«اولین نمازجمعه درایران»(به امامت آیت الله طالقانی) دردانشگاه تهران ۵ مرداد ۱۳۵۸.
آیت الله طالقانی ۶ نمازجمعه برگزارکردند، ۵ نماز در دانشگاه تهران و یک نمازجمعه در بهشت زهرا و در ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ فوت کردند.
آیت الله سیدمحمود طالقانی، فرزندآیت الله ابوالحسن طالقانی (متولداسفند ۱۲۸۹)
«سیدمحمودطالقانی »در ۱۳۴۲ خورشیدی به زندان رفت که پس از پنج سال زندان، عفو و آزاد شد اما بار دیگر در دوم آذر ۱۳۵۴ خورشیدی توسط دادستان ارتش دستگیر وبه ۱۰ سال زندان محکوم زندانی شد،در در آبان ماه ۱۳۵۷آزادشد(۸سال درتبعیدوزندان بسربرده است.)
وی اولین «رییس شورای انقلاب»واولین امام جمعه وعضومجلس خبرگان بوده است.
در۱۹ شهریور ۱۳۵۸ درگذشت.
زندگینامه آیت الله طالقانی،۷باردستگیری وزندانی شدن این مبارز را،چگونگی انتخاب ایشان بعنوان اولین امام جمعه تهران واولین نمازجمعه درکشور(بعدازپیروزی انقلاب)همسران وفرزندان+ماجرای دستگیری پسرآقای طالقانی +بیل وکُلنگی که باآن قبرآقای طالقانی راکنده بودند(سخنان امام خمینی) وتصاویرکمتردیده شده«ابوذرزمان» راخواهیددید.وکلاً ۸ماه زندگی بعدازپیروزی انقلاب رامرورخواهیم کرد.
آیت الله طالقانی وامام
یدالله سحابی،آیت الله سیدمحمود طالقانی،مهندس مهدی بازرگان،اضغربدیع زادگان
شناسنامه انقلاب
امام خمینی وآیت الله طالقانی
صمیمیت آیت الله طالقانی وآیت الله بهشتی
بترتیب:غاده جابر(همسردکترچمران)،مصطفی چمران،آیت الله طالقانی،مهدی چمران،؟
آیت الله طالقانی وسران نظام جمهوری اسلامی(بنی صدر وهاشمی وبهشتی)
آیت الله طالقانی،مهندس مهدی بازرگان وشهیدمطهری
آیت الله طالقانی درمجلس خبرگان
آیت الله طالقانی وشهیدبهشتی -کردستان
آیت الله طالقانی درمیان بنیانگذاران نهضت آزادی-مهندس مهدی بازرگان،دکتریدالله سحابی ودیگران
اولین نمازجمعه تهران
آیت االله طالقانی درحال ایرادخطبه-نمازجمعه-دانشگاه تهران
اولین نمازجمعه درتهران بود که توسط آیت الله طالقانی درپنجم مرداد ١٣٥٨دردانشگاه تهران برگزارشد
نمازجمعه آیت الله طالقانی-دانشگاه تهران
آخرین نمازجمعه آیت الله طالقانی-بهشت زهرا ۱۶ شهریور ۱۳۵۸
طالقانی-مجلس خبرگان-اجتناب ازجلوس برکُرسی
سخنرانی-دانشگاه تهران-کریم سنجابی کنارامام جمعه
آیت الله طالقانی-سفرقم-سفرپرماجرا
نمازجمعه تهران-به امامت ایت الله طالقانی:ازچپ به راست:(عینکی)دکترابراهیم یزدی،دکترصادق قطب زاده،مهندس محمدتوسلی،احمدصدرحاج سیدجوادی،مهندس هاشم صباغیان.
نمازجمعه تهران
نمازجمعه آیت الله سیدمحمودطالقانی در بهشت زهرا ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ آخرین نمازجمعه طالقانی ۳ روز قبل از فوت.
آیت الله طالقانی درمیان مهندس مهدی بازرگان ودکتریدالله سحابی
۲ابوذر-ابوذررسمی وابوذراسمی(حجت الاسلام ابوذربیدار)
آیت الله سیدمحمودطالقانی
آیت الله طالقانی درمیان آیت الله بهشتی وهاشمی رفسنجانی
غلامرضاتختی وطالقانی
مجلس خبرگان،بنی صدر(رئیس جمهور) درکنارآیت الله طالقانی
آیت الله طالقانی درکنار پدر وپسرِ دکترعلی شریعتی
آیت الله طالقانی وشهیدیهشتی
(جمعه اول شوال۱۳۹۹)مصادف با ۲ شهریور ۱۳۵۸ نمازعیدفطر آیت الله طالقانی
آیت الله سیدمحمودطالقانی-امام جمعه دائم ۶نمازنمازجمعه اقامه وامامت کرد(اولین نمازجمعه درنظام جمهوری اسلامی درتاریخ۵مرداد۱۳۵۸در"زمین ورزش"دانشگاه تهران برگزارشد) و یک جمعه با عیدفطرمصادف شده بود
دراین روز(جمعه اول شوال۱۳۹۹)مصادف با ۲ شهریور ۱۳۵۸ بودآیت الله طالقانی نمازعیدفطربرگزارکردند.
اولین نمازجمعه ای که درآن سال روزقدس اعلام شد.
«نمازعیدفطر آیت الله طالقانی»
دراین روز(جمعه اول شوال ۱۳۹۹)مصادف با ۲ شهریور ۱۳۵۸ بودآیت الله طالقانی نمازعیدفطربرگزارکردند.
میهمانی افطارآیت الله طالقانی
۲۸ رمضان ۱۳۹۹(۳۱ مرداد ۱۳۵۸) که اعضای دولت میهمان امام جمعه تهران بودند
آیت الله طالقانی-یاسرعرفات،جلال الدین فارسی،محمدبسته نگار(دامادآیت الله)
انتقال پیکرآیت الله طالقانی
خیل کثیرمردم درتشیع جنازه آیت الله طالقانی
۱۹ شهریور ۱۳۵۸ درگذشت رییس شورای انقلاب و عضو مجلس خبرگان قانون اساسی،امام جمعه تهران
تشیع جنازه مرحوم طالقانی
روزنامه-اعلام رحلت ابوذرزمان
تشیع جنازه بی سابقه -مبارزخستگی ناپذیر
قبرآیت الله طالقانی-درحال آماده سازی برای درآغوش کشیدن یک انقلابی
پیکرمطهربازوی معمارانقلاب
مزارآیت الله طالقانی-اولین روزهای خاکسپاری
«آیت الله بهشتی» درآماده سازی قبرآیت الله طالقانی نظارت می کند
مسجد اعظم قم؛ امام خمینی در مراسم ترحیم آیتالله سیدمحمود طالقانی
توضیح نگارنده(پیراسته فر):(بوسیدن «بیل و کُلنگی» که باآن قبرآیت الله طالقانی را کنده بودند)
-«عشقبازی باآن بیل کلنگی که مُتَبَّرِک به تُربت ابوذرزمان شده بود»/سخنرانی: جمعه، ۲۳ شهریور ۱۳۵۸
امام خمینی : شما دیدید که آن بیل و کُلنگی که قبر ایشان(آیت الله طالقانی) را کنده بودند و با او خاک را بیرون آورده بودند و مردم با آن بیل و کلنگ چه میکردند، عشق بازی میکردند، میبوسیدند، حمله میکردند، بعضی به بعض و این بیل و کلنگ را میبوسیدند؛ چرا میبوسیدند؟
بیل و کلنگ که بوسیدنی نیست! ... به همان انگیزهای که ضریح ائمه اطهار و بزرگان ما را میبوسند، همان انگیزه مردم را وادار کرد که بیل و کلنگش را ببوسند[ صحیفه نور، ج۹ - صفحه ۵۳۴]
دیدگاه امام دررابطه با آیت الله طالقانی امام خمینی:شما دیدید که آن بیل و کلنگی که قبر ایشان را کنده بودند و با او خاک را بیرون آورده بودند و مردم با آن بیل و کلنگ چه میکردند، عشق بازی میکردند، میبوسیدند، حمله میکردند، بعضی به بعض و این بیل و کلنگ را میبوسیدند؛ چرا میبوسیدند؟ بیل و کلنگ که بوسیدنی نیست! برای اینکه آقای طالقانی یک مرد دُمکراتی بود بیل و کلنگش را میبوسیدند؟!
به همان انگیزهای که ضریح ائمه اطهار(درعشق به ائمه..جلوه ای ازجمال خدارامی بینند) و بزرگان ما را میبوسند،
همان انگیزه مردم را وادار کرد که بیل و کلنگش را ببوسند، برای روشنفکریاش نبود؛ برای این بود که این(طالقانی) را نایب پیغمبر خودشان میدانستند.
این حضرت معصومه(قُم) را دختر امام خودشان میدانند که آستانش را میبوسند. آستانه هم یک خرده طلاست؛ یک خرده آهن است، این آهن و طلا را چرا میبوسند؟ خیلی آهن و طلا توی دنیا هست. خوب لیره هم دستشان میآید، هیچ وقت میبوسند؟! این انگیزه علاقه مردم به «مبادی» است.
چرا «حجرالأسود» را میبوسید و لمس میکنید و به او تبرک میجویید؟ چرا دور یک خانه سنگی و گِلی، میلیونها مردم هر سال میروند و طواف میکنند؟ [چون] انگیزه، انگیزه الهی است. هر چه مربوط به «دستگاه خدا» باشد احترام دارد.
شما این پوستی که با او جلد «کلام الله» را درست کردهاند میبوسید و به چشم میگذارید؛ خوب پوست است، چرا؟
برای اینکه در جوف(داخل) این کلام خداست. همه چیز برای خداست. ما احترام هم به هرکس بگذاریم برای خدا باید باشد.
«ملت ما این بیل و کلنگی را که چند روز پیش از این میبوسیدند به انگیزه این بود که طالقانی؛ نایب پیغمبر ماست». :صحیفه انقلاب جلد ۹ - صفحه ۵۳۴
«امام خمینی» حتی در ماجرای مجاهدین خلق ، پشت سر آقای طالقانی ایستاده بودند ، امام اجازه نداد بیاحترامی به آقای طالقانی شود../سایت جماران گفتوگویی با عبدالواحد موسویلاری-وزیرکشوردولت سابق /۰۶ آذر ۱۳۹۱انتخاب
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«حُرمَت سرمایه های انقلاب»
حفظ «حُرمتها»اصحاب امام،سرمایه های انقلاب.
«محسن رفیقدوست» ماجرای دستگیری «مجتبی طالقانی» رااینگونه روایت می کند:در داستان دستگیری پسر آقای طالقانی، امام ما را به قم احضارکردند.
وزیرسپاه می گوید :من و خانم مرضیه حدیدچی(دباغ)، آقای محمد غرضی و احتمالا آقای محسن رضایی به قم رفتیم.
پرونده پسر آقای طالقانی(مجتبی) را برای امام بردیم.
امام فرمودند :«اگر این پرونده متعلق به احمد بود و شما احمد را می گرفتید، من از شما تشکر می کردم،
امااین پرونده مربوط به آقای طالقانی است که «حق بزرگی بر گردن مملکت و جوانان ما دارد» بروید ماجرا را یکجوری جمع کنید.»
سایت الف۳ شهریور ۱۳۹۵-بنقل ازمصاحبه خبرگزاری مهربامحسن رفیقدوست(فرمانده سابق سپاه-اولین وآخرین وزیرسپاه)/پایان.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:دربعضی ازمنابع از علیمحمدبشارتی اسم برده شده که دراین دیداربودند وشایددردیداردیگری بوده.
بشارتی:نفردوم سمت چپ،ردیف اول.
علیمحمدبشارتی می گوید:ماپسر آقای طالقانی را در۲۳ فروردین ۵۸ دستگیر کردیم ،حکم بازداشت مجتبی طالقانی را من نوشتم و آقای غرضی دستگیر کرد.
ما با همان ماشین« بلیزر» که امام را به بهشت زهرا برد رفتیم خدمت امام،رفیقدوست رانندگی می کرد،
آقای علی دانشمنفردوآقای غرضی هم بودند.بنده سخنگوی آنها بودم،
وقتی رفتیم خدمت امام گزارش دادیم، بنده گفتم آقا !ما به نظر خودمان هیچ خبط و خطایی نکردیم و بنابر وظیفه دیدیم که این آقا(مجتبی) متهم به قتل است، خواستیم که ایشان دستگیر وبازجویی شود وبعداستعفایم را تحویل امام دادم.
امام هم در جواب ما فرمودند: حتی اگر این احمد هم خلاف کرد بازداشتش کنید هیچ کس هم نباید در کار شما دخالت کند؛ اما بروید و رضایت آقای طالقانی را جلب کنید.
ماچند بار خواستیم برویم خدمت آقای طالقانی اما مرحوم آقای طالقانی گفته بود که تا زمانی که غرضی و بشارتی هستند، نباید بیایید./پایان گزارش آقای بشارتی.
خدمت آقای بشارتی بایدعرض کنیم که اولاً امام حکم مسئولیت رابه شما نداده بود که حکم استعفاراتفدیم امام کردید،ثانیاً یک مطیع امرولایت که درمقابل اولی امرش اینطوربااستغنی حرف نمی زند!(لازم به ذکراسته که امام خمینی نه به رده های پایین حکمی ندادند،حتی به فرماندهان ارشدسپاه حکم -کتبی-ندادند،غیرازآقای لاهوتی که آن هم تمایلاتش به منافقین بود،۲پسرش مشکل داربودندوسرانجام ناگواری هم داشت)،این نکته قابل ذکراست که امام همیشه حامی سپاه بوده :
حضرت امام خمینی : من از سپاه راضی هستم و بههیچوجه نظرم برنمیگردد؛ اگر سپاه نبود، کشور هم نبود؛ من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی میدارم، چشم من به شماست.
واماحالا خیلی ازبچه مسلمانها، راحت به اصحاب امام خمینی توهین می کنند وحتی به اهل بیت امام خمینی جسارت می کنند،به بهانه واهی،درحالیکه بیت امام همیشه یارو یاوررهبرمعظم انقلاب( آیت الله خامنه ای) بودند واینکه هرکسی ولایت رابرنتابد وروبرویش بایستد،ماهم روبرویش می ایستم ولی نه اینکه مثل مافکرنکندآن رامتهم به ضد ولایت بکنیم وتوهین وجسارت رانثارش کنیم!.
خداوندبه پیامبرش می فرماید ای رسول من به مردم بگو: قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ﴿٢٣شوری﴾اجررسالت احترام به اهل بیت است.
بی دُخان نبود.
طالقانی به روایت دخترش
وحیده دختر دوم آیتالله طالقانی
از راست به چپ: مادرِِهمسر آیتالله طالقانی، وحیده، بتولخانم ، آیتالله طالقانی، مجتبی و مهدی طالقانی
«طاهره طالقانی» و «مهدی طالقانی»(فرزندان آیتالله سیدمحمود طالقانی)
خانم طالقانی! برای ما درباره نقش آیتالله طالقانی در تاریخ انقلاب و ناگفتههای زیادی که به دلایلی تا کنون از ایشان منتشر نشده است، صحبت کنید.
سیده وحیده طالقانی:پدرم سال ۱۲۸۹ شمسی متولد شدند. ۱۲۹۴ به مکتبخانه رفتند و ۱۲۹۸ به تهران هجرت و در مدرسه رضوی تحصیل کردند، ۱۳۱۰پدرشان(بابابزرگ) فوت کرد و همان سال به نجف اشرف رفتند و نزد علمای بزرگ نجف ادامه تحصیل دادند و سال ۱۳۱۶ موفق به کسب درجه اجتهاد از آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی و آیتالله حائری یزدی در قم شدند.
سال ۱۳۱۸ اولین زندان رفتن (۶ ماهه) ایشان(پدر) بود.
وقتی امام گفتند حکومت اسلامی شده و به زنان گفتند باید با حجاب باشید، برخی افراد برآشفته شده و جلوی نخستوزیری اعتصاب کرده بودند اما وقتی نزد آقا آمدند، ایشان آنها را آرام کرد.
* منزل پدری ما «خانه انقلاب» بودلطفاً برایمان از منزل آیتالله طالقانی و نقش آن خانه در دوران حوادثانقلاب صحبت کنید.
حبیب الله پیمان دبیر کل جنبش مسلمانان مبارز-صاحب نشریه اُمّت
وحیده طالقانی:«خانه انقلاب» منزل پدری ما بود، البته این خط قرمز نیست که شما بترسید و بگویید خانه انقلاب، جماران بود؛ دکتر پیمان بعد فوت آیتالله طالقانی مصاحبه کرد و گفت «امام درباره طالقانی همه چیز را گفت ما دیگر حرفی برایمان باقی نمانده است.»
خانه انقلاب
یکی از غفلتهای رسانهها این است که سراغی از سرنوشت «خانه انقلاب» نمیگیرند؛ وقتی امام در پاریس بودند تا تشریف بیاورند، به مدت چند ماه، خانه پدری ما «خانه انقلاب» بود، یک خانه سه طبقه داشتیم که قدیمی ساز هم بود و در زمانی که پدرم زندانی بودند، دوستان پدرم خانه قبلی ما را فروختند و گفتند باید به جای بهتری بروید که آرامش داشته باشید، لذا به خیابان پیچشمیران آمدیم.
در حال حاضر نیز کتابخانه شده است طالقانی:بله، همزمان با اوج گرفتن انقلاب پدرم میگفت باید زیر زمین را خالی کنید و به طبقه دوم بردید، بعد از مدتی میگفت باید طبقه دوم را نیز خالی کنید و به طبقه سوم بروید، بالاخره همه طبقات را گرفتند و ما را به جای دیگری فرستادند. تمام مشکلات جامعه به خانه ما منعکس میشد، وقتی امام هر پیامی برای مردم میفرستادند، آن را به شکل نوار مخفی میکردند و به منزل ما میآوردند و به پدرمان میدادند و مجوز انتشار آن را از آقا میگرفتند. اکثر پیامهای امام به آن محل میرسید و آن خانه همه کاره بود.
بعد از مدتی که پدر فوت کردند آن خانه را به مادرمان بخشیدیم و مادرمان نیز آنجا را وقف کردند و سپس از وقف در آوردند و آن را به شهرداری دادند البته با این تعهد که آنجا تبدیل به کتابخانه شود.
درباره مبارزات آیتالله طالقانی بیشتر برایمان توضیح دهید؟
وحیده:آقا(پدر) مسائل مبارزاتی خود را از سال ۱۳۱۷ شروع کردند، مادرم نوشته بودند که در سال ۱۳۱۶ ازدواج کردند و ۲ سال بعد وقتی زمان کشف حجاب بوده است، رضاخان با زور چادر را از سر زنان میکشیدند.
بازداشت وزندان
باراول- در سال ۱۳۱۸، پدرم بیرون رفته بودند و دیدند آژان ها از سر یک زن چادر کشیدند و شروع به دعوا میکنند که چرا این همه در حق مردم اجحاف میکنید، همان جا درگیری لفظی میشود و ایشان را به شهربانی میبرند.
باردوم- در سال ۱۳۱۹ پدرم دیدند از مغازهای دزدی شده است و به یک پاسبان اعتراض میکند و پاسبان به ایشان میگوید جواز عمامه خود را نشان بدهید، که میگوید ندارم و او هم میگوید که شما آخوندها کلاش هستید و درگیری لفظی میشود و آقا میگوید که من جواز عمامه همراهم نیست و آنها ۱۴ روز بعد سراغ پدرم آمدند و او را دستگیر کردند و به زندان بردند که البته با وساطت آزاد میشوند.
البته پدرم ۵مورد به زندان رفتند.
دفعه سوم که پدرم دستگیر شد، سال ۳۳ بود که نواب صفوی را به همراه خلیل طهماسبی و عبدخدایی در خانهمان در امیدیه پنهان کردند،
«نواب صفوی عادت داشت سحرها بیدارمی شد وسروقت صبح اذان میگفت »که آقا به او گفت «مردِ حسابی اینجا لانه زنبور است، اذان میگویی همه همسایهها متوجه میشوند» با این وجود کسی متوجه حضور نواب صفوی نشد تا اینکه شبی قشون شاهنشاهی اسلحه بدست به خانه ریختند تا نواب صفوی را بگیرند در حالی که چند روز قبل نواب صفوی از آنجا رفته بود.
بالاخره آقا(آیت الله سیدمحمودطالقانی) را میبرند و بعد از یک مدتی بازپرس از او میپرسد که چرا نواب صفوی را راه دادید که میگوید سیدی به من پناه آورده بود، اگر برای تو هم مشکلی ایجاد شود به شما هم پناه خواهم داد.
مرحله چهارم دستگیری ایشان در بهمن ۴۱ بود که بعد از ۷ ماه زندانی- اول محرم مصادف با ۱۵ خرداد ۴۲ آقا را آزاد میکنند
و مادرم میگفت ایشان را آزاد کردند چون حتما مدرکی نداشتهاند. بعد از چند روز به «مسجد هدایت»(خیابان جمهوری، نرسیده به چهارراه استانبول) رفتند و گزارش دادند در این چند ماهی که بازداشت بودهاند، چطور از آنها پذیرایی شده است؛ تعریف می کردند سحرهای ماه رمضان فقط یک سیبزمینی به آنها می دادند.قرار بود یک شب همراه دانشجویان به مسجد بروند و گزارش بدهند که خادم مسجد خبر داده آقا اینجا نیاید، چون به مسجد ریخته بودند.
ممنوع المنبر
مسجد هدایت هم یکی از پایگاههای مبارزاتی بود و آقا وقتی ممنوع المنبر میشد، پائین منبر می نشستند و حرف میزدند. البته آقا نگران بود که به کسی آسیب وارد شود،
مرحله پنجم-بالاخره ۱۵ خرداد ۴۲ به آقا خبر دادند که امام خمینی را در قم دستگیر کردند؛ آقا خبردار میشود که احتمالاً دنبال ایشان هم میآیند لذا به منزل یکی از دوستان خود در لواسان میروند تا از دسترس دور باشند؛ بالاخره از یکی از بچهها خبر آقا را میگیرند که کجا حضور دارد و به سمت آن ده رفتند اما آقا بالاخره از آن خانه بیرون آمد و نزد این افراد میرود و میگوید چه خبر است؟اگر به خودم میگفتید میآمدم و احتیاجی به این لشکرکشی نبوده است
لذا دوباره ایشان را دستگیر میکنند و حدود ۴ماه به زندان عشرتآباد ارتش بردند و ایشان را محاکمه کردند؛ در این محاکمه که همه ارتشبدها برای محاکمه آمده بودند، آقا جلوی هیچ کدام از آنها بلند نشد و وقتی گفتند از خودت دفاع کن گفت من دفاعی ندارم.
وقتی محاکمه به ظهر میرسید آقا صدای اذان را بلند میکرد و میگفت وقت نماز است.
بالاخره هیچ دفاعی از خود نکردند تا اینکه به چند سال حبس محکوم شدند.
آقا ۴ماه در زندان بود و ۴ آبان ۴۶ در روز تولد شاه آزاد شدند.
مرحله ششم-سال ۵۰ مرحله بعدی زندانی شدن ایشان بود؛ روز عید فطر دنبال آقا میآیند و ایشان را به مسجد میبرند اما یک عده ساواکی آنها را تهدید کردند که حق ندارید ایشان را مشایعت کنید، سپس آقا هم برای اینکه صدمهای به آنها نخورد، این افراد را متفرق میکند و میگوید شما نمازتان را در مسجد بخوانید و من نمیآیم
آقا حدود یک ماه در منزل تحت نظر بودند و شهربانیچی ها پست عوض میکردند که ببینند چه کسی در این خانه رفت و آمد میکند؟
مرحله هفتم-بعد از یک ماه مادرم گفت یک عده آمدند که آقا را بگیرند و ببرند و گفتند سؤال و جواب مختصری داریم که همان میشود تا اینکه سال ۵۰ آقا را سه ماه به منطقه بد آب و هوای زابل تبعید میکنند تا اینکه وقتی برگشتند وکیل گرفتند.
وقتی وکیل گرفتند حکم ایشان تبعید یک سال و نیمه به یک منطقه خوشآب و هوا تغییر کرد و ایشان به بافق کرمان تبعید شدند.
حدود سال ۵۲ ایشان بر میگردد
مرحله هشتم-اما در آخرین مرحله سال ۵۷ پدرم را همراه نهضتیها میگیرند و در این مدت که محکوم شده بودند در زندان قصر بود.
فارس:اشاره خوبی داشتید، اما چه شد که منافقین و جریان چپ به فکر مصادره شخصیت آیتالله طالقانی افتادند و سعی کردند شخصیت این بزرگوار را به نفع خود مصادره کنند و فضا را طوری نشان دهند که القاء کنند ایشان جز معارضین بود نه از یاران امام و در واقع قصد داشتند نوعی موازیکاری بین رهبری حضرت امام با آیتالله طالقانی نشان دهند و بحث«پدر طالقانی» را هم مطرح کردند.
خانم وحیده طالقانی: آنها(مجاهدین خلق) تکلیفشان مشخص بود، دوستانشان تعریف می کردند وقتی از آقا پرسیده بودند در زندان اذیتتان کردند، ایشان گفته بودند - با این لفظ که کم نیاورد - «نه اذیت نکردهاند» با اینکه قطرات آب سرد را قطره قطره روی بدن ایشان میچکاندند اما ایشان برای اینکه کم نیاورد میگفت آنقدر گرم بود که داشتم هلاک میشدم.
نظرتان درباره کتابی که مسعود رجوی درباره آیتالله طالقانی نوشته بود، چیست؟
خانم وحیده طالقانی::به آنها توجه نکنید و وقت خود را به خاطر آنها نگذارید. مگر هر حرفی را باید اهمیت داد.
*ماجرای بازداشت مجتبی طالقانی، غائله ضد انقلاب و نقش غرضی با توجه به بازداشت دو تن از برادرانتان و تلاش ضد انقلاب برای انتقام گرفتن از آیتالله طالقانی، توضیح دهید
وحیده طالقانی:برادرم از مبارزانی بود که با محمد منتظری همکاری میکرد، البته برادرم تمایلات مذهبی نداشت اما واقعاًمبارزه کرده و خیلی هم کمک کردند. آنها با شهید منتظری از کشور خارج میشوند و مبارازت خود در لبنان را شروع میکنند؛ البته در مبارزات بد رفتاری و تلفات همیشه وجود دارد، لذا برادرم بعد از انقلاب فکر کرد چون انقلاب شده است، میتواند به ایران بازگردد، او(مجتبی) همسری عراقی لبنانی داشت و خودش عربی بلد بود،
آقا نامهای به مجتبی برادرم داد که به دست سفیرِ یاسر عرفات در سفارت فلسطین برساند و حتی آقا گفت همسرت را هم با خود ببر.
اما آنجا کسی آنها را شناسایی میکند و وقتی به طرف منزل میآمدند، جلوی ماشین آنها را میگیرند و چشمشان را میبندند و به جای نامعلومی میبرند تا اینکه در سه راه ضرابخانه پیدا میشوند.
آمریکاییها آنجا برای خود زندان و تشکیلات داشتند و آذوقه چندین ساله آنها آنجا بود و فکر میکردند سالها میمانند.
اما آقا ناراحت بود و مدام قدم میزدومی گفت« اینها، بچهها را به ازای ساواکیها، گروگان گرفتهاند »
چراکه ساواک فوراً برچیده نشد و عوامل شاه حضور داشتند، لذا اینها را گروگان گرفتند تا زندانی آنها را آزاد کنند.
وحیده خانم درادامه می گوید: همه به جنب و جوش افتادند که آنها را پیدا کنند .
یکی از برادرانم ماشینی را پیدا کرده بود که آنها را آنجا برده بود،
وقتی خبر آوردند دیدیم که آقای محمدغرضی آمد و از آقا عذرخواهی کرد.برای اینکه میگفتند آقای غرضی مسئول این کار بوده است(دستوربازداشت مجتبی راداه)،
من به آقای غرضی گفتم: شما فکر نکردید اگر در این التهابات و بحرانها اتفاقاتی برای آقا بیفتد چطور جواب میدهید؟
او(غرضی) هم از شرمندگی شروع به نماز خواندن کردن تا آقا(پدر) آمد.
در فاصله بازداشت شدن مجتبی، آقا از شهر بیرون رفت و سپس خبر آوردند که تهران شلوغ شده و از این مسئله بهرهبرداری میکند،
سپس امام، سید احمدآقا را فرستاد یا اینکه تلفنی با آقا صحبت کرد که برگردید.
*آیتالله طالقانی از حضرت امام آرامش میگرفت
بنابراین وقتی آقا دید، آنها مشغول بهرهبرداری از این اتفاق هستند، برگشت و خدمت امام رفت،
آقا هم در جمع خبرنگاران درباره این اتفاقات گفته بود، خبری نیست، من هر وقت افسرده و آزرده میشوم دلم میگیرد، نزد امام میآیم و از او الهام و آرامش میگیرم و باز میگردم. همانجا،
امام به آقا گفته بود آنقدر از اینها طرفداری نکنید، آنها درستبشو نیستند
و ایشان (پدر)هم در نماز جمعه آن مسائل را می گویند که «من داشتم خودم را برای شما فدیه میکردم» لذا آنها نیز میفهمند که باید از آیتالله طالقانی قطع امید کنند.
آقا"طالقانی" پس از انقلاب تنها ۸ ماه عمر کرده و در همان منزل فوت کردند، دائم نیز مشغول حل و فصل مشکلات بودند.
درباره ماجرای نماز جمعه رفتن آیتالله طالقانی برایمان توضیح دهید.
وحیده طالقانی:قضیه نماز جمعه رفتن آقا هم از این قرار بود که ایشان تعریف میکرد، سیداحمد آقا پشت تلفن به نقل از امام گفته بود که آقا به نماز جمعه برود، برخی میگویند آقا بر نماز جمعه تاکید داشت چون شهید مطهری هم گفته بود نماز جمعه به این مهمی باید در کشور احیا شود.
به آیت الله طالقانی«امام جمعه» میگفتند در حالی که به تمام امام جمعهها« امام جمعه موقت» میگفتند،
البته ما روی این چیزها وقت نمیگذاریم، اما برخی به من این نکته را گفتهاند. آقا درباره این پیام امام که توسط سیداحمد آقا گفته شد،
آیت الله طالقانی میگفت« امام باید به من حکم بدهد تا بروم نمازجمعه رااقامه کنم »که -امام خمینی-میگویند« احتیاج به حکم دادن نیست»،
من میگویم برود نماز بخواند.
*برخی آنقدر جوسازی میکنند که آقا به مسائل فقهی و شرعی اعتقادی نداشته است و فقط به مسائل بزرگ میپرداخته است،
* برخی افراد نیز سوءاستفاده کردهاند،
آیتالله طالقانی گفتند باید حکم داده شود تا مردم متوجه شوند نماز فطرشان با نماز جمعه خواندن باطل نمیشود، در واقع مخصوصا به این مسائل فقهی و ریز میپرداختند
وقتی خواستند بلندگو را نصب کنند آقا گفت اشکال دارد، وصل نکنید چراکه از چرم است و نماز مردم اشکال پیدا میکند.
که گفتند پلاستیک است و مشکلی ایجاد نمی کند.
این هم از ماجرای نماز جمعه. حضرت امام هم نصب آیتالله طالقانی به امام جمعه را اعلام کردند و سپس دنبال این رفتند که محل نماز جمعه کجا باشد.(درمجلس هم روی صندلی نمی نشست)
مقایسه فرزندان طالقانی بابهشتی
سیده وحیده طالقانی:متأسفانه بچههای آقا(پدر) فعال نیستند، برخی میگویند شهید بهشتی اما به هر حال بچههای ایشان فعال هستند.
فارس:شاید چون بچههای آیتالله طالقانی دوگانه هستند؟
وحیده طالقانی: خیر، یکی از مجلات یک بار عکسی در حال سیگار کشیدن از آقا منتشر کرد که من زنگ زدم و به آنها گفتم آن طرفیها مسئولان خود را مشروب به دست نمایش نمیدهند که شما چنین کاری کردید پس حتماً غرضی در کار بوده،
به خود آقای طباطبایی(دکترسیدصادق طباطبایی-برادرِخانم سیداحمدخمینی) گفتم که ایشان گفت اشتباهی شده است البته برخی از برادران خیلی از این عکس خوششان آمد. من فکر میکنم آقا مسائلی را میفهمد که نمیتوانست به کسی بگوید حتی گاهی نمیتوان به فرزند خود اعتماد کرد که چقدر دهانش بسته است.
فارس:درباره فعالیتهای خودتان قبل از انقلاب بیشتر توضیح دهید.
دکتروحیده طالقانی:من داروسازی دانشگاه تهران خواندهام. من در تمام دوران، آموزش و پرورش بودم و در دانشکدهام درس میدادم و پول درمیآوردم و زندگیام را اداره میکردم و در واقع سربار پدری که با حداقلها زندگی میکرد، نمیشدم. البته مرا از آموزش و پرورش به بهداشت و درمان منتقل نمیکردند و می گفتند باید از تهران به قزوین بروید
لذا من هم در آموزش و پرورش ماندم و کارشناس بهداشت شدم.وقتی انقلاب شد، داروساز بودم و به خاطر تخصص خود در ساماندهی بیمارستانها و داروها فعال شدم.
بعد از اینکه مسائل انقلاب تمام شد، من هم نزد وزیر بهداشت رفتم چون گفتند هر فردی که در آموزش و پرورش مدرک پزشکی دارد باید به وزارت بهداشت بیاید.
تا اینکه رسما جنگ آغاز شد و زمان موشکباران، من با ماشین خودم در خیابانها میگشتم بلکه بتوانم به مردم کمک کنم. بالاخره سر از هلال احمر درآوردم، آنجا نیز از بین هدایایی مردم به تفکیک داروها میپرداختم. سپس به وزارت بهداری بازگشتم و آنها ستاد رسیدگی به مجروحان جنگ را تشکیل دادند که من در بخش دارویی آن فعال بودم تا اینکه قطعنامه پذیرفته شد و ما با اشک و آه از آنها جدا شدیم.
اعظم طالقانی
نظر وحیده طالقانی درباره کاندیداتوری اعظم طالقانی .نظر وحیده طالقانی درباره کاندیداتوری اعظم طالقانی .
وحیده طالقانی در ادامه سخنان خود با اشاره به انتخابات مجلس دهم و تلاش برخی اصلاحطلبان تندرو و مجلس ششمیها برای ورود به بهارستان خاطرنشان کرد:
آنها (مجلس ششمیها) تشریف بیاورند تا ببینیم دیگر چه کاری میتوانند انجام دهند و چه شاهکاری خواهند کرد؟! البته نباید عمر مردم را هدر داد و باید بدانیم که خداوند ناظر بر اعمال ماست.
مقطعی که«خودشما» وارد فعالیت سیاسی شدید، مجلس ششم بود؟
وحیده طالقانی(نماینده دوره ششم مجلس):من آن فعالیت خود را سیاسی نمیدانم.
زنان نماینده(مجلس ششم) درتحصن ضدولایت
آیت الله سیدمحمودطالقانی،سیدمجتبی طالقانی،آیت الله صادق خلخالی وحجت الاسلام سیدحسین خمینی(فرزندسیدمصطفی)
مدیریت سایت-پیراسته فر:وحیده خانم دراین مصاحبه توسط خبرگزاری فارس( اسفند ۱۳۹۲) گرفته شده بعضی وقتها خیلی "جوگیر"شده وفارس هم نهایت "حسن استفاده!"را ازاین قلیان احساسات کرده وبعضاً سئوالاتی می پرسد که طعنه به دولت روحانی باشه وکنایه به استوانه های نظام"هاشمی"و..
این حاجیه خانم بعضی جاها هم اطلاعات درست نداده یا غلو کرده ویا نخواسته بگه یکی از آنها ماجرای برادرش مجتبی وفعالیت خودش درمجلس ششم ،قسمتهایی را حذف کردم
زنان نماینده مجلس ششم:
ششمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۸ برگزار شد ۱۳نفر ازمجموع ۲۹۷ نماینده«زن»بودند:وحیده علائی طالقانی، شهربانو امانی، سیده فاطمه خاتمی، طاهره رضازاده ، حمیده عدالت ، اکرم مصوری منش، اعظم ناصری پور، مهرانگیز مروتی ، سهیلا جلودار زاده، فاطمه حقیقت جو متولد ، فاطمه راکعی متولد، جمیله کدیور و الهه کولایی.
تحصن مجلس ششمی ها
انتخابات مجلس ششم مجلس شورای اسلامی در ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ برگزارشد.
پاسخ« ابوالحسن طالقانی» به اظهارات غرضی وبشارتی :
ماجرای دستگیری اینجانب و برادرم مجتبی را با اینکه بارها از ابتدای انقلاب تاکنون در جراید و رادیو و تلویزیون بیان شده بازهم برای تنویر افکار عمومی بازگویی مینمایم. در فروردین ماه سال ۱۳۵۳ درست نزدیک به دو ماه از پیروزی انقلاب میگذشت و هنوز نظام جمهوری اسلامی کاملاً مستقر نشده بود. دفتر نمایندگی فلسطین در تهران افتتاح شد.
مرحوم آیتا... طالقانی به همین مناسبت پیام تبریکی را آماده و اینجانب و برادرم مجتبی و همسرش را که به زبان عربی آشنایی داشتند تکلیف نمود که پیام مزبور را به آن دفتر ببرید. لازم به ذکر است که مجتبی طالقانی از سال ۱۳۵۳ پس از تحت تعقیب بودن از سوی ساواک به خارج از کشور گریخته و بعد از پیروزی انقلاب به کشور بازگشته. نامبرده در خارج از کشور جزو هواداران مجاهدین و پس از انشعاب آن سازمان به گروه چپ پیوسته بود. در هنگام حرکت به سوی دفتر فلسطین در یکی از خیابانهای فرعی دکتر شریعتی اتومبیلی که سرنشینان آن همگی مسلح بودند راه را بر ما بست و بدون هیچگونه مجوزی و ارائه کارتی ما را به سوی کمیتهای واقع در خیابان پاسداران هدایت کرد.
اتومبیل مزبور که ربایندگان آن دو نفر از هواداران مجاهدین به نامهای اصغر صباغیان و علیرضا آلادپوش بودند و ما را به کمیتهای که مدیریت آن زمان با محسن رفیقدوست بود بردند. با توجه به حرکتهای ضد انقلاب در آن مقطع و بیاطلاعی خانواده از بازگشت ما موضوع ابعاد وسیعی پیدا کرد به طوری که با هلیکوپتر در جادهها در پی ربودهشدگان بودند و در رادیو و تلویزیون با اعلام شماره خودرو از مردم برای این آدمربایی کمک میخواستند. لکن تمام تلاشها بینتیجه ماند. برادر کوچکترم محمدرضا طالقانی با تلاشهای فراوان محل مورد نظر که ما را به آنجا برده بودند پیدا کرده و اتومبیل اینجانب را که در پارکینگ محل مزبور بود مشاهده مینماید.
وی متوجه میشود که مسئولیت آن محل با شخصی به نام محمد غرضی است. نامبرده یعنی محمد غرضی توسط محمدرضا طالقانی فرزند کوچک آیتا... طالقانی به نزد آیتا... طالقانی برده میشود و پس از پرسشهای گوناگون توسط محمدرضا طالقانی و اطرافیان آیتا... طالقانی و حرکات ضد و نقیض غرضی، آیتا... طالقانی و فرزندان و دفتر وی بقیه ماجرا را پیگیری و اقرار غرضی به اینکه فرزندان آیتا... طالقانی در کجا زندانی هستند آیتا... طالقانی به علت خودسریها و بیقانونیها و با هشدار به اینکه تا موضوع به طور کامل روشن نشود شهر را ترک مینماید. بعد از مراجعت آیتا... طالقانی از شهر مسئولین کشور آیتا... خمینی، دولت موقت، شورای انقلاب، دادستان، ریاست کمیتهها (آیتا... مهدوی کنی) همگی این بیقانونی و خودسری و آدمربایی را محکوم مینمایند. سپس آیتا... طالقانی به اتفاق مرحوم سیداحمد خمینی به قم مراجعت و راه حل مشکلات کشور را در وجود نظام شورایی میبیند و سخنرانی مبسوطی را در مدرسه فیضیه مینماید. اما دوستان آقای غرضی از جمله آقای بشارتی جهرمی وزیر کشور دولت سازندگی به دفتر امام میروند تا توضیحاتی به ایشان ارائه دهند در آنجا به شورای انقلاب هدایت میشوند و درباره ایشان از مرکز اسناد استعلام میشوند و...
و اما آیا آقای غرضی که« هفده قتل» را به فرزند آیتا... طالقانی نسبت دادهاند میتواند اسامی هفده نفر مقتولین را به زبان بیاورد و در دادگاه اسناد و مدارکی ارائه کند؟
برای روشن شدن حقایق بیشتر خوانندگان عزیز را به کتابی که به همت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی که نام سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام انتشار یافته دعوت مینمایم. تا چنانچه ابهامات رفع و حقایق به طور کامل بر همگان از جمله سخنران آشکار شود شاید به خود آید که گناه و جرم ترور شخصیت افراد بسیار فراتر از ترور فیزیکی آنان مجازات دارد! والعاقبه المتقین.
لازم به توضیح است آقای غرضی همانطور که تأکید کردم اولین بار نیست که این اظهارات سخیف و دروغی بزرگ را به فرزند مرحوم آیتا... طالقانی نسبت میدهند بلکه ایشان در سال ۱۳۸۶ در مصاحبه با ایسنا یکبار دیگر بر اظهارات سخیف خود پافشاری نمودهاند اما تناقضگویی این فرد تا آنجا که ایشان در اول مهرماه ۱۳۸۶ در مصاحبه با روزنامة اعتماد ملی وقتی خبرنگار از ایشان ماجرای بازداشت فرزندان آیتا... طالقانی را میپرسد ایشان خود را مبرا از ماجرا میداند.
همچنین در مصاحبه مذکور در روزنامة قانون در ۱۸ تیر ۱۳۹۲ وقتی خبرنگار از ایشان در مورد وابستگی به کدام دسته و گروه را میکند، ایشان از پاسخ به این سؤال طفره میرود و پاسخی نمیدهد.
ضمناً محافظان ایشان (آیتا... طالقانی)، در آن زمان عبارت بودند از مرحوم محمد ترکان و جواد بافتی و ... اشارهای که آقای غرضی در مورد محافظان ایشان کرده است کذب محض است./۲۳ تیر ۱۳۹۲تابناک.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: ماجرای دستگیری«مجتبی طالقانی»
آیت الله سیدمحمودطالقانی درایام بازداشت مجتبی طالقانی
آیت الله طالقانی رودسر(چالکرود)-فرزندان همراه(مهدی وحسین)سفراعتراضی به دستگیری مجتبی
آیتالله حاج شیخ محمد باقر محیی الدین انواری،آیت الله بهشتی،آیت الله طالقانی،آیت الله زنجانی،ناصرمیناچی،یدالله سحابی و؟.
آیت الله طالقانی
علیمحمدبشارتی-نفراول سمت چپ-منزل حاج احمدآقاخمینی درکنارآیت طالقانی.
حاج احمدآقاخمینی درکنارآیت الله طالقانی
روایت عزتشاهی ازماجرای بازداشت مجتبی طالقانی
عزت مطهری ( عزت شاهی ) روایت خود از دستگیری مجتبی طالقانی را اینگونه بیان میکند:
«کمیتهای فرعی اوایل انقلاب شکل گرفت که از افراد این کمیته آقای غرضی و صباغیان بودند. اعضای این کمیته پسر ایشان (طالقانی) را گرفتند. البته دادستانی و کمیته انقلاب نقشی نداشت بلکه غرضی او را دستگیر کرد. دلیل دستگیری هم برای ما معلوم نیست. بعد از دستگیری مجتبی طالقانی، آیتالله طالقانی ناراحت شدند و به شمال رفتند.
مجاهدین خلق از این موقعیت سوءاستفاده و شروع به تبلیغ کردند که آقای طالقانی از تهران قهر کرده است. بعضی از شهرها و تهران هم التهاب پیدا کرد؛ چراکه گفتند آیتالله طالقانی به نشانه اعتراض تهران را ترک کرده است».
باغ آیت ایت الله اشراقی-آیت الله طالقانی درکناراحمدعلی بابایی(روحانی محقق)
آیت الله طالقانی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: همسران وفرزندان آیت الله طالقانی
آیت الله طالقانی دارای ۲همسر و۱۰ فرزندهستند.
فرزندان همسر اول «بتول خانم» : مهدی،مریم، وحیده، حسین و مجتبی ومهدی است که این خانم سال ۱۳۸۶فوت کردند.
فرزندان همسردوم«توران خانم »: اعظم، ابوالحسن، طیبه وطاهره(۲قلو) ومحمدرضا است که این خانم دراوائل انقلاب درگذشتند.
خاطره۲زنه بودن آیت الله طالقانی
چه طور شد که آقای طالقانی همسر دوم اختیار کردند؟
آیت الله طالقانی درجواب اعتراض به«۲زنه» خانم حجتی:شما این دو تا را بردار برو یک زن حسابی برای من بگیر.!
مهدی طالقانی: احمد جلالی نقل می کند و البته من از آقای حجتی هم پرسیدم. آقای جلالی می گفت با آقای طالقانی به خانه آقای حجتی کرمانی رفتیم ناهار آنجا مهمان بودیم.
آقای حجتی کرمانی(آیت الله محمدجوادحجتی کرمانی) همسرش را به اسم پسرش صدا می کرد مثلا می گفت مادر علی، همسر آقای حجتی می خواسته به بهانه چایی آوردن وارد اتاق شود اما آقای حجتی مانع می شد. اصرار می کند، آقا می گوید «آقای حجتی اجازه بده» همسر آقای حجتی بالاخره می آید داخل اتاق و می گوید «آقای طالقانی ما شما را دوست داریم شما با رژیم شاه مبارزه کردید اما کار شما یک اشکال دارد؟» آقا می گوید «اشکال کار من چیست؟» همسر آقای حجتی می گوید «داستان اینکه شما دو همسر اختیار کردید چیست؟» آقا می گوید «عیبی ندارد شما این دو تا را بردار برو یک زن حسابی برای من بگیر».(خنده)./منبع :خبرآنلاین.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«اولین نمازجمعه درایران ۵ مرداد ۱۳۵۸ به امامت آیت الله سیدمحمود طالقانی
«اولین نمازجمعه درایران»(به امامت آیت الله طالقانی) دردانشگاه تهران
پیشنهاد برگزاری نمازجمعه به وسیله خود ایشان(آیت الله طالقانی) مطرح شد و امام خمینی نیز برگزاری آن را بر عهده ایشان گذاشتند. به این ترتیب در پنجم مرداد ماه سال ۵۸ مطابق با سوم رمضان ۱۳۹۹ در حالی که چند ماهی از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران می گذشت، این نماز برگزار شد. واگذاری این تکلیف عظیم و سنگین در آن برهه حساس بر عهده آیت الله طالقانی که زبان گویایی برای بازگو کردن حقایق داشت، امری خطیر و بزرگ به شمار می آمد. در آن روز جمعیت زیادی در حالی که تکبیر می گفتند وارد دانشگاه تهران شده و خود را برای برپایی نماز جمعه حاضر کردند. این مهم در واقع سنگ بنای یکی از مهمترین عوامل حفظ و تداوم انقلاب اسلامی بود و از آن پس در کوران حوادث و به ویژه به هنگام جنگ تحمیلی، نقش ارزنده و انسانی ای به وسیله نماز جمعه ایفا شد.