پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

از۴ میلیون خانه(دولت رئیسی) وعده داده بود،چقدرمحقق شده؟

دکترپزشکیان:ساخت ۴میلیون واحدمسکونی چی شد؟

وعده انتخاباتی آیت الله رئیسی: ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی در۴ سال

پزشکیان(درمناظره شامگاه دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۳):۴ میلیون خانه ای که دولت سیزدهم وعده داده بود،چرامحقق نشد؟

خبرگزاری دولت:از ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار واحد دردست ساخت که تاکنون(۲۹ خرداد ۱۴۰۳)  ۵۵۰ هزار واحد تحویل متقاضیان شده است.

خانه های که دولت سیزدهم وعده داده بود.

۷ سوال کارشناسان از کاندیداهای ریاست جمهوری در اولین مناظره انتخاباتی

اولین مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری :شامگاه دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۳

از چهارمیلیون خانه ای که دولت شهیدرئیسی وعده داده بود چقدرساخته شده وچقدرتحویل داده شده؟

۲۶ روز قبل از سانحه سقوط هلیکوپترحامل رئیس جمهور:خبرگزاری مهر(۴ اردیبهشت ۱۴۰۳)نوشت:سه چهارم از عمر دولت سیزدهم گذشت؛اماوعده ساخت و تحویل ۴ میلیون واحد مسکونی هنوز محقق نشده است.

پایگاه اطلاع رسانی دولت درباره ابهام مطرح شده از زبان یک نامزد انتخابات درباره وعده ساخت مسکن دردولت شهید رئیسی نوشت: فرایند ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن از ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار واحد فراتر رفته است که تاکنون بیش از ۵۵۰ هزار واحد نهضت ملی مسکن تکمیل و تحویل متقاضیان شده است.

ایرنا چندساعت بعدازمناظره(۲۹ خرداد ۱۴۰۳)نوشت:شهید جمهور با عزم و اراده جدی خود ۱۷ جلسه شورای عالی مسکن را در دولت سیزدهم برگزار کرد که برگزاری این تعداد شورای مسکن در دولتهای گذشته بی سابقه است.

پاسخ به ابهام مطرح شده در مناظرات درباره ساخت مسکن در دولت شهید رئیسی

فرایند ساخت واحدهای نهضت ملی مسکن از ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار واحد فراتر رفته است که تاکنون بیش از ۵۵۰ هزار واحد نهضت ملی مسکن تکمیل و تحویل متقاضیان شده است.

از دیگر اقدامات انجام شده توسط وزارت راه و شهرسازی در دولت سیزدهم تامین زمین به مساحت بالغ بر ۴۸ هزار هکتار و به ظرفیت احداث ۱.۹ میلیون واحد مسکونی در مناطق شهری کشور است.

این در حالی است که در مسکن مهر کل زمین های الحاق شده به هشت هزار هکتار رسید که نشان از عملکرد چندین برابری در دولت سیزدهم است.

این اراضی به منظور افزایش عرضه زمین جهت واگذاری به متقاضیان واجد شرایط، از طریق ایجاد شهرها و شهرک‌های جدید، الحاق زمین به شهرها، تغییر کاربری اراضی واقع در محدوده شهرها تامین شده است.

برنامه ریزی برای احداث ۲۷ شهر ساحلی در ۴ استان جنوبی کشور همچنین برای احداث ۲۷ شهر ساحلی در ۴ استان جنوبی کشور با رویکرد ایجاد و توسعه مناطق سکونت– معیشتی دریاپایه برنامه‌ریزی شد که این شهرها در مراحل مختلف از تصویب طرح جامع و تفصیلی در شورای عالی معماری و شهرسازی تا شروع عملیات اجرایی هستند.

برنامه واگذاری انفرادی و گروهی زمین دولتی به متقاضیان واجد شرایط شهری و روستایی نیز به منظور مردمی سازی و واگذاری اجرای بخش قابل توجهی از طرح نهضت ملی مسکن و احداث واحدهای این طرح مطابق با سلیقه و نظر متقاضیان واجد شرایط در مناطق شهری و روستایی(متقاضیان فاقد سابقه مالکیت مسکن، فاقد سابقه استفاده از امکانات دولتی، متاهل و دارای سابقه سکونت در شهر محل تقاضای مسکن) با واگذاری زمین دولتی به صورت انفرادی و یا گروه های چندخانواری به صورت اجاره ۹۹ ساله (قیمت زمین صفر) با اولویت روستاها و شهرهای متوسط و کوچک عملیاتی می گردد.

بنابر این گزارش ساخت مسکن در این اراضی با نظارت شهرداری‌ها و سازمان نظام مهندسی و با استفاده از ظرفیت پیمانکاران دارای صلاحیت محلی و تحت مدیریت مستقیم خود مردم ساخته می شوند.

در این برنامه مالکیت اراضی به متقاضیان واگذاری نمی‌شود و در اختیار دولت باقی می ماند و متقاضیان واجد شرایط صرفا حق بهره برداری از این اراضی به صورت اجاره ۹۹ ساله را دارند.

در راستای اجرای این برنامه تاکنون به استعداد ساخت بالغ بر ۴۱۹ هزار واحد مسکونی زمین واگذار شده است. علاوه بر این تاکنون در راستای اجرای ماده ۴ قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت به استعداد ساخت بالغ بر ۷۴ هزار واحد مسکونی، زمین به متقاضیان واجد شرایط این قانون واگذار شده است.

در ابتدای شروع به کار دولت سیزدهم، عملیات ساختمانی حدود ۲۵۰ هزار واحد مسکن مهر باقیمانده بود که در طی ۲.۵ سال گذشته ۱۳۲ هزار واحد از این واحدها عموما با استفاده از منابع داخلی وزارت راه و شهرسازی تکمیل و به متقاضیان واگذار شده است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:وزیر کشور(وحیدی):ساخت ۴ میلیون و ۱۶۰ هزار مسکن در دستور کار دولت قرار دارد(۴ آبان ۱۴۰۲)

رئیس جمهور برای پیشرفت کاردرامرساخت ۴ میلیون مسکن وعده داده شده هرماه جلسه شورای مسکن برگزارمی کند.

وزیرکشورگفت: «مسکن‌سازی در نهضت ملی در دستور کار دولت سیزدهم قرار دارد به طوری که شخص رئیس جمهور ماهانه جلسه شورای مسکن را برگزار می‌کنند»

و امروز در همه کشور ساخت مسکن حمایتی، ساخت مسکن در بافت فرسوده، مسکن روستایی و مسکنی که سایر دستگاه‌ها تولید می‌کنند در دستور کار قرار دارد.

وزیر کشور عنوان کرد: بالغ بر ۴ میلیون و ۱۶۰ هزار مسکن در دستور کار دولت قرار دارد

وزیر کشور: ساخت 4 میلیون و 160 هزار مسکن در دستور کار دولت قرار دارد تخصیص زمین و اقدامات اجرایی آغاز شده و باید به همت همگان به نتیجه برسد، سپاه به سهم خود ساخت مسکن در قالب نهصت ملی را آغاز کرده و حدود ۱۳۰۰ خانه در دستور کار دارد که ۱۴۴ خانه امروز افتتاح شد و کار بسیار بزرگی است که بار بسیاری از دوش دولت برداشته می‌شود‌.

 احمد وحیدی پیش از ظهر امروزپنجشنبه(۴ آبان ۱۴۰۲) در آیین افتتاح فاز نخست پروژه مسکن سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اظهار داشت: استان مرکزی و شهر اراک یک شهر پیشرو در مسائل صنعتی است که با حل مشکلات برخی از واحدهای صنعتی شاهد شکوفایی هرچه بیشتر اقتصاد استان خواهیم بود چراکه خودکفایی که صنایع استان در رشته‌های مختلف برای کشور ایجاد می‌‌کند حائز اهمیت است.

وزیرکشور:چهار میلیون و ۱۶۰ هزار واحد مسکونی در نقاط مختلف کشور در حال ساخت است

دولت تمام ظرفیت خود را برای تکمیل چهار میلیون و ۱۶۰ هزار واحد مسکونی بکار گرفته است

وزیرکشور پارافراترگذاشت وگفت:​ ۱۶۰ هزار خانه بیشترازآنچه وعده داده شده (۴ میلیون)می سازیم./۴ آبان ۱۴۰۲ایرنا

خبرگزاری مهر(۴ اردیبهشت ۱۴۰۳)نوشت:سه چهارم از عمر دولت سیزدهم گذشت؛اماوعده ساخت و تحویل ۴ میلیون واحد مسکونی هنوز محقق نشده است.

۲۶ روز قبل از سانحه سقوط هلیکوپترحامل رئیس جمهور

یکی‌از وعده‌های انتخاباتی سیدابراهیم رئیسی ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی طی ۴ سال ابتدایی دولت بود که در ابتدا اجرای این وعده انتخاباتی موانع و چالش‌هایی پیش‌روی دولت قرار گرفت اما تأمین منبع مالی با توجه به بودجه محدود دولت قطعاً کار دولت سیزدهم را دشوار کرده است.

عده‌ای از کارشناسان، هدف گذاری ساخت سالانه یک میلیون مسکن را نه تنها شدنی بلکه حداقل نیاز دانسته و مشکل را در راهبرد انتخاب شده توسط دولت می‌دانند و اعلام می‌کنند دولت به جای آنکه دنبال مقصر وضع موجود باشد باید به وعده انتخاباتی ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی نیز پایبند باشد.

به منظور تأمین بخشی از منابع مالی طرح نهضت ملی مسکن، در سال گذشته صندوق توسعه ملی در نشستی که با حضور معاون اول رئیس‌جمهوری و سایر مسئولان مرتبط با بخش مسکن برگزار شده پیشنهاد دادند در قبال دریافت حواله‌های نفتی ۲ میلیارد دلار در اختیار وزارت راه و شهرسازی قرار دهد.

تقلب در(کنکور ترکبه) با هوش مصنوعی

جوانی که به پدرنامزدش قول داده بود که در کنکورپزشکی قبول خواهدشد(تااجازه عروسی بادختررا بگیرد)نه اینکه قبول نشد به زندان رفت!

هوش مصنوعی بی خاصیت(ترکیه)لورفت

هوش مصنوعی سوالات ارسالی از طریق ارائه دهنده اینترنت و دوربین دکمه ای را حل می کرد.

داوطلب کنکور پزشکی  از برنامه هوش مصنوعی به نام ChatGPT استفاده کرد.

تقلب درکنکور ترکبه با هوش مصنوعی

فردی نیز که در تحقیقات به مظنون کمک کرده بود(تقلب رسانده بود) دستگیر شد.

درتفتیش بدنی ازاین داوطلب کنکور؛ یک مکانیزم کپی برای انتقال صدا و تصویر، ۳ دوربین دکمه ای و مواد دیجیتال کشف و ضبط شد. دانش آموزی که تقلب کرده بود روانه زندان M.E.E. و A.B. پرونده برای متهم به نام جرم 6114 SKM آغاز شد. (A.B)اسم مستعار»تقلب رساننده» از شعبه آزاد شد و م.ه.ه(داوطلب متقلب) روانه زندان شد.

M.E.E.'nin ayakkabısının iç astarında kopya düzenekleri olduğu tespit edildi.

کپی هوش مصنوعی در سال 2024 YKS! هنگام حل سوالات در ChatGPT گرفتار شد

An Article on
پلیس در اسپارتا به تحرکات یک دانشجو از امتحان دانشگاه که روز شنبه ۸ ژوئن ۲۰۲۴(۱۹ خرداد ۱۴۰۳)برگزار شد مشکوک شد. مشخص شد دانش آموز تحت تعقیب با دوربین دکمه ای و هوش مصنوعی تقلب می کرده است. نیهات اولوداغ مدیر اخبار CNN TÜRK استانبول و کارشناس انفورماتیک پروفسور. دکتر. علی مورات کریک جزئیات این حادثه را تشریح کرد.

YKS'de kamera düzeneğiyle gönderdiği soruları yapay zekaya çözdürerek kopya çektiği tespit edildiği için tutuklanan aday - Sputnik Türkiye, 1920, 11.06.2024

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:جوانی که به پدرنامزدش قول داده بود که در کنکورپزشکی قبول خواهدشد(تااجازه عروسی بادختررا بگیرد)نه اینکه قبول نشد به زندان رفت!

هوش مصنوعی سوالات ارسالی از طریق ارائه دهنده اینترنت و دوربین دکمه ای را حل می کند، تحریم خواهد شد.

M.E.E در آزمون TYT که در ۸ ژوئن ۲۰۲۴(۱۹ خرداد ۱۴۰۳) در سراسر ترکیه برگزار شد. در آزمون TYT که در تاریخ 8 ژوئن 2024 در سراسر ترکیه برگزار شد، فرد نامبرده در حین تقلب با کمک مکانیزمی در سالن امتحان دستگیر شد. فرد نامبرده در حین تقلب با کمک دستگاهی در سالن امتحان دستگیر شد.

Üniversite sınavında kopya skandalı

داوطلبی که به دلیل تقلب با رمزگشایی سوالاتی که به YKS با دستگاه دوربین ارسال کرده توسط هوش مصنوعی دستگیر شده است، به مدت 2 سال نمی تواند برای هیچ گونه آزمون یا استخدامی به عنوان داوطلب اقدام کند.

2024 YKS'de yapay zekalı kopya! Soruları ChatGPT'ye çözdürürken yakalandı
داوطلبی که به دلیل تقلب با هوش مصنوعی در آزمون مهارت پایه (TYT) اولین جلسه آزمون موسسات آموزش عالی (YKS) به حل سوالات ارسالی خود با دوربین عکاسی پرداخته است، دستگیر شده است. بتوانید به مدت 2 سال برای هر آزمون یا موقعیتی به عنوان کاندید درخواست دهید.


تیم‌های اداره پلیس اسپارتا در آزمون TYT که در آخر هفته برگزار شد، متوجه شدند که یک داوطلب دارای یک دستگاه الکترونیکی است. بر اساس قانون شماره 6114 خدمات مرکز سنجش، گزینش و جایابی در مورد داوطلبی که پس از برگزاری آزمون دستگیر شده و مشخص شده است که هوش مصنوعی سوالات ارسالی از طریق ارائه دهنده اینترنت و دوربین دکمه ای را حل می کند، تحریم خواهد شد.
این قانون شامل مقررات کیفری برای کسانی است که در امتحانات تقلب می کنند یا اقدام به تقلب می کنند و داوطلبانی که جایگزین نامزدهای جوکر در امتحانات می شوند.


بر این اساس، چنانچه از طریق صورتجلسه، صوت و تصویر دوربین، سوابق تلفن، اطلاعیه ها یا سایر وسایل مورد بررسی در حین یا پس از آزمون، رفتاری که مغایر قوانین، مقررات یا دستورالعمل های مربوطه باشد، تشخیص داده شود، آزمون داوطلب باطل تلقی می شود. حقوقی که با این آزمون یا جابجایی به وی اعطا شده است پس گرفته می شود.

دانشجوی ترکیه‌ای با هوش مصنوعی تقلب کرد؛ لو رفت و دستگیر شد!

در آزمون‌هایی که توسط ÖSYM برگزار می‌شود، تقلب با استفاده از دستگاهی که صدا یا تصویر را انتقال می‌دهد یا واسطه تقلب به این روش، شرکت در امتحان به‌جای داوطلب دیگر (کاندیداهای وایلدکارد) یا مشارکت در شرکت‌کردن شخص دیگری در محل خودش، فریب دادن یا تقلب فردی یا جمعی کسی که امکان شکنجه قربانی را فراهم کند به حبس از یک تا چهار سال محکوم می شود مگر اینکه عمل او جرم دیگری باشد که مستلزم مجازات شدیدتر باشد.
آزمون داوطلبی که در امتحان تقلب کرده یا مرتکب چنین اعمالی شده است و آزمون متشکل از این جلسات از داوطلبی که در هر یک از جلسات امتحانات چند جلسه ای تقلب یا مرتکب چنین اعمالی شده است. لغو می شود.
این داوطلب و فردی که به جای شخص دیگری در آزمون شرکت می کند، نمی توانند به مدت 2 سال از تاریخ برگزاری آزمون، در هیچ آزمون یا جایگاهی که توسط ÖSYM برگزار می شود، شرکت کنند.
قیافه اش ظاهر شد
M.E.E دانش آموز سال دوم آموزشکده خدمات بهداشتی حرفه ای اغیردیر (مدرسه حرفه ای) در اظهارات خود به پلیس اظهار داشت که پس از ورود به سالن امتحان به توالت رفته و در مدت 10 دقیقه مکانیسم را فعال کرده است.
M.E.E با ادعای اینکه سیستم هوش مصنوعی پس از یک ساعت خطا داده است، توضیح داد که به همین دلیل نمی تواند به سوالات پاسخ دهد، وحشت کرده و به دلیل اینکه حرکات مشکوک او جلب توجه می کند، گرفتار شده است.
مشخص شد که M.E.E در اظهارات خود گفته است: آرزوی من این بود که وارد دانشکده پزشکی شوم اما نتوانستم به آن برسم، از تقلب پشیمان هستم.
دستگاه را در خانه تست کرد
نیروهای امنیتی که اظهارات دوستان مظنون را در خوابگاه نیز گرفته بودند، متوجه شدند که M.E.E دستگاهی را که از یکی از فروشگاه های خارج از کشور خریداری کرده بود، تست کرده و دستگاه به خوبی کار می کند.
دوستان M.E.E در اظهارات خود اظهار داشتند که مظنون در یک ماه گذشته بارها از عبارت "حتما باید پزشکی بخوانم وگرنه پدر دختر را نمی دهد" استفاده کرده است.
ادعا شده بود که M.E.E که در امتحانات آزمایشی خود نتایج بدی کسب کرده بود، می خواست برای دوست دخترش وارد دانشکده پزشکی شود و سال گذشته در امتحان مردود شد، بنابراین خود را برای تقلب آماده می کرد.
چی شد؟
M.E.E که با رمزگشایی هوش مصنوعی سوالاتی که با دوربین ارسال کرده بود در آزمون مهارت پایه اولین جلسه YKS که شنبه 8 ژوئن در ایسپارتا برگزار شد می خواست تقلب کند و با دستگاه روتر موبایل گرفتار شد. تلفن مبدل به کارت اعتباری، دوربین دکمه ای و هدست مخفی توسط قاضی دستگیر شد.
الف.ب که گویا به م.ه.ه کمک کرده است. وی پس از بازجویی در دادسرا آزاد شد.
اقدامات انجام شده توسط ÖSYM
در حین شرکت در آزمون، داوطلبان نباید چیز دیگری به جز آب در بطری پلاستیکی شفاف و بانداژ برداشته همراه خود داشته باشند.

بهترین چیزی که خدانازل کرد(أَحْسَنَ مَا أُنْزِل)چیست؟

منظور از جمله «مَا أُنْزِل» تمامى کتابهاى آسمانى است، و مـنـظـور از «أَحْسَنَ»(بهتر) آنـهـا «قـرآن» اسـت. پـس ‍ «پـیـروى از بـهـتـریـن دستورى که نازل شده همان پیروى از قرآن است

«وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»(آیه ۵۵ سوره زمر)
ایـن خطاب عام است و مانند خطاب هاى قبلى هم شامل مؤمن و هم کافر مى گردد، براى اینکه قرآن درباره هر دو طایفه نازل شده است.

مراد از آیه۵۵ سوره زمر «پیروى از بهترین چیزى خدا نـازل کـرده» (وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ)

علامه طباطبایی(مؤلف المیزان): در ایـن آیـه(أَحْسَنَ مَا أُنْزِل) دسـتـور مـى دهـد بـه ایـنـکـه از بـیـن آنـچـه از نـاحـیـه خـدا نازل شده، بهترش را پیروى کنند، حال ببینیم معناى «بهتر»(أَحْسَن) چیست؟

 بعضى گفته اند: مراداز«أَحْسَنَ مَا أُنْزِل» پـیـروى احـکـام آن از حلال و حرام است، نه داستانهاى آن.
 بعضى دیگر گفته اند:مراداز«أَحْسَنَ مَا أُنْزِل»،منظور «پـیـروى عـزائم» یـعنى واجبات و محرمات آن است، (نه مستحبات و مکروهات ).
 بعضى دیگر گفته اند: مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِل» دستوراتى است که بدان امر و از آن نهى کرده، چون بجا آوردن واجبات و مـستحبات و اجتناب از محرمات و مکروهات.
 بعضى دیگر گفته اند:مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» پیروى «ناسخ»(قرآن) آن است، نه منسوخ آن.

برخی هم گفته اند منظور از جمله «مَا أُنْزِلَ» تمامى کتابهاى آسمانى است، و مـنـظـور از «أَحْسَنَ»(بهتر) آنـهـا «قـرآن» اسـت. پـس ‍ «پـیـروى از بـهـتـریـن دستورى که نازل شده همان «پیروى از قرآن است

***

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»
ایـن خطاب عام است و مانند خطاب هاى قبلى هم شامل مؤمن و هم کافر مى گردد، براى اینکه قرآن درباره هر دو طایفه نازل شده است.

مراد از پیروى از بهترین چیزى خدا نـازل کـرده (وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ)

و در ایـن آیـه( أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ) دسـتـور مـى دهـد بـه ایـنـکـه از بـیـن آنـچـه از نـاحـیـه خـدا نازل شده، بهترش را پیروى کنند، حال ببینیم معناى بهتر چیست ؟
 بعضى گفته اند: مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» پـیـروى احـکـام آن از حلال و حرام است، نه داستانهاى آن.
 بعضى دیگر گفته اند:مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» منظور پـیـروى عـزائم یـعنى واجبات و محرمات آن است، (نه مستحبات و مکروهات ).
 بعضى دیگر گفته اند: مُراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» دستوراتى است که بدان امر و از آن نهى کرده، مثل، بجا آوردن واجبات و مـستحبات و اجتناب از محرمات و مکروهات.
 بعضى دیگر گفته اند:مراداز« أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ» پیروى «ناسخ»(قرآن) آن است، نه «منسوخ» آن.

و بـعـضـى دیـگـر گفته اند منظور از جمله «مَا أُنْزِل» تمامى کتابهاى آسمانى است، و مـنـظـور از «أَحْسَنَ»(بهتر) آنـهـا «قـرآن» اسـت. پـس ‍ «پـیـروى از بـهـتـریـن دستورى که نازل شده همان پیروى از قرآن است.»

و انـصـاف ایـن اسـت کـه جـمـله (وَأَسْلِمُوا لَهُ) کـه در آیـه قـبـلى (وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ)بود، شـامـل مـضـمـون هـمـه ایـن اقـوال مـى شـود. پـس حـمـل کـردن آیـه «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ » بر یکى ازمواردیادشده نادرست است.

صاحب المیزان نوشت: بعید نیست مراد از «أَحْسَنَ مَا أُنْزِل» خطاب هایى باشد که به طریقه به کار بردن حق عبودیت در راه امتثال خطابهاى الهى اشاره مى کند، چه آنها که مربوط به عقاید است و چه آنـهـا که مربوط به اعمال، مانند خطابهایى که دعوت به استغراق در ذکر خداى تعالى مى کند. و نیز دعوت به حُبّ خدا و تقواى از او، به حق، و به اخلاص دین براى او مى کند، چون پیروى این خطابها انسان را به «حیات طیب» زنده مى کند و روح ایمان را در او مى دمد و اعـمالش را صالح مى سازد، و او را در ولایت خدا یعنى کرامتى که مافوقش کرامت نیست، داخل مى نماید.

علامه محمدحسین طباطبایی نوشت:این آیه «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ» مناسبتر است  با آن مـعـنـایـى کـه مـا گـفـتـیـم، بـراى ایـنـکـه غـالبـا در جـایـى دعـوت بـه عـمـل را بـا «تـهـدیـد» بـه« فـوت وقـت» مـى آورند و مى گویند: تا فرصت از دست نرفته و واتفاق غیرقابل پیش بینی رخ نداده، ایـن کـار را انـجـام بـده ،کـه مخاطب در انجام آن عـمـل «امـروز و فـردا» نکند(تعلل نکند)، و دل خود را به این خوش ندارد که اگر امروز نشد فردا انجام مى دهم.
المیزان نوشت:در چنین جایى است که دعوت کننده او را تهدید مى کند، به پیش آمدن ناگهانى موانع ، و از دست رفتن فرصتها.
 و این طرز بیان و این نحوه دعوت با «اصلاح باطن» سازگارتر است تا موارد «اصلاح ظاهر» و آوردن کـالبـد بـى روح عـمـل. 
 علامه طباطبایی درادامه نوشت:خلاصه بیشتر در مواردى این «تهدید» را مى آورند که مى خواهند طرف را به اصلاح به «باطن» خود دعوت کنند، و گر نه آوردن «عملى بى روح» این هـمـه اهـمـیـت نـدارد کـه پـاى چـنـیـن تـهـدیـدى در مـیـان آیـد.
مؤلف المیزان درپایان نوشت: پـس مـنـظـور از «أَحْسَنَ مَا أُنْزِل» هـمـان خـطـاب هایى است که با «باطن» انسان ها سر و کار دارد، و مى خواهد آنجا را «اصـلاح» کـند، مانند خطاب هایى که به یادآورى خدا و محبت ورزیدن به او، و ترس از او و اخـلاص دیـن بـراى او دعـوت مى کند، همچنان که آیه۲۴ انفال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»(اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هرگاه خدا و رسول شما را به چیزى که حیات‌بخش شماست دعوت مى‌کنند، بپذیرید و بدانید خداوند، میان انسان و دل او حایل مى‌شود و به سوى او محشور مى‌شوید.). قریب به همین معنا را افاده مى کند.

***
معلم قرآن (حجت الاسلام محسن قرائتی):«قرآن» جامع‌ترین و کامل‌ترین «نازله‌ها»ى خداوند براى انسان است. 
وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (آیه ۵۵ سوره زمر)

و مراد از«أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ‌» بهترینِ آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است،«قرآن»است.

این «شیخ رسانه»می گوید:خداوند تمام کارهاى خود را به «احسن وجه» انجام داده است: هر چه را آفریده به بهترین وجه آفریده است(أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ)،  «أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»و«فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ».
 داستان‌هاى او بهترین است(أَحْسَنَ الْقَصَص).
«حُکم» خدا بهترین است(وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً)

قرائتی:خداوند از ما نیز خواسته است؛ کارمان به نحو احسن باشد. از بهترین سخن پیروى کنیم(الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)آیه ۱۸ سوره زمر.
***
علیّ‌بن‌ابراهیم از  امام صادق (ع) درباره آیه «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» سئوال شد، امام فرمود:منظور تبعیّت از ولایت است./تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۶۲.
وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ(آیه ۵۵ سوره زمر)

و از بهترین دستورهایى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پیروى کنید پیش از آنکه عذاب [الهى] ناگهان به‌سراغ شما آید در‌حالى‌که از آن آگاه نیستند!.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع مآخوذه،ویرایش(روانسازی)انجام گرفته است.

واما ۲ نکته ای که علامه طباطبایی برآن تأکیدداشته:«اصلاح باطن»و«اصلاح ظاهر» چیست؟
«اصلاح ظاهری» به این معنا است که آداب ظاهری شرع رعایت شود
امام علی(ع): «هرگاه کسی روابط میان خود و خدا را اصلاح نماید، خداوند نیز روابط میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد».
**
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: اگر ۳ چیز را در زندگی‌تان اصلاح کنید، خداوند ۳ چیز دیگر را برای شما اصلاح می‌کند. باطنت را اصلاح کن، خداوند ظاهرت را اصلاح می‌کند و نیکی ها وخوبیهایت را سر زبان‌ها می‌اندازد. رابطه‌ات را با خدا اصلاح کن، خداوند رابطه‌ات را با مردم اصلاح می‌کند و باعث احترام خلق به تو می‌شود. آخرتت را اصلاح کن، خداوند امر دنیای تو را اصلاح می‌کند./خصال شیخ صدوق.

«اصلاح باطن»چیست؟ چگونه محقق می شود؟(باطن)
اولاً اینکه تا درون(باطن)انسان اصلاح نشود، انسان متحول نمی‌شود.

  انسان اگر دچار لغزش، خطا و گناه شد ،راه اصلاحش توبه است که جبران کننده گناه است ،درآیه ۵۴ سوره زمر:وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَکه بااستنادبه المیزان به آن خواهیم پرداخت.

اشارات گذرابه آیاتی که «داروی اصلاح باطن» را توبه معرفی کرده اند:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(تحریم، ۸): اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به درگاه خدا توبه‏‌اى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آن روز خدا پیامبر ]خود] و کسانى را که با او ایمان آورده بودند خوار نمى‏‌گرداند نورشان از پیشاپیش آنان و سمت راستشان روان است مى‏ گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى.
 
إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا.(بقره، ۱۶۰) مگر کسانى که توبه کردند و [خود را] اصلاح نمودند.

 پیامبراسلام(ص) : «مَنْ اَصْلَحَ سَریرَتَهُ اَصْلَحَ اللّه ُ عَلانیَتَهُ»(هر کس باطن خود را اصلاح نماید، خداوند ظاهر او را اصلاح مى کند)
امیرالمؤمنین علی(ع) : اگر سه چیز را در زندگی‌تان اصلاح کنید، خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح می‌کند. باطنت را اصلاح کن، خداوند ظاهرت را اصلاح می‌کند و خوبی‌ات را سر زبان‌ها می‌اندازد. رابطه‌ات را با خدا اصلاح کن، خداوند رابطه‌ات را با مردم اصلاح می‌کند و باعث احترام خلق به تو می‌شود. آخرتت را اصلاح کن، خداوند امر دنیای تو را اصلاح می‌کند./خصال شیخ صدوق.


قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

علامه طباطبایی(المیزان) نوشت:در این آیه،خداوند به رسولش(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم)دستور مى دهد تا مردم کافر را با لفظ «یَا عِبَادِی»(اى بندگان من) صدا بزند. و این تعبیر نکته اى را هـم بـه یـادشـان مـى آورد و آن این است که چرا خدا «کُفّار» را به عبادت خود دعوت مى کند. و نـیـز تـرغـیـب آنـان بـه پـذیـرفـتـن دعـوت اسـت، امـا یـادآورى دلیـل دعوت براى این است که یادآورى کند که ایشان «عَبد» اویند و او «مولا»ى ایشان است و «حق مـولى بـر عبدش این است که او را عبادت کند و اوامرش را اطاعت کند»، پس مولى حق دارد که او را به اطاعت و عبادت خود دعوت کند.

و اما اینکه گفتیم ترغیب مى کند به اینکه دعوت را بپذیرند، براى اینکه کلمه «عِبَاد» را بـر « یَا» ى متکلم اضافه کرده، مى فرماید (بندگان من ) و این تعبیر ایشان را بر مى انگیزد تا به ذیل «رحمت» و «مغفرت» او متمسک شوند.

در«الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ» کـلمـه «أَسْرَفُوا» جـمع غایب ماضى از مصدر «اسراف » است و«اسراف به معناى تجاوز از حد در هر عـمـلى اسـت» کـه کـسـى انـجـام دهـد، هـر چـنـد کـه در خـصـوص «خـرج کـردن مـال» مـشـهورتر است، و گویى در آیه مورد بحث متضمن معناى جنایت و یا معنایى قریب به آن نیز هست ؛ چون با کلمه «عَلَىٰ» متعدى شده است.

و«اسراف بر نفس»(تعدى بر نفس) به جنایت کردن و به ارتکاب گناه است چه شِرک باشد و چه گناهان کبیره و چه گناهان صغیره، چون سیاق این عمومیت را افاده مى کند.

مؤلف المیزان درادامه نوشت:جـمـعـى از مـفـسـریـن گـفـتـه انـد: مُـراد از «عِبَاد» مؤمنـانـنـد، چـون کـه در قـرآن اسـتعمال «عِبَادِی» که به «یَا»ى متکلم اضافه شده در مؤمنین غلبه دارد. پس معناى آیه چنین مى شود: بگو اى مؤمنینى که مرتکب گناه شده اید،لیکن این حرف صحیح نیست،

 علامه طباطبایی برای ادعایش به ادله ای  ارائه می کند:براى اینکه آیه مورد بحث تا ۷ آیه بعد از آن(تاآیه ۶۰ زمر) همه در یک سیاق و متصل به یکدیگرند، و «همه ۸ آیه در مقام دعوتند»، و ما مى بینیم که در آیه آیه ۵۹ سوره زمر....«بَلى‌ قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ »(آیات من به سوى تو اى مـشـرک بـیـامـد، ولى تـو آن را تـکـذیـب کـردى و اسـتـکـبـار ورزیـدى ) و ایـن خـود مـثـل تـصـریـح اسـت بـه ایـنـکـه کـلمـه «عِبَادِی» در اول آیات(علاوه بر مؤمنین وکافرین) شامل مشرکین هم مى شود.

المیزان:و اگـر مـى بـینیم که لفظ «عِبَادِی» در چیزى بیشتر از ۱۰ مورد به معناى «مؤمنان» آمده، هـمـه این موارد قرینه هایى در خود کلام همراه دارد که نمى شود با بودن آن قرائن لفظ مـزبـور را اعـم از مؤمن و مـشرک گرفت، ولى چنان هم نیست که هر جایى بدون قرینه و مـطـلق استعمال شد، باز منصرف به مؤمنین باشد، همچنان که مى بینیم در کلام خدا هر جا مطلق ذکر شده، «اعم از مؤمن و مشرک» اراده شده است.

علامه طباطبایی نوشت: کـوتاه سخن آنکه شمول لفظ «عِبَادِی» در آیه شریفه در مورد مشرکین، جاى هیچ تـردیـد نیست، بلکه مى توان گفت این نظریه که کلمه «یَا عِبَادِی» در آیه مورد بحث بـه خـاطـر سـیـاقـى کـه دارد مـخـتـص بـه «مـشـرکـیـن» اسـت، قـابـل قـبـولتر است از اینکه بگوییم مختص ‍ به مؤمنین است، همچنان که از ابن عباس هم نقل شده.

در«لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه» کلمه«قُنَوط» به معناى «نومیدى» است، و مراد از«رَحْمَة»(رحمت)در آیه مـورد بـحـث بـه قـرینه اینکه خطاب و دعوت در آن به گناهکاران است، «رحمت» مربوط به آخـرت اسـت، نـه «رحـمت» اعم از دنیا و آخرت و این هم معلوم است که از شؤ ون «رحـمت» آخرت آن قـسـمـت کـه مـورد احتیاج مستقیم و بلا واسطه گناهکاران است، همانا «مغفرت» خداست. پس مى تـوان گـفـت «مـراد از رحـمـت در ایـنجا مغفرت است»، و به همین جهت نهى از نومیدى را با جمله «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» تعلیل آورد.

علامه طباطبایی نوشت:در این آیه شریفه التفاتى از تکلم (عبادى )، به غیبت (یغفر) به کار رفته، با اینکه جا داشت بفرماید:«أَنَّى اِغفِرْ»(من مى آمرزم) )، و این التفات براى آن به کار رفته کـه اشـاره نـمـایـد بـه ایـنـکه: آن کسى که مى گوید (اى بندگان من از رحمت من نومید نـشـویـد)، «اَللَّهَ» اسـت کـه «اسـمایى حُسنى» دارد که از آن جمله است «غَفُور» و «رَّحِیم». گـویـا فرموده: از رحمت من نومید مشوید، چون که من «اَللَّهَ» هستم، همه گناهان را مى آمرزم، چون  اَللَّهَ«غَفُورٞ رَّحِیمٞ» است.

المیزان نوشت:توضیحـاتى در ذیل جمله: «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» و اینکه مفاد آن آمرزش همه گناهان حتى «شرک» است، به سبب توبه

«إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا»،ایـن جـمـله «نـهـى از نـومـیـدى» را تـعـلیـل نـمـوده و هـم اعـلام مـى دارد کـه تـمـامـى گـنـاهـان قابل آمرزشند پس ‍ «مغفرت» خدا عام است، لیکن آمرزش گناهان هر کسى سبب مى خواهد و به طـور گـزاف نـمـى باشد و آنچه که قرآن سبب «مغفرت»معرفى فرموده دو چیز است: یکى «شـفـاعـت»و یـکـى هـم «تـوبـه». 
حـال بـبینیم در جمله مورد بحث که گفتیم خطاب در آن به عموم بندگان خدا اعم از مشرک و مؤمن اسـت، کـدام یک از این دو سبب آمرزش است ؟ به طور مسلم شفاعت نمى تواند باشد، چـون شـفـاعـت بـه نـص قـرآن کـریـم در آیـاتـى چـنـد شـامـل شـرک نـمـى گـردد و در سابق هم گفتیم که آیه آیه ۴۸ سوره نساء«إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِۦ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآء» ناظر به شفاعت است، یعنى مى فرماید غیراز«شِرک» را براى کسانى که «شفیع» داشته باشند مى آمرزد.

علامه طباطبایی: نـاگـزیـر از آن دو سـبب(مغفرت وتوبه) باقى مى ماند «توبه» و کلام خداى تعالى هم صریح در این است که خدا همه گناهان حتى «شِرک» را هم با  «توبه» مى آمرزد.
از این هم که بگذریم گفتیم که آیات هفتگانه مورد بحث در یک سیاق قرار دارد.

کـلامـى است واحد و متصل به هم که در آن نخست و به عنوان زمینه چینى از «یأس»(ناامیدی) شدن نهى مـى کـنـد و سـپـس امـر بـه «تـوبـه» و «اسـلام»(تسلیم) و «عـمـل صـالح»مى فرماید و آیه اولى کلامى مستقل و بریده از آیات بعد نیست تا کسى احتمال دهد عموم «مغفرت» مقید به «توبه» و هیچ سبب دیگرى که فرض شود، نشده.

المیزان نوشت:و ایـن آیـه شـریفه یعنى جمله «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» در بین مفسرین معرکه آراء شده. بعضى گفته اند: عموم «مغفرت» در آن مقید است به غیر از «شرک» و غیر از گناهانى که خـدا وعـده آتـش بـه مـرتـکـبین آنها داده و اما به «توبه» مقید نیست، در نتیجه عموم آیه تنها شامل «گناهان صغیره» مى شود.

علامه طباطبایی نوشت:بعضی دیگر گفته اند: اطلاق «مغفرت» نه مُقّید به «توبه» است، و نه به هیچ «قید»ى دیگر از اسـبـاب مـغـفـرت.
 چـیزى که هست این مُفسّرین، اطلاق مزبور را «مقید» به غیر «شرک» کرده اند، چـون آیـه آیه ۴۸ سوره نساء«إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِۦ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ» صراحت داردبه اینکه « شـرک آمـرزیده نمى شود».
 آنگاه نتیجه گرفته اند، که «مغفرت» عمومیت دارد هر چند که سبب مخصصى مانند «شفاعت» و «توبه» در کار نباشد تا گناهکار آمرزیده را بر گناهکار نـا آمـرزیـده تـرجـیـح دهـد، و ایـن هـمـان مـغـفـرت گـزافـى اسـت، کـه مـا ردش کـردیم(تکذیب کردیم)، و استدلال هایى هم که بر گفته خود کرده اند هیچیک درست نیست.

از آن جـمـله، آلوسـى در «تـفـسیر روح المعانى»براى اثبات این مدعا که «مغفرت» در آیه مقید بـه تـوبه نیست به هفده وجه استدلال کرده که هیچ فایده اى دست نداده و در این شبهه ما کـه گـفـتـیـم: (آمـرزیدن بعضى از گناهکاران و نیامرزیدن دیگران سببى مى خواهد، تا گـزافـى و منافى با حکمت نشود) مناقشه کرده.
 و تنها اطلاق آیه را مقید به قید «لِمَنْ یَشَاءُ» کـرده، کـه در بعضى از قراءت هاى غیر مشهور آمده.

مؤلف المیزان نوشت: این را هم بگوییم که خواننده خود توجه دارد که مورد آیه، «شرک» و سایر گناهان است، و از کلام خداى تعالى این معنا معلوم است که «شرک جز با توبه آمرزیده نمى شود» پس به هر حال چاره اى جز مقید کردن اطلاق آیه به «توبه» نداریم.

« وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»آیه ۵۴ سوره زمر

این آیه عطف است بر جمله «لَا تَقْنَطُوا». و کلمه «أَنِیبُوا» امر از مصدر «انابه» است کـه بـه مـعـناى «برگشتن به سوى خداست»(ترک معاصی)، که آن را توبه هم مى گویند. و جمله «إِلَى رَبِّکُمْ» از باب به کار بردن اسم ظاهر در جاى ضمیر است، چون مقتضاى ظاهر کلام این بـود کـه بـفـرمـایـد: (وَأَنِیبُوا إِلَیه )، و حال آن که این طور نفرمود تا به علت این دستور اشاره کرده باشد، چون ملاک در برگشتن به سوى خدا همانا صفت ربوبیت اوست.

و مراد از «سْلِم» تسلیم شدن و «منقاد»ومطیع شدن براى خداست در آنچه اراده مى کند. و اگر فـرمـود: «أَسْلِمُوا» و نـفـرمـود (آمـنـوا)، بـراى ایـن اسـت کـه قـبـل از ایـن آیـه و بـعـد از آن سـخـن از اسـتـکـبـار کُـفّـار در بـرابـر حـق رفـتـه و مقابل استکبار اسلام است، نه ایمان.
و جـمـله «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»» متعلق به دو کلمه «أَنِیبُوا» و «أَسْلِمُوا» اسـت.
 و مـراد از «عـذاب» بـه قرینه آیات بعد، «عذاب آخرت» است، ممکن است ،مطلق عذابهایى باشد که توبه بردار نیست، مانند عذاب «اسـتـیـصـال» و «انـقراض»، همچنان که درباره آن در آیه ۸۵ سوره غافر فرموده: «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ».

ودرپایان صاحب المیزان نوشت:مـراد از جـمـله « ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»این است که آمرزش هرگز به شما نمى رسد، چون سـبـب آن مـحـقـق نـیـسـت، امـا «تـوبـه» کـه مـفـروض آن اسـت کـه تـوبه نکردند، و شفاعت هم شامل شرک نمى شود.

دعای امام حسین(دعای عرفه)روزنهم ذیحجه

یَا مَوْلاىَ أَنْتَ الَّذِى مَنَنْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَنْعَمْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَحْسَنْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَجْمَلْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَفْضَلْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَکْمَلْتَ ، أَنْتَ الَّذِى رَزَقْتَ ، أَنْتَ الَّذِى وَفَّقْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَعْطَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَغْنَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَقْنَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى آوَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى کَفَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى هَدَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى عَصَمْتَ ، أَنْتَ الَّذِى سَتَرْتَ ، أَنْتَ الَّذِى غَفَرْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَقَلْتَ ، أَنْتَ الَّذِى مَکَّنْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَعْزَزْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَعَنْتَ ، أَنْتَ الَّذِى عَضَدْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَیَّدْتَ ، أَنْتَ الَّذِى نَصَرْتَ ، أَنْتَ الَّذِى شَفَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى عافَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَکْرَمْتَ

دعای امام حسین درروز عرفه

بخش الحاقیه(اضافه شده)دعای عرفه کدام است؟درادامه خواهیدخواند.

الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ ، وَلَا لِعَطائِهِ مانِعٌ ، وَلَا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ ، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ ، فَطَرَ أَجْناسَ الْبَدائِعِ ، وَأَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ ، لَا تَخْفىٰ عَلَیْهِ الطَّلائِعُ ، وَلَا تَضِیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ ، جازِى کُلِّ صانِعٍ ، وَرایِشُ کُلِّ قانِعٍ ، وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ ، وَ مُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ، وَهُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَ لِلْکُرُباتِ دافِعٌ ، وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ ، وَ لِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ؛ فَلا إِلٰهَ غَیْرُهُ ، وَلَا شَىْءَ یَعْدِلُهُ ، وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ ، وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ، وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ .

خدای را سپاس که برای حکمش برگرداننده‌ای و برای بخششش بازدارنده‌ای و همانند ساخته‌اش ساخته هیچ سازنده‌ای نیست و او سخاوتمند وسعت‌بخش است، انواع مخلوقات را پدید آورد و ساخته‌ها را با حکمتش محکم نمود، طلیعه‌ها بر او پوشیده نمی‌ماند و ودیعه‌ها نزد او ضایع نمی‌شود، پاداش‌دهنده هر سازنده و بی‌نیازکننده هر قناعت‌گر و رحم‌کننده بر هر نالان و فرو فرستنده سودها و نازل‌کننده کتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها و دورکننده بلاها و بالابرنده درجات و کوبنده گردنکشان است؛ پس معبودی جز او نیست و چیزی با او برابری نمی‌کند و چیزی همانندش نیست و اوست شنوا و بینا و لطیف و آگاه و بر هر چیز تواناست.

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَرْغَبُ إِلَیْکَ وَأَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِأَنَّکَ رَبِّى ، وَأَنَّ إِلَیْکَ مَرَدِّى ، ابْتَدَأْتَنِى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ أَنْ أَکُونَ شَیْئاً مَذْکُوراً ، وَخَلَقْتَنِى مِنَ التُّرابِ ، ثُمَّ أَسْکَنْتَنِى الْأَصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنِینَ؛

خدایابه‌سوی تو راغبم و به خدایی تو گواهی می‌دهم، اقرار می کنم که تو پروردگار منی و بازگشت من به‌سوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صلب‌ها جایم دادی، درحالی‌که از حوادث زمانه و رفت‌وآمد روزگار و سال‌ها ایمنی بخشیدی؛

فَلَمْ أَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلىٰ رَحِمٍ فِى تَقادُمٍ مِنَ الْأَیَّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ تُخْرِجْنِى لِرَأْفَتِکَ بِى وَلُطْفِکَ لِى وَ إِحْسانِکَ إِلَىَّ فِى دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ ، لَکِنَّکَ أَخْرَجْتَنِى رَأْفَةً مِنْکَ وَتَحَنُّناً عَلَىَّ لِلَّذِى سَبَقَ لِى مِنَ الْهُدَى الَّذِى لَهُ یَسَّرْتَنِى وَفِیهِ أَنْشَأْتَنِى ، وَمِنْ قَبْلِ ذٰلِکَ رَؤُفْتَ بِى بِجَمِیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِغِ نِعَمِکَ فَابْتَدَعْتَ خَلْقِى مِنْ مَنِیٍّ یُمْنىٰ ، وَأَسْکَنْتَنِی فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ؛

عوالم زندگی

در تفسیر  «المیزان»مراحل زندگی  انسان قبل از دنیا: «از کلام خدای تعالی بر می‌آید که برای آدمیان حیاة و زندگی دیگری قبل از زندگی دنیا بوده 

سیر تکوینی حیات انسان در مرحله قبل از ورود به دنیا« عوالم »ذر، صلب و ترائب و جنینی 

فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿٥﴾ خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ ﴿٦﴾ یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿٧﴾ إِنَّهُ عَلَىٰ رَجْعِهِ لَقَادِرٌ ﴿٨طارق﴾ پس انسان باید با تامل بنگرد که از چه چیز آفریده شده است؟ از آبی جهنده آفریده شده، [آبی که] از صلب مرد و از میان استخوان‌های سینه زن بیرون می‌آید، بی‌تردید خدا بر بازگرداندن انسان [پس از مرگش] تواناست. 

کلمه «صُلب» از نظر معنوی به معنای پشت و کلمه «ترائب» جمع «تریبه» به معنای استخوان سفید است «صلب» اشاره پدر و «ترائب» اشاره بهمادر است، در اصطلاح امروزی به ترتیب «اسپرم» و «اوول» نامیده می‌شوند.

حاصلِ تلقیح و ترکیب منی مرد ( اِسپِرم ) و تخمک زن ( اُوُول ) است .

آیت الله حسین انصاریان:ما به صلب که نگاه می‌کنیم به عنوان یک کیسه کوچک می‌نگریم که شهوتی در آن است و مرد را تحریک می‌کند که به سوی هم‌خواب حلالش برود. اما قرآن مجید وقتی درباره صلب پدر سخن می‌گوید درباره یک دنیای عظیمی صحبت می‌کند و به تفکر پیرامون آن دعوت می‌نماید:ساختمان صلب و فعالیت‌هایش و روابطی که صلب با تمام کارخانه بدن پدر دارد و کل چرخ‌هایی که باید بگردد تا آن نطفه را در صلب قرار بدهد از مسائل بسیار دقیق است که حتی برای متخصصین فن نیز حیرت انگیز است. در همین نطفه‌ای که به ظاهر بسیار کوچک است هشت برابر جمعیت فعلی کره زمین اسپرم زنده به صورت شناور وجود دارد که هر‌یک از آن‌ها عالمی دارند./پایان سخنان انصاریان.

«عالم صُلب»، مراحل تولید مثل قرار گرفته و به اسپرم،  اُوُل و ژن­ها، تبدیل شده است؛

 «عالم رحم»، که همان دوران جنینی انسان است، آن زمان که نطفه در رحم مادرش شکل مادی آدمی را به خود می­ یابد.

ترجمه این فرازازدعای عرفه:همواره کوچ‌کننده بودم از صلبی به رحمی، درگذشته از ایام و قرن‌های پیشین، از باب رأفت و لطف و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنان‌که پیمانت را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی به دنیا آوردی به خاطر آنچه در علمت برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی و در عرصه گاهش نشو و نمایم دادی و پیش از آن هم با رفتار زیبایت و نعمت‌های کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکی‌های سه‌گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی؛

لَمْ تُشْهِدْنِى خَلْقِى ، وَلَمْ تَجْعَلْ إِلَىَّ شَیْئاً مِنْ أَمْرِى ، ثُمَّ أَخْرَجْتَنِى لِلَّذِى سَبَقَ لِى مِنَ الْهُدىٰ إِلَى الدُّنْیا تامّاً سَوِیّاً ، وَحَفِظْتَنِى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً ، وَرَزَقْتَنِى مِنَ الْغِذاءِ لَبَناً مَرِیّاً ، وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ ، وَکَفَّلْتَنِى الْأُمَّهاتِ الرَّواحِمَ ، وَکَلَأْتَنِى مِنْ طَوارِقِ الْجانِّ ، وَسَلَّمْتَنِى مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِ ، فَتَعالَیْتَ یَا رَحِیمُ یَا رَحْمٰنُ ، حَتَّىٰ إِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ؛

و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی و چیزی از کار خلقتم را به من واگذار ننمودی، سپس برای آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل میانه به دنیا آوردی و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره محافظت نمودی و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی و دل دایه‌ها را بر من مهربان نمودی و مادران پرمهر را به پرستاری‌ام گماشتی و از آسیب‌های پریان نگهداری فرمودی و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتری‌ ای مهربان، ای بخشنده تا آنگاه که آغاز به سخن کردم؛

أَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابِغَ الْإِنْعامِ ، وَرَبَّیتَنِى زائِداً فِى کُلِّ عامٍ ، حَتَّىٰ إِذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتِى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتِى أَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَّتَکَ بِأَنْ أَلْهَمْتَنِى مَعْرِفَتَکَ ، وَرَوَّعْتَنِى بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ ، وَأَیْقَظْتَنِى لِما ذَرَأْتَ فِى سَمائِکَ وَأَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ ، وَنَبَّهْتَنِى لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ ، وَأَوْجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ ، وَفَهَّمْتَنِى مَا جاءَتْ بِهِ رُسُلُکَ ، وَیَسَّرْتَ لِى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ ، وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فِى جَمِیعِ ذٰلِکَ بِعَوْنِکَ وَلُطْفِکَ؛

نعمت‌های کاملت را بر من تمام کردی و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی تا آفرینشم کامل شد و تاب و توانم معتدل گشت، حجّتت را بر من واجب نمودی، چنان‌که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتی‌های حکمتت به هراسم افکندی و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده‌های خلقتت پدید آوردی بیدارم نمودی، به سپاسگزاری و یادت آگاهی‌ام دادی و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودی و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن خشنودی‌ات را بر من آسان کردی و در تمام این امور به یاری و لطفت بر من منّت نهادی؛

ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَنِى مِنْ خَیْرِ الثَّرىٰ، لَمْ تَرْضَ لِى یَا إِلٰهِى نِعْمَةً دُونَ أُخْرىٰ ، وَرَزَقْتَنِى مِنْ أَنْواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ عَلَىَّ ، وَ إِحْسانِکَ الْقَدِیمِ إِلَىَّ ، حَتَّىٰ إِذا أَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمِیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنِّى کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلِى وَجُرْأَتِى عَلَیْکَ أَنْ دَلَلْتَنِى إِلَىٰ مَا یُقَرِّبُنِى إِلَیْکَ ، وَوَفَّقْتَنِى لِما یُزْ لِفُنِى لَدَیْکَ ، فَإِنْ دَعَوْتُکَ أَجَبْتَنِى ، وَ إِنْ سَأَلْتُکَ أَعْطَیْتَنِى ، وَ إِنْ أَطَعْتُکَ شَکَرْتَنِى ، وَ إِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنِى؛

سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی.....

....

وَمَساغِ مَطْعَمِى وَمَشْرَبِى ، وَحِمالَةِ أُمِّ رَأْسِى ، وَبُلُوعِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقِى ، وَمَا اشْتَمَلَ عَلَیْهِ تامُورُ صَدْرِى ، وَحَمائِلِ حَبْلِ وَتِینِى ، وَ نِیاطِ حِجابِ قَلْبِى ، وَأَفْلاذِ حَواشِى کَبِدِى ، وَمَا حَوَتْهُ شَراسِیفُ أَضْلاعِى ، وَحِقاقُ مَفاصِلِى ، وَقَبْضُ عَوامِلِى ، وَأَطْرافُ أَنامِلِى ، وَلَحْمِى وَدَمِى وَشَعْرِى وَبَشَرِى وَعَصَبِى وَقَصَبِى وَعِظامِى وَمُخِّى وَعُرُوقِى وَجَمِیعُ جَوارِحِى وَمَا انْتَسَجَ عَلَىٰ ذٰلِکَ أَیَّامَ رِضاعِى ، وَمَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّى وَنَوْمِى وَیَقْظَتِى وَسُکُونِى ، وَحَرَکاتِ رُکُوعِى وَسُجُودِى؛

و جای گوارایی خوراک و آشامیدنی‌ام و بار بر مغز سرم و رسایی رگ‌های طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینه‌ام در برگرفته و بندهای پی شاهرگم و آویخته‌های پرده دلم و قطعات کناره‌های کبدم و آنچه را در برگرفته غضروف‌های دنده‌هایم و جایگاه‌های مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگ‌هایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آن‌ها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداری‌ام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم؛

...

صَدَقَ کِتابُکَ اللّٰهُمَّ وَ إِنْباؤُکَ ، وَبَلَّغَتْ أَنْبِیاؤُکَ وَرُسُلُکَ مَا أَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دِینِکَ ، غَیْرَ أَنِّى یَا إِلٰهِى أَشْهَدُ بِجَُهْدِى وَجِدِّى وَمَبْلَغِ طاعَتِى وَوُسْعِى ، وَأَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً الْحَمْدُلِلّٰهِ الَّذِى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونُ‌َ مَوْرُوثاً ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِى مُلْکِهِ فَیُضادَّهُ فِیَما ابْتَدَعَ؛

خدایا کتابت راست گفته و اخبارت صادقانه است و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحی‌ات بر آنان نازل کردی و برای آنان و به وسیله آنان از دینت شریعت ساختی، معبودا من گواهی می‌دهم به تلاش و کوششم و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم و از باب ایمان و یقین می‌گویم: سپاس خدای را که فرزندی نگرفته تا از او ارث برند و برای او در فرمانروایی‌اش شریکی نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند؛

وَلَا وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فِیما صَنَعَ ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ ﴿لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلّا اللّٰهُ لَفَسَدَتا﴾ وَتَفَطَّرَتا ! سُبْحانَ اللّٰهِ الْواحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ! الْحَمْدُلِلّٰهِ حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَأَنْبِیائِهِ الْمُرْسَلِینَ ، وَصَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَِمِ النَّبِیِّینَ وَآلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمُخْلَصِینَ وَسَلَّمَ.

و سرپرستی از خواری برایش نبوده تا او را در آنچه ساخته یاری دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، «اگر در آسمان و زمین معبودهایی جز خدا بود، هر آینه هر دو تباه می‌شدند» و متلاشی می‌گشتند، منزّه است خدای یگانه یکتا و بی‌نیاز که نزاده و زاده نشده و احدی همتایش نبوده است. سپاس خدای را، سپاسی که برابری کند با سپاس فرشتگان مقرّب و انبیای مرسلش را و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران و اهل‌بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد.

آنگاه امام حسین، درحالی‌که اشکهایش جاری بود، دعا می کند:

اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى أَخْشاکَ کَأَنِّى أَراکَ ، وَأَسْعِدْنِى بِتَقْواکَ ، وَلَا تُشْقِنِى بِمَعْصِیَتِکَ ، وَخِرْ لِى فِى قَضائِکَ ، وَبارِکْ لِى فِى قَدَرِکَ ، حَتَّىٰ لَاأُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَلَا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ .

خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را می‌بینم و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان و به نافرمانی‌ات بدبختم مکن و خیر در قضایت را برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم.

اللّٰهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فِى نَفْسِى ، وَالْیَقِینَ فِى قَلْبِى ، وَالْإِخْلاصَ فِى عَمَلِى ، وَالنُّوْرَ فِى بَصَرِى ، وَالْبَصِیرَةَ فِى دِینِى ، وَمَتِّعْنِى بِجَوارِحِى ، وَاجْعَلْ سَمْعِى وَبَصَرِى الْوارِثَیْنِ مِنِّى ، وَانْصُرْنِى عَلَىٰ مَنْ ظَلَمَنِى ، وَأَرِنِى فِیهِ ثارِى وَمَآرِبِى ، وَأَقِرَّ بِذٰلِکَ عَیْنِى .

خدایا قرار ده، بی‌نیازی را در ذاتم و یقین را در دلم و اخلاص را در عملم و نور را در دیده‌ام و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره‌مند کن و گوش و چشمم را دو وارث من گردان و مرا بر آن‌که به من ستم روا داشته پیروز فرما و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده و چشمم را بدین سبب روشن گردان.

اللّٰهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتِى ، وَاسْتُرْ عَوْرَتِى ، وَاغْفِرْ لِى خَطِیئَتِى ، وَاخْسَأْ شَیْطانِى ، وَفُکَّ رِهانِى ، وَاجْعَلْ لِى یَا إِلٰهِى الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِى الْآخِرَةِ وَالْأُولىٰ؛

خدایا گرفتاری‌ام را برطرف کن و زشتی‌ام را بپوشان و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دَینم را ادا کن و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه‌ای برتر قرار ده؛

...

إِلٰهِى إِلىٰ مَنْ تَکِلُنِى ، إِلىٰ قَرِیبٍ فَیَقْطَعُنِى ، أَمْ إِلىٰ بَعِیدٍ فَیَتَجَهَّمُنِى ، أَمْ إِلَى الْمُسْتَضْعِفِینَ لِى وَأَنْتَ رَبِّى وَ مَلِیکُ أَمْرِى ؟ أَشْکُو إِلَیْکَ غُرْبَتِى ، وَبُعْدَ دارِى ، وَهَوانِى عَلَىٰ مَنْ مَلَّکْتَهُ أَمْرِى ، إِلٰهِى فَلاٰ تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا أُبالِى سِواکَ ، سُبْحانَکَ غَیْرَ أَنَّ عافِیَتَکَ أَوْسَعُ لِى ، فَأَسْأَلُکَ یَا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِى أَشْرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَالسَّماواتُ ، وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ؛

خدایا، مرا به که واگذار می‌کنی؟ به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد یا به بیگانه تا با من با ترش‌رویی برخورد کند یا به آنان‌که خوارم می‌شمرند؟ و حال اینکه تو خدای من و زمامدار کار منی. من به تو شکایت می‌کنم، از غربتم و دوری خانه آخرتم و سبکی‌ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی. خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده‌تر است، از تو درخواست می‌کنم پروردگارا به نور جمالت که زمین و آسمان‌ها به آن روشن گشت و تاریکی‌ها به آن برطرف شد؛

...

أَنْتَ کَهْفِى حِینَ تُعْیِینِى الْمَذاهِبُ فِى سَعَتِها ، وَتَضِیقُ بِىَ الْأَرْضُ بِرُحْبِها ، وَلَوْلَا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکِینَ ، وَأَنْتَ مُقِیلُ عَثْرَتِى ، وَلَوْلا سَتْرُکَ إِیَّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِینَ ، وَأَنْتَ مُؤَیِّدِى بِالنَّصْرِ عَلَىٰ أَعْدائِى ، وَلَوْلا نَصْرُکَ إِیَّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِینَ ، یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ فَأَوْلِیاؤُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ ، یَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَىٰ أَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ؛

تو پناهگاه منی زمانی که راه‌ها با همه وسعتشان درمانده‌ام کنند و زمین با همه پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم و نادیده گیرنده لغزشم تویی و اگر پرده‌پوشی‌ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم تأیید می‌کنی و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکست‌خوردگان بودم، ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز می‌شوند، ای آن‌که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردن‌هایشان گذاشته‌اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند؛

.... یَا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّةِ مَلِکاً ، یَا رادَّهُ عَلَىٰ یَعْقُوبَ بَعْدَ أَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ ، یَا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوىٰ عَنْ أَیُّوبَ ، وَمُمْسِکَ یَدَیْ إِبْراهِیمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَناءِ عُمُرِهِ؛

ای آماده‌کننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بی‌آب و گیاه و خارج‌کننده‌اش از چاه و قراردهنده‌اش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی‌، ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب پس از آنکه دو چشمش از اندوه نابینا شد و دلش آکنده از غم بود، ای برطرف‌کننده بدحالی و گرفتاری از ایوب، ای گیرنده دست‌های ابراهیم از بریدن سر فرزندش، پس از سنّ پیری و به پایان آمدن عمرش؛یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیَّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیىٰ وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحِیداً 

یَا مَنْ أَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ .

یَا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِى إِسْرائِیلَ فَأَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِینَ .

یَا مَنْ أَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ .

یَا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلَىٰ مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ .

یَا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فِى نِعْمَتِهِ یَأْکُلُونَ رِزْقَهُ وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حادُّوهُ وَنادُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ؛

ای که دعای زکرّیا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را یگانه و تنها وا نگذاشت.

ای که یونس را از دل ماهی به در آورد.

ای که دریا را برای بنی اسراییل شکافت و آنان را نجات داد و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد.

ای که بادها را مژده دهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد.

ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد.

ای آن‌که ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید، پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند و در عین حال متنعّم به نعمت او رزقش را می‌خوردند و برای غیر او بندگی می‌کردند، با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند و پیامبرانش را تکذیب کردند.

یَا اللّٰهُ یَا اللّٰهُ یَا بَدِىءُ ، یَا بَدِیعُ لَانِدَّ لَکَ ، یَا دائِماً لَانَفادَ لَکَ ، یَا حَیّاً حِینَ لَاحَىَّ ، یَا مُحْیِىَ الْمَوْتىٰ ، یَا مَنْ هُوَ قائِمٌ عَلَىٰ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ ، یَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِى فَلَمْ یَحْرِمْنِى ، وَعَظُمَتْ خَطِیئَتِى فَلَمْ یَفْضَحْنِى ، وَرَآنِى عَلَى الْمَعاصِى فَلَمْ یَشْهَرْنِى ، یَا مَنْ حَفِظَنِى فِى صِغَرِى ، یَا مَنْ رَزَقَنِى فِى کِبَرِى ، یَا مَنْ أَیَادِیهِ عِنْدِى لَاتُحْصىٰ ، وَ نِعَمُهُ لَاتُجازىٰ ، یَا مَنْ عارَضَنِى بِالْخَیْرِ وَالْإِحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالْإِساءَةِ وَالْعِصْیانِ ، یَا مَنْ هَدانِى لِلْإِیمانِ مِنْ قَبْلِ أَنْ أَعْرِفَ شُکْرَ الامْتِنانِ ، یَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِیضاً فَشَفانِى؛

ای خدا، ای خدا، ای آغازگر، ای پدیدآور، برای تو همتایی نیست، ای جاودانی که پایانی برایت نمی‌باشد، ای زنده وقتی که زنده‌ای نبود، ای زنده‌کننده مردگان، ای مراقب بر هرکس به آنچه انجام داده، ای که شکرم برای او اندک است ولی محرومم نساخت و خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد و مرا بر نافرمانی‌ها دید، ولی در بین مردم رسوایم ننمود، ای که در خردسالی حفظم نمود و در بزرگ‌سالی رزقم داد، ای که عطاهایش نزد من شماره نشود و نعمت‌هایش تلافی نگردد، ای که با من به خیر و احسان روبرو شد و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم، ای که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمت‌هایش را بشناسم، ای که در بیماری خواندمش، پس شفایم داد؛

وَعُرْیاناً فَکَسانِى ، وَجائِعاً فَأَشْبَعَنِى ، وَعَطْشاناً فَأَرْوانِى ، وَذَلِیلاً فَأَعَزَّنِى ، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنِى ، وَوَحِیداً فَکَثَّرَنِى ، وَغائِباً فَرَدَّنِى ، وَمُقِلّاً فَأَغْنانِى ، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنِى ، وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنِى ، وَأَمْسَکْتُ عَنْ جَمِیعِ ذٰلِکَ فَابْتَدَأَنِى ، فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یَا مَنْ أَقالَ عَثْرَتِى ، وَنَفَّسَ کُرْبَتِى ، وَأَجابَ دَعْوَتِى ، وَسَتَرَ عَوْرَتِى ، وَغَفَرَ ذُنُوبِى ، وَبَلَّغَنِى طَلِبَتِى ، وَنَصَرَنِى عَلَىٰ عَدُوِّى ، وَ إِنْ أَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لَاأُحْصِیها؛

و در حال برهنگی، پوشاند مرا و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود و در حال خواری، عزّتم بخشید و در حال نادانی، معرفتم بخشید و در حال تنهایی افزونم نمود و در حال غربت، بازم گرداند و در حال نداری، دارایم کرد و در یاری‌خواهی، یاری‌ام فرمود و در ثروتمندی محرومم نکرد و از درخواست همه این‌ها باز ایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، حمد و سپاس توراست، ای که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود و دعایم را اجابت نمود و عیبم را پوشاند و گناهم را آمرزید و مرا به خواسته‌ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمت‌ها و عطاها و بخشش‌های باارزشت را برشمارم هرگز نمی‌توانم به شماره آرم؛

یَا مَوْلاىَ أَنْتَ الَّذِى مَنَنْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَنْعَمْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَحْسَنْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَجْمَلْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَفْضَلْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَکْمَلْتَ ، أَنْتَ الَّذِى رَزَقْتَ ، أَنْتَ الَّذِى وَفَّقْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَعْطَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَغْنَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَقْنَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى آوَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى کَفَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى هَدَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى عَصَمْتَ ، أَنْتَ الَّذِى سَتَرْتَ ، أَنْتَ الَّذِى غَفَرْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَقَلْتَ ، أَنْتَ الَّذِى مَکَّنْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَعْزَزْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَعَنْتَ ، أَنْتَ الَّذِى عَضَدْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَیَّدْتَ ، أَنْتَ الَّذِى نَصَرْتَ ، أَنْتَ الَّذِى شَفَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى عافَیْتَ ، أَنْتَ الَّذِى أَکْرَمْتَ؛

ای سرور من، تویی که عطا کردی، تویی که نعمت دادی، تویی که نیکی کردی، تویی که زیبا نمودی، تویی که افزون نمودی، تویی که کامل کردی، تویی که روزی دادی، تویی که موّفق نمودی، تویی که عطا فرمودی، تویی که بی‌نیاز نمودی، تویی که ثروت بخشیدی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت نمودی، تویی که راهنمایی فرمودی، تویی که حفظ کردی، تویی که پرده‌پوشی نمودی، تویی که آمرزیدی، تویی که نادیده گرفتی، تویی که قدرت دادی، تویی که عزّت بخشیدی، تویی که کمک کردی، تویی که مساعدت فرمودی، تویی که تأیید نمودی، تویی که نصرت دادی، تویی که شفا بخشیدی، تویی که سلامت کامل دادی، تویی که گرامی داشتی؛

تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ ، فَلَکَ الْحَمْدُ دائِماً ، وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً أَبَداً ، ثُمَّ أَنَا یَا إِلٰهِىَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِى فَاغْفِرْها لِى ، أَنَا الَّذِى أَسَأْتُ ، أَنَا الَّذِى أَخْطَأْتُ ، أَنَا الَّذِى هَمَمْتُ ، أَنَا الَّذِى جَهِلْتُ ، أَنَا الَّذِى غَفَلْتُ ، أَنَا الَّذِى سَهَوْتُ ، أَنَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ ، أَنَا الَّذِى تَعَمَّدْتُ ، أَنَا الَّذِى وَعَدْتُ ، وَأَنَا الَّذِى أَخْلَفْتُ ، أَنَا الَّذِى نَکَثْتُ ، أَنَا الَّذِى أَقْرَرْتُ ، أَنَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَعِنْدِى وَأَبُوءُ بِذُنُوبِى فَاغْفِرْها لِى ، یَا مَنْ لَاتَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ ، فَلَکَ الْحَمْدُ إِلٰهِى وَسَیِّدِى؛

بزرگ و برتری، حمد و شکر همیشگی توراست، سپس من معبودا اعتراف‌کننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانی نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمان‌شکنی نمودم، منم که اقرار کردم، منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم و به گناهانم اقرار می‌کنم، پس مرا بیامرز، ای آن‌که گناهان بندگانش به او زیانی نرساند و او بی‌نیاز از طاعت آنان است و توفیق‌دهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد، تو را سپاس ای معبود من و آقای من و خدای من؛

إِلٰهِى أَمَرْتَنِى فَعَصَیْتُکَ ، وَنَهَیْتَنِى فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ ، فَأَصْبَحْتُ لَاذا بَراءَةٍ لِى فَأَعْتَذِرَُ، وَلَا ذا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَُ ، فَبِأَیِّ شَىْءٍ أَسْتَقْبِلُکَ یَا مَوْلاىَ ؟ أَبِسَمْعِى ؟ أَمْ بِبَصَرِى ؟ أَمْ بِلِسانِى ؟ أَمْ بِیَدِى ؟ أَمْ بِرِجْلِى ؟ أَلَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِنْدِى وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یَا مَوْلاىَ؟ فَلَکَ الْحُجَّةُ وَالسَّبِیلُ عَلَىَّ ، یَا مَنْ سَتَرَنِى مِنَ الْآباءِ وَالْأُمَّهاتِ أَنْ یَزْجُرُونِى ، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالْإِخْوانِ أَنْ یُعَیِّرُونِى ، وَمِنَ السَّلاطِینِ أَنْ یُعاقِبُونِى ، وَلَوِ اطَّلَعُوا یَا مَوْلاىَ عَلَىٰ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّى إِذاً مَا أَنْظَرُونِى ، وَلَرَفَضُونِى وَقَطَعُونِى ، فَها أَنَا ذا یَا إِلٰهِى ، بَیْنَ یَدَیْکَ یَا سَیِّدِى؛

فرمان دادی فرمانت نخواندم، نهیم نمودی، مرتکب نهیت شدم، اکنون چنانم که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم و نه دارای قدرتم تا یاری ستانم، ای مولای من با چه وسیله‌ای با تو روبرو شوم؟ آیا با گوشم، یا با دیده‌ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت‌های تو نزد من نیست؟ و من با همه این‌ها تو را معصیت کردم، ای مولای من، تو را بر من حجّت و راه است، ای آن‌که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولای من اگر اینان آگاه می‌شدند، بر آنچه تو بر آن از من می‌دانی، در این صورت مهلتم نمی‌دانند و مرا تنها می‌گذاردند و از من می‌بریدند، هم اینک ای خدای من در برابرت هستم، ای آقای من؛

...

اللّٰهُمَّ إِنَّکَ تُجِیبُ الْمُضْطَرَّ ، وَتَکْشِفُ السُّوءَ ، وَتُغِیثُ الْمَکْرُوبَ ، وَتَشْفِى السَّقِیمَ ، وَتُغْنِى الْفَقِیرَ ، وَتَجْبُرُ الْکَسِیرَ ، وَتَرْحَمُ الصَّغِیرَ ، وَتُعِینُ الْکَبِیرَ ، وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهِیرٌ ، وَلَا فَوْقَکَ قَدِیرٌ ، وَأَنْتَ الْعَلِىُّ الْکَبِیرُ ، یَا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الْأَسِیرِ ، یَا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ ، یَا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجِیرِ ، یَا مَنْ لَاشَرِیکَ لَهُ وَلَا وَزِیرَ؛

خدایا بیچارگان را پاسخ می‌دهی و بدی را برطرف می‌کنی و به فریاد گرفتاران می‌رسی و بیماران را درمان می‌کنی و تهیدست را بی‌نیاز می‌گردانی و شکست را جبران می‌نمایی و به خردسالان رحم می‌کنی و به بزرگ‌سالان کمک می‌دهی، جز تو پشتیبانی نیست و فوق تو قدرتمندی وجود ندارد و تو برتر و بزرگی‌، ای رهاکننده اسیر در بند، ای روزی‌دهنده کودک خردسال، ای پناه هراسنده پناه‌خواه، ای که برایت شریک و وزیری نیست؛

صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَأَعْطِنِى فِى هٰذِهِ الْعَشِیَّةِ أَفْضَلَ مَا أَعْطَیْتَ وَأَنَلْتَ أَحَداً مِنْ عِبادِکَ مِنْ نِعْمَةٍ تُولِیها ، وَآلاءٍ تُجَدِّدُها ، وَبَلِیَّةٍ تَصْرِفُها ، وَکُرْبَةٍ تَکْشِفُها ، وَدَعْوَةٍ تَسْمَعُها ، وَحَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها ، وَسَیِّئَةٍ تَتَغَمَّدُها ، إِنَّکَ لَطِیفٌ بِما تَشاءُ خَبِیرٌ وَعَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ .

بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و در این شب به من عطا کن برترین چیزی که عطا کردی و نائل نمودی یکی از بندگانت را، از نعمتی که می‌بخشی و عطاهایی که تجدید می‌نمایی و بلایی که برمی‌گردانی و رنجی که برطرف می‌کنی و دعایی که می‌شنوی و عمل نیکی که می‌پذیری و بدی که می‌پوشانی، همانا به هرچه خواهی مهربان و آگاهی و بر هر چیز توانایی.

اللّٰهُمَّ إِنَّکَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ ، وَأَسْرَعُ مَنْ أَجابَ ، وَأَکْرَمُ مَنْ عَفا ، وَأَوْسَعُ مَنْ أَعْطىٰ ، وَأَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ ، یَا رَحْمٰنَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَرَحِیمَهُما ، لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْؤُولٌ ، وَلَا سِواکَ مَأْمُولٌ ، دَعَوْتُکَ فَأَجَبْتَنِى ، وَسَأَلْتُکَ فَأَعْطَیْتَنِى ، وَرَغِبْتُ إِلَیْکَ فَرَحِمْتَنِى ، وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنِى ، وَفَزِعْتُ إِلَیْکَ فَکَفَیْتَنِى؛

خدایا تو نزدیک‌ترین کسی هستی که خوانده شود و سریع‌ترین کسی که جواب دهد و بزرگوارترین کسی که گذشت کند و وسیع‌ترین کسی که عطا کند و شنواترین کسی که سؤال شود، ای مهربان دنیا و آخرت و بخشنده دنیاوآخرت، همانند تو سؤال شده‌ای نیست و غیر تو آرزو شده‌ای وجود ندارد، خواندمت، پاسخم دادی، از تو درخواست کردم عطایم نمودی و به‌سویت میل کردم، به من رحم فرمودی، به تو اطمینان کردم، نجاتم دادی و به تو پناهنده شدم، کفایتم نمودی؛

اللّٰهُمَّ فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلَىٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ أَجْمَعِینَ ، وَتَمِّمْ لَنا نَعْماءَکَ ، وَهَنِّئْنا عَطاءَکَ ، وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرِینَ ، وَلِآلائِکَ ذاکِرِینَ ، آمِینَ آمِینَ رَبَّ الْعالَمِینَ .

خدایا درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده‌ات و پیامبرت و بر همگی اهل‌بیت پاک و پاکیزه‌اش و نعمت‌هایت را بر ما تمام کن و عطاهایت را بر ما گوارا گردان و ما را نسبت به خود از سپاسگزاران و در نعمت‌هایت از یادکنندگان ثبت فرما، آمین آمین ای پروردگار جهانیان.

اللّٰهُمَّ یَا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ ، وَعُصِىَ فَسَتَرَ ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ ، یَا غایَةَ الطَّالِبِینَ الرَّاغِبِینَ وَمُنْتَهىٰ أَمَلِ الرَّاجِینَ ، یَا مَنْ أَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ عِلْماً ، وَوَسِعَ الْمُسْتَقِیلِینَ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَحِلْماً؛

خدایا ای که مالک شد و توانست و توانست و چیره شد، نافرمانی شد و پوشاند، از او آمرزش خواسته شد و آمرزید، ای هدف خواستاران مشتاق و نهایت آرزوی امیدواران، ای آن‌که در دانش بر هر چیز احاطه دارد و در مهربانی و رحمت و بردباری، جویندگان گذشت از گناه را فرا می‌گیرد؛

اللّٰهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ فِى هٰذِهِ الْعَشِیَّةِ الَّتِى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَأَمِینِکَ عَلَىٰ وَحْیِکَ ، الْبَشِیرِ النَّذِیرِ ، السِّراجِ الْمُنِیرِ ، الَّذِى أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمِینَ وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ .

خدایا در این شب به تو رو می‌آوریم، شبی که آن را شرافت و عظمت دادی به محمّد پیامبرت و فرستاده‌ات و برگزیده از خلقت و امین وحی‌ات، آن مژده‌دهنده و ترساننده و چراغ نوربخش، آن‌که به سبب او بر مسلمانان نعمت بخشیدی و او را رحمت برای جهانیان قرار دادی.

اللّٰهُمَّ فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ أَهْلٌ لِذٰلِکَ مِنْکَ یَا عَظِیمُ فَصَلِّ عَلَیْهِ وَعَلَىٰ آلِهِ الْمُنْتَجَبِینَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ أَجْمَعِینَ ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنَّا ، فَإِلَیْکَ عَجَّتِ الْأَصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ ، فَاجْعَلْ لَنَا اللّٰهُمَّ فِى هٰذِهِ الْعَشِیَّةِ نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ بَیْنَ عِبادِکَ ، وَنُورٍ تَهْدِى بِهِ ، وَرَحْمَةٍ تَنْشُرُها ، وَبَرَکَةٍ تُنْزِلُها ، وَعافِیَةٍ تُجَلِّلُها ، وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛

خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آن‌چنان‌که محمّد از جانب تو شایسته آن است، ای بزرگ، بر او و بر همه خاندان نجیب و پاک و پاکیزه‌اش درود فرست و ما را به گذشتت از ما بپوشان‌که صداها با انواع لغات به جانب تو بلند است، خدایا در این شب برای ما قرار ده، از هر خیری نصیبی که میان بندگانت تقسیم می‌کنی و نوری که با آن هدایت می‌نمایی و رحمتی که می‌گسترانی و برکتی که فرو می‌فرستی و عافیتی که بر اندام حیات بندگان می‌پوشانی و رزقی که می‌گستری، ای مهربان‌ترین مهربانان؛

اللّٰهُمَّ أَقْلِبْنا فِى هٰذَا الْوَقْتِ مُنْجِحِینَ مُفْلِحِینَ مَبْرُورِینَ غانِمِینَ ، وَلَا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطِینَ ، وَلَا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ ، وَلَا تَحْرِمْنا مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ ، وَلَا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومِینَ ، وَلَا لِفَضْلِ مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطائِکَ قانِطِینَ ، وَلَا تَرُدَّنا خائِبِینَ ، وَلَا مِنْ بابِکَ مَطْرُودِینَ ، یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ ، وَأَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ ، إِلَیْکَ أَقْبَلْنا مُوقِنِینَ ، وَ لِبَیْتِکَ الْحَرامِ آمِّینَ قاصِدِینَ ، فَأَعِنَّا عَلَىٰ مَناسِکِنا ، وَأَکْمِلْ لَنا حَجَّنا ، وَاعْفُ عَنَّا وَعافِنا ، فَقَدْ مَدَدْنا إِلَیْکَ أَیْدِیَنا فَهِىَ بِذِلَّةِ الاعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ؛

خدایا ما را در این وقت از پیشگاه رحمتت پیروز و رستگار و پذیرفته و بهره‌مند بازگردان و ما را از ناامیدان قرار مده و از رحمتت با دست خالی مگذار و از آنچه از فضلت امیدواریم مبتلای به حرمان مکن و از رحمتت محروممان منما و از افزونی آنچه از عطایت آرزو داریم ناامید مساز و ناکام باز مگردان و از درگاهت مران، ای بخشنده‌ترین بخشندگان و کریم‌ترین کریمان، یقین‌کنان به درگاهت رو نمودیم و آهنگ‌کنان و قصدکنان به زیارت خانه‌ات آمده‌ایم، بر ادای مناسک حج یاری‌مان ده و حجّمان را کامل نما و از ما درگذر و به ما سلامت کامل بده، چراکه دست‌های خود را به جانب تو دراز کرده‌ایم و آن دست‌ها به خواری اعتراف علامت‌دار است؛

اللّٰهُمَّ فَأَعْطِنا فِى هٰذِهِ الْعَشِیَّةِ مَا سَأَلْناکَ ، وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَیْناکَ ، فَلا کافِىَ لَنا سِواکَ ، وَلَا رَبَّ لَنا غَیْرُکَ ، نافِذٌ فِینا حُکْمُکَ ، مُحِیطٌ بِنا عِلْمُکَ ، عَدْلٌ فِینا قَضاؤُکَ ، اقْضِ لَنَا الْخَیْرَ ، وَاجْعَلْنا مِنْ أَهْلِ الْخَیْرِ .

خدایا آنچه را در این شب از تو خواستیم به ما عطا کن و کفایت آنچه را از تو خواستیم عهده‌دار باش که ما را کفایت‌کننده‌ای جز تو نیست و برای ما پروردگاری جز تو نمی‌باشد، قانونت بر ما نافذ است، دانشت ما را فراگیر است، قضایت درباره ما عادلانه است، خیر را برای ما حکم کن و ما را اهل خیر قرار بده.

اللّٰهُمَّ أَوْجِبْ لَنا بِجُودِکَ عَظِیمَ الْأَجْرِ ، وَکَرِیمَ الذُّخْرِ ، وَدَوامَ الْیُسْرِ ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا أَجْمَعِینَ ، وَلَا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکِینَ ، وَلَا تَصْرِفْ عَنَّا رَأْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛

خدایا پاداش بزرگ و ذخیره کریمانه و دوام آسایش را به حق جودت بر ما لازم گردان و گناهان همه ما را بیامرز و با هلاک‌شدگان هلاکمان مکن و مهربانی و رحمتت را از ما باز مگردان، ای مهربان‌ترین مهربانان؛

اللّٰهُمَّ اجْعَلْنا فِى هٰذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَأَلَکَ فَأَعْطَیْتَهُ ، وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ ، وَثابَ إِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ ، وَتَنَصَّلَ إِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ ، یَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکْرامِ .

خدایا در این وقت ما را از کسانی قرار ده که از تو درخواست کردند و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شکر نمودند پس بر آنان افزودی و به‌سویت بازگشتند و آنان را پذیرفتی و به‌سوی تو از همه گناهانشان بیزاری جستند پس همه گناهانشان را آمرزیدی، ای دارای بزرگی و بزرگواری.

اللّٰهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا ، یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ ، وَیَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ ، یَا مَنْ لَا یَخْفىٰ عَلَیْهِ إِغْماضُ الْجُفُونِ ، وَلَا لَحْظُ الْعُیُونِ ، وَلَا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکْنُونِ ، وَلَا مَا انْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ ، أَلَا کُلُّ ذٰلِکَ قَدْ أَحْصاهُ عِلْمُکَ ، وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ ، سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً ، تُسَبِّحُ لَکَ السَّماواتُ السَّبْعُ وَالْأَرَضُونَ وَمَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَىْءٍ إِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ؛

خدایا ما را پاک کن و به جانب راستی و درستی توجّه ده و زاری ما را بپذیر، ای بهترین کسی که درخواست شد و رحم‌کننده‌ترین کسی که از او رحمت خواسته شد، ای آن‌که بر هم نهادن پلک‌ها و دقّت نظر چشم‌ها بر او پوشیده نیست و آنچه در نهان مستقر شده و آنچه را پنهانی‌های قلوب در برگرفته از او مخفی نیست، آری همه این‌ها را دانشت شماره کرده و بردباری‌ات فرا گرفته، تو منزّهی و برتری، از آنچه ستمگران درباره‌ات می‌گویند، پس برتری آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها و هرکه در آن‌هاست تو را تسبیح می‌گویند و هیچ موجودی نیست مگر اینکه با سپاست تسبیح می‌گوید؛

فَلَکَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ ، یَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکْرامِ ، وَالْفَضْلِ وَالْإِنْعامِ ، وَالْأَیادِى الْجِسامِ ، وَأَنْتَ الْجَوادُ الْکَرِیمُ ، الرَّؤُوفُ الرَّحِیمُ . اللّٰهُمَّ أَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ ، وَعافِنِى فِى بَدَنِى وَدِینِى ، وَآمِنْ خَوْفِى ، وَأَعْتِقْ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ . اللّٰهُمَّ لَاتَمْکُرْ بِى وَلَا تَسْتَدْرِجْنِى وَلَا تَخْدَعْنِى ، وَادْرَأْ عَنِّى شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ.

پس تو را سپاس و بزرگواری و بلندی مقام، ای دارنده بزرگی و کرامت و فضل و نعمت و عطاهای بزرگ و تویی بخشنده کریم رئوف و مهربان، خدایا از روزی حلالت بر من وسعت ده و در تن و دینم سلامت کامل بخش و ترسم را امان ده و وجودم را از آتش آزاد کن، خدایا بلایت را به جریمه گناهانم بر من قرار مده و مرا به تدریج بر بدی‌هایم مؤاخذه مکن و مرا در خیالات باطلم رها مساز و شر بدکاران جن و انس را از من دور کن.

در این قسمت از دعا سر و دیده خود را به جانب آسمان برداشت و از دیده‌های مبارکش مانند ریزش آب از دو مَشک، اشک می‌ریخت و با صدای بلند به محضر حق عرضه داشت:

یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ ، یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ ، وَیَا أَسْرَعَ الْحاسِبِینَ ، وَیَا أَرحَمَ الرَّاحِمِینَ ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ السَّادَةِ الْمَیامِینِ ، وَأَسْأَلُکَ اللّٰهُمَّ حاجَتِىَ الَّتِى إِنْ أَعْطَیْتَنِیها لَمْ یَضُرَّنِى مَا مَنَعْتَنِى ، وَ إِنْ مَنَعْتَنِیها لَمْ‌یَنْفَعْنِى مَا أَعْطَیْتَنِى ، أَسْأَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَکَ لاشَرِیکَ لَکَ ، لَکَ الْمُلْکُ ، وَلَکَ الْحَمْدُ ، وَأَنْتَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ ، یَا رَبِّ یَا رَبِّ...

ای شنواترین شنوایان، ای بیناترین بینایان و ای سریعترین حسابرسان و ای مهربان‌ترین مهربانان، بر محمّد و خاندان محمّد آن سروران با میمنت درود فرست و از تو درخواست می‌کنم خدایا حاجتم را که اگر آن را به من عطا کنی، بی‌شک هرچه را از من دریغ ورزی به من ضرری نرساند و اگر قضای حاجتم را از من دریغ نمایی، آنچه را عطایم کنی سودی نبخشد، آزادی عهده‌ام را از آتش از تو درخواست می‌کنم، معبودی جز تو نیست، یگانه‌ای، برایت شریک نیست، فرمانروایی و سپاس خاص توست و تو بر هر چیز توانایی، پروردگارا پروردگارا.

بخش الحاقی دعای عرفه

این بخش ازدعای عرفه «إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ» تا جمله «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ»  از دعای عرفه امام حسین علیه السلام نیست.

این بخش، نخستین بار در إقبال مرحوم سیّد بن طاوس قدس سره آمده است و در کتاب‌های دیگر این دعا نیامده است. در مصباح کفعمی دعای عرفه مذیّل به این ذیل نیست و حتی در مصباح الزائر که کتاب دیگر سیّد بن طاوس در موضوع دعاست، دعای عرفه بدون این ذیل آمده، که همین نکته جنجال برانگیز شده است، به علاوه که گویا مفاد برخی از جملات این بخش پایانی مورد پسند برخی نیست و آن را سازگار با لحن و آهنگ و مفاد دعاهای أئمه معصومین علیهم السلام نمی‌دانند؛ جالب است که حتی برخی چون مرحوم علامه مجلسی مدّعی هستند که در برخی از نسخ قدیمی إقبال هم این بخش پایانی نیامده است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دعای عرفه در اقبال الاعمال، البلد الامین و زادالمعاد با این عبارت آغاز: «اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ» و با این عبارت پایان می یابد: «اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ لَکَ الْمُلْکُ وَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا رَبِّ یا رَبّ».

بخش الحاقی دعای عرفه

مجلسی در بحار الانوار متن آن را طولانی‌تر نقل کرده و در انتهای آن زیادتی دیده می شود: «اِلـهى اَنـَا الْفَقیرُ فى غِناىَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً فى فَقْرى اِلـهى اَنـَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى جَهْلى …. یا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِسْتِوآءَ کَیْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ اَمْ کَیْفَ تَغیبُ وَاَنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ وَالْحَمْدُ لله وَحْدَهُ».

«مرحوم ملا محمد تقی مجلسی» در ذیل این دعا توضیح داده:« این اضافه(الحاقی)که تقریبا به اندازه یک ورق است تنها در برخی نسخ اقبال آمده»، در حالی که نسخ قدیمی(کتاب اقبال الاعمال)سیدبن طاووس- خالی از آن است: «عبارات این ورقه با سیاق ادعیه سادات معصوم نیز سازگار نیست، و تنها بر مذاق صوفیه سازگار است. برای همین برخی افاضل(علماء) به این نظر متمایلند که «این ورقه از إضافات برخی مشایخ صوفیه و الحاقات و ادخالات ایشان است

مجلسی دو احتمال می دهد: یکی اینکه برخی صوفیه این فقره را در برخی کتب به دعا اضافه کرده باشند و سید بن طاوس بدون اطلاع از حقیقت حال آن را در اقبال نقل کرده است. احتمال دوم این است که این اضافه توسط سید بن طاووس انجام نشده، بلکه برخی این فقره را به بعضی نسخ اقبال اضافه کرده اند. وی احتمال دوم را اظهر می داند، بویژه که برخی نسخ قدیمی اقبال خالی از این فقره است.

البته در«بحارالانوار»(مجلسی) آمده که «سید بن طاووس» این دعا را ،منهای(بغیراز) فقره مورد بحث در کتاب «مصباح الزائر» خود أورده است. در حالی که اصولا این دعا در نسخه منتشرشده کتاب یادشده نقل نشده است!(اینطورنیست-نیامده)

 کفعمی دعای عرفه حضرت سید الشهداء را در کتاب «بلد الامین» تا این قسمت ذکر کرده و علامه مجلسی در «زاد العِماد» این دعای شریف را موافق روایت کفعمی نقل فرموده ولی سید ابن طاووس در کتاب اقبال، پس از«یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ»این اضافه را آورده:

إِلٰهِى أَنَا الْفَقِیرُ فِى غِناىَ فَکَیْفَ لَاأَکُونُ فَقِیراً فِى فَقْرِى ؟ ! إِلٰهِى أَنَا الْجاهِلُ فِى عِلْمِى فَکَیْفَ لَاأَکُونُ جَهُولاً فِى جَهْلِى ؟ ! إِلٰهِى إِنَّ اخْتِلافَ تَدْبِیرِکَ وَسُرْعَةَ طَواءِ مَقادِیرِکَ مَنَعا عِبادَکَ الْعارِفِینَ بِکَ عَنِ السُّکُونِ إِلىٰ عَطاءٍ ، وَالْیَأْسِ مِنْکَ فِى بَلاءٍ . إِلٰهِى مِنِّى مَا یَلِیقُ بِلُؤْمِى وَمِنْکَ مَا یَلِیقُ بِکَرَمِکَ؛

خدایادر عین توانگری ،فقیرم، پس چگونه در تهیدستی فقیر نباشم، خدایا در عین دانایی نادانم، پس چگونه در عین نادانی نادان نباشم. خدایا همانا اختلاف تدبیرت و سرعت تغییر تقدیراتت، بندگان عارف به تو را، از اطمینان به بخشش و ناامیدی از تو در گرفتاری باز داشته است. خدایا از من است آنچه سزاوار پستی من است و از توست آنچه شایسته بزرگواری توست؛

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:همیشه برایم جای سئوال بوددررابطه باجمله رهبری:مردم مظلوم ومقتدرایران.

رهبرانقلاب(آیت الله خامنه ای)دیداربارئیس وکارکنان قوه قضائیه:ملت مظلوم اما در عین حال مقتدر ایران، به فضل الهی، همچنان مثل کوه می ایستد و با قوت به حرکت خود ادامه می دهد و به همه مقاصد مورد نظرش دست می یابد./چهارشنبه ۰۵ تیر ۱۳۹۸

إِلٰهِى وَصَفْتَ نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لِى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفِى أَفَتَمْنَعُنِى مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفِى ؟ إِلٰهِى إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنِّى فَبِفَضْلِکَ وَلَکَ الْمِنَّةُ عَلَىَّ ، وَ إِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوِئُ مِنِّى فَبِعَدْلِکَ وَلَکَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ .

خدایا تو خود را با لطف و مهربانی به من توصیف کرده‌ای پیش از پیدایش ناتوانی من، آیا آن دو را از من دریغ ورزی پس از پدید آمدن ناتوانی‌ام، خدایا اگر زیبایی‌هایی از من نمایان شود، به فضل توست و تو را بر من منّت بسیار است و اگر زشتی‌هایی از من ظاهر گردد، به عدل توست و تو را بر من حجت کامل است.

إِلٰهِى کَیْفَ تَکِلُنِى وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لِى ؟ وَکَیْفَ أُضامُ وَأَنْتَ النَّاصِرُ لِى ؟ أَمْ کَیْفَ أَخِیبُ وَأَنْتَ الْحَفِىُّ بِى ؟ ها أَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِفَقْرِى إِلَیْکَ ، وَکَیْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِمَا هُوَ مَحالٌ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ ؟ أَمْ کَیْفَ أَشْکُو إِلَیْکَ حالِى وَهُوَ لَایَخْفىٰ عَلَیْکَ ؟ أَمْ کَیْفَ أُتَرْجِمُ بِمَقالِى وَهُوَ مِنْکَ بَرَزٌ إِلَیْکَ؛ أَمْ کَیْفَ تُخَیِّبُ آمالِى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ إِلَیْکَ ؟ أَمْ کَیْفَ لَاتُحْسِنُ أَحْوالِى وَبِکَ قامَتْ؟

خدایا چگونه مرا وا می‌نهی در صورتی که عهده‌دار من شده‌ای؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنکه تو یار منی؟ یا چگونه ناامید گردم، درحالی‌که نسبت به من سخت مهربانی، اینک به نیازم به تو، متوسل به توأم و چگونه متوسل به تو شوم به آنچه محال است به تو برسد، یا چگونه از حالم به تو شکایت کنم و حال آنکه بر تو پوشیده نیست؟ یا چگونه با گفتارم ترجمه حال نمایم، درحالی‌که از تو برای تو واضح است؟ یا چگونه آرزوهایم را به عرصه نومیدی بری، در صورتی‌که به آستان تو وارد گشته؟ یا چگونه احوالم را نیکو نگردانی، درحالی‌که احوال من استوار به توست؟

إِلٰهِى مَا أَلْطَفَکَ بِى مَعَ عَظِیمِ جَهْلِى ! وَمَا أَرْحَمَکَ بِى مَعَ قَبِیحِ فِعْلِى ! إِلٰهِى مَا أَقْرَبَکَ مِنِّى وَأَبْعَدَنِى عَنْکَ ! وَمَا أَرْأَفَکَ بِى ! فَمَا الَّذِى یَحْجُبُنِى عَنْکَ ؟ إِلٰهِى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَتَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ ، أَنَّ مُرادَکَ مِنِّى أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ حَتَّىٰ لا أَجْهَلَکَ فِى شَىْءٍ . إِلٰهِى کُلَّما أَخْرَسَنِى لُؤْمِى أَنْطَقَنِى کَرَمُکَ ، وَکُلَّما آیَسَتْنِى أَوْصافِى أَطْمَعَتْنِى مِنَنُکَ؛

خدایا چه اندازه به من لطف داری. با این نادانی فوق‌العاده من و چه‌قدر به من مهربانی، با این عمل زشت من؟ خدایا چقدر به من نزدیکی و من چقدر از تو دورم و چه اندازه به من مهر می‌ورزی پس چیست آنچه مرا از تو در پرده می‌کند؟ خدایا از اختلاف آثار و تغییرات احوال دانستم که خواسته‌ات از من این است که خود را در هر چیز به من بشناسانی تا در هیچ‌چیز نسبت به تو جاهل نباشم، خدایا هر زمان فرومایگی‌ام از سخن مرا بازداشت، کرم تو گویایم نمود و هروقت اوصافم ناامیدم کرد، نعمت‌هایت به طمعم انداخت؛

إِلٰهِى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ مَساویِهِ مَساوِئَ ؟! وَمَنْ کانَتْ حَقائِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ دَعاویِهِ دَعاوِىَ ؟! إِلٰهِى حُکْمُکَ النَّافِذُ وَمَشِیئَتُکَ الْقاهِرَةُ لَمْ یَتْرُکا لِذِى مَقالٍ مَقالاً ، وَلَا لِذِى حالٍ حالاً . إِلٰهِى کَمْ مِنْ طاعَةٍ بَنَیْتُها ، وَحالَةٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادِى عَلَیْها عَدْلُکَ ، بَلْ أَقالَنِى مِنْها فَضْلُکَ . إِلٰهِى إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّى وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَةُ مِنِّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَعَزْماً . إِلٰهِى کَیْفَ أَعْزِمُ وَأَنْتَ الْقاهِرُ ؟ وَکَیْفَ لَاأَعْزِمُ وَأَنْتَ الْآمِرُ؛

خدایا کسی که زیبایی‌هایش زشتی بوده، پس چگونه زشتی‌هایش زشتی نباشد و کسی که حقیقت‌گویی‌هایش ادعای خالی بوده، چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟ خدایا دستور نافذت و مشیت چیره‌ات، برای صاحب سخن سخنی و برای صاحب حال حالی نگذاشته، خدایا چه بسیار طاعتی که بنا کردم و چه بسیار حالتی که استوار نمودم. عدالتت اعتمادم را بر آن‌ها ویران کرد، ولی فضل تو عذر مرا از آن‌ها پذیراست. خدایا همانا می‌دانی هرچند طاعت از جانب من، به صورت کار جدّی ادامه نداشته، ولی به صورت محبّت و اراده ادامه داشته. خدایا چگونه تصمیم بگیرم و حال آنکه تو چیره‌ای و چگونه تصمیم نگیرم درحالی‌که تو دستوردهنده‌ای؛

إِلٰهِى تَرَدُّدِى فِى الْآثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنِى عَلَیْکَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِى إِلَیْکَ ، کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فِى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ ؟ أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّىٰ یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ ؟ مَتىٰ غِبْتَ حَتَّىٰ تَحْتاجَ إِلىٰ دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ؟ وَمَتىٰ بَعُدْتَ حَتَّىٰ تَکُونَ الْآثارُ هِىَ الَّتِى تُوصِلُ إِلَیْکَ ؟ عَمِیَتْ عَیْنٌ لَاتَراکَ عَلَیْها رَقِیباً ، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً؛

خدایا، مردّد شدن من در آثار موجب دوری دیدار است، پس مرا با وجودت گرد آور، به وسیله عبادتی که مرا به تو رساند، چگونه بر وجود تو استدلال شود، به موجودی که در وجودش نیازمند به توست؟ آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست تا آن غیر وسیله ظهور تو باشد؟! کی پنهان بوده‌ای تا نیازمند به دلیلی باشی که بر تو دلالت کند و کی دور بوده‌ای تا آثار واصل کننده به تو باشند؟ کور باد دیده‌ای که تو را بر آن دیده‌بان نبیند و زیانکار باد تجارت بنده‌ای که از محبّتت برای او سهمی قرار نداده‌ای؛

إِلٰهِى أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثارِ فَأَرْجِعْنِى إِلَیْکَ بِکِسْوَةِ الْأَنْوارِ وَهِدایَةِ الاسْتِبْصارِ حَتَّىٰ أَرْجِعَ إِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ إِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْها ، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاعْتِمادِ عَلَیْها ، إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ .

خدایا مرا به رجوع به آثار فرمان دادی، پس مرا به پوششی از انوار و هدایتی بصیرت‌جو به‌سوی خود بازگردان تا از آن‌ها به‌سویت بازگردم همان‌طور که از آن‌ها به بارگاهت بار یافتم، با نگاهداری نهادم از نگاه به آن‌ها و برگرفتن همّتم از اعتماد بر آن‌ها، همانا تو بر هر چیز توانایی.

إِلٰهِى هٰذَا ذُلِّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ ، وَهٰذَا حالِى لَایَخْفىٰ عَلَیْکَ ، مِنْکَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَیْکَ ، وَبِکَ أَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ ، فَاهْدِنِى بِنُورِکَ إِلَیْکَ ، وَأَقِمْنِى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ . إِلٰهِى عَلِّمْنِى مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ ، وَصُنِّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ؛

خدایا این خواری من است که در برابرت عیان است و این حال من است که بر تو پوشیده نیست، از تو رسیدن به تو را می‌خواهم و بر تو استدلال می‌کنم، پس به نورت مرا به وجودت راهنمایی کن و در برابرت به صدق بندگی بر پا دار. خدایا از علم مخزونت به من بیاموز و به پرده نگاهداری‌ات حفظم کن؛

إِلٰهِى حَقِّقْنِى بِحَقائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ ، وَاسْلُکْ بِى مَسْلَکَ أَهْلِ الْجَذْبِ . إِلٰهِى أَغْنِنِى بِتَدْبِیرِکَ لِى عَنْ تَدْبِیرِى ، وَبِاخْتِیارِکَ عَن اخْتِیارِى ، وَأَوْقِفْنِى عَلَىٰ مَراکِزِ اضْطِرارِى .

خدایا مرا به حقایق اهل قرب محقق کن و به راه و روش اهل جذب ببر، خدایا به تدبیرت نسبت به من مرا از تدبیرم و به اختیارت از اختیارم بی‌نیاز گردان و مرا به مواضع بیچارگی‌ام آگاه کن،

إِلٰهِى أَخْرِجْنِى مِنْ ذُلِّ نَفْسِى ، وَطَهِّرْنِى مِنْ شَکِّى وَشِرْکِى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِى ، بِکَ أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِى ، وَعَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ فَلا تَکِلْنِى ، وَ إِیَّاکَ أَسْأَلُ فَلا تُخَیِّبْنِى ، وَفِى فَضْلِکَ أَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنِى ، وَبِجَنابِکَ أَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنِى ، وَبِبابِکَ أَقِفُ فَلا تَطْرُدْنِى؛

خدایا مرا از خواری نفسم نجات ده و از شک شرکم پاک کن و پیش از آنکه وارد قبر شوم، از تو یاری می‌جویم، پس مرا یاری ده و بر تو توّکل می‌کنم، پس مرا وامگذار و از تو درخواست می‌کنم، پس ناامیدم مکن و در فضل تو رغبت می‌نمایم، پس محرومم مگردان و خود را به تو منسوب می‌کنم، پس دورم مکن و در آستانه تو می‌ایستم پس مرانم؛

إِلٰهِى تَقَدَّسَ رِضاکَ أَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْکَ فَکَیْفَ تَکُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّى ؟ إِلٰهِى أَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِکَ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ لَا تَکُونُ غَنِیّاً عَنِّى ؟ إِلٰهِى إِنَّ الْقَضاءَ وَالْقَدَرَ یُمَنِّینِى ، وَ إِنَّ الْهَوىٰ بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ أَسَرَنِى ، فَکُنْ أَنْتَ النَّصِیرَ لِى حَتَّىٰ تَنْصُرَنِى وَتُبَصِّرَنِى ، وَأَغْنِنِى بِفَضْلِکَ حَتَّىٰ أَسْتَغْنِىَ بِکَ عَنْ طَلَبِى ، أَنْتَ الَّذِى أَشْرَقْتَ الْأَنْوارَ فِى قُلُوبِ أَوْلِیائِکَ حَتَّىٰ عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ ، وَأَنْتَ الَّذِى أَزَلْتَ الْأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِکَ حَتَّىٰ لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ یَلْجَأُوا إِلىٰ غَیْرِکَ ، أَنْتَ الْمُؤْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ ، وَأَنْتَ الَّذِى هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ ، مَاذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذِى فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ ؟

خدایا خشنودی تو منزّه است از اینکه علّتی از جانب تو داشته باشد، پس چگونه ممکن است برای آن علّتی از ناحیه من بوده باشد؟ خدایا تو بی‌نیازی از اینکه نفعی از جانب خویش به حضرتت رسد، پس چگونه بی‌نیاز از من نباشی؟ خدایا قضا و قدر مرا به آرزو انداخت و هوای نفس مرا در بندهای شهوت اسیر کرد، پس تو یاور من باش تا پیروزم نمایی و بینایم کنی و به فضل خود بی‌نیازم فرما تا به وسیله تو از خواسته‌ام بی‌نیاز گردم، تویی که انوار را در قلوب دوستانت تاباندی تا تو را شناختند و یگانه‌ات دانستند و تویی که بیگانگان را از قلوب عاشقانت راندی تا غیر تو را دوست نداشتند و به غیر تو پناه نبردند، تو مونس آنانی آنجا که عوالم آنان را به وحشت اندازد، تویی که آنان را هدایت نمودی، هرجا که نشانه‌هایی برای آنان آشکار شد، کسی که تو را گم کرده چه یافته؟ و چه گم کرده، کسی که تو را یافته؟

لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَکَ بَدَلاً ، وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغىٰ عَنْکَ مُتَحَوِّلاً ، کَیْفَ یُرْجىٰ سِواکَ وَأَنْتَ مَا قَطَعْتَ الْإِحْسانَ ؟ وَکَیْفَ یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَأَنْتَ مَا بَدَّلْتَ عادَةَ الامْتِنانِ ؟ یَا مَنْ أَذاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقِینَ ، وَیَا مَنْ أَلْبَسَ أَوْلِیاءَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرِینَ ، أَنْتَ الذَّاکِرُ قَبْلَ الذَّاکِرِینَ ، وَأَنْتَ الْبادِئُ بِالإِحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدِینَ ، وَأَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبِینَ ، وَأَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضِینَ؛

همانا محروم شد کسی که به جای تو به دیگری راضی گشت و زیانکار شد کسی که از تو به دیگری روی آورد، چگونه به غیر تو امید بست و حال آن‌که احسانت را بریده نساختی و چگونه از غیر تو خواسته شود در صورتی که تو شیوه نعمت‌بخشی‌ات را تغییر نداده‌ای، ای که به عاشقانش شیرینی همدمی خود را چشاند، در نتیجه تملّق گویانه در برابرش ایستادند، ای که اولیایش را جامه‌های هیبت پوشاند، پس آمرزش‌جویانه در مقابلش قرار گرفتند، تویی یاد کننده پیش از یادکنندگان و تویی شروع کننده به احسان، پیش از توجّه بندگان و تویی جودکننده به عطا، پیش از خواستن خواهندگان و تویی بخشنده و سپس آنچه را که به ما بخشیدی از ما به قرض خواهی؛

إِلٰهِى اطْلُبْنِى بِرَحْمَتِکَ حَتَّىٰ أَصِلَ إِلَیْکَ ، وَاجْذِبْنِى بِمَنِّکَ حَتَّىٰ أُقْبِلَ عَلَیْکَ . إِلٰهِى إِنَّ رَجائِى لَایَنْقَطِعُ عَنْکَ وَ إِنْ عَصَیْتُکَ ، کَما أَنَّ خَوفِى لَایُزایِلُنِى وَ إِنْ أَطَعْتُکَ ، فَقَدْ دَفَعَتْنِى الْعَوالِمُ إِلَیْکَ ، وَقَدْ أَوْقَعَنِى عِلْمِى بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ .

خدایا مرا به رحمتت بخواه تا به تو رسم و مرا به عطایت جذب کن تا به جانب تو رو کنم. خدایا امیدم از تو قطع نشود، گرچه نافرمانی‌ات کردم، چنان‌که ترسم از تو زایل نشود، گرچه اطاعتت نمودم، همانا جهانیان مرا به جانب تو رانده‌اند و دانشم به کرمت مرا به آستانه تو انداخته.

إِلٰهِى کَیْفَ أَخِیبُ وَأَنْتَ أَمَلِى ؟ أَمْ کَیْفَ أُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَّکَلِى ؟ إِلٰهِى کَیْفَ أَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلَّةِ أَرْکَزْتَنِى ؟ أَمْ کَیْفَ لَا أَسْتَعِزُّ وَ إِلَیْکَ نَسَبْتَنِى؛

خدایا من چگونه ناامید شوم و حال آنکه تو آرزوی منی، یا چگونه خوار گردم درصورتی‌که اعتمادم بر توست. خدایا چگونه عزّت خواهم، درحالی که در خواری ثابتم کرده‌ای و چگونه عزّت نخواهم با آن‌که به خود نسبتم داده‌ای؟

إِلٰهِى کَیْفَ لَاأَفْتَقِرُ وَأَنْتَ الَّذِى فِى الْفُقَراءِ أَقَمْتَنِى ؟ أَمْ کَیْفَ أَفْتَقِرُ وَأَنْتَ الَّذِى بِجُودِکَ أَغْنَیْتَنِى ؟ وَأَنْتَ الَّذِى لَاإِلٰهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَىْءٍ فَما جَهِلَکَ شَىْءٌ ، وَأَنْتَ الَّذِى تَعَرَّفْتَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ فَرَأَیْتُکَ ظاهِراً فِى کُلِّ شَىْءٍ ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ لِکُلِّ شَىْءٍ ، یَا مَنِ اسْتَوىٰ بِرَحْمانِیَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَیْباً فِى ذاتِهِ ، مَحَقْتَ الْآثارَ بِالْآثارِ ، وَمَحَوْتَ الْأَغْیارَ بِمُحِیطاتِ أَفْلاکِ الْأَنْوارِ ، یَا مَنِ احْتَجَبَ فِى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ ، یَا مَنْ تَجَلَّىٰ بِکَمالِ بَهائِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ مِنَ الاسْتِواءَ ، کَیْفَ تَخْفىٰ وَأَنْتَ الظَّاهِرُ ؟ أَمْ کَیْفَ تَغِیبُ وَأَنْتَ الرَّقِیبُ الْحاضِرُ ؟ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ ، وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ وَحْدَهُ.

خدایا چگونه نیازمند نباشم و حال آن‌که مرا در نیازمندان نشاندی، یا چگونه نیازمند باشم در صورتی که تو به جودت بی‌نیازم کرده‌ای و تویی که معبودی جز تو نیست، خود را به هر چیز شناساندی، پس چیزی جاهل به تو نیست و تویی که خود را در هر چیز به من شناساندی، پس تو را در هر چیز نمایان دیدم و تویی نمایان برای هر چیز، ای که به رحمانیتش چیره شد، در نتیجه عرش در ذاتش پنهان شد، آثار را با آثار نابود کردی و اغیار را به احاطه‌کنندگان افلاک انوار محو نمودی، ای که در سراپرده‌های عرشش پرده‌نشین از این شد که دیده‌ها او را دریابد، ای آن‌که به کمال زیبایی‌اش تجلّی کرد، پس تحقق یافت عظمتش از روی استیلا و برتری، چگونه پنهان شوی و حال آن‌که نمایانی، یا چگونه غایب شوی و حال آن‌که دیده‌بانی و حاضری، همانا تو بر هر چیز توانایی و سپاس تنها از آن خداست، خدای یگانه.

وَسْوَاس‌ِ الْخَنَّاس"خناس" چیست؟ ظهور-اختفای مکرر

به  شیطان  «خنّاس» می گویندچون «فراوان مخفی می‌شود،بعدازظهور».مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس(شیاطین جن وانس).

به ستارگان «خنّاس» می گویند،چون نمایان می شوندوناپدیدمی شوند.

خناس چیست؟

«خناس»:«ظهورواختفا» یک موجوداست(بطورمکرر)را«خناس» می گویند وبه «ستارگان» خناس می گویند،چون نمایان می شوندوناپدید.فَلَا أُقْسِمُ بِالخُنَّس؛ سوگند به ستارگانی که بازمی‌گردند.

«خناس» «به کسی گفته می‌شود که همواره ظاهر و سپس مخفی می‌شود» از همین رو با توجه به اینکه «شیطان» به‌طور مداوم انسان را «وسوسه» می‌کند و به محضی که انسان به یاد خدا می‌افتد پنهان می‌شود و هر زمان که انسان از یاد خدا غافل شد دوباره برمی‌گردد و انسان را وسوسه می‌کند.

تنهاراه رهایی ازشیطان(خناس وسواس)یادخداست که (شیطان)دردلهای اهل تقوا،قرارگاهی ندارد.

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ(مؤمنان متقی بایادخداازشیطان رهایی پیدامی کنند)

«خنّاس» از ریشه «خَنَسَ» است ، انقباض، تأخیر انداختن، کنار رفتن، بازگشتن و پنهان شدن از جمله معانی‌ خناس است

«خنّاس» صیغه مبالغه از ماده «خُنُوس» به معنى جمع شدن و عقب کشیدن است، این به خاطر آن است که شیاطین هنگامى که نام خدا برده مى‏شود عقب نشینى مى‏کنند، و از آنجا که این امر غالباً با پنهان شدن توأم است این واژه به معنى «اختفاء» نیز آمده است.( بگو! من از شرّ وسوسه ‏گر شیطان که از نام خدا مى‏ گریزد و پنهان مى‏ گردد به خدا پناه مى ‏برم)

همه تخیلات و افکاری که بر ذهن و قلب انسان عبور می‌کنند بر ۴ قسم است،۲ قسم ،شیطانی(وسواس)،۲ قسم الهام(فیض ملائکه است).

اصولاً «شیاطین»، برنامه ‏هاى خود را با مخفى کارى انجام می دهند، و گاه چنان در گوش جان انسان مى‏دمند که انسان باور مى‏کند فکر، فکر خود او است، و از درون جانش جوشیده، و همین باعث اغوا و گمراهى او مى‏شود! کار شیطان تزیین است و مخفى کردن باطل در لعابى از حق، و دروغ در پوسته‏اى از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهى در پوشش هدایت./تفسیرنمونه جلدآخر(٢۷)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿١﴾ مَلِکِ النَّاسِ ﴿٢﴾ إِلَٰهِ النَّاسِ ﴿٣﴾ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤﴾ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿٥﴾ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ ﴿٦﴾ آخرین سوره قرآن)ناس.

«خنّاس‌»در آیة «مِن شَرِّ الْوَسْوَاس‌ِ الْخَنَّاس‌ِ »صفت «وسواس‌»(وسوسه کننده‌) است‌،  مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس ﴿٦)چه از جن‌ّ باشد و چه از انس(انسان‌های شیطان صفت).  

این واژه به معنای «اختفأ» نیز آمده است‌ «خنّاس‌»در آیة شریفه «مِن شَرِّ الْوَسْوَاس‌ِ الْخَنَّاس‌ِ »صفت «وسواس‌»(وسوسه کننده‌) است‌، چه از جن‌ّ باشد و چه از انس‌، مانند انسان‌های شیطان صفت.  

انواع وسوسه شیطان

وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم و سایر اولیاى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: 

 فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَىٰ ﴿١٢٠طه)

 فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿٢٠﴾ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿٢١﴾ فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ ﴿٢٢اعراف)

نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. ٥ناس«یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ» البته نه به شکل سلطه بر دل انسان به گونه ‏اى که راه گریزى از آن نباشد.

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿٥٢﴾ لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿٥٣﴾ وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿٥٤حج﴾

بایادخداشیطان رانده می شودودل آرام می گیرد

وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۚ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٠٠﴾ إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ ﴿٢٠١﴾ وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ ﴿٢٠٢اعراف)

رسول خدا (ص) فرموند: شیطان پوزه خود را بر قلب هر انسانى خواهد گذاشت، اگر انسان به یاد خدا بیفتد، او مى‏ گریزد و دور مى‏ شود ، و اما اگر خدا را از یاد ببرد ، دلش را ضایع(تخریب) می کند.

هر مؤمنی دو گوش باطنی دارد(علاوه بر٢گوش طبیعی)

رسول خدا(ص) فرموند: هیچ مؤمنى نیست مگر آنکه براى قلبش در سینه‏ اش دو گوش هست، از یک گوش فرشته بر او مى‏ خواند و مى‏ دمد، و از گوش دیگرش وسواس خناس بر او مى ‏خواند، خداى تعالى به وسیله فرشته او را تایید مى ‏کند، و این همان است که فرموده: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ایشان را به روحى از ناحیه خود تایید مى‏ کند»

چرابه  شیطان  «خناس» می گویند؟

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«خناس»:«ظهورواختفا» یک موجوداست(بطورمکرر)را«خناس» می گویند وبه «ستارگان» خناس می گویند،چون نمایان می شوندوناپدید.فَلَا أُقْسِمُ بِالخُنَّس؛ سوگند به ستارگانی که بازمی‌گردند.

«خناس» «به کسی گفته می‌شود که همواره ظاهر و سپس مخفی می‌شود» از همین رو با توجه به اینکه «شیطان» به‌طور مداوم انسان را «وسوسه» می‌کند و به محضی که انسان به یاد خدا می‌افتد پنهان می‌شود و هر زمان که انسان از یاد خدا غافل شد دوباره برمی‌گردد و انسان را وسوسه می‌کند.

طبرسی می نویسد:«خناس» از اوصاف شیطان است چرا که هر زمان انسان به یاد خدا باشد پنهان می‌شود و هر زمان که انسان از یاد خداوند غافل شد به‌ سرعت باز می‌گردد.

در مجمع البیان است که از انس بن مالک روایت شده که گفت : رسول خدا (ص) فرمود: شیطان پوزه خود را بر قلب هر انسانى خواهد گذاشت ، اگر انسان به یاد خدا بیفتد، او مى گریزد و دور مى شود، و اما اگر خدا را از یاد ببرد، دلش ‍ را مى خورد، این است معناى وسواس خناس .

به  شیطان  «خناس» می گویندچون فراوان مخفی می‌شود و در هر حال ـ چه هنگام وسوسه و چه غیر آن ـ از چشم مردم پنهان است‌.(منهج الصادقین‌، ملا فتح اللّه کاشانی‌، ج ۱۰.

 وقتی نام خدا می‌آید، شیطان از قلب می‌گریزد و پنهان می‌شود و وقتی یاد خدا فراموش شود، در قلب ظاهر می‌شود.

در مجمع البیان ، آمده که کلمه (وسواس ) به معناى حدیث نفس است ، به نحوى که گویى صدایى آهسته است که بگوش مى رسد . شیطان را از این جهت خناس خوانده که به طور مداوم آدمى را وسوسه مى کند، و به محضى که انسان به یاد خدا مى افتد پنهان مى شود و عقب مى رود، باز همینکه انسان از یاد خدا غافل مى شود، جلو مى آید و به وسوسه مى پردازد.

«وسـواسـان خـنـاس» تـنـهـا در مـیـان یک گروه و یک جماعت ، و در یک قشر و یک لباس نـیـسـتند، در میان جن و انس پراکنده اند و در هر لباس و هر جماعتى یافت مى شوند.

«وسواس» چیست؟

«وسوسه » افکاروالقائاتی که به طور ناخودآگاه در ذهن و مغز و دل انسان خطورمی کند، اگر خیرباشد ،از طرف عالم ملکوت ،به آن« الهام» گفته می شودو اگر شرباشداز طرف شیطان ، به آن «وسوسه» می‌گویند.

«وسواس» از ماده «وسوسه» مشتق شده که بیانگر رابطه شیطان با قلب انسان است. بهتر است بگوییم: القائات و تصورات نامقدّس و باطل بر قلب انسان را در مکتب اسلام «وسواس» می گویند. وسواس دو جنبه فکری و عملی دارد و نوعی بیماری روانی است. کسی که به «وسوسه» مبتلا شده است «وسواس» و «موسوس» نام دارد.
در لغت، «وسوسه» و «وسواس» یکی دانسته شده و «وسوسه» کلامی پنهانی است که در آن اختلاط صورت گرفته و در هم و بر هم و بی نظم است. همچنین «وسواس» در جایی گفته می شود که کسی وحشت کرده، کلامش در اثر وحشت، بی نظم شده باشد و همانند دیوانگان عمل کند.

۲ قسم تخیلات «وسواس»،۲ قسم الهام.

همه خیالات و افکاری که بر ذهن و قلب انسان عبور می‌کنند بر ۴ قسم است: افکار محرک عمل خیر و خیالات خوب که «الهام» نام دارند و افکار محرک عمل شر و خیالات بد که «وسوسه» نامیده می‌شوند. دو قسم وسواس، اثر شیطان بوده و دو قسم الهام، از فیض ملائکه است./معراج السعادة، ملا احمد نراقی،‌ ص۱۲۸

«وسواس» ازنگاه امام خمینی.

القائات شیطانیه  و رحمانیه  
معمارانقلاب اسلامی ایران درکتاب چهل حدیث می نویسد:قلب انسانی لطیفه ای است که متوسط است بین نشئه ملک و ملکوت و عالم دنیا و آخرت. یک وجهه آن به عالم ‏دنیا و ملک است،  و بدان وجهه تعمیر عالم آخرت و ملکوت نماید. پس، «قلب به منزله آیینه دو رویی است» که یک روی آن به عالم غیبت است و صور غیبیه در آن منعکس شود، و یک روی آن به عالم شهادت است و صور ملکیه دنیاویه در آن منعکس شود. و «صور دنیاویه از مدارک حسیه ظاهریه و بعضی مدارک باطنه، مثل خیال و وهم، در آن انعکاس پیدا کند»، و صور اخرویه از باطن عقل و سرّ قلب در آن انعکاس پیدا کند. و اگر وجهه دنیاویه قلب قوّت گرفت و توجه آن یکسره به تعمیر دنیا شد و همّش منحصر شد در دنیا و مستغرق شد در ملاذّ بطن و فرج و سایر مشتهیات و ملاذّ دنیاویه، به واسطه این توجه باطن خیال مناسبتی پیدا کند به ملکوت سفلی که به منزله ظلّ ظلمانی عالم ملک و طبیعت است و عالم جنّ و شیاطین و نفوس خبیثه است. و به واسطه این تناسب القائاتی که در آن شود القائات شیطانیه است، و آن القائات منشأ تخیلات باطله و اوهام خبیثه گردد.

و نفس چون بالجمله توجه به دنیا دارد، اشتیاق به آن تخیلات باطله پیدا کند و عزم و اراده نیز تابع آن گردد و یکسره جمیع اعمال قلبیه و قالبیه از سنخ اعمال شیطانی گردد، از قبیل وسوسه و شک و تردید و اوهام و خیالات باطله، و ارادات بر طبق آن در ملک بدن کارگر گردد.‏
و اعمال بدنیه نیز بر طبق صور باطنیه قلب گردد، چه که اعمال عکس و مثال ارادات، و آنها مثال و عکس اوهام، و آنها عکس وجهه قلوب است، پس، چون وجهه قلب به عالم شیطان بوده، القائات در آن از سنخ جهالات مرکبه شیطانیه گردد، و در نتیجه از باطن ذات وسوسه و شک و شرک و شبهات باطله طلوع کرده تا ملک بدن سرایت کند.‏
‏‏و بر این قیاس که ذکر شد، وجهه قلب اگر به تعمیر آخرت و معارف حقه شد و توجه آن به عالم غیب شد، یک نحوه تناسبی با ملکوت اعلی، که عالم ملائکه و نفوس طیبه سعیده است و به منزله ظلّ نورانی عالم طبیعت است، پیدا کند، و علوم مفاضه به آن از علوم رحمانی ملکی و عقاید حقه، و خطرات از خطرات و القائات الهیه گردد، و از شک و شرک منزه و پاکیزه گردد و حالت استقامت و طمأنینه در نفس پیدا شود، و اشتیاقات آن نیز بر طبق علوم آن، و ارادات بر طبق اشتیاقات، و بالاخره اعمال قلبیه و قالبیه و ظاهریه و باطنیه از روی میزان عقل و حکمت واقع شود.‏
‏‏ القائات شیطانیه و ملکیه و رحمانیه مراتب و مقاماتی است 
امام خمینی بااستنادبه مجمع البیان از عیّاشی می نویسد:
حضرت صادق، سلام الله علیه  نقل می کندکه جناب رسول خدا، صلّی الله علیه و آله فرمود: «نیست مؤمن،مگر از برای قلبش دو گوش استیک گوش است که می دمد در آن فرشته، و یک گوش است که می دمد در آن شیطان وسوسه کن. تأیید می فرماید خداوند مؤمن را به فرشته، و این از قول خدای تعالی است که می فرماید: «تأیید می فرماید ایشان را به روحی از جانب خود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:امام خمینی  درتبیین وسواس برای اهل مسجدومؤمنین یک مثال می آورد(وسوسه دروضووطهارت)ومثال دیگری میزندکه چگونه وسواس درعبادات انسان راازفیوضات جماعت محروم می کندوقدم به قدم اورابه وادی هلاکت می کشاند،اوراآنقدرگرفتاراین القائات می کندکه اشتباهات وخطاهای خودش را«صواب»تلقی می کندودیگران(علماء) راجاهل می پنداردو«اقتدابرائمه جماعت راجائزنمی داند!
مؤلف چهل حدیث برای رهایی ازوسواس نمازگزاران راه حل ارائه می دهد واینچنین می نویسد:«حضرت صادق، علیه السلام، فرمود آمد مردی خدمت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله، گفت: «یا رسول الله شکایت می نمایم به تو از آنچه القا می شود به من از وسوسه در نمازم، حتی اینکه نمی دانم چقدر نماز کردم از زیاده یا کمی.» فرمود: «وقتی داخل نماز شدی، بزن با انگشت سبّابه دست راستت به ران پای چپت، پس بگو: «بسم الله ...» پس همانا دور کنی و طرد کنی او را.»/کتاب چهل حدیث ،صفحات۴۰۰به بعد.