پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

بهترین چیزی که خدانازل کرد(أَحْسَنَ مَا أُنْزِل)چیست؟

منظور از جمله «مَا أُنْزِل» تمامى کتابهاى آسمانى است، و مـنـظـور از «أَحْسَنَ»(بهتر) آنـهـا «قـرآن» اسـت. پـس ‍ «پـیـروى از بـهـتـریـن دستورى که نازل شده همان پیروى از قرآن است

«وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»(آیه ۵۵ سوره زمر)
ایـن خطاب عام است و مانند خطاب هاى قبلى هم شامل مؤمن و هم کافر مى گردد، براى اینکه قرآن درباره هر دو طایفه نازل شده است.

مراد از آیه۵۵ سوره زمر «پیروى از بهترین چیزى خدا نـازل کـرده» (وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ)

علامه طباطبایی(مؤلف المیزان): در ایـن آیـه(أَحْسَنَ مَا أُنْزِل) دسـتـور مـى دهـد بـه ایـنـکـه از بـیـن آنـچـه از نـاحـیـه خـدا نازل شده، بهترش را پیروى کنند، حال ببینیم معناى «بهتر»(أَحْسَن) چیست؟

 بعضى گفته اند: مراداز«أَحْسَنَ مَا أُنْزِل» پـیـروى احـکـام آن از حلال و حرام است، نه داستانهاى آن.
 بعضى دیگر گفته اند:مراداز«أَحْسَنَ مَا أُنْزِل»،منظور «پـیـروى عـزائم» یـعنى واجبات و محرمات آن است، (نه مستحبات و مکروهات ).
 بعضى دیگر گفته اند: مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِل» دستوراتى است که بدان امر و از آن نهى کرده، چون بجا آوردن واجبات و مـستحبات و اجتناب از محرمات و مکروهات.
 بعضى دیگر گفته اند:مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» پیروى «ناسخ»(قرآن) آن است، نه منسوخ آن.

برخی هم گفته اند منظور از جمله «مَا أُنْزِلَ» تمامى کتابهاى آسمانى است، و مـنـظـور از «أَحْسَنَ»(بهتر) آنـهـا «قـرآن» اسـت. پـس ‍ «پـیـروى از بـهـتـریـن دستورى که نازل شده همان «پیروى از قرآن است

***

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»
ایـن خطاب عام است و مانند خطاب هاى قبلى هم شامل مؤمن و هم کافر مى گردد، براى اینکه قرآن درباره هر دو طایفه نازل شده است.

مراد از پیروى از بهترین چیزى خدا نـازل کـرده (وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ)

و در ایـن آیـه( أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ) دسـتـور مـى دهـد بـه ایـنـکـه از بـیـن آنـچـه از نـاحـیـه خـدا نازل شده، بهترش را پیروى کنند، حال ببینیم معناى بهتر چیست ؟
 بعضى گفته اند: مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» پـیـروى احـکـام آن از حلال و حرام است، نه داستانهاى آن.
 بعضى دیگر گفته اند:مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» منظور پـیـروى عـزائم یـعنى واجبات و محرمات آن است، (نه مستحبات و مکروهات ).
 بعضى دیگر گفته اند: مُراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» دستوراتى است که بدان امر و از آن نهى کرده، مثل، بجا آوردن واجبات و مـستحبات و اجتناب از محرمات و مکروهات.
 بعضى دیگر گفته اند:مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» پیروى «ناسخ»(قرآن) آن است، نه «منسوخ» آن.

و بـعـضـى دیـگـر گفته اند منظور از جمله «مَا أُنْزِل» تمامى کتابهاى آسمانى است، و مـنـظـور از «أَحْسَنَ»(بهتر) آنـهـا «قـرآن» اسـت. پـس ‍ «پـیـروى از بـهـتـریـن دستورى که نازل شده همان پیروى از قرآن است.»

و انـصـاف ایـن اسـت کـه جـمـله (وَأَسْلِمُوا لَهُ) کـه در آیـه قـبـلى (وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ)بود، شـامـل مـضـمـون هـمـه ایـن اقـوال مـى شـود. پـس حـمـل کـردن آیـه «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ » بر یکى ازمواردیادشده نادرست است.

صاحب المیزان نوشت: بعید نیست مراد از «أَحْسَنَ مَا أُنْزِل» خطاب هایى باشد که به طریقه به کار بردن حق عبودیت در راه امتثال خطابهاى الهى اشاره مى کند، چه آنها که مربوط به عقاید است و چه آنـهـا که مربوط به اعمال، مانند خطابهایى که دعوت به استغراق در ذکر خداى تعالى مى کند. و نیز دعوت به حُبّ خدا و تقواى از او، به حق، و به اخلاص دین براى او مى کند، چون پیروى این خطابها انسان را به «حیات طیب» زنده مى کند و روح ایمان را در او مى دمد و اعـمالش را صالح مى سازد، و او را در ولایت خدا یعنى کرامتى که مافوقش کرامت نیست، داخل مى نماید.

علامه محمدحسین طباطبایی نوشت:این آیه «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ» مناسبتر است  با آن مـعـنـایـى کـه مـا گـفـتـیـم، بـراى ایـنـکـه غـالبـا در جـایـى دعـوت بـه عـمـل را بـا «تـهـدیـد» بـه« فـوت وقـت» مـى آورند و مى گویند: تا فرصت از دست نرفته و واتفاق غیرقابل پیش بینی رخ نداده، ایـن کـار را انـجـام بـده ،کـه مخاطب در انجام آن عـمـل «امـروز و فـردا» نکند(تعلل نکند)، و دل خود را به این خوش ندارد که اگر امروز نشد فردا انجام مى دهم.
المیزان نوشت:در چنین جایى است که دعوت کننده او را تهدید مى کند، به پیش آمدن ناگهانى موانع ، و از دست رفتن فرصتها.
 و این طرز بیان و این نحوه دعوت با «اصلاح باطن» سازگارتر است تا موارد «اصلاح ظاهر» و آوردن کـالبـد بـى روح عـمـل. 
 علامه طباطبایی درادامه نوشت:خلاصه بیشتر در مواردى این «تهدید» را مى آورند که مى خواهند طرف را به اصلاح به «باطن» خود دعوت کنند، و گر نه آوردن «عملى بى روح» این هـمـه اهـمـیـت نـدارد کـه پـاى چـنـیـن تـهـدیـدى در مـیـان آیـد.
مؤلف المیزان درپایان نوشت: پـس مـنـظـور از «أَحْسَنَ مَا أُنْزِل» هـمـان خـطـاب هایى است که با «باطن» انسان ها سر و کار دارد، و مى خواهد آنجا را «اصـلاح» کـند، مانند خطاب هایى که به یادآورى خدا و محبت ورزیدن به او، و ترس از او و اخـلاص دیـن بـراى او دعـوت مى کند، همچنان که آیه۲۴ انفال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»(اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه خدا و رسول شما را به چیزى که حیات‌بخش شماست دعوت مى‌کنند، بپذیرید و بدانید خداوند، میان انسان و دل او حایل مى‌شود و به سوى او محشور مى‌شوید.). قریب به همین معنا را افاده مى کند.

***
معلم قرآن (حجت الاسلام محسن قرائتی):«قرآن» جامع‌ترین و کامل‌ترین «نازله‌ها»ى خداوند براى انسان است. 
وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (آیه ۵۵ سوره زمر)

و مراد از«أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ‌» بهترینِ آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است،«قرآن»است.

این «شیخ رسانه»می گوید:خداوند تمام کارهاى خود را به «احسن وجه» انجام داده است: هر چه را آفریده به بهترین وجه آفریده است(أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ)،  «أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»و«فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ».
 داستان‌هاى او بهترین است(أَحْسَنَ الْقَصَص).
«حُکم» خدا بهترین است(وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً)

قرائتی:خداوند از ما نیز خواسته است؛ کارمان به نحو احسن باشد. از بهترین سخن پیروى کنیم(الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)آیه ۱۸ سوره زمر.
***
علیّ‌بن‌ابراهیم از  امام صادق (ع) درباره آیه «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» سئوال شد، امام فرمود:منظور تبعیّت از ولایت است./تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۶۲.
وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ(آیه ۵۵ سوره زمر)

و از بهترین دستورهایى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پیروى کنید پیش از آنکه عذاب [الهى] ناگهان به‌سراغ شما آید در‌حالى‌که از آن آگاه نیستند!.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع مآخوذه،ویرایش(روانسازی)انجام گرفته است.

واما ۲ نکته ای که علامه طباطبایی برآن تأکیدداشته:«اصلاح باطن»و«اصلاح ظاهر» چیست؟
«اصلاح ظاهری» به این معنا است که آداب ظاهری شرع رعایت شود
امام علی(ع): «هرگاه کسی روابط میان خود و خدا را اصلاح نماید، خداوند نیز روابط میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد».
**
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: اگر ۳ چیز را در زندگی‌تان اصلاح کنید، خداوند ۳ چیز دیگر را برای شما اصلاح می‌کند. باطنت را اصلاح کن، خداوند ظاهرت را اصلاح می‌کند و نیکی ها وخوبیهایت را سر زبان‌ها می‌اندازد. رابطه‌ات را با خدا اصلاح کن، خداوند رابطه‌ات را با مردم اصلاح می‌کند و باعث احترام خلق به تو می‌شود. آخرتت را اصلاح کن، خداوند امر دنیای تو را اصلاح می‌کند./خصال شیخ صدوق.

«اصلاح باطن»چیست؟ چگونه محقق می شود؟(باطن)
اولاً اینکه تا درون(باطن)انسان اصلاح نشود، انسان متحول نمی‌شود.

  انسان اگر دچار لغزش، خطا و گناه شد ،راه اصلاحش توبه است که جبران کننده گناه است ،درآیه ۵۴ سوره زمر:وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَکه بااستنادبه المیزان به آن خواهیم پرداخت.

اشارات گذرابه آیاتی که «داروی اصلاح باطن» را توبه معرفی کرده اند:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(تحریم، ۸): اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به درگاه خدا توبه‏‌اى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر ]خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏‌گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى‏ گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى.
 
إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا.(بقره، ۱۶۰) مگر کسانى که توبه کردند و [خود را] اصلاح نمودند.

 پیامبراسلام(ص) : «مَنْ اَصْلَحَ سَریرَتَهُ اَصْلَحَ اللّه ُ عَلانیَتَهُ»(هر کس باطن خود را اصلاح نماید، خداوند ظاهر او را اصلاح مى کند)
امیرالمؤمنین علی(ع) : اگر سه چیز را در زندگی‌تان اصلاح کنید، خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح می‌کند. باطنت را اصلاح کن، خداوند ظاهرت را اصلاح می‌کند و خوبی‌ات را سر زبان‌ها می‌اندازد. رابطه‌ات را با خدا اصلاح کن، خداوند رابطه‌ات را با مردم اصلاح می‌کند و باعث احترام خلق به تو می‌شود. آخرتت را اصلاح کن، خداوند امر دنیای تو را اصلاح می‌کند./خصال شیخ صدوق.


قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

علامه طباطبایی(المیزان) نوشت:در این آیه،خداوند به رسولش(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم)دستور مى دهد تا مردم کافر را با لفظ «یَا عِبَادِی»(اى بندگان من) صدا بزند. و این تعبیر نکته اى را هـم بـه یـادشـان مـى آورد و آن این است که چرا خدا «کُفّار» را به عبادت خود دعوت مى کند. و نـیـز تـرغـیـب آنـان بـه پـذیـرفـتـن دعـوت اسـت، امـا یـادآورى دلیـل دعوت براى این است که یادآورى کند که ایشان «عَبد» اویند و او «مولا»ى ایشان است و «حق مـولى بـر عبدش این است که او را عبادت کند و اوامرش را اطاعت کند»، پس مولى حق دارد که او را به اطاعت و عبادت خود دعوت کند.

و اما اینکه گفتیم ترغیب مى کند به اینکه دعوت را بپذیرند، براى اینکه کلمه «عِبَاد» را بـر « یَا» ى متکلم اضافه کرده، مى فرماید (بندگان من ) و این تعبیر ایشان را بر مى انگیزد تا به ذیل «رحمت» و «مغفرت» او متمسک شوند.

در«الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ» کـلمـه «أَسْرَفُوا» جـمع غایب ماضى از مصدر «اسراف » است و«اسراف به معناى تجاوز از حد در هر عـمـلى اسـت» کـه کـسـى انـجـام دهـد، هـر چـنـد کـه در خـصـوص «خـرج کـردن مـال» مـشـهورتر است، و گویى در آیه مورد بحث متضمن معناى جنایت و یا معنایى قریب به آن نیز هست ؛ چون با کلمه «عَلَىٰ» متعدى شده است.

و«اسراف بر نفس»(تعدى بر نفس) به جنایت کردن و به ارتکاب گناه است چه شِرک باشد و چه گناهان کبیره و چه گناهان صغیره، چون سیاق این عمومیت را افاده مى کند.

مؤلف المیزان درادامه نوشت:جـمـعـى از مـفـسـریـن گـفـتـه انـد: مُـراد از «عِبَاد» مؤمنـانـنـد، چـون کـه در قـرآن اسـتعمال «عِبَادِی» که به «یَا»ى متکلم اضافه شده در مؤمنین غلبه دارد. پس معناى آیه چنین مى شود: بگو اى مؤمنینى که مرتکب گناه شده اید،لیکن این حرف صحیح نیست،

 علامه طباطبایی برای ادعایش به ادله ای  ارائه می کند:براى اینکه آیه مورد بحث تا ۷ آیه بعد از آن(تاآیه ۶۰ زمر) همه در یک سیاق و متصل به یکدیگرند، و «همه ۸ آیه در مقام دعوتند»، و ما مى بینیم که در آیه آیه ۵۹ سوره زمر....«بَلى‌ قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ »(آیات من به سوى تو اى مـشـرک بـیـامـد، ولى تـو آن را تـکـذیـب کـردى و اسـتـکـبـار ورزیـدى ) و ایـن خـود مـثـل تـصـریـح اسـت بـه ایـنـکـه کـلمـه «عِبَادِی» در اول آیات(علاوه بر مؤمنین وکافرین) شامل مشرکین هم مى شود.

المیزان:و اگـر مـى بـینیم که لفظ «عِبَادِی» در چیزى بیشتر از ۱۰ مورد به معناى «مؤمنان» آمده، هـمـه این موارد قرینه هایى در خود کلام همراه دارد که نمى شود با بودن آن قرائن لفظ مـزبـور را اعـم از مؤمن و مـشرک گرفت، ولى چنان هم نیست که هر جایى بدون قرینه و مـطـلق استعمال شد، باز منصرف به مؤمنین باشد، همچنان که مى بینیم در کلام خدا هر جا مطلق ذکر شده، «اعم از مؤمن و مشرک» اراده شده است.

علامه طباطبایی نوشت: کـوتاه سخن آنکه شمول لفظ «عِبَادِی» در آیه شریفه در مورد مشرکین، جاى هیچ تـردیـد نیست، بلکه مى توان گفت این نظریه که کلمه «یَا عِبَادِی» در آیه مورد بحث بـه خـاطـر سـیـاقـى کـه دارد مـخـتـص بـه «مـشـرکـیـن» اسـت، قـابـل قـبـولتر است از اینکه بگوییم مختص ‍ به مؤمنین است، همچنان که از ابن عباس هم نقل شده.

در«لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه» کلمه«قُنَوط» به معناى «نومیدى» است، و مراد از«رَحْمَة»(رحمت)در آیه مـورد بـحـث بـه قـرینه اینکه خطاب و دعوت در آن به گناهکاران است، «رحمت» مربوط به آخـرت اسـت، نـه «رحـمت» اعم از دنیا و آخرت و این هم معلوم است که از شؤ ون «رحـمت» آخرت آن قـسـمـت کـه مـورد احتیاج مستقیم و بلا واسطه گناهکاران است، همانا «مغفرت» خداست. پس مى تـوان گـفـت «مـراد از رحـمـت در ایـنجا مغفرت است»، و به همین جهت نهى از نومیدى را با جمله «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» تعلیل آورد.

علامه طباطبایی نوشت:در این آیه شریفه التفاتى از تکلم (عبادى )، به غیبت (یغفر) به کار رفته، با اینکه جا داشت بفرماید:«أَنَّى اِغفِرْ»(من مى آمرزم) )، و این التفات براى آن به کار رفته کـه اشـاره نـمـایـد بـه ایـنـکه: آن کسى که مى گوید (اى بندگان من از رحمت من نومید نـشـویـد)، «اَللَّهَ» اسـت کـه «اسـمایى حُسنى» دارد که از آن جمله است «غَفُور» و «رَّحِیم». گـویـا فرموده: از رحمت من نومید مشوید، چون که من «اَللَّهَ» هستم، همه گناهان را مى آمرزم، چون  اَللَّهَ«غَفُورٞ رَّحِیمٞ» است.

المیزان نوشت:توضیحـاتى در ذیل جمله: «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» و اینکه مفاد آن آمرزش همه گناهان حتى «شرک» است، به سبب توبه

«إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا»،ایـن جـمـله «نـهـى از نـومـیـدى» را تـعـلیـل نـمـوده و هـم اعـلام مـى دارد کـه تـمـامـى گـنـاهـان قابل آمرزشند پس ‍ «مغفرت» خدا عام است، لیکن آمرزش گناهان هر کسى سبب مى خواهد و به طـور گـزاف نـمـى باشد و آنچه که قرآن سبب «مغفرت»معرفى فرموده دو چیز است: یکى «شـفـاعـت»و یـکـى هـم «تـوبـه». 
حـال بـبینیم در جمله مورد بحث که گفتیم خطاب در آن به عموم بندگان خدا اعم از مشرک و مؤمن اسـت، کـدام یک از این دو سبب آمرزش است ؟ به طور مسلم شفاعت نمى تواند باشد، چـون شـفـاعـت بـه نـص قـرآن کـریـم در آیـاتـى چـنـد شـامـل شـرک نـمـى گـردد و در سابق هم گفتیم که آیه آیه ۴۸ سوره نساء«إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِۦ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآء» ناظر به شفاعت است، یعنى مى فرماید غیراز«شِرک» را براى کسانى که «شفیع» داشته باشند مى آمرزد.

علامه طباطبایی: نـاگـزیـر از آن دو سـبب(مغفرت وتوبه) باقى مى ماند «توبه» و کلام خداى تعالى هم صریح در این است که خدا همه گناهان حتى «شِرک» را هم با  «توبه» مى آمرزد.
از این هم که بگذریم گفتیم که آیات هفتگانه مورد بحث در یک سیاق قرار دارد.

کـلامـى است واحد و متصل به هم که در آن نخست و به عنوان زمینه چینى از «یأس»(ناامیدی) شدن نهى مـى کـنـد و سـپـس امـر بـه «تـوبـه» و «اسـلام»(تسلیم) و «عـمـل صـالح»مى فرماید و آیه اولى کلامى مستقل و بریده از آیات بعد نیست تا کسى احتمال دهد عموم «مغفرت» مقید به «توبه» و هیچ سبب دیگرى که فرض شود، نشده.

المیزان نوشت:و ایـن آیـه شـریفه یعنى جمله «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» در بین مفسرین معرکه آراء شده. بعضى گفته اند: عموم «مغفرت» در آن مقید است به غیر از «شرک» و غیر از گناهانى که خـدا وعـده آتـش بـه مـرتـکـبین آنها داده و اما به «توبه» مقید نیست، در نتیجه عموم آیه تنها شامل «گناهان صغیره» مى شود.

علامه طباطبایی نوشت:بعضی دیگر گفته اند: اطلاق «مغفرت» نه مُقّید به «توبه» است، و نه به هیچ «قید»ى دیگر از اسـبـاب مـغـفـرت.
 چـیزى که هست این مُفسّرین، اطلاق مزبور را «مقید» به غیر «شرک» کرده اند، چـون آیـه آیه ۴۸ سوره نساء«إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِۦ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ» صراحت داردبه اینکه « شـرک آمـرزیده نمى شود».
 آنگاه نتیجه گرفته اند، که «مغفرت» عمومیت دارد هر چند که سبب مخصصى مانند «شفاعت» و «توبه» در کار نباشد تا گناهکار آمرزیده را بر گناهکار نـا آمـرزیـده تـرجـیـح دهـد، و ایـن هـمـان مـغـفـرت گـزافـى اسـت، کـه مـا ردش کـردیم(تکذیب کردیم)، و استدلال هایى هم که بر گفته خود کرده اند هیچیک درست نیست.

از آن جـمـله، آلوسـى در «تـفـسیر روح المعانى»براى اثبات این مدعا که «مغفرت» در آیه مقید بـه تـوبه نیست به هفده وجه استدلال کرده که هیچ فایده اى دست نداده و در این شبهه ما کـه گـفـتـیـم: (آمـرزیدن بعضى از گناهکاران و نیامرزیدن دیگران سببى مى خواهد، تا گـزافـى و منافى با حکمت نشود) مناقشه کرده.
 و تنها اطلاق آیه را مقید به قید «لِمَنْ یَشَاءُ» کـرده، کـه در بعضى از قراءت هاى غیر مشهور آمده.

مؤلف المیزان نوشت: این را هم بگوییم که خواننده خود توجه دارد که مورد آیه، «شرک» و سایر گناهان است، و از کلام خداى تعالى این معنا معلوم است که «شرک جز با توبه آمرزیده نمى شود» پس به هر حال چاره اى جز مقید کردن اطلاق آیه به «توبه» نداریم.

« وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»آیه ۵۴ سوره زمر

این آیه عطف است بر جمله «لَا تَقْنَطُوا». و کلمه «أَنِیبُوا» امر از مصدر «انابه» است کـه بـه مـعـناى «برگشتن به سوى خداست»(ترک معاصی)، که آن را توبه هم مى گویند. و جمله «إِلَى رَبِّکُمْ» از باب به کار بردن اسم ظاهر در جاى ضمیر است، چون مقتضاى ظاهر کلام این بـود کـه بـفـرمـایـد: (وَأَنِیبُوا إِلَیه )، و حال آن که این طور نفرمود تا به علت این دستور اشاره کرده باشد، چون ملاک در برگشتن به سوى خدا همانا صفت ربوبیت اوست.

و مراد از «سْلِم» تسلیم شدن و «منقاد»ومطیع شدن براى خداست در آنچه اراده مى کند. و اگر فـرمـود: «أَسْلِمُوا» و نـفـرمـود (آمـنـوا)، بـراى ایـن اسـت کـه قـبـل از ایـن آیـه و بـعـد از آن سـخـن از اسـتـکـبـار کُـفّـار در بـرابـر حـق رفـتـه و مقابل استکبار اسلام است، نه ایمان.
و جـمـله «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»» متعلق به دو کلمه «أَنِیبُوا» و «أَسْلِمُوا» اسـت.
 و مـراد از «عـذاب» بـه قرینه آیات بعد، «عذاب آخرت» است، ممکن است ،مطلق عذابهایى باشد که توبه بردار نیست، مانند عذاب «اسـتـیـصـال» و «انـقراض»، همچنان که درباره آن در آیه ۸۵ سوره غافر فرموده: «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ».

ودرپایان صاحب المیزان نوشت:مـراد از جـمـله « ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»این است که آمرزش هرگز به شما نمى رسد، چون سـبـب آن مـحـقـق نـیـسـت، امـا «تـوبـه» کـه مـفـروض آن اسـت کـه تـوبه نکردند، و شفاعت هم شامل شرک نمى شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد