تولدمیرزا کوچک خان: سال ۱۲۵۷
قیام(آغاز نهضت جنگل): سال ۱۲۹۳
شهادت میرزاکوچک :۱۱ آذر ۱۳۰۰
عمرنهضت جنگل: ۷ سال
میرزاکوچک درنگاه رهبرانقلاب وامام خمینی
آیت الله خامنه ای:ما در دوران مبارزهی خودمان، هر وقت نام میرزا کوچک خان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم.
وقتی جوان گیلانی سرِ قبر میرزا کوچک خان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت کشته شد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ و یک مشعل شد(برای جوان)
میرزاکوچک، هم با انگلیسیها جنگید، هم با قزّاقهای روس جنگید، هم با لشکر رضاخانی.
آیت الله سیدعلی خامنه ای(رئیس جمهور)درسفربه گیلان۱۱اردیبهشت ۱۳۸۰:میرزا کوچک، مرد تنهایی بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا- یعنی روسها و انگلیسیها- یک «نهی بزرگ» گفت.
آیت الله خامنه ای گفت:«میزا کوچک » نه با روسها ساخت، نه با انگلیسیها؛ بعد هم با رضا خان که تازه میخواست سرِ کار بیاید- مبارزه کرد.
مبارزه میزا کوچک خان با روسها، انگلیسها و عوامل رضاخان
آیت الله خامنه ای:امروز رسانههای غربی با برنامهریزیهای میلیاردی، در تبلیغات رسانهای خود - چه در تلویزیونشان، چه در رادیوشان، چه در مصاحبههایی که دائماً میکنند و متأسّفانه بعضی از عناصر داخلی هم فریب آنها را میخورند و اسیر و نوکر آنها میشوند؛ حرفهایی که آنها مایلند، اینها بر زبان جاری میکنند - میکوشند تا به شما جوانان ایرانی تفهیم کنند که یک ظرف خالی هستید و مظروف ندارید؛ مظروف شما را ما باید بدهیم؛ ما باید این ظرف را پُر کنیم؛ شما امروز این مایه را ندارید، دیروز هم نداشتید، طبعاً فردا هم نخواهید داشت! تاریخ شما را هم منکر میشوند؛ میخواهند گذشتهی شما را هم زیر پا لگد کنند.
دشمنان-نه فقط تاریخِ قدیمِ چند صدساله را، بلکه تاریخِ بیستسالهی اخیر را هم میخواهند زیر پا لگد کنند و آن را انکار نمایند.
آنها میخواهند فرهنگسازی و الگوسازی کنند؛ آنها میخواهند جوان ایرانی و نسل نوی ایرانی، یک نسل تحقیرشدهی توسریخور باشد تا بتوانند روی او سوار شوند و به او دیکته کنند و آن کاری را که آنها میخواهند، انجام دهد.
برای اینکه کسی را به زیر مهمیز(نوکری وخواری) بکشند بهترین راه این است که بگویند تو چیزی نیستی، تو کسی نیستی و گذشتهای نداری. مفاخر یک ملت را انکار میکنند، برای اینکه او احساس کند چیزی نیست.
«میرزا کوچک» مرد تنهایی بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا- یعنی روسها و انگلیسیها- یک نهی بزرگ گفت.
(میرزاکوچک)نه با روسها ساخت، نه با انگلیسیها.
اما در کنار او کسانی بودند که میخواستند با دستگاه حکومتِ آن روز- بعد هم با رضا خان که تازه میخواست سرِ کار بیاید- مبارزه کنند، اما به روسها پناه میبردند؛ به باکو رفتند و بندوبستهایشان را کردند و به ایران برگشتند و سرسپردهی آنها شدند.
اما میرزا کوچکخان قبول نکرد و حاضر نشد سازش کند؛ او، هم با انگلیسیها جنگید، هم با قزّاقهای روس جنگید، هم با لشکر رضاخانی- و قبل از رضا خان، آن کسانی که بودند- مبارزه کرد؛ با احسان اللّه خان و دیگران هم کنار نیامد.
آیت الله خامنه ای گفتند:وقتی جوان گیلانی سرِ قبر میرزا کوچکخان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت کشته شد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ کشته شد، اما یک مشعل شد.(چراغ راه مبارزه)
رهبرانقلاب گفتند: ما در دوران مبارزهی خودمان، هر وقت نام میرزا کوچکخان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم.
آیت الله خامنه ای:او(میرزاکوچک) از همت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج کرد، برای اینکه به یک نسل هویّت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد.
امثال او(میرزاکوچک) تعدادی بودند که در غُربت مبارزه کردند، در غُربت هم کشته شدند.
اما میبینید که امروز غریب نیستند. جریان تاریخ، جریان عجیبی است.
دشمنان میخواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند.
آیت الله خامنه ای:جریان تاریخ، نگذاشت و نخواهد گذاشت «شیخ فضلاللّهها» و «میرزا کوچکخانها »و «خیابانیها» و امثال اینها، همچنان که غریب کشته شدند، غریب بمانند.
دشمنان میخواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند.
بیانات رهبرمعظم انقلاب(آیت الله سیدعلی خامنه ای)درمصلی رشت ۱۲اردیبهشت ۱۳۸۰/دیدار جوانان و فرهنگیان.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ویرایش اندکی انجام گرفته ست.
سفرآیت الله خامنه ای به گیلان درجوانی
«حجت الاسلام سید محمدجواد فضلالله» از روحانیان لبنان و برادر «علامه سید محمد حسین فضل الله»است.
«حجت الاسلام سید محمدجواد فضلالله»در سال ۱۳۵۷ هـ.ق. در نجف اشرف متولد شد و در سال ۱۳۹۵ هـ.ق. در سن ۳۸ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در در شهر بنت جبیل، لبنان دفن شد.
«حجت الاسلام سید محمدجواد فضلالله» دروس مقدمات و فقه و اصول را در حوزه علمیه نجف نزد اساتیدی همچون آیات عظام سید ابوالقاسم خویی و سید محمد روحانی و نیز پدرش عبدالرئوف فضل الله و برادرش سید محمد حسین فضل الله فراگرفت. از وی آثاری به جای مانده است؛ از جمله: «الامام الرضا علیه السلام تاریخ و دراسه»: که با عنوان «تحلیلى از زندگانى امام رضا علیه السلام» به فارسی ترجمه شده است؛ «صلح الامام الحسن علیه السلام اسبابه و نتائجه»؛ «الامام الصادق علیه السلام خصائصه و ممیزاته»: البته با مرگ او این کتاب ناتمام ماند. «حجر بن عدی»؛ و دیوان شعر: در زمینه مدح اهل بیت و همچنین مسئله فلسطین و مانند آن.
سفررهبرانقلاب به گیلان درجوانی
«حجت الاسلام سید محمدجواد فضلالله» در دوران تحصیل خود در نجف اشرف با «آیتالله سید علی خامنهای» آشنا شد و این رفاقت تا سالها بعد ادامه یافت.
او در سال ۱۳۴۲ هـ.ش. سفری به ایران داشت و در این سفر به همراه آیتالله خامنهای به دیدن استانهای شمالی ایران رفتند.
مؤلف کتاب «شرح اسم» (شرح زندگانی رهبر انقلاب) نوشت:
چند روزی به آغاز ماه صفر مانده بود.«حجت الاسلام سید محمدجواد فضل الله» برادرِ کوچک سیدمحمدحسین فضل الله، از علمای لبنان، به مشهد آمده بود. سیدجواد، میهمان آقای خامنه ای نبود، اما در مدت اقامتش در مشهد با او معاشر و هم نشین بود. پیشنهاد کرد با هم به دیدن نوار سبز ایران، مازندران و گیلان، بروند. و رفتند. مازندران و سپس گیلان را گشتند و بعد در تهران از یکدیگر جدا شدند.
به گزارش شفقنا، تصاویر زیر از همین سفر و ملاقات به ثبت رسیده است:
منبع :شفقنا/ اردیبهشت ۱۳۹۷
میرزا کوچک خان"شاه"بود،اگرباانگلیس همکاری می کرد.
دولت انگلیس قبل ازرضاخان بدنبال میرزاکوچک خان جنگلی بودند تا وی را به حکومت برسانند واما میرزا این پیشنهادرا نپذیرفت.
آیت الله بهجت می گوید: برای امام خمینی تعریف کردم که ازیک شخصی که درآن جلسه بود درجلسه ای که سفیرانگلیس نزدمیرزاکوچک خان بوده ومی خواسته میرزا باآنهاهمکاری کندتااورابه حکومت برسانند.
میرزا درجواب می گوید:حکومتی که شالوده اش راشمابریزید،پایدارنمی ماند.
آقای بهجت می گویدوقتی این مطلب راامام خمینی شنید،خیلی خوشش آمد.
سفیرانگلیس می گوید:ماطمع ارضی درکشورشمانداریم،ولی طمع به منافع داریم ، و می گویداگرتو قبول نکنی یک رذلی را "رضاخان"برشمامسلط می کنیم
وبااین وجود،سفیر ناامیدنمی شود،به میرزا دوهفته فرصت می دهد که فکرهایتان رابکنید وخبرم کنید
ومی گوید که من دراین مدت درکرمانشاه،،بصره وهندوستان"کلکته" هستم،اگرجواب مثبت بدهیدماکاررابدست شمامی هیم
آیت الله بهجت می گوید،بعداز اینکه میرزا دست رد به سینه سفیرانگلیس زده،آنهارضاخان راپیدامی کنند.
خودرضاخان ازانتظارات دولت انگلیس وتعهداتش، تعرف می کند:
یک روزی درجلسه ای که درمنزل تیمورتاش باحضور مسئولین کشوربرگزارشده بود که آیت الله مدرس نیزشرکت داشته ،رضاخان به مدرس می گوید:
من پس ازانجام اقداماتی ،به انگلیسی ها قول داده ام واگربه تعهداتم عمل نکنم مرااعدام می کنند .
منبع: کتاب «زمزم عرفان»یادنامه آیت الله بهجت صص۳۷۷
میرزاکوچک خان سرش ۲۰سال جداازپیکرش بود.
میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۹ شمسی در رشت به دنیا آمد و سالهای نخست عمر خود را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالحآباد رشت و مدرسه جامع آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد و در این مدرسه با استادش خلخالی آشنا شد. سخنان معلم روشنبین و آزاده شعله در جان شاگرد انداخت و او را در افکار و اندیشههای عمیقی فرو برد که چگونه میتواند جامعه را از آلودگیها و زشتیها پاک کند.
میرزا برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و در مدرسه محمودیه دروس حوزه راادامه داد ولی از اوضاع و احوال اجتماعی غافل نبود. میرزا در آن زمان احساس کرد که هنگام تلاش و کوشش فرارسیده و هرگونه فعالیتی برای روشن کردن افکار عالمه و مبارزه با زور و استبداد در سرنوشت مملکت تاثیرگذار خواهد بود و به همین دلیل به زادگاه خود رشت بازگشت و در بین طلاب مدرسه حاجی حسن تبلیغات را آغاز کرد.
همزمان با مراجعت میرزا به رشت عدهای از مشروطهخواهان تهران در سفارت عثمانی تحصن کردند و میرزا نیز عدهای از آزادیخواهان را با خود هماهنگ کرده و در کنسولگری عثمانی به تحصن پرداخت و در همین موقع انقلاب رشت رخ داد و آزادیخواهان گیلان با کمک مجاهدان ارمنی، گرجی و قفقازی آقابالاخان سردار افخم حاکم گیلان را به قتل رسانده و زمام امور گیلان را به دست گرفتند.
میرزا مبارزی واقعی و مجاهدی حقیقی بود که عمر خود را در مبارزات آزادیخواهانه گذراند و بسیاری از نویسندگان و مورخان او را به عنوان مردی آزادیخواه، بلند همت، با ایمان، میهنپرست، روشنفکر و مبارز مورد ستایش قرار دادهاند.
میرزا کوچک در سال ۱۲۸۶ شمسی در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه تهران شد و همزمان با اوجگیری نهضت مشروطه در تهران شماری از آزادیخواهان رشت کانونی به نام مجلس اتحاد تشکیل دادند و افرادی را به عنوان فدایی گرد هم آوردند. میرزا کوچکخان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادیخواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست
و در سال ۱۲۹۴ شمسی به جای مجلس اتحاد «هیئت اتحاد اسلام» را استفاده از یک گروه ۱۷ نفری در رشت تشکیل داد و بیشتر افراد این گروه روحانی بودند و میرزا کوچکخان عضو موثر آن بود. این هیئت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و میرزا کوچک خان رهبری آن را بر عهده گرفت و پس از اشغال نواحی شمالی ایران از طرف ارتش روسیه تزار، هیئت اتحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزاری پرداخت .
یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما (شهرستان صومعه سرا )رامرکز کار خود قرار داد و در آنجا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیئت اتحاد اسلام پس از چندی به کمیته اتحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به ۲۷ نفر افزایش یافت و رهبری این کمیته را میرزا بر عهده گرفت و تا پایان سال ۱۲۹۶ شمسی بخش وسیعی از گیلان و مازندران، طارم، آستارا، تالش و تنکابن زیر نفوذ کمیته اتحاد اسلام درآمد که بعدها این کمیته با نام «نهضت جنگل» یا «حزب جنگل» شناخته شد. میرزا کوچک پایههای نهضت جنگل را بنا نهاد و عدهای از مردان فداکار به منظور مبارزه با استبداد و بیعدالتی و اخراج بیگانگان از کشور با یکدیگر متحد و همپیمان شدند. برای از بین بردن نهضت جنگل وثوقالدوله اقدامهای زیادی به کار برد و نامه تأمین برای میرزا کوچک خان نوشت ولی میرزا نپذیرفت و پس از درگیریهای فراوان عدهای از سران نهضت از تسلیم نیروهای دولتی در رشت شدند.
در این درگیری شماری از افراد میرزا کشته شدند و دکتر حشمت(همرزم میرزا) نیز دستگیر و در دادگاه نظامی در چهارم اردیبهشت ۱۲۹۷ هجری شمسی محکوم به اعدام شد و دیگر مبارزان ابتدا به تهران و سپس به «کلات نادری» اعزام و زندانی شدند.
مرگ دکتر حشمت روحیه مبارزان نهضت جنگل را تضعیف کرد و میرزا به منظور تقویت روحیه مبارزان و جلوگیری از فرار و تسلیم نفرات دولتی آنها را در گاوبن به دور خود جمع و تشویق به ادامه مبارزه کرد. با ادامه جنگ و عقبنشینی به نقاط دور و ناشناس وضع جنگلیها چنان سخت و دشوار بود که دیگر میرزا نیز افراد را به مقاومت دعوت نمیکرد و بر اثر فشار و مصائب شدید نفرات از اطراف میرزا پراکنده شدند و هشت نفر باقی ماندند.
قوای دولت همه جا در کمین میرزا بود و راهها را زیر نظر داشت و از آنجا که مذاکرات صلح با جنگلیها به نتیجه نرسید نیروهای دولتی به تعقیب جنگلیها پرداختند. برخی از نیروها متفرق، تسلیم و تعدادی نیز کشته شدند و میرزا به همراه یار وفادار خود «گائوک» که توسط گروههای سرباز تحت تعقیب بودند به هنگام فرار گرفتار برف و طوفان و سرمای سخت شده و در گردنه گیلوان از پای درآمدند.
فردی به نام «کرم» که از خلخال عازم گیلان بود میرزا و همراهش را در آخرین لحظات زندگی در بین تودههای برف پیدا کرد و کرم که میرزا را شناخته بود با سرعت به خانقاه نزدیکترین دهکده رفت و با کمک مردم اجساد بیجان میرزا و گائوک را به دهکده حمل کردند.
سالار شجاع برادر امیر مقتدر تالش با اطلاع از وضعیت میرزا به همراه چند نفر از سواران مسلح به خانقاه رفت و در برابر دیدگان اشکآلود روستائیان به «رضا اسکستانی» یکی از افراد خود دستور داد تا سر میرزا را از بدن نیمه جان او جدا کند.
جسد بدون سر در بین شیون و زاری مردم در گورستان دهکده خانقاه به خاک سپرده
سر سردار جنگل توسط سالارشجاع به رشت حمل شد و سپس سر بریده میرزا را در کنار سربازخانه به مدت چند روز به معرض تماشای اهالی قرار دادند و خالو قربان سربریده میرزا را برای خوش خدمتی به رضاخان سردار سپه هدیه داد.
رضاخان دستور داد تا سربریده میرزا در گورستان حسنآباد دفن شود و پس از مدتی «کاسآقا حسام » دوست صمیمی و یار قدیمی میرزا مخفیانه سر میرزا را از گورکن گرفته و به رشت آورد و در محله سلیمانداراب رشت دفن کرد.
سربریده میرزابعداز۲۰سال به بدنش ملحق شد
پس از کنارهگیری رضاشاه در شهریور۱۳۲۰ ارادتمندان میرزا بدن میرزا را از دهکده خانقاه به رشت منتقل کردند و در جوار سر او به خاک سپردند و امروز مزار میرزا کوچک خان جنگلی در محله سلیمانداراب رشت میعادگاه عاشقان این مرد مبارز است. نهضت جنگل با شهادت میرزا خاموش شد ولی خاطره فداکاریها و جانبازیهای مجاهدان جنگل به ویژه رهبر نهضت جنگل میرزا کوچک هرگز فراموش نشد. مشاور رئیس جمهور درامور روحانیت حجتالاسلام محمدناصر سقای بیریانیز در گفتوگو با خبرنگار فارس میرزا کوچک را نماد روحانی بیدار، عالم، آگاه و سلحشور در تاریخ ایران معرفی کرد. وی گفت: بعد سلحشوری و شجاعت میرزاکوچک در نهضت جنگل بروز پیدا کرد و موجب شد تا به جرگه آزادیخواهان بپیوندد.
وی با بیان اینکه میرزاکوچک نماد یک روحانی مبارز، بیدار، آگاه، عالم و سلحشور در تاریخ ایران است، افزود: میرزا شخصا تفنگ در دست گرفت و در برابر استعمار روس و انگلیس ایستاد. سقای بیریا با بیان اینکه مجتهدانی مانند میرزا در تاریخ ایران زیاد هستند، بیان داشت: نواب صفوی، میرزای شیرازی و اسدآبادی از مجتهدانی بودند که به طور مستقیم وارد عرصه مقاومت علیه استعمار شدند. وی قیام میرزا را برای تقویت دولت و حفظ مملکت دانست و تصریح کرد: این استعدادها و توانمندیهای روحانیون موجب شده تا پس از انقلاب حول محور دیدگاههای حکومتی امام راحل مطرح شوند و در پستهای دولتی و اجرایی حضور یابند.۸ آذر ۱۳۸۹فارس
امام خمینی درسن به گیلان آمده بود وبامیرزاهم دیداری داشته بود
روح الله متولد۱۲۸۱ ازنوجوانی مبارز مسلح بود
امام خمینی به "میرزاکوچک" علاقمندبود وبااوملاقات هم داشته
امام خمینی در سالهای نوجوانی تحولات مربوط به نهضت جنگل را با دقت دنبال و حتی اقدام به سرودن شعر در وصف میرزا کوچکخان میکرده است.
شعرامام خمینی دروصف میرزاکوچک خان
نقل است روزی برادرش مرتضی قصیدهای در لابهلای دفتری که مادرشان مخارج خانه را در آن مینوشت پیدا میکند و متوجه میشود که متعلق به روحالله است.
ازروح الله او سؤال میکند که این شعر در وصف چه کسی است؟
روحالله پاسخ میدهد: «برای میرزا کوچکخان که چندی پیش مهمان ما بود.»
مرتضی(برادرش) با تعجب میپرسد: «خود میرزا!؟»
خواب امام برای میرزا
روحالله پاسخ مثبت میدهد. در این هنگام دایهٔ روحالله، ننه خاور، دخالت میکند و اینگونه توضیح میدهد: «یک ماه پیش دیدم روحالله خیلی سرحال است. گفتم از وقتی که مادرتان به رحمت خدا رفته شما غمگین هستید. چطور امروز اینقدر سرحال هستید؟ برایم خواب شب گذشتهاش را تعریف کرد: «شب بود، اما خورشید همچنان در آسمان بود. این خانه نیز جنگل بود. جنگلیها با اسب به این خانه آمدند و میرزا نیز در میان آنها بود. برایش چای آوردم، لبخندی زد. سپس بیآنکه چیزی بگوید خداحافظی کرد و رفت.»
تمایل به پیوستن نهضت جنگل
نشانههای دیگری وجود دارد که نشان میدهد خمینی در نوجوانی علاقه و اعتقاد زیادی به رهبر نهضت جنگل داشتهاست. او همواره برای سلامتی آنها دعا میکرد و یک بار به برادرش پیشنهاد پیوستن به آنها را داد.
سفرامام خمینی به گیلان برای دیدارمیرزاکوچک
می گویندکه روحالله در آن سنین یک بار در فرصتی که پیش میآید به جنگل-گیلان- سفر میکند و پایگاه میرزا را از نزدیک میبیند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این مطالب بنقل ازکتاب «خمینی روح الله: زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات» مؤلف:سیدعلی قادری می باشد، بااندکی اصلاحات ویرایشی ،انتخاب تیترهم ازاینجانب است.
ناشراین کتاب
دکتر سید علی قادری معاون پژوهشی اسبق موسسه تنظیم و نشر آثار امام که دارای آثارارزشمنددیگری درموردابعادمختلف امام خمینی به رشته تألیف درآورده است
مردی که با استعمار شرق و غرب مبارزه کرد تا ایران زیر بار سلطه هیچ اجنبیای نباشد.
لشکر۳۰۰۰نفری میرزاکوچک خان جنگلی
۹۶ سال قبل در چنین روزی در گردنههای برفگیر تالش منطقه، سرش را از بدنش جدا کردند تا نام میرزا کوچک خان جنگلی برای همیشه در تاریخ ایران زنده بماند؛ مردی که با استعمار شرق و غرب مبارزه کرد تا ایران زیر بار سلطه هیچ اجنبیای نباشد.
خسرو معتضد( کارشناس تاریخ ):درمصاحبه باجام جم
چه ویژگیهایی باعث شده تا میرزا کوچکخان جنگلی به یکی از شخصیتهای مطرح معاصر تبدیل شود؟
میرزا کوچک خان شخصیتی به معنای واقعی کلمه میهندوست و مذهبی بود. روی مذهبی بودن وی تاکید میکنم، چون برخی به ناروا میگویند او کمونیست بوده، اما میرزا کوچک خان هرگز تفکر و گرایش کمونیستی نداشته است،
کمونیستهایی آلمان شرقی خیلی تلاش کردندکه میرزاکوچک راغیرمذهبی معرفی کنند، حدود ۵۰ مقاله نوشتهاند که میرزا کمونیست است،که ادعای آنها، کذب است.
برخی نویسندههای چپگرای وطنی هم تلاش کردهاند او را به خود پیوند بزنند، درحالیکه طبق اسنادی که موجود است، «میرزا هیچوقت گرایشهای چپ نداشته است. او همچون «شهید مدرس» وطن دوستِ دینی بود».
میرزا در مقابل انگلستان، روسیه تزاری، کمونیستها و دولت مرکزی که در تهران بود، ایستادگی کرد .
علت محبوبیت میرزاکوچک خان؟
چون میرزا جانش رادرحمایت ازمردم ودفاع ازوطن فداکرد. روسها که به ایران آمدند، بازار قزوین و اردبیل را آتش زدند و مزاحم جان، مال و ناموس مردم میشدند و میرزا با ۳۰۰۰نفرنیروهای مسلحی که داشت با آنها مبارزه جانانه ای کرد.
میرزا مقابل قرارداداستعماری وثوقالدوله ایستاد و همیشه از منافع ملی دفاع کرد برای همین بین مردم محبوبیت ویژهای داشت.
دو کتاب درباره میرزا و اقداماتش سندیت درستی دارد؛ یکی کتاب اسناد دولتی ایران و دیگری کتابی است که انگلیسها نوشتهاند. سرکنسولگری انگلیس در رشت، گزارشهای روزانهای نوشته که در آنها بدرستی میرزا را توصیف کرده است.
الگوگیری «فیدل کاسترو» از میرزاکوچک خان
میرزا آزادیخواهی بود که به هیچ کشوری وابسته نبود نه به روسیه تزاری و نه انگلیس، هر چند این دو به میرزا پیشنهادهای خیلی وسوسهانگیزی هم میدادند که از مبارزه دست بردارد اما مبارزانی مثل ستارخان، باقرخان و میرزا کوچک خان به هیچ عنوان از مبارزه دست برنمیدارند و امتیازات کشورهای بیگانه را قبول نمیکنند.
میرزا متدین و نماز خوان بود و به مبارزه مسلحانه از نوع پیشرفته و نظاممند اعتقاد داشت. آن زمان برای نیروهایش لباسهایی را به خیاطان تهران سفارش داد که به «لباس ناپلئونی »معروف بودند،
میرزا و سربازانش همپیمان شدند تا آزادی ایران از دست نیروهای اجنبی، ریش و موی خود را کوتاه نکنند! برای همین ظاهر آنها متحدالشکل شد! روشی که ۳۰سال بعد «فیدل کاسترو» و نیروهایش هم از آن استفاده کردند.
میرزا کوچک خان، از نظر اخلاقی آدم شریف و پاکی بود. او به مشروب لب نمیزد و به همین دلیل با یکی از یاران نزدیکش به نام احسانالله خان دوستدار، دچار مشکل شد، چون او هم مشروب میخورد و هم تریاک میکشید!
« میرزاکوچک» پیشنهادروس راردکرد
روسها بارها به میرزا پیشنهاد کردند به این کشور برود و با امتیازات خوبی که به او میدهند، زندگی کند اما او هرگز هویت خود را نادیده نگرفت و تا پای جان مبارزه کرد. خارجیها در کتابهایی که درباره میرزا نوشتهاند از او به عنوان ایرانی و انقلابی شرافتمند یاد کردهاند که یکی از آنها ژنرال دنسترویل انگلیسی بوده که گفته است او از ناموس، جان و مال مردم ایران دفاع میکرد./آذر ۱۳۹۶تابناک بنقل ازجام جم.بااندکی اصلاحات
توضیح نگارنده-پیراسته فر:فیدل کاسترو متولد۱۹۲۶میلادی(۱۳۰۵شمسی) ازسال ۱۹۵۶میلادی(۱۳۳۵شمسی)مبارزات خودرا با گروهی ۸۱ نفره آغازکرد،از ۱۹۵۹ تا ۱۹۷۶ میلادی به عنوان نخستوزیر کوبا و از از ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۸ میلادی بهعنوان رییسجمهور-رهبر-کشورکوبابود ودر۶ آذر ۱۳۹۵درگذشت.