پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

سفر رئیس جمهور(صومعه سرا)مراسم ختم پدرکوچکی نژاد درضیابر

دیدار ۲ ساعته رئیس جمهور(ضیابر)صومعه سرا

رئیس جمهور درشامگاه یکشنبه(۱۵ تیر ۱۴۰۴) در «آیین شام غریبان» (مسجد اوچدکان اردبیل) حاضر شد تا در جمع سینه‌زنان، در این مجلس مشغول عزاداری شود.وصبح روزدوشنبه در جلسه شورای اداری استان اردبیل  وعصراین روز در جلسه شورای اداری استان گیلان که درآستاراتشکیل شده بود،شرکت کرد وآنگاه راهی روستای ضیابر صومعه سراشد.

در پی درگذشت ابوالشهید حاج حافظ کوچکی‌نژاد ارم ساداتی، پدر بزرگوار جبار کوچکی‌نژاد نماینده مردم شهرستان‌های رشت و خمام، عصر روز دوشنبه(۱۶ تیر ۱۴۰۴)

 دکتر مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور به همراه دکتر هادی حق شناس استاندار گیلان، دکتر حمید رضایی فرماندار صومعه‌سرا در مراسم سومین روز این ضایعه دردناک که در «مسجد روستای ارم سادات بخش ضیابر»(شهرستان صومعه‌سرا) برگزار شد، حضور یافتند.

«جبارکوچکی نژادارم ساداتی»(نماینده رشت درمجلی شورای اسلامی)

د

رئیس جمهور درضیابر(صومعه سرا)

رئیس‌جمهور طی این مراسم با ابراز همدردی با خانواده کوچکی‌نژاد، مراتب تسلیت و همدردی خود را به جبار کوچکی‌نژاد و سایر اعضای خانواده ابراز داشته و از خدمات و زحمات ایشان در عرصه‌های اجتماعی و خانوادگی قدردانی کرد.

صحن علنی مجلس شورای اسلامی

IMG_1323

مراسم ختم پدر جبار کوچکی‌نژاد‌(نماینده رشت)۱۶ تیر ۱۴۰۴

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، در مراسم ختم پدر جبار کوچکی‌نژاد‌(نماینده رشت)۱۶ تیر ۱۴۰۴

این مراسم که با حضور جمعی از مسئولین کشوری، استانی، شهرستانی، خانواده های معظم شهدا، جانبازان و ایثارگران و مردم قدرشناس منطقه برگزار شد، ضمن قرائت فاتحه یاد و خاطره ابوالشهید حاج حافظ کوچکی‌نژاد را گرامی داشتند.

IMG_1234

مراسم ختم پدر جبار کوچکی‌نژاد‌(نماینده رشت)۱۶ تیر ۱۴۰۴

​ضیابر(صومعه سرا)گیلان کجاست؟نقشه

«ضیابر»صومعه سرا کجاست؟

«فاصله صومعه سرا تا ضیابر ۱۷ کیلومتر می باشد»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:رئیس جمهور درروز دوشنبه به اردبیل آمده بود، حدود۲ ساعتی در جلسه شورای اداری استان گیلان که درآستاراتشکیل شده بود،شرکت کرد وآنگاه راهی روستای ضیابر صومعه سراشد.

جلسه شورای اداری استان گیلان /دوشنبه(۱۶ تیر ۱۴۰۴)

جلسه شورای اداری استان گیلان /دوشنبه(۱۶ تیر ۱۴۰۴)آستارا

جلسه شورای اداری استان گیلان /دوشنبه(۱۶ تیر ۱۴۰۴)آستارا

جلسه شورای اداری استان گیلان /دوشنبه(۱۶ تیر ۱۴۰۴)آستارا

رئیس جمهور کشورمان در سفر غیرمنتظره در جمع عزاداران اردبیلی حاضر شد.

رئیس جمهور در جمع عزاداران اردبیلی حاضر شد

مسعود پزشکیان شامگاه یکشنبه(۱۵ تیر ۱۴۰۴) در آیین شام غریبان «مسجد اوچدکان اردبیل» حاضر شد تا در جمع سینه‌زنان، در این مجلس مشغول عزاداری شود.

این دیدار سرزده و غیرتشریفاتی در حالی به اردبیل انجام شد که استاندار اردبیل، رئیس جمهور را همراهی می‌کرد و عزاداران به محض دیدن رئیس جمهور نسبت به او ابراز احساسات کرده و در پایان مراسم شام غریبان مسجد اوچدکان، با او عکس یادگاری گرفتند.

مصاحبه رئیس جمهورایران(خبرنگارآمریکایی)میزمذاکرات را بمباران کردند،نابودشد

​واکنش به مصاحبه:خشم سفیر اسرائیل درسازمان ملل از مصاحبه(تاکر کارلسون با رئیس جمهورایران) بیش تراز خشم کیهان(شریعتمداری) از مصاحبه پزشکیان با تاکر کارلسون  است.

خبرنگارآمریکایی:آیا آمادگی آن را دارید که بار دیگر آغاز تازه‌ای در مسیر دیپلماسی داشته باشید؟رئیس جمهورایران:ماازمذاکره فرارنمی کنیم واما بایدصبرکنید تا خرابگی ها راترمیم کنیم.

نگرانی آمریکا از ایرانیان مقیم آمریکا..«ماجرای اسلیپرسلز چیست؟»...خبرنگار:ممکن است ایران با بمب اتمی به آمریکا حمله کند؟جواب:رهبری ساخت بمب اتم راممنوع کرده.

پزشکیان:نتانیاهو از سال ۱۹۹۲ این ذهنیت را القا کرده که ایران به دنبال سلاح هسته‌ای است و هر رئیس‌جمهوری که در آمریکا روی کار آمده، همین تصور را در ذهن او تقویت کرده‌اند.

خبرنگار:آمریکایی هااجازه سرمایه گزاری درایران راداند؟جواب:بله.

«آمریکا واسرائیل میز مذاکره رابمباران کردند،دپلماسی رانابودکردند»

«رئیس جمهورایران درمصاحبه‌ای با خبرنگارآمریکایی»(تاکر کارلسون)پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴:«اسرائیل قصدترورمراداشت،اماخدانخواست کشته شوم».
توصیه رئیس جمهورایران به ترامپ:رفقای ناباب(نتانیاهو) بدنامت می کنند!

رئیس جهور: روی میز مذاکره بمب انداختند و دیپلماسی را نابود کردند/تا پای جان برای دفاع از کشور و تمامیت ارضی‌مان ایستادگی خواهیم کرد

رئیس جمهور با تاکید بر اینکه ما با مذاکره مشکلی نداریم، اما فجایعی که رژیم صهیونیستی در منطقه و کشور ما رقم زده وضعیت را بحرانی کرده است، گفت: امیدواریم پس از عبور از این بحران، باز بتوان به میز مذاکره بازگشت، البته این نیازمند یک شرط است: اعتماد به روند گفت‌و‌گو. نباید در میانه گفت‌و‌گو، مجدداً به رژیم صهیونیستی اجازه حمله داده شود و آتش جنگ آغاز گردد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری، مسعود پزشکیان در گفت‌وگویی با «تاکر کارلسون» خبرنگار آمریکایی مواضع کشورمان در خصوص همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی و شرایط ایران برای از سرگیری احتمال مذاکرات با آمریکا را تشریح کرد.

متن کامل این گفت‌و‌گو به شرح زیر است.

Tucker Carlson announces interview of Iranian President Masoud Pezeskian |  The Jerusalem Post

مجری: از شما متشکرم جناب آقای رئیس‌جمهور. به نظر می‌رسد اکنون وقفه‌ای در درگیری میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا ایجاد شده است؛ به‌نظر شما، این وضعیت در نهایت چگونه به پایان خواهد رسید؟ و مایلید این درگیری چگونه خاتمه یابد؟

پزشکیان: ما آغازگر جنگ نبودیم و نمی‌خواهیم جنگی ادامه پیدا کند. از روزی که مسئولیت را بر عهده گرفتم، شعارم ایجاد وحدت در داخل و برقراری صلح و آرامش با همسایگان و جهان بوده است.

Pezeşkiyan: ABD müzakere masasına bomba attı

شما از صلح سخن می‌گویید، جناب آقای رئیس‌جمهور. از سوی دیگر، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا نیز معتقد است که حمله اخیر دولت آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران ناشی از این باور صورت گرفته که جمهوری اسلامی ایران حاضر نیست از برنامه هسته‌ای خود دست بکشد. به‌زعم آقای ترامپ، دستیابی به صلح امکان‌پذیر نخواهد بود، مگر آنکه ایران از ادامه این برنامه صرف‌نظر کند. آیا مایل هستید که در مسیر رسیدن به صلح، از برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران چشم‌پوشی کنید؟

واقعیت این است که «نتانیاهو از سال ۱۹۹۲ این ذهنیت را القا کرده که ایران به دنبال سلاح هسته‌ای است و هر رئیس‌جمهوری که در آمریکا روی کار آمده، همین تصور را در ذهن او تقویت کرده‌اند».

رئیس جمهورایران درادامه گفت:نخست وزیراسرائیل تلاش کرده این دروغ را به رؤسای‌جمهور آمریکا القا کند که ایران در پی سلاح هسته‌ای است. ما به هیچ‌وجه به دنبال سلاح هسته‌ای نبوده‌ایم، نیستیم و نخواهیم بود. این، دستور و فتوایی است از سوی مقام معظم رهبری صادر شده است.

همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی

دکترمسعودپزشکیان گفت: «در همکاری کامل ما با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی راستی‌آزمایی شده، اما متأسفانه با رفتار آنها، این روند مختل شد

خبرنگار:آیا این به آن معناست که شما تأیید می‌کنید گزارش‌هایی که حاکی از قطع همکاری جمهوری اسلامی ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است، صحت دارد؟

رئیس جمهورایران:در چنین شرایطی، دیگر راهی برای آگاهی از میزان اورانیوم موجود، درصد و سطح غنی‌سازی وجود ندارد و عملاً جامعه جهانی نمی‌داند که ایران در چارچوب برنامه هسته‌ای خود چه اقداماتی انجام می‌دهد.

خبرنگارآمریکایی(تاکر کارلسون):به‌نظر شما، از این پس چگونه می‌توان فرآیند راستی‌آزمایی را درباره برنامه هسته‌ای ایران انجام داد؟ و آیا این امکان وجود دارد که کشور‌های دیگر بتوانند در این مسیر مشارکت داشته باشند؟

مصاحبه خبرنگار مشهور آمریکایی با رئیس جمهور ایران

رئیس جمهورایران:آقای کارلسون! ما بر سر میز مذاکره بودیم. در حال گفت‌و‌گو بودیم و رئیس‌جمهور آمریکا برای ایجاد صلح ما را دعوت کرده بود. در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد.

دکترپزشکیان درادامه گفت:«اما در جلسه ششم، در حالی‌که ما همچنان در حال مذاکره بودیم، عملاً روی میز مذاکره بمب انداختند و دیپلماسی را نابود کردند

درحمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ما، بسیاری از تجهیزات و اماکن تخریب شده

رئیس جمهورایران:با این حال، درباره نظارت، بدون تردید آماده‌ایم مجدداً وارد گفت‌و‌گو شده و راستی‌آزمایی کنیم. ما هرگز از راستی‌آزمایی فرار نکرده‌ایم و آمادگی داریم که باز هم بررسی انجام شود، ولی متأسفانه، در پی حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ما، بسیاری از تجهیزات و اماکن تخریب شده و دسترسی به آنها به سادگی ممکن نیست. باید صبر کنیم تا ببینیم آیا امکان دسترسی مجدد وجود دارد یا خیر.

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی جاسوس اسرائیل است؟

Tucker Carlson sits down for an interview with former President Donald Trump.

تاکر کارلسون:گزارش‌هایی منتشر شده که حکایت از آن دارد، دولت شما بر این باور است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تأسیسات هسته‌ای ایران جاسوسی کرده و اطلاعات محرمانه را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده است. آیا این دیدگاه مورد تأیید شماست؟ و اگر چنین است، آیا مدرکی در این خصوص در اختیار دارید که مایل باشید آن را به جهانیان ارائه دهید؟

رئیس جمهورایران:در زمینه اعتماد به آژانس، به‌دلیل اقداماتی که رژیم صهیونیستی با سوءاستفاده از اطلاعات بازرسی‌ها انجام داد، بدبینی‌هایی به وجود آمد. با این حال، ما همیشه آماده همکاری بودیم و اجازه دادیم آژانس از تمام مراکزی که تحت نظرش بود، بازدید کند. بی‌اعتمادی زمانی تشدید شد که گزارش اخیر آژانس به رژیم صهیونیستی بهانه داد تا بدون هیچ مجوزی به مراکز هسته‌ای ما حمله کند. متأسفانه، آژانس حتی حمله به مراکزی که تحت نظارت خودش بود و ما طبق NPT آن را پذیرفته بودیم، محکوم نکرد. این مسئله از منظر حقوق بین‌الملل قابل‌قبول نیست و باعث بی‌اعتمادی بین مردم و قانون‌گذاران ما نسبت به آژانس شده است.

خبرنگارآمریکایی:جنابعالی اشاره فرمودید که جمهوری اسلامی ایران همواره از جنگ دوری کرده و در پی استفاده از مسیر دیپلماسی برای حل‌وفصل اختلافات با ایالات متحده آمریکا بوده است، اما ناگهان این روند با حادثه‌ای مختل شد. اکنون مایلم بپرسم، آیا آمادگی آن را دارید که بار دیگر آغاز تازه‌ای در مسیر دیپلماسی داشته باشید؟ به‌عبارت دیگر، آیا امکان یک «ری‌استارت» در مذاکرات وجود دارد؟ و اگر چنین است، از دیدگاه شما، توافق مطلوب با آمریکا باید به چه شکلی و بر چه اساسی حاصل شود؟

مسعودپزشکیان:به نظرم ما می‌توانستیم خیلی راحت با گفت‌و‌گو مشکلات‌مان را حل کنیم. چارچوب گفت‌و‌گو‌ها می‌تواند بر اساس قوانین بین‌المللی و حقوق کشور‌ها باشد. ما هیچ خواسته‌ای جز احترام به قوانین بین‌المللی نداشته و نداریم. این نتانیاهوست که منطقه را دچار آشوب کرده و تلاش کرده گفت‌وگوی ما را مختل کند. ما به‌دنبال صلح هستیم. باور من این است که در دنیای کوچک ما، انسان‌ها باید در صلح و آرامش کنار هم زندگی کنند، اما به ما حمله شد. ملت ما توان دفاع از خود را دارد. من معتقدم رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند منطقه را به‌سمت صلح و امنیت هدایت کند یا آن را وارد یک جنگ بی‌پایان کند.

خبرنگار:آیا برنامه‌ای برای ورود مجدد به مذاکرات با ایالات متحده آمریکا در نظر دارید؟ چه این مذاکرات با نماینده فعلی آمریکا، «آقای ویتکاف» باشد یا با فردی دیگر؛ و اگر چنین برنامه‌ای وجود ندارد، از دیدگاه شما، در صورت ادامه این وضعیت، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟

«آمریکا واسرائیل میز مذاکره رابمباران کردند،دپلماسی رانابودکردند»

تضمین:وسط مذاکره برسرما بمب نریزید!

رئیس جمهورایران:ما با مذاکره مشکلی نداریم. اما فجایعی که رژیم صهیونیستی در منطقه و کشور ما رقم زده، از جمله ترور و به شهادت رساندن فرماندهان ما در خانه‌هایشان – که جنایت جنگی محسوب می‌شود – و شهادت دانشمندان‌مان همراه با خانواده و فرزندان‌شان، کشتار بی‌گناهان و بمباران زنان باردار، وضعیت را بحرانی کرده است؛ رژیم صهیونیستی برای اینکه یک نفر را بکشد، یک ساختمان‌ها را بر سر مردم آوار کرده! امیدواریم پس از عبور از این بحران، باز بتوان به میز مذاکره بازگشت. البته این نیازمند یک شرط است: اعتماد به روند گفت‌و‌گو. نباید در میانه گفت‌و‌گو، مجدداً به رژیم صهیونیستی اجازه حمله داده شود و آتش جنگ آغاز گردد.

ترورپزشکیان

خبرنگارآمریکایی:آیا بر این باور هستید که دولت اسرائیل تلاش کرده است جنابعالی را ترور کند؟

رئیس جمهورپزشکیان:تلاش شد و اقدام هم صورت گرفت که مراترورکنند، اما باور ما این است که اگر خدا بخواهد، انسان زنده می‌ماند و اگر نخواهد، ممکن است حتی در پیاده‌روی هم جان بدهد. ما آماده‌ایم تا پای جان از مردم، استقلال و آزادی سرزمین‌مان دفاع کنیم و «از مرگ نمی‌هراسیم»، اما در جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، این‌که با خونریزی، قتل، غارت و امیال شیطانی منطقه را ناامن کنند، بسیار زشت و تأسف‌بار است.

«آمریکا میخواست رئیس جمهورایران راترورکند؟»

خبرنگار:اگر اجازه بدهید، مایلم بار دیگر به این موضوع بازگردم. تا کنون گزارشی رسمی در دست نیست که نشان دهد ایالات متحده آمریکا تلاش کرده باشد جنابعالی را ترور کند یا اینکه این موضوع از سوی نهاد‌های رسمی تأیید شده باشد، آیا ممکن است در این خصوص توضیح بیشتری ارائه فرمایید؟

اسرائیل میخواست مراترورکند،نه آمریکا

رئیس جمهورایران:این اقدام(ترورمن) از سوی رژیم صهیونیستی بود و نه آمریکا. ما در جلسه‌ای داخلی مشغول مرور برنامه‌ها بودیم که – براساس اطلاعاتی که از جاسوس‌هایشان گرفته بودند – منطقه‌ای را که در آن حضور داشتیم، بمباران کردند. ولی وقتی خدا نخواهد، حادثه‌ای رخ نمی‌دهد. ما نیز هیچ‌گاه از مرگ و شهادت در راه استقلال و عزت کشورمان نهراسیده‌ایم. مردم و سرزمین ما در مواجهه با جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی، به وحدت و انسجام بیشتری دست یافتند. ایران یک تمدن است و مردم ایران ممکن است در برخی مسائل اختلاف‌نظر‌هایی داشته باشند، اما هر ایرانی در هر نقطه‌ای از جهان، قدر تمامیت ارضی کشورش را می‌داند و از آن دفاع می‌کند و خواهد کرد.

توصیه اخلاقی رئیس جمهورایران به رئیس جمهورآمریکا:ترامپ فریب رفقای ناباب رانخورد!

 		 			کانال ۱۲ رژیم صهیونیستی: دیدار نتانیاهو با ترامپ ممکن است دوشنبه آینده برگزار شود 		 	 			کانال ۱۲ رژیم صهیونیستی: دیدار نتانیاهو با ترامپ ممکن است دوشنبه آینده برگزار شود

مسعودپزشکیان:توصیه من به دولت آمریکا این است که خود را وارد جنگی نکند که با اهداف غیرانسانی نتانیاهو و نسل‌کشی‌هایش به راه افتاده؛ این جنگ بی‌پایانی خواهد بود که جز وحشت و ناامنی برای منطقه چیزی ندارد.

مردم آمریکا ارمردم ایران می ترسند:نگران بمباران اتمی ایران هستند!چون زیاد«مرگ برآمریکا»می گویند.

خبرنگارآمریکایی:بسیاری از مردم آمریکا همچنان از ایران هراس دارند و نگرانند که ممکن است ایران با بمب اتمی به ایالات متحده حمله کند. آنها ویدیو‌هایی می‌بینند که در آن برخی از مردم ایران شعار «مرگ بر آمریکا» سر می‌دهند و ایالات متحده را «شیطان بزرگ» خطاب می‌کنند. به‌نظر شما، آیا این نگرانی‌ها واقع‌بینانه است؟ و آیا مردم آمریکا باید از ایران بترسند؟

رئیس جمهورایران:من فکر نمی‌کنم این تصویر، برداشت درستی از ایران باشد. در ۲۰۰ سال گذشته، حتی یک‌بار هم ایران به کشوری حمله نکرده است. شعار «مرگ بر آمریکا» هم به‌هیچ‌وجه به معنای مرگ بر مردم یا حتی مسئولان آمریکا نیست. این شعار یعنی «مرگ بر جنایت»، «مرگ بر قتل»، «مرگ بر حمایت از کشتار»، و «مرگ بر سیاست‌هایی که منطقه را ناامن می‌کنند». تا حالا ایرانی‌ای دیده‌اید که در آمریکا دست به ترور زده باشد؟ من که نشنیده‌ام. تا جایی که می‌دانیم، هیچ ایرانی‌ای به‌دنبال ترور و ناآرامی نبوده است، اما افرادی دیگر در منطقه بودند که رئیس‌جمهور آمریکا اذعان کرده خودِ آمریکا آنها را تربیت کرده؛ همان داعشی‌ها که باعث ناامنی و جنایت در منطقه و حتی در آمریکا شدند و نگاه منفی در دنیا نسبت به دین و باور‌های ما ایجاد کردند. شعار «مرگ بر...» ما، علیه جنایت و ناامنی است، نه انسان‌ها. هر کنشگری که از این مسیر حمایت کند، مورد لعن مردم ماست، نه افراد به‌عنوان انسان.

فتوای قتل ترامپ را علمای ایران صادرکرده اند

خبرنگارآمریکا:دو تن از مراجع تقلید و علمای برجسته ایران، فتوا‌هایی را علیه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا صادر کرده‌اند، از دیدگاه شما، این فتاوا چه معنا و مفهومی دارند؟

رئیس جمهورایران:تا جایی که من اطلاع دارم، آنها علیه هیچ فرد خاصی فتوا صادر نکرده‌اند. فتوایی که منتشر شده – که البته ارتباطی به دولت یا رهبری ندارد – فقط اعلام می‌کند که توهین به مذهب یا شخصیت‌های مذهبی، از نظر اعتقادی، محکوم و غیرقابل‌قبول است. این مسئله مشخصاً مربوط به رئیس‌جمهور آمریکا یا اشخاص دیگر نیست. دانشمندان دینی نظرات علمی خود را بیان کرده‌اند، اما این فتوا هرگز معنای قتل یا تهدید ندارد.

خبرنگار:با توجه به این‌که شمار قابل توجهی از اتباع ایرانی در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کنند، برخی بر این باورند که این افراد، به‌اصطلاح «اسلیپر سلز» یا مأموران خفته‌ای هستند که در انتظار دریافت فرامین از سوی شما به‌سر می‌برند تا در داخل خاک آمریکا دست به اقدامات خشونت‌آمیز یا تروریستی بزنند. آیا مایل هستید از اینجا پیامی خطاب به آنان بدهید و از آنها بخواهید که از هرگونه اقدام خشونت‌آمیز در خاک ایالات متحده پرهیز کنند؟

مسعودپزشکیان:راستش، بسیاری از مواردی که شما مطرح می‌کنید را برای اولین‌بار به‌عنوان یک ایرانی می‌شنوم. آیا در رفتار ایرانی‌هایی که در آمریکا زندگی می‌کنند، جز علم، ادب، همراهی و دانش چیز دیگری دیده‌اید؟ این تصاویری است که صهیونیست‌ها و برخی که دنبال ادامه جنگ و ناآرامی‌اند، تبلیغ می‌کنند. آنها تلاش می‌کنند با ترساندن افکار عمومی و تصمیم‌گیران، آمریکا را به جنگی بکشانند که هیچ نفعی برایش ندارد.

خبرنگارآمریکایی(تاکر کارلسون):در اوایل انقلاب، به‌نظر می‌رسید که ایران تا حدی دارای روابط اقتصادی با اسرائیل بوده و حتی گفته می‌شود که در آن زمان، برخی سلاح‌ها نیز از سوی اسرائیل به ایران منتقل شده است. چه عاملی موجب شد که چنین تغییری بنیادین در روابط میان ایران و اسرائیل ایجاد شود؟ و چه کسی مسئول این تغییر مسیر بوده است؟

رئیس جمهورایران:اتفاقاتی که در برابر چشم جهانیان توسط رژیم صهیونیستی رقم خورده، کاملاً آشکار است. در غزه، نتانیاهو با خونسردی کودکان، زنان، مدارس و دانشگاه‌ها را بمباران می‌کند. راه آب، غذا و دارو را بسته است. این اقدامات مصداق نسل‌کشی است. چنین رفتاری برای مردم منطقه غیرقابل‌قبول است. تا جایی که من اطلاع دارم، ایران هرگز از رژیم صهیونیستی سلاحی نگرفته و هرگز دنبال جنگ نبوده‌ایم. این جنگ‌ها به ما تحمیل شده‌اند. حتی جنگ با عراق را ما آغاز نکردیم. امروز هم رژیم صهیونیستی به ما حمله کرده. ما قصد جنگ نداشتیم، ولی متأسفانه تلاش می‌کنند پای آمریکا را هم به این درگیری بکشانند.

سرمایه گذاری شرکت های آمریکایی درایران

تاکر کارلسون:آیا به‌نظر شما، در نتیجه تبادلات دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، می‌توان به جهانی دست یافت که در آن بار دیگر شرکت‌های آمریکایی در ایران سرمایه‌گذاری کنند، تحریم‌ها برداشته شده باشند و نهایتاً صلح برقرار شده باشد؟ آیا چنین وضعیتی، هدف مورد نظر شماست؟

جزئیات دیدار امشب پزشکیان با رهبر انقلاب/ بررسی راهکارهای خروج از مشکلات اقتصادی و تحریم‌ها در جلسه رئیس جمهوری با رهبری

دکترپزشکیان:از زمانی که به مسئولیت رسیدم، تلاش کردم ابتدا وحدت و انسجام را در کشور تقویت کنم و سپس روابطی سالم و مثبت با همسایگان برقرار سازم. در گفت‌وگویی که با مقام معظم رهبری داشتیم، ایشان باور داشتند که سرمایه‌گذاران آمریکایی می‌توانند به ایران بیایند و هیچ مانعی برای فعالیت آنها وجود ندارد. این باور رهبری عزیز انقلاب ماست. متأسفانه این رژیم صهیونیستی است که اجازه آرامش به منطقه نمی‌دهد. به‌نظر من رئیس‌جمهور آمریکا – آقای ترامپ – می‌تواند یا شرایط را به‌سمت صلح و امنیت هدایت کند و رژیم صهیونیستی را مهار کند؛ یا در دام نتانیاهو و جنگ بی‌پایانش بیفتد. این تصمیمی است که رئیس‌جمهور آمریکا باید بگیرد. ما برای هر نوع همکاری اقتصادی، صنعتی و تجاری با آمریکایی‌ها آمادگی داشته‌ایم و همچنان داریم؛ اما این تحریم‌ها هستند که مانع حضور آنها در کشور ما شده‌اند.

درصورت جنگ دیگر، متحدان ایران، چین و روسیه ازایران حمایت خواهندکرد؟

خبرنگارآمریکایی(تاکر کارلسون):جناب آقای رئیس‌جمهور، اجازه می‌خواهم به‌عنوان آخرین پرسش، این سؤال را مطرح کنم که در صورت آغاز یک جنگ گسترده‌تر علیه جمهوری اسلامی ایران، تا چه اندازه احتمال می‌دهید که متحدان ایران، از جمله چین و روسیه، در حوزه‌های اقتصادی یا نظامی از ایران حمایت کنند؟ و آیا شما انتظار چنین حمایتی را دارید؟

رئیس جمهورایران:آنچه برای ما اهمیت دارد، باور به خداوند و اعتقادات‌مان است. ما توانایی دفاع از خود را داریم و اگر لازم باشد تا پای جان برای دفاع از کشور و تمامیت ارضی‌مان ایستادگی خواهیم کرد. ما به‌دنبال جنگ نیستیم. بار‌ها گفته‌ایم که دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم. ولی تصوری غلط در ذهن برخی سیاستمداران آمریکایی شکل گرفته است؛ تصوری که نتانیاهو با جنگ‌طلبی‌هایش همچنان تقویت می‌کند. وقوع هرگونه جنگ در این منطقه، آتش و ناامنی را در سراسر خاورمیانه شعله‌ور خواهد کرد. اگر رئیس‌جمهور آمریکا خواهان چنین آینده‌ای است، می‌تواند مسیر را ادامه دهد. اما اگر خواهان صلح است – و من نیز اعتقاد دارم باید به سمت صلح و ثبات حرکت کنیم – نباید اجازه دهد رژیم صهیونیستی منطقه را به آتش بکشد. رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند با مهار نتانیاهو، به جنگ و خونریزی پایان دهد. این تصمیم، به سیاست رئیس‌جمهور آمریکا بستگی دارد.

خبرنگار:جناب آقای رئیس‌جمهور، صمیمانه قدردان شما هستم بابت فرصتی که در اختیار ما قرار دادید و زمانی که برای بیان دیدگاه‌ها و نقطه‌نظرات خود اختصاص دادید.

دکترپزشکیان:از این‌که فرصتی فراهم شد تا آنچه در دل داریم و به آن باور داریم با شما در میان بگذاریم، متشکرم. امیدوارم مردم و دولت آمریکا برای کشور خود و منطقه، صلح و آرامش را دنبال و محقق کنند. از این فرصت سپاسگزارم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مصاحبه  رئیس جمهور با تاکر کارلسون روز پنجشنبه(۱۲ تیر ۱۴۰۴) برگزار شده است.منبع مأخوذه :خبرگزاری میزان با اصلاحات.

واکنش کیهان به مصاحبه رئیس جمهورباخبرنگارآمریکایی

حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:«‌ما با مذاکره  دولت پزشکیان با آمریکامشکلی داریم‌»،«ادامه مذاکره با آمریکا اگر خیانت نباشد، حتماً حماقت‌ است»،دراین مصاحبه پزشکیان،مواضع مشاوران غربگرای خود را بیان کرده‌اند و نه مواضع ایران را

۱- دیروز، متن مصاحبه آقای پزشکیان، رئیس‌جمهور محترم کشورمان با «تاکر کارلسون» خبرنگار آمریکایی منتشر شد. خبرگزاری دولت (ایرنا) و سایت پرزیدنت وابسته به دفتر رئیس‌جمهور در آغاز گزارش خود نوشته‌اند: «‌رئیس‌جمهور در گفت‌وگویی با «تاکر کارلسون» خبرنگار آمریکایی مواضع کشورمان درخصوص همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی و شرایط ایران برای ازسرگیری احتمال مذاکرات با آمریکا را تشریح کرد»! که با عرض پوزش باید گفت؛ اظهارات آقای پزشکیان در این مصاحبه با «‌مواضع کشورمان‌» فاصله‌ای پرناشدنی دارد! جناب ایشان مواضع برخی از مشاوران غربگرای خود را بیان کرده‌اند و نه مواضع ایران عزیز و سربلند را(!).

۲- برخی از آنچه رئیس‌جمهور محترم در این مصاحبه مطرح کرده‌اند نه فقط با شخصیت شناخته شده ایشان همخوانی ندارد، بلکه با مواضع بارها اعلام شده رئیس‌جمهور درباره آمریکا، رژیم صهیونیستی، جنگ ۱۲ روزه اخیر و... نیز ناهمخوان است. متن مصاحبه جناب پزشکیان با خبرنگار آمریکائی در کیهان امروز آمده است. از این روی در محدوده این نوشته کوتاه تنها به چند نمونه از مصاحبه ایشان که با مواضع رسمی نظام ناهمخوان است اشاره می‌کنیم. بخوانید!

۳- ایشان می‌فرمایند: «‌ما بر سر میز مذاکره بودیم. در حال گفت‌وگو بودیم و رئیس‌جمهور آمریکا برای ایجاد صلح ما را دعوت کرده بود. در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد. اما در جلسه ششم، در حالی‌که ما همچنان در حال مذاکره بودیم، عملاً روی میز مذاکره بمب انداختند و دیپلماسی را نابود کردند». ایشان به درستی از انفجار میز مذاکره که نشانه «‌ماهیت فریبکارانه» آن است خبر می‌دهند، ولی با کمال تعجب در ادامه می‌گویند: «‌ما با مذاکره مشکلی نداریم‌»! و اضافه می‌کنند که: «امیدواریم پس از عبور از این بحران، باز بتوان به میز مذاکره بازگشت‌»! باید گفت؛ جناب پزشکیان در حالی که خودتان از انفجار میز مذاکره سخن می‌گویید، ابراز امیدواری درباره بازگشت دوباره به میز مذاکره غیر از نادیده گرفتن جنایت آمریکا و پذیرش دوباره فریب مذاکره و «‌تله‌» بودن آن چه مفهوم دیگری می‌تواند داشته باشد؟!

۴- بعد از تاکید بر این که «ما با مذاکره مشکلی نداریم‌»‌! می‌فرمایند: «‌اما فجایعی که رژیم صهیونیستی در منطقه و کشور ما رقم زده، از جمله ترور و به شهادت رساندن فرماندهان ما در خانه‌هایشان -که جنایت جنگی محسوب می‌شود-و شهادت دانشمندان‌مان همراه با خانواده و فرزندان‌شان، کشتار بی‌گناهان و بمباران زنان باردار، وضعیت را بحرانی کرده است‌».

جناب پزشکیان! تمامی مقامات آمریکائی و مسئولان رژیم صهیونیستی، از ترامپ و نتانیاهو گرفته تا وزرای خارجه و جنگ و... با صراحت تاکید می‌کنند که حمله رژیم صهیونیستی به ایران نه فقط با هماهنگی، بلکه با مشارکت آمریکا و اسرائیل بوده است. آنوقت شما طوری سخن می‌گویید که انگار آمریکا از همه جا بی‌خبر بوده و اسرائیل با حمله خود باعث برهم زدن مذاکرات شده است؟!

آقای پزشکیان! این سخن با شخصیت شما ناهمخوان است و صد البته به دیدگاه ویرانگر برخی مشاوران حضرتعالی شباهت عجیبی دارد!

۵- آقای رئیس‌جمهور! مگر آمریکا به سایت‌های هسته‌ای ما حمله نکرد؟! و مگر ده‌ها بمب 13/7 تنی را برای انهدام سایت‌های اصفهان و نطنز و فردو به کار نگرفت؟! این را که دیگر خود ترامپ هم با صراحت بیان کرده است! جنابعالی چه اصراری دارید که آمریکا را تبرئه کنید؟! گوئی به شکایت از اسرائیل نزد آمریکا رفته‌اید! و گلایه می‌کنید که رژیم صهیونیستی با حمله به ایران و شهادت فرماندهان و دانشمندان و مرد و زن و کودک این مرز و بوم «‌بحران» آفریده و حضرتعالی منتظرید تا «‌این وضعیت بحرانی‌» خاتمه یابد تا دوباره به میز مذاکره بازگردید! جناب پزشکیان به مشاورانتان عتاب کنید و تاکید بفرمائید که» ادامه مذاکره با آمریکا اگر خیانت نباشد، حتماً حماقت‌ است»و آنها را -چه یک نفر و چه چند نفر-‌ از خود برانید. به مصلحت شماست.

۶- از قول نماینده آمریکا در مذاکرات فرموده‌اید:‌«در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد. اما در جلسه ششم، در حالی‌که ما همچنان در حال مذاکره بودیم،‌ عملاً روی میز مذاکره بمب انداختند و دیپلماسی را نابود کردند»! در این باره باید به دو نکته اشاره کرد؛

اول؛ این سؤال از حضرتعالی مطرح است که چه کسی روی میز مذاکره بمب انداخت؟! مگر آمریکا دست به این اقدام مزورانه نزد؟! اگر پاسختان مثبت است که نمی‌تواند مثبت نباشد! چرا به گونه‌ای سخن می‌گویید که انگار روح آمریکا هم از این بمب‌اندازی بی‌خبر بوده است و حالا جنابعالی از یک کانون ثالثی به آمریکا شکایت برده‌اید؟! و چنانچه آمریکا را عامل انفجار میز مذاکره می‌دانید، که نمی‌توانید ندانید! بعد از این [به قول شما ] بحران، قرار است با چه کسی دوباره به مذاکره بنشینید(!) با همان که میز مذاکره را منفجر کرده است؟! جل‌الخالق!

دوم؛ فرموده‌اید: «‌در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد»! انتظار از حضرتعالی و جناب عراقچی آن بود که این اظهارنظر نماینده آمریکا را با مردم در میان می‌گذاشتید تا به شما و آقای عراقچی اطمینان می‌دادند که اظهارات نمایندگان آمریکا هرگز و با هیچ معیاری قابل اعتماد نیست و نتیجه آن که خودتان و کشور را در تله فریب آمریکا قرار نمی‌دادید. که دادید!

۷- در مصاحبه فرموده‌اید: «تا جایی که من اطلاع دارم مراجع علیه هیچ فرد خاصی فتوا صادر نکرده‌اند. فتوایی که منتشر شده -که البته ارتباطی به دولت یا رهبری ندارد- فقط اعلام می‌کند که توهین به مذهب یا شخصیت‌های مذهبی، از نظر اعتقادی، محکوم و غیرقابل ‌قبول است. این مسئله مشخصاً مربوط به رئیس‌جمهور آمریکا یا اشخاص دیگر نیست. دانشمندان دینی نظرات علمی خود را بیان کرده‌اند، اما این فتوا هرگز معنای قتل یا تهدید ندارد»! در این خصوص باید گفت؛ «‌تا جایی که همگان اطلاع دارند»، اطلاع جنابعالی مخدوش و غیرواقعی است. مراجع عظام تاکید کرده‌اند کسی که به مرجعیت و رهبر انقلاب اسلامی تعرض کند، « محارب» است. افرادی نظیر ترامپ، نتانیاهو و برخی دیگر از مقامات آمریکا و سرکردگان رژیم منحوس و کثیف صهیونیستی مشمول این حکم هستند و مجازات آنها اعدام است.

شریعتمداری:آقای رئیس جمهور!این آن بودی که ما تصورمی کردیم!

۸-‌ جناب آقای پزشکیان! با شناختی که از جنابعالی داریم، اظهارات حضرتعالی در مصاحبه یاد شده با شخصیت حضرتعالی همخوانی ندارد و در همان حال این دیدگاه انحرافی بارها در میان برخی از مشاوران شما دیده شده است و هم‌اکنون نیز همین دیدگاه را در روزنامه‌ها و رسانه‌های تحت مدیریت آنان به وضوح می‌توان دید.

از سوی دیگر و با عرض پوزش، جنابعالی در این‌گونه امور از تخصص لازم برخوردار نیستید و از مشاورانی بهره می‌گیرید که دیدگاه انحرافی یاد شده در ذهن و تفکر آنها به وضوح دیده شده و می‌شود. لطفا، تا دیر نشده آنها را طرد کنید و اجازه ندهید نظرات انحرافی خود را از زبان شما مطرح کرده و خسارت‌های جبران‌ناپذیری به کشور تحمیل کنند./پایان انتقاد مدیرمسئول کیهان.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درباره این جمله :شریعتمداری:آقای رئیس جمهور!این آن بودی که ما تصورمی کردیم!، همچنین سخنانی درمورد رهبرانقلاب (درموضوع طرح نور-ماجرای بی حجابی)مطرح کرده بودند که مدیررسانه ای دفتری رهبری(فضائلی)گفتند:این ساخته وپرداخته ذهن شریعتمداری است، به قول روزنامه جوان(دهمان زمان نوشت):آن رهبری که اینها درذهن خودشان به تصویرکشیده اند با رهبر انقلاب متفاوت است.

خشم سفیر اسرائیل از مصاحبه(تاکر کارلسون با رئیس جمهورایران) بیش تراز خشم کیهان(شریعتمداری) از مصاحبه پزشکیان با تاکر کارلسون  است.

«دانی دانون»(سفیر اسرائیل در سازمان ملل) در واکنش به مصاحبه تاکر کارلسون با رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، گفت: "اولاً، من نمی‌فهمم چرا باید به چنین رهبری فضایی برای گفتگو داده شود. باید از خود بپرسید آیا به‌خاطر روزنامه‌نگاری باید با هر کسی مصاحبه کرد؟"
دانی دانون گفت: چراباید کارلسون با رئیس جمهورایران مصاحبه کند ،که مارارسواکند(علیه اسرائیل وآمریکا افشاگری کند) مقامات ایرانی دروغ می‌گویند. همه می‌دانند، ما واقعیت‌ها را می‌دانیم. آن‌ها سعی کرده‌اند رئیس‌جمهور ترامپ را نه یک بار، بلکه دو بار ترور کنند و همچنین نخست‌وزیر نتانیاهو را. آن‌ها از نیروهای نیابتی علیه ما استفاده می‌کنند. این‌طور حرف زدن و آرام شدن از سوی ایران فریب است. ما فراتر از این مسائل هستیم و رژیم ایران را افشا کرده‌ایم. ما این دروغ‌ها را نمی‌پذیریم. ایران باید تصمیم بگیرد که به جلو حرکت کند و محدودیت‌هایی را بپذیرد که مانع از ساخت توانمندی‌های هسته‌ای‌شان شود. ما و ایالات متحده توانمندی‌های لازم را داریم و بسیار دقیق پیگیر خواهیم بود.

امام حسین چگونه موجب(نجات اعدامی شد)معجزات عاشورا

رهایی از اعدام با توسل به امام حسین

سه حادثه:قتل درمغازه ساندوچی(ژاپون بجای همبرگر)،قتل طائفه ای سال ۱۳۸۰  در شهرستان دزفول و قتل  درجریان «رقیب عشقی».

۲۷ فروردین سال ۹۹ خبر درگیری خونینی در یک مغازه ساندویچ فروشی به پلیس استان فارس اعلام شد.

«امام حسین قاتلی را از پای چوبه دار نجات داد»
خواهرمقتول:«خواب دیدم ،در حال پخش نذری روز عاشورا هستیم اما در چند قدمی ما قاتل برادرم نشسته و در حال خواندن قرآن است. او سوره توبه را می‌خواند و گریه می‌کرد. وقتی از خواب بیدار شدم و خوابم را برای خانواده‌ام تعریف کردم، تصمیم گرفتیم از قصاص او به حرمت ایام شهادت و سوگواری امام حسین (ع) گذشت کنیم

روزنامه ایران نوشت: در تحقیقات میدانی، مشخص شد بهروز، صاحب مغازه با یکی از مشتری‌هایش درگیر شده و این درگیری منجر به قتل وی شده است.

گزارش یک جنایت
با برملا شدن هویت متهم، تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد و در حالی که تحقیقات در این خصوص ادامه داشت در هفتمین روز پس از جنایت، پسر جوانی به کلانتری رفت و به افسر نگهبان گفت: «من ۷ روز پیش صاحب یک مغازه اغذیه فروشی را به قتل رسانده و فرار کرده بودم اما عذاب وجدان لحظه‌ای رهایم نکرد و تصمیم گرفتم تسلیم شوم.»

 لحظه به لحظه با مداح اعدامی تا پای چوبه دار / عشق به امام حسین(ع) جانی دوباره به او داد

به‌دنبال اظهارات پسر ۲۰ ساله موضوع به بازپرس جنایی اعلام شد و او بازداشت شد. شهرام وقتی مقابل بازپرس پرونده قرار گرفت، گفت: 

Taze guzel sandvic icin - Picture of Merkez Sarkuteri, Istanbul -  Tripadvisor

مغازه ساندویچی:ژاپون بجای همبرگر

قاتل:روز حادثه با صاحبکارم بحث کرده بودم و عصبانی بودم وقتی برای خوردن غذا به مغازه ساندویچی رفتم مدت زیادی طول کشید تا غذایم آماده شد.«وقتی هم سفارش را برایم آوردند متوجه شدم به جای همبرگر برایم ژامبون آورده‌اند» سر همین مسأله با پسر جوانی که صاحب مغازه بود درگیر شدم. جرو بحث بین من و بهروز به دعوا تبدیل شد و در یک لحظه چاقویی که روی میز کارش بود را برداشتم و به او ضربه زدم. و اصلاً تصورش را هم نمی‌کردم که او کشته شود. ساعتی بعد به محل حادثه برگشتم تا سر و گوشی آب دهم اما با دیدن مأموران پلیس و آمبولانس فهمیدم اتفاق بدی افتاده است از افرادی که آنجا بودند سؤال کردم و به من گفتند که صاحب ساندویچی کشته شده است. با شنیدن این حرف دنیا روی سرم خراب شد. بلافاصله از شهر فرار کردم اما درنهایت هم به خودم گفتم تا کی می‌خواهی فرار کنی؟ وقتی یک لحظه آرامش نداری و عذاب وجدان زندگی‌ات را نابود کرده به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.»

با اعتراف پسر جوان و تحقیقات تکمیلی متهم به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و پس از محاکمه در دادگاه کیفری استان باتوجه به درخواست اولیای دم برای اشد مجازات، حکم صادر و متهم به قصاص محکوم شد. با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، نام او در لیست محکومان اجرای حکم قرار گرفت.

زمستان سال گذشته شهرام برای اجرای حکم پای چوبه دار رفت اما با تلاش واحد صلح و سازش و مسئولان زندان، موفق شد از اولیای دم مهلت بگیرد و در آخرین لحظات از پای چوبه دار به زندان منتقل شد. با پایان مهلت، بار دیگر نام وی در لیست افرادی قرار گرفت که شمارش معکوس برای اجرای حکم آنها آغاز شده بود. در همین حال جلسات صلح و سازش برای چندمین بار با مادر مقتول و خواهر و برادرهای وی که بعد از فوت پدرشان اولیای دم محسوب می‌شدند، برگزار شد اما بی‌نتیجه بود. بدین ترتیب بار دیگر شهرام پای چوبه دار رفت اما زمانی که اولیای دم در محل حضور یافتند در کمال ناباوری اعلام کردند که از قصاص قاتل به حرمت امام حسین(ع) گذشت کرده‌اند.

خواب عجیب خواهرمقتول

خواهر مقتول که از اولیای دم نیز محسوب می‌شد به قاضی اجرای حکم گفت: «برادرم بی‌گناه کشته شد و ما دلمان نمی‌خواست قاتل او را ببخشیم. ما هر سال در روز عاشورا نذری می‌دادیم. شبی که فهمیدیم قاتل برادرم را به انفرادی منتقل کرده‌اند تا به‌زودی حکمش اجرا شود خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم در حال پخش نذری روز عاشورا هستیم اما در چند قدمی ما قاتل برادرم نشسته و در حال خواندن قرآن است. او سوره توبه را می‌خواند و گریه می‌کرد. وقتی از خواب بیدار شدم و خوابم را برای خانواده‌ام تعریف کردم باتوجه به اینکه شنیده بودیم قاتل فرد آرامی است و در زندان هم کارهای خداپسندانه انجام می‌دهد، تصمیم گرفتیم از قصاص او به حرمت ایام شهادت و سوگواری امام حسین(ع) گذشت کنیم.»

بدین ترتیب با بخشش اولیای دم پسر جوان از مجازات مرگ رهایی یافت و به‌زودی بار دیگر در دادگاه کیفری استان از جنبه عمومی جرم محاکمه خواهد شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:نجات فرد دیگری به احترام عاشورا

اعضای خانواده دختری که شش سال قبل در جریان «رقابت عشقی» به قتل رسیده بود، قاتل را به احترام ایام سوگواری امام حسین (ع) بخشیدند. بررسی‌ها نشان داده است میانجیگری متهم در زندان مانع از یک درگیری خونین هم شده است. 
 

جوان آنلاین( ۰۷ تیر ۱۴۰۴) نوشت: روز شنبه ۲۱ دی‌ماه ۹۸، رهگذرانی در یکی از شهر‌های استان فارس پیکر دختر جوانی را در نزدیکی بیمارستانی پیدا و برای نجات جانش به بیمارستان منتقل کردند. پزشکان تلاش زیادی برای نجات جان او انجام دادند، اما نتیجه‌ای نگرفتند و دختر جوان روی تخت بیمارستان فوت کرد. 

با اعلام خبر مرگ مرموز دختر جوان، تیمی از مأموران راهی بیمارستان و روی تخت با جسد دختر ۲۳ ساله‌ای به نام سارا روبه‌رو شدند که آثار کبودی‌های روی گردنش حکایت از آن داشت وی بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن به قتل رسیده است. 

از آنجایی که دختر جوان لباس بیرون به تن داشت، بررسی‌ها نشان می‌داد وی به احتمال زیاد با فردی قرار ملاقات داشته و در درگیری به قتل رسیده است. 

از سوی دیگر مأموران در بررسی فیلم دوربین‌های مداربسته اطراف متوجه شدند ساعتی قبل خودروی پرایدی در نزدیکی بیمارستان توقف می‌کند و پیکر نیمه‌جان سارا را از خودرو بیرون می‌آورد و کنار خیابان رها می‌کند و سپس به سرعت از آنجا دور می‌شود. 

بنابراین این فرضیه برای مأموران قوت گرفت قاتل فرد آشنایی است که با سارا قرار ملاقات داشته و پس از حادثه پشیمان شده و به همین سبب پیکر دختر جوان را در نزدیکی بیمارستان رها کرده تا جان او را نجات دهد. 

تسلیم قاتل 

همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران برای شناسایی قاتل دست به تحقیقات میدانی زدند. خانواده مقتول اعلام کردند دخترشان با یکی از دوستانش قرار ملاقات داشته و از خانه بیرون رفته و مأموران هم در بررسی‌های بعدی دریافتند مقتول از مدتی قبل با پسری ۲۸ ساله به نام پیمان ارتباط دوستی داشته است. همچنین مشخص شد سارا و پیمان روز حادثه قرار بود یکدیگر را ببینند که جسد سارا کشف و پیمان هم به طرز مرموزی ناپدید می‌شود. 

با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران پیمان را به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار دادند. تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت تا اینکه ۲۰ ساعت بعد از حادثه، پیمان به اداره پلیس رفت و خودش را تسلیم و با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کرد. 

جواب رد به خواستگاری 

Kız meselesinde yeni sevgili ve eski sevgili birbirine girdi: 1 ölü -  Objektif Amasya

متهم در بازجویی‌ها در ادعایی گفت: «حدود یک سال قبل با سارا در پارکی آشنا شدم. ما با هم ارتباط تلفنی و پیامکی داشتیم و کم‌کم به هم علاقه پیدا کردیم و قرار ازدواج گذاشتیم. هر روز که از آشنایی ما می‌گذشت، من بیشتر عاشق او می‌شدم، به‌طوری‌که دلباخته سارا شده بودم. همه زندگی‌ام سارا شده بود و شب و روز به او فکر می‌کردم و در انتظار روزی بودم که به خواستگاری‌اش بروم و با هم ازدواج کنیم، اما خبر نداشتم روزی دستم به خون دختر مورد علاقه‌ام آلوده می‌شود.»

وی ادامه داد: «مدتی بود رفتار سارا با من سرد شده بود تا اینکه فهمیدم قرار است با پسر جوان دیگری ازدواج کند. من عاشق او بودم و تلاش کردم سارا را از ازدواج با فرد دیگری منصرف کنم، اما فایده‌ای نداشت. روز حادثه با سارا قرار گذاشتم تا درباره این موضوع با هم صحبت کنیم. وقتی او را سوار خودرویم کردم، گفت می‌خواهد رابطه‌اش را با من قطع کند. 

سارا گفت با من ازدواج نمی‌کند و از من خواست او را فراموش کنم. خیلی عصبانی شدم و کنترلم را از دست دادم و ناخودآگاه با دستانم گلویش را گرفتم و فشار دادم. وقتی به خودم آمدم، دیدم رنگ و رویش پریده و بدنش سرد شده است. من قصد قتل نداشتم و برای اینکه او را نجات بدهم پیکرش را به نزدیکی بیمارستانی منتقل کردم تا از مرگ نجات پیدا کند، اما بعد از ۲۰ ساعت فهمیدم سارا فوت کرده، به همین دلیل پشیمان شدم و خودم را به پلیس معرفی کردم.»

حکم قصاص 

متهم پس از اعتراف راهی زندان شد و مدتی بعد هم در دادگاه کیفری استان فارس محاکمه شد. اولیای دم برای قاتل درخواست قصاص دادند و قضات دادگاه هم پیمان را به جرم قتل عمد دختر جوان مجرم شناختند و او را به قصاص محکوم کردند. متهم به رأی دادگاه اعتراض کرد، اما دیوان عالی کشور حکم قصاص را تأیید و پرونده پیمان را برای سیر مراحل اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای استان فرستاد. 

مانع از قتل 

متهم در یک قدمی چوبه دار قرار داشت و نفس‌هایش به شماره افتاده بود، میانجیگری‌های تیم صلح و سازش و خیران هم نتیجه‌ای نداده بود و اولیای دم اصرار به قصاص قاتل دخترشان داشتند تا اینکه مدتی قبل آنها تصمیم جدیدی گرفتند و قاتل را بدون هیچ چشمداشتی بخشیدند. پدر و مادر سارا باخبر شدند پیمان در زندان از حادثه خونینی که قرار بوده در آن مرد زندانی، زندانی دیگری را به قتل برساند جلوگیری کرده است. از سوی دیگر آنها از طریق مددکاران زندان فهمیدند وی در مدت زندانی‌اش کار‌های خیر انجام می‌دهد و برای زندانیان دیگر و گرفتن رضایت برای هم سلولی‌هایش تلاش می‌کند، به همین خاطر آنها به شعبه اجرای احکام رفتند و اعلام کردند قاتل را به خاطر رضای خدا و عزاداری ایام سوگواری امام حسین (ع) بخشیده‌اند. 

پیمان وقتی فهمید اولیای دم او را بخشیده‌اند، گفت: «من ناخواسته مرتکب قتل سارا شدم و وقتی به زندان افتادم توبه کردم. در این مدت هر پنج‌شنبه برای آرامش روح سارا خیرات می‌کردم و قرآن می‌خواندم و از خدا طلب بخشش می‌کردم. من با خانواده مقتولان دیگر تماس می‌گرفتم و از وضعیت زندانی‌ها برایشان صحبت می‌کردم و از اینکه پشیمان هستند و تلاش می‌کردم رضایت آنها را جلب کنم و هم‌سلولی‌هایم را از طناب دار نجات دهم. مدتی قبل فهمیدم یکی از هم‌سلولی‌هایم که از اولیای دم رضایت گرفته بود با متهم دیگری کل‌کل دارد. اختلاف آنها هر روز بیشتر می‌شد تا جایی که متوجه شدم او تیزی ساخته است و می‌خواهد طرف مقابلش را به قتل برساند. هم‌سلولی‌ام تصمیمش جدی بود، به همین خاطر تصمیم گرفتم میانجیگری کنم و آنها را آشتی دهم. به سراغ طرف مقابل و دوستانش رفتم و آنها را راضی کردم تا از دوستم عذرخواهی کنند. در نهایت من آن دو نفر را آشتی دادم و از قتل دیگری جلوگیری کردم. وقتی این خبر به گوش اولیای دم سارا رسید، فهمیدم به دادسرا رفته و مرا بخشیده‌اند. تصمیم دارم وقتی آزاد شدم به کربلا بروم و نذری را که برای مقتول دارم ادا کنم.» /پایان.
مورد سوم نجات اعدامی توسط امام حسین
خبرگزاری دانشجو به نقل از روابط عمومی معاونت توسعه حل اختلاف استان خوزستان(۶ شهریور ۱۴۰۱)نوشت:علیرضا باوی پیرامون این پرونده اظهار داشت: در سال ۱۳۸۰ نزاعی بین دو نفر در شهرستان دزفول رخ می‌دهد که در این حادثه یک نفر به ضربه گلوله به قتل می‌رسد و این اتفاق باعث ایجاد اختلاف بین ۲ طایفه قاتل و مقتول می‌گردد.خبرگزاری دانشجو به نقل از روابط عمومی معاونت توسعه حل اختلاف استان خوزستان(۶ شهریور ۱۴۰۱)نوشت:

رئیس حل اختلاف خوزستان گفت: اختلاف بوجود آمده بین این ۲ طایفه منجر به تشکیل چندین پرونده در دادسرا و دادگاه این شهرستان شد که پس از طی مراحل قانونی، قاتل محکوم به قصاص نفس می‌شود.
باوی خاطر نشان کرد: با توجه به اینکه ۲۱ سال از این حادثه می‌گذرد و قاتل در این سال‌ها ضمن ابراز پشیمانی از بزه خود، در انتظار کابوس اجرای حکم قصاص بوده تا اینکه با درخواست خانواده او از شورای حل اختلاف دزفول و به دستور مقام قضایی پرونده برای حل و فصل و ایجاد صلح و سازش به شعبه ۱۰ شورای حل اختلاف ارجاع که بلافاصله اعضای این شعبه با همکاری ستاد صبر و همیاران صلح و همچنین بزرگان و خیرین این شهرستان و تشکیل جلسات متعددی با ریش سفیدان ۲ طایفه، زمینه را برای مصالحه بین آنان فراهم شد.

رئیس توسعه حل اختلاف خوزستان در ادامه گفت: خوشبختانه در جلسه‌ی اولیای دم به حرمت ماه محرم و ارادتی که به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دارند در پویش به عشق امام حسین می‌بخشم، پس از ۲۱ سال قاتل فرزند خود را بخشیدند و او را از چوبه دار نجات دادند./پایان.

موردچهارم

امام حسین درخواب یک خانم دکتر متنفذآمد  ،مأمورشد یک اعدامی مداح اهل بیت را نجات دهد.

رکنا(۵ مهر ۱۴۰۰)به نقل ازخبرگزاری فارس نوشت:نامش علی و متولد ۱۳۷۳ است، در یک خانواده مذهبی در تهران بزرگ شده، اجدادش نسل به نسل مداح بودند و از سه سالگی به کمک پدرش برخی از مداحی‌ها در وصف امام حسین (ع) را حفظ می‌کرد و می‌خواند.

«ماجرای نجات ازچوبه دار اززبان اعدامی»

دانشجوی رهایی یافته ازاعدام : در یک خانواده مذهبی پنج نفره در تهران بزرگ شده‌ام، همه خانواده‌ام اهل نماز و روزه و عاشق امام حسین(ع) هستند. من هم از همان کودکی اینگونه تربیت شده‌ام به طوریکه چند نسل من، همگی مداح بودند و جالب اینجاست که فقط از هر نسل یک فرزند مداح شده است که من هم تنها مداح نسل فعلی خاندان، بعد از پدرم هستم.پدر و مادرم هر دو ترک‌اند از این‌رو ما اقوام زیادی در آذربایجان‌شرقی و غربی داریم و مدام به این منطقه سفر می‌کردیم که در یکی از این سفرها آن اتفاق تلخ برایم افتاد.

قتلی که درشب شهادت امام جعفر صادق در مسیر رفتن به مراسم مداحی  اتفاق افتاد.

نجات یافته ازاعدام گفت: تازه در دانشگاه قبول شده بودم و شور و شوق دانشجویی را در سر می‌پروراندم، تا اینکه مراسم عقد خواهرم شد. به خاطر اینکه اقواممان مسیر زیادی را تا تهران برای مراسم طی نکنند ما تصمیم گرفتیم که مراسم عقد را در دیار مادرم برگزار کنیم و همگی با هم برای این وصلت شادی کنیم.

برای برگزاری مراسم عقد به شهرستان آمدیم ؛ چند روز مانده به عقد خواهرم مصادف با شب شهادت امام جعفر صادق(ع) بود و من را برای مداحی به یکی از هیات‌های آن شهرستان دعوت کردند. ذوق زیادی داشتم که ظهر آن روز خبری رسید که یکی از اقوام نزدیک ما جلوی مغازه‌اش با فردی درگیر شده است و این باعث شد تا هر دو طایفه جمع شوند و نزاع دسته جمعی صورت گیرد. من هم در آن نزاع شرکت کردم که در نهایت متاسفانه یک نفرکشته شد وناخواسته شدم قاتل!بازداشت شدم،سه ماهی در زندان آن شهرستان بودم که مادرم از غم سرنوشت من دق کرد و فوت شد؛ مادرم برای همیشه رفت و من حتی اجازه رفتن به مراسم تشییع جنازه او را هم نداشتم؛ او مرا با همه دردهایم تنها گذاشت، مادر است دیگر نتوانست دوام بیاورد.

راه اندازی هیات حسینی در زندان
زندانی می‌گوید:  غم از دست دادن مادر، سرنوشت تلخ ناخواسته و دوری از کارهایی که دوست داشتم من را به یک فرد افسرده تبدیل کرده بود تا اینکه دوام نیاورده و هیات حسینی را در زندان راه انداختم تا شاید با ذکر یاحسین(ع) و برگزاری دعاهای ندبه و زیارت عاشورا، آلامی بر دل پرآشوبم شود و الحمدالله آن‌گونه هم شد.
۷ ماهی در زندان آن شهرستان بودم که من را به زندان تبریز منتقل کردند؛ دوباره روزهای افسردگی را سپری می‌کردم و مدام از مسوولان زندان درخواست انتقال به زندان قبلی را داشتم.

روزی مسئول اندرزگاه زندان تبریز دلیل اصرارم بر انتقال به زندان قبلی را پرسید. من هم در جواب گفتم که آنجا هیات حسینی داشتیم، آنجا ذکر یا حسین سر می‌دادم و این جواب من باعث شد تا او اجازه برگزاری هیات حسینی در زندان را بدهد. حتی از ریاست وقت زندان‌ تبریز هم وعده‌های زیادی گرفت که بعدها آن رئیس زندان زیر همه قول‌هایش زد ولی رئیس بعدی زندان به نظرم یک فرشته بود که برای آزادی من تلاش زیادی می‌کرد.
هیات را با چند نفر تشکیل دادیم و بعد با پول خودمان تجهیزات لازم برای هیات را خریدیم تا اینکه به قدری این هیات با عظمت شد که دیگر نمازخانه کفاف نمی‌داد و زندانی‌های زیادی ناراحت از این بودند که چرا در عرض چند دقیقه کل نمازخانه پر می‌شود و جای کافی برای بقیه نیست، از این‌رو یک مکان بزرگتر را به ما اختصاص دادند تا آنجا مراسم را برگزار کنیم؛ حتی یادم است که روزی یکی از زندانی‌ها به نام ناصر، نامه‌ای به من داد که الان هم آن نامه را نگه داشتم. در آن نامه نوشته بود:«علی، ۱۰سالی است که من در زندانم و هیچ رنگ و بویی از امام حسین(ع) ندیده بودم ولی تو با این هیات رنگ و بوی امام حسین(ع) را آوردی».

من در طبقه اول تخت می‌خوابیدم. این تخت در زندان معروف به "بالا حسینیه" یعنی حسینیه کوچک بود. زندانی‌ها به احترام پرچم و عکس‌های بین‌الحرمینی که در اطراف تختم گذاشته بودم، هیچ وقت نزدیک تخت من فحش نمی‌دادند و معتقد بودند که اینجا حسینیه کوچک است و باید احترام امام حسین(ع) را نگه داشت.

همه چیز از خواب امام حسین شروع شد

روزهای سختی را سپری می‌کردم. خواب مناسبی هم نداشتم، اصلا نمی‌توانستم بخوابم تا اینکه یک روز وقتی که دلم شدیدا گرفته بود، روی تختم در حال تماشای عکس‌های حرم امام حسین(ع) و کربلا بودم که یک لحظه با اشک در دلم به امام حسین(ع) گفتم " آنقدر نوکر و غلام خوب داری که من را نمی‌بینی" و بعد به خواب عمیقی رفتم. اصلا سابقه نداشت، یک خواب عجیب و سرنوشت‌ساز هم دیدم.

خواب زندانی چه بود؟

زندانی گفت:زیرزمین خانه ما حسینیه است که هر هفته مادر خدا بیامرزم برای آن هیات چایی و نذری می‌داد و من هم با عشق مداحی می‌کردم؛ «در خواب درب حسینیه خانه‌مان را دیدم که وقتی بازش کردم وارد بین‌الحرمین شدم».

زندانی :هیچ کسی نبود و من با چشم‌های ذوق‌زده در حال تماشای دو حرم بودم «ابتدا از آقا ابوالفضل اجازه گرفتم تا به زیارت برادرش بروم و این کار را هم کردم و به سمت حرم امام حسین(ع) حرکت کردم. جلوی صحن حرم سیدالشهدا(ع)  ایستادم تا خود امام حسین(ع) اذن ورود بدهد»

دانشجوی زندانی درادامه گفت:امام حسین(ع) در آن خواب به من گفت که "من حواسم به شما هست و همین طور ادامه بده و هیچ وقت فکر نکن که من حواسم به تو نیست»

جوان اعدامی درادامه گفت:از خواب بیدار شدم، حس و حال عجیبی داشتم، دیگر از اعدام نمی‌ترسیدم، دیگر به فکر خودکشی هم نبودم و قوت قلب عجیبی داشتم. می‌دانستم حتی اگر جهنمی هم باشم، امام حسین(ع) از آبرویش برایم ودیعه خواهد گذاشت.
اعدام بعداز ۶۶ ماه زندان
زندانی:پنج و نیم سال گذشت و به من اعلام کردند که در ۲۳ مرداد قصاص خواهم شد؛ خانواده، رفقا و بچه محل‌هایم تلاش زیادی برای کسب رضایت از خانواده مقتول می‌کردند ولی هیچ فایده‌ای نداشت. کار من به قدری گره خورده بود که هر روز خود را نزدیکتر به چوبه دار می‌دیدم، البته برخی شیطنت‌ها هم در این میان از طرف عده‌ای انجام گرفت که نه تنها باعث رنجش خانواده مقتول شده بود، بلکه باعث پیچیده شدن گره کار من هم می‌شد.

وصیت نامه ام رانوشتم
زندانی محکوم به قتل:یک ساعت قبل از اجرای حکم اعدام از من خواستند تا وصیت‌نامه‌ام را بنویسم، حتی روحانی زندان به من گفت اگر حال روحی خوبی نداری، هر چه می‌خواهی به من بگو تا برایت بنویسم. ولی من حالم خوب بود و خودم وصیت نامه‌ام را نوشتم.
روزاعدام چه گذشت؟
زندانی گفت: صبح روز  ۲۳ مرداد برای اعدام بیدار شدم، وضو گرفته و نمازم را خواندم. با یک سرباز راهی محل اعدام شدم، همه سربازها گریه می‌کردند، هم بندی‌هایم از خواب بیدار شده بودند و برای من اشک می‌ریختند؛ اما حال دلم خوب بود. آن خواب عجیب یک سال پیش، چنان در وجودم رخنه کرده بود که جایش را با هیچ حال بدی عوض نمی‌کرد. آخرین دقایق در دل خودم نوحه زمزمه می‌کردم، زیرا من همان علی کوچولویی بودم که اسم پدرم را نمی‌توانستم تلفظ کنم ولی نام امام حسین(ع) را می‌توانستم بگویم، از این‌رو می‌خواستم تا در دقایق آخر زندگی‌ام هم نام حسین (ع) بر زبانم جاری باشد.
ماشین پزشک قانونی را در محوطه زندان دیدم و کادر اجرای حکم هم آنجا بودند. فقط از امام حسین(ع) می‌خواستم تا پیش خدا آبروداری کند؛ در این حال و هوا بودم که اعلام کردند، ابتدا باید به دفتر رئیس زندان بروم. این برایم خیلی عجیب بود که چه دلیلی می‌تواند داشته باشد که باید وسط اجرای حکم به دفتر ریاست زندان بروم.

رهایی از چوبه دار با خواب خانم دکتر
زندانی:من را با دستبند و پابند به دفتر رئیس زندان بردند، در بهت عجیبی به سر می‌بردم و روحم هم از چیزی خبر نداشت؛ وارد اتاق شدم و در یک آن، خانمی تا من را دید، شروع به گریه کرد!.


علی با همت و پیگیری های این بانوی خستگی ناپذیر که منجر به گذشت اولیای دم شد از چوبه دار رهایی می یابد.
خوابی که خانم دکتردید،موجب نجات یک اعدامی شد

این فرشته نجات یک خانم دکتر شاغل در یکی از بیمارستان‌های تبریز است؛ او هیچ شناختی از علی نداشت و حتی نمی‌دانست که فردی به نام علی با آن مشخصات وجود دارد؛ خانم دکتر حتی تا آن زمان از جلوی درب زندان هم رد نشده بود ولی چند روز مانده به اعدام علی او در خواب جوانی را می‌بیند که در یک حیاط(بعدها می‌بیند همان محوطه زندان است) دراز کشیده و پارچه سفیدی را تا گردن روی او کشیده‌اند؛ آن جوان زنده بود و زنان زیاد سیاه‌پوشی دور او جمع شده و گریه می‌کردند؛ خانم دکتر در خواب کنجکاو شده و به سمت این زنان می‌رود.

دلیل گریه‌شان را می‌پرسد که به او می‌گویند نام این جوان علی است و قرار است اعدام شود، به خاطر همین گریه می‌کنیم. خانم دکتر هم به آن ها می‌گوید، پس چرا رضایت نمی‌گیرید که یکی از آن خانم ها در خواب به خانم دکتر می‌گوید که شاکی راضی نیست و به هیچ وجه رضایت نمی‌دهد.

در همین حین پرونده علی را دست خانم دکتر می‌دهند تا بلکه او رضایت بگیرد؛ او به چهره آن جوان زندانی خیره می‌شود و نگاهی به پرونده او می‌کند؛ نامش علی و متولد ۱۳۷۳. او در خواب آن‌قدر به این طرف و آن طرف می‌رود که بالاخره رضایت شاکی را می‌گیرد،». اینها روایت علی از اتفاقی است که ناجی‌اش به او تعریف کرده است.

زندانی گفت: خانم دکتر چند روزی این خواب را پشت سر هم دیده و در نهایت این موضوع را با همسر و یکی از دوستانش در میان می‌گذارد. نکته جالب این است که دوستشان نیز یک خواب تقریبا مشابه خانم دکتر دیده بود که در آن خواب یک پسر به نام علی که متولد ۱۳۷۳ هم هست، نیاز به کمک دارد.
خانم دکتر و دوستشان در به در، دنبال یک زندانی قصاص به نام علی، متولد ۱۳۷۳ می‌گردند. حتی خانم دکتر به همسرش هم می‌گوید که من اگر لازم باشد، خانه‌مان را خواهم فروخت تا دیه این جوان را بپردازم. بارها به واسطه یکی از دوستان شاغل‌اش در زندان تبریز پیگیر یک زندانی با این مشخصات بودند ولی تعداد زندانی‌های با آن مشخصات مشابه زیاد بوده و حتما باید کد ملی را هم می‌دانستند ولی خانم دکتر فقط یک چهره، نام کوچک و تاریخ تولد می‌دانست از این‌رو رئیس وقت زندان تبریز، وقتی اصرارهای خانم دکتر را می‌بیند، اجازه می‌دهد تا فرد مورد نظرش را از روی عکس تشخیص دهد.»

فارس نوشت:علی که خانم دکتر را آبجی خطاب می‌کند با خنده‌ای از سر شوق می‌گوید: آبجی من را نمی‌شناخت ولی از جان برایم تلاش کرد، در حالی که وقتی زندان بودم، خیلی‌ها وعده دادند که همگی توخالی بود، ولی یک بانو که اصلا نمی‌دانست، فردی به نام  علی وجود دارد یا نه به خاطر یک خواب، شب و روز نداشت.
خانم دکتر وقتی عکسم را می‌بیند، همان جا می‌زند زیر گریه و می گوید من مدت‌هاست که دنبال این جوانم؛ رئیس زندان هم به او می‌گوید که علی دو روز دیگر اعدام خواهد شد و اصلا خانواده شاکی رضایت نمی‌دهد. کاری هم از دست شما برنمی‌آید جز اینکه کمی قبل‌تر از اجرای حکم به زندان بیایید و با آن خانواده جهت کسب رضایت صحبت کنید. خانم دکتر و دوست‌شان هم همین کار را کرده و ساعت ۵ صبح روز ۲۳ مرداد جلوی زندان می‌آیند، ولی دژبانی اجازه ورود به آنها را نمی‌دهد.
در آن حین یکی از کارمندهای زندان که چند دفعه‌ای خانم دکتر را در زندان دیده بود، وقتی دوباره او را جلوی زندان می‌بیند که دژبانی اجازه ورود به آنها را نمی‌دهد، بلافاصله ماجرا را به رئیس زندان خبر می‌دهد و رئیس زندان هم مجوز ورود به زندان را به خانم دکتر و دوست‌شان می‌دهد تا بتوانند با خانواده شاکی صحبت کنند. به لطف پروردگار و عنایت ویژه امام حسین(ع)، او با شاکی صحبت کرده و دلیل آنجا بودنش را هم توضیح می‌دهد. شاکی هم رضایت به دیه داده و از قصاص من می‌گذرد.
«گل کردی عباس، خیلی مردی عباس»
رهاشده ازاعدام گفت: امام حسین(ع) آبرویم را حفظ کرد، در لحظه به لحظه زندگی‌ام، امام حسین(ع) بود و امیدوارم هیچ‌گاه نامش را از صدایم نگیرد. من در طول پنج و نیم سالی که در زندان بودم، یک نوحه معروف داشتم که وقتی من را از پای دار به بند برگرداند همه هم‌بندی‌های من یک صدا آن را می‌خواندند گُل کردی عباس، خیلی مَردی عباس.»

رهایی از چوبه دار تا شرکت در پیاده روی اربعین

علی ۱۰ روز مانده به اربعین آزاد شده و برای اولین بار راهی پیاده روی اربعین می‌شود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اصلاحاتی دراین گزارش انجام گرفته شده است.

بازداشت شهرداران(آدانا، آدیامان و آنتالیا) ترکیه

شهرداران ۳ کلانشهر از حزب جمهوری‌خواه خلق (حزب مخالف دولت اردوغانبازداشت شدند.

علاوه بر۳ شهردارکلانشهر، ۴ نفردیگر از جمله  «احمد شاهین»(معاون شهردار) که به جای «حسن آکگون» فعالیت می‌کرد، پس از اتهاماتی مبنی بر اینکه «حسن آکگون»(شهردار سابق بویوکچکمجه) و راننده‌اش در ازای صدور مجوز و پروانه سکونت، از شرکت‌های ساختمانی درخواست املاک و مستغلات کرده، برخی از صاحبان مشاغل را مجبور به واگذاری املاک و مستغلات به خود کرده و املاک و مستغلات به دست آمده را به نام بستگانش منتقل کرده است، بازداشت شدند.

دارایی‌های به دست آمده توسط «رضا آکپولات»(شهردار سابق بشیکتاش)، را پولشویی کرده‌اند. آکپولات به اتهام "گرفتن رشوه" و "عضویت در یک سازمان جنایی" دستگیر شد.

پلیس ترکیه روز چهارشنبه(۲۹ اسفند ۱۴۰۳) «اکرم امام‌اوغلو»(شهردار استانبول)یکی از چهره‌های برجسته اپوزیسیون، را به همراه ۱۰۰ نفر دیگر(مخالفان رئیس جمهورترکیه)به اتهام ارتباط با گروه‌های تروریستی بازداشت کرده بودند.

شهرداران آدانا، آدیامان و آنتالیا دستگیر شدند.

تحقیقات توسط دفتر دادستانی کل استانبول در مورد ادعاهایی مبنی بر اینکه سازمان جنایی که گفته می‌شود «عزیز احسان آکتاش» سردسته آن است، با رشوه دادن به شهرداران و مدیران ارشد شهرداری‌ها، مناقصه‌هایی را ترتیب داده است، ادامه دارد./شنبه  ژوئیه ۲۰۲۵(۱۴ تیر ۱۴۰۴)

اظهارات و اسناد ارائه شده توسط شاهدان شاغل در «شرکت‌های متعلق به عزیز احسان آکتاش» که پس از اظهار پشیمانی مؤثر آزاد شد، و برخی از مظنونان دستگیر شده، در محدوده تحقیقات بررسی شد.

در این زمینه، «زیدان کارالار»(شهردار شهرداری کلانشهر آدانا) و «عبدالرحمان توتدره»(شهردار آدیامان) که دستور بازداشت آنها صادر شده بود، دستگیر شدند.

پس از دستگیری‌ها، پلیس ساختمان‌های شهرداری آدانا و آدیامان را بازرسی کرد.

تیم‌های پلیس اقدامات امنیتی گسترده‌ای را در مقابل و اطراف ساختمان‌ها انجام دادند.

Adana Büyükşehir Belediye Başkanı Zeydan Karalar, Adıyaman Belediye Başkanı Abdurrahman Tutdere ve Antalya Büyükşehir Belediye Başkanı Muhittin Böcek gözaltına alındı.

«زیدان کارالار»(شهردار کلانشهر آدانا)، «عبدالرحمن توتدره»(شهردار آدیامان) و «محی الدین بوچک»(شهردار کلانشهر آنتالیا)بازداشت شدند.

پس از بازداشت «زیدان کارالار»(شهردار کلانشهر آدانا) پلیس در مقابل شهرداری کلانشهر آدانا اقدامات احتیاطی را انجام داد و در حالی که جستجو در داخل آن آغاز شد.

بر این اساس، با توجه به ادعاهایی مبنی بر اینکه «زیدان کارالار»(شهردار کلانشهر آدانا) از شرکت‌هایی که در دوران شهرداری «سیحان» فعالیت تجاری داشتند، مزایای ناعادلانه‌ای درخواست کرده و مردم را به «اوزجان زنگر» مدیر خدمات نظافتی آن دوره، ارجاع داده است، دستور بازداشت «زیدان کارالار» و «اوزجان زنگر» به جرم «اخاذی» صادر شد.

«محی الدین بوچک»  بازداشت شد

Antalya Büyükşehir Belediye Başkanı Muhittin Böcek tutuklandı

محی الدین بوچک، شهردار کلان‌شهر، به دستور دادستانی کل آنتالیا بازداشت شد.

طبق اطلاعات به دست آمده توسط «ینی شفق»، مشخص شد که دلیل بازداشت بوچک، اظهارات «یوسف یاداوغلو» بوده است.

«معاونِ آکگون»(شهرداربویوک‌چکمجه»نیز بازداشت شد

Fırat Anlı - Gültan Kışanak - Sputnik Türkiye
خانم«گولتن کیشاناک»(شهردار دیاربکر) بزرگترین شهر جنوب شرق ترکیه که اکثریت ساکنان آن را کردها تشکیل می دهند، روز سه شنبه(۱۰ تیر ۱۴۰۴) درارتباط با فعالیت های تروریستی بازداشت شد.

علاوه بر این، ۴ نفر، از جمله «احمد شاهین»(معاون شهردار) که به جای «حسن آکگون» فعالیت می‌کرد، پس از اتهاماتی مبنی بر اینکه «حسن آکگون»(شهردار سابق بویوکچکمجه) در ازای صدور مجوز و پروانه سکونت، از شرکت‌های ساختمانی درخواست املاک و مستغلات کرده، برخی از صاحبان مشاغل را مجبور به واگذاری املاک و مستغلات به خود کرده و املاک و مستغلات به دست آمده را به نام بستگانش منتقل کرده است، بازداشت شدند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:پلیس ترکیه روز چهارشنبه(۲۹ اسفند ۱۴۰۳) «اکرم امام‌اوغلو»(شهردار استانبول)یکی از چهره‌های برجسته اپوزیسیون، را به همراه ۱۰۰ نفر دیگر(مخالفان رئیس جمهورترکیه)به اتهام ارتباط با گروه‌های تروریستی بازداشت کرده بودند.

برای اطلاعات بیشتر به این لینک مراجعه کنید:

شهرداراستانبول(اکرم امام‌اوغلو)رقیب رئیس جمهورترکیه بازداشت شد

به همین ترتیب، در نتیجه ادعاهایی مبنی بر اینکه «عبدالرحمن توتدره»(شهردار آدیامان) از شرکت‌هایی که با شهرداری معامله می‌کردند، درخواست مزایای مالی کرده و افراد را به  «جیحان کیهان»(معاون شهردار) ارجاع داده است، دستور بازداشت«توتدره و کیهان» صادر شد.

به عنوان بخشی از همین تحقیقات، دستور بازداشت برای ۴ مظنون صادر شد که مشخص شد دارایی‌های به دست آمده توسط «رضا آکپولات»(شهردار سابق بشیکتاش)، را پولشویی کرده‌اند. آکپولات به اتهام "گرفتن رشوه" و "عضویت در یک سازمان جنایی" دستگیر شد.

کارالار و توتدره بازداشت شدند
«زیدان کارالار»(شهردار کلانشهر آدانا) و «عبدالرحمن توتدره»(شهردار آدیامان) به عنوان بخشی از تحقیقات بازداشت شدند.

دستور بازداشت معاون شهردار بویوکچکمجه
دفتر دادستانی کل در بیانیه خود اعلام کرد که بر اساس اظهارات مظنونینی که از مفاد توبه مؤثر بهره‌مند شده‌اند، یافته‌های جدیدی در پرونده تحقیقاتی شماره 2024/228233 به دست آمده است.

در پی ادعاهایی مبنی بر اینکه تحت فشار و اجبار «فاتح کلش» در مورد مناقصه‌های دریافتی از IMM و شرکت‌های وابسته به آن، به افراد خاصی پول داده شده است، تصمیم گرفته شد آدرس‌های «احمد شاهین»(معاون شهردار بویوکچکمجه) و راننده‌اش که مشخص شد پول را دریافت کرده‌اند، بررسی و به جرم «اخاذی» بازداشت شوند.

در همان تحقیقات، مشخص شد که وکیل «اونور بویوکچکمجه» نیز با تحت فشار قرار دادن مظنونین سعی در جلوگیری از فروپاشی سازمانی داشته است و تصمیم گرفته شد که او را به جرم «عضویت در یک سازمان جنایی» بازداشت کنند.

۴ حکم بازداشت به جرم «دادن و گرفتن رشوه»

در تحقیقات شماره ۲۰۲۵/۷۶۰۲۱، ادعاهایی مبنی بر اینکه «حسن آکگون»(شهردار سابق بویوک‌چکمجه)، با درخواست املاک و مستغلات در ازای مجوزهای ساخت و ساز، شرکت‌ها را مجبور به این کار کرده است، بررسی شد. در این زمینه، به عموم اعلام شد که برای مجموع ۴ مظنون، از جمله صاحبان شرکت‌هایی که مشخص شد «حسن آکگون» ۴ ویلا به آنها داده و بستگانشان که این ویلاها را تصاحب کرده‌اند، به جرم «دادن و گرفتن رشوه»، حکم بازداشت صادر شده است.

رؤسای جمهور ترکیه :از اتاتورک تا اردوغان

«مصطفی کمال آتاتورک» ۱۵ سال ، «عصمت اینونو»۱۲ سال ، «جلال بایار» ۱۰ سال ،«ژنرال جمال گورسل» ۶ سال ، «ژنرال جودت سونای» ۷ سال ، «دریادار فخری کورو ترک» ۷ سال ،«ژنرال کنعان اورن» ۷ سال ، «تورگوت اوزال» ۴ سال ، «سلیمان دمیرل» ۷ سال ،«احمد نجدت سزر» ۷ سال و ۳ ماه ،«عبدالله گل» ۷ سال و «رجب طیب اردوغان» از سال ۲۰۱۴

«مصطفی کمال اتاتورک»(اولین رئیس جمهورترکیه)

«سفررضاشاه به ترکیه»

خاطرات کلیددارحرم ابوالفضل العباس(شیخ عباس کشوان)شفا

«شیخ عباس کشوان»(متولدکربلا) است اما در پی مخالفت با رژیم سفاک صدام از کار برکنار می‌شود و یکی از برادرانش به زندان وسپس اعدام می‌شود. خود وی را نیز پس از مصادره اموالش به بغداد تبعید می‌کنند.
ماجرای«شفای دختربچه مرده ای که مادرش به حرم آورد»....«شفای پسربجه هشت ساله که فلج بود،پدرش فرزندش را به سوی ضریح ابوالفضل پرتاب می کند وبا عصبانیت می گوید:این چه بچه مریضی است که بمن داده اید!»...و «گرفتن حاجت  یک مردیهودی از حرم حضرت عباس»....راخواهیدخواند.
«شیخ عباس محمد علی کشوان آل شیخ» (حاج عباس کشوان) متولد ۱۳۱۵ شمسی ،اجدادش ایرانی بودند(کلیددار حرم حضرت ابوالفضل)کربلا .

خاطرات کلیددار حرم حضرت عباس


نام «شیخ عباس محمد علی کشوان آل شیخ» (کلیددار حرم حضرت‌عباس)را چندین بارشنیده بودم و وقتی عازم کربلا شدم قصد کردم هرطور شده این پیرمرد۹۰ ساله ، اجدادش چند قرن پیش، از ایران به عراق مهاجرت کردند و ۱۲نسل از خانواده‌اش کلیددار حرم حضرت ابوالفضل(ع) بوده‌اند و اکثرشان هم در روز عاشورا به دیدار حق شتافته‌اند، حالا خودش پس از نیم قرن خادمی و کلیدداری  به‌دلیل کهولت سن بازنشسته شده است.

«حرم حضرت ابوالفضل العباس»-کربلا

آیت‌الله خامنه‌ای نعمت بسیار بزرگی برای مسلمانان هستند/ ماجرای دختری که سه روز بود مرده بود

«حاج عباس کشوان» از برکات زیارت عاشورا می گوید: «در خانه‌ای که نماز خوانده شود، ملائکه خدا در آنجا حاضر می‌‌شوند، خواندن زیارت عاشورا هم برکات فراوانی دارد و کلید حل مشکلات است».

۵۰۰سال ارادت به اهل بیت رسول الله
نماز برای حاجت و توصیه‌های کلیددار قدیمی <a rel=

«عباس کشوان» می‌گوید: نام‌خانوادگی‌ام«کشوان» از«شغل کفشداری حرم» گرفته شده (کشوان یعنی کفشداری)، از ۵۰۰سال پیش کلید حرم وسرداب حضرت‌عباس(ع) دست خاندان او بوده است وی می گوید:اجداد ما برای زائران اهل‌بیت حرمت زیادی قائل بودند، یادم می‌آید که یکبار پدرم «حاج محمد علی» که او هم «خادم حرم حضرت عباس»(ع) بوده تعریف می‌کرد یک روز که در حرم را باز می‌کرده با عرب‌های بیابانی در صحن مطهر مواجه شده که از لحاظ لباس و نظافت وضعیت مناسبی نداشتند و ممکن بود به‌دلیل نجاست، صحن حرم را آلوده کنند. با طلوع آفتاب به آنها گفته که آفتاب درآمده و حالا می‌توانند بروند اما «پدربزرگم» که شاهد این صحنه بوده رفتار تندی با پدرم کرده و به او گفت:«ای‌بی‌حیا تو حق نداشتی به آنها بگویی که بروند! اگر اینجا را نجس می‌کردند من با محاسنم آن را پاک می‌کردم» بعد هم برای دلجویی از آنها مقداری پول و خوراک بهشان داد.

شفای بچه۷ساله درحرم ابوالفضل العباس

این کلیددارحرم حضرت‌عباس(ع) که در طول مدت حضورش در این حرم مطهر معجزات زیادی را دیده به بیان خاطره‌ای از دیدن یکی از معجزات حضرت عباس(ع) می‌پردازد و می‌گوید:‌ «من پشت سر اقوام لر، حتی اگر بی‌سواد هم باشند نماز می‌خوانم بس که اینها ساده و بی‌ریا هستند».
وی درادامه گفت:شب جمعه‌ای بود و ما در حرم قمر بنی‌هاشم مشغول خواندن دعای کمیل بودیم، حرم تقریباً خلوت بود که دیدم یکی از همین «لُر»های با صفا با «پسربچه‌ای ۸ ساله» در بغل وارد حرم شد و به فاصله ۵ متری ضریح حضرت عباس ایستاد.پسربچه‌ای که در بغلش بود «فلج» بود و تنها چشم‌ها و دهانش حرکت داشت، حتی« این بچه قدرت تکلم و شنوایی هم نداشت و مثل یک تکه گوشت در دست پدرش آرام گرفته بود».
«شیخ عباس کشوان» می‌گوید:من دیدم که این مرد با صدای بلند رو به ضریح ابوالفضل العباس کرد و گفت: «ای ابوالفضل! من از تو اولاد سالم خواستم، این چه اولادی است که به من دادی، این بچه مریض است و باعث اذیت من شده
پدر،بچه فلچش را بطرف ضریح ابوالفضل پرتاب کرد

«کفشدارحرم ابوالفضل العباس» می‌گوید:من از شنیدن این حرف‌‌ها متعجب شده بودم که ناگهان دیدم این مرد، «بچه را به طرف ضریح پرتاب کرد، به‌طوری که صدای برخورد سر بچه با ضریح حضرت عباس(ع) در کل حرم پیچید و عده‌ای از بیرون آمدند و سؤال کردند که چه اتفاقی افتاده است؟».
این مرد(پدر)، بچه را پرتاب کرد و خودش از حرم بیرون رفت،
«شیخ عباس کشوان» می‌گوید:من خیلی گریه کردم و از حضرت‌عباس(ع) خواستم دل این مرد را روشن نگه‌دارد.
بچه را بلند کردم و گوشه‌ای خواباندم، حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد بود که دیدم «دست و پای بچه تکان می‌خورد».
کفشدارحرم گفت:اول فکر کردم به‌خاطر بی‌خوابی اشتباه می‌بینم، همکارم را صدا زدم اما او هم حرکت دست و پای بچه را تأیید کرد.
شیخ عباس کشوان:به سمت پسرک رفتم و سرش را روی پایم گذاشتم، دیدم «همان بچه فلج پرت شده چشمانش را باز کرد و سراغ پدر و مادرش را گرفت»!
«کفشدارحرم ابوالفضل العباس» می‌گوید:همان لحظه فهمیدم «معجزه شده».
به بچه گفتم می‌توانی بلند شوی؟
بچه گفت:گفت بله و از جایش بلند شد.

کلیددار حرم حضرت‌عباس گفت: «عبایم را روی شانه پسربچه‌ای که بعداً فهمیدم نامش حسین است انداختم، ابتدا او را دور ضریح مطهر طواف دادم و بعد به داخل دفتر بردم. آن موقع اگر معجزه‌ای رخ می‌داد ما باید همان لحظه به چند جا مثل استانداری، فرمانداری و سازمان اوقاف اطلاع می‌دادیم، آن زمان مثل الان نبود که معجزات را اعلام نکنند».

کفشدارسابق حرم ابوالفضل العباس گفت: ما صبح زود از بلندگوی حرم، خبر شفای کودک را به مردم دادیم.
همان روز «وزیر کشور عراق» برای دیدن حسین به حرم آمد و از من خواست بپرسم این کودک لحظه‌ای که پرتاب شده چه چیزی دیده است.
شیخ عباس کشوان گفت:من رو به پسربچه کردم و گفتم حسین‌جان! وقتی بابا تو را پرتاب کرد چه شد؟
پسرک گفت: «من پرتاب نشدم فقط حس کردم روی هوا هستم که یکدفعه دوتا دست از داخل ضریح بیرون آمد و من را گرفت، من را روی زمین گذاشت و به هرجای بدنم که دست کشید آن نقطه از بدنم خوب شد و دوباره این دست‌ها به داخل ضریح برگشت، من آقایی را دیدم که دست نداشت و بدنش خونی بود».

چند ساعت بعد پدر بچه که خبر شفا گرفتن فرزندش را شنیده بود وارد حرم شد، پسرش را به آغوش کشید و‌ های‌های گریه کرد.

شیخ عباس کشوان : پس از این ماجرا پدرش آمد و گفت:«یا ابوالفضل! چرا معطل کردید و چرا زودتر شفا ندادید؟
شیخ عباس افزود: وقتی خبرشفای این بچه علنی شد، مردم برای دیدن این معجزه هجوم آوردند و حدود ۲۰ بار پیراهن به تن این کودک شفایافته کردیم که هربار به وسیله مردم تکه تکه شد و به نیت تیمّن و تبرّک، مردم بخشی از لباس کودک را با خود بردند.

پس از آن به توصیه خادمان حرم، «بچه شفایافته به ‎روی مرکبی قرار داده شد و از صبح تا غروب در کربلا چرخانده شد» و همه مردم از این واقعه مطلع شدند. /منبع:حوزه.نت.

خبرنگارمیزان ازکفشدار حرم حضرت ابوالفضل می پرسد:پس از اینکه یک معجزه اتفاق می افتد چه مراحلی طی شده و چه طور این معجزه به مردم اطلاع داده می شود؟
تاریخچه حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع)
«حاج عباس کشوان» پاسخ داد::بعد از یک معجزه، معمولا فرد شفا یافته به دور حرم طواف داده می شود و بعد از آن، این موضوع به اطلاع استاندار، کلید دار و مرجع تقلید می رسد. سپس معجزه در دفتر حرم ثبت می شود و از طریق بلندگوهای حرم موضوع به اطلاع مردم رسانده شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:شفای کودک فلج درسال ۱۳۶۵ شمسی اتفاق افتاده است.(شیخ عباس کشوان در درمصاحبه سال ۱۳۹۵ گفت:این ماجرامربوط به ۳۰ سال پیش است).

اعزام زائران به کربلا در عرفه با مخالفت ستاد کرونا منتفی شد

اینگونه باحاجاتتان برسیددستورالعمل

شیخ عباس کشوان گفت: «هرگاه در زندگی گره و مشکلی برایتان ایجاد شد و به در بسته‌ای خوردید به عباس(ع) پناه ببرید. ۲ رکعت نمازبخوانید و پس از آن تسبیحات حضرت زهرا را بگویید و صد صلوات بفرستید و این را هدیه کنید به حضرت ابوالفضل و حضرت زینب، ابوالفضل را با تمام وجود صدا بزنید و او را به عصمت و آبروی حضرت زینب قسم دهید. شک نکنید که آقا شما را دست خالی برنمی‌گرداند».
کلیددارحرم ابوالفضل العباس درادامه گفت: حتی این نماز و این پناه به حضرت عباس را یک اعدامی بخواند آن اعدامی را هم از اعدام نجات می یابد»
توصیه به خواندن زیارت عاشورا
خادم سابق حرم حضرت ابوالفضل گفت:«از امام‌زمان (عج) پرسیده شد چگونه امام‌حسین را زیارت کنیم؟
حضرت مهدی(عج) ۳ بار فرمودند: زیارت عاشورا و بار چهارم گفتند زیارت جامعه.من ندیدم در خانه‌ای که زیارت عاشورا خوانده می‌شود فقر به آن راه پیدا کند
کفشدارسابق حرم حضرت عباس گفت:اما«من زیارت عاشورا را بالاتر از نماز شب نمی‌دانم».

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع مأخوذه:خبرگزاری تسنیم اردیبهشت ۱۳۹۵بنقل ازهمشهری است با ویرایش وافزودن تصاویر.

«نقشه کشورعراق»

«عباس محمد علی کشوان آل شیخ» در گفت وگویی، با تسلیت محرم و ایام عاشورای امام حسین(ع) بعد از حمد و ثنای خداوند و صلوات بر اهل بیت طاهرین(ع) گفت: بنده از کوچک ترین خادمان حرم قمر بنی‎هاشم(ع) هستم که از طرف پدر ۱۲ نسل در حرم ابوالفضل بوده ایم.

وی افزود: تمام اجدادم تا ۱۲ نسل قبل همه کلید دار و خادم حضرت ابوالفضل(ع) بوده اند و هرموقع یکی فوت می کرد، فرزند وی در این سمت مشغول به کار می شد.

«شیخ عباس کشوان»گفت: همواره کلید سرداب و حرم مطهر دست خاندان ما بوده و این رویه از۵۰۰ سال پیش که اجداد من از ایران به عراق مهاجرت کردند؛ ادامه داشته است.

شیخ عباس کشوان که متولد ۱۹۳۶ مصادف با ۱۳۱۵ شمسی در کربلا و هم اکنون ۹۰ ساله است، می گوید: «بنده به مدت ۳۵ سال کلید دار و کفش‎دار حرم قمر بنی هاشم بودم» و خاطراتی در این مدت به چشمان خود دیده ام که حتی پدر و پدربزرگم برایم تعریف نکرده اند بلکه خود بعینه شاهد بودم و برای دوستداران اهل بیت(ع) بیان می کنم.

خبرنگار: وقتی شنید مردم کشور ما از بیان خاطرات و کرامات استقبال کرده اند، اظهار امیدواری کرد: آقا ابوالفضل(ع) نگهدار مردم ایران و سایر ارادت مندان به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) باشد.

خاطره دیگر

خادم حرم حضرت ابوالفضل  گفت: من در طول زمانی‌ که کلیددار بوده‌ام، خاطرات و معجزات بسیار زیادی از ابوالفضل‌العباس  دیده و شنیده‌ام، اما همیشه موضوعاتی‌که با چشمان خود دیده‌ام را بازگو خواهم کرد.

ماجرای «دختر مُرده»ای که باشفای «ابوالفضل‌العباس »زنده شد

«خادم حرم قمر بنی‌هاشم»(ع) گفت: شبی قبل از نماز صبح در اطراف ضریح مطهر حضرت عباس(ع) بودم و دیدم زن عربی دختر خود را بر روی پشت خود بسته و با ورود به حرم، ضریح را دید و سجده کرد و به زیارت پرداخت.

حاج عباس بیان داشت: این خانم حدود چند ساعت ضریح مبارک را زیارت کرد و من حساب کردم حدود ۵۵ مرتبه به دور ضریح چرخید و هر بار که یک دور تمام می‌شد، چیزی می‌گفت و دوباره حرکت می‌کرد، نماز صبح که تمام شد، دیدم که آن دختر بچه در کنار ضریح گریه می‌کند و هرچه گشتم مادرش را پیدا نکردم، سراسر حرم را گشتم و بالاخره آن زن را دیدم در گوشه‌ای خوابیده و به سختی از خواب بیدار شد، به او گفتم بچه‌ات گریه می‌کند که ناگهان سراسیمه از جا بلند شد و با بغض فریاد می‌زد زنده شد؟ زنده شد؟

 آن زن گفت: «بچه‌ام سه روز است که مرده و او را آوردم تا اینجا زنده شود، زیرا اگر پدرش می فهمید، مرا می‌کشت»

حاج عباس گفت: طبق رسم حرم بلافاصله آن کودک را به اتاقی که پنجره‌اش به سوی صحن مطهر قرار دارد بردم و این خبر را به استاندار و مرجع آن زمان اطلاع دادم./دیماه خبرگزاری فارس.

خاطره دیگر

نظرحضرت ابوالفضل به  زائریهودی اش

عرب بیابان نشین مانند کسی که حضرت را به چشم می‌بیند، با حضرت به گفت‌‌وگو مشغول بود. حیف بر ما که نه چیزی می‌بینیم و نه می شنویم! «آقا جان! می‌دانی که من عیال و بچه‌هایم و پدر و مادرم را در بیابان تنها گذاشتم و پیش شما آمده‌ام اجازه بدهید که بروم».

حضرت ابوالفضل  جواب می دهد: «هنوز وقت دارید بیشتر اینجا بمانید!»

شیخ عباس به حضرت ابوالفضل (ع) توسل می‌جوید و در پی تفضل ماه بنی‌هاشم (ع) بعثیان از ادامه تبعید وی صرف‌نظر می‌کنند و او به شهر و دیار خود بر می‌گردد. او از سال‌های پربرکت خدمتگزاری در آُتان مقدس حضرت ابوالفضل (ع) خاطره‌ها دارد و می‌گوید که در حال نوشتن آن خاطره‌هاست. دو سه برگ از آن خاطره‌ها تحفه ما زائرانی است که همچون خود آن خادم پیر دل سپرده و سرسپرده خاندان نور و کرامت‌ایم. با این اشارت که کرامت‌های یاد شده در این برگها، تنها و تنها قطره‌هایی است از دریا باشد که گوشه چشمی به ما کنند.

ماجرای«زائریهودی»حرم حضرت عباس

شیخ عباس می‌گوید: در عراق مرسوم است که شیعیان در روز اربعین خود را به شهر کربلا می‌رسانند، تا در آیین سوگواری آل الله شرکت کنند.

حدود ۴۵ سال پیش در بازار بغداد کاروانسرایی بود به نام «کاروانسرای مرغی» حجره‌داران آن کاروانسرا نیز یک به یک روانه کربلا شدند فقط دو حجره دار ماندند یکی فردی شیعه به نام «محمد حسین» و دیگری حجره‌داری به نام «اسحاق».

محمد حسین نیز قصد کربلا می‌کند برای خداحافظی نزد اسحاق می ‌آید

 می‌گوید: «من راهی کربلایم» اسحاق می‌گوید: «من هم می‌آیم».

«محمد حسین  شیعه»نگران از شناسایی« اسحاق یهودی» و برانگیخته شدن عواطف مردم می‌گوید: تو که یهودی هستی در آنجا کاری نداری تازه ممکن است تو را بشناسند و برانند یا حادثه‌ای پیش آید.

اسحاق می‌گوید: «لباس عربی می‌پوشم و با عشایر «بصره» همراه می‌شوم، در آن صورت کسی مرا نخواهد شناخت»، گفت‌وگوی آن دو به پایان می‌رسد، محمد حسین راهی کربلا می‌شود و روزی پس از اربعین به بغداد باز می‌گردد.

شبانگاه در خواب می‌بیند که به زیارت مرقد مطهر امام حسین (ع) مشغول است. امام (ع) از حرم بیرون می‌آیند. ابوالفضل (ع) علی اکبر (ع) قاسم بن حسن (ع) و «حبیب بن مظاهر» همراهان حضرت‌اند، امام از حبیب می‌خواهد تا نام زائران را بنویسد، حبیب نام‌ها را نوشته و به امام تقدیم می‌کند، پس امام از حضرت ابوالفضل (ع) می‌خواهند که بررسی کنند، مبادا نامی از قلم افتاده باشد.

حضرت ابوالفضل می‌فرمایند: «نام فردی یهودی به نام اسحاق از قلم افتاده است».

حضرت امام حسین (ع) می‌فرمایند: همان که در سوگواری ما شرکت داشت، نام ایشان را هم بنویسید.

صبح، محمد حسین از خواب برمی‌خیزد، شگفت زده از ماجرایی که در رویا دیده، به حجره می‌رود تا قصه را با اسحاق باز گوید. به حجره که می‌رسد، اسحاق را می‌بیند که خانواده‌اش برگرد او جمع‌اند. پس از آن که محمد حسن چیزی بگوید، اسحاق لب می‌گشاید که «لازم نیست شما چیزی بگویید ان چه شما در خواب دیدید، من نیز در خواب دیدم».

اقامت«یهودی مسلمان»درکربلا

در پی این ماجرا که نشان از عنایت ابا عبدالله دارد اسحاق یهودی نزد« آیت‌الله محمد علی هبه الدین شهرستانی»( مرجع تقلید عراق) می‌رود و ضمن تشرف به اسلام، خواستار اجازه‌نامه‌ای می‌شود که با استناد به آن رخصت یابد تا در کربلای معلی سکونت گزیند.

محل اقامت« اسحاق» درکربلا

اسحاق با خانواده‌اش به کربلا می‌آیند و در خیابان عباس (شارع عباس) ساکن می‌شوند. جمعیت آنها اکنون به هفتصد تا هفتصد و پنجاه نفر می‌رسد و در آن محله کوچه‌ای به نام آنهاست و حمام و مغازه‌ها و خانه‌ها.

ماجرای«گفتگوی مردعرب با حضرت ابوالفضل»

حاح عباس خاطره‌ای زیبا از گفت‌وگوی صمیمانه عربی بیابان نشین با حضرت ابوالفضل (ع) را باز می گوید که «قبل از حکومت صدام در زمان حکومت احمد حسین البکر» اتفاق افتاده است و اضافه می‌کند این ماجرا – که به چشم خویشتن دیده‌ام – از قشنگ‌ترین و به یاد ماندنی‌ترین خاطره‌های من است: رفیقی داشتم به نام «ملا ناجی» با هم خیلی محشور بودیم و نسبت به هم اخلاص و علاقه‌ای وافر داشتیم، خدا او را بیامرزد.

ظهر یک روز تابستانی در حرم حضرت ابوالفضل (ع) به صحبت نشسته بودیم که عربی بیابان نشین را دیدم، پا برهنه با پیراهنی کهنه و «چفیه» و «عقال»ی کهنه، وارد حرم شد و به طرف ضریح مظهر رفت دست بر ضریح گذاشت و با صمیمی‌ترین وصف‌ناپذیر با حضرت به گفت‌وگو ایستاد.

زائر: «آقا ابوالفضل، سلام علیکم. اشلونک؟ یعنی حالت چطور است؟

حالت خوبه انشاء‌الله؟ سالمید آقا؟

بعد با همان لحن خودمانی، ادامه داد: «الحمدالله، دست شما را می‌بوسم، نه نه خوبم. پدر و مادرم سلام رساندند.

آقا! خیلی خوبم…. الحمدالله دست شما بر سرمان هست. راحت هستیم.»

عرب بیابان نشین مانند کسی که حضرت را به چشم می‌بیند، با حضرت به گفت‌‌وگو مشغول بود. حیف بر ما که نه چیزی می‌بینیم و نه می شنویم!

«آقا جانمی‌دانی که من عیال و بچه‌هایم و پدر و مادرم را در بیابان تنها گذاشتم و پیش شما آمده‌ام اجازه بدهید که بروم».

معلوم است که حضرت ابوالفضل (ع) به او می‌فرمایند: «هنوز وقت دارید بیشتر اینجا بمانید

عرب گفت: « آقا! امسال مرکب سواری نداشتم، از آنجا تا اینجا پیاده آمده‌ام. پاهایم خیلی درد می‌کند. یک کاری بکن که دوباره برگردم. پاهایم را شفا بده

بعد یک پایش را روی ضریح گذاشت دور پاشنه‌ پاهایش ترک خورده و مجروح بود در همان حال می‌گفت: «آقا این، این، اینجا آقا

جای جراحت را به آقا نشان می‌داد و می‌گفت «آقا! جانم فدای دستت

من و «ملاناجی» – حیران از این ماجرا – شاهد بودیم که زخم‌ها محو شد و ترک ها جوش خورد.

عرب پای دیگر را به طرف ضریح گرفت و گفت: «الاحسان بالاتمام» یعنی نیکی را باید به آخر رساند و تمام کرد.

پای دیگر را هم دیدیم که خوب شد. عرب بیابان نشین با همان صمیمت رو به ضریح کرد و گفت: «ابوالفضل، آقاجان، ببخش،« اروح »(یعنی می‌روم )آخر پدر و مادرم چشم انتظارند. آقا! اجازه می‌دهی بروم؟»

اجازه گرفت و گفت: «فی‌امان الله، خداحافظ، فی امان الله، فی امان‌الله، فی امان‌الله».

عرب بیابانی که می‌رفت، ملاناجی به او سلام کرد و گفت: قبول باشد زیارت قبول.

آقا را زیارت کردی؟

عرب : بله زیارت کردم. برو زیارتش کن. برو. برو زیارتش کن!

«ملاناجی» با آن علم و مقام‌اش نمی‌توانست به عرب بیابانی بگوید که «نمی‌بینم، نمی‌‌توانم ببینم».

عرب : «مگر نمی‌بینی، ابوالفضل(ع) قامت‌اش مانند کوه پابرجاست چرا نمی‌بینی؟ ابوالفضل در مقابل توست، دارد تو را نگاه می‌کند برو، برو زیارتش کن!

ملاناجی – همچنان حیرت زده گفت: «چشم، چشم!» و عرب پابرهنه از حرم خارج شد. /منبع : شبکه خبری قم بنقل ازخاطرات میرحمید میرمعصوم‌نژاد

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درجمع آوری مطالب ازمنابع ، اصلاحات  ازقبیل انتخاب«تیتر» ویرایشی ،افزودن تصاویر ..صورت گرفته است.