پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

خاطره شریعتمداری(کیهان)از احسان طبری

ماجرای علامه طبرسی(مؤلف مجمع البیان) که بعدازمرگ اولش کتاب تفسیررانوشت.

احسان طبری خطاب به شریعتمداری:خداوند توبه مرا پذیرفته است؟

«خاطره  شریعتمداری از احسان طبری»

برخی از رهبران احزاب کمونیست اروپا, از جمله «روژه گارودی» رهبر حزب کمونیست فرانسه ــ که بعدها به اسلام گروید ــ از شاگردان مرحوم احسان طبری بوده اند .

مرحوم احسان طبری برجسته ترین تئوریسین مارکسیسم, عضو برجسته آکادمی علوم شوروی سابق و عضو مرکزیت حزب توده بود

بعد از  بازداشت اعضای حزب توده احسان طبری هم با اندکی فاصله بازداشت شد .

حضرت امام خمینی اصرار داشتند که با احسان طبری  مصاحبت شود . در پی پیشنهاد امام راحل و با اشاره حضرت ایشان افرادی (از جمله حسین شریعتمداری) برای گفت‌وگو با ایشان انتخاب شدند. مرحوم احسان طبری خیلی زود به آغوش اسلام بازگشت و  در بازگشت او  شخصیت ملکوتی حضرت امام خمینی اصلی‌ترین نقش را داشت

 

احسان طبری روز ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ دارفانی را وداع گفت. همان روزها خاطره آخرین دیدار حسین شریعتمداری  با مرحوم احسان طبری در روزنامه کیهان به چاپ رسید. یادداشت آن روز شریعتمداری حاوی نکاتی است که خبرگزاری فارس(۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲) باز نشر آن را برای آگاهی نسل جوان کشورمان ضروری می داند. متن یادداشت از نظرتان می‌گذرد:

احسان طبری درزندان

مدیرمسئول روزنامه کیهان: فردای آن روزی که خبر بیماری او را شنیدم، برای عیادتش به بیمارستان رفتم. وقتی وارد اطـاق شدم روی صندلی چرخدار نشسته بود و ‌پرستار سعی می‌کرد با کمک یکی از برادران همراه جسم نحیف و رنجورش را با آرامی و احتیاط از صندلی چرخدار به تخت خواب منتقل کند. ساکت ماندم تا درتخت آرام گرفت‌، سلام کردم‌، چشمهایش را که به پنجره دوخته بود برگرداند و از دیدنم با شادی کودکانه‌ای ابراز خرسندی کرد‌، کنارش نشستم و گونه‌اش را بوسیدم از قطره‌های اشک نمناک بود‌، پیش از این هم ‌گریستن آرام و بی‌صدایش را دیده بودم‌، اما این دفعه با دفعات قبل تفاوتی محسوس داشت. انگار دلشوره‌ای به دل داشت.

رهبران حزب توده:احسان طبری، به آذین،عمویی،کیانوری

با دستمال اشک‌هائی را که کنار چشمانش به گونه دویده بود پاک کردم و در حالی که خجالت می‌کشیدم موهای سپیدش را نوازش کردم. باز هم ‌گریست ولی دیگر اصراری نداشت که‌گریه‌اش بی‌صدا باشد‌، گفت؛ مدتهاست که منتظر بوده است. با اشاره به بی‌اطلاعی از بیمار بودنش عذرخواهی کردم. با دستهای نحیف و لاغرش به نشانه اینکه عذرم را پذیرفته است‌، دستم را فشرد....

میرحسین موسوی سلطنت موروثی خامنه ای را مورد حمله قرار داد

احسان طبری گفت: هیئتی از طرف آقای «میرحسین موسوی»(نخست وزیر) به عیادتم آمده بود و از قول ایشان می‌گفتند  که می‌توانم برای معالجه به هر کجا که خودم مایل باشم اعـزام شوم...

شریعتمداری: گفتم: شما چه نظری دارید؟

احسان طبری: گفت: «دلم می‌خواهد در میان شما باشم»....

شریعتمداری:سرم را به سوی برادر دیگری که در اطاق بود برگرداندم تا اشکم را نبیند، آن برادر نیز سرش را به طرف پنجره برگردانده بود و مخفیانه قطرات اشکی را که به چشمانش دویده بود پاک می‌کرد. 
احسان طبری:گفت: «من درختی بودم که در ظلمت روئیدم و در تاریکی ریشه دوانیدم‌، تازه شاخه‌ای به سوی نور کشیده بودم‌، ولی... الحمدلله»

شریعتمداری:و بعد چنان‌که گوئی سؤالی به خاطرش رسیده باشد‌،

احسان طبری:پرسید: «راستی؛ فکر می‌کنی خداوند توبه مرا پذیرفته است؟»

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ

مدیرمسئول کیهان: گفتم: «اوخود فرموده است که توبه‌پذیر است» چیزی زیرلب زمزمه کرد، فکر می‌کنم کلمات بریده بریده و منقطعی از این آیه بود «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ» (آیه ۵۳ زمر)و آرام گریست... اشکهایش را پاک کردم‌، برپیشانی‌اش بوسه زدم‌،

احسان طبری:گفت: «بعضی وقتها از خداوند چیزی می‌خواهم ولی با یادآوری گذشته تاریک و ظلمت زده‌ام‌، خجالت می‌کشم».... 

سران حزب توده دردادگاه

حسین شریعتمداری:البته طبری نگفت که چه چیزی از خدا خواسته است...

احسان طبری گفت: «گذشته حُر تاریک نبود؟»

شریعتمداری: گفتم «به هر حال به جنگ با حسین‌ بن علی علیه‌السلام آمده و راه را برحضرت بسته بود».

احسان طبری چشمانش را به سقف دوخت وسپس تعمدا آنها را فروبست‌، شاید نمی‌خواست از این دریچه که همواره راهی به دل دارد متوجه اضطراب و غوغای درونش شوم‌، بعد آهسته زمزمه کرد «قیاس مع‌الفارق است»...

مدیرمسئول کیهان:گفتم «ماجرای مرحوم طبرسی‌، صاحب تفسیر مجمع‌البیان را شنیده‌اید؟»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ماجرای حیات دوباره طبرسی رادرادامه بخواند.

احسان طبری گفت: «آنهم قیاس‌مع‌الفارق است».

شریعتمداری: فهمیدم که به ایـن ماجرا فکر کرده است ولی ادامه دادم: «مقصود من مقایسه نظیر به نظیر نیست‌، فقط می‌خواهـم از لطف خداوند تبارک وتعالى سخن گفته باشم»... 

احسان طبری گفت: «راستی‌، نوشته‌ام درباره ۴ نظریه‌پرداز خودفروخته و خودخواه ناتمام مانده است»‌(سیداحمدکسروی،صادق هدایت ،فریدون آدمیت،سیدحسن تقی‌زاده )

مدیرمسئول کیهان:من ساکت ماندم وامااحسان طبری درباره  ۴ نظریه‌پرداز خودفروخته ادامه داد: «کسروی دین‌ساز‌»،«صادق هدایت نیست‌گرا‌»،«فریدون آدمیت توجیه‌گر» و«سیدحسن تقی‌زاده غرب‌پرست».

احسان طبری گفت: درباره سه نفر اول مطالبی نوشته‌ام ولی بیماری اخیر فرصت پرداختن به تقی‌زاده غرب‌پرست را نداد.»(تقی زاده ،اولین رئیس مجلس سنادرایران است)

شریعتمداری:گفتم: «ان‌شاءالله شفا پیدا می‌کنید و این ناتمام را تمام خواهید کرد.» گفت: «ان‌شاءالله»...

مدیرمسئول کیهان:طبری از چاپ آثاری که طی چند سال اخیر و به قول خود او «پس از خروج از ظلمت و ورود به نور» نوشته است سؤال کرد و از اینکه به زودی منتشر خواهد شد با رضایت لبخند زد.

شریعتمداری:برای اینکه فضای بحث تغییر کرد‌ه و با یادآوری «گذشته نزدیکش» ‌اندوهش کاهش پیدا کند گفتم: «راستی‌، آقای طبری یادتان هست وقتی علیه مارکسیسم گفتی و نوشتی هم روس‌ها و هم غربی‌ها که چنین انتظاری نداشتند با دستپاچگی اعلام کردند: «این سخنان به دلیل آمپولهایی است که به طبری تزریق کرده‌اند؟»... 

احسان طبری  لبخندی زد و گفت: «بیچاره‌ها خیلی احمق هستند»

شریعتمداری: من به خاطر آوردم که در آن روزها نیز پس از شنیدن این خبر به اتفاق احسان طبری کلی خندیده بودیم و احسان طبری گفته بود «اولا: این آمپولهای پیشرفته و تکنولوژیک کجا بوده‌اند که فقط جمهوری اسلامی ایران دراختیار دارد و صاحبان علوم و تکنولوژی در شرق و غرب از داشتن آن محروم هستند؟ ثانیا: اگر آنها هم چنین آمپول‌هایی دراختیار دارند چرا با وجود نیاز مبرم و شدید خود از این آمپول‌های معجزه‌گر! استفاده نمی‌کنند؟ ثالثا: پس چرا جمهوری اسلامی ایران را عقب مانده می‌نامند؟ و بالاخره برفرض که سخنان من ناشی از تزریق این آمپولها باشد‌، درباره استدلال‌ها چه می‌گویند؟ آیا بهتر نبود به‌جای این لاطائلات خنده‌دار به استدلالها پاسخ می‌دادند؟»

شریعتمداری:و به یادآوردم که از او پرسیده بودم ظاهرا غربی‌ها بایستی از سخنان و نوشته‌های شما علیه مارکسیسم استقبال کنند چرا که آنها هم دستپاچه و عصبانی هستند؟

و طبری گفته بود: «به قول استاد شهید‌، مرتضی مطهری ــ که طبری او را نابغه‌ای بزرگ می‌دانست ــ شرق و غرب دولبه یک قیچی هستند که در پی بریدن ریشه اسلام می‌باشند» و اصرار داشت که: «انقلاب اسلامی پرده تزویر و فریب را از چهره زشت شرق و غرب به‌طور توام و همزمان کنار زده است و به همین دلیل است که برای مقابله با انقلاب اسلامی هردو قطب متفق‌القول والفعل هستند»

احسان طبری بارها تاکید می‌کرد که «در راه دشمنی با اسلام و خصوصا اسلام نابی که امام خمینی منادی آن است کالکتیویست‌های شرقی با ‌اندیویژوآلیست‌های غربی اختلافی ندارند‌، آنها دراین راستا جنگ زرگری فیمابین را کنار گذارده‌اند» و تشبیه می‌کرد که «جنگ زرگری شرق و غرب شبیه جنگ «عمرو» و «زید» است و طبعا وقتی پای دشمن اصلی هردوی آنها یعنی انقلاب اسلامی در میان است دیگر صلاح نیست به‌خاطر یک «واو» اضافی با هم درآویزند»...

شریعتمداری: از طبری پرسیده بودم «چرا حزب توده قبل از دستگیری اعضای آن و در آن هنگام که آزادانه فعالیت داشت تبلیغ می‌کرد که عناصـر انجمن حجتیه در نظام جمهوری اسلام نقش خط‌دهنده دارند؟»

طبری گفت: «به همان دلیل که غربی‌ها تبلیغ می‌کردند که عناصر حزب توده در نظام جمهوری اسلامی ایران خط دهنده هستند»

و هنگامی که توضیح بیشتری خواسته بودم‌، گفت:«سال‌های متمادی غربی‌ها تبلیغ کرده بودند که اسلام با امپریالیزم منافاتی نداشته و سرجنگ و ‌ستیز ندارد تا از این طریق بعد غرب‌ستیزی اسلام را از فرهنگ ملت‌های مسلمان دور کنند و از سوی دیگر مارکسیست‌ها نیز سالها تبلیغ کرده بودند که مبارزه با امپریالیزم تنها از طریق مارکسیسم امکان‌پذیر است و این به‌طور اعم و اسلام به‌طور اخص نه تنها توان ایستادگی در برابر امپریالیزم را ندارد بلکه افیون و تخدیرکننـده توده‌هاست‌، ولی انقلاب اسلامی که فقط بر اسلام تکیه داشت از یک طرف با سرسختی و مقاومت اعجاب‌انگیزی علیه آمریکا به مقابله برخاسته بود و در همان حال درماندگی مارکسیسم را نیز چه در عمل و چه در تئوری به نمایش گذارده بود. بنابراین‌، غربی‌هـا بایستی برای جلوگیری از سرایت این مکتب به سایر مناطق مسلمان‌نشین چنین وانمود کنند که غرب‌ستیزی جمهوری اسلامی ایران به‌خاطر «اسلام» نیست بلکه این خصیصه از القائات مارکسیست‌هایی است که در نظام جمهوری اسلامی نفوذ کرده‌اند.

شریعتمداری به نقل ازطبری:لذا برای قابل قبول نشان دادن این نظریه فریب‌کارانه تبلیغ می‌کردند که توده‌ای‌ها به نظام خط می‌دهند تا با بهره‌برداری از نفرت مسلمانان نسبت به مارکسیست‌ها بُعد غرب‌ستیزی اسلام را از دید و نظر سایر ملت‌های مسلمان پنهان نگاهدارند و اما از طرف دیگر بُعد شرق‌ستیزی ا نقلاب اسلامی ‌اندک آبروی ظاهری مارکسیسم را نیز برباد داده بود بنابراین بایستی این بعد از اسلام توسط داعیان ایدئولوژی مارکسیسم مخدوش می‌گردید. برای این منظور حزب توده تبلیغ می‌کرد که مخالفت جمهوری اسلامی ایران با مارکسیسم بدلیل نفوذ عناصر انجمن حجتیه است زیرا عقاید انحرافی و ضدانقلابی انجمن حجتیه و همسویی آن با قدرت‌های استعماری غرب بر کسی پوشیده نبود و حزب توده امیدوار بود با القاء این تصویر موهوم که شرق‌ستیزی انقلاب اسلامی از عناصر نفوذی انجمن حجتیه ناشی شده است و نه از اسلام‌، تاثیر ‌ویران‌کننده انقلاب اسلامی بر مارکسیسم را خنثی نماید و توضیح می‌داد که: «انجمن حجتیه و حزب توده دو زائده از همان دولبه قیچی بوده‌اند که تفاوت ظاهری آنها مانع از پیوند واقعی آن دو نیست»... و چه تعبیر واقع‌گرایانه‌ای داشت که می‌گفت: توده‌ای‌های وابسته به شرق در این بازی آلت دست غرب بودند و انجمن حجتیه دست‌پرورده غرب عملا و علی‌رغم آنچه ظاهرا نشان می‌داد در خدمت مارکسیسم بود». 

شریعتمداری:احسان طبری آب خواست و در حالی‌که‌ پرستار برای آوردن آب از اطاق بیرون می‌رفت به یادم آمد که ملاقات بیمار نبایستی طولانی باشد لذا على‌رغم میل باطنی‌ام خداحافظی کردم و او به امید دیدار زود به زود‌، به رفتنم رضایت داد... و دیدار بعدی هرگز اتفاق نیفتاد... 
رحمت و مغفرت خداوند تبارک و تعالى بر او باد ./پایان.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ویرایش صرفاً درفعل  وفاعل ومفعول(ضمائر)انجام داده ام وافزودن تصاویر.

پدرِاحسان طبری(آیت الله حسین طبری) ملقب به «فخرالعارفین» و از نوادگان «آیت الله شیخ علی اکبر مجتهد طبری» بود که در سال‌های جوانی روحانی معمم بود و در اواسط عمر با کنار گذاشتن لباس روحانیت به کار وکالت در عدلیه(دادگستری) می‌پرداخت.

«روژه گارودی»(محمد رجاء)کیست؟

«روژه گارودی»معاونت پارلمان فرانسه، معاون رئیس مجلس ملی، عضو کمیسیون آموزش ملی و سناتور درفرانسه رادرپرونده دارد.

Roger Garaudy'nin şahitliği ve Avrupa'nın sansürü

«روژه گارودی»، فیلسوفی شناخته شده است؛ اندیشمندی مبارز و خستگی ناپذیر که با تمام حیثیت علمی و سیاسی خود، به دفاع از مسلمانان مظلوم فلسطین پرداخت. او نقش مهمی در نشان دادن نادرستی قضیه هولوکاست داشت و با وجود محدودیت‌ها و فشارهای فراوانی که محافل صهیونیستی در فرانسه علیه او به وجود آورده بودند، بر نادرست بودن قضیه هولوکاست پای فشرد و عقب‌نشینی نکرد. «گارودی» در سراسر عمر ۹۸ ساله‌اش، همواره در پی یافتن راهی برای آشتی دادن میان پیروان ادیان بود. او در سال ۱۹۸۲میلادی(۱۳۶۱ شمسی)، پس از مطالعات و بررسی‌های فراوان، اسلام را به عنوان دین خود برگزید و نامش را به «محمد رجاء» تغییر داد. «گارودی» که روزگاری به عنوان نماد چپ فرانسه شناخته می‌شد، آن‌قدر آزاده بود که وقتی به اشتباه گذشته پی برد و با حقیقتی راستین روبه‌رو شد، در وانهادن گذشته و در آغوش گرفتن حقیقت، تردید نکرد.

مطالعه، مبارزه و تدریس

«روژه گارودی» در ۱۷ ژوئیه ۱۹۱۳(۲۶ تیر ۱۲۹۲)، در شهر مارسی فرانسه متولد شد. مادرش کاتولیکی معتقد و پدرش فردی بدون مذهب و لائیک بود. «گارودی» در خانواده‌ای پرورش پیدا کرد که در آن، بحث و گفت‌وگو درباره عقیده، آزاد بود. او در دوره نوجوانی، ترجیح داد از مذهب پروتستان پیروی کند؛ اما مدتی بعد و در پی یافتن «ارزش‌های بدون قید و شرط»، به مطالعه آثار «یرکگارد»، نویسنده دانمارکی، پرداخت و دوباره به مذهب کاتولیک متمایل شد. «گارودی» در آن سال‌ها ، هم با تفکرات مارکسیستی آشنا وهم به آن، علاقه‌مند شد. با این وجود، به مذهب وفادار ماند و حاضر نبود اعتقادات مذهبی را کنار بگذارد. این رویه «گارودی»، بارها با انتقاد اطرافیانش روبه‌رو شد و پدرش، «بارها او را یک نادان خطاب کرد.» «گارودی» پس از پایان دبیرستان، به تحصیل در رشته فلسفه پرداخت و در 20 سالگی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد.

resized-fa67c-c10a8f3djpg256.jpg

او پس از اشغال فرانسه توسط آلمان، در جنگ جهانی دوم، به گروه‌های مقاومت پیوست و به همین دلیل، در سال ۱۹۴۰میلادی(۱۳۱۹شمسی) توسط نیروهای «مارشال پتن» و حکومت دست نشانده «ویشی» در فرانسه، بازداشت و به الجزایر تبعید شد. «گارودی» ۳۰ ماه در اردوگاه جنگی «جلفه» در الجزایر ماند، اما در نهایت توانست بگریزد و به جبهه مقاومت ملحق شود. او در پایان جنگ، مفتخر به دریافت نشان‌های «جنگ»، «اسارت» و «مقاومت ملی فرانسه» شد. «گارودی» طی سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۹میلادی(۱۳۲۴ تا۱۳۳۸ شمسی)، بارها به عنوان نماینده مردم فرانسه در مجالس ملی، مؤسسان و سنا برگزیده شد. او در سال  ۱۹۶۳میلادی(۱۳۴۲شمسی) موفق شد تحصیلاتش را در رشته فلسفه به پایان برساند و با نگارش رساله «فرضیه مادی‌گرایانه شناخت»، مدرک دکترای خود را در رشته فلسفه دریافت کند. «گارودی» پس از آن، به تدریس در دانشگاه معروف «پواتیه» پرداخت.


اخراج از حزب کمونیست

در سال  ۱۹۶۹(۱۳۴۸  شمسی)، «الکساندر دوبچک»، رئیس جمهور وقت چکسلواکی و دبیرکل حزب کمونیست این کشور، دست به اصلاحاتی در امور داخلی کشورش زد.

بوسه، «الکساندر دوبچک» دبیر حزب کمونیست چکسلواکی، به«لئونید برژنف» دبیرکل حزب کمونیست شوروی، در سفرش به پراگ در فوریه ۱۹۶۸(بهمن ۱۳۴۶)


اقداماتدوبچک، تغییراتی در چکسلواکی به وجود آورد که از آن با عنوان «بهار پراگ» یاد می‌شود. شوروی که از این تغییرات ناخشنود بود، اعضای پیمان ورشو را واداشت که رسماً به چکسلواکی لشکرکشی و حکومت «دوبچک» را ساقط کنند. وقوع این اتفاق و نیز، حمایت حزب کمونیست فرانسه از آن، خشم «گارودی» را برانگیخت. او دست به نگارش کتابی در رد این تصمیم زد و اعتراضات خود را علنی کرد. به همین علت و با وجود این که «گارودی» برای کمونیست‌های فرانسه وزنه‌ای سنگین محسوب می‌شد، او را در سال ۱۹۷۰میلادی(۱۳۴۹  شمسی) از حزب کمونیست اخراج کردند.

در پی یافتن یک راه

Garaudy, orta yaşlarında.

«گارودی» پس از اخراج از حزب کمونیست فرانسه، به مطالعات گسترده فلسفی روی آورد. او در آن زمان معتقد بود که می‌توان میان مارکسیسم و مسیحیت آشتی برقرار کرد. در واقع، «گارودی» هنوز هم به مبانی تفکرات مارکسیستی اعتقاد داشت، اما نمی‌توانست نگاه مثبت خود را به مذهب کنار بگذارد. او حتی با نگارش دو کتاب «مارکسیست‌ها و مسیحیان رودرروی هم» و «مارکسیسم در قرن بیستم» مدعی شد که مارکسیسم می‌تواند ارزش‌های مذهبی را به خود جذب کند؛ اما خیلی زود دریافت که این دیدگاه با چالش‌های متعدد و متفاوتی روبه‌رو است.


چرا گارودی مسلمان شد؟

«گارودی» زمانی که به مطالعه مباحث فلسفی مشغول بود، با فلسفه اسلامی و در نتیجه، با فرهنگ و تمدن اسلامی، آشنا شد؛ اما این آشنایی دلیل اصلی گرایش او به دین اسلام و سپس پذیرش آن نبود. او درباره علت دلبستگی‌اش به آموزه‌های اسلامی گفته است:« من جزو گروهی از نظامی‌های فرانسه بودم که در انقلاب سال ۱۹۶۰میلادی(۱۳۳۹  شمسی)، در الجزایر، با الجزایری‌ها می‌جنگیدم و گروهی از مجاهدان مسلمان، مرا به اسارت گرفتند. فرمانده‌ این گروه یکی از مجاهدان را مأمور کرده بود تا مرا در کوه اعدام کند. وقتی با آن مجاهد مسلمان تنها ماندم، از من پرسید: تو با خودت اسلحه داری؟ پاسخ دادم: نه! اسلحه همراه ندارم. آن مجاهد گفت: پس چطور کسی را که با خود اسلحه ندارد، بکشم؟ آن‌گاه مرا آزاد کرد. این ماجرا سال‌ها ذهن و دلم را به خود مشغول کرده بود و همیشه آن را به خاطر می‌آوردم و سرانجام، به تحقیق درباره اسلام پرداختم و یقین پیدا کردم که آن مجاهد، با الهام از عقیده‌ و اخلاق اسلامی، با من چنان برخوردی داشت و این رویداد، بیشترین تأثیر را در مسلمان‌شدن من که تمام دنیا را تکان داد، داشته است.»

دیدگاه‌هایی درباره اسلام

«گارودی» در اندیشه‌های خود، اسلام را دینی الهی و تکمیل‌کننده سایر ادیان ابراهیمی می‌دانست. او پیش از آن، به طور مفصل درباره سایر ادیان زنده جهان، مانند بودیسم، یهودیت و هندویسم و نیز دین زرتشت تحقیق کرده بود. «گارودی» پس از مدتی مطالعه، سرانجام در سال ۱۹۸۲میلادی(۱۳۶۱  شمسی)، در مرکز مطالعات اسلامی ژنو، اعلام کرد که مسلمان شده است.  وی یک سال پیش از آن، کتابی با عنوان «وعده‌های اسلام» منتشر کرده و در آن به تشریح دیدگاه‌های اسلام برای تربیت بشر و سعادت وی پرداخته بود. «گارودی» پس از اعلام مسلمانی‌اش، ده‌ها کتاب برای معرفی دین اسلام به اروپاییان نوشت و در آنها، با شیوه‌ای کاملاً استدلالی، برتری‌های اسلام را نسبت به سایر ادیان، برشمرد. او پس از اسلام آوردن، با جدیت بیشتری به مقابله با لابی‌های صهیونیستی و دفاع از مسلمانان مظلوم در اقصی نقاط جهان و به ویژه، فلسطین، پرداخت. «گارودی» در سخنانش، اسلام را کلید اصلاح جهان معرفی می‌کرد.

Roger Garaudy, (solda) 1970 yılında bir televizyon kanalında Kardinal Daniélou ile birlikte görülüyor.

روژه گارودی(سمت چپ) با کاردینال دانیلو در یک برنامه تلویزیونی در ۱۹۷۰میلادی(۱۳۴۹شمسی) 

روژه گارودی معتقد بود:«تنها در پیروی از اسلام است که جهان کنونی می‌تواند راهی برای بیرون آمدن از بحران بیابد.» دیدگاه‌های او درباره اسلام سیاسی، باعث مخالفتش با سیاست‌ رژیم‌های عرب متحد آمریکا شد. او پس از «واقعه جمعه خونین مکه» درباره سردمداران رژیم سعودی گفته بود:«اگر فاجعه مکه مورد رضایت و خوشحالی دشمنان اسلام نبود، پیام‌های تبریک آنان از آمریکا گرفته تا تل آویو، به سوی حکّام عربستان سرازیر نمی‌شد.» «گارودی» تأکید کرده بود:«اگر مسلمانان جهان می‌خواهند چهره حقیقی اسلام را به جهان نشان دهند، باید بر نبود هرگونه پیوند یا وجه مشترکی بین اسلام سعودی و اسلام اصیل تاکید کنند ... مسلمانان باید خود را از قید و بندهای مدّعیان «زهد سعودی» و ادّعاهای دینی نیرنگ‌بازانه آنها آزاد کنند؛ ‌زیرا فقط در این صورت است که دوباره عصر شکوفایی اسلام حقیقی و قرآن مبین شروع خواهد شد.»

توضیح مدیرت سایت-پیراسته فر:حج خونین ۱۳۶۶

جمعه، ۹ مرداد ۱۳۶۶( ۴ ذی الحجه ١۴٠٧) درحادثه درگیری مأموران سعودی باحجاج  درمکه ،تعداد۴۰۲ زائرکشته شدند ۳۲۵  نفرایرانی بودند،از ۳۲۵ حاجی جان باخته  ۲۰۳ نفر زن و ۱۲۲ نفرمردبودند
انقلابی علیه تمدن تحمیلی آمریکا

او معتقد بود که انقلاب اسلامی ایران، انقلابی علیه تمدن تحمیلی آمریکاست. «گارودی» ضمن تحلیلی درباره انقلاب اسلامی ایران گفته‌بود:«انقلاب انگلستان علیه یک نظام سیاسی، انقلاب فرانسه علیه یک نظام سیاسی – اقتصادی، استقلال آمریکا برای رهایی از غلبه و سلطه انگلستان و انقلاب روسیه یک انقلاب سیاسی بود، اما انقلاب ایران برای ایجاد یک الگوی جدید و مدل یک تمدن نوین انجام شد.»
این اندیشمند برجسته و فیلسوف حقیقت‌جوی فرانسوی، سرانجام در۱۳ ژوئن ۲۰۱۲(۲۴ خرداد ۱۳۹۱ شمسی)، دار فانی را وداع گفت.

Garaudy uğurlandı

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گارودی، سخنران سرشناس، با رهبران و هنرمندان جهان مانند شارل دوگل، استالین، کاسترو، پیکاسو، آراگون، گاستون باشلار، ژان پل سارتر، رومن رولان مصاحب یود . مراسم تشییع جنازه گارودی شرکت کردند،

از آثار متعدد «گارودی» در حوزه فلسفه و سیاست، می‌توان به این موارد اشاره کرد: «اسلامی برای قرن بیستم»، «آیا به خدا نیاز داریم؟»، «تاریخ یک ارتداد»، «غرب یک سانحه است»، «چگونه بشر انسان شد؟»، «مسجد، آیینه اسلام»، «اسلام در غرب»، «آمریکاستیزی، چرا؟»، « زنان چگونه به قدرت می‌رسند؟»، «پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی» و «زبان فلسفه(مجموعه مقالات)».روزنامه خراسان/

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ماجرای زندگی بعدازمرگ علامه طبرسی(مؤلف مجمع‌البیان)

تفسیر «مجمع البیان» نذر زندگی دوباره علامه طبرسی

«فضل‌بن‌حسن طبرسی»معروف به «طبرسی»(متولد ۴۶۸ ه. ق) سکته کرد و به گمان اینکه وفات کرده او را غسل داده،  کفن و دفن نمودند،  چون به هوش آمد خود را در میان کفن و در قبر دید، متوجه شد، سکته کرده و او را اشتباهاً دفن کرده‌اند، راه نجاتی نداشت تا خود را از این گرفتاری نجات دهد نذر کرد اگر خداوند قادر متعال از این بند نجاتش دهد، یک دوره تفسیر قرآن بنویسد.

دزدی که موجب حیات علامه طبرسی شد

 اراده خداوند چنین تعلق گرفت که یک نفر دزد معروف به این فکر افتاد شب موقعی که همه خوابند و قبرستان هم خلوت است، بیاید قبر طبرسی را بشکافد و کفنش را بردارد، وقتی‌ آمد قبر را شکافت رسید به لحد و روی لحد را برداشت کفن را باز کرد، ناگاه شیخ دست او را گرفت، آن مرد از دیدن این حال بسیار ترسید، شیخ شروع کرد به حرف زدن با او،  وحشت کفن دزد زیادتر شد. شیخ فرمود: نترس من مرده نیستم، بلکه زنده‌ام به علت سکته مرا آورده‌اند دفن کرده‌اند، اکنون به هوش آمده‌ام، خداوند تو را وسیله نجات من قرار داد. آن شخص از حرف‌های آن مرحوم اطمینان خاطر پیداکرده و قلبش آرام گرفت و چون شیخ از شدت ضعف نمی‌توانست راه برو، مرد او را به دوش گرفته به منزل شیخ آورد. شیخ خلعت و مال زیادی به آن مرد داد کفن دزد به دست شیخ توبه کرد و آن کار قبیح را ترک نمود.
پس از آن شیخ به نوشتن مجمع‌البیان مشغول شد الحق، تفسیر خوبی نوشته است، خداوند مسبب‌الاسباب، آن دزد را وسیله نجات شیخ از آن گرفتاری عجیب قرار داد، شیخ نیز وسیله و اسباب توبه کفن دزد شد که به این وسیله از عمل شنیع دزدی و نباشی خلاص شده و عاقبت امرش ختم به خیر شد. 

مرگ دوم مرحوم طبرسی

امام مفسران(امین الاسلام طبرسی) پس از هفتاد و نه سال زندگی با برکت و سراسر خدمت به اسلام و مردم، شبانگاه روز نهم ذی الحجه سال ۵۴۸ ق. به دست قوم ترکمانِ غُز در خراسان کشته شد.

بدین سبب در بعضی منابع از وی با عنوان شهید هم یاد شده است. گویا جسد شیخ را در زمان درگذشت به مشهد منتقل کرده و در یکی از گورستان های محترم مجاور حرم حضرت رضا(ع)، مشهور به «قتلگاه» و «مغتسل الرضا» یا «غسلگاه» دفن کرده اند.

این محل در قرون بعد تنها به قتلگاه شهرت یافته و پس از احداث فلکه پیرامون حرم (۱۳۰۸ ـ ۱۳۱۲ ه. ش) و خیابان طبرسی، قبرستان مزبور تسطیح شده و بعداً در بخشی از آن صحنی به نام رضوان احداث شد که در مشهد به باغ رضوان شهرت یافته است.

با توجه به وجود مدفن شیخ در قبرستان قتلگاه، پس از احداث خیابان شمالی حرم مطهر به نام «طبرسی» نامگذاری شده که یکی از خیابان های مهم و مرکز شهر مشهد است. گرچه باغ رضوان ضمن توسعه حریم حرم در سال ۱۳۷۰ تخریب شده اما قبر شیخ با تزریق بتن بر اطراف آن جا به جا و بنای جدیدی برای آن ساخته شده است. اینک مقبره شیخ طبرسی در فضای شمالی حرم واقع در ابتدای خیابان طبرسی بر جا و محترم است.


هولوکاست(holocaust) چیست؟

از سال ۱۹۴۱ تا روزهای پایانی جنگ در سال ۱۹۴۵ ،حدود شش میلیون از یهودیان جهان.در اردوگاه‌های کار اجباری که بعدها به اردوگاه‌های مرگ معروف شدند، روزانه صدها یهودی اعدام یا در اتاق‌های گاز خفه شدند و جنازه‌هایشان در کوره‌های آدم‌سوزی سوخت و نابود شد. بسیاری نیز از گرسنگی و بیماری جان باختند.

روایت دیگری هم هست که نوشته اند: در آخرین ماه های جنگ در سال ۱۹۴۵ بیماری «تیفوس» در «اردوگاه لهستانی» شیوع پیدا می کند که آلمان نتوانست آن را مهار کنند،درنتیجه اسیران جنگی به این بیماری مبتلا می شوند،وجهت عدم شیوع تیفوس،جنازه های آنهارا سوزاندند که بعدها این سوزاندن ،را«هولوکاست» نامیده شد.

در ۱۶ کشور اروپایی و اسرائیل انکار هولوکاست ممنوع است و جرم تلقی می‌شود. این کشورها یا قربانی نسل‌کشی هستند (مثلا لهستان)، یا حکومت‌های وقت‌شان با آلمان نازی در قتل‌عام یهودیان همکاری کردند (مثل فرانسه).

منبع حقوقی این قانون، یعنی ممنوعیت انکار هولوکاست، منشور دادگاه بین‌المللی نظامی است که در تاریخ ۸ اوت ۱۹۴۶ صادر شد. هدف از آن، تعریف قوانین و رویه‌‌ محاکمه‌ی نازی‌ها بود. در این منشور مقرر شد که سه دسته جنایت، یعنی جنایت علیه صلح، علیه بشریت و جنایت جنگی، در دادگاه نورنبرگ بررسی شود.

۲۴ تن از افسران ارتش نازی در این دادگاه محاکمه شدند. در کیفرخواست‌های «نورنبرگ» برای نخستین بار در حقوق بین‌الملل، مفهوم "نسل‌کشی" به کار گرفته شد و اقدام برای "نابودی گروه‌های نژادی، قومی، مذهبی و ملی" جنایت جنگی محسوب شد.

احکام دادگاه نورنبرگ رویه قضایی شد و در تبعیت از آن، بسیاری از کشورهای اروپایی انکار هولوکاست را جرم دانستند.

BBCنوشت:آخرین پرونده علیه این قانون را "اودو پاستورس" به دادگاه حقوق بشر اروپا برد. این رهبر سابق حزب راستگرای افراطی "دموکرات ملی آلمان" علیه رای دادگاهی در کشورش که او را به جرم انکار هولوکاست محکوم کرده بود، به دادگاه حقوق بشر اروپا شکایت کرد.

«اودوپاستورس» مدعی بود که ممنوعیت انکار هولوکاست حق آزادی بیان او را نقض کرده است. او در جریان سخنرانی در سال ۲۰۱۰، نسل‌کشی یهودیان را زیر سوال برده بود و از "به اصطلاح هولوکاست" سخن گفته بود. دادگاه حقوق بشر اروپا سخنان او را "افترای عمدی به یهودیان" دانست و مغایر با کنوانسیون اروپایی حقوق بشر.

«آلکسی گودج» با اشاره به این تصمیم قضایی می‌گوید: "همانطور که در ماده ۱۰ کنوانسیون اروپایی آمده است آزادی بیان در چارچوب قوانین هر کشور به‌منظور حفظ امنیت عمومی تعریف می‌شود. در فرانسه نیز همینطور است. تبصره تکمیلی قانون سال ۱۸۸۱، توهین و افترا و نژادپرستی را جایز نمی‌داند چرا که صلح و امنیت کشور را به خطر می‌اندازد. و انکار هولوکاست هم در این راستا تعریف می‌شود."

انکار هولوکاست در ایالات متحده آمریکا ممنوع نیست. به این دلیل که متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا هرگونه ممنوعیت باورهای دینی و محدودیت آزادی بیان را منع کرده است. با وجود این، در سال ۱۹۸۱، دادگاهی در کالیفرنیا در جریان پرونده‌‌ی شکایت یک بازمانده نسل‌کشی یهودیان از یک گروه نئونازی، اعلام کرد که قتل‌عام یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم "واقعیتی غیرقابل انکار" است.

Facebook'un kurucusu Zuckerberg: Benim de bilgilerim satıldı

واقعیتی که «مارک زاکربرگ» بنیانگذار فیسبوک را نیز بر آن داشت تا قوانین این شبکه‌ اجتماعی را متحول کند. مارک زاکربرگ، دوشنبه ۱۲ اکتبر اعلام کرد که از این پس فیسبوک اظهارات و مطالبی را که در انکار هولوکاست باشد، حذف خواهد کرد.

در بعضی کشورهای اروپایی از جمله آلمان انکار هولوکاست جرم است. این قانون تقریباً ۱۰ سال پیش تصویب شده است
روزنامه «لوموند»فرانسه در سال ۱۹۷۸میلادی(۱۳۵۷شمسی) این یهودستیزی (سوختن درکوره)رازیرسئوال برد،همچنین« اریج» استاد تاریخ دانشگاه بن گوریون در شهر نقب، ‌کتابی به نام «یهودیان در جنگ ناریسم» را منتشر کرد که در آن بر دروغ بزرگ و جهانی «هولوکاست» شاره دارد.
آیت الله خامنه ای:دولت آلمان صد و پنجاه میلیارد مارک به عنوان خسارت به یهودیان داد؛ اما خسارت یهودیان از آلمان هنوز تمام نشده است؛ باز هم خسارت طلبکارند و باید به آنها داده شود! آنچه یهودیان با آلمان کردند، کم و بیش با برخى کشورهاى اروپایى دیگر - مثل اتریش، سوئیس، فرانسه، حتّى تا چند سال قبل با واتیکان - نیز انجام دادند. همه باید خسارت بدهند؛ این خسارت تمام شدنى نیست!
در بعد روانى، اسرائیلیها فعّالیتهاى بسیار مهمّى دارند. همه سیاستمداران، خبرنگاران، روشنفکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بناى یادبود کوره آدم‌سوزى سر تعظیم فرود بیاورند؛ یعنى همه، داستانى را که اصل صحّت آن معلوم نیست، مورد تأکید قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. اینها روشهایى است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به «مظلوم‌نمایى» است.۱۳۸۰/۱۱/۱۱