پیراسته فر

خبری تحلیلی

پیراسته فر

خبری تحلیلی

ماجرای تسخیر(لانه جاسوسی)سفارت آمریکا

​صبح روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹درحالیکه نم نم باران خیابان‌های پایتخت را خیس کرده بود سیل جمعیت در خیابان طالقانی به راه افتاد.

چراسفارت امریکا "هدف"دانشجویان قرارگرفت؟

همه ماجرای تسخیرلانه جاسوسی-ازچگونگی وچرایی تصمیمات،دانشجویان ودانشگاه هایی که درتسخیرشرکت داشتند،چگونگی تصرف سفارت،موضع گیری دولت بازرگان  وامام خمینی،تعدادگروگانها،برخوردباآنها،دانشجویانی که دروسط کاربریدند  ودانشجویانی که باهم ازدواج کردندودانشجویانی که نفوذی بودند وازمنافقین وکشته شدگان مرصادشدند تا خودکشی یکی ازدانشجویان  عالیرتبه درزندان تا مسؤلیتها "پست"هایی که گرفتند ودانشجویانی که شهیدشدند وتصمیمات مسؤلین بعدازحادثه طبس-تا آزادی گروگانها ومراجعت به کشورشان وپایان ماجرا رادراین پست خواهیدخواند،اگرنواقصی "کم وزیادی"درتهیه وجمع آوری آخبار این حادثه وجودداردپیشاپیش عذرخواهی میکنم:مدیریت سایت- پیراسته فر

 اغتشاشات درجنوب وکردستان ،حضور مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، و دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه این دولت، در جشن های سالگرد پیروزی انقلاب الجزایر و انتشار خبر ملاقات محرمانه این آقایان با دکتر زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا، که در حاشیة آن جشن ها انجام گرفت، نگرانی هایی را در محافل دانشجویی طرفدار انقلاب به وجود آورد. آن ها می گفتند که نکند دولت موقت می خواهد با امریکا سازش کند؛ همان امریکایی که کاپیتولاسیون ننگین را به ملت ما تحمیل کرد، اماممان را به مدت چهارده سال به تبعید فرستاد، تا لحظة آخر از رژیم پهلوی حمایت کرد و بعد از انقلاب به شاه فراری ایران پناه داد، همان امریکایی که دارایی های ملت ایران را در بانک هایش بلوکه کرد، تعهدات و قراردادهای نظامی خودش با ایران را یک طرفه ملغی نمود، به ضد انقلابیون و گروه های تروریستی سلطنت طلب و تجزیه طلب و چپ امریکایی، به خصوص آن هایی که در کردستان و بلوچستان و گنبد دستشان به خون جوانان این مرز و بوم آلوده شد، همه رقم حمایت تبلیغاتی و مالی را ارائه می داد.

لحظات اولیه تسخیرلانه جاسوسی-بازداشت کارکنان سفارت


همین دغدغه های منطقی دانشجوهای مؤمن به آرمان های حضرت امام را واداشت تا در اعتراض به اقدامات حکومت آقای بازرگان و جنایات امریکا دست به تحرکاتی بزنند. بر این اساس، در هفته اول آبان ماه 1358، جلسه ای مهم، با محوریت انجمن اسلامی دانشگاه تهران، که مسئولیتش بر عهده حبیب الله بی طرف بود، با مشارکت انجمن های اسلامی دانشجویی دانشگاه های تهران برگزار شد.

در آن ایام، من نماینده انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا و عضو شورای سیاست گذاری انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودم. رحمان دادمان هم عضو این شورا بود. نمایندگی انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف را آقای یوسف رضا سیف اللهی بر عهده داشت. غیر از این آقایان، نمایندگانی هم از طرف انجمن های اسلامی دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک  و دانشگاه علم و صنعت در جلسه حضور داشتند.

(تصاویر)

فرمانده کل سپاه پاسداران(آیت الله حسن لاهوتی) درمقابل سفارت آمریکا
بعد از چندین ساعت بحث و گفت وگو، عمده نفرات حاضر در جلسه به این نتیجه رسیدند که سررشته بسیاری از توطئه ها و شرارت هایی که در کشور انجام می شود می رسد به سفارت ایالات متحده امریکا در تهران. به همین سبب تصمیم گرفته شد، ضمن یک حرکت نمادین دانشجویی، این محل به دست دانشجویان مسلمان اشغال شود. خوب به خاطر دارم در آن جلسه، به صلاح دید حضار، قرار شد کلیه تمهیدات به کار گرفته شود تا خبر این تصمیم به بیرون درز پیدا نکند.

شناسایی سفارت امریکا ازطبقه2اتوس شرکت واحد+موتورهوندا

ببینید | سال ۵۸ در لانه جاسوسی چه گذشت؟

مصوبه دیگر جلسه این بود که هر چه سریع تر شناسایی های دقیقی از موقعیت سفارتخانه به صورت خیلی مخفی و محرمانه انجام بگیرد. برای تحقق این امر، قرار شد بچه های عضو تیم های شناسایی روزی چند بار، سوار بر طبقه فوقانی اتوبوس های دوطبقه خط میدان سپاه به میدان انقلاب، که از مقابل سفارت امریکا عبور می کردند، محوطه داخل سفارت را دقیقاً زیر نظر بگیرند و ضمن یادداشت ریز مشاهداتشان آن ها را به مسئولان امر در انجمن اسلامی دانشگاه انتقال بدهند.

دیپلماتهای سفارت آمریکا در لحظات اولیه دستگیری توسط دانشجویان در محوطه سفارت. در تصویر تقی محمدی(سمت راست)دیده می شود

خود من هم سوار بر موتور هوندا 110 چند نوبت رفتم و خیابان ها و کوچه های اطراف سفارت را به خوبی شناسایی کردم.


چرا13آبان برای تسخرسفارت امریکاتعیین شد؟
بعد از تکمیل اطلاعات مورد نیاز، تصمیم گرفته شد در اولین فرصت مناسب ایده تصرف موقت سفارت امریکا را عملی کنیم. یکی از دو نگرانی اصلی ما به واکنش دولت موقت مربوط می شد که مبادا از طرف رئیس این دولت علیه حرکت اعتراضی بچه ها موضع گیری منفی علنی انجام بگیرد. نگرانی دوم ما مربوط می شد به اینکه مبادا جریان هایی نظیر مجاهدین خلق و گروه های چپ چریکی در صف ما رخنه کنند و اعمالی را انجام دهند که هم اصالت حرکت ما را نزد امام و مردم زیر سؤال ببرند و هم مهم ترین گزک را به دست دولت موقت بدهند، که ضمن برخورد با بچه های ما این راه کار اعتراضی را سرکوب کنند.

بعد از تکمیل فاز شناسایی های معابر اطراف و فضای داخلی سفارتخانه، نوبت رسید به انتخاب موعد مناسب برای وارد عمل شدن بچه ها. بحث زیادی انجام گرفت. هر کس روزی را برای اقدام پیشنهاد می کرد. دست آخر، اعضای حاضر در جلسه به اجماع رسیدند که بهترین موعد 13 آبان ماه 1358 است. قرار بود آن روز مردم تهران، به مناسبت پانزدهمین سالگرد تبعید امام و اولین سالگرد کشتار دانش آموزان از سوی رژیم شاه و نیز اعلام اعتراض به دخالت های امریکا در امور داخلی ایران، راهپیمایی اعتراض آمیزی به سمت سفارتخانه امریکا بر پا کنند. قرار شد ما بین مردم بُر بخوریم و به محض رسیدن به مقابل سفارت از صف مردم بیرون بزنیم و به سفارت هجوم ببریم.

صبح روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹درحالی که نم نم باران خیابان های پایتخت را خیس کرده بود، سیل جمعیت مردم در خیابان طالقانی به راه افتاد. گروه های مختلف دانشجویی هم از چندین دانشگاه تهران بین جمعیت در حرکت بودند و دست آخر در محلی نزدیک سفارت به هم ملحق شدند. بعد، بر اساس هماهنگی های به عمل آمده، همگی به سمت گیت اصلی سفارت امریکا، در تقاطع خیابان مبارزان ـ طالقانی سرازیر شدیم. به محض اینکه در مقابل ورودی اصلی سفارت قرار گرفتیم، نفرات پیشتازِ تعیین شده سریع از دیوار سفارت بالا کشیدند و به داخل آن نفوذ کردند.

بیشترین  دانشجویان ازکدام دانشکده بودند؟
عمده دانشجویان پیشرو از دانشکده های فنی و پزشکی بودند. شخصیت برجسته آن جمع شهید بزرگوارمان محسن وزوایی بود. از قبل هماهنگ شده بود

خدمتی که "کمال تبریزی"کرد

کمال تبریزی

آقای کمال تبریزی کلیه مراحل اشغال را با دوربین سوپر 8 خودش فیلم برداری کند. ازدحام جمعیت به حدّی زیاد بود که به راحتی نمی شد مردم را کنترل کرد. من و چند تا از بچه ها ایستادیم جلوی درِ ورودی و دیوار انسانی تشکیل دادیم تا مانع ورود افراد متفرقه و ناشناس به داخل محوطه سفارتخانه بشویم. زمان دقیق تکمیل تصرف سفارت را به یاد ندارم. شاید دو سه ساعتی طول کشید تا بچه ها به همه بخش های اداری و غیر اداری سفارت امریکا مسلط بشوند و پرسنل امریکایی و ایرانی شاغل در آنجا را دستگیر کنند. عمده معطلی بچه ها مربوط می شد به رخنه و تصرف ستاد آسیای جنوب غربی (C.I.A) و بخش های اتاق رمز و تله تایپ و سایر مراکز فوق سرّی آنجا. این هم علت داشت. گارد سفارت، که از اعضای سپاه تفنگ داران دریایی ایالات متحده با نام اختصاری U.S.M.C بودند، به شدت مقابل بچه ها مقاومت می کردند. بعدها متوجه شدیم علت مقاومت آن ها خریدن فرصت برای مأموران C.I.A در اتاق های رمز برای از کار انداختن کامپیوترها و نابود کردن بخش مهمی از اسناد سرّی مأموران ایرانی شان، به کمک دستگاه های عظیم کاغذخردکن، بوده است.خوشبختانه، سرانجام بچه ها موفق شدند مقاومت گارد سفارت را در هم بکوبند و آن بخش ها را هم تسخیر کنند.

 شکل گیری"دانشجویان مسلمان پیرو خط امام"
موضوع بعدی رسانه ای کردن این حرکت دانشجویی بود. از قبل توافق شده بود که بچه های عمل کننده، در بیانیه های اعتراضی و کنفرانس های رسانه ای، خودشان را با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» معرفی کنند. این نام گذاری هم علت موجّهی داشت. اولاً، با عنایت به اینکه اسفندِ سالِ قبل از آن چریک های فدایی به سفارت امریکا حمله کرده بودند، نمی خواستیم در اذهان مردم این طور تداعی شود که بچه های ما شاخه دانشجویی فدایی ها هستند. لذا تقدم را، در نام گذاری، دادیم به عنوان دانشجویان مسلمان. ثانیاً، نام گروه ما خرجمان را از مجاهدین خلق جدا می کرد؛ که، برخلاف حالا، آن ایام خودشان را به مراتب ضد امپریالیست تر از امام می دانستند و مدعی بودند خط راستین انقلاب در انحصار سازمان آن هاست. در نتیجه لازم بود روی «پیرو خط امام» بودن حرکت خودمان تأکید کنیم؛ یعنی ما، بر خلاف کمونیست ها، به مسلمان بودن خودمان مباهات می کنیم و به خلاف آقایان مجاهدین خلق مفتخریم که پیرو خط حضرت امام هستیم. الحق هم این نام گذاری اقدامی هوشمندانه و سمبلیک بود و از همان ساعات اول تصرف سفارت محبوبیت وصف ناپذیری برای بچه ها بین اقشار مختلف مردم به وجود آورد.

انقلابی که بزرگتر از انقلاب اول بود

سردارمحمدعلی(عزیز)جعفری:به محض انعکاس خبر تصرف لانه جاسوسی در اخبار ساعت 14 رادیو ایران، این حرکت دانشجویی تبدیل شد به کانون توجه و ابراز محبت های بی غل وغش توده های مردم کشور. از آن مهم تر این بود که مطلع شدیم حضرت امام هم این اقدام را تأیید و حمایت کرده و فرموده: «خوب جایی را گرفته اید. آنجا را ول نکنید!» مهم تر از این ها تعبیری بود که امام خمینی از حرکت ما داشت. ایشان از تسخیر لانه جاسوسی امریکا با عنوانِ «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد کرد. نقطة مقابل، همان طور که خودمان هم پیش بینی می کردیم، موضع رئیس دولت موقت و احزاب و گروه های سیاسی بود که مخالفت شدید خودشان را با حرکت ما اعلام کردند. حتی مهندس مهدی بازرگان، در اعتراض به این حرکت، روز بعد از تسخیر سفارت امریکا، استعفای خودش را از نخست وزیری دولت موقت به امام تقدیم کرد.»/ خاطرات (عزیزجعفری-فرمانده سپاه)با عنوان «لانه جاسوسی» 

 سرنوشت کسانی باشد که در امر تسخیر فعال بوده و نقش داشتند. البته در این میان برخی چهره های آشناتری دارند.  بسیاری از این افراد با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه ها شدند و به شهادت رسیدند. عده ای هم وارد دنیای سیاست شدند و حتی در رده های بالای کشوری ایفای نقش کرده و همچنان فعال هستند. حتی در حال و هوای آن روزهای تسخیر که بیشتر از یک سال طول کشید تعدادی از دانشجویان با یکدیگر ازدواج کردند از جمله: معصومه ابتکار که با سید محمد هاشمی اصفهانی ازدواج کرد. ابراهیم اصغرزاده و طاهره رضازاده که هردو وارد عرصه سیاست شدند. 

 

از دیگر بانوانی که در این ایام ازدواج کرد خانم فروز رجایی فر

 از دیگر بانوانی که در این ایام ازدواج کرد خانم فروز رجایی فر، رئیس ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام است. وی هم‌چنین کارگردان مستند اعدام فرعون است. او از اعضای جمعیت دفاع از ملت فلسطین است و از فعالان حوزه انتفاضه فلسطین محسوب می شود.

کنفرانس مطبوعاتی دانشجویان درداخل سفارت آمریکا

البته در بین دانشجویان پیرو خط امام هنرمندان بنامی نیز حضور داشتند؛ کمال تبریزی که وارد عرصه هنر شد و از عرصه سیاست فاصله گرفت. کمال تبریزی فارغ التحصیل رشتهٔ سینما و تلویزیون از دانشگاه هنر است، از معروف ترین فیلم های او  لیلی با من است می باشد. همچنین شاعر برجسته معاصر، قیصر امین پور. تعدادی از این دانشجویان دیروز نیز اکنون اساتید دانشگاه های معتبر کشور هستند مثل: دکتر فیروزآبادی؛ استاد مکانیک دانشگاه شریف. دکتر محمدحسین صادقی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس. از دکتر عبدالحسین روح‌الامینی استاد داروسازی دانشگاه تهران و تا محمدهاشم پوریزدان‌‌پرست، استاد اقتصاد دانشگاه شیراز.

در ادامه به فاتحان لانه جاسوسی  اشاره می شود.

شهید حسین علم‌الهدی اگرچه مستقیماً در تسخیر لانه جاسوسی نقش نداشت اما همکاری مستقیم او با واحد بررسی و انتشار اسناد، سبب شد تا او را نیز دانشجوی پیرو خط امام بخوانند. به همراه حسین علم‌الهدی، محمد فاضل و علی حاتمی از دانشجویان پیرو خط امام بودند که به شهادت رسیدند.

محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه شریف که در لانه مسئولیت اطلاعات- عملیات را برعهده داشت، چند ماه زودتر از آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست. با  تیپ 10 سیدالشهدا وارد عملیات بیت‌المقدس (فتح خرمشهر) شد و در این عملیات بود که در22 اردیبهشت هنگام هدایت نیروهایش چند کیلومتر مانده به خرمشهر به شهادت رسید.

عباس ورامینی نیز یکی دیگر از دانشجویان خط امام بود که مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را برعهده داشت. ورامینی همانند تعدادی دیگر از دانشجویان در سال 58 با یکی از دختران دانشجوی پیرو خط امام ازدواج کرد و خطبه عقد او را امام خمینی  قرائت کرد. ورامینی سرانجام در 28 آبان 62 در ارتفاعات کانی‌مانگا و در عملیات والفجر 4 به شهادت رسید.

مهدی رجب بیگی، حسین سیف، علی صبوری، علی‌رضا هادی‌پور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامی فرمانده سپاه سوسنگرد درابتدای جنگ، عبدالرحمن یا علی مدد، حسین بهادری، فضل‌الله عابدینی، حمید صفایی و جلال شرفی نیز از دیگر شهدای تسخیرکننده سفارت امریکا در تهران هستند.

معصومه ابتکار بانوی پرکار دولت خاتمی و دولت دکتر روحانی.

محمدرضا خاتمی که تا قبل از دولت احمدی نژاد در سیاست پرکار بود.

ابراهیم اصغرزاده، یک دوره نماینده تهران در مجلس.

عزت الله ضرغامی، رئیس پیشین صدا و سیما.

حبیب‌الله بیطرف، وزیر نیرو در دولت خاتمی.

رضا سیف‌اللهی، مدتی فرمانده حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی بود.

محمدعلی(عزیز) جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

حسین دهقان، وزیر دفاع دولت روحانی.

رحیم باطنی، دانشجوی دانشگاه ملی ایران

علی‌اکبر زحمتکش، دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف

محمد نعیمی‌پور، دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف

وفا تابش، دانشجوی مهندسی عمران پلی‌تکنیک تهران

رحمان دادمان، دانشجوی مهندسی راه و ساختمان دانشگاه تهران

عباس عبدی، دانشجوی مهندسی پلیمر پلی‌تکنیک تهران

اکبر رفان، اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سید محمد هاشمی اصفهانی

سید شمس‌الدین وهابی

محسن امین‌زاده

فروز رجایی فر

حسین شیخ‌الاسلام

کمال تبریزی، کارگردان 

احمد حسینی

حسین کمالی

فرخزاد سلحشور 

محمد فاضل

سید جمال میر امیرخانی

علی حاتمی و ...

***

اسامی دانشجویانی که بعداً- توفیق حضوردرجبهه ها جنگ (عراق باایران)راداشتند وشهیدشدند

۱- غلامحسین احمدی/۲- حبیب برادران توکلی/۳- محمد بهبهانی/۴- محمد بولوردی/۵- غلامحسین بسطامی
۶- حسین بهادری فر/۷- هوشنگ ترکاشوند/۸- علی حاتمی/۹- جعفر ذاکر/۱۰- مهدی رجب بیگی/

۱۱- سید احمد رحیمی/۱۲- بهروز سلطانی/۱۳- حسن سیف/۱۴- جلیل شرفی/۱۵- اسدالله شیران

۱۶- حسین شوریده/۱۷- علی صبوری/۱۸- آفریدون صبری/۱۹- فضل الله عابدینی/۲۰- حسین علم الهدی
۲۱- محمد فاضلی/۲۲- ناصر فولادی/۲۳- کدخدا زاده/۲۴- محسن وزوایی/۲۵- محسن ماندگار./

۲۶- مجید موذن صفایی/۲۷- حسن میر سلطانی/۲۸- عباس ورامینی (فرمانده)/۲۹- جمال امیرخانی
۳۰- رحمان یا علی مددی/۳۱- علیرضا هادی پور

 
آیت الله محمدموسوی خوئینی ها:تقریبا ساعت ۱۰ صبح، دانشجویان وارد سفارت شدند. قراری که من با دانشجویان داشتم این بود که وقتی وارد سفارت شدند و دیدند مشکل خاصی نیست به من اطلاع بدهند که من هم به آنجا بروم. اطلاع دادند و من حرکت کردم. از ساختمان صداوسیما که دفتر کارم آنجا بود (در آن زمان بنده نماینده حضرت امام در سازمان صدا و سیما بودم) تا وقتی برسم به محل سفارت حدود ساعت ۱۲ شد. یعنی شاید دو ساعت من در خیابان‌ها بودم. جمعیت از فاصله خیلی دور، راه نمی‌داد که من بروم به سمت سفارت. یعنی بلافاصله و برق‌آسا چنان این واقعه در شهر تهران پیچیده بود که گویی هرکه شنیده بود، به سوی سفارت راه افتاده بود. مردم از نقاط مختلف شهر، تا شب می‌آمدند. از شب تا صبح، فردا، پس‌فردا، هفته اول، هفته دوم... .

گروگانهای سیاهپوست وزنان سفارت-به دستورامام خمینی آزادشدند
آن زمان دانشجویان چند دسته شده بودند: یک دسته امام‌خمینی را قبول نداشتند و بنایشان بر این نبود که به حرف امام گوش دهند. البته صریحا نمی‌توانستند بگویند، چون ملت رهبری امام را قبول کرده بود و خود آنها هم قبل از پیروزی انقلاب، اعلامیه داده بودند که ما رهبری امام‌خمینی را برای مبارزه ضدامپریالیستی می‌پذیریم. دسته دیگر که بخش قابل ملاحظه و وسیعی بودند، عناصری مسلمان، انقلابی و مبارز بودند. هم به امام علاقه داشتند و هم صادق و صمیمی، ایشان را قبول داشتند، نه از باب اینکه امام ولی فقیه است و حکمش شرعا باید اطاعت شود- این‌طور نبود و هنوز این حرف‌ها و این بحث‌ها به گوش همه نرسیده بود- آنها خود امام‌خمینی را از دل و جان قبول داشتند... . دانشجویانی که قصد تحصن در سفارت آمریکا را داشتند، از دسته دوم بودند. طبعا معتقد بودند که اگر امام موافق این کار است، اقدام کنند وگرنه کاری نکنند. می‌خواستند قبل از اقدام، این تصمیم را به اطلاع امام برسانند و برای کسب نظر امام، پیش من آمدند.

پس از آنکه برنامۀ خود را توضیح دادند، از من خواستند که با امام صحبت کنم و ببینم که نظر امام چیست؟ من گفتم که به نظرم درست نیست که با امام در میان بگذاریم. زیرا بر فرض هم که امام بپسندد، آیا در جایگاه رهبر و رئیس یک مملکت، درست است که به کسی بگوید برو سفارت آمریکا را اشغال کن؟ با لحاظ عرف سیاسی، باید بگوید که چنین کاری نکنید. پس در این فرض که شما کار خودتان را درست می‌دانید چرا برویم و امام را در محذور قرار دهیم؟ شما که نمی‌خواهید کسی را بکشید یا جایی را خراب کنید، می‌خواهید وارد سفارت آمریکا شوید. به محض ورود، امام‌خمینی مطلع می‌شود؛ اگر نظرشان این بود که کار غلطی است، بلافاصله دستور می‌دادند که بیایید بیرون و کار درستی نیست. شما هم بیرون می‌آیید. این مزیت را هم دارد که یک قشر دانشجوی مسلمان، کاری را که خود می‌پسندید و صلاح می‌دانست، به خاطر مخالفت رهبرش، کنار می‌گذارد.

سخنرانی رئیس جمهوردرسفارت آمریکا
وقتی وارد سفارت شدم، اولین کاری که کردم تلفن زدم به دفتر امام در قم؛ خواهش کردم که احمد آقا گوشی را بگیرند. پس از آنکه ارتباط برقرار شد، گفتم من الان داخل سفارت آمریکا و همراه دانشجویانی هستم که وارد اینجا شده‌اند (و هدف دانشجویان را هم توضیح دادم)، شما به اطلاع امام برسانید؛ اگر این کار را نادرست می‌دانند، همین حالا جواب دهند و اینها می‌روند بیرون.

ولی اگر با اصل کار مخالف نیستند، منتها نمی‌دانند این دانشجویان چه کسانی هستند، خدمتشان از قول من بگویید که من اینها را می‌شناسم و تأییدشان می‌کنم... در این چند دقیقه که مرحوم حاج‌احمدآقا رفتند، تا برگشتند اگر بگویم که تمام نفس‌ها در سینه‌های دانشجویانی که اطراف من بودند حبس شده بود و همه میخکوب شده بودند مبالغه نیست. حاج‌احمدآقا وقتی برگشت، فقط این جمله را گفت: امام فرمودند «بگویید خوب جایی را گرفتید؛ محکم نگه دارید!» دانشجویان با شنیدن این جمله، آنچنان شادی و شور و شوق و هیجانی از خود نشان دادند که توصیف آن برای من بسیار دشوار است. چون از نظر خودشان کاری کرده بودند کارستان و حالا امام هم آن را تأیید می‌کرد.

 از راست: ابراهیم اصغرزاده، محمد موسوی خوئینی‌ها و حسین شیخ الاسلام

مرحوم حاج‌احمدآقا بعدها به من گفت که «آقای موسوی برای من چیز عجیبی بود؛ من وقتی رفتم به امام موضوع را اطلاع دهم، دیدم امام سلام آخر نماز را می‌دهند؛ منتظر ماندم، همین که نماز امام تمام شد، نشستم و گفتم که آقای موسوی پشت خط است و این موضوع را می‌گوید؛ امام بلافاصله این جمله را گفتند که به فلانی بگویید خوب جایی را گرفتید، محکم نگه دارید».


حاج‌احمدآقا می‌گفت من بعدا فکر کردم که چطور امام بلافاصله این تصمیم را گرفت و مثلا به من نگفت به آقای موسوی بگویید کمی صبر کند و من هم نمازم را بخوانم و شما هم در این فاصله با شورای انقلاب تماس بگیر، یا مثلا با دولت تماس بگیر، یا با چند نفر از شخصیت‌های درجه اول سیاسی کشور تماس بگیر و از آنها بپرس تا من هم نماز دومم را بخوانم و فکر کنم و بعدا جواب دهم. ایشان می‌گفت که من تعجب کردم که امام، هیچ‌یک از این دستورها را نداد و تأمل نکرد. حتی نگفت که احمد! صبر کن تعقیبات نمازم را بخوانم، نماز عصر را بخوانم و بعدا جواب بدهم. خودت هم در این فاصله فکر کن و...

در آن ایام «مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی» مشغول بررسی و تدوین اصول این قانون بود و صبح و بعد از ظهر، جلسه داشتند. در همان روز اشغال لانه و در آغاز جلسه بعدازظهر، مرحوم شهید دکتر بهشتی به عنوان نایب‌رئیس و مدیر جلسه، در نطقی موضوع را مطرح و از آن حمایت کردند و حاضران نیز آن را تأیید کردند.

موسوی خوئینی ها

***

به محض انعکاس خبر تصرف لانه جاسوسی در اخبار ساعت 14 رادیو ایران، این حرکت دانشجویی تبدیل شد به کانون توجه و ابراز محبت های بی غل وغش توده های مردم کشور. از آن مهم تر این بود که مطلع شدیم حضرت امام هم این اقدام را تأیید و حمایت کرده و فرموده: «خوب جایی را گرفته اید. آنجا را ول نکنید!» مهم تر از این ها تعبیری بود که امام خمینی از حرکت ما داشت. ایشان از تسخیر لانه جاسوسی امریکا با عنوانِ «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد کرد. نقطة مقابل، همان طور که خودمان هم پیش بینی می کردیم، موضع رئیس دولت موقت و احزاب و گروه های سیاسی بود که مخالفت شدید خودشان را با حرکت ما اعلام کردند. حتی مهندس مهدی بازرگان، در اعتراض به این حرکت، روز بعد از تسخیر سفارت امریکا، استعفای خودش را از نخست وزیری دولت موقت به امام تقدیم کرد.»/ خاطرات (عزیزجعفری-فرمانده سپاه)با عنوان «لانه جاسوسی» 

دانشجویان دست اندرکارتسخیرلانه جاسوسی چندنفربودند؟

 دانشجویان پیرو خط امام که در حدود ۴۰۰ دانشجو از دانشگاههای شریف و پلی تکنیک(امیرکبیر) و ملی(شهید بهشتی) و تهران بودند،‌ در یک حرکت هماهنگ با شعار «الله اکبر» به سوی ساختمان سفارت آمریکا در تهران حرکت کردند و جاسوس خانه آمریکا را تصرف کردند

سفارت امریکا تاچه زمانی درتسخیردانشجویان بود؟گروگانهاچندنفربودند؟ مدت اسارت؟

 در جریان تصرف سفارت آمریکا، ۵۲ کارمند و دیپلمات حاضر در این سفارتخانه، به مدت ۴۴۴ روز گروگان گرفته شدند که به ابتکار امام خمینی پس از چندی زنان و پس ازآن سیاه پوستانی که در میان گروگان ها بودند آزاد شدند دانشجویان سرانجام به دستور رهبر کبیرانقلاب اسلامی، جاسوسان را تحویل دولت دادند و مقرر شد که مجلس شورای اسلامی در باره آنان تصمیم بگیرد.

اتاق اسناد/بازسازی اسناد

چراسفارت امریکا "هدف"دانشجویان قرارگرفت؟

تسخیرکنندگان لانه جاسوسی امریکا

محوطه سفارت

(تصاویر)

نمازجماعت دانشجویان فاتح سفارت آمریکا به امامت حجت الاسلام سیدمحمدموسوی خوئیتی ها

نمازجماعت دانشجویان درمحوطه سفارت امریکابه امامت آیت الله سید محمدموسوی خوئینی ها

 

حاج سیداحمدآقا درکناردانشجویان-سفارت امریکاعکس 2نفری آجری رنگ

نحوه بازیابی اسناد لانه جاسوسی/ نظر گروگان‌های آمریکایی درباره امام خمینی/ مکالمه تلفنی شیخ‌الاسلام با وزیر خارجه آمریکا بعد از عملیات طبس

(مصاحبه مطبوعاتی)خانم معصومه ابتکار"مترجم"و حسین شیخ اسلام/عکس دیگر(جمعی)مصاحبه استعکس بالا(۳نفرردیف اول)سمت راست اصغرزاده-وسط(آیت الله موسوی خوئینی ها)سمت چپ شیخ اسلام عکس دستگاه خردکن اسناد

اعضای کمیتهٔ مرکزی تسخیر سفارت آمریکا-لانه جاسوسی:
      ابراهیم اصغرزاده
     محسن میردامادی
     حبیب‌الله بیطرف
     رضا سیف‌اللهی
     رحیم باطنی
     احمدرضا اسلامی

دیگر اعضای فعال در جریان تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان سال 58  
     معصومه ابتکار 
    عباس عبدی
     کمال تبریزی
     فروز رجایی فر
     علی‌اصغر زحمتکش
     محمد هاشمی اصفهانی
     اکبر رفان
    محمدرضا خاتمی
     محسن امین‌زاده
     رحمان دادمان
     شمس‌الدین وهابی
     وفا تابش
     محمد نعیمی‌پور
     حسین شیخ‌الاسلام
     احمد حسینی
     حسین کمالی
     محمد چمنی
     محمدعلی جعفری
     محمدحسین شریف زادگان
      محمدجواد مظفر
      مرحوم رحمان دادمان

 روایت‌های مختلفی از حضور ابوطالبی در سفارت آمریکا در ایران در سال 58 وجود دارد. خود وی و ابراهیم اصغر زاده اعلام کرده‌اند که سفیر معرفی شده ایران در سازمان ملل، تنها یک مترجم بوده است. ابوطابی خود می‌گوید:« من در سیزده آبان آن سال و زمان اشغال اصلا در تهران نبودم که از این امر مطلع ویا درآن مشارکت ویا حضور داشته ویا نامم مطرح باشد؛ بلکه من دراهواز از ماوقع مطلع شدم. مدتی بعد که به تهران آمدم یک روز مرحوم شهید دادمان به واسطه یکی دیگر ازشهدا و فرماندهان جنگ تحمیلی به نام مرحوم شهید ذاکر به من پیغام داد که آنها برای ترجمه به زبان فرانسه به کسی نیاز دارند که بتواند این کاررا انجام دهد؛ من پذیرفتم و از منزل به فرودگاه رفتم و به همراه نماینده ویژه پاپ رهبرمسیحیان کاتولیک که وارد تهران شده بود برای اولین بار وارد سفارت شدم. یکی دو باردیگر هم وقتی که درارتباط با خارج، کار ترجمه لازم بود آنرا به زبان انگلیسی ویا فرانسوی انجام دادم، مانند: ترجمه در زمان آزادی کارکنان زن و سیاه پوستان در کنفرانس مطبوعاتی؛ که جنبه ای کاملا انسان دوستانه داشت.»

اسامی

گرایش سیاسی

سوابق

مسئولیت فعلی

اظهار نظر در مورد تسخیر سفارت

محمد موسوی خوئینی‌ها

اصلاح طلب

نماینده مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری – دادستان کل کشور عضو شورای بازنگری قانون اساسی

عضو مجمع روحانیون

. یعنی اگر فرض کنیم ایران به سال های قبل از ۵۷ بازگردد و اگر همان شرایط تکرار شود باز هم همان کار تکرار می شود. اما تسخیر سفارت آمریکا در دل آن حوادث معنا پیدا می کرد. من اگر در ابتدا کمی از فضای قبل از این حادثه گفتم به همین دلیل بود. شاید سابقه نداشته باشد که امام از هیچ کاری به این شکل تعریف کرده باشند به طوری با هیچ یک از اعضای مرتبط با آن هم آشنایی ای نداشته باشند جز من و بخاطر آن تعبیر انقلاب دوم را به کار ببرند. زمانی مفهوم و ارزش این تعریف مشخص خواهد شد که شرایط وقت را دریابیم

حسین دهقان

اعتدال

جانشین وزارت دفاع در دولت های هفتم و هشتم - معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در دولت خاتمی

وزیر دفاع

                               

                                -

عزت الله ضرغامی

اصول گرا

معاونت وزارت ارشاد و معاونت صداوسیما در امور استان‌ها و حقوقی و امور مجلس

رئیس سازمان صداوسیما

مبارزه با شیطان بزرگ و ادامه راه امام و شهدای لانه جاسوسی امر ساده ای نیست که دستخوش باند بازی های سیاسی شود. ضمناً بعضی دوستان ما که اینک در بعضی احزاب با اصل جریان تسخیر لانه مخالفت می کنند، در آن روزها، همین دوستان به شدت با اصل تحزب و تشکیل احزاب در جامعه مخالف بودند و مانع قرائت بیانیه  های حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اولیه از تریبون لانه جاسوسی می شدند.

حبیب الله بیطرف

اصلاح طلب

استاندار یزد- وزیر نیرو در دولت‌های هفتم و هشتم

استاد دانشگاه

این حرکت در سال ۱۳۵۸ و در شرایطی که انقلاب کاملا تثبیت نشده و نظام جمهوری اسلامی نوپا بود می‌توانست معنی داشته باشد.

معصومه ابتکار

اصلاح طلب

 معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان محیط زیست در دولت اصلاحات و عضو شورای شهر

معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان محیط زیست در دولت روحانی

دانشجویان آن زمان به هیچ عنوان از اقدامی که در گروگانگیری سفارت آمریکا انجام دادند احساس پشیمانی نکردند و این تصمیم باید در آن شرایط زمانی خاص خود سنجیده شود و به نظر ما، این تصمیم بهترین کاری بود که مانع آسیب رسیدن به انقلاب می شد.

ابراهیم اصغرزاده

اصلاح طلب

عضو شورای شهر

 فعال سیاسی

:« اگر منافع ملی کشورم حکم کند حاضرم بابت گروگان‌گیری عذرخواهی کنم

حسین شیخ الاسلام

اصول گرا

نماینده مجلس شورای اسلامی – قائم مقام وزارت خارجه و سفیر ایران در سوریه

مشاور رئیس مجلس در امور بین الملل

متاسفانه در حال حاضر برخی از دوستان تمایلی ندارند نامشان به عنوان افرادی که در ماجرای سفارت آمریکا مشارکت داشتند، برده شود. علی‌الخصوص آنانی که کار خارجی می‌کنند و به خاطر مشکلاتی که ممکن است برایشان به وجود آید ترجیح می‌دهند، ناشناس بمانند. اما من به صورت علنی فعالیت می‌کردم و خدا را هم شاکرم که در یک حادثه تاریخ‌سازی حضور داشتم.

عباس عبدی

اصلاح طلب

فعال سیاسی

فعال سیاسی

وقتی به عقب نگاه می‌کند، گروگان‌گیری را اشتباه می‌پندارد و متأسف بود که بخشی از آن است.

سعید حجاریان

اصلاح طلب

عضو سابق شورای شهر- کارمند وزارت اطلاعات و نهاد ریاست جمهوری

فعال سیاسی

آتش زدن پرچم آمریکا در 13 آبان نوعی تندروی است

فروز رجایی فر

اصول گرا

کارگردان مستند اعدام فرعون – استاد دانشگاه

رئیس ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام

به هر صورت ملت ایران توانست با اشغال لانه جاسوسی و کوتاه کردن دست آمریکا از داخل ایران، بقا و هویت نظام جمهوری اسلامی را که منافع ملی با اولویت سطح اول تضمین و استقلال خود را هم حفظ کند.

کمال تبریزی

  -

 کارگردان سینما

کارگردان سینما

                              -

 مرحوم رحمان دادمان

اصلاح طلب

وزیر راه و ترابری دولت خاتمی - اولین مدیرعامل شرکت شیلات جمهوری اسلامی

در اردیبهشت سال 80 در سانحه سقوط هواپیما جان خود را از دست داد

                    

                               -

محسن میردامادی

اصلاح طلب

نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی – استاندار خوزستان

 در جریان حوادث سال 88 بازداشت شد

13 آبان یکی از سرفصل‌های مهم تاریخ سیاسی ایران است و به تعبیر امام خمینی سرآغاز انقلاب دوم در ایران است.

محسن امین زاده

اطلاح طلب

معاون وزیر امور خارجه  و عضو حزب مشارکت

فعال سیاسی

                          -

محمدحسین شریف زادگان

اصلاح طلب

مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی – وزیر رفاه و تامین اجتماعی

فعال سیاسی

 

 منبع این جداول:نامه نیوزاست 

دانشجویان دست اندرکارلانه جاسوسی چگونه به" دانشجویان پیروخط امام"شناخته شدند؟

ساعاتی پس از تسخیر کامل سفارت امریکا در عصر روز 13 آبان چند دانشجوی جوان در یکی از اتاق‌های سفارت مقابل خبرنگاران نشستند و پس از آن‌که تعدادی از سلاح‌های امریکایی را به آنها نشان دادند به قرائت بیانیه اول و دوم تسخیرکنندگان پرداختند. این دانشجویان وقتی در برابر این سؤال قرار گرفتند که نام شما چیست؟

پاسخ دادند: دانشجویان پیرو خط امام و این گونه بود که در تمام نشست‌های خبری، سخنرانی‌ها و اعلام مواضع تلویزیونی نامی از این دانشجویان به میان نمی‌آمد و آنها با عنوان «یکی از دانشجویان خط امام» معرفی می‌شدند حتی معصومه ابتکار مترجم و سخنگوی انگلیسی زبان نیز در گفت‌وگو با رسانه‌های غربی خود را «مری» معرفی می‌کرد و این گونه به «خواهر مری» معروف شد. دانشجویان شش ماه اول تسخیر را در سفارت امریکا که به آن لقب «لانه جاسوسی» داده بودند به سر بردند. هر کس در سفارت مسئولیتی داشت.

ابراهیم اصغرزاده، طراح اصلی تسخیر سفارت امریکا، رضا سیف‌اللهی، محسن میردامادی، حبیب‌الله بی‌طرف و رحیم باطنی شورای مرکزی دانشجویان را تشکیل می‌دادند. در کنار شورای مرکزی، شورای بازو وجود داشت. گفته می‌شود علی اصغر زحمتکش، عباس عبدی، سیدمحمد هاشمی اصفهانی، اکبر رفان، محمدرضا خاتمی، محسن امین‌زاده، رحمان دادمان، شمس‌الدین وهابی، وفا تابش، محمد نعیمی‌پور، حسین شیخ‌الاسلام و فروز رجایی‌فر اعضای این شورا بودند.

عباس عبدی پس از چندی به خاطر مشکلات شخصی از لانه بیرون آمد و به شیراز رفت.

علی زحمتکش نیز مسئول عملیات تسخیر و در لانه کار حفاظت از گروگان‌ها را بر عهده داشت، تنها فردی بود که در دادگاه‌های امریکا به خاطر بازداشتن یکی از گروگان‌ها از نابود کردن اسناد تحت پیگرد قرار گرفت.

سیدمحمد هاشمی اصفهانی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر بعدها با معصومه ابتکار ازدواج کرد و برخلاف همسرش از فعالیت‌ سیاسی کناره گرفت و از مدیران نفتی شد. اکبر رفان نیز در لانه مسئولیت تدارکات را بر عهده داشت.

محمدرضا خاتمی، محسن امین‌زاده، نعیمی‌پور و معصومه ابتکار در واحد روابط‌ عمومی بودند که مهندس احمد حسینی بر کار آنها نظارت می‌کرد.

حسین کمالی مسئول تبلیغات بود. وفا تابش، حسین شیخ‌الاسلام و فروز رجایی‌فر نیز در کار بررسی اسناد لانه بودند.

شیخ‌الاسلام و رجایی‌فر به دلیل تسلط به زبان عربی و انگلیسی گاهی نقش مترجم را هم بازی می‌کردند. فروز رجایی‌فر در روز 13 آبان مسئول دفتر دانشجویان عملیات‌کننده بود.

گروگانهارا ازهم جداکردند/استانهای مختلف بردند
پس از ماجرای طبس، دانشجویان خط امام که مقاومت گسترده‌ای به مدت 6 ماه گذشته برای عدم تحویل گروگان‌ها به دولت موقت و شورای انقلاب داشتند با همکاری اطلاعات سپاه به مسئولیت محسن رضایی تصمیم گرفتند که گروگان‌ها را در چند دسته به شهرهای مختلف اعزام کنند. دلیل این تصمیم عدم تجمع گروگان‌ها برای شکست هر گونه عملیات رهایی بود. مشهد، ساری، رشت، یزد، اصفهان، شیراز و چند شهر دیگر مقصد گروه‌هایی از دانشجویان پیرو خط امام و گروگان‌ها بود که مخفیانه با لباس‌های مبدل به این شهرها سفر می‌کردند. در اواسط تابستان 59 فرار ناموفق یکی از گروگان‌ها و سخت شدن نگهداری از گروگان‌ها سبب شد تا شورای مرکزی دانشجویان در توافقی با سپاه پاسداران گروگان‌ها را در اختیار دولت شهید رجایی قرار دهد. بدین ترتیب گروگان‌ها به زندان اوین و زندان توحید (موزه عبرت) منتقل شدند تا دانشجویان خط امام که در مذاکرات الجزایر نیز کنار گذاشته شده بودند آخرین بهانه با هم بودن را نیز از دست بدهند. با تشکیل جلسه‌ای در لانه، دانشجویان به ابراز نظر درباره آینده جنبش پرداختند. برخی معتقد به ایجاد حزب بودند و برخی دیگر نیز پایان کار تشکیلاتی را طلب می‌کردند، در نهایت رأی‌گیری شد و در نتیجه گروه دوم پیروز شدند و پایان کار تشکیلاتی دانشجویان خط امام اعلام شد.

سرنوشت سفارت امریکابعدازآزادی گروگانها

لانه جاسوسی اما تا چند سال در اختیار دانشجویان بود، کار بررسی اسناد ادامه داشت و عصرهای جمعه به بهانه دیدار، مسابقه فوتبالی نیز در زمین ورزش برگزار می‌شد اما با تصمیم دولت موسوی در سال 64 لانه جاسوسی تحویل سپاه پاسداران شد. اسناد و مدارک نیز منتشر شد و آنچه منتشر نشده بود، در اختیار وزارت تازه تأسیس اطلاعات قرار گرفت.

دانشجویان لانه جاسوسی درجبهه ها
مهر 59 همزمان با فراغت دانشجویان خط امام از نگهداری گروگان‌ها، عراق تهاجم ناجوانمردانه‌ای را به مرزهای غربی کشور آغاز کرد. دانشجویان نیز که در دوران حفاظت از گروگان‌ها دوره‌های آموزش نظامی را به صورت کامل در پادگان‌های شمال کشور گذرانده بودند، به جبهه رفتند. همچنین ارتباطات گسترده قبلی با سپاه پاسداران سبب شد تا اکثر دانشجویان لباس سبز پاسداری را به تن کنند. اکبر رفان که بعدها اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت، حسین دهقان مدتی به لبنان رفت و در دهه 80 رئیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی شد، علیرضا افشار بعدها رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران، فرمانده کل بسیج و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود و رضا سیف‌اللهی که بعدها مسئول اطلاعات سپاه و اولین فرمانده نیروی انتظامی شد، از جمله این افراد بودند.

احمدرضا کاظمی پسرعموی شهید احمد کاظمی، علی زحمتکش، محمدرضا خاتمی و محمد نعیمی‌پور نیز از جمله پاسداران دهه 60 بودند.

شهدای دانشجوی لانه جاسوسی
هنوز گروگان‌های امریکا در ایران بودند که در روز 16 آبان خبر شهادت تعدادی از دانشجویان خط امام منتشر شد. شهید حسین علم‌الهدی اگرچه مستقیماً در تسخیر لانه جاسوسی نقش نداشت اما همکاری مستقیم او با واحد بررسی و انتشار اسناد، سبب شد تا او را نیز دانشجوی پیرو خط امام بخوانند. در ماجرای کاندیداتوری احمد مدنی برای ریاست جمهوری، علم‌الهدی با معرفی آیت‌الله خامنه‌ای، به لانه جاسوسی مراجعه کرد و با همکاری واحد بررسی اسناد و واحد تبلیغات، اسناد مربوط به همکاری مدنی با امریکایی‌ها در سطحی وسیع منتشر شد.

به همراه حسین علم‌الهدی، محمد فاضل و علی حاتمی از دانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند. علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت امریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی در حالی که به دوربین نگاه می‌کند، دیده می‌شود. در این عملیات حسین سیف از دیگر دانشجویان خط امام نیز مجروح شد ولی به طرز معجزه‌آسایی نجات یافت. سیف فاتح لانه، فرمانده بازی دراز در عملیات خیبر در سال 63 به شهادت رسید.

محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه شریف که در لانه مسئولیت اطلاعات- عملیات را برعهده داشت، چند ماه زودتر از آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ وزوایی به جبهه غرب رفت و فرماندهی گردانی با کار ویژه عملیات پارتیزانی را برعهده گرفت. او در عملیات فتح بلندی‌های بازی دراز فرمانده بود و در این عملیات مجروح شد. در آذر 1360 او فرمانده گردان حبیب‌بن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمدرسول‌الله (ص) شد که در عملیات فتح‌المبین این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ 10 سیدالشهدا او فرمانده این تیپ شد و در فروردین 61 با همین تیپ وارد عملیات بیت‌المقدس (فتح خرمشهر) شد و در این عملیات بود که در22 اردیبهشت هنگام هدایت نیروهایش چند کیلومتر مانده به خرمشهر به شهادت رسید.

عباس ورامینی نیز یکی دیگر از دانشجویان خط امام بود که مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را برعهده داشت. ورامینی همانند تعدادی دیگر از دانشجویان در سال 58 با یکی از دختران دانشجوی پیرو خط امام(سمیه جهانگیری) ازدواج کرد و خطبه عقد او را امام خمینی (ره) قرائت کرد. ورامینی در سال 61 با حکم احمد متوسلیان به فرماندهی ستاد لشکر 27 محمدرسول‌الله (ص) منصوب شد. مسئولیت سپاه 11 قدر و قرارگاه نجف اشرف از دیگر مسئولیت‌های او بود.

ورامینی سرانجام در 28 آبان 62 در ارتفاعات کانی‌مانگا و در عملیات والفجر 4 به شهادت رسید.

«طاهره رضازاده» نماینده و عضو فراکسیون زنان مجلس ششم، یکی دیگر از دختران سفارت است که هم‌زمان با یک اقدام انقلابی و رقم‌زدن یک رویداد تاریخی در زندگی شخصی خود نیز فصل نویی را آغاز و با «ابراهیم اصغرزاده» ازدواج کرد. همسرش آن‌روزها سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و حالا یک چهره سیاسی اصلاح‌طلب است.


«زهره سادات‌نظری» نیز همسر شهید رحمان دادمان شد و در گفت‌وگویی با خبرآنلاین، همان‌طور که هم‌سنگری و همراهی با او را مایه افتخار خود دانسته، گفته است:

«در زمان تسخیر لانه جاسوسی هم ایشان و هم من حضور داشتیم. ایشان در شورای مرکزی لانه نقشی استراتژیک داشتند و من به‌عنوان یک دانشجوی معمولی و معتقد به این حرکت انقلابی. حرف و گپ ازدواج ما نیز در همین ایام بود. ١٠ مهر همان سال، خواستگاری ایشان از من بود ٢٧ مهر مراسم عقد و ٢٠ آبان هم آغاز زندگی مشترکمان».

علی صبوری، علی‌رضا هادی‌پور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامی فرمانده سپاه سوسنگرد درابتدای جنگ، عبدالرحمن یا علی مدد، حسین بهادری، فضل‌الله عابدینی، حمید صفایی و جلال شرفی نیز از دیگر شهدای تسخیرکننده سفارت امریکا در تهران هستند.

نقش‌آفرینی در پست‌های کلیدی
پس از پایان کار لانه جاسوسی، بسیاری از دانشجویان که به خاطر انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها را تعطیل می‌دیدند، جذب دستگاه و سازمان‌های دولتی و نهادهای انقلابی شدند. شاید انتصاب حسین شیخ‌الاسلام، یکی از سخنگویان دانشجویان پیرو خط امام، که البته رابطه خوبی با اعضای شورای مرکزی بخصوص دانشجویان چپ مزاجی مانند عباس عبدی و میردامادی نداشت، به معاونت سیاسی وزارت خارجه، اولین انتصاب یکی از دانشجویان به سمتی ارشد در دولت بود. شیخ‌الاسلام 16 سال در این معاونت باقی ماند و کارشناس خبره مسائل منطقه بخصوص فلسطین، لبنان و سوریه شد. او سپس 3 سال سفیر ایران در سوریه شد و پس از نمایندگی در دور هفتم مجلس معاون خاورمیانه و قائم مقام وزیر امور خارجه شد.

شیخ‌الاسلام تنها دیپلمات لانه جاسوسی نبود، محسن امین زاده نیز در دوران خاتمی به معاونت آسیای وزارت امور خارجه رفت و وزیر در سایه دوران وزارت کمال خرازی بود.

مهاجر و محمد مهدی رحمتی نیز از دانشجویان خط امام بودند که مسئولیت‌هایی را تجربه کردند. محمدمهدی رحمتی بعدها به معاونت نظارت راهبردی «معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی» ریاست جمهوری در دوران دولت نهم منصوب شد.

در انتخابات مجلس سوم، ابراهیم اصغرزاده برای اولین بار به عنوان عضو دانشجویان پیرو خط امام کاندیدای تهران شد. او موفق شد تا به مجلس راه یابد اما اقدامات رادیکال او سبب شد تا در روزهای آخر مجلس بازداشت و محاکمه شود. اصغرزاده که سخنران ثابت مراسم‌های دفتر تحکیم وحدت بود و حتی در دوم خرداد سال 78 اعلام کرد که از بمب اتم هم خطرناک‌تر است، به دلیل اختلافات گسترده در شورای شهر اول تهران به جمع مخالفان خاتمی پیوست و در انتخابات سال 80 کاندیدا شد که رد صلاحیت شد. عباس عبدی در آن روزها به طنز گفته بود که اصغرزاده می‌خواهد موشی در دیگ اصلاحات بیندازد و «انا شریک» بگوید!

«طاهره رضازاده» از دیگر دانشجویان پیرو خط امام که همسر ابراهیم اصغرزاده نیز هست در انتخابات ششم به مجلس راه یافت. مجلس ششم دانشجویان پیرو خط امام دیگری نیز داشت. شمس‌الدین وهابی، محمد نعیمی‌پور و محمدرضا خاتمی که نایب رئیس مجلس نیز بود.

اما قرعه اولین و تنها وزیر در میان دانشجویان خط امام، به نام «حبیب الله بی‌طرف» دانشجوی یزدی دانشگاه تهران درآمد. او 8 سال وزیر نیرو بود. در دوران وزارت بی‌طرف، علی زحمتکش و وفا تابش دو عضو ارشد دانشجویان خط امام به خوزستان رفتند و مسئولیت ساخت سدهای بزرگ کرخه 2 و 3 را برعهده گرفتند.

رحمان دادمان مدت کوتاهی وزیر راه و ترابری شد اما در یک حادثه هوایی به شهادت رسید .

حسین شریف‌زادگان نیز یک سالی وزیر رفاه در دولت خاتمی بود. حسین دهقان و معصومه ابتکار نیز معاونان رئیس‌جمهور بودند. در معاونت‌های وزارت کشور نیز، رضا سیف‌اللهی معاون امنیتی در دوره اول عبدالله نوری بود که با ادغام شهربانی، کمیته و ژاندارمری، نیروی انتظامی را تشکیل داد و خود اولین فرمانده آن شد.

محمدرضا بهزادیان‌نژاد نیز در دوره دوم وزارت عبدالله نوری معاون اقتصادی وزارت کشور شد اما به دلیل مواضع افراطی، عبدالله نوری ترجیح داد تا او را بیش از یک سال بعد کنار بگذارد. بهزادیان که دستی هم بر فعالیت‌های اقتصادی داشت در اواخر دوران خاتمی رئیس اتاق بازرگانی تهران شد اما بر سر اختلافات گسترده با علی نقی خاموشی در آبان 84 جایش را به محمد نهاوندیان داد. در دولت نهم نیز علی‌رضا افشار سمت‌های معاونت سیاسی و اجتماعی وزارت کشور را در دوران پورمحمدی و محصولی تجربه کرد.

مقامات ارشد
گرچه تصدی سمت وزارت، فرماندهی نیروهای مسلح و وکالت مجلس نشان از نفوذ دانشجویان پیرو خط امام در ساختار حکومتی می‌دهد اما ارشد مقام‌های حکومتی به دانشجویانی رسید که در دوران تسخیر نه در دیدرس که در متن کار بودند.

عزت‌الله ضرغامی، به مانند بسیاری از دانشجویان پس از پایان کار لانه به سپاه پاسداران پیوست اما علاقه‌های فرهنگی او را پس از جنگ به معاونت سینمایی وزارت ارشاد کشاند، معاونت پارلمانی و امور استان‌ها در دوران ریاست علی لاریجانی و مجلس ششم سبب شد تا ضرغامی در بهار 83 به ریاست سازمان صدا و سیما منصوب شود.

ملاقات ۲همرزم بعداز ۴۰سال

تعریف و تمجیدهای ضرغامی از ابراهیم اصغرزاده/ او مدتی محافظ شخصی آیت‌الله خامنه‌ای بود

دیدار۲فاتح سفارت امریکابا۲تفکر دردفترضرغامی۱۷ مرداد ۱۳۹۸«ابراهیم اصغر زاده»

عروسی  عزت الله ضرغامی

عکس جبهه(سمت چپ نفراول)+عکس شب عروسی ضرغامی سال1361

 

ضرغامی سال‌ها سخنران مراسم 13 آبان در مقابل لانه جاسوسی بود.

اما سرنوشت محمد علی"عزیز" جعفری یا همان عزیز جعفری به گونه‌ای دیگر بود. جعفری متولد یزد در دانشکده معماری دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد، به مانند بقیه به سپاه پیوست و بزودی با فراگیری فنون رزمی، اولین گردان زرهی سپاه را ایجاد کرد. فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف در دوران جنگ و فرماندهی نیروی زمینی سپاه به مدت 13 سال و 5 سال فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران از جمله مسئولیت‌های عزیز جعفری بود. وی در زمستان 86 با حکم فرماندهی کل قوا، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. جعفری پس از اغتشاشات اخیر در افشاگری تکان‌دهنده‌ای اسامی برخی دانشجویان پیرو خط امام را که علیه منافع ملی مشغول توطئه بودند، اعلام کرد.

سخنگوها
گفتیم که دانشجویان پیرو خط امام در نشست‌های خبری و یا سخنرانی‌ها خود را معرفی نمی‌کردند اما بنا به تقسیم کاری که شده بود، ابراهیم اصغرزاده، حبیب‌الله بی‌طرف و رحیم باطنی مسئولیت گفت‌وگو با رسانه‌های داخلی را برعهده داشتند. در جریان افشاگری‌های دانشجویان که به صورت مستقیم از تلویزیون پخش می‌شد، روزی که اسناد مربوط به ارتباط ناصر میناچی وزیر ارشاد دولت موقت با سفارت امریکا قرار بود افشا شود، رحیم باطنی نتوانست بر احساساتش غلبه کند و سخنان تندی علیه نهضت آزادی بیان کرد. این اظهارات سبب مظلوم‌نمایی شدید جریان طرفدار سازش با امریکا شد. باطنی که نماینده دانشجویان دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در شورای مرکزی بود، بعدها معاون جهاد دانشگاهی کشور شد.

مترجم ها

اما کسانی که به دلیل تسلط به زبان انگلیسی می‌توانستند با رسانه‌های غربی تعامل کنند،

حسین شیخ‌الاسلام، معصومه ابتکار، فروز رجایی‌فر و محسن وزوایی بودند. زمانی هم که قرار بود یکی از دانشجویان در نماز جمعه تهران سخنرانی کند و یا بیانیه‌ای قرائت کند، مهدی رجب بیگی این مسئولیت را عهده‌دار می‌شد. رجب‌بیگی که قلم و بیان رسایی داشت، از سال‌ها قبل با انتشار نشریه طنز به نام «جیغ و داد» با کمونیست‌ها درگیر بود. رجب بیگی در مهر 60 به دست منافقین در خیابان‌های تهران به شهادت رسید.

پشیمانان
ماجرای پشیمانی کسانی که در تسخیر سفارت امریکا در تهران نقش داشتند، از همان شب 13 آبان آغاز شد. حاتم قادری و جواد مظفر دو دانشجوی دانشگاه ملی به دلیل حمایت امام از حرکت دانشجویان از لانه خارج شدند. سه روز بعد چند دانشجوی دیگر نیز با بیان این‌که هرچند تسخیر، یک حرکت ضد‌امپریالیستی است، اما این راه مبارزه با امپریالیسم نیست! از لانه خارج شدند.

اخراج دانشجویان مسئله دارازسفارت

اما برخوردهای محکم دانشجویان خط امام‌ سبب شد تا چند هفته بعد چند نفر از تسخیر‌کنندگان از لانه اخراج شوند. مجتبی بدیعی، عضو سابق شورای مرکزی حزب مشارکت در این‌باره می‌گوید: «رفتارهای افراطی در لانه زیاد بود. آقای دادمان و افرادی که در آن طیف بودند، روی بحث ولایت فقیه خیلی حساس بودند، اما ما قبول نداشتیم. یک روز بنده و دکتر سامی و دکتر داوودی و یک دوست دیگر در سفارت قدم می‌زدیم که آمبولانس دنده عقب به طرف ما آمد و چند نفر نقاب به چشم و مسلح ما را در آمبولانس انداختند و آژیرکشان به خارج از سفارت آمدند و ما را در بالای میدان هفت تیر از آمبولانس پائین انداختند. به این ترتیب بود که لانه بتدریج از مخالفان ولایت فقیه پاکسازی می‌شد. در یک شب سرد زمستانی نیز یک پسر و دختر به خاطر وابستگی خطی به مجاهدین خلق (منافقین) اخراج شدند.

تصویر  که برخی رسانه ها در سال 84 بنام "احمدی نژاد" منتشر کردندتقی محمدی است

taskhir1seif

از دانشجویانی بود که در یکی از روزهای اول تسخیر، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت امریکا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد. محمدی که از نزدیکان بهزاد نبوی و خسرو تهرانی بود، بعدها به اطلاعات نخست‌وزیری رفت و پس از انفجار هشت شهریور به سفارت ایران در افغانستان فرستاده شد، اما اسدالله لاجوردی به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخست‌وزیری، او را از کابل فراخواند و بازداشت کرد. تقی محمدی که در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود، به طرز مشکوکی ساعاتی بعد با کمربند خودکشی کرد. 

مدیریت وبلاگ-پیراسته فر:سعیدحجاریان درمصاحبه بایک نشریه، خودکشی تقی محمدی رادرزندان تأییدمیکند وی می گویدخودم رفتم جنازه حلق آویزمحمدی رادرزندان دیدم

محمدی ازمسؤلین کمیته انقلاب منطقه نازی‌آباد  بود،بعد به کمیته اداره دوم ارتش رفت و در بخش ضد جاسوسی، پیگیری جریانات ضد انقلاب راست و ستاد ضد کودتای نوژه فعال شد. سپس وی به اطلاعات نخست‌وزیری رفت. پس از انفجار هشت شهریور در فاصله کوتاهی تقی محمدی ابتدا به عنوان مأمور دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری به کویت اعزام می‌شود و سپس به عنوان کاردار ایران در افغانستان منصوب می‌شود.

حجاریان  معاون وزیر اطلاعات"نخست وزیری" بود،می گوید: «احمدی‌نژاد  در ماجرای گروگانگیری سفارت امریکا نبوده». 
حجاریان  گفت نفر سمت چپ  ذاکر است که در سال 62 یا 63 در جبهه شهید شد. /پایان توضیحات مدیریت وبلاگ

اما باری روزن سال‌ها بعد یکی دیگر از دانشجویان را نیز این‌بار در پاریس ملاقات کرد. عباس عبدی از دانشجویان پلی‌تکنیک (امیرکبیر) در این دیدار که پس از دوم خرداد 76 رخ داد، تلویحاً از اقداماتش ابراز برائت کرد و خواستار شکستن دیوار بلند بی‌اعتمادی بین ایران و امریکا شد. این دیدار اعتراض گسترده دانشجویان پیرو خط امام را در پی داشت. فروز رجایی‌‌فر در مصاحبه‌ای اعلام کرد که عباس عبدی اصولاً جزو دانشجویان پیرو خط امام نبود. محمد هاشم‌پور یزدان‌پرست، استاد دانشگاه شیراز هم که مسئول چاپخانه در لانه بود، گفت که دیدار عباس عبدی شرم‌آور بود. در سال‌های اخیر هم برخی اعضای حزب مشارکت که جزو دانشجویان خط امام هم بودند، مانند میردامادی و محمدرضا خاتمی و وهابی سعی می‌کنند تا درباره واقعه 13 آبان در برابر سؤالات خبرنگاران قرار نگیرند.

دانشجوی لانه جاسوسی که"جاسوس"بود

بدترین سرنوشت را در میان اشغال‌کنندگان سفارت امریکارا فردی به نام «عباس زری‌باف» داشت.

زری باف که از ابتدای سال 58 وارد سازمان مجاهدین خلق (منافقین) شده بود وارد بخش اطلاعات شد و به نقل از سایت این گروهک تروریستی مأموریت‌هایی در جهت کشف اقدامات سپاه پاسداران انجام داد. زری‌باف که از حاضرین در لانه بود بسیار به عوامل اطلاعات نخست‌وزیری مانند تقی محمدی و خسرو تهرانی نزدیک بود. او در سال 60 به زندگی مخفی روی آورد و در سال 61 از ایران خارج شد. زری باف در چهارمین روز عملیات مرصاد به هلاکت رسید.

دانشجویان پیرو خط امام، اساتید پیرو خط امام
به هر روی به نظر می‌رسد سنت عدم معرفی دانشجویان پیرو خط امام از آبان 58 تا آبان 88 ادامه داشته باشد، به گونه‌ای که متبحرترین تاریخ‌نگاران معاصر نیز هنوز بیش از 50 اسم از دانشجویان را بیشتر سراغ ندارند اما در یک نگاه کلی اگر در هر یک از دانشگاه‌های معتبر داخلی جست‌وجوی کوتاهی کنیم،

 اسامی بسیاری از دانشجویان را در میان اساتید دانشگاه می‌یابیم. از دکتر فیروزآبادی همسر شهید شوریده و استاد مکانیک دانشگاه شریف تا دکتر محمدحسین صادقی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، از دکتر عبدالحسین روح‌الامینی استاد داروسازی دانشگاه تهران تا محمدهاشم پوریزدان‌‌پرست، استاد اقتصاد دانشگاه شیراز.

دانشجویان پیرو خط امام در 13 آبان سال 58 خالق حماسه‌ای بودند که در آن «پیروی از خط امام» اصل بود نه نام و عنوان آن 300 نفر دانشجو.

از بین چهره ها و شخصیت هایی که در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی حضور داشتند، بسیاری راه جبهه را در پیش گرفتند و به شهادت رسیدند. برخی از آن ها هم راه سیاست در پیش گرفته و به مجلس راه یافتند. عده ای از آن ها امروز در پست های مدیریتی کشور خدمت می کنند. 

آیا محموداحمدی نزاددرماجرای سفارت امریکا"لانه جاسوسی"نقش داشته است؟

سیدمحمد هاشمی اصفهانی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر که بعدها با معصومه ابتکار ازدواج کرد و از مدیران نفتی شد در سال 90

 درباره نقش احمدی نژاد در تسخیر لانه جاسوسی گفت

 آقای محمود احمدی‌نژاد نماینده دانشگاه علم و صنعت بود. آنها معتقد بودند که تسخیر سفارت امریکا در آن مقطع موضوعیت ندارد و مساله ما امروز چپ‌ها هستند و باید حمله به منافع شوروی را در دستور کار قرار دهیم. حتی تهدید کرده بودند که ما به دولت موقت جریان را گزارش می‌دهیم، ولی کار آنقدر با سرعت و قدرت پیش رفت و مورد تایید امام و قبول مردم قرار گرفت که دیگر از آن به بعد نتوانستند کاری بکنند./عدم حضوراحمدی نژادرا "سعیدحجاریان نیزتأییدکرده است.

تصویر  که برخی رسانه ها در سال 84 بنام "احمدی نژاد" منتشر کردند"تقی محمدی "است

از طیف دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی بودند چهره هایی که به وزارت رسیدند. معروفترین این چهره ها که هم اکنون وزیر است حسین دهقان است. او به همراه بسیاری از دانشجویان پیرو خط امام با توجه به آموزش‌هایی که دیده بودند به سپاه پیوست وی جانشین وزارت دفاع در دولت های هفتم و هشتم و معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در دولت های هشتم و نهم و مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی بود. حسین دهقان مردادماه امسال از مجلس شورای اسلامی برای وزارت دفاع دولت روحانی رای اعتماد گرفت وهم اکنون وزیر دفاع دولت روحانی است.

حسین دهقان وزیر دفاع دولت روحانی از دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا بود

رحمان دادمان هم باید در بین طیف دانشجویان پیرو خط امام قرار داد که به وزارت رسید. دادمان هم پس از حادثه تسخیر لانه جاسوسی وارد سپاه شد و بعدها به عنوان اولین مدیرعامل شرکت شیلات جمهوری اسلامی منصوب شد. او در دی ماه سال 79 با 223 رای از مجلس به عنوان وزیر راه و ترابری انتخاب شد اما کمتر 6 ماه بعد و در اردیبهشت سال 80 در سانحه سقوط هواپیما جان خود را از دست.

حبیب الله بیطرف هم در دولت اصلاحات وزارت گرفت. او وزیر نیروی دولت اول و دوم خاتمی بود. پس از پیروزی روحانی در انتخابات نام بیطرف بار دیگر به عنوان یکی از گزینه های وزارت نیرو به میان آمد.

از بین چهره های تسخیر کننده لانه جاسوسی یکی از آن ها به فرماندهی یکی از نیروهای نظامی کشور رسید. رضا سیف‌الهی از سوی رهبر معظم انقلاب در سال 71 به سمت فرماندهی نیروی انتظامی منصوب شد. بعد از اتمام دوره فرماندهی اش در نیروی انتظامی به عنوان معاون هماهنگ کننده مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول فعالیت شد.

taskhir3bitaraf

حبیب الله بیطرف از دانشجویان پیرو خط امام بعدها به عنوان وزیر نیروی دولت اول و دوم اصلاحات معرفی شد

معصومه ابتکار  یکی از چهره های معروف دانشجویان تخسیر کننده لانه جاسوسی را باید در زمره کسانی قرار داد که به معاونت ریاست جمهوری رسیدند. او به خاطر تسلطش به زبان انگلیسی کار ترجمه و گفت وگو با رسانه های خارجی را انجام می داد. معصومه ابتکار همان چهره ای است که رسانه های خارجی از او به عنوان خواهر مری یاد می کنند. او در دولت اصلاحات معاون رئیس جمهور شد و هم اکنون هم به عنوان رئیس سازمان محیط زیست فعالیت می کند.

محمدرضا خاتمی هم یکی از چهره های حاضر در تسخیر لانه جاسوسی بود که با آغاز انقلاب فرهنگی به سپاه پاسداران پیوست. او درعملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد حضور داشت و بعدها نایب رئیس مجلس ششم شد. 

ابراهیم اصغرزاده هم یکی از چهره های معروف تسخیر لانه جاسوسی بود که بعدها به نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دوره سوم رسید. او را با نقشی که در انحلال شورای اول شهر تهران داشت هم می  شناسند. اصغر زاده بعد از ماجرای انحلال شورای شهر اول شهر تهران عملا به حاشیه رفت و کمتر خبری از او بود تا آنکه 12 آبان سال 1391 در یک مناظره تلویزیونی با حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه دوباره به حلقه مرکزی اصلاح طلبان راه یافت. به گفته خودش «در گوشه‌ای از این شهر قرار داشت اما با همین مناظره ناگهان به مرکز اصلاح‌طلبان منتقل شد».اصغرزاده در انتخابات میاندوره‌ای مجلس پنجم، مجلس هفتم و سه دوره انتخابات ریاست جمهوری هفتم، هشتم  و نهم کاندیدا شد که برای هیچکدام تأیید صلاحیت نشد.

عباس عبدی هم یکی از مشهورترین چهره های حاضر در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی بود که به روزنامه نگاری و کارهای پژوهشی روی آورد. یکی از پرسروصداترین ماجراهای او سفری بود که در سال 78 به پاریس داشت و با باری روزن آخرین وابسته فرهنگی سفارت آمریکا در تهران دیدار کرد در آن زمان روزنامه لوموند از این واقعه به عنوان آشتی گروگان و گروگانگیر یاد کرد.

حسین شیخ الاسلام هم مثل بسیاری از دانشجویان پیرو خط امام به سپاه پیوست. او بعدها به وزارت خارجه رفت و در دوران حافظ اسد و اوایل دوران بشار اسد در سوریه سفیر ایران بود. شیخ الاسلام هم اکنون مشاور بین الملل علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی است.

برخلاف سایر دانشجویان پیرو خط امام، کمال تبریزی وارد عرصه هنر شد و از عرصه سیاست فاصله گرفت. کمال تبریزی فارغ التحصیل رشتهٔ سینما و تلویزیون از دانشگاه هنر است. او تا به حال در رشته‌های تدوین، تهیه و تولید، صحنه و لباس، فیلم‌برداری، فیلمنامه و کارگردانی فعالیت کرده است. لیلی با من است، همیشه پای یک زن در میان است و مارمولک از معروفترین ساخته های اوست.


توضیحات نگارنده-پیراسته فر:آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی درزمان تصرف لانه جاسوسی درسفرحج بودند.

یکشنبه، ۱۳ آبان ۱۳۵۸مصادف بود با ١٣ ذوالحجه ١٣٩٩. آیت الله خامنه‌ای  بهمراه تعدادی از اعضای شورای انقلاب به حج رفته بودند،خبرلانه جاسوسی رادرپُشت بام هتل محل اقامت(مکه)شنیدند.

روز تسخیر لانه جاسوسی آیت الله خامنه ای کجا بود

آقای خامنه‌ای و هاشمی در پُشت بام هتل بودند که خبر را شنیدند. هاشمی رفسنجانی درخاطزاتش می نویسد: خبر تصرف سفارت آمریکا را شب هنگام در پشت بام محل اقامت‌مان، هنگامی که آماده خواب می‌شدیم، از رادیو شنیدیم. تعجب کردیم!.

وگروگانهاازطریق «حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی‌ها»باامام خمینی مرتبط بودند.

واما آنچه سردارجعفری گفته اند،دیدارآیت الله خامنه ای بعدازمراجعت ازسفرحج بود.

دراین دیدارآیت الله خامنه ای باگروگانها صحبت می کنندازکمبودها وامکانات می پرسد.

متن گفتمان(ویدئو) رااینجانب(نگارنده)به نگارش آورده ام که اهم مطالب به اینصورت بوده است:

این گروگان که به زبان فارسی مسلط است ازآقای خامنه ای به گرمی پذیرایی می کند!(دراتاقش)وامام جمعه تهران میخواهدکه بنشیدپیشش برای ادامه حرف زدن..ومی گوید..ببخشیدکه میوه وشیرینیمان تمام شده،هروقت -دانشجویان-می آوردند.

آیت الله خامنه ای ازایشان ازوضع غذاوبهداشت وحمام ومطالعات می پرسد وآن امریکایی هم ابرازرضایت می کند،تنهامشکلشان را ماندن دراینجا(محبوس بودن درسفارت)می داند ...وبعدمی گوید:من آن دوره۴سال درایران بودم،بمن خیلی خوش گذشت  ودرادامه می گوید:مردم ایران خیلی مهربانندوتعارفی،وقتی مارامی بینندآنقدرمحبت می کنند که هنگام رفتنمان باخوشرویی می گویند»بازم چندروزدیگراینجابمانید»..مردم ایران ماراخیلی دوست دارند ودلشان میخواهدکه بیشترپیششان بمانم..وحتی می می گوید:گاهی آنقدرتعارف می کنند که ماراشرمنده-ناراحت-می کنند!

آیت الله خامنه ای که کاملاً گوش می دادبه حرفهایش،خیلی جدی می شود(تااین لحظه هر۲لبخندبرلب داشتند)می گوید:مردم ایران نمیخواهندشمادراینجابمانید..مردم ایران میخواهندهرچه زودتربروید،ومی گوید:همهین دانشجویانی که اینجاراتسخیرکردند،نمایندگان مردم ایرانند(که ازشماناراضیند،میخواهندشمابروید) وبعدآن امریکایی هم که تاحالا باخنده بلبل زبونی می کرد،خنده برلبانش حذف می شود!وبعدآقای خامنه ای می گوید:دولتان بایدآن مجرم(شاه)راتحویل بدهدتاشماهم آزادشوید وازایشان هم سئوال می کندکه بنظرشما«شاه مجرم نیست،نبایدتحویل دهد؟»که آن گروگان امریکایی تأییدمی کند ودرادامه می گوید:مشکل ماندنمان دراینجاست...

 

دیداربایکی دیگرازگروگان امریکایی سفارت-لانه جاسوسی/پایان توضیحات نگارنده.

معصومه ابتکار از جمله دانشجویانی بود که در تسخیر سفارت آمریکا مشارکت داشت. او 38 سال پس از آن تسخیر می گوید

شما در زمان تسخیر لانه جاسوسی مترجم بودید و قاعدتا در مذاکرات هیأت هایی خارجی با دانشجویان درباره آزادسازی گروگان های آمریکایی حضور داشتید و مباحث و دیدگاه های دو طرف را ترجمه می کردید. آیا خاطره ویژه ای از آن روزها دارید؟ آیا پیش آمد که دخل و تصرفی در ترجمه صحبت ها انجام دهید؟  

خیر، من دخل و تصرفی در ترجمه صحبت ها نداشتم. خاطراتم را در کتاب «تسخیر» به طور کامل ابتدا به زبان انگلیسی برای مخاطب بین المللی و بعد به زبان فارسی برای عموم مردم ایران نوشتم. من در وهله اول دعوت شدم و در روابط عمومی برای ترجمه همزمان کمک می کردم. بعد هم در مقاطعی برای بیان اخبار و برنامه های دانشجویان نقش سخنگویی داشتم. آن زمان ما ترجمه اسناد سفارت آمریکا را انجام می دادیم. کاری که الان ویکی‌لیکس مرتب انجام می دهد و اسناد مربوط به سفارتخانه های آمریکا را افشا می کند. آن موقع هم دانشجویان خط امام همین کار را کردند. در کتابم کاملا این موضوع را توضیح دادم که چه اقداماتی آنجا انجام می شد. درباره هیأت های خارجی نیز، بله هیأت هایی آمدند، مثلا هیأت صلیب سرخ که برای دیدار و گفت و گو با گروگان ها می آمد و احوال و شرایط نگهداری آنها را پرس‌وجو می کرد.

از طرف خود آمریکایی ها نیز هیأت هایی آمدند؟

افراد مختلفی همچون سناتورهای آمریکایی و خبرنگارها می آمدند، زمانی یکی از سناتورهای آمریکایی آمد ولی اجازه دیدار با گروگان ها را نداشت و بیشتر حضورش جنبه مصاحبه و صحبت پیدا کرد.

برخی تسخیر سفارت انگلیس و عربستان را با تسخیر سفارت آمریکا مشابه سازی می کنند. نظر شما چیست؟

اصلا اینها هیچ ارتباطی با هم ندارد. تسخیر سفارت آمریکا یک جریان عظیمی بود که مردم با حمایت خود آن را به انقلاب دوم تبدیل کردند. در آن اوضاع قانون اساسی نداشتیم، دولت موقت و شورای انقلاب سرکار بودند. هیچ کدام از ساختارهای رسمی حاکمیت همچون مجلس و دولت هنوز شکل نگرفته بود و تمام نظامات اطلاعاتی و امنیتی کشور در یک شرایط بسیار متزلزلی به سر می برد.

در این شرایط دانشجویان فکر کردند اگر اقدام و ورود نکنند، مخاطراتی وجود دارد که می تواند تبعات بسیار سنگینی برای کشور داشته باشد. چراکه آن زمان نمونه های مداخله آمریکا در کشورها بسیار زیاد بود. بعد از اشغال سفارت تا الان، بیش از 70 مورد نمونه هایی از مداخله دولت آمریکا و سی‌آی‌ای در امور کشورها اعم از انتخابات تا مداخله نظامی می توان یافت. به عبارت دیگر دخالت آمریکا در امور داخلی دیگر کشورها کاملا یک امر شناخته شده است. در کشور خودمان هم کودتای 28 مرداد 32 بحث توهم توطئه نبود، بنابراین دانشجویان براساس یک تحلیل منطقی و درست این کار را کردند.

پشت صحنه ای وجود نداشت که این اقدام را به دانشجویان تسخیر سفارت آمریکا القاء کند؟

خیر.

آقای منصوری فرمانده کل وقت سپاه اعلام کرده بودند که سپاه در تدارک اولیه دانشجویان برای تسخیر سفارت آمریکا نقش داشت. آیا این طور بود؟

خیر، اصلا آن موقع این مسائل نبود. جمع خود دانشجویان الان هستند؛ خود آنها جمعا تصمیم گرفتند و به این جمع بندی رسیدند و آن را عملیاتی کردند. دانشجویان تحلیلشان این بود، امام این خط را دادند چون ایشان سخنرانی کردند و گفتند «دانشجویان و طلاب باید در مقابل اقدامات آمریکا بیایستند». برداشت دانشجویان در آبان سال 58 این شد که «چون ما در ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی ضعف شدید داریم باید اقدامی انجام دهیم».

تکرار این روش در موضوع سفارت انگلیس و عربستان، یک کاریکاتور بود چون در حال حاضر دولت، مجلس، اطلاعات، سپاه، بسیج و ارتش مستقر و مستحکم داریم؛ حال آنکه سال 58 همه اینها در شرایط متزلزل بود.

دانشجویان می خواستند تصمیم خود را با امام در میان بگذارند اما چرا آقای موسوی خوئینی که رابط بین دانشجویان پیرو خط امام با بنیانگذار انقلاب اسلامی بود، مخالفت کرد و گفت «شما این کار را انجام دهید، گرفتن تأیید امام با من»؟

بله، نظر دانشجویان این بود اما نظر آقای موسوی خوئینی ها نیز آن بود که «اگر این حرکت بخواهد موفق باشد باید مردمی و دانشجویی انجام شود، نه آنکه یک حرکت حکومتی باشد. گرفتن تأیید امام این حرکت را حکومتی می کند». بر همین اساس نیز تأیید امام بعد از تسخیر سفارت آمریکا و حمایت مردم از این واقعه انجام شد. یعنی آن موج مردمی که در حمایت از اقدام دانشجویان به صحنه آمد، این حرکت را به انقلاب دوم تبدیل کرد و دیگر هیچ کس در مقابل این جریان موضع نگرفت.

آیادانشجویانی که آن روز در تسخیر سفارت آمریکا نقش داشتندالآن  پشیمان هستند؟

هیچ کس پشیمان نشد. دانشجویان اصلا پشیمان ندارند. دانشجویان همه نسبت به کاری که کردند معتقدند. حالا شاید بگویند تبعات، عواقب و اتفاقاتی که بعدا افتاد، خارج از اختیار و کنترل ما بود، بالاخره هر حرکتی ممکن است یک عوارضی هم داشته باشد. هیچ کس الان نمی گوید این کار صد درصد درست و خوب بود ولی هیچ کس هم پیشمان به مفهموم واقعی این کلمه نیست. چون بالاخره در آن شرایط و در آن مقطع بهترین تصمیمی بود که می شد گرفت و اقدام دانشجویان به استناد شواهد و اسنادی که بعد از تسخیر لانه جاسوسی به دست آمد، جلوی خیلی از آسیب ها را گرفت.

آمریکایی ها از طریق تحریک اقوام، کارهای عجیب و غریب می کردند و دخالت هایی در امور ایران داشتند، تسخیر سفارت آمریکا این اقدامات را قطع کرد و یک درجه مصونیت را برای انقلاب به وجود آورد. و البته تسخیر سفارت عوارضی هم داشت. اما اینکه فکر کنیم همه بدبختی ها از تسخیر سفارت آمریکا شروع شد، موضوعی است که آمریکایی ها خیلی دوست دارند، آن را القاء کنند که همه گرفتاری های ایران مربوط به این موضوع است. در حالیکه این طور نیست و در مقابل می توان این تحلیل را مطرح کرد که اگر تسخیر سفارت آمریکا نبود

آیا احتمال نداشت کودتای 28 مرداد 32 تکرار شود؟

بله احتمالش خیلی زیاد بود. وضعیت مصر را دیدیم، یک سال بعد از پیروزی انقلاب مان احتمال داشت 180 درجه به عقب برگردیم و همه چیز را از دست بدهیم.

امروز شاهد دخالت های آمریکا در عراق، افغانستان، یمن و سوریه هستیم. نمونه های دخالت مستقیم و غیرمستقیم آمریکا از این دست را کم نداریم. امروز آمریکا صدها پایگاه نظامی اطراف ما دارد، هر لحظه همه منطقه را تهدید می کند. این نشان می دهد در آن اوضاع دانشجویان براساس یک تحلیل این کار کردند. من هیچ وقت نمی توانم بگویم که کار ما تبعات منفی نداشت. تبعات منفی حتما داشت ولی برآیند و منافعش برای کلان کشور و انقلاب هم کم نبود.

اما اشغال سفارتخانه های عربستان و انگلیس خیلی متفاوت با تسخیر سفارت آمریکا بود. معتقدم اشغال سفارتخانه های انگلیس و عربستان اقدامی کاملا غلط، ضدنظام و ضد ارزشی بود. این اقدامات متأسفانه چهره بسیار بد و منفی را برای کشور در سطح جهان ایجاد کرد، مورد سوءاستفاده قرار گرفت و به کشور آسیب زد چون زمانی این اتفاقات افتاد که نظامات حاکمیتی مستقر بودند و شرایط باثباتی داشتیم.

برخی معتقدند وقوع جنگ تحمیلی و حمله صدام به ایران متأثر از تسخیر سفارت آمریکا بود، نظر شما چیست؟

خیر، احتمال جنگ قبل از آن هم بود. آمریکا تمام طراحی هایش را با صدام انجام می داد. اخیرا هم سی‌آی‌ای ارتباطاتش را با صدام تأیید کرده و گفته است «این{صدام} آدم ما بود و ارتباطات نزدیکی با ما داشت». بنابراین آنها طراحی های‎شان را داشتند و برنامه‌ریزی‌های‌شان را کرده بودند، از خیلی قبل نیز تحریکات مرزی شروع شده بود. حتی بعضی می گویند استعفای دولت موقت به خاطر تسخیر سفارت آمریکا بود. بله تسخیر سفارت آمریکا دلیلی بر استعفای دولت موقت بود اما قبلش هم دولت مرحوم بازرگان سه چهار مرتبه استعفا داده بود. در واقع آقای مهندس بازرگان با مشکلات زیادی مواجه بود و این هم مزید بر علت شد./۱۳ آبان ۱۳۹۶الف بنقل ازخبرآنلاین.

آزا دی گروگانهای آمریکا پس از  ۴۴۴ روز

 مراجعت گروگانها به کشورشان-۳۰دیماه۱۳۵۹

آزادی گروگاهای سفارت آمریکا پس از  ۴۴۴ روز

undefinedآزادی گروگانها،برگشت به کشورشان(آمریکا)۳۰ دی ۱۳۵۹

(تصاویر)

فرودگاه آمریکا:استقبال خانواده های آمریکایی ازاسیران خوددرایران

تسخیر"لانه جاسوسی امریکا"نقش زنان+ازدواج+عکس

سرنوشت فاتحان سفارت امریکا ..ازدواج دانشجویان پیروخط امام.اسامی _تصاویر

حضورآیت الله خامنه ای«لانه جاسوسی»دیدارباگروگانها

زنان  درتسخیرلانه جاسوسی امریکا.

صبح روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹درحالیکه نم نم باران خیابان‌های پایتخت را خیس کرده بود سیل جمعیت مردم در خیابان طالقانی به راه افتاد.

تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی که از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تا ۳۰ دی ۱۳۵۹ ادامه داشت با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولت‌های ایران و آمریکا به پایان رسید و سرانجام گروگانهای آمریکایی در بند دانشجویان آزاد شدند.

گروه‌های مختلف دانشجویی هم از چندین دانشگاه تهران بین جمعیت در حرکت بودند و دست آخر در محلی نزدیک سفارت به هم ملحق شدند.

اقدامات سیاسی آمریکا بعد از تسخیر لانه جاسوسی

 همگی به سمت گیت اصلی سفارت امریکا، در تقاطع خیابان مبارزان(شهیدمفتح) - آیت الله طالقانی سرازیر شدیم. به محض اینکه در مقابل ورودی اصلی سفارت قرارگرفتیم، نفرات پیشتاز تعیین شده سریع از دیوار سفارت بالا کشیدند و به داخل آن نفوذ کردند.

دانشجو پیرو خط امام راضی به سخنرانی در مراسم 13 آبان نشد/ آیا ابتکار پشیمان است؟

عمدۀ دانشجویان پیشرو از دانشکده‌های فنی و پزشکی بودند. شخصیت برجستۀ آن جمع شهید بزرگوارمان محسن وزوایی بود.

هماهنگ شده بود که« کمال تبریزی» کلیه مراحل اشغال را با دوربین سوپر ۸ خودش فیلم برداری کند. ازدحام جمعیت به حدی زیاد بود که به راحتی نمی‌شد مردم را کنترل کرد. من و چند تا از بچه‌ها ایستادیم جلوی در ورودی و دیوار انسانی تشکیل دادیم تا مانع ورود افراد متفرقه و ناشناس به داخل محوطۀ سفارتخانه بشویم. شاید دو سه ساعتی طول کشید تا بچه‌ها به همۀ بخش‌های اداری و غیر اداری سفارت امریکا مسلط بشوند و پرسنل آمریکایی و ایرانی شاغل در آنجا را دستگیر کنند. عمدۀ معطلی بچه‌ها مربوط می‌شد به بخش‌های اتاق رمز و تله تایپ و سایر مراکز فوق سری آنجا. این هم علت داشت.

سرلشکر عزیز جعفری

عزیزجعفری(دانشجوی پیروخط امام): من نماینده انجمن‌اسلامی دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا و عضو شورای سیاست گذاری انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودم.

نمایندگی انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف را آقای یوسف رضا سیف‌اللهی برعهده داشت. غیر از این آقایان، نمایندگانی هم از طرف انجمن‌های اسلامی دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک و دانشگاه علم و صنعت در جلسه حضور داشتند. بعد از چندین ساعت بحث و گفت و گو، عمدة نفرات حاضر در جلسه به این نتیجه رسیدند که سر رشتة بسیاری از توطئه‌ها و شرارت‌هایی که در کشور انجام می‌شود. می‌رسد به سفارت ایالات متحده آمریکا؛ به همین سبب تصمیم گرفته شد، ضمن حرکت نمادین دانشجویی، این محل به دست دانشجویان مسلمان اشغال شود./کتاب( کالک های خاکی) روایت سردارمحمدعلی (عزیز) جعفری فرمانده سپاه.

فاتحان سفارت امریکا-منافقی که مبتکر بود.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:خاطرات یکی ازفاتحان سفارت امریکا-چگونگی تسخیر؟

«مصطفی بازیار»، دانشجوی ورودی ۵۵ دانشگاه شریف در رشته شیمی می گویذ:یک روز قبل از تسخیرسفارت امریکا( شنبه۱۲ آبان ۱۳۵۸)

مهندس «علی زحمتکش»، یکی از بچه‌های بسیار فعال دانشگاه شریف، تمام مراحل کار را به تفصیل روی تابلو ترسیم کرد و توضیح داد قرار است چه کنیم. بعد هم بچه‌ها را به گروه‌های ۵ نفری تقسیم کرد و وظایف هر گروه را مشخص کرد.

تسخیر لانه جاسوسی به روایت «جمشید۳۰۳» / خبرنگار بی‌بی‌سی سر ما کلاه گذاشت!

«بازیار»می گوید:خوب یادم است که مهندس زحمتکش چند نکته را تاکید کرد و گفت: اول اینکه منظم و دقیق و طبق برنامه عمل کنید. دوم، فقط شعارهایی مثل لا اله الا الله، الله اکبر، درود بر خمینی و... بدهید و سراغ شعارهایی که دیگران بتوانند از آن سوءاستفاده کنند، نروید.

سوم، خانم‌ها حتماً چادر سر کنند تا بتوانند وسایل لازم مثل« قیچی آهن‌بُر »برای باز کردن درها و وسایل دفاعی مثل چوب را زیر چادرشان پنهان کنند.

دانشجویان پیرو خط امام  از چندین دانشگاه تهران دور هم جمع شده‌بودند تا در آزمونی بزرگ شرکت کنند؛ آزمون بصیرت و دشمن‌شناسی: «دانشجویان پیرو خط امام که قرار شد در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا شرکت کنند، حدود ۴۲۰، ۴۳۰نفر بودند که بیش از ۲۰۰نفرشان، دانشجوی دانشگاه شریف بودند. بقیه بچه‌ها هم از دانشگاه‌های ملی(شهید بهشتی)، تهران و پلی‌تکنیک(امیرکبیر) بودند و در دانشگاه‌های خودشان مشابه جلسه توجیهی ما برایشان برگزار شد‌.

بچه‌های دانشگاه علم و صنعت را راه ندادیم!

بازیارمی گوید:ما بچه‌های دانشگاه علم و صنعت را راه ندادیم!

چون آن‌ها می‌گفتند: امپریالیست، امپریالیست استاگر می‌خواهید سفارت آمریکا را بگیرید، باید همزمان «سفارت شوروی» را هم بگیرید.

همین تفاوت دیدگاه باعث شد بچه‌های هسته مرکزی دفتر تحکیم وحدت آن‌ها را کنار بگذارند. و یکی از نگرانی‌ها هم این بود که نکند آن‌ها بروند ماجرا را لو بدهند.»

نیم ساعته سفارت را تسخیر کردیم!

قرارمان ساعت ۱۰ صبح در خیابان «بهار» بود. حرکت بچه‌ها طبق برنامه پیش رفت و با موفقیت جلوی سفارت آمریکا رسیدیم.

هیچ‌کس از برنامه ما باخبر نبود ،جز  «حجت الاسلام موسوی خوئینی‌ها» که روحانی گروه ما بودند.

همان روز ماجرا به طریقی به اطلاع «آیت‌الله حسن لاهوتی»، فرمانده وقت سپاه هم رسیده‌بود. ایشان را در جریان قرار داده‌بودند که این‌ها بچه‌های خودمان هستند؛ دانشجویان مذهبی و انقلابی پیرو خط امام . نیروهای ضدانقلاب نیستند. آخر، سال قبل و چند روز بعد از پیروزی انقلاب هم، چریک‌های فدایی خلق ایران به سفارت آمریکا حمله کرده‌بودند که مورد تأیید قرار نگرفت و به سرانجام نرسید. این اقدام فقط برای این بود که بدانند این دانشجویان ارتباطی با گروه‌های ضدانقلاب ندارند. این موضوع، خیلی مهم بود. ما حتی با توجه با اینکه می‌دانستیم مردم از این گروهک‌ها بدشان می‌آید، از آقای موسوی خوئینی‌ها خواسته‌بودیم همراهمان باشند و پیشاپیش ما حرکت کنند که مردم بدانند این جوانانی که دارند به سمت سفارت آمریکا می‌روند، نیروهای مذهبی و انقلابی‌اند و ارتباطی به آن گروهک‌های ضد انقلاب ندارند.

البته از قضا آقای «موسوی خوئینی‌ها» هم گویا در ترافیک مانده‌بودند یا مشکلی پیش آمده‌بود که نتوانستند خودشان را به ما برسانند.

لحظات اولیه ورود دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا

خلاصه در مقابل سفارت آمریکا تجمع کردیم. حالا می‌خواهیم داخل برویم اما درها قفل است و نیروی انتظامی هم دارد طبق وظیفه‌اش از سفارت محافظت می‌کند. اینجا، تعدادی از بچه‌ها به طرف اعضای نیروی انتظامی رفتند و همان‌طور که داشتند خودشان و گروه تجمع‌کننده را معرفی می‌کردند که؛ ما خودی هستیم و دشمن نیستیم و... با اجازه شما، آن‌ها را خلع سلاح کردند (با خنده).

در این مرحله بود که آن قیچی‌های آهن‌بُر، گره‌گشا شدند. تعدادی از بچه‌ها از دیوار سفارت بالا رفتند و تعدادی دیگر هم با آن قیچی‌ها، قفل‌ها را بریدند و در را باز کردند. به این ترتیب، خیلی سریع، شاید به نیم ساعت هم نرسید که توانستیم وارد سفارت شویم.

رجزخوانی «عباس زریباف»، آمریکایی‌ها را از مخفیگاهشان بیرون کشید.

«بازیار»می گوید:از آنجاکه سفارت آمریکا خیلی وسیع بود، هر گروه از بچه‌ها در یک قسمت سازماندهی شدند. همه بخش‌های سفارت را به‌راحتی در دست گرفتیم اما در ساختمان اصلی، با اتاقی مواجه شدیم که درهای دولایه داشت. آن درها آنقدر محکم بود که از هر روشی استفاده کردیم، نتوانستیم بازشان کنیم. می‌دانستیم تمام اسناد و مدارک در همان اتاق است و آمریکایی‌ها دارند آن‌ها را از بین می‌برند. یکی دو ساعتی طول کشید و ساعت حدود ۱۲ شده‌بود.

اینجا بود که «عباس زریباف»  وارد عمل شد. من دقیقاً کنارش ایستاده‌بودم. او که بچه بسیار زبلی بود، بلندگو را در دستش گرفت و با آن لهجه اصفهانی‌اش خطاب به آمریکایی‌ها گفتاگر در را باز نکنید، اینجا را منفجر می‌کنیم»

درحالیکه ما هیچ امکاناتی نداشتیم! اما «بلوف» عباس زریباف کار خودش را کرد و آمریکایی‌ها از روی ترس، در را باز کردند.

بچه‌ها تا وارد شدند و دیدند آن‌ها دارند اسناد را با دستگاه‌های مخصوص، رشته‌رشته و پودر می‌کنند، سریع دستگاه‌ها را از برق کشیدند.

بدینصورت  ساعت ۱۳ روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹ سفارت آمریکا با همه دیپلمات‌ها و کارکنانش به دست دانشجویان پیرو خط امام  افتاد./پایان خاطرات«بازیار».

آقای ابراهم اصغرزاده اینچنین می گوید:حدود 150 نفر آن زمان داخل سفارت بودند. ما حدس می‌زدیم که عده ای از سفارت خارج شده اند و در عین حال برای ما مهم نبود چون ما می‌خواستیم فقط یک تحصن موقت انجام دهیم و اصلا تصور آن مقاومت را از سوی آنان نمی‌کردیم و قصد گروگان‌گیری نداشتیم.

 چراماقصدمان یک تحصن  48 ساعته بود واما تبدیل به 444 روز شد!
 خیلی صریح بگویم که وقتی وارد سفارت آمریکا شدیم دیگر آن جلسات و مذاکرات پشت درهای بسته نبود و ناگهان ما با اشخاصی مواجه شدیم که حتی آنها را نمی‌شناختیم. مدیریت و فرماندهی قضیه بسیار پیچیده شده بود.
 ما وارد سفارت شدیم و در همان ابتدا با موسوی‌خوئینی‌ها تماس گرفتیم و ایشان هم خود را به سرعت به سفارت رساند. اتفاقی که افتاده بود آشفتگی محض بود، یعنی همه چیز به‌هم ریخته بود. فکر می‌کنم حدود ساعت 2 ظهر بود که من اولین مصاحبه مطبوعاتی را انجام دادم، عده‌ای داشتند ساختمان اصلی را جست‌وجو می‌کردند و عده‌ای سعی می‌کردند آمریکایی‌هایی را که در اختیار گرفته بودند را در یک مکان جمع کنند. شورای مرکزی دانشجویان آپارتمان سفیر که یک آپارتمان ویلایی در وسط سفارت بود را در اختیار خود گرفته و به عنوان مقر اصلی انتخاب کرد. اولین کاری که باید می‌کردیم روشن کردن موقعیت بود و از آقای موسوی‌خوئینی‌ها خواستیم که ماجرا را با امام در میان بگذارد.

 آقای موسوی‌خوئینی‌ها با حاج احمد آقا تماس تلفنی برقرار کرد و اطلاع داد که دانشجویان انجمن‌های اسلامی‌هستند و این دانشجویان اقدام به تصرف سفارت آمریکا کرده‌اند و در اعتراض به آمریکا وارد سفارت شده اند و از مریدان امام هستند. همه این لحظات، لحظات پر اضطرابی برای ما بود که نکند با خشم مواجه شویم یا این که جنبش دانشجویی از این رفتار آسیب ببیند یا برای انقلاب بد شود. حاج احمد آقا پیامی‌را از طرف امام برای دانشجویان فرستادند و آن جمله مشهور را می‌گویند که « جایی که گرفتید‌، جای بسیار خوبی است و محکم آن‌جا بایستید و تکان نخورید».

مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، و دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه.

  زنان دانشجوکه درتسخیر«لانه جاسوسی»نقش داشتند.

دکترفروز رجایی:«من در آن مقطع دانشجوی پلی‌تکنیک تهران بودم و طبعا از دانشکده خودمان بیشتر اطلاع دارم. به نظرم ١٠، ١١ نفر از خواهران دانشجو از دانشکده ما روز اول حضور داشتند که بعداً بعضی از این افراد تغییر کردند.

taskhir4ebtekar

اما در مجموع حدس می‌زنم بیشتر از ۶۰ نفر از دانشجویان دختر دانشگاه‌های مختلف تهران در تسخیر سفارت آمریکا مشارکت داشتند.» 

کاردانشجویان دختردرسفارت امریکا(لانه جاسوسی)

جمع‌آوری اسناد یکی از کارهایی بود که دختران سفارت در آن کمک می‌کردند. آن‌طور که شیبا ملک روایت کرده است «یکی از کارهایی که بچه‌ها می‌کردند این بود که در یک اتاق تاریک نوار تایپ را می‌خواندند و می‌نوشتند یا کاغذهای رشته شده را به هم می‌چسباندند.» وی از آنجایی که زبان انگلیسی را خوب می‌دانست از سوی اشغال‌کنندگان سفارت دعوت به همکاری شد و از ۱۸ آذر ۵۸ به جمع آنان پیوست.

یکی از دختران سفارت به نام« زهرا امی »می گوید:

در زمان تسخیر لانه جاسوسی من سال چهارم دبیرستان بودم و از طریق یکی از دوستانم(بهجت مرتضوی)که با هم در کلاس تفسیر قرآن شرکت می‌کردیم و دانشجوی رشته تغذیه دانشگاه تهران بود، برای جمع‌آوری اسناد به سفارت آمریکا رفتم.

«ملیحه نیشابوری» متولد ۱۳۳۶ دانشجوی رشته‌ی بیولوژی دانشگاه ملی بود و سال‌ها در کردستان و ترکمن‌صحرا و بود. وی بعدها به خاطر آن‌که همسرش احمد دادبین فرمانده لشکر ۲۸ سنندج بود سال‌ها در مناطق جنگی غرب کشور بود. احمد دادبین فرمانده سابق نیروی زمینی و از همراهان صیاد‌شیرازی است.

وی متولد ۱۳۳۴ در شهر تهران، از کلا‌ه‌سبزهای قدیمی ارتش است. در سال ۵۳ وارد ارتش شد و ۳ سال بعد توانست به عضویت تیپ ۲۳ نوهد (نیروهای ویژه هوابرد) درآید. دادبین در سال ۱۳۸۴ در حالی که مدیرعامل سازمان هلی‌کوپترسازی بود بر اثر سانحه در کوهنوردی به شدت آسیب دید و خانه نشین شد.

«فریده ماشینی» متولد ۱۳۳۹ همسر رحیم عبادی رئیس سازمان ملی جوانان و مشاور خاتمی در سال ۱۳۹۱ به علت بیماری سرطان درگذشت.

وی یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت بود که به ریاست کمیسیون زنان این حزب منصوب شد. وی در ۳۰ مهر ۱۳۸۸ که برای شرکت در مراسم دعای کمیل به خانه‌ی شهاب‌الدین طباطبایی یکی از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ رفته بود همراه چندتن دیگر از اعضای جبهه مشارکت دستگیر و روز بعد آزاد شد.

ازدیگرزنانی که درلانه جاسوسی نقش داشتند:

سید‌نژاد، بدیعی، شریعت‌پناهی، روشندل و الهه باطنی بودند.

 خانم دکتر فروز رجایی‌فر، یکی از دانشجویان حاضر در سفارت

شما از کدام دانشگاهی بودید و چند نفر از آن ٤٠٠ دانشجوی خط امامی، زن بودند؟

taskhirfirooz

من در آن مقطع دانشجوی پلی‌تکنیک تهران بودم و طبعا از دانشکده خودمان بیشتر اطلاع دارم. به نظرم ١٠، ١١ نفر از خواهران دانشجو از دانشکده ما روز اول حضور داشتند که بعدا بعضی از این افراد تغییر کردند. اما در مجموع حدس می‌زنم بیشتر از ٦٠ نفر از دانشجویان دختر دانشگاه‌های مختلف تهران در تسخیر سفارت آمریکا مشارکت داشتند،ازاین تعداد١٠، ١١ نفر از دانشکده مابودند.

‌ این ترکیب دلیل خاصی داشت؟

بله. دانشجویان با پوشش چادر مشکی می‌توانستند به آسانی ابزارهایی مثل قیچی، آهن‌بر و قفل و زنجیر را که در ادامه کار مورد نیاز بود، مخفیانه حمل کنند و به برادران دانشجو بدهند. این صفی که از خانم‌ها تشکیل شده بود، در واقع در طراحی اولیه برای عملیات فریب در نظر گرفته شده بود تا نیروهای سفارت آمریکا و نیروهای حفاظتی پس از عبور آنها تصور کنند که در وضعیت عادی، گروهی در حال تظاهرات هستند. به این ترتیب دانشجویان توانستند خودشان را به درِ مورد نظر برسانند و به همان شکلی که معروف است، وارد محوطه سفارت شوند.

تداوم اشغال لانه جاسوسی حرکتی ملی بود

‌ پس در همان پروژه اولیه روی حضور زنان حساب شده بود.... .

بله؛ ضمن اینکه پیش‌بینی شده بود در درگیری و رویارویی احتمالی با کارمندان زن سفارت آمریکا، حضور خواهران لازم است. همین اتفاق هم افتاد و دختران دانشجو در حفاظت و نگهداری از گروگان‌های زن نقش مؤثر و اصلی را ایفا کردند.

خانواده‌هاخبرداشتند؟

بعد از استقرار در سفارت، خانواده‌های دانشجویان مطلع شده بودند دختران‌شان امشب به خانه برنمی‌گردند. لازم است توضیح بدهم که این دختران جوان همگی از دانشجویان فعال و انقلابی مسلمان بودند که در انقلاب هم در فعالیت‌هایی مثل تحصن در دانشگاه‌ها شرکت می‌کردند و به لحاظ نوع اعتقادات مکتبی‌شان و تقیدی که در رعایت شئونات داشتند، معمولا خانواده‌ها از حضور آنها در این فعالیت‌ها نگران نبودند و حمایت می‌کردند.

همان شب اول هم حضرت امام مطلع شدند که گروه اشغال‌کننده، مرکب از دختران و پسران دانشجو است که قرار است آن شب را در سفارت بمانند. بااین‌حال این اتفاق نیفتاد که ایشان پیام بفرستند که دختران بعد از این مرحله به وظیفه خود عمل کرده‌‌اند و تشریف ببرند منزل! که اگر چنین چیزی هم می‌فرمودند، بدون چون و چرا انجام می‌شد؛ چون دانشجویان نسبت به فرمایش ایشان آن‌قدر تعهد داشتند که حتی سؤال نکنند و به فوریت اطاعت کنند.

‌ این آموزش‌ها همان زمانی که در سفارت بودید، داده شد؟

بله؛ از همان روز اول شورای هماهنگی که مدیریت جریان تسخیر سفارت را برعهده داشتند، تصمیم گرفته بودند خانم‌ها نیز مثل آقایان باید پاسداری کنند. شهید عباس ورامینی همراه با برادر دیگری به نام آقای زحمتکش که مسئول واحد عملیات و پاس بخش بودند، ساعات و محل‌های پاس‌دادن دانشجویان را –صرف ‌نظر از جنسیت آنها- تعیین می‌کردند و وظیفه پاسداری خواهران به نگهبانی از گروگان‌های زن ختم نمی‌شد. در تمام ساعات شب و روز از خانم‌ها برای نگهبانی محوطه جنگلی، درهای ورودی و...، استفاده می‌شد.

‌من در یکی از عکس‌های آن دوران یک خانم بدون حجاب دیدم.

اگر از «آن دوران»، نظر به بیرون لانه دارید، بله؛ ممکن است؛ چون تا هفت، هشت ماه بعد از اشغال، هنوز حجاب اجباری نشده بود؛ اما اگر ادعا شده آن عکس از داخل لانه گرفته شده است، هرگز ممکن نیست و این اولین‌بار است که پس از ٣٦ سال، من چنین مطلبی را می‌شنوم! حتی منتقدان گروگان‌گیری و آمریکایی‌ها هم چنین نسبتی به دانشجویان دختر خط امامی نداده‌اند! ازهمین‌رو خواهش می‌کنم خدای ناکرده امر موهومی به تاریخ روشن و درخشان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نسبت و اشاعه داده نشود. در خواهران دانشجو کسی نبود که در حجابش مسامحه داشته باشد و عکس‌های متعددی که به طور مستند در منابع خبری خارجی و داخلی وقت منتشر شده است، این امر را تأیید می‌کند. حتما عکسی که دیده‌اید مربوط به داخل لانه نبوده است. لطفا آن را برای من ارسال کنید تا بررسی و ارزیابی کنم.

‌  درباره ازدواج‌هایی که میان دانشجویان بگویید، خود شما هم همان‌وقت ازدواج کردید.

سؤال خوبی کردید. ببینید بعضی از دوستانی که داخل لانه بودند، از پیش ازدواج کرده بودند و در آن زمان متداول بود که همسران جوان، دوستان مشترک خود را برای ازدواج به هم معرفی می‌کردند.

معمولا پس از معرفی اولیه، دختر و پسر چند جلسه صحبت می‌کردند و بعد در صورت توافق، خانواده‌ها برای مراحل بعد دخالت می‌کردند. این شیوه شاید در ادامه فضای باز قبل از انقلاب بود که اکنون در چارچوب اسلام و شئونات اسلامی به آن عمل می‌شد. صحبت‌ها هم در منزل دوستان انجام می‌شد؛ نه در داخل لانه؛ زیرا روابط در داخل لانه کاملا بسته و رسمی بود.

مثلا پس از آنکه آقای «میردامادی» با معرفی دوستان خارج از لانه، با خانم مجردی که از حوزه علمیه به دانشجویان مرتبط شده بودند، ازدواج کردند، آنها هم بعضی دیگر را به هم معرفی کردند. آن زمان بحث معرفی برای ازدواج خیلی جدی بود و مثل حالا نبود که خانم‌ها و آقایان تمایلی به معرفی دوستان مجرد خود به هم ندارند. علی‌ایحال این آشنایی‌ها در لانه اتفاق نمی‌افتاد و بروز و ظهوری نداشت و از طریق کسانی که بیرون از لانه ازدواج کرده بودند و در خارج از محوطه انجام می‌شد.

‌  چند مورد از این ازدواج‌ها صورت گرفت؟

کمتراز ١٠ مورد.

هاشمی+ابتکار

‌به نظر بیشتر می‌آید؛ مثلا خود شما. خانم ابتکار، خانم رضازاده، آقای مصلحی، چند مورد دیگر مثلا خانم ملک، شهید دادمان و... .

البته همسر من از دانشجویان تسخیرکننده لانه نبودند و فقط محل عقدمان در لانه بود. ضمن اینکه برخی از اینها که می‌فرمایید بعد از آزادی گروگان‌ها و تسخیر لانه و در امتداد همان معرفی‌ها ازدواج کردند؛ مثلا «خانم ملک» که با آقای اخیانی سال ٦٠ ازدواج کردند و آن وقت جریان لانه تمام شده بود.

فکر ازدواج بودن، نشانه آرام‌شدن فضا و فاصله‌گرفتن از تنش‌های موجود در لانه نبود؟

خیر؛ این‌طور نیست. مگر می‌توان گفت وقتی در طول جنگ این همه ازدواج صورت گرفت، به معنی کاهش یافتن فشار جنگ بود؟! از این طرف عقد می‌کردند و از آن طرف به جبهه اعزام می‌شدند و به شهادت می‌رسیدند. ازدواج بخشی مهم از جریان زندگی پس از انقلاب بود که در تمام مدت جنگ استمرار داشت. شاید بعد از انقلاب، در عکس‌العمل به کاهش ازدواج در زمان شاه و افزایش سن ازدواج و با هدف ایجاد تغییر انقلابی در سبک زندگی، همه خود را موظف می‌دانستند زود ازدواج کنند و زود هم بچه‌دار شوند.

باید مسائل را در ظرف زمانی خود بررسی کرد؛ یعنی نمی‌شود آشنایی بعضی دختران و پسران در دانشگاه‌های امروز را با آشنایی دو هم‌دانشگاهی که سال ٦٠ ازدواج کرده‌‌اند، مشابه دانست. همه‌چیز از نحوه آشنایی تا اهدافی که از تشکیل زندگی داشتند و شکل مراسم ازدواج با الان بسیار متفاوت بود؛ البته امروز هم در بخشی از جوانان جریان اصلاحات اعتقادی و حرکت به سوی تفکر ناب انقلابی، رعایت شئونات در رفتار پیش از ازدواج و فرهنگ ازدواج آسان و ساده‌زیستی پس از تشکیل خانواده و علاقه به فرزند داشتن شکل گرفته است که جای امیدواری به آینده دارد.

گفتید بین ٦٠ تا ٨٠ نفر از دانشجویان زن بودند،چرانمی‌توان اسامی آنها را پیدا کرد؟

این مشکل درباره آقایان هم وجود دارد.

‌ آقایان به واسطه اینکه شورای مرکزی و بازوی مشورتی را تشکیل داده بودند، بیشتر شناخته‌شده هستند.

بله؛ اما نسبت را هم باید در نظر بگیریم؛ مثلا اگر تعداد دانشجویان پسر چهار برابر خانم‌های دانشجو بوده است، اکنون دیده می‌شود که تعداد افراد مشهورشان نیز چهار برابر است. بسیاری از دانشجویان خط امام -حتی سی‌و‌چند نفری که شهید شدند و جایگاه والای خود را دارند- برای مردم شناخته‌شده نیستند.

 از نگاه من تأکید بر این قابلیت‌ها همراه با مبانی اعتقادی، می‌تواند برای دختران فعال امروزی راهگشا باشد و قدرت مانور جریان‌های ارتجاعی متحجر را هم محدود کند.

13 آبان

 شما به وظایف نظامی خانم‌ها مثل پاس‌دادن‌ها و...، اشاره کردید. به کارهایی مثل ترجمه و جمع‌آوری اسناد هم در این سال‌ها توجه شده است. خانم‌ها کار دیگری هم انجام می‌‌دادند که دیده نشده باشد؟

اینها که گفتید هم کم نبوده است. به طور معمول فردی که جز پاس‌دادن مسئولیت دیگری نداشت، در روز دو بار پاس می‌داد. شش، هفت ساعت برای استراحت لازم داشت؛ وقتی هم برای غذا و نماز. چند ساعتی هم اضافه می‌ماند. کسانی که مثل ما در بخش روابط‌عمومی برای مصاحبه‌های داخلی و خارجی یا بخش اسناد برای ترجمه و دسته‌بندی اسناد و نیز ارتباط با گروگان‌ها درگیر بودند، تقریبا اصلا وقت اضافی نداشتند؛ ولی برای خواهران و برادرانی که صرفا کار پاسداری داشتند، کلاس‌های ایدئولوژی مثل تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه و اخلاق و...، برگزار می‌شد.

بخشی از وقت هم به کارهای شخصی اختصاص داشت. به‌هر‌حال در جایی مثل سربازخانه زندگی می‌کردیم و زمانی برای لباس‌شستن، استحمام و ...، نیاز بود.

‌ فضایی که برای این کارها در اختیارتان بود را توصیف می‌کنید.

هر ساختمان در اختیار یک دانشگاه بود و همان‌جا واحد خانم‌ها و آقایان جدا شده بود. از نظر محل خواب با دختران دانشگاه‌های دیگر ارتباطی نداشتیم و فقط یکدیگر را در محوطه می‌دیدیم. دختران پلی‌تکنیک در اتاق سفیر در ساختمان مرکزی مستقر بودند.

به‌هر‌حال اتاقی بود و یک فرش و چند پتوی سربازی. سختی خاصی از این لحاظ احساس نمی‌شد؛ زیرا ارزش کار به قدری بود که این مسائل به چشم نمی‌آمد. حتما بودن در آن محیط با هفته‌ای دو ساعت مرخصی، دوری از خانواده، شستن و پوشیدن یک دست لباس و امکانات محدود زندگی سختی‌هایی هم داشته است، اما بزرگی ارزش‌های این حماسه، این سختی‌ها را کوچک و حتی شیرین و دلنشین می‌کرد.

 مهم‌ترین وظیفه‌ای که زنان در سفارت برعهده داشتند کدام‌یک از کارهایی بود که انجام می‌شد؟

بازسازی اسناد در سفارت پروژه خواهران بود. خواهرانی که در مسائل جاری اشتغال کمتری داشتند، به بازسازی اسناد رشته‌شده اقدام کردند و حتی از تعدادی از دانش‌آموزان دبیرستانی که خیلی مایل بودند به جریان لانه ملحق شوند، یاری گرفتند. بازسازی این اسناد که بسیار برای ملت ایران و حتی دیگر ملل جهان از نظر شناخت نحوه عملکرد و جاسوسی آمریکا در کشورها ارزشمند است، مدیون حوصله، صبر و برکت نگاه زنانه در مدیریت این کار بود./۱۹آبان۱۳۹۴فارس بنقل ازمشرق

پالتو وقیافه زنانه(ابراهیم اصغرزاده)+روسری به سر(ابتکار)

مردها هیچ‌وقت از پاسخ‌دادن به سؤالات موجود درباره آن روزها طفره نرفته‌اند. برای مثال ابراهیم اصغرزاده به‌عنوان یکی از دانشجویان خط امامی آن روز، تاکنون بارها در این‌باره گفت‌وگو کرده است اما همسرش طاهره رضازاده، تقاضای «شرق» برای یک روایت زنانه از آن دوران را رد می‌کند و می‌گوید که به‌هیچ‌وجه مایل نیست دراین‌باره صحبت کند؛ خصوصا اینکه بخواهیم موضوع را از زاویه دیگری نگاه کرده و یک اتفاق ملی را زنانه و مردانه کنیم! به‌هرحال جست‌وجو برای پیداکردن دیگر زنان حاضر در سفارت هم چندان نتیجه‌بخش نیست و کسانی که می‌توان از آنها نام برد بیشتر از ٢٠ نفر نمی‌شوند. نمی‌توان با قطعیت گفت که زنان پنج درصد از دانشجویان تسخیرکننده سفارت بودند یا بیشتر اما نگاهی به خاطرات و گفت‌وگوهایی اندکی که از همین تعداد منتشر شده است، روشن می‌کند که سیزدهم آبان هم با همراهی زنان به یک اتفاق ملی و اثرگذار در ساحت سیاسی کشور بدل شده است.


اولین تماس را یک زن گرفت
«قرار بود اخبار تسخیر سفارت به همراه نخستین بیانیه برای اخبار ساعت دو بعد از ظهر در اختیار صدای جمهوری اسلامی قرار گیرد. یکی از خواهران به رادیو تلفن کرده بود. وقتی از او پرسیدند از کجا تلفن می‌کند و چه می‌خواهد، وی با آرامی پاسخ داد: «از سفارت سابق آمریکا و لانه جاسوسی فعلی تماس می‌گیرم...». همین که تماس اولیه‌ای را یکی از زنان حاضر در جریان تسخیر سفارت گرفته است، ثابت می‌کند که لازم است نیمه زنانه این رویداد، بهتر بررسی شود. این خاطره‌ای است که معصومه ابتکار در کتابی با عنوان «تسخیر» نوشته تا وقایع درون سفارت را روایت کرده باشد.

 معصومه ابتکار+حسین شیخ الاسلام -سمت راست-۲ مترجم دانشجویان سال ۱۳۵۸

«خواهر مری،»(معصومه ابتکار) سال ٥٨ از همه زنان دیگر معروف‌تر شد زیرا او که زبان انگلیسی را خوب می‌دانست از ابتدا مسئول برقراری ارتباط با رسانه‌های خارجی بود و به‌همین‌خاطر بیش از دیگران نامش شنیده شد. بعدها رشته دانشگاهی‌اش را عوض کرد، علوم آزمایشگاهی و ایمنی‌شناسی خواند و زمانی هم سردبیر کیهان انگلیسی شد. شش سال نماینده مردم تهران در شورای شهر بود و در دولت اصلاحات و اکنون در دولت دولت یازدهم، رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست و معاون رئیس‌جمهوری است. شغلی که انگار مورد علاقه خانواده اوست زیرا پدرش، تقی ابتکار هم دومین رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست ایران بود.

مسئولیت‌ها، این سو و آن سوی دیوار
کار زنان در تسخیر سفارت از همان ابتدا و پیش از بالارفتن از دیوار شروع شده بود. آنها مسئولیت حمل تجهیزات اولیه‌ای که برای این کار پیش‌بینی شده بود را به عهده داشتند. طراحان این پروژه بردن وسایلی مثل قیچی آهن‌بر و چوب‌های تراشیده‌ای که برای زمان درگیری در نظر گرفته شده بود را به دختران چادری سپرده بودند. آن‌طور که فروز رجایی‌فر تعریف کرده است این خانم‌ها در صف‌های عقبی و نزدیک پسرها بودند تا به‌موقع تجهیزات را به آنها برسانند. مسئله فقط این نبوده و حضور زنان به شکل دیگری نیز به پیشبرد نقشه کمک می‌کرده است. حضور آنان در صف‌های جلویی باعث می‌شده که گارد محافظ سفارت خیلی نگران نشوند و کار بهتر پیش رود.
مسئولیت‌های زنان، آن طرف دیوار سفارت هم ادامه پیدا کرد. مثلا نگهداری از گروگان‌های زن به آنها سپرده شده بود. ترجمه و مصاحبه با شبکه‌های خارجی هم بخش دیگری از این مسئولیت‌ها بود. جمع‌آوری اسناد نیز یکی دیگر از کارهایی بود که دختران سفارت در آن کمک می‌کردند. آن‌طور که شیبا ملک روایت کرده است «یکی از کارهایی که بچه‌ها می‌کردند این بود که در یک اتاق تاریک نوار تایپ را می‌خواندند و می‌نوشتند یا کاغذهای رشته شده را به هم می‌چسباندند».
یکی دیگر از دختران سفارت به نام «زهرا امی »نیز در گفت‌وگویی با «مهرخانه» وقتی از شیوه ورود خود به سفارت حرف می‌زند، اشاره‌ای به جمع‌آوری اسناد دارد. او دراین‌باره گفته است: «در زمان تسخیر لانه جاسوسی من سال چهارم دبیرستان بودم و از طریق یکی از دوستانم «بهجت مرتضوی» که با هم در کلاس تفسیر قرآن شرکت می‌کردیم و دانشجوی رشته تغذیه دانشگاه تهران بود، برای جمع‌آوری اسناد به سفارت آمریکا رفتم».
او مراحل جمع‌آوری اسناد را این‌طور توصیف کرده است: «از روی حرف‌ها، فاصله‌ها و علائم رشته بعدی را با آن هماهنگ می‌کردیم. خانم مرتضوی می‌گفت که بازسازی اسناد را باید به افراد مطمئن سپرد و از این‌رو چند نفر برای این کار انتخاب شدند. آنها رشته کاغذهای اسناد خردشده را برای ما می‌آوردند و ما با احتیاط آنها را برمی‌داشتیم و روی تخته‌ای که به اندازه کاغذ A٤ بود گذاشته و این رشته‌های کاغذ را داخل کشی که به این تخته وصل شده بود، قرار می‌دادیم. یک کش بالای تخته بود و یک کش در پایین و ما یک سر رشته کاغذ را زیر کش می‌گذاشتیم و رشته بعدی را نگاه می‌کردیم و از روی حرف‌ها، فاصله‌ها و علائم، رشته بعدی را با آن هماهنگ می‌کردیم».
کار فرهنگی بخش دیگری از مسئولیت زنان در دوران حضور در سفارت بود. فائزه مصلحی به‌عنوان یکی دیگر از دانشجویان حاضر در لانه در بیان خاطراتش - در گفت‌وگو با « مهرخانه» - به فعالیت‌های خود در چادری که از طرف انجمن اسلامی دانشگاه مقابل سفارت برپا شده بود، اشاره کرده و گفته است: «خارج سفارت سمت خیابان طالقانی چادری برپا شد که محل ارتباط مردم با مجموعه داخل سفارت بود. حدودا چهار تا پنج ماه در این چادر فعالیت داشتیم و سؤالات مردم که درمورد مسائل مختلف بود را تا حدی که می‌دانستیم پاسخ می‌دادیم، سؤالاتی هم که نمی‌دانستیم کسب اطلاع می‌کردیم و به مردم جواب می‌دادیم. پخش تراکت و پوسترهایی که از طرف خود دانشجوها چاپ شده بود، از دیگر فعالیت‌های ما بود. ارگان‌ها، نهادها و خصوصا آموزش‌وپرورش از این پوسترها می‌بردند و این چادر، محل پخش لوازم فرهنگی و تبلیغی هم بود».
پاس‌دادن‌ها و کلاس‌ها
به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین کار زنان در سفارت ترجمه و کمک به پیداکردن اسناد بوده است اگرچه عکس‌های آن دوران و خاطراتی که نقل شده، نشان می‌دهد پاس‌دادن نیز در سفارت تسخیرشده، زن و مرد نداشته است. شیبا ملک یکی از دیگر دختران سفارت بود. از آنجایی که زبان انگلیسی را خوب می‌دانست از سوی تسخیرکنندگان دعوت به همکاری شد و از ١٨ آذر ٥٨ به جمع آنان پیوست. او در گفت‌وگویی با «تاریخ ایرانی» از آنچه روزها در سفارت انجام می‌دادند صحبت کرده و گفته است: «خانم‌ها هم پاس می‌دادند. خیلی هم بی‌رحمانه بود، اصلا تعارف نداشتند. زمان پاس سه ساعت بود و مثلا اگر در زمان پاس خوابت می‌برد، باید شش ساعت در برف و سرما می‌ایستادی. اردوهای سه‌روزه برای خانم‌ها می‌گذاشتند، در چادر‌هایمان اشک‌آور می‌انداختند، تیراندازی داشتیم».
او در لابه‌لای خاطراتش درمورد آنچه در طول روز انجام می‌داده، گفته است: «در مورد خودم این‌طور بود که یا پاس داشتم یا اینکه در حال ترجمه بودم، بعد ناهار و نماز. شب‌ها هم با هم حرف می‌زدیم، کتاب می‌خواندیم. یک‌سری کلاس برگزار می‌شد که در آنها شرکت می‌کردیم. کلاس‌های نهج‌البلاغه آقای حجاریان بود. آقای حائری‌‌شیرازی کلاس اخلاق داشتند. کلاس‌های دفتر تحکیم وحدت خارج از سفارت را می‌رفتیم، کلاس فلسفه بود، کلاس عکاسی بود. فضا چنان بود که هر چیزی را می‌خواستیم تجربه کنیم. هم‌زمان به سه کلاس زبان می‌رفتم؛ انگلیسی، فرانسه و عربی. از اتفاق‌های جالب آنجا این بود که هر روز مهمانانی داشتیم که با آنها گپ و گفت‌وگو داشتیم. پرسش و پاسخ بود، یک حالت مصاحبه داشت. ما‌ هم مستمع بودیم. بچه‌ها دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها روزه می‌گرفتند. شب‌های قدر برنامه داشتند و یادم هست که مردم هم به سفارت آمدند و یک شب یک بچه در سفارت جا ماند که تا خانواده‌اش بیایند، بچه‌ها سرگرمش کردند و شب جالبی شد».
از تسخیر تا ازدواج
٤٤٤ روز زندگی دختران و پسران جوان و هم‌فکر در کنار هم حتما موجب آشنایی بیشتر و پایه‌ریزی زندگی‌های مشترکی هم می‌شود. نگاهی به زندگی خصوصی برخی از آن جوان‌ها نشان می‌دهد که روزهای پر از خاطره لانه برای عده‌ای رنگ و بوی عاطفی بیشتری داشته است.
معصومه ابتکار که شناخته‌‌شده‌ترین زن حاضر در جریان تسخیر سفارت بود، یکی از همان کسانی است که همسر آینده‌اش را در همان روزها انتخاب کرد. او با سیدمحمد هاشمی‌اصفهانی که اکنون یکی از مدیران بخش خصوصی  است، ازدواج کرد.

طاهره رضازاده نامزد انتخابات مجلس شد
«طاهره رضازاده» نماینده و عضو فراکسیون زنان مجلس ششم، یکی دیگر از دختران سفارت است که هم‌زمان با یک اقدام انقلابی و رقم‌زدن یک رویداد تاریخی در زندگی شخصی خود نیز فصل نویی را آغاز و با «ابراهیم اصغرزاده» ازدواج کرد. همسرش آن‌روزها سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و حالا یک چهره سیاسی اصلاح‌طلب است.

«زهره سادات‌نظری» نیز همسر شهید رحمان دادمان شد و در گفت‌وگویی با خبرآنلاین، همان‌طور که هم‌سنگری و همراهی با او را مایه افتخار خود دانسته، گفته است:

«در زمان تسخیر لانه جاسوسی هم ایشان و هم من حضور داشتیم. ایشان در شورای مرکزی لانه نقشی استراتژیک داشتند و من به‌عنوان یک دانشجوی معمولی و معتقد به این حرکت انقلابی. حرف و گپ ازدواج ما نیز در همین ایام بود. ١٠ مهر همان سال، خواستگاری ایشان از من بود ٢٧ مهر مراسم عقد و ٢٠ آبان هم آغاز زندگی مشترکمان».

 
فرح جهانگیری و شهید عباس ورامینی.

دکتربهاردهقانی فیروزآبادی و شهید حسین شوریده از دیگر زوج‌های گروگان‌گیری سفارت بودند.

خانم لعیا پورانصاری می گوید: بعد از اینکه جریان لانه تمام شد بچه‌ها که به فکر ازدواج افتادند، دیدند چه بهتر با کسانی ازدواج کنند که هم‌فکر و همراهشان باشند.

لعیا پورانصاری و محمدعلی مصلحی.

لعیاانصاری :من با همسرم در سفارت ارتباط مستقیمی نداشتیم. با اینکه مسئول اسناد بودند و دورادور می‌شناختم، اما در حقیقت بعد از قضیه لانه بود که به هم معرفی شدیم.

ازدواج‌ها بیشتر به‌صورت معرفی بود، مثلا آقای عبدی ازدواج کرده بودند، بعد از طریق همسرشان بچه‌ها به هم معرفی می‌شدند، مثلا خانم عبدی دوست همسر آقای میردامادی بود. بعد این دو نفر را به هم معرفی کردند».
فروز رجایی‌فر یکی دیگر از دختران سفارت است که آن روزها ازدواج کرد و عکسی که از حاشیه عقد او در باغ سفارت موجود است.

حضور دختران دیگری با نام‌های خانوادگی قنبری، میرموسوی، متولیان، مقدم و خانم زندی را به تصویر می‌کشد؛ اخباردقیقی اززندگیشان دردسترس نیست.

هیچ کدام از دانشجویانی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند ابرازپشیمانی نکردند.

«دکتر عبدالحسین روح الامینی»من در هیچ کدام از دانشجویانی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند، هیچ‌گونه ابراز پشیمانی از حرکت خود در آن مقطع زمانی که در این افتخار سهیم بوده‌اند، ندیدم.

ممکن است این روزها افراد بعد از گذشت سی و چند سال مواضع متفاوتی داشته باشند و یا عقایدشان تغییر کرده باشد و در اثر آن، بحث‌های دیگری را مطرح کنند که البته این امر نیز نادر است.

اگر امروز مجمعی گذاشته شده و ۲۰۰ نفر دانشجویی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند، دور هم جمع شوند که البته عده‌ای از آنها در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند و در آن مجمع رأی‌گیری شود که احدی از شما از آنچه انجام داده در تسخیر لانه جاسوسی پشیمان است و اگر همین شرایط امروز ایجاد می‌شد، باز دست به چنین کاری می‌زدید یا نه، پاسخ‌های مشخصی خواهند داد.

اینکه مواضع افراد را در مقطع‌های زمانی متفاوت به هم گره بزنیم، قیاس درستی نیست.

من به عنوان فردی که در معرض و تماس هستم، ندیدم کسی از دانشجویان پیرو خط امام از تسخیر لانه جاسوسی پشیمان باشد. خواسته دانشجویان، استرداد شاه بود. الان از یکی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) سؤال کنید که آیا پشیمان هستید از این خواسته، هیچ‌کس حرف از پشیمانی نمی‌زند.

دکترروح الامینی می گوید:آمریکایی‌ها در داخل سفارت فروشگاهی داشتند که به اندازه چندین ماه و حتی ذخیره سالیانه خوراک و غذا در آن وجود داشت که تمام این مواد غذایی از آمریکا آمده بود. حتی آشپزی که در این ۴۴۴ روز برای آمریکایی‌ها غذا می‌پخت، همان آشپزی بود که قبل از تسخیر لانه، برایشان غذا تهیه می‌کرد..

دکتر عبدالحسین روح الامینی، از دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی۱۲ آبان ۱۳۹۵خبرگزاری مهر

بازدید حضرت آیت الله خامنه‌ای
آقای عزیزجعفری(سردارجعفری) درخاطراتش نوشته است:آمدن حضرت آیت الله خامنه‌ای، امام جمعۀ تهران و نمایندۀ حضرت امام، به لانۀ جاسوسی و حضور ایشان در جمع دانشجویان یکی از وقایع مهم و آرامش بخش دل‌های مضطرب من ودوستانم در آن ایام بود.

آقا، در تإیید حرکت ما و پشتیبانی از آن‌ واقعا سنگ تمام گذاشت. هیچ‌وقت آن لحظۀ تاریخی را فراموش نمی‌کنم. روز دوم یا سوم بعد از اشغال سفارت بود. با چند نفر از بچه‌های داخل یکی از اتاق‌های سفارت مشغول جمع و جور کردن کتاب‌ها بودیم که آقای خامنه‌ای، بدون اعلام قبلی، وارد آنجا شد و خیلی محبت آمیز با ما خوش و بش کرد. بعد از احوال پرسی، رو به جمع گفت: «من فقط آمده‌ام تا به شما جوان‌های عزیز و انقلابی خدا قوت بگویم. دلتان را قرص و محکم کنید و این راه را تا آخر ادامه بدهید.» بعد هم با گروگان‌های آمریکایی ملاقات کرد و خیلی دقیق جویای وضعیت سلامتی و حتی چند و چون خورد و خوراک و ورزش و مطالعۀ آن‌ها شد و تإکید کرد براساس موازین رإفت اسلامی با آن‌ها رفتار کنیم.

توضیحات نگارنده-پیراسته فر:آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی درزمان تصرف لانه جاسوسی درسفرحج بودند.

یکشنبه، ۱۳ آبان ۱۳۵۸مصادف بود با ١٣ ذوالحجه ١٣٩٩. آیت الله خامنه‌ای  بهمراه تعدادی از اعضای شورای انقلاب به حج رفته بودند،خبرلانه جاسوسی رادرپُشت بام هتل محل اقامت(مکه)شنیدند.

روز تسخیر لانه جاسوسی آیت الله خامنه ای کجا بود

آقای خامنه‌ای و هاشمی در پُشت بام هتل بودند که خبر را شنیدند. هاشمی رفسنجانی درخاطزاتش می نویسد: خبر تصرف سفارت آمریکا را شب هنگام در پشت بام محل اقامت‌مان، هنگامی که آماده خواب می‌شدیم، از رادیو شنیدیم. تعجب کردیم!.

وگروگانهاازطریق «حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی‌ها»باامام خمینی مرتبط بودند.

واما آنچه سردارجعفری گفته اند،دیدارآیت الله خامنه ای بعدازمراجعت ازسفرحج بود.

دراین دیدارآیت الله خامنه ای باگروگانها صحبت می کنندازکمبودها وامکانات می پرسد.

متن گفتمان(ویدئو) رااینجانب(نگارنده)به نگارش آورده ام که اهم مطالب به اینصورت بوده است:

این گروگان که به زبان فارسی مسلط است ازآقای خامنه ای به گرمی پذیرایی می کند!(دراتاقش)وامام جمعه تهران میخواهدکه بنشیدپیشش برای ادامه حرف زدن..ومی گوید..ببخشیدکه میوه وشیرینیمان تمام شده،هروقت -دانشجویان-می آوردند.

آیت الله خامنه ای ازایشان ازوضع غذاوبهداشت وحمام ومطالعات می پرسد وآن امریکایی هم ابرازرضایت می کند،تنهامشکلشان را ماندن دراینجا(محبوس بودن درسفارت)می داند ...وبعدمی گوید:من آن دوره۴سال درایران بودم،بمن خیلی خوش گذشت  ودرادامه می گوید:مردم ایران خیلی مهربانندوتعارفی،وقتی مارامی بینندآنقدرمحبت می کنند که هنگام رفتنمان باخوشرویی می گویند»بازم چندروزدیگراینجابمانید»..مردم ایران ماراخیلی دوست دارند ودلشان میخواهدکه بیشترپیششان بمانم..وحتی می می گوید:گاهی آنقدرتعارف می کنند که ماراشرمنده-ناراحت-می کنند!

آیت الله خامنه ای که کاملاً گوش می دادبه حرفهایش،خیلی جدی می شود(تااین لحظه هر۲لبخندبرلب داشتند)می گوید:مردم ایران نمیخواهندشمادراینجابمانید..مردم ایران میخواهندهرچه زودتربروید،ومی گوید:همهین دانشجویانی که اینجاراتسخیرکردند،نمایندگان مردم ایرانند(که ازشماناراضیند،میخواهندشمابروید) وبعدآن امریکایی هم که تاحالا باخنده بلبل زبونی می کرد،خنده برلبانش حذف می شود!وبعدآقای خامنه ای می گوید:دولتان بایدآن مجرم(شاه)راتحویل بدهدتاشماهم آزادشوید وازایشان هم سئوال می کندکه بنظرشما«شاه مجرم نیست،نبایدتحویل دهد؟»که آن گروگان امریکایی تأییدمی کند ودرادامه می گوید:مشکل ماندنمان دراینجاست...+دیداربایکی دیگرازگروگان امریکایی سفارت-لانه جاسوسی/پایان توضیحات نگارنده.

ملاقات ۲همرزم بعداز ۴۰سال

تعریف و تمجیدهای ضرغامی از ابراهیم اصغرزاده/ او مدتی محافظ شخصی آیت‌الله خامنه‌ای بود

دیدار۲فاتح سفارت امریکابا۲تفکر دردفترضرغامی۱۷ مرداد ۱۳۹۸

اولین اطلاعیۀ ما که «ابراهیم اصغر زاده» آن را مقابل دوربین شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی قرائت کرد و خبر آن در رسانه‌های جمعی پخش شد، هم شگفتی و وحشت سیاسیون داخلی طرفدار آمریکا را به دنبال داشت و هم باعث غافلگیری گروه‌های ریز و درشت مدعی مبارزه با امپریالیسم آمریکا شد؛ مثلاَ آقای بازرگان‌ در اولین موضع گیری خودش‌ به صورت آشکار حرکت ما را به شدت تخطئه کرد و گفت: «این‌ها پیرو خط امام نیستند بلکه پیرو خط شیطان‌اند. این‌ها اگر راست می‌گویند چپی نیستند، چرا نرفتند سفارت شوروی را بگیرند؟»

دانشجویان شاخص «فاتح سفارت امریکا»

از آنجا که بچه‌های داخل سفارت از دانشگاه های مختلف تهران بودند، روزهای اول شناخت چندانی از یکدیگر نداشتیم. ولی، به مرور زمان، آشنایی ما باهم افزایش پیدا کرد. تا آنجا که حافظه‌ام یاری می‌دهد نفرات شاخص در جمع دانشجویان حاضر در لانه جاسوسی آمریکا عبارت بودند از حبیب الله بیطرف، ‌ محسن میردامادی، حسین شیخ‌الاسلام، یوسف رضا سیف‌اللهی، ابراهیم اصغرزاده، علیرضا افشار، سید عزت الله ضرغامی، حمید خاکبازان، عباس محمدورامینی، رحمان دادمان، محمود شهبازی دستجردی، مهدی رجب بیگی، حسین علم‌الهدی، محسن وزوایی، علی صبوری، عباس عبدی و از بین خانمها معصومه ابتکار و فروز رجائی فر.

البته لازم است متذکر شوم که ما، بچه‌هایی که با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» دور هم جمع شده‌بودیم، همگی یک طرز تفکر خاص سیاسی نداشتیم. بعضاَ در ارائۀ دیدگاههای سیاسی و حتی عقیدتی خودمان تناقضاتی باهم داشتیم. به همین جهت تصمیم‌گیریهای داخل سفارت به شورایی محول شده بود که افراد شاخص آن عبارت بودند از: حبیب الله بیطرف، ابراهیم اصغر زاده، محسن میردامادی، یوسف رضا سیف‌الهی.

حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی‌ها هم از همان ابتدا در این جمع حضور داشت و بعد از فرونشستن التهابات اولیه، داخل سفارت، اقدام به برگزاری کلاسهای تفسیر قرآن برای دانشجویان می‌کرد.

همچنین ارتباطات گسترده­ قبلی با سپاه پاسداران سبب شد تا اکثر دانشجویان لباس سبز پاسداری را به تن کنند. اکبر رفان که بعدها اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت. «حسین دهقان »مدتی به لبنان رفت و در دهه هشتاد رئیس بنیاد شهید شد. علی­رضا افشار بعدها رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران، فرمانده کل بسیج، و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود. و رضا سیف‌اللهی، که بعدها مسئول اطلاعات سپاه و اولین فرمانده نیروی انتظامی شد، از جمله­ این افراد بودند. احمدرضا کاظمی، پسرعموی شهید احمد کاظمی، علی زحمت کش، محمدرضا خاتمی، و محمد نعیمی‌­پور نیز از جمله پاسداران دهه­ شصت بودند.

شهید حسین علم‌­الهدی، اگر چه مستقیماً در تسخیر لانه­ جاسوسی نقش نداشت، اما همکاری مستقیم او با واحد بررسی و انتشار اسناد سبب شد تا او را نیز دانشجوی پیرو خط امام بخوانند. در ماجرای کاندیداتوری احمد مدنی برای ریاست جمهوری علم‌الهدی، با معرفی آیت الله خامنه ای، به لانه­ جاسوسی مراجعه کرد و با همکاری واحد بررسی اسناد و واحد تبلیغات اسنادِ مربوط به همکاری مدنی با آمریکایی­ها در سطحی وسیع منتشر شد.

به همراه حسین علم‌­الهدی، محمد فاضل، علی حاتمی، و تعدادی دیگر از دانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند. علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت آمریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی، درحالی که به دوربین نگاه می کند، دیده می شود.

در این عملیات حسن سیف از دیگر دانشجویان خط امام نیز مجروح شد؛ ولی به طرز معجزه­ آسایی نجات یافت. سیف، فاتح لانه­ جاسوسی و فرمانده بازی دراز، در عملیات خیبر در سال 62 به شهادت رسید.

محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بود که در لانه مسئولیت اطلاعات – عملیات را بر عهده داشت. وی مسئولیت فرماندهی هدایت شش گردان عملیاتی را طی عملیات بیت‌المقدس (فتح خرمشهر) بر عهده گرفت و در همین عملیات بود که در روز جمعه، 10 اردیبهشت 1361، هنگام هدایت نیروهایش، چند کیلومتر مانده به خرمشهر، به شهادت رسید.
عباس ورامینی نیز یکی دیگر از دانشجویان خط امام بود که مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را بر عهده داشت. ورامینی با یکی از دختران فامیل یکی از دانشجویان پیرو خط امام ازدواج کرد که خطبه­ عقد آنها را امام خمینی (ره) قرائت کرد. ورامینی در سال 61، به فرماندهی ستاد لشکر 27 محمد رسول الله (ص) منصوب شد و سرانجام در 28 آبان 1362، در ارتفاعات کانی مانگا و طی عملیات والفجر 4، به شهادت رسید.

علی صبوری، علی رضا هادی­پور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامی، عبدالرحمن یا علی مدد، حسین بهادری، فضل الله عابدینی، مجید موذن صفایی، جلال شرفی، و تعدادی دیگر از دانشجویان جزء شهدای تسخیرکننده سفارت آمریکا در تهران هستند.

قرارشد«گروگان ها»تحویل شورای انقلاب داده شود

پس از شکست خفت بار آمریکا در طبس(در 5 اردیبهشت سال 1359)، دانشجویان خط امام، که مقاومت گسترده ای برای عدم تحویل گروگان ها به شورای انقلاب داشتند، با همکاری اطلاعات سپاه، به مسئولیت محسن رضایی، تصمیم گرفتند گروگان ها را در چند دسته به شهرهای مختلف اعزام کنند.

دلیل این تصمیم عدم تجمع گروگان ها برای شکست هر گونه عملیات رهایی بود. مشهد، ساری، رشت، یزد، اصفهان، شیراز و چند شهر دیگر مقصد گروه هایی از دانشجویان پیرو خط امام و گروگان ها بود که مخفیانه با لباس های مبدل به این شهرها سفر می کردند.

تابستان۱۳۵۹پایان مأموریت دانشجویان پیروخط امام

در اواسط تابستان۱۳۵۹ فرار ناموفق یکی از گروگان ها و سخت شدن نگهداری از آنها سبب شد تا شورای مرکزی دانشجویان در توافقی با سپاه پاسداران گروگان ها را در اختیار دولت شهید رجایی قرار دهد.

بدین ترتیب گروگان ها به زندان اوین و زندان توحید منتقل شدند تا دانشجویان خط امام، که در مذاکرات الجزایر نیز کنار گذاشته شده بودند.

تکلیف سفارت امریکا

«سفارت امریکا» تامدتی پاتوق بچه های دانشجویان  برای ورزش ودیدارهابود  وبعد درسال ۱۳۶۴باتصمیم دولت موسوی ،تحویل سپاه پاسداران شد. اسناد و مدارک نیز منتشر شد و آنچه منتشر نشده بود در اختیار وزارت تازه تاسیس اطلاعات قرار گرفت.

شهید حسین علم‌­الهدی، اگر چه مستقیماً در تسخیر لانه­ جاسوسی نقش نداشت، اما همکاری مستقیم او با واحد بررسی و انتشار اسناد سبب شد تا او را نیز دانشجوی پیرو خط امام بخوانند/کتاب خاطرات عزیزجعفری.

خلاصه ای اززندگی فاتحان سفارت امریکا

ابراهیم اصغرزاده که زمانی سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و پشت میز قدیمی سفارتخانه می‌نشست و سوالات خبرنگاران را پاسخ می‌داد، ابتدا فرمانده سپاه قزوین شد و بعد به مجلس رفت. اصغرزاده زمانی به شورای شهر راه یافت.

طاهره رضازادهدر جریان تسخیر سفارت آمریکا با ابراهیم اصغرزاده ازدواج کرد.

عزت‌الله ضرغامیهمچون اکثر بچه‌ها به سپاه رفت و بعد هم به ارشاد پیوست و سپس به صداوسیما رفت و از معاونت امور مجلس‌ها به ریاست این سازمان عریض و طویل رسید و مدتی تا پایان ریاستش بر این سازمان نیز باقی نمانده است و این روزها کمتر نقطه مشترکی با تحکیم وحدت دارد.

محمد نعیمی‌پور کارشناس مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف؛ زمانی مجری طرح سد و نیروگاه کارون بود و زمانی دیگر مدیر مطالعات مرکز تحقیقات استراتژیک شد و در دوران اصلاحات به عنوان کاندیدای جبهه مشارکت اسلامی از سوی مردم به نمایندگی در مجلس ششم راه یافت و سپس روزنامه یاس نو را راه‌اندازی کرد که البته عمر آن دیر نپایید و توقیف شد.

محسن امین‌زاده ابتدا به وزارت ارشاد رفت و بعد راهی وزارت خارجه شد و به معاونت این وزارتخانه رسید. امین‌زاده از اعضای موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی بود که البته پس از حوادثسال ۸۸ به زندان رفت.

معصومه ابتکار یا «خواهر مری» گروگان‌ها، رشته دانشگاهی‌اش را عوض کرد و علوم آزمایشگاهی و ایمنی‌شناسی خواند و زمانی هم سردبیر کیهان انگلیسی شد و هم در دولت اصلاحات و هم در دولت یازدهم، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و معاون رئیس جمهور در این زمینه شد.

عباس عبدی راه دور و درازی را پیمود و ابتدا به شیراز رفت تا در شهر همسرش باشد، آنجا به هیات ۷ نفره رفت و دبیر ستاد شد و بعد هم به قسمت اطلاعات خارجی دفتر اطلاعاتی و تحقیقاتی نخست‌وزیری رفت و وزارت اطلاعات را هم بدون استعفا ترک کرد و یکراست به عنوان مسئول دفتر پژوهش‌های اجتماعی معاونت سیاسی دادستان کل کشور منصوب شد. سال ۵۸ عبدی سنگ بنای اتحادیه انجمن‌های دانشگاه‌های سراسر کشور یا تحکیم وحدت کنونی را بنا نهاد. نامی که به گفته خودش از زبان امام خمینی شنیده بود: «بروید تحکیم وحدت کنید.» وقتی هم که آیت‌الله موسوی خوئینی‌ها از دادستانی به مرکز تحقیقات آمد عباس عبدی را هم با خود آورد و مسئولیت فرهنگی تحقیقات استراتژیک را در قالب معاونت به او سپرد. زمانی بعد که اصلاح‌طلبان همه تریبون‌های خود را یکی یکی از دست می‌دادند، از روزنامه سلام سر درآورد و مشغول به تئوری‌پردازی اصلاحات شد. عضو شورای مرکزی مشارکت سال ۷۷ به دیدار «باری روزن » رفت تا در کنار گروگان سابقش بنشید.

رضا سیف‌اللهی ابتدا به سپاه رفت و سپاه پاسداران اصفهان را با دوستان خود تاسیس کرد و پس از آن به عنوان مسئول اطلاعات کل سپاه منصوب شد و سپس به عنوان رئیس ستاد مرکزی سپاه منصوب شد. سیف‌اللهی تا فرماندهی کل نیروی انتظامی از سال‌های ۷۱ تا ۷۵ نیز پیش رفت و مدتی بعد هم معاون امنیت داخلی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد و اینک در مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول فعالیت است.

محسن میردامادی ابتدا مسئول روابط بین‌المللی سپاه شد و بعد استاندار خوزستان شد و سپس به مجلس ششم راه یافت و بعد هم مثل عبدی و نعیمی‌پور و… به مرکز تحقیقات رفت و در دهه هفتاد به دنبال تحصیل علم روانه انگلستان شد و با دکترای علوم سیاسی بازگشت و پس از سال ۸۸ به زندان رفت.

علی‌اکبر زحمتکش مسئول عملیات تسخیر و حفاظت از گروگان‌ها تنها فردی بود که در دادگاه‌های آمریکا به خاطر بازداشتن یکی از گروگان‌ها از نابود کردن اسناد تحت پیگرد قرار گرفت. زحمتکش بعدها به وزارت نیرو پیوست. در سال‌های بعد همچنان اسناد را دنبال می‌کرد و مدتی هم به خاطر شکایت از شهردار بیرجند برای بر حیف و میل نمودن وجوه شهرداری معروف شده بود.

رحیم باطنی خیلی در نگاه داشتن احساساتش موفق نبود و به خاطر اسناد که می‌گفتند مربوط به ارتباط ناصر میناچی وزیر ارشاد دولت موقت با سفارت امریکا است، رحیم باطنی نتوانست بر احساساتش غلبه کند و سخنان تندی علیه نهضت آزادی بیان کرد. باطنی که نماینده دانشجویان دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در شورای مرکزی بود، بعدها معاون جهاد دانشگاهی کشور شد و مدتی هم به وزارت نیرو رفت.

حبیب‌الله بی‌طرف ابتدا به سپاه رفت و بعد هم به جهاد پیوست و مرکز تحقیقات جهاد کشاروزی را از خود به یادگار گذاشت و آن را تاسیس کرد و در زمان موسوی، استاندار یزد شد و در زمان خاتمی هم به وزارت نیرو رفت و وزیر آن شد.

محمد علی جعفری یا عزیز جعفری متولد یزد در دانشکده معماری دانشگاه تهران تحصیل کرد و به سپاه پیوست و بزودی با فراگیری فنون رزمی، اولین گردان زرهی سپاه را ایجاد کرد. فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف در دوران جنگ و فرماندهی نیروی زمینی سپاه به مدت ۱۳ سال و ۵ سال فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران از جمله مسئولیت‌های عزیز جعفری بود. وی در زمستان ۸۶ با حکم فرماندهی کل قوا، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.

اکبر رفان اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت. حسین دهقان مدتی به لبنان رفت و در دهه ۸۰ رئیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی شد.

علیرضا افشار دوره‌ای به عنوان رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران انتخاب شد و بعد از آن فرمانده کل بسیج و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود.

علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت امریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی در حالی که به دوربین نگاه می‌کند، دیده می‌شود.

حسین سیف از دیگر دانشجویان خط امام مجروح شد ولی به طرز معجزه‌آسایی نجات یافت. سیف فاتح لانه، فرمانده بازی دراز در عملیات خیبر در سال ۶۳ به شهادت رسید.

مهدی رجب‌بیگی مسئولیت قرائت بیانیه‌‌ها را برعهده داشت. رجب‌بیگی که قلم و بیان رسایی داشت، از سال‌ها قبل با انتشار نشریه طنز «جیغ و داد» را به همراه اسرافیلیان منتشر می‌کرد. رجب بیگی در مهر ۶۰ به دست منافقین در خیابان‌های تهران به شهادت رسید.

حاتم قادری و جواد مظفر دو دانشجوی دانشگاه ملی با بیان اینکه هرچند تسخیر، یک حرکت ضد‌امپریالیستی است، اما این راه مبارزه با امپریالیسم نیست! از لانه خارج شدند.

تقی محمدی همان روزهای اول، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت امریکا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد. محمدی که از نزدیکان بهزاد نبوی و خسرو تهرانی بود، بعدها به اطلاعات نخست‌وزیری رفت و پس از انفجار هشت شهریور به سفارت ایران در افغانستان فرستاده شد، اما اسدالله لاجوردی به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخست‌وزیری، او را از کابل فراخواند و بازداشت کرد. تقی محمدی که در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود، به طرز مشکوکی ساعاتی بعد با کمربند خودکشی کرد. کارشناسان امنیتی دادستانی انقلاب معتقد بودند که این‌گونه خودکشی با توجه به اینکه تقی محمدی بر روی رگ‌های گردنش چوب کبریت گذاشته بود، امکان ندارد و اشخاص دیگری احتمالاً او را کشته‌اند و بعد حلق‌آویزش کرده‌اند.

عباس زری‌باف از ابتدای سال ۵۸ وارد سازمان مجاهدین خلق شده بود وارد بخش اطلاعات شد و در سال ۶۰ به زندگی مخفی روی آورد و در سال ۶۱ از ایران خارج شد. زری‌باف در چهارمین روز عملیات مرصاد به هلاکت رسید.

خانم فیروزآبادی همسر شهید شوریده و استاد مکانیک دانشگاه شریف.

دکتر محمدحسین صادقی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر عبدالحسین روح‌الامینی استاد داروسازی دانشگاه تهران و محمدهاشم پوریزدان‌‌پرست، استاد اقتصاد دانشگاه شیراز از چهره‌هایی بودند که تدریس در دانشگاه را به فعالیت‌های دیگر ترجیح دادند.

محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه شریف، مسئولیت اطلاعات - عملیات را برعهده داشت. زودتر از آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ وزوایی به جبهه غرب رفت و فرماندهی گردانی با کار ویژه عملیات پارتیزانی را برعهده گرفت. او در عملیات فتح بلندی‌های بازی دراز فرمانده بود و در این عملیات مجروح شد. در آذر ۱۳۶۰ او فرمانده گردان حبیب‌بن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمدرسول‌الله(ص) شد که در عملیات فتح‌المبین این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا او فرمانده این تیپ شد و در فروردین ۶۱ با همین تیپ وارد عملیات بیت‌المقدس(فتح خرمشهر) شد و در این عملیات بود که در ۲۲ اردیبهشت هنگام هدایت نیروهایش چند کیلومتر مانده به خرمشهر به شهادت رسید.

عباس ورامینی مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را برعهده داشت. ورامینی همانند تعدادی دیگر از دانشجویان در سال ۵۸ با یکی از دختران دانشجوی پیرو خط امام ازدواج کرد و خطبه عقد او را امام خمینی(ره) قرائت کرد. ورامینی در سال ۶۱ با حکم احمد متوسلیان به فرماندهی ستاد لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) منصوب شد. مسئولیت سپاه ۱۱ قدر و قرارگاه نجف اشرف از دیگر مسئولیت‌های او بود. ورامینی سرانجام در ۲۸ آبان ۶۲ در ارتفاعات کانی‌مانگا و در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید.

محمدرضا خاتمی (برادررئیس جمهور )در میان دانشجویان تسخیرکننده حضور داشته است. خاتمی در مجلس ششم حضور داشت و به نائب رئیسی مجلس رسید و این روزها گه گاه مصاحبه‌ای می کند و فعالیت سیاسی خاصی ندارد.

محمد فاضل، علی صبوری، علی‌رضا هادی‌پور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامیفرمانده سپاه سوسنگرد در ابتدای جنگ، عبدالرحمن یاعلی مدد، حسین بهادری، فضل‌الله عابدینی، حمید صفایی، جلال شرفی، رحمتی، رحمان دادمان (وزیر راه و ترابری که در حادثه هواپیما به شهادت رسید) ازدانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند.

نسل لانه جز این افراد چهره‌های سرشناس دیگری همچون سیدمحمد هاشمی اصفهانی، شمس‌الدین وهابی، وفا تابش، حسین شیخ‌الاسلام و فروز رجایی‌فر، کمال تبریزی، احمدرضا کاظمی پسرعموی شهید احمد کاظمی، مهاجر، محمد مهدی، حسین شریف‌زادگان، محمدرضا بهزادیان‌نژاد را نیز داشت که هرکدام جدا از دیگری و با تفکری مستقل به فعالیت‌های خود ادامه می دهند.