پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

امام خمینی گفت تخفیف بده(سفیرشوروی)سیلی نزدم،تحقیرش کردم،محسن رضایی وزیرسپاه

رفیقدوست:سیلی نزدم واما تحقیرش کردم...

مراسم تشیع جنازه ۲۰۰ شهید اصفهان بود،من هم بصورت ناشناس درآن مراسم حضورداشتم،سخنران مراسم باهیجان می گفت:سرداررفیقدوست چنان به گوش سفیرشوری زد...مردم هم تکبیرمی گفتند..

بشارتی(قائم مقام وزارتخارجه) گفت:چراتکذیب میکنی!بذارمردم بااین حرفهاخوش باشند!.

صِحت وسُقم(ماجرای سیلی زدن به صورت سفیرشوروی اززبان وزیرسپاه)

 گفته می‌شود وی به دستور امام در گوش سفیر شوروی می‌زند ماجرای اززبان محسن رقیق دوست.

سردارمحسن رفیق دوست:آن موقع سفیر ایران در شوروی آقای کیا طباطبایی بود. آنچه که در جامعه شایع است این است که در شوروی در گوش سفیر ما که آقای «کیا طباطبایی» بوده است می‌زنند. بعد هم امام دستور می‌دهد آقای رفیق‌دوست در گوش سفیر شوروی بزند. این در جامعه مطرح شده است، ولی واقعیت این است که من اطلاعی از این‌که آیا در شوروی به سفیر ما اهانتی شده است نداشتم و ندارم و بعید می‌دانم این اتفاق افتاده باشد. من هم در گوش سفیر شوروی نزدم.

 محسن رفیق دوست | خبرگزاری برنا

امابدتر از آن با او برخورد کردم.

اصل ماجرا

احمدآقا به من زنگ زدند و گفتند: «حضرت امام فرمودند سفیر شوروی را بخواه و او را تخفیف بده

بلیزری که امام را به بهشت‌زهرا رساند متعلق به که بود و چه شد؟

من گفتم: «ما چیزی با آنها معامله نکرده‌ایم که به او تخفیف بدهم!» گفت: «نه. منظور امام این است که به او خفت بده. او را بخواه و خوار کن.»

به وزارت خارجه گفتم می‌خواهم با سفیر شوروی ملاقات کنم. آن موقع وزیر سپاه بودم و وزارتخانه اول میدان فردوسی بود. قرار گذاشته شد. سفیر که پیرمردی بود به نام بولدوریف و فارسی هم خوب بلد بود به اتفاق افسر سیاسی سفارت آمده بود. معمولاً سفیر با مترجم می‌آید، ولی چون او فارسی بلد بود نیازی به مترجم نداشت. وقتی اینها آمدند و در اتاقم را باز کردند تا وارد شوند، با لحن اهانت‌آمیزی گفتم: «همان‌جا بایست.» در اتاق را هم بست و همان‌جا با افسر سیاسی ایستاد. گفتم: «سؤالی از تو دارم، این خرس‌های قطبی کی از خواب بیدار می‌شوند؟» او گیج شده بود و گفت: «منظورتان از خرس‌های قطبی چیست؟» گفتم: «این رهبر‌های شوروی.» گفت: «بیشتر توضیح بدهید.» گفتم: « خرس‌های قطبی اول پاییز خوابند. در طول پاییز و زمستان و بهار را خوابند و وقتی آفتاب تابستان مستقیم به آنها می‌تابد بیدار می‌شوند. تا به خودشان بیایند اول پاییز می‌شود و دوباره به خواب زمستانی می‌روند. این خرس‌های قطبی که در حاکمیت شوروی هستند هنوز خیال می‌کنند صدام طرفدار شوروی است. صدام امریکایی است و این مطلب را به ایشان بگویید که صدام امریکایی است که اگر خواستند شما بیا و از من بخواه تا من دلایلش را به شما بگویممطلب دومی که می‌خواهم بگویم این است که ما در کشور شما 70 میلیون بمب داریم و چاشنی آنها در اختیار ماست. کاری نکنید که ما این چاشنی‌ها را آتش بزنیم و کشورتان را به مشکلاتی مبتلا کنیم که نتوانید حل کنید

گفت: «منظورتان مسلمانان شوروی هستند؟» گفتم: «بله.» گفت: «چشم!»

گفتم: «گم‌شو. برو بیرون!»

این ملاقات اولم با سفیر شوروی بود.

از این‌که این حرف را به آنها زدم ناراحت شدم، ولی تمام شد. امام گفت من هم انجام دادم.

بلافاصله خدمت احمدآقا رفتم و گزارش را به ایشان دادم ایشان هم به اطلاع امام رساندند. امام هم خندیدند و گفتند این به نفع انقلاب بود.

دو هفته بعد وزارت خارجه زنگ زدند که سفیر شوروی اجازه ملاقات می‌خواهد.

با همان افسر سیاسی آمد. دم در ایستاد. پرسید: «بایستم یا بیایم داخل؟»

گفتم: «بیا داخل!» نزدیک میزم آمد. یک صندلی کنار میز قرار داشت. باز هم ایستاد. گفت: «بنشینم؟» گفتم: «بنشین.» نشست. برایش چای آوردند.

کاغذی در آورد و گفت: «من پیغام شما را عیناً بدون هیچ حذفی به رهبران شوروی ابلاغ کردم و آنها این پیغام را بسیار عالی ارزیابی و توصیف کردند و گفتند اگر از آقای رفیق‌دوست دعوت کنیم به شوروی می‌آیند یا نه؟»

گفتم: «خیلی دوست دارم به مسکو بیایم، ولی اختیارم دست امام است. من از ایشان اجازه می‌گیرم. اگر اجازه دادند می‌آیم.»

نقل این حادثه اززبان یک مسئول دراصفهان بنحوی دیگر درحضوررفیق دوست

سردارمحسن رفیق دوست(وزیرسپاه)روایت می کند:چند وقت بعد از آن مراسم تشییع جنازه ۲۰۰ شهید در اصفهان بود. برای سخنرانی رفته بودمدر مسجد سید اصفهان یک روحانی روی منبر بود. وقتی وارد شدم یواشکی رفتم دم در مسجد جایی نشستم. تقریباً خیلی‌ها متوجه نشدند که وزیر سپاه آمده بود.

او داشت ماجرای سفارت را می‌گفت.سخنران مراسم باحرارت وهیجان گفت:

محسن رفیق دوست:آنجا شنیدم که گفتند سفیر ایران را در شوروی خواستند و در گوشش زدند. خبر به امام رسیده و امام هم فرموده است باید مقابله به مثل شود.یکی یکی اسم وزرا را هم می‌آورد که به چه کسی بگوییم. امام فرمودند به کسی می‌دهم که این مأموریت را به‌خوبی اجرا می‌کند. به حاج محسن بگویید سفیر شوروی را بخواهد و مقابله به مثل کند.

سخنران مراسم باحرارت وهیجان گفت:آقای رفیق‌دوست هم سفیر شوروی را خواست. تا وارد اتاقش شد یکی از این طرف و یکی از آن طرف در گوشش زد.

مردم هم گفتند: «تکبیر

روایت وزیر کشور دولت سازندگی از عملکرد هاشمی در فتنه 88

محسن رفیق دوست:«علی محمد بشارتی جهرمی» آن موقع در وزارت خارجه بود. او هم در اصفهان بود. وقتی بیرون آمدیم گفتم: «تکذیب می‌کنم.‌» می‌خندید و می‌گفت: «چرا تکذیب می‌کنی؟ بگذار مردم خوش باشند!»، ولی واقعیت این است که آن برخورد به صورتی بود که تعریف کردم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: وزرای خارجه ایران ازپیروزی انقلاب اسلامی تاکنون:
۱-کریم سنجابی(ازاول انقلاب تا ۲۶ فروردین ۱۳۵۸).
۲- ابراهیم یزدی ( ازاول ازدیبهشت تا ۱۴ آبان ۱۳۵۸).
۳-صادق قطب زاده (از ۸ آذر ۱۳۵۸ تا ۱۹ شهریور ۱۳۵۹).
۴-میرحسین موسوی (از ۱۴ تیر ۱۳۶۰ تا ۲۴ آذر ۱۳۶۰).
۵-علی اکبر ولایتی (از ۲۴ آذر ۱۳۶۰ تا ۲۹ مرداد ۱۳۷۶).
«علیمحمدبشارتی» در فاصله سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۲ بعنوان قائم‌مقام وزیر امور خارجه(ولایتی)بود فعالیت می‌کرد( از ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ وزیر کشور بود).
وزیرخارجه شوروی دراین زمان«ولادیمیر وینوگرادف»بود.
«
کیا طباطبایی»(از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵) سفیرایران درشوروی بود.
«محسن رفیق دوست»  از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ وزارت سپاه پاسداران را برعهده داشت
۶- سید کمال خرازی (از ۲۹ مرداد ۱۳۷۶ تا ۲ شهریور ۱۳۸۴).
۷- منوچهر متکی( از ۲ شهریور ۱۳۸۴ تا سنگال ۲۲ آذر ۱۳۸۹).
۸- علی اکبر صالحی (از ۲۲ آذر ۱۳۸۹ تا ۲۴ مرداد ۱۳۹۲).
۹- محمدجوادظریف (از ۲۴ مرداد ۱۳۹۲ تا ۳ شهریور ۱۴۰۰).
۱۴۰- حسین امیرعبداللهیان (از ۳ شهریور ۱۴۰۰ تا ؟).
نکته:در درزمان جابجایی وزرا ویااتفاقاتی که می افتاد برای مدت کوتاهی(چندماهه)رئیس جمهوروقت ویانخست وزیر مسئولیت وزارت خارجه رابرعهده می گرفت.
آخرین وزیرخارجه ایران درزمان رژیم شاه :احمد میرفندرسکی(از ۲۶ دی ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷)بود.

 فروپاشی اتحادجماهیرشوروی 

فروپاشی شوروی ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱(۴ دی ۱۳۷۰) در «میدان سرخ »  مسکو .. پرچم سرخ شوروی از کرملین پایین کشیده شد و جای آن را پرچم سه رنگ «فدراسیون روسیه» گرفت.


میدان سرخ مسکو ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱

وزیرسپاه پاسداران گفت:برای یکی از سخنرانی‌ها که به دمشق رفته بودم، با اسد ملاقاتی داشتم که دیر وقت ساعت هشت، ۹ شب بود. گفتم: «می‌خواهم بروم ایران.» موقعی بود که از نظر پرواز به ایران مشکل بود. اسد گفت: «به جای این‌که به ایران بروی به امارات برو. با وزیر خارجه امارات هماهنگ می‌کنم با او ملاقات کن. او یکسری سؤالات درباره انقلاب اسلامی دارد و نگران است.» پرسیدم: «چگونه بروم؟» دستور داد هواپیمای شخصی‌اش را حاضر کنند. گفت: «صبح برو و ملاقات کن اگر خواستی با هواپیمای من به ایران برو» که من قبول نکردم و گفتم: «پرواز از دوبی به ایران زیاد است.» تا هواپیما آماده شد و پرواز کردیم و به ابوظبی رسیدیم ساعت یک، ۲ نیمه شب بود. به دو سه تا هتل رفتم. جا ندادند. به مسجدی رفتم و تا صبح استراحت کردم. به خادم آن مسجد گفتم: «این مسجد چیست؟» گفت: «این مسجد شیخ زاهد است.» مسجد لوکس و ‌تر و تمیزی هم بود.

محسن رفیق دوست:گفتم‌: «من میهمان وزیر خارجه شما هستم و از طرف حافظ اسد آمده‌ام.» او اطلاع داد و چند ماشین تشریفاتی آمدند و مرا بردند. وزیر خارجه هم اطلاع داشت. در خانه‌اش بساط صبحانه را پهن کرده بود. به منزلش رفتم. ظاهراً در یکی از نمازجمعه‌های تهران گفته شده بود که ما انقلاب را صادر می‌کنیم.

آقای وزیر خارجه که نامش «شیخ راشد عبدالله» بود، به من گفت: «سؤالی دارم. ما کشور کوچکی هستیم و ایرانی در این کشور فراوان است. انقلاب شما می‌خواهد با ما چه کار کند؟»

پرسیدم: «منظورت چیست؟» جواب داد: «یعنی می‌خواهد بساط شیخی ما را بهم بزند؟» گفتم: «ما نه نیازی می‌بینیم و نه در استراتژیمان است که انقلاب را به کشورهای دیگر تحمیل کنیم. انقلاب ما یک انقلاب ایدئولوژی است که این ایدئولوژی را ما و شما داشتیم، اما در طول تاریخ و کوتاهی و غفلت ما به فراموشی سپرده شد. امام آمده و اسلام را زنده کرده است و به صورت یک حکومت به دنیا عرضه می‌کند. بنده معتقدم در آینده نزدیک مردم دنیا از این انقلاب خوششان می‌آید. اگر دولت‌هایشان با مردم خوب باشند مشکلی ندارند. اگر نباشند خود به خود صادر می‌شود نه این‌که ما بخواهیم صادر کنیم.» یکی دو ساعتی سر این موضوع بحث کردیم./۲۹ شهریور ۱۳۸۹خبرآنلاین بنقل ازروزنامه ایران

محسن رفیق‌دوست ، در گفت‌وگوبا ویژه‌نامه روزنامه ایران، به بیان خاطراتی از سال‌های اولیه انقلاب پرداخته است.

محسن رفیقدوست  از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ وزارت سپاه پاسداران را برعهده داشت

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«رفیق دوست» درروزورودامام خمینی راننده امام خمینی بابلیزرمعروفش بود.

البته ایشان در«تخفیف دادمعمرقذافی»درسفر همراه رهبرانقلاب(دوره ریاست جمهوری)به لیبی.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.