آیت الله ریشهری در خاطراتشان نوشت: ابتدای تشکیل وزارت اطلاعات(۱۳۶۳) امام من را خواستند و گفتند موضوع سیدمهدی هاشمی را پیگیری کنید ودرتابستان ۱۳۶۴مجدداً مرااحضارکردندوخواستارپیگیری شدند.
ماجرای«نامه امام خمینی به آیت الله منتظری» ۶/۱(عزل آیت الله منتظری)
۶ فروردین ۱۳۶۸ حضرت امام خمینی یکی از تصمیمات مهم خویش در دوران رهبری را آن هم در آخرین سال حیاتش اتخاذ کرد و آن مسئله «عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری» بود.
آیت الله منتظری از شاگردان امام خمینی و مبارزان انقلاب اسلامی بود که در سال ۱۳۶۴ با انتخاب مجلس خبرگان رهبری بهعنوان قائممقام رهبری انتخاب شد؛ اگرچه مسئولیتی با این عنوان در قانون اساسی وجود نداشت.
امام خمینی در دیداری هم که اعضای مجلس خبرگان پس از این انتخاب با ایشان داشتند، سخنی از آیت الله منتظری بهمیان نیاوردند و در این باره سخن نگفتند.
یک سال پس از انتخاب آیتالله منتظری به قائممقامی رهبری، «سیدمهدی هاشمی»(برادر داماد آیتالله منتظری) دستگیر شد. سیدمهدی هاشمی پیش از انقلاب اسلامی بهجرم قتل آیتالله شمسآبادی به زندان افتاد و بهدلیل اینکه با ساواک همکاری داشت، حکم اعدامش تخفیف یافت. او با انقلاب اسلامی توانست از زندان خارج شود و با حمایتهای آیتالله منتظری مسئولیت نهضتهای آزادیبخش سپاه را در دست بگیرد. او همچنین گروهی را در قهدریجان اصفهان با نام «ضربت» تشکیل داد که با استفاده از موقعیت بیت آیت الله منتظری که برادرش اداره آن را بهعهده داشت، حرکات مشکوکی انجام داد و حتی به مخفی کردن تعداد بسیاری اسلحه، سرقت اسناد از ادارات و ترور و آدمربایی پرداخت.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«آیت الله شمسآبادی»کیست؟
مرحوم آیتالله ریشهری وزیر وقت اطلاعات درباره دستگیری «حجت الاسلام سید مهدی هاشمی» و ارتباط او با آیت الله منتظری گفته است: «ما برای اینکه با پشتوانه قوی جلو برویم، موضوع را با امام در میان گذاشتیم و از ایشان سؤال کردیم که "آیا اجازه میدهید اقدامات لازم را انجام دهیم یا خیر؟". امام فرمودند "جلو بروید و ببینید ماجرا چیست". ما تصور میکردیم آقای منتظری در این موضوع با ما همراه شوند و در جهت رسیدگی به اقدامات غیرقانونی این افراد با ما همکاری داشته باشند... اما وقتی این موضوع را با ایشان مطرح کردیم، دیدم آقای منتظری خیلی عادی برخورد میکنند و بهنوعی کارهای این افراد را توجیه میکند. ایشان گفتند "مدارک را به من بدهید". مدارک را به ایشان دادیم و بعدها متوجه شدیم آقای منتظری مدارک را به سیدمهدی هاشمی تحویل داده تا از جریان پروندهها باخبر باشد».
حجت الاسلام سید مهدی هاشمی(روبروی سردارسیدیحیی صفوی )
علیرغم دستگیری سیدمهدی هاشمی، اما آیتالله منتظری همچنان از او حمایت میکرد و میگفت: «سیدمهدی آدم درستی است و او را فردی سودمند میشناسم». او حتی در این رابطه نامهای ۹صفحهای نوشت که پس از برگزاری جلسهای با حضور رؤسای قوای سهگانه و سیداحمد خمینی خدمت امام، بهظاهر با شنیدن توضیحات حاضران در مورد«حجت الاسلام سید مهدی هاشمی» و عملکرد خود، سخنان آنان را پذیرفت، اما دوباره به حمایت از سیدمهدی هاشمی پرداخت. در نهایت سیدمهدی هاشمی بهجرم چندین فقره قتل و اقدامات دیگری به اعدام محکوم شد و حکم اعدامش در تاریخ ۶ مهر ۱۳۶۶ بهاجرا در آمد.
حجت الاسلام سید مهدی هاشمی(نفردوم ازراست)
آیتالله منتظری همچنین در سال ۱۳۶۷ با دستور اعدام زندانیان منافقی که با مجریان عملیات فروغ جاویدان(مرصاد) همراه بودند و قصد سرنگونی نظام را داشتند مخالفت کرد و به حمایت از آنان پرداخت.
در نهایت امام خمینی در تاریخ ۶ فروردین ۱۳۶۸ نامه مهمی خطاب به آیت الله منتظری نوشتند که متن آن نامه بهشرح ذیل است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که "نظر تو را شرعاً بر نظر خودم مقدم میدانم، خدا را در نظر میگیرم و مسائل را گوشزد میکنم". از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.
شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان، نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. بهقدری مطالبی که میگفتید دیکتهشده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم، مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.
در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام میدادید که "او را نکشید". از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که برای شما پول میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.
بحمدالله از این پس شما مسأله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید ــ که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند ــ با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
۱- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
۲- از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
۳- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴- نامهها و سخنرانیهای منافقین که بهوسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ــ روحی له الفدا ــ و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدمی خوبی میدانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیبمان پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکتهشده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند، نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست او است.والسلام یکشنبه ۱۳۶۸/۱/۶روح الله الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، ج۲۱، ص ۳۳۰)
متن این نامه البته در آن زمان با اصرار آیتالله خامنهای و برخی دیگر از دلسوزان انقلاب، از سوی امام خمینی انتشار علنی نیافت تا سال ۱۳۷۶ و بعد از سخنرانی جنجالی آیتالله منتظری در ۲۳ آبان ۱۳۷۶ که از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام وجود چنین نامهای علنی شد. /
انصاری اذعان کرد: نامهنگاریهایی که اتفاق افتاد، اوج این حوادث بود. اطرافیان آقای منتظری فصل بازگو کردن و افشاکردن برخی از قضایایی که نباید افشا میکردند را در رسانههای خارجی و ضدانقلاب باز کردند و به نظر من امام احساس کردند که این جایگاهی است که باید امام ورود پیدا کنند.
وی افزود: امام در عین اینکه میخواستند ایشان را تکریم کنند و جایگاه علمی ایشان محفوظ بماند. به نظرم امام به تکلیفشان عمل کردند و این تکلیف هم به نظرم یک تکلیف سخت تاریخی برای امام بود.
محمدعلی انصاری: نامه ۶/۱امام خمینی را من به قم بردم وتحویل آیت الله منتظری دادم و وصیتنامه امام خمینی راپس گرفتم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:محمدعلی انصاری دربرنامه حضور(تلویزیون)
مجموعه «حضور» در برنامه (۲۶ خرداد ۱۴۰۲)ایام سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی در حسینیه جماران، میزبان «حجتالاسلام محمدعلی انصاری» یکی از یاران نزدیک و عضو دفتر حضرت امام بود.
الف (۲۷ خرداد ۱۴۰۲)نوشت:«حجتالاسلام محمدعلی انصاری»(یکی از یاران نزدیک و عضو دفتر حضرت امام) با بیان اینکه نامه ۶/۱ را من به قم بردم، گفت: قبل از آن نامه، من یکبار خدمت ایشان رفتم و از طرف امام به ایشان عرض کردم که امام فرمودند وصیتنامههای من را بدهید. دوتا وصیتنامه حضرت امام به ایشان داشتند. یک وصیتنامه عمومی و یک وصیتنامه خاص. من وصیتنامهها را از ایشان گرفتم. ایشان هم خیلی متعجب شدند و گفتند چه شده؟ که گفتم امام دستور دادند وصیتنامهها را بگیرم.
«محمدعلی انصاری»گفت:آیت الله منتظری «وصیتنامه عمومی امام خمینی» را خیلی راحت تحویل داد ولی یک «وصیتنامه گاوصندوقی(خصوصی)» بود که ایشان اصرار داشتند که بپرسند آیا باید این هم تحویل داده شود که من به ایشان عرض کردم امام تأیید کردند که «هر۲ وصیتنامه امام خمینی» را برگردانید و من هر ۲ را گرفتم و خدمت امام دادم. مرحله بعدی نامه ۶/۱بود که هنوز منتشر نشده بود.
یار امام و انقلاب گفت: من در آن ایام که ایام عید بود و چون امام کارهایشان تعطیل میشد، ما با خانواده برای تفریح به اطراف تهران میرفتیم، به تهران آمدیم و همین که وارد جماران شدیم، گفتند آقا کجایی؟ امام دنبال شما هستند. من خدمت حاج احمدآقا رسیدم و ایشان گفتند امام این نامه را نوشتند و شما این نامه را به شخص آقای منتظری برسانید.
انصاری بیان داشت: رسیدم خدمت آقای منتظری و ایشان هم اظهار لطف کردند و با عرض معذرت نامه را خودم به ایشان دادم. حالا اینکه میگویند نامه را فرد دیگری نوشته و حاج احمدآقا داده است، خیر. نامه را خود بنده گرفتم و به ایشان تحویل دادم.
تشکر امام خمینی از روشنگری انصاری درباره قضایای عزل آقای منتظری
عضودفترامام افزود: بعد هم آن قضایایی که اتفاق افتاد، نامه ۸/۱ و حوادث دیگر، در اوج این حوادث من به دانشگاه تهران رفتم و آنجا سخنرانی کردم و آنجا ماجرای این نامه و سایر قضایا را با دانشجویان مطرح کردم که صحبتهای من در روزنامهها منتشر شد. یک روز بعد که من خدمت امام رسیدم، امام از صحبتهای من تشکر کردند و حاج احمدآقا هم به من گفتند امام تشکر کردند و فرمودند فلانی صحبتهای خوبی کرده است. صحبتهای من در روزنامهها هست و عین وقایعی بود که اتفاق اتفاد.
«حاج احمدآقا» تعمداً نمیخواست در مقابل «حاج سید مصطفی»(برادرش) مطرح باشد
«حجت الاسلام محمدعلی انصاری» با اشاره به شخصیت والای مرحوم حاج احمدآقا تصریح کرد: همه انتظار داشتند حاج آقامصطفی نقش کلیدی در کنار امام یا بعد از امام برعهده داشته باشند. جایگاه مرحوم حاج آقا مصطفی هم به لحاظ علمی و هم از نظر سیاسی و علاقه زیاد امام به ایشان، جایگاه خاصی بود. تا زمانی که مرحوم حاج آقامصطفی بودند، مرحوم حاج احمدآقا در عین جوش و خروش و مسئولیتهای مهم داخل کشور، باید گفت نقش در سایهای داشتند و شاید اصلاً تعمداً نمیخواستند شخصیت ایشان در مقابل حاج آقامصطفی مطرح شود.
وی افزود: ولی در همان دوران پایانی عمر حاج آقا مصطفی، مرحوم حاج احمدآقا با خانواده به نجف میروند و به حضرت امام میپیوندند. به تعبیر یادگار امام آیتالله حاج حسن خمینی، از آن موقع خانواده مرحوم حاج احمدآقا و خود حاج احمدآقا عضو خانواده امام میشوند؛ یعنی خانواده امام و سر سفره امام.
انصاری بیان داشت: تا آنکه شهادت حاج آقا مصطفی پیش میآید و بعد از آن حاج احمدآقا شخصیت واقعی خود را در عرصههای ارتباطات و دانشجویان خارج از کشور و داخل کشور بروز داد. گرچه پنهان است ولی به نوعی همه حوادث به نوع شخصیت و راهبرد شخصیت مرحوم حاج احمدآقا گره میخورد و ایشان در کنار امام میمانند. قصه اخراج امام از نجف و رفتن به مرز کویت و بعد فرانسه و بعد از آن ایران ادامه مییابد.
وی ادامه داد: خود حاج احمد آقا، اخلاق جدی داشت که نشأت گرفته از اخلاق امام بود که اصلاً در پی مطرح شدن و نام بردن از ایشان نبود. ایشان همیشه خودشان را در ظل امام میدیدند و همیشه میگفتند من باید سپر بلای امام باشم و خوب میدانستند که امام با همه اقتدار و تسلطی که بر اوضاع دارند، ولی خواه ناخواه دشمنیها و کینهتوزیها و مخالفتهای حوزه و جریانات سیاسی، متوجه امام و برجسته میشود لذا حاج احمدآقا در عین گمنامی در عرصه مستقیم این حوادث بودند تا کاری کنند که شدت این حوادث گرفته شود و به امام آسیب وارد نشود و امام بتوانند تصمیمات خود را عملی کنند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آیت الله ریشهری در خاطراتشان نوشت: ابتدای تشکیل وزارت اطلاعات، امام من را خواستند و گفتند موضوع سیدمهدی هاشمی را پیگیری کنید.»، پس از مدتی پرسیدند «کاری کردید؟»، من گفتم «هنوز نه»". ایشان مجدداً تأکید میکنند و در نتیجه آقای ریشهری چندنفر محدود از وزارت را مأمور پیگیری این مسئله میکنند.
سال ۱۳۶۳ هم که وزارت اطلاعات تشکیل شد، طبیعتاً مجموعه حدود یک سال درگیر نقل و انتقال نیروها و پروندهها و مسائل تشکیلاتی بود، مگر مأموریتهای روتین که بهقول معروف آش با جاش منتقل شده بود و کار داشت جلو میرفت، مسئله آیتالله منتظری جزو این موضوعات نبود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«چگونگی تأسیس وزرات اطلاعات»
شهید«محمدعلی رجایی،«محمدمهدی ربانی املشی رودسری»و«محمدمحمدی ری شهری»
«آیت الله محمدمحمدی ری شهری:پس از اخذ رای اعتماد مجلس شورای اسلامی در تاریخ ششم شهریور ۱۳۶۳ ،حکم انتصاب اینجانب به سمت وزیر اطلاعات از سوی نخستوزیر(میرحسین موسوی) صادر شد؛ بدین سان تاسیس وزارت اطلاعات آغاز شد(تاقبل ازآن کارهای اطلاعات را سپاه انجام می داد)
خبرگزاری مهر(۶ فروردین ۱۴۰۱،)نوشت:تابستان سال ۱۳۶۴ بود که آقای ریشهری برخی از دوستان طلبه را دعوت کردند و گفتند :من خدمت امام بودم و ایشان من را فقط برای همین موضوع خواستند که بگویند «من نگران قم و دفتر آقای منتظری و مسائل حاشیهای این مجموعه مثل مدارس و طیف سیدمهدی هاشمی هستم، شما موظفید این مسئله را پیگیری کنید»
مرحوم آیتالله ریشهری این ماجرا را در خاطرات خود اینگونه نقل کرده است: «عصر یکشنبه ۶۸/۱/۶، دفتر امام از آیتالله خامنهای و آقای هاشمی میخواهد که نامه یاد شده را به آقای منتظری در قم برسانند.
همچنین مجلس خبرگان تشکیل شود و به دستور امام، در خصوص عزل آقای منتظری تصمیمگیری نماید. لذا آیتالله خامنهای، آیت الله مشکینی، آیتالله امینی، آیتالله مؤمن و آیتالله طاهری خرمآبادی در دفتر آیتالله هاشمی رفسنجانی، جلسهای را ترتیب میدهند که در این باره تصمیم گیری کنند.»
در ادامه این روایت آمده است: «در آن جلسه جمع مذکور به این نتیجه میرسند که ابلاغ چنین نامه تندی به آقای منتظری و تشکیل مجلس خبرگان برای عزل ایشان، مصلحت نیست و لذا تصمیم میگیرند که خدمت امام برسند و نظر خود را به امام بگویند. شب هفتم فروردین ۶۸، نام بردگان به استثنای آقایان مؤمن و طاهری، خدمت امام میرسند و نظر خود را میگویند و از ایشان میخواهند که از ارسال نامه به آقای منتظری منصرف شود و به گفته حاج احمدآقا، چنان که پیش از این گفته شد- لااقل، موضوع سلب عدالت را از نامه حذف کنند.» (سنجه انصاف، ص ۲۷۹-۲۸۰)
در جلسهای که هیئت رئیسه مجلس خبرگان جهت وساطت مبنی بر عدم پخش نامه ۶۸/۱/۶ و یا حداقل حذف قسمت سلب عدالت خدمت امام رسیده بودند، ایشان میفرمایند: «در وضعیت فعلی حجت بر من تمام شده و اگر روزی مملکت دست آقای منتظری بیفتد، نزدیکان و محرکان ایشان مملکت را قبضه میکنند و سپس خود او را میکشند. من وظیفه دارم انقلاب را نجات دهم. کسی که یک بیت را نمیتواند اداره کند، چگونه میتوان یک مملکت را به او سپرد.» (سنجه انصاف، ص ۲۷۹-۲۸۰)
امام خمینی با عدم پخش نامه ۶۸/۱/۶ در رسانهها و حذف موضوع سلب عدالت موافقت میکنند؛ اما نه به این معنا که آقای منتظری از عدالت ساقط نیست. ایشان درباره این مسئله گفتهاند: «البته اینکه من نامه ۶۸/۱/۶ را پس گرفتم، نه اینکه پشیمان شدم و نه اینکه اصرار شما مرا وادار کرد که این نامه را پس بگیرم، فقط ترسیدم که با پخش این نامه، خون مردم به جوش بیاید و بریزند و آقای منتظری را بکشند…» (از جدایی تا رویارویی، ص ۶۵)
تشکیک منتظری در صحت و محتوای نامه امام خمینی
همانطور که پیش از این گفته شد، آقای منتظری در بخشهایی از خاطرات خود، درباره اینکه نامه ۶۸/۱/۶ دستنوشته امام خمینی باشد تشکیک ایجاد کرده و همچنین به نقد متن و محتوای آن پرداخته است.
وی در قسمتی از این خاطرات گفت: «… متن آن هم با واقعیات، جور درنمیآید و مضطرب است». در جای دیگر گفته: «واقع امر، این است که با توجه به شناختی که من از امام دارم و سالهای زیاد، با ایشان معاشر بوده [ام]، بههیچوجه نمیتوانم قاطعانه بگویم که این نامه از ایشان است. من سالها با ایشان محشور بودهام و ایشان فردی باتقوا و عارف بودند و در این گونه مسائل، احتیاط میکردند و حاضر نبودند به کسی ظلم شود…»
روایت مرحوم آیتالله ریشهری از علت عزل منتظری
دلایل فراوانی وجود دارد که ثابت میکند نامه مذکور، از سوی امام خمینی (ره) صادر شده و تشکیک آقای منتظری و هوادارانش در این باره، سند و پشتوانهای ندارد. اما برای اثبات این ادعا، اظهارات و مکتوبات مرحوم «آیتالله محمدی ریشهری» به عنوان کسی که زمان برخورد امام با آقای منتظری و همچنین در برهه ارتحال امام و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری نظام، «وزیر اطلاعات» بوده است، مرجع قابل اعتماد و محکمی به شمار میرود.
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری که در پروندههای مرتبط با آقای منتظری از نزدیک با امام خمینی در ارتباط بوده و همچنین اشراف قابل توجهی به موضوعات سیاسی و اطلاعاتی در تحولات آن برهه داشت در گفتگویی با پایگاه اطلاعرسانی KHAMEMNEI.IR ضمن بیان روایتی دست اول در رابطه با علت عزل آقای منتظری توسط امام خمینی، گفت: «آقای منتظری در ۲۲ بهمن ۶۷ دستاوردهای انقلاب اسلامی بهویژه جنگ تحمیلی را بهشدت زیر سوال برد. هم رسانهها گفتند و نوشتند و هم در آخرین دیدارهایی که بنده با امام خمینی داشتم همین صحبتها شد…»
وی بیان کرد: «یک خاطره تاریخی هم بگویم؛ به امام عرض کردم که آقا این حرفها چیست که آقای منتظری میزند و در همهی رسانهها و تلویزیون و رادیو هم پخش میشود!؟ ایشان خیلی ناراحت شدند. حاج احمدآقا هم نشسته بود. آنجا امام فرمودند که دیگر صحبتهای آقای منتظری رسانهای نشود. حاج احمدآقا به بنده رو کردند و گفتند آقا من حرفی به شما نگفتم که اینها را به امام بگو! گفتم بله؛ من الان دارم خودم میگویم و از این حرفهای آقای منتظری تعجب میکنم.»
فقط امام خمینی، نبوغ سیاسی آیتالله خامنهای را شناخت
آیتالله ریشهری تصریح کرد: امام به این جمعبندی رسیدند که مشکل بیش از آن است که آقایان تصور میکردند و بیش از آن است که منتقل میشد؛ «کسی که شمّ سیاسی داشته باشد و از نزدیک با امام (ه) رفتو آمد داشته باشد، میداند که امام یک نابغهی سیاسی بودند. نه اینکه ایشان هوش سیاسی داشت، نابغهی سیاسی بودند. امام شناخته نشدند. به غیر از مقامات عرفانی، فقهی، اصولی و به غیر از مقامات معنوی که باب دیگری هستند، امام یک نابغهی سیاسی بودند که شناخته نشدند. و رهبر فعلی هم شناخته نشدهاند. فقط امام رحمهالله ایشان را شناختند. و امام رحمهالله فهمیدند که ایشان بعد از خودشان به درد رهبری میخورند.»
وی خاطرنشان کرد: «امام خمینی میدانست اگر بعد از ایشان، آقای منتظری زمام امور را به دست گیرد همه چیز عوض میشود. این مطلب را یکی از نزدیکان آقای منتظری خصوصی قبل از مطرح شدن مسئلهی مهدی هاشمی و قبل از اینکه این حرفها پیش بیاید، به من گفت. این شخص به من گفت که انقلاب باید از ریشه عوض بشود! این عین حرفش بود.»
رهبریِ آقای منتظری برای نظام خطرناک بود
«امام خمینی به این مسئله رسید که همه چیز با رهبری آقای منتظری خراب میشود و اگر اینجا اقدام جدی نکند، همه چیز عوض و خراب میشود، این نهال نوپایی که غرس کرده میخشکد و رهبری آقای منتظری برای نظام خطرناک است.»
آیتالله ریشهری تاکید کرد: «کسی که قرار بود سکاندار نظام بعد از ایشان بشود، به جای اینکه در دهمین سالگرد پیروزی انقلاب مردم را به آینده امیدوار و دشمنان را ناامید کند، عکس آن عمل میکند. یعنی آقای منتظری اینقدر بینش سیاسی نداشت و فاقد بینش سیاسی بود که تلاشهای هشت سال دفاع مقدس را زیر سوال برد و دشمنان را شاد و دوستان را مأیوس کرد.»
وی با بیان اینکه تبیین ویژگیهای «مجتهد جامع» در فضای سیاسی آن روزها، اشاره به این داشته که آقای منتظری مجتهد جامع نبوده و شرایط رهبری نداشته است، در رابطه با نامه امام برای عزل آقای منتظری، گفت: «امام دوم فروردین ۶۸ ضمن پیام به مهاجرین جنگ تحمیلی، بدون ذکر نام آقای منتظری گفتار و رفتار وی را به شدت مورد انتقاد قرار میدهند. این اقدام امام چهار روز مانده به عزل آقای منتظری است که به آنهایی که اهل فهم بودند، فهماند که آقای منتظری دیگر به درد این نظام نمیخورد.»
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: وصیت نامه امام خمینی تحویل چه کسی بود؟
مسئولینی که درمراسم تحویل وصیت نامه شرکت داشتند
علمای شاهد تحویل وصیت نامه- امام خمینی
آقای هاشمی رفسنجانی می رودبرای تحویل گرفتن وصیت نامه.
علمای حاضر درمراسم تحویل وصیت نامه
هاشمی باامرامام خمینی برای تحویل گرفتن وصیت نامه حرکت می کند.
هاشمی رفسنجانی وصیت نامه راازدستان امام خمینی تحویل گرفت.
امام خمینی نگارش وصیت نامه را در سه شنبه، ۲۶ بهمن ۱۳۶۱(١ جمادی الاولی ١٤٠٣) به پایان رساند.
نُسخهای از وصیت نامه طی پیامی درروز چهارشنبه، ۲۲ تیر ۱۳۶۲(٢ شوال ١٤٠٣) به صورت لاک و مُهر شده نزد خبرگان اولین دوره مجلس خبرگان رهبری به امانت سپردند.
اما درسالهای بعد«امام خمینی» ، وصیتنامه را مورد بازبینی قرار داده واصلاحات لازم باتوجه به حوادث کشور-حال وروزمسئولین کشور-انجام گرفت.
و نسخه از متن اصلاحی را که بر روی پاکات آنها به خط ایشان نوشته شده است:
«متن وصیتنامه سیاسی الهی اینجانب جهت نگهداری در مجلس خبرگان و آستان قدس رضوی» برای تحویل به مراکز مذکور به نمایندگان خویش سپردند.
تحویل نسخ وصیتنامه در حضور جمعی از مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران در تاریخ پنجشنبه، ۱۹ آذر ۱۳۶۶(١٨ ربیع الثانی ١٤٠٨)انجام گردید
لحظه تحویل وصیتنامه به معتمدش(هاشمی)
در مراسم «تحویل وصیت نامه» : آیت الله حسینعلی منتظری (قائم مقام رهبری در آن زمان)، آیت الله سیدعلی خامنهای (رئیس جمهور وقت)،آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس شورای اسلامی)، میرحسین موسوی (نخست وزیر)، آیت الله علی مشکینی (رئیس مجلس خبرگان)، آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی (دبیر شورای نگهبان)، آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی (رئیس دیوان عالی کشور)، آیت الله سیدمحمدموسوی خوئینیها (دادستان کل کشور)، آیت الله محمدرضامهدوی کنی (دبیر جامعه روحانیت مبارز)، حجت الاسلام مهدی کروبی (دبیر مجمع روحانیون مبارز)، حاج سید احمدآقا خمینی و اعضای دفتر امام خمینی حضور داشتند./پنج شنبه، ۱۹ آذر ۱۳۶۶
تحویل وصیتنامه به رئیس مجلس شورای اسلامی
سفر وزیرخارجه عربستان به ایران بعداز ۷ سال قطع روابط دیپلماتیک
استقبال امیرعبداللهیان از وزیر خارجه عربستان در تهران
آخرین وزیرخارجه عربستان که به ایران سفرکرد ۱۷ سال بود
علت تغییر محل جلسه خبری وزرای خارجه ایران و عربستان ...عکس سردارسلیمانی بود!
«حسین امیرعبداللهیان»(وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران) از «همتای سعودی خود»(فیصل بن فرحان) استقبال کرد.
«فیصل بن فرحان» وزیر خارجه عربستان که به تهران سفر کرده است، بعد از ظهر امروزشنبه(۲۷ خرداد ۱۴۰۲) در محل وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران مورد استقبال همتای ایرانی خود قرار گرفت.
سفر وزیرخارجه عربستان سعودی به ایران ۲۷ خرداد ۱۴۰۲
سفر وزیرخارجه عربستان سعودی به ایران ۲۷ خرداد ۱۴۰۲
نقشه ایران-عربستان
استقبال وزیرخارجه ایران از «فیصل بن فرحان»(وزیر خارجه عربستان)۲۷ خرداد ۱۴۰۲
«فیصل بن فرحان»(وزیر خارجه عربستان)و«حسین امیرعبداللهیان»(وزیرخارجه ایران) در محل وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران.
فیصل بن فرحان(وزیر خارجه عربستان)درتهران۲۷ خرداد ۱۴۰۲
استقبال وزیرخارجه ایران از «فیصل بن فرحان»(وزیر خارجه عربستان)۲۷ خرداد ۱۴۰۲
فیصل بن فرحان(وزیر خارجه عربستان)درتهران۲۷ خرداد ۱۴۰۲
علت تغییرمحل برگزاری تشست خبری وزیرخارجه عربستان؟
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ناصر کنعانی(سخنگوی وزارت امور خارجه ایران)گفت : دلیل این تغییر«مشکل فنی» و عدم امکان اجرا در محل تعیین شده قبلی بود که با تعییر مکان، این گفتگو در محل مذاکرات رسمی برگزار شد.
اما واقعیت غیرازاین است،«مشکل فنی» درجلسه بی معنی است،«علت نصب عکس سردارسلیمانی درمحل جلسه بود»
سالن نشست خبری مشترک وزرای خارجه ایران و عربستان بهخاطر وجود «عکس سردار قاسم سلیمانی» تغییر کرد.
انتقال «میزنشست خبری وزیران خارجه عربستان- ایران»(تغییرجابعلت عکس سردارسلیمانی)
دیداروزیرامورخارجه عربستان با رئیس جمهورایران
وزیر امور خارجه عربستان در سفر خود به تهران با سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور ایران دیدار کرد.
«حسین امیرعبداللهیان»(وزیرخارجه ایران) و«فیصل بن فرحان»(وزیرخارجه عربستان سعودی)۲۷ خرداد ۱۴۰۲
نخستین پرواز تجاری از صنعا به مکه پس از ۷ سال همزمان با سفر وزیر خارجه عربستان به ایران انجام شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:پس از اعلام تسهیلات عربستان سعودی برای زائران یمنی که مایل به ادای حج امسال هستند، امروز (شنبه ۱۷ ژوئن ۲۰۲۳) اولین پرواز تجاری از فرودگاه صنعا به سمت فرودگاه بینالمللی ملک عبدالعزیز جده انجام شد.
وزارت حج و عمره اعلام کرده بود که بر اساس تدبیر دولت خادم حرمین شریفین ملک سلمان بن عبدالعزیز برای تسهیل سفر زائران بیت الله الحرام و تامین امنیت و سلامت آنان امنیت و به عنوان گسترش حمایت از مردم برادر یمن، کاهش آلام آنها، تحقق امیدها و آرزوهای آنها برای صلح، توسعه و رفاه و رفع نیازهای مردم یمن تصمیم گرفته شد تا ورود زائران یمنی را تسهیل کند. حج امسال را انجام دهید و از فرودگاه صنعا تا فرودگاه بینالمللی ملک عبدالعزیز در جده، مانند بقیه بنادر زمینی و هوایی با یمن، عمره را انجام دهید.
این در حالی است که تمایل عربستان سعودی برای تسهیل در انجام مراسم حج برای یمنیهایی که مایل به سفر از طریق فرودگاه صنعا هستند، به عنوان بخشی از تلاشها و ابتکارات وزارت حج و عمره با هدف تسهیل در اجرای مناسک حج و عمره برای انجام مراسم حج است. زائران و عمره گزاران از تمام کشورهای اسلامی و عربی.
نخستین پرواز تجاری از آغاز تسلط حوثیها بر صنعا، پایتخت یمن در سال ۲۰۱۶میلادی(۱۳۹۴شمسی) روز شنبه۱۷ ژوئن ۲۰۲۳(۲۷ خرداد ۱۴۰۲) این شهر را به مقصد مکه در عربستان سعودی ترک کرد. این هواپیما حامل زائرانی است که قصد انجام اعمال حج را دارند و پرواز آن میتواند نشانهای از کاهش تنشها پس سالها جنگ داخلی در یمن باشد. خبرگزاری فرانسه به نقل از یک مقام مسئول گزارش داد، این هواپیما که متعلق به شرکت هواپیمایی یمن است، با ۲۷۷ مسافر در ساعت ۸ شب به وقت محلی (۷ شب به وقت اروپای مرکزی) صنعا را به مقصد مکه ترک کرد.
دیدار عباس گلرو(عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی)با حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه ۷ تیر ۱۴۰۲
دعوت عربستان سعودی ازایران
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:وزیرخارجه ایران درکنفرانس بغداد( ششم شهریور ۱۴۰۰ )ازدست وزیرامورخارجه عربستان فرارکرد وبه مصر وامارات پناهنده شد!.
امیرعبداللهیان ،به جای ایستادن کنار فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان سعودی، به صف جلو رفت و کنار السیسی رئیس جمهور مصر و محمد بن راشد حاکم دبی ایستاد.
دیدار وزرای خارجه ایران و عربستان در پکن ۱۷ فروردین ۱۴۰۲
وزرای خارجه جمهوری اسلامی ایران(حسین امیرعبداللهیان)و عربستان سعودی(فیصل بن فرحان) بعد از هفت سال قطعی روابط به صورت رسمی در پکن دیدار و گفتوگو کردند./۶ آوریل ۲۰۲۳(۱۷ فروردین ۱۴۰۲)
نقشه ایران-عربستان سعودی
بازگشایی سفارت ایران درعربستان ۱۶ خرداد ۱۴۰۲
بازگشایی سفارت ایران درعربستان
نقشه عربستان-ایران
بازگشایی سفارت ایران درعربستان بعداز هفت سال
سفارت ایران در عربستان
«وانگ یی» وزیر امور خارجه چین در دیدار با «علی باقری کنی» معاون وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و «ولید الخریجی» معاون وزیر خارجه عربستان سعودی ۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدار علی باقری کنی با «وانگ یی» وزیر امور خارجه چین و «ولید الخریجی» معاون وزیر خارجه عربستان سعودی ۲۵ آذر ۱۴۰۲
روزنامه سعودی الشرق الاوسط روز چهارشنبه خاطرنشان کرد که انتخاب چین برای دیدار با وزرای خارجه عربستان و ایران به عنوان گسترش نقش "مثبت" پکن در دستیابی به توافق و تسهیل ارتباطات بین دو کشور است.
کشورهای منطقه و فراتر از آن از توافق ایران و عربستان سعودی به عنوان گامی مثبت به سوی ثبات که می تواند راه را برای نزدیکی دیپلماتیک بیشتر منطقه ای هموار کند، استقبال کرده اند.
این برنامه صحنه هایی را پخش کرد که نشان می دهد «چن گانگ» وزیر امور خارجه چین با همتایان ایرانی و سعودی خود میانجیگری می کند، دست آنها را گرفته و آنها را به هم نزدیک می کند.
آشتی کنان(ایران-عربستان)با کمک چین
وزرای خارجه عربستان سعودی و ایران بیانیه مشترکی از جمله وزیر خارجه چین در تاریخ ۶ آوریل ۲۰۲۳ در پکن مبادله کردند.
وزرای خارجه عربستان و عمان
آشتی کنان وزیران خارجه ایران-عربستان
جلسه آشتی کنان«ایران-عربستان»
«نقشه عربستان سعودی»
«آشتی کنان ایران-عربستان»
«جلسه آشتی کنان ایران-عربستان»(باکمک چین)
سفرای ایران،عراق،سوریه وعربستان
دو کشور پیش از دستیابی به توافق در پکن، چندین دور گفتوگو در بغداد و سلطنت عمان برگزار کردند که طی پنج روز بین «علی شمخانی»(دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران) و«مسد بن محمد العیبان» (دبیر شورای عالی امنیت ملی عربستان سعودی) مذاکره شد.
مصاحبت ومشاورت «علی شمخانی»(دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران) و«آیت الله سیدابراهیم رئیسی» (رئیس جمهورایران) واما حیف که رفت تا محصولات خودراازنزدیک ببیند.
سفارت ایران در عربستان سعودی
پادشاه عربستان سعودی(ملک سلمان) و «محمدبن سلمان»(ولیعهدعربستان)
کنسولگری ایران در(جده)عربستان سعودی
به نماز باران پیشوای مسیحیان(جاثلیق)نیزخواهیم پرداخت.
«نمازباران» آیت الله خوانساری
درنیمه دوم تیر ۱۳۲۹شمسی ،ماه رمضان بود ودر زمان «آیت الله سید حسین بروجردی» به جهت شدت گرما و کمبود آب در قم، از آیت الله خوانساری خواستند نماز باران بخوانند، ایشان هم با عده ای از مؤمنین می روند و نماز باران می خوانند.
از۳شهریور ۱۳۲۰ ایران دراشغال متفقین بود،رضاخان راازسلطنت برکنارکردند، عده ای از نظامیان( روسی و آمریکایی و انگلیسی) ها هم که کثرت جمعیتی که بسوی محل برگزاری نماز روان بودندرا دیده بودند، پرسیدند اینها کجا می روند؟
وقتی شنیدندکه برای طلب باران از خداوند«نماز استسقاء »می روند،خنده تمسخر آمیزی کرده بودند.
مردم برای نماز، دو روز بیرون رفتند و شب سوم که مصادف با«لیالی قدر»بود«باران »بارید.
«نماز باران»اول(خاکفرج) تمام شد و مردم به خانه های خود برگشتند. اما باران نیامد. روز بعد آیت الله خوانساری بعد از پایان درس از شاگردان خود خواست که تا همپای او نماز دیگری بخوانند. این نماز در باغهای پشتِ«قبرستان نو» اقامه شد.
«آیة اللّه محمدعلی فیض لاهیجی گیلانی » (متولد ۱۳۰۳ –متوفی ۵ شهریور ۱۴۰۰)عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم می گوید:خشکسالی چند سالی بود که مردم قم و اطراف آن را رنج می داد تا اینکه مردم از آیة اللّه حاج سید محمد تقی خوانساری که یکی از مراجع بزرگ حوزه قم بود، درخواست نمودند تا نماز باران بخواند. آن بزرگوار اعلان آمادگی کرد و بعد از فراهم شدن مقدمات آن، که شامل سه روز روزه گرفتن بود، در روز موعود به همراه جمعیت زیادی برای برگزاری نماز، به خارج شهر قم و به طرف خیابان خاکفرج رفتند و در محل فعلی قبرستان بزرگ وادی السلام قم که در آن زمان در خارج قم قرار داشت و از زمینهای کشاورزی اطراف قم به شمار می آمد، نماز باران را برگزار کردند. بعد از اقامه «نمازباران»، مرحوم «میرزا محمد تقی اشراقی» به دعوت آن مرحوم خوانساری به منبر رفت و در آنجا سخنرانی شورانگیزی نمود که همه افراد و جمعیت به شدت متأثر شدند و گریه فراوانی نمودند که «به برکت آن نمازباران مرحوم خوانساری و آن گریه ها ی منبرمرحوم اشراقی ،خداوند رحمت خود را بر مردم قم و اطراف آن نازل فرمود»/پایان اظهارات فیض گیلانی
می گویند:فرمانده آمریکایی به آیت الله خوانساری پیغام داده بود: «شما که آنقدر پیش خدا محبوبید و دعایتان مستجاب می شود بیائید و دعا کنید جنگ زودتر تمام شود و شما و ما زودتر راحت شویم و ما به کشورمان بازگردیم»
پس از خواندن نماز، شخصی از ایشان پرسیده بود آیا شما نمی ترسیدید که نماز بخوانید و باران نیاید و مورد تمسخر کفار قرار بگیرید؟!پاسخ داده بودند: نهایتش این بود که دماغِ نفسم به خاک مالیده می شد!.
نمازباران مسیحیان واکنش امام حسن عسکری
قحطی شده بود. مردم در تنگنا بودند. آسمان حتی از قطره آبی دریغ میورزید. جویبارها و رودها خشک شده بود. گیاهی توان روییدن نداشت. گرسنگی و تشنگی، امان مردم را بریده بود. برای لقمة غذایی، برای تکّه نانی، مردم حتی به جان هم میافتادند. آنقدر قحطی سخت بود که خبر آن به کاخ «معتمد عباسی» هم رسید، تا جایی که خلیفه«معتمد عباسی» دستور داد مردم به نماز استسقا(باران) برخیزند.
مردم جمع شدند و برای طلب باران به مصلّیٰ رفتند، نماز خواندند و دعا کردند، امّا باران نیامد.
روز دیگر هم رفتند، باز هم نماز خواندند.
این بار هم از باران خبری نبود و زمین در حسرت قطرة آبی میسوخت.
روز سوم باز هم مردم جمع شدند و نماز خواندند. دیگر از انتظار خسته شده بودند. زن و مرد، پیر و جوان، چشمانشان را به آسمان دوخته بودند و دعا میکردند، امّا این بار هم باران نیامد.
در چهارمین روز، «جاثلیق» پیشوای اسقفان مسیحی، همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت.
در میانشان راهبی بود که هر گاه دست خود را به سوی آسمان بلند میکرد، بارانی درشت فرو میریخت. زمین پس از عطشی طولانی، لب تر کرد.
مسلمانان نمازباران خواندند«باران»نیامد،مسیحیان خواندند «باران»آمد.
فردای آن روز نیز« جاثلیق» همان کار را کرد. باران شروع به باریدن کرد؛ آنقدر بارید که زمین سیراب شد. آب در هر جویباری جاری گشت و رودهای خشک پر آب شدند. دانهها سر از خاک برداشتند، شادی و شور به میان مردم بازگشت و دیگر نیاز به باران نداشتند.
مسلمانان ،مسیحیت راترجیح دادند!
این امر موجب شگفتی شده بود. مردم دچار شک و تردید شدند. حتی بسیاری از مسلمانان به مسیحیت متمایل شدند و با خود میگفتند: «اگر ما بر حق هستیم، پس چرا با نماز خواندن ما، خداوند درِ رحمتش را نگشود، امّا همین که مسیحیان دست به دعا برداشتند، اینگونه بارانی آمد!؟»
آین وضعیت بر خلیفه ناگوار آمد، از خشم به خود میپیچید. هر چه فکر کرد راه به جایی نبرد. درمانده شده بود. نمیدانست چه باید بکند. پس به دنبال امام حسن عسکری(ع) فرستاد.
امام عسکری در زندان بوداو را از زندان آوردند. اُبّهت امام(ع) در دل خلیفه هراس انداخته بود. دست و پایش را گم کرده بود. به سختی به زبان آمد و عرض کرد: «ای ابومحمد! اُمّت جدّت را دریاب که گمراه شدند».
امام با آرامش گفت: «از جاثلیق و راهبان بخواه که فردا، سهشنبه، به صحرا بروند».
خلیفه گفت: مردم دیگر باران نمیخواهند؛ چون به قدر کافی باران آمده است، بنابراین به صحرا رفتن چه فایدهای دارد!؟»
امام جواب داد: مگر نمیخواهید شک و شُبهه را برطرف سازم؟ انشاءالله فردا این کار را خواهم کرد».
خلیفه فرمان داد و پیشوای اسقفان همراه راهبان روز سهشنبه به صحرا رفتند.
امام عسکری(ع) در میان جمعیت عظیمی از مردم به صحرا آمد.
گروه جاثلیق برای طلب باران دست به سوی آسمان برداشتند. به سرعت آسمان ابری شد و باران آمد.
در این هنگام امام به یکی از ملازمانش گفت: «دست آن راهب را بگیر و آنچه در میان انگشتان اوست، بیرون بیاور».
مردم شگفتزده نگاه میکردند. همه میخواستند از سرّ این استخوان باخبر شوند. صدای همهمه میانشان پیچیده بود.
هر کس سخنی میگفت. خلیفه هم مانند دیگران سردرگم شده بود و مبهوت این ماجرا. او هم میخواست هر چه زودتر از حقیقت ماجرا باخبر شود.
خلیفه از امام عسکری(ع) پرسید: «این استخوان چیست؟»
امام فرمود: «این استخوان پیامبری است که به دست این راهب افتاده و استخوان پیامبری ظاهر نمیشود مگر آنکه باران ببارد». مردم غرق شادی شدند و امام را تکریم کردند. استخوان را آزمودند، دیدند همانطور است که امام(ع) فرموده بود.
مشروح ماجرای نمازباران آیت الله خوانساری
در شهریور ۱۳۲۰ که متفقین ایران را به اشغال خود درآورده بودنددر زمان حضور متفقین در ایران ، موجی از قحطی و نابسامانی در ایران به راه افتاد. در عین حال، بخشی از نیروهای متفقین در قم استقرار یافتند و بعد از مدتی کنترل شهر در دست آنان قرار گرفت.
اشغال هنوز ادامه داشت که زمینهای مساعد و وسیع شهر قم – که به صورت دیم کشت میشد – با گذشت چهار ماه از سال ۱۳۲۹ هجری شمسی، هنوز تشنه بودند و با بروز این خشکسالی، موقعیت غذایی مردم بحرانی شد. این بود که اهالی متدین قم، چاره برون رفت از این قحطی و بی بارانی را در خواندن نماز باران دیدند.
این بود که مردم راهی خانههای سه مرجعی شدند که در آن روزگار و در فقدان بنیانگذار حوزه علمیه قم، اداره این حوزه معظمه را در دست گرفته بودند: حضرات آیات سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر و سید محمد حجت کوه کمرهای.
«آیتالله شیخ محمدعلی اراکی» (متولد ۲ دی ۱۲۷۳ - متوفی ۸ آذر ۱۳۷۳) از شاگردان آیتالله خوانساری در خاطرات خود میآورد:
وقتی مردم به این سه بزرگوار مراجعه کردند، حضرات آیات صدر و کوه کمرهای از مردم خواستند تا در انجام وظایف شرعی خود اهتمام بیشتری داشته باشند. آنان معتقد بودند که با همین رویکرد به ظاهر ساده، خداوند نیز باران رحمت خود را بر مردم فرو خواهد فرستاد و البته اگر حقوق الهی به جای آورده نشود، بدیهی است که خداوند نیز رزق و برکات خود را از مردم منع میفرماید.
«آیتالله خوانساری» در پاسخ تقاضای مردم، نه نگفت و این امر را به بعد موکول فرمود. مردم هم گمان کردند که ایشان با اقامه نماز باران موافق است. این بود که بدون اطلاع ایشان، اطلاعیههایی بر در و دیوار شهر نصب شد که «آیتالله سید محمدتقی خوانساری» در روز جمعه آینده؛ «نماز استسقاء» (نماز طلب باران) خواهد خواند؛ البته مثل همیشه، گروهی هم بودند که ایشان را از پایان احتمالی بد این تصمیم، نباریدن باران و از چشم افتادن آیتالله خوانساری در نزد مردم بیم دادند؛ اما ایشان با قلبی مطمئن فرمود: حالا که چنین شده و مردم اطلاعیه زدهاند، خواندن این نماز بر من تکلیف است و من وظیفه خود را به عنوان یک مسلمان انجام میدهم، از حرف این و آن بیم ندارم و هرچه صلاح باشد همان واقع خواهد شد.
«آیتالله سید محمدتقی خوانساری» همچنین فرمود که من به کسی وعدهای نمیدهم؛ چراکه نماز استسقاء، شروطی دارد که باید محقق شود.
«نمازباران»اول در«خاکفرج» و«نمازباران»دوم درپشت «قبرستان نو»
مردم شهر، سه روز روزه گرفتند و خود را برای اقامه نماز استسقاء آماده کردند.
لحظه موعود فرا رسید و جمعیت از گوشه و کنار شهر به سوی محل برگزاری «نمازباران» که در نیم کیلومتری شهر«قُم »و در محل فعلی منطقه «خاکفرج» ، رهسپار شدند.
« آیتالله خوانساری» هم با طمأنینه ،«پا برهنه»، با عدهای از همراهان به سوی آن نقطه حرکت کردند،همراهان (طُلّاب) هم با پای برهنه حرکت میکردند.
البته« آیتالله خوانساری» درباره اقامه این نماز و با کمال درایت و هوشیاری، از حضرات آیات صدر و حجت کوهکمرهای خواست تا ایشان در نماز شرکت نکنند تا اگر باران نبارید، مردم به حساب شخص آیتالله خوانساری بگذارند و نه به حساب تمام مرجعیت قم.
این چنین بود که جمعیتی بالغ بر ۲۰ هزار نفر – تقریباً معادل دو سوم جمعیت ساکن آن روز قم بودند - گریه کنان و تکبیرگویان به سمت محل اقامه نماز به راه افتادند و نماز طلب باران را به همراه آیتالله سید محمدتقی خوانساری اقامه کردند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آیت الله شبیری که خود یکی ازنمازگزارانِ نماز باران بود گفته اند:« مردم برای نماز، دو روز بیرون رفتند و شب دوم باران بارید»اماجمعیت۲۰هزار نفرراتأییدنکردند./
فارس درادامه نوشت:« آیتالله خوانساری» روز بعد هم در پایان درس روزانه خود، از شاگردانش خواست تا باز هم مجدداً نماز بارانی دیگر بخوانند. نماز این بار در باغهای پُشتِ «قبرستان نو» برپا شد؛ اما تا غروب یکشنبه هم، اتفاق خاصی نیفتاد.
اکنون مجال آن رسیده بود که برخی بیاعتقادان، زبان به تمسخر بگشایند و از این آب به ظاهر گلآلود، ماهی بگیرند.
و اما یکی از علمای قم در آن روزگار، ادامه ماجرا را چنین نقل میکند:
«غروب یکشنبه فرا رسید و ما مطابق معمول، به نماز جماعت باشکوه آیتالله خوانساری در مدرسه فیضیه رفتیم. در آن شبها در مدرسه فیضیه و بعد از نماز، مجلس روضهخوانی و سخنرانی برقرار بود. مجلس آغاز شد و هنوز دقایقی از اوایل سخنرانی واعظ مجلس نگذشته بود که باران شروع شد و به شکل مفصلی ادامه یافت.
این باران مستمر چهار ساعته، چنان گسترده و بیامان بود که کسی تا آن وقت، چنین بارشی را در قم به یاد نداشت.
«آیت الله سید محمدتقی خوانساری»(صاحب نمازباران قم)درمیان فدائیان اسلام
پس از آن بود که خبر این حادثه شگفتانگیز به ایران و جهان مخابره شد و طبیعی بود که متدینان از این اتفاق مبارک خوشحال باشند و شُکر الهی را به جای آورند./توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این گزارش «خبرگزاری فارس»است بااندکی ویرایش.
سایت امام خمینی نوشت:در سال ۱۳۶۳ ق از اول بهار تا اواخر خرداد اصلاً باران نبارید، چنان هوا گرم بود که انگار، آسمان، جز باریدن آتش، وظیفه دیگری ندارد، زمین خشک و بی آب و علف شده بود، نه تنها برای کشاورزی بلکه برای آشامیدن انسانها نیز احساس خطر می شد . عده ای از مردم متدین و علمای شهر قم از آیت الله خوانساری، این مجسمه زهد و تقوی و پارسایی تقاضای نماز باران را نمودند، ایشان امر به سه روز روزه نمود تا بعد از آن نماز باران بخوانند، مردم روزه می گرفتند و آماده برای نماز باران می شدند؛ متخصصان هواشناسی می گفتند هیچ امیدی برای باریدن باران نیست،
بعضی از آقایان به آیت الله خوانساری می گفتند برای نماز نروید، باران نمی آید شأنیت شما می شکند؛ یکی از آقایان پیکی فرستاد که به آیت الله خوانساری گفت :فلانی فرمود برای آبروی دین، نماز باران نخوانید، شاید باران نیاید، آبروی دین می رود. آیت الله خوانساری در جواب فرمود: از قول من به آقا سلام برسانید و بگویید که اگر در مشروعیت نماز باران شبهه دارند، باید بنشینیم و بحث کنیم، اگر در این مورد شک و شبهه ای ندارید، به نظر من، ما باید وظیفه شرعی خود، دعا و طلب باران را انجام بدهیم، اگر صاحب دین که خداوند است، دین خودش را دوست داشته باشد، باران می فرستد وگرنه، ما نباید کاسة داغ تر از آش شویم و برای دین او دل بسوزانیم؛ روز سوم که مقارن با روز جمعه است برای نماز باران حاضر می شوم.
در آن زمان سربازان بیگانه سراسر ایران را اشغال کرده بودند، در قم نیز، سربازان بیگانه در بیرون شهر، قسمت خاکفرج اردو زده بودند و دو حلقه چاه عمیق داشتند که آب مورد نیاز خود و ایستگاه قطار متعلق به خودشان را تأمین می کردند؛ یک عده بهائی به این نیروهای بیگانه گفتند :مردم قم روز جمعه می خواهند به شما حمله کنند و با کشتن شماها بر چاهها مسلط شوند.
روز جمعه آیت الله خوانساری با پای برهنه در جلوی مردم، برای نماز باران به محل تعیین شده در بیرون شهر، قسمت خاکفرج حرکت کردند، نیروهای خارجی کاملاً مسلح شده و آماده دفاع شدند؛ آیت الله خوانساری بدون توجه به آنها، به محل نماز باران رفت، فرمانده نیروهای خارجی، هنگامی که متوجه منظور مردم شد، متخصصین هواشناسی خود را خواست و به آنها دستور مطالعه هوا را داده آنها بعد از مطالعه دقیق، گفتند: هرگز بارانی نخواهد آمد.
در آن روز عده زیادی، نماز باران را به امامت آیت الله خوانساری خواندند و دعاهای مخصوص آن را ذکر نمودند ولی خبری از باران نشد.
روز شنبه، بعد از درس، آیت الله خوانساری همراه باعده ای از شاگردان واصحاب و بعضی از آنها که به دین و دستوراتش باور داشتند برای بار دوم به محل نماز باران رفتند و نماز باران و دعاهای مخصوص آن را خواندند، هوا ابری شد، هنوز نمازگزاران به منازلشان نرسیده بودند که باران تندی بارید، زمین سیراب و مردم شاداب شدند، خبر نماز باران آیت الله خوانساری در رادیوهای جهانی پیچید، فرمانده نیروهای خارجی مستقر در قم به نزد آیت الله خوانساری رفت و با احترام تمام از ایشان تقاضای دعا برای ختم جنگ را نمود.
«آیت الله سید محمدتقی خوانساری»،فرزند علامه سید اسدالله خوانساری، رمضان ۱۳۰۵(خرداد۱۲۶۷) در خوانسارمتولدشد ودر هفتم ذیحجه۱۳۷۱(۶شهریور۱۳۳۱)درهمدان فوت کردند،جنازه ایشان رابه قم منتقل کردند،مدفنش در بالاسر حرم حضرت معصومه(س)است.
«محمد تقی اشراقی»کیست؟
خطیب توانا و واعظ نامدار و پرآوازه قم، «آیة اللّه میرزا محمد تقی اشراقی»، از مشهورترین خطبای دوران آیت الله بروجردی بودکه در سال ۱۳۱۳ قمری(۱۲۷۴شمسی)، در شهر قم متولد شد،پدر بزرگوارش آیت اللّه میرزا محمد قمی مشهور به «ارباب» (متوفای ۱۳٤۱ ق) یکی از درخشان ترین چهره های علمی و از متنفّذترین روحانیان قم و از برجسته ترین شاگردان مرحوم آیة اللّه میرزا حبیب اللّه رشتی (متوفای ۱۳۲۱ ق) است که در تأسیس دانشگاه جعفری و اقامت آیة اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در شهر قم سهم به سزایی داشته است.
۲ واعظ(خطیب)مجتهد که کلامشان نافذبود
در آن زمان میگفتند: دو واعظ مجتهد داریم. یکی «حاج میرزا علی هستهای اصفهانی»(متوفی۱۳۴۷ شمسی در ۹۷ سالگی) که در اصفهان بود.
خطیب توانای دیگر: «میرزا محمدتقی اشراقی» درقم بود.
« اشراقی»، عینک دودی به چشم داشت ،هیکلی متوسط و سفید، دارای محاسنی اندک و عمامه کوچک برسرداشت .
آیت الله«میرزا محمد تقی اشراقی» به عنوان یک «واعظِ عالم» منبر میرفت
«میرزا محمد تقی اشراقی» درشامگاه یکشنبه(۱۸ تیر ۱۳۲۹)۲۳ماه رمضان ۱۳۶۸(شب قدر) در مدرسه صدر تهران، منبر پرهیجانی داشت که فردایش ، دوشنبه، ۱۹ تیر ۱۳۲۹سکته(ایست قلبی)کرد وفوت کردند.سن ۵۸ سالگی
دربارة علت فوت وی شایعههای زیادی بر سر زبانها افتاد، اما به نظر میرسد که زمینه ارثی، خستگی و فشار عصبی زمینهساز آن بوده باشد.
چگونگی فوت «میرزا محمدتقی اشراقی»
آقای «ناصر اشراقی» برادرِ« آیتالله شهابالدین اشراقی»(دامادِامام خمینی) چگونگی وفات پدرش، «آیت الله حاج میرزا محمدتقی اشراقی» را اینگونه بیان میکند:موقع فوت پدر، من ۱۷ سال داشتم و اخوی ام (آقاشهاب) ۲۲سال داشتند. براساس آنچه آقای موسوی( از مریدان پدرم) برای ما تعریف کرد،لیالی قدر ،رمضان۱۳۶۸ بوده و بازاریهای تهران ایشان را دعوت کرده بودند. پدرم در مسجد شاه تهران منبر میرفتند. یکی از علما هم امام جماعت بودند و بعد از تمام شدن نماز، منبر پدرم شروع میشود.
پیش از شروع سخنرانی، بازاریها دور پدرم را میگیرند و به پدرم میگویند، امروز و دیروز، اشرف پهلوی(خواهر شاه) میهمانی مفصلی در چند کیلومتری تهران داده که در آن مهمانی همه جور بساط لهو و لعب فراهم بوده است.
همین خبر باعث عصبانیت پدر میشود، طوری که وقتی بالای منبر میروند و سخنرانی را شروع میکنند در حالی که دستشان را میزدند به گوشة منبر، فریاد میکشند: این جا و قم به هم وصلاند، مرکز پایتخت ایران از مرکز روحانیت جدا نیست، آیتالله العظمی بروجردی در چند کیلومتری اینجاست، اگر این خبر به گوش ایشان برسد، قلبشان دردناک میشود. قلب امام زمان هم به درد میآید، اعلیحضرتا! شما چرا جلو این وضعیت دربار را نمیگیرید! چرا باید این اتفاقات در ماه مبارک رمضان در چند کیلومتری پایتخت رئیس مرکز شیعه بیفتد؟.
«ناصر اشراقی»گفت: آقای موسوی روایت میکردند که در خاتمه این بیت شعر را هم خواندند:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت/ناخلف باشم اگر من به یک قوطی ماتیک ندهم (به جویی نفروشم).
بعد از آنکه ایشان از منبر پایین میآیند چون خیلی عرق کرده بودند، مینشینند و چای یا قهوهای میل میکنند و کسانی هم که اطراف ایشان نشسته بودند، ایشان را همراهی میکنند. آن شب در مجلس قهوه گردانده بودند و فردای آن پدرم در سن ۵۸ سالگی فوت میکنند.۲۴ رمضان ۱۳۶۸(۲۴ تیر ۱۳۲۹)ودر مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه علیهاالسلام و در جوار قبر استادش، مرحوم آیة اللّه حائری به خاک سپرده شد.«ناصر اشراقی»فرزندِخطیب توانا اشراقی درادامه گفت:
«ناصر اشراقی»فرزندِخطیب توانا اشراقی، درادامه گفت:یکی ازروزنامهنگاران(کریم پورشیرازی) بلافاصله در روزنامهاش(شورش) نوشت : آقای اشراقی را با خوراندن قهوه مسموم کردند که البته شایعه بود(صحت نداشت).
«مسجد اشراقی»
روزی که «آیت الله میرزا محمدتقی اشراقی» برای تاجران تهران به منبر رفته میگوید: در قم محلی ست به نام «سنگبندون» که مردم فقیری دارد که با بی آبی دست به گریبانند. یکی از حاضران به نام آقای «وهابزاده »قبول میکند که هزینة ساخت یک آبانبار را در همان محل بپردازد. این آبانبار ساخته میشود و سالها بعد که آب لولهکشی و یخچال وارد زندگی مردم میشود و از طرفی آبانبار به علت عدم استفاده مردم مرمت نمیشود «آیتالله شهابالدین اشراقی»، فرزندآیت الله میرزا محمدتقی، مسجدی روی همان زمین بنا میکند که به مسجد امام حسین یا «مسجد اشراقی» معروف میشود.
«آیتالله شهابالدین اشراقی»درساعت ۲۳:۱۰ شامگاه شنبه۲۱ شهریور ۱۳۶۰درسن۵۶ فوت کردند.
فرزندان حاج قاسم سلیمانی درسرمزارپدر
فرزندان حاج قاسم
سردارسلیمانی-دخترسردار(زینب)
فرزندان سردارسلیمانی
فرزندان -مزارحاج قاسم سلیمانی
قبرسپهبدشهیدسلیمانی
سرلشکر جعفری درمزارسپهبد حاج قاسم سلیمانی۲۷ بهمن ۱۳۹۸
فرزندان سرمزارپدر
سردارسلیمانی درکناروالذین/دالدین درآغوش فرزند
وزیربهداشت(هاشمی)کنارپدرحاج قاسم
شهید حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه شهادت شهید محمد حسین یوسف الهی گفته است هنگامی که آنها در اتاق عملیات بودند دشمن در عملیات والفجر هشت دست به حمله شیمیایی میزند، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود به شهادت رسید«دوست دارم مرادر کنار او به خاک بسپارید» اما او که بود که حاج قاسم دلش میخواست در کنار او به خاک سپرده شود؟
قبرسردارسلیمانی درکناررفیق جبه های جنگ
وصال بادوست بعداز۳۴سال
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: درمصاحبه مطبوعاتی سردارسلیمانی (۹مهر۱۳۹۸)درباره جنگ ۳۳روزه اسرائیل،اشاره ای به یک رزمنده نوجوانی«حسین»داشته که عارف بود وازغیب خبرداشت رادرادامه خواهیدخواند.
سحرگاه-مقارن اذان صبح(۰۵:۳۵) چهارشنبه۱۸دی۱۳۹۸درکناربیسیمچی اش(نوجوان عارف)بخاک سپرده شد.بقایای پیکرمطهرسردارحسین پورجعفری(دستیاروهمراه همیشگی اش) هم همزمان-قبردیگری- بخاک سپرده شد.
یوسف افضلی (معاون فرهنگی و مشارکتهای مردمی ستاد بازسازی عتبات عالیات): به همراه سردار سلیمانی بارها برای قرائت فاتحه بر سر مزار «شهید یوسف الهی« آمده بودیم و میدانستم فضای کنار این شهید جایی برای دفن یک پیکر را ندارد به حاج قاسم گفتم:
حاج آقا! فضای اینجا بسیار کوچک است و جای شما نمی شود که حاج قاسم در پاسخ به من گفت«افضلی از من گفتن بود»
قبرسردارسلیمانی:مابین قبرحسین یوسف الهی و عنایت الله طالبی زاده
افضلی گفت: حال که با پیکر تکه تکه شده شهید حاج قاسم(اربااربا) روبهرو شده ایم و شواهد امر حاکی از این است که برای دفن پیکر مطهر سردار فضای زیادی نیز نیاز نیست متوجه صحبت های آن روز شهید حاج قاسم شدهام.
نمازرهبرانقلاب برپیکرشهدای مفاومت(سردارسلیمانی+ابومهدی المهندس و..)
فرمانده لشکرکرمان
پدروپسردرجبهه
«قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله کرمان(جبهه های جنگ)
فرمانده لشکر۴۱ثارلله
سخنرانی فرمانده لشکر۴۱ثارلله
مزارمادر
مادردرآغوش فرزند/سرداردرآغوش مادر
حاج قاسم درکنارمادر
برادرسردارسلیمانی-حسین سلیمانی
نحوه ترور سردارسلیمانی وابومهدی مهندس+۸همراه
ساعت یک بامداد جمعه(۱۳ دی ۱۳۹۸) دو خودرویی که در حال انتقال فرمانده سپاه قدس(سپهبدحاج قاسم سلیمانی) و آقای ابومهدی المهندس(رئیس حشدالشعبی عراق) از فرودگاه بغداد به سمت شهر بغداد بودند، مورد اصابت حملات موشکی نیروهای آمریکایی(بابلگرد وپهبادبمباران شد) قرار گرفتند و تمام سرنشینان آن که ۱۰ نفردر۲خودرو بودنددرمیان آتشبارجنایتکاران امریکایی سوختند.
علت سفرسپهبدسلیمانی به عراق؟
نخست وزیرعراق:«صبح جمعه باقاسم سلیمانی قرارملاقات داشتیم»
عادل عبدالمهدی در سخنرانی خود قبل از تصویب خروج آمریکا از عراق-درپارلمان عراق(۱۵ دی ۱۳۹۸) گفت:
علت سفر سردار سلیمانی به عراق ،این بودکه ساعت هشت و نیم صبح جمعه۳ژانویه۲۰۲۰(۱۳ دی ۱۳۹۸/روز شهادت) با قاسم سلیمانی قرار ملاقات داشتم تا جواب نامه سعودیها را دریافت کنم که از طریق ما به ایران فرستاده شده بود.
سردار سیدمحمدباقرزاده میگوید: به آقا(رهبرانقلاب) عرض کردم: دیشب که خواستیم شهداء را کفن کنیم کربلا را دیدیم ، همه بدن ها «اربا اربا» بود، حاج قاسم پنج تکه شده بود، سر در بدن نداشت، بخشی ازکتف و دست راست و ... .
«ابومهدی مهندس» هم فقط چند تکه از بدنش بود..
جنازه های شهدای کربلا را چگونه جمع کردند؟..علی اکبر..ابوالفضل العباس و..
سردارباقرزاده می گوید،به آقاعرض کردم: با توجه به اینکه مابرای کفن کردن همه وسائل را داشتیم، پارچه داشتیم، پنبه داشتیم، پلاستیک و دیگر لوازم راداشتیم اما نمیتوانستیم این پیکرها را خوب جمع و جور کنیم و به سختی تیمم داده و کفن کردیم،
نمیدانم امام زین العابدین در کربلا چطور جنازه سید الشهداء را با «بوریا» جمع کرد!؟/۱۷ دی ۱۳۹۸ایسنا.
«سردار غلامحسین غیب پرور» جانشین فرماندهی کل سپاه در قرارگاه مرکزی امنیتی امام علی گفت: پیکرها را که از نجف آوردند من در اهواز تحویل گرفتم. به جز شهید هادی طارمی ، بقیه پیکرها «اربا اربا» شده بودند.
غیب پرورگفت:«حاج قاسم سلیمانی» از تو دو تا دست بریده باقی مانده بود، از سینه و کمر چیزی نمانده بود ، ساق پا نداشت،یک قطعه از گونه اش باقی مانده بود.
سردارغیب پرور درادامه گفت:«ابومهدی المهندس» که تقریبا هیچ چیز از پیکرش باقی نمانده بود.
/۲۱ دی ۱۳۹۸خبرآنلاین.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اندکی اصلاحات دراین ۲خبر(گزارش باقرزاده وغیب پرور)انجام دادم.صرفاً برای روان بودن ومفهوم بهتر(برای مثال این جمله را«از تو دو تا دست بریده باقی مانده بود»خودم هم نتوانستم بفهمم!).واما.
«بوریا»چیست؟
«بوریا »نوغی «حصیر»استکه درصحرای کربلا،بعدازجنایات سپاه عمرسعددر(عاشورا)دهم محرم سال۶۱هجری،ابدان مطهری که قطعه قطعه ویامتلاشی(اربااربا)شده بودرا،درآن حصیر جمع کردند،برای تدفین بردند..... أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ.
شیخ مفید-محمد بن محمد بن نعمان(تولد۳۳۶بغداد-وفات ۴۱۳ه.ق):دررابطه باقضیه«بوریا» و این که بنی اسد «بوریایی آوردند و زیر پیکر امام حسین علیه السلام قرار دادند»بنقل از یکی ازمأموران متوکل «ابراهیم دیزج» می نویسد:درسال ۲۳۷هـ.ق،متوکل مرامأمور نبش قبر حسین بن علی کرد،با چندتن ازغلامان خود نزدیک قبر رفتیم و قبر را شکافتم؛ پس «بوریا»یی تازه دیدم که بدن حسین روی آن قرار داشت و بویی خوش از آن بر می خاست.بدن و بوریا را به همان حال رها کردم و دستور دادم قبر رامجدداً از خاک پر کنند.
روزنامه قدس(آبان ۱۳۹۴)اینگونه می نویسد: متوکل که زیارت قبر امام حسین (ع) در کربلا را عامل مهم برای ارتباط و تجمع و نیز توجه بیشتر شیعیان به خاندان پیامب ر(ص) میدید، ابتدا با آن به مخالفت برخاست و فرمان تعقیب و دستگیری زائران قبر ایشان را صادر کرد. اما به این مقدار بسنده نکرد و دستور داد قبر امام و منازل اطراف آن را خراب و آثار قبر را از میان ببرنند و برای محو قبر و بارگاه امام بر آن شخم زنند!،« ابراهیم دیزج» بنا به دستور متوکل قبر امام حسین (ع) را تخریب کرد چرا که هیچ یک از مسلمانان حاضر به تخریب قبر نبودند و این کار تنها بدست دیزج که یهودی الاصل بود انجام گرفت. چنانکه محمد بن مسلمه گوید که ابراهیم دیزج گفت که متوکل مرا به تخریب قبر حسین (ع) مأمور کرد و نامه به جعفر بن محمد بن عمار قاضی نوشت و او را به من ناظر مخفی قرار داد و من نامه را به وی دادم و مضمون نامه را به من خواند و به من دستور داد که مأموریت خود را انجام دهم.
«دیزج »می گوید رفتم آنچه جعفر گفته بود انجام داده و برگشتم، به وی گفتم آنچه دستور داده بودی به جا آوردم و لیکن چیزی نیافتم به من گفت: حتماً عمیقتر نکنده ای. گفتم: عمیقتر و چیزی نیافتم. قاضی به متوکل نوشت: ابراهیم قبر حسین (ع) را نبش کرد و چیزی نیافت و دستور دادم آب بر آنجا بست و با گاو زیر و رو کرد. ابوعلی عماری گوید: این موضوع را ابراهیم دیزج به من نقل کرد و من از حقیقت واقعه پرسیدم به من گفت: با غلام های خصوصی خودم آمدم و
قبر را نبش کردم یک «حصیر تازه ای» دیدم که پیکر مقدس حسین بن عل ی(ع) روی آن و همان لحظه بوی مشک مرا زد و من حصیر و جسم مقدس حسین را به همان حالت گذاشتم و دستور دادم خاک را به روی قبر ریختند و آب بر آن بستم و دستور دادم شخم کاری شود. گاوها ابدا قدم بر آنجا نگذاشتند و غلامان خود را سوگند دادم که صورت قضیه را نگویند و الا به قتل خواهند رسید/پایان بااندکی اصلاحات.
شیخ جعفر شوشتری(تولد۱۲۳۰ -وفات ۱۳۰۳) در کتاب خصائص الحسینیه می نویسد: اباعبدالله الحسین(ع) هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود:« یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله...
ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِن /زیارت عاشورا
منظوراز «عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ»علی اکبراست.
...کاش در نیمه شب دفن حسین/ بوریا چادر زینب میشد..
بدن سپهسالار«اربااربا»شد
راز دست
ماشین سردارسلیمانی وابومهدی مهندس
ساعت یک بامداد جمعه(۱۳ دی ۱۳۹۸) دو خودرویی که در حال انتقال فرمانده سپاه قدس(سپهبدحاج قاسم سلیمانی) و آقای ابومهدی المهندس(رئیس حشدالشعبی عراق) از فرودگاه بغداد به سمت شهر بغداد بودند، مورد اصابت حملات موشکی نیروهای آمریکایی(بابلگرد وپهبادبمباران شد) قرار گرفتند و تمام سرنشینان آن که ۱۰ نفردر۲خودرو بودنددرمیان آتشبارجنایتکاران امریکایی سوختند.
سردارسلیمانی از سوریه با هواپیمایی متعلق به خطوط (اجنحه الشام) که ۱۱ شب در فرودگاه بغداد به زمین نشسته بود، ابومهدی مهندس به استقبال سردارسلیمانی به فرودگاه بغداد آمده بود.
وامادرکربلا
«مُرّة بن مُنقِد» ناجوانمردانه با نیزهاش از پشت بر او حمله کرد که على اکبر از روى زین اسب افتاد و مرّة با شمشیر بر فرق آن حضرت زد و سرش را شکافت.
در اینجا فریاد کشید: «یا ابَتاه! هذا جَدّى رَسولُ اللَّه»
شهیدمطهری می نویسد:پدر جان! الآن دارم جدّ خودم را به چشم دل مىبینم و شربت آب مىنوشم. اسب، جناب على اکبر را در میان لشکر دشمن برد، اسبى که در واقع دیگر اسب سوار نداشت. رفت در میان مردم. اینجاست که جمله عجیبى نوشته اند: «فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الى عَسْکَرِ الْأعْداءِ فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ ارْباً ارْباً» و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه (مجموعه آثار استاد شهیدمرتضی مطهرى، ج۱۷، ص ۳۴۵)
ترجمه:پس اسب پیکر (علی اکبر) را در طرف لشگر دشمن حمل نمود، پس دشمنان پیکر آن حضرت را قطعه قطعه کردند. /مقتل الحسین مقرم ص ۳۲۴، مقتل العواصم ص ۹۵، بحار الانوار ج ۴۵ ص ۴۴، مقتل الحسین خوارزمی ج ۲ص ۳۱، و این عبارت با مضامین مختلف در اعلام الوری ص ۲۴۲، فی رحاب ائم.
یا فُتْیانَ بَنِی هاشِم إحْمِلُوا أَخاکُمْ إلى الْفُسْطاطِ
جوانان بنی هاشم! بیایید، جنازه برادرتان رو به سوی خیمه ها ببرید.
آیت الله محمدتقی فلسفی می گوید: چرا امام حسین(ع) نعش شهدای دیگر را خودش آورده بود اما نعش علی را نیاورده؟ رو کرد به طرف خیام و فرمود: «یافتیان بنی هاشم! احملوا اخاکم الی الفسطاط» ای جوانان بنی هاشم بیایید و نعش علی اکبر (ع) را به خیمه ببرید.
امام حسین(ع) دوتا بدن را نیاورده است. هر دو را هم عذر شرعی داشته است!
یکی بدن حضرت ابالفضل العباس(ع) است و دیگری بدن حضرت علی اکبر (ع) است! چرا؟
چون اسائه ادب به بدن می شد جنازه مسلمانان هم محترم است نباید اسائه بشود. اگر بخواهیم بدانیم چرا پیکر مطهر عباس (ع) را نیاورده است از حرف های بنی اسد به زین العابدین (ع) می فهمیم. بنی اسد به زین العابدین (ع) گفتند: آقا! یک بدن کنار نهر علقمه است آنقدر قطعه قطعه و چاک چاک است که نمی توان بدن را برداشت هر طرف بدن را میگیریم طرف دیگر بدن به زمین می آید. فلذا آقا فرمود: قبر عباس (ع) را در کنار بدنش کندند و همان جا هم دفنش کردند. اگر بخواهی بدانی ابالفضل العباس(ع) کجا به زمین افتاده است. همان جاست که دفنش کرده اند.
اما بدن علی اکبر روایت دارد: «فقطعوه بسیوفهم اربا اربا» خیلی بدن علی اکبر را صدمه زدند. آقا دید اگر بخواهد یک نفری بدن را بیاورد ممکن است مثلا، اعضای بدن(پخش وپلا) جدا شود اهانت به بدن می شود!
امام می داند که این کار یک نفر نیست فلذا فرمود: یافتیان بنی هاشم یعنی ای جوانان بنی هاشم همگی بیایید و کمک کنید یکی بازو را بگیرد یکی پهلو را بگیرد یکی سر را بگیرد تا بدن علی اکبر را به خیمه بیاوریم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:
تفاوت« اربا اربا» و «فقطعوا» چیست؟
حضرت علی اکبر را در پایین پای پدر(امام حسین) دفن کردند وازدلائل ۶گوشه بودن قبرمطهرسیدالشهدا علیه السلام همین موضوع است.
هر ۲ واژه (عبارت) به معنی پاره پاره ،قطعه قطعه وجداشدن است.
اما « فقطعوا»جداشدن.قطعه قطعه شدنی که اعضای بریده شده قابل تشخیص است(آن قطعه جداشده تقریباًکامل است)
امام جمعه ای که «ارْباً ارْباً» شد
واما«اربااربا»یعنی اعضای بدن ازهم متلاشی شدن،پاشیده شدن(آش ولاش شدن)پاره پاره شدن ،نمونه این متلاشی شدن ،بدن مطهر ایت الله سیدعبدالحسین دستغیب»است که «اربااربا»شده بود.
پارههای بدن امام جمعه شیراز تامدتها لای دیوارها و پشت بامها و بر سر درختهای خانههای مجاور باقیمانده بودکه بعدازچندروز،شبی بخواب یکی ازبستگانش می آید ونشانی آن تکه هاراخودِآن شهیدمی دهدکه می روندجمعش می کنند.
آیت الله دستغیب ۲۰ آذر ۱۳۶۰(١٤ صفر ١٤٠٢)برای اقامه نماز(پیاده)عازم مصلی بود،در محل عبور دستغیب-درکوچه- زن حاملهای به ایشان نزدیک می شود،به بهانه ای که سئوال خصوصی دارم،امابعدمعلوم شدکه آن منافق حامله نبودبلکه زیر لباسش مواد منفجره پنهان کرده است(در نقش حامله)بمحضی که به آقای دستغیب نزدیک می شود ضامن نارنجکی را که به خود بسته بود میکشد وقدرت این موادمنفجره آنقدرزیادبود که به همراه آیت الله دستغیب ۱۲ تن از محافظان وهمراهان شهید شدند، قطعاتی ازبدن مطهرآقای دستغیب تاچندین مترپرتاب شد،پارههای بدن امام جمعه شیراز تامدتها لای دیوارها و پشت بامها و بر سر درختهای خانههای مجاور باقیمانده بود./آن زن منافق هم به درک واصل شد(عملیات انتحاری).
***
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«سردارقاسم سلیمانی» درمصاحبه مطبوعاتی خود(۹مهر۱۳۹۸)درباره جنگ ۳۳روزه اسرائیل،اشاره ای به یک رزمنده نوجوانی«حسین»داشته که عارف بود وازغیب خبرداشت.
سحرگاه-مقارن اذان صبح(۰۵:۳۵) چهارشنبه۱۸دی۱۳۹۸درکناربیسیمچی اش(نوجوان عارف)بخاک سپرده شد.بقایای پیکرمطهرسردارحسین پورجعفری(دستیاروهمراه همیشگی اش) هم همزمان-قبردیگری- بخاک سپرده شد.
حسین« نوجوان عارف» درجبهه های جنگ
سردارحاج قاسم سلیمانی:حالا اینجا باید یک نکتهای بگویم. ما خیلی از این صحنهها را در دفاع مقدس خودمان دیده بودیم و من همیشه میگویم که از عوامل بر حق بودن خودمان در جنگ، آن روحیاتی بود که از رزمندگانمان بروز میکرد و بیشتر شباهت داشت به حالت سیر و سلوک و برداشته شدن حجابها؛ از ورای حجابها و ورای پردهها سخن میگفتند. یکوقت - شاید یک سال و نیم قبل از عملیات کربلای پنج - ما در شلمچه بودیم و میخواستیم آنجا عملیات بکنیم و برای اینکه دشمن متوجه ما نشود، نیروهای اطلاعات عملیاتمان را مستقر کرده بودیم. مقابل ما آب بود و آن روز دو نفر از بچههای ما به نام حسین صادقی و اکبر موساییپور به شناسایی رفتند اما برنگشتند.
برادری-رزمنده- ما داشتیم که خیلی عارف بود؛ نوجوان مدرسهای بود، دانشآموز بود اما خیلی عارف بود.
یعنی شاید در عرفان عملی، کم مثل او پیدا میشد؛ به درجهای رسیده بود که بعضی از اولیا و بزرگان عرفان، بعد از مدت طولانی مثلاً هفتاد هشتاد سال میرسیدند.
من در اهواز بودم که این برادر نوجوان ما با بیسیم راکال با من تماس گرفت و گفت «بیا اینجا».
فرمانده سپاه فدس گفت:من رفتم آنجا. آن برادر ما گفت «اکبر موساییپور و صادقی برنگشتند.» خیلی ناراحت شدم و گفتم «ما هنوز شروع نکردیم، دشمن از ما اسیر گرفت و این عملیات لو رفت» و با عصبانیت این حرف را بیان کردم.
من یک روز آنجا ماندم و بعد برگشتم، چراکه جبهههای متعددی داشتیم.
دو روز بعد دوباره آن برادر ما با من تماس گرفت و گفت بیا؛ من هم رفتم.
آن برادر ما که اسمش«حسین» بود، به من گفت که فردا اکبر موساییپور برمیگردد.
به او گفتم حسین! چه میگویی؟
حسین، لبخندی زد و گفت «حسین ،پسر غلامحسین این را میگوید»( اسم پدرحسین «غلامحسین »بود)
«غلامحسین »دبیر خیلی ارزشمندی بود، مادرش هم دبیر بود. حسین معلمزاده بود از پدر و مادر.
«حسین»واقعاً در سن نوجوانی معلم بود.
وقتی اسم «حسین آقا» را میبردند، یک حسین آقا بیشتر نداشتیم؛ شاید صدها حسین در آنجا بودند، اما فقط یک «حسین آقا» بود.
سردارسلیمانی:گفتم حسین! چه شده؟
حسین گفت :«فردا اکبر موساییپور برمیگردد و بعدش صادقی برمیگردد.»
گفتم «از کجا میگویی؟»
گفت «شما فقط بمانید اینجا.»
من ماندم. ما یک دوربین خرگوشی داشتیم که دورش را گونی چیده بودیم و دژ درست کرده بودیم.
هر۲برگشتنداماشهید
برادرهای اطلاعات که پشت دوربین بودند، نزدیک ساعت یک بعدازظهر بود که گفتند یک سیاهی روی آب است. من آمدم بالا دیدم درست است؛ یک سیاهی روی آب خوابیده بود. بچهها رفتند داخل آب و دیدند که اکبر موساییپور است.
روز بعدش هم حسین صادقی آمد. عجیب این بود که آن آب با همهی تلاطماتی که داشته، اینها را به همان نقطهی عزیمتشان برگردانده بود. هر دو در آب شهید شده بودند. خیلی عجیب بود.
من به حسین گفتم «حسین! از کجا این را فهمیدی؟»
گفت «من دیشب اکبر موساییپور را در خواب دیدم که به من گفت: حسین! ما اسیر نشدیم، ما شهید شدیم. من فردا این ساعت برمیگردم و صادقی روز بعدش برمیگردد.»
بعد حسین به من جملهای گفت که خیلی مهم است.
گفت «میدانی چرا اکبر موساییپور با من حرف زد؟» گفتم نه. گفت «اکبر موساییپور دو تا فضیلت داشت: یکی اینکه ازدواج کرده بود، دو اینکه نماز شب او در آب قطع نشد. این فضیلت او بود که او آمد من را مطلع کرد.»
این رزمنده« عارف دانش آموزنوجوان» بعدهاشهیدشد./پایان اظهارات سردارسلیمانی.
نوجوان عارف جبهه"شهیدحسین یوسف الهی"دوست سردارسلیمانی
شهید محمد حسین یوسف اللهی متولد۱۳۴۰ کرمان،دانش آموزدبیرستانی بود به سپاه کرمان پیوست(البته تاشهادت یک بسیجی بود) و در لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعلت مجاهداتهایی که ازخودنشان داد تا قائم مقام فرمانده واحداطلاعات وعملیات لشگر ۴۱ثارالله ارتقاءیافت.
در طول جنگ پنج مرتبه مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر ۸ به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در ۲۷ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به یاران شهیدش پیوست.
راز محبوبیت سردارسلیمانی چیست؟
سردار سلیمانی اهل یکی از روستاهای شهرستان بافت کرمان است . بنده از اواخر سال 58 تا اواسط سال 60 معاون استاندار کرمان بودم.آن زمان پشتیبانی های جنگ نظم و نسقی نداشت و کارها بیشتر خود جوش انجام می شد. آن زمان لشکر ثارالله کرمان هنوز تیپ بود.ما سعی می کردیم به دلیل ارتباط کاری که با لشکر داشتیم، در ساماندهی و اعزام نیرو کمک کار تیپ باشیم.
ایشان روی تک تک بچه های لشکر ثار الله حساسیت بالایی داشت و از وضع آنها و وضعیت خانوادگی شان خبر می گرفت. وقتی هم کسی شهید می شد،پیگیر کارهای خانواده اش بود. به همین دلیل گاهی اوقات که مشکلات این خانواده های شهدا حل نمی شد،خیلی حرص می خورد. مثلا وقتی بنیاد شهید نمی توانست از آن خانواده به شکل مناسب پشتیبانی کند،خودش مستقیم وارد عمل می شد و یک سری کارهای اقتصادی را برای خودکفایی این خانواده ها انجام می داد تا آنها از بیت المال و خزانه کشور بی نیاز شوند.
نکته بعد این بود که حاج قاسم علاوه بر فرماندهی، خودش به قول نظامی ها جزو نیروهای لجمن( لبه جلویی منطقه نبرد) بود. امروز هم که در اوج است به این دلیل است که خودش در صحنه است. یادم هست وقتی در فاو قرار به تخلیه منطقه بود،حاج قاسم جزو آخرین نفراتی بود که از فاو خارج شد.
جالب است حاج قاسم در تحلیل سیاسی، گوی سبقت را از خیلی ها ربوده است. عرض کردم من نمی خواهم اغراق کنم، اما قبل از این دوره اخیر و بلند شدن آوازه سردار سلیمانی، ما تنها کسی که می توانستیم تصور کنیم که بعد از رهبری انقلاب-که تسلطشان بر مسائل سیاسی و نظامی بالا است- بر مسائل سیاسی تسلط دارد سید حسن نصر الله بود.
سید حسن نصر الله مسائل را خوب می فهمد و اهل شعار، اغراق گویی و تحلیل های بالا ابری نیست. در کنار سید حسن نصر الله اگر از کس دیگری بخواهیم نام ببریم باید از حاج قاسم یاد کنیم. این دو نفر در یک رده هستند.
ما یک سری از مردم را داریم که خیلی نظام را قبول ندارند، اما به سردار سلیمانی عشق می ورزند.
آنها به خیلی از سیاسیون و نظامیان انتقاد دارند و حرفهایی می زنند، اما در مورد حاج قاسم،می گویند خدا او را نگه دارد. البته اینها جز لطف خدا نیست. روایت داریم که اگر می خواهی رابطه ات با مردم خوب شود، رابطه ات را با خدا خوب کن.حاج قاسم تبلورعملی این حدیث است.
این را هم بگویم که ما شاید امثال حاج قاسم خیلی در کشور داشته باشیم که یا آنها را نمی شناسیم و یا موقعیت پیدا نکردند خود را بروز دهند.برخی اوقات در سالگرد شهدا می بینم که مداح و سخنران ها می گویند کو باکری ها وکو همت ها . این نوع حرف زدن ها مرا عصبی می کند. من می گویم انشاء الله هیچ وقت جنگی نشود، اما اگر شد شما خواهید دید که ما صدها همت در کشور داریم.
شما اعتکاف هایی را که هر سال انجام می شود ببینید.هر سال به تعداد مساجد اضافه می شود، اما به همان میزان هم جمعیت استقبال کننده هست.واقعا به این معتقدم که نسل های بعد از انقلاب متدین هستند.
رفتار سیاسی سردارسلیمانی
در رفتار سیاسی سردار می بینم او حتی با اصلاح طلبان هم رابطه خوبی دارد. در حالی که در نگاه اول ،خیلی ها توقع ندارند یک چهره مثل سردار، در مراسم روضه چهره های اصلاح طلب شرکت کند و با آنها عکس مشترک بگیرد، اما این اتفاق می افتد./منبع:خبرآنلاین۲۳ آذر ۱۳۹۳ - ،مصاحبه بامحمدرضاباهنر-نماینده مجلس شورای اسلامی در دورههای دوم، سوم، چهارم، پنجم، هفتم و هشتم و نهم
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای ازاطلاعات بیشتربه این لینک ها مراجعه کنید:
و
تلفات مشروبات الکلی درکرج
۱۹۱ نفر مسموم شدند(البرز)شمار جان باختگان «مشروبات الکلی» به ۱۷ نفرافزایش یافتند،
رئیس کل دادگستری استان البرز(حسین فاضلی هریکندی): تعداد افرادی که از ۲۳ خرداد به جهت مسمومیت ناشی از مصرف مشروبات الکلی حاوی متانول به بیمارستانهای کرج مراجعه کردهاند ۱۹۱ نفر است که با توجه به فوت دو نفر دیگر که وضعیت وخیم داشتند، تاکنون تعداد ۱۷ نفر فوت شدهاند/۲ تیر ۱۴۰۲فارس.
رییس دانشگاه علوم پزشکی استان البرز اعلام کرد: براساس آخرین آمار تعداد مسمومشدگان مصرف مشروبات دارای الکل متانول چهار روز گذشته در این استان به ۱۴۷ نفر رسید،شهرام صیادی در مصاحبه با ایرنا(۲۸ خرداد ۱۴۰۲) گفت: شمار مسموم شدگان مشروبات الکلی تا پیش از ظهر امروز ۱۴۱ نفر بود که اکنون ۶ نفر دیگر به تعداد آنها اضافه شده است.
مسمومیت ناشی از مصرف مشروبات الکلی از نوع متانول در البرز به ۱۹۱ نفر رسید/ مهمانی شامگاه جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۲
ادعای عامل فروش الکل استفادهشده در مشروبات مسموم در البرز
یکی از دستگیرشدگان که درکرج «شرکت پخش» داردگفت: این مواد به عنوان محلول ضدعفونی کننده در میان فروشگاهها توزیع شده و اما اینهارفتندبا همین محلول ضدعفونی «مشروبات الکلی»درست کردند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درخبر۲۰:۳۰ شبکه ۲ شامگاه شنبه(۲۷ خرداد ۱۴۰۲)سردار حمید هداوند(فرمانده انتظامی استان البرز) آمارمسموم شده هارا ۱۱۲نفراعلام کرد همچنین خبربازداشت کارخانه سازنده مشروبات الکلی راداد.
«دکترشهرام صیادی»(رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان البرز)گفت: این مسمومیت تنها در کرج اتفاق نیفتاده و در برخی نقاط مانند یک مهمانی شبانه صورت گرفته است.
وی بیان کرد: بر اساس آخرین اطلاعات به دست آمده به دلیل اینکه مسمومشدگان با تأخیر به مراکز درمانی منتقل شدهاند ۱۰ نفر از آنها به دلیل شدت بالای مسمومیت جان فوت کردهاند.
خبرگزاری مهر(۲۶ خرداد ۱۴۰۲)رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان البرز با بیان اینکه برخی از مسمومشدگان با دریافت اقدامات درمانی مرخص شدهاند، تصریح کرد: در حال حاضر کمتر از ۴۰ نفر از این بیماران در بیمارستان بستری هستند و دیالیز میشوند.
«دکترشهرام صیادی» صبح شنبه(۲۷ خرداد ۱۴۰۲) با حضور در بیمارستان کوثر از نزدیک وضعیت بیماران بستری شده بر اثر مسمومیت (متانول) مشروبات الکلی را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد.
«رئیس دانشگاه علوم پزشکی البرز» بیان کرد: اثر مصرف مشروبات الکلی طی دو روز گذشته در این استان ۹۹ نفر با علائم گوارشی، تنگی نفس، تاری دید و سرگیجه به مراکز درمانی مراجعه کردهاند.
«دکترشهرام صیادی» افزود: ۱۰ نفر به علت شدت مسمومیت و مراجعه دیرهنگام به مراکز درمانی فوت کردند و دو نفر هم دچار مرگ مغزی شدهاند وروند درمانی برای دیگر بیماران از جمله دیالیز در حال انجام است.
رئیسکل دادگستری استان البرز :«کارخانه تولید اسپری مو در شهرک صنعتی اشتهارد»(تهیه کننده مشروبات الکلی کرج بود)
تسنیم(۲۷ خرداد ۱۴۰۲) «فاضلی هریکندی»(رئیسکل دادگستری استان البرز) گفت: هماکنون تحقیقات از ۶ نفر متهم و اولیای دم در حال انجام است.
رئیسکل دادگستری استان البرز اضافه کرد: الکل از یک «کارخانه شهر اشتهارد» که برای تولید لوازم آرایشی و بهداشتی سهمیه الکل دارند بهصورت غیرقانونی تهیه شده است و معمولاً با آب و اسانسهای مختلف مخلوط و عرضه میشود که شامل متانول است.
فاضلی هریکندی (رئیسکل دادگستری استان البرز )گفت: تاکنون حدود ۱۰۰ نفر به بیمارستان مراجعه کردهاند و تعدادی هم فوت کردهاند و احتمال اینکه چند نفر در منزل فوت کرده و به بیمارستان هم اعزام نشده باشند وجود دارد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:شمار جان باختگان «مشروبات الکلی»مهمانی شامگاه جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۲ به ۱۷ نفرافزایش یافتند.
مسمومیت ناشی ازمصرف مشروبات الکلی درکرج :۱۴۷نفر
۷ فروردین ۱۳۹۹جانباختگان : ۳۱ نفر
سرهنگ محمد نادربیگی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در کرج(۲۶ اسفند ۱۳۹۸) درباره جزئیات این خبر اظهار داشت:
۳ نفر از عوامل تولید و توزیع کنندگان الکل های دستساز غیرمجاز در شهرهای کرج و ساوجبلاغ دستگیرشدند
رئیس پلیس آگاهی استان البرز گفت:در پی تولید و توزیع مقادیر زیادی الکل های دستساز غیرمجاز در سطح استان البرز و رواج این باور غلط در برخی از افراد جامعه که با خوردن الکل می توان در مقابل ویروس کرونا خود را مصون کرد، ۱۵ نفر در استان البرز فوت کردند و چند نفر مسموم شدند.
*مهردادبابایی،رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی استان البرز(پنج شنبه۷ فروردین ۱۳۹۹): ۱۴۷ البرزی در اثر مصرف الکل دچار مسمویت شدند، شمار جان باختگان ۳۱ نفر در استان رسیده است./فارس.
مسمویت وفوت ناشی ازمصرف مشروبات الکلی ۲ هفته پیش درکرج
خبرگزاری مهر(۹ خرداد ۱۴۰۲)نوشت:به دنبال فوت و مسمومیت تعدادی از شهروندان بر اثر مصرف مشروبات الکلی مسموم در منطقه مهرشهر کرج، بررسی موضوع به پلیس آگاهی استان محول شد.
فرمانده انتظامی استان البرز گفت: اعضای باندی که با توزیع مشروبات الکلی مسموم باعث فوت و مسمومیت تعدادی از شهروندان شده بودند، شناسایی و دستگیر شدند.
وی افزود: با بررسیهای فنی و پلیسی مشخص شد که جان باختگان به صورت متوالی از یکی از اوباش «منطقه مهرشهر» اقدام به تهیه مشروبات الکلی کرده که بلافاصله با هماهنگی قضائی این شخص دستگیر و در تحقیقات از وی مشخص شد که این فرد فقط صرفاً توزیع کننده بوده که دستگیری عاملان اصلی این موضوع همچنان در دستورکار قرار گرفت.
فرمانده انتظامی استان البرز اضافه کرد: در ادامه با تلاشهای اطلاعاتی گسترده در نهایت هویت ۳ نفر از افراد دخیل در این پرونده شناسایی و با هماهنگی مقام قضائی دستگیر شدند.
این مقام ارشد انتظامی از پلمب یک واحد عرضه لوازم پزشکی و یک کارخانه تولید الکلهای صنعتی در خصوص این پرونده خبر داد و گفت: تحقیقات تکمیلی بر روی این پرونده همچنان ادامه دارد.