داروی«توسیلیزومب» نام تجاری اکتمرا (Actemra)یک داروی درمان روماتیسم بوده ،اما دردرمان «بیماری کرونا»نیزمؤثراست در چین و ایتالیا استفاده شده و اکنون در« اصفهان»مرحله «پایلوت» است.
«اکتمرا» که محصول کشورسوئیس است ،درشرکت دارویی «سیناژن» درحال تولیداست...درادامه دیدگاه وزارت بهداشت(اولین کیس ترایال داروی بیوسیمیلار ایرانی توسیلیزومب بوده و علائم بیماری در ۴۸ ساعت پس از تجویز آن تخفیف نسبی یافته است، اما هنوز برای قضاوت و ارزیابی در این زمینه زود است)
همچنین توضیحات دکترطباطبایی(رئیس بیمارستان حضرت عیسی بن مریم اصفهان) ومدیرعامل سیناژن راخواهیدخواند.
«شرکت دارویی آریوژن فارمد» وابسته به «سیناژن»است.
شرکت دارویی« رُش»(Roche )سوئیس باشرکت دارویی «زهراوی» ایران قراردادهمکاری دارد.
«توسیلیزومب»(tocilizumab ) با نام تجاری اکتمرا (تولید شرکت رُش سوییس) که نتایج مثبتی در کنترل کرونا داشته در شرکت آریوژن فارمد وابسته به سیناژن داخلی سازی و تولید شده است.
دکترطباطبایی گفت: این دارو پیش از این نیز در بازار موجود بود و در خصوص تقویت سیستم ایمنی بدن توسط پزشکان تجویز میشد. ما با توجه به مقالات که به خصوص در کشور چین وجود داشت برای اولین بار این دارو را در خصوص بیماران کرونا تجویز کردیم و جواب گرفتیم.
دکترطباطبایی(رئیس بیمارستان عیسیبنمریم اصفهان) در خصوص تعداد بیمارهایی که این دارو برای آنها تجویز شده است، افزود: ما این دارو را صرفاً بر روی یک بیمار تست کردیم و در حال انتظار هستیم که ببینیم وضعیت این بیمار چه خواهد شد.
پس از تجویز ۲ دوز تب بیمار قطع شده و اکسیژن خون از ۷۰ به ۹۰ رسید. البته نتیجه نهایی طی روزهای آتی مشخص خواهد شد و تیم درمانی به فعالیت خود ادامه میدهد.
این داروی گران قیمت محصول شرکت سوییسی «رُش» است اما تولید داخل آن نیز در« شرکت سیناژن» انجام شده است.
مدیرعامل شرکت دارویی سیناژن: «اکتمرا » تنظیمکننده و تقویتکننده سیستم ایمنی بدن محسوب میشود.
بازدید وزیربهداشت(دکترهاشمی)ازشرکت سیناژن
خانم دکتر هاله حامدیفر(مدیرعامل سیناژن) درباره داروی توسیلیزومب با نام تجاری اکتمرا می گوید:
داروی توسیلیزومب تولیدی« شرکت آریوژن فارمد »به منظور اجرای مطالعه بالینی در ارتباط با افراد مبتلا به کووید۱۹ در اختیار سیستم تحقیقاتی بالینی کشور قرار گرفته است. این مطالعه بالینی با همکاری معاونت درمان و معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت در چندین مرکز در سطح کشور انجام خواهد شد.
لازم به ذکر است تا صدور تاییدیه نهایی توسط سازمان غذا و دارو، توزیع داروی توسیلیزومب شرکت آریوژن محدود به مطالعات بالینی مراکز تعیین شده توسط وزارت بهداشت خواهد بود.
مسئولین دارویی کشورقطر-بازدیداز شرکت سیناژن
دکترحامدی فرگفت:کلیه داروها به دلیل شرایط بحرانی تحویل شده و هیچ دارویی در شرکت تولید کننده و شرکت های پخش موجود نمی باشد.
توسیلیزومب با نام تجاری اکتمرا (تولید شرکت رُش سوییس) که نتایج مثبتی در کنترل کرونا داشته در شرکت آریوژن فارمد وابسته به سیناژن داخلی سازی و تولید شده است.
همچنین در ایتالیا برای دو بیمار در بیمارستان «کولی» در ناپل که به شدت از عفونت ریه ناشی از کووید-۱۹ رنج میبردند، داروی اکتمرا تجویز شد.
بازدیدسفیربلژیک وهمراهان ازشرکت سیناژن
این دارو که نوعی تنظیمکننده و تقویتکننده سیستم ایمنی بدن محسوب میشود، در ۲۴ ساعت پس از مصرف، باعث بهبود چشمگیر وضعیت یک بیمار شد و تاثیرات کمتری نیز روی بیمار دیگر داشت.
دکترحامدی فرگفت:چین استفاده از داروی اکتمرا که توسط شرکت داروسازی «رُش» سوئیس توسعه پیدا کرده را برای بیماران مبتلا به ویروس کرونا تایید کرده است. چین باور دارد که برخی داروهای قدیمی میتوانند سندرم آزادسازی سیتوکین (CRS) یا طوفانهای سیتوکینی را متوقف کنند.
واکنش بیش از حد سیستم ایمنی یکی از عوامل اصلی مرگ و میر برخی از بیماران مبتلا به ویروس کرونا گزارش شده است.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:اطلاعات تکمیلی خانم دکترحامدی فردررابطه باداروی «اکتمرا»:
سایت دیجیاتو می نویسد:داروی اکتمرا سال ۲۰۱۰میلادی(۱۳۸۸شمسی) در آمریکا به عنوان دارویی برای درمان روماتیسم مفصلی (RA) و مهار سطح بالای پروتئین اینترلوکین ۶ (IL-۶) که باعث ایجاد بیماری های التهابی می شود، مورد تایید قرار گرفت.
کمیسیون بهداشت ملی چین اخیراً در دستورالعمل های درمانی اعلام کرد که امکان استفاده از اکتمرا برای بیماران مبتلا به کرونا با آسیب شدید ریه و همچنین سطح بالای IL-۶ وجود دارد.
محققان چینی در یک تحقیق دیگر، در حال انجام آزمایش های بالینی این دارو هستند که انتظار می رود شامل ۱۸۸ بیمار مبتلا به کرونا شود و تا۱۰ می۲۰۲۰( ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹)به طول بینجامد.
شرکت سوئیسی روش در ماه فوریه۲۰۲۰ (بهمن ۱۳۹۸)محموله دارویی اکتمرا به ارزش ۲,۰۲ میلیون دلار را اهدا کرد تا کارآمدی و ایمنی آن برای بیماران مبتلا به ویروس کرونا با CRS مورد بررسی قرار بگیرد. در حال حاضر اطلاعاتی از آزمایش های بالینی این دارو منتشر نشده است.
توسیلیزومب یا Tocilizumab با نام تجاری آکترما که با نام «آتلیزومب» هم شناخته میشود،
دراطلاعات دتخصصی داروی توسیلیزومب(Tocilizumab)بانام تجاری(اکتمرا)با نام «آتلیزومب» هم شناخته میشود نوشته اند: این دارو در درمان التهابات شدید ریه ناشی از ویروس کرونا کووید ۱۹ موثر است و در طی چند ساعت پس از تزریق اثرات درمانی این دارو آشکار می شود.
شرکت دارویی روش(Roche ) سوئیس درایران هم فعال است
اخیراً با «شرکت داروسازی زهراوی ایران »تفاهم نامه همکاری مشترک امضاکرده اند.
عقد تفاهم نامه همکاری مشترک بین شرکت داروسازی زهراوی ایران و شرکت Roche سوئیس
همکاری دارویی ایران وسوئیس
در مراسمی با حضور مارکوس لایتنر سفیر سوییس در ایران، محمدرضا شانهساز رئیس سازمان غذا و دارو، فرید بیدگلی مدیرعامل شرکت رش پارس (Roche)، پویا فرهت مدیرعامل شرکت تیپیکو، بهزاد محیط مافی مدیرعامل شرکت داروسازی زهراوی و جمعی از مدیران و کارکنان این شرکت، شرکت دارویی «رش» کشور سوئیس، با عقد تفاهمنامه با شرکت داروسازی زهراوی تبریز در زمینه تولید داروهای سرطانی همکاری میکند.
دکترفرید بیدگلی مدیرعامل شرکت رش پارس (Roche) گفت:خوشبختانه شرکت داروسازی زهراوی در تبریز وجود دارد که تمام شرایط لازم برای همکاری با ما را دارا است.
زلودا وای پی (api) دو داروی مهمی است که از این پس در تبریز تولید خواهد شد.
«دکتر بهزاد محیط مافی» مدیرعامل شرکت داروسازی زهراویگفت:شرکت زهراوی از سال ۲۰۰۲ با شرکت رش همکاری داشته،این شرکت در طول این دوران بارها حسن نیت خود را به ما ثابت کرده و در تحریمهای مختلف علیه کشورمان از ادامه همکاری با ایران صرف نظر نکرده است.
«دکترمحمدرضا شانهساز» رئیس سازمان غذا و دارو گفت:درصددصادرات این داروهاهستیم./منبع:گسترش نیوزخرداد ۱۳۹۸
***
«اکتمرا»یک داروی مؤثر در درمان روماتیسم، باعث کاهش علائم بیماری کووید ۱۹ در شهرهایی از ایتالیا و چین و اکنون در اصفهان شده است.
امین رضا طباطبایی، رئیس بیمارستان عیسیبنمریم اصفهان از تأثیر داروی اکتمرا (Actemra) که برای درمان روماتیسم به کار میرود و نوعی تنظیمکنندهی سیستم ایمنی بدن است، برای کاهش علائم حاد بیماری کووید ۱۹ روی یک بیمار اصفهانی خبر داد. وی گفت این بیمار که در شرایط بسیار وخیم قرار داشت و از او تقریبا قطع امید شده بود، حال و پس از ۴۸ ساعت بهبود نسبی پیدا کرده است. طباطبایی درمورد داروی اکتمرا گفت:
رئیس بیمارستان عیسیبنمریم اصفهان در خصوص تعداد بیمارهایی که این دارو برای آنها تجویز شده است، افزود: «ما این دارو را صرفاً روی یک بیمار تست کردیم و در حال انتظار هستیم که ببینیم وضعیت این بیمار چه خواهد شد.»
مهرداد صلاحی، معاون درمان بیمارستان عیسیبنمریم نیز دربارهی این دارو گفت:
صلاحی خاطرنشان کرد: «عیب داروی اکتمرا این است که تمام سیستمهای التهابی بدن را مهار میکند؛ بنابراین ممکن است توان کنترل بیماری ریه را داشته باشد، اما بدن را مستعد ابتلا به سایر عفونتهای باکتریایی کند.»/پارسنه
فارس ( ۲۱ اسفند ۱۳۹۸)نوشت: رئیس بیمارستان عیسیبنمریم اصفهان گفت: یکی از بیماران کرونایی پیش از تجویز داروی اکتمرا وضعیت بسیار وخیم و ناامیدکنندهای داشت اما پس از تجویز دارو روند درمانی او به خوبی طی شد و اکنون وضعیت بیمار در حالت خوبی قرار دارد.
امین رضا طباطبایی پیرامون تست دارو اکتمرا بر روی بیمار مبتلا به ویروس کرونا اظهار داشت: این دارو برای یک بیمار بدحال توسط یکی از متخصصین بیمارستان تجویز شد؛ دارو بر روی این بیمار نتیجه خوبی داشت اما در بحث پزشکی نمیشود محکم اعلام کرد که این دارو برای تمام بیماران نتیجه بخش است.
رئیس بیمارستان عیسیبنمریم اصفهان در خصوص روند تجویز این دارو در اصفهان ادامه داد: یکی از همکاران متخصص ما با تکیه بر مقالات موجود از کشور چین درخواست تزریق این دارو را داشت، ما نیز این دارو تهیه کردیم و خداراشکر روند طول درمان بر روی بیمار به خوبی طی شد.
وی در خصوص وضعیت بیمار ادامه داد: این بیمار پیش از تجویز این دارو وضعیت بسیار وخیم و ناامید کننده داشت اما پس از تجویز دارو روند درمانی او به خوبی طی شد و اکنون وضعیت بیمار در حالت خوبی قرار دارد.
طباطبایی تصریح کرد: این دارو پیش از این نیز در بازار موجود بود و در خصوص تقویت سیستم ایمنی بدن توسط پزشکان تجویز میشد، ما با توجه به مقالات که به خصوص در کشور چین وجود داشت برای اولین بار این دارو را در خصوص بیماران کرونا تجویز کردیم و جواب گرفتیم، این دارو بر روی هر بیماری قابل استفاده نیست و با توجه به وضعیت بیمار تجویز میشود.
رئیس بیمارستان عیسیبنمریم اصفهان در خصوص تعداد بیمارهای که این دارو برای آنها تجویز شده است، افزود: ما این دارو را صرفاً بر روی یک بیمار تست کردم و در حال انتظار هستیم که ببینیم وضعیت این بیمار چه خواهد شد.
وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درباره دارویاکتمرا (Actemra)
بهبود نسبی حاصل شده ،اما هنوز برای قضاوت و ارزیابی در این زمینه زود است
دکتر کیانوش جهانپور در گفت و گو با ایسنا(۲۱ اسفند ۱۳۹۸) در پاسخ به برخی مطالب منتشر شده در فضای مجازی مبنی بر تجویز نوعی داروی تنظیمکننده سیستم ایمنی بدن به نام«اکتمرا» در بیماران مبتلا به کرونا در یکی از بیمارستانهای اصفهان و بهبودی نسبی علائم بیمار در گرافیهای انجام شده، با تایید این موضوع گفت: این مورد اولین کیس ترایال داروی بیوسیمیلار ایرانی توسیلیزومب بوده و علائم بیماری در ۴۸ ساعت پس از تجویز آن تخفیف نسبی یافته است، اما هنوز برای قضاوت و ارزیابی در این زمینه زود است.
سخنگوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در توضیح بیشتر با بیان اینکه این دارو ظرف 24 ساعت پس از تزریق اولیه پاسخ نسبی نشان داده و اکسیژناسیون بیمار و نمای گرافی ریه فعلا بهتر شده است اما همچنان بیمار اینتوبه است، اضافه کرد: طی امروز و روزهای آینده نیز این ترایال در موارد دیگری از بیماران با تشخیص پزشکان معالج ادامه خواهد داشت و اگر اثربخشی نسبی در موارد داشته باشد قاعدتاً وارد فهرست دارویی کشور نیز خواهد شد و گزارش های موردی در چین نیز از سودمندی نسبی آن در برخی موارد شدید ابتلا به کووید۱۹ حکایت دارد.
جهانپور تاکید کرد: البته تولید انبوه این دارو با توجه به بومی شدن فناوری طی حدود سه هفته میتواند وارد بازار کشور شود.
وی در عین حال با تاکید بر اینکه این دارو قاعدتا کاربرد عام در درمان کرونا ندارد، اظهار کرد: تنها به شرط اثربخشی برای مراحل پایانی بیمارانی که در CRS هستند و البته با لحاظ برخی شرایط قابل تجویز است.
سخنگوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی همچنین گفت: همزمان سودمندی احتمالی دو داروی بیوسیمیلار دیگر که تولید داخلی هستند نیز مطرح است. این داروها شامل اینترفرون آلفا و اینترفرون بتا است که در فهرست دارویی کشور هستند و پیش ازین نیز استفاده می شده اند. دو داروی اول در فهرست دارویی کشور وجود داشته و چند تولیدکننده داخلی هم دارند. اما داروی توسیلیزومب هنوز در فهرست رسمی دارویی کشور نیست و نیاز به بررسی بیشتری دارد که مطالعات اثربخشی در این زمینه آغاز شده است./۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ایسنا
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع مأخوذه،اصلاحاتی انجام گرفته است+تصاویر
چراباتوجه به دیپوی واکسن درانبارها،دنبال تولیدات واکس جدیدهستیم؟...ممکن است ازلیست کشورهای تولیدکننده واکسن کروناحذف شویم.
دولت «ریسک تولید واکسن ایرانی» را بپذیرد،نباید ریسک را به« واکسنساز» تحمیل کرد.
۵۰ میلیون دُز واکسن کرونا در انبارهادپوشده اند تقاضایی برای واکسن وجود ندارد/افغانستان واکسنهایمان را مجانی میخواهد.
«سرنوشت واکسن های کرونای ایرانی»واکسن اسپایکوژن، کووپارس، نورا، فخرا و...
سال گذشته بحث کمبود واکسن کرونا بود و امسال بحث سر فروش واکسنها ، داخل انبارها ۵۰ میلیون دز واکسن «دِپو» داریم و اکنون نگرانی این است که داردتاریخ مصرفشان می گذرد،الان در عراق هم واکسنهایشان را منهدم کردند.
عضو کمیته ملی واکسیناسیون کرونا با اشاره به کاهش تقاضای جهانی واکسن کرونا، این موضوع را چالش این روزهای عرصه واکسنسازی خواند و درباره سرنوشت واکسنهای ایرانی، گفت: اینکه «ادامه تولید واکسنهای ایرانی به چه صورت باشد یک تصمیم سیاسی(حاکمیتی) است»اما نباید ریسک را به واکسنساز تحمیل کرد؛ بلکه مانند سایر کشورها باید ریسک را به سمت دولت برد و لازم است واکسنسازها حفظ شوند.
مصاحبه ایسنا با«دکتر مصطفی قانعی» درباره آخرین اخبار واکسنهای ایرانی کرونا، گفت: خوشبختانه اکنون قرارداد واکسنهای تولید شده بسته شده است و بخشی از آنها مانند واکسن اسپایکوژن، کووپارس، نورا، فخرا و... توسط سازمان غذا و دارو یا هیئت امنای ارزی خریداری شده است. این واکسنها اکنون در انبار موجود هستند. آمار دقیقی ندارم اما تصور میکنم هر واکسنی حداقل یک تا ۵ میلیون دز قرارداد خرید داشته است که پول آن باید به شکل کافی پرداخت شود.
۲ واکسن جدید در آستانه ورود به مطالعه بالینی
«دکتر قانعی» در پاسخ به ایسنا درباره واکسن MRNA «شرکت رناپ» نیز بیان کرد:
این واکسن هنوز نتوانسته است آخرین مجوزهایش را برای ورود به فاز بالینی اخذ کند. مشکلاتی اداری دارد که باید کمک کنیم رفع شود.
«دکترمصطفی قانعی» درباره واکسن« آدنوویروسی پاستور» نیز بیان کرد: این واکسن مرحله پیشبالینی را طی کرده است و باید مجوز ورود به کارآزمایی بالینی را بگیرد.
«دکتر مصطفی قانعی» با اشاره به اهمیت کامل بودن سبد واکسیناسیون ایران، تصریح کرد: باید همه انواع واکسن در سبد واکسیناسیون ما اعم از «واکسن با ساختار ویروس کشته شده و پروتئینی» وجود داشته باشد.
روسیه ازخرید واکسن«اسپوتنیک»تحت لیسانس خودش که درایران تولیدشده، امتناع می کند.
«واکسن اسپوتنیک» نیز تحت لیسانس «روسیه» در ایران تولید شده است که مباحثی در مورد بازار مصرف آن وجود دارد. خودشان اعلام کردند که تولید صورت گرفته و منتظر خرید واکسن هستند اما بحث این است که «اگر خرید(واکسن اسپوتنیک) هم انجام شود، با توجه به میزان واکسیناسیون صورت گرفته در کشور، در مصرف آن مشکل خواهیم داشت».
دپوی ۵۰ میلیون دُز واکسن در انبارها
قانعی تاکید کرد: با این اوصاف ما وضعیت خوبی داریم و کل نیاز داخل به واکسن در حال تامین شدن است و خوشبختانه مشکلی با تامین واکسن نداریم.
عضو کمیته ملی واکسیناسیون کرونا یک دلداری هم داد:کُلِ دنیا«مصرف واکسن»کاهش یافته
دکترقانعی گفت:البته به طور کلی در دنیا و ایران مصرف واکسن کاهش یافته است که این چالش امروز ما است.
وی افزود: سال گذشته بحث سرِ نبود واکسن بود و امسال بحث سر فروش واکسنها است. داخل انبارها ۵۰ میلیون دز واکسن (ایرانی و خارجی) دپو داریم و اکنون موضوع مهم این است که چگونه واکسنسازها را حمایت کنیم تا از دور خارج نشوند.
ادامه تولید واکسنهای ایرانی چگونه خواهد بود؟
دکترقانعی ادامه داد: اینکه ادامه تولید واکسنهای ایرانی به چه صورت باشد یک تصمیم سیاسی است، نباید ریسک را به واکسنساز تحمیل کرد؛ بلکه مانند سایر کشورها باید ریسک را به سمت دولت برد؛ بنابراین لازم است واکسنسازها حفظ شوند چون ما نمیدانیم «موتاسیون»(mutation)جهش-سویه- بعدی ویروس به چه صورت خواهد بود و چقدر طول میکشد.
واکسنسازها نباید از دور خارج شوند که اگر این اتفاق رخ دهد دوباره باید به واردات روی بیاوریم.
عضو کمیته ملی واکسیناسیون کرونا گفت:علیرغم کاهش مصرف واکسن در سطح جهانی و همچنین ایران، اما «تولید واکسنها باید تا حدی که شرکتها از هم نپاشد، ادامه داشته باشد»
دولت «ریسک تولید واکسن» را بپذیرد
عضو کمیته ملی واکسیناسیون کرونا، مجددا تاکید کرد: در این میان یک ریسک وجود دارد که نباید به واکسنساز تحمیل شود. در مدل تجاری یک زمان محصول برای بازار تولید میشود که پیشبینی آن با خود شرکت است، اما وقتی کسی برای دولت دست به تولید میزند، خود دولت باید ریسک آن را بپذیرد و هیچ راهی جز این کار نیست.
«تاریخ انقضای واکسن کرونا یک ساله است»
وی با اشاره به ذخیره ۵۰ میلیون دزی واکسن در انبارهای کشور، اظهار کرد: برخی واکسنهای خارجی خریداری شده به دلیل عدم استقبال از تزریق دز سوم، در حال نزدیک شدن به تاریخ انقضای خود هستند.
دکترقانعی گفت:تاریخ انقضای واکسن های کرونا معمولا یک ساله است.
تزریق «دُز سوم» را جدی بگیرید
قانعی در عین حال با تاکید بر لزوم تکمیل روند واکسیناسیون و مراجعه مردم در این زمینه، افزود: تزریق دز سوم به جمعیت باید جدی گرفته شود؛ چون این موضوع به اثبات رسیده است که تزریق ۳ دز واکسن، بستری و مرگ ناشی از کرونا را کاهش میدهد و این امر باید جدی گرفته شود.
یک راه حل:برای نجات داروهای دپوشده!تزریق دز چهارم
عضو کمیته ملی واکسیناسیون کرونا در پاسخ به ایسنا درباره صادرات واکسنهای ایرانی، به کاهش تقاضای جهانی واکسن کرونا اشاره کرد و گفت: الان در عراق هم واکسنهایشان را منهدم کردند، افغانستان هم به شکل «هِبه»(مجانی) واکسن ایران را میخواهد و... در کل باید تقاضایی برای واکسن وجود داشته باشد(تقاضانیست).
تزریق دز چهارم نیز مصوب شد که به کادر درمان و افراد بالای ۸۰ سال یا افراد دچار ضعف سیستم ایمنی تزریق شود.
باتوجه به دپوی واکسن ها،تولیدات جدیدچرا؟
ایسنا:با توجه به کاهش تقاضای واکسن و موجود بودن حدود ۵۰ میلیون دز واکسن در انبارها باز هم نیاز است واکسنهای جدید ایرانی که در پلتفرمهای دیگر کار کردهاند و هنوز به مطالعات بالینی نرسیدهاند، کار را ادامه داده و ساخته و تولید شوند؟
دکتر مصطفی قانعی پاسخ داد: به هر حال باید روی محصولات دیگر هم تمرکز کنیم.
وی گفت:مهم دستاوردها در پلتفرمهای ساخت واکسن و دارو است؛ چراکه پس از آنکه این شرکتها تولید کننده محسوب شدند میتوانیم به سراغ تولید سایر داروها و واکسنها با این پلتفرمها برویم.(درغیراینصورت-ایران- ازلیست کشورهای تولیدکننده واکسن حذف می شود)
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این گزارش،خبرگزاری ایسنا، سهشنبه(۶ اردیبهشت ۱۴۰۱)است وبااصلاحات ،انتخاب تیتروپیش درآمد.
«دکترمصطفی قانعی» متولد ۱۳۴۱ فوق تخصص ریه ،محقق ایرانی، جزو فهرست یکدرصد دانشمندان برتر جهان در سال ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ بوده است.
وی« رئیس کمیته علمی ستاد ملی مقابله با بیماری کرونا»دردولت روحانی بود.
مدعیانی که خودرا «امام زمان» ویا« پیامیر» معرفی کردند.
«امام زمان» هایی که درقم، خوزستان،فارس وترکیه وافغانستان،عربستان،عراق،یمن،مصروتونس،فلسطین،الجزائر،سوریه ، بازداشت شدند رادرادامه خواهیدخواند+زنی در«قم» ادعاکرد : «همسرامام زمان هستم».یک نفرهم مدعی رسالت «پیامبری »درقم شد،سال۱۳۹۲درشهرقم درطول یک ماه، ۲۰نفرمدعی امام زمانی بودند+امام زمانی که درقم اعدام شد.
یک کاندیدای مجلس عراق(ناصریه)بهار۱۳۹۷درزمان فعالیتهای انتخاباتی-ادعای نبوت کردوبازداشت شد،دیدنی است.
امام زمان ماهشهری دستگیرشد.
آبان ۱۳۹۹ این مرد با لباسی عجیب و پس از پیاده شدن از تاکسی در میدان امام شهرستان ماهشهر مدعی شد امام زمان واقعی اوست! این مرد ، ساعاتی بعد توسط نیروی انتظامی بازداشت شد.۱۰آبان ۱۳۹۹
امام زمان ماهشهریدستگیرشد
امام زمان درتاکسی
سئوال اینجاست که این «راننده» هم مشکوک بنظرمی رسدکه چه ارتباطی بااین ماجرا واین مدعی داشته وخیلی هم تلاش داشته درآنتن باشد!
امام زمان« ولایت هرات »افغانستان بازداشت شد
سید محمد شیرزادی(رئیس حج و اوقاف هرات) گفت «فرید علی ولی اللهی» روز ،شنبه( ۵ مرداد)۱۳۹۸ از سوی نیرو های امنیتی ولایت هرات از مرکز شهر بازداشت شده است.
این فرد مدعی است که با حضرت علی(ع) ارتباط دارد، با مورچه ها و درخت ها حرف می زند و میلیون ها انسان را شفا داده است.
شیرزادی(رییس اداره حج و اوقاف) در صفحه رسمی فیسبوک خود نوشت: شخصی بنام «فرید علی ولی اللهی» بعد از مصاحبه ای که با او داشتم ادعا میکرد که «من مهدی آخر زمان هستم» بالای سر مریض وقتی «دعا»میخوانم میبینم و میدانم که شفا می یابید،او همچنین گفت که من با مورچههاودرختان صحبت میکنم.
وضعیت پوشش(امام زمان قلابی) درهنگام مراجعه مردم:
رییس اداره حج و اوقاف در ادامه نوشته است: «این شخص کاذب که دختران زیادی هم فریب خورده برای دعاخوانی نزدش میرفتند وقتی به خانهاش رفتیم حتی تُنبان برتن نداشت و وضعیت محیط خانه هم از لحاظ اخلاقی بسیار زشت نمایان میشد. الحمدالله دستگیر و به مراجع ذیربط سپرده شد».
به گفته مسئولان محلی این ولایت، زنان نزد این فرد برای دعاخوانی مراجعه می کردند و فرد مدعی به این مراجعه کنندگان پول هم می پرداخته است. رئیس حج و اوقاف افزود که این فرد از نظر روانی ،سالم به نظر می رسد، اما آزمایشات صحی در این مورد انجام خواهد شد. به گفته آقای شیرزادی «در ظرف چهار ماه این دومین امام زمان قلابی است که در این شهر بازداشت می شود.»
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:سال۱۳۹۲درشهرقم درطول یک ماه، ۲۰نفرمدعی امام زمانی کرده بودند.
اخیرا در شهرهای مختلف کشور افراد منحرفی که بعضی از آنها سابقه رُمالی در پرونده ی خود دارند به دروغ ادعای مرتبط بودن با امام زمان (عج) را میکنند و با سوء استفاده از احساسات مردم سعی می کنند آنها را منحرف کرده و اهداف شوم خود را القا کنند.
عمده ی این افراد که بی سواد(کم سواد) هستند در چند سال گذشته اقدام به سوء استفاده از عنوان ارتباط با امام زمان(عج) کرده و مردم را به سمت و سو های مشخص شده دشمنان اسلام می بردند که با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان(عج) دستگیر شده اند.
یک منبع آگاه در گفتگو با سایت« قم فردا» گفت: در یک ماهه گذشته بیش از بیست نفر با عنوان مدعیان دروغین امام زمان در مسجد مقدس جمکران دستگیر شده اند.
برخی از افراد منحرف قصد داشتند در آستانه عید نوروز وبا استفاده از شلوغی مسجد مقدس «جمکران قم »به مهدویت و امام عصر (عج) توهین کنند که خوشبختانه نتوانستند هیچ اقدامی انجام دهند.
قم فردانوشت:برخی از این« امام زمان های قلابی» تیم هایی را در سطح مسجد جمکران قم داشته اند.
این افرادبا ایجاد شبهه در رابطه با مهدویت قصد تخریب حضرت ولی عصر (عج) را داشته و می خواستند به ساحت مقدس امام عصر(عج) توهین کنند که خوشبختانه با هوشیاری به موقع سربازان گمنام امام زمان (عج) در مسجد مقدس جمکران و در محوطه حیات مسجد در حین جو سازی و طرح ادعاهای واهی دستگیر شده اند.
این ۲۰نفرکه در یک ماهه اخیر در قم دستگیرشده اند، ادعا کرده اند « امام زمان» هستند./دوشنبه، ۱۲ فروردین ۱۳۹۲خبرگزاری فارس.
«امام زمانی» که شامگاه شنبه ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۱(۲۱رمضان ۱۴۴۳)ظهورکرده بود،دستگیرشد.
پیام اینستاگرامی امام زمان قلابی
سلام عرض میکنم،خدمت تک تک بینندگان عزیز.
بنده امام زمان،مهدی موعود،«بقیة الله الاعظم» هستم،بیعتی کنندگان بامن نزدخداوندرستگارند.
ادامه پیام:بنده چندین سال هستش که درمساجدوحسینیه ها،اعلام ظهورکردم،وامامتأسفانه کسی-تاکنون-بامن بیعت نکرده،ومجدداً امشب،شب بیست ویکم ماه رمضان سال ۱۴۰۱ ظهورخودم رااعلام میکنم وخواهان بیعت بامن هرکس هست،بسم الله.ممنون ومتشکرم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این پیام امام زمان ایرانی بودکه ظهورکرده بود،البته ایشان یکم ناشی بود،چون نمیدانست که امام زمان(عج)بازبان عربی تکلم می کند ومحل ظهورش هم ایران نیست(مکه است).
خبرگزاری حوزه از تهران درروز دوشنبه ( ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱)نوشت: شخصی که روز گذشته با پوشیدن لباس روحانیت، از ویدئویی از خودش در فضای مجازی منتشر کرده و مدعی شده بود که امام زمان(عج) است، بازداشت شد.
البته ما محل ظهوراین آقارانفهمیدیم واینکه ایا روحانی بوده ویا نه؟چون درهنگام اعلام ظهور-همانطورکه می بینید،لباس روحانیت برتن داشت.
واما این امام زمان قلابی،ورزشکارهم هست.
امام زمان ترکیه
امام زمان جعلی«هارون یحیی» در «استانبول»ترکیه با ۳۰۰ زن(مرید) دستگیر شد(تنهاهارون بازداشت شد.)
اسم دیگراین استادعرفان واخلاق!«عدنان اوکتان»است.
همسر امام زمان (قلابی) دستگیر شد
این زن یکسال پیش ادعای خود را علنی ساخته بود و بسیاری از زنان ساده دل نیز به او گرویده بودند این زن موفق شده بود صدها میلیون تومان پول برای احداث یک حسینیه بسیار بزرگ از مریدان خود دریافت نماید. وی کارهای اولیه احداث این حسینیه را نیز به انجام رسانده بود./آفتاب۰۲ بهمن ۱۳۸۴
امام زمان «لارستانی» بازداشت شد
فرمانده انتظامی لارستان(داوود امجدی) از دستگیری فرد ۲۷ ساله خبر داد که در یکی از خیابانهای این شهرستان خود را با ادعای دروغین امام زمان (عج) معرفی کرده بود.
در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیس ۱۱۰ مبنی بر اینکه فردی در یکی از خیابانهای لارستان خود را امام زمان (عج) معرفی کرده ، مأموران انتظامی کلانتری ۱۱ شهید ساریخانی بلافاصله به محل مورد نظر اعزام و سریعاً فرد مورد نظر در حالی که یه قبضه شمشیر در دست داشت را دستگیر کرده و به مقر انتظامی انتقال دادند./۲۳ بهمن ۱۳۹۹،خبرگزاری مهر.
یک امام زمان-قلابی-اعدام شد
حکم اعدام امام زمان قلابی«علیرضا پیغان»اجراشد.
۵امام زمان قلابی امروز دوشنبه(۲۰ آبان ۱۳۸۷) بازداشت شدند.
«علیرضا پیغان» به سمت جمکران نماز میخواند و کتابی ۶۷۳ صفحهای تحت عنوان «القائم»نوشته است،طرفدران زیادی هم داشته است!
« پیغان»۴۱ ساله که آبان ۱۳۸۵ از سوی ماموران اداره کل اطلاعات قم بازداشت شده بود«توبه »کرده بوداما بعدازآزادی از زندان مجدداً بر سر ادعای قبلی خود بازگشت. او مدعی بود که امام زمان (عج) از دنیا رفته و محل دفن ایشان جمکران است و به همین دلیل ما باید قبله خود را به سمت آن مسجد تغییر دهیم.
خبرنگار شهابنیوز میافزاید: ظرف چند سال اخیر تعداد شیاداتی که ادعای امامت یا ارتباط با امام زمان میکنند به نحو نگران کنندهای افزایش یافته و تعداد افراد ساده و عوامی که جذب خرافات مذهبی میشوند نیز بیشتر شده است.
«همسرپیامبر»قلابی درکردستان
«شهابنیوز»درادامه نوشت:در بهمن ماه سال گذشته (۱۳۸۶)درشهرستان «سقز» زنی پیدا شد که خود را حضرت خدیجه(همسرپیامبر) معرفی میکرد. وی پس از بازداشت اعتراف کرد که با استفاده از مواد بیهوشی، بانوانی که برای شفا گرفتن به او مراجه میکردند را جهت سوء استفادههای جنسی در اختیار فردی به نام «سالار» قرار داده است.
همسرامام زمان(قلابی)درزندان
خانمی به نام «فریده گ.» نیز ادعا کرده بود با امام زمان (عج) ازدواج کرده و همسر امام زمان است که در سال ۱۳۸۵ بازداشت شد و تاکنون در زندان به سر میبرد.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:این خانم ضمن برگزاری کلاسهای اخلاقی برای خانمها،مدعی است که من امام زمان راخواب دیدم ،خیلی ازمن تشکرکردکه برای من تبلیغ می کنید وگفت ،امام زمان بمن گفت که چهل سال ظهورمراجلوانداختید.
این خانم دراین ویدئومدعی است که درحالی زن امام زمان شدم که ۱۳خواستگارداشتم ونام چندنفراز خانمهای حاضررامی بردکه آنهابه ادعایم شهادت می دهند(امام زمان به خواب آنهاهم آمده که من همشرش هستم).پایان توضیحات نگارنده.
ادامه گزارش«شهابنیوز»:پیدایش فرقهای به نام «امام سیزدهم» و اعلام وجود حدود ۱۰ نفر در شهر مذهبی قم که مدعی ارتباط با امام زمان بودند از جمله نشانههای این آفت است. منابع مطلع تاکید میکنند که نه تنها تعداد مدعیان امامت یا ارتباط با امام زمان (عج) به نحو قابل ملاحظهای افزایش یافته که فعالیت رمالان، دعانویسان دروغین و جادوگران نیز مخصوصاً در شهرهای مذهبی نظیر قم و مشهد آشکارا بیشتر شده است./۲۰ آبان ۱۳۸۷عصرایران بنقل ازشهابنیوز.
پیامبر(قلابی)درقم دستگیرشد
یزدفردانوشت: مدتی است که شخص کذابی به نام «فاضل ربانی» با تبلیغات گسترده از طریق سایت شخصی خود و نشریاتی همچون «الحقیقة الداعی»، «صیحة الظهور» و «انصار داعی» اعلام کرده است : پیامبر اسلام (ص) در زمان بشارت خود آمدن مرا را خبر داده بود و اسم روستای محل تولدم نیز در کتابهای تاریخی آمده است!.
«فاضل ربانی»می گوید:زمان انتخاب من به عنوان «پیامبر مسلمانان» مصادف شده بود با اشغال کویت توسط صدام(مرداد ۱۳۶۹) و من برای گزینش شدن ۲ سال مورد امتحان خداوند بودم و سپس برگزیده شدم.
این فرد شیاد که علاوه بر مقام امامت خود را دارای مقام نبوت نیز میداند معتقد است که امت پیامبر بعد از رحلت ایشان به ۷۳ فرقه تبدیل شدهاند که از میان آنها فقط فرقه او یعنی فرقه «حنفیه ابراهیمیه محمدیه ربانیه» شایسته نجات شده است.
وی مدعی است: در هر عصری صفات خدا در یک انسان متجلی میشود و در عصر حاضر این صفات فقط در من متجلی شده است.
«فاضل ربانی» ضمن آنکه خود را قرآن ناطق میداند، به نصیحت بوش، پاپ و علمای الازهر و قم نیز اقدام میکند و پیروزی کشور عراق بر آمریکا را تنها به واسطه حضور خودش میسر میداند./چهارشنبه، ۱۱ دی ۱۳۸۷یزدفردابنقل ازخبرگزاری فارس.
مدعیان امام زمانی درمشهد
در ادامه برخورد با جریانات مدعی مهدویت، افرادی با نامهای آقای «م.ک» و خانمی به نام «م.ه» که ادعاهای دروغینی نظیر دارا بودن کرامات خاص و بعضاً ارتباط با امام زمان داشته و اقدام به اغفال بانوان جوان در مشهد مینمودند، مورد شناسایی و دستگیری قرار گرفتهاند/۶ خرداد ۱۳۹۹مشرق.
زنی درمشهد،دامادش رافرمانده سپاه امام زمان(هنگام ظهور) معرفی کرد...زهرا
بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی وزارت اطلاعات استان خراسان رضوی در خصوص فعالیت های یک زن شهیاد در این استان که با راه اندازی یک شبکه سازمان یافته و همدستی چندین تن دیگر با برگزاری برخی از جلسات خانگی برخی از افراد ساده لوح را فریب داده و به اخاذی های میلیونی دست زده است
بعد از اطلاعات به دست آمده در خصوص این زن و اخاذی ها و شیادی های او در مشهد نیروهای وزارت اطلاعات در یک عملیات او و ۴ نفر دیگر از سران اصلی این باند را دستگیر کردند و به مراجع قضایی تحویل داده شدند
قاضی سید جواد حسینی، معاون دادستان مشهد سهشنبه ۲۳ اردیبهشت از بازداشت زنی ۵۵ ساله به نام «زهرا» و سه نفر از همراهان او خبر داد. این اشخاص به مشارکت در کلاهبرداریهای شبکهای، توهین به مقدسات و تبانی و اجتماع علیه اعراض و اموال مردم متهم شدهاند. به گفته معاون دادستان مشهد با توجه به «گستردگی فعالیتهای متهمان» تحقیقات همچنان ادامه دارد.
این زن با نام (زهرا – ق) ۵۰ ساله با ادعای دروغین به قصد کلاهبردار با برگزاری مجالسی خصوصی در برخی از خانه ها بسیاری از افراد را فریب داده و درآمدهای میلیونی را از این راه به دست آورده است.
او با فریب اطرافیان و برخی از افراد دیگر آنچنان در عقاید این افراد رسوخ کرده بود که برخی از آن ها خانه های خود را برای برگزاری مجالس در اختیارش قرار داده بودند و همچنین شخصی مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان برای صرف امور خیریه به او اهدا کرده بود
فرد مذکور با بیان ادعاهای دروغین درخصوص ارتباط داشتن با امام زمان عجل الله اعلام کرده بود که داماد او در صورت ظهور امام زمان عجل الله فرمانده سپاه ایشان خواهد بود و با انتشار عقاید دروغین خود در بین برخی از افراد باعث فریب آنها و اخاذی های میلیونی از بسیاری از افراد شده بود/۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹خبرآنلاین بنقل ازخراسان.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع مأخوزه اصلاحات انجام گرفته است.
بیشترین «مدعیان امامت ونبوت»درخارج ازکشور،«مصری» هستند.
رسانه های مصری می نویسند:«مونیس یونس» یکی از برجسته ترین مدعیان نبوت ، می گوید بمن«وحی»نازل می شود و اینکه او مهدی منتظر است.
«مونیس یونس»مدعی است با همه آنچه در سطح محلی و بین المللی اتفاق می افتد و اینکه او در آن بوده است تعامل دارد. از سال ۲۰۰۷ میلادی(۱۳۸۵شمسی)با فراماسونری بین المللی تماس بگیرید و وی گفت که وی صاحب پروژه خاورمیانه بزرگ است و نام اصلی وی خاور دور بزرگ است.
خبرگزاری مصرمی نویسد: ادعاهای«مونیس یونس»به سطح بین المللی رسیده است ، او ادعا می کند که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و احمدی نژاد ، رئیس جمهور سابق ایران خواستارملاقات باوی هستند.
مدعی بعدی
«عبد البدی السید ابراهیم شرشیر» ، معروف به «شیخ اوبادا » با از پخش کلیپی مدعی شد که او فرزند استاد ما محمد صلی الله علیه و آله است و در زمانی که تعداد زیادی پیرو و طرفدار در داخل و خارج از روستا ، در سطح فرمانداری و خارج از کشور داشت با انتقاد شدید روبرو شد ، و آنها در شورای او در خانه اش با او ارتباط برقرار می کنند ، و پیروان او از خارج مصر با او در فیس بوک ارتباط برقرار می کنند ،وی می گوید که پیامبر را در خواب دید و به او گفت: «چطوری پسرم!؟».
«عبد البدی السید ابراهیم شرشیر» در ۲۵ سپتامبر ۱۶۹۵ (۴ دی ۱۳۴۴) ساکن روستای کفور بلشای ، در منطقه کفر الزیات در استان غربیه کشورمصر، متولد شد.
پیغمبر-زن
مانال مانا (شیخ منال) ادعا کرد که خانه او مسجدی برای صحابه و مقدسین است. ، و اینکه استاد ما جبرئیل ، حسن ، حسین ، خانم زینب ، خانم نفیسا و فاطمه الزهرا او را در کنار عموی خود نشان می دهند که قبلاً ادعای نبوت کرد و به حبس محکوم شد که در آن درگذشت ،
«شیخا» در سال ۱۹۹۰میلادی(۱۳۶۹شمسی) با ادعای نبوت ، دین تجارت را آغاز کرد و با یک رهبر از یک صوفی در منطقه مانیل در قاهره به نام عمر امین حسنین ، که او او را "عموی من" نامید ، آشنا شد. او با او ازدواج کرد ، و او در سال ۱۹۹۳ درگذشت ، و پس از مرگ او توانست خان«مانال» پیروان او را بسوی خودجذب کرد و شروع به ترویج ایده های عجیب و غریب مانند حضور عمومی رهبر نظم متوفی(شوهرش) کند
و یکی از عجیب ترین آنها مواردی که آنها ادعا کردند این بود که نیازی به مسلمان برای انجام حج نیست و او از طرف پیروان خود عمل می کند ، تا اینکه او و ۱۵ نفر از پیروانش در تاریخ ۶ سپتامبر ۲۰۰۰(۱۶ شهریور ۱۳۷۹)دستگیرشدند و به ۵ سال زندان محکوم شدند.
«خلف الله» درمصرگفت من« امام زمان» هستم.
در سال ۲۰۱۲ میلادی(۱۳۹۰شمسی) رسانه ها شروع به پخش داستان خلف الله عبدالله ، که از خانواده ای شناخته شده در منطقه ابوخت در استان قنا(مصر) است ، می کنند. این امضای "مهدی منتظر" است و علیرغم تلاش برای انتشار ایده های او در میان اطرافیان ، او از پاسخگویی طفره می رود.
(خلف الله) در مصاحبه ای با وی گفت: "همه اطراف من و نزدیکان من را باور می کنند و این را در زندگی روزمره من می بینند که سرشار از کرامت است. حس من بودن مهدی منتظر بودن از سال ۱۹۸۷میلادی(۱۳۶۵شمسی) آغاز شد ، زمانی که من با رژیم قبلی با مشکلات زیادی روبرو شدم ، که مرا مجبور کرد به عربستان سعودی بروم و سپس به امارات بروم ، تا به مصر برگردم و با رژیم روبرو شوم...
مرا در روستایم حبس کرد و هیچ کس نمی توانست به من نزدیک شود ، حتی برادرانم از ملاقات من ممنوع بودند.
وی (خلف الله) افزود: "من از اولاد رسول هستم و به نام پدر و مادر به او شباهت دارم و از طرف نام من از نظر معنا شبیه رسول است و به معنای واقعی کلمه نیست و بیشترین نشانه های مهمی که به من تأیید کردند من گهواره مورد انتظار هستم ، بارانی که هر جا که هستم مرا تعقیب می کند ، حتی اگر بر مردم باران نیاید ، آسمان به تنهایی برای من می بارد ، به طوری که آنچه از بی عدالتی مردم می بینم و مواضع دولتها و روسای جمهور تخفیف می یابد ، این همان اتفاقی است که برای من در مقابل همسر و فرزندانم در ایستگاه رامسس افتاد و آنها بدون صدها نفر که در آن زمان در ایستگاه حضور داشتند ، باران را بر روی من می دیدند ، پس از سرقت پول من در قاهره علاوه بر دعای من که همیشه مستجاب می شود.
مدعی نبوت درفلسطین
یک شیخ فلسطینی «امام احمد»ساکن جبالیا ، شمال شهر غزه ، پس از پایان فصل حج (۱۴ ذیحجه ۱۴۳۹) در صفحه فیس بوک خود اعلام کرد که «رسول خدا» است.
واما پس ازاین ادعا خیلی سریع بازداشت شد./۰۴ شهریور ۱۳۹۷
توضیح نگارنده -پیراسته فر:شباهت «مدعی نبوت فلسطینی» با «کاندیداتوری بنی صدربرای ریاست جمهوری»
درآذریادی ماه سال ۱۳۵۸بودکه «ابوالحسن بنی صدر»به قم ، محضرامام خمینی می رود.
واما به محض اینکه از بیت امام بیرون آمد درمصاحبه ای « کاندیداتوری» خودرابرای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد،
واین یعنی اینکه مردم اینطورتلقی کنندکه نامزدی بنی صدر، بنابه توصیه امام بوده است.
حالااین «حاج احمدجبالیایی»فلسطینی ،یک قدم فریبکارترازبنی صدراست،ایشان همان روزی که از«حج»برگشت به زادگاهش،پیامبری خودرااعلام کرد، به این امیدکه مردم بگویند،فرستاده خداست!.
*اولین دوره ریاست جمهوری در۵ بهمن ۱۳۵۸برگزارشد.
مدعیان نبوت درسوریه
در سوریه ، جسد فرد مسلح ترکمن ، که ادعای نبوت می کرد «محمد الصناوی» در شهر «دانا »در حومه ادلب ، در شمال این کشور به ضرب گلوله پیدا شد. منابع محلی به "اسپوتنیک" گفتند که ستیزه جوی ترکمن الاصل ، که مردم حومه ادلب او را "موسیلیما ال ادلبی" می نامیدند ، مسیلیمه ال ادلبى ، او در سال 2013 به استان ادلب آمده بود و به ارتش آزاد پیوست ، و در آنجا به مردم منطقه ادعا کرد که« جبرئیل» بر او فرود آمد و او را به «سدر المنتهی» برد در خارج از خانه ، او را خطاب کرد ، و گفت: «آه محمد الصناوی ، ابن احمد ، من و فرشتگانم ، فرستادگان من و بندگان من از جمله صالحان هستیم. ما به شما امیدواریم که مردم را از شر زمین از ظلم ».
« الصناوی» مواضع خود را منتقل کرد تا زمانی که فرمانده یک گردان وابسته به سازمان«القاعده» شد. منابع نزدیک به «السناوی» گفتند که وی در مقادیر زیادی مواد مخدر استفاده می کرد که باعث توهم مداوم وی شد./۲۴ تیر ۱۳۹۷
استان «ادلب» قبلاًنیزمدعیان نبوت داشته که مشهورترین آنها «حضرت هیثم» مشهوربه« هیثم آل احمد» است که جانشین وی برای حدود ۱۳ سال « ارتش پیروان »در شهر کافر نوبل که در منطقه معارات النعمان،فرماندهی می کرده است.
مدعیان «نبوت »در الجزائر
شهریور ۱۳۹۸، «موسی هلالی» که خودرا «موسی ثانی» می داند،مدعی نبوت در شهر اوارگلا (۸۰۰ کیلومتری جنوب پایتخت الجزایر) ظاهر شد و در یک فیلم ضبط شده، به آیه شریفه استناد می کند که می گوید: تو بهترین ملت بودی که برای مردم بیرون آورده شد ، و او آن را با افرادی که برای تظاهرات به خیابان ها می روند تعمیم می دهد ، تأکید کرد که مزایای آنچه الجزایری ها انجام دادند به نفع همه مردم جهان و همه افراد آسیب پذیر است.
وی گفت:خداوند همانطور که برای فرعون و سپاهش انجام داد ، همه مفسدین را از بین خواهد برد. و اما پیام او به مردم ، همانگونه است که موسی به قوم خود ، بنی اسرائیل گفت: «از خدا یاری کنید و صبور باشید. و خلاصه آنچه این مدعی نبوت گفت چیزی نیست جز خواندن برخی از آیات قرآن ، و یادآوری داستان موسی و فرعون به کسانی که او را شاهد بودند.
این مدعی نبوت ، که عکس هایی از او را با« ریش وعصا ، لباس عصرحضرت موسی نبی »منتشر کرد و ادعا کرد شبیه «عصای موسی» است.
مدعی دیگرالجزائی ، شخصی به نام «فاروک بن عیسی»است که با انتشار ویدئویی، ادعا می کند که فرزند شهید علی لا پوینت است.
این شخص همچنین پیام خود را خطاب رئیس ستاد ارتش(سرلشکر احمد قاید صالح) کرده است ، با توجه به اینکه پدرش علی لا پوینت ، که در سال 1957 ، یعنی در جریان انقلاب آزادی ، رسماً به شهادت رسید ، زنده مانده و در سال 1989 درگذشت. این فرد گروهی از اسناد صادر شده توسط وزارت دفاع فرانسه را نشان داد. یک زن مسن با او ظاهر شد و گفت که او همسر علی لا پوئنت است ، که نام اصلی او علی بن عیسی است و پدرش از 1976 تا 1983 در زندان بوده است و رئیس جمهور موقت مرحوم ایالت Rabah Bittat کسی که او را از زندان برکنار کرد ، به دلیل اختلافات بین او و محمد الشریف ، دستیار ، اولین مقام. برای حزب.
صاحب داستان به بازجویی از خانم پیر پرداخت و اغلب این او بود که جواب ها را به او دیکته می کرد و او گفت که ارتش فرانسه به دنبال شوهرش است و آنها بیش از یک بار به خانه حمله کردند و آنها او را پس از شلیک دستگیر کردند و سپس محاکمه و زندانی کردند.
سرلشکر احمد قاید صالح در۲ دی ۱۳۹۸،نودسالگی درگذشت.
مدعی نبوت درعربستان
یک کشاورز۳۷،ازاهالی شهر قصیم در مرکز عربستان سعودی روز گذشته با حضور در یک مسجدی، مدعی شد که پیامبر جدید است و از پروردگار رسالت و سوره های جدید از قرآن کریم را برای مردم آورده است و باید هر چه سریع تر آن را ابلاغ کند.
«شیخ تریحیب الجبرین» امام جماعت مسجدی که این مدعی در آن حضور یافت، گفت: هنگامی که در حال سخنرای برای نمازگزاران بودم، این مرد بلند شد و بلندگو را خاموش کرده و شروع کرد به مطرح کردن ادعاهای خود.که بلافاصله بازداشت شد.
یک شهروند یمنی مقیم عربستان هم ادعای نبوت کرد.
وی مدعی شدکه نام او در قرآن کریم ، و اینکه او از قبیله قریش است. در یک کلیپ ویدیویی که در دسامبر 2013 در یوتیوب منتشر شد ، مرد با یک تکه پارچه بر روی سینه ظاهر می شود که روی آن نوشته شده بود: "من ضیا عبدالرحیم هستم ... پیامبر و پیام آور قریشی." وقتی امنیتی از او س securityال کرد افسر در هنگام دستگیری در مورد نسب خود گفت: «من از قریش هستم» و برای اثبات پیشگویی خود آیه ای از سوره "القصص" را تلاوت کرد که شامل نام "دیاa" است: "بگو: دیدی آیا خدا شب را تا روز قیامت بر تو ماندگار می کند؟
خانمی که نبوتش راتلفنی به اوخبردادند-تونس
منطقه باردو ، در مرکز پایتخت تونس ، خانمی بنام«زهرا»یا (مادر پیامبران) ادعای نبوت کرد،وی که یک معلم دبیرستان است گفت که در سال 2000 یک تلفن ناشناس را شنید که به او دستور می داد این کار(رسالت خودراشروع کند).
زهرا می گوید که او در ابتدا گیج بود و این وضعیت را قبول نمی کرد ، اما مجدداً تلفن شد تا به او توضیح دهد که منبع آن الهی است ، و او این را خیرمی داند.
خبرنگار آژانس "قدس پرس" توانست در سال 2003 با "مادر پیامبران" ادعا شده ملاقات کند و با او صحبت کند و وی گفت: "وضعیت او طبیعی بود و به نظر می رسید آرام است ، اما تلاش می کرد مردم را ترغیب کند پیام او ، بدون اینکه بخواهم آن را به کسی تحمیل کنم. " زهرا ادعا کرد که "او از طریق تلفن سفارشات را دریافت می کند و به او اطلاع می دهد ، خطبه ها را می نویسد و آنها را بین مردم توزیع می کند ، متن هایی را به زبان و مفهوم می نویسد ، و آنها را برای رئیس جمهور وقت آمریکا جورج بوش ، به دبیرکل اتحادیه اتحادیه می فرستد. عمرو موسی ، دبیر کل سازمان ملل ، کوفی عنان ، و نخست وزیر آریل شارون اسرائیلی و زین العابدین بن علی رئیس جمهور تونس و دیگران از آنها می خواهند که پیام جدید را رعایت کنند ، برای رسیدن به صلح تلاش کنند در جهان ، به جنگ ها پایان دهید ، و سعادت را برای همه مردم به دست آورید.
این آژانس نسخه هایی از نامه هایی را که "مادر پیامبران" برای مسئولان نمابر ارسال کرده بود به دست آورد و همه آنها به صورت خطبه ، دستور و نصیحت بود. نکته عجیب این است که شماره های نمابر خطاب به شخصیت های فوق الذکر صحیح بود و به صاحبان آنها رسید ، که باعث شد برخی از افراد ساده آنها را باور کنند. هنگامی که پرونده وی مشخص شد ، وی دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت ، اما محققان دریافتند که وی از یک وضعیت روانشناختی عجیب رنج می برد و به دنبال کسب منافع از طریق "ادعای نبوت" نیست ، بنابراین او را آزاد کردند. وی گفت ، در کلینیک ، علیرغم تلاش برای درمان زهرا از جنون ، او هنوز در حال چاپ کلمات و صفحاتی از کتابها بود و منتظر بود "مکاشفه" واهی ، به طوری که عدالت ، رفاه و تحمل در سراسر جهان حاکم باشد.
پیامبری که بدست مریدش کشته شد
در استان "آب" یمن ، شخصی به نام محمد باکاری ادعا کرد که او پیامبری است که از آسمان به او نازل شده ، انتخاب و اعزام شده است و شروع به احکام و احکام از طرف خدا می شود. روزنامه یمنی ، المستقیله ، گفت که باکاری در مدرسه علوم اسلامی در استان صعده در یمن ثبت نام کرد و به آموختن از آن ادامه داد ، و پس از آن گفت که احساس نبوت می کند ، و بسیاری او را دنبال کردند ، که قبل از آن او فروشنده مواد مخدر بود. و «باکاری» توسط یکی از پیروان وی که به نبوت او ایمان داشت ، کشته شد ، زیرا او را بر روی یک تخته چوبی مصلوب شده ، با یک گلوله در سرش پیدا کردند. این روزنامه خاطرنشان کرد که مرتکب اعتراف کرد که "دجال" را پس از آنکه باعث از بین رفتن خانه و جابجایی اعضای خانواده اش به دلیل اجرای تعالیم وی شد ، به کشته شدن "دجال" اعتراف کرد ، زیرا وی وی را متقاعد کرد خانه خود را بفروشد و قیمت آن را خرج کند. لذت قبل از آمدن روز قیامت.
یک زن کمونیست ادعای پیامبری کرد
داستان «ثریا» با پیشگویی در سال 1982 میلادی هنگامی که وی برای بازدید از یکی از کشورهای مغرب بود آغاز شد ، جایی که وی می گوید: "وقایع بزرگ و بزرگ الهی طی دو شب متوالی برای من اتفاق افتاد ، که به اصطلاح قیامت خدا پیامبر ، و در نتیجه آگاهی آگاهانه من ، دیدم که زمان اطلاع رسانی مردم فرا رسیده است.
در جلسات حزب سوسیالیست یمن ، ثریا بیانیه ای را منتشر کرد که حاوی جزئیات پیشگویی خود بود و از وی درخواست تأیید و اعتقاد به آن را می کرد. بیان ثریا با آیه شریفه آغاز می شود: "ای رسول ، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است "،" او در یکی از بندهای خود نوشت: "هنگامی که تعادل بر روی زمین برهم می خورد و انسان با هم نوع خود دست و پنجه نرم می کند ، شرارت گسترش می یابد ، ارزش های ضد و نقیض در هم می آمیزد ، بی اخلاقی ، بی عدالتی و استبداد به ارزش هایی تبدیل می شود که مردم را کنترل می کند و کنترل می کند زندگی آنها ، سپس بهشت برای انتخاب پیام آور مردم دخالت می کند.
ثریا ، که قبلاً اندیشه مارکسیستی را در آغوش می گرفت ، ادعا می کند که حرفه او یک پیام آسمانی است و هیچ نبوغی را در بر ندارد و به سبک عقاید مارکس یا هگل نیست و آنچه در وجدان اوست بهتر از آنها از همه نبوغ جهان بهتر و بهتر هستند و اصرار دارد که پیام او برای کل بشریت ، قانونگذاری و روش جهانی است.
آخرین مقاله مقاله منتشر شده در وب سایت "یمن پرس" در 2 اکتبر 2015 در که وی گفت: "در اینجا من آن را به دست همه بشریت می رسانم. من اولین کسی هستم که آن را ارسال می کنم." ابن عبدالله الرسول مرد را مهر و موم کرد و آن را به مرحله بعدی باز کرد که تا ساعت رستاخیز ادامه دارد که هیچ یکی به جز شما می داند.
ادعای نبوت یک شیمی دان مصری
در آغاز سال 1980 ، رشاد خلیفه ، شیمی دان مصری که در ایالات متحده زندگی می کرد ، اعلام کرد که جبرئیل ، علیه السلام ، با الهام از خدا بر او آشکار شده است ، و او به او دستور داده است که پیام خود را توسط در سال 1988 ، و اینکه قرآن وجود پیام آوران را پس از محمد انکار نکرده است ، بلکه هبوط انبیا را انکار کرده است ، همانطور که تأکید شده است. معجزه قرآن در بلاغت آن نهفته است ، همانطور که شایعه شده است ، بلکه بیشتر در شماره 19 است ، و این که کتاب از این تعداد و مضرب های آن تشکیل شده است.
یک کاندیدای انتخاباتی«مجلس»عراق درناصریه«یاسر ناصر حسین » ادعای «نبوت» کرد وخودر«آیت الله العظمی»نامید.
مقامات سرویس پلیس عراق در شهر ناصریه ، مرکز استان ذی قار (جنوب) ، امروز ، پنجشنبه۱۲ فروردین ۱۳۹۷ گفتند که«یاسر ناصر حسین » (۵۱ ساله) پس از «ادعای نبوت» در زمان مبارزات انتخاباتی خود ، از خانه خود بازداشت شد در انتخابات پارلمانی که ماه آینده برگزار می شود.
نگارنده-پیراسته فر:انتخابات پارلمانی عراق در۲۲اردیبهشت ۱۳۹۷برگزارشد.
این امر ساعاتی پس از مصاحبه تلویزیونی محلی عراق بامتهم ،باسرعت درشبکه های اجتماعی ،فضای مجازی ، عکس و فیلمش منتشرشد «یاسر ناصر حسین » بااین پوشش وعناوین ازمردم خواسته بودکه به وی رأی دهند. ساکنان محلی در ناصریه گفتند: این فرد از نظر روحی «مریض» شناخته می شود.
مقامات امنیتی گفتند:«یاسر ناصر حسین »، نامزد انتخابات ، با پوشیدن لباس عربی در یک ویدئو کلیپ که در شبکه های اجتماعی پخش شد ، ظاهر شد و گفت : از طرف خدا مأمور شده است که در انتخابات شرکت کند.
«حسین» بر روی پوسترهای تبلیغات انتخاباتی خود که «عمامه ای سیاه» به او نشان می داد ، عباراتی را ادعای نبوت کرد ، از جمله«بنیانگذار ، رهبر و حامی حزب الله ، نور آسمان ها و زمین» نوشت. و عبارت «پیامبر ، سید مجاهد امام یاسر نصیر حسین ،آیت الله العظمی» .
وی پوسترهای تبلیغاتی خود را با عبارتی ضمیمه کرد که در آن ادعا می کرد در زمان رژیم سابق تحت حکم اعدام است.
نماینده امام زمان کازرونی «قاتل امام جمعه»
حمید درخشنده تا آخرین لحظات (پای اعدام)خود را نماینده امام زمان می نامید و ذرهای از عملکرد خود اظهار ندامت نکرد
حجت الاسلام محمد خرسند امام جمعه کازرون پس از برگزاری مراسم احیا شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، هنگام بازگشت ،مقابل منزل خود با ضربات چاقو هدف قرار گرفتند که بر اثر شدت جراحات جان باختند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:هنگامیکه «حاج اقاخرسند»دران سحرگاه -بعدازپایان ازمراسم احیاء ازمصلی برمیگشته که سحری بخورد -وقتی راننده کنارمنزل ایشان راپیاده می کند،قصدداخل شدن به منزل داشته،درخشنده(تعمداًلباس تعزیه پوشیده بود) اوراتعقیب می کرده،آنهاکه باهم آشنایی داشتند،اوراصداکرده وموبایلش را بهش نشان داده که بیایید این مطلب-راببینید(روایت دیگراست که درخواست عکس «سلفی»کرده)دراین لحظه ازفرصت استفاده کرده،باچاقویی که برای نقشه شومش بهمراه داشته،ضرباتی به شکم وران امام جمعه واردمی کند،راننده هم که هنوزخیلی دورنشده بود ،غیرازاینکه به اورژانس زنگ بزند،کاری نمیتواندبکند،،اورژانس باتأخیرمی رسد ودرفاصله انتقال به بیمارستان به معبودش می شتابد،مردم صبح متوجه این حادثه می شوند(چون امامت نمازصبح مصلی راایشان عهده داربوده،باتأخیرش متوجه اتفاق می شوند)ضمناً امام جمعه فاقدمحافظ بوده است.
«حجت الاسلام محمد خرسند »در دوم شهریورماه ۱۳۸۶ به سمت امام جمعه شهر کازرون منصوب شده بود.
قاتل حدوداً ۴۷ ساله به نام« حمید درخشنده» است که به شغل عکاسی و فیلمبرداری اشتغال داشته است،
حمیددرخشنده-قاتل(حجت الاسلام محمد خرسند )سواربراسب درخیابانهای شهرکازرون
قاتل امام جمعه کازرون از چند روز قبل با لباس عربی و سوار اسب در خیابان دیده شده است. در کلیپی که منتسب به اسب سواری این قاتل است وی با لباس عربی سفید و شال سبز و نقاب در خیابان های کازرون ظاهر شده است ونیز روبروی حوزه علمیه کازرون دیده شده است.
درخشنده را درظهرروزحادثه در «مخفیگاهش در کازرون» دستگیر کردند.
پیام رهبرانقلاب بمناسبت شهادت امام جمعه کازرون
ایشان(حجتالاسلام محمد خرسند) در شب قدر و پس از ساعاتی توسّل و تضرّع به لقاءالله پیوست و این نشانهی پاداش بزرگ الهی به آن روحانی با اخلاص و پرتلاش است /قسمتی ازپیام رهبرانقلاب،آیت الله خامنه ای ۱۱ خرداد۱۳۹۸
حجتالاسلام علی سهرابپور(متولد۱۳۷۹) در مصاحبه با خبرنگار فارس در شیراز(۱۳۹۸/۳/۹) جزئیات حادثه دلخراش شهادت امام جمعه کازرون می گوید:. قاتل امام جمعه هیچگونه مشکل روحی و روانی و اعتیاد به مواد مخدر نداشته و آنچه در اینباره به وی نسبت داده میشود دروغ است.
این فرد که دارای همسر و فرزند است را از دو سال پیش میشناسم؛ وی با اعتراف به اینکه زندگی گذشتهاش را تغییر داده و به غیر از اهلبیت(ع) و خدا در راه دیگری نیست به حوزه علمیه میآمد و میگفت میخواهد زندگی سالمی را در پیش گیرد، این فرد با تعریف از علما و روحانیون میگفت ای کاش مردم متوجه میشدند روحانیون خوب هستند و همواره این حرف را تکرار میکرد (سهرابپور می گوید،درخشنده) در بین حرفهایش مواردی -خلافی-هم میگفت که -به وی-تذکر میدادم و او را نصیحت میکردم.
وی افزود:قاتل اصالتاً کازرونی است اماما یکسال از قاتل خبری نداشتیم و اخیرا که او را دیدم گفت قصد فروش خانه و مهاجرت به خارج دارد.
استاد حوزه علمیه شهرستان کازرون ادامه داد: دارای عقاید انحرافی بوده استاین شخص در یکسالی که در کازرون نبود با گروههای ضاله در طالقان ارتباط داشته است ودارای عقاید انحرافی بوده است.
استاد حوزه علمیه شهرستان کازرون با اشاره به اینکه قاتل چند روزی با لباس عربی، شال سبز روی سر، نقاب و سوار بر اسب در سطح شهر رفت و آمد داشته است، گفت: وی در روزهای اخیر (شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان)، منبری را در میدان شهدا تعبیه کرده بود و با مراجعه مکرر به امام جمعه کازرون از وی میخواهد تا آن شب را، در میدان شهدا سخنرانی کند که امام جمعه نپذیرفته./پایان.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:۲تااشکال درصحبت های حاج آقا سهرابپور مشاهده می شود،یکی اینکه ایشان «هیچگونه مشکل روحی و روانی و اعتیاد به مواد مخدر نداشته»نمی تواند صیحیح باشد،چراکه باتوجه به تصاویر بابا لباس عربی، شال سبز روی سر، نقاب و سوار بر اسب در سطح شهر رفت و آمد داشته ومیخواسته موردرا توجه بدهد که من(درخشنده)امام زمانم.همین دلیل داشتن مشکل روحی وروانی قاتل می باشد،که متأسفانه بعلت دفاع نابجای متنفذین کازرون آت اتفاق ناگوارافتاد.
حمیددرخشنده-قاتل(حجت الاسلام محمد خرسند )
دوم اینکه او اینطور نبوده که در یکسالی که در کازرون نبود با گروههای ضاله در طالقان ارتباط داشته است دچار عقاید انحرافی شده باشد،چراکه این تفکرداعشی شاکله اورا تشکیل می داده وبرداشتهای ناصواب ازدین اورابه این راکشاند،بتعبیری این تفکرهمیشگی خودش بوده،نه اینکه دراین یکسال بواسطه ارتباط باگروه ضاله اینطوری شده باشد.
حجتالاسلام علی سهرابپور: قاتل بارهااین حرف را تکرارمی کرد: «اگر روحانیون از بین بروند، امام زمان(عج) زودتر ظهور خواهند کرد»
استاد حوزه علمیه شهرستان کازرون گفت: قاتل چند روزی با لباس عربی، شال سبز روی سر، نقاب و سوار بر اسب در سطح شهر رفت و آمد داشته است، گفت: وی در روزهای اخیر (شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان)، منبری را در میدان شهدا تعبیه کرده بود و با مراجعه مکرر به امام جمعه کازرون از وی میخواهد تا آن شب را، در میدان شهدا سخنرانی کند.
اما همین آقایی که هیچگونه مشکل روحی و روانی نداشته و اعتیاد به مواد مخدر نداشته چگونه دست به قتل می زند!؟
سهراب پور درادامه این مصاحبه اش باخبرگزاری فارس، می گوید: متاسفانه وی که دنبال اهداف شوم خود بود، بامداد شب ۲۳ ماه رمضان پس از مراسم احیا با حضور در جلو منزل امام جمعه و اصرار به وی که چیزی در گوشی موبایل دارم که باید ببینید به او نزدیک شده و با ضربه عمیق چاقویی که به همراه داشته را به قلب و ران امام جمعه میزند و متواری میشود، راننده امام جمعه که از این موضوع هراسان میشود با دیدن این صحنه و فریاد، اطرافیان را مطلع کرده اما پس از آمدن همسر امام جمعه با پیکر نیمه جان حجتالاسلام خرسند روبهرو میشود.
«امام زمانی» که شامگاه شنبه ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۱(۲۱رمضان ۱۴۴۳)ظهورکرده بود،دستگیرشد.
پیام اینستاگرامی امام زمان قلابی
سلام عرض میکنم،خدمت تک تک بینندگان عزیز.
بنده امام زمان،مهدی موعود،«بقیة الله الاعظم» هستم،بیعتی کنندگان بامن نزدخداوندرستگارند.
ادامه پیام:بنده چندین سال هستش که درمساجدوحسینیه ها،اعلام ظهورکردم،وامامتأسفانه کسی-تاکنون-بامن بیعت نکرده،ومجدداً امشب،شب بیست ویکم ماه رمضان سال ۱۴۰۱ ظهورخودم رااعلام میکنم وخواهان بیعت بامن هرکس هست،بسم الله.ممنون ومتشکرم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این پیام امام زمان ایرانی بودکه ظهورکرده بود،البته ایشان یکم ناشی بود،چون نمیدانست که امام زمان(عج)بازبان عربی تکلم می کند ومحل ظهورش هم ایران نیست(مکه است).
خبرگزاری حوزه از تهران درروز دوشنبه ( ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱)نوشت: شخصی که روز گذشته با پوشیدن لباس روحانیت، از ویدئویی از خودش در فضای مجازی منتشر کرده و مدعی شده بود که امام زمان(عج) است، بازداشت شد.
البته ما محل ظهوراین آقارانفهمیدیم واینکه ایا روحانی بوده ویا نه؟چون درهنگام اعلام ظهور-همانطورکه می بینید،لباس روحانیت برتن داشت.
واما این امام زمان قلابی،ورزشکار(رزمی کار)هم هست.
سرنوشت فاتحان سفارت امریکا ..ازدواج دانشجویان پیروخط امام.اسامی _تصاویر
حضورآیت الله خامنه ای«لانه جاسوسی»دیدارباگروگانها
زنان درتسخیرلانه جاسوسی امریکا.
صبح روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹درحالیکه نم نم باران خیابانهای پایتخت را خیس کرده بود سیل جمعیت مردم در خیابان طالقانی به راه افتاد.
تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی که از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تا ۳۰ دی ۱۳۵۹ ادامه داشت با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و آمریکا به پایان رسید و سرانجام گروگانهای آمریکایی در بند دانشجویان آزاد شدند.
گروههای مختلف دانشجویی هم از چندین دانشگاه تهران بین جمعیت در حرکت بودند و دست آخر در محلی نزدیک سفارت به هم ملحق شدند.
همگی به سمت گیت اصلی سفارت امریکا، در تقاطع خیابان مبارزان(شهیدمفتح) - آیت الله طالقانی سرازیر شدیم. به محض اینکه در مقابل ورودی اصلی سفارت قرارگرفتیم، نفرات پیشتاز تعیین شده سریع از دیوار سفارت بالا کشیدند و به داخل آن نفوذ کردند.
عمدۀ دانشجویان پیشرو از دانشکدههای فنی و پزشکی بودند. شخصیت برجستۀ آن جمع شهید بزرگوارمان محسن وزوایی بود.
هماهنگ شده بود که« کمال تبریزی» کلیه مراحل اشغال را با دوربین سوپر ۸ خودش فیلم برداری کند. ازدحام جمعیت به حدی زیاد بود که به راحتی نمیشد مردم را کنترل کرد. من و چند تا از بچهها ایستادیم جلوی در ورودی و دیوار انسانی تشکیل دادیم تا مانع ورود افراد متفرقه و ناشناس به داخل محوطۀ سفارتخانه بشویم. شاید دو سه ساعتی طول کشید تا بچهها به همۀ بخشهای اداری و غیر اداری سفارت امریکا مسلط بشوند و پرسنل آمریکایی و ایرانی شاغل در آنجا را دستگیر کنند. عمدۀ معطلی بچهها مربوط میشد به بخشهای اتاق رمز و تله تایپ و سایر مراکز فوق سری آنجا. این هم علت داشت.
عزیزجعفری(دانشجوی پیروخط امام): من نماینده انجمناسلامی دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا و عضو شورای سیاست گذاری انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودم.
نمایندگی انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف را آقای یوسف رضا سیفاللهی برعهده داشت. غیر از این آقایان، نمایندگانی هم از طرف انجمنهای اسلامی دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک و دانشگاه علم و صنعت در جلسه حضور داشتند. بعد از چندین ساعت بحث و گفت و گو، عمدة نفرات حاضر در جلسه به این نتیجه رسیدند که سر رشتة بسیاری از توطئهها و شرارتهایی که در کشور انجام میشود. میرسد به سفارت ایالات متحده آمریکا؛ به همین سبب تصمیم گرفته شد، ضمن حرکت نمادین دانشجویی، این محل به دست دانشجویان مسلمان اشغال شود./کتاب( کالک های خاکی) روایت سردارمحمدعلی (عزیز) جعفری فرمانده سپاه.
فاتحان سفارت امریکا-منافقی که مبتکر بود.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:خاطرات یکی ازفاتحان سفارت امریکا-چگونگی تسخیر؟
«مصطفی بازیار»، دانشجوی ورودی ۵۵ دانشگاه شریف در رشته شیمی می گویذ:یک روز قبل از تسخیرسفارت امریکا( شنبه۱۲ آبان ۱۳۵۸)
مهندس «علی زحمتکش»، یکی از بچههای بسیار فعال دانشگاه شریف، تمام مراحل کار را به تفصیل روی تابلو ترسیم کرد و توضیح داد قرار است چه کنیم. بعد هم بچهها را به گروههای ۵ نفری تقسیم کرد و وظایف هر گروه را مشخص کرد.
«بازیار»می گوید:خوب یادم است که مهندس زحمتکش چند نکته را تاکید کرد و گفت: اول اینکه منظم و دقیق و طبق برنامه عمل کنید. دوم، فقط شعارهایی مثل لا اله الا الله، الله اکبر، درود بر خمینی و... بدهید و سراغ شعارهایی که دیگران بتوانند از آن سوءاستفاده کنند، نروید.
سوم، خانمها حتماً چادر سر کنند تا بتوانند وسایل لازم مثل« قیچی آهنبُر »برای باز کردن درها و وسایل دفاعی مثل چوب را زیر چادرشان پنهان کنند.
دانشجویان پیرو خط امام از چندین دانشگاه تهران دور هم جمع شدهبودند تا در آزمونی بزرگ شرکت کنند؛ آزمون بصیرت و دشمنشناسی: «دانشجویان پیرو خط امام که قرار شد در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا شرکت کنند، حدود ۴۲۰، ۴۳۰نفر بودند که بیش از ۲۰۰نفرشان، دانشجوی دانشگاه شریف بودند. بقیه بچهها هم از دانشگاههای ملی(شهید بهشتی)، تهران و پلیتکنیک(امیرکبیر) بودند و در دانشگاههای خودشان مشابه جلسه توجیهی ما برایشان برگزار شد.
بچههای دانشگاه علم و صنعت را راه ندادیم!
بازیارمی گوید:ما بچههای دانشگاه علم و صنعت را راه ندادیم!
چون آنها میگفتند: امپریالیست، امپریالیست است. اگر میخواهید سفارت آمریکا را بگیرید، باید همزمان «سفارت شوروی» را هم بگیرید.
همین تفاوت دیدگاه باعث شد بچههای هسته مرکزی دفتر تحکیم وحدت آنها را کنار بگذارند. و یکی از نگرانیها هم این بود که نکند آنها بروند ماجرا را لو بدهند.»
نیم ساعته سفارت را تسخیر کردیم!
قرارمان ساعت ۱۰ صبح در خیابان «بهار» بود. حرکت بچهها طبق برنامه پیش رفت و با موفقیت جلوی سفارت آمریکا رسیدیم.
هیچکس از برنامه ما باخبر نبود ،جز «حجت الاسلام موسوی خوئینیها» که روحانی گروه ما بودند.
همان روز ماجرا به طریقی به اطلاع «آیتالله حسن لاهوتی»، فرمانده وقت سپاه هم رسیدهبود. ایشان را در جریان قرار دادهبودند که اینها بچههای خودمان هستند؛ دانشجویان مذهبی و انقلابی پیرو خط امام . نیروهای ضدانقلاب نیستند. آخر، سال قبل و چند روز بعد از پیروزی انقلاب هم، چریکهای فدایی خلق ایران به سفارت آمریکا حمله کردهبودند که مورد تأیید قرار نگرفت و به سرانجام نرسید. این اقدام فقط برای این بود که بدانند این دانشجویان ارتباطی با گروههای ضدانقلاب ندارند. این موضوع، خیلی مهم بود. ما حتی با توجه با اینکه میدانستیم مردم از این گروهکها بدشان میآید، از آقای موسوی خوئینیها خواستهبودیم همراهمان باشند و پیشاپیش ما حرکت کنند که مردم بدانند این جوانانی که دارند به سمت سفارت آمریکا میروند، نیروهای مذهبی و انقلابیاند و ارتباطی به آن گروهکهای ضد انقلاب ندارند.
البته از قضا آقای «موسوی خوئینیها» هم گویا در ترافیک ماندهبودند یا مشکلی پیش آمدهبود که نتوانستند خودشان را به ما برسانند.
لحظات اولیه ورود دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا
خلاصه در مقابل سفارت آمریکا تجمع کردیم. حالا میخواهیم داخل برویم اما درها قفل است و نیروی انتظامی هم دارد طبق وظیفهاش از سفارت محافظت میکند. اینجا، تعدادی از بچهها به طرف اعضای نیروی انتظامی رفتند و همانطور که داشتند خودشان و گروه تجمعکننده را معرفی میکردند که؛ ما خودی هستیم و دشمن نیستیم و... با اجازه شما، آنها را خلع سلاح کردند (با خنده).
در این مرحله بود که آن قیچیهای آهنبُر، گرهگشا شدند. تعدادی از بچهها از دیوار سفارت بالا رفتند و تعدادی دیگر هم با آن قیچیها، قفلها را بریدند و در را باز کردند. به این ترتیب، خیلی سریع، شاید به نیم ساعت هم نرسید که توانستیم وارد سفارت شویم.
رجزخوانی «عباس زریباف»، آمریکاییها را از مخفیگاهشان بیرون کشید.
«بازیار»می گوید:از آنجاکه سفارت آمریکا خیلی وسیع بود، هر گروه از بچهها در یک قسمت سازماندهی شدند. همه بخشهای سفارت را بهراحتی در دست گرفتیم اما در ساختمان اصلی، با اتاقی مواجه شدیم که درهای دولایه داشت. آن درها آنقدر محکم بود که از هر روشی استفاده کردیم، نتوانستیم بازشان کنیم. میدانستیم تمام اسناد و مدارک در همان اتاق است و آمریکاییها دارند آنها را از بین میبرند. یکی دو ساعتی طول کشید و ساعت حدود ۱۲ شدهبود.
اینجا بود که «عباس زریباف» وارد عمل شد. من دقیقاً کنارش ایستادهبودم. او که بچه بسیار زبلی بود، بلندگو را در دستش گرفت و با آن لهجه اصفهانیاش خطاب به آمریکاییها گفت:«اگر در را باز نکنید، اینجا را منفجر میکنیم»
درحالیکه ما هیچ امکاناتی نداشتیم! اما «بلوف» عباس زریباف کار خودش را کرد و آمریکاییها از روی ترس، در را باز کردند.
بچهها تا وارد شدند و دیدند آنها دارند اسناد را با دستگاههای مخصوص، رشتهرشته و پودر میکنند، سریع دستگاهها را از برق کشیدند.
بدینصورت ساعت ۱۳ روز یکشنبه۱۳ آبان ۱۳۵۸(۴نوامبر۱۹۷۹)۱۳ذی الحجه۱۳۹۹ سفارت آمریکا با همه دیپلماتها و کارکنانش به دست دانشجویان پیرو خط امام افتاد./پایان خاطرات«بازیار».
آقای ابراهم اصغرزاده اینچنین می گوید:حدود 150 نفر آن زمان داخل سفارت بودند. ما حدس میزدیم که عده ای از سفارت خارج شده اند و در عین حال برای ما مهم نبود چون ما میخواستیم فقط یک تحصن موقت انجام دهیم و اصلا تصور آن مقاومت را از سوی آنان نمیکردیم و قصد گروگانگیری نداشتیم.
چراماقصدمان یک تحصن 48 ساعته بود واما تبدیل به 444 روز شد!
خیلی صریح بگویم که وقتی وارد سفارت آمریکا شدیم دیگر آن جلسات و مذاکرات پشت درهای بسته نبود و ناگهان ما با اشخاصی مواجه شدیم که حتی آنها را نمیشناختیم. مدیریت و فرماندهی قضیه بسیار پیچیده شده بود.
ما وارد سفارت شدیم و در همان ابتدا با موسویخوئینیها تماس گرفتیم و ایشان هم خود را به سرعت به سفارت رساند. اتفاقی که افتاده بود آشفتگی محض بود، یعنی همه چیز بههم ریخته بود. فکر میکنم حدود ساعت 2 ظهر بود که من اولین مصاحبه مطبوعاتی را انجام دادم، عدهای داشتند ساختمان اصلی را جستوجو میکردند و عدهای سعی میکردند آمریکاییهایی را که در اختیار گرفته بودند را در یک مکان جمع کنند. شورای مرکزی دانشجویان آپارتمان سفیر که یک آپارتمان ویلایی در وسط سفارت بود را در اختیار خود گرفته و به عنوان مقر اصلی انتخاب کرد. اولین کاری که باید میکردیم روشن کردن موقعیت بود و از آقای موسویخوئینیها خواستیم که ماجرا را با امام در میان بگذارد.
آقای موسویخوئینیها با حاج احمد آقا تماس تلفنی برقرار کرد و اطلاع داد که دانشجویان انجمنهای اسلامیهستند و این دانشجویان اقدام به تصرف سفارت آمریکا کردهاند و در اعتراض به آمریکا وارد سفارت شده اند و از مریدان امام هستند. همه این لحظات، لحظات پر اضطرابی برای ما بود که نکند با خشم مواجه شویم یا این که جنبش دانشجویی از این رفتار آسیب ببیند یا برای انقلاب بد شود. حاج احمد آقا پیامیرا از طرف امام برای دانشجویان فرستادند و آن جمله مشهور را میگویند که « جایی که گرفتید، جای بسیار خوبی است و محکم آنجا بایستید و تکان نخورید».
مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، و دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه.
زنان دانشجوکه درتسخیر«لانه جاسوسی»نقش داشتند.
دکترفروز رجایی:«من در آن مقطع دانشجوی پلیتکنیک تهران بودم و طبعا از دانشکده خودمان بیشتر اطلاع دارم. به نظرم ١٠، ١١ نفر از خواهران دانشجو از دانشکده ما روز اول حضور داشتند که بعداً بعضی از این افراد تغییر کردند.
اما در مجموع حدس میزنم بیشتر از ۶۰ نفر از دانشجویان دختر دانشگاههای مختلف تهران در تسخیر سفارت آمریکا مشارکت داشتند.»
کاردانشجویان دختردرسفارت امریکا(لانه جاسوسی)
جمعآوری اسناد یکی از کارهایی بود که دختران سفارت در آن کمک میکردند. آنطور که شیبا ملک روایت کرده است «یکی از کارهایی که بچهها میکردند این بود که در یک اتاق تاریک نوار تایپ را میخواندند و مینوشتند یا کاغذهای رشته شده را به هم میچسباندند.» وی از آنجایی که زبان انگلیسی را خوب میدانست از سوی اشغالکنندگان سفارت دعوت به همکاری شد و از ۱۸ آذر ۵۸ به جمع آنان پیوست.
یکی از دختران سفارت به نام« زهرا امی »می گوید:
در زمان تسخیر لانه جاسوسی من سال چهارم دبیرستان بودم و از طریق یکی از دوستانم(بهجت مرتضوی)که با هم در کلاس تفسیر قرآن شرکت میکردیم و دانشجوی رشته تغذیه دانشگاه تهران بود، برای جمعآوری اسناد به سفارت آمریکا رفتم.
«ملیحه نیشابوری» متولد ۱۳۳۶ دانشجوی رشتهی بیولوژی دانشگاه ملی بود و سالها در کردستان و ترکمنصحرا و بود. وی بعدها به خاطر آنکه همسرش احمد دادبین فرمانده لشکر ۲۸ سنندج بود سالها در مناطق جنگی غرب کشور بود. احمد دادبین فرمانده سابق نیروی زمینی و از همراهان صیادشیرازی است.
وی متولد ۱۳۳۴ در شهر تهران، از کلاهسبزهای قدیمی ارتش است. در سال ۵۳ وارد ارتش شد و ۳ سال بعد توانست به عضویت تیپ ۲۳ نوهد (نیروهای ویژه هوابرد) درآید. دادبین در سال ۱۳۸۴ در حالی که مدیرعامل سازمان هلیکوپترسازی بود بر اثر سانحه در کوهنوردی به شدت آسیب دید و خانه نشین شد.
«فریده ماشینی» متولد ۱۳۳۹ همسر رحیم عبادی رئیس سازمان ملی جوانان و مشاور خاتمی در سال ۱۳۹۱ به علت بیماری سرطان درگذشت.
وی یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت بود که به ریاست کمیسیون زنان این حزب منصوب شد. وی در ۳۰ مهر ۱۳۸۸ که برای شرکت در مراسم دعای کمیل به خانهی شهابالدین طباطبایی یکی از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ رفته بود همراه چندتن دیگر از اعضای جبهه مشارکت دستگیر و روز بعد آزاد شد.
ازدیگرزنانی که درلانه جاسوسی نقش داشتند:
سیدنژاد، بدیعی، شریعتپناهی، روشندل و الهه باطنی بودند.
خانم دکتر فروز رجاییفر، یکی از دانشجویان حاضر در سفارت
شما از کدام دانشگاهی بودید و چند نفر از آن ٤٠٠ دانشجوی خط امامی، زن بودند؟
من در آن مقطع دانشجوی پلیتکنیک تهران بودم و طبعا از دانشکده خودمان بیشتر اطلاع دارم. به نظرم ١٠، ١١ نفر از خواهران دانشجو از دانشکده ما روز اول حضور داشتند که بعدا بعضی از این افراد تغییر کردند. اما در مجموع حدس میزنم بیشتر از ٦٠ نفر از دانشجویان دختر دانشگاههای مختلف تهران در تسخیر سفارت آمریکا مشارکت داشتند،ازاین تعداد١٠، ١١ نفر از دانشکده مابودند.
این ترکیب دلیل خاصی داشت؟
بله. دانشجویان با پوشش چادر مشکی میتوانستند به آسانی ابزارهایی مثل قیچی، آهنبر و قفل و زنجیر را که در ادامه کار مورد نیاز بود، مخفیانه حمل کنند و به برادران دانشجو بدهند. این صفی که از خانمها تشکیل شده بود، در واقع در طراحی اولیه برای عملیات فریب در نظر گرفته شده بود تا نیروهای سفارت آمریکا و نیروهای حفاظتی پس از عبور آنها تصور کنند که در وضعیت عادی، گروهی در حال تظاهرات هستند. به این ترتیب دانشجویان توانستند خودشان را به درِ مورد نظر برسانند و به همان شکلی که معروف است، وارد محوطه سفارت شوند.
پس در همان پروژه اولیه روی حضور زنان حساب شده بود.... .
بله؛ ضمن اینکه پیشبینی شده بود در درگیری و رویارویی احتمالی با کارمندان زن سفارت آمریکا، حضور خواهران لازم است. همین اتفاق هم افتاد و دختران دانشجو در حفاظت و نگهداری از گروگانهای زن نقش مؤثر و اصلی را ایفا کردند.
خانوادههاخبرداشتند؟
بعد از استقرار در سفارت، خانوادههای دانشجویان مطلع شده بودند دخترانشان امشب به خانه برنمیگردند. لازم است توضیح بدهم که این دختران جوان همگی از دانشجویان فعال و انقلابی مسلمان بودند که در انقلاب هم در فعالیتهایی مثل تحصن در دانشگاهها شرکت میکردند و به لحاظ نوع اعتقادات مکتبیشان و تقیدی که در رعایت شئونات داشتند، معمولا خانوادهها از حضور آنها در این فعالیتها نگران نبودند و حمایت میکردند.
همان شب اول هم حضرت امام مطلع شدند که گروه اشغالکننده، مرکب از دختران و پسران دانشجو است که قرار است آن شب را در سفارت بمانند. بااینحال این اتفاق نیفتاد که ایشان پیام بفرستند که دختران بعد از این مرحله به وظیفه خود عمل کردهاند و تشریف ببرند منزل! که اگر چنین چیزی هم میفرمودند، بدون چون و چرا انجام میشد؛ چون دانشجویان نسبت به فرمایش ایشان آنقدر تعهد داشتند که حتی سؤال نکنند و به فوریت اطاعت کنند.
این آموزشها همان زمانی که در سفارت بودید، داده شد؟
بله؛ از همان روز اول شورای هماهنگی که مدیریت جریان تسخیر سفارت را برعهده داشتند، تصمیم گرفته بودند خانمها نیز مثل آقایان باید پاسداری کنند. شهید عباس ورامینی همراه با برادر دیگری به نام آقای زحمتکش که مسئول واحد عملیات و پاس بخش بودند، ساعات و محلهای پاسدادن دانشجویان را –صرف نظر از جنسیت آنها- تعیین میکردند و وظیفه پاسداری خواهران به نگهبانی از گروگانهای زن ختم نمیشد. در تمام ساعات شب و روز از خانمها برای نگهبانی محوطه جنگلی، درهای ورودی و...، استفاده میشد.
من در یکی از عکسهای آن دوران یک خانم بدون حجاب دیدم.
اگر از «آن دوران»، نظر به بیرون لانه دارید، بله؛ ممکن است؛ چون تا هفت، هشت ماه بعد از اشغال، هنوز حجاب اجباری نشده بود؛ اما اگر ادعا شده آن عکس از داخل لانه گرفته شده است، هرگز ممکن نیست و این اولینبار است که پس از ٣٦ سال، من چنین مطلبی را میشنوم! حتی منتقدان گروگانگیری و آمریکاییها هم چنین نسبتی به دانشجویان دختر خط امامی ندادهاند! ازهمینرو خواهش میکنم خدای ناکرده امر موهومی به تاریخ روشن و درخشان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نسبت و اشاعه داده نشود. در خواهران دانشجو کسی نبود که در حجابش مسامحه داشته باشد و عکسهای متعددی که به طور مستند در منابع خبری خارجی و داخلی وقت منتشر شده است، این امر را تأیید میکند. حتما عکسی که دیدهاید مربوط به داخل لانه نبوده است. لطفا آن را برای من ارسال کنید تا بررسی و ارزیابی کنم.
درباره ازدواجهایی که میان دانشجویان بگویید، خود شما هم همانوقت ازدواج کردید.
سؤال خوبی کردید. ببینید بعضی از دوستانی که داخل لانه بودند، از پیش ازدواج کرده بودند و در آن زمان متداول بود که همسران جوان، دوستان مشترک خود را برای ازدواج به هم معرفی میکردند.
معمولا پس از معرفی اولیه، دختر و پسر چند جلسه صحبت میکردند و بعد در صورت توافق، خانوادهها برای مراحل بعد دخالت میکردند. این شیوه شاید در ادامه فضای باز قبل از انقلاب بود که اکنون در چارچوب اسلام و شئونات اسلامی به آن عمل میشد. صحبتها هم در منزل دوستان انجام میشد؛ نه در داخل لانه؛ زیرا روابط در داخل لانه کاملا بسته و رسمی بود.
مثلا پس از آنکه آقای «میردامادی» با معرفی دوستان خارج از لانه، با خانم مجردی که از حوزه علمیه به دانشجویان مرتبط شده بودند، ازدواج کردند، آنها هم بعضی دیگر را به هم معرفی کردند. آن زمان بحث معرفی برای ازدواج خیلی جدی بود و مثل حالا نبود که خانمها و آقایان تمایلی به معرفی دوستان مجرد خود به هم ندارند. علیایحال این آشناییها در لانه اتفاق نمیافتاد و بروز و ظهوری نداشت و از طریق کسانی که بیرون از لانه ازدواج کرده بودند و در خارج از محوطه انجام میشد.
چند مورد از این ازدواجها صورت گرفت؟
کمتراز ١٠ مورد.
هاشمی+ابتکار
به نظر بیشتر میآید؛ مثلا خود شما. خانم ابتکار، خانم رضازاده، آقای مصلحی، چند مورد دیگر مثلا خانم ملک، شهید دادمان و... .
البته همسر من از دانشجویان تسخیرکننده لانه نبودند و فقط محل عقدمان در لانه بود. ضمن اینکه برخی از اینها که میفرمایید بعد از آزادی گروگانها و تسخیر لانه و در امتداد همان معرفیها ازدواج کردند؛ مثلا «خانم ملک» که با آقای اخیانی سال ٦٠ ازدواج کردند و آن وقت جریان لانه تمام شده بود.
فکر ازدواج بودن، نشانه آرامشدن فضا و فاصلهگرفتن از تنشهای موجود در لانه نبود؟
خیر؛ اینطور نیست. مگر میتوان گفت وقتی در طول جنگ این همه ازدواج صورت گرفت، به معنی کاهش یافتن فشار جنگ بود؟! از این طرف عقد میکردند و از آن طرف به جبهه اعزام میشدند و به شهادت میرسیدند. ازدواج بخشی مهم از جریان زندگی پس از انقلاب بود که در تمام مدت جنگ استمرار داشت. شاید بعد از انقلاب، در عکسالعمل به کاهش ازدواج در زمان شاه و افزایش سن ازدواج و با هدف ایجاد تغییر انقلابی در سبک زندگی، همه خود را موظف میدانستند زود ازدواج کنند و زود هم بچهدار شوند.
باید مسائل را در ظرف زمانی خود بررسی کرد؛ یعنی نمیشود آشنایی بعضی دختران و پسران در دانشگاههای امروز را با آشنایی دو همدانشگاهی که سال ٦٠ ازدواج کردهاند، مشابه دانست. همهچیز از نحوه آشنایی تا اهدافی که از تشکیل زندگی داشتند و شکل مراسم ازدواج با الان بسیار متفاوت بود؛ البته امروز هم در بخشی از جوانان جریان اصلاحات اعتقادی و حرکت به سوی تفکر ناب انقلابی، رعایت شئونات در رفتار پیش از ازدواج و فرهنگ ازدواج آسان و سادهزیستی پس از تشکیل خانواده و علاقه به فرزند داشتن شکل گرفته است که جای امیدواری به آینده دارد.
گفتید بین ٦٠ تا ٨٠ نفر از دانشجویان زن بودند،چرانمیتوان اسامی آنها را پیدا کرد؟
این مشکل درباره آقایان هم وجود دارد.
آقایان به واسطه اینکه شورای مرکزی و بازوی مشورتی را تشکیل داده بودند، بیشتر شناختهشده هستند.
بله؛ اما نسبت را هم باید در نظر بگیریم؛ مثلا اگر تعداد دانشجویان پسر چهار برابر خانمهای دانشجو بوده است، اکنون دیده میشود که تعداد افراد مشهورشان نیز چهار برابر است. بسیاری از دانشجویان خط امام -حتی سیوچند نفری که شهید شدند و جایگاه والای خود را دارند- برای مردم شناختهشده نیستند.
از نگاه من تأکید بر این قابلیتها همراه با مبانی اعتقادی، میتواند برای دختران فعال امروزی راهگشا باشد و قدرت مانور جریانهای ارتجاعی متحجر را هم محدود کند.
شما به وظایف نظامی خانمها مثل پاسدادنها و...، اشاره کردید. به کارهایی مثل ترجمه و جمعآوری اسناد هم در این سالها توجه شده است. خانمها کار دیگری هم انجام میدادند که دیده نشده باشد؟
اینها که گفتید هم کم نبوده است. به طور معمول فردی که جز پاسدادن مسئولیت دیگری نداشت، در روز دو بار پاس میداد. شش، هفت ساعت برای استراحت لازم داشت؛ وقتی هم برای غذا و نماز. چند ساعتی هم اضافه میماند. کسانی که مثل ما در بخش روابطعمومی برای مصاحبههای داخلی و خارجی یا بخش اسناد برای ترجمه و دستهبندی اسناد و نیز ارتباط با گروگانها درگیر بودند، تقریبا اصلا وقت اضافی نداشتند؛ ولی برای خواهران و برادرانی که صرفا کار پاسداری داشتند، کلاسهای ایدئولوژی مثل تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و اخلاق و...، برگزار میشد.
بخشی از وقت هم به کارهای شخصی اختصاص داشت. بههرحال در جایی مثل سربازخانه زندگی میکردیم و زمانی برای لباسشستن، استحمام و ...، نیاز بود.
فضایی که برای این کارها در اختیارتان بود را توصیف میکنید.
هر ساختمان در اختیار یک دانشگاه بود و همانجا واحد خانمها و آقایان جدا شده بود. از نظر محل خواب با دختران دانشگاههای دیگر ارتباطی نداشتیم و فقط یکدیگر را در محوطه میدیدیم. دختران پلیتکنیک در اتاق سفیر در ساختمان مرکزی مستقر بودند.
بههرحال اتاقی بود و یک فرش و چند پتوی سربازی. سختی خاصی از این لحاظ احساس نمیشد؛ زیرا ارزش کار به قدری بود که این مسائل به چشم نمیآمد. حتما بودن در آن محیط با هفتهای دو ساعت مرخصی، دوری از خانواده، شستن و پوشیدن یک دست لباس و امکانات محدود زندگی سختیهایی هم داشته است، اما بزرگی ارزشهای این حماسه، این سختیها را کوچک و حتی شیرین و دلنشین میکرد.
مهمترین وظیفهای که زنان در سفارت برعهده داشتند کدامیک از کارهایی بود که انجام میشد؟
بازسازی اسناد در سفارت پروژه خواهران بود. خواهرانی که در مسائل جاری اشتغال کمتری داشتند، به بازسازی اسناد رشتهشده اقدام کردند و حتی از تعدادی از دانشآموزان دبیرستانی که خیلی مایل بودند به جریان لانه ملحق شوند، یاری گرفتند. بازسازی این اسناد که بسیار برای ملت ایران و حتی دیگر ملل جهان از نظر شناخت نحوه عملکرد و جاسوسی آمریکا در کشورها ارزشمند است، مدیون حوصله، صبر و برکت نگاه زنانه در مدیریت این کار بود./۱۹آبان۱۳۹۴فارس بنقل ازمشرق
پالتو وقیافه زنانه(ابراهیم اصغرزاده)+روسری به سر(ابتکار)
مردها هیچوقت از پاسخدادن به سؤالات موجود درباره آن روزها طفره نرفتهاند. برای مثال ابراهیم اصغرزاده بهعنوان یکی از دانشجویان خط امامی آن روز، تاکنون بارها در اینباره گفتوگو کرده است اما همسرش طاهره رضازاده، تقاضای «شرق» برای یک روایت زنانه از آن دوران را رد میکند و میگوید که بههیچوجه مایل نیست دراینباره صحبت کند؛ خصوصا اینکه بخواهیم موضوع را از زاویه دیگری نگاه کرده و یک اتفاق ملی را زنانه و مردانه کنیم! بههرحال جستوجو برای پیداکردن دیگر زنان حاضر در سفارت هم چندان نتیجهبخش نیست و کسانی که میتوان از آنها نام برد بیشتر از ٢٠ نفر نمیشوند. نمیتوان با قطعیت گفت که زنان پنج درصد از دانشجویان تسخیرکننده سفارت بودند یا بیشتر اما نگاهی به خاطرات و گفتوگوهایی اندکی که از همین تعداد منتشر شده است، روشن میکند که سیزدهم آبان هم با همراهی زنان به یک اتفاق ملی و اثرگذار در ساحت سیاسی کشور بدل شده است.
اولین تماس را یک زن گرفت
«قرار بود اخبار تسخیر سفارت به همراه نخستین بیانیه برای اخبار ساعت دو بعد از ظهر در اختیار صدای جمهوری اسلامی قرار گیرد. یکی از خواهران به رادیو تلفن کرده بود. وقتی از او پرسیدند از کجا تلفن میکند و چه میخواهد، وی با آرامی پاسخ داد: «از سفارت سابق آمریکا و لانه جاسوسی فعلی تماس میگیرم...». همین که تماس اولیهای را یکی از زنان حاضر در جریان تسخیر سفارت گرفته است، ثابت میکند که لازم است نیمه زنانه این رویداد، بهتر بررسی شود. این خاطرهای است که معصومه ابتکار در کتابی با عنوان «تسخیر» نوشته تا وقایع درون سفارت را روایت کرده باشد.
معصومه ابتکار+حسین شیخ الاسلام -سمت راست-۲ مترجم دانشجویان سال ۱۳۵۸
«خواهر مری،»(معصومه ابتکار) سال ٥٨ از همه زنان دیگر معروفتر شد زیرا او که زبان انگلیسی را خوب میدانست از ابتدا مسئول برقراری ارتباط با رسانههای خارجی بود و بههمینخاطر بیش از دیگران نامش شنیده شد. بعدها رشته دانشگاهیاش را عوض کرد، علوم آزمایشگاهی و ایمنیشناسی خواند و زمانی هم سردبیر کیهان انگلیسی شد. شش سال نماینده مردم تهران در شورای شهر بود و در دولت اصلاحات و اکنون در دولت دولت یازدهم، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست و معاون رئیسجمهوری است. شغلی که انگار مورد علاقه خانواده اوست زیرا پدرش، تقی ابتکار هم دومین رئیس سازمان حفاظت محیطزیست ایران بود.
مسئولیتها، این سو و آن سوی دیوار
کار زنان در تسخیر سفارت از همان ابتدا و پیش از بالارفتن از دیوار شروع شده بود. آنها مسئولیت حمل تجهیزات اولیهای که برای این کار پیشبینی شده بود را به عهده داشتند. طراحان این پروژه بردن وسایلی مثل قیچی آهنبر و چوبهای تراشیدهای که برای زمان درگیری در نظر گرفته شده بود را به دختران چادری سپرده بودند. آنطور که فروز رجاییفر تعریف کرده است این خانمها در صفهای عقبی و نزدیک پسرها بودند تا بهموقع تجهیزات را به آنها برسانند. مسئله فقط این نبوده و حضور زنان به شکل دیگری نیز به پیشبرد نقشه کمک میکرده است. حضور آنان در صفهای جلویی باعث میشده که گارد محافظ سفارت خیلی نگران نشوند و کار بهتر پیش رود.
مسئولیتهای زنان، آن طرف دیوار سفارت هم ادامه پیدا کرد. مثلا نگهداری از گروگانهای زن به آنها سپرده شده بود. ترجمه و مصاحبه با شبکههای خارجی هم بخش دیگری از این مسئولیتها بود. جمعآوری اسناد نیز یکی دیگر از کارهایی بود که دختران سفارت در آن کمک میکردند. آنطور که شیبا ملک روایت کرده است «یکی از کارهایی که بچهها میکردند این بود که در یک اتاق تاریک نوار تایپ را میخواندند و مینوشتند یا کاغذهای رشته شده را به هم میچسباندند».
یکی دیگر از دختران سفارت به نام «زهرا امی »نیز در گفتوگویی با «مهرخانه» وقتی از شیوه ورود خود به سفارت حرف میزند، اشارهای به جمعآوری اسناد دارد. او دراینباره گفته است: «در زمان تسخیر لانه جاسوسی من سال چهارم دبیرستان بودم و از طریق یکی از دوستانم «بهجت مرتضوی» که با هم در کلاس تفسیر قرآن شرکت میکردیم و دانشجوی رشته تغذیه دانشگاه تهران بود، برای جمعآوری اسناد به سفارت آمریکا رفتم».
او مراحل جمعآوری اسناد را اینطور توصیف کرده است: «از روی حرفها، فاصلهها و علائم رشته بعدی را با آن هماهنگ میکردیم. خانم مرتضوی میگفت که بازسازی اسناد را باید به افراد مطمئن سپرد و از اینرو چند نفر برای این کار انتخاب شدند. آنها رشته کاغذهای اسناد خردشده را برای ما میآوردند و ما با احتیاط آنها را برمیداشتیم و روی تختهای که به اندازه کاغذ A٤ بود گذاشته و این رشتههای کاغذ را داخل کشی که به این تخته وصل شده بود، قرار میدادیم. یک کش بالای تخته بود و یک کش در پایین و ما یک سر رشته کاغذ را زیر کش میگذاشتیم و رشته بعدی را نگاه میکردیم و از روی حرفها، فاصلهها و علائم، رشته بعدی را با آن هماهنگ میکردیم».
کار فرهنگی بخش دیگری از مسئولیت زنان در دوران حضور در سفارت بود. فائزه مصلحی بهعنوان یکی دیگر از دانشجویان حاضر در لانه در بیان خاطراتش - در گفتوگو با « مهرخانه» - به فعالیتهای خود در چادری که از طرف انجمن اسلامی دانشگاه مقابل سفارت برپا شده بود، اشاره کرده و گفته است: «خارج سفارت سمت خیابان طالقانی چادری برپا شد که محل ارتباط مردم با مجموعه داخل سفارت بود. حدودا چهار تا پنج ماه در این چادر فعالیت داشتیم و سؤالات مردم که درمورد مسائل مختلف بود را تا حدی که میدانستیم پاسخ میدادیم، سؤالاتی هم که نمیدانستیم کسب اطلاع میکردیم و به مردم جواب میدادیم. پخش تراکت و پوسترهایی که از طرف خود دانشجوها چاپ شده بود، از دیگر فعالیتهای ما بود. ارگانها، نهادها و خصوصا آموزشوپرورش از این پوسترها میبردند و این چادر، محل پخش لوازم فرهنگی و تبلیغی هم بود».
پاسدادنها و کلاسها
به نظر میرسد که اصلیترین کار زنان در سفارت ترجمه و کمک به پیداکردن اسناد بوده است اگرچه عکسهای آن دوران و خاطراتی که نقل شده، نشان میدهد پاسدادن نیز در سفارت تسخیرشده، زن و مرد نداشته است. شیبا ملک یکی از دیگر دختران سفارت بود. از آنجایی که زبان انگلیسی را خوب میدانست از سوی تسخیرکنندگان دعوت به همکاری شد و از ١٨ آذر ٥٨ به جمع آنان پیوست. او در گفتوگویی با «تاریخ ایرانی» از آنچه روزها در سفارت انجام میدادند صحبت کرده و گفته است: «خانمها هم پاس میدادند. خیلی هم بیرحمانه بود، اصلا تعارف نداشتند. زمان پاس سه ساعت بود و مثلا اگر در زمان پاس خوابت میبرد، باید شش ساعت در برف و سرما میایستادی. اردوهای سهروزه برای خانمها میگذاشتند، در چادرهایمان اشکآور میانداختند، تیراندازی داشتیم».
او در لابهلای خاطراتش درمورد آنچه در طول روز انجام میداده، گفته است: «در مورد خودم اینطور بود که یا پاس داشتم یا اینکه در حال ترجمه بودم، بعد ناهار و نماز. شبها هم با هم حرف میزدیم، کتاب میخواندیم. یکسری کلاس برگزار میشد که در آنها شرکت میکردیم. کلاسهای نهجالبلاغه آقای حجاریان بود. آقای حائریشیرازی کلاس اخلاق داشتند. کلاسهای دفتر تحکیم وحدت خارج از سفارت را میرفتیم، کلاس فلسفه بود، کلاس عکاسی بود. فضا چنان بود که هر چیزی را میخواستیم تجربه کنیم. همزمان به سه کلاس زبان میرفتم؛ انگلیسی، فرانسه و عربی. از اتفاقهای جالب آنجا این بود که هر روز مهمانانی داشتیم که با آنها گپ و گفتوگو داشتیم. پرسش و پاسخ بود، یک حالت مصاحبه داشت. ما هم مستمع بودیم. بچهها دوشنبهها و پنجشنبهها روزه میگرفتند. شبهای قدر برنامه داشتند و یادم هست که مردم هم به سفارت آمدند و یک شب یک بچه در سفارت جا ماند که تا خانوادهاش بیایند، بچهها سرگرمش کردند و شب جالبی شد».
از تسخیر تا ازدواج
٤٤٤ روز زندگی دختران و پسران جوان و همفکر در کنار هم حتما موجب آشنایی بیشتر و پایهریزی زندگیهای مشترکی هم میشود. نگاهی به زندگی خصوصی برخی از آن جوانها نشان میدهد که روزهای پر از خاطره لانه برای عدهای رنگ و بوی عاطفی بیشتری داشته است.
معصومه ابتکار که شناختهشدهترین زن حاضر در جریان تسخیر سفارت بود، یکی از همان کسانی است که همسر آیندهاش را در همان روزها انتخاب کرد. او با سیدمحمد هاشمیاصفهانی که اکنون یکی از مدیران بخش خصوصی است، ازدواج کرد.
«طاهره رضازاده» نماینده و عضو فراکسیون زنان مجلس ششم، یکی دیگر از دختران سفارت است که همزمان با یک اقدام انقلابی و رقمزدن یک رویداد تاریخی در زندگی شخصی خود نیز فصل نویی را آغاز و با «ابراهیم اصغرزاده» ازدواج کرد. همسرش آنروزها سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و حالا یک چهره سیاسی اصلاحطلب است.
«زهره ساداتنظری» نیز همسر شهید رحمان دادمان شد و در گفتوگویی با خبرآنلاین، همانطور که همسنگری و همراهی با او را مایه افتخار خود دانسته، گفته است:
«در زمان تسخیر لانه جاسوسی هم ایشان و هم من حضور داشتیم. ایشان در شورای مرکزی لانه نقشی استراتژیک داشتند و من بهعنوان یک دانشجوی معمولی و معتقد به این حرکت انقلابی. حرف و گپ ازدواج ما نیز در همین ایام بود. ١٠ مهر همان سال، خواستگاری ایشان از من بود ٢٧ مهر مراسم عقد و ٢٠ آبان هم آغاز زندگی مشترکمان».
فرح جهانگیری و شهید عباس ورامینی.
دکتربهاردهقانی فیروزآبادی و شهید حسین شوریده از دیگر زوجهای گروگانگیری سفارت بودند.
خانم لعیا پورانصاری می گوید: بعد از اینکه جریان لانه تمام شد بچهها که به فکر ازدواج افتادند، دیدند چه بهتر با کسانی ازدواج کنند که همفکر و همراهشان باشند.
لعیا پورانصاری و محمدعلی مصلحی.
لعیاانصاری :من با همسرم در سفارت ارتباط مستقیمی نداشتیم. با اینکه مسئول اسناد بودند و دورادور میشناختم، اما در حقیقت بعد از قضیه لانه بود که به هم معرفی شدیم.
ازدواجها بیشتر بهصورت معرفی بود، مثلا آقای عبدی ازدواج کرده بودند، بعد از طریق همسرشان بچهها به هم معرفی میشدند، مثلا خانم عبدی دوست همسر آقای میردامادی بود. بعد این دو نفر را به هم معرفی کردند».
فروز رجاییفر یکی دیگر از دختران سفارت است که آن روزها ازدواج کرد و عکسی که از حاشیه عقد او در باغ سفارت موجود است.
حضور دختران دیگری با نامهای خانوادگی قنبری، میرموسوی، متولیان، مقدم و خانم زندی را به تصویر میکشد؛ اخباردقیقی اززندگیشان دردسترس نیست.
هیچ کدام از دانشجویانی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند ابرازپشیمانی نکردند.
«دکتر عبدالحسین روح الامینی»من در هیچ کدام از دانشجویانی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند، هیچگونه ابراز پشیمانی از حرکت خود در آن مقطع زمانی که در این افتخار سهیم بودهاند، ندیدم.
ممکن است این روزها افراد بعد از گذشت سی و چند سال مواضع متفاوتی داشته باشند و یا عقایدشان تغییر کرده باشد و در اثر آن، بحثهای دیگری را مطرح کنند که البته این امر نیز نادر است.
اگر امروز مجمعی گذاشته شده و ۲۰۰ نفر دانشجویی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند، دور هم جمع شوند که البته عدهای از آنها در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند و در آن مجمع رأیگیری شود که احدی از شما از آنچه انجام داده در تسخیر لانه جاسوسی پشیمان است و اگر همین شرایط امروز ایجاد میشد، باز دست به چنین کاری میزدید یا نه، پاسخهای مشخصی خواهند داد.
اینکه مواضع افراد را در مقطعهای زمانی متفاوت به هم گره بزنیم، قیاس درستی نیست.
من به عنوان فردی که در معرض و تماس هستم، ندیدم کسی از دانشجویان پیرو خط امام از تسخیر لانه جاسوسی پشیمان باشد. خواسته دانشجویان، استرداد شاه بود. الان از یکی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) سؤال کنید که آیا پشیمان هستید از این خواسته، هیچکس حرف از پشیمانی نمیزند.
دکترروح الامینی می گوید:آمریکاییها در داخل سفارت فروشگاهی داشتند که به اندازه چندین ماه و حتی ذخیره سالیانه خوراک و غذا در آن وجود داشت که تمام این مواد غذایی از آمریکا آمده بود. حتی آشپزی که در این ۴۴۴ روز برای آمریکاییها غذا میپخت، همان آشپزی بود که قبل از تسخیر لانه، برایشان غذا تهیه میکرد..
دکتر عبدالحسین روح الامینی، از دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی۱۲ آبان ۱۳۹۵خبرگزاری مهر
بازدید حضرت آیت الله خامنهای
آقای عزیزجعفری(سردارجعفری) درخاطراتش نوشته است:آمدن حضرت آیت الله خامنهای، امام جمعۀ تهران و نمایندۀ حضرت امام، به لانۀ جاسوسی و حضور ایشان در جمع دانشجویان یکی از وقایع مهم و آرامش بخش دلهای مضطرب من ودوستانم در آن ایام بود.
آقا، در تإیید حرکت ما و پشتیبانی از آن واقعا سنگ تمام گذاشت. هیچوقت آن لحظۀ تاریخی را فراموش نمیکنم. روز دوم یا سوم بعد از اشغال سفارت بود. با چند نفر از بچههای داخل یکی از اتاقهای سفارت مشغول جمع و جور کردن کتابها بودیم که آقای خامنهای، بدون اعلام قبلی، وارد آنجا شد و خیلی محبت آمیز با ما خوش و بش کرد. بعد از احوال پرسی، رو به جمع گفت: «من فقط آمدهام تا به شما جوانهای عزیز و انقلابی خدا قوت بگویم. دلتان را قرص و محکم کنید و این راه را تا آخر ادامه بدهید.» بعد هم با گروگانهای آمریکایی ملاقات کرد و خیلی دقیق جویای وضعیت سلامتی و حتی چند و چون خورد و خوراک و ورزش و مطالعۀ آنها شد و تإکید کرد براساس موازین رإفت اسلامی با آنها رفتار کنیم.
توضیحات نگارنده-پیراسته فر:آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی درزمان تصرف لانه جاسوسی درسفرحج بودند.
یکشنبه، ۱۳ آبان ۱۳۵۸مصادف بود با ١٣ ذوالحجه ١٣٩٩. آیت الله خامنهای بهمراه تعدادی از اعضای شورای انقلاب به حج رفته بودند،خبرلانه جاسوسی رادرپُشت بام هتل محل اقامت(مکه)شنیدند.
آقای خامنهای و هاشمی در پُشت بام هتل بودند که خبر را شنیدند. هاشمی رفسنجانی درخاطزاتش می نویسد: خبر تصرف سفارت آمریکا را شب هنگام در پشت بام محل اقامتمان، هنگامی که آماده خواب میشدیم، از رادیو شنیدیم. تعجب کردیم!.
وگروگانهاازطریق «حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینیها»باامام خمینی مرتبط بودند.
واما آنچه سردارجعفری گفته اند،دیدارآیت الله خامنه ای بعدازمراجعت ازسفرحج بود.
دراین دیدارآیت الله خامنه ای باگروگانها صحبت می کنندازکمبودها وامکانات می پرسد.
متن گفتمان(ویدئو) رااینجانب(نگارنده)به نگارش آورده ام که اهم مطالب به اینصورت بوده است:
این گروگان که به زبان فارسی مسلط است ازآقای خامنه ای به گرمی پذیرایی می کند!(دراتاقش)وامام جمعه تهران میخواهدکه بنشیدپیشش برای ادامه حرف زدن..ومی گوید..ببخشیدکه میوه وشیرینیمان تمام شده،هروقت -دانشجویان-می آوردند.
آیت الله خامنه ای ازایشان ازوضع غذاوبهداشت وحمام ومطالعات می پرسد وآن امریکایی هم ابرازرضایت می کند،تنهامشکلشان را ماندن دراینجا(محبوس بودن درسفارت)می داند ...وبعدمی گوید:من آن دوره۴سال درایران بودم،بمن خیلی خوش گذشت ودرادامه می گوید:مردم ایران خیلی مهربانندوتعارفی،وقتی مارامی بینندآنقدرمحبت می کنند که هنگام رفتنمان باخوشرویی می گویند»بازم چندروزدیگراینجابمانید»..مردم ایران ماراخیلی دوست دارند ودلشان میخواهدکه بیشترپیششان بمانم..وحتی می می گوید:گاهی آنقدرتعارف می کنند که ماراشرمنده-ناراحت-می کنند!
آیت الله خامنه ای که کاملاً گوش می دادبه حرفهایش،خیلی جدی می شود(تااین لحظه هر۲لبخندبرلب داشتند)می گوید:مردم ایران نمیخواهندشمادراینجابمانید..مردم ایران میخواهندهرچه زودتربروید،ومی گوید:همهین دانشجویانی که اینجاراتسخیرکردند،نمایندگان مردم ایرانند(که ازشماناراضیند،میخواهندشمابروید) وبعدآن امریکایی هم که تاحالا باخنده بلبل زبونی می کرد،خنده برلبانش حذف می شود!وبعدآقای خامنه ای می گوید:دولتان بایدآن مجرم(شاه)راتحویل بدهدتاشماهم آزادشوید وازایشان هم سئوال می کندکه بنظرشما«شاه مجرم نیست،نبایدتحویل دهد؟»که آن گروگان امریکایی تأییدمی کند ودرادامه می گوید:مشکل ماندنمان دراینجاست...+دیداربایکی دیگرازگروگان امریکایی سفارت-لانه جاسوسی/پایان توضیحات نگارنده.
ملاقات ۲همرزم بعداز ۴۰سال
دیدار۲فاتح سفارت امریکابا۲تفکر دردفترضرغامی۱۷ مرداد ۱۳۹۸
اولین اطلاعیۀ ما که «ابراهیم اصغر زاده» آن را مقابل دوربین شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی قرائت کرد و خبر آن در رسانههای جمعی پخش شد، هم شگفتی و وحشت سیاسیون داخلی طرفدار آمریکا را به دنبال داشت و هم باعث غافلگیری گروههای ریز و درشت مدعی مبارزه با امپریالیسم آمریکا شد؛ مثلاَ آقای بازرگان در اولین موضع گیری خودش به صورت آشکار حرکت ما را به شدت تخطئه کرد و گفت: «اینها پیرو خط امام نیستند بلکه پیرو خط شیطاناند. اینها اگر راست میگویند چپی نیستند، چرا نرفتند سفارت شوروی را بگیرند؟»
دانشجویان شاخص «فاتح سفارت امریکا»
از آنجا که بچههای داخل سفارت از دانشگاه های مختلف تهران بودند، روزهای اول شناخت چندانی از یکدیگر نداشتیم. ولی، به مرور زمان، آشنایی ما باهم افزایش پیدا کرد. تا آنجا که حافظهام یاری میدهد نفرات شاخص در جمع دانشجویان حاضر در لانه جاسوسی آمریکا عبارت بودند از حبیب الله بیطرف، محسن میردامادی، حسین شیخالاسلام، یوسف رضا سیفاللهی، ابراهیم اصغرزاده، علیرضا افشار، سید عزت الله ضرغامی، حمید خاکبازان، عباس محمدورامینی، رحمان دادمان، محمود شهبازی دستجردی، مهدی رجب بیگی، حسین علمالهدی، محسن وزوایی، علی صبوری، عباس عبدی و از بین خانمها معصومه ابتکار و فروز رجائی فر.
البته لازم است متذکر شوم که ما، بچههایی که با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» دور هم جمع شدهبودیم، همگی یک طرز تفکر خاص سیاسی نداشتیم. بعضاَ در ارائۀ دیدگاههای سیاسی و حتی عقیدتی خودمان تناقضاتی باهم داشتیم. به همین جهت تصمیمگیریهای داخل سفارت به شورایی محول شده بود که افراد شاخص آن عبارت بودند از: حبیب الله بیطرف، ابراهیم اصغر زاده، محسن میردامادی، یوسف رضا سیفالهی.
حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینیها هم از همان ابتدا در این جمع حضور داشت و بعد از فرونشستن التهابات اولیه، داخل سفارت، اقدام به برگزاری کلاسهای تفسیر قرآن برای دانشجویان میکرد.
همچنین ارتباطات گسترده قبلی با سپاه پاسداران سبب شد تا اکثر دانشجویان لباس سبز پاسداری را به تن کنند. اکبر رفان که بعدها اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت. «حسین دهقان »مدتی به لبنان رفت و در دهه هشتاد رئیس بنیاد شهید شد. علیرضا افشار بعدها رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران، فرمانده کل بسیج، و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود. و رضا سیفاللهی، که بعدها مسئول اطلاعات سپاه و اولین فرمانده نیروی انتظامی شد، از جمله این افراد بودند. احمدرضا کاظمی، پسرعموی شهید احمد کاظمی، علی زحمت کش، محمدرضا خاتمی، و محمد نعیمیپور نیز از جمله پاسداران دهه شصت بودند.
شهید حسین علمالهدی، اگر چه مستقیماً در تسخیر لانه جاسوسی نقش نداشت، اما همکاری مستقیم او با واحد بررسی و انتشار اسناد سبب شد تا او را نیز دانشجوی پیرو خط امام بخوانند. در ماجرای کاندیداتوری احمد مدنی برای ریاست جمهوری علمالهدی، با معرفی آیت الله خامنه ای، به لانه جاسوسی مراجعه کرد و با همکاری واحد بررسی اسناد و واحد تبلیغات اسنادِ مربوط به همکاری مدنی با آمریکاییها در سطحی وسیع منتشر شد.
به همراه حسین علمالهدی، محمد فاضل، علی حاتمی، و تعدادی دیگر از دانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند. علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت آمریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی، درحالی که به دوربین نگاه می کند، دیده می شود.
در این عملیات حسن سیف از دیگر دانشجویان خط امام نیز مجروح شد؛ ولی به طرز معجزه آسایی نجات یافت. سیف، فاتح لانه جاسوسی و فرمانده بازی دراز، در عملیات خیبر در سال 62 به شهادت رسید.
محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بود که در لانه مسئولیت اطلاعات – عملیات را بر عهده داشت. وی مسئولیت فرماندهی هدایت شش گردان عملیاتی را طی عملیات بیتالمقدس (فتح خرمشهر) بر عهده گرفت و در همین عملیات بود که در روز جمعه، 10 اردیبهشت 1361، هنگام هدایت نیروهایش، چند کیلومتر مانده به خرمشهر، به شهادت رسید.
عباس ورامینی نیز یکی دیگر از دانشجویان خط امام بود که مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را بر عهده داشت. ورامینی با یکی از دختران فامیل یکی از دانشجویان پیرو خط امام ازدواج کرد که خطبه عقد آنها را امام خمینی (ره) قرائت کرد. ورامینی در سال 61، به فرماندهی ستاد لشکر 27 محمد رسول الله (ص) منصوب شد و سرانجام در 28 آبان 1362، در ارتفاعات کانی مانگا و طی عملیات والفجر 4، به شهادت رسید.
علی صبوری، علی رضا هادیپور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامی، عبدالرحمن یا علی مدد، حسین بهادری، فضل الله عابدینی، مجید موذن صفایی، جلال شرفی، و تعدادی دیگر از دانشجویان جزء شهدای تسخیرکننده سفارت آمریکا در تهران هستند.
قرارشد«گروگان ها»تحویل شورای انقلاب داده شود
پس از شکست خفت بار آمریکا در طبس(در 5 اردیبهشت سال 1359)، دانشجویان خط امام، که مقاومت گسترده ای برای عدم تحویل گروگان ها به شورای انقلاب داشتند، با همکاری اطلاعات سپاه، به مسئولیت محسن رضایی، تصمیم گرفتند گروگان ها را در چند دسته به شهرهای مختلف اعزام کنند.
دلیل این تصمیم عدم تجمع گروگان ها برای شکست هر گونه عملیات رهایی بود. مشهد، ساری، رشت، یزد، اصفهان، شیراز و چند شهر دیگر مقصد گروه هایی از دانشجویان پیرو خط امام و گروگان ها بود که مخفیانه با لباس های مبدل به این شهرها سفر می کردند.
تابستان۱۳۵۹پایان مأموریت دانشجویان پیروخط امام
در اواسط تابستان۱۳۵۹ فرار ناموفق یکی از گروگان ها و سخت شدن نگهداری از آنها سبب شد تا شورای مرکزی دانشجویان در توافقی با سپاه پاسداران گروگان ها را در اختیار دولت شهید رجایی قرار دهد.
بدین ترتیب گروگان ها به زندان اوین و زندان توحید منتقل شدند تا دانشجویان خط امام، که در مذاکرات الجزایر نیز کنار گذاشته شده بودند.
تکلیف سفارت امریکا
«سفارت امریکا» تامدتی پاتوق بچه های دانشجویان برای ورزش ودیدارهابود وبعد درسال ۱۳۶۴باتصمیم دولت موسوی ،تحویل سپاه پاسداران شد. اسناد و مدارک نیز منتشر شد و آنچه منتشر نشده بود در اختیار وزارت تازه تاسیس اطلاعات قرار گرفت.
شهید حسین علمالهدی، اگر چه مستقیماً در تسخیر لانه جاسوسی نقش نداشت، اما همکاری مستقیم او با واحد بررسی و انتشار اسناد سبب شد تا او را نیز دانشجوی پیرو خط امام بخوانند/کتاب خاطرات عزیزجعفری.
خلاصه ای اززندگی فاتحان سفارت امریکا
ابراهیم اصغرزاده که زمانی سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و پشت میز قدیمی سفارتخانه مینشست و سوالات خبرنگاران را پاسخ میداد، ابتدا فرمانده سپاه قزوین شد و بعد به مجلس رفت. اصغرزاده زمانی به شورای شهر راه یافت.
طاهره رضازادهدر جریان تسخیر سفارت آمریکا با ابراهیم اصغرزاده ازدواج کرد.
عزتالله ضرغامیهمچون اکثر بچهها به سپاه رفت و بعد هم به ارشاد پیوست و سپس به صداوسیما رفت و از معاونت امور مجلسها به ریاست این سازمان عریض و طویل رسید و مدتی تا پایان ریاستش بر این سازمان نیز باقی نمانده است و این روزها کمتر نقطه مشترکی با تحکیم وحدت دارد.
محمد نعیمیپور کارشناس مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف؛ زمانی مجری طرح سد و نیروگاه کارون بود و زمانی دیگر مدیر مطالعات مرکز تحقیقات استراتژیک شد و در دوران اصلاحات به عنوان کاندیدای جبهه مشارکت اسلامی از سوی مردم به نمایندگی در مجلس ششم راه یافت و سپس روزنامه یاس نو را راهاندازی کرد که البته عمر آن دیر نپایید و توقیف شد.
محسن امینزاده ابتدا به وزارت ارشاد رفت و بعد راهی وزارت خارجه شد و به معاونت این وزارتخانه رسید. امینزاده از اعضای موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی بود که البته پس از حوادثسال ۸۸ به زندان رفت.
معصومه ابتکار یا «خواهر مری» گروگانها، رشته دانشگاهیاش را عوض کرد و علوم آزمایشگاهی و ایمنیشناسی خواند و زمانی هم سردبیر کیهان انگلیسی شد و هم در دولت اصلاحات و هم در دولت یازدهم، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و معاون رئیس جمهور در این زمینه شد.
عباس عبدی راه دور و درازی را پیمود و ابتدا به شیراز رفت تا در شهر همسرش باشد، آنجا به هیات ۷ نفره رفت و دبیر ستاد شد و بعد هم به قسمت اطلاعات خارجی دفتر اطلاعاتی و تحقیقاتی نخستوزیری رفت و وزارت اطلاعات را هم بدون استعفا ترک کرد و یکراست به عنوان مسئول دفتر پژوهشهای اجتماعی معاونت سیاسی دادستان کل کشور منصوب شد. سال ۵۸ عبدی سنگ بنای اتحادیه انجمنهای دانشگاههای سراسر کشور یا تحکیم وحدت کنونی را بنا نهاد. نامی که به گفته خودش از زبان امام خمینی شنیده بود: «بروید تحکیم وحدت کنید.» وقتی هم که آیتالله موسوی خوئینیها از دادستانی به مرکز تحقیقات آمد عباس عبدی را هم با خود آورد و مسئولیت فرهنگی تحقیقات استراتژیک را در قالب معاونت به او سپرد. زمانی بعد که اصلاحطلبان همه تریبونهای خود را یکی یکی از دست میدادند، از روزنامه سلام سر درآورد و مشغول به تئوریپردازی اصلاحات شد. عضو شورای مرکزی مشارکت سال ۷۷ به دیدار «باری روزن » رفت تا در کنار گروگان سابقش بنشید.
رضا سیفاللهی ابتدا به سپاه رفت و سپاه پاسداران اصفهان را با دوستان خود تاسیس کرد و پس از آن به عنوان مسئول اطلاعات کل سپاه منصوب شد و سپس به عنوان رئیس ستاد مرکزی سپاه منصوب شد. سیفاللهی تا فرماندهی کل نیروی انتظامی از سالهای ۷۱ تا ۷۵ نیز پیش رفت و مدتی بعد هم معاون امنیت داخلی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد و اینک در مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول فعالیت است.
محسن میردامادی ابتدا مسئول روابط بینالمللی سپاه شد و بعد استاندار خوزستان شد و سپس به مجلس ششم راه یافت و بعد هم مثل عبدی و نعیمیپور و… به مرکز تحقیقات رفت و در دهه هفتاد به دنبال تحصیل علم روانه انگلستان شد و با دکترای علوم سیاسی بازگشت و پس از سال ۸۸ به زندان رفت.
علیاکبر زحمتکش مسئول عملیات تسخیر و حفاظت از گروگانها تنها فردی بود که در دادگاههای آمریکا به خاطر بازداشتن یکی از گروگانها از نابود کردن اسناد تحت پیگرد قرار گرفت. زحمتکش بعدها به وزارت نیرو پیوست. در سالهای بعد همچنان اسناد را دنبال میکرد و مدتی هم به خاطر شکایت از شهردار بیرجند برای بر حیف و میل نمودن وجوه شهرداری معروف شده بود.
رحیم باطنی خیلی در نگاه داشتن احساساتش موفق نبود و به خاطر اسناد که میگفتند مربوط به ارتباط ناصر میناچی وزیر ارشاد دولت موقت با سفارت امریکا است، رحیم باطنی نتوانست بر احساساتش غلبه کند و سخنان تندی علیه نهضت آزادی بیان کرد. باطنی که نماینده دانشجویان دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در شورای مرکزی بود، بعدها معاون جهاد دانشگاهی کشور شد و مدتی هم به وزارت نیرو رفت.
حبیبالله بیطرف ابتدا به سپاه رفت و بعد هم به جهاد پیوست و مرکز تحقیقات جهاد کشاروزی را از خود به یادگار گذاشت و آن را تاسیس کرد و در زمان موسوی، استاندار یزد شد و در زمان خاتمی هم به وزارت نیرو رفت و وزیر آن شد.
محمد علی جعفری یا عزیز جعفری متولد یزد در دانشکده معماری دانشگاه تهران تحصیل کرد و به سپاه پیوست و بزودی با فراگیری فنون رزمی، اولین گردان زرهی سپاه را ایجاد کرد. فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف در دوران جنگ و فرماندهی نیروی زمینی سپاه به مدت ۱۳ سال و ۵ سال فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران از جمله مسئولیتهای عزیز جعفری بود. وی در زمستان ۸۶ با حکم فرماندهی کل قوا، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
اکبر رفان اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت. حسین دهقان مدتی به لبنان رفت و در دهه ۸۰ رئیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی شد.
علیرضا افشار دورهای به عنوان رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران انتخاب شد و بعد از آن فرمانده کل بسیج و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود.
علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت امریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی در حالی که به دوربین نگاه میکند، دیده میشود.
حسین سیف از دیگر دانشجویان خط امام مجروح شد ولی به طرز معجزهآسایی نجات یافت. سیف فاتح لانه، فرمانده بازی دراز در عملیات خیبر در سال ۶۳ به شهادت رسید.
مهدی رجببیگی مسئولیت قرائت بیانیهها را برعهده داشت. رجببیگی که قلم و بیان رسایی داشت، از سالها قبل با انتشار نشریه طنز «جیغ و داد» را به همراه اسرافیلیان منتشر میکرد. رجب بیگی در مهر ۶۰ به دست منافقین در خیابانهای تهران به شهادت رسید.
حاتم قادری و جواد مظفر دو دانشجوی دانشگاه ملی با بیان اینکه هرچند تسخیر، یک حرکت ضدامپریالیستی است، اما این راه مبارزه با امپریالیسم نیست! از لانه خارج شدند.
تقی محمدی همان روزهای اول، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت امریکا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد. محمدی که از نزدیکان بهزاد نبوی و خسرو تهرانی بود، بعدها به اطلاعات نخستوزیری رفت و پس از انفجار هشت شهریور به سفارت ایران در افغانستان فرستاده شد، اما اسدالله لاجوردی به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخستوزیری، او را از کابل فراخواند و بازداشت کرد. تقی محمدی که در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود، به طرز مشکوکی ساعاتی بعد با کمربند خودکشی کرد. کارشناسان امنیتی دادستانی انقلاب معتقد بودند که اینگونه خودکشی با توجه به اینکه تقی محمدی بر روی رگهای گردنش چوب کبریت گذاشته بود، امکان ندارد و اشخاص دیگری احتمالاً او را کشتهاند و بعد حلقآویزش کردهاند.
عباس زریباف از ابتدای سال ۵۸ وارد سازمان مجاهدین خلق شده بود وارد بخش اطلاعات شد و در سال ۶۰ به زندگی مخفی روی آورد و در سال ۶۱ از ایران خارج شد. زریباف در چهارمین روز عملیات مرصاد به هلاکت رسید.
خانم فیروزآبادی همسر شهید شوریده و استاد مکانیک دانشگاه شریف.
دکتر محمدحسین صادقی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر عبدالحسین روحالامینی استاد داروسازی دانشگاه تهران و محمدهاشم پوریزدانپرست، استاد اقتصاد دانشگاه شیراز از چهرههایی بودند که تدریس در دانشگاه را به فعالیتهای دیگر ترجیح دادند.
محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه شریف، مسئولیت اطلاعات - عملیات را برعهده داشت. زودتر از آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ وزوایی به جبهه غرب رفت و فرماندهی گردانی با کار ویژه عملیات پارتیزانی را برعهده گرفت. او در عملیات فتح بلندیهای بازی دراز فرمانده بود و در این عملیات مجروح شد. در آذر ۱۳۶۰ او فرمانده گردان حبیببن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمدرسولالله(ص) شد که در عملیات فتحالمبین این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا او فرمانده این تیپ شد و در فروردین ۶۱ با همین تیپ وارد عملیات بیتالمقدس(فتح خرمشهر) شد و در این عملیات بود که در ۲۲ اردیبهشت هنگام هدایت نیروهایش چند کیلومتر مانده به خرمشهر به شهادت رسید.
عباس ورامینی مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را برعهده داشت. ورامینی همانند تعدادی دیگر از دانشجویان در سال ۵۸ با یکی از دختران دانشجوی پیرو خط امام ازدواج کرد و خطبه عقد او را امام خمینی(ره) قرائت کرد. ورامینی در سال ۶۱ با حکم احمد متوسلیان به فرماندهی ستاد لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) منصوب شد. مسئولیت سپاه ۱۱ قدر و قرارگاه نجف اشرف از دیگر مسئولیتهای او بود. ورامینی سرانجام در ۲۸ آبان ۶۲ در ارتفاعات کانیمانگا و در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید.
محمدرضا خاتمی (برادررئیس جمهور )در میان دانشجویان تسخیرکننده حضور داشته است. خاتمی در مجلس ششم حضور داشت و به نائب رئیسی مجلس رسید و این روزها گه گاه مصاحبهای می کند و فعالیت سیاسی خاصی ندارد.
محمد فاضل، علی صبوری، علیرضا هادیپور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامیفرمانده سپاه سوسنگرد در ابتدای جنگ، عبدالرحمن یاعلی مدد، حسین بهادری، فضلالله عابدینی، حمید صفایی، جلال شرفی، رحمتی، رحمان دادمان (وزیر راه و ترابری که در حادثه هواپیما به شهادت رسید) ازدانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند.
نسل لانه جز این افراد چهرههای سرشناس دیگری همچون سیدمحمد هاشمی اصفهانی، شمسالدین وهابی، وفا تابش، حسین شیخالاسلام و فروز رجاییفر، کمال تبریزی، احمدرضا کاظمی پسرعموی شهید احمد کاظمی، مهاجر، محمد مهدی، حسین شریفزادگان، محمدرضا بهزادیاننژاد را نیز داشت که هرکدام جدا از دیگری و با تفکری مستقل به فعالیتهای خود ادامه می دهند.