پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

سفارت ایران درعربستان(ریاض)بازگشایی شد،بعداز۷ سال

هیات سعودی که روز شنبه ۱۹ فروردین وارد ایران شد، روز پنجشنبه (۲۴ فروردین ۱۴۰۲)  به شهر مشهد سفر خواهد کردبرای بازگشایی کنسولگری.

سفارت ایران درریاض(پایتخت عربستان) بازگشایی شد/۲۳ فروردین ۱۴۰۲

 هیات ایرانی روز چهارشنبه(۲۳ فروردین ۱۴۰۲) به موجب توافق اخیر میان دو کشور برای بازدید و تدارک بازگشایی سفارت و سرکنسولگری ایران در عربستان سعودی وارد ریاض شده است.

سفارت ایران درعربستان بازگشایی شد ۲۳ فروردین ۱۴۰۲

وفد إیرانی فی السعودیة للتحضیر لافتتاح السفارة والقنصلیة الإیرانیتین

ساختمان سفارت ایران در ریاض(پایتخت)عربستان سعودی

در این گزارش همچنین به سفر روز شنبه(۱۹ فروردین ۱۴۰۲) هیات دیپلماتیک از ریاض به تهران برای انجام ماموریتی مشابه اشاره شده که دو روز پس از ملاقات خبرساز سران دیپلماسی دو کشور در پکن صورت گرفته بود.

به گفته ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، هیات سعودی که روز شنبه ۱۹ فروردین وارد ایران شده است روز پنجشنبه (۲۴ فروردین ۱۴۰۲)  به شهر مشهد سفر خواهد کرد.

ایرنا به نقل از ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران آورده است: «هیات ایرانی در دو گروه کاری در ریاض و جده اقدامات لازم را جهت راه اندازی سفارت و سرکنسولگری و نیز فعالیت نمایندگی‌ دائم جمهوری اسلامی ایران نزد سازمان همکاری اسلامی انجام خواهد داد.»

آقای کنعانی سفر هیات ایرانی به عربستان را که به گفته وی ظهر روز چهارشنبه در ریاض مورد استقبال مسئولان سعودی قرار گرفت «گامی جدید و در راستای اجرای توافق جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری روابط رسمی و فعالیت دیپلماتیک نمایندگی‌های سیاسی و کنسولی دو کشور» توصیف کرده است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:وزرای خارجه جمهوری اسلامی ایران(حسین امیرعبداللهیان)و عربستان سعودی(فیصل بن فرحان) بعد از هفت سال قطعی روابط به صورت رسمی در پکن دیدار و گفت‌وگو کردند./۶ آوریل ۲۰۲۳(۱۷ فروردین ۱۴۰۲)

 خبرگزاری رویترز روز چهارشنبه در مطلبی با این عنوان که «دروازه‌های سفارت ایران در ریاض پس از سالها گشوده شد» به نقل از یک شاهد عینی و خبرنگار خود نوشت که کامیونی در دروازه سفارت ایران و همچنین تیمی که مشغول بازرسی بود در محل دیده شد.  


دو کشور پیش از دستیابی به توافق در پکن، چندین دور گفت‌وگو در بغداد و سلطنت عمان برگزار کردند که طی پنج روز بین «علی شمخانی»(دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران) و«مسد بن محمد العیبان» (دبیر شورای عالی امنیت ملی عربستان سعودی) مذاکره شد.

روابط دیپلماتیک میان عربستان سعودی و ایران در سال ۲۰۱۶ پس از حمله جمعی از معترضان به اعدام نمر النمر، روحانی شیعه توسط ریاض، به نمایندگی‌های دیپلماتیک عربستان سعودی در تهران و مشهد به کلی قطع شد.

دو کشور که پیش‌تر به نوعی درگیر یک جنگ نیابتی در یمن بودند در پی توافق ماه مارس که با میانجی‌گری چین صورت گرفت در پی بازگشایی سفارتخانه‌ها و ازسرگیری روابط دیپلماتیک و نیز بنا به ادعاهای مطرح شده در صدد گسترش همکاری‌های منطقه‌ای و توسعه روابط در زمنیه‌های اقتصادی، تجاری، امنیتی و فرهنگی هستند.

چگونه ضربت خوردن(امام علی)سرنوشت ابن ملجم

دعای ابن ملجم  (شب قدر)مستجاب شد

ابن ملجم...و کان یُسَارِعُ فی حوائج أمیر المؤمنین و خدمته.

ازارادت تاقتل ....«ابن ملجم مرادی» از بزرگان «یمن» بود که با امام علی بیعت کرد«مُریدامام بود».

۳ نفری که مأمورترور۳ شخصیت جهان اسلام بودند
۱-«ابن ملجم»مأمورکشتن حضرت علی(کوفه) شد.
۲-«بَرَک بن عبیدالله»مأمورقتل معاویه(شام) شد.
۳-«عمرو بن بکر »مأمور ترور عمروعاص(مصر)شد.
این ترورهابایدهمزمان(هنگام اذان صبح)۱۹رمضان سال چهلم هجری انجام می شد.
«بَرَک بن عبیدالله» در شام توانست شمشیری بر ران «معاویه »فرود آورد و او را مجروح کند ولی عمرو بن بکر در مصر موفق به ترور عمروعاص نشد؛ زیرا عمرو به جهت درد شکم، در آن صبحدم به نماز حاضر نشد و به جای خود خارجة بن حذافه رئیس داروغه را برای اقامه نماز فرستاد که وی با شمشیر عمرو بن بکر از پا درآمد

آن‌ها سه نفر را عامل اوضاع موجود می‌دانستند: امام علی ، معاویه و عمروعاص. 

قرار هر سه نفر خوارج این بود که این سه چهره را در سحر نوزدهم ماه رمضان و در موقع نماز صبح از پا درآوردند.

«ابن ملجم»یکی از بزرگان و چهره‌های شناخته‌شده یمن بود؛ مردی که به شاعری و سخنوری مشهور بود و قصیده‌ای طولانی در وصف حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) سرود. «عبدالرحمن ابن ملجم مرادی» وقتی در رأس هیأت یمنی در کوفه به خدمت امام علی علیه السلام رسید و در ثنای آن حضرت و وصف دانش، تقوا و حکمت ایشان شعر می‌سرود.

«ابن ملجم»به فضل امام علی اقرار کرده و سه بار با آن حضرت بیعت کرد، فکرش را هم نمی‌کرد که زمانی از دین خارج شود و روزی نه در مقابل، بلکه ناجوانمردانه و از پشت سر بر روی مولای متقیان و امیر مؤمنان شمشیر زهرآلودی بکشد و از پشت، در حال سجده نماز صبح، در سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان بر فرق مبارک ایشان ضربه‌ای بزند؛ ضربه‌ای با شمشیری زهرآلود که آن را با هزار درهم خریده بود و هزار درهم برای زهرآلود کردنش پرداخته بود. ضربه‌ای با شمشیری زهرآلود که به تصریح خودش، به شهادت حاضران و به گواه تاریخ که اگر بر بدن هزاران نفر از مردم عالم زده می‌شد، همه را از پا درمی‌آورد.

رجبی دوانی

«دکتر محمدحسین رجبی دوانی»: زمانی که ابن ملجم در شب نوزدهم ماه رمضان، فرق مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را با شمشیر زهرآلود شکافت، او را به خدمت امام آوردند و آن حضرت به او فرمودند که من همه آن خوبی‌ها را به تو می‌کردم با وجودی آنکه خبر داشتم تو در آینده قاتل من خواهی بود. اما آن خوبی‌ها در حق تو برای این بود که از خدای متعال در اتمام حجت با تو کمک بگیرم.

 چرا پایتخت حکومت اسلام  ازمدینه به کوفه منتقل شد؟

آقای دوانی می گوید:درست است که مدینه در زمان نبی مکرم اسلام مرکز حکومت اسلامی بوده و هر سه خلیفه در همین شهر به خلافت رسیدند، اما بعد از قتل عثمان هم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در مدینه به خلافت رسیدند. پس از مدتی فتنه و دسیسه پیمان‌شکنان اتفاق افتاد و امام علی علیه السلام برای مقابله با آن‌ها از مدینه خارج شده و به سمت بصره رفتند. البته ایشان توطئه گران را سرکوب کردند اما پس از آن به مدینه برنگشتند، بلکه به سمت کوفه رفتند و این شهر را مرکز خلافت خود قرار دادند.

سیره امام علی(ع) در برخورد با غارتگران

دکتررجبی:در آن زمان جنگ‌آوران و مردان مبارز زیادی در« کوفه »زندگی می‌کردند و شاید بتوان آن شهر را شهری نظامی(شهرسرداران) دانست. البته شرایط ویژه دیگری هم بر کوفه حاکم بود که منجر به این تصمیم امام علی علیه السلام شد.

چه شد که «یمنی‌ها»با امام علی علیه السلام بیعت کردند؟ حضور ابن ملجم مرادی؟

یکی از رویدادهای مهم در ابتدای خلافت امام علی علیه السلام، همین ماجرای بیعت یمنی‌ها با آن حضرت بود که ابن ملجم در رأس آن گروه به خدمت امام رسید و با ایشان بیعت کرد. زمانی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت رسیده و مرکز حکومت را به کوفه منتقل کردند، مردم گروه گروه برای بیعت با ایشان می‌آمدند. از مردم کوفه گرفته که در زمان حضور امام در مدینه امکان بیعت حضوری نداشتند تا مردم یمن. در آن دوران چندین قبیله یمنی در کوفه زندگی می‌کردند و وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به این شهر آمدند، آن‌ها برای بیعت به حضور امام آمدند.

ابن ملجم مرادی یکی از چهره‌های شناخته شده و مؤثر در آن زمان بود که در میان قبیله‌های یمنی زندگی می‌کرد. او به عنوان یکی از بزرگان یمنی‌ها بود که با امام علی علیه السلام بیعت کرد. البته او در زمان بیعت با امام، اظهار علاقه و ارادت به ایشان می‌کرد.

چراابن ملجم ۳بار باامام بیعت کرد / چرام امام گفت:  من زندگی او را(ابن ملجم) می‌خواهم اما او اراده کشتن من را دارد؟

 زمانی که یمنی‌ها برای بیعت با حضرت امیرالمؤمنین(ع) به خدمت ایشان رفتند، هر کسی یک بار با آن حضرت بیعت می‌کرد. اما وقتی نوبت به ابن ملجم رسید، آن حضرت سه بار از ابن ملجم بیعت گرفتند.

به این معنا که یک بار ابن ملجم با آن حضرت بیعت کرد، وقتی داشت از آن حضرت دور می‌شد امام علی علیه السلام به او فرمودند « بیا ، بار دیگر بیعت کن» دوباره ابن ملجم با امام بیعت کرد و باز هم امام برای بار سوم از او بیعت گرفتند.

«ابن ملجم » از این نوع رفتار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تعجب کرد و پرسید که چرا از دیگران یک بار و از من سه بار بیعت گرفتید؟

امام در جواب او شعری خواندند با این مضمون که «من زندگی او را می‌خواهم اما او اراده کشتن من را دارد. عذر پذیرش خود را نسبت به دوست مرادی خود بیاور. ای ابن ملجم برو که به خداوند سوگند گمان ندارم به آنچه گفتی وفا کنی.» درواقع امام با این جمله به او این پیام را رساندند که بر بیعت خود استوار باقی نخواهد ماند و بیعت شکنی خواهد کرد.( أرید حیاته ویرید قتلی)

نمک نشناسی ابن ملجم

ماجرای دیگری هم در تاریخ ثبت شده با این مضمون که ابن ملجم از امام علی علیه السلام، اسبی خواست و امام از او سؤال کردند که آیا تو ابن ملجم مرادی هستی؟ او جواب مثبت داد. امام به یکی از یاران خود دستور دادند که یک اسب سرخ رنگ به ابن ملجم بدهد. او هم اسب را گرفت، بر روی آن سوار شد و وقتی می‌خواست از امام دور شود، امام یک بار دیگر همان شعر را تکرار کردند و فرمودند: «من زندگی او را می‌خواهم اما او قصد کشتن من را دارد.»محل ضربت خوردن حضرت علی (ع)

زمانی هم که ابن ملجم در شب نوزدهم ماه رمضان، فرق مبارک آن حضرت را شمشیر زهرآلود شکافت، او را به خدمت امام علی علیه السلام آوردند و آن حضرت به او فرمودند که من همه آن خوبی‌ها را به تو می‌کردم با وجودی آنکه خبر داشتم تو در آینده قاتل من خواهی بود. اما آن خوبی‌ها در حق تو برای این بود که از خدای متعال در اتمام حجت با تو کمک بگیرم.

ریشه(نطفه) خوراج

ریشه‌های انگیزه ابن ملجم در کشتن امام علی علیه السلام به دوران  «جنگ نهروان» برمی‌گردد.

در جنگ «نهروان» خوارج شکست سختی از سپاه امام خوردند، همه خوارج در این جنگ کشته شدند ،جز ۹ نفر از آن‌ها.

این ۹ نفر به مرور یاران و هم‌فکرانی برای خود جمع کردند. مرکز تجمعشان هم در مکه و در اطراف کعبه بود.

به این صورت که دور خانه کعبه جمع می‌شدند و درباره کشته‌شده‌های نهروان حرف می‌زدند و از رویکرد حقیر و جاهلانه خودشان، از این بحث می‌کردند که اسلام دچار انحطاط شده و باید آن را نجات داد!

بعد از مدتی، خوارج به این نتیجه رسیدند که گله و اظهار ناراحتی از شرایط موجود ثمره‌ای ندارد و باید عملی انجام دهند. به این صورت تصمیم گرفتند که عاملان اصلی این قضیه را از بین بردارند.

خوراح ۳ نفرراعامل اختلاف درجامعه مسلمین می دانستند

دکتر محمدحسین رجبی دوانی :آن‌ها سه نفر را عامل اوضاع موجود می‌دانستند: «معاویه ، عمروعاص و علی » درواقع آن‌ها به قدری حقیر بوده و قدرت تشخیص پستی داشتند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را با معاویه و عمروعاص لعنه‌الله علیهما هم‌تراز تصور می‌کردند.

به این ترتیب ۳ نفر از میان خوارج داوطلب شدند تا این ۳ شخص«معاویه ، عمروعاص و علی » را که در عالم اسلام دارای قدرت و نفوذی بودند، از سر راه بردارند. امام علی علیه السلام در آن زمان خلیفه بودند و در کوفه حضور داشتند. معاویه لعنه‌الله علیه هم حاکم سیاس و شوم در شام بود که عامل دودستگی‌های زیادی در جهان اسلام شد. عمروعاص هم در حقیقت معاون و کمک‌کننده به اقدامات معاویه بود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:۳ نفری که مأمورترور۳ شخصیت جهان اسلام بودند

«ابن ملجم»مأمورکشتن حضرت علی(کوفه) شد.

«بَرَک بن عبیدالله»مأمورقتل معاویه(شام) شد.
«عمرو بن بکر »مأمور ترور عمروعاص(مصر)شد.

این ترورهابایدهمزمان(هنگام اذان صبح)۱۹رمضان سال چهلم هجری انجام می شد.
«بَرَک بن عبیدالله» در شام توانست شمشیری بر ران «معاویه »فرود آورد و او را مجروح کند ولی عمرو بن بکر در مصر موفق به ترور عمروعاص نشد؛ زیرا عمرو به جهت درد شکم، در آن صبحدم به نماز حاضر نشد و به جای خود خارجة بن حذافه رئیس داروغه را برای اقامه نماز فرستاد که وی با شمشیر عمرو بن بکر از پا درآمد./پایان توضیح.

آقای رجبی دوانی درادامه می گوید:قرار هر سه نفر خوارج این بود که این سه چهره را در سحر نوزدهم ماه رمضان و در موقع نماز صبح از پا درآوردند.

«جنایتی »قُربه الی الله

خوارج از منظر گمراه خود خیال می‌کردند که کار ارزشمندی برای اسلام انجام می‌دهند. شاید به همین دلیل زمان مبارکی را برای اقدام خود انتخاب کردند.

«ابن ملجم »آمرقتل بودیاعامل قتل امام علی؟

بله. ابن ملجم برای قتل امام علی علیه السلام داوطلب شد و تصمیم جدی برای این کار داشت. به همین علت بود که بعد از تصمیمی که در مکه گرفتند، به کوفه رفت و مدتی به صورت مخفیانه به فراهم کردن اقدامات شهادت امام علی علیه السلام مشغول بود.

او در آن زمان، شمشیر تیز و برنده‌ای را به مبلغ هزار درهم خرید و هزار درهم هم برای زهرآلود کردن آن پرداخت، تا با خیال جاهلانه خودش بتواند امام علی علیه السلام را به یک ضربه از پای درآورد. شاید دو هزار درهم به نظر مبلغ ناچیزی باشد؛ اما اگر بدانیم دو هزار درهمی که آن زمان ابن ملجم برای شهادت امام علی علیه السلام پرداخت، به پول امروز ما میلیاردها تومان می‌ارزد، به گوشه‌ای از ناجوانمردی، کینه و حقارت فکری و فرهنگی ابن ملجم پی می‌بریم.

نقش قتام، شبیب و وردان در قتل امام

زمانی که ابن ملجم به کوفه رفت، در بین یکی از قبیله‌های مهم یمنی به نام کنده ساکن شد. رئیس این قبیله شخصی به نام «اشعث بن قیس» بود که یکی از دشمنان و مخالفان مهم و سرسخت امام علی علیه السلام محسوب می‌شد. ابن ملجم یک روز در حیاط مسجدی زنی را به نام «قتام» دید که پدر و برادرش در جنگ نهروان توسط لشکر امام علی علیه السلام به قتل رسیده بودند و قصد داشت از آن حضرت انتقام بگیرد.

«اشعث» عاشق «قتام »شده بود، از او درخواست ازدواج کرد و «قتام » هم «مهریه» خود را سه هزار درهم،  غلام، کنیز و «قتل امام علی » قرار داد.

توضیح مدیرسایت-پیراسته فر:ظاهراً یک اشتباه لقظی اتفاق افتاده(ابن ملج عاشق قتام شده بود،نه اشعث)

«ابن ملجم »در ابتدا نمی‌خواست هدف شوم خود را اعلام کند و در ظاهر کشتن امام را قبول نکرد.

اما وقتی «قتام » اعلام کرد که کشتن امام علی علیه السلام مهریه‌ای است که از آن نمی‌گذرد و گفت که اگر به من نرسی و کشته شوی، در آخرت از خداوند پاداش می‌گیری،

«ابن ملجم » متوجه شد که «قتام » هم رویکرد «خوارج« را دارد و به او خبر داد که اصلاً برای انجام همین کار، یعنی قتل امام علی علیه السلام به کوفه آمده است.

نقش«وردان بن مجالب»و«شبیب بن بجره»درقتل امام

در این ماجرا یکی از اقوام قتام به نام «وردان بن مجالب» هم عقیده خوارج را داشت با ابن ملجم همراه شد. سپس «شبیب بن بجره» یکی دیگر از خوارجی که در کوفه زندگی می‌کرد با این‌ها هم‌دست شد و هر سه ( ابن ملجم، شبیب بن بجره و وردان بن مجالب )آماده قتل حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام شدند.

علت همراهی آن ۲نفرباابن ملجم

«ابن ملجم » احتمال می‌داد که موفق به این کار نشود. به همین دلیل با شبیب و وردان همدست شد تا اگر یک نفر نتوانست و موفق به این کار نشد، نفر بعدی آن را انجام دهد.

در ابتدای امر قرار آن‌ها این بود که «شبیب» ضربه را بزند، اگر او موفق نشد «ابن ملجم » اقدام کند و اگر او هم نتوانست یا شرایط مهیا نبود، «وردان»ضربه کاری را بزند.

چرا«شبیب» نتوانست و «ابن ملجم» اقدام کرد؟

شبیب، وردان و ابن ملجم در سحر نوزدهم ماه رمضان در مسجد کوفه منتظر امام علی علیه السلام بودند. طبق نقل معتبری، زمانی که آن حضرت در رکعت اول از سجده اول برخاسته بودند و می‌خواستند به سجده دوم بروند، اول «شبیب» لعنه‌الله بلند شد تا با شمشیرش بر فرق آن حضرت ضربه بزند. اما «شمشیر او به سقف مسجد گیر کرد» در این موقع، ابن ملجم لعنه‌الله علیه فوراً بلند شد و در حالی که امام در سجده دوم از رکعت اول نماز بودند، بر فرق مبارک ایشان ضربه‌ای زد که آن امام بزرگوار را بر روی زمین انداخت./۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰تسنیم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آقای رجبی دوانی علت ناکامی شبیب راگفته اند: «شمشیر او به سقف مسجد گیر کرد»..بنای مسجدکوفه مهندسی بوده،بعیداست مسجدمحقری باسقف کوتاه که شمیر به سقف تماسی داشته باشد،اگرماطول شمشیررا۲متربدانیم وقد«شبیب بن بجره» راهم ۲متربدانیم،سقف مسجدکه کمتراز۴مترنبوده است،البته میشوداین راطوری دیگرتوچیه کرد وآن اینکه گفته شود،شمشیربه دیواره محراب خورده باشد.

«شبیب بن بجره»بعدازترور،موفق به فرار شدو به خانه‌اش رفت. در خانه، پسرعمویش او را دید که دستپاچه شده و مشغول جمع کردن وسایل است. در عین حال شبیب، حمایلی بر سینه‌اش بسته بود که نشان از مأموریت مسلحانه بود 

.

پسرعموکه ماجرای ضربت خوردن امام علی را شنیده بود، از شبیب پرسید: نکند کارتوبوده باشد؟ گفت جواب مثبت داداما پسرعمویش که ازشیعیان امام علی بود درفرصت مناسب اورابه درک واصل کرد.

واما«وردان» موفق شد فرار کند

واما :استاددوانی می گویند:عقایدخوارج همین بود(کج فهمی وبدفهمی)اینکه امام  علی رادرکنارآن۲خبیث(معاویه و عمروعاص) ،عامل فتنه درجامعه مسلمین می دانستندوقتلشان رااجرجزیل می دانستندکه خواستندبرای رسیدن به اجروثواب بیشتردرپُرفضیلت ترین  ایام(شب قدر)به این مهم دست یابند،حتی جلسات طراحی قتل ،درمقدس ترین مکان(کنارکعبه)بوده... واما درفرازی از این مصاحبه می گویند:چون عاشق زن زیباروی(قتام)شده بود وآن خانم ،شرط ازدواجش را«قتل امام علی»قرارداده بود،ابن ملجم برای دستیابی به قتام دست به این جنایت زد!
این ۲نظریه باهم همخوانی ندارند،بلکه بنوعی «پارادوکس»هستند.
خیلی ممنون میشوم که استاددوانی به این ابهام ما پاسخ بدهد.

یکی دیگر از مسایلی که می‌تواند در این واقعه بسیار عبرت آموز باشد، محل و نقطه انحراف کسی است که در وصف او گفته اوبودند: «و کان یسارع فی حوائج أمیر المؤمنین (علیه السلام) و خدمته،» یعنی او در کارهای حضرت از دیگران سبقت می‌گرفت و به ایشان خدمت می‌کرد.

«آیت الله بهجت» در ذیل این واقعه فرمودند: «همیشه از خدا بخواهیم که عاقبت ما را ختم به خیر کند.»

آیت الله بهجت: یک کسی(ابن ملجم) یک عمری پروانۀ امامش می‌شود آخر سر امامش را می‌کُشد، این است که ابن ملجم مثل پروانه بود برای امیرالمؤمنین،

«آیت الله بهجت»درادامه می گویند:به راستی این کدام عیب پنهان است که یک روزی بروزمی کند، این کدام ضعف ایمان است که یک روزی خودش را نشان می‌دهد، این کدام گناه استغفار نشده است که یک روزی پدر صاحب بچه را در می‌آورد، این کدام خوبی غرور یافته است؟

ابن ملجم «خانه زاد»علی بود!

رسول جعفریان؛ از شاگردی آیت الله مصباح تا استادی تاریخ/در مقابل تقدیس کنندگان

حجت الاسلام رسول جعفریان می نویسد:کسی انتظار نداشت ابن ملجم شمشیر بکشد و به فرق امیرالمؤمنین(ع) ضربه بزند. کسی ابن ملجم را مراقبت نمی‌کرد چون او از دیگران به علی(ع) نزدیک‌تر بود و خانه‌زاد علی(ع) است!
به روایتی در بحارجلد۴۲،صفحه ۲۶۱  آمده است: وقتی امیرالمؤمنین(ع) خلیفه شدند، از مردم یمن بیعت گرفتند و به والی یمن فرمودند ده نفر از بهترین مؤمنین یمن را برای من بفرست. مردم یمن، ابتدا صد نفر از بهترین‌های خود را انتخاب کردند و آن صد نفر از بین خودشان هفتاد نفر انتخاب کردند و آنها سی نفر و آنها نیز از بین خودشان ده نفر را انتخاب کردند. وقتی این ده نفر به محضر امیرالمؤمنین(ع) آمدند یک نفر را به عنوان نماینده جلو فرستادند و او آن‌چنان زیبا در مدح و منقبت امیرالمؤمنین(ع) سخن گفت که واقعاً تحسین برانگیز بود. امیرالمؤمنین(ع) از او پرسید: اسم تو چیست؟ او گفت: من ابن ملجم مرادی هستم! امیرالمؤمنین(ع) دست روی دست زد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» و ناراحت شد و فرمود: تو قاتل من خواهی بود./پایان اظهارات شهیدمطهری. 

سرنوشت ابن ملجم مرادی

ابن ملجم که درهمان صبحگاه دستگیرشده بود،درحبس بود،بعداز شهادت حضرت علی(۲۱رمضان) امام حسن(ع)، ابن ملجم را آوردندبرای محاکمه، او از امام درخواست کرد تا او را رها کند تا به جبران آن، معاویه را نیز به قتل برساند، اما امام نپذیرفت ،شمشیر را بعنوان قصاص برفرقش واردکرد،تنها یک ضربه به او زدند و همان یک ضربه او را هلاک کرد.

در برخی از منابع شیعه چنین نقل شده است: «امام حسن علیه السلام  نشست و دستور داد ابن ملجم را بیاورند، پس او را آوردند. امام به او فرمود: اى دشمن خدا! امیرمؤمنان را کشتى و تباهى را در دین بزرگ کردى؟ پس دستور داد گردنش را زدند. ام‌هَیثَم دختر أسوَد نَخَعى خواست که جسدش را به وی دهند، و کار سوزاندنش را به او واگذارند، جنازه را تحویل او دادند و ام‌هیثم جسدش را به وسیله آتش سوزاند»

شیخ مفید(ارشاد)می نویسد:امام علی(ع) فرمود: «اگر زنده ماندم نظر خود را درباره وى(ابن ‌ملجم) اجرا خواهم کرد و اگر از دنیا رفتم با او مانند قاتل پیامبران رفتار کنید، ابتدا او را بکشید و سپس در آتش بیندازیدش تا بسوزد»

ونوشته اند:ابن ملجم به امام حسن علیه السلام  گفت: آیا مایلی یک کار براى تو انجام دهم که به خدا سوگند من هرچه با خدا عهد کردم، انجام می‌دهم. من در مکه سوگند یاد کردم که على و معاویه را بکشم یا این‌که در راه این قصد، جان خود را فدا کنم. اگر می‌خواهی مرا آزاد کن که با خدا عهد می‌کنم در هر صورت؛ او را بکشم و یا نکشم اما زنده بمانم، مجدد نزد تو بر گردم و دست به دست تو بگذارم تا مرا بکشی. امام حسن علیه السلام  فرمود: «رهایت نمی‌کنم مگر آن‌که آتش دوزخ را به چشم خود ببینى. پس ابن ملجم را کشت. مردم هم او را در بوریا پیچیده در آتش انداختند و سوزاندند»(شب قدر)

«دعای ابن ملجم(شب قدر)مستجاب شد!»

استادشهیدمرتضی مطهری(سیری درسیره ائمه اطهار) می نویسد: یک بار که علی با ابن ملجم صحبت کردند،او با علی با خشونت برخوردکرد و گفت:«علی! من آن شمشیر را که خریدم با خدای خودم پیمان بستم که با این شمشیر بدترین خلق خدا کشته شود و همیشه از خدا خواسته‌ام و دعاکرده که خدا با این شمشیر بدترین خلق خودش را بکشد.»

«ابن ملجم باشمشیرخودش کشته شد»

درمنابع دیگرآمده که ابن ملجم گفتند:به خدا سوگند من این شمشیرم را هزار دینار خریدم و هزار دینار هم داده ام تا آن را مسموم کرده اند، اگر این ضربه ام را به تمامی کوفیان می زدم هیچ یک از آنها جان سالم به در نمی بردند

«ابن ملجم» باشمشیرخودش کشته شد

امام علی به ابن ملجم  گفتند:«اتفاقاً این دعای تو اجابت خواهد شد، چون خودت را با همین شمشیر خواهند کشت»

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:آشنایی بامسحدکوفه 

امام علی(ع) در فراق چه یارانی گریستند؟

«مسجدکوفه»از نخستین بنای شهر کوفه درهنگام شکل گیری شهرکوفه می باشد، زیرا هنگامی که «سعد بن ابی وقاص» این منطقه را برای استقرار دائم سپاهیان مسلمان در نظر گرفت، نخستین اقدام بنای مسجدی برای عبادت مردم بود.

آنان ابتدا نقشه مفصل و جامعی برای بنای «مسجد» کشیدند و بر آن اساس مسجد را، که محور و مرکز اصلی شهر بود، ساختند. محدوده مسجد را با تیراندازی یک تیرانداز تعیین کردند که در چهار سمت تیر انداخت. دلیل این کار آن بود که می خواستند مساحت بسیار زیادی را به مسجد اختصاص دهند به گونه ای که همه جنگجویان و ساکنان این منطقه، که به چهل هزار نفر می رسیدند ، برای ادای نماز در آن جا حضور یابند.

این مسجد به صورت مربع با دیوارهای کوتاه ساخته شد که بخش عمده ای از آن سقف نداشت. از ابتدای بنا تا سال۴۱ هجری، که زیاد بن ابیه حاکم عراق به توسعه و تجدید بنای آن پرداخت ، تغییری در مسجد ایجاد نشد. در این دوران، دیوارهای مسجد مستحکم تر و مرتفع تر شد و مقداری هم بر وسعت آن افزودند، مقصوره و محرابی برای آن ساختند و کف آن را با ریگ پوشاندند.

مساحت مسجد کوفه

مسجد کوفه ۱۱۰ متر طول، ۱۰۱ متر عرض و ۱۱۱۶۲ متر مربع مساحت دارد و با دیوارهایی به ارتفاع ۱۰ متر محافظت می‌شود. مساحت فضای باز مسجد ۵۶۴۲ متر مربع و مساحت شبستا‌ن ‌های مسجد ۵۵۲۰ متر مربع است. تعداد ستون‌های مسجد ۱۸۷ عدد و تعداد مناره‌های آن ۴ عدد با ارتفاع ۳۰ متر و تعداد در‌های مسجد ۵ باب است؛ درهای این مسجد اسامی خاص خود را دارند که به نام های بابُ الحُجّه ، بابُ الثُعبان، باب الرحمه، باب مسلم بن عقیل   و باب هانی بن عروه   هستند.

از هنگام بنای مسجد، درب های متعددی برای آن ساخته اند:

۱- باب السدّه. امام علی(علیه السلام) از آن درب وارد مسجد می شدند.

۲- باب کِنْده. در سمت غرب.

۳- باب الانماط. به محاذات باب الفیل.

۴- باب الفیل یا باب الثعبان. در سمت شمال، که امروزه تنها دربی است که از آن دوران مانده است. در کنار باب الفیل مناره مسجد قرار دارد.

۵- باب الرحمه

محراب مسجد کوفه 

«این محراب»محلی است که آن عابدجاهل  بر فرق مبارک امام علی (ع) چنان ضربه ای زده شد که منجر به شهادت آنحضرت شد .

محراب فوق موقعیتی خاص در داخل مسجد دارد. کسانی که وارد این مسجد می شوند قبل از هرچیز، به جستجوی مکان عبادت و شهادت امام علی علیه السلام برمی آیند. این محراب در کنار شش محراب دیگر در داخل مسجد مورد توجه زائران است. محراب امیر المؤمنین، که آن را اخیراً بازسازی کرده اند، در دیواره جنوبی شبستان قرار دارد . امروزه محفظه آن با دربی که بر روی آن نصب است و عنوان «هذا محراب امیرالمؤمنین» بر بالای آن به چشم می خورد ، مسدود می باشد .

این محراب سمت دیوار قبله قرار دارد.

خانه علی در نزدیکی  این مسجد  قرار داشت.

در کنار مسجد کوفه، خانه امیرالمومنین (ع)، دارالعماره کوفه و مرقد افرادی چون «میثم تمار» مسلم بن عقیل ، «هانی بن عروه» و مختار ثقفی قرار دارد. این مسجد دارای مقامات متعدد بوده و زائران در مسجد کوفه در مقابل این آن ها به نماز می ایستند.

مزارمختار بن ابی عبیده ثقفی

مسجد کوفه + تصاویر

در سمت قبله، متصل به مسجد، بقعه و «مزار مختار بن ابی عبیده ثقفی» است که موفق شد انتقام خون شهیدان کربلا را از سپاه عبیدالله بن زیاد بگیرد و کوفه را برای مدتی تحت تصرف خود در آورد.

مزار مختار در حرم مسلم بن عقیل واقع شده و هر دو بنای مشترکی دارند. ضریحی از چوب روی قبر مختار نصب شده و پنجره‌ای در زاویه شرقی به دیوار مسجد کوفه (سمت جنوب) باز می‌شود. قطعه سنگی از قرن دوم هجری به خط کوفی دارد که روی آن نوشته اند: «هذا قبر مختار بن ابی عبیده الثقفی الآخذ بثارات الحسین»
«مختار بن ابی عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسی بن هنبة بن بکر بن هوازن» از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گسترده‌ای از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد کنیه‌اش ابواسحاق؛‌ و لقـبش «کـیـسـان» بود که «فـرقـه کـیـسـانیه »منسوب به او است. «کیسان» به معنای زیرک و تیزهوش است.
پـدرِ مـخـتـار (ابـوعـبـیـده ثـقـفـی) است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد. وی یکی از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ کـسـری(ایـران) در زمـان عمر بود. ماجرای رشـادت این دلیرمرد در واقعه «یوم الجسر» در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.
مـادرِ مـخـتـار (دومـه )است که از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و رای و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند.
وی ادب و فضائل اخلاقی را از مکتب اهل بیت پیامبر آموخت، و در آغاز جوانی، هـمراه با پدر و عموی خود برای شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیاری از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار امیرالمؤمنین(ع) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـرایمدتی کوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاکـن شد.
علامه مجلسی دربحارمی نویسد : «مـختار»، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان می‌کرد و حتی مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را برای مردم منتشر می‌ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس برای امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبی کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.
خاندان مختـار از شیعیان مخلص و علاقه‌منـدان بـه اهل بیت رسالت(علیهم السلام) بودند.
شـیـخ مـفـیـد و طـبـری می نویسند: پـس از آن کـه «مـسـلم بـن عـقیل »وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامی داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانی کرد.
ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت« مسلم و هانی» به شدت در جست و جوی مختار بـود و برای دستگیری او جایزه‌ای معیّن کرد.

پنج سال پس از واقعه کربلا (محرم۶۱ )در ۱۴ربیع‌الثانی۶۶ هجری قیام مختار آغاز شد. مختار بنا داشت قیام خود را در نیمه ربیع‌الثانی سال ۶۶ هجری آغاز کند،‌ اما ابراهیم شب قبل آن با «ایاس‌ بن مضارب» رئیس پلیس شهر کوفه درگیر شد ( اعلام حکومت نظامی) و او را کشت. همین امر سبب شد قیام یک روز جلوتر بیفتدومختار توانست انتقام شهدای کربلا را بگیرد.

مرقد المختار

«مختار ثقفی» پس از جنگ های سختی کوفه را تحت کنترل خود در آورد و عاملین واقعه کربلا را مجازات کرد. سپس لشگری به سوی عبید الله بن زیاد فرستاد که پس از شکست او، سر از بدنش جدا کردند

.المختار الثقفی - ویکی شیعة

شهادت مختار: ۱۴رمضان۶۷(قیام مختار۱۸ماه بطول انجامید)

مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد امام سجاد (ع) در مدینه فرستاد، حضرت خوشحال شد و فرمود: خدا جزای خیر به مختار دهد که خونخواهی ما نمود. مصعب بن زبیر در سال ۶۷ هجری با غلبه بر کوفه سر از بدن مختار جدا کرد.

نحوه شهادت مختار ثقفی

سال ۶۱ هجری عبیدالله بن زیاد پس از شهادت امام حسین(ع) در کربلا دستور داد اهل بیت آن حضرت را به کوفه و قصر دارالاماره بیاورند و در آن جلسه سر بریده امام حسین (ع) را نزد خود قرار داد و با چوب دستی به سر مطهر حضرت جسارت کرد.

سال ۶۶هجری مختار ثقفی قیام کرد، عبیدالله بن زیاد را به هلاکت رساند بر تخت دارالاماره نشست و سر بریده ابن زیاد را بر او وارد کردند.

سال ۶۷ هجری مصعب بن زبیر بر مختار پیروز شد و در حالی که مصعب بر تخت کیه زده بود، سر مختار را برای او آوردند.

سال ۷۲ هجری عبدالملک بن مروان به عراق حمله کرد و پس از پیروزی، در قصر دارالاماره بر تخت نشست و سر بریده مصعب را برای او آوردند. شخصی در حضور او گفت: ای امیر! من سرگذشت عجیبی از این قصر به خاطر دارم و وقایع آن را تعریف کرد.
عبدالملک با شنیدن این قضیه بر خود لرزید و دستور داد قصر دارالاماره را خراب کنند.
«قصر دارالاماره» در ذیحجه سال ۶۰ هجری، شهادت دو فرستاده امام حسین« مسلم و هانی» را نیز شاهد بوده است.

ماجرای کشف مزار مختار ثقفی

نحوه پیدا شدن مقبره مختار
پس از شهادت مختار توسط مصعب بن زبیر , «جنازه مختار» در دیوار قصر الاماره نزدیک مسجد مدفون شد , این قبر مخفی ماند تا اینکه «آیت الله العظمی سید مهدی بحر العلوم »در زمان خود به جستجو و آشنایی با آثار و محراب های مسجد پرداخت .

«سیدبحرالعلوم» متوفی:رجب سال ۱۲۱۲(دی۱۱۷۶)،در آن زمان ترجیح داد مسجد کوفه با خاک پاک مدفون شود چون زمین مسجد پائین تر از دیگر سرزمین های منطقه بود و در نتیجه آب های سطحی در آن جریان پیدا می کرد. پیرو دستور آیت الله بحر العلوم زمین مسجد کوفه که عمق آن مساوی مقام پیامبر وخانه حضرت نوح بود با خاک پاک پرشد تا از آلودگی ها در امان نگه داشته شود در جای همان محراب ها بر روی خاک محراب های جدید ساخته شد همانگونه که اکنون هم نمایان است.

در زمان بررسی ها و جستجوی آثار مسجد که از طرف سید و جمعی از علما صورت گرفت, سید قبر شریف پنهان شده ای را پیدا کرد و «جایگاه قبرمختار» انتهای راه رو در زیر زمین و به طرف خارج مسجد به سمت قصر الأماره بود و بر آن قبر سنگی یافتند که بر آن اسم و لقب مختار نوشته شده بود .

پس از یافتن قبر, (محسن الحاج عبود شلاش ) ساختن حرم جدید وبزرگی برای مختار را بر عهده گرفت وآن را به رواق حرم حضرت مسلم از سمت جنوب ملحق کرد , و برای قبر پنجره ای آهنین قرار داد ودرب راه رو که در حجره ای در کنج مسجد کوفه قرار داشت را مسدود کرد .

مسجد کوفه + تصاویر

در بیرون از محوطه مسجد کوفه مزار « خدیجه دختر امام علی» و خواهر حضرت عباس (ع) واقع می‌باشد.

چراامام علی رادرکوفه دفن نکردند؟

چراتشیع جنازه شبانه شد ومحرمانه؟

شهیدمطهری :شب بیست و یکم مردم هنوز نمی‌دانند که بر علی چه دارد می‌گذرد. علی بعد از نیمه شب از دنیا رفته است تا علی از دینا می‌رود فورا همان شبانه فرزندان علی (امام حسن،‌حسین، محمدبن حنیفه، ابوالفضل االعباس) و عده‌ای از شیعیان خاص که شاید از ۶، هفت نفر تجاوز نمی‌کردند، محرمانه علی را غسل دادند و کفن کردند و در نقطه‌ای که ظاهرا خود علی قبلا معین فرموده بود که همین مدفن شریف(نجف) آن حضرت است در همان تاریکی شب دفن کردند و احدی نفهمید. بعد محل قبر را هم مخفی کردند و به کسی نگفتند فردا مردم فهمیدند که دیشب علی دفن شده محل دفن علی کجاست؟.

برای رهایی ازتعرض خوارج به مدفن امام علی.

استادمطهری می نویسد:امام حسن (ع) صورت جنازه‌ای را تشکیل دادند و به مدینه فرستادند. که مردم خیال کنند که علی را بردند مدینه دفن کنند. چرا؟ به خاطر همین خوارج برای اینکه اگر اینها می‌دانستند علی (ع) را کجا دفن کرده‌اند. به مدفن علی(ع) جسارت کردند.می‌رفتند نبش قبر می‌کردند و جنازه علی را از قبرش بیرون می‌کشیدند تا خوارج در دنیا بودند و حکومت می‌کردند.

علی ۱۰۰سال مفقودالاثربود

غیر از فرزندان علی  کسی نمی‌دانست علی کجا دفن شده است تا اینکه آنها بعد از حدود صد سال منقرض شدند بنی امنیه هم رفتند دوره بنی‌عباس رسید دیگر مزاحم این جریان نمی‌شدند.

امام صادق‌(ع) برای اولین بار محل قبر علی (ع) را آشکار فرمود. همین صفوان معروفی که شما در زیارت عاشورا دعایی می‌خوانید که در سند آن نام او آمده است می‌گوید من خدمت امام صادق در کوفه بودم ایشان ما را آورد سر قبر علی‌(ع) و فرمود قبر علی(ع) اینجاست و دستور داد ظاهرا برای اولین بار سایبانی برای قبر علی تهیه کنیم و از آن وقت قبر علی (ع) آشکار شد.
پس این مشکل بزرگ برای علی (ع) منحصر به زمان حیاتش نبود تا صد سال بعد از وفات علی هم قبر علی از ترس اینها مخفی بود.

السلام علیک یا ابالحسن، السلام علیک یا امیرالمومنین. تو و اولاد تو چقدر مظلوم بودید. من نمی‌دانم آقاامیرالمومنین مظلومتر است یا فرزند بزرگوارش اباعبدالله الحسین؟ همانطوری که پیکر علی از شر دشمن راحتی ندارد بدن فرزند عزیزش حسین هم از شر دشمن آسایش ندارد و شاید به همین جهت است که فرمودند : لا یوم کیومک یا اباعبدالله هیچ روزی مانند روز فرزند من حسین نیست. امام حسین بدن علی (ع) را مخفی کرد چرا؟ برای اینکه به بدن علی جسارت نشود اما وضع کربلا طور دیگری بود. امام زین‌العابدین (ع) قدرت پیدا نکرد که بدن حسین را بعد از شهادت فورا مخفی کند نتیجه‌اش همان شد که نمی‌خواهیم نام ببریم./پایان اظهارات شهیدمطهری.

خاطرات خالدابوبکر(سفربه عراق)۲ سال بعدازسقوط صدام

دیدار ۵ روزه سفیردبیر کل اتحادیه عرب به عراق

مرجع شیعیان ایرانی- عراقی:«کاری کنیدکه عراق دردامن ایران نیفتد»

«ماجرای فریادزدن دبیرکل اتحادیه عرب برسررئیس جمهورعراق»

قسمت دوم از «کتاب عمرو موسی»(دبیر کل سابق اتحادیه عرب) که تحت عنوان (سالهای اتحادیه عرب) منتشر شده توسط «دارالشروق» در قاهره ذکر شده است، ویرایش شده است. و توسط روزنامه نگار خالد ابوبکر مستند شده است.

جزئیات و اسرار اولین سفر موسی به عراق پس از حمله آمریکا که در اکتبر ۲۰۰۵( آبان ۱۳۸۴)
تمهید مقدمات سفردبیرکل به عراق، با سفر یک(مأمورامنیتی درنقش)خبرنگار
«خالد ابوبکر»(خبرنگار) گفت. پس از اینکه دبیرکل اتحادیه عرب تصمیم بر این شد که به عراق سفر کند، تصمیم گرفت من را به این کشور عربی بفرستد.

بر اساس اینکه در راس هیئتی متشکل از ۱۱ نفر از جمله «طلعت حامد»( مشاور دبیرکل) و «محسن حمید»(رئیس هیئت اتحادیه عرب در لندن)، این دیدار پنج روز به طول انجامید.

مأموریت این هیئت تنظیم دستور کار دیدار آقای عمرو موسی، مصاحبه های ایشان با طیف های مختلف عراقی و گوش دادن به نقطه نظرات بازیگران مختلف سیاسی در خصوص آمادگی برای یک تبعه عراقی بود. کنفرانس زیر چتر اتحادیه عرب تا عراقی ها بتوانند گفت و گو، گفتگو و تلاش کنند تا فرمولی برای تضمین وحدت و امنیت عراق و دستیابی به یک روند سیاسی گسترده برای ایجاد نهادهای دولتی و پایان دادن به حضور خارجی پیدا کنند.

تحالف الصدر والعامری: إقصاء

من و اعضای هیئت با همه شخصیت ها، نیروهای سیاسی و مراجع مذهبی مانند مقتدی صدر، رهبر جریان صدر و سایر نیروهای شیعه دیدار کردیم.

دبیرکل مایل بود که همه نیروهای عراقی در کنفرانس آشتی شرکت کنند، از این رو لازم بود با نمایندگان مقاومت عراق، که بیانگر دیدگاه اعراب سنی است، دیدار کند. از این رو با شیخ حارث الداری، دبیرکل مجمع علمای مسلمان اهل سنت به توافق رسیدیم که در مقر خود در مسجد «ام القری» با وی دیدار کنیم.

خالد ابوبکر: قرار شد من با هیأت اتحادیه عرب به این مسجد بروم و با انجمن علمای مسلمان ملاقات کنیم و پس از آن با او از مسجد از طریق یک گذرگاه مخفی در آن به مکان مجاور بروم. دیدار با رهبران مقاومت و ترغیب آنها برای حضور در کنفرانس از طریق نمایندگان خود و این قبلاً اتفاق افتاده است. اما در راه ملاقات با شیخ حارث الداری، هیئت مورد حمله نیروهای ناشناس قرار گرفت که منجر به کشته شدن سه محافظ عراقی همراه هیئت شد.

سفر هیئت اتحادیه عرب برای طرف هایی که خواهان نقش قوی اتحادیه عرب در بحران عراق نیستند، بسیار آشکار بود. در جریان سفر این هیئت به عراق، لیث کوبا، سخنگوی نخست وزیر عراق، اظهاراتی را بیان کرد که در آن از برگزاری کنفرانس ملی عراق برای آشتی زیر چتر اتحادیه کشورهای عربی امتناع ورزید و تاکید کرد که کشورش نیازی به یک کنفرانس ندارد. کنفرانس آشتی ملی، بلکه نیازمند نهادهای مذهبی برای گسترش فرهنگی بود که هدر دادن خون و اموال مردم عراق را ممنوع می کند، وضعیت پس از آن اظهارات برای من عجیب به نظر می رسید، به ویژه اینکه زیباری وزیر امور خارجه عراق در جلسات وزیران عرب حضور داشت. کمیته ای که در آن با سفر به عراق موافقت شد و جای تعجب است که پس از آن سخنگوی دولت عراق چنین اظهاراتی را بیان کند، پس از آن اظهارات برای من روشن شد که ممکن است طرف های عراق این کلمه را دوست نداشته باشند. "اصلاح".

موضع زیباری، وزیر امور خارجه عراق که پس از سخنان سخنگوی شورای وزیران، ضمن استقبال از سفر من به عراق، سخنانی قابل توجه بود و ما در حمایت از عراق نمی خواهیم سفر عمرو موسی را پیش داوری کنیم. و ما امیدواریم که ارتباط عراق و اتحادیه عرب ادامه یابد و دفتری برای مشورت در بغداد ایجاد کند.

این دیدار بر اساس تصمیم کمیته وزیران عرب برای عراق به ریاست الجزایر و با رای اتفاق آرا اعضای مختلف آن صورت گرفت و دبیرکل به طور رسمی و فوری از این وظیفه استقبال کرد. واقعیت انجام شده و وضعیت خطرناک عراق همان چیزی است که ایالات متحده را مجبور به پذیرش نقش اتحادیه کشورهای عربی در عراق در آن دوره بسیار حساس و خونین کرد.

ممکن است قبلاً هر نقش عربی یا حتی سایر کشورهای همسایه را رد کرده باشد، اما در این بین سیاست خود را اصلاح کرده و از ابتکار عربی استقبال کرده است، و احزاب اصلی عراق نیز همین کار را کردند. برخی دیگر درباره این واقعیت صحبت کردند که اتحادیه عرب با تأخیر در صحنه عراق حضور پیدا کرد.

من(خالد ابوبکر) به آنها پاسخ می‌دهم که شرایط عراق در آن زمان دیگر اجازه نمی‌دهد اعراب خارج از دایره عمل و نفوذ باقی بمانند، در غیر این صورت یک کشور عربی برای همیشه از بین می‌رود و مأموریت من به بغداد فقط یک سفر نیست. هدف آن سوق دادن عراق و عراقی ها به سمت مسیر درست است که همان مسیر آشتی ملی است، اصطلاحی که برخی فرقه های عراقی به آن اعتراض داشتند. ..

می‌گفتم شاید نصیحت را بپذیریم. زیرا نقش اعراب تا حدودی به تأخیر افتاده بود، اما کدام بهتر است، به تأخیر و غیبت ادامه دهیم یا پیشروی کنیم و ابتکار عمل را به دست بگیریم و فرصت را جبران کنیم؟ عراق پس آیا ما باید آن را رد کنیم فقط به این دلیل که آمریکا آن را تأیید یا استقبال می کند! چرا این موقعیت را به عنوان یک اضافه مثبت در نظر نمی گیریم؟

این گونه انتقادها و تلاش های دیگر برای ایجاد تردید در سفر من به عراق مانع از اجرای یک تصمیم راهبردی برای رفتن مستقیم به عرصه عراق نشد. تصمیم گرفتم با وجود تمام خطرات و هشدارها به آن مأموریت ادامه دهم، به ویژه پس از نتیجه گیری هیئت دانشگاهی که از بغداد بازگشته بود و نتیجه آن این است که استقبال همه طرف های اصلی از سفر دبیرکل واضح است.

او مرا تشویق کرد و از من برای پایبندی به اجرای ماموریتم در عراق، مجوزی که کمیته عرب عراق به من اعطا کرده بود، حمایت کرد و برای این کار، دبیرکل به نمایندگی از همه کشورها و ملت های اتحادیه عرب صحبت می کند. .

هواپیمای من(خالد ابوبکر) و هیئت همراه در صبح روز جمعه۲۰ اکتبر ۲۰۰۵ مطابق با ۱۷ رمضان ۱۴۲۶ وارد بغداد شد و من دقیقاً آنچه را که به اجزای عراقی ارائه خواهم کرد، از جمله ابتکار اعراب برای حل بحران عراق و با توجه به آن ابتکار، من حقایق زیر را برای همه توضیح دادم:

* ابتکار عربی با هدف برگزاری کنفرانسی برای گفتگو و اجماع ملی عراق زیر چتر اتحادیه کشورهای عربی با هدف توقف خونریزی، از بین بردن اختلافات، درگیری ها و تفرقه ها، دادن امتیازات متقابل به نفع کشور و دستیابی به آن برگزار می شود. مشارکت همه جانبه در روند سیاسی برای بازسازی نهادهای دولتی بر اساس آشتی ملی و حفظ وحدت عراق، حفظ استقلال خود و دستیابی به اجماع لازم برای ساختن عراق جدید بر اساس آنچه که عراقی ها با اراده آزاد خود می پذیرند.

* و اینکه این ابتکار بیان اراده مشترک اعراب برای تبلور یک موقعیت مؤثر عربی برای کمک به همه عراقی ها از هر طبقه و بدون تبعیض یا تعصب نسبت به هر یک از طرفین به قیمت از دست دادن طرف دیگر است.

* این ابتکار از آنجا ناشی می شود که عراق یک کشور محوری در ساختار عربی و ستون ثبات در منطقه است و جامعه عراق با همه فرقه ها و اجزای آن بخشی از جهان عرب است که از نظر فرهنگی، قومی و نژادی است. از نظر مذهبی متنوع است و این تنوع منشأ قوت و ثروت فرهنگی آن است.

* خواستار توقف همه خصومت ها، از یک تاریخ مشخص، برای ایجاد فضای مناسب برای تضمین موفقیت جلسه مقدماتی و همچنین موفقیت کنفرانس و تلاش برای بازگرداندن امنیت و ثبات در عراق.

خالد ابوبکر: در اولین روز حضورم در عراق با تعدادی از مقامات عراقی به بررسی اوضاع سیاسی و آمادگی برای برگزاری کنفرانس ملی با حضور احزاب عراقی(«هوشیار زیباری»، وزیر امور خارجه و «حاجیم الحسنی»، رئیس مجلس)زیر چتر اتحادیه پرداختم.

(المدى) تنشر حلقات من کتاب  سنوات الجامعة العربیة  لعمرو موسى (2): السیستانی: یا أخی عمرو موسى سأقول لک شیئا تذکره.. لا تلقوا بالعراق فی أحضان إیران

پس از این دیدار، «ابراهیم جعفری»(رهبرحزب الدعوه) بر آمادگی عراق برای همکاری با اتحادیه عرب در هر چیزی که مربوط به ملت است، تاکید کرد و حاجیم الحسنی نیز حمایت خود را از برگزاری کنفرانس آشتی زیر چتر اتحادیه در آبان ماه همان سال اعلام کرد. .

تنازل المالکی وتشکیل الحکومة الجدیدة وابرز احداث العراق السیاسیة خلال 2014

من همچنین در کنفرانس مطبوعاتی با «ابراهیم الجعفری»(نخست وزیرعراق) گفتم که اتحادیه دستور کار خاصی را به عراق تحمیل نخواهد کرد و این موضوع به عراق و مردم آن مربوط می شود. به شرح زیر است:

* بعثی ها و تروریست ها را از هرگونه گفتگوی ملی عراق حذف کنید. (البته او را تروریست نمی نامند و در مورد بعثی ها برخورد با آنها را در چارچوب قانون اساسی می بیند که همه آنها را از چهارچوب مشارکت در اقدامات سیاسی خارج نکرد، بلکه متهمان را مستثنی کرد. اقدامات علیه مردم عراق در دوران حکومت بعث و همچنین نمادهای این رژیم قبلی).

* کشورهای عربی همسایه عراق، مرزهای خود را کنترل می کنند و از نفوذ تروریست ها به عراق جلوگیری می کنند (و این قبلاً محقق شده بود).

* کشورهای عربی به جای تحریک قتل و تروریسم در عراق، پرچم های خود را برای کمک به آرامش عراقی ها هدایت می کنند.

رهبر ائتلاف شیعی«عبدالعزیز حکیم» از کشورهای عربی خواست تمام اقدامات «ابو مصعب الزرقاوی » رهبر گروه "القاعده جهاد در بین النهرین"(شاخه القاعده در عراق) را به صراحت محکوم کنند.

درخواست مقتدی صدر

زمانی که من از خانه عبدالعزیز حکیم خارج می شدم، روزنامه نگاری از من پرسید:« مقتدی صدر از شما خواست تا صریحاً جنایات اشغالگری،و اقدامات ابومصعب الزرقاوی و جنایات تروریستی علیه با وی محکوم کنید».

منبع عراقی؛ توافق الصدر و احزاب شیعه/ رؤسای سه‌گانه عراق کنار گذاشته می‌شوند

درخواست دیگرمقتدی صدر: محکومیت اقدامات صدام حسین رئیس جمهور سابق و درخواست اعدام یا محاکمه عادلانه در دستان شریف عراقی قبل از هرگونه میانجیگری سیاسی در عراق شد. ..

التحالف الوطنی العراقی بإحدى اجتماعاته التی رأسها الجعفری نهایة عام 2014

پاسخ شما چیست؟

گفتم(خالد ابوبکر): اکنون در عراق هستم و درهای همه رهبران سیاسی به گرمی به روی من باز شده است و هیچ کس قبل از دیدار با من چیزی را شرط نکرده است. بنابراین من مقتدی صدر را زیارت نمی کنم مگر اینکه او مرا به این امر دعوت کند،

 اما او مرا دعوت نکرده و من هم به دیدارش نخواهم رفت. اما موضوع خالی از سؤالات دردناک نبود، خبرنگاری از من پرسید که آیا با گروه های مسلح گفت وگو می کنم یا نه؟!

فوراً گفتم: تا زمانی که این گروه ها را ملاقات نکنم اطلاعی از محل نگهداری آنها ندارم! از او پرسیدم که آیا دفتر مرکزی و شماره تلفن آنها را می‌دانی تا بتوانیم جلسه را تسهیل کنیم و همه خندیدند. به استثنای تعدادی از دیدارهای خارجی که با رهبران بزرگ سیاسی و مذهبی داشتم، بیشتر دیدارهای من با نیروهای مختلف عراقی در داخل مقر امنی که برای من در قلب بغداد تدارک دیده شده بود انجام می شد. چند کیلومتر خارج از منطقه سبز در منطقه Jadiriya.

خالد ابوبکر: در محاصره تدابیر شدید امنیتی، ایست های بازرسی متعدد، و محافظت ده ها نیروی ارتش، پلیس، امنیتی و اطلاعاتی (به ویژه نیروهای پیشمرگه کرد) قرار داشت. خانه ای بزرگ و وسیع حاوی حدود هشت اتاق و در میان قرار داشت.

اسامه النجیفی

أسامة عبد العزیز النجیفی

النجیفی یلتقی  موسى فی مجلس النواب العراقی  (رویترز)

دیدار عمروموسی (دبیرکل اتحادیه عربی)بااسامه النجیفی(رئیس پارلمان عراق)،استاندارنینوادرزمان حمله داعش

«۵ کاخ ​​دیگر متعلق به صدام حسین»

خالد ابوبکر: من متوجه شدم که این مقر همان خانه ای است که به «منشی صدام حسین»(سپهبد عبد حمود) اختصاص داده شده است.

در این مکان با بیش از ۴۰ هیئت از شخصیت های بانفوذ عراقی، شیوخ قبایل، سران طوایف و هیئت هایی از جبهه ترکمن ها و آشوری ها آشنا شدم که در تالارهای وسیع خانه تنگ شده بودند.

نوبت به بازدید از مقر انجمن علمای مسلمان (سنی) در «مسجد ام القری» واقع در منطقه« الغزالیه »در قلب منطقه سرخ (خطرناک ترین، جنگی و ویرانگرترین منطقه) رسید و همان منطقه ای است که پیشتازان هیئت دانشگاه به رهبری سفیر« احمد بن حلی» برای تدارک دیدار من به آنجا رفتند.

کشته شدن ۳مأمورنظامی عراقی برای تأمین امنیت!

و نتیجه آن کشته شدن سه نگهبان عراقی بود در یک پیام هشداردهنده صریح به من که به آنجا نروم. عراق، اما اینجا من در عراق هستم.

*

همه اعضای هیئت همراه پس از تقسیم شدن به گروه‌های کوچک، سوار خودروهای زرهی شدند و کاروان با حدود 20 خودروی زرهی که توسط چهار هلیکوپتر در آسمان پوشیده شده بود و توسط صدها خودرو محاصره شده بود، از مقابل اقامتگاه در منطقه جادریه حرکت کردند. ارتش و پلیس حامل سربازان و افسران در حالت آماده باش کامل دست خود را بر روی ماشه سلاح خود قرار دادند تا هر لحظه تیراندازی کنند و با هر موقعیت اضطراری بلافاصله مقابله کنند.

برخی از خودروهای گارد عبارت "۱۰۰ متر دورتر از ستون ... نیرو مجاز به تیراندازی است" و روی برخی دیگر توپ ها در حالت آماده باش قرار داشتند. وضعیت آماده باش در خیابان هایی که از آن عبور کردیم هم بود که مملو از سربازان و افسرانی بود که در حالت آماده باش و هدف قرار گرفتند که برخی از حالت ایستاده و برخی دیگر از حالت دویدن یا زانو زدن و بسیاری صحنه های دیگر. که باعث شد احساس کنیم در میان یک جنگ شدید هستیم!

تقریباً 25 کیلومتر طی بیش از بیست دقیقه با زانو، رفت و برگشت، از ام القری تا الجدیریه، گویی یک ابدیت از کنار نگهبانان گذشت و این بزرگترین و خطرناک ترین چالش در آن هیجان انگیز بود. سفر.

العراق.. هل یضطر الإطار التنسیقی للتخلی عن نوری المالکی؟ | سکای نیوز عربیة

در مقر انجمن علمای مسلمان در مسجد ام القری، در دیداری صمیمی و صریح با مسئولان انجمن به ریاست شیخ حارث الداری ملاقات کردم.

در جریان آن از من استقبال کردند و «عربیت و ناسیونالیسم» مرا ستودند، اما از شهادت ۱۲۰ استاد دانشگاه، ربوده شدن ۱۳۵ پزشک در مدت شش ماه و کشتن ۱۱۲ استاد دانشگاه با خونسردی به دست من شکایت کردند. نیروهای اشغالگر

گفتند: همه این جنایات علیه شخص ناشناس ثبت شده است. زیرا آنچه شورای حکومتی انتقالی امضا کرد مستلزم آن است که نیروهای اشغالگر پاسخگو نباشند. آنها تاکید کردند که عراق غارت شده و راه حل در خروج نیروهای اشغالگر نهفته است و خواستار تعیین جدول زمانی برای عقب نشینی و آماده سازی آن با خروج نیروها از شهرها شدند.

آنها خاطرنشان کردند که این عقب نشینی کلیدی است که تمام گام های عملی با آن آغاز می شود و شش خواسته را شناسایی کردند که در صورت تحقق، می توانند مشکل عراق را حل کنند که مهمترین آنها تعیین جدول زمانی تضمین شده بین المللی برای عقب نشینی است. نیروهای اشغالگر و مقاومت عراق را حق مشروع دانسته و تایید می کند که تروریسم جنایتی غیرقابل قبول در همه اشکال آن است و بازگشت ارتش عراق به آنچه که بود، نمایندگی از همه اقشار جامعه بدون تسلیم شدن به دستورات خاص. .

آنها لیستی از آن خواسته هایی را که همراه با خواسته های طرف های دیگر که ممکن است متفاوت و متضاد باشد به من تحویل دادند تا آنها را با صاحبانشان آشتی دهم، به این امید که آنها را در یک میز گفت و گو با هدف جمع آوری کنم. رسیدن به آشتی یا آشتی ملی.

صبح روز بعد (شنبه ۳۳ مهر ۱۳۸۴) نوبت به زیارت مرجع عالیقدر شیعیان عراق حضرت آیت الله العظمی علی سیستانی در نجف رسید که بیش از ۵۰ دقیقه از بغداد حدود ۱۶۰ کیلومتر فاصله دارد.

در هر هلیکوپتر دو تک تیرانداز یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ نشسته بودند و در تمام طول پرواز به عقب و جلو می ماندند و سلاح های خود را از پنجره هواپیما به سمت راست و چپ و پایین نشانه می رفتند و آماده شلیک بودند. هر کسی که ممکن است در میان درختان و مزرعه هایی که از آنها می گذریم پنهان شده باشد یا در یکی از خانه های قدیمی که از کنار ما می گذریم پنهان شده باشد.

این دو هواپیما زمانی که در ارتفاعات پایین پرواز می کردند، برای محافظت از یکدیگر، ترکیبات توافق شده ای را بین خود تشکیل می دادند، یک بار هواپیما با ظاهر مزارع یا خانه های کم ارتفاع به پایین فرود آمد تا اینکه تقریباً با زمین تماس پیدا کرد و دیگری از ارتفاع بالا رفت. و اغلب ما تند کج می شدیم دلها را با خود می برد تا اینکه در مقابلم چهره هایی را دیدم که از وحشتی که به آنها رسیده بود زرد شدند.

پس از اینکه وزارت دفاع عراق امنیت این پرواز را برای ما تامین کرد، در یکی از پایگاه های نظامی در نجف فرود آمدیم و این پایگاه اولین پایگاه نظامی عراق در این شهر بود. به خانه سیستانی رفتم و او بسیار متواضع بود و با او روی زمین نشستم. سیستانی در گفت و گو با من، بر وحدت عراق و تمامیت ارضی آن و پایان دادن به اشغال خارجی از طریق مسالمت آمیز تاکید کرد و انتخابات آتی را ضروری توصیف کرد و باید عدالت برای همه مردم عراق برقرار شود.

آیت الله سیستانی:«عراق را در آغوش ایران نیندازید»

قبل از پایان جلسه، سیستانی از من خواست که دقایقی را برای یک جلسه جداگانه با او بمانم و وقتی همه رفتند، سیستانی گفت: ای آقای دبیر کل، برادر عزیزم عمرو موسی، من. چیزی برای یادآوری به شما خواهد گفت: «عراق را در آغوش ایران نیندازید»

به او گفتم: من اینجا هستم تا هویت عربی عراق را تأیید کنم، موضوعی که برای هویت عراق و امنیت عراق مهم است. علی با تکرار همین جمله پاسخ داد: برادرم عراق را به آغوش ایران نینداز.

در همان زمان بن حلی با پسرش «محمد سیستانی» در اتاق دیگری نشسته بود و برای ارتباط و وسایل آن به توافق رسیدند و اما من با حمایت سیستانی با آن عبارت قوی برگشتم که «نکنید. عراق را به آغوش ایران بیاندازید.»

پس از پایان مذاکراتم با سیستانی، به بغداد برگشتم و از آنجا به شهر اربیل رفتم و در آنجا با رئیس جمهور مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان و رئیس حزب دمکرات کردستان دیدار کردم.

و من با عدنان المفتی، رئیس پارلمان کردستان که در جلسه ای که پارلمان کردستان برای خوشامدگویی به من و هیئت اتحادیه عرب اختصاص داده بود، به زبان عربی و کردی سخنرانی کرد که در آن سخنرانی کرد:

عمرو موسی با همه در عراق گفت و گو کرده است و اکنون با ما است تا همین پیام را بدهد که اتحادیه عرب به مسئله عراق و گفت و گوی ملی عراق علاقه دارد. اتحادیه مخالف تجربه دموکراتیک نیست. که این تفاهم برای مدت طولانی حاکم بود، اشتباه بود و مسلم است که دانشگاه در عرصه عراق مقبولیت دارد.

پس از آن مفتی از من برای ایراد سخنرانی از سکوی پارلمان کردستان دعوت کرد که در آن من گفتم: من به نمایندگی از کل جهان عرب در ماموریت هستم و نشستن من در سکوی پارلمان کردستان در این لحظه نشان دهنده است. یک لحظه تاریخی تعیین کننده مانند عراق که در حال حاضر یک لحظه تاریخی تعیین کننده را پشت سر می گذارد.عراق در همه مقوله هایش بخش مهمی از جهان عرب را نشان می دهد و هنوز در معرض تهدید است، که این امر مستلزم افزایش حرکتی است که من انجام می دهم.

اتحادیه عرب به خوبی می داند که دورانی به پایان رسیده و دوران جدیدی وجود دارد که عراق در حال حاضر برای آن آماده می شود، اما به نظر می رسد که عراق باید از موانع متعددی عبور کند که اولین آن آشتی با خود است. گفت و گو کنیم تا مسائل بر اساس یک اجماع و رضایت جامع ملی بنا شود.

عراق آزاد و مستقل نشان دهنده یک نقطه کیفی برای توسعه سیاسی در منطقه است و کردستان عراق بخش مهمی نه تنها برای عراق، بلکه برای کل جهان عرب و خاورمیانه است. چقدر خوشحال شدم از شنیدن صلح ملی عراق و صلح کردستان که برای این شکل جدید برای عراق جدید مهم است. در اینجا سالن با تشویق شدید تمام ۱۱۱ نماینده پارلمان طنین انداز شد.رئیس پارلمان کردستان پس از سخنرانی من گفت: ما در تلاش شما برای ساختن عراق با شما هستیم.طرف کردی به روند دموکراتیک در عراق علاقه مند است. با این حال، وی بر لزوم حضور در این کنفرانس از همه نیروهایی که به عراق دموکراتیک و همزیستی بین همه اجزای آن معتقدند، تاکید کرد، اما در مورد تروریست ها باید خارج از گفتگو باشند.

قبل از اینکه اربیل را به مقصد سلیمانیه ترک کنم، از ارگ اربیل دیدن کردم و همچنین از موزه فرش دستباف این شهر دیدن کردم، سفر من به عراق در اکتبر ۲۰۰۵ یکی از مهم ترین و پیچیده ترین مأموریت ها بود، اما یکی از کارهایی بود که انجام دادم. لذت بخش ترین مسئولیت ها، بحث ها و گفتگوهایی که در زندگی ام داشتم و می توانم بگویم که به آن دست یافت، هدف آن برگزاری کنفرانس توافق ملی عراق در کمتر از یک ماه پس از پایان سفرم در قاهره است.

«ماجرای فریادزدن دبیرکل اتحادیه عرب برسررئیس جمهورعراق»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:توضیحات خالد ابوبکر(ویراستار کتاب عمروموسی)از«ماجرای دیدار دبیرکل اتحادیه عرب با صدام »

وفاة الجزائری أحمد بن حلی نائب الأمین العام للجامعة العربیة

شهادت احمد بن حلی(تأییدسخنان عمروموسی)

(المدى) تنشر حلقات من کتاب  سنوات الجامعة العربیة  لـ عمرو موسى (الأخیرة): کوالیس انعقاد المؤتمر التحضیری لمؤتمر الوفاق الوطنی العراقی بالقاهرة

من آنچه را که در مصاحبه با صدام اتفاق افتاد از طریق «احمد بن حلی»(معاون الجزایری دبیرکل اتحادیه کشورهای عربی) ادامه می‌دهم که پس از آن که وی نسخه‌ای از صورتجلسه مصاحبه را به وی داد (منتشر شده در) در شهادتی ضبط شده با صدای خود به ویراستار این کتاب، خالد ابوبکر، گفت. تمام آن در کتاب) کلمه به کلمه زیر:

«این نسخه ای از صورتجلسه مصاحبه دبیرکل، آقای عمرو موسی، با رئیس جمهور صدام حسین است که به خط من نوشته شده است و امیدوارم بتوانید به راحتی آن را بخوانید. اما توجه شما را جلب می کنم که در نوشتن صورتجلسات همه جزئیات را ذکر نمی کنیم و به صورت تحت اللفظی می نویسیم. اجازه دهید برخی از این جزئیات را به شما بگویم که در صورتجلسه نخواهید یافت:

زمانی که ما وارد جلسه با رئیس جمهور صدام شدیم، عمرو موسی با شروع نکردن مسائل بحث برانگیز شروع به صاف کردن فضا کرد. صدام در هیلمن و شکوه زندگی می کرد و با نوعی عظمت صحبت می کرد. در ابتدای جلسه احساس کردم که او عمرو موسی را از نزدیک نمی شناسد، ممکن است در زمانی که وزیر امور خارجه (مصر) بود یکی دو بار با او ملاقات کرده باشد، اما او را به خوبی نمی شناسد.

پس از ارائه کلیات، وارد موضوع مهمی شدیم که عبارت است از متقاعد کردن رئیس جمهور صدام برای پاسخ به تصمیم اجلاس سران کشورهای عربی در مورد برخورد عراق با ناظران و بازرسان بین المللی (در مورد سلاح های کشتار جمعی) و عراق نسبت به این تصمیم محفوظ بود. .

عمرو موسی همچنین خواستار آن بود که عراق بدون ایجاد مشکل با سازمان ملل، حداکثر همکاری را انجام دهد. از دست دادن فرصت تلاش های آمریکا برای ضربه زدن به او. دبیرکل از صدام می خواست برای جلوگیری از حمله نظامی عراق که به نظر او قریب الوقوع بود، تصمیماتی اتخاذ کند و می خواست رئیس جمهور صدام را متقاعد کند که عراق واقعاً در آستانه حمله ای است که تمام عراق را ویران می کند. این یک پیام قوی است که عمرو موسی شروع به توضیح کرد.

پرزیدنت صدام با گفتن این جمله که ما ثابت قدم هستیم، وحشت آنچه را که عراق در معرض آن قرار گرفته بود، کاهش داد و هر اتفاقی بیفتد، عراق نخواهد مرد.

وقتی موسی این سخنان را شنید، احساس کردم صبرش از بین رفته است و دیدم که با عصبانیت شدید به لهجه مصری خود به صدام پاسخ می دهد: گوش کن آقای رئیس جمهور، بمان... نظریه پردازی نه به نفع عراق است و نه رک و پوست کنده به شما سود می رساند من می گویم عراق در معرض ضربه شدید آمریکا، اولین قدرت بزرگ جهان است... آیا می دانید کشور شما در معرض این خطر قریب الوقوع است؟

آیا از مسئولیت خود برای در امان نگه داشتن عراق از این بلاها آگاه هستید؟

عمرو موسی این را با لحنی گفت که صدای گریه در چهره صدام حسین بود.

صدام سعی کرد حرفش را قطع کند و گفت: دکتر عمرو!

موسی با عصبانیت او را شگفت زده کرد: من دکتر نیستم، آقای رئیس جمهور به شما می گویم: عراق در خطر است، به اقداماتی که از شما می خواهیم برای بازگرداندن ارتباط عراق با سازمان ملل و برادرانش در اتحادیه عرب پاسخ دهید.

من احساس کردم که صدام رئیس جمهور در کما است. او موقعیت خطرناک را با سخنان عمرو موسی کشف کرد که به صراحت به او گفت: جهان تغییر کرده است و نه اروپایی ها و نه روس ها به تو کمک نمی کنند و سرنوشت مردم عراق در دست توست.

صدام واقعاً به پیشنهاد عمرو موسی گوش داد و وقتی صحبت به تکنسین ها برای بازرسی سلاح رسید، عمرو موسی به من گفت و سفیر حسین حسونه و سفیر هشام بدر با ما بودند.

صدام شروع به فهمیدن کرد. وی در پایان خطاب به عمرو موسی گفت: من به شما اجازه می دهم که از طرف عراق صحبت کنید و نزد دبیرکل سازمان ملل بروید و به او بگویید که با او همکاری می کنیم.

احساس می کردم که رئیس جمهور عراق عمرو موسی را کشف کرده است. چون با او به زبانی که صدام به آن عادت نداشت صحبت کرد، زبانی که در آن صراحت و بار مسئولیت بود و در پایان به او گفت: من نماینده شما هستم که از طرف عراق صحبت کنم و به او گفت. : با آمریکا و کوفی عنان تماس بگیرید. در واقع عمرو موسی تماس های خود را برقرار کرد، اما متأسفانه به نظر می رسید که تصمیم جنگ گرفته شده است.
شاید این دیدار تاریخی موسی و صدام، اگر قبل از این تاریخ بود - با کمال صداقت به شما می گویم - عراق را از این فاجعه و این جنگ علیه آن از دست آمریکا در امان می داشتیم.

خاطرات دبیرکل اتحادیه عرب(عمروموسی)صدام حسین

دبیرکل اتحادیه عرب: درملاقات ۱۹ ژانویه ۲۰۰۲ با رئیس جمهورعراق :به صدام گفتم: «جنگ عراق با ایران» و«جنگ عراق با کویت» هر۲ اشتباه بود.

خاطرات دبیرکل سابق اتحادیه عرب( عمرو موسی)از دیدارش با صدام حسین

روزی که صدام حسین از سلاح هسته ای سخن گفت

در اوایل نوامبر ۲۰۰۱(آبان ۱۳۸۰) من برای اولین بار به عنوان «دبیرکل اتحادیه عرب» از سازمان ملل بازدید کردم. حضور در جلسات مجمع عمومی پس از به تعویق افتادن آن، از تاریخ مقرر در سپتامبر هر سال، به دلیل حملات (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱)۲۰ شهریور ۱۳۸۰. من با کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل صحبت کردم و به او گفتم: «در دوره شما و سازمان ملل تحت ریاست شما مناسب نیست که تلاش روشنی برای جلوگیری از جنگ قریب‌الوقوع در عراق که ایالات متحده می‌خواهد وجود نداشته باشد. به دنبال."

 

کوفی عنان بی قرار گفت: "من تمام تلاشم را می کنم، اما «صدام حسین لجباز است» و شما او را بهتر از من می شناسید." گفتم: «ما باید به عراق فرصتی بدهیم تا از جنگی که واشنگتن برای آن آماده می‌شود، فرار کند. ژانویه آینده به دیدار رئیس جمهور عراق خواهم رفت. من از شما پیامی می خواهم که بتوانم به او برسانم تا وضعیت از سرگیری کار بازرسان بین المللی را حل کند. من مطمئن هستم که وقتی در جریان گفتگوهایم با او به او می گویم که با پیام روشنی از سوی دبیرکل سازمان ملل متحد می آیم که خواستار تغییر وضعیت در مورد موضوع بازرسی تسلیحات است، او برخورد مثبت خواهد داشت. عنان موافقت کرد.

عمروموسی: من با ناجی صبری الحدیثی، وزیر امور خارجه عراق، برای سفرم به عراق هماهنگ کردم. هواپیمای من در صبح روز ۱۸ ژانویه ۲۰۰۲(۲۸ دی ۱۳۸۰) در فرودگاه بغداد به زمین نشست. الحدیثی که یکی از وزرای امور خارجه حرفه ای بود که به او احترام می گذارم ملاقات کردم، اما دیکتاتوری صدام و تصمیم گیری یکجانبه او حاشیه های مانور او را بسیار محدود کرد. و عمل

عمرو موسى

فردای آن روز وردم به بغداد،شنبه ۱۹ ژانویه ۲۰۰۲(۲۹ دی ۱۳۸۰) روز ملاقات من با صدام بود. یک صفوف رسمی باشکوه مرا از اقامتگاهم در یکی از مهمانخانه های وابسته به ریاست جمهوری در منطقه معتبر «کراده مریم» در مرکز بغداد به مقر فرماندهی نظامی و همراه من از هیئت اتحادیه عرب: سفیر احمد منتقل کردند. بن حلی، دستیار دبیرکل اتحادیه عرب - رحمه الله - سفیر حسین حسونه، رئیس نمایندگی اتحادیه در سازمان ملل، و سفیر هشام بدر، مدیر دفتر من.

به محض ورودم به مقر یگان نظامی، مردی را دیدم که به عنوان سایه صدام را همراهی می کند که به سبیل های کلفت و لباس نظامی ظریف و اسلحه ای که حتی در ملاقات های رسمی با عراقی ها از کمرش آویزان است معروف است. رئیس جمهور، و این استثنای نادری بود که صدام به دلیل اعتماد زیادی که به او داشت به او اعطا کرد.

با احترام به مرد پیشروی کنید. او خود را به من معرفی کرد و گفت: «من سپهبد عبدالحمود هستم». پیش بروید، من شما را برای دیدار با رئیس جمهور صدام حسین همراهی می کنم.

گفتم سه همکارم از هیئت دانشگاه باید حضور پیدا کنند.

(A_FILES)--Iraqi President Saddam Hussein (C) listens to Deputy Prime Minister Tariq Aziz (L) in Baghdad 03 September 2001 as he presents him a model of a monument dedicated to the some 400 people who died in the Gulf War allied bombing of the Amriya shelter which will be built in the Iraqi capital, the official news agency INA reported. The United States has detained Tariq Aziz, the former deputy prime minister in Saddam Hussein's toppled Iraqi regime, a senior US defense official said 24 April 2003.

گفت: با ماشین دیگری می آیند. در کنار «عبد حمود»(عبدالحمید حمود التکریتی)«منشی صدام حسین) سوار تویوتای بژ شدم که خودش آن را به مقر فرماندهی که «عبد حمود» به من گفت در منطقه «رضوانیه» در جنوب غربی بغداد ملاقات می‌کردم، برد. قصر کوچک اما زیبایی بود.

در انتهای مسیری پر درخت به قصر مورد نظر رسیدیم. به محض ورود، بن حلی، حسین حسونه و هشام بدر را دیدم که بیرون سالنی که قرار بود با صدام ملاقات کنم منتظر من بودند.

القوات الأمیرکیة تعتقل سکرتیر صدام حسین | أخبار | الجزیرة نت

دبیرکل اتحادیه عرب(عمروموسی): به محض ورود من، رئیس جمهور عراق از روی صندلی خود حرکت کرد و به من سلام کرد. دست هایمان تقریباً در وسط سالن به هم رسیدند. من با او دست دادم و مراقب بودم که بوسه نزنم. برای اینکه به جلسه بحثی که با او برگزار خواهم کرد، احساس جدیت اضافه کنم. اما به هر حال نرمی دست صدام حسین، آن مرد مخوف به من ضربه زد!

صدام از من استقبال کرد: "خوش آمدید، آقای دبیر کل... خوش آمدید، برادر عمرو" و شروع به تمجید از مواضع ملی گرایانه من کرد. جلسه را شروع کردیم که حدود دو ساعت و پانزده دقیقه طول کشید.

بعد از سلام و احوالپرسی و سلامتی و تشکر از مهمان نوازی و چند جمله کلی با صدام حسین با لحنی جدی صحبت کردم و حاضران گفتند: این تندترین لحنی است که یک مقام عرب به صدام حسین گفته است.

من آنچه را که قبل از دیدار با دستیاران ارشدش گفتم - البته بدون اشاره به گفت و گو با آنها - در مورد رکود هیئت های او در اتحادیه عرب به رئیس جمهور عراق تکرار کردم. من او را به خاطر برخورد مثبتش با بازدید کارشناسان سازمان ملل متحد در زمینه بازرسی تسلیحات کشتار جمعی در عراق توبیخ کردم و پیام کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل را در این زمینه به او ابلاغ کردم.

من به او گفتم که عراق در حال از دست دادن همدلی دو سازمان بزرگ است و در واقع باید آنها را به سمت خود جذب کند... آیا ممکن است، آقای رئیس جمهور، عراق حمایت اتحادیه عرب را از دست بدهد و از دست بدهد. عرصه سازمان ملل؟

قبل از اینکه جواب بدهد به او گفتم: آقای رئیس جمهور اجازه بدهید از شما یک سوال بپرسم: آیا شما سلاح هسته ای دارید که از بازرسی آن می ترسید؟

وی گفت: عراق سلاح هسته ای ندارد و این را بارها اعلام کردم.

به او گفتم: آقای رئیس جمهور اجازه بدهید دوباره این سوال را از شما تکرار کنم که آیا شما سلاح هسته ای دارید که از بازرسی آن می ترسید؟

نه...ما سلاح هسته ای نداریم، او گفت که به نظر می رسد لحن تند من را گرفته است.

گفتم: پس چرا تا زمانی که عراق از چیزی نمی ترسد، از حضور بازرسان بین المللی بدتان می آید؟

گفت: چون جای ترس است.

گفتم: و آن چیست؟

وی گفت: همه بازرسانی که نزد ما می آیند از ماموران سیا هستند.

گفتم: اگر مطمئن شویم که آنها از خارج از سازمان سیا هستند، یعنی برای سازمان ملل کار می کنند، چه؟ ما می توانیم به سازمان بین المللی تاکید کنیم که بازرسانی را با درجه ای از صداقت و استقلال اعزام کند. و من می توانم این را از طریق یک روند مذاکره ای که بین شما و سازمان ملل و به ویژه «کوفی عنان» انجام می شود تأیید کنم.

او به من گفت: من این را قبول دارم و حرف تو را قبول دارم. چون شما یک مرد محترم عرب هستید.

به او گفتم: قبول داری که من این سخنان را به دبیرکل سازمان ملل، کوفی عنان برسانم؟

گفت: بله قبول دارم.

شهادت احمد بن حلی(تأییدسخنان عمروموسی)

من آنچه را که در مصاحبه با صدام اتفاق افتاد از طریق «احمد بن حلی»(معاون الجزایری دبیرکل اتحادیه کشورهای عربی) ادامه می‌دهم که پس از آن که وی نسخه‌ای از صورتجلسه مصاحبه را به وی داد (منتشر شده در) در شهادتی ضبط شده با صدای خود به ویراستار این کتاب، خالد ابوبکر، گفت. تمام آن در کتاب) کلمه به کلمه زیر:

«این نسخه ای از صورتجلسه مصاحبه دبیرکل، آقای عمرو موسی، با رئیس جمهور صدام حسین است که به خط من نوشته شده است و امیدوارم بتوانید به راحتی آن را بخوانید. اما توجه شما را جلب می کنم که در نوشتن صورتجلسات همه جزئیات را ذکر نمی کنیم و به صورت تحت اللفظی می نویسیم. اجازه دهید برخی از این جزئیات را به شما بگویم که در صورتجلسه نخواهید یافت:

زمانی که ما وارد جلسه با رئیس جمهور صدام شدیم، عمرو موسی با شروع نکردن مسائل بحث برانگیز شروع به صاف کردن فضا کرد. صدام در هیلمن و شکوه زندگی می کرد و با نوعی عظمت صحبت می کرد. در ابتدای جلسه احساس کردم که او عمرو موسی را از نزدیک نمی شناسد، ممکن است در زمانی که وزیر امور خارجه (مصر) بود یکی دو بار با او ملاقات کرده باشد، اما او را به خوبی نمی شناسد.

پس از ارائه کلیات، وارد موضوع مهمی شدیم که عبارت است از متقاعد کردن رئیس جمهور صدام برای پاسخ به تصمیم اجلاس سران کشورهای عربی در مورد برخورد عراق با ناظران و بازرسان بین المللی (در مورد سلاح های کشتار جمعی) و عراق نسبت به این تصمیم محفوظ بود. .

عمرو موسی همچنین خواستار آن بود که عراق بدون ایجاد مشکل با سازمان ملل، حداکثر همکاری را انجام دهد. از دست دادن فرصت تلاش های آمریکا برای ضربه زدن به او. دبیرکل از صدام می خواست برای جلوگیری از حمله نظامی عراق که به نظر او قریب الوقوع بود، تصمیماتی اتخاذ کند و می خواست رئیس جمهور صدام را متقاعد کند که عراق واقعاً در آستانه حمله ای است که تمام عراق را ویران می کند. این یک پیام قوی است که عمرو موسی شروع به توضیح کرد.

پرزیدنت صدام با گفتن این جمله که ما ثابت قدم هستیم، وحشت آنچه را که عراق در معرض آن قرار گرفته بود، کاهش داد و هر اتفاقی بیفتد، عراق نخواهد مرد.

وقتی موسی این سخنان را شنید، احساس کردم صبرش از بین رفته است و دیدم که با عصبانیت شدید به لهجه مصری خود به صدام پاسخ می دهد: گوش کن آقای رئیس جمهور، بمان... نظریه پردازی نه به نفع عراق است و نه رک و پوست کنده به شما سود می رساند من می گویم عراق در معرض ضربه شدید آمریکا، اولین قدرت بزرگ جهان است...«آیا می دانید کشور شما در معرض این خطر قریب الوقوع است؟»

دبیرکل اتحادیه عرب به رئیس جمهورعراق گفت:«آیا از مسئولیت خود برای در امان نگه داشتن عراق از این بلایا آگاه هستید؟»

«عمرو موسی» این را با لحنی گفت که حالت ناراحتی در چهره «صدام حسین» نمایان بود.

صدام سعی کرد حرفش را قطع کند و گفت: دکتر عمرو!

 «عمرو موسی» با عصبانیت او را شگفت زده کرد: من دکتر نیستم، آقای رئیس جمهور به شما می گویم: عراق در خطر است، به اقداماتی که از شما می خواهیم برای بازگرداندن ارتباط عراق با سازمان ملل و برادرانش در اتحادیه عرب پاسخ دهید.

«احمد بن حلی»(معاون دبیرکل اتحادیه عرب): من احساس کردم که صدام رئیس جمهور در کُما(بیهوشی) است.

او موقعیت خطرناک را با سخنان عمرو موسی کشف کرد که به صراحت به او گفت: «جهان تغییر کرده است و نه اروپایی ها و نه روس ها به تو کمک نمی کنند و سرنوشت مردم عراق در دست توست»

صدام واقعاً به پیشنهاد عمرو موسی گوش داد و وقتی صحبت به «تکنسین ها» برای بازرسی سلاح رسید، عمرو موسی به من گفت و سفیر «حسین حسونه» و سفیر« هشام بدر »با ما بودند.

صدام شروع به فهمیدن کرد. وی در پایان خطاب به عمرو موسی گفت: «من به شما اجازه می دهم که از طرف عراق صحبت کنید و نزد دبیرکل سازمان ملل(کوفی عنان) بروید و به او بگویید که با او همکاری می کنیم

معاون دبیرکل اتحادیه عرب): احساس می کردم که رئیس جمهور عراق عمرو موسی را کشف کرده است. چون با او به زبانی که صدام به آن عادت نداشت صحبت کرد، زبانی که در آن صراحت و بار مسئولیت بود.

عمروموسی در پایان به رئیس جمهورعراق گفت: من نماینده شما هستم که از طرف عراق صحبت کنم؟ و صدام  به دبیرکل اتحادیه عرب  گفت. : با آمریکا و کوفی عنان تماس بگیرید.

«عمرو موسی» تماس های خود را برقرار کرد، اما تصمیم جنگ(حمله به عراق) گرفته شده بود.

 گزارش دیدار باصدام به اعراب وآمریکا و دبیرکل سازمان ملل

عمروموسی: یک روز پس از ورودم از بغداد به قاهره، جلسه اتحادیه عرب را در سطح نمایندگان دائمی برگزار کردم تا نتایج سفرم به عراق و گفتگوهایم با صدام حسین را به اطلاع آنها برسانم و آن جلسه عصر روز ۱۹ دی ۱۳۸۰ برگزار شد. ۲۰ ژانویه ۲۰۰۲(۳۰ دی ۱۳۸۰) در همان روز با کاخ سلطنتی در اردن تماس گرفتم. 

و از ملک عبدالله به عنوان رئیس اجلاس سران عرب برای ارائه گزارشی در مورد گفتگوهایم با صدام حسین، درخواست ملاقات فوری کردم.

الملک عبد الله رئیس القمة العربیة

من همچنین با رئیس جمهور مبارک، وزیر امور خارجه وقت احمد ماهر السید و شاهزاده سعود الفیصل تماس گرفتم.

صبح روز بعد، با شیخ صباح آل احمد، معاون اول نخست وزیر و وزیر امور خارجه کویت و سپس امیر کویت تماس تلفنی برقرار کردم تا خلاصه ای از آنچه با صدام حسین بر سر آن توافق کرده بودم را به اطلاع او برسانم. در خصوص موضوع اسرا و مفقودین کویتی از زمان تهاجم عراق به کویت در سال ۱۹۹۰، و طی تماسی به توافق رسیدیم، من در ۲۲ ژاتویه ۲۰۰۲(۰۲ بهمن ۱۳۸۰)یک سفر سریع به کویت خواهم داشت.

به کویت رفتم و با شیخ صباح آل احمد و تعدادی از مقامات ملاقات کردم. فضای کلی این بود که برادران در کویت از سفر من به عراق راحت نبودند. دیدگاه من که برای آنها توضیح دادم این بود: هر چه خشم ما نسبت به آنچه در سال ۱۹۹۰میلادی(۱۳۶۹شمسی) رخ داد، عراق یک کشور عربی است که عضو اتحادیه عرب است و یک حزب بزرگ در یکی از جدی ترین ها است. بحران‌های عرب پس از تجاوز به کویت، اتحادیه عرب علاقه‌مند است که برای ثبات جهان عرب به این وضعیت تهدیدآمیز پایانی قابل قبول عرب بدهد و از تکرار آن اطمینان حاصل کند. در همان زمان نزد شما آمدم تا شما را از اتفاقات این دیدار و آنچه در رابطه با موضوع اسرا و مفقودین کویتی به دست آوردم مطلع کنم.

در واقع، من از خشم شدید کویتی‌ها پس از اتفاقی که صدام نسبت به آنها روی داد قدردانی کردم و ترس آنها از نقشی برای اتحادیه عرب را درک می‌کنم که خارج از چارچوب تفاهم‌های بین‌المللی در سطح بالا در مورد عراق صدام حسین و عراق انجام می‌شود. سیاست های او در منطقه، اما آنها برای مدتی عصبانی ماندند که در طی آن از پرداخت سهم سالانه خود در بودجه اتحادیه عرب خودداری کردند، تا زمانی که متوجه شدند - فکر می کنم - اتحادیه در حال توسعه است و دبیرخانه و دبیر کل آن در حال توسعه است. - ژنرال ها تلاش محسوسی در مسائل مختلف عربی انجام می دهند، بنابراین آنها با اتحادیه همذات پنداری کردند. زیرا کویت کشوری است که عاشق جدیت در کار است. بنابراین، به سرعت از تلاش های ما در خدمت اقدام مشترک عربی قدردانی کنید.

 کوفی عنان وعمرو موسى..صورة أرشیفیة

پس از بازگشت از بغداد، تلفنی با کوفی عنان صحبت کردم. به او گفتم: من به عراق سفر کردم و صدام حسین را ملاقات کردم و برای شرکت در مجمع جهانی اقتصاد (داووس) به نیویورک می آیم که امسال به طور استثنایی بین ۳۱ ژانویه تا ۴ فوریه ۲۰۰۲ در نیویورک برگزار می شود. با ایالات متحده و شهر نیویورک (پس از اتفاق  ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱)

عنان گفت: "من منتظر نمی مانم تا شما به نیویورک بیایید." می خواهم بدانم بین تو و صدام چه اتفاقی افتاده است. عمرو گوش کن، من امروز در استکهلم هستم و فردا اتریش خواهم بود، لطفاً اجازه دهید در وین در راه شما به نیویورک ملاقات کنیم. ما در اواخر ژانویه در پایتخت اتریش ملاقات کردیم و من یافته‌های خود را با صدام حسین در مورد موافقت او با بازگشت بازرسان بین‌المللی برای بازرسی سلاح‌های کشتار جمعی ادعایی عراق به او ارائه کردم.

در پایان جلسه از عنان در مورد اقدامات سازمان ملل در خصوص باز بودن صدام برای بازگشت بازرسان پرسیدم.

گفت: قدری کم کنیم.

فهمیدم که می خواهد با آمریکایی ها مشورت کند.

وفاة وزیر الخارجیة الأمریکی الأسبق کولن باول إثر إصابته بکورونا

در اینجا هم تصمیم گرفتم در مورد عراق با آمریکایی ها مشورت کنم. از وین باکالین پاول» (وزیر امور خارجه آمریکا) تلفنی صحبت کردم. به او گفتم: طی چند روز گذشته به عراق سفر کردم و برای شرکت در مجمع داووس به نیویورک می آیم و می خواهم با شما ملاقات کنم.

«وزیر امور خارجه آمریکا»گفت: صبح دوم فوریه ۲۰۰۲(۱۳ بهمن ۱۳۸۰) همدیگر را می بینیم و در دفتر مرکزی من در نیویورک با هم قهوه می نوشیم و ساعت ۱۱ صبح می شود.

پس از ورودم به نیویورک، با«کوفی عنان» صحبت کردم و به او گفتم: با«کالین پاول» ملاقات خواهم کرد.

«دبیرکل سازمان ملل» گفت: این را می دانم.

از او پرسیدم: کی ملاقات می کنیم؟

گفت: پس از ملاقات تو با پولس.

دیداری با وزیر امور خارجه آمریکا(پاول) انجام شده است. پس از استقبال، او را در حال پیش بینی گفتگو دیدم که گفت: صدام حسین همان طور که به کوفی عنان خندید، به تو خندید. شما و عنان خواهید دید که صدام چگونه «کلاهبردار و دروغگو» است.

به وزیرخارجه آمریکا(پاول) گفتم: اول گوش کن بین من و رئیس جمهور عراق چه گذشت. به او نشان دادم که با صدام به چه چیزی رسیده بودم. در پایان به او گفتم: اگر می‌خواهید بازرسانی را به عراق بفرستید، از طریق مذاکره بین عنان و صدام، آنها را فوراً بفرستید و این مذاکرات به ظن صدام مبنی بر تعلق برخی از بازرسان به سیا می‌پردازد.

«کالین پاول» خندید و اظهار داشت: «صدام حسین من و شما را شستشوی مغزی داد

وی افزود: "نه شما و نه کوفی قادر به انجام کاری نخواهید بود." محکم گفت. (چون تصمیم برای حمله به عراق گرفته شده بود و تدارک آن توسط دولت آمریکا در حال انجام بود). اگرچه او در واقع پیشنهاد من برای مذاکره بین عراق و سازمان ملل در مورد بازگشت بازرسی را رد نکرد.undefined

ملاقات من با کوفی عنان در ۴ فوریه ۲۰۰۲(۱۵ بهمن ۱۳۸۰) برگزار شد. نزد او رفتم و دیدم او برای من سورپرایز آماده می کند که حضور «هانس بلیکس» (رئیس بازرسان شورای امنیت،سازمان ملل متحد) بود.

United Nations Security Council |

در پایان این نشست، دبیرکل سازمان ملل متحد با ارسال دعوتنامه به دولت عراق برای از سرگیری گفتگو موافقت کرد و قرار شد در ۷ مارس ۲۰۰۲(۱۶ اسفند ۱۳۸۰) اولین جلسه در این زمینه برگزار شود.

اوضاع خوب پیش نرفت، آمریکا حاضر نبود از سیاست عراق عقب نشینی کند. مذاکرات بین عراق و سازمان ملل به سرعت متوقف شد.

نجل طارق عزیز یرد من الأردن(این کتاب حاوی جزئیاتی از تلاش های دبیرکل برای نجات مذاکرات متوقف شده در سپتامبر ۲۰۰۲(شهریور ۱۳۸۱) در حضور وزیر خارجه عراق، به موازات تماس های بی وقفه او با «طارق عزیز» در بغداد از دفتر کوفی عنان است تا اینکه سرانجام موفق شد مذاکرات مجدد بین سازمان ملل متحد و عراق و عنان پس از آن، رسانه ها گزارش دادند که بر اساس تلاش های مشترک بین دبیرکل سازمان ملل متحد و دبیرکل اتحادیه عرب، ما به توافق رسیدیم. بازگشت بازرسان

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:قسمت پایین این گزارش از سایت انتخاب(۱۲ اسفند ۱۳۹۱)است ،البته بااصلاحات.

«عمروموسی» کیست؟

«عمرو موسی»  دبیر کل اتحادیه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزیر امور خارجه مصر بوده است. وی از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتدای دهه هشتاد وارد دنیای سیاست شد. البته دوران سیاسی او با تصدی پست وزارت خارجه مصر در ابتدای دهه نود میلادی آغاز شد. «عمرو موسی» که متولد ۱۹۳۶میلادی است، یکی از مهم ترین و بارزترین مقام های عالی رتبه دوران ریاست جمهوری سی ساله حسنی مبارک محسوب می شود.

در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه ۲۰۱۱میلادی موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.

نفردوم ازراست«عمرو موسی»(ردیف اول) در مصاحبه ای طولانی با روزنامه« الحیات» با غسان الشربل با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند.

وقتی به بغداد رسیدی عراق را چگونه دیدی؟

بغداد را شهری آشفته و خسته دیدم، آن چه از بغداد در ذهنم در نشست اتحادیه عرب در سال ۱۹۹۰ بود، چیز دیگری بود. شهری بود که در حال شکوفایی و ساخت و ساز بود. مناطق آن را شرکت های کره ای و اروپایی می ساختند و بغداد به سویی می رفت تا یکی از فاخرترین پایتخت های جهان شود، یادم است در هر محله ای یک یا چند خانه را به سبک قدیم می ساختند تا میراث آن حفظ شود و تفاوت میان قدیم و جدید نمایان باشد. همچنین راه ها و پل های عظیم و جدیدی در حال ساخت بودند که به عظمت شهر می افزود.

دبیرکل اتحادیه عراب(عمروموسی): بغداد(پایتخت عراق)ی که در سال ۲۰۰۲ دیدم تلی از خاک بود و رو به ویرانی می رفت و در وضعیت اسف بار بسیار بدی به سر می برد.

دو چیز در خاطرم بود: اولی وظیفه ام به عنوان دبیر کل و دومی به یکی از دوستانم در آن جا کمک کنم.

به عنان گفتم که به بغداد می روم، و از او خواستم که پیامی برای صدام بدهد، گفت به او بگو که کوفی عنان آمادگی از سرگیری مذاکرات با عراق را بر سر ناظران بین المللی دارد، و از من خواست که بفهمم آیا صدام واقعا آماده انجام مذاکرات موفقیت آمیز هست یا خیر. موافقت کردم که پیامش را برسانم. به محض این که به آن جا رسیدم، طه یاسین رمضان و طارق عزیز و ناجی صبری (وزیر امور خارجه) مرا برای شام به هتلی که قبلا کاخ پادشاهی بود و در منطقه سنتی بغداد واقع شده بود، دعوت کردند.

دبیرکل اتحادیه عرب:به صدام گفتم: «جنگ عراق با ایران» و«جنگ عراق با کویت» هر۲ اشتباه بود.

صرخة” عمرو موسی فی وجه صدام حسین تغضب العراقیین وتثیر جدلا عربیا | أخبار  الصراع فی العراق | الجزیرة مباشرغضب وانفعال

«عمرو موسی»گفت: «در حین خوردن شام به صراحت به صدام گفتم که از جنگ با ایران تا جنگ با کویت همه اش در اشتباه بودید»، و من آمده ام تا راهی برای تعامل میان عراق با مساله کویت بیابم، چه عربی باشد چه بین المللی. نه راهی که نتیجه نداشته باشد و سلبی باشد، بهتر است که به راهی برای همکاری با سازمان ملل بیندیشید. جواب دادند: به او بگو (یعنی به صدام). یکی از آنها پرسید: بعد از پایان جنگ وضعیت چگونه خواهد بود؟ گفتم که این وضعیت تمام نخواهد شد، برای این که تلخی آن بسیار زیاد است، نه فقط برای کویتی ها، بلکه برای همه در جهان عرب، و یک شهروند مصری مثل من نمی پذیرد که یک کشور عربی علیه کشور عربی دیگر بجنگد، بعد باز هم گفتند: به او بگو. پرسیدم: از این همه چه به دست آوردید؟ خیلی برای مسئولان عراقی سخت بود که مواضع حقیقی شان را بیان کنند. احساس خطر برای خودشان می کردند، و اگر «حوادث ۱۱ سپتامبر» نبود، شاید می توانستند به اطلاع صدام برسانند که با سیاست هایش موافق نیستند، زندگی ای که می کردند نتیجه همین سیاست ها بود، ولی بیشترشان از صدام می ترسیدند.

صبح روز بعد از دار الضیافه یکی از افسرها نزد من آمد و از من خواست که همراهش به ساختمانی دولتی که یکی از ساختمان های قدیمی بود که عراق واقعی را در آن احساس می کردی، بروم، بعد از آن افسری آمد و سلام نظامی داد و خودش را معرفی کرد: سرهنگ عبد حمود (منشی پرزیدنت صدام). آدم نظامی بشاشی بود (اخیرا اعدام شد)، به سمت یک خودروی تویوتای بیجی رنگ که خودش آن را می راند حرکت کردیم و با هم به سمت فرودگاه رفتیم، سپس به سمت یک ویلای بزرگ تغییر جهت داد در حالی که پشت سر ما یک خودروی نظامی بود و پشت سر آن دیگر اعضای اتحادیه عرب یعنی احمد بن حلی، دستیار دبیر کل، که بعدا معاون دبیر کل اتحادیه عرب شد

هشام بدر مندوب مصر بالأمم المتحدة

و مدیر دفترم، سفیر «هشام بدر »که بعدا سفیر مصر در ژنو شد، و سفیر دکتر حسین حسونه، که بعدا سفیر اتحادیه عرب در واشنگتن شد، بودند.

بعد از این که من تنهایی وارد شدم جلوی مابقی هیئت را گرفتند و آنها را در جای دیگری نگه داشتند، بعد در به روی سالنی بزرگ باز شد که صدام در یک چهارم دوری از در ایستاده بود، دو پله پایین آمدم تا به داخل سالن رسیدم و به صدام سلام کردم که تا نیمه های سالن جلو آمده بود، سلام نظامی خشکی کرد، نه سلامی مثل سلام های عربی که همدیگر را بغل می کنیم و به هم تعارف می کنیم. به هم دست دادیم و ضمن استقبال از من گفت: خوش آمدید جناب دبیر کل، خوش آمدید برادر عمرو. گفتم: متشکرم جناب رئیس جمهور. و به سمت گوشه ای که باید می نشستیم رفتیم، سپس دیگر اعضای هیئت وارد شدند و صدام به آنها دست داد. همه در یک صف نشستیم و صدام رو به روی ما نشست. 

و در کنار او «عبد حمود» و «ناجی صبری الحدیثی»، که شخصیت برجسته ای است و بسیار آدم با کفایت و صادقی است، نشستند، اما در آن زمان او مغلوب اوامر صدام بود.

صحبتم را با صدام در یک چارچوب عملی محدود شروع کردم و شاید هم بسیار پرخطر (بن حلی احساس کرد – آن طور که بعدا به من گفت – که ما بغداد را ترک نخواهیم کرد). برای صدام اشتباهات را شمردم، با تمرکز بر عدم همکاری اش با کشورهای عربی و بدون پاسخ به تلاش های اعراب برای بهبود وضعیت و کاهش تنش ها، و گفتم جناب رئیس جمهور، با همین صفت محدود و خلاصه، جنگ کویت ابتدای مشکلات بود،

دبیرکل اتحادیه عرب: «به رئیس جمهورعراق گفتم: «حمله به کویت چه لزومی داشت و چه به دست آوردید و آیا شما آن چه می خواستید را به دست آوردید؟»

و الآن برای خروج از این بحران لازم است که با سازمان ملل به تعامل برسید، و من با خودم پیامی از کوفی عنان آورده ام که می گوید آماده از سرگیری مذاکرات است اگر شما آماده باشید که ناظران و بازرسان بین المللی بازگردند، و تصمیم گیری های سازمان ملل است که میزان قدرت دبیر کل سازمان ملل را نشان می دهد.

 صدام گفت: من آماده ام.

عمروموسی: پرسیدم: جناب رئیس جمهور آیا شما واقعا سلاح هسته ای دارید؟

رئیس جمهورعراق جواب داد: ابدا.

گفتم: اجازه بده سوال را دوباره بپرسم: آیا شما سلاح هسته ای دارید (در چشمانش ترس و دلهره از تکرار سوالم را دیدم)

صدام جواب داد: ابدا به هیچ وجه نداریم.

به او گفتم: خوب پس چرا جناب رئیس جمهور ترسیده اید و نسبت به حضور ناظران بین المللی تردید دارید؟ جواب داد: برای این که جاسوس و مزدور سی آی ای هستند. به او گفتم: اگر این موضوع را حل کردیم و برای کوفی عنان این موضوع را شرط گذاشتیم، در حالی که او خودش آماده است که همه شکایت های منطقی را رفع و رجوع کند به شرطی که قبول کنید برگردند و شما را راحت کنند، آیا می پذیرید. بعد از تردید صدام موافقت کرد. گفتم: من پاسخ شما را انتقال خواهم داد و خواهم گفت که جناب رئیس جمهور که اولا شما آماده مذاکره هستید، و این که ثانیا سلاح هسته ای ندارید و این که ثالثا از این که شمار بسیاری از ناظران بیایند پرهیز می کنید، اکثر آنها جاسوس نیستند اما آماده هستید که اگر تضمین های کافی درباره موضوع تجسس داده شود، از آنها استقبال کنید. پرسیدم: آیا پیام دیگری داری؟ گفت: بله، ما شکایتی را به سازمان ملل بردیم اما سازمان ملل هیچ اهمیتی نداد که به ما پاسخ دهد، به او گفتم: اگر همه اینها را حل کردیم آیا آماده هستی؟ گفت: بله من آماده ام.

بعد از آن به سیاست عراق و رفتارشان در اتحادیه عرب اشاره کردم و این که شیخ صباح احمد به آرای ما به عنوان هیئت اتحادیه عرب گوش می کرد و من به عنوان دبیر کل اتحادیه عرب برای برخی تصمیم ها و چارچوب ها پیشنهادهایی برای وساطت دادم، او اعتراضی نکرد، بلکه حتی تلاش می کرد کارها را برایمان آسان کند، اما از جانب عراق اعتراض آمد، من این را نمی فهمم، در حالی که شما در موضع واقعا ضعف قرار دارید. اتحادیه عرب و هیئت های عربی می توانند که بسیاری از مسائل موجود را حل کنند. طرحم را رد نکرد. و به همین شکل امور به سمتی رفت که دیدارمان دو ساعت و سه ربع طول کشید.

صدام درباره قضایای مختلف عربی صحبت نکرد. و حتی نخواست که موضوع دیگری را به میان آورم. در حالی که عراق به عنوان یک کشور بزرگ همیشه از موضع بالا در روابط عربی و قضایای مختلف صحبت می کرد، اکنون صدام به عنوان یک رئیس جمهور عادی حرف می زد، با صدایی آرام، و می خواست بفهمد که سازمان ملل و ابزارها و امکانتش چیست. هیئت از در خارج شد تا به سمت ماشینش برود و صدام با من برای تودیعم به همراه وزیر امور خارجه اش از دری دیگر آمد، عبد حمود نیز ما را همراهی کرد. به هنگام خروج ما رئیس جمهور به دریاچه ای در سمت راستمان اشاره کرد و از من خواست که پلیکان ها را ببینم، موضوعی که یک دقیقه وقت گرفت و در آن تامل کردیم و نظر دادم، و هنگامی که خواستم با صدام خداحافظی و از تودیعش تشکر کنم، خودش را همان طور که بود دیدم، اما احساسی به من دست داد که حتی تا همین الآن برایم غریب است، این آن شخصی نبود که با او در سالن بودم، با من به این مکان آمد و از من خواست که از دریاچه و پرندگانش استفاده کنم، به رغم این که همان لباس ها را پوشیده بود و همان رفتار و همان سبیل را داشت. بله، احساس غریبی به من دست داد که شخصی که الآن مقابل من است، صدام حسینی نیست که همین چند دقیقه پیش با او جلسه داشتم، خدا می داند، هیچ دلیلی برای آن چه می گویم ندارم، اما این احساس بود. مرا به در ماشین رساند و سر جایش ایستاد تا این که ماشین حرکت کرد. در راه بازگشت، وزیر امور خارجه عراق با من سوار شد، آن تنها دیداری بود که در آن با صدام جلسه خاص داشتم، که در آن برایش توضیح دادم که ما به عنوان اعراب جنگ کویت و آثاری که به دنبال داشت را نمی پذیریم، و ما تلاش می کنیم که با اوضاع تعامل کنیم. صدام به نقد من با سکوت گوش داد، وقتی که سوار ماشین شدیم،

موسى یتحدث للصحفیین أثناء زیارته العراق عام 2002 (رویترز)

عمروموسی:«ناجی صبری»(وزیرخارجه عراق) به من گفت که جناب رئیس جمهور دستور داده اند که به همه اعضای هیئت یک خودروی مرسدس هدیه داده شود.

به او گفتم: خواهش می کنم ناجی، آیا عراق را در وضعیت خوبی می بینید که می خواهید به ما خودروهای مرسدس بدهید؟ الآن وقت ماشین نیست، نه من این ماشین را می گیرم و نه هیچ کدام از اعضای هیئت، ناجی مرا بغل کرد و از من تشکر کرد و سفر پایان یافت، اما من و اعضای هیئت ]هدیه[ عباهای عربی را پذیرفتیم.

دوستی که می خواستم او را نجات دهم، دیپلمات اصیل عراقی ریاض القیسی بود که با ما در سازمان ملل بود. می دانستم که برای اقامتش محدودیتی ایجاد شده بود و شاید حتی زندگی اش در خطر بود، خواستم که با او دیدار کنم که به او پیامی بدهم که ارتباطات او پابرجا هستند، و دبیر کل اتحادیه عرب ارتباطاتی دارد که شاید به دردش بخورد. اصرار کردم که دیدار ما در چارچوب سفر رسمی باشد. قیسی پیش من آمد و با هم در برابر روزنامه نگاران عکس گرفتیم و تلاش کردم که به او کمک کنم، و پیام او به افرادی که باید می رسید، رسید و خدا را شکر در طول ۱۰ سال اتفاقی برای او نیفتاد و بعد از جنگ امریکا فورا از عراق خارج شد و الآن هم در قطر زندگی می کند.

تصمیم حمله به عراق( توسط آمریکا)پروژه اسرائیل۲۰۰۳

خاطرات جنگ عراق درسال ۱۹۹۱ به روایت«ناجی صبری»

 حمله آمریکا به عراق (سقوط صدام) به روایت وزیرامورخارجه صدام حسین

«آخرین وزیر خارجه رژیم بعث عراق» در سخنانی همزمان با سالروز حمله آمریکا به این کشور به ابعادی از این حمله اشاره کرد و گفت که تصمیم این تهاجم در چارچوب پروژه اسرائیل اجرایی شد.

حمله آمریکا به عراق:۸ ماه پس از حمله عراق به کویت

در مورد تصمیم به تهاجم، مسیر منتهی به آن در واقع از همان روز اول پس از توقف جنگ ۱۹۹۱ توسط آمریکا و انگلیس آغاز شد و با حملات نظامی روزانه آنها، پیش بردن قطعنامه‌های ناعادلانه در شورای امنیت که خطرناک‌ترین آن قطعنامه شماره ۶۸۷ مصوب ۳ آوریل ۱۹۹۱(۱۴ فروردین ۱۳۷۰) بود و همچنین اقدام خرابکارانه و جاسوسی کمیته‌های بازرسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تجسم یافت.

«ناجی صبری الحدیثی»(آخرین وزیر خارجه رژیم صدام حسین) در مصاحبه با روزنامه العربی الجدید به مناسبت بیستمین سالروز حمله آمریکا به عراق و سقوط رژیم بعث این کشور اظهار کرد: این روز، سیاه‌ترین روز در تاریخ عراق، سالروز جنایت قرن فعلی و یکی از فجیع‌ترین جنایات علیه بشریت در تمام قرون و اعصار است، چراکه طی آن قدرت‌های بزرگ و دیگر کشورها ارتش‌های خود را برای نابودی کشوری بسیج کردند که تحت محاصره بود.

 

«آخرین وزیرخارجه دولت صدام حسین» گفت: استعمارگران رویایی را برآورده کردند که صهیونیست‌ها و اجدادشان از چند قرن پیشتر به دلیل کینه نسبت به عراق در نظر داشتند. اسرائیل از سال ۱۹۹۰ خطوط کلی برای تحقق این رویا را از طریق عناصری که در دولت‌های« روسای جمهور سابق آمریکا»: جورج بوش پدر و پسر و دولت بیل کلینتون ترسیم کرده بود

ناجی صبری گفت: دولت‌«جورج بوش»(رئیس جمهورآمریکا) و «تونی بلر»(نخست وزیرانگلیس) آخرین بخش آن را با حمله و اشغال عراق اجرا کردند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ارتباط «حمله عراق به کویت» با «پایان جنگ ۸ سال ایران» چیست؟

در روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ اولین گروه آزادگان ایرانی به وطن بازگشتند.

صدام «به طمع تسلط کویت ودسترسی به منابع ودخائرآن کشور»برای اینکه خیالش ازجانب حمله رزمندگان ایران آسوده باشد باهمه درخواستهای ایران موفقت کرد،پذیرش عهدنامه ۱۹۷۵ الجزیره ، که قبل ازجنگ پاره کرده بود!عقب‌نشینی از مرزهای،حتی اولین گروه اُسری رابدون هیچگونه شروطی به ایران فرستاد.

۲ روز پس از ارسال نامه صدام حسین به رئیس جمهورایران(هاشمی رفسنجانی).

پنج شنبه،دوم اگوست ۱۹۹۰(۱۱مرداد ۱۳۶۹) چند ساعت پس از قطع مذاکرات عراق و کویت بر سر تقسیم درآمد نفت یک منطقه مرزی، ارتش عراق به کویت حمله کرد و برق آسا این سرزمین را تصرف و ضمیمه خاک عراق کرد.

«۱۵۰ هزار نظامی عراقی درکویت» درحالی که همه سربازان کویتی۱۷ هزار نفربودند.

حمله نظامیان عراق با ۷۰۰ تانک، چهار اسکادران هوایی و کل ناوگان عراق آغاز شده بود.کاخ امیرکویت، ساختمان وزارت دفاع کویت و چند نقطه حساس دیگررا بمباران کردند.

حمله عراق به فرماندهی صدام به کویت

statue of President Saddam

واما آمریکا(تحت عنوان ائتلاف)حمله زمینی به عراق را از جنوب در سراسر مرز عراق و کویت آغازکرد 

...

آمریکایی ها از سقوط رژیم عراق و تشکیل دولت جدید بر اساس سهمیه های فرقه ای و قومی خبر دادند.

«ناجی صبری» گفت: در مورد تصمیم به تهاجم، مسیر منتهی به آن در واقع از همان روز اول پس از توقف جنگ ۱۹۹۱ توسط آمریکا و انگلیس آغاز شد و با حملات نظامی روزانه آنها، پیش بردن قطعنامه‌های ناعادلانه در شورای امنیت که خطرناک‌ترین آن قطعنامه شماره ۶۸۷ مصوب ۳ آوریل ۱۹۹۱(۱۴ فروردین ۱۳۷۰) بود و همچنین اقدام خرابکارانه و جاسوسی کمیته‌های بازرسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تجسم یافت.

«ناجی صبری» ادامه داد: تصمیم حمله به عراق توسط آمریکا و انگلیس طبق پروژه اسرائیل، از اولین روز توقف جنگ در سال ۱۹۹۱ و زمانی که «جورج بوش»(پدر) از آتش بس خودداری کرد، اتخاذ شد.

«رئیس جمهورآمریکا» اصرار داشت که قطعنامه ۶۸۶ شورای امنیت شامل تعلیق موقت عملیات رزمی باشد و پس از آن «پیش نویس قطعنامه شماره ۶۸۷» به عنوان طولانی‌ترین و خطرناک‌ترین قطعنامه در تاریخ سازمان ملل متحد تصویب شود.

undefined

تونی بلروجورج بوش

«بان کی مون»(دبیر کل سازمان ملل)،«رومانو پرودی »(نخست وزیر ایتالیا)،«مانموهان سینگ»(نخست وزیر هند)، «نیکلا سارکوزی»(رئیس جمهور فرانسه)،«تونی بلر»(نخست وزیر بریتانیا)، «استفان هارپر»( نخست وزیر کانادا)، «شینزو آبه»(نخست وزیر ژاپن)،« خوزه مانوئل باروسو »(رئیس کمیسیون اروپا) ردیف بالا ازچپ به رست.


«آخرین وزیرخارجه کابینه صدام حسین» همچنین تصریح کرد: آمریکا و انگلیس از ابتدای مارس ۱۹۹۱(نیمه اول اسفند ۱۳۶۹) جنگ فرسایشی را آغاز کردند که ۱۲ سال به طول انجامید و پس از فرسودگی کشور در طول ۱۲ سال، زمینه اجرای پروژه تهاجم را فراهم کردند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منظوروزیرخارجه صدام،حمله در۱۹ مارس ۲۰۰۳(۲۸ اسفند ۱۳۸۱) جنگ ایالات متحده علیه عراق با حملات هوایی آغاز شدکه منجربه سقوط صدام شد.

alsharq

دیوان کیفری بین‌المللی ،حکم دستگیری رئیس جمهوری روسیه(پوتین) رابه اتهام بیرون کردن کودکان از اوکراین راصادرمی کند 

واما «جورج بوش و تونی بلر»(حاکمان وقت آمریکا وانگلیس)که  فجیع‌ترین جنایات جنگی علیه عراقی‌ها رارقم زدند سکوت می کند!

«ناجی صبری»(وزیرخارجه عراق درحکومت صدام حسین) در بخش دیگری از این مصاحبه با انتقاد از مجازات نشدن بوش و تونی بلر علی‌رغم گذشت ۲۰ سال از حمله به عراق تأکید کرد: 

در واقع شرم آور است که دیوان کیفری بین‌المللی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه را به ارتکاب جنایت جنگی مرتبط با اتهام بیرون کردن کودکان از اوکراین متهم می‌کند، اما پس از گذشت ۲۰ سال از ارتکاب فجیع‌ترین جنایات جنگی علیه عراقی‌ها و بشریت و همچنین مرگ و آوارگی بیش از ده میلیون عراقی، از جمله دست‌کم دو میلیون کودک، اقدامی علیه بوش و بلر ترتیب نداده است.

توضیحات عکس در دسترس نیست.

صدام حسین درمیان فرزندانش(قصی وعدی)

«ناجی صبری» در ادامه به تغییر عقیده برخی سیاستمداران و مقامات غربی نسبت به تصمیم حمله به عراق پس از گذشت چند سال از این اتفاق اشاره کرد و گفت که دلیل این تغییر خسارت‌های مادی، جانی و معنوی برای آمریکا است.

«وزیرخارجه دولت صدام حسین» در این باره افزود: یکی از این خسارت‌ها؛ آسیب بزرگی است که در نتیجه این جنگ استعماری ناموجه و غیرقانونی به جایگاه آمریکا در جهان عرب، جهان اسلام و کل جهان وارد شده است.

کیسینجر: اوکراین کوتاه بیاید تا درگیری تمام شود

«ناجی صبری»درادامه گفت: این همان چیزی است که «هنری کیسینجر» پیش‌بینی کرده بود.

توضیحات عکس در دسترس نیست.

«ناجی صبری الحدیثی» همچنین تأکید کرد: پیامدهای فاجعه‌بار این جنگ دوران جدیدی را در تاریخ آمریکا رقم زد که آثار سیاسی، اقتصادی و روانی آن همچنان باقی خواهد ماند، پس از آن قدرت آمریکا تحقیر و به چالش کشیده شد، سلطه اقتصادی آمریکا فروکش کرد و انسجام داخلی آن متزلزل شد.

توضیحات عکس در دسترس نیست.

«وزیرخارجه دولت صدام حسین» درباره دلایل اتخاذ تصمیم حمله هم گفت:

برنامه سرنگونی رژیم عراق از قبل از حوادث «۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱» طراحی شده بود و از جمله دلایل آن تنفر نومحافظه کاران از صدام و تمایل آنها برای خلاصی از دست وی بود. چراکه معتقد بودند وی ضد صهیونیست است و می‌خواهد اسرائیل را از نقشه خاورمیانه حذف کند.

«ناجی صبری الحدیثی» در بخش دیگری از اظهاراتش درباره اینکه «محمد البرادعی» مدیرکل وقت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی زیر بار مسئولیتش در قبال این حمله نرفته نیز گفت: زمانی که البرادعی مدیریت آژانس را در اواخر سال ۱۹۹۷میلادی(آبان ۱۳۷۶شمسی) به دست گرفت، برخی فکر می‌کردند که او خوب است، چراکه او یک چهره حقوقی عرب، مسلمان و اهل مصر است و بی‌طرفانه و حرفه‌ای عمل خواهد کرد و حقایقی را که هانس بلیکس، سلف او پنهان کرده بود را آشکار خواهد کرد. او به خوبی می‌دانست که «عراق عاری از هرگونه فعالیت و تجهیزات هسته‌ای» است، اما از بستن پرونده هسته‌ای عراق خودداری کرد و این پرونده تا حمله ۱۹ مارس ۲۰۰۳(۲۸ اسفند ۱۳۸۱) باز ماند.

«آخرین وزیرخارجه حکومت صدام حسین» در این باره افزود: او استدلال می‌کرد که همچنان برخی مسائل، اسناد ناقص و منابع نگران کننده در پرونده وجود دارد، و آژانس او و کمیسیون ویژه UNMOVIC مانند دو اسب هستند که یک ارابه را پیش می‌برند و باید با هم به هدف برسند. وی هرگاه مجبور به اعتراف به این حقیقت می‌شد که هیچ چیز ممنوعی دست نیافته است از عبارت «تا لحظه فعلی» استفاده می‌کرد تا پرونده برنامه هسته‌ای عراق را به منظور خدمت به سیاست واشنگتن باز نگه‌ دارد.

توضیح مدیریت سایت- پیراسته فر:درجمله دوم ائتلاف(آمریکا)به عراق حکومت صدام ساقط شد.

در۱۹ مارس ۲۰۰۳(۲۸ اسفند ۱۳۸۱) جنگ ایالات متحده علیه عراق با حملات هوایی آغاز شد.

 وسرانجام در ۹ آوریل ۲۰۰۳(۲۰ فروردین ۱۳۸۲) پایتخت، بغداد، اشغال شد.

مفقودالاثربودن صدام بمدت ۸ماه

صدام حسین از۲۰ فروردین ۱۳۸۲ الی ۲۲آذر۱۳۸۲متواری-مفقود-بود.

صدام درخاک عراق(اسیرآمریکایی ها)زندان

 

۱۳ دسامبر ۲۰۰۳(۲۲آذر۱۳۸۲) صدام حسین دستگیر می‌شود

۵ نوامبر ۲۰۰۵(۱۴آبان ۱۳۸۴)صدام حسین -بعدازبازجوی های طولانی،«محاکمه» می شود.

اعدام رئیس جمهورعراق