مردی که مدعی است بامطالعه همین یک برگ کاغذ،میتوان زنان ودختران بی حجابهارا باحجاب کرد.
این طلبه آمربه معروف وناهی ازمنکر،معتقداست این مناسب ترین«جهادتبیین»است.
امربه معروف ونهی ازمنکربایک نقاشی
امروز چهارشنبه (۰۵ مهر ۱۴۰۲) مثل همیشه درمصلی بودیم برای اقامه نمازجماعت ظهروعصر، یک جوانی آمده بود که ناشناس بود وامادیدیم که دربین الصلوتین تریبون را تحویل ایشان دادند(این زمانی بودکه امام جماعت تا ۵ دقیقه صحبت می کند)
عنوان سخنرانی «حجت الاسلام حسن عبرتی»:موضوع حجاب بود.
«حسن عبرتی» اشاره ای به اوضاع ناخوشایندبدحجابی درجامعه داشت وازخاطراتش گفت که چگونه بی حجابهارا باحجاب کردم.
ایشان گفت:درخمیه فرهنگی «حرم سیدجلال الدین اشرف»(آستانه اشرفیه) بودیم که برنامه ای اجراکرده بودیم وبعداً بایدبه برگزیده ها جوائزمی دادیم.
«حسن عبرتی» گفت:یک خانم بی حجابی درایران برنامه شرکت کرده بود که با مذاکرات برادرانه ای که با اوداشتم توانستم این خانم بی حجاب را باحجاب کنم!.
آقای عبرتی که ازطلیعه سخنرانی یک برگ کاغذ معمولی داشت که خطوطی درآن مشاهده می شد دردست داشت.
این طلبه جوان«حجت الاسلام حسن عبرتی» ازچگونگی باحجاب کردن این خانم گفت(که طولانی است) درتصویرمی بینید(هم عکس وهم سخنرانیش را)
ایشان اصرارداشت که همه نمازگزران این کاغذ نقاشی عجیب وغریبش راببینند.(درهنگام سخنرانی).
«حسن عبرتی» که لاهیجانی است یک خاطره ای ازجهادتبیینش گفت که قابل تأمل است:
ایشان گفتند:عده می روندپیش مقام معظم رهبری که اجازه بدهیدبرویم درسوریه جهادکنیم.
رهبرانقلاب به آنهاگفتند:اگرعُرضه داریدهمینجابمانید،کارفرهنگی کنید.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:خیلی دوست داشتم ببینم ایشان چه کراماتی دارد که به این سادگی میتواند بی حجابهارا باحجاب کند وازکاغذی که داده بودبه نمازگزاران سردربیاورم.
بعدازنمازعصروقرائت قرآن رفتم خدمتش وگفتم مدیررسانه هستم ومیخواهم بدانم شیوه امربه معروفت ونهی ازمنکرش چگونه است وازخاطرات وتوفیقاتتان بگوید.
صحبتها طولانی بود.واماخاطرات ومطالب مهمی که گفت:
به سخنران امروز بین ۲ نماز گفتم:شماگفتید«خانم بی حجابی آمددرکانون فرهنگی مادر«حرم آقاسیدجلال الدین اشرف»...مگردرحرم بی حجاب اجازه دارندورودکنند؟
گفت:آنطوری بی حجاب نبودند.
گفتم :وضع پوششان چگونه بود؟
گفت روسری برسرداشتند وبلوزوشلوار برتن داشتند واماچادرنداشتند.
البته ایشان درسخنرانی ودرمصاحبه بابنده گفتند:باراهنمایی وادله برهانی که ارائه دادم،این زن با مادروخاله وعمه اش باچادرآمدند حرم.
خاطره دیگری ازایام تبلیغش به دراستان گلستان گفت:اینکه یک زن گرگانی را توانستم هدایت کنم.
خاطره عجیب دیگر این برادرطلبه:از امام صادق علیه السلام.
یک خانمی رفت پیش امام صادق(ع) وبه امام عرض کرد:میخواهم بروم پیش برادرم چه توصیه ای دارید؟
امام فرمود:لباس رنگی نبوش ولباسی نپوش که تحریک آمیزباشد!.
آن خانم گفت:یابن رسول الله(ع)! من دارم پیش برادرم میروم،پیش مردبیگانه که نمی روم.
امام صادق(ع)پاسخ داد:باشد،برادرت معصوم که نیست ، ثانیاًمگربرادرت غریضه ندارد!؟.
خاطره عجیب دیگر این برادرطلبه:
یک جوانی آمد پیش پیامبراسلام حضرمحمد(ص) وگفت:یارسول الله(ص)! میخواهم بروم زناکنم(البته خجالت کشیدم که ازایشان چرا برای این گناهش ازپیامبرمیخواست اذن بگیرد!)ایشان گفت:اصحاب ناراحت شدند ومیخواستنداورابزنندکه پیامبربه آنهااشاره کردکه شما ساکت باشید وبعدپیامبر(ص)به این جوان گفت:تو حاضری یکی نفربا خواهر ومادر زناکند؟
آن جوان درپایان گفت:یارسول الله(ص)مم درحالی بسوی زنامیخواستم بروم که یک حلاوتی برایم داشت واما دیگررغبتی ندارم!
ویک روایتی هم گفت که بهش گفتم :این مطلب رادرکجاخواندید؟
مصلی رشت
نمازجماعت مصلی رشت
گفت:ازیک راننده تاکسی شنیدم.(قال راننده تاکسی علیه السلام)!.
«بقعه آقا پیر جنگی بازکیاگوراب لاهیجان
خاطره دیگر:عَلَم(عزاداری)«بقعه آقا پیر جنگی»لاهیجان ۳ راه بازکیاگوراب«طلای خالص »است.
یک مأمورانتظامی بود که خادم افتخاری آن بقعه بوده یک نفرآمده بود که این«عَلَم»را دریک معامله ای تحویل بگیرد(۵ سال)پیش که درآن زمان پول این عَلَم یک میلیاردتومان بوده واما آن مأمور(خادم)حاضرنشدآن را بفروشد.
«حجت الاسلام حسن عبرتی»از امربه معروفش درقم هم خاطره ای گفت:چندتا زن بی حجاب را که درحال رفتن به جایی بودند برای آنها صحبت کردم وهدایتشان کردم.(خلاصه).
مصلی رشت
مصلی رشت
مصلی-رشت