پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

محمد صدیق المنشاوی(حنجره الباکیه)صوت الباکی

«محمد صدیق المنشاوی»متوفی ۳۰ خرداد ۱۳۴۸(۲۰ ژوئن ۱۹۶۹) یکی از پیشگامان قرائت است که با تلاوت آهنگین و محزونش اورا ممتاز کرده است و اکنون به دلیل توانایی صوتی متواضعانه اش، به او القابی چون:«حنجرة الباکیه» «(صدای گریه)«الصوت الباکی»((صدای گریان)، «الحنجرة الخاشعه» داده اند.

الشیخ «محمد صدیق المنشاوی» صبح روز سه شنبه ۲۰ ژانویه ۱۹۲۰ (۲۹ دی ۱۲۹۸)در روستای «البواریک» از توابع استان «سوهاگ»(کشورمصر) به دنیا آمد و در خانواده ای قرآنی بزرگ شد. او مدرسه منشاوی را نامید.

وی برای حفظ قرآن به دست شیخ «ابومسلم» به جمع کاتبان روستا پیوست و در هشت سالگی حفظ خود را به پایان رساند و هنگامی که به سن دوازده سالگی رسید به فراگیری علم قرائت پرداخت.

شیخ «محمد مسعود» که تحت تأثیر او و نبوغ اولیه‌اش قرار گرفته بود، عصرها و شب‌ها شروع به معرفی آن به مردم کرد و تا پانزده سالگی نزد او ماند و از شیخ و شیخ خود جدا شد پدر پس از گسترش شهرت و طلوع ستاره‌اش در استان‌های مصر علیا، در آنجا به خاطر شیرینی، زیبایی و منحصربه‌فرد بودن صدایش، علاوه بر تسلط بر مناصب خواندن و اشتیاق عمیقش به معانی و معانی، مورد استقبال قرار گرفت.

شیخ «محمد صدیق منشاوی» برای فراگیری مقامت به هیچ مؤسسه ای نپیوست و آن را زیر نظر هیچ نوازنده ای فرا نگرفت، بلکه این استعدادی بود که خداوند به او عطا کرده بود و یکی از بزرگان موسیقی دهه شصت به او عرضه داشت. تا برایش قرآن بنویسد!! به او گفت: «تو تنها صدایی هستی که در قرآن موسیقی را قبول می‌کنی، شیخ در جواب او می‌گوید: «پس چگونه قرآن را با موسیقی می‌سازی؟ ؟!”

شیخ عاشق شنیدن صدای همه قاریانی بود که هم عصر او بودند، به رهبری «شیخ محمد رفعت»، «عبدالباسط عبدالصمد» و «طه الفشنی» او به ویژه از طریق اجرای ادعیه و مناجات دینی تحت تأثیر قاریان قرار گرفت و ارتباط برقرار کرد. با او مرتباً برای یادگیری زیبایی موسیقیایی صدایش از او.

54318-الشیخ-محمد-صدیق-المنشاوى-(1)

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: هنگامیکه احمد سوکارنو رئیس جمهور اندونزی ،«محمد صدیق المنشاوی»و «عبدالباسط عبدالصمد» به اندونزی دعوت کرده بود،رئیس جمهور در حین خواندن منشدوی به گریه افتاد،اکثرحاضران هم اشک ریختند،ازاینجابودکه اوبه «صوت الباکی»مشهورشد.

البته درایران به منشأوی:«الحنجرة الباکیه»داده اندوحتی «شیهدالقراء» وعلتش رااین گفته اندکه چون اطباء اورا(بخاطربیماری حنجره)ازقرائت قرآن منع کرده بودند،ایشان بدون اعتنابه توصیه پزشکان به قرائت درمحافل ومجالس ادامه داد.

شیخ «المنشاوی» دو بار ازدواج کرد که اولی دختر عمویش بود که در هجده سالگی با او ازدواج کرد و از او صاحب چهار فرزند شد و بار دوم در سن چهل سالگی ازدواج کرد و از او صاحب نه فرزند شد دو همسرش با هم در یک خانه با عشق و محبت زندگی می کردند تا اینکه همسر دومش یک سال قبل از مرگش در حال ادای حج درگذشت.

نقشه برای سرنگونی منشأوی

شیخ در معرض دسیسه های متعددی از جانب رقبای خود قرار گرفت، به ویژه با طلوع ستاره اش در آسمان قرائت و رسیدن به تخت ملکوت، از جمله شایعاتی درباره ضعیف بودن صدایش و او نمی توانست آن را به گوش شنوندگان برساند، اما شیخ توانست این شایعه را زمانی که در یکی از شب های قرآنی در استان منیه بود، از بین ببرد. قاری رقیب در مورد نقص فنی در میکروفون که قابل تعمیر نبود، احساس کرد که توطئه ای برای شرمساری او وجود دارد، بنابراین فقط شروع به خواندن قرآن کرد و روی پاهای خود در میان جمعیت حاضر شد. که تعدادشان به هزاران نفر می رسید و شروع به پاسخگویی به او کردند تا اینکه با قدرت صدایش و اجرای فوق العاده اش آنها را خیره کرد و تا پاسی از شب به خواندنش ادامه داد.

یکی دیگر از خناسان نیز در سال ۱۹۶۳ هنگامی که شیخ را بعد از یکی از شب های قرآنی خود به شام ​​دعوت کردند، سعی کرد به او حمله کند. او توصیه کرد آشپز در ازای دریافت مبلغی بدون اطلاع مردم، برای او سم در غذا بیاندازد. عصر، اما آشپز شیخ را خبر کرد و از او خواست که راز خود را فاش نکند، خداوند شیخ را از این مکر محفوظ بدارد، و علیرغم آگاهی شیخ از نام کسانی که این دسیسه ها را برای او تهیه کرده بودند. اما در طول عمرش به کسی از آنها چیزی نگفته و از گفتن «خداوند بردبار و پنهان‌کننده» خودداری می‌کرد.

 

شیخ المنشاوی زمانی که یکی از وزرا دعوت خود را از وی اعلام کرد، دعوت برای برگزاری یک مهمانی با حضور جمال عبدالناصر رئیس جمهور فقید را به طور کامل رد کرد و گفت: شرکت در مهمانی که در آن حضور داشت برای شما افتخار بزرگی خواهد بود. رئیس جمهور عبدالناصر در پاسخ به او گفت: «چرا این افتخار برای عبدالناصر نباشد؟» در این دعوت نامه آمده بود: «عبدالناصر وقتی بدترین فرستادگان خود را برای من فرستاد، اشتباه کرد.»

ویژگی شیخ محبت او به ضعیفان و فقرا و دلسوزی به یتیمان و فقرا، به ویژه مردم شهرش، و محله ای که در قاهره در آن زندگی می کرد، یعنی «حدائق القبا» بود تهیه ضیافت هایی برای آنها توصیه می شد که فقط برای وزرا و مقامات ارشد مناسب بود.

شیخ «المنشاوی» کل قرآن کریم را در سرود پایانی خود ضبط کرد و همچنین یک قرآن با کیفیت را در رادیو مصر ضبط کرد. وی همچنین با قاریان کامل البهتیمی قرائت مشترکی از روایت الدوری داشت و فؤاد العروسی نیز در مسجد الاقصی، کویت، سوریه و لیبی، قرآن را تلاوت می کرد، مانند: «مسجد جامع مسجدالنبی و مسجدالاقصی» و در طول سیر حیات قرآنی خود از تعداد زیادی از کشورهای اسلامی و عربی دیدن کرد.

وفات :محمدصدیق المنشاوی:جمعه ، ۳۰ خرداد ۱۳۴۸(۲۰ ژوئن ۱۹۶۹)الذکرى الـ 53 لوفاة «الصوت الباکی».. محمد صدیق المنشاوی المبحر فی بحر القرآن

شیخ در سال ۱۳۴۵ به بیماری واریس مری مبتلا شد  و می‌گفت: «ما هر روز این حقیقت را زندگی می‌کنیم ما راضی نیستیم... ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز خواهیم گشت.»

۳ سال بیماری منشأوی

با وجود بیماری و هشدارهای پزشکان در مورد صدای بلندش، او همچنان به خواندن قرآن و تلاوت آن با آهنگ و آهنگ ادامه داد و «جمال عبدالناصر» رئیس جمهور به او دستور داد که به لندن سفر کند و با هزینه دولت معالجه شود، اما پیش از سفر در روز جمعه ۵ ربیع الثانی ۱۳۸۹(۳۰ خرداد ۱۳۴۸) درگذشت.

الشعراوی

امام وعاظ مرحوم «شیخ محمد متولی الشعراوی» درباره ایشان می فرماید: «او و چهار یارانش ـ یعنی عبدالباسط و البنا و حصری و مصطفی اسماعیل ـ قاری هستند. برخی دیگر سوار بر کشتی می شوند و در دریای قرآن مجید حرکت می کنند و این کشتی از حرکت باز نمی ایستد تا اینکه خداوند سبحان، زمین و اهل آن را به ارث می برد برای تلاوت زیبایی که ارائه کرد.