«شهرونیز»(ایتالیا)درفاصله ۵۳۰ کیلومتری شهر«رم»(پایتخت)ایتالیا قراردارد.
ساکنان ونیز، دانش آموزان و کودکان زیر ۱۴ سال و همچنین گردشگرانی که یک شب در شهر اقامت می کنند،ازپرداخت عوارض معاف خواهند بود
از اردیبهشت ۱۴۰۳ برای هر نفر ۵ یورو
ایتالیا: از گردشگران برای ورود به «شهر ونیز» عوارض روزانه میگیریم
«ونیز» برای ورود به این شهر «عوارض روزانه» میگیرد تا تعداد گردشگران را کنترل کند.
«شهرونیز» ۷.۶ کیلومتر مربع وسعت دارد، اما ۱۳ میلیون گردشگر دارد.
مقامات ونیز روز پنجشنبه۲۲ نوامبر۲۰۲۳(۲ آذر ۱۴۰۲) در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کردند که این اقدام با هدف مدیریت ورود گردشگران در تعطیلات بهاری و برخی از تعطیلات آخر هفته تابستان که تعداد بازدیدکنندگان به اوج خود میرسد، صورت میگیرد.
«لوئیجی بروگنارو»(شهردار ونیز) در این زمینه گفت: «این نخستین بار در جهان است که چنین کاری صورت میگیرد و یک شهر قابل رزرو میشود.»
شهردار(ونیز) درآب.«Luigi Brugnaro»
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: از اردیبهشت ۱۴۰۳ هرتوریستی که وارد شهرونیزمی شودباید ۵ یورو عوارض بپردازد.
مقامات شهر اکنون تاریخ ها و قیمت ها را برای هزینه ورودی اعلام کرده اند. بین آوریل و جولای ۲۰۲۴ که ۲۹ روز است اعمال می شود.
مقامات محلی در بیانیه ای اعلام کردند: ساکنان ونیز، مسافران، دانش آموزان و کودکان زیر ۱۴ سال و همچنین گردشگرانی که یک شب در شهر اقامت می کنند، معاف خواهند بود.
در هر روزی که در آن هزینه پرداخت می شود، باید ۵ یورو (۵.۴۵ دلار) وارد شوید. مقیاس کشویی هزینه ها که قبلاً مطرح شده بود برای سال ۲۰۲۴ معرفی نمی شود. همچنین هیچ کاهشی وجود نخواهد داشت.
نقشه ایتالیا
از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا یکشنبه ، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳(بصورت پایلوت دراین بازه زمانی)
اولین مجموعه از تاریخ هایی که در آنها هزینه دریافت می شود، آوریل تا اواسط ژوئیه ۲۰۲۴ را شامل می شود. دوره از ۲۶ آوریل تا ۵ مه (از۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ )فصل را آغاز می کند، که با هزینه در روزهای شنبه و یکشنبه هر هفته از مه تا ۱۴ ژوئیه ادامه می یابد. هنوز برای بقیه سال تعیین نشده است.
شهرونیز
شهرونیز
این هزینه برای افرادی که بدون رزرو شبانه (یا معافیت) از ساعت ۸:۳۰ صبح تا ۴ بعد از ظهر وارد شهر می شوند، دریافت می شود.
این برنامه از طریق یک پلت فرم آنلاین مدیریت خواهد شد که کد QR "بلیت" را تأیید می کند که پرداخت یا معافیت را تأیید می کند. همچنین کیوسک هایی در سطح شهر برای پرداخت شارژ وجود خواهد داشت.
کسانی که مدعی معافیت هستند همچنین باید برای دریافت کد QR ثبت نام کنند - از جمله مهمانان شبانه.
مادری که ازنوزادش کوچکتراست«فاخته»صاحبخانه
پرنده«دزد»که باغارتگری درلانه دیگران تخمگذاری می کند
هنگامی که کار به پرورش کودکان میرسد، فاخته ماده، این وظیفه را به دوش دیگران واگذار میکند.
«فاختههای مادر» تخمهای خود را در لانه پرندگان دیگر میگذارد تا-صاحبخانه-ندانسته و ناخواسته آنها را پرورش دهند.
مادر-سمت چپ و فرزند-راست
تخم فاخته اول شکسته وبه جوجه تبدیل می شود، سریعتر رشد کرده وجوجه فاخته ازهمان زمان تولدمردُم آزاری راشروع می کند! بقیه جوجهها را از لانه بیرون میاندازد.اغلب جوجههای صاحبخانه می میرند و فاخته چاق همه توجه مادرخواندهاش را به خود جلب میکند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فاخته بخودش زحمت لانه ساختن رانمی دهد!
نگارنده-پیراسته فر:دریکی ازفیلمهادیدم که فاخته درکمین نشسته بود،وقتی پرنده صاحبخانه ازلانه اش پرید،فاخته رفت جلوی لانه ،اول ۲تاازتخمهایش راخوردوآنوقت ،چون درآن لانه جای نمی گرفت«بعلت کوچک بودن لانه،نتوانست کاملاً درلانه بخوابد،ازظرف دُمش دردهانه لانه قرارگرفت وتخمش را کردداخل لانه وبعدپروازکردورفت»
عجیب این است که این عمل راهنگامی انجام می دهد که درآستانه تخم گذاریش باشد.
فاختهپرنده سارقی که بافریبکاری درکنارلانه پرندگان دیگربه انتظارمی نشیند،زمانیکه پرنده برای دقایقی ازسرتخمهایش برمی خیزد(پروازمی کند)فاخته سریعاً خودرا به لانه می رساند،اول یکی،دوتاازتخمهایش رامی خوردوآنگاه تخم خودش راجایگزین می کند.
واگرتخمی ازصاحبخانه بماند وبه بچه تولیدشود،نوزادفاخته درصدبیرون انداختن تخمهای صاحبخانه می شود.
بنظرمیرسد نسل این پرنده-فاخته-ازاسرائیل «صهیونستی»باشد «اشغالگر»مدعی هستند، هم ازمسکن دیگران استفاده می کند وهم در هنگام اسکان به ساکنین خانه هم ظلم می کنند،فرزندان صاحبخانه رابیرون می کندویامی کشد!.
«فاخته »یک پرنده است ،نام «کوکو »از صدایش -تکیه کلامش«کوکو،کوکو»گرفته شده است.
این پرنده به جای اینکه برای خودش آشیانه بسازد از غفلت دیگر پرندگان استفاده کرده و در لانه آنها تخم گذاری می کند . بدین ترتیب زحمت نگهداری از تخم ها و بزرگ کردن جوجه هایش را به گردن دیگران می اندازد . جوجه ها که سر از تخم در می آورند توسط پرنده ای که مادرشان نیست تغذیه می شوند و سر و سامان می گیرند.
وقتی که پرنده ماده تخم خود را در لانه یکی از این پرنده ها گذاشت، به طور غریزی یک یا چند تخم پرنده میزبان را از لانه بیرون می اندازد.
جوجه ها ی حسودفاخته
کوکو در هر آشیانه فقط یک تخم می گذارد. پرنده میزبان نیز روی تخم ها می خوابد و آنها را به جوجه تبدیل می کند. اگر جوجه کوکو زودتر از بقیه به دنبا بیاید، با وجودی که حتی ده ساعت هم از عمرش نگذشته، به طور غریزی بقیه تخم ها را از لانه بیرون می اندازد. اگر هم دیرتر به دنیا بیاید، به دلیل جثه بزرگ و قویترش در هنگام غذا گرفتن از مادرخوانده بهتر عمل می کند.
در نتیجه با خوردن غذای بیشتر، پرقدرت و بزرگتر شده و با تحت فشار قرار دادن جوجه های ضعیف دیگر یا همان جا آنها را می کشد و یا از لانه بیرون می اندازد بدین ترتیب تنها خودش در لانه باقی می ماند و به رشد خود ادامه می دهد.
گزارش دیلی میل، فاخته ها با زیرکی تخم هایشان را در لانه گنجشک های کوچک پرچین می گذارند تا توسط این پرندگان تغذیه کرده و رشد کنند.
این تصویر توسط « آلن لکس » در شهر «ایسکس» انگلیس گرفته شده و او این صحنه را بی نظیر خوانده است.
غذای این پرنده را حشرات و از جمله کرم ابریشم پشمالو، که برای پرندگان دیگر طعمه دلانگیزی نیست، تشکیل میدهد. او همچنین گاه اقدام به خوردن تخم پرندگان و جوجههایشان میکند.
این گنجشک (فریب خورده)فکرمی کند این پرنده ای که ۱۰برابرچثه بزرگتری دارد،بچه اش است!
مادری که آنقدرازبچه اش کوچکتراست که دردهان جوجه اش جای می گیرد
پرنده «زنبورخوار» مثل فاخته،هم فریبکاراست وهم قاتل
توضیح نگارنده-پیراسته فر:فیلمی که امشب(۱۷ آبان ۱۳۹۹)ازشبکه مستندپخش شد،درآنجاپژوهشگرکه ازصحرای کالاهاری-افریقای جنوبی گزارش می کرد،
نشان می دادکه پرنده زنبورخوار(مثل فاخته)درفصل لانه سازی وتخمگذاری،مخفیانه تخمش رادرلانه عسل یاب می گذارد.
پرنده زنبورخوار،مثل فاخته، تخمش رادزدکی درلانه عسل یاب می گذارد ونوزاداین پرنده هم مثل نوزادفاخته درهمان روزهای اول دست به قتل می زند!
واما چون لانه عسل یاب درحفره ای از زمین است(زیرزمین است)،نوزادزنبوریاب نمی تواندتخم های صاحبخانه(عسل یاب)رابه بیرون پرت کند،ولانه هم تاریک است،همدیگررانمی بینند ولی باغریزه ،بانوک تیزبرنده ای که داردبه سروروی نوزادعسل یاب می زندتابمیردوآنوقت همه سهم غذای مادر(نامادری)راتصاحب کند.تخم این پرنده ،کمی بزرگترازتخم عسل یاب است.
پرنده فریبکاردیگر:
روش عجیب پرنده «درونگو» برای گول زدن «میرکتها» و دزدیدن غذایشان.
هوش بالای یک پرنده برای سرقت غذای پرندگان
«درونگو »حُقه بازترین پرنده «صحرای کالاهاری»افریقای جنوبی است.او با حقه بازی و گول زدن میرکتها بدون اینکه تلاشی بکند شکار آنها را تصاحب میکند.
روش جالب این پرنده باهوش به این صورت است که
ابتدا منتظر میماند تا یک عقاب یا شکارچی دیگر را در نزدیکی لانه میرکتها مشاهده شود.
خوب دقت می کندکه عقاب درتیرس نگاه میرکتهاباشد(شکارچی قصدحمله به جمعیت میرکتهاراداشته باشد) آنگاه با یک «پیام اخطار» آنهارا باخبر دارمی کندومیرکتهاپابه فرارمی گذارندودرسوراخهای زیرزمین پناه می گیرند واما وقتی عقاب شکارچی ازمنطقه فعالیت میرکتهادورشد،
یک پیام رفع خطرمی دهد(باتقلیدصدا)،میرکتهابرمی گردند وفعالیتشان را برای جستجوی غذاادامه می دهند.
درونگوی «حیله گر»بدینطریق اعتمادآنهاراجلب میکند.بعد از اینکه میرکتها به او اعتماد کردند،درونگو با دادن پیام اخطار دروغین میرکتها را فراری داده و از شکار آنها بهرهمند میشود.
پرنده فریبکار،دربالاسرمیرکتها،روی یک شاخه درختی می نشیندونظاره گرفعالیتهایشان می شوند.
میرکتهاباکندن زمین-باچنگال های دست وپازمین را شخم می زنندتابه جانوران مثل خرچنگ برسند.
وقتی درونگودیدکه طعمه خوبی پیداکردند،صدای یک حیوان(پرنده)شکارچی رادرمی آورد(تقلیدمی کند)،اگرمیرکتهاواکنش نشان ندادند(فرارنکردند)،صدای یک حیوان دیگرراتقلیدمی کنند،اگربازهم موفق نشدند،این بارصدای نگهبان خودی رادرمی آورند(صدای خودمیرکتهای نگهبان را)وآنقدردراین تقلیدصدامهارت دارندکه میرکتها،تردیدنمی کنند وسریع صحنه راترک می کنند،غذاهارارهاکردوفرارمی کنند!
آنوقت پرنده فریبکارمی آید«حاصل زحماتشان»رابرمی دارد،درجایی به خوردنش می پردازد!
« میرکتها »همیشه درفکراجرای نقشه های حیله گرانه«طرح جدیدی» هستند.
درونگو«باهوش» آنقدردرتقلیدصداهامهارت دارند ،حتی «صدای میرکت نگهبان» که میرکتهاهیچ شک نمی کنندکه ممکن است این صدای »درونگوی منافق»باشد.
درونگو«منافق» است ازاین که اول باآنهاطرح دوستی می ریزند وبعنوان دایه مهربانترازدایه می شوند،پیام هشدار(بامشاهده عقاب شکارچی)رازودتراز«میرکت نگهبان»می رسانند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«درونگو»علاوه برفریبکاری وحقه بازی،«قُلدری »هم می کند!.
اوبسته به شرایط تصمیماتش رااجرامی کند،دریک مرحله ای سعی می کندکه باترساندن ودرگیری بامیرکتها،غذایشان را بدزدد.
درگیری،ترساندن،که میرکت صحنه راترک کند.
وقتی نتوانست حریقشان شود،نقشه می کشیدتافریبشان دهد.
وخودش می رودغذایشان رابرمی دارد،بعدازاینکه آن غذای دزدی راخورد،میرودبالای درخت،یک صدای دیگری درمی آورد(پیام رفع خطر)که میرکتهابرمی گردند.
شعورحیوانات درکسب روزی وتعامل با دیگران
وَمَا مِنْ دَآبَّهٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِى الْکِتَابِ مِن شَىْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ (انعام، ۳۸)
و هیچ جنبندهاى در زمین و هیچ پرندهاى که با دو بال خود پرواز مىکند، نیست مگر اینکه آنها هم اُمّتهایى چون شمایند. ما در این کتاب (قرآن یا لوح محفوظ) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، سپس همه نزد پروردگارشان گرد مىآیند.
قرآن توجّه خاصّى به زندگى حیوانات دارد و از یادآورى خلقت، شعور و صفات آنها در راه هدایت مردم استفاده مىکند. :وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ ﴿٤جاثیه) در روایات وتجارب انسانى هم نمونه هاى فراوانى دربارهى شعور و درک حیوانات به چشم مىخورد و براى یافتن شباهتها و آشنایى با زندگى حیوانات، باید اندیشه و دقّت داشت.
از آیات و روایات و تجارب برمى آید که شعور، ویژه انسان نیست. به نمونه هایى توجّه کنید:
* حضرت سلیمان همراه با سپاهیانش از منطقه اى عبور مىکردند، مورچه اى به سایر مورچگان گفت: فورى به خانه هایتان بروید، تا زیر پاى ارتش سلیمان له نشوید:
حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿١٨نمل﴾
شناخت دشمن، جزو غریزه مورچه است، ولى اینکه مىفهمد این شخص نامش سلیمان و همراهانش ارتش اویند، این بالاتر از غریزه است.
* «هُدهُد »در آسمان از شرک مردم زمینى مطلع شده و نزد سلیمان گزارش مىدهد که مردم منطقه سبأ، خداپرست نیستند. آنگاه مأموریّت ویژه اى مى یابد. شناخت توحید و شرک و زشتى شرک و ضرورت گزارش به سلیمان پیامبر و مأموریّت ویژه پیامرسانى، مسألهاى بالاتر از غریزه است.(نمل۲۲)
* این که هدهد در جواب بازخواست حضرت سلیمان از علّت غایب بودنش، عذرى موجّه و دلیلى مقبول مىآورد، نشانه شعورى بالاتر از غریزه است.(نمل۲۲-۲۶)
فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ ﴿٢٢نمل﴾
* اینکه قرآن مىگوید: همه موجودات، تسبیح گوى خدایند ولى شما نمى فهمید،(۴۴اسرا) تسبیح تکوینى نیست، زیرا آن را ما مى فهمیم، پس قرآن تسبیح دیگرى را مىگوید.
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ ۚ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴿٤٤اسرا﴾
* در آیات قرآن، سجده براى خدا، به همه موجودات نسبت داده شده است. وللَّه یسجد ما فى السموات و ما فى الارض…»(۴۹نحل)
وَلِلَّـهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَالْمَلَائِکَةُ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿٤٩نحل﴾
* پرندگان در مانور حضرت سلیمان شرکت داشتند. «وحشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس والطیر»(نمل۱۷)
* حرف زدن پرندگان با یکدیگر و افتخار سلیمان به اینکه خداوند، زبان پرندگان را به او آموخته است. «علّمنا منطق الطیر»(نمل۱۶)
وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ﴿١٦نمل﴾
*آیه ى «واذا الوُحوشُ حُشِرَت»(۵تکویر)، محشور شدن حیوانات را در قیامت مطرح مىکند.
* آیه ى «والطّیر صافّات کلٌّ قد عَلِم صلاته و تسبیحه»(۴۱نور)، نشانه شعور و عبادت آگاهانه حیوانات است.
* وجود وفا در برخى حیوانات، از جمله سگ نسبت به صاحبخانه وفرزندانش.
* تعلیم سگ شکارى و سگ پلیس براى کشف قاچاق، یا خرید جنس، نشانه ى آگاهى خاصّ آن حیوان است.
* اسلام از ذبح حیوان در برابر چشم حیوان دیگر، نهى کرده است که این نشانه شعور حیوان نسبت به ذبح و کشتن است./درسهایی ازقرآن-قرائتی/سایت قرائتی
نشانه های درک و شعور حیوانات :
حیوانات از درک و شعور بالایی برخوردارند که بادرک وشعورشان خانه های مهندسی(مورچه وزنبود) می سازند.
نظم و انضباط خاصی که در بین حیوانات، خصوصاً حیواناتی که به صورت جمعی زندگی می کنند وجود دارد نشان از درک و شعور آنهاست. همانند مورچگان، زنبور و امثال اینها
در بسیاری از حیوانات ازیکی به عنوان ملکه و پادشاه بر برمی گزینند(رهبر،شاه) و این هم نشانه ای از شعور بالای آنهاست.
ترفندهای رهایی ازدشمن
حیوانات درک و شعور دارند و می توانند دشمن را تشخیص داده و برای حفاظت از جان خود فرار نمایند.
حیوانات خطر را قبل از وقوع حادثه به خوبی درک می کنند و این هم حاکی از شعور و درک بالای آنان است.
خداوند منان حیوانات را با درک و شعور آفریده است و تفاوت انسان با حیوان در عقل انسان است و این که انسان می تواند در عالم خلقت به تفکر و تدبر بپردازد و این امتیاز انسان بر سایر حیوانات است.
زندگی بسیاری از حیوانات، آمیخته با نظام جالب و شگفت انگیزی است که روشنگر سطحی از فهم و شعور در آنهاست!
امروزه دانشمندان دریافته اند که برخی حیوانات، دارای سیستم ارتباطی کلامی و یا اشاره ای هستند و از این راه قادرند با یکدیگر حتی از مسافتهای طولانی، ارتباط برقرار کنند و منظورشان را به هم نوعانشان برسانند. برای مثال فیلها با ارتعاشهای خاصی که به وسیله پاهای خود ایجاد می کنند و قادرند شدت آن را کنترل کنند، می توانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند.
مورچه ها نیز قادرند به نحوی با هم تبادل اطلاعات کنند و حتی گفته می شود دارای زبان خاصی هستند، اما بشر هنوز موفق به کشف رموز زبان آنها نشده است. این یافته ها و نیز نشانه های دیگری که از قدیم الایام تا به امروز در حیوانات وجود داشته و هر روز هم نمونه جدیدی از آن کشف می شود، تفکر انسان را به این سمت می برد که حیوانات دارای سطحی از شعور می باشند. آموزش سگها از گذشته های دور برای شکار و نگهبانی و یا تربیت کبوتران برای نامه رسانی و امروزه هم آموزش برخی حیوانات خانگی برای کارهایی مثل خرید کردن، نشان این است که حیوانات قادرند یاد بگیرند!
اگر اعتقاد داشته باشیم که حیوانات تمام کارهای خود را از روی غریزه انجام می دهند، با دو سؤال روبرو می شویم: اول این که، چطور است که می شود کارهای خاصی را به حیوانات یاد داد؟ در حالی که غریزه چیزی است که از ابتدای تولد با حیوان یا انسان متولد می شود. دوم هم این که، خداوند در سوره انعام، آیه ۳۸ می فرمایند:
هیچ جنبنده ای در زمین و پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند نیست، مگر آن که آنها نیز همانند شما گروهها و امتهایی هستند و همه به سوی پروردگار خود محشور می شوند و ما در کتاب از بیان چیزی فرو گذار نکردیم.
اینها همه به ما می آموزند که حیوانات، از شعور برخوردارند! اما طبق فرموده قرآن کریم که انسان را اشرف مخلوقات معرفی می کند، باید گفت سطح شعور حیوانات در برابر انسان خیلی پایین تر و بسیار ساده تر است.
در عالم هستی غوغاست، هر موجودی به نوعی به حمد و ثنای حق مشغول است و غلغله ای خاموش در پهنه عالم هستی طنین افکنده که بی خبران توانایی شنیدن آن را ندارند، اما اندیشمندان که قلب و جانشان به نور ایمان زنده و روشن است، این صدا را از هر سو به خوبی به گوش و جان می شنوند.
گر تو را از غیب، چشمی باز شد /با تو ذرات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گل /هست محسوس حواس اهل دل
جمـلـه ذرات عالـم در نـهـان /با تو می گویـند روزان و شبـان
ما سمیـعیم و بصیر و باهوشـیم / با شما نامحـرمـان ما خاموشیـم
آمارشهداومجروحین درنهمین روزجنگ(اسرائیل-ایران)درادامه.
دکتر آشوبی(رئیس دانشگاه علوم پزشکی گیلان) درروز دوشنبه (۹ تیر ۱۴۰۴) گفت : در حمله اسرائیل به شهرک صنعتی سپیدرود رشت، ۲۶ نفر مصدوم شدند که با هفت دستگاه آمبولانس و یک اتوبوسآمبولانس به مراکز درمانی منتقل شدند.
درهشتمین روز حمله رژیم صهیونیستی:درساعت ۲ امداد جمعه ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ غرش جنگنده ها ی اسرائیل ودرپی آن چندانفجارشنیده شدوآسمان نورانی شد، شدت این انفجار بحدی بودکه درمناطق اطراف احساس می شد ازجمله در«مسکن مهر رشت».
اصابت موشک جنگنده های ارتش اسرائیل در منطقۀ شهرک صنعتی سپیدرود رشتعلی باقری(معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری گیلان) گفت: در ساعات ابتدایی بامداد امروزجمعه(۳۰ خرداد ۱۴۰۴)منطقه ای از شهرک صنعتی سپیدرود رشت، مورد تهاجم نیروهای متخاصم قرار گرفت.
پدافند هوایی بلافاصه برای مقابله با پرتابههای متخاصم فعال شد و تمام پهپادها و ریزپرندههای دشمن را ساقط و منهدم کرد.
درنمازجمعه ازبعضی مسئولین درباره تلفات از انفجاردیشب پرسیدم گفتند تلفاتی نداشته،به منطقه مسکونی اصابت نکرد،کسی هم مجروح نشده است.
شهرک صنعتی سپیدرود رشت در حدود ۵ کیلومتری فلکه گاز رشت قراردارد.حدفاصله پل طالشان(فلکه گاز) و جاده جیرده(فلکه انتظام)
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری گیلان گفت:میزان خسارات احتمالی به این شهرک صنعتی در حال بررسی است(عکس خبرگزاری تسنیم).
بازدید استاندار گیلان از واحدهای تولیدی آسیبدیده شهرک صنعتی رشت(شنبه۳۱ خرداد ۱۴۰۴)
آمارشهداء ومجروحین ناشی از حملات اسرائیل به ایران در نهمین روزجنگ
۴۰۰ شهید و ۳۰۵۶ مجروح
خبرگزاری فارس(۳۱ خرداد ۱۴۰۴)،حسین کرمانپور ، رئیس مرکز اطلاع رسانی وزارت بهداشت در صفحه ایکس خود اعلام کرد: رژیم صهیونیستی از زمان آغاز حمله وحشیانه به کشورمان تاکنون ۴۰۰ هموطن را به شهادت رسانده و ۳۰۵۶ نفر نیز مجروح شدهاند.
همچنین در این مدت ۴۵۷ عمل جراحی توسط پزشکان کشورمان در بیمارستانهای سراسر کشور صورت گرفته است.۵۴ نفر از شهدا زن و کودک و ۵ شهید نیز از کادر درمان هستند؛ ضمن اینکه بیشتر مصدومین و شهدا هم غیر نظامی بوده اند.
حملات موشکی ایران به اسرائیل
موشکهای ایران در تل آویو
ویرانی در تلآویو؛ موشکهای موج هفدهم عملیات «وعده صادق ۳» فرود آمدند
سخنگوی عملیات وعده صادق ۳ با انتشار پیامی اعلام کرد: موج ۱۷ علیه اهداف نظامی، صنایع نظامی و مراکز فرماندهی رژیم صهیونیستی است.
۲شهر«نُبُّل» و«الزهرا»کجاست؟
درسوریه، ازسال ۱۳۹۴ ازفازمستشاری واردفازنظامی شدیم..سردارسلیمانی ازرهبرانقلاب درخواست کردندکه درسوریه باداعش واردجنگ باداعش بشویم که فرمانده کل قواهم اجازه دادند.
درقسمتی ازاین مصاحبه مجری(دلاوری)می پرسد:مادرسوریه نیروهایمان درفاز مستشاری هستندو یاعملیات رزمی-نظامی؟
ما از ۱۳۹۴ درسوریه ازفاز مستشاری وارد فازنظامی شدیم
چهارمین قسمت برنامه تلویزیونی «ملک سلیمان» شب گذشته شنبه ۲۶ بهمن با حضور سردار عبدالله عراقی رئیس اداره امنیت ستاد کل نیروهای مسلح با محوریت بررسی ابعاد ناگفته شخصیتی و فعالیتی سردار سلیمانی به روی آنتن رفت.
درادامه مصاحبه سردار محمدعلی حقبین فرمانده سابق لشکر عملیاتی سپاه قدس گیلان و مشاور عالی فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامیراخواهیدخواند که د«رشب علمیات » آزادسازی شهر نبل و الزهرا در سوریه-فرماندهی عملیات راباکمک سردارسلیمانی عهده داشته است.
سردار عراقی در بخش ابتدایی صحبتهای خود ضمن اشاره به آشنایی خود با سردار سلیمانی گفت: بعد از پایان جنگ ارتباط کاری من و حاج قاسم تقریبا قطع شد و این دوری ادامه داشت تا این که موضوع سوریه در سال ۱۳۹۴ آغاز شد. ایشان از حضرت آقا درخواست داشتند که به صورت رسمی از ایران برای کمک به مردم سوریه در جنگ با داعش برویم. در حقیقت بعد از سال ۹۴ که درگیریها در حلب اوج گرفت، مقام معظم رهبری به ایشان اجازه دادند و سردار سلیمانی بخشهایی از نیروی زمینی را به کار گرفتند. من در آن زمان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه بودم.
نیروی داوطلب ایرانی داشتیم اما حاج قاسم به همسبتگی جبهه مقاومت فکر میکرد
او با اشاره به همبستگی ۶ کشور در جبهه مقاومت و مقابله با داعش گفت: حاج قاسم هنری داشت و آن هم این بود که میخواست جبهه مقاومت را در یک نقطه کنار هم جمع کند و آنان در کنار یکدیگر با زبان و فرهنگهای مختلف برای رسیدن به هدفی واحد بجنگند. برادران فاطمیون از افغانستان، برادران حیدریون از عراق، نیروهای داوطلب از پاکستان، ایران، لبنان و ... در کنار هم حضور داشتند و در برابر دشمنی به نام داعش میجنگیدند. جالب است بدانید که اگر اجازه داده میشد چند برابر تمام نیروهای حاضر از کشورهای دیگر میتوانستیم نیروی ایرانی داوطلب اعزام کنیم؛ منظورم نیروهای موظفی نیست و از نیروهای داوطلب مردمی بسیج صحبت میکنم. حتی در ابتدا اجازه داده نمیشد که نیروهای بازنشسته را ببریم اما وقتی که تعدادی از آنان را با خود به آنجا بردیم دیدیم که آنان عجب انرژی دارند و هر کدام از آنان ۳۰۰ نفر را رهبری میکردند.
وقتی هدف مقدس است، حلبچه با شلمچه فرقی ندارد
سردار عراقی گفت: اکنون در شمال غرب و جنوب شرق نیروهای ما علیه تکفیریها میجنگند اما به صورت مشخص بعد از عملیات کربلای ۵ و والفجر ۱۰ جنگ سختی نداشتیم. خودم در دلم میگفتم که اگر روزی جنگی آغاز شود باز هم میتوانیم همانند شملچه بجنگیم. خاطرم هست در یکی از عملیاتها در جنوب سوریه همه داشتیم میجنگیدیم و بدون نام و نشان جلو میرفتیم. باید اشاره کنم که داعش از نظر قدرت نظامی خیلی قوی بود و تجهیزات نظامی زیادی داشت. خاطرم هست که در یکی از همین عملیاتها کار گره خورده بود و نمیتوانستیم جلو برویم. در این بین چند نفر داوطلب شدند که خط را بشکنند. در آن جا بود که یاد عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس و شلمچه افتادم. در آنجا بود که به من اثبات شد اگر هدف مقدس باشد و دفاع از اسلام و قرآن و اهداف مقدس اسلام باشد شلمچه با حلبچه فرقی ندارد و یکی است. حتی دیدم که بچهها خیلی باانگیزهتر از روزهای هشت سال دفاع مقدس در حال جنگیدن بودند.
داعش تا ۱۵ کیلومتری قصر شیرین آمده بود/ با ۴۰۰ ماشین مجهز در مسیر خراسان بودند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: مجری(دلاوری)می پرسد:مادرسوریه نیروهایمان درفاز مستشاری هستندو یاعملیات رزمی؟
این مقام نظامی با اشاره به حضور مستشاری و نظامی ایران در سوریه گفت: تا مقطعی حضور ما واقعا مستشاری بود و فقط به آنان در مسائل نظامی کمک میکردیم. اما از مقطعی به بعد نظام جمهوری اسلامی احساس کرد که ماجرا در حال خطرناک شدن است. این ماجرا زمانی اتفاق افتاد که در سال ۹۴ به مرز قصر شیرین ما نزدیک شده بودند. ایران یکی از اهداف اصلی آنان بود و اگر پرچمهای آنان را نگاه کنید میبینید که خراسان هم جزئی از نقشه آنان بوده است. آنان عملیات روانی سنگینی انجام دادند که ما میخواهیم خانقین را بگیریم و با ۴۰۰ ماشین پر در مسیر هستیم. خیلی هم با خشونت رفتار میکردند و سر میبریدند و وحشت ایجاد کرده بودند.
ما دیدیم که خانقین عراق در ۱۵ کیلومتری قصر شیرین ما است. بر همین اساس بود که نظام جمهوری اسلامی تصمیم گرفت که جلو برود و دفاع کند. مسئولیت این کار با حاج قاسم است و ایشان بود که تصمیم میگرفت ما چه کنیم؟ قرارگاه نجف نیروی زمینی سپاه وارد عمل شد و حتی وارد خاک عراق شدیم و توپخانههای خود را مستقر کردیم. قبل از این که داعش از سه راه سعدیه به خانقین برود، سازمان آنان را به هم ریختیم. جالب است بدانید که شاید تعداد ماشینهای آنان ۴۰ عدد هم نبود اما آن چنان عملیات روانی راه انداخته بودند که موصل را بدون تیراندازی و فقط با عملیت روانی تسخیر کردند.
به جای جنگیدن با داعش در کرمانشاه به لانهشان رفتیم/ داعش سر میبرید و به هیچ اصولی پایبند نبود
وی ادامه داد: بر همین اساس و به جای این که با داعش در کرمانشاه بجنگیم به لانهشان رفتیم و با داعش جنگیدیم. از آن زمان به بعد بود که تصمیم قطعی بر این شد که نیروی توانمندی را در کنار سایر نیروها سازماندهی کنیم و وارد عراق شویم.
دقت داشته باشید که همه این اقدامات با فرماندهی و مدیریت حاج قاسم انجام میشد. ایشان جلساتی با رهبری داشتند و تصمیم میگرفتند و برهمان اساس عمل میکردند. باید بگویم که ارتش سوریه توان خوبی داشت و ما آنان را به روز میکردیم و توپخانههایشان، ادواتشان، مهندسی و ... را سازماندهی میکردیم.
دقت داشته باشید که حضور ما در سوریه برای امنیت خودمان بود و ممکن بود که ما درگیر داعش خطرناکی شویم که به هیچ اصول و دینی پایبند نبود. خاطرم هست که در جنوب حلب به منطقهای با نام خانات وارد شدیم. یکی از خانوادههای ساکن در آن منطقه تعریف میکرد که ۱۲ مرد ما را از ۵ ساله تا ۷۰ ساله جلوی چشمانمان سر بریدند. ما با چنین دشمن بیرحمی طرف بودیم که به هیچ اصولی پایبند نبود و اگر در آنجا با آنان نمیجنگیدیم باید در کشور خودمان با آنان مقابله میکردیم.
نیروهای آمریکایی در جنگیدن ناهمتراز با حاج قاسم کم آورده بودند.
عراقی به ظرفیت بالای سردار سلیمانی برای اداره امور نظامی و غیرنظامی اشاره کرد و گفت: به نظرم حاج قاسم تمام ویژگیهای یک انسان کامل را داشت، ضمن اینکه در صحنه تصمیمگیری و عملیات بسیار سختگیر بود، در اجرای آن تصمیم اصلا خستگیپذیر نبود. شاید خیلیها به دلیل همین سختگیری ایشان نمیتوانستند با ایشان کار کنند و خسته میشدند.
حاج قاسم بارها به من گفته بود که بسیاری از آمریکاییها، روسها و ... در جنگیدن به شیوه ناهمتراز با آنان کم آوردهاند. برای مثال باید بگویم که در مواجهه ارتش سوریه با جبههالنصره و داعش، ارتش سوریه بسیار قوی بود اما آنان آنچنان با شیوههای متنوع کار میکردند که جنگیدن در برابرشان سخت میشد. مثلا از یک خانه سرپا یک آجر درمیآوردند، یک تک تیرانداز ساعتها آنجا مینشست تا یک هدف را بزند.
شیوههای جنگیدن آنان بسیار سخت بود و حاج قاسم شیوههای همتراز و ناهمتراز جنگیدن را با همدیگر ترکیب کرد و سطح جنگ را بالا برد. دقت داشته باشید که این شیوه از جنگیدن بسیار سخت است و شاید نیاز به ساعتها تمرین داشته باشد اما ما نیروهایی از ۶ کشور داشتیم که با کمترین تمرینی این شیوه از جنگیدن را پیش بردیم.
ماجرای اختلافنظر سردار عراقی و حاج قاسم
«سردارعبدالله عراقی» در پاسخ به سوال دیگر «محمد دلاوری»(مجری) مبنی بر وجود «شایعاتی درخصوص اختلاف بین سردار عراقی و شهید سلیمانی»» گفت: ایشان فرمانده ما بود و ما نیروهایش بودیم. در حقیقت به ایشان عشق میورزیدیم و دوستشان داشتیم. میدانستیم که نماینده فرمانده کل قوا است. میدانستیم که اگر ایشان حرفی میزند عمق کار را میبیند.
سردارعبدالله عراقی:خاطرم هست در «جنوب غرب حلب» میخواستیم عملیاتی انجام بدهیم. حاج قاسم به من دستور داد که برو فلان منطقه را بگیر. به ایشان گفتم که هیچ شناسایی از این نقطه ندارم؛ سردارسلیمانی جواب داد :هیچکس اینجا نیست و بروید و بگیرید.
اختلاف درنحوه پیشروی عملیات درشهرحلب سوریه بود
به حاج قاسم گفتم که ۲۴ ساعت به من زمان بدهید که شناسایی کنم و با چشمباز جلو بروم.
ایشان باز هم تاکید کرد که کسی اینجا نیست و بروید.
«رئیس اداره امنیت ستاد کل نیروهای مسلح»:باید بگویم که ایشان درست میگفت. «ویژگی داعش و جبههالنصره سیالبودن آنان بود.» وقتی احساس خطر میکردند در عرض ۲ ساعت هزار نفر را بسیج میکردند و بلافاصله منطقهشان خالی میشد.
تجربه علملیات رمضان درجنگ عراق
من تجربه عملیات رمضان را داشتم و گفتم: «هر ۳۰۰ متر باید یک خاکریز هلالی بزنم.»
حاج قاسم به من میگفت که برو؛ نیاز به این کارها نیست.
درپاسخ به ایشان گفتم :این مساله راهبردی است. اجازه بدهید که تاکتیکها را خودمان جلو ببریم.
علیرغم این که دوست داشت ما با سرعت زیادی پیش برویم اما قبول کرد.
سردارعبدالله عراقی:باید بگویم که با همین تاکتیک تا ۱۵۰۰ متری دشمن رفتیم و هیچ خبری نبود. ناگهان در ۱۵۰۰ متری بولدوزر ما را زدند، نفربر ما را زدند و ... این خاکریزها خیلی به ما کمک میکرد. البته شاید اگر بنا به گفته ایشان سریع جلو میرفتیم اصلا دشمن ما را نمیدید. نگرانی من این بود که برویم و گیر بفتیم.
سردارسلیمانی ازتاکتیک من تمجید کرد
با این حال ایشان در جلسهای در مورد ساخت آن خاکریزها گفتند که کار بسیار با تدبیری انجام دادید.
حاج قاسم همیشه میگفت: اولویت من حفظ جان نیروهایم است.
«رئیس اداره امنیت ستادکل نیروهای مسلح»(سردارعبدالله عراقی) بیان داشت: حاج قاسم روی تصمیمگیریهایش بسیار دقت میکرد و بررسی اطلاعاتی و امنیتی مینمود که بدون هیچ تلفاتی جلو برود. ایشان همیشه میفرمود که اولویت من حفظ جان نیروهایم است. اصلا اینگونه نبود که بدون شناخت ریسک کند و جلو برود و جان بقیه را به خطر بیندازد. ایشان به شدت روی تلفات حساس بود اگر چه خودش بسیار ریسک میکرد.
سردارعبدالله عراقی:خاطرم هست که در پادگانی محصور بودیم و در حال مقاومت کردن. «اطراف پادگان تماما دشمنان بودند اما سردارسلیمانی با هلیکوپتر وسط پادگان نشستند.» درست است که ریسک داشت اما در موارد ضروری این ریسک را برای خودش میپذیرفت. حضور ایشان در همان پادگان و سازماندهیکردن نیروها باعث شد که بتوانیم خط را بشکنیم و راه باز شود. این اتفاقات را کسی برای ما تعریف نکرده است بلکه خودمان با چشمان خودمان دیدیم.
حاج قاسم زنده است و شهادت ماموریت او بود.
این یار دیرین سردار سلیمانی(سردارعبدالله عراقی) در بخش پایانی صحبتها خود نبود حاج قاسم را اینگونه توصیف کرد: «ما هنوز رفتنش را باور نکردیم.» البته او مانند سایر شهیدان راه حق به گواه قرآن زنده است، اما دیدم که بعد از شهادتش کشور را بسیج کرد، دلها را به هم نزدیک کرد و همه را پای کار آورد. حاج قاسم زنده است.
«سردارقاسم سلیمانی باید شهید میشد و اگر به شهادت نمیرسید ماموریتش به پایان نمیرسید» با این حال ما دوست داشتیم که ایشان بماند و خدمت کند. ایشان از زمان هشت سال دفاع مقدس عهد و پیمانی را بسته بود و همواره به دنبال شهادت بود.
«رئیس اداره امنیت ستادکل نیروهای مسلح»(سردارعبدالله عراقی)::من این مساله را بعد از شهادت حاج احمد کاظمی فهمیدم. به من خبر دادند که«حاج قاسم سلیمانی شبهای جمعه سر قبر حاج احمدکاظمی میآید.» من پیش ایشان رفتیم و به من گفت که« نیااینجا چون میخواهم خالص برای ایشان باشم.» چندین هفته میآمد و بدون همراه سر قبر ایشان میرفت.دعایی میخواند و میرفت.
سردارعبدالله عراقی:«حاج قاسم خیلی وابسته به شهید کاظمی بود» شهادت، حاج قاسم را ماندگار کرد./۲۷ بهمن ۱۳۹۸مشرق.
«شهیداحمد کاظمی» در ۲۹ مرداد ۱۳۸۴ به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و ۱۹ دی ۱۳۸۴ در سانحه هوایی سقوط هواپیمای داسو فالکن ۲۰ در نزدیکی ارومیه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ساعت یک بامداد جمعه(۱۳ دی ۱۳۹۸) دو خودرویی که در حال انتقال «فرمانده سپاه قدس»(سپهبدحاج قاسم سلیمانی) و « ابومهدی المهندس»(رئیس حشدالشعبی عراق) از «فرودگاه بغداد» به سمت شهر بغداد بودند، مورد اصابت حملات موشکی نیروهای آمریکایی(بابلگرد وپهبادبمباران) قرار گرفتند و تمام سرنشینان آن که ۱۰ نفردر۲خودرو بودنددرمیان آتشبارجنایتکاران آمریکایی سوختند.
.کاش در نیمه شب دفن حسین/ بوریا چادر زینب میشد..
بدن سپهسالار«اربااربا»شد(سردارشهیدقاسم سلیمانی)
ماشین سردارسلیمانی وابومهدی مهندس درآتش موشکهای آمریکایی
سردارسلیمانی از سوریه با هواپیمایی متعلق به خطوط (اجنحه الشام) که ساعت ۲۴ شامگاه پنجشنبه(۱۲ دی ۱۳۹۸)در فرودگاه بغداد به زمین نشسته بود، ابومهدی مهندس به استقبال سردارسلیمانی به فرودگاه بغداد آمده بود درروزجمعه۲روز قبل ازآن هم درلبنان باسردارحجازی بود.
در ساعت ۰۰:۳۱ دو خودرو از فرودگاه خارج شده و دو دقیقه بعد سایر مسافران از هواپیما پیاده شدند.
در ساعت ۰۰:۳۷ صدای سه انفجار در نزدیکی فرودگاه به گوش رسید و از زمان حرکت دو خودرو تا اصابت موشک به آنها تنها شش دقیقه طول کشید.
سردار سیدمحمدباقرزاده میگوید: به آقا(رهبرانقلاب) عرض کردم: دیشب که خواستیم شهداء را کفن کنیم کربلا را دیدیم ، بدن ها اِرْباً اِرْباً» بود، حاج قاسم پنج تکه شده بود، سر در بدن نداشت، بخشی ازکتف و دست راست و ... .«ابومهدی مهندس» هم فقط چند تکه از بدنش بود..
عملیات آزادسازی۲شهرسوریه «نبل و الزهرا»توسط رزمندگان گیلانی
رمزعملیات:واژگان رشتی
«تسنیم»:سردار محمدعلی حقبین فرمانده سابق لشکر عملیاتی سپاه قدس گیلان و مشاور عالی فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است؛ وی یکی از فرماندهان دلیر جبهه مقاومت بوده و نقشی بسزا در آزادسازی شهر نبل و الزهرا در سوریه داشته است.
پس از شکسته شدن محاصره ۴ساله «نبل و الزهرا» توسط نیروهای تحت امر وی، حاج قاسم به محل استقرار رزمندگان گیلانی رفت، شکستهشدن محاصره نبل و الزهرا را کندن «درب خیبر» تعبیر کرد و بر دستان سردار حقبین بوسه زد.
مشروح گفتوگوی خبرنگار تسنیم با «سردار محمد حقبین» فرمانده قرارگاه مرکزی امام حسین(ع) سپاه پاسداران است.
تسنیم: با توجه به اینکه حضرتعالی از فرماندهان جبهه مقاومت بوده و زمان زیادی را بهویژه در جبهه سوریه علیه داعش حضور مستقیم و مستمر داشتید، بحث جبهه مقاومت، حضور و رشادتهای نیروهای گیلانی و همچنین قدردانی ویژه سردار سلیمانی از شما را بهواسطه آزادسازی نبل و الزهرا تشریح بفرمایید.
ـ سردار حقبین: داستان جبهه مقاومت از آنجا شروع شد که ابرقدرتها و آمریکاییها اگر توان داشتند هرگز نائب نمیگرفتند و بهنیابت از خود افرادی را از سراسر جهان در سوریه، عراق و لیبی با هزینههای کلان سازماندهی نمیکردند، جمهوری اسلامی ایران، انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری کاری انجام دادند که قدرت آمریکاییها را شکست.
سردار حقبین: ارتش سوریه امروز چندین لشکر مقتدر پیدا کرده که در کنار ما جنگیدند و اکنون اسرائیلیها از ترس آنها نمیتوانند آب بخورند علاوه بر این نیاز بود که در بخشهایی نیز ما وارد عمل شویم بهعنوان مثال ۲ شهر نبل و الزهرا که ۲ شهر شیعهنشین سوریه هستند که تحت محاصره داعش بودند.
مردم این شهرها تلفات زیادی در سالهای ابتدایی جنگ دادند اما بعدها توانستند از شهر بیرون آمده و با فاصله تقریباً ۳ کیلومتر خاکریزهایی زدند و خیلی جاها نیز خاکریز نداشته از خانهها استفاده کردند و جنگهایی را رقم زدند تا توانستند شهر را تا سال ۹۴ نگه دارند و ما سال ۹۴ وارد منطقه شده و شناساییهایی انجام دادیم.
با نیروها مشورت کردیم و در آخرین روز قبل عملیات به نیروها اعلام کردم که فردا همین موقع از این جمع که حدوداً ۱۵۰ نفر است نصف نفرات ممکن است که شهید شوند و قطعاً ۲ برابر تعداد شهدا تلفات نیز داریم که همه اعلام آمادگی کردند همچنین تعدادی از نیروها شب قبل برای شناسایی رفته بودند که من در آن جلسه این را هم گفتم که اگر مسیر ما را ببندند قطعاً از ۱۵۰ نفر کمتر از ۵۰ نفر باقی میماند که در آنجا نیز آمادگی خود را اعلام کردند.
کمااینکه تصمیمگیری این کار بسیار سخت بود و بنده با خود میگفتم اگر پیروز شویم قطعاً خیلی از افراد میآیند و ادعا میکنند که طراح این کار، آنها بوده و آنها این کار بزرگ را انجام دادهاند اما اگر شکست خوردیم قطعاً باید پاسخگوی این کار میبودم.
نیروهای ما شب ۱۱ بهمن سال ۱۳۹۴ برای شناسایی رفتند و شب ۱۲ بهمن ۱۳۹۴( ٢١ ربیع الثانی ١٤٣٧) عملیات آغاز شد؛ جبهه «شمال حلب» جادهای باز میشد
و ما به منطقه وسیعی که منطقه تفریحی مردم حلب بود رفتیم لذا این منطقه خط مقدم مردم«نبل» بود و فرمانده قبلی که در آنجا عملیات کرده بود گفت ما ۶ بار در این منطقه عملیات کرده و هربار ناموفق بودیم.
دشمن در اینجا خط مستحکمی را ایجاد کرده بود زیرا ساختمانهای بلندی روبهروی ما بود و دشمن از این ساختمانها بهعنوان سنگر استفاده میکرد همچنین فردا صبح وقتی از محل بازدید کردیم متوجه شدیم که زیر زمین را نیز کنده بودند و جنگ اصلی در زیر زمین بود که این قضیه توسط دوربینهای هوایی ما مشخص نبود.
دشمن در اکثر مواقع دست ما را در عملیاتها خوانده بود اول اینکه صبحدم عملیات میکردیم و دوم با استفاده از آتش، پیغام داده و نیروها را میفرستادیم بنابراین در این عملیات نقشه را عوض کردیم اولاً اینکه آتش نریختیم و ثانیاً زمان عملیات را به نیمهشب تغییر دادیم.
«در شب عملیات»، ماه ساعت ۱۲ و ۳۰ بیرون میآمد و هوا کاملاً روشن میشد و ما نیز طوری برنامهریزی کرده بودیم که همزمان از این تاریکی استفاده کنیم برویم و سپس با بالا آمدن ماه بزنیم که در همان زمان که قصد آغاز عملیات را داشتیم ناگهان ابر سیاهی جلوی روشنی ماه را گرفت و ما راه را گم کردیم.
دقیقاً در زمانی که قصد آغاز عملیات را داشتیم ابر از جلوی ماه کنار رفت که این نیز از الطاف خداوند بود و نیروهایی که در کنار بنده بودند از این لطف خداوند اشک میریختند؛ در این زمان درگیری شروع شد و برنامه ما این بود که ۲ گردان از پشت و یک گردان نیز از روبهرو بزنند که در نهایت با لطف خداوند و طراحی پیچیدهای که داشتیم این عملیات با نتیجه خوبی به پایان رسید.
در عملیاتهای سابق برای اینکه نیروها همدیگر را بشناسند از قبل هماهنگ میکردند که این طرف مثلاً میگویند «یا زینب» طرف مقابل بگوید «یا علی» که داعشیها این رمزها را فوری یاد میگرفتند و آنها نیز تکرار میکردند؛ ما در این عملیات شعارهای جالبی را میدادیم و هماهنگ کردیم که طرف مقابل هر شعاری میدهند نیروهای این طرف در پایان جمله یک کلمه گیلکی بگوید که دیگر داعشیها نمیتوانستند تکرار کنند.
زمانی که درگیری آغاز شد ما ۳ ساعت و ۱۰ دقیقه جنگیدیم؛ سعی کردیم راهی را باز بگذاریم که دشمن فرار کند چون جنگ بسیار سختی بود و دشمن هنوز در ساختمانها کمین کرده بود و اینطور نبود که وقتی ما میگفتیم «الله اکبر» پا به فرار بگذارند بلکه آنها نیز با «الله اکبر» اعلام آمادگی میکردند.
وقتی جنگ آغاز شد نزدیکیهای صبح مه غلیظی در هوا بود طوریکه در فاصله ۵۰ متری دیگر چیزی دیده نمیشد و ما با نیروهای حزب الله خاکریز خط مقدم خودمان را شکافتیم؛ بین این خاکریز تا خاکریز بعدی تقریباً ۲۰۰ متر فاصله بود، وقتی بیرون میآمدیم بهسمت ما شلیک میکردند که ما در چند مغازهای که در آنجا بود پناه میگرفتیم.
وقتی خاکریز را باز کردیم پشت آن نیز کانالی بود، کانال را پر کردیم، ماشینها و جمعیت نیز آمدند و در این فاصله داعشیها مجبور شدند که از آن مهلکه خارج شوند و پا به فرار بگذارند لذا در این عملیات، دشمن تلفات زیادی داشت و چند تن از نیروهای آنها نیز اسیر شدند.
این عملیات برای باز کردن جبهه شمال بود لذا طی عملیاتهای بعدی این محور کاملاً و در حدود ۷۰ کیلومتر باز شد تا به نقطه هممرز ترکیه رسیدیم؛ ۲ روز در آنجا مانده و روز سوم برگشتیم و صبح روز پانزدهم وارد نبل و الزهرا شدیم و لذا نخستین گروهی بودیم که وارد شهر شدیم.
سردار سلیمانی از شنیدن آزادسازی نبل و الزهرا بسیار خوشحال شدند؛ ملاقات ایشان با نیروهای گیلانی و قدردانیشان از نیروها را تشریح بفرمایید.
– سردار حق بین: سردار سلیمانی این خبر را شنیدند و صبح روز بعد مستقیماً خودشان پیش ما آمدند؛ ایشان تشکر کردند و گفتند خیلی جرئت و شجاعت داشتید که این کار را کردید، ما ۴ سال پشت این در مانده بودیم لذا گفتند این در خیبر را شما گیلانیها کندید و مردم مظلوم را آزاد کردید و ما با این حرف بسیار خوشحال شدیم.
ایشان بسیار خوشحال بودند و قرار شد بعدازظهر با نیروها نیز ملاقات داشته باشند که آمدند و از بچهها تشکر کردند؛ در آنجا حدود ۳۰ نفر از نیروهای شجاع فاطمیون نیز همراه ما بودند که در این محفل سردار سلیمانی ضمن قدردانی از تمامی نیروها انگشتر خود را نیز به بنده دادند.
روز اول که وارد شهر شدیم مردم نمیدانستند که ما قرار است برویم لذا مردم این شهرها برنج و خوراکی نداشته و غذاهایشان جیرهبندی بود ولی آنقدر که آن روز خوشحال بودند بنا بر سنتی که داشتند از شدت خوشحالی بر روی سر ما برنج میریختند.
بیش از ۱۰ هزار مردم شهر الزهرا از شدت خوشحالی گریه میکردند و ما نیز با آنها اشک میریختیم سپس به مزار شهدای الزهرا رفته و همینطور بین مردم قدم زدیم و وارد مزار شهدای نبل شدیم و در همانجا ماندیم و قرار بود عملیاتی را در یکی از روستاها داشته باشیم.
این روستا مرکز مستشاران غربی و عربی و در کنار اتوبان بود که ما طی عملیاتی آن روستا را گرفتیم البته این روستاها وسعت بزرگی دارند؛ پس از آزادسازی این روستا مردم بسیار خوشحال شدند و میگفتند وقتی بچههای ما در کوچه بازی میکردند از همین روستا بهسمت آنها گلوله شلیک میشد.
لذا مردم خیلی از دست آنها عصبانی بوده و میگفتند هرگز آنها را نمی بخشیم، این افراد همان مستشاران خارجی بودند که در این روستا مستقر شده بودند؛ ما به هر شکل بعد از آزادسازی این روستا روستای دیگری را نیز آزاد کردیم.
لذا از جبهه شمال، نبل و الزهرا را از تیررس دشمن خارج کردیم و پس از آن دیگر مردم بهراحتی در آن مناطق تردد کرده و مانند سابق به کسب و کار خود پرداختند و نیز میدانند که گیلانیها این مناطق را آزاد کردند اما گذشته از آن دشمن میخواهد بلای فرهنگی که دارد بر سر مردم ما میآورد را در سوریه نیز پیاده کند.
در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا چه تعداد شهید گیلانی داشتیم؟
– سردار حق بین: کار بزرگ دیگری که در این عملیات انجام شد تعداد کم شهدا بود لذا در این عملیات یک شهید گیلانی حامد کوچکینژاد و یک شهید سمنانی داشتیم که از یگان دیگری به ما اضافه شده بود و چند تن از نیروهای اهواز نیز در مسیر کانال همراه ما بودند که در آنجا تعدادی از آنها شهید شدند لذا در این عملیات تنها یک شهید گیلانی داشتیم./۱۶ دی ۱۳۹۹ تسنیم.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:«نبل و الزهرا»کجاست؟
«نبل و الزهرا» دو شهر مهم شیعه نشین در سوریهاند که در ۲۰ کیلومتری شمال غربی شهر حلب و ۲۵ کیلومتری مرز ترکیه، در کنار اتوبان بین المللی حلب ـ ترکیه واقع شدهاند.
این دو شهر(نبل والزهرا) بیش از ۶۵ هزار نفر شیعه ۱۲ امامی دارند که پس از شروع ناآرامیها در سوریه، میزبان نزدیک به ۱۵ هزار پناهنده شیعی و سنی هوادار حکومت بشار اسد شده و جمعیتش به ۸۰ هزار نفر رسیده است.
به لحاظ تقسیمات کشوری، شهر «نبل» مرکز بخش «نبل» از شهرستان اعزاز از توابع استان حلب سوریه است. بخش «نبل» با مساحتی در حدود ۱۷۵ کیلومتر مربع متشکل از باشمره، زوق الکبیر، برج القاص، بیانون، حردتنین، کفین، معرسة الخان، میاسه، مایر، نُبل، رتیان و الزهراء است.
شهر الزهراء که به لحاظ اداری زیر مجموعه بخش «نبل» است، با فاصله کمی در کنار شهر «نبل» قرار گرفته است.
براساس گزارش رسانه ها دراواخر سال ۱۳۹۴
ازمجموع مساحت ۱۸۱هزارکیلومترمربعی سوریه،حدود۴۰درصددرکنترل ارتش ودفاع وطنی است وهمین اندازه درکنترل تروریستهابوده وبقیه کنترل کردهاوتروریستهای حامی کشورهای منطقه بوده است
سوریه ۱۳۹۵
این دو شهر(نُبُّل والزهرا) در شمال استان حلب واقع شده اند و در بزرگراهی که شهر حلب را با مناطق «عزاز» و «عفرین»متصل می کند ، که خیابان «غازی عنتاب» نام دارد ، که یک جاده بین المللی دو طرفه است ، حدود ۲۰ کیلومتر با آن فاصله دارند. شهر نبل ، بزرگراهی با درخت روشن و روشن ، از جاده اصلی به طول ۳ کیلومتر به سمت غرب منشعب شده است.
ما از ۱۳۹۴ درسوریه ازفاز مستشاری وارد فازنظامی
نبل والزهرا
شهادت سردار سیدمحمد حسینزاده حجازی (جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) امروزدوشنبه (۳۰ فروردین ۱۴۰۰ )پس از تحمل عوارض شیمیایی بر جا مانده از دوران دفاع مقدس
«سردار محمدعلی حقبین»( فرمانده سابق لشکر عملیاتی سپاه قدس گیلان) و مشاور عالی فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امروزسه شنبه(۳۱ فروردین ۱۴۰۰ )پس از تحمل عوارض ناشی از بیماری کرونا به دیار حق شتافت.
سردارمحمدجعفر اسدی: آشنایی من با سردارقاسم سلیمانی به روزهای اولیه دفاع مقدس برمیگردد که ایشان به جبهه آمده بود و بنا شد که یک تعدادی از برادران، تیپها را درست کنند؛ حسین خرازی تیپ ۱۴ امام حسین، احمد کاظمی تیپ ۸ نجف، قاسم سلیمانی تیپ ۴۱ ثارالله، احمد متوسلیان تیپ ۲۷ حضرت رسول و عبدالمحمد رئوفینژاد تیپ ۷ ولیعصر(عج) که همه اینها بعداً تبدیل به لشکر شدند.
در آن ایام ما برخورد کردیم به یک برادر کرمانی(قاسم سلیمانی) که بنا بود تیپ درست کند، در پایگاه منتظران شهادت (گلف) بود، ایشان آمد پیش ما و یک صحبت اولیه کرد و ما هم سفارشات لازم را کردیم که امکانات لازم تیپ را به ایشان بدهیم چون حکم را داده بودند، احکام را آقای محسن رضایی و قبلش آقای غلامعلی رشید که عملیات بود میداد.
این باب آشنایی ما با برادر سلیمانی شد. ما هم یک تیپ بهنام تیپ ۳۳ المهدی(عج) را از برادر عزیزمان «سردار علی فضلی»در آن زمان تحویل گرفتیم و عموماً کنار هم بودیم و تیپ المهدی، لشکر شد.
سردارمحمدجعفر اسدی:تا «سال ۱۳۷۶ که من از استان فارس به تهران آمدم و جانشین فرمانده نیروی زمینی شدم»
و «قاسم سلیمانی هم ازکرمان آمد فرمانده نیروی قدس شد».
خاطرات سردارمحمدجعفراسدی از(همسایه اش)سردارقاسم سلیمانی
خاطرات سردارمحمدجعفراسدی از سردارسلیمانی
سردارمحمدجعفراسدی:حاج قاسم در سوریه برای آزادسازی ۲ شهر شیعهنشین «نبل» و «الزهرا» حدود ۴۰ شبانه روز خودش پای کار بود و همه امور را پیگیری میکرد. او واقعاً یک همت والا در کارهایی که شروع میکرد، داشت. خودش صفر تا صد کارها را انجام میداد. حتی شناسایی در حد نفر را نیز انجام میداد. یعنی مکانهایی که فرمانده گردان، گروهان و دسته به آنجا نمیرفتند، حاج قاسم خودش به تنهایی آنجا میرفت و خودش شناسایی را انجام میداد. او میگفت: بچههای مردم را نمیتوانم همین طوری جایی بفرستم که نمیدانم آنجا کجاست.
سردارمحمدجعفر اسدی: آشنایی من با سردارقاسم سلیمانی به روزهای اولیه دفاع مقدس برمیگردد که ایشان به جبهه آمده بود و بنا شد که یک تعدادی از برادران، تیپها را درست کنند؛ حسین خرازی تیپ ۱۴ امام حسین، احمد کاظمی تیپ ۸ نجف، قاسم سلیمانی تیپ ۴۱ ثارالله،
احمد متوسلیان تیپ ۲۷ حضرت رسول
و عبدالمحمد رئوفینژاد تیپ ۷ ولیعصر(عج) که همه اینها بعداً تبدیل به لشکر شدند.
در آن ایام ما برخورد کردیم به یک برادر کرمانی(قاسم سلیمانی) که بنا بود تیپ درست کند، در پایگاه منتظران شهادت (گلف) بود، ایشان آمد پیش ما و یک صحبت اولیه کرد و ما هم سفارشات لازم را کردیم که امکانات لازم تیپ را به ایشان بدهیم چون حکم را داده بودند، احکام را آقای «محسن رضایی» و قبلش آقای «غلامعلی رشید» که عملیات بود میداد.
فرماندهان جنگ...عبدالمحمد رئوفینژاد،حسین علائی،محسن رضایی،محمدعلی جعفری،سیدرحیم صفوی ،محمدباقری،محمدابراهیم همت،مهدی باکری،حسن درویش ،رضاچراغی،کاظم رستگار،مرتضی صفاری،حجتالاسلام بشردوست،محمدنبی رودکی،علیرضا رزم حسینی،محمد دانشراد،محمود مسافری ۱۳۶۲..عیدنوروز ۱۳۶۲ «شهرشوش» قبل ازعملیات والفجر ۱
۱- ناشناس
۲- حجتالاسلام بشردوست(نماینده امام در قرارگاه خاتم الانبیاء)
۳- سردارمحمدنبی رودکی(فرمانده لشکر ۱۹ فجر)
۴- سردارکریم نصراصفهانی (فرمانده تیپ ۴۴ قمر بنیهاشم)
۵- سردارحسین علائی(مسئول ستاد قرارگاه خاتم الانبیاء) و مدیرعامل هواپیمایی آسمان
۶-ناشناس
۷- سردارمحمدعلی جعفری (فرمانده سپاه ۱۱ قدر-و فرمانده کل سپاه)
۸- سردارمرتضی صفاری (فرمانده آموزش قرارگاه خاتم الانبیاء ) و فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
۹- سردارشهید حسن درویش(فرمانده تیپ امام حسن )
۱۰- سردارشهید کاظم رستگار(فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء)
۱۱- سردارمحسن رضایی (فرمانده کل سپاه در ۸سال جنگ) و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام
۱۲- سردارعلیرضا رزم حسینی،جانشین عملیات قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) و استاندار کرمان
۱۳- سردارشهید مهدی باکری(فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا)
۱۴- ناشناس
۱۵- سردارمحمد دانشراد از فرماندهان قرارگاه خاتم الانبیاء (ص)
۱۶- محمود مسافری(محافظ محسن رضائی)
۱۷- ناشناس
۱۸-سردار رحیم صفوی(اولین فرمانده نیروی زمینی سپاه) و مشاور فعلی مقام معظم رهبری
۱۹-ناشناس
۲۰- سردارشهید محمدابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)
۲۱- سردارشهید رضا چراغی (جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)
۲۲- سردارمحمد باقری (فرمانده اطلاعات قرارگاه خاتم الانبیاء (ص)
۲۳- سردار عبدالمحمد رئوفینژاد (فرمانده لشکر ۷ ولیعصر ،استاندارکرماندردولت احمدی نژاد)
ین باب آشنایی ما با برادر سلیمانی شد. ما هم یک تیپ بهنام تیپ ۳۳ المهدی(عج) را از برادر عزیزمان «سردار علی فضلی»در آن زمان تحویل گرفتیم و عموماً کنار هم بودیم و تیپ المهدی، لشکر شد.
تا سال ۱۳۷۶ که من از استان فارس به تهران آمدم و جانشین فرمانده نیروی زمینی شدم، قاسم هم همان زمان آمد و فرمانده نیروی قدس شد.«سردارعلی فضلی» به همراه فرماندهان دیگر درکنار رهبرانقلاب
سردارعلی فضلی
لشکرهای نیروهای ایرانی درسوریه(زینبیون،حیدریون،حزبالله ورزمندگان سوری)
یگانهایی که در سوریه ایجاد کرد شش یگان نمونه بود، «لشکر فاطمیون»(افغانها)،«لشکر زینبیون»(پاکستان)، «لشکر حیدریون»(عراق)،«لشکر حزبالله»(لبنان)، «لشکر سوریها» و...، یعنی اینطور نبود که بگوید "من از این مجموعه استفاده میکنم ولاغیر"، نه، حتی از مذاهب مختلف، مسیحی، سنی، شیعه، دروزی همه اینها را بهکار میگرفت.
«سردار سلیمانی در کشور قائل به چپ و راست نبود، ملاکش خدمت به مردم بود»
سردارمحمدجعفراسدی:حاج قاسم در کشور هم مثل بعضیها راست و چپ و این چیزها نداشت به هرکسی که خدمت میکرد هر عنوانی که داشت احترام میگذاشت، نمیگفت مثلاً "این چپ است من راست"، و یا بالعکس، میگفت "این فرد خادم است و باید به او احترام گزارده شود"،
به بچههایی که در جبهه بودند چه در جبهه دفاع مقدس و چه در جبهه سوریه و لبنان و عراق و یمن و فلسطین و افرادی که مرامشان جبههای بود احترام میکرد، کاری نداشت که از کدام خط و ربط هستند./۱۱ دی ۱۴۰۲تسنیم
قاطعیت سردارسلیمانی:
ماجرای تهیه و ارسال شبانه مهمات برای بالکان توسط حاج قاسم
سردارمحمدجعفراسدی:آن ایام که حاج قاسم فرمانده نیروی قدس شد، درگیری در «بالکان» (جنگ بوسنی) بود من هیچوقت فراموش نمیکنم، ساعت نزدیک یک بعد از نصف شب بود، من خانه بودم، تلفن زنگ زد و گوشی را برداشتم دیدم قاسم است، سلام و احوالپرسی کردم، احوالپرسی را قطع کرد ـ یک اصطلاحی کرمانیها دارند میگویند «به خود بگرد» یعنی« بِجُنب» و زود باش ـ گفتم "چه شده؟"، گفت "مهمات میخواهم، اینها را بنویس"، گفتم "این موقع؟!"، گفت "سؤال نکن، بنویس"،
یک لیستی را گفت و من هم نوشتم، گفت "تا قبل از اذان صبح اینها را میخواهم"! گفتم "مرد حسابی، من الآن از کجا اینها را بیاورم؟"، گفت "من اینها را میخواهم، مگر تو جانشین نیروی زمینی نیستی؟! من اینها را میخواهم"!
من آن شب زنگ زدم به آقای«اسماعیلی کوثری»( فرمانده لشکر ۲۷)، گفت "بچهها الآن کرج هستند و من اینجا دسترسی ندارم"،
سردارمحمدجعفراسدی:همانطور که قاسم با من برخورد کرده بود با آقای کوثری برخورد کردم و گفتم که "آقا، یک قفل است دیگر، آن را میشکنید، بعد مهمات را مستقیم به نیروی قدس ببرید".
میخواهم بگویم آنقدر این آدم (حاج قاسم) مصمم بود که تا قبل از نماز صبح مهمات آورده شد و بار کردند و به بالکان فرستاد، این تصمیم و شجاعت و جوانمردی ایشان اقتضا میکرد که کار خیلی خوب پیش برود.
اقدامات سردارسلیمانی درعراق مبارزه با داعش
« سردار سلیمانی ۱۲ قرارگاه در عراق ایجاد کرد»
قاسم سریع آنجا را سازماندهی کرد و ۱۲ قرارگاه تشکیل داد و قرار شد ۴ قرارگاه بغداد را حفظ کنند، و ۸ قرارگاه جلوی حرکت داعش را بگیرند.
ازچپ:نفردوم(سردارقاسم سلیمانی)،نفربعدی(سرداراحمدکاظمی) نفرپنجم(سردارمهدی زین الدین) ،نفراول سمت راست:سردارمحمدنبی رودکی.
نشسته ازچپ:سردارعبدالمحمد رئوفی نژاد،نفروسط (سردارمهدی باکری)
سردارمحمدجعفراسدی:همان روزهای اول و دوم بهخاطر خباثتی که داعش نشان داده بود، موجب شده بود مردم با یک تماس تلفنی از جانب عوامل داعش شهرها را خالی کنند و در نتیجه شهرها به دست داعش میافتاد، در این زمان حاج قاسم وارد شد و خودش جلو افتاد، با فرماندهی حاج قاسم نیروها با داعش مقابله کردند و آنها را پس زدند و بعد از حفظ بغداد، نجف و کربلا شروع به پیشروی کردند،
لذا سیاسیون، نظامیون، روحانیون و همه مردم عراق دیدند که یک شخصیتی مثل قاسم سلیمانی آمد و نجاتشان داد، این نتیجه همت بلند، خاکی بودن، شجاع بودن و برنامهریزی قاسم بود.