌ها در ابتدا شکل ساده‌ای داشتند و به مرور زمان به آنها تزئیناتی اضافه شد که هر کدام از این تزئینات از منطقه‌ای از ایران آمده است.

زنگ حیدری چیست؟

زنگی به نام زنگ حیدری در ایام ماه رمضان در کنار منبر به صدا در ‌آورده می‌شود که عزاداران در کنار آن در سوگ حضرت علی (ع) نوحه خوانی می‌کنند.

زنگ حیدری، زنگی است که صوفیان و قلندران آن را با خود حمل می‌کردند. این نشان می‌دهد که بخشی از آداب و وسایل قلندران و صوفیان وارد آیین عزاداری مسلمانان شده است که می‌توان مشابه این نمادها را در علم‌های عزاداری امام حسین (ع) دید.

از آنجایی که در ابتدا تکیه‌های عاشورایی توسط مشتی‌ها و لوتی‌ها اداره می‌شدند، بخشی از آداب آنها در شیوه عزاداری ها نفوذ پیدا کرده است و به همین واسطه چشم و هم چشمی برای تزئین علم‌ها و بیشتر کردن تیغه‌های آن از یک تکیه به تکیه دیگر وارد شده است.

چه تفکری پشت ساختن نمادهای عاشورایی وجود دارد؟

علم‌ها گرچه امروزه ظواهری عجیب و غریب به خود گرفته‌اند اما مسلماً از همان تفکری نشات گرفته‌اند که هنرمندان سازنده آنها سالیان پیش آنها را ساخته و پرداخته است.

پژوهشگر و متخصص فرهنگ عامه‌ ایرانی می‌گوید:

بخشی از نمادهایی که در علم‌ها و عزاداری عاشورایی دیده می‌شود به نمادهایی که در واقعا کربلا وجود داشتند بر می‌گردند که در تعزیه‌ها و نوحه ها و مقتل‌ها با جنبه خلاقانه به شکل داستان و شعر بازتاب پیدا کرده اند. اما این نمادها بازتاب دیگری به شکل عینی داشته که خود را علم های عزاداری نشان داده است.

مثلا آب و عطش در واقعیه کربلا بسیار مهم است و در نوحه‌ها می‌بینیم که مضمون‌سازی بیشتر بر روی فرات، عطش و بی‌آبی تمرکز دارد. از همین‌رو در شعرها فرات را مذمت می‌کنند. به‌واسطه همین در اردبیل آیین تشت‌گردانی به وجود آمده است.

حسن ذوالفقاری ادامه می‌دهد: این آیین نیز جنبه نمادین دارد.

آبی که درون تشت ریخته می‌شود، نمادی از فرات است و عزاداران دور این تشت آب به سینه‌زنی می‌پردازند.

با این تفاسیر می‌توان گفت که این نمادها از واقعاً عاشورا و ادبیاتی که پیرامون این واقعه شکل گرفته است، ایجاد شده‌اند و کم کم به آیینی تبدیل می‌شوند.

همچنین مشک و سقاخوانی از جمله این آیین و نمادها هستند که به‌واسطه ادبیات لب تشنگی امام حسین (ع) و یارانش ایجاد شده است.

بخشی از این نمادهای عاشورایی آمیخته به نمادهایی فرهنگی ایران باستان است.

برخی از تیغه‌های علم‌ها شبیه به سرو هستند و سرو در فرهنگ ایران باستان به معنی مرگ است. فرهنگ ایران باستان با فرهنگ شیعی درهم آمیخته و نمادهایی را به وجود آورده است.

آیین سوگ سیاوش به لحاظ اسطوره شناسی با واقعیه کربلا تطبیق پیدا می کند. تفکرات ایرانی ما در نمادسازی عاشورا مؤثر بوده است.

میراث و هنر عاشورایی به نابودی نزدیک می‌شود

علم‌ها امروز عریض و طویل می‌شوند، پرچم‌ها رنگی‌تر و طبل‌ها بزرگ‌تر.

این نمادها وام دار فرهنگ ایرانی اسلامی هستند. نمادهایی که از تجملاتشان بوی ناآگاهی و عدم شناخت یک فرهنگ می‌آید.

حسن ذوالفقاری در این رابطه می‌گوید: طبیعتا وقتی افرادی پشتوانه‌های سمبلیک، نوع، چگونگی و علت آنها را ندانند، این نمادها برایشان چیزی ظاهری جلوی می‌کند .

اغلب کسانی که علم‌کشی می‌کنند از فلسفه این نمادها، رنگ‌ها، نوع نقوشی که روی این تیغه‌ها وجود دارد یا احادیث و ابیاتی که روی پرده‌ها نوشته شده است بی‌خبرند.

طبیعتاً وقتی شناختی از فلسفه این نمادها وجود نداشته باشد هر سال بر بلندی و عظمت و جلوه این علم‌ها می‌افزایند و اغراق‌ها بیشتر می‌شود. این موضوع می‌تواند هر سال بدتر شود و باید انتظار این را داشته باشیم که سال‌های آینده این علم‌ها را با کامیون حمل کنند./ایسنا۱۲ مهر ۱۳۹۵

***

تاریخچه علم و علامت کشی در محرم

علم: پرچم ، رعیت ، نشان لشکر ، بیرق ، آنچه به سر نیزه بندند ، درفش و در اصطلاح عزاداری حسینی نام علم و علامت خاصی است که هر هیئت و دسته ، ویژه خود دارد و آن را از دسته‌های دیگر متمایز می‌سازد «فرهنگ دهخدا جلد 32».

علامت: صلیب مانندی که بر چوب یا آهن افقی که از آن از سوی پایین شالهای ترمه آویزند و سوی زیر لاله و تندیسهایی از مرغ وپرنده روی آن نصب کنند و در میانه از فلز طویل دارد و بر نوک آن فلز ، پر یا گلوله ای از شیشه الوان نصب کنند و این زبانه های فلزی که به تیغ مشهور است سه یا پنج باشد که ضمناَ قدمت آن به سلاطین قاجار می رسد «فرهنگ دهخدا جلد 32».

تاریخچه­

تاریخچة علم و علامت محل اختلاف و دارای اقوال مختلف می باشد. مورخان تاریخچة علم و علامت را دوره‌های مختلف ذکر می‌کنند. عده‌ای ریشه آن را مربوط به دوره آق قویونلوها و قره قویونلوها ، عده ای به دورة صفویه و عده ای به دورة زندیه و قاجاریه نسبت می دهند.

قدیمی ترین علامت­های ایرانی در موزه توپ قاپی استانبول نگهداری می شود.

نوعی" علم "در زمان آل بویه برای مراسم محرم استفاده می شده است.

در زمان آق قویونلوها طبل و علم از امامزاده‌ها توسط علما در مراسم مذهبی حمل می شده است. با تشکیل دولت شیعی صفوی، علم بصورت گستره‌ای در مراسم محرم و سایر مراسم مذهبی بکار مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

قدیمی‌ترین علم‌های ایرانی در کاخ توپ‌قاپی استانبول نگهداری می‌شود. این علم‌ها از غنایم جنگی است و پس از تصرف شهر تبریز توسط سپاهیان عثمانی، شاه سلیم آنها را به استانبول منتقل کرد که پس از رواج تشیع در زمان شاه اسماعیل مورد استفاده دسته‌ها قرار می‌گرفت، از صفحه‌ای آهن به صورت تیغه‌ای باریک و بلند ساخته می‌شد. در راس آن علامت و نشان سنتی و قومی قبیله و در شیعه مذهبان نام الله یا نام الله و محمد و علی و یا نام الله و پنج تن نقره کاری (نقره کوبی) یا کنده کاری می‌شد. تیغه باریک و بلند آهنین با صفحه‌ای مدور و بزرگ‌تر در انتهای تیغه که دارای قابی از فلز بود خاتمه می‌یافت. دور این قاب را با سرهای اژدها که از هنرهای چینی و ژاپنی اقتباس شده بود، می‌آراستند. این علمها برروی دسته‌ای چوبی یا فلزی قرار می‌گرفت و پیشاپیش دسته‌ها حمل می‌شد.

در سالهای بعد، بخصوص در دوران زندیان و قاجاریه، تزئینات دیگری به علمهای دسته اضافه شد و عزاداران مذهبی در ایام سوگواری یا بزرگداشت و تشریفات دیگر آنها را به کار می‌برند.

برخی علامتها دارای نگاره طاووس ، پرنده ، چهار گلدان و یک جفت طوطی در دو طرف علامت می باشدکه گاه دو شمعدان به میله ای که قاب بر آن تکیه دارد متصل است . در گذشته علامت­ها یک تیغه بودند و تزئیناتی به آن متصل می‌شد . این علامت­ها کم کم تبدیل به علامتهای سه‌تیغه ، پنج تیغه ، هفت تیغه ، بیست و یک تیغه و ... شدند.

محقق" هاینریش بروگش" آلمانی از سیاحان دورة قاجار در زمان ناصرالدین شاه از مراسم عزاداری که در میان باغ کاخ و نزدیک اتاقی که شاه برای تماشای تعزیه در آن می‌نشست می‌نویسد :

میهمانان درون چادر بزرگی نشسته بودند و مراسم را تماشا می‌کردند

در آغاز مردانی قوی هیکل علامات و علم­هایی را به میدان می‌آوردند

بعد از این هشت نفر وارد میدان شدند که یک چهار چوبی را بر دوش حمل می کردند و روی این چهارچوب چیزی شبیه قبر درست کرده بودند و به ما توضیح می دادند که این سمبل قبر پیامبر(ص) است روی قبر چندین طاق شال کشمیر کشیده بودند و چند شمع کافوری نیز روی آن در یک شمعدانی می سوخت در دو طرف این قبر نیز دو نفر دیگر با علم و کتل حرکت می‌کردند.

این علامت­هایی که هر چند به قول مورخین تاریخچه آن به دوران قاجاریه و زندیه برمی‌گردد اما ریشه اصلی آن را باید در مسیحیت جستجو و پیدا کرد

در دروان صفویه تا زمان شاه عباس اول عزاداری­ها و حرکت­های شیعی بطور رسمی وآشکارا انجام نمی گرفته اما در زمان حکومت شاه عباس دوم اوضاع تغییرکرد، شاه مدافع شیعه و عزاداری سیدالشهداء می شود و برای نشر و گسترش عزاداری­ها و اجتماعات سوگواری شیعی همت می کند

وزارت روضه وتعزیه

شاه عباس در دستگاه حکومتی خود وزارتی بنام وزارت روضه‌خوانی و تعزیه‌داری ایجاد کرده و وزیری برای آن منصوب می‌کند.

او وزیر روضه خوانی و تعزیه داری خود را به اروپای شرقی «که در آن زمان صفویان روابط بسیار نزدیک و ویژه‌ای با آنها داشته‌اند می‌فرستد» که در رابطه با مراسم دینی و تشریفات مذهبی آن جا تحقیق کند.

وزیر روضه خوانی و تعزیه داری در رابطه با این موضوع تحقیق کرده و بسیاری از سنتها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت و برگزاری و نقل مصیبت­های مسیح و حواریون و شهدای تاریخ مسیحیت و نیز علائم و شعارهای آنان و ابزارها و وسایل خاص این مراسم و دکورهای ویژه­ی محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرده و همه را به ایران می‌آورد و در اینجا به کمک
وابستگان به رژیم صفوی ، آن فرمها و رسوم را با تشیع و تاریخ تشیع و مصالح ملی و مذهبی ایران تطبیق داده و به آن قالب­های مسیحی اروپایی و محتوای شیعی ایرانی می بخشند بطوری که ناگهان در ایران سمبل­ها و مراسم ، مظاهر کاملاً تازه ای بوجود آمد.

مدیریت سایت-پیراسته فر:ظاهراً جمله ای ازشهیدمطهری است که می گوید:عَلَم و کتل ازمسیحیت"ارتدوکس"به ایران آمد، ولی زودپذیرفته شد.،بتعبیری می شودگفت که مسلمانان یادگرفتند که برای دستجات عزاداریشان "نمادی"داشته باشند که بعدها باباتغییروتحولاتی که روی این نماد"علم دادند،صبغه اسلامی گرفته شد.