پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

سرانه مطالعه کشورایران ۳۳ دقیقه است

۴ شهریور ۱۳۹۷:سرانه کتابخوانی ۱۳ دقیقه و سرانه مطالعه رسانه‌ها ۲۰ دقیقه است:سید عباس صالحی( وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)

بدون احتساب مطالعه ادعیه و کتاب‌های درسی، سرانه مطالعه کشور ۳۳ دقیقه است.

 سرانه مطالعه  در سال ١٣٩٩ روزانه   ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه 

به گزارش خبرگزاری صداوسیما، محمد مهدی اسماعیلی روز پنجشنبه( ۱ تیر ۱۴۰۲) در آئین افتتاح بزرگترین کتابخانه استاندارد آذربایجان شرقی افزود: توسعه خدمات فرهنگی و هدف‌گذاری بر روی مخاطبان کودک و نوجوان و تسهیل در دسترسی‌ها بسیار مهم است.

«وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی»  گفت: از ابتدای دولت سیزدهم تعداد کسانی که عضو کتابخانه‌های ما شدند دو برابر شده است

جذابیت کتابخانه ها در ترویج فرهنگ مطالعه موثر است

 و شبکه مهمی از حوزه مالی داریم که ۴۰۰۰ کتابخانه عمومی با ده میلیون عضو مشترک داریم که سه میلیون عضو فعال دارند و ۴۰ درصد آن‌ها کودک و نوجوان هستند و تقارنی با هدف گذاری آنچه در کف میدان است وجود دارد و اهتمام جدی به تسهیل و دسترسی داریم.

وزیر ارشاد: ۳۳ دقیقه رقم خوبی برای سرانه مطالعه کشور است

وزیر ارشاد ادامه داد: در کتابخوانی هدف متعالی دیگر هم دنبال می‌کنیم، مصرف فرهنگی در میان نوجوانان و جوانان ما وضعیت مطلوبی ندارد و برنامه ریزی کرده‌ایم تا بخش کتابخوانی را رشد دهیم و سرانه مطالعه کشور نزدیک به ۳۳ دقیقه بدون احتساب مطالعه ادعیه و کتاب‌های آموزشی است و عدد خوبی است.اسماعیلی افزود: ۴۰۱ میلیارد تومان کتاب در نمایشگاه بین‌المللی کتاب فروخته شد و یک میلیون و ۴۰۰ هزار جلد کتاب به صورت رایگان به دست مردم در روستا‌ها و شهر‌های کوچک رساندیم.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: طبق بررسی‌های انجام شده سرانه مطالعه کشور ۳۳ دقیقه است که رقم خوبی است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:وزیرارشادنگفت که« مطالعه الکترونیکی»(فضای مجزی)مشمول این آمارهست یانه واینکه این محاسبه شامل  روزنامه اعم از چاپی یا الکترونیکی هم می شود؟

میانگین مطالعه روزانه ۳۰ دقیقه است.

یاسر احمدوند(معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) ۲۷ آذرماه ۱۴۰۱ در نشست با اهالی قلم (انجمن های ادبی، ناشران و نویسندگان) استان مرکزی گفت: میانگین مطالعه در کشور بیش از ۳۰ دقیقه به جز کتاب درسی و ادعیه است

میانگین سرانه مطالعه در کشور ۳۰ دقیقه است

مشرق( ۲۷ آذر ۱۴۰۱)نوشت: معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت:سالانه ۱۰۰ تا ۱۱۲ هزار جلد کتاب در کشور تولید می شود.

خبرگزاری قوه قضائیه(میزان)نوشت: سرانه مطالعه (کتب غیردرسی) ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه در روز

آمار کتابخوانی در ایران درسال ١٣٩٩

آمارهای باورنکردنی مطالعه/ ایرانی‌ها در سال 91 چهاربرابر سال 88 کتاب خواندند

این آمار متعلق به سال ١٣٩٩ است و برای افراد ۱۵ ساله و بیشتر به‌گونه‌ای طراحی شده که نتایج به تفکیک تمام استان‌ها قابل ارائه است. در این آمارگیری به ۴٣٧٠٠ خانوار شهری و ۱۸۸۶۰ خانوار روستایی و در کل به ۶۲۵۶۰ خانوار مراجعه شده و مجموع این اطلاعات از داده‌ها و پرسش‌های مربوط به حوزه کتاب و نشریات، موسیقی، شبکه‌های اجتماعی، فعالیت‌های ورزشی، تغذیه، سرمایه اجتماعی استخراج شده است.مهم‌ترین یافته‌های طرح در حوزه مطالعه به شرح زیر است.

در سال ١٣٩٩ سرانه مطالعه افراد ۱۵ ساله و بیشتر باسواد در ماه به‌طور متوسط ٨ ساعت و ١٨ دقیقه برآورد شده که به‌عبارت دیگر ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه در روز بوده است. از این مقدار ۶ ساعت و ٣٢ دقیقه سرانه مطالعه کتاب غیردرسی، یک ساعت و ٢٣ دقیقه سرانه مطالعه روزنامه و ٢٣ دقیقه سرانه مطالعه نشریات بوده است.

به‌طور کلی ۹.۶۲ درصد افراد باسواد ۱۵ ساله و بیشتر در سال ١٣٩٩ یک نوع مطالعه غیردرسی اعم از کتاب غیردرسی، روزنامه یا نشریه داشته‌اند.

۵۴.۵ درصد از افراد باسواد ۱۵ ساله و بیشتر، در یک سال قبل از آمارگیری، مطالعه کتاب غیردرسی اعم از چاپی یا الکترونیکی داشته‌اند.

۲۲.۴ درصد از افراد باسواد ۱۵ ساله و بیشتر، در ماه قبل از آمارگیری، روزنامه اعم از چاپی یا الکترونیکی مطالعه کرده‌اند.

۹.۸ درصد از افراد باسواد ۱۵ ساله و بیشتر، در ماه قبل از آمارگیری، نشریه (چاپی یا الکترونیکی) مطالعه کرده‌اند./۲۹ شهریور ۱۴۰۰میزان.

از ۶ ساعت و٣٢ دقیقه سرانه مطالعه کتاب غیردرسی در ماه، ٢ ساعت و ٣٢ دقیقه سرانه مطالعه قرآن و ادعیه و ۴ ساعت سرانه مطالعه سایر کتب غیردرسی بوده است.

از افراد ۱۵ و بیشتر که در سال ١٣٩٩ مطالعه کتاب غیردرسی داشته‌اند، ۲.۳۳ درصد حداقل یک عنوان کتاب، ۷.۵۲ درصد دو تا چهار عنوان، ۷.۵ درصد پنج تا هفت و ۶.۵ درصد بیش از هفت عنوان کتاب مطالعه داشته‌اند.

نتایج آمارگیری نشان می‌دهد اولویت مطالعه افراد به ترتیب مطالعه قرآن و ادعیه، رمان و داستان‌های کوتاه بزرگسالان، روانشناسی و تربیتی و موضوعات دینی (به‌جز ادعیه و قرآن) بوده است.

استان‌های یزد با ١۵ ساعت و ۱۶ دقیقه، قم با ۱۵ ساعت و ١٢ دقیقه و قزوین با ١٢ساعت و ۵۸ دقیقه در ماه بیشترین و استان‌های کرمانشاه با ٣ ساعت و ۴۰ دقیقه، کهگیلویه و بویراحمد با ٣ ساعت و ٢٢ دقیقه و بوشهر با ٢ ساعت و ۴۰ دقیقه در ماه کمترین سرانه مطالعه را در سال ١٣٩٩داشته‌اند.

انفجار(رستوران چین)۳۱کشته

انفجارمهیب دریک رستوران چین  ۳۸ نفر کشته وزخمی شدند.

انفجار ساعت ۲۰:۴۰ عصر چهارشنبه۲۱ ژوئن ۲۰۲۳ (۳۱ خرداد ۱۴۰۲)در رستوران «باربیکیو فویانگ» در مرکز شهر «ینچوان»(پایتخت نینگشیا) رخ داد

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بر اثر انفجار گاز در «رستوران باربیکیو» در «ینچوان» مرکز منطقه خودمختار «نینگ شیا هوی» چین، ۳۱ نفر کشته و ۷ نفر زخمی شدند.

مالک، سهامداران و کارکنان رستوران دستگیر شدند ودارایی های آنها مصادره شد.

این انفجار که حوالی ساعت ۲۰:۴۰ عصر چهارشنبه۲۱ ژوئن ۲۰۲۳ (۳۱ خرداد ۱۴۰۲) به وقت محلی روی داد، در رستوران باربیکیو فویانگ در مرکز شهر ینچوان، پایتخت منطقه خودمختار نینگشیا رخ داد. 

گزارش شده است که عملیات امداد و نجات در ساعت ۴ صبح روز پنجشنبه (۲۲ ژوئن) به پایان رسید.

Çin'de restoranda gaz patlaması: Onlarca ölü ve yaralı!

خبرگزاری شینهوا در خصوص این انفجار گفت: نشت گاز مایع در حین فعالیت یک رستوران کبابی باعث انفجار شد. بر اساس سیاست های تعیین شده در این انفجار، حداقل ۳۱ نفر جان خود را از دست دادند.

Xi Jinping üçüncü kez Çin devlet başkanı olarak seçildi

رئیس جمهور چین، شی جین پینگ، اعلام کرد که آنها تلاش خواهند کرد تا مسئولین را در برابر قانون محاکمه کنند.

Çin'de restoranda gaz patlaması: 31 kişi hayatını kaybetti

از سوی دیگر مقامات چینی اعلام کردند که انفجاری که پیش از «جشنواره قایق اژدها» رخ داد که به مدت ۳ روز ادامه خواهد داشت، ناشی از گاز آشپزخانه به کار رفته در رستوران بوده است.

Çin'de patlama: 31 ölü

شینهوا افزود که دو نفر دیگر دچار سوختگی شدید، دو نفر جراحات جزئی و هر دو توسط شیشه پرنده خراشیده شده اند.

تصاویر ضبط شده از تلویزیون دولتی CCTV نشان می دهد که بیش از 12 آتش نشان در حال کار در محل حادثه هستند که دود از دریچه مقابل رستوران بلند شده است.

 شیشه های شکسته و آوارهای دیگر خیابان تاریک را پر کرده بود.

خبرگزاری آنلاین Paper گزارش داد که زنی با شنیدن صدای انفجار گفت 50 متری

از رستوران فاصله داشت. او به پخش گفت که دیدم دو کارمند رستوران را ترک کردند و یکی بلافاصله روی زمین افتاد.

او گفت: «بوی شدید گاز پخت و پز می آمد.

پس از این انفجار، دوربین مداربسته افزود که ۹ نفر از جمله "مالک، سهامداران و کارکنان" رستوران توسط پلیس دستگیر شدند و افزودند که "دارایی های آنها مصادره شده است".

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:در انفجار روز اول اردیبهشت در پتروشیمی این کشور دست کم ۹ نفر جان باختند.

مقامات چین امروز پنجشنبه اعلام کردند، انفجار مهیب گاز پخت و پز در یک رستوران باربیکیو در شمال غربی این کشور ۳۱ کشته و ۷ زخمی بر جای گذاشت.

کشور  چین

مساحت کشورچین:مساحت کشورچین ۹ میلیون و ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع می باشد.

جمهوری خلق چین در شرق قاره آسیا و غرب اقیانوس آرام قرار دارد ،سومین کشور بزرگ جهان پس از روسیه و کانادا به حساب می‌آید،این کشور از مرکز رود خه لونگ جیانگ در شمال دهکده مو هه واقع در شمال آغاز و به جزایر ذنگ مو آن شا و نان شا در جنوب امتداد می‌یابد.

جمعیت کشورچین: یک میلیاردچهارصدمیلیون نفر.

طول مرزهای خشکی چین به حدود ۲۲ هزار و ۸۰۰ کیلومتر می‌رسد. چین از شرق با کره شمالی، از شمال با مغولستان، از شمال شرق با روسیه، از شمال غرب با قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، از غرب و جنوب غرب با افغانستان، پاکستان، هند، نپال، بوتان و چند کشور دیگر همجوار است و از شرق و جنوب شرق با کره‌جنوبی، ژاپن، فیلیپین، برونی، مالزی و اندونزی مرز دریائی دارد.

از شمال تا جنوب چین ۴۹ درجه عرض جفرافیائی و ۵۵۰۰ کیلومتر فاصله دارد. انتهای شرقی سرزمین چین مرکز اتصال رودهای خه لونگ جیانگ و وو سو لی و انتهای غربی چین در فلات پامیر است.

 (استانها ومناطق خودمختارومناطق ویژه)چین

 ۵ ناحیه خودمختارچین:

«گوانگشی»(نان‌نینگ )،«مغولستان چین»(هوه هوت)،«تبت»(لهاسا)،«سین‌کیانگ»(اورومچی) و«نینگ شیا هوی»(نینگچیا)پایتخت این منطقه خودمختار«ینچوان»است.

۴ شهرداری عمده (پکن، شانگهای، تیان جینگ و چونچینگ)

۲ ناحیه ویژه اداری :

(هنگ کنگ وماکائو)

استانهای کشورچین:۲۲استان

۱- استان آن هوئی (Anhui) با مرکزیت هفی (Hefei) با۶۰میلیون جمعیت.

۲-استان فوجیان (Fujian) با مرکزیت فوژو (Fuzhou) با۳۷میلیون جمعیت.

۳-استان گانسو (Gansu) با مرکزیت لانژو (Lanzhou) با۲۶ میلیون جمعیت.

۴-استان گوانگدونگ (Guangdong) با مرکزیت گوانگزو (Guangzhou) با۱۰۵میلیون جمعیت.

۵-استان گویژو (Guizhou) با مرکزیت گوییانگ (Guiyang) با۳۵میلیون جمعیت.

۶-استان هاینان (Hainan) با مرکزیت هایکو (Haikou) با۹میلیون جمعیت.

۷-استان هبی (Hebei) با مرکزیت شیجیاژویانگ (Shijiazhuang) با۷۲ میلیون جمعیت

۸-استان هیلانگجیانگ (Heilongjiang) با مرکزیت هاربین (Harbin) با۳۸ میلیون جمعیت.

۹-استان هنان (Henan) با مرکزیت ژنگژو (Zhengzhou)  با۱۰۵میلیون جمعیت.

۱۰-استان هوابی (Hubei) با مرکزیت ووهان (Wuhan) با۵۸ میلیون جمعیت.

۱۱-استان هونان (Hunan) با مرکزیت چانگشا (Changsha) با۶۷میلیون جمعیت.

۱۲-استان جیانگسو (Jiangsu) با مرکزیت نانجینگ (Nanjing) با۸۰میلیون جمعیت.

۱۳-استان جیانگشی (Jiangxi) با مرکزیت نانچانگ (Nanchang) با۴۵میلیون جمعیت.

۱۴-استان جی لین (Jilin) با مرکزیت چانگچون (Changchun) با۲۸ میلیون جمعیت.

۱۵-استان لیاونینگ (Liaoning) با مرکزیت شنیانگ (Shenyang) با۴۴میلیون جمعیت.

۱۶-استان چینگهای (Qinghai) با مرکزیت شی نیگ (Xining) با۵۷میلیون جمعیت.

۱۷-استان شاآن شی (Shaanxi) با مرکزیت ژیان (Xi’an) با۳۸ میلیون جمعیت.

۱۸-استان شاندونگ (Shandong) با مرکزیت جینان (Jinan) با۱۰۰میلیون جمعیت.

۱۹-استان شانشی (Shanxi) با مرکزیت تایوان (Taiyuan) با۳۶ میلیون جمعیت.

۲۰-استان سیجوان (Sichuan) با مرکزیت چنگدو (Chengdu) با۸۱میلیون جمعیت.

۲۱-استان یونان (Yunnan) با مرکزیت کون مینگ (Kunming)  با۴۷میلیون جمعیت.

 

۲۲ استان چجیانگ (Zhejiang) با مرکزیت هانگزو (Hangzhou) با۵۵میلیون جمعیت.

حرمسرا(کمپ اشرف) افشاگری زنان مجاهد(شب زفاف رجوی)بتول سلطانی روایت فجایع سازمان مجاهدین

افشاگری رئیس سازمان اطلاعات عربستان ازمرگ مسعودرجوی درهمایش سازمان مجاهدین خلق درپاریس...

حرمسرای رجوی+ماجرای خارج کردن رحم زنان سازمان مجاهدین خلق؟

توضیحات مدیریت سایت -پیراسته فر:اعترافات «بتول سلطانی»عقدوسکس زنان مجاهدین با مسعودرجوی،تشویق مریم رجوی به همخوابی(سکسبرای رهایی ازوابستگی ها....پادگان لیبرتی ومقرمجاهدین خلق رادرتیرانا راخواهیددید،دیدارمریم رجوی راباوکیل ترامپ وزندان تیف و عکسهای دیدنی دیگر...

زندان«تیف»کجاست؟(TIPF)پادگان اشرف کجاست؟

ترک« اردوگاه اشرف» ۲۶ شهریور ۱۳۹۱-بعداز۲۶

کمپ اشرف در سال ۱۳۶۵ در ۸۰ کیلومتری مرزهای ایران در استان دیاله عراق بنیان نهاده شد.

اقامت ۴ساله منافقین  درلیبرتی

وکشورعراق را امن ندانستندو درمرداد ۱۳۹۵(جولای۲۰۱۶) به آلبانی-تیرانا- رفتند

رادرادامه خواهیدخواند.

«ابراهیم خدابنده» از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ۲۳ سال از بهترین روزهای جوانی‌اش را در این گروهک گذرانده است. وی در سال ۱۳۸۲ طی حادثه‌ای از این فرقه جدا شد.

اعتراف رجوی به جنایات ۷تیرو ۸شهریور/سازمان منافقین دست بولتون است

خانم «بتول سلطانی» آمد راجع به «رقص رهایی» افشاگری­‌هایی کرد،

خانم سلطانی گفت:مسعود رجوی حرم‌سرا داشت.

 لگدمالی شرافت در حرمسرای اشرف/ افشای فساد جنسی کسی که مدعی آزادی زنان است

یعنی اعضای لایه اول شورای رهبری، تماما -تمام زنان سازمان-همسران رجوی بودند، بعد گفت هیچ مردی از این موضوع اطلاعی نداشت، برنامه‌­ریزی‌­اش را هم مریم رجوی کرده بود یعنی مریم رجوی افراد را انتخاب و عضو لایه اول شورای رهبری می­‌کرد و در اختیار مسعود رجوی قرار می­‌داد و می‌­گفت حتی در حد ابریشم­چی هم از این موضوع اطلاع نداشتند.

ماجرای خارج کردن رحم زنان

«دکترابراهیم خدابنده» از مسئولین بخش روابط بین المللی سازمان مجاهدین خلق ازسال (۱۳۵۹ تا ۱۳۸۲) گفت:

او (بتول سلطانی) اولین کسی بود که افشاگری کرد و واقعاً سخت است یک زنی بیاید بگوید چنین داستانی بوده و بعد از دو سال که از سازمان جدا شده بود، در اروپا بالاخره زبان باز کرد و این را گفت.

« دکتر  نفیسه بادامچیان» می­‌آمد رحم آن‌ها را خارج می­کرد؛ الان خانم «مریم سنجابی» لیستی نزدیک به ۱۰۰ زن را در سازمان نوشته که می‌­گوید: من شهادت می­‌دهم رحم این‌ها خارج شده است و یک دکتر بفرستند، برود این‌ها را چک کند، کسی هم که این کار را نمی­‌کند.

در سازمان مانند همه فرقه ها اتفاقاتی رخ می‌دهد اما چه کسی خبر دارد؟

«دکترابراهیم خدابنده ۶ مرداد ۱۳۹۷ مصاحبه باخبرگزاری مهر/پایان

خانم سلطانی پس از فرار از تشکیلات رجوی در ملاقات با دکتر بنی صدر در باره ماهیت فاشیستی و افکار قرون وسطایی سران فرقه مجاهدین توضیحات مبسوطی داد

خانم بتول سلطانی (عضو سابق شورای رهبری مجاهدین ـ ساکن آلمان) :

تا به حال نتوانسته اید بگویید و سختتان بوده است. همه مشغول نوشتن شدند، یادم هست که یک نفر گفت که صفر صفر است وهرچه داشته نوشته و گفته است.

مسعود گفت : محال است.

از حرمسرای رجوی و رقص رهایی در برابر مسعود تا  عقیم کردن زنان / حقایق تکان دهنده درباره مخوف ترین سازمان تروریستی + تصاویر

مریم رجوی هم گفت : شما الان زن مسعود هستید و به هرحال هر زنی بعد ازازدواج حتما حرف وناگفته هایی برای شوهرش دارد.

مسعود رجوی، آن خانم و بعضی دیگراز خانمها که همین موضع را داشتند، صدا زده ودر گوشی با آنها از نزدیک حرف می زد.

در این حال تعدادی از خانم ها وضعیت به هم ریخته ای پیدا کردند و با گریه عنوان می کردند که موضوع هایی بوده که سال ها دردلشان نگه داشته اند و اذیتشان می کرده و خلاصه همه شروع کردند به حرف زدن که یک تعداد هم صحبت کردند.

بعد چند نفراز نفرات دفتر که کارهای خدماتی و اداری مسعود و مریم رجوی را انجام میدهند، میز را برداشتند و شیرینی پخش شد و گفتند که وسط را خالی کنید. وقتی وسط خالی شد، با اشاره شهرزاد صدر یک آهنگ تند از بیژن مرتضوی که هنوز طنین آن در ذهنم است، پخش شد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنان ارشد شورای رهبری به وسط ملافه ها که خالی بودند، آمده و درحال درآوردن لباس هایشان هستند.

مسعود رجوی گفت : بله لباس های شرک و جاهلیت را درآورید و این حوض شماست که بایستی درآن شیرجه بزنید و اینجا یگانه شوید تا دیگر در تمام صحنه های رزم و کار و مسوولیت مثل کوه استوار باشید!

لگدمالی شرافت در حرمسرای اشرف/ افشای فساد جنسی کسی که مدعی آزادی زنان است

در این حین هرنفر که لباس هایش را در می آورد، کارکنانی از دفتر ، آنها را جمع می کردند و همه را در نایلونی قرار می دادند و در آن را بسته و روی آن با ماژیک نوشته و می بردند و یک نفر مشغول رقص می شد.

همینطورنفرات رو به زیاد شدن بودند و مریم به همه می گفت :

لباس شرک و ریا را بکنید و به مسعود نزدیک شوید و یگانه شوید!

و همینطور متوجه شدم که مریم و چند نفر دیگر ازجمله «گیتی گیوه چی» و «فائزه محبت کار »و دیگران به دقت بقیه را زیر نظر دارند .

تعدادی از اعضای ارشد مشغول صحبت و متقاعد کردن نفراتی هستند که از درآوردن لباس ابا دارند و یکی دو نفر را هم از جلسه خارج کردند.

در این بین توقف کوتاهی به جلسه داده شد و مریم سخنرانی کوتاهی کرد وگفت :

شما که هنر نکرده اید، شما امضای ایدئولوژیک و آرمانی داده بودید به مسعود و هرمقطع یا سرفصلی دوباره می دهید پس «رقص رهایی» برای شما چیست. این رقص، رهایی شماست.

شما باور نداشتید که مسعود شوهرشماست، وگرنه یادتان هست و فیلم هایی حتما دیده اید. یک عقد کافی بود برای یک زن که تا ابد خودش را درحریم شوهرش ببیند.

اگرسقف ایدئولوژیک امضا شده به رهبرعقیدتی سقف این سالن است، سقف ازدواج و زناشویی این میزاست، شما درک و فهم نادرستی دارید.

برای این است که الان بعضی سختتان است لباستان را دربیاورید، وگرنه شیرجه میزدید دراین حوض!!

مساله از خود شما حل میکند، وگرنه یک زن چشم ندارد زن دیگری را ببیند و با این مکانیزم شما حاضرید برای همدیگر جان بدهید و همدیگر را دوست دارید و حسادتهای زنانه و قالی از زیر پای همدیگر کشیدن جای خودش را به دوست داشتن یکدیگر می دهد

مریم خیلی تشویق میکرد که ما صحنه های معاشقه مسعود با زن دیگری را نگاه کنیم.

آخر جلسه همه یک بسته دیگر ازمسعود هدیه گرفته و جلسه تمام شد.

 اولین جلسه که ۵ ساعت به طول انجامید، ساعت ۴ صبح تمام شد و ما همگی به مقرهایمان برگشتیم.

پس ازآن سلسله نشستهایی با خود مسعود و همینطور با مریم رجوی آغاز شد.

مروری بر تعرض جنسی مسعود رجوی به زنان عضو فرقه منافقین/ منافقین چه بلایی سر اعضای خود آوردند؟

ریزش و فروپاشی در فرقه رجوی به دلیل تفکر انضمامی ، دگماتیک و سنیزه جویانه رهبران آن امری محتمل و اجتناب ناپذیر است

بیوگرافی "بتول سلطانی»

خانم بتول سلطانی عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۹۸۶ به عضویت این سازمان درآمده و در سال ۲۰۰۶ با فرار از قرارگاه اشرف و تسلیم خود به کمپ نظامیان آمریکایی موسوم به «تیف »از این سازمان جدا شد .

خانم« بتول سلطانی »در سال ۱۹۶۵ در ایران متولد شد.وی در سال ۱۹۸۶ با حسین مرادی ازدواج کرده و به پاکستان سفر نمود. در آنجا به سازمان مجاهدین خلق جذب شده و یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۷ به دستور سازمان به عراق رفت. درسال ۱۹۹۱ به دستورسازمان ازهمسرش جدا شده وفرزندان خود را نیز به دستورسازمان درهمان سال به اروپا فرستاد. در آن زمان فرزندان وی هاجر مرادی متولد ۱۹۸۷ در پاکستان ۵ ساله و میعاد مرادی متولد ۱۹۹۱ درعراق ۶ ماهه بودند.

بعدها دختر وی با نام مستعار ستاره خبازان در جنوب سوئد و نزد یک خانواده ایرانی اقامت گزید و اما پسرش توسط یک خانواده ازعراق به هلند برده شد که بعد از مدتی سازمان به دلیل اختلافی که با آن خانواده پیدا کرد او را پس گرفت و به خانواده دیگری سپرد ولی آنها نیز دچار مشکل شده و نهایتا وی به یتیم خانه منتقل گردید .

خانم بتول سلطانی در سال ۱۳۶۵ به عضویت سازمان مجاهدین درآمده و با خروج از ایران وارد مقر این سازمان در عراق شد . وی پس از طلاق سازمانی از همسر و جدایی از فرزندان در تمام نشست های ایدئولوژیک سازمان وفاداری خود به رهبران سازمان را اثبات کرده و حکم عضویت در شورای رهبری به عنوان بالاترین رده تشکیلاتی به وی ابلاغ شد . سلطانی سابقه حضور در مقرهای سازمان مجاهدین خلق در عراق ، فرانسه و انگلیس را دارد . با گذشت زمان دیدگاه وی نسبت به سازمان تغییر کرده و با مشاهده برخی دوگانگی ها تصمیم به جدایی از سازمان مجاهدین خلق ایران را گرفت.

 خانم بتول سلطانی در سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ مصاحبه هایی با بنیاد خانواده سحر انجام داد که این مصاحبه ها به زبان های عربی و انگلیسی نیز ترجمه شده است.

خاطرات بتول سلطانی:سرگذشت من با مجاهدین خلق

روز پنجشنبه 23 شهریور، دو نفر از زندانیان اقدام به فرار کردند. غروب همان روز، سرهنگ پلمبو نامه ای به تیف فرستاد و ضمن هشدار و تهدید زندانیان، 48 ساعت فرصت داد تا تحصن پایان یابد. روز سه شنبه 28 شهریور، زندانیان برای انتقال به زندان یا تیف جدید آماده شدند و پیش از هر چیز الزامات محل تحصن را منتقل کردند.


دو زندانی که گریخته بودند دستگیر و به سلول انفرادی فرستاده شدند. یکی از این دو زندانی به نام "حسین بلوجانی" را چنان در سلول انفرادی کتک زدند که دستش شکست و با تحقیر و توهین و آب دهان انداختن به رویش کاری کردند که دیگر فکر فرار به سر کسی نزند.


به چهلمین روز تحصن رسیده بودیم، زنان زندانی تیف تنها چهار تن بودند و دیگر زنان به ایران رفته بودند. ارتش آمریکا هم به دلیل پیوستن زنان به تحصن، برق محل زندگی شان را قطع و محدودیت هایی بر آنان اعمال کردند تا روز 18 مهر 1385، جابجایی از تیف به زندان جدید پایان گرفت. زندان جدید بسته تر بود و تنها آسمان دیده می شد.


مجاهدین موجی از تبلیغات رسانه ای را در اخبار علیه رژیم به راه انداخته بودند. در پی سرپیچی ایران از قوانین آژانس انرژی هسته ای، تحریم های شورای امنیت در دستور کار بود. مشخص بود که چرا مجاهدین پر و بال گرفته اند. چراغ سبز دولت آمریکا برای هر فعالیتی به مجاهدین یا همان تروریست های مثبت قابل درک بود. آنچه هرگز کسی ندانست این است که بالاخره از دید دولت آمریکا، مجاهدین چه بودند ؟


امروز وقتی به بلوک وارد شدم، دیدم از همه طرف به سمت چادر شماره ی یک می روند. من هم رفتم وارد چادر که شدم با کمال تعجب دیدم که برنامه ی

ماهواره فیلم های ملاقات سری مسعود رجوی و سران بالای سازمان مثل مهدی ابریشمچی و عباس داوری را با افسران اطلاعاتی و بلند پایه ی رژیم صدام را پخش می کند.

این فیلم های فوق سری که پس از سقوط دولت عراق از درون آرشیوهای سازمان امنیت آن کشور بیرون زده بودند، باعث حیرت و ناراحتی بچه های جدا شده از سازمان گردید.

نفرات جدا شده از سازمان مجاهدین بسیار به هم ریخته بودند و می گفتند دیگر با چه آبرویی جلوی مردم ایران سر بلند کنیم. اگر با القاعده می رفتیم بهتر بود تا با سازمان مجاهدین خلق و امروز می توانستیم سرمان را بلند کنیم.

در این فیلم ها چگونگی دادن اطلاعات نظامی رزمندگان ایرانی مشغول جنگ با ارتش عراق توسط نفرات ارشد سازمان به افسران امنیتی عراق دیده می شد

و آنها هر گونه سفارشی را اعم از جاسوسی تا بمب گذاری و ترور برای دولت صدام حسین در مقابل دریافت پول تقبل می کردند.
در یکی از فیلم ها وقتی مسعود رجوی رهبرمان را مشاهده کردم که برای نیم ساعت وقت ملاقات با صدام آن طور برای افسر اطلاعاتی عراق، چاپلوسی و التماس می کرد، حالت تهوع برایم دست داد

و بی اختیار یاد یک موضوع به نقل از سرلشکر وفیق السامرایی، رئیس اداره ی کل اطلاعات و ضد اطلاعات نظامی ارتش عراق افتادم که در سال 1994 از عراق فرار کرد و به انگلستان پناهنده شد. من گفته های او را عیناً به نقل از کتاب معروفش به نام " ویرانی دروازه ی شرقی " نقل می کنم.
او گفته بود: " رویدادی که بیش از پانزده سال پیش، یعنی در اوایل سال 1982 رخ داد هنوز از ذهنم پاک نشده است. هنگامی که من در قرارگاه مقدم فرماندهان در استان میسان بودم. یکی از افسران اطلاعات لشکر دهم با من تماس گرفت و راجع به سرسختی یک اسیر ایرانی با من سخن گفت و اظهار داشت که سرانجام او را خواهد کشت.
من از او خواستم تا دست نگه دارد، خود را به لشکر در منطقه ی امامزاده عباس، واقع در منطقه ی دزفول رساندم و از او خواستم تا وضعیت را برایم توضیح دهد. او گفت که این اسیر بر روی تصویر صدام آب دهان ریخته است.

دستور دادم تا آن اسیر را به پناهگاه افسر اطلاعات احضار کنند. او را نزد من آوردند.
یک بچه ی دوازده ساله بود، به او گفتم چرا این کار را کردی ؟

او شروع به گریه کرد و گفت: مادر و پدرم را در خرمشهر کشتید و کاری کردید که من بدون هیچ خویشاوند و یا سرپرستی در یکی از مساجد زندگی کنم. سپس به طرف عکس قاب شده ی صدام که بر روی دیوار پناهگاه آویزان بود رفت و بار دیگر بر روی آن آب دهان ریخت.
آن افسر اطلاعاتی گفت: او را خواهم کشت. او مستحق مرگ است. به آن افسر که همشهری من بود پاسخ دادم که اسلام کشتن اسرا را کلاً حرام کرده است تا چه رسد به این بچه ی یتیم و بیچاره! او جرمی که مستحق مرگ باشد مرتکب نشده است. سپس از او خواستم تا این اسیر را در جمع دیگر اسرا بی آن که حرفی راجع به اتفاقی که افتاده گفته شود، به اردوگاه های اسرا هدایت نمایند، چون اگر خبر این اتفاق به گوش صدام می رسید ما را متهم می کرد و شاید به اعدام محکوم می شدیم.
کینه ی ملی و شجاعت این کودک ایرانی برای همیشه ستودنی است و من قضاوت درباره ی عملکرد این کودک 12 ساله ایرانی و مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق را به عهده ی خواننده ی گرامی می گذارم و در می گذرم. "
روز پنجشنبه 27 مهر
روز پنجشنبه 27 مهر، اطلاعیه ی پنجم تحصن تیف منتشر شد. با این هدف که مشخصات و جزئیات بیشتری را از تحصن به دست دهد. روز سه شنبه 2 آبان، پس از 75 روز تحصن و فشار مستمر بر زندانیان مانند خرابی تلفن و قطع برق و نصف شدن جیره ی غذایی و... شماری از زندانیان، دست به اعتصاب غذا زدند. روز دوم اعتصاب غذا، ارتش آمریکا اعتصاب کنندگان را در چادری انداخت و دورشان را سیم خاردار کشید و اجازه ی تردد در محوطه ی زندان را هم از آنان گرفت.
همان روز نامه ی یک ژنرال آمریکایی به تیف رسید که تاریخ آن یک سال پیش بود و مخاطبان آن مجاهدین و " صدیقه حسینی " بودند. افسر آمریکایی که نامه را آورد چنین توضیح داد: " از دید ما شما هنوز از مجاهدین هستید، زندان تیف بخشی از قرارگاه اشرف است، ما با مجاهدین قرارداد داریم، حقوق پناهندگی سیاسی شامل حالتان نمی شود، بلکه مانند دیگر مجاهدین مشمول مفاد کنوانسیون ژنو هستید. هر چند در عمل آنچه را هم که مجاهدین در طول سال ها به آن دسترسی داشتند از ما دریغ شده بود.

سرهنگ «کلنل جولی نورمن»،جانشین سرهنگ تورلاک است.

«سرهنگ  تورلاک » مدعی بود که پرونده ی 80 زندانی را به کشورهای دیگر فرستاده است و منتظر پاسخ آن کشورها می باشد. در آبان ماه، مریم رجوی به نروژ فرساده شد، انتخابات میان دوره ای آمریکا برگزار گردید و در عراق حکم اعدام صدام صادر شد.
روز سه شنبه 23 آبان مجاهدین در اخبار خود کارکنان رادیو فردا را مزدور خطاب کردند، زیرا مصاحبه ی تلفنی یکی از زندانیان تیف را پخش کرده بود و البته مجاهدین با غرور مدعی شده بودند که پنتاگون با این کار رادیو فردا مخالف است. به هر حال ارتجاع با بورژوازی باید به وحدت برسد، این منطق کامل است.
روز 25 آبان، سرهنگ " تورلاک " به تیف آمد و اعلام کرد که مصاحبه با رسانه های بیرونی ممنوع است، زیرا مجاهدین از مصاحبه ی " علی بخش آفریننده " با رادیو فردا ناخشنود شده اند و بگونه ای رسمی به ما گفته اند که چنین مواضعی به سودشان نیست.
روز جمعه 3 آذر، گرازان نظم نوین و بلغاری ها به درون زندان تیف یورش آوردند و سه نماینده ی تحصن را کشان کشان به سلول انفرادی بردند و در پاسخ به اعتراض دیگر زندانیان از گاز فلفل و ابزار ضد شورش استفاده کردند. کنترل و محدودیت برای تلفن شدت پیدا کرد، برخوردهای سربازان خشک تر و خشن تر شده بود، حلقه های سیم خاردار را نیز پی در پی افزایش می دادند.
روز سه شنبه 13 آذر، فردی به نام " رافائل فولی " به زندان تیف آمد و گفت که از سفارت آمریکا آمده تا با مشکلات زندانیان آشنا شود. طی دو ساعت آقای فولی حرف های زندانیان را شنید و مشتی پاسخ مزخرف هم داد، مانند: به تحصن پایان دهید، به سر کار بروید، با نیروهای آمریکایی همکاری کنید و...
اواسط آذر، یک عضو قدیمی مجاهدین وارد تیف شد و دو نکته ی جالب را برایمان تعریف کرد: نخست این که مجاهدین از همه ی نیروها تعهد می گیرند که تا دو سال دیگر صبر کنند تا همه چیز تعیین تکلیف شود و دیگر این که از دو سه ماه پیش به این سو، مجاهدین دست به استخدام شمار فراوانی نوجوان و جوان عراقی زده اند که شاید در حدود 700 نفر می باشند.
این عراقی ها در قرارگاه اشرف زندگی می کنند، لباس نظامی مجاهدین را می پوشند، از تمام امکانات مجاهدین بهره می برند، ماهیانه 35000 دینار دستمزد می گیرند و روزهای پنجشنبه و جمعه هم به خانه می روند ؛ برایشان کلاس های آموزشی سیاسی، تشکلاتی و ایدئولوژیک گذاشته اند.
مجاهدین هیچ توضیحی در این باره به نیروهای خودشان نمی دهند و کسی هم حق پرسیدن ندارد. روشن است که چنین کاری از چشم دولت و ارتش آمریکا پوشیده نبوده و نیست. تا زمانی که تشکیلات مجاهدین در عراق به عنوان یک بازوی اطلاعاتی برای ارتش آمریکا عمل می کند، حفاظت و ماندگاری آن هم برای آمریکا مهم است.

روز 21 آذر، فشارهای ارتش آمریکا برای پایان دادن به تحصن شدت پیدا کرد. آمریکاییان وسایل گرمایش محل تحصن را با خود بردند، ولی با وجود سوز سرمای کویر، باز هم تحصن پایان نیافت. سه روز بود که آب حمام را قطع کرده بودند و وضع بهداشتی و غذایی هر روز بدتر می شد. آمارگیری های روزانه افزایش پیدا می کرد و در کنار این همه، ارتش آمریکا هم همواره تبلیغ می کرد که تحصن فایده ای ندارد و باید به سر کارمان برگردیم.


روز 24 آذر، سرهنگ تورلاک به تیف آمد و اعلام کرد که کشورهای اروپایی می گویند که اعضای پیشین مجاهدین، شرایط مناسبی برای گرفتن پناهندگی ندارند، چون آنها سابقه ی عضویت در یک سازمان تروریستی را دارند.
صبح روز سه شنبه 27 آذر، ساعت 5 بامداد و در حالی که تحصن تیف در ماه ششم قرار داشت، حدود 100 نیروی آمریکایی و بلغاری، مجهز به همه ی تجهیزات ضد شورش به محل تحصن زندان یورش آوردند، همه ی پلاکاردها و تابلو نوشته ها را وحشیانه پاره کردند، برای تحصن کنندگان خط و نشان کشیدند و هفت نفر از نفرات اصلی تحصن را هم به انفرادی فرستادند.
پس از چند ساعت سرهنگ " کری " به زندان آمد و گفت: " از بالا دستور آمده که این تحصن باید فروکش کند.

اینجا خاک ایالات متحده است و شما باید تابع قوانین ما باشید.

هنوز هم هیچ چشم اندازی از آزادی شما پیش رو نیست، بنابراین بهتر است به سر کار بروید.

این دومین بار بود که پاسخ اعتراض مسالمت آمیز ما را با سرکوب می دادند، تیف، سر خورده تر از گذشته بود.
اواخر آذر ماه می خواستم از وقت تلفنم استفاده کنم و زنگی به یکی از دوستانم در ایران بزنم.

برای همین ساعت 8 صبح آهسته آهسته از سمت چادر به طرف درب چهارم زندان راه افتادم. زندان تیف چهار درب ورودی بزرگ داشت که از همه ی آنها حفاظت می شد، به کنار درب رسیدیم و از سرباز بلغاری خواستم که درب را باز کند تا برای تلفن بروم.
هنوز درب را باز نکرده بود که از پشت فنس یا همان توری سیمی نگاهم به یکی از زنان شورای رهبری مجاهدین در آن طرف افتاد. اول کمی تعجب کردم که او اینجا چه کار می کند، از روی لباس نظامی فاخرش که دوخت کشور فرانسه بود، پی بردم که از اعضای رده بالای شورای رهبری می باشد که محرم اسرار مسعود رجوی هستند.
از یکی از بچه ها که در آن نزدیکی بود، پرسیدم:

این خانم مجاهد اینجا چه کار می کند؟!

در جوابم گفت:  دیشب از قرارگاه اشرف فرار کرده و خودش را به اینجا رسانده است.
اعضای شورای رهبری مجاهدین زمانی که عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق می شدند به آنها ابلاغ می شد که دیگر هرگز نمی توانند این سازمان را ترک کنند و اگر زمانی خواستند از این سازمان جدا شوند، حکم آنها مرگ است و بایستی با قرص سیانور خودکشی کنند.

به همین خاطر این خانم به خاطر فرار از مرگ، فرار از اشرف را ترجیح داده بود.
نحوه ی فرارش هم بسیار جالب و با شگرد خاصی بود،

چون تردد تک نفره در قرارگاه اشرف ممنوع بود،

همه ی کارها دو نفره انجام می شد. حتی وقتی می خواستند کسی را بفرستند توی باغچه سبزی بکارد یک نفر را به عنوان همراه و مسئول در کنارش می فرستادند تا کسی فکر فرار و خیانت به سرش نزند.

چگونگی فرار «بتول سلطانی»
خانم " بتول سلطانی " موقع فرارش از قرارگاه یکم که درون قلعه اشرف قرار داشت و متعلق به زنان بود، کوله پشتی ای را بر روی صندلی جیپ لندکروزش قرار داده بود و رویش یک کلاهخود و بعد یک روسری روی کلاهخود نظامی بسته بود تا این طور جلوه دهند که نفر همراه دارد.
در تاریکی شب وقتی به ایست و بازرسی قرارگاه یکم رسیده بود به دژبان زن گفته بود همراهم خواب است و دژبان هم چون او جزء مسئولان ارشد سازمان بود، زیاد دقت به خرج نداده، فریب خورده و اجازه ی خروج داده بود.
خانم سلطانی وقتی از قرارگاه یکم که مختص زنان بود خارج شد، خودش را به نزدیک ترین سیم خاردار قلعه اشرف رسانید و خودروی جیپ را رها کرده و با ابزاری که با خود داشت اقدام به باز کردن راهی از میان سیم خاردارها نمود و به شکل سینه خیز از زیر سیم خاردارها عبور کرد و بدون این که از طرف نگهبانان برجک ها دیده شود، خودش را به آمریکایی ها رساند و اظهار داشت که دیگر تمایل ندارد با سازمان مجاهدین بماند و حاضر به بازگشت به آنجا نیست. آمریکایی ها نیز او را به داخل تیف منتقل کردند.
بتول سلطانی در آن روز صبح، بدجوری اظهار بی تابی می کرد و شاید نگران سرنوشتش بود که چه می شود، ولی مدت کوتاهی بعد آمریکایی ها او را صدا زدند و به چادری برزنتی در قسمت زنان راهنمایی اش کردند تا مانند مابقی نفرات جدا شده ی سازمان، تا روشن شدن تکلیفش در آنجا اقامت و زندگی کند.
نیم ساعتی گذشت، تلفنم را زده بودم و قصد بازگشت به داخل زندان را داشتم که یک سرباز آمریکایی صدایم زد و گفت:

« تو و دو نفر دیگر از نفرات بروید و به این خانم که دیشب از سازمان فرار کرده کمک کنید تا چادرش را مرتب کند. »

ما هم چون او به هر حال هموطن ما بود قبول کردیم و به سمتش راه افتادیم. پس از سلام و احوال پرسی به او گفتیم که برای کمک آمده ایم. از ما تشکر کرد و نزدیک سه ساعت تا وقت ناهار کارهای چادرش را انجام دادیم و با او خداحافظی کردیم.

نام مستعار«بتول سلطانی»؟
بتول سلطانی با نام مستعار «پروانه » از اعضای رده بالای شورای رهبری مجاهدین، بعدها موفق شد خودش را به خاک اروپا برساند و درباره ی شخص مسعود رجوی در سمینار پاریس، در 19 ژوئن 2010 افشاگری های عجیبی نماید.
او سخنانش را بعدها اینگونه بیان کرد: " می خواهم تا بدانید که در بالا و در شورای رهبری چه گذشته، در مورد تک تک اطلاعاتم و گفته هایم حاضرم دست بر روی قرآن مجید گذاشته و در برابر هر دادگاهی شهادت دهم. بعد از این که زمستان 1376 در جمع بزرگ شورای رهبری ابلاغ شد، یک سلسله نشست ها برای این گروه که تازه شورای رهبری شده بودند شروع گردید.

مسئول برگزاری شورای رهبری

در این میان مسئول برگزار کننده ی نشست ها«مهوش سپهری» بود.
از بین ما که ابلاغ رده شده بودیم به جز تعدادی که در جریان این نشست ها OK نشده و به اصطلاح از بحث رهبر عقیدتی و عشق تمام عیار به مسعود خوب عبور نکرده بودند،

«رقص رهایی»چیست؟

ما را برای نشست مریم رجوی صدا کرد و گفت که از کوران این مرحله عبور کرده ایم.
مشخصاً یادم است گفتند که حمام رفته و کاملاً تمیز باشید و تمامی لباس ها و روسری بایستی نو و تمیز باشد. به ما گفته شد حتی به کسانی که با یکدیگر ابلاغ رده شده بودیم چیزی نگوییم، چون که شاید همگی از مرحله ی قبلی رد نشده باشند و در این مراسم نباشند. گفته شد که این حوض شورای رهبری است، حوض خاص شورای رهبری و رقص رهایی!
برای من این تأکید معنی خاصی داشت و استرس عجیبی وجودم را فرا گرفته بود. داشتم دیوانه می شدم، رقص چیست؟

بسیار کنجکاو بودم که آیا مسئولم که آن موقع " فائزه محبت کار " فرمانده ی قرارگاه 4 بود، چه واکنش هایی دارد. بالاخره ساعت موعود فرا رسید و من خودم را همراه تعداد زیادی از شورای رهبری در محل رهبری در قرارگاه بدیع یافتم.
دیدم از بین کسانی که به آنها شورای رهبری ابلاغ شده بود، تعدادی نبودند. همه منتظر نشستیم و از طرف دفتر یعنی قسمتی که کارهای اداری و خدماتی مسعود رجوی و مریم رجوی را انجام می دهند، کسی آمد و به هر کس یک بسته داد که در آن حوله و وسایل حمام و آرایش بود و گفت: " هر کس که خود را تمیز نکرده است، الان می تواند از این فرصت استفاده کند و همین جا حمام برود، چون باید که از هر نظر پاک و تمیز و وضو گرفته باشید! "
دائماً فکر می کردم که یعنی چه ؟! نه این امکان ندارد،

مگر بدن ما را مسعود می خواهد ببیند؟!

چرا این قدر اصرار می شود؟! دائماً با خود کلنجار می رفتم که این یک تست آزمایش دیگر است. بعد از آماده شدن کلیه ی افراد، صدایمان کردند و به سالنی موسوم به سالن X وارد شدیم.
این سالن بسیار مرتب و تمیز تزئین شده بود.

کف این سالن ملافه های سفید پهن و به قالی تثبیت کرده بودند. همه ی سالن به رنگ سفید بود، دو مبل سفید هم وسط آن قرار داده بودند،

جلوی این دو مبل یک میز که در آن قرآن و آیینه و شمع هایی که روشن بود به همراه یک جعبه، که بعداً متوجه شدم گردنبندهای طلا در آن است و یک کیک بزرگ چند طبقه قرار داشت.
بعد با یک هیاهوییـ مریم و مسعودرجوی» با لباس راحتی که معمولاً خانواده ها در خانه می پوشند،

یعنی لباس های نرم و پیژامه و آستین کوتاه و بدون جوراب وارد شدند.

مریم موهایش را آرایش کرده و بدون روسری بود. مسعود روی مبل نشست و مریم مثل همیشه روی مبل کنار مسعود، ننشست و رفت بالای سر مسعود ایستاد و مبل کنار مسعود خالی بود.
یکی از خانم ها از مریم رجوی سؤال کرد که چرا نمی نشیند و صندلی خالی است ؟

مریم با لبخندی گفت: این برای احترام به شماها « زن های مسعود» است.

من کمی از کلمه ی زن مسعود جا خوردم و بعد متوجه شدم که در این بین بعضی از افراد روسری هایشان را هم برداشته اند.
در آن لحظات قلبم به شدت می تپید و نمی دانستم چه برنامه ای در کار است. با خود می اندیشیدم که می خواهند ببینند ما که می گوییم امضا به مسعود به عنوان رهبر عقیدتی مان داده ایم،

آیا حاضریم او را به عنوان همسر بپذیریم و این فقط یک آزمایش است و جنبه ی عملی ندارد.
کم کم جمعیت آرام گرفت و

مسعود گفت:  مریم اینها چی می خواهند؟

اینها را برای چی آوردی اینجا؟

مریم رجوی گفت: مراسم عقد این زنان با شماست.

مگر من نگفتم که هر زنی باید پا جای پای من بگذارد، من که گفتم همه ناموس تو هستند، پس وقتی می گوییم این جنبه ی واقعیتش است، ما هیچ حرف مان شعار نیست.
بعد از آن، مسعود رجوی آیه هایی را از قرآن خواند از جمله این که گفت:  تبارک الله احسن الخالقین "، صفی تا تهران و یک بار هم گفت که - لا حول ولا قوة الا بالله - و یک سوره ی بلند دیگر را هم خواند و گفت که این سوره ی احزاب است و مربوط به زنان امیرالمؤمنین می باشد. و بعد در وصف این که حضرت محمد  همسرهای زیادی داشته، توضیحاتی داد.

بعد مریم گفت: شما بایستی یکی یکی بیایید روی این مبل و وقتی مسعود خطبه ی عقد را می خواند شما بایستی یکی یکی «بله» بگویید.

بعد از گفتن بله

 

مسعود از داخل جعبه یک گردنبند طلا به گردن هر زنی می انداخت و دیده بوسی انجام می شد.

خودم هم اکنون که دارم این خاطرات را مرور می کنم اشک در چشمانم حلقه زده و در حقیقت عرق شرم بر روی پیشانی ام نشسته است. اما چه کنم که برای آینده ها و برای تاریخ و برای شمایی که هنوز درون این پادگان، سراب را به جای آب می بینید، مجبور هستم که با همه ی مشقت و با همه ی سختی که بر روی خودم هست، به این گفته ها بپردازم.

اولین درخواست«تازه داماد»
وقتی همه عقد شدند، بین همگی نفرات یک برگ کاغذ سفید A4 پخش شد

تازه داماد«آقامسعود» گفتتناقضات(اعتراضات) را هر چه هست به مریم بدهید.

این کاغذ را سیاه کنید و درون و ضمیر خود را پاک مثل الان این کاغذ سفید کنید، بین المرءتان را به من بدهید. من تناقضات جنسی شما را می خواهم، هر آنچه که تا به حال نتوانستید بگویید و سخت تان بوده است.
همه مشغول نوشتن شدیم.

یادم هست که یک نفر بود گفت که صفر صفر است و هر چه داشته نوشته و گفته است.

اما مسعود گفت:  محال است.

مریم رجوی  گفت:  شما دگر الان عقد و زن مسعود هستید و به هر حال هر زنی بعد از ازدواج حتماً حرف نگفته ای برای شوهرش دارد.
مسعود رجوی اون خانم و بعضی دیگر از خانم ها که همین موضوع را داشتند، صدا زد و در گوشی با آنها از نزدیک حرف می زد. در این بین تعدادی از خانم ها وضعیت به هم ریخته ای پیدا کردند و هر چند که من همین الان قیافه ها با اسامی در ذهنم می آید، اما ترجیح می دهم که اسم نبرم. در این بین حتی خیلی ها با گریه عنوان می کردند که موضوع هایی بوده که سالیان در دلشان نگه داشته اند و اذیت شان کرده است.
خلاصه همه شروع کردند به حرف زدن که تقریباً یک تعداد هم صحبت کردند و سر هر کدام هم مسعود یا مریم حرف می زدند.

بعد در یک صحنه متوجه شدم که آهنگ تندی «آهنگ بیژن مرتضوی» از بلندگوها پخش شد که هنوز طنین آن در ذهنم است و در برابر چشمان حیرت زده ام متوجه شدم که زنان ارشد شورای رهبری به وسط ملافه ها پریده و در حال در آوردن لباس هایشان هستند
مسعود گفت:  بله، لباس های شرک و جاهلیت را در آورید و این حوض شماست که بایستی در آن شیرجه بزنید.

این رقص رهایی شماست. برقصید

و دست های خود را باز کنید همان گونه که خیلی ها بر سر دار رقص رهایی کردند و شما اینجا یگانه شوید تا در تمام صحنه های رزم دیگر و کار و مسئولیت مثل کوه در برابر مردان استوار باشید و به مردان اشعه ندهید و نرینه کوک نباشید.
در این حین نفراتی به هم ریخته بودند و بعضی ها می رقصیدند. بعضی شوکه شده بودند، خلاصه خیلی وضعیت شلوغ و به هم ریخته بود.

در این بین یک توقفی به جلسه داده شد و مریم سخنرانی کرد و گفت

: شما که هنر نکردید، شما امضاء ایدئولوژیک و آرمانی داده بودید به مسعود و هر مقطع یا سرفصلی دوباره می دهید. پس کسر رهایی برای شما چیست ؟

این رقص رهایی شماست، شما باور نداشتید که مسعود شوهر تونه و گرنه شما یادتان هست فیلم هایی حتماً دیده اید یک عقد کافی بود برای ابد که یک زن خودش را در حریم شوهرش ببیند. اما چی هست که شما باور ندارید؟
اگر سقف ایدئولوژیک امضاء شما به مسعود سقف این سالن است، سقف ازدواج و زناشویی و هم بستری با مسعود سقف میز است. پس چرا شما واهمه دارید.

شما درک و فهم نادرستی دارید برای این است که الان بعضی سخت تان است لباس زیر در بیاورید و شیرجه نمی زنید.

این حوض مسئله از خود شما حل می کند و گرنه یک زن چشم ندارد زن دیگری را ببیند و این مکانیزمی است که شما حاضر می شوید برای همدیگر جان بدهید و همدیگر را دوست بدارید .

حسادت های زنانه و قالی از زیر پای همدیگر کشیدن و گیس و گیس کشی ها را تمام کنید.
حتی تشویق می کرد که ما صحنه های دیده بوسی و عشق بازی مسعود با زن دیگری را نگاه کنیم.

این قدر که از صحبت های مریم یادم هست می خواست بگونه ای موضوع را توجیه کند. پس از آن سلسله نشست ها با خود مسعود و همین طور با مریم رجوی آغاز شد.
در این جلسات مریم رجوی دائماً می گفت:

فکر می کنید که بعد از این عقد چی است برای شما؟

یکی از خانم ها گفت: من برایم واقعی نمی شود و با همسرم مقایسه می کنم.

مریم جواب داد: شما عاشق نیستید و قیمت عشق مسعود به شما یک جانبه است و من می فهمم، وگرنه چرا شما تا حالا کاری نکردید.

و ما نمی دانستیم که چه کار باید بکنیم. ما که همه جور، جسماً و روحاً در اختیار رهبری هستیم، دیگر چه کار باید بکنیم، ما که حتی برهنه جلوی او رقصیدیم! 

یکسال بعدازرقص رهایی

دستور»سکس »به دستورمریم

تقریباً یک سال بعد دیدم که مریم در جلسه ای گفت که  شما چگونه زنی هستید که مسعود را می بینید، ولی خود را برایش هلاک نمی کنید که به اتاق خواب او بروید و با او بخوابید و با او یکی شوید!

من احساس کردم که آب شدم و پتکی توی سرم خورد، یعنی چه ؟! امکان ندارد، می خواستم بدانم که بالاخره آیا موضوع بیش از این هم جنسی می شود و موضوع چیست؟ یا این که ادامه ی اون فقط ایدئولوژیک و آزمایش است.

برنامه-زمانبندی- شب زفاف«حرمسرای مسعودرجوی»
تا این که اولین بار بعد از برنامه ی رقص رهایی که تقریباً از ساعت 10 تا 1 شب بود و جلسه تمام شد، به من گفتند که بعد از تمام شدن حوض به مقر نروم، بلکه «خواهر مریم »با من کار دارد و به دفتر بروم.

به دفتر مریم رفتم -مریم گفت: « امشب، شب زفاف تو و شب معراج توست»

ارتقاء درجه زنان بعداز همخوابی با مسعودرجوی

احساس کردم که یک باره مردم و احساس می کردم در این زمین نیستم. خدایا چه می شنوم.
مریم به من گفت: قدرشناس قیمتی باش که مسعود برایت داده یا همانند من و در سطح من و بیش از من، بعد از این معراج با مسعود یکی می شوی و بار مسئولیت به دوش می کشی و خودت را عاشق ترین می دانی و یا اگر خوب نفهمی و ناسپاسی کنی از دور خارج می شوی، مثل یک سونامی و همچون جسدی می شوی در تشکیلات و روی میز ما خواهی ماند، بنابراین سعی کن که قیمتی که برایت داده شده است را درک کنی و در کار و مسئولیت ماده کنی.
بعد مرا با لبخندی به سمت مجموعه ای که اتاق خواب مسعود بود راهنمایی کرد.

من در حالی که شوکه شده بودم و سردرد عجیبی گرفته بودم باز هم فکر می کردم که این آزمایش است، مگر ممکن است که یک رهبر ایدئولوژیک تا این حد منحط باشد!

باز هم فکر می کردم که این یک ابتلاست؛ اما آن شب تا صبح و شب های مشابه، متأسفانه رجوی را یک مرد  جنسی محض یافتم و از نظر من پلیدی که با تمام این برنامه، رنگ و لعاب ایدئولوژیک به آن زد.

بتول سلطانی درمورد«چرایی قبول کردن همبستری بامسعودرجوی»می گوید:

من در اون لحظات نمی خواستم مقاومت کنم برای اینکه من تصمیم گرفته بودم تا اول ببینم آیا او یعنی رجوی با همسران یاران خودش نه دشمنانش ارضاء خواهد شد و این برای من مهم بود که بدانم اینهمه سال برای چه کسی از همه چیز خودم گذشته ام و اگر به اینجا ختم می شد

یعنی اینکه رجوی حتی با همسران یاران خود نیز همبستر می شود؟

چون همیشه فکر می کردم که رابطه رجوی با مریم یعنی همسر مهدی ابریشمچی ، ایدئولوژیک است و مریم حتی روسری اش را نیز جلوی مسعود برنداشته است اما واقعیتها طور دیگری بر من نمودار شد،

اینجا بود که برمن بسیار واضح شد پس دلیل مرگ «مینو فتحعلی« و غایب شدن «فاطمه حاج خداوردی»بااسم مستعار-تهمینه-که تامدتی بخاطراعتراضش به این اوضاع زندانی بود! و«مهری موسوی»و …

توضیح مدیریت سایت -پیراسته فر:خانم بتول سلطانی می گوید:مخالفت باهمخوابی بامسعودرجوی ،منجربه مجازات  زندان  شدن می شد.)

«بتول سلطانی» درادامه گفت:چند تا از زنان دیگر که جز صندوقخانه سکس رجوی نبوده (تن به سکس بارجوی ندادند)گم وگورشدند! و اگر من هم مخالفت می کردم سرنوشتی مانند آنها پیدا می کردم،

عضوسابق سازمان مجاهدین گفت:شما باور نمی کنید افرادی را حتی الان می شناسم که بلائی بر سر آنها آمده است از نظر روحی و جسمی برای اینکه سازمان پی به مخالفت آنها برده است و طی بیش از هشت سال در چنگ تشکیلات و «رهبری مجنون» همچون رجوی بوده اند.

خانم سلطانی گفت:شما باور نمی کنید این افراد آزادند ولی نمی توانند سخن بگویند همچون پرنده ای که بالهایش قیچی شده است، 

از نظر من ازدواجش با مریم، همچون طلاق گرفتن مریم از شوهرش ابریشمچی این هم همانند آنها رنگ و لعاب هایی به آن زدند و من عمق یک فرقه واپسگرا را دیدم که اینگونه همه چیز افراد را در قید و بند خود نگاه می دارد و از همانجا احساس کردم که همه چیز برای من تمام شد. احساس می کردم همان جا هر چی که از سازمان و مبارزه بود در درونم تبدیل به مشتی خاکستر شد. 

بنابر این من امتناع از این دستور را نابودی می دانستم بنابر تمام اراده و انگیزه ام را بکار گرفتم تا فرار کنم و با هیچ تطمیع و شیوه ای دیگر با تشکیلات ارتباط برقرار نکنم تا بفهمم بر من طی ۲۰ سال در تشکیلات سازمان چه گذشته است، من متوجه باتلاقی شده بودم که روز به روز در آن فرو می رفتم و اراده کرده بودم که خودم را به هر ترتیب که شده بیرون بکشم من می خواستم زنده بمانم

از نظر من ازدواجش با مریم، همچون طلاق گرفتن مریم از شوهرش ابریشمچی این هم همانند آنها رنگ و لعاب هایی به آن زدند و من عمق یک فرقه واپسگرا را دیدم که اینگونه همه چیز افراد را در قید و بند خود نگاه می دارد و از همانجا احساس کردم که همه چیز برای من تمام شد. احساس می کردم همان جا هر چی که از سازمان و مبارزه بود در درونم تبدیل به مشتی خاکستر شد.

جرقه«فرار»زده شد
شاید تصمیم به فرار از همانجا در من قطعی شد. افکار در هم ریخته و پریشانی در ذهنم بود، گاه به ذهنم می آمد همان جا خودکشی کنم و خود را خلاص و نابود کنم، کما این که یکی دو بار هم دست به خودکشی زدم و البته که خدا می خواست زنده بمانم و سند زنده ای باشم.
تنها و تنها یک انگیزه داشتم و آن هم این که آن را به گوش تاریخ برسانم. به گوش دیگران برسانم و مرا بر این می داشت که خودم را نگه دارم و تظاهر کنم.

در جلسات بعدی «حوض شورای رهبری» به محض این که می گفتند«حوض شورای رهبری است»با افسوس به دیگر خواهرانم نگاه می کردم که نوبت کیست که باز قربانی شود. خدا می داند که دعا می کردم که من نباشم و این برایم یک زجر و شکنجه بود.

بامقاومت وافشاگری های زنان معترض«بساط حرمسرا»جمع شد،فتیله اش پایین کشیده شد
حداقل الان و بعد از این افشاگری ها فکر می کنم که شاید رجوی مجبور باشد به این استثمار ادامه ندهد و دکانش را جمع کند. بعد از این به اصطلاح یکی شدن با مسعود و OK شدن توسط مریم، فرد شورای رهبری می شود. FM و مسئول سازمان و یا اگر OK نمی شد در «قلعه ی ۴۹» مبحوس می شد و تحت نظارت و کنترل مستقیم قرار می گرفت.
همه ی شماها شورای رهبری که در این پادگان اسیر هستید می توانید بفهمید که من چه می گویم. بعد از سقوط صدام و مدتی که این جلسات تعطیل شده بود، یک بار از یک شورای رهبری که FM بود، شنیدم، اما نمی خواهم اسمش را ببرم، اسیر و گرفتار است و نمی خواهم زیر فشار برود. اما وی گفت : چند نفری  شاهد صحنه ی تجاوز مسعود رجوی به چندین نفر بصورت آشکار بوده اند.
واقعاً دریغ و افسوس فکر نکنم اینگونه اش دیگر در هیچ فرقه یا حرمسرایی در تاریخ بتوان یافت که البته من از ذکر جزئیات آن معذورم و خجالت می کشم .


*FM به مسئول زن و رده بالا در اشرف گفته می شود که فرماندهی سه قرارگاه را بر عهده داشت.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:درجمع آوری مطالب از منابع مختلف ومتعدد، ویرایش واصلاحات واضافاتی انجام گرفته است

زندان«تیف»کجاست؟(TIPF)پادگان اشرف کجاست؟

کمپ اشرف در سال ۱۳۶۵ در ۸۰ کیلومتری مرزهای ایران در استان دیاله عراق بنیان نهاده شد

نگاهی به آخرین وضعیت تروریست‌ها در پادگان اشرف

نام قرارگاه اشرف برگرفته از نام اشرف ربیعی، نخستین همسر مسعود رجوی،  اشرف و مسعود پس از آزادی اززندان(دی ماه ۱۳۵۷) ازدواج کردند. اشرف در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ به همراه موسی خیابانی  تعدادی دیگر از مسئولین سازمان، در شرایطی که محل سکونت آن ها در زعفرانیه تهران توسط نیروهای کمیته انقلاب اسلامی شناسایی و مورد حمله قرار گرفته بود، کشته شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«ازسقوط عراق تااعدام صدام »۳سال طول کشید.

چهارشنبه،۲۸ اسفند۱۳۸۱( ۱۹ مارس ۲۰۰۳): بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق به وسیله هواپیماهای آمریکایی. 
پنجشنبه،۲۹اسفند۱۳۸۱(۲۰ مارس۲۰۰۳): ورود نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس از مرز کویت به عراق. 
چهارشنبه،۲۰ فروردین۱۳۸۲(۹ آوریل۲۰۰۳): بیست روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق، بغداد توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد و حکومت دیکتاتوری صـدام که فاقد پایگاه اجتماعی و حمایت مردمی بود؛ علیرغم وجود ارتش قوی، تقریبا بدون مقاومت جدی سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.

در ساعت ۵:۳۴ بامداد به وقت بغداد (۶:۰۴ به وقت تهران) در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حملهٔ غافلگیرانه به عراق آغاز شد. پیش از شروع هیچ اعلان جنگی داده نشد.

بغداد(پایتخت) در ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) اشغال شد که سقوط بغداد مساوی با پایان حاکمیت ۲۴ ساله حکومت صدام حسین بود

سرنوشت صدام و یارانش

عراق باکمترین مقاومت  سقوط کرد و «مجسمۀ صـدام »در میدان مرکزی شهر باکمک نیروهای مسلح امریکایی به وسیله مردم عراق به زیر کشیده شد.

دولت صدام در سال ۲۰۰۳ میلادی یعنی همان سالی که دستگیر شد، فروپاشید.

سه سال بعد ازدستگیری اعدام شد

صدام

صدام در ساعت ۸:۳۰ به وقت محلی روز ۲۲ آذر۱۳۸۲ (۱۳ دسامبر۲۰۰۳) در عملیاتی به نام «سپیده‌دم سرخ» و در یک «چاله» در خانه‌ای در روستای «الدور» نزدیک تکریت دستگیر شد

صدام حسین

در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۶محکوم  به اعدام شد و سرانجام در روزشنبه ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ (۹ دی ۱۳۸۵)مصادف با عید قربان در بغداد به دار آویخته شد./پایان توضیحات مدیریت سایت.

بااشغال عراق توسط ارتش امریکا در سال ۲۰۰۳ از ۱۹ مارس تا ۱ مه ۲۰۰۳ (۲۷ اسفند ۱۳۸۱ تا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۲)سقوط صدام، دولت آمریکا اقدام به ساختن تیف در کنار قرارگاه اشرف، مقر اصلی سازمان مجاهدین خلق ایران کرد

زندانیان «تبف»اعضای جدا شده از مجاهدین  خلق-منافقین-بودند که باهماهنگی ونظارت  ارتش آمریکا وارداین زندان می شدند

 

زندان تیف ظاهراً بصورت «کمپ»بودبا حلقه های متعدد  با انواع سیم خاردار و خاکریز و راه بندبود.

زندانیان دراین بیابان متحمل مرارتهای زیادی بودند،جسارت چندنفر اززندانیان وساخت وپاخت بعضی اززندانیان با زندانبان امریکایی،مخصوصاٌبعدازمرگ صدام (2006)سختگیرهابرداشته شد ،اخبارمحبوسین این زندان به بیرون درز کرد وموجب این شد که کمیساریای عالی پناهندگان به این کمپ بیایدوبا زندانیان مصاحبه کندوهمه چی لوبرود.

در تابستان 2008 کمپ پناهندگی سازمان ملل « تیف » بسته شد و نفرات را مجبور کردند که کمپ را ترک کنند. آمریکایی ها یک سقف زمانی مشخص کردند که نفرات بایستی تا این تاریخ کمپ را تخلیه کنند در غیر این صورت ارتش امریکا به زور آنها را بیرون می کند و کمپ را می بندند. در همین راستا یک هیئت از وزارت کشور عراق به همراه نماینده وزارت خارجه امریکا که مسئول نفرات بود به همراه مترجم نفرات را توجیه می کردند که وقتی از کمپ خارج می شوید به طرف شهرهای عربی نروید، بروید بطرف کردستان در غیر این صورت مردم متوجه می شوند و به خاطر جنایت های سازمان مجاهدین شما را می کشند. در انجا یک لیسه پاسه(برگه عبور) برای تردد در عراق به نفرات می دادندکه این لیسه پاسه هیچ اعتباری در کردستان نداشت،بعضاً اینها درکردستان شناسایی می شدند،درهمان اقلیم مجددزندانی می شدند!بهرحال با مماشات -گرفتن رشوه-سربازان امریکایی ،زمینه فرارشان را فراهم می کردند

اخراج منافقین از«اردوگاه اشرف» به اردوگاه «لیبرتی»

ترک «اردوگاه اشرف»بدون هزینه نبوده

در تاریخ ۲۸ ژوئیه ۲۰۰۹( ۶ مرداد ۱۳۸۸) ،اعضای فرقه رجوی مستقر در پادگان اشرف با نیروهای پلیس و ارتش عراق که بر اساس حکم قضایی قصد ورود به این اردوگاه برای جستجو را داشتند درگیر شدند. در جریان این درگیری حدود ۱۰۰ تن از اعضای فرقه رجوی و ۵۰ نفر از نیروهای عراقی مجروح گردیدند.

پلیس عراق ۳۶ نفر از اعضای مجاهدین خلق را به اتهام ممانعت از اجرای قانون توسط مأموران عراقی و مقاومت خشونت بار در این رابطه و ضرب و جرح نیروهای پلیس بازداشت کردند.

پس از درگیری نیروهای امنیتی عراق و مجاهدین خلق در پادگاه اشرف، دولت عراق از سازمان مجاهدین خلق خواست تا پایان سال ۲۰۱۱ خاک این کشور را ترک کند. در پایان سال ۲۰۱۱، بر اثر فشارهای بین‌المللی، دولت عراق با نماینده سازمان ملل متحد در عراق توافقنامه‌ای را امضاء کرد که بر اساس آن مهلت بستن کمپ اشرف تا پایان آوریل ۲۰۱۲ تمدید شد.

ترک« اردوگاه اشرف» ۲۶ شهریور ۱۳۹۱-بعداز۲۶

بعداز ۲۶سال  اقامت اعضای سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف تخلیه این اردوگاه در پنج مرحله آغاز شد که مرحله نخست آن در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ و مرحله پنجم در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ از این اردوگاه خارج شدند. نهایتاً آخرین گروه از اعضای سازمان مجاهدین خلق در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۲ میلادی از قرارگاه اشرف خارج و به قرارگاه لیبرتی اعزام شدند


طبق این توافقنامه قرار شد ۴۰۰ نفر از ساکنان اشرف به قرارگاه لیبرتی در شمال بغداد منتقل شوند تا در آنجا پروسه پناهندگی توسط کمیساریا و انتقال به کشور ثالث(آلبانی) به اجرا در آید

بیست و نهم فوریه ۲۰۱۶-اجتماع خانواده های منافقین-برای آزادی فرزندانشان-لیبرتی

اقامت ۴ساله منافقین  درلیبرتی

وکشورعراق را امن ندانستندو درمرداد ۱۳۹۵(جولای2016) به آلبانی رفتند

کشورآلبانی باجمعیت ۳ میلیون نفره ومساحت ۲۸٬۷۴۸کیلومتر مربع مأمن  منافقین شدوجمعیت -تیرانا-۴۰۰ هزارنفرمی باشد

در آلبانی، مقر اصلی -شیشه ای،مقرسازمان منافقین، نزدیک یک اتوبان «تیرانا» می باشد. در مقر سازمان درپایتخت آلبانی- تیرانا -مسئولین سازمان یک سالن غذاخوری درست کرده اند که جلوی درب ورود و خروج آن پلیس آلبانی ترددها را کنترل می کند

 در آلبانی بر اساس دستورالعمل های تشکیلاتی  از تمرکز نیروهای سازمان جلوگیری می کنند و به طور خاص افرادی که تازه از اردوگاه لیبرتی به تیرانا منتقل می گردند در اتاق های کوچک نگهداری می شوند و حتی برای این که افراد بیرون از محل سکونت خود را نبینند و تحرکات را مشاهده ننمایند  تمامی پنجره های محل سکونت شان را با روزنامه می پوشانند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع مأخوذه ویرایش انجام داده ام وتصاویرافزودم.

ماجرای معاشقه مسعودرجوی درحرمسرای «پایگاه  بدیع زادگان» در منطقه «ابوغریب»
بنابر گفته‌های خانم سلطانی، مسعود رجوی در یکی از جلسات شورای رهبری (جمع زنان) تصریح کرد که مهم‌ترین و اولین وظیفه «نفیسه بادامچی» (پزشک و عضو شورای رهبری) عقیم کردن زنان جوان اشرف بود و نفیسه بادامچی جنایتکار سالها به این شغل ضدانسانی مشغول بود و به بهانه های مختلف زنان را مجبور می‌کرد تا تن به این عمل بدهند و بابت این خوش خدمتی از سرکرده فرقه امتیاز می‌گرفت".

این برنامه ضدانسانی فرقه زیرنظرمستقیم مریم قجر عضدانلو(رجوی) و تحت سرپرستی دو نفر زن به نام‌های «کبری طهماسبی» و «زهره بنی جمال» انجام می‌گرفت و بنا بر شهادت بتول سلطانی تا زمان حضور خودش در اسارتگاه، یکصد وپنجاه نفر از زنان جوان اسیر تحت عمل جراحی قرار گرفته و عقیم شده اند.

«زهرا سادات باقری»، دیگر عضو جداشده از سازمان بود که بعد از فرار از این فرقه جهنمی، علاوه بر شرح این جنایت بزرگ، اسامی 95 تن از زنان عضو سازمان را که تحت این عمل قرار گرفتند و زنانگی آن‌‌ها توسط سازمان گرفته شد، منتشر کرد.

"قصد دارم لیستی را به مردم نشان دهم. لیستی که شامل اسامی ۹۵ زن عضو سازمان مجاهدین خلق است که عمل بیرون آوردن رحم با بهانه‌های مختلف بر روی آنها انجام شده است. اسامی برخی آنان را برای شما قرائت می‌کنم. کبری طهماسبی (هاجر)، صدیقه خدایی صفت، حبیبه طاولی، حوری سیدی، حوری چرندابی، شهربانو سنگری، طاهره زارنجی، انسیه دولتشاهی، مریم نظام الملکی، فرح امامی، انسیه قلی زاده، فاطمه همدانی، اشرف تقوایی و خیلی زنان دیگر...

پزشک جلادی به نام دکتر نفیسه بادامچی عمل جراحی را برای این خانم های بیچاره انجام می‌داد و رحم های آنها را بیرون می آورد. کما این که ما خانم ها و دختران را به صورت نوبتی به پایگاه اشرف فرا می خواندند تا با مسعود رجوی در جشن های مختلف دیدار داشته باشیم. او از طریق مریم رجوی و دیگر اعضای شورای رهبری سازمان هدایایی به ما می‌داد؛ از جمله حوله حمام و لباس‌های زیر زنانه و انواع عطرها و چیزهایی از این دست به اضافه گردنبندهای طلا که عکس مسعود روی آن حک شده بود که خود او آن را بر گردن ما می انداخت و الان شما یکی از این گردنبندها را می بینید که عکس مسعود رجوی روی آن حک شده است."

او به «پا‌اندازی» مریم رجوی در جوش دادن رابطه شوهر فاسدش با زنان عضو شورای رهبری نیز اشاره می کند:مریم رجوی به همراه دیگر اعضای شورای رهبری سازمان، ما را به اظهار عشق خود به مسعود تشویق می کردند و از ما می خواستند تا در خطاب قرار دادن او از کلماتی همچون «عزیزم» و «عشقم» که معمولا عاشق ها به کار می برند، استفاده کنیم.

در بهمن ماه سال ۱۳۹۳، «انجمن زنان جداشده از سازمان (مجاهدین) خلق در اروپا» کنفرانسی در بروکسل برگزار کرد که در آن سه تن از زنانی که تا مرتبه عضویت در شورای رهبری سازمان ارتقاء یافته بودند و بعد از آن بریدند، به ذکر خاطرات تکان‌دهنده خود پرداختند.

خانم «بتول سلطانی» عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق، برای اولین بار به طور تفصیلی از جزییات مراسمی به نام «رقص رهایی» پرده برداشت، مراسمی که ماهیت «فرقه»ای سازمان منافقین و حس تملک رهبر فرقه را بر همه اعضاء بیش از همیشه آشکار می‌کرد:

در زمستان سال ۱۹۹۸( بهمن ۱۳۷۶) در جلسه‌ای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباس‌ها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد!

«بتول سلطانی» گفت:حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال می کردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟! حس فضولی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش می‌کردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم خانم «فائزه محبت‌کار»،  فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف، را ببینم.

بالاخره زمان موعود فرا رسید. من به همراه تعداد زیادی از اعضای زن شورای رهبری در مقر فرمانده و رهبر کل آن زمان مسعود رجوی در «پایگاه  بدیع زادگان» در منطقه «ابوغریب» بغداد حاضر شدیم. بعد از یک ساعت انتظار یکی از کارمندان دفتر فرماندهی کل که مسئول امور اداری و خدماتی مسعود و مریم رجوی بود نزد ما آمد و یک بسته ای حاوی حوله و لوازم حمام و آرایش بین حاضران توزیع شد و گفت هر کس از شما که بدون حمام رفتن و عطر زدن به اینجا حاضر شده باید استحمام کند و عطر بزند و در نهایت پاکیزگی باشد.

«بتول سلطانی»:من با خودم سوال می‌کردم که هدف از این کارها چیست؟! آیا مسعود می‌خواهد ما را عریان ببیند؟! چرا این همه بر استحمام فوری و خصوصا در این مکان یعنی در مقر مسعود و مریم رجوی اصرار می‌ورزند؟!
با خودم کلنجار می‌رفتم و سعی می‌کردم خودم را به این نکته قانع کنم که این خواسته آنها صرفا برای آزمایش میزان سرسپردگی ما به رهبری است. بعد از اینکه همه آماده شدند به ما دستور دادند که وارد سالن «ایکس» شویم. ملافه‌های سفیدی بر روی فرش پهن شده بود. همه سالن پوشیده از رنگ سفید بود. دو مبل سفید رنگ هم در وسط سالن قرار داده بودند که رو به روی آن میزی بود که بر روی آن قرآن و آینه و شمع های روشن و صندوق کوچکی که بعدا فهمیدیم داخل آن گردنبندهای طلا وجود داشت و همچنین یک کیک چند طبقه و بزرگ قرار داشت. بعد از چند دقیقه هیاهویی به پا شد و مسعود و مریم رجوی وارد آن سالن شدند و مسعود لباس راحتی و در واقع لباس خانگی خود را به تن داشت و جوراب به پایش نکرده بود و مریم بی حجاب و با موی آراسته حاضر شد. مسعود بر روی مبل نشست و مریم هم در مبل دیگر و در کنار او نشست. سپس بلند شد و پشت سر مسعود ایستاد. یکی از خانم ها به او گفت چرا نمی‌نشینی؟! مریم با لبخند گفت: «من این مبل را برای شما و همسران دیگر مسعود خالی گذاشتم!»"

حقایق دردناک از ضد زن‌ترین سازمان جهان/ از شکنجه گاه «اشرف» تا «حرمسرای» مسعود رجوی+ تصاویر

این‌جا بود که کل تصویری که طی سال‌ها در ذهن بتول سلطانی، به عنوان یک عضو پاکباخته‌ی سازمان درباره جایگاه «مقدس» رهبری، و رابطه‌ی معنوی و ایدئولوژیک بین رهبر و اعضاء شکل گرفته بود، فروپاشید و او با حقیقت عریان و زننده‌ای مواجه شد:

"من از این عبارت «همسران دیگر مسعود» شوکه شدم! و از اینکه زنان عضو شورای رهبری کشف حجاب کرده اند، غافلگیر شدم.

«بتول سلطانی»:در آن لحظات قلبم به شدت می‌تپید و نمی‌دانستم که نقشه دقیقا چه بود؟! و مراحل بعدی آن چیست؟ فکر می کردم که قرار است میزان سرسپردگی ما به رهبرمان و میزان تعهد ما به عهدی که با او بستیم و اعلام آمادگی ما برای ازدواج با او مورد محک قرار بگیرد. سپس در یک نقشه احتمالا از پیش تعیین شده مسعود از مریم پرسید: "مریم اینها چه می خواهند؟! و چرا آن ها را به اینجا آورده ای؟

مریم رجوی پاسخ داد: «به این‌جا آمده اند تا مراسم ازدواج بین خود و آن ها را برایشان اجرا کنی ... مگر نگفتم که هر زنی باید راه مرا در پیش بگیرد؟! ... من بارها و بارها گفتم که همه زنان مجاهد خلق همسران تو هستند و این مساله ای جدی و واقعی است و یک شعار نیست» سپس مریم به ما گفت: «هریک از شما باید به تنهایی بر روی این مبل و در کنار مسعود بنشینید تا مسعود خطبه عقد را بر شما بخواند و هر یک از شما باید رضایت و موافقت خود را با ازدواج با مسعود اعلام کنید.»

حقایق دردناک از ضد زن‌ترین سازمان جهان/ از شکنجه گاه «اشرف» تا «حرمسرای» مسعود رجوی+ تصاویر

بعد از اینکه مسعود رجوی خطبه عقد را خواند صندوق کوچک روی میز را باز کرد و گردنبندهای طلا را از آن بیرون آورد و آن را بر گردن هر یک از ما قرار می داد و بعد از آن ما را در آغوش می گرفت و می بوسید.
در اینجا بود که مریم رجوی به ما گفت: «شما از این به بعد همسران مسعود هستید

 بتول سلطانی ادامه می دهد:ناگهان صدای موسیقی بلند شد و دیدم که زنان قدیمی و عضو شورای رهبری خود را بر روی ملافه سفید رنگ انداخته و لباس های خود را درآوردند و در مقابل مسعود رجوی و با دستور وی در مقابلش رقصیدند و این‌جا بود که مسعود گفت: «این همان رقص رهایی است»!! سپس با صدای بلند به ما گفت: «شما برای من همچون زنان پیغمبرید یعنی ازدواج شما با فردی دیگر حرام است» سپس آیه 32 سوره احزاب قرآن کریم را قرائت کرد: ««یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا». "ای همسران پیامبر، شما اگر تقوا پیشه کنید مانند دیگر زنان (عادی) نیستید، پس با گفتارتان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض (فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد، و گفتاری نیکو (و دور از تحریک و ریبه) بگویید.

«بتول سلطانی»:این‌جا بود که مریم رجوی دیگر زنان را تشویق می‌کرد تا لباس‌های خود را از تن بیرون کنند و در مقابل همسرش مسعود عریان و لخت برقصند!! و گفت: «چرا شما خودتان را برای مسعود نمی‌کشید و با هم رقابت نمی‌کنید و از او نمی خواهید تا به شما اجازه بدهد به تنهایی وارد اتاق خواب او بشوید و با مسعود تنها و همبستر شوید؟»

جدای از وقاحت گندآلودی که در جای جای این صحنه‌ها نهفته، اوج بی‌شرمی و رذالت مریم رجوی آن‌جاست که (نعوذ بالله) مسعود را با پیامبر اعظم، حضرت ختمی مرتبت(ص)، مقایسه و از تعبیر به «معراج» رفتن زنان در اشاره به همبستری همسر جنایتکار و فاسدش استفاده می‌کند:سپس زنان به صف ایستادند و هر یک از آنها ثبت نام شدند تا به صورت نوبتی و در یک شب با مسعود هم بستر شوند تا این که در یکی از روزها نوبت به من رسید. مریم مرا فرا خواند و گفت: «امشب شب عروسی و شب معراج توست!!» به هنگام شب به محل اقامت مسعود رفتم و مریم مرا تا اتاق خواب او همراهی کرد و مسعود با من همبستر شد و رابطه جنسی برقرار کرد.

خانم «نسرین ابراهیمی»، از اعضای ارشد سابق سازمان و از فرماندهان ارتش به اصطلاح «آزادیبخش»؟!، ابعاد دیگری از این «خود-پیامبر-پنداری» رهبر فرقه(مسعود رجوی) را در این کنفرانس ترسیم کرد. فرقه‌ای که در آن مردان و زنان نه تنها از برآوردن طبیعی‌ترین و بدیهی‌ترین خواست‌های غریزی خود به شدّت منع می شوند، که حتی حق ندارند در ذهن خود به همسران سابق خود(که فرقه ظالمانه و ناجوانمردانه آن‌ها را وادار به طلاقشان کرده) فکر کنند:هر گاه مردی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و ساکنان پایگاه اشرف در پایگاه به زنی نگاه می کرد، او را در زندان قرار می دادند و شکنجه می کردند. به همین خاطر مسعود رجوی اختیار کامل داشت و هر جور که می خواست عمل می کرد و هر مردی را که حتی به همسر سابقش فکر می کرد و هر زنی را که به شوهر سابقش فکر می کرد را مجازات می نمود. با این‌ که ما رفتارهای رجوی و تعامل او با زنان و دختران را می دیدیم اما هیچ گاه فکر نمی‌کردیم که رجوی به بهانه مبارزه و جهاد و پیوستن به سازمان، از آن ها سوء استفاده جنسی کند.

به یاد دارم که مسعود رجوی در جشن ها و جلسات خود با زنان و دختران سازمان، لباس هایی را به تن می کرد که در جلسات خود با مردان سازمان، آن لباس ها را نمی پوشید. در ماه رمضان با زنان و دختران می نشست و به آن ها دستور می داد که دور او جمع شوند و او را در آغوش بگیرند. این مساله اگر توسط مردان سازمان رخ می داد گناهی نابخشودنی بود. اما خود رجوی در میان زنان و دختران می نشست و برای نشان دادن عشق خود به آنان بقیه چای خود را به آنان می داد تا آن را بنوشند و تبرک بگیرند.

«خانم ابراهیمی» در ادامه از سرنوشت تلخ دختران و زنان «زیبارویی» می گفت که از بداقبالی مورد توجه رجوی کفتارصفت قرار می گرفتند:در این جلسات و جشن های خاص مسعود رجوی از بین حضار، زنان و دختران جوان و زیبا رو را انتخاب می کرد و آن ها را با نام کوچک خود صدا می نمود و به آنان دستور می داد تا در کنار او بنشینند. بعد از آن با لمس کردن بدنشان با آنان شوخی می کرد.

«سارا حسنی»کیست؟

برای مثال به یاد دارم که دختر زیبارویی به نام «سارا حسنی» در آنجا حضور داشت که رجوی او را فراخواند و گفت: «سارا !برای من چای بیاور».

«سارا حسنی» هم برای او چای آورد و بعد از آن رجوی شروع به شوخی کردن با او نمود.

اما بعد از مدتی؛ از مخفی شدن سارا به مدت چند ماه غافلگیر شدیم و هنگامی که او را دیدیم وضعیت نامناسب داشت و افسرده و از لحاظ روانی دچار مشکل شده بود. دقیقا نمی دانستیم که رجوی با او چه کار کرده بود؟!

مسعودرجوی به همه دختران(باکره)تجاوزکرد!
«نسرین ابراهیمی»گفت:در پایگاه اشرف مسعود رجوی صرفا با زنان عضو شورای رهبری رابطه جنسی برقرار نمی کرد بلکه به دختران باکره زیبارو اجازه نمی داد که باکره باقی بمانند .

خانم ابراهیمی گفت:این تجاوز به صورت انفرادی(خلوت)بود و یا دسته‌جمعی درحضوردیگردختران.
 عضوسابق سازمان مجاهدین خلق ادامه داد: به یاد دارم که دختر خوشگلی به نام« الهه» از عرب های ایران بود و به رقص عربی آشنا بود که رقص عربی جالبی می کرد، یک بار در جشنی که در اشرف برگزار شد، روبه روی مریم رجوی رقصید. مریم به او گفت: «وقتی مسعود وارد جشن شد در مقابل او برقص» الهه هم این کار را انجام داد و بعد از آن مریم، الهه را با خود به مقر اقامت مسعود برد.

«مریم سنجابی» دیگر عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق بود که در این کنفرانس زبان به افشای رازهای مخوف اشرف گشود و از «زنانی» صحبت کرد که در دانشگاه دوزخی سازمان نه تنها از مقام زنانگی، که از مقام انسانیت سقوط کردند و تبدیل به شکنجه‌گرانی حرفه‌ای شدند که بی‌رحمانه رفقا و دوستان دیروز خود را با اتهامات واهی و دروغین شکنجه می کردند:در اوایل سال ۱۹۹۵(دی ۱۳۷۳)بعد از آنکه ۸ سال از پیوستن من به سازمان خلق و کارم در پایگاه های بغداد می گذشت، مرا به پایگاه اشرف منتقل کردند. در پایگاه اشرف مرا در مقرّی به نام «قلعه» وارد کردند که یک زندان معروف و هولناکی است که در «خیابان ۴۰۰ پایگاه اشرف» قرار دارد و من سوار بر ماشین بودم. پس از آن‌که دروازه های آهنی قلعه را بستند به سرعت مرا از ماشین پیاده کردند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند 

و سپس داخل یک اتاقی انداختند که در آن «محبوبه جمشیدی» معاون فرمانده کل ستاد ارتش آزادیبخش ملی را دیدم که پشت میز نشسته بود. مرا بر روی صندلی نشاندند.

«مریم سنجابی»گفت: «محبوبه جمشیدی» بلافاصله شروع به فریاد زدن و فحش دادن به من کرد و گفت: «تو مزدور و مأمور رژیم هستی و ما تو رو می کشیم».

«خانم سنجابی»گفت:تا می خواستم صحبت کنم مرا کتک می زدند و فحش می دادند. بعد از چند دقیقه چشمانم را بستند و مرا در سلولی که پنج زن و دختر دیگر در آن وجود داشت قرار دادند.

نام برخی از آن ها «فریده علیزاده» و «مژگان محمد زمانی» و «زهرا احمدی »بود.

«مریم سنجابی»گفت:بعد متوجه شدم که ۳ یا ۴۰ سلول دیگر هم وجود دارد که در آن برخی زنان زندانی هستند.

درهای سلول را فقط سه بار در روز به منظور دستشویی و وضو گرفتن باز می کردند و ما را چشم بسته و پشت سرهم می بردند و به هیچ یک از ما اجازه نمی دادند تا بیشتر از یک دقیقه در دستشویی بمانیم و اگر بیشتر می ماندیم پس از خروج ما را کتک می زدند.

«مریم سنجابی»گفت: از شکنجه شدن خود به دست زنی به نام «فاطمه خردمند» گفت که برای در هم شکستن جسم و روح او و سایر زندانیان سازمان(که خود تا دیروز عضو شورای فرماندهی منافقین بودند) از دادن رکیک‌ترین فحش‌ها و شدیدترین خشونت‌ها ابایی نداشت. به واقع «فاطمه خردمند»، نماد همه زنان فرقه منافقین است که در پی سالیان سال مغزشویی، تبدیل به یک ربات بی‌رحم و بی‌عاطفه شده که برای رضایت رهبر فرقه حاضرند همه اصول انسانی را زیر پا بگذارند:بعد از تقریبا یک هفته ما را به سلولی که تقریبا ۳۰ زن در آن حضور داشتند منتقل کردند. طی این مدت زندان بان های ما حشمت تیفتکچی و ناهید صادقی و کبری حسنوند و فاطمه خردمند بودند که فاطمه خردمند با پوتین نظامی خودش به تمام اعضای بدن من از جمله سر و صورتم ضربه وارد می کرد. همزمان به من فحش های رکیک هم می داد و ضربات سهمگین او منجر به پاره شدن لب ها و خونریزی شدید شد بی آن‌که این خونریزی پانسمان و یا بخیه زده شود و آثار این پارگی هنوز بر لبانم مشخص است.

«مریم سنجابی»گفت:در یکی دیگر از روزها فاطمه خردمند همچون حیوان درنده به قصد شکستن دستم به من حمله کرد به طوری که به شکل دیوانه وار دستانم را می پیچید تا آن را بشکند اما موفق به این کار نشد چون من محکم او را به عقب هل دادم . فقط عصب دست راست مرا مورد اصابت قرار داد به طوری که دست راست من چندین سال بی حس بود و آثار این ضربه همچنان مشخص است.

این روش شکنجه به مدت ۱۰ روز بر روی من ادامه داشت. در یکی از روزها «شهین حائری» و «سعیده شاهرخی» و دیگر زندان بان ها آمدند و من موفق نشدم که آن ها را درست ببینم. این سه نفر مرا روی زمین کشیدند و به اتاقی بردند و دست و پایم رابستند و کف پا و تمام بدنم را با شلاق زدند به طوری که بی هوش شدم. سپس بر روی صورتم آب ریختند تا اینکه دوباره بهوش آمدم و دوباره عملیات شکنجه و تازیانه زدن را شروع کردند و دوباره از هوش رفتم و این بار وقتی به هوش آمدم خودم را در همان سلول یافتم و بعد از ۱۰ روز شکنجه وحشیانه و مستمر مرا به سلول دیگر زندانی ها، منتقل نکردند بلکه مرا به محل سابق یعنی خیابان ۴۰۰ در پایگاه اشرف بازگرداندند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:همایش های مجاهدین خلق 

در همایشی که «شورای ملی مقاومت» و نهاد مرتبط با آن «سازمان مجاهدین خلق ایران» روز شنبه نهم تیرماه در پاریس برگزار کردند، مریم رجوی، رهبر این سازمان، و شماری از سیاستمداران و مقام‌های پیشین آمریکا، اروپا و چند کشور منطقه سخنرانی کردند.

الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ

رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک و از مشاور حقوقی دونالد ترامپ، بیل ریچاردسون، نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل، و همچنین نخست وزیر سابق کانادا و وزیران خارجه پیشین فرانسه و ایتالیا از جمله شرکت‌کنندگان در این همایش سالانه بودند.

از جمله مواردی که در گفته‌های سخنرانان این همایش مطرح شد می‌توان به اوضاع سیاسی و اقتصادی فعلی در ایران، پیامدهای خروج آمریکا از برجام و نقش اروپا در رابطه با ایران اشاره کرد اما محور اصلی این همایش اعتراض‌های گسترده در ایران بود که شرکت‌کنندگان آن را «نشانه سقوط جمهوری اسلامی در آینده نزدیک» دانستند.

در روزهای اخیر، اعتصاب و تجمعاتی در تهران و چند شهر دیگر برگزار شد که هرچند در اعتراض به گرانی و نابسامانی بازار ارز بود اما مطالباتی سیاسی و اعتراض به سیاست‌های جمهوری اسلامی در منطقه نیز در آنها مطرح شد.

شاهین قبادی، سخنگوی سازمان مجاهدین خلق، به رادیو فردا گفت که سخنرانان نشست روز شنبه در پاریس بر «اقدام قاطع در برابر حکومت جمهوری اسلامی» تأکید کردند.

سازمان مجاهدین خلق به عنوان یکی از بدیل‌های مهم در مقابل رهبران جمهوری اسلامی مطرح می‌شود و اکثر اعضا و هواداران این سازمان، در پی تخلیه قرارگاه اشرف و سپس کمپ آزادی در عراق، فعالیت‌های خود را در آلبانی و چند کشور اروپایی دیگر ادامه می‌دهند.

جولیو ترتزی، وزیر خارجه پیشین ایتالیا و یکی از سخنرانان همایش روز شنبه در پاریس، در گفت‌وگو با رادیو فردا خواستار تغییر سیاست اروپا و نزدیکی بیشتر به آمریکا در اعمال تحریم‌ها علیه ایران شد.
بی بی سی نوشت:

سایت سازمان مجاهدین خلق سخنرانان این نشست را چنین معرفی کرده است: نیوت گینگریچ رئیس پیشین کنگره آمریکا، جان بولتون سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل، مایکل موکیزی وزیر سابق دادگستری آمریکا، هوارد دین رئیس پیشین حزب دموکرات آمریکا، فیلیپ کراولی سخنگوی سابق وزارت‌خارجه آمریکا، تام ریج اولین وزیر امنیت داخلی آمریکا، بیل ریچاردسون، فرماندار، سفیر و وزیر پیشین در آمریکا، ارتشبد جیمز کانوی فرمانده پیشین نیروی تفنگداران دریایی آمریکا، مارک کینزبرگ سفیر پیشین آمریکا در مراکش، ژنرال دیوید فیلپس فرمانده سابق حفاظت اشرف، لوییس فری رئیس سابق اف.بی.آی، فرانسیس تاونزند مشاور رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، جولیو ترتزی وزیر خارجه پیشین ایتالیا، اد ملکرت نماینده پیشین دبیرکل سازمان ملل‌ متحد در عراق، استرون استیونسون رئیس پیشین هیئت رابطه با عراق در پارلمان اروپا، سیداحمد غزالی نخست‌وزیر پیشین الجزایر، پاندلی مایکو نخست‌وزیر اسبق آلبانی، رامایاد وزیر پیشین حقوق‌ بشر فرانسه، اینگرید بتانکورد کاندیدای پیشین ریاست‌جمهوری کلمبیا و صالح القلاب وزیر پیشین تبلیغات اردن.

البته شماری از سخنرانان نیز با سمت و عنوان فعلی خود معرفی شده و در این نشست سخنرانی کرده اند: «سناتور آمریکایی رابرت توریسلی»، «چاک والد» معاون فرمانده ارتش آمریکا در اروپا، اولین یونه عضو سنای فرانسه، «سر دیوید ایمس» نماینده پارلمان انگلستان (بریتانیا)،« آنتئا مک اینتایر» نماینده پارلمان اروپا از انگلستان، «پال موناهان» نماینده پارلمان انگلستان، «ماتیو آفورد» نماینده پارلمان انگلستان، «جودی اسکرو »نمایندهٴ مجلس کانادا، «فرانسیس ری یل »نماینده پارلمان فدرال سوئیس، «محمد اللحام» نماینده پارلمان فلسطین، «ژیلبرت میتران« رئیس بنیاد «دانیل میتران» و از فرزندان فرانسوا میتران، رئیس‌جمهور  فرانسه، سناتور «ونسان کاپوکانیرو» شهردار بورژه و دو تن از رهبران مخالفان بشار اسد در سوریه.
نشست سالانه سازمان مجاهدین خلق ایران، در شهر« بورژه »در حومه پاریس،  سخنرانی شاهزاده «ترکی الفیصل»، رئیس پیشین سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی (استخبارات) دراین همایش.
نشست سالانه این سازمان که معمولا در ماه ژوئن برگزار می شد، امسال به دلیل تقارن با ماه رمضان در روزشنبه، ۱۹ تیر ۱۳۹۵(۹ژوییه۲۰۱۶) برگزار شد.

سال گذشته نیز حضور ترکی الفیصل، شاهزاده‌ی سعودی و رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان، همایش سازمان مجاهدین خلق ،پاریس ۹ تیر ۱۳۹۶
و به‌کاربردن صفت «مرحوم» برای مسعود رجوی ازسوی او در سخنرانی‌اش در این نشست، بسیار مناقشه‌برانگیز شده بود.۹ تیر ۱۳۹۶

افشای مرگ مسعودرجوی««مرحوم مسعود رجوی»


جان بولتون،رودی جولیانی،ترکی الفیصل...همایش سازمان مجاهدین خلق ،پاریس ۹ تیر ۱۳۹۶

BBCدر ۲۰تیر ۱۳۹۵(۱۰ژوییه۲۰۱۶)نوشت: ترکی الفیصل در قبال رهبران جمهوری اسلامی، بخش دیگری از سخنان او نیز مورد توجه قرار گرفته است.

«آقای فیصل» زمانی که قصد داشت خطاب به مریم رجوی سخن بگوید و اقدامات او و همسرش مسعود رجوی را بستاید، از آقای رجوی با عنوان مرحوم یاد کرد، و پس از آنکه به دلیل تشویق حضار،مجدداً جمله اش را تکرار کند: از اقدامات«مرحوم مسعود رجوی» سخن گفت.

BBC نوشت:در آن زمان، نه مریم رجوی به عنوان مخاطب او و نه حاضران در نشست، واکنشی نشان ندادند(تعجبی نکردند)امااین کلمه«مرحوم»  از سخنان منتشر شده  ترکی الفیصل در رسانه های سازمان مجاهدین خلق،  حذف شد

همایش «شورای ملی مقاومت»سازمان مجاهدین خلق  درپاریس۹ تیر ۱۳۹۷ 

جان بولتون،رودی جولیانی،ترکی الفیصل...همایش سازمان مجاهدین خلق ،پاریس ۹ تیر ۱۳۹۶
همایش «شورای ملی مقاومت»سازمان مجاهدین خلق  درپاریس۹ تیر ۱۳۹۷

بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق

سازمان مجاهدین خلق ایران در شهریور ۱۳۴۴ به‌وسیله سه نفر از اعضای نهضت آزادی ایران به نام‌های محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک‌بین پایه‌گذاری شد. اندکی بعد اصغر بدیع‌زادگان، علی باکری، عبدالرسول مشکین‌فام، ناصر صادق، علی مهین‌دوست، حسین روحانی و شمار دیگری به آنها پیوستند.

عید فطر 1340/حصارک کرج،آیت الله طالقانی،مهندس مهدی بازرگان ،محمد حنیف نژاد وبرخی ازاعضای اولیه نهضت آزادی

۱۳۴۰. محمدحنیف نژاد (بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق) در کنار مهندس مهدی بازرگان و آیت الله طالقانی در حاشیه یکی از اردوهای انجمن اسلامی مهندسین

آنان بعد از تشکیل سازمان به تدریج در دینداری خود بنیاد عمل کرده و مستقلا و بدون اینکه در علوم دینی تخصص داشته باشند به برداشت خود از دین عمل می‌کردند. این رویکرد زمینه ساز انحراف و التقاط آنان با مکتب چپ و تاکتیک‌های مبارزاتی شد و در نهایت به تغیر ایدئولوژی در آغازین سالیان دهه ۵۰ انجامید.

 قبل از آنکه بنیانگذاران سازمان در سال ۱۳۵۱ دست به اقدام مسلحانه بزنند، توسط ساواک دستگیر و سران سازمان اعدام شدند و گروهی از اعضای درجه ۲ و ۳ سازمان که مدعی بودند به رویکرد اسلامی سازمان وفادار هستند به حبس ابد محکوم شدند که مسعود رجوی نیز از اعضای آن به شمار می‌رفت و رهبری سازمان را به دست گرفت. 


درگیری شدید بایورش پلیس آلبانی به اردوگاه اشرف

آلبانین دیلی نیوز(۳۰ خرداد ۱۴۰۲)نوشت: وزارت کشور آلبانی امروز نسبت به درگیری داخلی رخ داده در اردوگاه گروهک تروریستی منافقین واقع در «مانز» (Manze)شهر«دورس» واکنش نشان داد.

یورش پلیس آلبانی به اردوگاه اشرف(تیرانا)شهرک دورس منطقه مانز

منطقه مانز شهر «دورس»کشورآلبانی«مقرسازمان مجاهدین خلق ایران»(منافقین)

حمله پلیس آلبانی به کمپ اشرف

Arnavutluk polisinden İran mülteci kampına baskın: 1 polis yaralandı

بر اساس این گزارش، پلیس آلبانی روز سه‌شنبه(۲۰ ژوئن ۲۰۲۳) هشداری مبنی بر درگیری بین اعضای این گروهک تروریستی دریافت کرده است.

درگیری پلیس با اعضای مجاهدین خلق

مقرمجاهدین خلق ایران درشهرتیرانا

The People's Mujahidin: the Iranian dissidents seeking regime change in  Tehran

مقرمنافقین(تیرانا)آلبانی

2023/06/arnavutluk-polisinden-iran-multeci-kampina-baskin-1-polis-yaralandi.jpg

به گفته وزارت کشور آلبانی، پلیس ایالتی این کشور با همکاری دادستان ویژه مبارزه با فساد و جرایم سازمان یافته، مامور رسیدگی به وضعیت اعضای گروهک تروریستی منافقین شده اند.

The People's Mujahidin: the Iranian dissidents seeking regime change in  Tehran

کمپ اشرف۳

2023/06/arnavutluk-polisinden-iran-multeci-kampina-baskin-1-polis-yaralandi_1.jpg

در بیانیه وزارت کشور آلبانی همچنین روی این مسئله تاکید شده است که اعضای گروهک تروریستی منافقین به شروط تعیین شده از سوی مقامات این کشور عمل نکرده و اقدام به جنایت و درگیری کرده‌اند.

یورش پلیس آلبانی به اردوگاه اشرف(تیرانا)شهرک دورس منطقه مانز

2023/06/arnavutluk-polisinden-iran-multeci-kampina-baskin-1-polis-yaralandi_6.jpg

در همین پیوند دادستان آلبانی اعلام کرده است: اقدامات و فعالیت‌های منافقین در خاک آلبانی بر خلاف توافق‌های صورت گرفته بین دولت و این گروهک صورت گرفته است.

2023/06/arnavutluk-polisinden-iran-multeci-kampina-baskin-1-polis-yaralandi_2.jpg

بر اساس گزارش‌های رسیده از آلبانی، اعضای گروهک تروریستی منافقین مقابل نیروهای پلیس این کشور برخورد مسلحانه انجام داده‌اند.

کشور آلبانی (تیرانا)

2023/06/arnavutluk-polisinden-iran-multeci-kampina-baskin-1-polis-yaralandi_4.jpg

توضیح مدیریت سایت-پیراسه فر:درگیری بین «مجاهدین خلق ایران»(منافقین) و «پلیس آلبانی»

الشرطة الألبانیة تفتش مقر زمرة المنافقین الإرهابیة فی دوریس

پلیس آلبانی به اردوگاه پناهندگان در منطقه «مانز»(Manz) جایی که اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) مخالف دولت ایران زندگی می کنند، یورش برد.

کمپ اشرف ۳ آلبانی/منطقه مانز(شهردورس)

2023/06/arnavutluk-polisinden-iran-multeci-kampina-baskin-1-polis-yaralandi_5.jpg

در این عملیات یک پلیس زخمی شد.

پلیس آلبانی صبح امروز عملیاتی را علیه اعضای این سازمان در این کشور انجام داد. در بیانیه اداره کل پلیس، یورش به اردوگاه پناهندگان محل سکونت اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در منطقه مانیز شهر دورس انجام شد. ادعا شده است که این عملیات که برای اهداف کنترلی انجام شده است، به دستور دادستانی ویژه آلبانی برای جرایم سازمان یافته و فساد (SPAK) سازماندهی شده است. در بیانیه پلیس آمده است که این عملیات بر اساس حقوق بین الملل بشر و قوانین کشور انجام شده و منطقه محل استقرار کمپ تحت کنترل بوده است. گفته شد افسر پلیس که در جریان این عملیات مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شد.
مجاهدین خلق: یک نفر کشته و۳۶ زخمی شدند
از سوی دیگر در بیانیه سازمان مجاهدین خلق آمده است که پلیس مطابق با حقوق بشر عمل نکرده و یک نفر بر اثر مداخله شدید جان خود را از دست داده و ۳۶ نفر دیگر مجروح شده اند.

پناهندگان در «کمپ اشرف» پس از عملیات مقاومت در برابر پلیس را آغاز کردند.

در بیانیه مطبوعاتی که از سوی آلبانی در اختیار رسانه ها قرار گرفت، آمده است که فرد متوفی «علی مستشاری» است، در حالی که پلیس آلبانی اعلام کرده است که «مستشاری» بر اثر سکته قلبی درگذشته است.

«منافق کشته شده درحمله پلیس آلبانی به کمپ اشرف کیست؟»

«عبدالوهاب فرخی نژاد» درماجرای اعلان حمله مسلحانه(فازنظامی)ترورهای خیابانی در۳۰ خرداد ۱۳۶۰ ازفرماندهان ارشد سازمانبودکه دستورترورمی داد.

«مجید محمدی» از اعضای بریده سازمان:فرجی‌نژاد می‌گفت: «شاخص ما برای ترور چند مورد بوده؛ اول اینکه شخص ریش داشته باشد، دوم اینکه یقه پیراهن وی کامل بسته باشد»

«در این دو مورد برای ما کاملا مسجل می‌شد که وی یا پاسدار بوده یا طرفدار این حکومت. برای ما کاملا روشن بود و نیازی به پرسش و پاسخ نداشتیم و عمل ترور را انجام و او را به رگبار می‌بستیم.».
عیدالوهاب فرجی‌نژاد معاون تیپ خط‌شکن مجاهدین خلق درعملیات فروغ جاویدان۱۳۶۷ بود که باید از سرپل‌ذهاب تا کرند را اشغال می‌کرد.

«صمد نظری» یکی دیگر از بریده‌های سازمان نوشت: «حدود ۳۵ نفر از سربازان در روز دوم خود را تسلیم نیرو‌های سازمان منافقین به فرماندهی فردی به نام افشین (عبدالوهاب فرجی) کردند»

فرمانده به آن‌ها دست‌بند و چشم‌بند زد و در گوشه‌ای جمعشان کرد. تعدادی از آن‌ها به دلیل تشنگی مستمرا از نگهبانان تقاضای آب می‌کردند.

یکی از فرمانده‌های دسته‌ها به فرمانده خود اطلاع داد که آن‌ها آب می‌خواهند. فرمانده افشین با اشاره دست به دوتا از تیربارچی‌ها اشاره کرد و گفت «به اسرا آب بدهید. تیربارچی‌ها بی‌رحمانه تمامی اسرا را به رگبار بستند»

یکی از فرمانده‌های دسته‌ها به فرمانده خود اطلاع داد که آن‌ها آب می‌خواهند.« فرمانده افشین با اشاره دست به دوتا از تیربارچی‌ها اشاره کرد» و گفت «به اسرا آب بدهید» تیربارچی‌ها بی‌رحمانه تمامی اسرا را به رگبار بستند.


بیانیه وزارت کشور آلبانی
در بیانیه وزارت کشور آلبانی آمده است که تصمیم دادگاه به این دلیل اتخاذ شده است که افراد حاضر در کمپ از توافق نامه پذیرش در سال ۲۰۱۴ تبعیت نکرده اند. بیان شد که این عملیات کاملاً با قوانین عملیات انجام شده در کشور مطابقت دارد.
حضور مجاهدین خلق در آلبانی

Arnavutluk polisinden İran mülteci kampına baskın: 1 polis yaralandı
طبق آمار رسمی، ۲۸۰۰ عضو مجاهدین خلق در آلبانی وجود دارد. پس از درخواست آمریکا برای پذیرش اعضای این سازمان، کمپی با نام «کمپ اسراف۳»(منطقه مانیزشهر دورس» ساخته شد. در حالی که ورود پناهجویان از عراق به آلبانی پس از این درخواست آغاز شد،

شهر ساحلی«دورس» دومین شهر بزرگ بعد از«تیرانا» است،سواحل دورس با فاصله نیم ساعته در غرب شهر تیرانا واقع شده است. این شهر از شهرهای ساحلی دریای آدریاتیک است

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منطقه«مانز» یا (مانزه) یک شهرک و یک شهرداری سابق در شهرستان دورس، در غرب آلبانی است. در سال ۲۰۱۵ به زیرمجموعه شهرداری دورس تبدیل شد. جمعیت این شهر حدود ۲۰ هزارنفراست. این شهر به دلیل مقر گروه مجاهدین خلق ایران که محوطه آنها به عنوان «کمپ اشرف»، شناخته می شود.

آلبانی پذیرش پناهندگان را کمکی به آمریکا می داند. اگرچه رسما می گوید این کار را برای مدت معینی انجام می دهد، اما ایران مدعی است که این سازمان به طور نامحدود در آلبانی باقی خواهد ماند.
سال گذشته دولت آلبانی سفارت ایران در «تیرانا »را بست و تمامی دیپلمات های خود را اخراج کرد و ایران را به جاسوسی علیه منافع ملی و ده ها حمله سایبری به این کشور متهم کرد.