پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

دستگاه تقلب الکترونیکی درجلسه امتحانی(باسوت زدن)لورفت

 ۶ سال پیش(۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵) دستگاه پیشرفته هوشمندتقلب درامتحان «دانشگاه رنگسیت»(Rangsit University)«بانکوک»درادامه...

باخونریزی گوش یک دانش آموزدرجلسه امتحان  ۱۵ دانش‌آموز متقلب شناسایی شدند.

تقلب دانش آموزان درجلسه امتحان ازنوع تکنولوژی دیجیتال 

هندزفری درگوش: در جلسه امتحان نهایی ۱۹ خرداد در یکی از مدارس تهران، اتفاق عجیبی می‌افتد؛ صدای سوتی به صورت مدام در حوزه امتحانی شنیده می‌شود؛ مراقبان جلسه به دنبال صدای سوت می‌گردند که متوجه می‌شوند این صدا از گوش یکی از دانش‌آموزان شنیده می‌شود(دستگاه گیرنده)برای دریافت پاسخهای سئوالات امتحانی بود..وقتی لومی رودکه گوش دانش آموز دچارخارش وخونریزی می شود...راهی بیمارستان....

 

امتحانات نهایی دانش‌آموزان، به روزهای پایانی نزدیک می‌شود؛ امروز دانش‌آموزان، امتحان زبان خارجی داشتند و امتحان آخر نیز روز   شنبه ۲۸ خرداد با دروس ریاضیات گسسته رشته ریاضی ـ فیزیک، جغرافیای ۳ رشته علوم تجربی و عربی ۳ رشته علوم و معارف اسلامی پایان می‌پذیرید.

اما از اولین امتحان، کلاهبرداران و سودجویان به سراغ دانش‌آموزان آمدند و با عنوان اینکه سؤالات و پاسخ‌های امتحان نهایی را دارند، سعی کردند، فضای امتحانات نهایی را به ست تقلب ببرند. 

این سودجویان، با اخذ مبالغی از ۸۰ هزار تا ۲۴۰ هزار تومان برای هر امتحان نهایی عنوان می‌کردند که سؤالات امتحانی بعد از شروع امتحان در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌گیرد.

 هزینه‌های دستگاه تقلب!

شاید سؤال شود که وقتی امتحان شروع شده باشد، دیگر ارائه پاسخ سؤالات به درد نخواهد خورد پس دیگر تقلبی در کار نیست؟ اما باید پاسخ داد که این سودجویان فکر این موضوع را هم کردند و به دانش‌آموزان ابزار تقلب و راه‌های آن را آموزش می‌دهند.

اتفاقی که باعث می‌شود تعدادی از دانش‌آموزان وسوسه شوند که به جای درس خواندن از روش تقلب برای نمره گرفتن استفاده کنند.

 «تقلب پیشرفته» دانش‌آموز تهرانی را راهی بیمارستان کرد/ نمرات 15 دانش‌آموز متقلب صفر شد

هزینه دستگاه گیرنده (دریافت سئوالات امتحانی)!  با مبلغ مثل ۲۰۰، ۳۰۰ هزار تومان می‌شود ابزار دست دوم یا دست چندم تقلب را مثل خودکار یا هندزفری تهیه کرد.

البته ابزار نو و پیشرفته آن بین یک و نیم میلیون تا ۱۵ میلیون تومان در بازار به فروش می‌رسد.

کانال‌ها هم مدعی هستند که سؤالات را از ۱۰ دقیقه بعد از شروع آزمون در اختیار داوطلبان قرار می‌دهند و به این شکل تقلب انجام می‌شود. البته همین کانال‌ها قبل از شروع آزمون‌ها فراخوان می‌دهند که هر کسی سؤالات را داشته باشد، پاسخ‌ها را رایگان به او می‌دهند! به این شکل که دانش‌آموز، سرجلسه امتحان، تصویر سؤالات را بفرستد.

نمره تمام امتحانات ۱۵ دانش‌آموز متقلب، صفر شد

البته مسؤولان وزارت آموزش و پرورش هم برای اینکه بتوانند از تقلب جلوگیری کنند، در این چند فعالیت‌های مختلفی را انجام دادند؛ اولین اقدام این بوده است که امکان انتشار سؤالات قبل از شروع امتحان را به صفر رساندند یعنی اینکه سؤالات امتحانی از قرنطینه طراحی سؤالات به قرنطینه کپی سؤالات به روش الکترونیکی و رمزگذاری شده ارسال می‌شود. افراد در قرنطینه نیز تا پایان هر امتحان در قرنطینه خواهند بود.

«محسن زارعی» رئیس مرکز سنجش و پایش کیفیت آموزشی وزارت آموزش و پرورش به خبرنگار فارس گفت: به جز سخت‌گیری شدید در ارسال سؤالات که از قرنطینه به قرنطینه و رمزگذاری شده ارسال می‌شود، روی برگه‌های امتحانی نیز کدگذاری انجام شده است و اگر تصویری از برگه امتحانی هر حوزه امتحانی منتشر شود کاملا مشخص است که به کدام حوزه متعلق است.

وی افزود: از ابتدای امتحانات تاکنون، ۱۵ دانش‌آموز که اقدام به تقلب کردند، شناسایی شده و نمره تمام امتحانات آنها صفر شده است.

 تقلب دردسرساز یک دانش‌آموز، او را راهی بیمارستان کرد

در امتحان نهایی ۱۹ خرداد در یکی از مدارس تهران، اتفاق عجیبی می‌افتد؛ هنگام برگزاری امتحان صدای سوتی به صورت مدام در حوزه امتحانی شنیده می‌شود؛ مراقبان به دنبال صدای سوت می‌گردند که متوجه می‌شوند این صدا از گوش یکی از دانش‌آموزان شنیده می‌شود.

دانش‌آموز به مراقبان می‌گوید که یک پشه داخل گوش اوست و این صدا از این پشه است اما در ادامه گوش دانش‌آموز شروع به خونریزی می‌کند و مسؤولان حوزه امتحانی به اورژانس اطلاع می‌دهند.«پشه »درجلسه امتحانی

دانش‌آموز به مراقبان می‌گوید که یک «پشه »داخل گوشم رفته و این صدا از این«پشه »است.

اما در ادامه گوش دانش‌آموز شروع به خونریزی می‌کند و مسؤولان حوزه امتحانی به اورژانس اطلاع می‌دهند.

دربیماستان دستگاه جاسوسی کشف می شود

دانش‌آموز به بیمارستان منتقل می‌شود و به اتفاق عمل می‌رود که مشخص می‌شود در گوش او گیرنده دیجیتالی بسیار ریز قرار دارد که برای تقلب استفاده کرده است. این گیرنده در گوش دانش‌آموز جابجا شده و صدای سوت به همان دلیل بوده است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ظاهراً تا قبل ازخونریزی مراقبین جلسه امتحانی دستگاه جاسوسی راکشف نکرده بودند،وقتی لورفتن که گوش دانش آموزمتقلب دچارخونریزی شد وشایددربیماستان این کشف رونمایی شد.

یکی از مسؤولان آموزش و پرورش به خبرنگار فارس گفت: حال این دانش‌آموز خوب است و مشکل شنوایی ندارد اما نمره این دانش‌آموز به دلیل تقلب صفر شد!.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع اخذشده:خبرگزاری فارس(چهارشنبه، ۲۵ خرداد ۱۴۰۱)بااندکی ویرایش وافزودن تصاویر.

 ۶ سال پیش(۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵)  «دانشگاه رنگسیت»(Rangsit University)«بانکوک»

یک ساعت هوشمند  و مجموعه‌ای از عینک با دوربین مخفی که توسط دانش‌آموزانی که در حال تقلب در امتحانات برای پذیرش در دانشکده‌های پزشکی و دندان‌پزشکی در بانکوک، تایلند استفاده می‌کنند، دستگیر شدند.
«۳ دختر داوطالب کنکورپزشکی»، با دوربین‌های کوچکی که در عینک‌هایشان تعبیه شده بود، از برگه‌های سوالات عکس گرفتند. آنها پس از مدت ۴۵ دقیقه اجباری(نشستن درجلسه امتحان) اتاق را ترک کردند و تصاویر را به یک لپ تاپ که توسط شخص دیگری هدایت می شد منتقل کردند. آن شخص تصاویر را به یک یا چند مؤسسه آموزشی خصوصی که در آن سه دانش آموز ثبت نام کرده بودند، مخابره کرد. سپس پاسخ‌های امتحانات به صورت الکترونیکی به ساعت‌های هوشمندی که زنان استفاده می‌کردند، هنوز در اتاق امتحان ارسال می‌شد.

در این عکس یکشنبه ۸ مه ۲۰۱۶(۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵) ساعت هوشمندی را نشان می دهد که توسط دانش آموزانی که در حال تقلب در امتحانات  استفاده می شوند، نشان می دهد.
دستگاه هایی باتکنولوژی پیشرفته تقلب درجلسه امتحان - مدارس تایلند

دانشگاه Rangsit بانکوک پس از کشف روش هایی مانند دوربین های تعبیه شده و ساعت های هوشمند با اطلاعات ذخیره شده، امتحانات خود را در روزهای شنبه و یکشنبه برای پذیرش در دانشکده های پزشکی و دندانپزشکی لغو کرد.۱۲ مه ۲۰۱۶
در حالی که تقلب برای مدت طولانی در مدارس و کالج های تایلند یک مشکل بوده است، استفاده از تجهیزات پیشرفته این عمل را به سطح جدیدی رسانده است.
دوربین ها برای عکس گرفتن از برگه آزمایش و ساعت های هوشمند برای دریافت پاسخ از یک فرد خارج استفاده می شدند.

سه دانشجوی دختر توسط مراقبان دانشگاه که بر امتحان روز شنبه نظارت داشتند گرفتار شدند. روز بعد سه نفر دیگر دستگیر شدند.

سه دانشجوی دستگیر شده در لیست سیاه دانشگاه قرار گرفته اند

«دانشگاه رانگسیت» بانکوک امتحانات خود را در روزهای شنبه و یکشنبه ۳۱ می و ۱ ژوئن(۱۱ خرداد ۱۳۹۵ و ۱۲ خرداد ۱۳۹۵) برای پذیرش در دانشکده های پزشکی و دندانپزشکی خود پس از کشف روش غیرمعمول سه دانشجوی دختر لغو کرد.

در حالی که تقلب برای مدت طولانی در مدارس و کالج‌های تایلند یک مشکل بوده است، استفاده از تجهیزات پیشرفته - دوربین‌ها برای عکس گرفتن از برگه آزمون و ساعت‌های هوشمند برای دریافت پاسخ‌ها از خارج استفاده می‌شدند - این تمرین را به یک روش کاملاً جدید تبدیل کرده است.

ماجرای ۹ اسفند ۱۳۳۱خروج شاه ازایران دراعتراض به مصدق

​هندرسون کیست؟ کاظم سیاح کیست؟ ماجرای دیدارآیت الله بهبهانی باشاه برای انصراف شاه از خروج ازایران..

ماجرای ۹ اسفند ۱۳۳۱ چیست؟

مصدق شاه راازایران اخراج کرد

«واقعه ۹ اسفند۱۳۳۱» در اثر اختلافاتی که بین دولت مصدق و دربار بود ،صحنه زور آزمایی بین «آیت الله کاشانی و  مصدق» مبدل شد، مخالفان مصدق در پشت سر شاه سنگر گرفتنداما صحنه گردان های اصلی« آیت الله کاشانی و  بهبهانی»بودند.

«مصدق اولتیماتوم داده بودکه بایدشاه برود» ودرغیراینصورت استعفامی دهد،شاه که استعفای مصدق را،سقوط حکومتش می پنداشت،پذیرفت که برای مدتی کشورراترک کند....

آیت الله کاشانی: مسافرت شاه در آن شرایط موجب فتنه و فساد در ایران میشد و اوضاع خطرناکی به وجود می آورد به این جهت مانع مسافرت شاه شدم...«شاه کاملا با  فاروق  فرق دارد» او جوان فاسد و دیکتاتور مستبدی نیست بلکه مردی معقول و تحصیل کرده است.

آیتالله کاشانی به سفیرآمریکا: به رئیس جمهورآمریکا بگوییدکه شما و شاه از مخالفان کمونیست ها در ایران هستید و شکست شما به پیروزی کمونیست ها منجر خواهد شد.
اسفند سال ۳۱ تمام مخالفان دکترمصدق باهرگرایشی دورآیت الله کاشانی جمع می شوند ...وایشان در تقویت ونحکیم سلطنت تلاش می کرد.

برنامه ریزان وقایع ۹ اسفند بقایی و حائری زاده کوشش می کردند نشان دهند مصدق به فکر بر اندازی سلطنت مشروطه و سرنگونی شاه است، از این رو می بایست قبل از این که او در این امر موفق شود باید او را برکنار کرد./خسروسیف(متوفی تیر ۱۴۰۰)دبیرکلی حزب ملت ایران
***

وقایعی که در روز ۹ اسفند به وقوع پیوست، حادثه ای تصادفی که در اثر تصمیم شاه به مسافرت خارج از کشور رخ داده است نبود، برای شناخت و چگونگی این حادثه می باید به مقدمه چینی و برنامه ریزی که بوسیله عده ای از قبل در مخالفت با دولت مصدق انجام شده بود و آن را رهبری می کردند توجه کافی داشت. این حادثه را که در حقیقت توطئه از پیش تعیین شده بود را در دو بخش مدنظر قرار داد:

زمینه چینی و برنامه ریزی: رویداد ۹ اسفند در اثر اختلافاتی که بین دولت و دربار بود به وسیله افرادی مشخص به چالش کشیده شد و در نهایت می توان گفت به زور آزمایی بین آیت الله کاشانی و مصدق مبدل شد، مخالفین مصدق در پشت سر شاه سنگر گرفتند، در این رابطه باید به صحنه گردان های اصلی آیت الله کاشانی و بهبهانی اشاره داشت.

در این زمان رابطه« آیت الله کاشانی» با «دربار» با پادرمیانی «حسین علاء »حسنه بود.

بنحویکه در چهارم آذر  ۱۳۳۱ بازدید«محمدرضا پهلوی» که «آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی» به اتفاق دکتر شروین و مصطفی کاشانی از انجمن خیریه کانون کار و آموزش سازمان شاهنشاهی حضورداشتند ،شاه از این انجمن اظهار رضایت کرده بود و در این دیدار دکتر شروین دوست صمیمی و نزدیک آیت الله کاشانی مطالبی به اطلاع شاه می رساند، نزدیکی کاشانی و دوستان او با دربار و مخالفین دولت در حقیقت جهت ضربه زدن به متحد قدیم خود دکتر مصدق بود، چه مصدق را رقیب خود می پنداشت! که او را به حاشیه رانده بود.

دکترشروین و مصطفی کاشانی(انجمن خیریه کانون کار و آموزش سازمان شاهنشاهی)

از سوی دیگر تعدادی از وکلای مخالف که در راس آن ها حائری زاده قرار داشت فراکسیونی به نام ۹ اسفند در مجلس تشکیل داد که بعدا فراکسیون آزادی نام گرفت و آقایان حمیدیه، بهادری، میراشرافی، صراف زاده، افشار صادقی، فقیهی شیرازی، پورسرتیب و احمد فرامرزی در این گروه علیه مصدق فعالیت می کردند.

آیت الله کاشانی در اوایل سال ۱۳۳۲ سعی کرد تا مقابله خود را با دکتر مصدق و نزدیکی با شاه را غیر شخصی و طبیعی جلوه دهد از اینرو در مصاحبه ایکه با مجله مصری « المصور» داشت در پاسخ به این سئوال:

سابقه شما در مخالفت شما با شاه آیا دچار تغییری شده است که اکنون به حمایت از ایشان پرداخته اید؟

جواب آیت الله کاشانی: مسافرت شاه در آن شرایط موجب فتنه و فساد در ایران می شد و اوضاع خطرناکی به وجود می آورد به این جهت مانع مسافرت شاه شدم.

«آیت الله کاشانی» در رابطه با حمایت از شاه ضمن تاییدگفت: «شاه ما کاملا با فاروق فرق دارد. او جوان فاسد و دیکتاتور مستبدی نیست بلکه مردی معقول و تحصیل کرده است»

و تمام سعی کاشانی بر این است که میان خود و شاه بر وجوه اشتراک انگشت گذارد و از طرفی در اواخر فروردین سال ۳۲ بنا بر نوشته نشریه ( اولوس ) چاپ ترکیه در ملاقاتی با «هندرسون» او از سفیر آمریکا می خواهد که به دولت متبوعش آمریکا اطلاع دهد که او و شاه از مخالفین کمونیست ها در ایران هستند و شکست آنها در این مبارزه به پیروزی کمونیست ها منجر خواهد شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«هندرسون»کیست؟
«لویی هندرسون»(سفیر امریکا درتهران) در۱۹ شهریور ۱۳۳۰ و در دوره نخست‌وزیری مصدق جانشین هنری گریدی سفیر سابق امریکا در ایران که از ملی ‌شدن صنعت ‌نفت در ایران حمایت میکرد، شد.

دیدار«لویی هندرسون» سفیر آمریکا در تهران با«دکترمحمد مصدق» نخست‌وزیر ایران  ۲۷ مرداد ۱۳۳۲

«خسروسیف»گفت: باید توجه داشته باشیم با موقعیت کاشانی در میان مخالفین مصدق از اسفند سال ۳۱ تمام افراد ضد مصدقی با گرایشات مختلف به دور کاشانی جمع می شوند.

 «دکترمظفر بقایی» گفت: اینکه هدف ما در آینده تقویت مقام سلطنت بوده و رهبری این امر به عهده کاشانی محول گردیده است.

یک ماه بعد اداره آگاهی گزارش می دهد کلیه مخالفین دولت اطراف کاشانی جمع شده اند و به مبارزات خود جنبه مذهبی داده اند.

برنامه ریزان وقایع ۹ اسفند بقایی و حائری زاده کوشش می کردند نشان دهند مصدق به فکر بر اندازی سلطنت مشروطه و سرنگونی شاه است، از این رو می بایست قبل از اینکه او در این امر موفق شود باید او را برکنار کرد.

از سوی دیگر شبکه سیاح به سرپرستی «کاظم سیاح» فعالیت جدی در جهت برکناری دولت مصدق داشت و در دامن زدن به اینکه مصدق در فکر تغییر رژیم است نقش اساسی داشت و این خط به وسیله تمام نیروهای مخالف مصدق دنبال می شد و در این زمینه رحیم زهتاب فرد از یاران نزدیک سید ضیاء الدین طباطبایی با مقالاتی مخفی و پلی کپی شده بشدت فعال بود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«کاظم سیاح» کیست؟


«کلنل کاظم سیاح» در ۲۷ اردیبهشت ماه از طرف رضاخان، به ریاست ارکان حرب (ستاد ارتش) برگزیده شد
«کاظم سیاح» یکی از عوامل اصلی کودتای ۱۲۹۹ بود. زمانی که نیروی قزاق به فرماندهی رضاخان میرپنج از قزوین عازم تهران بود ریاست ستاد ستون را برعهده داشت.
پس از فتح تهران در ۴ اسفند۱۲۹۹ به دستوررضاخان،«کاظم خان سیاح» فرماندار نظامی تهران شد.
وی تا اردیبهشت ۱۳۰۰ حاکم نظامی تهران بود و در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۰ از طرف رضاخان، به ریاست ارکان حرب (ستاد ارتش) برگزیده شد.

«کاظم خان سیاح»در خرداد ۱۳۰۰ پس از عزل «سید ضیاءالدین طباطبایی» به همراه او از راه عراق به آلمان(برلن) رفت.
امابعد از تبعید رضاشاه در ۱۳۲۱ به ایران بازگشت وبه درسال در ۱۳۲۸به معاونت سازمان برنامه وبودجه برگزیده شد.
«کاظم سیاح»، تحصیلات عالی خود را در مدرسه نظام استانبول با درجه افسری توپخانه به پایان برد؛ و در قشون عثمانی با درجهٔ افسری استخدام گردید. جزو دستهٔ توپخانهٔ سپاهیان عثمانی در بغداد با انگلیس‌ها جنگید و سرانجام اسیر شد و او را در هندوستان به زندان انداختند.

«کلنل کاظم سیاح»پس از اتمام جنگ بین‌الملل اول از زندان آزاد شد و به ایران بازگشت و با کمک «سیدضیاءالدین طباطبایی» با درجهٔ سلطانی به استخدام ژاندارمری درآمد.

وی عضو آجودان و وابستهٔ نظامی هیئتی بود که به ریاست سیدضیاءالدین طباطبائی برای انعقاد قرارداد عازم قفقاز گردید و در همین مسافرت بود که با «کلنل اسمایس» انگلیسی که در ایران مأموریت داشت آشنا شد و به توصیه او در اردوی نظامی قزوین مشغول خدمت گردید./پایان توضیح مدیریت سایت.

«خسروسیف»گفت:آیت الله کاشانی که اوج حمایتش از دکتر مصدق در ۳۰ تیر بود و نقش او در این روز فراموش شدنی نیز نخواهد بود.

البته این حمایت فقط بدلیل مخالفت او با «قوام السلطنه» بود چه اگر شخص دیگری بجای او بود چنین حمایتی از طرف ایشان انجام نمی پذیرفت.

خود این حمایت از دولت برای او انتظاراتی و توقعاتی ایجاد نموده بود که در کار دولت و عزل و نصب ها دخالت نماید که این به هیچ وجه مورد قبول دولت نبود، در نتیجه این امر انگیزه ای شد برای آقای کاشانی که در صف مخالفین دولت قرار بگیرد .

این گروه مخالف دولت ملی را رهبری نماید و افرادی چون «مظفربقایی،دکترابوالحسن حائری زاده، مکی»….. که از ابتدا هر چه بیشتر این مخالفت ها را از هر سو دامن می زدند تا آنجا که آقای کاشانی برای عزل دکتر مصدق و آوردن جانشین او با افراد و گروه های مخالفین ارتباط می گیرد و به وسیله دوستانش با هندرسون سفیر آمریکا ارتباط برقرار کرد.

و از سویی با «حسین علاء» وزیر دربار به رایزنی برای نخست وزیر آینده پرداخت و از چند نفر به عنوان نامزد نام برد که پس از سلسله ارتباطاتی با آوردن زاهدی موافقت کرد.

از سوی دیگر به دلیل توطئه پی در پی بر علیه مصدق که تماما با شرکت زاهدی انجام می شد در روز ۹ اسفند ۳۱ زاهدی طبق ماده پنج حکومت نظامی بازداشت می شود.

وقتی این خبر را به کاشانی می دهند بسیار عصبانی می شود و ناگهان تصمیم می گیرد شخصا به طرف شهربانی حرکت کرده و با ملاقات با زاهدی از او دلجویی نماید. البته قابل ذکر است در جراید آن روز منعکس شده است. بعضی از نمایندگان و روحانیون پس از توقیف زاهدی برای آزادی او به نخست وزیر مراجعه کرده اند تا بالاخره پس از ۲۰ روز قبل از پایان سال زاهدی از زندان آزاد می شود.

باید توجه داشت از مهر ۱۳۳۱ روابط سیاسی نزدیکی میان کاشانی و زاهدی جهت جایگزینی مصدق به وجود آمده بود. این توطئه ها هم چنان ادامه داشت.

چنانچه در ۲۵ بهمن ۱۳۳۱ «ابوالقاسم خان بختیاری» در ایذه سر به شورش برداشت و با قیام مسلحانه به یک ستون ارتشی در یکی از مناطق نفت خیز جنوب حمله نمود.

بدین ترتیب علاوه بر کارشکنی های معمول که از سوی دست نشاندگان انگلستان صورت می گرفت این هم به آن اضافه شد با توجه به تسلیحاتی که از نوع اسلحه برنو، تعداد زیادی مسلسل در اختیار داشتند که این خود شک بر انگیز بود.

از سوی دیگر معلوم شد که در میان افراد شورشی بختیاری تعدادی از افسران بازنشسته ارتش حضور داشتند و از سوی دیگر ادعا شد دویست تا سیصد هزار فشنگ از ذخایر دانشکده افسری به دستور «شاهپور علیرضا» در اختیار ایل بختیاری قرار گرفته است.

باید توجه داشته باشیم که این واقعه درست دو هفته قبل از ۹ اسفند به وقوع پیوسته، در این زمان شایعاتی غیر واقع که مصدق کسالت دارد و از نظر اعصاب مشکل پیدا کرده است از سوی مخالفین در سطح جامعه پراکنده می شود.

بدین ترتیب از هر سو دولت ملی مصدق که در حال مبارزه ای سخت با استعمار خارجی بود در فشار قرار گرفته و بالاخره در همین زمان ۳۰ بهمن دکتر مصدق با نماینده شاه تماس گرفته و پیغام داده که بیش از این نمی تواند شاهد طرز برخورد و رویه غیر دوستانه شاه باشد.

لذا در ۵ اسفند استعفا خواهم داد و طی سخنانی مطالبی در این زمینه به استحضار مردم خواهم رساند. شاه مشوش می شود و بالافاصله علاء را پیش مصدق می فرستد، در ملاقاتی که روز شنبه ۲ اسفند بین علاء و مصدق صورت می گیرد مصدق نسبت به تصمیمی که گرفته قاطعانه می ایستد و می گوید در اعتراض به تحریکاتی چون مساله ایل بختیاری و دخالتهای ملکه مادر، اشرف و علیرضا پهلوی در پنجم اسفند استعفا خواهد داد. شاه مجددا پیغام می فرستد که آماده است برای مدتی از ایران خارج شود و تا زمانی که مصدق خواستار برگشت او نگردد در خارج کشور منتظر بماند. در این جا مصدق به علاء می گوید شاه به هیچ وجه نباید کشور را ترک کند.

در روزهای سوم و چهارم اسفند فعالیت زیادی در ملاقات های بین علما با کاشانی و مصدق و شاه صورت گرفت تا بالاخره مصدق استعفا و نطق افشاگرانه خود را ۲۴ ساعت به عقب انداخت.

«دبیرکلی حزب ملت ایران»گفت: در مورد نطق افشاگرانه مصدق عده ای از جمله کاشانی و شاه را سخت نگران کرده بود بنحوی که کاشانی در ملاقات هفتگی خود با نمایندگان گفت اگر با کنار رفتن من مشکلات حل می شود من کنار می روم و از سوی دیگر هیات هشت نفره نهضت ملی روز سوم اسفند بنا به دعوت «حسین علاء »وزیر دربار با ایشان ملاقات می کنند.

نتیجه منجر به این می شود که ملاقاتی بین شاه و مصدق در روز پنجم اسفند اتفاق می افتد و مصدق اسناد و مدارکی دال بر تحریکات و توطئه عوامل بازدارنده در مقابل دولت به شاه ارائه می دهد و این ملاقات ۴ ساعت بطول می انجامد.

و از سوی دیگر مخالفان دولت با تکیه بر این امر که مقصود نهایی مصدق تغییر رژیم است با این اتهام و شایعه پراکنی و تکیه براین نکته نادرست ولی احساسات بر انگیز به خیال خود قصد شوراندن مردم علیه نخست وزیر داشته اند که با ملاقات مصدق و شاه در روز پنجم اسفند و درج این خبر در روزنامه ها این توطئه تا حدودی نقش بر آب شد ولی باز هم این سرسپردگان بیگانه به تحریکات خود ادامه دادند و با این زمینه چینی ها توطئه در روز نهم اسفند شکل عملی بر خود گرفت. 

بعضی از جراید ضمن خبر ملاقات مصدق با شاه، نامه ای به امضای ۵۰ تن به رییس مجلس، دادستان و رییس دیوان عالی کشور نوشتند و رونوشت آن را برای وزیر دادگستری و هم چنین حضرت« آیت الله بروجردی» فرستادند.

در این نامه به بازداشت رشیدیان ها ( پدر و پسران) اعتراض و آزادی فوری آنها را خواستار شده بودند.

قدرت الله رشیدیان

رشیدیان ها بنا به گفته « ویلبر» ( یکی از دو طراح پروژه تی بی آژاکس که به کودتای ۲۸ مرداد انجامید) از بذل جان و مال در راه بر اندازی مصدق دریغ نداشتند.

به موازات نامه پنجاه امضایی ائتلافی نا متجانس صورت گرفت از یک سو با افسرانی(ژنرال ها) چون« فضل الله زاهدی»، «باتمانقلیچ»، «حسن ارفع»،«عباس گرزن»، «بیژن گیلانشاه»،«محمد شاه بختی»،«منصورمزینی»، راستی، خسروانی و از سوی دیگر افراد و سازمانهای وابسته به دربار چون حزب ذوالفقار ( ملکه اعتضادی)، حزب آریا ( هادی سپهر) و حزب سومکا ( دکتر منشی زاده و داریوش همایون) که در نه اسفند هم چون حزب زحمتکشان بقایی و مجمع مسلمانان مجاهد ( شمس قنات آبادی) در خیابانهای تهران به تظاهرات علیه مصدق پرداختند.

 و اما اصل توطئه در طرف دیگر این ائتلاف روحانیونی چون آیت الله بهبهانی، بهاء الدین نوری، سید جلال الدین و آیت الله کاشانی و….. بودند که آنها نقش کلیدی در این روز داشتند. جمعیتی که برای انصراف شاه از مسافرت در جلوی کاخ جمع شده بودند تماما بوسیله ایادی آیت الله بهبهانی جمع شده بود. در این محور روزنامه نگاران وابسته به دربار و سفارت انگلیس و آمریکا هم حضور فعال داشتند. افرادی چون عباس شاهنده (فرمان)، مهدی میر اشرافی ( آتش)، عمید ی نوری ( داد) سرهنگ یمنی( آرام)، صیرفی (آسیا) و…..

بدین ترتیب تشکیل دهندگان و شرکت کنندگان در توطئه ۹ اسفند در پنج گروه بشرح زیر بودند:

۱- عده ای از افسران بازنشسته ۲- گروه های سازمان یافته ( بقایی، ملکه اعتضادی، هادی سپهر، دکتر منشی زاده)۳- علمای ۹ اسفندی همچون کاشانی، بهبهانی، نوری و…۴- روزنامه نگاران درباری ۵- وکلای درباری همچون بقایی، مکی، زهری، قنات آبادی، کریمی و صفایی و…. در کنار آیت الله کاشانی و در مقابل مصدق.

اما روز ۹ اسفند توطئه به مرحله اجرا در می آید، ساعت ۸ صبح «حسین علاء» وزیر دربار با تماس با آقای «دکترمحمد مصدق» مسافرت شاه را به اطلاع ایشان می رساند تا مقدمات سفر از تهیه بلیط و سایر مسائل آماده شود و از طرفی دیگر شاه با مصدق تماس گرفته و از او می خواهد که برای خداحافظی ساعت ۱۲ به کاخ برود. مصدق پس از حضور در کاخ، شاه به ایشان می گوید هیات رییسه مجلس قبل از شما اینجا بودند و تقاضا داشتند که از این سفر منصرف شوم، مصدق تایید می کند و می گوید شما نباید به این سفر بروید چنانچه قبلا هم به وزیر دربار گفته بودم از سوی دیگر نمایندگان مخالف دولت از جمله میر اشرافی مهره وابسته انگلیس به تحریک احساسات نمایندگان می پردازد.

خبر مسافرت شاه توسط این ایادی به خبر استعفای شاه مبدل شده و به سرعت توسط عوامل آنها در سطح شهر شایع می شود در همین موقع نامه آیت الله کاشانی مبنی بر نارضایتی از سفر شاه با امضاء رییس مجلس شورای ملی به دربار فرستاده می شود. حدودا راس ساعت ده صبح خبر مسافرت شاه در سطح شهر پخش می شود به نحویکه مدارس نیمه تعطیل شد و دانش آموزان از جمله خود من در صفوف جوانان به صورت پراکنده در سطح شهر به تظاهرات به نفع مصدق پرداختیم.

«خسروسیف»گفت: روحانیون نهم اسفندی بیکار ننشسته خبر سفر شاه و استعفای اواز منزل« آیت الله بهبهانی» و منزل «آیت الله کاشانی» بوسیله ایادی آنها و اراذل و اوباش چون شعبان بی مخ،« احمد عشقی» و «محمود مسگر»، «امیر مو بور» و… در شهر پراکنده شد.

ایادی بهبهانی از مخالفین نهضت ملی و دکتر مصدق با چوب دستی یک شکل و یک اندازه به نفع شاه و با حمله به موافقین دولت به تظاهرات پرداختند و با هجوم به بازار بخشی از بازار را به زور به تعطیلی موقت کشاندند و با ماجراجویی و آشوب طلبی مردم را بسوی دربار می فرستادند.

و همچنین عده ای که پیراهن فرم نظامی بر تن داشتند شروع به تحریک مردم و وادار کردن آنها به تظاهرات به نفع شاه و علیه مصدق نمودند به موازات این اقدامات خبر حرکت «آیت الله بهبهانی» از خانه خود در خیابان سیروس به سوی دربار بر تب و تاب طرفداران علمای نه اسفندی افزود.

دیدارآیت الله بهبهانی باشاه«برای انصراف شاه از خروج ازایران»

درنهایت« آیت الله بهبهانی »به اتفاق «بهاء الدین نوری» و «حجت الاسلام سید جلال الدین موسوی» حدود نیم ساعت بعد از ظهر وارد کاخ می شوند تا با شاه ملاقات کنند.

« ملاقات آیت الله بهبهان وهمراهان باشاه، پنج دقیقه به طول می انجامد و موفق به «انصراف شاه از این سفر نمی شوند.»

جمعیتی که در جلوی کاخ جمع شده بودند با برنامه ریزی که صورت گرفته بود قرار بود که مصدق در موقع خروج از کاخ به وسیله این اراذل و اوباش مضروب و کشته شود که در این مورد هم شاه و هم مصدق آگاهی نداشتند، «ملکه ثریا» وقتی جمعیت را در مقابل درب کاخ می بیند به «امیر صادقی» راننده شاه دستور می دهد تا مصدق را با اتومبیل از درب دیگر که به سمت خیابان حشمت الدوله باز می شود به منزلشان برساند که همین صورت عمل شد و خوشبختانه نقشه توطئه گران عقیم ماند.

بهر حال می توان گفت که برای حادثه ۹ اسفند هم آهنگی کامل بین آیت الله کاشانی و بهبهانی که این توطئه را رهبری می کردند بوجود آمده بود.

موضع گیری آیت الله بهبهانی همواره مخالفت با مصدق و دفاع و پشتیبانی از مقام سلطنت بود. در ضمن مشهور بود که آیت الله بهبهانی با سفارت انگلستان روابطی حسنه دارد.

در ۲۱ آذر ۱۳۲۹ «فواد روحانی»(نخستین دبیرکل اوپک) به درخواست «نورث کرافت» گزارشی در مورد علت ناخشنودی ایرانیان از انگلیسی ها تهیه می کند در این گزارش آمده است یک نفر که مقام مهمی دارد به من گفت که یک کلمه از طرف سفارت انگلستان به بهبهانی کفایت می کند که او را از مسیری که انتخاب نموده است منصرف کند بدین ترتیب در میان برخی از مقامات ایرانی این باور وجود داشت که بهبهانی از سفارت انگلستان حرف شنوی دارد، قابل توجه اینکه این مطلب را روحانی برای خود انگلیسی ها می نویسد.

دبیرکلی حزب ملت ایران»گفت: آیت الله کاشانی دومین نامه خود را مبنی بر نارضایتی از مسافرت شاه به امضای شخصی توسط فرزندش( مصطفی کاشانی) پیش شاه می فرستد. خسروسیف نوشت:بالاخره با تلاش آیت الله های ۹ اسفندی و مانور های شاه نتیجه مورد نظر حاصل می شود و در ساعت ۳ بعد از ظهر شاه از پشت درب اختصاصی برای اجتماع کنندگان صحبت می کند و انصراف خود را از سفر اعلام می دارد و اما جمعیت حاضر دو گروه می شوند.

گروهی می ماند و گروه دیگر متشکل از اوباش و چاقوکشان به اتفاق جمعی از افسران بازنشسته شاغل که به وسیله «شعبان بی مخ» رهبری می شدند

«دارودسته های شعبان بی مخ» در مقابل منزل دکتر مصدق به تظاهرات علیه ایشان پرداختند. مهاجمین با جیپ بهداری به درب خانه مصدق حمله کردند که با تیر اندازی محافظین مواجه شده، مجبور به عقب نشینی شدند.

«دکترمصدق» هم با استفاده از نردبان به منزل همسایه و از آنجا به ستاد ارتش رفت و در ساعت ۲۰/۸ دقیقه با پیژامه و کفش سرپایی واردمجلس شورای ملی شد و در جلسه خصوصی نمایندگان مجلس شرکت کرد و به سئوالات نمایندگان پاسخ داد.

«دکتر مصدق» پس از سخنان نمایندگان به خصوص «شمس قنات آبادی» که با شکوه و گله گذاری همراه بود شروع به سخن می کند. ایشان در سخنان خود به ۳ مورد اشاره می کند:

۱- او به وسیله علاء وزیر دربار پیغام داده بود که برای ادامه زمامداریش مجبور است دست به رفراندوم بزند.

۲- شاه پیشنهاد می کند که می خواهد برای معالجه کشور را ترک کند.

۳- مصدق می گوید اکنون به آقایان نمایندگان عرض می کنم که ۴۸ ساعت وقت دارید که به جای من نخست وزیر دیگری انتخاب کنید.

اگر تا پایان این مهلت که به خاطر جلوگیری از هرج و مرج عنوان نخست وزیری را قبول کردم مجلس فکری نکند من طی پیامی به همان ملتی که مرا نخست وزیر کرده است جریان را می گویم بدین ترتیب دکتر مصدق به وکلای مخالف دولتش فرصت داد که اگر جانشینی برای او دارند او را از نخست وزیری معاف کنند در غیر این صورت از تضعیف دولتش دست بر دارند.

«خسروسیف»گفت: جلسه خصوصی مجلس ۹ اسفند در ساعت یازده و نیم خاتمه یافت و مصدق که قصد داشت به علت عدم امنیت شب در مجلس باشد با اصرار «مکی» و سایرین به خانه خود بازگشت.

 

تلاش ها برای منصرف کردن شاه از هر سو ادامه می یابد، دولت انگلستان به آمریکا اطلاع می دهد که هر طوری شده از مسافرت شاه جلوگیری شود ولی «هندرسون» سفیر آمریکا به وزارت خارجه انگلستان از تلاش های خود در این زمینه اطلاع می دهد و می گوید شاه از فرصتی که برای فرارش پیش آمده نمی خواهد از دست بدهد. نمی توان او را از این تصمیم منصرف نمود./خسروسیف(متوفی تیر ۱۴۰۰)دبیرکلی حزب ملت ایران.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاعات بیشتربه این لینک مراجعه کنید:

نقش طیب درکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

واین لینک:

حقایقی ازکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲مصدق وکاشانی

نقش طیب درکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

آیت الله بهبهانی عامل محرک طیب در کودتای ۲۸ مرداد  ۱۳۳۲بود.

نقش «طیب» درکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قیام امام خمینی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ 

درکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲«دارودسته های  طیب» و طاهر حاج ‌رضایی، حسین و نقی اسماعیل ‌پور، محمود مسگر و بیوک صابر، در محل میدان ارگ و در مجاورت بازار به یکدیگر ملحق می ‌شوند ، پس از اشغال ساختمان تبلیغات، وزارت کشور و وزارت امور خارجه  ، به سمت شمال شهر حرکت می ‌کنند. در مسیر از خیابان خیام و سپه ، عبور می ‌کنند و به میدان توپخانه می ‌رسند، ساختمان تلگراف و شهربانی در میدان توپخانه را تصرف می‌کنند . در نهایت از طریق خیابان اکباتان، به سمت میدان بهارستان حرکت می‌کنند، و دفتر روزنامه ی باختر امروز (متعلق به دکتر فاطمی-وزیرامورخارجه دکترمصدق) را به آتش می‌کشند . سپس از طریق عبور از خیابان‌های استانبول، نادری و میدان مخبرالدوله، خانه ی دکتر مصدق محاصره آن می پردازند.

«طیب حاج رضایی» در سال ١٢٩٠ در تهران به دنیا آمد. وی فردی خوش سابقه نبود و در سال های جوانی و چند فقره درگیری و چاقوکشی و زندان را در پرونده خود داشت. در سال ١٣١٦، به اتهام درگیری با پاسبان های شهربانی به دو سال زندان مجرد محکوم شد. سه سال بعد، یعنی در سال ١٣١٩ به اتهام نزاع تحت تعقیب بود. در سال ١٣٢٢ نیز به پنج سال حبس با اعمال شاقه محکوم، و در سال ١٣٢٣ به بندرعباس تبعید شد.
 وی که به تبعیدش معترض بود با مأمورین درگیر می شد و در زندان بنای اغتشاش می گذاشت. با طی شدن دوران محکومیت، وی در تاریخ ١٩ آبان ١٣٢٤ از بندرعباس به تهران اعزام گردیده، به دادگاه تجدیدنظر تحویل داده شد. 
 طیب پس از آزادی و پایان دوران محکومیت وارد بازار کار شد.

وی ابتدا در میدان امین السلطان «درباغی» می گرفت. این شغل، خود به خود و ناخودآگاه باعث درگیری و تنش در میان افراد می شد. بنابراین بسیاری از مردم به درباغی گرفتن اعتراض کردند؛ لذا این کار منسوخ شد. در حدود سال ١٣٢٦ طیب توسط حاج خان خداداد، صاحب مغازه شد و به خرید و فروش مشغول گردید.

«مرحوم طیب» در سال های اولیه زندگی اش چندان در بین مردم خوشنام نبود. علاوه بر اینکه وی به عنوان فردی شناخته می شد که به جرم نزاع و چاقوکشی چندین بار طعم زندان و حتی تبعید را چشیده بود، درباغی گرفتن وی در میدان امین السلطان هم از او چهره ای قلدر و یکه بزن در بین مردم ساخته بود.

 

روابط طیب با رژیم پهلوی
در اوایل دهه ۳۰، رد پای طیب را در دو واقعۀ ٩ اسفند ١٣٣١ و کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ می بینیم که هر دو در جهت تثبیت پایه های حکومت پهلوی است. در نهم اسفند شاه به پیشنهاد مصدق قرار بود از کشور خارج شود.

خروج شاه از کشور، آزادی عمل بیشتر به مصدق می داد به مصدق می داد و وی را در اجرای سیاست هایش آزادتر می گذاشت. اما به تحریک دربار و مخالفان مصدق، عده ای از اوباش و لمپن های تهران با شنیدن خبر خروج شاه با شرکت در یک تظاهرات شاه پرستانه در جلوی کاخ محمدرضاشاه، مانع خروج وی از کشور شدند. این گروه سپس به خانه دکتر مصدق حمله کردند و وی ناچار شد از خانه بگریزد. به این ترتیب این حرکت مصدق با شکست مواجه شد.

«طیب حاج رضایی» نیز در این جریان به نفع شاه وارد عمل شد. بنابراین با اعلام حکومت نظامی و به هنگام بازداشت وسیع عاملان واقعه، طیب نیز دستگیر شده و مورد بازجویی قرار گرفت.

در برگ گزارش بازجویی های طیب پس از واقعه نهم اسفند آمده است: «طبق آنچه که از بازجویی مشهود می گردد، نامبرده در تاریخ نهم اسفند ١٣٣١ به تحریک و یا بهتر بگوییم به دستور« تیمسار گرزن» و سپس بنا به توصیه «آیت الله سیدمحمد بهبهانی»، عده ای را برداشته و به در کاخ رفته و تظاهرات کرده است.»

از اعترافات طیب در بازجویی اش برداشت می شود، حضور وی در تظاهرات با دستور «سرلشکر گرزن» نبوده است. وی وجود هرگونه برنامه ریزی قبلی را انکار می کند و حرکت خود را «در راستای شاه دوستی» توجیه می نماید.


به  هر حال وی به زندان منتقل می شود تا اینکه در دهم مرداد ١٣٣٢، دادگاه متهمین جریان ٩ اسفند برگزار شده و حکم خود را درباره این افراد صادر کرد. بنا بر حکم صادره، طیب به همراه حسین رمضان یخی و احمد عشقی تبرئه شدند اما «شعبان جعفری» به یک سال حبس محکوم شد.

طیب در روز ٢٨ مرداد به نفع شاه وارد جریان شده و به فعالیت پرداخت. موفقیت کودتای ٢٨ مرداد، مرهون تلاش اوباش جنوب شهر و خودش خدمتی آنان به شاه بود. بنا به گفته «میرزاعبدالله جندقی» که در آن هنگام در میدان امین السلطان واسطه گری می کرده، در روز ٢٨ مرداد، چهار دسته از جنوب تهران به حمایت از شاه و بر علیه مصدق حرکت کردند. دسته اول به سرکردگی طاهر و طیب حاج رضایی؛ دسته دوم به رهبری حسین رمضان یخی؛ دسته سوم به سرکردگی محمود مسگر؛ و دسته چهارم به رهبری بیوک صابر.

کودتای 28 مرداد 1332 و کارنامه ننگین و سیاه دولت آمریکا و انگلیس در ایران

اما باید به این موضوع که «چرا طیب وارد جریان کودتا شد و از طرف کدام شخص یا ارگانی دستور می گرفت و یا تحریک می شد» نیز پرداخته شود.

«شاه حسینی»، «طیب» را عاملی از عوامل «آیت الله سیدمحمد بهبهانی» می داند و این روحانی را محرک اصلی طیب در روز کودتا معرفی می کند.
«غلامرضا نجاتی»در کتاب «ملی شدن صنعت نفت و کودتای ٢٨ مرداد» بر این امر صحه می گذارد.

نویسنده دیگری، اقدام طیب در ٢٨ مرداد را نوعی دیگر توجیه می کند. وی اجیر بودن طیب از طرف دربار را تأکید می کند و می نویسد:

 «در این روز، طیب، یکه بزن معروف، توانست صدها نفر را با پول هنگفتی که به او داده بودند، همراه خود ساخته و به همراهی «شمس قنات آبادی» آنها را در پامنار و در نزدیکی خانه آیت الله کاشانی جمع کند.

این افراد برای موجه جلوه دادن اقدامات خود، چنین تجمعی را در برابر خانه آیت الله بهبهانی نیز داشتند.» طیب خود، پس از دستگیری اش در خرداد سال ١٣٤٢، به این که در ٢٨ مرداد، پول دریافت نموده است اعتراف می نماید.


 از سوی دیگر، فرزند طیب، بیژن حاج محمدرضا، مداخله پدرش در جریان ٢٨ مرداد را برخاسته از عرق مذهبی وی عنوان کرده و می گوید: «بسیاری از علما و از جمله آیت الله کاشانی نظرشان این بود که بین کمونیزم و شاه باید جانب شاه را گرفت.»

عکس شاه بجای مجسمه سرنگون شده.

وی معتقد است طیب وقتی دید اسلام از سوی کمونیسم مورد تهدید قرار گرفته است وارد جریان شد و این موضوع نیز که اوباش تحت رهبری طیب در این روز به روزنامه های توده ای و از جمله شهباز نیز هجوم بردند، نشان دهنده تفکر ضدتوده ای طیب است. شاید یکی از دلایلی که موجب شد طیب در کودتای ٢٨ مرداد بر ضد مصدق فعالیت کند، زندانی شدن وی پس از جریان ٩ اسفند و در دوران نخست وزیری مصدق بود که شش ماه به طول انجامید و گویا این حبس برای طیب بسیار ناگوار بود. وی در این دوران به اسارت خود معترض بود و برای نشان دادن اعتراض خود دست به اعتصاب غذا نیز زده بود.

طیب پس از ٢٨ مرداد


طیب پس از وقایع ١٣٣٢، بیشتر در بین مردم دیده می شد و دست به کارهای خیر و دستگیری از دیگران می زد. کمک کردن به افراد ناتوان، چه از نظر مالی و چه از نظر عاطفی، تلاش برای تهیه جهیزیه دختران جوان و دم بخت، حمایت از مظلومان و اجرای مراسم گلریزان از اقداماتی بود که باعث تغییر چهره طیب در میان مردم گردید. چنانکه گفته شد، در دهه های ٢٠ و ٣٠، طیب همواره در صف دربار و شاه دیده می شد و به اشاره آنها وارد صحنه می گردید. اوج این حرکت در ٩ اسفند ١٣٣١ و ٢٨ مرداد ١٣٣٢، دیده شد، جایی که حکومت مصدق، صدمات جبران ناپذیری دید و در نهایت سقوط کرد و حکومت محمدرضا شاه پهلوی استوارتر گردید. پس از این جریان بود که دستگاه، با اعطای امتیازات فراوان به عوامل مزدور خود، درصدد سپاسگزاری از آنان برآمد. در این میان به طیب حاج رضایی به خاطر فعالیت هایش در ٢٨ مرداد، یک قطعه مدال درجه دو رستاخیز  و به گفته میرزاجندقی، یک قطعه زمین در جنت آباد اعطا می گردد.

«سلطان موز»

 «مهم ترین امتیازی که رژیم شاه به طیب داده شد، امتیاز واردات و فروش موز بود

این امتیاز سود کلانی برای وی به همراه داشت و در همین دوران بود که او از نظر مالی تمکن پیدا کرد این وضع تا سال ١٣٣٩، یعنی تا هنگام تولد ولیعهد، پابرجا بود.

اختلاف طیب با سپهبد نصیری

تا اینکه در این سال اوضاع تغییر کرد و آنچه باعث تغییر وضع شد، اختلاف های طیب با سپهبد نصیری بود. این در حالی بود که از نیمه دهه سی و به خصوص از سال ١٣٣٧ به بعد، ارتباط طیب با روحانیون مخالف دربار، به ویژه آیت الله کاشانی، سوءظن دستگاه را به وی برانگیخته بود.

حمله به خانه دکترمصدق

در پی این اختلاف، نصیری تلاش می کند تا با انجام کارهای مختلف طیب را تحت فشار قرار دهد. رفته رفته طیب دچار فشار اقتصادی می شود و بار دیگر به خاطر کشیدن چک بی محل و قرضی که ادا نشده بود، راهی زندان می گردد و این بار به درخواست آیت الله سیدرضا زنجانی و به کمک احمد صدر حاج سیدجوادی، که در آن زمان دادستان تهران بود، آزاد می شود.از اینجاست که دیدش نسبت به حکومت تغییر می کند و خود را مقابل شاه و حکومت می بیند.

«بازداشت دکترمصدق»(نخست وزیر)یک روزبعدازکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

لذا در فروردین سال ١٣٤٢ و در جریان فیضیه، خود را از دربار دور کرده و زیر بار فرامین حکومت نمی رود و در جریان ١٥ خرداد همین سال نیز، نقشی منفی در مقابل دربار و شاه ایفا می کند. بنابراین، طیب حاج رضایی در اوایل دهه چهل دست از حمایت دستگاه پهلوی برداشت. بنابراین، می توان به این نتیجه رسید که در این سال ها، دستگاه، پی به دگرگونی طیب برده بود و رفتار او را به شدت زیر نظر داشت. همچنین اینکه ساواک دریافته بود که در اتفاقاتی که ممکن است در آینده رخ دهد،

«طیب حاج رضایی می تواند  نقشی منفی در مقابل دربار و شاه ایفا می کند. لذا باید تحت فشار و مراقبت قرار گیرد»

تصرف رادیو

از این پس دستگاه در زندان از طیب می خواست تا شهادت دهد که با قبول مبلغی پول، حاضر شده است که قیام ١٥ خرداد را سازماندهی کرده و به راه بیندازد اما وی زیر بار نمی رود و با انکار این موضوع عنوان می کند که «من تا به حال هزار بار خودم را به خاطر سلطنت به خطر انداختم، حال یک بار هم به خاطر دین این کار را کردم و اگر مرا هم بکشید چنین چیزی را نمی گویم.

آتش زدن روزنامه وزیرامورخارجه مصدق(حسین فاطمی)روزنامه باختر

من در زندگی جنایات زیادی کرده ام ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن، دامان مرجع تقلیدی را لکه دار سازم. من در ٢٨ مرداد پول گرفتم و کودتا راه انداختم نه در ١٥ خرداد.»
 به این ترتیب، وی منکر گرفتن پول از امام خمینی  در جریان ١٥ خرداد می شود و بنابراین با تلاش های نصیری حکم طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی که به ترتیب سه و دو سال حبس بود، تغییر کرده و به اعدام تبدیل شد.

طیب در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

«طیب» پس از وقایع ١٥ خرداد هرگز حاضر نشد شهادت دروغ بدهد و به گرفتن پول از امام خمینی اشاره نماید. حاج مهدی عراقی در مورد جوانمردی طیب سخن رانده و حرکت وی در ٢٨ مرداد را ناشی از ترس او از توده ای ها عنوان می کند و از زبان امام خمینی  در مورد فعالیت وی در این روز می گوید: «این ها اگر یک روزی کارهایی کرده اند، از روی آن عرق دینی بوده برای مقابله با توده ای ها و کمونیست ها.» بنابراین می توان گفت، طیب حاج رضایی در ٢٨ مرداد از توده ای ها احساس خطر می کرد لذا وارد جریان شد. همچنین وی دل خوشی نیز از دولت مصدق نداشت. اما در سال ١٣٤٢ پی به ماهیت رژیم برد و در مقابل آن قرار گرفت.

از سوی دیگر، رابطه طیب با نهاد روحانیت پس از وقایع ٢٨ مرداد شدیدتر شد و قوت گرفت. هر چند وی پیش از ٢٨ مرداد نیز با روحانیونی چون آیت الله بهبهانی رابطه داشت، اما در این دوران، روابط او با دیگر روحانیون و از جمله آیت الله کاشانی که توأم با تغییر در رفتار وی بود موجبات سوءظن دربار به او را فراهم نمود.
چنانکه ساواک پی به «تغییر لحن»طیب برده و او را به شدت تحت تعقیب قرار می دهد.

«طیب» در این سال ها با «آیت الله حاج سیدرضا زنجانی»(آقا سید رضا زنجانی) نیز که از سران نهضت مقاومت ملی بود، ارتباط داشت و به گفته «حسین شاه حسینی»، ارادت خاصی نیز به آیت الله زنجانی داشته است. این ارتباط از زمانی آغاز می شود که طیب در اواخر دهه سی به خاطر کشیدن چک بی محل، روانه زندان می شود و با تلاش های آیت الله زنجانی آزاد می گردد.

در حدود سال ١٣٤٠، طیب به همراه عده ای دیگر، بر اساس دستوری که از علما داشتند، «گلستان جاوید» را که گورستان بهاییان، واقع در منطقه مسگرآباد بود، تخریب می کنند.

زمینه های شکل گیری قیام پانزدهم خرداد
چنانکه گذشت، طیب پس از ٢٨ مرداد، اندک اندک مسیرش را از دربار جدا کرد و در اوایل دهه چهل به طور کامل، با روحانیت همراه و همسو گردید. پانزده خرداد ١٣٤٢، یکی از آن وقایعی است که نشان داد طیب از گذشته خود و خدماتش به دربار پهلوی راضی نیست و اینک به فکر «پایین آوردن شتری است که خود بالا برده است.»

شاه که پس از علنی کردن انقلاب سفید، با مخالفت روحانیون و در رأس آنها امام خمینی  مواجه شده بود، در فروردین ١٣٤٢، آنان را بیش از پیش از خود رنجاند و به مخالفین اصلی خود بدل کرد.
 از همینجا، اولین نشانه های مخالفت طیب با دربار و سرپیچی از آن دیده شد.

در فروردین ١٣٤٢ حادثه مدرسه فیضیه به وقوع پیوست و ضرب و شتم طلاب و اهانت به روحانیت باعث انزجار هر چه بیشتر مردم از حکومت پهلوی شد. در این حادثه خونین نیز رد پای لومپن های اجیر شده توسط دربار دیده می شود. بنا به شهادت

«حاج مهدی عراقی» رژیم برای این منظور طیب و گروهش را در نظر گرفته بود، اما طیب با دست رد زدن به سینه دربار، مخالفت خود را به آنان ثابت نمود.

پس از واقعه مدرسه فیضیه، شاه در یک سخنرانی در چهارم خرداد ١٣٤٢ در کرمان، روحانیون را به خاطر حمایت نکردن از سیاست های شاه و از جمله انقلاب سفید، مرتجعین سیاه نامید و از آنان به شدت انتقاد کرد.
 این در حالی بود که پس از رفراندوم، شکاف بین دربار و دولت از یک سو، و روحانیت از یک طرف، روز به روز عمیق تر می شد. در این موقع، حتی روحانیونی که همیشه از سلطنت طرفداری می کردند، مخالفت خود را به طور علنی با شاه و دولت ابراز نمودند. از جمله این روحانیون باید از «آیت الله بهبهانی» نام برد. وی در میان بازاریان تهران و ساکنین جنوب شهر نفوذ و قدرت زیادی داشت.
 و به درخواست او بود که طیب در نهم اسفند و ٢٨ مرداد به نفع دربار به فعالیت پرداخته بود.

چند روز بعد از سخنرانی شاه در کرمان، در روز ١٣ خرداد که مصادف با دهم محرم بود، امام خمینی ، با ایراد یک سخنرانی کوبنده و آتشین، شاه را بازیچه دست قدرت های بیگانه دانست و با تشبیه کردن جریان فیضیه به حادثه کربلا، از رژیم انتقاد کرد. ایشان در ادامه صحبت هایش، در خطاب به شاه گفت: «من به شما نصیحت می کنم آقای شاه، من به تو نصیحت می کنم دست از این اعمال بردار».

اما خمینی درادامه گفتند:«من میل ندارم که اگر روزی ارباب ها بخواهند تو بروی مردم شکرگزاری کنند»

ادامه سخنرانی امام خمینی :من نمی خواهم تو این طور باشی، من میل ندارم تو مثل پدرت بشوی، نصیحت مرا بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند، اینها صلاح مملکت را می خواهند، از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمی خورد. بدبخت، بیچاره، چهل و پنج سال از عمرت می رود، یک کمی تأمل کن، یک کمی تدبیر کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر، عبرت از پدرت بگیر، اگر راست می گویند که تو با روحانیت مخالفی، بد فکری می کنی، اگر دیکته می کنند و به دست تو می دهند در اطراف آن فکر کن. چرا بی تأمل حرف می زنی ؟ آقای شاه! اینها می خواهند تو را بهایی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند...» چنانکه ملاحظه می شود، ایشان در این سخنرانی، در حضور مردم، شاه را با الفاظی چون «بدبخت»، «بیچاره» و «تو» مورد خطاب قرار داده و باعث شکستن بت بزرگ گردید.

عملکرد طیب در نیمه خرداد ١٣٤٢
پس از سخنرانی پرشور امام در روز عاشورا، مردم در روزهای ١٣ و ١٤ خرداد که همزمان با ایام محرم بود، در تهران و چند شهر دیگر از جمله تبریز و قم، به راهپیمایی پرداختند. در میان این جمعیت، عکس هایی از امام خمینی (س) دیده می شد.سپس مردم، اجتماعی را در مسجد حاج ابوالفتح تهران برگزار کردند.

تظاهرات در این مسجد قبلا برنامه ریزی شده بود و به گفته « مهدی عراقی» جمعیت مؤتلفه تصمیم داشتند در روز عاشورا از این مسجد به سمت دانشگاه تهران حرکت نمایند.

اما در این بین مشکلی وجود داشت و آن مشکل این بود که در این مسیر، همه ساله، دو دسته سینه زنی حرکت می کردند و بنابراین، این احتمال وجود داشت که رژیم بخواهد با توسل به این دو دسته، مانع حرکت مردم به سمت دانشگاه تهران شود. این دو دسته، یکی دسته مربوط به طیب و دیگری دسته حسین رمضان یخی بود.

شهید« مهدی عراقی» می گوید: «برای اینکه جلوی سوءاستفاده رژیم از این دسته ها را بگیریم تصمیم گرفتیم تا با طیب حاج رضایی و حسین رمضان یخی صحبت نموده و آنها را در مورد نیات خود مطلع کنیم. لذا ابتدا از طریق برادر بزرگ تر طیب، یعنی مسیح، با وی ارتباط برقرار کردیم و قضیه را با او در جریان گذاشتیم. وی نیز ضمن موافقت با ما گفت که: «رژیم در جریان فیضیه نیز می خواست از ما استفاده کند که قبول نکردیم. حالا هم همینطور است.»

سپس در همان موقع طیب دست در جیب خود کرده و صد تومان به پسرش اصغر داد تا عکس امام را تهیه کرده و در تکیه نصب نماید.».

«شهید مهدی عراقی» در ادامه به اینکه موفق شده بودند «حسن یخی رمضان» را نیز با خود همراه کند اشاره کرده و از زبان حسن ی رمضان یخی می گوید: «خودم هم روز عاشورا با بچه ها آنجا می آییم».

« آخه مار (رضاشاه) خودش چیه که توله اش (محمدرضا) چی باشه

با وجود این تمهیدات، دربار برای جلوگیری از این اجتماع، باز هم عده ای از لومپن ها را وارد جریان ساخت تا با دادن شعارهای شاه پرستانه به ضرب و شتم مردم و سپس متفرق کردن آنها بپردازند. رژیم که پس از جریان مدرسه فیضیه از طیب ناامید شده بود، این بار به سراغ ناصر جگرکی رفت تا از او و گروهش استفاده نماید. ناصر جگرکی به همراه دویست نفر از اراذل و اوباش، وارد مسجد شدند تا منظور خود را عملی کنند، اما با تیزهوشی مردم، این گروه در بین متظاهرین حل شدند و نتوانستند توطئه خود را عملی کنند.

از سوی دیگر در روزهای تاسوعا و عاشورا در دسته های عزاداری، ضمن نوحه خوانی، شعارهایی نیز به طرفداری از امام خمینی  و مخالفت با دولت داده می شد؛ اما دولت امیدوار بود که با غروب روز عاشورا، تظاهرات مذهبی تمام شود. بنابراین، هیچ گونه عکس العملی به این موضوع نشان نداد. اما برخلاف پیش بینی رژیم، تظاهرات در روز یازدهم محرم نیز ادامه یافت که این موضوع موجب صدور اعلامیه شدیداللحنی از سوی دولت شد که در آن به جلوگیری از حرکت دسته ها تأکید شده بود. این اعلامیه کارساز نبود و در روز دوازده محرم نیز دسته های عزاداری به سر دادن شعارهای ضد شاه پرداختند که دسته طیب نیز از جمله آنها بود.
 اما در این دسته، در روز عاشورا نیز تحولاتی نسبت به سال های گذشته دیده می شد.

تحول اساسی «طیب» در خرداد ۱۳۴۲«حُر»انقلاب

روز ١٣ خرداد۱۳۴۲ که مصادف با «روز عاشورا» بود(١٠ محرم ١٣٨٣) دسته طیب به عادت هر ساله به راه افتاد. در حالی که این بار عکس آیت الله خمینی بر روی پرچم ها و علامت دیده می شد. به شهادت غلامعلی حداد عادل، در دسته طیب، به تمام تیغه ها، پرچم ها و علامت ها، تصاویر امام نصب شده بود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاعات بیشتربه این لینک مراجعه کنید:

زندگینامه"طیب"گنده لاتی که"شهید"شد/طیب حاج رضایی
«شیخ حسن عبداللهی» نیز ضمن تأیید این موضوع اشاره می کند که طیب از وی نیز خواسته بود چنانچه می تواند، پوسترهایی از امام را برایش تهیه کند.

«حاج رضا حداد عادل»(پدرِدکترغلامعلی حدادعادل) نیز در مورد این موضوع می گوید: «در همان شب من تقریبا در سه چهار قدمی طیب ایستاده بودم که اتومبیل دربار کنار خیابان توقف کرد و رسول پرویزی، معاون علم پیاده شد و سریعا خود را به طیب رسانید و پس از سلام کردن گفت:

«طیب خان، این کاری که کرده ای کار درستی نیست. آن عکس ها را بردار.» وی چندین مرتبه این خواسته خود را تکرار کرد و چون با مخالفت طیب روبرو شد، گفت: «طیب خان! به تو می گویم بد می شودها!».

طیب نیز گفت : «می خواهم بد بشود.» خلاصه آن شب، حادثه ای پیش نیامد اما اولین سنگ بنای جرأت در بین مردم گذاشته شد.»

اینک به جریان «مسجد حاج ابوالفتح»(میدان شاه -قیام) بازگردیم. با ناکامی گروه ناصر حسن خانی، رژیم باز هم به شعبان بی مخ متوسل شد تا وی و گروه چاقوکشش، تظاهرکنندگان در این مسجد را متواری سازند. اینها نیز طیب حاج رضایی را در مقابل خود دیدند. و پس از ورود گروه شعبان به مسجد، دار و دسته طیب وارد جریان شدند و مانع حرکت گروه شعبان بی مخ گردیدند. در عصر همین روز، بسیاری از وعاظ و روحانیون دستگیر شدند.

در نیمه شب پانزده خرداد، مأمورین انتظامی در قم، امام خمینی  را در منزلشان دستگیر کرده و به تهران منتقل نمودند.

با انتشار خبر دستگیری امام، جمعیت کثیری در قم به اتفاق« آقامصطفی خمینی» به طرف صحن حضرت معصومه (س) حرکت کردند و با آتش مأموران رو به رو گردیدند. در تهران نیز تظاهرات از میدان بارفروش ها آغاز شد.

به دنبال آغاز تظاهرات از میدان بارفروش ها، بازار نیز تعطیل شد. در همین موقع، رئیس پلیس تهران طی تماسی، از طیب خواست تا میدانی ها را از تظاهرات بازدارد. اما طیب پاسخ داد که این تظاهرات جنبه مذهبی داشته و وی قادر نیست مردمی را که از روی مبانی مذهبی برخاسته اند کنترل کند.

به این ترتیب طیب نیز که به موازات تعطیلی بازار، دکان خود را بسته بود، به صف تظاهرکنندگان پیوست و به این گونه، جمعیت خشمگین از جنوب شهر به سرکردگی طیب حاج رضایی، به سمت مرکز و شمال پایتخت روانه شدند. در بین راه، ساختمان های دولتی، مراکز نظامی و پاسگاه ها، اتوبوس های شرکت واحد، باجه های تلفن و از همه مهم تر باشگاه ورزشی شعبان جعفری، با خشونت تظاهرکنندگان مواجه شده و آسیب می بینند.


 آنگونه که حسن عباداللهی می گوید، «حسین رمضان یخی »نیز در روز ١٥ خرداد بر ضد دربار فعالیت می نموده است  و چنانکه در اسناد ساواک آمده است، وی عامل اصلی تخریب باشگاه جعفری بوده است.

از شانزدهم خرداد و روزهای پس از آن، به موازات خشونت ها، دستگیری و تبعید مخالفان آغاز شد و عده ای از روحانیون، دانشجویان و میدان داران بنام و از جمله طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی دستگیر شدند
 در مورد شمار کشته شدگان روز ١٥ خرداد نیز روزنامه های خارجی هر یک ارقامی را ذکر کرده و اظهار نمودند. اما آنچه مشخص است، تلفات این روز بیش از هزار تن بود.

در روز هجدهم خرداد، طیب حاج رضایی، به عنوان یکی از محرکین اصلی پانزده خرداد دستگیر و روانه زندان شد. افراد دیگری نیز از جمله سیدمجتبی طالاری، حاج اسماعیل رضایی، حسین راوندی معروف به حسین خانم و حسن صالحی به همین جرم دستگیر شده یا تحت تعقیب قرار گرفتند.

در گزارش ساواک درباره نقش طیب در وقایع ١٥ خرداد آمده است: «در بین تظاهرکنندگان این روز در بازار، طیب، بارفروش معروف نیز با عده ای جزو تظاهرکنندگان بوده است. علاوه بر او، سید بروجردی، شیخ جباری و طاهر برادر طیب و افرادی که دکه ها را آتش می زدند نیز تحت رهبری طیب بوده اند.»

گزارش دیگری، افرادی را که در تظاهرات ١٥ خرداد با طیب همکاری داشته اند این گونه معرفی می کند: «حسین رمضان یخی، حسین برادر مهدی قصاب، مرتضی سرپلکی که ماشین افسر شهربانی توسط این شخص در سه راه سیروس آتش زده شد.

«ناصر فرهاد لحاف دوز»، «ناصر کربلا عبدالله»، «ناصر شریان» و «اصغر اصفهانی قهوه چی» که متظاهرین در قهوه خانه این شخص اجتماع نموده و سپس به وسیله ماشین های باری بی نمره طیب به نقاط مختلف فرستاده می شدند.»

در گزارش دیگری نیز که «سپهبد نصیری» در مورد وقایع این روز برای شخص شاه فرستاد، به نقش دو گروه تأکید فراوان شده است:

۱-گروه محرکین و آمرین اصلی که اکثرا از طبقه روحانیون و بازاریان هستند.

۲- گروه عاملین(مجریان)، اداره کنندگان و اخلالگران که اکثرا از اهالی جنوب شهر هستند.

در ادامه این گزارش آمده است که «طیب حاج رضایی» عامل مؤثری در این جریان بوده و به همراه عده زیادی از بارفروشان و افراد جنوب شهر، با چوب و چماق به طرف میدان شوش و بازار رفته و در مسیر حرکت خود خرابکاری های زیادی کرده اند.

با وجود این گزارش ها، «حسین شاه حسینی» معتقد است که طیب و حاج اسماعیل رضایی در قیام ١٥ خرداد نقشی نداشتند بلکه رژیم می خواست با اعدام ایشان از آنان به این خاطر که از اطاعت دربار خارج شده بودند انتقام بگیرد.

شاه حسینی می گوید: «طیب به هیچ وجه آدم سیاسی نبود و تنها روی تعصبات دینی و مذهبی وارد صحنه می شد؛ ارتباطی هم با آیت الله خمینی نداشت

در کتاب «لومپن ها در سیاست عصر پهلوی» نیز، نویسنده حضور طیب در جریان ١٥ خرداد و قرار گرفتن وی در مقابل رژیم را نادانسته عنوان کرده و می نویسد: «در دهه بیست و سی، طیب و همکارانش به اشاره شاه، درباریان و گروه های مختلف دیگر، بارها نقش ضدملی خود را از طریق هدایت چند صد لومپن ایفا کرده بودند. اما این بار (اوایل دهه چهل) پس از سال ها تبه کاری و رجاله بازی و در اولین نوبتی که ندانسته در مقابل رژیم قرار گرفتند، با بی رحمی شدید آنها مواجه گشتند.»

روزنامه اطلاعات، یک ماه بعد از واقعه و در تاریخ ١٥ تیر ١٣٤٢، از زبان فرماندار نظامی تهران، در مورد «عاملین بلوای ١٥ خرداد»، آنان را اجیر شده عنوان کرد و در مورد طیب حاج رضایی نوشت: «طیب با دو میلیون ریال، هفت دسته از هفت نقطه شهر حرکت داده است.» سپس در ادامه افزود: «طیب یکی از کارگردانان این بلوا و محرک قسمتی از این دستجات به شمار می رود. به طوری که او در بازپرسی اقرار کرده، مبلغ یک میلیون ریال از حاج اسماعیل رضایی بارفروش دریافت داشته که هفت دسته را حرکت بدهد.»

همین روزنامه، یک ماه بعد، یعنی در ١٥ مرداد، با استناد به مصاحبه فرماندار نظامی تهران در ١٥ تیر نوشت : «این افراد که دسته های آشوبگر را تشکیل داده بودند، هر کدام مبلغ مختصری که از یکصد ریال تجاوز نکرده است از اشخاصی که بعدا اسم می بریم دریافت داشته و بعد راه افتاده اند. در نتیجه تحقیقات معلوم شده است که «طیب حاج رضایی» که یکی از کارگردانان اصلی این بلوا بوده و از سوابق او همه اطلاع دارند، محرک اصلی قسمتی از این دستجات بوده است.»

برگ بازجویی طیب در جریان ١٥ خرداد
چنانکه گفته شد، از بعد از ظهر پانزده خرداد، تعقیب و دستگیری عاملان حادثه آغاز شد. طیب نیز در ١٨ خردادماه دستگیر می شود. آنچنان که «مهدی عراقی »می گوید، طیب، که می دانست وی را نیز دستگیر می کنند، روز هفدهم خرداد با نصیری تماس گرفته و از او می خواهد که شبانه به خانه اش نریزند و باعث ترس و وحشت خانواده اش نشوند. مهدی عراقی سپس اضافه می کند که طیب به نصیری می گوید: «اگر کاری دارید من شنبه صبح در حجره ام هستم. همان وقت بیایید، هر جا خواستید من می آیم.» بنابراین، ساعت ده صبح روز شنبه، هجده خرداد ١٣٤٢، طیب دستگیر و روانه بازداشتگاه می گردد.

پس از دستگیری طیب، بازجویی از وی آغاز شد.

«طیب» در پاسخ به وابستگی های حزبی و گروهی اش می گوید: «من طرفدار شاه هستم و به هیچ یک از جمعیت ها بستگی ندارم

 سپس در مورد دسته سینه زنی وی از او سئوال می شود که در پاسخ می گوید: «شنبه، شب تاسوعا، دسته راه انداختیم و روز یکشنبه نیز در انبار گندم روضه خوانی داشتیم. دیروز نیز دسته راه انداختیم.»

سپس بازجو، در مورد شیخ باقر نهاوندی که با سخنرانی خود علیه شعبان جعفری باعث تحریک مردم شده و در نهایت، به هجوم مردم خشمگین به باشگاه جعفری و تخریب و آتش زدن آنجا ختم گردیده بود، سئوال می کند. طیب نیز در پاسخ می گوید که نهاوندی در تکیه وی هرگز بر علیه دولت صحبت نکرده است و انتقاد وی از شعبان، مربوط به تکیه حاج علی، بازرس میدان، بوده است.  وی در ادامه می گوید: «من همه شب به «باقر نهاوندی» گفته ام که فقط روضه خوانی کند ولی نامبرده در این مدت، چندین مرتبه از ورود جینالولو بریجیدا اظهار تنفر کرده است.» وی تأکید کرد که شیخ باقر نهاوندی در تکیه او هرگز علیه دولت حرفی نزده است و فقط چندین بار به خاطر بوسیدن دست جینالولو بریجیدا توسط شعبان اعتراض نموده است.

از طرف دیگر، اظهارات حاج اسماعیل رضایی در بازجویی هایش در مورد حضور باقر نهاوندی در تکیه طیب، اینگونه است: «ما به طیب در مورد انتخاب واعظ و روضه خان تذکر دادیم که شخصی را که بالای منبر از دولت بد می گوید دعوت نکن. ولی او باز دعوت کرد و ما ناچار به مجلس روضه او نرفتیم.»

شعبان جعفری نیز معتقد است که طیب خود از باقر نهاوندی می خواسته است که در بالای مربن از شاه انتاقد کرده و به دربار حه لم کدن. وی میگوید: «زمانی که شیخ نهاوندی را برای روضه خوانی و سخنرانی تکیه اش می آورد، طیب با نوچه هایش به او می گویند: وقتی بالای منبر رفتی شاه و نخست وزیر یادت نره، فحش و دری وری بگو. حالا این شیخ باقر نهاوندی هم مأمور سازمان امنیت بود و صبح همه اینها را گزارش می دهد.» گویا شعبان که دل خوشی از نهاوندی ندارد می خواهد این گونه وی را عامل ساواک قلمداد کند تا به نوعی از وی انتقام بگیرد.

اما در مورد سخنرانی شیخ باقر نهاوندی و انتقاد وی از دولت می توان گفت، پس از اینکه ساواک در مورد محرم ١٣٤٢ به وعاظ و روحانیون هشدار داد که به امور سیاسی نپردازند، امام خمینی  با صدور اعلامیه ای، سکوت در این ایام را به منزله «تأیید دستگاه جبار و دشمنان اسلام» دانست. لذا بسیاری از وعاظ و از جمله شیخ باقر نهاوندی که در تکیه طیب سخنرانی می نمود، سکوت خود را شکستند.

طیب در پاسخ به سئوال در مورد برنامه ریزی و طراحی قیام پانزده خرداد می گوید: «من چون با علما و روحانیون ارتباطی ندارم به طبع از این جریان بی اطلاع می باشم.» وی همچنین در مورد عکس آیت الله خمینی که در دسته وی بر روی بیرق ها نصب شده بود اظهار بی اطلاعی نموده و می گوید: «من در عقب دسته بودم و گویا شیخ رضا نامی چند دانه عکس خمینی را در جلوی دسته روی بیرق ها نصب کرده بود.»

باید توجه داشت که پاسخ هایی که طیب داده است بر اساس شرایط بازجویی بوده است.

سپس بازجو تلاش می کند تا وی را به دریافت پول و ایجاد بلوا متهم کند. بنابراین از وی در مورد مرجعی که از آن پول گرفته است، سئوال می شود که طیب در پاسخ می گوید: «من روزی دو هزار تومان درآمد دارم، روزی پانصد تومان اجاره ملک می گیرم، هر که هر چه می گوید دروغ می گوید.»

اعمال فشار از سوی رژیم تا اعدام طیب
با ورود طیب به زندان، وی تحت فشار قرار گرفت. بنا به یک گزارش، در ٢٢ خرداد ١٣٤٢، گروهی از زندانیان پانزده خرداد بر علیه طیب در زندان شعار داده و به وی حمله نموده و او را به شدت مضروب و مجروح می سازند. این گروه طیب را عامل اصلی اتفاقات اخیر و کشتار افراد بی گناه در ١٥ خرداد دانسته و مدعی شدند که وی باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم تهران گردیده است و لذا گناهکار اصلی است. بنابراین، پس از این جریان، طیب به زندان انفرادی منتقل شد

احتمالا دربار در این ماجرا دست داشته و با تحریک زندانیان ١٥ خرداد بر علیه طیب، هدفش این بوده که این حرکت بهانه ای شود تا طیب را به انفرادی منل قت کند و با انتقال وی به ا نفرادی او را تحت فشار روحی و جسمی قرار دهند تا بتوانند وی را به همکاری با خود واداشته و خواسته های خود را به او تحمیل کنند.

در این هنگام رژیم به دنبال این بود تا با محاکمه برخی از عاملان واقعه ١٥ خرداد و اعمال مجازات های سنگین برای افرادی از جمله طیب، پرونده این قیام را بسته و عاملان آن را اجیر شده از طرف دولت های بیگانه معرفی نماید. بنابراین، «آزادی فوری افراد بی گناه، رسیدگی و تعقیب سریع پرونده های اخلالگران و اعمال مجازات های شدید در مورد آنان و به ویژه چاقوکشانی نظیر طیب حاج رضایی که افکار عمومی نیز از آنها به شدت متنفر است»، در دستور کار دولت قرار گرفت.

برای تشکیل دادگاه، از طیب خواسته شد تا وکلای خود را برگزیده و به دادگاه معرفی نماید. وی نیز «تیمسار احمد بهارمست» و «سرتیپ علینقی شایانفر» را به عنوان وکلای خود انتخاب کرد. سپس دادگاه رسیدگی به اتهامات عاملان پانزده خرداد و در رأس آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی در تاریخ ١٣ مرداد ١٣٤٢، به ریاست سرتیپ زمانی برگزار می گردد و در ٢٧ مرداد همین سال، دادگاه، رأی به اعدام آنها می دهد

دادگاه تجدیدنظر و هیأت دادرسان نیز با تأیید این حکم، به ذکر دلایلی که منجر به صدور این حکم شد، می پردازد که مهم ترین آن دلایل از این قرار است: «١. گزارش سازمان اطلاعات و امنیت کشور مبنی بر اعمال مشارالیه در روز ١٥ خرداد. ٢. دعوت شیخ باقر نهاوندی در تکیه به منظور تحریک احساسات مردم. ٣. اعترافات طیب حاج رضایی دایر بر پول گرفتن از حاج اسماعیل رضایی و تقسیم آن بین بلواکنندگان و آشوب گران. ٤. داشتن سوابق سوء.»  پس از صدور حکم اعدام، خانواده های طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی دست به کار شدند تا شاید مانع اعدام آنها گردند، لذا با نوشتن نامه به دربار، خواستار عفو آنان شدند. خانواده طیب در نامه ای با ذکر خدمات وی به شاه، درخواست کردند تا در مجازات او تخفیف قائل شوند.

 

همچنین عده ای از روحانیون و از جمله شیخ جواد فومنی، شیخ عباسعلی اسلامی، آیت الله خوانساری و آیت الله گلپایگانی نیز عفو این افراد را از شاه خواستند.

خانواده طیب و حاج اسماعیل رضایی با امام خمینی نیز ملاقات کردند و از ایشان خواستند مانع اجرای حکم اعدام شود.

«بیژن حاج محمدرضایی» در این رابطه میگوید: «ما به همراه عمو مسیح به عنوان اینکه از بستگان امام هستیم به منزل ایشان وارد شدیم. ایشان در مورد پدرم گفت که طیب یک جوانمرد است، یک آزاده است، من هیچ وقت نمی توانم کاری که ایشان برای ما کرده را فراموش کنم. سپس امام افزود: چون این مردک (شاه) از من حرف شنوی ندارد لذا کاری از دستم برنمی آید تا برای این جوانمرد انجام بدهم.»

حاج مهدی عراقی نیز در خاطرات خود می گوید که امام خمینی (س) قصد داشت از طریق پاکروان مانع اعدام طیب و حاج اسماعیل شود اما پاکروان پس از اعدام این دو نفر نزد امام می رود و امام نیز از دست وی ناراحت شده و به او ناسزا می گوید.

به هر ترتیب، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی در ساعت شش صبح ١١ آبان ١٣٤٢ در میدان تیر پادگان حشمتیه تیرباران گردیدند. پیکر طیب، چنانکه خودش وصیت کرده بود، در جوار حرم حضرت عبدالعظیم در شهرری دفن گردید.

 روزنامه های صبح ١١ آبان، با نشان دادن تصویری از لحظه تیرباران طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، نوشتند: «ساعت شش و پنج دقیقه بامداد امروز، طیب حاج رضایی ٥٣ ساله و حاج اسماعیل رضایی ٣٨ ساله، دو نفر از محکومین ١٥ خرداد که در دادگاه بدوی و تجدیدنظر به اعدام محکوم شده بودند، پس از ابرام حکم، در میدان تیر پادگان حشمتیه تیرباران گردیدند.»

پخش خبر تیرباران طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی در میان مردم با آب و تابی که در روزنامه ها به قضیه داده می شد، باعث تحریک احساسات مردم، به ویژه روحانیون در حوزه علمیه قم گردید. به طوری که در راستای محکوم نمودن این حرکت، کلاس های درس حوزه برای یک روز تعطیل شد

باید توجه داشت که تا آن روز هیچ گاه سابقه نداشت که دروس حوزه علمیه قم برای یک مقام غیرروحانی تعطیل شود و این موضوع اهمیت اعدام این دو نفر را نزد حوزه علمیه نشان می دهد.

از طرف دیگر، «اعدام طیب» و حاج اسماعیل رضایی، برخلاف انتظار رژیم باعث بیدار شدن مردم گردید. یک گزارش، به این موضوع که اعدام طیب و حاج اسماعیل رضایی، اثر سوء در بین مردم گذاشته است و موجب نفرت و انزجار آنان از رژیم شده است اشاره می کند. در این گزارش آمده است: «اعضای جبهه ملی، بین مردم تبلیغ می کنند که نتیجه خدمت به شاه همین است. طیب یکی از ارکان اصلی ٢٨ مرداد بودکه پاداش خود را این گونه دریافت کرد. روحانیون تندرو و متعصبین مذهبی و بازاری ها اظهار می دارند که هدف اصلی اعلیحضرت، تضعیف روحانیت و از بین بردن مذهب بوده است و کشتن طیب که برای یک امر مذهبی قیام کرده بود به این منظور بوده است که اشخاص دیگری جرأت دفاع از مذهب را نداشته باشند. به طور کلی، اعدام طیب، اگر چه قبل از وقایع ١٥ خرداد مورد نفرت عموم و طبقه جوان بوده، اما چون آشکار گردیده که وی برای دفاع از مذهب دست به این اقدام زده، با تأثر و تأسف تلقی شده و باعث تحریک مردم شده است.»

ساواک اجازه برگزاری مراسم ترحیم نداد

علاوه بر این مورد، گزارش های دیگری نیز وجود دارد که خشم و ناراحتی مردم را نسبت به «اعدام طیب»  و «اسماعیل رضایی» نشان می دهد. با اینکه ساواک اجازه برگزاری مجالس ترحیم برای این دو نفر را صادر نکرد، در محله های مختلف و مساجد متعدد، چه در تهران و چه در دیگر شهرها، مراسمی به عنوان یادبود و تقدیر از این دو شهید برگزار شد که از آن جمله مجلس ختمی بود که در روز ١٢ آبان ١٣٤٢ در مسجد فروتن تهران برگزار گردید.

توضیح مدیریت سایت-منبع مأخوذه ،سایت حوزه(۱۳ آبان ۱۴۰۰) بنقل از «فصلنامه مطالعات تاریخی» بهار ۱۳۹۲ می باشدبااندکی اصلاحات وافزودن تصاویر.

حقایقی ازکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲مصدق وکاشانی

به ماجرای «حمله نیروهای متفقین» در ۳ شهریور۱۳۲۰به ایران و«تبعیدرضاشاه» هم پرداختیم.

تجزیه وتحلیل« کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲»نقش آمریکا(CIA)

در سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که رضا شاه تبعید شده بود و پسرش(محمدرضا) به جای او بر تخت نشست، دوره‌ای است که در ایران آزادی‌های نسبی وجود داشت واما از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ورق برگشت.

«دکتر مصدق» و «آیت الله کاشانی» دو عنصر غیروابسته به بیگانه اما با طرز تفکرهای متفاوت بودند.

«آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی» معتقد به مبارزه بر اساس اندیشه اسلامی بود.

اما«دکترمحمد مصدق» بدون توجه به معیارهای اسلامی،بابرخوردی سیاسی واجتماعی(پشتیبانی ملت)درصدداعتلای ایران بود.

البته  دکترمصدق که با حمایت و همراهی آیت الله کاشانی به نخست وزیری رسیده بود.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:دویچه وله در(۲۸مرداد ۱۳۹۲) نوشت:شش دهه پس از کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا»(CIA) با انتشار اسنادی که به تازگی از طبقه‌بندی محرمانه خارج شده‌اند، رسما به طراحی و اجرای این عملیات اعتراف کرده است.


از روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که دولت منتخب محمد مصدق با کودتا سرنگون شد، دقیقا ۶۰ سال گذشته و حالا سیا برای نخستین بار، روز دوشنبه (۲۸ مرداد ۱۳۹۲) با انتشار برخی از اسناد مرتبط با طراحی و اجرای این کودتا، مداخله آمریکا و انگلیس برای تغییر سرنوشت ایران را تایید کرده است.

۲۸ مرداد، روزی مهم و تحول‌ساز در تاریخ معاصر ایران است؛ اسناد محرمانه‌ای که سیا(CIA) منتشر کرده نشان می‌دهد که سرنگونی دولت محمد مصدق، نخست‌وزیر وقت ایران، در این روز تاریخی، عملیاتی بود موسوم به «تی‌پی‌آژاکس»(TPAjax) که توسط سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا طرح‌ریزی و اجرا شد؛ عملیاتی که پیامدهای آن در دهه‌های گذشته بارها گریبان طراحان و مجریانش را هم گرفته است.

این اسناد که با گذشت شش دهه سرانجام از طبقه‌بندی محرمانه سرویس اطلاعاتی آمریکا خارج شده‌اند، در آرشیو امنیت ملی آمریکا و نیز مجله «فارین پالیسی» منتشر شده‌اند.

(FOIA)«Freedom of Information Act»
این اسناد بر اساس قانون «آزادی دسترسی به اطلاعات» در آمریکا منتشر شده‌اند و بخشی از یک مجموعه سند و گزارش بزرگ‌تر به نام «نبرد ایران»(The Battle of Iran) که توسط تاریخ‌نگاران سازمان سیا و صرفا برای مصرف داخلی در اواسط دهه هفتاد میلادی تدوین شده است. این اسناد همچنین دربرگیرنده یادداشت‌های کرمیت روزولت است؛ یکی از مقامات ارشد سیا که در روزهای منتهی به کودتا در تهران به سر می‌برد.

در سال ۱۳۲۲ شمسی (۱۹۴۴ میلادی) «ملی گرایان» دکتر محمد مصدق ۶۵ ساله را که به علت مخالفتش با حکومت مطلقه رضاشاه در زمان سلطنت او در تبعید به سر می برد، رهبر شایسته ای درمبارزه بارژیم شاه تشخیص دادند.

 مهر ۱۳۲۲ همین سال،«دکتر مُصَدِّق» در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی درباره «موازنه منفی» طرحی را پیشنهاد کرد که بر اساس آن، نباید به نیرو‌های بیگانه ای که در ایران وجود دارند، امتیاز استخراج نفت داده شود.

در سال ۱۳۲۸ شمسی (۱۹۴۹ میلادی)، مصدق «جبهه ملی ایران» را تشکیل داد که نهضتی متشکل از گروه هایی بود که هریک از این گروه ها برای خود دلیل خاصی برای ترس از بازگشت دیکتاتوری سلطنتی داشت.

البته مبارزه دکتر مصدق با انگلیس در آغاز دهه ۳۰، موضوع تازه ای نبود. در سال ۱۳۰۲، در دوره تصدی وزارت امور خارجه ایران در کابینه حسن پیرنیا نیز مصدق با آنچه انگلیس منافع خود در ایران می دانست، به مخالفت پرداخته بود.

ظهور مجدد و موثر مصدق در عرصه سیاست ایران، تنها پس از اشغال کشور و برکناری رضاشاه از پادشاهی ممکن شد.

«سوم شهریور۱۳۲۰»و با «حمله متفقین به ایران» رضاخان که با حمایت انگلیسی‌ها روی کار آمده بود، از سلطنت برکنار و تبعیدبه جزیره دورافتاده «موریس» درشرق قاره آفریقا شد.

«جزیره موریس»تبعیدگاه رضاشاه

 رضاخان درخواست سفر به امریکای جنوبی و سپس به کانادا را نمود ولی انگلیسیها از خیال فرستادن او به کانادا منصرف شده و تنها موافقت کردند به «آفریقای جنوبی» و بندر «دوربان» یا «ژوهانسبورگ» سفر کند.

 پس از مدتی اقامت در دوربان عازم ژوهانسبورگ شدند. رضاخان پادشاه تبعیدی ایران، در «ژوهانسبورگ» آخرین ماههای زندگی خود را با اندوه و تلخکامی سپری کرد و با بیماری قلبی که عارض او شده بود بالاخره در ۴ مرداد ماه ۱۳۲۳ درگذشت.

«رضاشاه» بمدت ۲سال -قبل ازشاهی-صدراعظم«احمدشاه قاجار» بود که درمجموع  «۱۸سال حکومت کرد»(۱۶سال شاهی+۲سال نخست وزیری)

درپی  اشغال ایران به دست متفقین در سال ۱۳۲۰،اربابش(انگلیس)اورا ازایران اخراج کرد وپسرش (محمدرضا) رابرتخت پادشاهی نشاند.

«محمدرضاشاه» : از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ الی ۲۶ دی۱۳۵۷ شاهی کرد(۳۷سال سلطنت)

درروز۳ شهریور۱۳۲۰، نیروهای شوروی از شمال و شرق، از هوا و زمین به ایران یورش بردند. هم‌زمان با حمله ارتش سرخ از شمال، نیروهای زمینی و دریایی انگلیس از عراق و خلیج فارس پیشروی خود را به داخل مرزهای ایران شروع کردند و آغازگر حوادثی شدند که ایران را دامنگیر فاجعه‌ای بزرگ کرد(رهبری این حمله با انگلیس بود)

در نخستین انتخابات پس از رضاشاه (دوره چهاردهم مجلس شورای ملی)، مصدق بیشترین رای را در تهران به دست آورد و با تلاش او طرحی در مجلس تصویب شد که به دولت اجازه نمی داد، بدون تصویب مجلس، درباره نفت خام با خارجی ها مذاکره کند و به کشوری امتیاز دهد.

نمایندگی مجلس شورای ملی

در واقع یکی از نقاط مهم زندگی سیاسی محمد مصدق، انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود ، جبهه ملی توسط ۱۹ نفر از افراد روزنامه-نگار، نماینده مجلس و فعال سیاسی مانند محمد مصدق، کریم سنجابی، حسین فاطمی، حسین مکی و مظفر بقائی، پایه-گذاری شد که ورودشان به مجلس شورای ملی شانزدهم (در دور دوم انتخابات)، راه را برای تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت هموار کرد و سرانجام به رهبری مصدق، ملی سازی صنعت نفت ایران از طرح به قانون بدل شد.

ملی کردن صنعت نفت ایران
برنامه اصلی دولت مصدق، به اجرا درآوردن قانون ملی شدن صنعت نفت و برگزاری انتخابات آزاد بود. موضوعی که شاه پهلوی و قدرت های بیگانه را به شدت نگران ساخته بود.

در این میان، آمریکا در ظاهر به این طرح های مصدق روی خوش نشان داد و  مصدق هم چشم امیدی به این اقبال داشت.

از آن پس گفتگو‌های پی در پی انگلیسی ها و میانجیگری آمریکایی ها بی نتیجه ماند و حتی شکایت انگلیس به دیوان بین المللی دادگستری (دیوان لاهه) و شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز تاثیری بر روند ملی شدن نفت ایران نگذاشت. مصدق در لاهه و نیویورک، به دفاع از حق مالکیت مردم بر منابع سرزمین خود پرداخت.

«دکترمحمد مصدق » پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران، به نخست وزیری رسید(۳۱ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)

«مصدق» برنامه خود را اجرای این قانون و نیز اصلاح قانون انتخابات اعلام کرد.

گفتگو‌ها با شرکت نفت ایران و انگلیس آغاز شد. شرکت ملی نفت ایران، آماده پذیرش ملی شدن نفت ایران نبود و همچنان بر ادامه قرارداد ۱۹۳۳ اصرار داشت.

امادکتر مصدق همکاری با شرکت نفت ایران و انگلیس را متوقف کرد و کارشناسان  ومدیران انگلیسی این شرکت مجبوربه ترک ایران شدند.

«اعضای اولیه جبهه ملی» در منزل دکتر مصدق، از راست: مصطفی‌ الموتی، عباس ‌خلیلی، ابوالحسن ‌عمیدی ‌نوری،«دکترحسین ‌فاطمی»، «دکترمحمد مصدق»، حسین ‌مکی، احمد ملکی، فرهنگ‌ نخعی

اعضای اولیه جبهه ملی در منزل دکتر مصدق

۲۹ مرداد ۱۳۳۲ «یک روز پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» دکتر مصدق و چند تن از یارانش از جمله «دکترغلامحسین صدیقی» و «دکترعلی شایگان» در خانه ای در خیابان کاخ (فلسطین) دستگیر و زندانی شدند. آنان عصر ۲۸ مرداد هنگامی که خانه دکتر مصدق زیر گلوله بود از راه دیوار خانه خارج شده بودند


 پس از محاکمه در دادگاه نظامی رژیم شاهنشاهی پهلوی،«دکتر محمد مصدق»  به روستای« احمدآباد» واقع در شهرستان «نظرآباد» تبعید شد

و تا پایان عمر در یک خانه باغ زندگی کرد،درهمینجادرگذشت(۱۴ اسفند ۱۳۴۵) و در همین خانه نیز مدفون شد.


سخنان آیت اله کاشانی در گفت وگو با روزنامه ی اخبارالیوم در فردای کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲:

«دکترمصدق» برای این کشور کاری نکرد!.

وی گفت:نخست وزیر نه یک خرابی را تعمیر کرد، نه خیابانی را افتتاح کرد، نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. و حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن نفت می باشد، اگر این اتحادی که من در صفوف ملت به وجود آوردم، نبود، نفت هرگز ملی نمی شد

آیت اله کاشانی گفت: مصدق می کوشید برای تبلیغ به نفع خود، از اوضاع استفاده کند. همه امیدش این بود که مردم به تلگراف خانه هجوم آورده و تلگراف های پشتیبانی و تبریک برای او مخابره نمایند. اما در مورد انگشت های خارجی (در سرنگونی مصدق) تا آن جا که من می دانم، چنین چیزی نبوده! مصدق علیه شاه شورید و موقعیت و نفوذ شاه را در بین مردم فراموش کرد. شاه چهارماه قبل می خواست مصدق را عزل کند ولی من وساطت کردم تا این که وارد این نبرد شدیم و پیروز گردیدیم…

آیت الله کاشانی نوشت:«قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود. ولی پس از این که من با او به مخالفت پرداختم، ملت از دور او پراکنده شد»

آیت الله کاشانی در باره مجازات مصدق نظر خود را این طور شرح داد:طبق شرع شریف اسلامی، مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش درجهاد خیانت کند،مرگ است…مقامات مسئول ایران باید از یک سیاست ملی دینی اسلامی تبعیت نمایند.

منبع:مجموعه ای از مکتوبات، سخنرانی ها و پیام های آیت الله کاشانی، جلد چهارم، ص ۳۲تا۳۵  محمد ترکمان (دهنوی)

توضیحات مدیریت سایت پیراسته فر:مگرمیشودکه دکترمصدق یک عُنصر خُنثی وغیرمفیدبرای کشورباشد!ملی شدن نفت حاصل مراودات وتلاشهای مصدق بود،وی حقوقدان بود ودرلاهه توانست ازحقوق ایران بخوبی دفاع کند،البته حمایتهای شیطنت آمیزشیطان بزرگ بنفع ایران تمام شد ومضافا دردوره شانزدهم نماینده مجلس بود واما نمیدانم که چرا آیت الله کاشانی چنان باعصبانیت علیه رفیق دیرینه اش چنین جبهه گیری داشته!اگرمصدق اینگونه ناتوان وبی عُرضه بود(که نبود)چراایشان خودش رابه آب وآتش زدتا به نخست وزیری برسد!.

همانگونه درزمان ما همه «روسای جمهورسابق ایران» را وصله های می چسبانند وحتی به خیانت متهم می کنند! درحالیکه همه برای سزبلندی ایران اسلام تلاش داشتند واما باطرز تفکرمنختلف(شهیدرجایی که کمترازیک ماه رئیس جمهوربود،درزمان ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای،کارهای اجرایی دست نخست وزیربود)«هاشمی» و«خاتمی» و«احمدی نژاد»،«روحانی»،همه خدمات بزرگی انجام دادند،دیگاهشان متفاوت بود واماهمشون فداکاری کردند وتوفیقاتی هم بدست آوردند.

حتی «بنی صدر» در ۱۷ ماه ریاست جمهوری به دلیل تفکرات وگرایشات مارکسیتی نتوانست اقدامات مفیدی انجام دهد واما بعیدمیدانیم که درطول ریاست جمهوریش به کشورخیانت کرده باشد.

حالا شمابیاییدببینیدکه درجلوی چشمان حاضزوناظرمان چه تصاویروحشتناکی ازرئیس جمهورهای سابق درست کرده اند،که هرکسی درنیم قرن بعداین مطالب رابخواندخواهدگفت که در ایران عده ای  مفسد وخائن دررأس اموربودند.!

واینکه نسل بعدنمی پرسندکه مگراینها(رؤسای جمهور)رامردم انتخاب نکردند؟ واگراینهامنتخبین مردم بودند،پس اشکال به مردم برمی گردد!..یعنی بااین دیدگاه(انواع اتهامات وانگهاراچسباندن،درواقع توهین به مردم است وحتی جایگاه رهبری زیرسئوال می رود،وقتی این سئوال برایشان مطرح شود که مگردرکشورولی فقیه نبود؟ اگراینهاخائن وفاسدبودچراهیچ مقام مسئولی اقدامی نکرد!؟.

نقش «آیت الله طالقانی» درماجرای درکودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲

«آیت الله سیدمحمود طالقانی»(اولین امام جمعه تهران) در دوران نهضت ملی شدن نفت که ۴۳ساله بود به همراه سید رضا زنجانی به حمایت از محمد مصدق برخاست و پس از کودتای ۲۸ مرداد به همراه جمع کثیری از طرفداران مصدق به نهضت مقاومت ملی پیوست،بعد از توقف فعالیت‌های نهضت مقاومت ملی، طالقانی در شروع مجدد فعالیت‌های «جبههٔ ملی ایران» به رهبری اللهیار صالح فعالیت کرد و به شورای مرکزی جبههٔ ملی ایران راه یافت. طالقانی در کنگرهٔ جبههٔ ملی در سال ۱۳۴۰ به عنوان هیئت مؤسس شرکت کرده و از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت شورای مرکزی  جبههٔ ملی انتخاب شد.

محمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی در سال ۱۳۴۰«نهضت آزادی ایران» را بر اساس عقاید ملی-مذهبی تشکیل دادند.

نکته عجیب:کودتای ٢٨ مرداد ساخته وپرداخته مخالفان مذهبی  مصدق بود!

«شاه حسینی»(معاون ورزش نخست وزیرموقت)، «طیب» را عاملی از عوامل «آیت الله سیدمحمد بهبهانی» می داند و این روحانی را محرک اصلی طیب در روز کودتا معرفی می کند.
سرهنگ«غلامرضا نجاتی»در کتاب «ملی شدن صنعت نفت و کودتای ٢٨ مرداد» بر این ادعا صحه می گذارد.

به این لینک مراجعه کنید:

نقش طیب درکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

نقش سیا(CIA) درکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ 

مستظهربه پشتیبانی ملت

مستظهر بودن به پشتیبانی ملت ایران، دولت امروز  و مصدق/ قدم به قدم از کودتای 28 مرداد تا امروز

ماجرای کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲

ماجرای کودتای ۲۸ مرداد  ۱۳۳۲

دلایل رد ادعای سیا درباره نقش آیت الله کاشانی در کودتای ۲۸ مرداد

کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ دکترمحمد مصدق ... آیت‌الله کاشانی و مظفر بقایی.

28 مرداد 32 به روایت شاه و مصدق؛ چرا کودتای آمریکا را نمی‌توان انکار کرد؟

کودتای ۲۸ مرداد ۳۲

به آتش کشیدن دفتر روزنامه باختر امروز(توسط دارودسته های مرحوم طیب)

این افراد در روز ۲۸ مرداد، در سبز میدان و میدان ارگ، پس از بستن بازار، در دسته‌های ۳۰ و ۴۰ نفری به بانک‌ها و وزارت‌خانه‌ها حمله کردند و عکس‌های شاه را به دیوار چسباندند. پس از آن به سراغ روزنامه‌های هوادار مصدق رفتند و آنها را به آتش کشیدند.

این گروه پس از ورود شاه نیز برای استقبال پیش قدم بودند و وی را تا کاخ همراهی کردند.

فردای کودتا:از نخستین دقایق صبح روز ۲۹ مرداد ۱۳۳۲، مأموران فرمانداری نظامی، رکن دوم و اداره کل شهربانی دست به بازداشت عده زیادی از همکاران محمد مصدق، اعضا جبهه ملی، نمایندگان مستعفی و روزنامه‌نگاران و اعضای جبهه ملی زدند.

خانه مصدق پس از حمله معترضان

از طرف «سرلشکر فضل‌الله زاهدی»(که فرماندهی کودتاراعهده داربود) که متخصص سرکوب مخالفان رژیم بود خودی هارابجان هم انداخت وبعدازپایان یکروزه کودتا برای فریب، اعلامیه‌ای صادر شد و در آن نوشته بود که »در حفظ جان دکتر مصدق از هیچ گونه اقدامی کوتاهی نخواهد شد. از این رو مقتضی است ظرف ۲۴ ساعت خود را به شهربانی معرفی نماید.»

واما ازطرفی این مهره رژیم (زاهدی) به محمدرضا شاه تلگرافی میزند و از وی خواسته بود تا به ایران بازگردد. شاه نیز در جواب فضل‌الله زاهدی اعلام کرد بی‌درنگ به ایران بازمی‌گردد.

در این روز عده زیادی از افسران که از عوامل کودتا بودند ترفیع درجه پیدا کردند، از جمله سرهنگ نعمت‌الله نصیری، سرهنگ تیمور بختیار و سرهنگ عباس فرزانگان درجه سرتیپی گرفتند.

دکتر مصدق در لحظه ورود به دادگاه نظامی برای محاکمه

«مصدق» در یک دادگاه فرمایشی محاکمه و به «سه سال حبس انفرادی محکوم» و پس از پایان زندان، به روستای زادگاه خودش، احمدآباد کرج تبعید شد.

«دکترحسین فاطمی»(وزیرامورخارجه مصدق) توسط دادگاه نظامی به «اعدام »محکوم و در حالی که بیمار بود تیرباران شد.

دکتر مصدق در لحظه ورود به دادگاه

کودتای ۲۸ مرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است.

در ۱۸ مارس ۲۰۰۰(۲۸ اسفند ۱۳۷۸)  خانم«مادلین آلبرایت» وزیر امورخارجه وقت آمریکا در یکی از سخنرانی‌های خود گفت:در اگوست ۱۹۵۳(مرداد۱۳۳۲) آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر ایران( محمد مصدق) داشت.

«دوایت آیزنهاور»( سی و چهارمین رئیس جمهور امریکا) معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجه‌اند ولی آن کودتا آشکارا باعث پس‌رفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه بر این در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه مخالفان خود را بی‌رحمانه سرکوب کرد.

چهارروزبعدازکودتا

بعدازاعلام موفقیت آمیزکودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲  شاه از روم(ایتالیا) -ازطریق فرودگاه بغداد به ایران برگشت۱ شهریور ۱۳۳۲

«محمدرضا شاه»بعدازبرگشت ازتبعید در جمع هوادارانش.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:به این لینک مراجعه کنید(اطلاعات تکمیلی):

ماجرای ۹ اسفند ۱۳۳۱خروج شاه ازایران دراعتراض به مصدق

بنام خدا و بنام مردم"مصدق ورئیسی "مستظهربه پشتیبانی ملت

مصدق و رئیسی

بنام خدا و بنام مردم «مستظهربه پشتیبانی ملت» 

 پاسخ نامه آیت الله کاشانی:«این‌جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم» والسلام» دکتر محمد مصدق.۲۸ مرداد ۱۳۳۲

۷۰ سال بعد

«به نام خداو به نام مردم، ما یک قدم از مواضع خود عقب‌نشینی نخواهیم کرد چرا که تاکنون هرچند تعداد قطعنامه که صادر شده است موثر واقع نشده و راه به جایی نبرده است»آیت الله سیدابراهیم رئیسی(رئیس جمهورایران) ۱۹ خرداد ۱۴۰۱

 

«نامه آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی به دکترمحمدمصدق»

حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دامت اقباله گرچه امکانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است.... خودتان بهتر از هر کسی می‌دانید که تمام همّ و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازی‌های اخیر بر من مسلّم است که می‌خواهید مانند سی‌ام تیر کذائی یک‌بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید، حرف این‌جانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید، مرا لکه حیض کردید خانه‌ام را سنگ‌باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید حالا نه مجلسی هست و نه تکیه گاهی برای این ملت گذاشته‌اید، زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همان‌طور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است، اگر نقشه شما نیست که مانند سی‌ام تیرماه عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان بمانید... همان‌طور که گفتم آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسی‌ها کمک کرد حالا به صورت ملی و دنیاپسندی می‌خواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمی‌خواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا توسط زاهدی که مطابق با نقشه‌های خود شماست،‌ آگاه کردم که فردا جای هیچ‌گونه عذری نباشد اگر به‌راستی در این فکر اشتباه می‌کند با اظهار تمایل شما، سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاکره، خدمت می‌فرستم. سیدابوالقاسم کاشانی ۲۷ مرداد۱۳۳۲

 پاسخ  دکترمصدق به نامه آیت الله کاشانیاین‌جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام» دکتر محمد مصدق.۲۸ مرداد ۱۳۳۲

 

سخنرانی آیت الله رئیسی

مستظهر بودن به پشتیبانی ملت ایران، دولت امروز  و مصدق/ قدم به قدم از کودتای 28 مرداد تا امروز

ماجرای کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲

ماجرای کودتای 

دلایل رد ادعای سیا درباره نقش آیت الله کاشانی در کودتای ۲۸ مرداد

کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ دکترمحمد مصدق ... آیت‌الله کاشانی و مظفر بقایی.

28 مرداد 32 به روایت شاه و مصدق؛ چرا کودتای آمریکا را نمی‌توان انکار کرد؟

کودتای ۲۸ مرداد ۳۲

به آتش کشیدن دفتر روزنامه باختر امروز

این افراد در روز ۲۸ مرداد، در سبز میدان و میدان ارگ، پس از بستن بازار، در دسته‌های ۳۰ و ۴۰ نفری به بانک‌ها و وزارت‌خانه‌ها حمله کردند و عکس‌های شاه را به دیوار چسباندند. پس از آن به سراغ روزنامه‌های هوادار مصدق و توده‌ای‌ها رفتند و آنها را به آتش کشیدند.

این گروه پس از ورود شاه نیز برای استقبال پیش قدم بودند و وی را تا کاخ همراهی کردند.

از نخستین دقایق صبح روز ۲۹ مرداد ۱۳۳۲، مأموران فرمانداری نظامی، رکن دوم و اداره کل شهربانی دست به بازداشت عده زیادی از همکاران محمد مصدق، اعضا جبهه ملی، نمایندگان مستعفی و روزنامه‌نگاران و اعضا حزب توده زدند.

خانه مصدق پس از حمله معترضان

از طرف سرلشکر فضل‌الله زاهدی اعلامیه‌ای صادر شد و در آن گفته شده بود که "در حفظ جان دکتر مصدق از هیچ گونه اقدامی کوتاهی نخواهد شد. از این رو مقتضی است ظرف ۲۴ ساعت خود را به شهربانی معرفی نماید. "

زاهدی فرمانده کودتا به محمدرضا شاه تلگرافی زد و از وی خواست تا به ایران بازگردد. شاه نیز در جواب فضل‌الله زاهدی اعلام کرد بی‌درنگ به ایران بازمی‌گردد.

در این روز عده زیادی از افسران که از عوامل کودتا بودند ترفیع درجه پیدا کردند، از جمله سرهنگ نعمت‌الله نصیری، سرهنگ تیمور بختیار و سرهنگ عباس فرزانگان درجه سرتیپی گرفتند.

دکتر مصدق در لحظه ورود به دادگاه

مصدق در یک دادگاه فرمایشی محاکمه و به سه سال حبس انفرادی محکوم و پس از پایان زندان، به روستای زادگاه خودش، احمدآباد کرج تبعید شد. فاطمی توسط دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در حالی که بیمار بود تیرباران شد.

دکتر مصدق در لحظه ورود به دادگاه

کودتای ۲۸ مرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است. در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ میلادی مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه وقت آمریکا در یکی از سخنرانی‌های خود گفت که "در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت.

دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجه‌اند ولی آن کودتا آشکارا باعث پس‌رفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه بر این در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه مخالفان خود را بی‌رحمانه سرکوب کرد. "

محمدرضا شاه پس پیروزی در کودتا ۲۸ مرداد در جمع هواداران خود