پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

همه موجودات (شعور)دارند(جمادات ونباتات)درک دارند(حیوانات)نمازمی خوانند

همه موجودات عالم

همه موجودات عالم درک وشعوردارند،ازجمادات تا نباتات وتا انسانها...«مورچه» به حضرت سلیمان فرماندهان سپاه سلیمان می گفت«اینهابی شعورند»سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ (‎١٨نمل)‏

همه موجودات عالم نمازمیخوانند/حیوانات هم نمازمیخوانند،نمازآگاهانه

درعالم «غوغا»ست.

«ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم*با شما نامحرمان ما خامُشیم»

همه عالم(ازموجودات زنده تاغیرزنده)هوشیارند وفرمانبردارامرخدایند،فرامین خدارامی شوند واطاعات می کنند،لکن ماانسانهاغافلیم ازاین ادراکاتشان.

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ ۚ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ﴿٤٤اسراء﴾.

اهل «نمازوتسبیح» هستند: قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ/﴿٤١نور)این کارهارا«عالمانه»انجام می دهند.

همه موجودات« اهل نمازند»:

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُون‏. آیا ندیدى تمام آنان که در آسمانها و زمینند براى خدا تسبیح مى‏کنند، و همچنین پرندگان به هنگامى که بر فراز آسمان بال گسترده‏اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را مى‏داند؛ و خداوند به آنچه انجام می دهند داناست» (نور۴۱)

بامیل وعلاقه  ویا با «اکراه» ناچاری،انجام وظیفه می کنند:

 ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ. سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى که به صورت دود بود؛ به آن و به زمین گفت : بیایید خواه از روى اطاعت و رغبت و خواه از روی اکراه و بی رغبتی ! آنها گفتند: ما از روى طاعت و رغبت مى‏آییم. (فصلت۱۱)

«کرهاً» چه اطاعتی است؟

خدمات اجباری «شیاطین» در حکومت حضرت سلیمان.

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَىٰ مُلْکِ سُلَیْمَانَ ۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَـٰکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ...١٠٢یقره﴾

اما شیاطین کفر ورزیدند و (در مُلک سلیمان) به مردم «سِحر» آموختند.

«سلیمان نبی» از توان آنها در راستای تقویت ملک خود استفاده بهینه می کرد(بنّایی و غوّاصی بابهره گیری از غلّ و زنجیر ).

« فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ» ﴿٣٦ص﴾ اطلاعت ازنوع طوعاً مثل لشکرباد.

اطلاعت ازروی اجبارازنوع لشکر شیاطین درحکومت حضرت سلیمان.

«وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» ﴿١٧نمل)،حُشِرَلِسُلَیْمَانَ(سپاهیان سلیمان) ،اجنه بودند(شیطان)،انسانها وپرندگان.

وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ ﴿٣٨ص) 

حتی لازم بود که سلیمان نبی با تنبیه وغُل وزنجیر»ازآنهاکاربگیرد(غواصی وبنایی واستخراج معادن)«وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ»﴿٣٧ص﴾

(و حشر لسلیمان جنوده من الجنّ...)، مقصود از «شیاطین» موجوداتی از جنس «جن» می باشد.

 ساختن عمارات ، ابزارهای متعدّد وکارهای سخت توسط«سپاهیان اجنّه» درمقابل نافرمانی‌شان تنبیه می شدند.

«شیاطین» بعدازمرگ سلیمان«نفس راحتی کشیدند»!

وهنگامیکه حضرت سلیمان درگذشت،(این شیاطین)کلی شادی کردند و حسرت خوردند که نداسته -باخفت وخواری کارکردیم برایس(سلیمان چندرورهمانطورایستاده،تکیه برعصافوت کرده بود)شیاطین هروقت نگاهشان به سلیمان می افتاد-خیال می کردندداردبرعملکردشان نظارت می کند،ازترس اخطاروتنبیه-تُندتُندکارمی کردند:

فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَىٰ مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ ۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ ﴿١٤سبأ﴾

همه موجودات عالم قیامت دارند(محشورمی شوند):

لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ. … آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه امور تنها به سوى خدا بازمى‏گردند.» (شورى۵۳).

«زمان» و «مکان» هم فهم و شعوردارند!

علامه محمدحسین طهرانی(معادشناسی)می نویسد:زمانی‌ که‌ در آن‌ قرار داریم‌ زنده‌ است‌ و شعور دارد، مکانی‌ که‌ در آن‌ قرار داریم‌ زنده‌ است‌ و شعور دارد. این‌ مسجد، دیوارهای‌ مسجد، سقف‌ و فرش‌ مسجد، ستون‌های‌ مسجد، منبر و آجرها، و مَلاتهای‌ درزِ آجرها، گچ‌ها، آهن‌ها، درها همه‌ زنده‌ و با شعورند، گر چه‌ ما همه‌ را ساکت‌ و صامت‌ می‌بینیم‌؛ چون‌ راه‌ فهم‌ و ادراکِ ما محدود است‌ و بیش‌ از حیطه‌ و حدِّ اعطاء شدۀ‌ به‌ ما حقِّ ورود به‌ موجودات‌ خارجیّه‌ را نداریم‌، ولیکن‌ در عالم‌ وجود غوغائی‌ است‌ از سمع‌ و بصر و فهم‌ و شعور که‌ این‌ موجودات‌ حائز هستند.

وَ تِلْکَ الایَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَآءَ وَاللَهُ لَا یُحِبُّ الظَّـٰلِمِینَ * وَ لِیُمَحِّصَ اللَهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکَـٰفِرِینَ./۱۴۱و۱۴۲ آل‌عمران‌

و این‌ «ایام» را ما به‌ اختلاف‌ احوال‌ در میان‌ مردم‌ و خلائق‌ میگردانیم‌، و به‌ علّت‌ آنکه‌ مقام‌ و منزلت‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اند معیّن‌ و معلوم‌ شود، و خداوند از میان‌ شما گواهانی‌ را بر اعمال‌ مردم‌ برگیرد و مشخّص‌ نماید؛ و خداوند البتّه‌ ستمکاران‌ را دوست‌ ندارد. و دیگر به‌ علّت‌ آنکه‌ اهل‌ ایمان‌ را از هر گونه‌ عیب‌ و نقصی‌ پاک‌ و پاکیزه‌ گرداند و اهل‌ کفر را به‌ پاداش‌ ظلم‌ و کفرشان‌ محو و نابود سازد.

موجودات «بی جان» درروزمحشر-شهادت می دهندبراعمال ما

سنگ وکلوخ ،درودیوار،دَشت ودَمَن ،خانه وکاشانه،بیابان وخیابان،محشورمی شوند وبرکارها(اعمال وافعال)ماشهادت می دهند.

شهادت زمان ومکان

رضی الدین علی بن موسی بن طاووس(متولد۵۸۹–متوفی۶۶۴ه.ق) معروف به «سید بن طاووس»‌ که‌ از بزرگان‌ علمای‌ اسلام‌ است‌ و از نقطه‌ نظر بینش‌ و مقام‌ یقین‌ و علم‌ و تقوی‌، بسیاری‌ او را در رتبۀ دوّم‌ و تالی‌ تِلو امام‌ معصوم‌ میدانند.

«علاّمه‌ حلّی‌» ‌ در کتاب‌ «اجازات‌ بنی‌ زُهره‌» او را صاحب‌ کرامات‌ باهره‌ و معجزات‌ قاهره‌ توصیف‌ نموده‌ است‌، کتابی‌ دارد به‌ نام‌ «مُحاسَبهُ النّفس‌». دو روایت‌ بیان‌ میکند، یکی‌ با إسناد خود به‌ «محمد بن علی بن محبوب قمی» از کتابش‌ با إسناد خود به‌ حضرت‌ أبی‌ عبدالله‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌السّلام‌:

قَالَ: مَا مِنْ یَوْمٍ یَأْتِی‌ عَلَی‌ ابْنِ ءَادَمَ إلَّا قَالَ ذَلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ ءَادَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ، فَافْعَلْبِی‌ خَیْرًا وَاعْمَلْ فِیَّ خَیْرًا أُشْهِدُ لَکَ یَوْمَ الْقِیَمَهِ فَإنَّکَ لَنْ تَرَانِی‌ بَعْدَهَا أَبَدًا.

و در نسخه دیگر« فقُلْ فِیَّ خَیْرًا وَاعْمَلْ فِیَّ خَیْرًا»نوشته شده است.

امام صادق علیه السلام میفرماید: هیچ‌ روزی‌ بر بنی‌ آدم‌ نمیگذرد مگر آنکه‌ آن‌ «روز» میگوید:

ای‌ پسر آدم‌ من‌ «روز» جدیدی‌ هستم‌ و من‌ بر تو گواه‌ و شاهد میباشم‌! نسبت‌ به‌ من‌ و برای‌ من‌ کار خوب‌ انجام‌ بده‌ و در من‌ کار خوب‌ به‌ جای‌ بیاور که‌ من‌ در «روز بازپسین»‌ برای‌ تو گواهی‌ خواهم‌ داد، و چون‌ من‌ امروز بروم‌ دیگر تا ابد مرا نخواهی‌ دید!

علامه طهرانی (متولدمرداد ۱۳۰۵-متوفی تیر ۱۳۷۴)می نویسد:از این‌ روایت‌ استفاده‌ میشود که‌ «ایام»‌ پیوسته‌ یکسان‌ نیست‌، هر «روز »یک‌ «موجود» مشخّصی‌ است‌؛ آن‌ روز دیگر رفته‌ است‌، روز بعد« موجود» دیگری‌ است‌، باویژگیهای دیگر‌.

«مَسعدَه‌ بن‌ زیاد ربعّی‌»از حضرت‌ صادق‌ ،از پدرش‌ حضرت‌ باقر علیهما السّلام‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ فرمودند:

اللّیْلُ إذَا أَقْبَلَ نَادَی‌ مُنَادٍ بِصَوْتٍ یَسْمَعُهُ الْخَلآئِقُ إلَّا الثَّققَلَیْنِ: یَابْنَ ءَادَمَ! إنِّی‌ عَلَی‌ مَا فِی‌ شَّهِیدٌ فَخُذْ مِنِّی‌ فَإنِّی‌ لَوْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ لَمْ تَزْدَدْ فِیَّ حَسَنَهً وَ لَمْ تَسْتَعْتِبْ فِیَّ مِنْ سَیِّئَهٍ. وَ کَذِلِکَ یَقُولُ النَّهَارُ إذَا أَدْبَرَ اللَیْلُ. 

چون‌ شب‌ داخل‌ شود منادی‌ از جانب‌ حقّ متعال‌ ندا میکند به‌ صدائی‌ که‌ تمام‌ مخلوقات‌ خدا (غیر از جنّ و اِنس)‌ آن را می‌شنوند:

ای‌ پسر آدم‌من‌‌ «شب»‌ هستم وگواه‌(شاهدم)‌ بر آنچه‌ در من‌ هست‌(انجام می دهید)، از من‌ بهرۀ‌ خود را بر گیرچون‌ همینکه‌ آفتاب‌ طلوع‌ کند دیگر حسنه‌ و خیری‌ را نمی‌توانی‌ در من(شب)‌ وارد سازی‌ و به‌ خیرات‌ و حسناتت‌ زیاد کنی! و نه‌ می‌توانی‌ نسبت‌ به‌ گناه‌ انجام‌ داده‌ طلب‌ رضا و عفو کنی‌!من‌ رفتم(مأموریت من تمام شده)‌، دوران‌ مأموریت من‌ تا طلوع‌ آفتاب‌ است‌.

علامه طهرانی می نویسد:همین‌ سخنان را «روز »نیزمی گوید ،وقتی‌ که‌ دوران‌ شب‌ سپری‌ می گرددوصبح آغازمی شود.

اِعمال ولایت بروظائف رقیب وعتید(بعدازتوبه)

إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ ﴿١٧ق﴾ مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ ﴿١٨ق)

اعمال-گُفتار- مابه وسیله۲فرشته(مراقب)ثبت وضبط می شود.

وامااگر«توبه»کنیم،سیئات محومی شوند.

 اگر بنا شود هر کاری‌ را که‌ انسان‌ انجام‌ داده‌ و زمین‌ و زمان‌ آن‌ عمل‌ را با تمام‌ خصوصیّات‌ معنوی‌ و روحی‌ ضبط‌ کرده‌ باشند و تمام‌ اینها باید در روز قیامت‌ منکشف‌ شوند، پس‌ بنابراین‌ توبه‌ چه‌ فائده‌ای‌ دارد؟ چه‌ اثری‌ دارد! بعد از آنکه‌ ثابت‌ شد که‌ چیزی‌ که‌ موجود شود دیگر معدوم‌ نمی‌شود، و عمل‌ خوب‌ و یا بد پس‌ از تحقّق‌ آن‌ نیست‌ نمی‌گردد!؟

نگارنده-پیراسته فر:بعضی ازاعمال،محوکننده سیئات هستند(مثل نماز)

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ۚ ذَٰلِکَ ذِکْرَىٰ لِلذَّاکِرِینَ ﴿١١٤هود﴾.

کدام نماز؟«حسنات»شمرده شده؟زائل کننده سیتات(اعمال زشت)است؟

اگرچه دربعضی ازروایات«نمازشب»رادانسته اند واماعلامه طباطبایی می گویدمنظور«نمازهای یومیه»است:
(طَرَفَیِ النَّهَارِ)،دو طرف روز، به معنای صبح و عصر است و (زُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ ) یعنی ساعاتی از شب که نزدیک روز باشد. یعنی می فرماید: نماز را در صبح و عصر و در ساعاتی از شب که نزدیکتر به روز باشد، به پا دار و این ساعات با نماز صبح و عصر (که هر یک در طرفی ازظهر قرار دارند) و نماز مغرب که وقتش ساعات اول شب است تطبیق می کند، به هر جهت منظور نظر آیه نمازهای -واجب-یومیه است.

اگرتوبه کنیم وازگناهان دوری کنیم،سیئات زوده می شود.

إِن تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلًا کَرِیمًا ﴿٣١نساء)

اگرتوبه کنیم،واعمال صالح انجام دهیم،سیئات به حسنات تبدیل می شود.

 إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَـٰئِکَ یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿٧٠فرقان﴾ وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّـهِ مَتَابًا ﴿٧١فرقان﴾

قال الباقر علیه السلام: أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَ کَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ الصِّدْقُ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّکْر./اصول کافی
امام باقر علیه السلام فرمودند: 
اگر کسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نیکى تبدیل مى‌کند: راستگویى، شرم و حیا، خُلق نیکو، شاکربودن./پایان توضیحات نگارنده.

ستارالعیوب

«علامه محمدحسین طهرانی» نوشت::در «کافی‌» محمّد بن‌ یعقوب‌ کلینی‌ با إسناد خود از مُعاویه‌ بن‌ وَهَب‌ روایت‌ میکند که‌ او میگوید:

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ: إذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَهً نَصُوحًا، أَحَبَّهُ اللَهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فِی‌ الدُّنْیَا وَ الاخِرَهِ.

فَقُلْتُ: کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ؟

قَالَ: یُنْسِی‌ مَلَکَیْهِ مَاکَتَبَا عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ یُوحِی‌ إلَی‌ جَوَارِحِهِ اکْتُمِی‌ عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ وَ یُوحِی‌ إلَی بِقَاعِ الارْضِ اکْتُمِی‌ عَلَیْهِ مَا کَانَ یَعْمَلُ عَلَیْکِ مِنَ الذُّنُوبِ، فَیَلْقَی‌ اللَهَ حِینَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ شَیْءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَیْءٍ مِنَ الذُّنُوبِ. 

«معاویه‌ بن‌ وَهَب» می گوید:شنیدم‌ از حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ که‌ میفرمود: وقتی بنده‌ای‌ از بندگان‌ خدا «توبه» کند، خداوند او را دوست‌ میدارد و در دنیا و آخرت‌ بر روی‌ گناه‌ او پوششی‌(ستر،پردهمی‌کشد و آن‌ گناه‌ را در زیر آن‌ پوشش‌ ،پنهان‌ میکند.

من‌ عرض‌ کردم‌: چگونه‌ «گناه‌»  مستور و پوشیده‌ می ماند؟

حضرت‌ فرمودند: دو فرشته‌ای‌(رقیب وعتید) را که‌ بر نوشتن‌ اعمال‌ او گماشته‌ هستند به‌ فراموشی‌ می‌اندازد، که‌ آنچه‌ را که‌ نوشته‌اند فراموش‌ کنند. و خداوند به‌ اعضاء و جوارح‌ این‌ گهنکار فرمان می دهد(وحی‌ میکند) :«گناه‌ِ او را مستور‌ کنید» .

همچنین خداوند به‌ (اماکن)محل‌های‌ مختلف‌ زمین‌ که‌ بر آن‌ها گناه‌ کرده‌ است‌ وحی‌ میکند:« آنچه‌ را بر روی‌ شماها انجام‌ داده‌ است‌ مستورکنید»

بنابراین‌ چنین‌ گنهکار «تائبی»‌ خداوند را در مقام‌ و موقف‌ لقاء، ملاقات‌ و دیدار میکند در حالی‌ که‌ هیچ‌ چیزی‌ که‌ علیه‌ او شهادت‌ به‌ گناهانش‌ دهند وجود ندارد.

مؤلف معادشناسی می نویسد:و مفاد و ماحصل‌ کلام‌ حضرت‌ اینست‌ که‌: توبه‌ یک‌ حجاب‌ و پوششی‌ است‌ که‌ روی‌ عمل‌ زشت‌ را می پوشاند؛  همانطور که‌ انسان‌ یک‌ عمل‌ زشت‌ انجام‌ داده‌ است‌ ،«توبه»‌ نیز خود یک‌ عملی‌ است‌ که‌ در خارج‌ محقق‌ میشود و در عالم‌ تکوین‌ ثابت‌ می‌ماند، و اثر آن‌ از نقطه‌ نظر ملکوت‌ یک‌ روکش‌ و حجابی‌ است‌ که‌ روی‌ گناه‌ می‌افتد به‌ طوری‌ که‌ کسی‌ از آن گناه‌ مطلع نمی شود.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:این قسمت-بالا- بااستفاده از«معادشناسی» علامه طهرانی بوده است.

طبیعت-ذات-آتش «گرما»ست.واما

خطاب خداوندبه آتش:قُلْنَا یَا نَارُ! کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ ﴿٦٩انبیا﴾

ای آتش !بر«ابراهیم»سردباش وسلامت.

اگرخداوند،سلامت(سلام)رانمی گفت، حضرت ابراهیم در آتش-ازسرما- یخ می زد!

عصای «چندمنظوره »حضرت موسی علیه السلام.

خداوند:ای موسی!این چیه تودستت؟

 وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَىٰ ﴿١٧طه﴾

پاسخ موسی:این«عصا»است،تکیه گاه من است وباآن برگهای درختان رامی ریزم که گوسفندانم بخورند،کارهای دیگری هم باهمین«عصا"انجام می دهم.

 قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ ﴿١٨طه﴾

۲نکته:خیلی واضح است که خدامی دانست که این چوبی که دست موسی است«عصا»است وامامنظور«مغازله»بود،حرف زدن عاشق ومعشوق،وموسی هم زمینه گفتمان مغازله ای رافراهم می کند(مَآرِبُ أُخْرَىٰ)که محبوبش بپرسد؟برای چه کارها!...

نکته دوم:مأموریت اصلی این«عصا»تازه آغازمی شود: قَالَ أَلْقِهَا یَا مُوسَىٰ ﴿١٩طه)

حضرت موسی (ع) قومش را شبانه از مصر خارج کرد، سپس نزدیکی دریای (کانال سوئز)، اما وقتی دید که فرعونیان در تعقیبشان هستند عصایش را به آب زد و دریا شکافته شد و آنها از دریا گذشتند و فرعونیان نیز در آب دریا غرق شدند.

فَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ ۖ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ ﴿٦٣شعرا﴾ وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِینَ ﴿٦٤شعرا﴾ وَأَنجَیْنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ ﴿٦٥شعرا﴾ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ ﴿٦٦شعرا﴾

کانال سوئز با طول ۱۹۲ کیلومتر ،کانال ارتباطی بین دریای مدیترانه و دریای سرخ است(از۱۲۳۸تا۱۲۴۸شمسی ساخته شد)

درحالیکه همین عصارابه خشکی زد«آب»جاری شد:به کوه زد

 وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ ۖ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۖ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللَّـهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿٦٠بقره﴾

همین«عصای چندمنظوره»حضرت موسی،کاردیگری هم می کرد(خوردن سحرساحران)

وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ ۖ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَىٰ ﴿٦٩طه)

عصا«اژدها»شدوهمه سحرساحران(مار-حیوانات)رابلعید.

اینها«آیات» خداهستند،البته خیلی هااین رانمی فهمند

 إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً ۖ وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ ﴿٦٧شعرا)

کوها  همچون  سلیمان تسبیح گوبودند

«إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاق» ﴿١٨ص﴾ 

کوه ها وپرندگان با حضرت داودهمنوا(هم آواز)بودند.

وَ«سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ ۚ وَکُنَّا فَاعِلِینَ» ﴿٧٩انبیا﴾

ای کوه!با «داود» همصداشوید:

یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ  ﴿١٠سبأ﴾

در سوره «نمل» به ماجرای هُدهُد و خبری که برای حضرت سلیمان(ع) آورده بود، ‌اشاره شده است. در کلام خدا آمده است که وقتی سلیمان(ع) در میان پرندگانی که با او بودند، هدهد را ندید، برآشفت و گفت: ‌مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ- هدهد کجاست که نمی‌بینمش!؟ از غایبین است؟

اما انتظارش به درازا نکشید که «هُدهُد» از راه رسید:

گفت:‌أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَاءٍ بِنَبَاءٍ یَقِیناز چیزى آگاهى یافته‌ام که تو از آن آگاه نشده‌اى و براى تو از «سبا» گزارشى  آورده‌ام».

«هُدهُد » یک پرنده بود اما، برای سلیمان از «سبا» خبری آورده بود که «حضرت سلیمان» را با آن همه شوکت به آن «بی خبر»بود

وقتی سلیمان ولشکریانش ازمحل زندگی مورچگان عبورمی کردند،رئیس مورچگان فریادزد؛سریع برویدداخل لانه هاتان که سلیمان ولشکریانش «شعور»ندارند،شمارادرک نمی کنند!

إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَه یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکا مِن قَوْلِهَا.(نمل ۱۸و۱۹)

ای مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند.

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ.(نمل ۱۶) این آیه شریفه بیان کننده یکى از نعمت هایى است که خداوند به حضرت سلیمان عطا کرد و آن هم فهمیدن زبان حیوانات است.

اعضا وجوارح بدن انسان  هم «نُطق»دارند وهم شهادت.

وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّه وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ. (فصلت ۲۱ )  نطق در همه موجودات ، نطق و شهادت اعضا در قیامت ،مجازی نیست،حقیقی ایت.

شهادت گوش و چشم عبارت است از: گواهى دادن به آن مشهوداتى است که در دنیا تحمل کرده بودند، هرچند معصیت خود آن اعضا نباشد، و هر عضوى گناهان سایر اعضا را نیز شهادت مى دهد، بجز« پوست »که به خاطر نداشتن شنوایى و بینایى، تنها مى تواند به گناهى شهادت دهد که خودش آلت و ابزار آن بوده است.

شهادت دادن اعضاى بدن و یا قواى بدن آدمى در روز قیامت، به این است که آنچه از اعمال زشت، که از صاحبش دیده است، بشمارد و از آن خبر دهد؛ زیرا اگر تحمل شهادت به معناى دیدن اعمال صاحبش در حین عمل و تشخیص اینکه این عمل گناه است، نباشد شهادت در قیامت معنا ندارد. پس از کلمه شهادت فهمیده مى شود که اعضاى بدن آدمى نوعى درک و شعور و زبان دارند(المیزان،ج۱۷ ،ص ۳۷۸).

«نُطق» اختصاص به اعضاى بدن ندارد، بلکه عمومى است

علّامه طباطبائى می نویسد: ضمیر عقلا به اعضا و جوارح به این سبب است که مقام، مقامى است که اعضا و جوارح عقلا حساب شده اند؛ زیرا نسبت شهادت و نطق به آنها داده و این ۲از شئون عقلاست و بدین سبب، خداوندمی فرماید: «قالوا»، وگرنه باید مى فرمود: «قالت» و کلمه «نُطق» هر جا به طور حقیقى استعمال شود، معنایش اظهار ما فى الضمیر است، و این معنا محتاج به این است که ناطق علمى داشته باشد و از ظاهر سیاق آیات و الفاظ برمى آید که «نطق در معناى حقیقى کلمه استعمال شده است، نه مجازى»

بنابراین «شهادت اعضاى یک مُجرم »در واقع، نطق و تکلم واقعى است و از علمى است که در دنیا به آن عالم بوده اند؛ علمى پنهان و ذخیره شده که موجب شده است خدا آنها را به زبان آورد. .(المیزان، ج ۱۷، ص ۳۷۹و۳۸۰).

هنگامیکه سلیمان وسپاهیانش(اعم ازجن وانس وپرندگان)به وادی-محل زندگی-مورچگان رسیدند:

وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿١٧نمل)

فرمانده مورچگان فریادزد:سریعترپناه بگیریدسلیمان ولشکریانش درک وشعورندارند!شمارالگدمال می کنند.

حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿١٨﴾ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ﴿١٩﴾

آنگاه که به وادی مورچگان رسیدند، مورچه‌ای گفت: ای مورچگان به خانه‌هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهش بدون توجه شما را پایمال کنند*سلیمان از سخن او لبخند زد و گفت : ای پروردگار من ، مرا وادار تا سپاس ، نعمت تو را که بر من و پدر و مادر من ارزانی داشته ای به جای آورم و کارهای شایسته ای کنم که تو خشنود شوی ، و مرا به رحمت خود در شمار بندگان شایسته ات در آور».

علامه طباطبایی درالمیزان نوشت:موجودات، همگى تسبیح دارند و تسبیح آنها بدون «کلام »نیست و به حقیقت، کلام است و نه به مجاز(المیزان ج ۱۳، ص ۱۲۳).

علامه طباطبایی «نطق»اعضای جوارح بدن انسان را،صرفاً درقیامت نمی داند،بلکه معتقداست که اینهادرهمین دنیاهم مجهز به قوه ناطقه هستند وامابرای ماقابل درک نیست.

الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ. (یس ۶۵) اعضاى بدن آدمى در دنیا از نوعى درک و علم و بینایى برخوردارند، و اگر نداشته باشند و تنها خدا در روز قیامت چنین شعور و نطقى به اعضا بدهد و در آن روز به اعمال زشتى که صاحبشان انجام داده است عالم شوند و یا در آن روز خداى تعالى زبانى و صوتى براى اعضا قرار دهد تا بتوانند شهادت دهند، هرچند شعور نداشته باشند، چنین چیزى -اگرچه ممکن است- اما اطلاق شهادت برآن صحیح نیست و در قیامت با چنین شهادتى، حجت بر بنده خدا تمام نمى شود، از کلمه شهادت فهمیده مى شود که اعضاى بدن آدمى نوعى آگاهى و شعور و زبان دارند(المیزان،ج۱۷ ،ص ۳۷۸).

حضرت سلیمان علیه السلام «شاکر»است ازتوفیق این نعمت که بهش داده شده(فهم ودرک نطق حیوانات)

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ(نمل ۱۶) این آیه شریفه بیان کننده یکى از نعمت هایى است که خداوند به حضرت سلیمان علیه السلام عطا کرد و آن هم فهمیدن زبان حیوانات.

«علامه طباطبایی»(مؤلف المیزان) این توفیق رامختص حضرت سلیمان نمی داند،بلکه برای دیگران هم قابل دستیابی است.

این معناى ظاهرى که بیان شد، چیزى نیست که غیر از حضرت سلیمان کسى بدان دست نیابد، بلکه هر کسى مى تواند در زندگى حیوانات دقت نموده، زبان آنها را بفهمد.

علّامه طباطبائى می نویسد: «زمین» به اعمالى که بنى آدم انجام داده اند، شهادت مى دهد؛ همان گونه که اعضاى بدن خود انسان ها نویسندگان اعمالش(رقیب و عتید) و نیز شاهدان اعمال، که از جنس بشر و یا غیربشرند، همه بر اعمال بنى آدم شهادت مى دهند.

«زمین» مشاهدات خودرابیان می کند-درقیامت

 یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤﴾ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥زلزله﴾

«زمین» به سبب اینکه پروردگارت به آن وحى کرده است تا از حوادثى که در آن رخ داده سخن بگوید، سخن مى گوید: پس زمین هم شعورى دارد و هر عملى را که در آن واقع مى شود، مى فهمد و خیر و شرش را تشخیص مى دهد و آن را براى روز اداى شهادت تحمل مى کند، تا روزى که به او اذن داده شود؛ یعنى روز قیامت شهادت خود را ادا کرده، اخبار و حوادثى را که در آن روى داده است، بگوید (المیزان ج۲۰، ص ۳۴۲و۳۴۳).

جمادات در قیامت شعور دارند و شهادت می‌دهند

همچنانکه‌ ذکر کرده‌ایم‌، در حکمت‌ متعالیه‌ به‌ برهان‌ رسیده‌ است‌ که‌ هر موجودی‌ از موجودات‌ گر چه‌ یک‌ ذرّۀ نامرئی‌ باشد بقدر خود دارای‌ حیات‌ و قدرت‌ و علم‌ هستند. و بنابراین‌ تمام‌ عالم‌ وجود دارای‌ این‌ سه‌ خاصّیّت‌ است‌، و ما در هر چیزی‌ که‌ بتوان‌ نام‌ وجود و موجود بر آن‌ نهاد، چیزی‌ را نمی‌توانیم‌ بیابیم‌ که‌ از این‌ مزایا عاری‌ باشد.

این‌ حرکاتی‌ که‌ در بدن‌ انسان‌ هست‌، فعل‌ و انفعالاتی‌ که‌ در بدن‌ هست‌، در ابدان‌ حیوانات‌ هست‌، در درختان‌ هست‌، در نباتات‌ و جمادات‌ هست‌، در کرات‌ هست‌؛ حرکت‌ جوهریّه‌ باشد و یا حرکت‌ أتُمی‌ و یا سائر حرکات‌، تمام‌ بر اساس‌ قدرت‌ و حیات‌ و ادراک‌ آن‌ موجود بر حسب‌ ظرفیّت‌ و سعه‌ ماهیّت‌ اوست‌. و در این‌ فلسفه کلّیّه‌، أبداً در عالم‌ وجود مورد استثنائی‌ را نمی‌توان‌ یافت‌.

عصای چندمنظوره

درحالیکه همین عصارابه خشکی زد«آب»جاری شد:به کوه زد

 وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ ۖ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۖ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللَّـهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿٦٠بقره﴾

همین«عصای چندمنظوره»حضرت موسی،کاردیگری هم می کرد(خوردن سحرساحران)

وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ ۖ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَىٰ ﴿٦٩طه)

عصا«اژدها»شدوهمه سحرساحران(مار-حیوانات)رابلعید.

اینها«آیات» خداهستند،البته خیلی هااین رانمی فهمند

 إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً ۖ وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ ﴿٦٧شعرا)

کوها  همچون  سلیمان تسبیح گوبودند

إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿١٨ص﴾ 

کوه ها وپرندگان با حضرت داودهمنوا(هم آواز)بودند.

وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ ۚ وَکُنَّا فَاعِلِینَ ﴿٧٩انبیا﴾

ای کوه!باداودهمصداشوید:

یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ  ﴿١٠سبأ﴾

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آسمان ها و زمین و آفتاب و ماه و ستارگان و جن و سنگها و بت ها و سایر معبودانی که مردم آنها را پرستش می کنند محشورمی شوند.

وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ﴿٣٨انعام﴾....

 وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿٥تکویر) 

نقره داغ شدن ستمکاران با پولهایشان

حتی سیم وزر(طلاونقره )«محشورمی شوند»

وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿٣٤توبه﴾

آن طلا ونقره انباشته شده ای که درراه خدا صرف نمی کردند را گداخته  می کنند وبرپیشانی ودیگراعضای بدن صاحبان آن داغ می کنند.

یَوْمَ یُحْمَىٰ عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ ۖ هَـٰذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ﴿٣٥توبه﴾

توضیخ مدیریت سایت-پیراسته فر:دنیاهیاهواست،همه موجودات درک وشعوردارند وطوعاً او کرهاً مطیع(فرمانبر)خدایند،،حتی نباتات وجمادات..(خطاب خدابه کوه«یاجبال..باحضرت داودهم آوازباشید)..

*همه موجودات، تسبیح گوی خدایند.اهل نماز(آگاهانه) اما  ما نمی فهمیم.

*نشانه ی شعور و عبادت آگاهانه ی حیوانات.
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ ۖ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ ‎(٤١نور)
هشدارفرمانده مورچگان به مورچه ها

حضرت سلیمان همراه با سپاهیانش از منطقه ای عبور می کرد مورچه ای به سایر مورچگان گفت: فوری به خانه هایتان بروید، تا زیر پای ارتش سلیمان له نشوید. شناخت دشمن، جزو غریزه ی مورچه است، ولی اینکه می فهمد این شخص نامش سلیمان و همراهانش ارتش اویند، این بالاتر از غریزه است.
وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ‎(١٧(‏ حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ (‎١٨نمل)‏ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا

«هُدهُد»حتی فهمید که این پادشاه(خانم)موحدنیست!

هدهد در آسمان از شرک مردم زمینی مطلع شده و نزد سلیمان گزارش می دهد که مردم منطقه ی سبأ، خداپرست نیستند. آنگاه مأموریت ویژه ای می یابد. شناخت توحید و شرک و زشتی شرک و ضرورت گزارش به سلیمان پیامبر و مأموریت ویژه ی پیام رسانی، مسأله ای فراتر از غریزه است.
فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ ‎(نمل٢٢)‏

* هدهد برای تأخیردرحضورش، موردباز خواست حضرت سلیمان قرارمی گیرد ، نشانه شعوری فراتر از غریزه است.
 فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ ‎(٢٢)‏إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ (٢٣)‏ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ ‎(٢٤) أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَیَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ‎(٢٥)‏ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (٢٦نمل)

*پرندگان در سپاه حضرت سلیمان 
وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ‎(١٧نمل)

*حرف زدن پرندگان با یکدیگر

خداوندبه حضرت سلیمان توفیق فهم زبان پرندگان(حیوانات) را داده بود. (و علمنا منطق الطیر)
 وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ‎(١٦نمل)

*محشور شدن حیوانات را در قیامت .
وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ‎(٥تکویر)

*پناه بردن آهوبه امام رضا علیه السلام.

«کبوتر»خبرشهادت یک رزمنده راداد

حجت الاسلام قرائتی می گوید:حضرت سلیمان داشت  حاضر و غایب می‌کرد و هم اگر کسی غیبت غیر موجه می‌کرد گوش او را می‌گرفت.«لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِی بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ» النمل/۲۱ او را شکنجه می‌کنم اصلاً او را می‌کشم مگر اینکه عذر موجهی بیاورد که چرا غایب است؟

هُدهُدرسید (علت غیبتش رااینگونه توضیح داد):

 «وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمْ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنْ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ» النمل/۲۴ آن خانم با دار و دسته‌اش خورشید پرست‌اند و خدا پرست نیستند و شیطان کارهایشان را پهلوی خودشان قشنگ جلوه می‌دهد خیال می‌کنند خورشید پرستی کار خوبی است، هدهد توی هوا می‌پرد ولی می‌فهمد که کی روی زمین خدا پرست است و کی خورشید پرست است در هستی حیوانات هم شعور دارند. مورچه شخصیت‌ها را می‌شناسد نسبت به همنوع هایش غیرت دارد. ما خیال می‌کردیم که هدهد یک پرنده الکی است نه خیر من الکی هستم که دنیا را الکی می‌بینم. توی این عالم خیلی خبرهاست.

کبوترآمدخانه..مارافهماندکه فرزندمان شهیدشده

ما رفته بودیم خانه یک شهیدی پدرش  گفت:پسر من اهل کبوتر بازی بود به آنها عشق می‌ورزید این کبوتر را توی قفس کرده بود یک مدتی که گذشت گفت چرا من برای کیف خودم این پرنده را اسیر کرده‌ام چون می‌خواهم که خودم کیف کنم حق پرواز را از یک پرنده گرفته‌ام چرا بخاطر کیف خودم مردم را اسیر کنم علّاف کنم در را باز کرد و کبوتر را آزاد کرد بعد هم گفت خدایا من هم توی دنیا در قفس گیر کرده‌ام من را هم آزاد کن رفت اسم نوشت و دوره نظامی دید و رفت جبهه مدتها که شد دیدیم کبوتر آمد دیدیم کبوتر بچه‌مان است هی خواند و خواند آمد چند دور خانه پر زد رفت تاقچه و نشست پهلوی عکس و گردنش را به گردن عکس بچه‌مان مالید تا این کار را کرد گفتیم بچه‌مان شهید شده است همان زمان را یادداشت کردیم بعد فهمیدیم همان زمان بچه‌مان شهید شده است.

حجت الاسلام قرائتی می گوید:توی این عالم پرنده می‌فهمد که کی شهید می‌شود اگر شک دارید قرآن می‌فرماید که هدهد می‌فهمد که کی خداپرست است. خدا می‌داند که چقدر زشت است پرنده‌ها شهادت بدهند که ایشان شب‌ها پنج ساعت چرت و پرت گفت یک رکعت نماز نخواند این شرمندگی است.

جمادات هم شعوردارند...سقوط سنگ ازخشیت(ترس)خدا

شعورجمادات

کل هستی   شعور دارد «وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» البقرة/۷۴ بعضی سنگ‌ها از خوف خدا پائین می‌افتند در جایی دیگر می‌فرماید که خشیت خدا مخصوص علماست «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» فاطر/۲۸ خشیت فقط مال علماست یعنی سنگ هم از علماست، سنگ هم در نوع سنگی خودش یک نوع شعوری دارد مثنوی شعر قشنگی دارد می‌گوید:

ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم                  با شما نامحرمان ما خاموشیم 

یعنی آنتن شما نمی‌گیرد اولیای خدا صدای ما را. . . «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ» النور/۴۱ خودشان می‌فهمند که صلاة و تسبیح دارند شما نمی‌فهمید آیاتی داریم که در حال سجده هستند آیاتی داریم «کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ» الروم/۲۶ کل هستی در حال قنوت است در حال تسبیح است.

«إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ» ص/۱۸ما کوه را مسخر کردیم بعد می‌گوید این کوهها سبحان الله می‌گویند چطور ما نمی‌فهمیم؟ می‌فرماید تسبیح دارند ولی شما نمی‌فهمید «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا» الإسراء/۴۴ هیچ چیزی نیست مگر اینکه تسبیح می‌کند ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید.توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع:درسهایی ازقرآن-حجت الاسلام قرائتی۶دی۱۳۶۹بااندکی اصلاحات.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: خاطره‌«شهید علی محمودوند»(فرمانده گروه تفحص لشکر۲۷ محمدرسول‌الله) به روایت کتاب «شهید گمنام».

تابستان ۱۳۷۳ بود؛ آفتاب، بسیار داغ بود؛ بچه‌ها در گرمایی طاقت‌فرسا در جستجوی پیکر شهدا بودند؛ نزدیک ظهر بچه‌ها می‌خواستند قدری استراحت کنند؛ «چنگک»(بیل مکانیکی) را در زمین فرو کردیم و رفتیم کنار «کُلمن» آب نشستیم. در آن گرمای طاقت‌فرسا ناگهان دیدم یک «کبوتر سفید»، بال و پر زنان آمد و روی «چنگک» بیل نشست. بعد هم شروع کرد به «نوک زدن به بیل»، همه با تعجب به این صحنه نگاه می‌کردیم.

یکی از رفقا ظرف آبی را برداشت و جلوی «کبوتر »قرار داد. کبوتر به کنار ظرف آب آمد. بعد نگاهی به آب کرد و نگاهی به ما! مجدداً پرید و رفت روی «بیل مکانیکی» نشست؛ دوباره به بیل «نوک» زد؛ صحنه بسیار عجیبی بود؛ یکی از بچه‌ها گفت: «به خدا یه حکمتی تو کار این کبوتر هست!».

«علی محمودوند»درادامه گفت: با بچه‌ها به سمت بیل مکانیکی رفتیم تا کار را شروع کنیم.

«با اولین بیلی که به زمین خورد، سر یک شهید با کلاه آهنی بیرون آمد!» در حالی که موهای شهید هنوز به جمجمه باقی مانده بود! سربند«یازیارت یا شهادت» هنوز روی پیشانی شهید به چشم می‌خورد.

فرمانده گروه تفحص لشکر۲۷ محمدرسول‌الله(ص)گفت: بچه‌ها با بیل دستی تمام پیکر شهید را که تقریباً سالم بود، خارج کردند. هر چه تلاش کردیم و هر چه خاک را غربال کردیم اثری از «پلاک» شهید نبود.

جنازه ۲۲ شهید دریک گودال

علی محمودوند گفت: مدتی بعد در «منطقه فکه» به یک گلستان دسته جمعی از شهدا رسیدیم؛ تعدادی شهید را داخل یک «گودال» ریخته بودند؛ روز اول ۷ شهید را خارج کردیم و برگشتیم؛ روز بعد ۱۳ شهید دیگر را از آنجا خارج کردیم.

اما نکته عجیب شهید بیست و یکم بود! لباسها وتجهیزات شهیدبود واما خودش نبود!

با سرنیزه اطراف شهید را کاملاً خالی کردیم؛ خاک‌ها را کنار زدیم؛ لباس کامل، دکمه‌های لباس بسته، بند حمایل و تجهیزات، خشاب ، قمقمه، یک «فانسخه» به تجهیزات و یک «فانسخه» به پیکر، جوراب و... خلاصه همه چیز کامل بود اما! کسی داخل این لباس نبود. نه استخوانی و نه ... هیچ چیزی نبود. «گویی ملائک خدا جسم و روح او را با خود برده بودند»(فارس)

پایان جنگ هشت ساله ایران-عراق(آتش بس): ۲۹ مرداد سال ۱۳۶۹

برای اطلاعات بیشتربه این لینک مراجعه کنید/کلیک کن:

"سگ" برای درمان دست شکسته اش به"اورژانس"رفت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد