پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

ماجرای "موسی وخضر"کارهای عحیب خضر

حضرت موسی، معلمش(خضر)راهنجارشکن«مُنکِراتی»می دانست!لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا (٧٤کهف)

همه اقدامات «موسی وخضر»باکمک هم بود اِلّاساختن دیوار.حضرت موسی معترض بود..اینهاکه نه آب وغذایی بمادادند وماراازخودراندند،چرابایدبرایشان مجانی کارکنیم!«چراحضرت موسی درساخت دیواربه خضرکمک نکرد؟»

داستان موسی وخضر. آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف.مجمع البحرین کجاست؟

چراخضر،«کشتی»سالم راسوراخ کرد...جوان بی گناه راکشت...بنایی رایگان ساخت(دیوار) که صاحبانش به آنهابی احترامی کرده بودند(رانده بودند)...نقش«شیطان»دراین ماجرا...ماهی مُرده ،چگونه راهی دریاشد؟

چرا حضرت موسی درساخت(بنّایی) دیواربه «خضر»کمک نکرد!؟

چرااستاد،شاگرش رااخراج کرد!؟...

*به حضرت موسی وحی شدکه برای  فرا گرفتن علومی بایدبه نزد عالمی (مجمع البحرین)بروید.

بعدازیک شبانه روز(پیاده روی)

فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥کهف﴾

«یافتند بنده ای از بندگان ما که او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوی خود علم فراوانی به او تعلیم داده بودیم. »

حضرت موسی بهمراه یکی ازاصحابش، بار سفر را بست و به سوی اقامتگاه «خضر» به راه افتادند.

هنگامی که به دیدارآن عالم(خضر) رسیدند، موسی پیشنهاد خود را  مطرح کرد، خضر گفت: «فکرنمی کنم در برابر تعلیمات من، صبر و شکیبایی داشته باشی! ».

اما  موسی علیه السلام «قول شکیبایی داد».

 سه حادثه مهم 

سوراخ کردن کشتی

نخست سوار بر کشتی شدند و «خضر» اقدام به سوراخ کردن کشتی کرد که بانگ اعتراض موسی بر خاست، و خطر غرق شدن کشتی و اهلش را به خضر گوشزد نمود؛ ولی هنگامی که خضر به او گفت: «من می دانستم تو، توان شکیبائی نداری! موسی از اعتراض خود پشیمان گشت و سکوت اختیار کرد، چرا که قرار گذاشته بود لب به اعتراض نگشاید تا خضر خودش توضیح دهد.

قتل نو جوان 

چیزی نگذشت در مسیر خود به نوجوانی برخورد کردند «خضر» بی هیچ بهانه ای، اقدام به قتل او کرد! منظره وحشتناک کشتن این جوانِ گناه نکرده، موسی  را سخت از کوره به در برد، و بار دیگر تعهد خود را فراموش کرد و زبان به اعتراض گشود، اعتراض شدیدتر ، که چرا انسان بی گناهی را کشتی!؟ به یقین این کار بسیار زشتی است!وبرای دومین بار، «خضر« پیمان خود را به «شاگردش» یاد آور شد و به او گفت اگر بار سوم تکرار کنی همیشه توراترک میکنم.

دیوارسازی(بنّایی رایگان)

«اُستادو شاگرد» وارد شهری شدند، مردم شهر ،حاضر به پذیرایی حداقلی از آنان نشدند،حتی جسارت هم کردند،اما «خضر» به کنار دیواری که در حال فرو ریختن بود رسید،تصمیم به بازسازی دیوارگرفت ،شروع بکارشدواز موسی نیز کمک خواست تا دیوار را مرمت کند،واماباز، موسی،چنان عصبانی بودکه  از«عهد» ش غافل شد و لب به اعتراض گشود که«این چه کاریه!» آیا این دلسوزی در برابر آن بی مهری منطقی است!؟

 استاد، شاگردش را اخراج کرد(جواب گفت):هَـٰذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ

خضر«جدایی» از موسی رااعلام کرد، چرا که سه بار تعهدات خودرازیرپاگذاشته بود.

 سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ/علت اقدامات خضر

 پیش از آن که جدا شوند،«خضر» پرده ازاسرار کارهای ثلاثه برداشت.

تخریب کشتی : پادشاهی ظالم و جبار، کشتیهای سالم را غصب می کرد و من کشتی را معیوب ساختم تا مورد توجه او قرار نگیرد؛ زیرا کشتی تعلق به گروهی از مستضعفان داشت و وسیله ارتزاق آنها را تشکیل می داد.

 قتل جوان:جوان مقتول فردی کافر و مرتد و اغواگر بود و مستحق اعدام، و بیم آن می رفت که پدر و مادرش را تحت فشار قرار دهد و از دین خدا بیرون برد.

بنایی رایگان برای بچه هایی که مطرودشان کرده بودند:و اما آن دیوار متعلق به دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، و زیر آن گنجی متعلق به آنهانهفته بود؛ و چون پدرشان مرد صالحی بود، خدا می خواست این گنج را برای آنها حفظ کند؛ سپس به او حالی کرد که من این کارها را خود سرانه نکردم؛ همه به فرمان پروردگاربود!

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا ﴿٦٠﴾ فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١)فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَـٰذَا نَصَبًا ﴿٦٢﴾ قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ ۚ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا ﴿٦٣﴾ قَالَ ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ ۚ فَارْتَدَّا عَلَىٰ آثَارِهِمَا قَصَصًا ﴿٦٤﴾ فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾ قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿٦٦﴾ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿٦٧﴾ وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿٦٨﴾ قَالَ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّـهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا ﴿٦٩﴾ قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَن شَیْءٍ حَتَّىٰ أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا ﴿٧٠﴾ فَانطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا ۖ قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا إِمْرًا ﴿٧١﴾ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿٧٢﴾ قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا ﴿٧٣﴾ فَانطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا ﴿٧٤)

 قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿٧٥﴾ قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی ۖ قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا ﴿٧٦﴾ فَانطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ ۖ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿٧٧﴾ قَالَ هَـٰذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ ۚ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا ﴿٧٨﴾ أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا ﴿٧٩﴾ وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا ﴿٨٠﴾ فَأَرَدْنَا أَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِّنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿٨١﴾ وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ ۚ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ۚ ذَٰلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا ﴿٨٢﴾کهف.:

علت سفر علمی

دربعضی ازروایات آمده که حضرت موسی علیه السلام چنین تصورمی کردکه «خداوند هیچ‌کس را عالم‌تر از من نیافریده است.» در این هنگام خداوند به جبرئیل وحی کرد موسی را دریاب که در وادی هلاکت افتاده است.  جبرئیل به دیدار موسی آمد ومأموریتی به اوداد،موسی که طالب علم بود،مشتاقانه پذیرفت.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:حجت الاسلام قرائتی هم چنین مطلبی رادرتفسیرش بیان می کند:

آقای قرائتی می نویسد:در کتاب صحیح بخارى از ابن عباس از اُبىّ‏بن کعب آمده که پیامبر فرمودند: روزى حضرت موسى در حال خطبه خواندن، مورد سؤال بنى ‏اسرائیل قرار گرفت که عالم‏ترین افراد کیست؟ موسى گفت: من هستم. خداوند موسى را مورد عتاب قرار داد که چرا نگفتى: خدا بهتر مى‏ داند. خضر از تو عالم‏تر است. موسى گفت: خضر کجاست؟ خطاب آمد: در منطقه‏ مجمع‏ البحرین است و رمز و نشانه‏ آن این است که یک ماهى در سبدى قرار بده و حرکت کن، هرجا ماهى را نیافتى، وعده ‏گاه ملاقات خضر همان جا مى ‏باشد./پایان.

حضرت موسی(ع) همسفری مؤمن از بنی‎ اسرائیل(یوشع بن نون) داشت.

«حضرت موسی» یک عدد ماهی در میان زنبیل نهاد و اندکی زاد و توشة راه‎ برداشت و همراه یوشع به سوی تنگة دو دریا(مجمع البحرین) حرکت کردند.

هنگامی که به آنجا رسیدند در کنار صخره‎ای اندکی استراحت کردند، در همان‎جا موسی و یوشع، ماهی‎ ای را به همراه داشتند، فراموش کردند. بعد معلوم شد که «ماهی» براثر رسیدن قطرات آب به طور معجزه‎آسایی خود را در همان تنگه به دریا افکنده و ناپدید شده است.
موسی و همسفرش از آن محل گذشتند، طولانی بودن راه و سفر موجب خستگی و گرسنگی آنها گردید، در این هنگام موسی  به خاطرش آمد که غذایی به همراه خودداشته ند، به یوشع گفت: «غذای ما را بیاور که از این سفر سخت خسته شده ‎ایم
یوشع گفت: آیا به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره پناه بردیم، من در آنجا فراموش کردم که ماجرای ماهی را برایت بگویم، و این شیطان بود که یاد آن را از خاطر من ربود، و ماهی راهش را به طرز شگفت ‎انگیز در دریا پیش گرفت و ناپدید شد.

رفتن ماهی به دریا«نشانی»بود
و از آنجا که این موضوع به صورت نشانه‎ ای برای موسی  در رابطه با پیدا کردن عالِم، بیان شده بود موسی مطلب را دریافت و گفت: این همان چیزی است که ما می‎خواستیم و به دنبال آن می‎ گشتیم.

در این هنگام از همانجا بازگشتند و به جستجوی آن عالِم پرداختند، وقتی که به تنگه رسیدند حضرت خضر را در آنجا دیدند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مأموریت «شیطان» درماجرای خضر،این بودکه، موضوع زنده شدن ماهی را ازیادشان ببرد تا  ملاقات موسی باخضر انجام نگیرد.

پس از احوالپرسی، موسی به خضرگفت:آیااجازه می دهیدشاگردیت کنم؟
«آیا من از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایة رشد و صلاح است به من بیاموزی؟»
خضر: تو هرگز نمی توانی همراه من صبر و تحمّل کنی، و چگونه می‎توانی در مورد رموز و اسراری که به آن آگاهی نداری شکیبا باشی؟
موسی:  انشاءالله که مرا شکیبا خواهی یافت، و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو را نخواهم کرد.
خضر: پس اگر می‎خواهی به دنبال من بیایی از هیچ چیز سؤال نکن، تا خودم به موقع، آن را برای تو بازگو کنم.
موسی  مجدّداً این تعهّد را داد که با صبر و تحمّل همراه استاد حرکت کند و به این ترتیب همراه خضر به راه افتاد.

سه حادثة عجیب

تخریب کشتی ای که مسافرش بودند

موسی و یوشع و خضر با هم به کنار دریا آمدند و در آنجا سوار کشتی شدند آن کشتی پر از مسافر بود، در عین حال صاحبان کشتی آنها را سوار کردند. پس از آنکه کشتی مقداری حرکت کرد، خضر برخاست و گوشه‎ای از کشتی را سوراخ کرد و آن قسمت را شکست و سپس آن قسمت ویران شده را با پارچه و گل محکم نمود که آب وارد کشتی نشود.
موسی(ع) وقتی این منظرة نامناسب را که موجب خطر جان مسافران می‎شد دید، بسیار خشمگین شد و به خضر گفت: «آیا کشتی را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی، راستی چه کار بدی انجام دادی؟»
حضرت خضرگفت: «آیا نگفتم که تو نمی‎توانی همراه من صبر و تحمّل کنی؟!»
موسی گفت: مرا به خاطر این فراموشکاری، بازخواست نکن و بر من به خاطر این اعتراض سخت نگیر.

قتل جوانی که گناه نکرده بود
از آنجا گذشتند و از کشتی پیاده شدند به راه خود ادامه دادند، در مسیر راه خضر ـ علیه السلام ـ کودکی را دید که همراه خردسالان بازی می‎کرد، خضر به سوی او حمله کرد و او را گرفت و کشت.
موسی ـ علیه السلام ـ با دیدن این منظرة وحشتناک تاب نیاورد و با خشم به خضر ـ علیه السلام ـ گفت: «آیا انسان پاک را بی‎آنکه قتلی کرده باشد کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.» حتّی موسی ـ علیه السلام ـ بر اثر شدّت ناراحتی به خضر متعرض شد که چرا این کار را کردی؟

«خضر به موسی» گفت:« به تو نگفتم تو هرگز توانایی نداری با من صبر کنی؟»
موسی گفت: اگر بعد از این از تو دربارة چیزی سؤال کنم، دیگر با من مصاحبت نکن، چرا که از ناحیة من معذور خواهی بود.

ساخت دیواربرای خانواده ای که بی حُرمتی کرده بودند(بنّایی رایگان)

از آنجا حرکت کردند تا اینکه شب به قریه (ناصره) رسیدند، آنها از مردم آنجا غذا و آب خواستند، مردم ناصره، غذایی به آنها ندادند و باجسارت میهمانان راراندند.

«فَأَبَوْا أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ»(۷۷ کهف)دیواریافتندکه درحال تخریب بود واما«یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ»(خضر) آن رابرپاداشت(تعمیرکرد)...درحالیکه همه آمدوشدشان باهم بوده(فَانطَلَقَا).

شاگردواستادبرگشتند واما «خضر »به دیواری که در حال تخریب شدن بود نگاه کرد و به موسی گفت: به اذن خدا برخیز تا این دیوار را تعمیر و استوار کنیم تا خراب نشود.

«خضر»مشغول تعمیردیوار شد.(حرفی ازموسی زده نشده)
موسی ـ علیه السلام ـ که خسته و کوفته و گرسنه بود، و از همه مهمتر احساس می‎کرد شخصیت او و استادش به خاطر عمل نامناسب اهل آن آبادی سخت جریحه دار شده و در عین حال خضر ـ علیه السلام ـ به تعمیر دیوار آن آبادی می پردازد، بار دیگر تعهّد خود را به کلّی فراموش کرد و زبان به اعتراض گشود، گفت: «چرا در مقابل این کار مُزدی نگرفتی!؟».

حضرت موسی بعنوان اعتراض ،درتعمیردیواربا «خضر»همکاری نکرد! وهمینجابودکه خضر»،عذرموسی راخواست،«فراق» دراینجااتفاق افتاد.

اینجا بود که خضر به موسی گفت:«هذا فِراقُ بَینِی وَ بَینِک»...؛ اینک وقت جدایی من و تو است، اما به زودی راز آنچه را که نتوانستی بر آن صبر کنی، برای تو بازگو می‎کنم.
موسی سخنی نگفت، و دریافت که نمی‎تواند همراه خضرباشد و دربرابر کارهای عجیب او صبر و تحمّل داشته باشد.

«حضرت موسی» بعنوان اعتراض ، درساخت «دیوار»به «خضر»کمک نکرد!

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:حجت الاسلام قرائتی(دربرنامه تفسیررادیومعارف)گفت:همه اقدامات موسی وخضرباهمدیگربوده الاساختن(تعمیر) دیوار.

این معلم قرآن رسانه ملی ،دلیل راهم، ذکرقرآن ازضمیر جمع درداستان موسی وخضر اعلام کرد واماخداونددرماجرای ساخت دیوارازضمیرمفرداستفاده کرده است.«یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ»(خضرتعمیرکرد) درحالیکه دردیدن(یافتن)دیوارضمیرمثنی بکاربرده شده است (یُضَیِّفُوهُمَا)

اعتراضش این بود،آنهاکه نه آب وغذایی بمادادند وماراازخودراندند،چرامزدبنّایی نگرفتی!./پایان.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:حضرت خضر،هنجارشکن«مُنکراتی» بود!

شیطونی(پرتحرکی)بچه ها،نشان ازهوش بالاست،اینگونه بچه ها تمایل دارند،همه اشیاء وکاربردآن راتجربه کنند.(کارآفرینند)
ازویژگیهای دیگربچه هایی که IQبالادارند،دست به کارهایی می زنندکه گروه های همسال آنها،کمترچنین کارهایی می کنند.
«شلختگی»وپایبندنبودن به قوانین حاکم ازدیگرویژگیهای «نوابغ»است.
نوابغ ،خالق افعالی هستند،که تاکنون کسی درذهنش خطورنکرده بود،واگرهم کرده بود،جرئتِ اقدامش رانداشتند،به تعبیری می شودگفت«هنجارشکن»...
ادیسون را ازمدرسه اخراج کردند که این بچه مدرسه را سرمان خراب کرده،..خرابگی های ادیسون درایستگاه قطار...واما حوصله ودرک مادرش استعدادهایش راشکوفاکرد.
خیلی ازکاشفان، سرکشفشان، اعضای بدنشان مصدوم شد وحتی جانشان رادر خلق آن اثر(کشفشان)ازدست دادند.
جایگاهشان در «زنگوله نُرمان»خیلی متفاوت ازاکثریت جامعه هستند،کارهایی می کنندکه «متعارف»نیست
تاحدی کارهایشان متعارف است که «منکراتی»محسوب می شودند«لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا ﴿٧٤کهف)،

توضیحات «خضر » در مورد سه حادثة غیرمتعارف :

چرا«کشتی» راسوراخ کردم؟«أَمَّا السَّفِینَة»

اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان(فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ ،اعضای شرکت تعاونی که وضعیت مالی خوبی نداشتند) بود که با آن در دریا کار می‎کردند، و من خواستم آن را معیوب کنم و به این وسیله آن کشتی را از غصب ستمگر زمان برهانم. چرا که درآن منطقه پادشاه ستمگری بود که هر کشتی سالمی را به زور می‎گرفت،معیوب کردن من، برای نگهداری کشتی برای صاحبانش بود.

«وَأَمَّا الْغُلَامُ»علت قتل جوان
خضردرموردعلت جوان گفت: پدر و مادرش با ایمان بودند خضر به دستور خدا آن کودک کافر را(که اگر می‎ ماند موجب کفر و انحراف پدر و مادر می‎ شد)کشت، ولی به جای آن کودک، خداوند دختری به آن پدر و مادر مرحمت فرمود که ازهرنظربهترازآن پسربودند که از نسل او هفتاد پیامبر، زاده شد.

«وَأَمَّا الْجِدَارُ»چرا«دیوار»راساختم؟
و امّا آن دیوار از آنِ دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، گنجی متعلّق به آن یتیمان در زیر دیوار وجد داشت،

«وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا»آنهابچه شهید(یتیم)بودکه پدرشان آدم صالحی بود، و پروردگار تو می‎خواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگار تو بود، من آن کارها را انجام دادم تا زیر دیوار محفوظ بماند و آن گنج خارج نشود و به دست بیگانه نیفتد، من این کارها را خودسرانه انجام ندادم(وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی)این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها تحمّل کنی.

راسحون چندنکته رامتذکرشده است:نظام تشریع وتکوین

*کارهای خضر  به خصوص کشتن نوجوان گرچه ظاهری بسیار زننده داشت، ولی باید توجّه داشت که فرق است بین نظام تشریع و تکوین، خداوند حاکم بر هر دو نظام است، در این صورت هیچ مانعی ندارد که خداوند گروهی مانند حضرت موسی(ع) را مأمور اجرای نظام تشریع کند، و گروهی یا شخصی (مانند خضر) را مأمور اجرای نظام تکوین.

از نظر نظام تکوین، هیچ مانعی ندارد که خداوند حتّی کودک نابالغی را دچار حادثه‎ ای کند که جان بسپارد، چرا که وجودش ممکن است در آینده موجب خطرهای عظیم گردد، مانند اینکه پزشک دست یا پای کسی را قطع می‎کند تا میکرب سرطان از آن به سایر اعضاء سرایت ننماید.
کارهای حضرت خضر(ع)در ماجرای فوق در محدودة نظام تکوین بوده، ولی حضرت موسی(ع) مأمور کارها در محدودة تشریع بود، از این رو مقام موسی در این راستا از خضربالاتر بود، اگرچه در محدودة نظام تکوین، مقام خضر بالاتر بود.
از سوی دیگر این کار خضراز نشانه ‎های رحمت الهی و پاداش او به پدر و مادر با ایمان بود، خضر به دستور خدا آن کودک کافر را(که اگر می‎ ماند موجب کفر و انحراف پدر و مادر می‎ شد)کشت، ولی به جای آن کودک، خداوند دختری به آن پدر و مادر مرحمت فرمود، که کانون ایمان و تقوا بود و به فرمودة امام صادق(ع)از نسل او هفتاد پیامبر، به وجود آمد. (تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۸۶).

در حدیثی از پیامبر اسلام(ع)نقل شده فرمود: هنگامی که موسی با خضردر کنار دریا ملاقات کرد، پرنده ‎ای در برابر آن دو ظاهر شد، قطره‎ای آب دریا با منقارش برداشت، خضر به موسی گفت: «آیا می‎دانی این پرنده چه می‎گوید؟ موسی گفت: چه می‎گوید؟
خضر گفت: می‎گوید «وَ رَبِّ السَّماواتِ و الاَرضِ وَ رَبِّ الْبَحْرِ ما عِلْمُکُما مِنْ عِلْمِ اللهِ اِلّا قَدْرَ ما اَخَذْتُ بِمِنْقارِی مِنْ هذَا الْبَحْرِ؛ و سوگند به پروردگار آسمانها و زمین و پروردگار دریا، دانش شما دو نفر (موسی و خضر) در مقایسه با علم خدا نیست مگر به اندازة آنچه از آب در منقارم گرفته‎ام نسبت به این دریا» (بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۰۲).
و در روایت دیگر آمده: «این پرنده کوچکتر از گنجشک بود و از نوع پرستو بود و گفت: «علم شما در مقابل علم محمّد و آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ به اندازة مقدار آبی است که به منقار گرفته‎ ام نسبت به دریا.

بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۸۰. روایت شده: حضرت محمد(ص) فرمود: «خدا برادرم موسی را رحمت کند، اگر تحمّل می‎کرد، عجیبترین شگفتیها را (ازخضر)می آموخت.

آنحضرت درادامه فرمود: اگر صبر می‎کرد، هزار شگفتی می‎دید. (نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۸۲) و از امام باقر(یا امام صادق )علیهما السلام ـ نقل شده فرمود: «لَوْ صَبَرَ مُوسی لَاَراهُ الْعالِمُ سَبْعِینَ اُعْجُوبَةٍ؛ اگر موسی صبر و تحمّل می‎کرد، آن عالِم (خضر) هفتاد حادثة عجیب به موسی ـ علیه السلام ـ نشان می‎داد.» (بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۸۴ و ۳۰۱).
نیز روایت شده: از موسی (ع) پرسیدند: سخت‎ترین حادثة زندگی تو چه بود؟

موسی پاسخ داد: «هیچیک از آن همه مشکلات (عصر فرعون و عصر حکومت بنی ‎اسرائیل با آن همه رنجها) همانند گفتار خضر ـ علیه السلام ـ برایم رنج ‎آور نبود که خبر از فراق و جدایی خود از من داد و مرا از علوم خود محروم ساخت.» (تفسیر ابوالفتوح رازی، ذیل آیة ۷۸ کهف).

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:در این قسمت ازمقاله تحقیقی ،ازسایت«راسخون » هم بهره برده ام.

«مجمع البحرین» در کجا قرار گرفته است 

دکتروهبه زحیلی (۱۹۳۲متولد_متوفی ۲۰۱۵)رئیس گروه فقه مذاهب اسلامی در دانشگاه دمشق،در تفسیر المنیر(۱۶جلدی) می گوید:« مجمع البحرین» محل اتصال دو دریای فارس و روم ( محل تلاقی اقیانوس هند و دریای سرخ )در تنگه ی باب المندب،بود.

«باب‌المندب» تنگه آبی در قسمت جنوبی دریای سرخ به اقیانوس هند می باشد. «تنگهٔ باب‌المندب» آبراه مهمی بود که راه عبور کشتی‌ها «دوران قدیم»بود، از خلیج عدن و اقیانوس هند به درون دریای سرخ.

«باب المندب کجاست؟»

«دکترزحیلی» احتمال دومی را هم می گوید: محل تلاقی دریای روم و اقیانوس اطلس نزدیک تنگه ی جبل الطارق و رو به روی «طنجه»(Tangier یا Tangiers)سومین شهر مهم مراکش و شهری در نزدیکی جبل‌الطارق بین دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس در مراکش با جمعیت ۹۴۷٬۹۵۲ در سال ۲۰۱۴ میلادی).

«محمد طاهرابن عاشور» در تفسیر التحریر و التنویر (۳۰جلدی اش)می گوید: مکانی است در سرزمین فلسطین ، «محل اتصال رود اردن به  دریاچه طبریه» رود بزرگی است که نزد اسرائیلی ها «بحر الجلیل» معروف است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مؤلف «تفسیر التحریر و التنویر»می گوید:حضرت موسی وهمراهش، بعد از یک شبانه روز پیاده روی به آنجا می رسند که از محل زندگی  بنی اسرائیل(موسی) زیاد دورنبوده است.

کلمه التقاء درآیه:کلمه« التقاء» درآیه:مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ(دو دریا را در کنار هم روان کرده و مجاور یکدیگر قرارداده ) برخورد دو دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس نزدیک تنگه جبل الطارق یا برخورد خلیج بحرین و خلیج فارس رامی گویند.

این  جمع شدن ، همچون برخورد دو دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس نزدیک تنگه جبل الطارق یا برخورد خلیج بحرین و خلیج فارس اینها دو خلیج هستند که با هم برخورد می کنند اما در یک دریا یا یک اقیانوس جمع نمی شوند چنان که خلیج عقبه و خلیج سویس در دریای سرخ جمع شده اند.

زمخشری(کشّاف): «۲دریا»را محل ملاقات موسی وخضرمی داند.

 علامه طباطبایی(المیزان) می نویسد:« بعضی گفته اند: منتهی الیه دریای روم (مدیترانه) از ناحیه شرقی و منتهی الیه خلیج فارس از ناحیه غربی است، بنا بر این مقصود از «مجمع البحرین» آن قسمت از زمین است که به یک اعتبار در آخر شرقی مدیترانه و به اعتبار دیگر در آخر غربی خلیج فارس قرار دارد و به نوعی مجاز آن را محل اجتماع دو دریا خوانده اند.»

علامه طباطبایی(المیزان) می نویسد:« بعضی گفته اند: منتهی الیه دریای روم (مدیترانه) از ناحیه شرقی و منتهی الیه خلیج فارس از ناحیه غربی است، بنا بر این مقصود از «مجمع البحرین» آن قسمت از زمین است که به یک اعتبار در آخر شرقی مدیترانه و به اعتبار دیگر در آخر غربی خلیج فارس قرار دارد و به نوعی مجاز آن را محل اجتماع دو دریا خوانده اند.»

وَإِذْ قَالَ مُوسَى‏ لِفَتَهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى‏ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِىَ حُقُباً

فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِى الْبَحْرِ سَرَباً

ترجمه:و(به یادآور) زمانى که موسى‏به جوان (همراهش) گفت: من دست از جستجو برنمى‏ دارم تا به محلّ برخورد دو دریا برسم، حتّى اگر سال‏ها (به راه خود) ادامه دهم.

پس چون به محلّ تلاقى آن دو (دریا) رسیدند، ماهى خود را (که براى غذا همراه داشتند) فراموش کردند. ماهى هم راه خود را به دریا برگرفت و رفت.

«مجمع البحرین»(محل ملاقات حضرت موسی-خضر)آیه ۶۰ سوره کهف

تغییرات ظهر جمعه هـاشمـی

«آیت الله هاشمی رفسنجانی» در یکی از خطبه های نماز جمعه سال ۱۳۷۸ می گوید : در قرآن و درآیه ۶۰ سوره کهف از دریایی نام برده شده است که محل دیدار حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع) است و آن «مجمع البحرین» نام گرفته است. اما این «مجمع البحرین» کجاست؟ ۹۵ درصد تفسیر ها از قرن اول تا ۱۴ می گویند که این دو دریا،( دریای فارس و دریای روم )است.