پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

بقعه(دانای علی)رشت کجاست؟ دانای علی کیست؟

«دانای علی»،همچون «کربلایی کاظم  ساروقی» و «شیخ رجبعلی خیاط» از عارفان روشن ضمیربود. 

بقعه«دانای علی »رشت

مردی که نه «سیّد»است ونه «امامزاده» واما قبرش «بُقعه» است«زوّار»زیادی  دارد.

حدود یک قرن پیش در محله(عینک)و به روایتی «سیاه اسطلخ» رشت مردی می زیست که اصالتاً تُرک زبان( زنجانی) بود. او از کودکی در رشت زندگی می کرده و شغل او زراعت بود و نیز از طریق فروش علوفه به صاحبان دام امرار معاش می کرده است.

برچسب دانای علی چمارسرای رشت - پیراسته فر

دانای علی رشت

دانای علی رشت

این عبد صالح خدا همچون کربلائی کاطم ساروقی-متوفی۱۳۳۶ (بیسوادی که براثریک اتفاق حافظ کل قران شد)

و «شیخ رجبعلی خیاط »عارف و زاهد(متوفی۱۳۴۰) و ... به علت ایمان و تقواو صداقت در گفتار و رفتار و سلامت نفس به مناعت طبع  و دستگیری و یاری نیازمندان و رعایت حرام و حلال وروحیه شجاعت،علیرغم اینکه نه امام زاده بودند و نه سید ، هم در حیات خود رافع مشکلات مردم بودند و همدر ممات خود واسطه خیرات وبرکات برای زوار و متوسلین به قبر خود میباشند.

این عارف زاهد به علت داشتن «طی الا رض»،مریدانی داشت و از هر پیرمرد  رشتی اگر درباره دانای علی سوال شود با شور و شعف داستان نجات یک حاجی رشتی که در مکه گرفتار راهزنان و سارقان شده بود و تمام پول و مال خود را از دست داده بود و سرانجام توسط دانای علی با طرفه العینی  با سلامت به زادگاهش برگشته بود و از نماز خواندن او در مکه معظمه و رشت در یک روز برایت تعریف می کند.

چگونگی فوت دانای علی

از چگونگی مرگش ، روایت است که  ماموران ظالم زمان ،او را به اتهامی (عدم پرداخت مالیات) دستگیر و شکنجه می کردند که یکی از مریدانش که متنفذین بوده اگاه میشود و از کرامات و مقاماتش برای ماموران می گوید که گرچه موجبات آزادی او فراهم می کند ولی افشایاین راز مرگ او را به دنبال داشته است .

جنازه اش را در جوار قبرستان عمومی شهر (آن زمان) به خاک می سپارند که فعلا به علت گسترش شهر و توسعه شهر سازی از آن قبرستان اثری به جا نمانده است.

چرا «دانای علی »دروسط خیابان قراردارد؟

در سال ۱۳۲۰ هجری شمسی «قبر دانای علی» نیز قرار بود به منظور احداث(نه تعریض) خیابان تخریب شود،(تاآن زمان عبورومرورازطریق «نقره دشت»انجام می گرفت)،ازکنار مسجدفعلی الفتح از«نُقره دشت»،واردخیابان «سام» می شدند ومی رفتند به  داخل شهر(سبزه میدان)

فقط آب دیدند!

 مهندسین شهرداری به مسئولیت مهندس یوسف سیمرغ  (که چند سال بعد به مقام شهرداری رشت رسید) هرچه تلاش کردند در دوربین های نقشه برداری غیر از امواج آب چیزی ندیده اند و خداوند رعبی در دلشان ایجاد کرد که جرئت تخریب را پیدا نکردند . و لذا قبری که تا کنون در کنار خیابان بود با تعریض خیابان بیستون (طالقانی) در وسط خیابان اصلی شهر قرار گرفت .

اگرچه بعضی از مردم سقوط   شهردار از بالکن شهرداری و یا مرگ فرزندش را دلیل ترسیدن مسئولین و عدم جسارت به قبر می دانند ولی نبودن دلیل و مدرک معتبر این روایت را منتفی می کنند.

وازآن زمان حرم دانای علی (همانندمیدان)دروسط خیابان قرارگرفته وخودروهااز۲طرف آن عبورمی کنند.

یوسف سیمرغ درسالهای  (۱۳۲۲ - ۱۳۲۵)شهرداررشت بوده است.

خلاصه وقوع این حادثه دهان به دهان، سینه به سینه منتقل می شود و کرامات و مقامات این عبد صالح خدا برای مردم روشن می شود و زوار زیادی را به سوی خود جلب و جذب می کند.

هم اکنون علاقه مندان زیادی به این زیارتگاه متوسل می شوند و روزانه ده ها زائر دلشکسته توسل به صاحب این قبر حاجات خود را از قاضی الحاجات می طلبند.

این بقعه متبرکه از شلوغ ترین بقعه های استان گیلان می باشد به طوریکه رئیس هیئت امنا قبلی حاج آقا شفیعی (پدر شهید) می گوید در هر  هفته ده ملیون ریال از داخل ضریح برداشت می شود(زمان تحقیق سال۱۳۸۲) .

دسته جات عزاری سیدالشهداء دربقعه دانای علی-رشت

درایام ومناسبت های مذهبی (محرم و صفر)مرکزتجمعات «ایستگاه»دستجات عزاداری  می باشد،

۳ نفرازعلمایی که درقدیم از«اوتاد» رشت بودند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گزارش ۴ مرداد  ۱۳۹۴ که برای تهیه گزارش رفته بود، امام جماعت مسجدبوعلی "حجت الاسلام محمدرضامعتمد»خطره ای گفت،ایشان روایت می کند:مرحوم« آیت الله شیخ محمد لاکانی» می گفت:دررشت۳نفرازاوتادبودند:

۱- دانای علی (مدفون درچمارسرا پیرسرا)

۲- ملارجب علی خلوتی (مدفون درمسجدپیرسرا)

۳-سومی این مردبزرگ بوعلی"پورفقیه علی" بودند.

سال تولد دانای علی

باتوجه به ایتکه  درسال ۱۳۲۰درصددخیابان کشی قبرستان مخروبه چمارسرا برآمدند وازبین قبور سالم یکی قبراین عارف-دانای علی-بود،که بایدتدفینش کمتراز۱۰سال باشد.

یعنی  وفات: حدودسال ۱۳۱۰شمسی 

واگرعمراین بزرگواررا ۵۰ سال بدانیم ،

تولد: ۱۲۶۰شمسی بوده است.

بقعه  «دانای علی » درخیابان طالقانی(محله چمار سرا) ۷۰۰متری یخسازی  واقع شده است .

درچهارراه بین بلوارضیابری-خیابان رشتیان+بین سبزه میدان وفلکه یخسازی واقع است.

منبع :هفته نامه ی همولایتی ۱۴مرداد۱۳۸۲. وجام جم ۲۶مهر۱۳۸۲.

نویسنده:عبد الکریم پیراسته فر 

پرونده:P1034.JPG

 توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درزمان تحقیق« زندگینامه دانای علی» باده هانفرازمعمرین رشت مصاحبه داشتم ،حتی خادمان دانای علی،هیچ منبع معتبری هم درباره این عارف وجودنداشته،ضمناً تصاویر(غیرازموردفوق  که مال زمان انتشارمقاله است)مربوط به جمعه، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸می باشد.

وجه تسمیه«چمارسرا»

درزمانهای قبل(حدودسالهای۱۳۳۰شمسی  درهمین اطراف دانای علی آبادی ؛علفزاربود وخرابه ،یک پیرزنی دراین قسمت زندگی میکردکه یک خانه  قدیمی  داشت ولی محوط وباغش وسیع بود در«صحرا»ی محوطه خانه اش مرغ وخروس داشت که مرغانش «جوبه »های زیادی داشتند که د صحرا آمدرهابودند  واین محله  ،محل تفریح وبازی بچه هابود.مردم این منطقه می خواستند نشانی بدهند که کجاهمدیگرراببینیم ویا ازکدام طرف بایدبرویم  زمین ومحوطه«صحرا»ی این پیرزن را نام می بردند«جوجو مارصحرا» یعنی صحرای این پیرزن،(دردهات حیاط منزل را «صحرا»می گویند.

به تعبیردیگر:همان صحرای که درخانه زن جوجه ها هستند.

«جوجو »یعنی جوجه

«مار»  یعنی مادر که  بعنوان احترام به یک زن بزرگسال می گویند،منظورهمان پیرزن صاحب خانه ومحوطه است.

«صحرا» یعنی محوطه،جای ومحل (سرا)رامی گویند.

که بعدها بمروراین اصطلاح(جوجومارصحرا» دستخوش تغییرات شد وشد«چُمارسرا»،چ ُ=جوجو+مار=مادر،زن+سرا=صحرا

اینهارا یکی ازقدیمی های  محله چمارسرا«حاج حسین رجبی »می گوید.

«حاج حسین رجبی» می شودگفت که تنها قدیمی محله چمارسراست،همین مغازه «خیاطی» ۵۷سال است که به همان صورتی که افتتاح شده ،باقی مانده،وی بطوراصیل وغلیظ قدیمی است حتی ازنظرافکار هم قدیمی است!البته نسبت به نگارنده محبت داشت،خیلی محترمانه وصمیمی پذیرایمان بود.

آقای رجبی در۵۰۰متری دانای علی(پشت مدرسه نوساز-شهیدحجتی)منزل پدریش بوده که هنوز ساختارش را تغییرنداده! تا۲سال پیش درهمین مخروبه زندگی میکرده وتازگی درکناراین « آثارباستانی »آپارتمانی ساخته درآنجا نقل مکان کرده است.

دانای علی رشت

بنظرمی رسد«حاج حسین»قصه ما از«داش»های چمارسرابوده باشد،چون درزمان مصاحبه باایشان یکی ازدوستان قدیمیش آمدمغازه ویک شوخی «لاتی»باایشان کرد!

بهرحال دانسته ها-اطلاعات ایشان از محله چمارسرا خیلی جالب بودوبدردبخور

قبرستان قدیمی چمارسرا

این محوطه قبلاً قبرستان بود،که مهندس سیمرغ برای توسعه شهررشت درسال ۱۳۲۰اقدام به خیابان کشی ازوسط قبرستان کرد.

یعنی کل این محوطه ازمدرسه ابتدایی حجتی تادانای علی قبورپراکنده بود که دانای علی یکی ازآنهابود

آقای رجبی ( متولد۱۳۲۱) پدرش صاحب کارخانه برنجکوبی بود ومالک زمینهای عینک ،اجدادش هم قسمتی ازرشت را دراختیارداشتند وبچه هایش هم حالا دارای موقعیتهای اجتماعی هستند-می گوید

:اکثرافرادی که حالا دراین محله هستند«مهاجر»هستند،کمترخانواده ای  درقیدحیاط است که زاده همین «چمارسرا»رشت باشد.

مسجدالفتح-چمارسرای-رشت

وی می گوید مدرسه ای که حالا بنام دایی دکترنوبخت(معاون رئیس جمهور) «شهیدحجتی»نامگذاری شده، قبلاً اسمش«دبستان ابتدایی نمونه»بودکه کارساخت این مدرسه توسط امریکائیان بوده،ساخت مدرسه درسال ۱۳۳۰بوده است(مدرسه تازه تأسیس شهیدحجتی ۲۰متری جلوترآمده)

صاحب مغازه خیاطی زیبامی گوید:قبرستانی زمین مدرسه بوده واطرافش،واما  ۱۶سال پیش که بامعمرین ومسئولین دست اندرکارمصاحبه داشتم همه این محوطه (از مدرسه حجتی تا دانای علی را)قبرستان می دانستند،

حاج حسین رجبی

آقای «ابراهیم زاده »که ۴۰سال این مغازه محقررادارد می گوید:من کارهای برقی بقعه دانای علی راانجام دادم ،قبردانای علی رامادرست کردیم،کاهگلی بود قبر،وی می گوید

 این قسمتها  مکان «مسجدالفتح»تادانای علی قبرستان بود،البته ابراهیم زاده متولد۱۳۳۴است،امااینهاراازپدران خودشنیده اند.

حمیدرمزی(متولد۱۳۳۲) ازفرهنگیان بازنشسته-قدیمی های محله چمارسرا،حرفهای دوستش( حسین رجبی )راتأییدمی کند

چُمارسرا:چشمه های(چومه) آب ومارها(سرای مارها)

zararlı

اظهارات یکی ازکاربران درموردنام محله چماریرا:

Yılanları öldürmek 'zoonoz hastalıkların önünü açabilir' uyarısı

با سلام خدمت آقای پیراسته فر وعرض خسته نباشید بابت تحقیقات علمی،قابل به ذکر است محله چمارسرای رشت همان (چشمه و مارسرا) یا «چومه» و «مار سرا» میباشد.به دلیل وجود چشمه های بی شمار در محله چمار سرا و «فراوانی ماردر مجاورت چشمه ها»ی مذکور محله چُمارسرا یا همان چشمه ومارسرای سابق که به مرور زمان جهت راحتی بیان به چمارسرا تغییر یافته است.از اهالی چمارسرا/پایان.

بقعه دانای علی/قدیم

نقشه (بقعه دانای علی)رشت

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«شیخ رجبعلی خیاط »کیست؟

«شیخ رجبعلی خیاط » در سال ۱۲۶۲ شمسی، در شهر تهران (خیابان مولوی کوچه سیاه‌ها «شهید منتظری»)تولدیافت. پدرش « مشهدی باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت.

«شیخ رجبعلی خیاط نکوگویان» از قول مادرش نقل می‌کند : « موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم می‌کوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم….؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار می‌کنم] آورده‌ام! من هم از خوردن آن غذا  صرفنظرکردم. »

شغل«رجبعلی خیاط »،خیاطی بودواما بعلت اجتناب ازمعاصی،خداوندبهش نعمتی داده بودکه میتوانست،نیت افرادرابخواند وبا«روشن ضمیری»ازحال درونی افرادبگویدوه تعبیری صاحب کشف وکرامات بود،وی در ۲۲ شهریور ۱۳۴۰ درسن۷۸سالگی درگذشت.

خاطره«شیخ رجبعلی خیاط » :

«شیخ رجبعلی» می گوید:شبها در یکی از مساجد شهر تهران بعد از نماز و عبادتم مدتی مینشستم.کار من در آن لحظات آموزش قرآن بود.مردم نزد من می آمدند و من حمد و سوره آنها را تصحیح میکردم.

یک شب که مشغول آموزش قرآن به یکی از مؤمنین بودم متوجه ۲ پسر بچه  شدم که با هم دعوا میکردند.یکی از آنها مغلوبه شده بود و برای اینکه بیش ازآن کُتک نخورد،پاشدو آمد پهلوی من نشست.من هم که شاهد این ماجرا بودم از فرصت استفاده کردم بااوگرم گرفتم و بعداز او پرسیدم : پسر جان! حمد و سوره را بلدی؟

گفت : آری،گفتم :بخوان ببینم!

پسر دست و پا شکسته حمد و سوره ای خواند و من باحوصله مشغول اشتباهاتش رااصلاح کردم.خیلی وقتم را گرفت ،دیر وقت به خانه رفتم.شب بعد که به مسجد رفتم.بعد از نماز طبق معمول نشسته بودم.پیر مردی که قیافه عجیبی داشت نزد من آمد و به من گفت : من علومی دارم که بسیاری به دنبال آن هستند.من علم کیمیا و علوم غریبه را میدانم.دست به هر چیزی بزنم طلا میشود.

وی ادامه داد:حاضرم تمام اینها را به تو بدهم مشروط به یک امر.باید چیزی به من بدهی!

گفتم :چه چیز؟

پاسخ داد : باید ثواب تعلیم قرآن دیشبت  راکه به آن کودک دادی بمن بدهید!

من که از قبل متوجه ارزش کارم بودم گفتم : نه ،اینها در مقابل کار من ارزشی ندارد.اگر اینها به درد میخورد به من نمیدادی!

 پیامبر به علی (ع) فرمود : اگر خداوند به دست تو کسی را هدایت کند ارزش آن از آنچه خورشید به آن میتابد بیشتر است.

«شیخ رجبعلی خیاط » در سال ۱۲۶۲ شمسی، در شهر تهران (خیابان مولوی کوچه سیاه‌ها «شهید منتظری»)تولدیافت. پدرش « مشهدی باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت.

«شیخ رجبعلی خیاط نکوگویان» از قول مادرش نقل می‌کند : « موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم می‌کوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم….؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار می‌کنم] آورده‌ام! من هم از خوردن آن غذا  صرفنظرکردم. »

شغل«رجبعلی خیاط »،خیاطی بودواما بعلت اجتناب ازمعاصی،خداوندبهش نعمتی داده بودکه میتوانست،نیت افرادرابخواند وبا«روشن ضمیری»ازحال درونی افرادبگویدوه تعبیری صاحب کشف وکرامات بود،وی در ۲۲ شهریور ۱۳۴۰ درسن۷۸سالگی درگذشت.

«کربلایی کاظم  ساروقی» کیست؟

«کربلایی کاظم کریمی ساروقی»  در سال ۱۲۶۰ هجری شمسی در ساروق از توابع شهرستان اراک چشم به جهان گشود و با کشاورزی امرار معاش می کرد و با اخلاق و احکام اسلامی زندگی می کرد.

کربلایی کاظم کریمی ساروقی در ۲۷ سالگی در آستان مقدس امام زادگان ۷۲ تن ساروق با دو سید نورانی در حالی که بیسواد بوده و به یکباره حافظ کل قرآن کریم می شود.
اسماعیل کریمی ساروقی فرزند کربلایی کاظم گفت: پرهیز از مال حرام ، پرداخت زکات و نماز اول وقت از مهم ترین دلایل لطف و عنایت الهی به این روستایی بیسواد بوده است.

کربلایی کاظم کریمی ساروقی پس از حافظ شدن قرآن توسط آیت ا... عظما بروجردی ، خوانساری و مرعشی نجفی آزموده شده و این مراجع عظام تسلیم بر اعجاز قرآنی گذاشته اند.
کربلایی کاظم کریمی ساروقی در ۱۳ مرداد سال ۱۳۳۶ به دیدار معبود شتافت و پیکرش در قبرستان نوشهر مقدس قم به خاک سپرده شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.