علی نیکزاد و حمید رضا حاجی بابایی(نائب رئیس)شدند.
کاندیدای ناکام«حمیدرضارسایی ۳۵ رأی آورد»برای نائب رئیسی)
«قالیباف با ۱۹۸رای رئیس مجلس دوره دوازدهم شد»،حجتالاسلام مجتبی ذوالنوری ۶۰ رأی و «منوچهر متکی» ۵ رأی کسب کردند.
«حمید رضا حاجی بابایی» با ۱۷۵ رأی و «علی نیکزاد ثمرین» با ۱۶۹ رأی به عنوان «نُوّاب رئیس» انتخاب شدند.
«محمدباقر قالیباف» با ۱۹۸ رای از مجموع ۲۸۷ رای ماخوذه رئیس مجلس دوازدهم شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:افرادی که برای نائب رئیسه مجلس کاندبداشده بودند(موفق نشدندبرکرسی هیئت رئیسه بنشیند) .
۱- «عبدالرضا مصری» ۱۱۵ رأی.
۲-«حسینعلی حاجی دلیگانی» ۹۶ رأی.
۳-«حجت الاسلام حمید رسایی» ۳۵ رأی.
۴-«حجت الاسلام موسی غضنفرابادی» ۱۶ رأی.
در جلسه علنی امروز (سهشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳) مجلس شورای اسلامی، اسامی محمد باقر قالیباف منتخب تهران، منوچهر متکی منتخب تهران و حجتالاسلام مجتبی ذوالنوری منتخب قم به عنوان سه داوطلب ریاست مجلس شورای اسلامی اعلام شد.
در نهایت، «محمدباقر قالیباف» با ۱۹۸ رأی به عنوان رئیس مجلس دوازدهم در اجلاسیه اول انتخاب شد.
«حجتالاسلام مجتبی ذوالنوری» ۶۰ رأی.
«منوچهر متکی» ۵ رأی کسب کردند.
« آرای باطله نیز ۲۴ رای»
«کاندیداهای دبیری هیات رئیسه مجلس»
«عبدالحسین همتی»(دبیر هیأت رئیسه سنی) مجلس اسامی کاندیداهای دبیری هیات رئیسه را به شرح زیر قرائت کرد:
اکبر رنجبرزاده، روحالله متفکر آزاد، صدیف بدری، رضا جباری، محمد رشیدی، عباس پاپی زاده، بهنام سعیدی، مجتبی بخشی پور، رحمت الله نوروزی، سارا فلاحی، زینب قیصری، ابوالفضل ظهره وند، ابوالقاسم جراره، مجتبی یوسفی، علیرضا زندیان، غلامحسین زارعی، عباس گلرو، احمد نادری، جمشید قائم مقام، علی اصغر باقرزاده، علیرضا عباسی، فتح الله توسلی، سمیه رفیعی، علی شیرین زاد، رضا تقی پور، رحم دل بامری، بیت الله عبدالهی، نامزدهای تصدی دبیری هیات رییسه مجلس شدند.
انصراف داده ها
همچنین علی امامی راد، سید احسان قاضیزاده هاشمی و احمد جباری از کاندیداتوری دبیری هیأت رییسه در اجلاسیه اول مجلس دوازدهم انصراف دادند.
«نیکزاد» و «حاجی بابایی» نواب رئیس مجلس شدند.
منتخبان مجلس دوازدهم در ادامه جلسه علنی امروز علی نیکزاد و حمید رضا حاجی بابایی را به عنوان نواب رئیس انتخاب کردند.
کاندیدای نواب رئیسی حسینعلی حاجی دلیگانی، عبدالرضا مصری، علی نیکزاد ثمرین، حمید رسایی، موسی غضنفرابادی و حمیدرضا حاجی بابایی بودند.
ناظران هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی(دوره دوازدهم)
منتخب مجلس برای انتخاب ناظران هیأت رئیسه مجلس دوازدهم در اجلاسیه اول کاندیدا شدند.
«عبدالحسین همتی سراپرده »(دبیر هیات رئیسه سنی مجلس دوازدهم)، اسامی کاندیداهای ناظران مجلس را به شرح زیر قرائت کرد:
سید حمیدرضا کاظمی،فرشاد ابراهیمی،شهباز حسن پور، روحالله موسوی، زهره سادات لاجوردی، سید جلیل میر محمدی، محمد مهدی شهریاری، مصطفی معینی آرانی، حسین محمدزاده، جبار کوچکی نژاد، حسن قشقاوی، مهدی کوچک زاده، علیرضا سلیمی، احمد بخشایش، محمد آشوری، محمد سرگزی، رحیم زارع، غلامرضا نوری قزلجه، الهام آزاد، ابوالفضل ابوترابی، احمد راستینه، فرهاد بشیری، عبدالوحید فیاضی، ولی داداشی، عبدالحسین روحالامینی، محمد سراج، مجید دوستعلی.
ناظران هیأت رئیسه مجلس دوازدهم
غلامرضا نوری قزجله (بستان آباد) با ۱۳۰ رای، علیرضا سلیمی (تهران) با ۸۲ رای، سید جلیل میرمحمدی (میبد و بافق) با ۶۱ رای به عنوان ناظران هیئت رئیسه مجلس دوازدهم انخاب شدند.
هیئت رئیسه مجلس دوازدهم:
مجتبی بخشی پور، احمد نادری، روح الله متفکر آزاد، مجتبی یوسفی، محمد رشیدی، اکبر رنجبرزاده،غلام رضا نوری قزلجه، علیرضا سلیمی و سیدجلیل میرمحمدی به عنوان اعضای هیات رئیسه اجلاسیه اول دوره دوازدهم انتخاب شدند.
هیئت رئیسه مجلس دوازدهم:
محمدباقر قالیباف به عنوان رئیس، حمیدرضا حاجی بابایی و علی نیکزاد به عنوان نواب رئیس اجلاسیه اول دوره دوازدهم.
دیگراعضای هیات رئیسه اجلاسیه اول دوره دوازدهم: مجتبی بخشی پور، احمد نادری، روح الله متفکر آزاد، مجتبی یوسفی، محمد رشیدی، اکبر رنجبرزاده،غلام رضا نوری قزلجه، علیرضا سلیمی و سیدجلیل میرمحمدی.
حجت الاسلام علیرضا سلیمی(نماینده مردم تهران) به عنوان سخنگوی هیئت رئیسه مجلس دوازدهم انتخاب شد.
رؤسای قوه مقننه ازاول انقلاب تاکنون
قالیباف،حدادعادل،لاریجانی،اژه ای،سرلشکرباقری،،محمدمخبر(رئیس جمهوردوره انتقالی)،ناطق نوری،سیدحسن خمینی( دریک قاب).
دست دادن یک زن ومرد(نماینده مجلس)درصحن مجلس!
افتتاحیه(اولین دوره مجلس شورای اسلامی۷ خرداد ۱۳۵۹)راخواهیددید.درادامه.
افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی(۷ خرداد ۱۴۰۳)
متن سوگندنامه طبق اصل ۶۷ قانون اساسی توسط «علاءالدین بروجردی»(رئیس هیات رئیسه سنی مجلس دوازدهم) قرائت شد و منتخبین مردم به حالت اجتماع در حال قیام آن را تکرار و پس از انجام مراسم تحلیف سوگندنامه را امضا کردند.
افتتاحیه
مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی امروز (دوشنبه ۷ خرداد ماه) رأس ساعت ۸ و ۱۸ دقیقه
مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، صبح دوشنبه (۷ خرداد ۱۴۰۳) با حضور منتخبان مردم و جمعی از مقامات کشوری و لشکری در خانه ملت برگزار شد.
مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، صبح دوشنبه (۷ خرداد ۱۴۰۳)
افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی(۷ خرداد ۱۴۰۳)
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«برادروخواهرنماینده مجلس»(فاطمه حراره،ابوالقاسم جراره)
افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی(۷ خرداد ۱۴۰۳) «فاطمه جراره»(هرمزگان) و«ابوالقاسم جراره» (نماینده تهران)
قالیباف،علی لاریجانی،دکترحدادعادل،حجت الاسلام علی اکبرناطق نوری،آیت الله محمدمحمدی گلپایگانی وحجت الاسلام غلامحسین اژه ای.
حجت الاسلام محسنی اژه ای،محمدباقرقالیباف،علی لاریجانی،آیت الله محمدعلی موحدی کرمانی،حجت الاسلام علی اکبرناطق نوری.
قالیباف،حدادعادل،لاریجانی،حجت الاسلام محسنی اژه ای،سرلشکرباقری،محمدمخبر(رئیس جمهوردوره انتقالی)،حجت الاسلام علی اکبرناطق نوری،حجت الاسلام سیدحسن خمینی
سرلشکرباقری وآیت الله سیدحسن خمینی
افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی(۷ خرداد ۱۴۰۳)
«افتتاحیه اولین دوره مجلس شورای اسلامی» ۷ خرداد ۱۳۵۹
افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی(۷ خرداد ۱۴۰۳)
«افتتاحیه اولین دوره مجلس شورای اسلامی» ۷ خرداد ۱۳۵۹
افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی(۷ خرداد ۱۴۰۳)
مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، صبح دوشنبه (۷ خرداد ۱۴۰۳)
«افتتاحیه اولین دوره مجلس شورای اسلامی» ۷ خرداد ۱۳۵۹
مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، صبح دوشنبه (۷ خرداد ۱۴۰۳)
مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، صبح دوشنبه (۷ خرداد ۱۴۰۳)
با حضور حجتالاسلام محمد محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری، حجتالاسلام.
علی لاریجانی،حجت الاسلام سیدحسن خمینی،علی اکبرناطق نوری و دکترغلامعلی حدادعادل/مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی(۷ خرداد ۱۴۰۳)
غلامحسین محسنی اژهای رئیس قوه قضائیه، محمدباقر قالیباف رئیس مجلس یازدهم، محمد مخبر مدیر اجرایی ریاست جمهوری، روسای ادوار مجلس از جمله حجت الاسلام ناطق نوری، غلامعلی حداد عادل، علی لاریجانی و جمعی از مسئولان لشکری و کشوری و اعضای هیئت دولت و معاونان رئیسجمهور، فقها و حقوقدانان شورای نگهبان و با نواختن گروه رزم نوازان دژبان کل ارتش جمهوری اسلامی برگزار شد. بر اساس مواد ۱۰ و ۱۱ قانون آییننامه داخلی مجلس پس از گزارش معاونت قوانین، هیات رئیسه سنی در جایگاه مستقر میشود. سپس پیام مقام معظم رهبری به مجلس دوازدهم قرائت خواهد شد و نمایندگان سوگند یاد میکنند. گفتنی است؛ در ادامه مراسم افتتاحیه مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی معاون اجرایی مجلس یازدهم و وزیر کشور گزارشی ارائه میدهند. بیش از ۲۵۰ خبرنگار، عکاس و تصویربردار خارجی و داخلی صبح امروز (دوشنبه، ۷ خردادماه) به منظور پوشش خبری مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در این مراسم حضور دارند. حضور مسئولان عالی رتبه نظام در مراسم افتتاحیه مجلس دوازدهم مسئولان لشکری و کشوری که در این مراسم حضور یافتند به شرح ذیل است: حجتالاسلام غلامحسین محسنی اژهای رئیس قوه قضائیه، آیت الله احمد جنتی، حجت الاسلام ناطق نوری، غلامعلی حداد عادل، علی لاریجانی، سید حسن خمینی. سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی فرمانده ارتش، سردار سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه، احمدرضا رادان فرمانده کل نیروی انتظامی، ، حجتالاسلام محمد محمدی گلپایگانی، محمد مخبر مدیر اجرایی ریاست جمهوری، علیرضا زاکانی شهردار تهران، امیر دریادار حبیبالله سیاری معاون هماهنگ کننده ارتش، شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش، سید یحیی رحیم صفوی مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نیروهای مسلح، کیومرث هاشمی وزیر ورزش و جوانان، حجت الاسلام حسینی بوشهری عضو مجلس خبرگان ،حجتالاسلام حمزه خلیلی معاون اول قوه قضائیه، سید اسماعیل خطیب وزیر اطلاعات، محمدرضا آشتیانی وزیر دفاع، بهادری جهرمی سخنگوی دولت، نیکبخت وزیر جهاد کشاورزی، عیسی زارع پور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، مهدی چمران رئیس شورای شهر تهران، سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی بنیاد شهید و امور ایثارگران، عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجتالاسلام محمدجعفر منتظری رئیس دیوان عالی کشور، علی اکبری رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، بهرام عیناللهی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، علی باقری کنی سرپرست وزارت امور خارجه، رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش، سید احسان خاندوزی وزیر اقتصاد، سردار قاآنی فرمانده سپاه قدس، پیمان جبلی رئیس سازمان صدا و سیما، سید احمدرضا دستغیب رئیس دیوان محاسبات، محمد اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی، حمید واحدی فرمانده نیروی هوایی، احمد وحیدی وزیر کشور، محسن منصوری معاون اجرایی دولت، طحان نظیف سخنگوی شورای نگهبان، محمددهقان معاون حقوقی رئیسجمهور، انسیه خزعلی معاون رئیس جمهور در امور زنان، صولت مرتضوی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سرلشکر محمد باقری رئیس جدید ستاد کل نیروهای مسلح. اعلام اسامی اعضای هیأت رئیسه سنی مجلس دوازدهم شورای اسلامی مهدی عبدالملکی معاون قوانین مجلس شورای اسلامی در مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره فعالیت قوه مقننه ضمن خیر مقدم به مهمانان و نمایندگان، اسامی هیات رئیسه سنی را قرائت کرد که اسامی به شرح ذیل است:
«علاءالدین بروجردی»از حوزه انتخابیه لارستان، خنج، گراش، اوز و جویم به عنوان رئیس سنی«حسینعلی شهریاری» از حوزه انتخابیه زاهدان به عنوان نایب رئیس سنی «عبدالحسین همتی سراپرده» از حوزه انتخابیه زرند و کوهبنان به عنوان دبیر اول،«عباس قدرتی زوارم»( حوزه انتخابیه شیروان) به عنوان دبیر دوم،، دستور کار نخستین جلسه علنی مجلس دوازدهم «علاءالدین بروجردی» رئیس هیات رئیسه سنی مجلس دوازدهم در نخستین جلسه علنی دوره جدید با به صدا درآوردن زنگ نهاد قانونگذاری آغاز به کار مجلس دوازدهم را با حضور ۲۹۰ نفر از منتخبان مردم بطور رسمی اعلام کرد.
وی در ادامه ضمن تقدیر و تشکر از حضور میهمانان نخستین جلسه علنی دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی دستور قرائت دستور جلسه افتتاحیه را از سوی عبدالحسین همتی خواستار شد.
عبدالحسین همتی دبیر هیات رئیسه سنی؛ دستور نخستین جلسه علنی دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی ۷ خردادماه ۱۴۰۳ را به شرح زیر قرائت کرد.
نمایندگان مجلش شورای اسلامی قسم خوردند.
سوگندنمایندگان مجلس دوازدهم
قرائت پیام مقام معظم رهبری به مناسبت آغاز به کار دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی انجام مراسم تحلیف نمایندگان گزارش معاون اجرایی مجلس شورای اسلامی نطق رئیس سنی مجلس شورای اسلامی گزارش انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی توسط وزیر کشور سخنرانی محمد مخبر مدیر اجرایی ریاست جمهوری اقتراح شعب حضور منتخبان در مرقد مطهر بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی
مراسم افتتاحیه ،نمایندگان مجلس دوازدهم
نمایندگان مجلس(دوره دوازدهم)
نمایندگان مجلس دوازدهم سوگندیادکردند.
مردجوان انقلاب (احمدجنتی)به محلس شورای اسلامی آمد.
سخنرانی «محمد مخبر»(رئیس جمهورموقت ایران) در مراسم افتتاحیه دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی/صبح دوشنبه (۷ خرداد ۱۴۰۳)
«افتتاحیه اولین دوره مجلس شورای اسلامی» ۷ خرداد ۱۳۵۹
«عارفانی که مخالف فلسفه بودند»تفسیرسوره حمدامام خمینی را به تعطیلی کشاندند!.
حاج حیدررحیم پور ازغدی(پدردکترحسن رحیم پور) در ۱۵ خرداد ۱۳۸۴ در سیمای جمهوری اسلامی گفت:«آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی» که در مشهد بودند و با تفسیر سوره حمد امام خمینی که از تلویزیون پخش میشد «مخالفت کردند» وامام هم به احترام میرزا جواد آقا، تفسیر را تعطیل کردند.
میرزا علی اکبر معلم دامغانی(آیتالله معلم دامغانی)ازمخالفان(اصلی)سرسخت تفسیرامام خمینی بود،وی درپاسخ به چرایی اقدامش گفت: «این روزگار روزگار محرمیت نیست،در این زمانه دیگر نمیشود خیلی حرف ها را گفت»...این تفسیر بیش از آن نباید ادامه پیدا میکرد و خوب شد دیگر پخش نشد..«هر حرفی به درد هر آدمی نمی خورد» واقعیات و حقیقیات عالم به جای خود محفوظ، ولی ظواهر هم باید محفوظ بماند» ایشان مثال میزنند«در حقیقت بسیاری از مردم اصلاً شبیه آدم نیستند»، اما آیا هرکسی میتواند(باطن) و باید این را ببیند؟ اگر (باطن افراد را)ببیند که دیگر نمیتواند برود بین مردم!.
امام خمینی درآخرین (پنجمین )جلسه تفسیر گفت:صلحاازمن خواستند تفسیررامتوقف کنم
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درادامه علت ناتمام ماندن -چه کسانی مخالفت کردند«پخش تلویزیونی» این تفسیررا خواهیدخواند.
شروع تفسیر:أعُوذُ بِاللَّه مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/بِسْمِ اللَّه الَّرحْمنِ الرَّحیم
امام خمینی:تقاضا شده بود که من یکى، دو مرتبه راجع به تفسیر بعضى آیات شریفه قرآن مطالبى عرض کنم. تفسیر قرآن یک مسأله اى نیست که امثال ما بتوانند از عهده آن برآیند. بلکه علماى طراز اوّل هم که در طول تاریخ اسلام، چه از عامه و چه از خاصه، در این باب کتابهاى زیاد نوشته اند - البته مساعى آنان مشکور است - لکن هر کدام روى آن تخصص و فنّى که داشته است یک پرده اى از پرده هاى قرآن کریم را تفسیر کرده است، آن هم به طور کامل معلوم نیست بوده [باشد.] مثلاً عرفایى که در طول این چندین قرن آمده اند و تفسیر کرده اند، نظیرمحیى الدین(۱) در بعضى از کتابهایش، عبدالرزاق کاشانى(۲) در تأویلات، ملاسلطانعلى(۳) در تفسیر، اینهایى که طریقه شان طریقه معارف بوده است،
بعضىشان در آن فنى که داشته اند خوب نوشته اند؛ لکن قرآن عبارت از آن نیست که آنها نوشته اند. آن، بعضى از اوراق قرآن و پرده ه اى قرآن است. یا مثلاً طنطاوى(۴) و امثال او، و همینطورسید قطب(۵)هم، به یک ترتیب دیگرى تفسیر کرده اند که باز هم غیر تفسیر قرآن است به همه معانى؛ آن هم یک پرده اى است. و بسیارى از مفسّرین که از این دو طایفه نبودند تفاسیرى دارند، مثل مجمع البیان(۶) ما، که تفسیر خوبى است و جامع بین اقوال عامه و خاصّه است. و سایر تفسیرهایى که نوشته شده است، اینها هم همینطور. قرآن یک کتابى نیست که بتوانیم ما یا کس دیگرى یک تفسیر جامعى آن طور که [سزاوار است بر آن] بنویسد. علوم قرآن یک علوم دیگرى است ماوراى آنچه ما مى فهمیم. ما یک صورتى، یک پرده اى از پرده هاى کتاب خدا را مى فهمیم، و باقیش محتاج به تفسیر اهل عصمت است، که معلَّم به تعلیمات رسول اللَّه بودنده اند.
در این اواخر هم یک اشخاصى پیدا شده اند که اصلاً اهل تفسیر نیستند، اینها خواسته اند مقاصدى [را] که خودشان دارند به قرآن و به سنت نسبت بدهند. حتى یک طایفه اى از چپی ها و کمونیست ها هم به قرآن تمسّک مى کنند، براى همان مقصدى که دارند اینها اصلاً به تفسیر کار ندارند، به قرآن هم کار ندارند، اینها مقصد خودشان را مى خواهند به خورد جوانهاى ما بدهند، به اسم این که این اسلام است. و لهذا آنچه من عرض مىکنم این است که اشخاصى که رشد علمى زیاد پیدا نکرده اند،
جوانهایى که در این مسائل و در مسائل اسلامى وارد نیستند، کسانى که اطلاع از اسلام ندارند، نباید اینها درتفسیر قرآن وارد بشوند
و اگر روى مقاصدى آنها وارد شدند، نباید جوانهاى ما به آن تفاسیر اعتنا کنند. و از چیزهایى که ممنوع است در اسلام «تفسیر به رأى» است(۷) که هر کسى آراى خودش را تطبیق کند بر آیاتى از قرآن، و قرآن را به آن رأى خودش تفسیر و تأویل کند و یک کسى مثلاً اهل معانى روحیه است، هر چه از قرآن [به] دستش مىآید تأویل کند و برگرداند به آن چیزى که رأى اوست. ما باید، از همه این جهات احتراز کنیم. ولهذا دست ما در باب قرآن بسته است. میدان چنان باز نیست که انسان هرچه به نظرش آمد بخواهد نسبت بدهد، که قرآن این است، این را مى گوید.
و اگر چنانچه من چند کلمه اى راجع به بعضى آیات قرآن کریم عرض کردم، نسبت نمى دهم که مقصود این است؛ من به طور احتمال صحبت مىکنم نه به طور جزم.
نخواهم گفت که خیر، مقصود این است و غیر از این نیست. لهذا براى خاطر این که بعضى از آقایان گفته بودند چند کلمه اى راجع به این مسائل بحث بشود،
من بنا دارم چند روز، در هر هفته، و هر بار در یک مدت محدودى [درباره] یک سوره [از] اول قرآن و یک سوره هم از سوره هاى آخر قرآن، یک صحبت مختصرى [بکنم].
چون وقت تفصیل براى من نیست و براى دیگران هم نیست، به طور اختصار بعضى از آیات شریفه را عرض مىکنم. و باز هم تکرار مى کنم که این، تفسیر جزمى، که مقصود این است [و] جز این نیست که تفسیر به رأى بشود نیست، آنچه به نظر خودمان مى فهمیم به طور احتمال نسبت مى دهیم.
أعُوذُ بِاللَّه مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. الْحَمْدُ لِلّهِ رِبِّ الْعالَمینَ
محتمل است که در تمام سوره هاى قرآن این«بِسْمِ اللَّه»ها متعلق باشد به آیاتى که بعد مى آید،
چون گفته شده است که این «بِسْمِ اللَّه» به یک معناى مقدّرى متعلق است.(۸) لکن بیشتر به نظر انسان مى آید که این «بسم اللَّه»ها متعلق باشد به خود سوره، مثلاً در سوره حمد بِسْمِ اللَّهِ الَّرْحمنِ الرَّحیم، الْحَمْدُ للَّهِ: به اسم خداى تبارک و تعالى حمد براى اوست.
اسم علامت است. این که بشر براى اشخاص و براى همه چیز یک اسمى گذاشته است، نامگذارى کرده است، براى این است که این علامت، یک شناسایى اسمى باشد، زید را آدم بفهمد کى هست. اسماى خدا هم علامتهاى ذات مقدس اوست. و آن قدرى که بشر مى تواند از ذات مقدّس حق تعالى اطّلاع ناقص پیدا کند از اسماى حق است. خود ذات مقدس حق تعالى یک موجودى است که دست انسان از او کوتاه است.
«حتى دست خاتم النبیین که اعلم و اشرف بشر است، از آن مرتبه ذات کوتاه است». آن مرتبه ذات را کسى نمى شناسد غیر از خود ذات مقدس(۹) آن چیزى که بشر مىتواند به آن دسترسى پیدا کند "اسماءاللَّه "است، که این "اسماءاللَّه" هم مراتبى دارد، بعضى از مراتبش را ما هم مىتوانیم بفهمیم، و بعضى از مراتبش را اولیاى خدا و پیغمبر اکرم (ص) و کسانى که معلَّم به تعلیم او هستند مىتوانند ادراک کنند.
همه عالم اسم اللَّه اند؛ تمام عالم. چون اسم نشانه است؛ همه موجوداتى که در عالم هستند نشانه ذات مقدّس حق تعالى هستند. منتها نشانه بودنش را بعضی ها مىتوانند به عمقش برسند، که این چطور نشانه است؛ و بعضى هم به طور اجمال مىتوانند بفهمند که نشانه است. آن که به طور اجمال است این است که موجود خودبخود وجود پیدا نمى کند. این مسأله واضح است در عقل؛ و عقل هر بشرى به حسب فطرت این را مى فهمد که موجودى که ممکن است باشد، ممکن است نباشد، این ممکنى که هم ممکن است باشد هم ممکن است نباشد این خودبخودى وجود پیدا نمىکند. این باید منتهى بشود به یک موجودى که بالذات موجود است؛ یعنى قابل سلب نیست وجود از او، ازلى است. موجوداتى که مى شود موجود باشند و مى شود هم موجود نباشند، اینها خودبخود وجود پیدا نمى کنند، محتاج به این هستند که از خارج یک کسى آنها را ایجاد کند.
اگر فرض بکنیم این فضایى که وهمى است - اگر هیچ نباشد، یک فضاى وهمى است، واقعیتى ندارد - ما اگر فرض کنیم که یک فضایى هست و این فضا هم همیشگى است، این فضا که فقط فضاست نمى شود که بیخود متبدل شود این فضا به یک موجودى، یا موجودى در او بدون علّت پیدا بشود. آنهایى که مىگویند: از اوّل در دنیا یک فضاى نامتناهى بوده است - علىرغم اشکالى که در نامتناهى هست(۱۰) - و بعد هم یک هوایى، بخارى پیدا شده است، آن وقت به دنبال آن از این موجود چیز دیگرى پیدا شده است، این برخلاف ضرورت عقل است که یک چیزى خودش [بى دلیل]یک چیز دیگرى بشود، بدون این که یک علّتى از خارج در کار باشد یک چیزى به خودى خود یک چیز دیگرى بشود. هر چیزى که متبدّل به یک چیز دیگر مى شود یک علت خارجى دارد، و الّایک موجودى به خودى خود یک چیز دیگر نمى شود، یک علّت خارجى مى خواهد که آب مثلاً یخ ببندد، یا آب جوش بیاید. اگر آب نه [در] سرماى آن درجه [زیر صفر] و نه گرماى آن درجه [۱۰۰] باشد، تا ابد هم همین آب است؛ اگر هم بگندد، یک علّت خارجى دارد، یک چیز خارجى باید آن را بگنداند. و لهذا این اجمالى که «هر معلولى محتاج به علّت است و هر ممکنى محتاج به یک علّتى است»، جزء واضحات عقول است که هر کسى مسأله را تأمّل و تصّور بکند تصدیقش هم مىکند، که [محال است] یک چیزى که مى شود باشد و مى شود نباشد، بىخودى بشود، یا بىخودى نباشد. نبودن از باب این که چیزى نیست تا باشد، آن دیگر علّت نمىخواهد؛ اما یک چیز ممکن که نیست، بیخودى بشود هست، [امتناعِ] این از ضروریات عقول است.
این مقدارى که همه موجودات عالم، اسم خدا هستند و نشانه خدا هستند، این یک مقدار اجمالى است که همه عقول این را مىتوانند بفهمند، و همه عالم را اسماءاللَّه بدانند. و اما آن معناى واقعى مطلب که این جا مسأله اسمگذارى نیست، مثل این که ما[ اگر] بخواهیم یک چیزى را بفهمانیم به غیر، اسم براى آن مىگذاریم، مىگوییم «چراغ» یا «اتومبیل» یا «انسان»، «زید». این واقعیتى است که یک موجود غیرمتناهى در همه اوصاف کمال، یک موجودى که در تمام اوصاف کمال غیرمتناهى است، حد ندارد، موجود لاحد است، ممکن نیست. - اگر موجود حد داشته باشد «ممکن» است. - موجود است و هیچ حدى در موجودیتش نیست، این به ضرورت عقل باید داراى همه کمالات باشد. براى این که اگر فاقد یک کمالى باشد محدود مىشود؛ محدود که شد ممکن است. فرق مابین ممکن و واجب این است که واجب غیرمتناهى است در همه چیز، موجودِ مطلق است و ممکن موجود، محدود است. اگر بنا باشد تمام اوصاف کمال به طور لامتناهى، به طور غیرمحدود نباشد در او، متبدل مى شود [به ممکن]، آن که ما خیال کردیم واجب بوده، واجب نبوده، ممکن بوده. یک چنین موجودى که مبدأ یک ایجاد مىشود، و مبدأ یک وجود مىشود،
تمام آن موجوداتى که به مبدأیت او وجود پیدا مىکنند،اینها مستجمع همان اوصاف هستند به طریق نقص. منتها مراتب دارد:یک مرتبه اعلاست که در آن همه اوصاف حق تعالى هست،منتها به اندازه اى که امکان دارد، به اندازه اى که مىشود یک موجودى واجد باشد، آن«اسم اعظم» است.
«اسم اعظم» عبارت از آن اسمى است و آن علامتى است که واجد همه کمالات حق تعالى است به طور ناقص. و به طور ناقص یعنى نقص امکانى. و واجد همه کمالات الهى است، نسبت به سایر موجودات، به طور کمال. این موجوداتى که دنبال آن اسم اعظم مى آیند اینها هم واجد همان کمالات هستند، منتها به اندازه سعه هستى خودشان، به اندازه سعه وجودى خودشان، تا برسد به همین موجودات مادى.
این موجودات مادى را که ما خیال مى کنیم قدرت، علم و هیچ یک از کمالات را ندارند، این طور نیست. ما در حجاب هستیم که نمىتوانیم ادراک کنیم. همین موجودات پایین هم که از انسان پایین ترند، و از حیوان پایین ترند، و موجودات ناقص هستند،
در آنها هم همه آن کمالات منعکس است، منتها به اندازه وجودى خودشان. حتى ادراک هم دارند؛ همان ادراکى که در انسان هست در آنها هم هست:«انْ مِنْ شَىْءِ إلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»(۱۱)
بعضى از باب این که نمى دانستند مىشود یک موجود ناقص هم ادراک داشته باشد، آن را حمل کرده بودند به این که این تسبیح تکوینى است؛(۱۲) و حال آن که آیه غیر از این را مىگوید. تسبیح تکوینى را ما مىدانیم که یعنى اینها موجوداتى هستند و علّتى هم دارند. خیر مسأله این نیست، تسیبح مى کنند.
در روایات، تسبیح بعضى از موجودات را هم ذکر کرده اند که چیست.(۱۳) در قضیه تسبیح آن سنگریزهاى که در دست رسول اللَّه (ص) بوده.(۱۴) [آنها] شیندند که چه مىگوید.تسبیحى است که گوش من و شما اجنبى از اوست. (تسبیحشان)نطق است؛ حرف است؛ لغت است، اما نه به لغت ما، نه نطقش نطق ما است؛ اما ادراک است،منتها ادراک به اندازه سعه وجودى خودش. لعلّ بعضى از مراتب عالیه، مثلاً از باب این که خودشان را مى بینند که سرچشمه همه ادراکات هستند، بگویند که موجودات دیگر [ادراک] ندارند؛ البته آن مرتبه را ندارند.
ما هم از باب این که ادراک نمىکنیم حقایق این موجودات را، ما هم محجوبیم، و چون محجوبیم، مطلع نیستیم، و چون مطلع نیستیم، خیال مىکنیم [چیزى] در کار نیست.
خیلى چیزها را انسان خیال مىکند نیست و هست، من و شما از آن اجنبى هستیم. الآن هم مىگویند یک چیزهایى معلوم شده است، مثلاً در نباتات که سابق همه مى گفتند اینها مُرده هستند، حالا مىگویند که با آنتن هایى که هست از ریشه هاى درخت که در آب جوش هست صداى هیاهو [مى شنوند]. حالا این راست باشد یا دروغ نمىدانم؛ لکن عالم پر هیاهوست. تمام عالم زنده است، همه هم اسم اللَّه هستند. همه چیز اسم خداست. شما خودتان از اسماءاللَّه هستید، زبانتان هم از اسماءاللَّه است، دستتان هم از اسماءاللَّه است. به اسم اللَّه «الْحَمْدُللَّهِ»، حمد هم که مىکنید اسماللَّه است. زبان شما که حرکت مىکند اسم اللَّه هست، از این جا پا مىشوید، مىروید به منزلتان، با اسم للَّه مىروید. نمىتوانید تفکیک کنید.
خود شما «اسم للَّه »هستید، حرکات قلبتان هم اسم للَّه است، حرکات نبضتان هم اسم للَّه هست،
این بادهایى که وزیده مىشود همه اسم اللَّه اند. از این جهت آیه شریفه محتملاً مىخواهد همین معنا را بفرماید.
در بسیارى از آیات دیگر هم هست که باسم اللَّه کذا...، صحبت از اسماللَّه است و همه چیز اسم اللَّه است؛ یعنى حق است و اسماءاللَّه همه چیز اوست. اسم در مسمّاى خود فانى است.
ما خیال مىکنیم که خودمان یک استقلالى داریم، یک چیزى هستیم. لکن این طور نیست، اگر آنى، آن شعاع وجود که موجودات را با آن شعاع، با آن اراده، با آن تجلّى، موجود فرموده، اگر آنى، آن تجلّى برداشته بشود تمام موجودات لاشىءاند بر مىگردند به حالت اولشان. براى آن که ادامه موجودیت هم به همان تجلّى اوست. با تجلّى حق تعالى همه عالم وجود پیدا کرده است، و آن تجلّى و نور، اصل حقیقت وجودست؛ یعنى اسم اللَّه است. اللَّهُ نوُرُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ(۱۵). نور سماوات و ارض خداست، یعنى جلوه خداست. هر چیز که یک تحقّقى دارد این نور است، ظهورى دارد این نور است. ما به این نور مىگوییم، براى این که یک ظهورى دارد؛ انسان هم ظاهرست؛ نور است. حیوانات هم همین طور، نورند.
همه موجودات نورند، و همه هم نور «اللَّه» هستند. اللَّهُ نوُرُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ؛ یعنى وجود سموات و ارض که عبارت از نورست از خداست. و آن قدر فانى در اوست که اللَّه نوُرُ السَّمواتِ، نه این که أللَّهُ یُنَوّرُ السَّمواتِ(۱۶)، این یک نحوه جدایى مى فهماند. اللَّهُ نوُرُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ؛ یعنى هیچ موجودى در عالم نداریم که یک نحوه استقلالى داشته باشد. استقلال معنایش این است که از امکان خارج بشود و به حد وجوب برسد، موجودى غیر از حق تعالى نیست. از این جهت این که مىفرماید:
به اسم اللَّه «الحمدللَّه» به اسم اللَّه «قُلْ هُوَاللَّه أحَدٌ»، با اسم اللَّه «قُلْ»، نه این است که مقصود محتملاً این باشد که بگو بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. واقعیتى است که این واقعیت این طورى است: با «اسم للَّه» بگو، یعنى گفتنت هم با «اسم اللَّه» است. یُسَبِّحُ لَهُ ما فى السَّمواتِ وَالأرضِ(۱۷) نه «مَنْ فى السَّمواتِ والارض»(۱۸) هر چیز [که] در زمین و آسمان است تسبیح مىکند با اسم خدا که جلوه اوست، و همه موجودات به این جلوه متحققند و همه حرکات، حرکاتى است که از همان جلوه هست. تمام چیزهایى که در عالم واقع مىشود از همان جلوه هست. و چون همه امور، همه چیزها از اوست و به او برمىگردد و هیچ موجودى از خودش چیزى ندارد، خودى در کار نیست که کسى بایستد [و] بگوید: من خودم هم یک چیزى دارم، یعنى مقابل مبدأ نور، خودم هم یک چیزى دارم که از خودم هست، آن وقت هم که دارى باز از خودت نیست، آن وقت هم که چشم دارى باز این چشم از خودت نیست، این چشمى است که به جلوه او وجود پیدا کرده. پس حمدى که مىکنیم و حمدى که مىکنند و ثنایى که مىکنند و ثنایى که مىکنیم با اسم اللَّه است، به سبب اسم اللَّه است. و این هم فرموده است: بسم اللَّه.
اللَّه یک جلوه جامع است، یک جلوه اى از حق تعالى است که جامع همه جلوه ها است، رحمان و رحیم از جلوه ى این جلوه است.
«اللَّه» جلوه حق تعالى است و رحمان و رحیم از جلوه اى این جلوه است. «رحمان» با رحمت و با رحمانیت همه موجودات را ایجاد کرده [است]، این رحمت است. اصلاً "وجود" رحمت است؛ حتى آن وجودى که به موجودات شریر هم اعطا شده باز رحمت است، رحمت واسعه اى است که همه موجودات در زیر پوشش [آن ]هست؛ یعنى همه موجودات عین رحمت هستند، خودشان رحمتند.
و «اللَّه» باسم اللَّه همان جلوه اى است که جلوه به تمام معنى است. مقامى است که جلوه را به تمام معنى مىتواند بروز بدهد. اسم جامع است، یک اسمى است که باز جلوه است؛ خود ذات حق تعالى اسم ندارد: «لا اسْمَ لَهُ وَلا رَسْمَ» اسم اللَّه و اسم رحمان و اسم رحیم، همه اینها اسما هستند، جلوه ها هستند. و با این اسم «اللَّه» که جامع همه کمالات است به مرتبه ظهور، رحمان و رحیمش را ذکر فرموده است از باب این که رحمت است و رحمانیت است و رحیمیت است؛ و اوصاف غضب و انتقام و [امثال] اینها تبعى است. آن که بالذات است این دو (رحمانیت ورحیمیت)است، رحمت بالذات است، و رحمانیت و رحیمیت بالذات است،آنهاى دیگر«تبعى» است. [پس] به اسم اللَّه و رحمان و رحیم. «الحمدللَّه» [یعنى] تمام محامدى که در عالم و هر کمال و هر حمد و هر ستایشى که باشد، به او واقع مىشود، براى اوست. آدم خیال مىکند "غذایى را که مىخورد تعریف مىکند "که چه غذاى لذیذى بود! این حمد خداست، خود آدم نمىداند. [یامىگوید:]چه آدم خوبى است! چه فیلسوف و دانشمندى است! این ثنا براى خداست، خود آدم نمىداند این را. براى چه؟ براى این که آن فیلسوف و دانشمند از خودش هیچ ندارد، هرچه هست جلوه اوست.
آنچه هم که ادراک کرده با عقلى ادراک کرده که جلوه اوست، خود ادراک جلوه اوست، خود مدرک جلوه اوست، همه چیز از اوست.
آدم خیال مىکند مثلاً از این فرش دارد تعریف مى کند [یا] ازاین آدم دارد تعریف مىکند؛
هیچ حمدى براى غیرخدا واقع نمىشود. هیچ ستایشى براى غیرخدا واقع نمىشود، براى این که شما هرکس را ستایش کنید [به این دلیل ]که یک چیزى در او هست ستایشش مىکنید، عدم را هیچ وقت ستایش نمىکنید، یک چیزى در او هست که ستایش [مىکنید]، هرچه هست از اوست، هرچه ستایش بکنید ستایش اوست، هرچه حمد و ثنا بگویید مال اوست.
«الحمد» یعنى همه حمدها، هرچه حمد هست، حقیقتِ حمد مال اوست. ما خیال مىکنیم که داریم زید را تعریف مىکنیم، عمر و را تعریف مىکنیم، ما خیال مىکنیم که داریم از این نور شمس، از این نور قمر تعریف مىکنیم، از باب این که نمىدانیم. از واقعیت چون محجوبیم خیال مىکنیم داریم این را تعریف مىکنیم، لکن پرده وقتى برداشته مىشود، مىبینیم نه، همه تعریفها مال اوست، براى این جلوه اوست که شما از او تعریف مىکنید.
اَللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَالأرضِ، هر خوبى هست از اوست، تمام کمالات از اوست، از اوست یعنى این که همان جلوه است.
با یک جلوه اى همه عالم موجود شده، و ما گمان مىکنیم که خودمان داریم عمل مىکنیم. وَ ما رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ رَمى(۱۹). «رَمَیْتَ وَ ما رَمَیْتَ» از باب این که جلوه است رَمْىْ هم [مستند] به آن
جلوه است لکن «إنَّ اللَّه رَمَى» آنهایى که با تو بیعت کردند، با خدا بیعت کردند.(۲۰) این دست هم جلوه خداست، منتها ما محجوب هستیم و نمىدانیم قصد چیست. و همه محجوب هستیم الّا آن کسى که به تعلیم خدا معلَّم است، و آن کسانى که به تعلیم او معلَّم هستند.
روى این [مبنا] که عرض مىکنم مىشود احتمال داد که این «بسم اللَّه» متعلق به «الحمد» باشد، یعنى به اسم خدا همه حمدها، همه ثناها مال اوست. جلوه خداست؛ جلوه خداست که همه ثناها را به خودش جذب مىکند و هیچ ثنایى به غیر واقع نمىشود، نمىتوانید شما غیر را ثنا بکنید، هرچه بخواهید غیر را ثنا بکنید، ثنا به او واقع مى شود. هرچه خودتان خیال کنید غیر است، [اوست] نمىدانید شما. هرچه به خود فشار بیاورید که نه، مىخواهم از غیرخدا یک حرفى بزنم، غیرخدا حرفى نیست در کار؛ هرچه بگویید از اوست. نقایص از او نیست. چیزهایى که وجود پیدا مىکنند یک جهت وجودى دارند، یک جهت نقص دارند، جهت وجودى نور است، اینش مال اوست، نقص مال او نیست؛ نقیصه ها از او نیست، «لا»ها از او نیست. [یعنى] آن چیزهایى که نیست. و
هیچ تعریفى براى «لا» واقع نمىشود، همیشه تعریفها براى «آرى» واقع مىشود، براى وجود واقع مىشود، براى هستى واقع مىشود، براى کمال واقع مىشود. و «کمال» در عالم وجود ندارد الّا یک کمال، و آن کمال اللَّه است؛ «جمال» هم جمال اللَّه است.
ما باید این را بفهمیم و بفهمانیم به قلبمان. اگر همین یک کلمه را قلبمان بفهمد، نه همان گفتار باشد، گفتارش آسان است، به قلب رساندن و این موجود قابل فهم را فهماندن، این مشکل است که قلبهم باورش بیاید.
یک وقت آدم [به لفظ] مىگوید که جهنمى هست، و بهشتى هست؛ گاهى اعتقاد هم دارد؛ اما باور کردن، غیر اعتقاد علمى است. بُرهان هم بر او قائم شده، اما باور آمدن مسئله دیگرى است. عصمت که در انبیا هست دنبال باور است. باورش وقتى که آمد ممکن نیست تخلف بکند. شما اگر باورتان آمد که یک آدمى شمشیرش را کشیده است که اگر کلمهاى برخلاف او بگویید گردن شما را مىزند، نسبت به این امر معصوم مىشوید، یعنى دیگر امکان ندارد از شما صادر بشود، براى این که شما خودتان را مىخواهید.
آن کسى که باورش آمده است وقتى که یک کلمه غیبت بکند در آن جا زبان انسان به یک صورتى در مى آید که همان طورى که از این جا این زبان را دراز کرده در مکه مثلاً، کسى را غیبت کرده، در آن جا ظهور پیدا مىکند: یک زبان از این جا تا آن جا که «یطأه» [آن راپایمال مىکنند.] این جمعیتى که در آنجا موجودند. اگر کسى باورش بیاید که غیبت ادامُ کِلابِ النّارِ(۲۱) است: کسى که غیبت بکند کلبهاى آتش او را مى بلعند - نه بلعیدنى که موجود بشود و تمام بشود(۲۲)، بلعیدنى که او هست و مى بلعندش، آن جا هم که مىرود مى بلعندش - اگر آدم باورش بیاید غیبت نمىکند. این که ما خداى ناخواسته یک وقت غیبت مىکنیم براى این [است] که آن جا را باورمان نیامده است
آدمى که باورش بیاید که تمام کارهایى که در این جا انجام مىدهددر آن عالم یک صورتى دارد،
اگر خوب است صورت خوب، و اگر بد است صورت بد، حساب در کار هست(۲۳)، - حالا تفصیل قضیه لزومى ندارد - اما این معنا که هر کارى حساب دارد. اگر چنانچه غیبت بکند آن جا محاسبه هست، جهنم هست، اگر اذیت کند مؤمنین را جهنم است آن جا، و اگر خیرات و مبرات داشته باشد بهشت است در آن جا، کسى که باورش آمده باشد این را،[عمل هم مىکند.] نه این که همان کتاب خوانده باشد و عقلش ادراک کرده باشد؛ بین ادراک عقلى و باور نفسانى و قلبى خیلى فاصله هست.
بسیارى وقتها انسان عقلاً یک چیزى را ادراک مىکند لکن چون باورش نیامده تبعیت نمىکند؛ آن وقتى که باورش بیاید تبعیت مىکند. «ایمان» عبارت از این باور است. علم به پیغمبر فایده ندارد، ایمان به پیغمبر فایده دارد. برهان اقامه کردن بر وجود خداى تبارک و تعالى کافى نیست، ایمان باید بیاورد انسان؛ قلب را باور بیاورد. و خاضعش کند براى او. اگر ایمان آمد همه چیز دنبالش است.
اگر انسان باورش آمد که یک مبدیى براى این عالم هست، و یک بازخواستى براى انسان هست در یک مرحله بعد، مردن فنا نیست، مردن انتقال از یک نقص به کمال است؛ اگر این را باورش بیاید، این انسان را نگه مىدارد از همه چیزها، از همه لغزشها.[مهم] این است که این باور چطور بیاید؟
این آیه شریفه که مىفرماید که به اسم اللَّه «الْحَمْدُلِلَّهِ»، من یک جهتش را عرض کردم - و من نه این که به جزم مىگویم: این است، محتملات است - اگر آدم باورش بیاید که تمام محامد از اوست دیگر در دلش شرک واقع نمىشود، دیگر براى هرکس حمد کند جلوه خدا را [حمد کرده است]. اگر یک قصیدهاى براى حضرت امیر مىگوید مىفهمد که این براى خداست، براى این که او جلوه بزرگ خداست، چون جلوه بزرگ خداست مدح او مدحِ خداست. مدح جلوه است.
اگر آدم باورش بیاید که همه محامد مال اوست، خودش را کنار مىگذارد.
این که مىبینید این قدر آدم داد «لِمَنِ الْمُلْک» مىزند، این قدر غرور پیدا مىکند، براى این است که نمىشناسد خودش را مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ(۲۴). نمىداند خودش هیچ است. اگر این را بفهمد و باورش بیاید که هیچ نیست، هرچه هست اوست، اگر «هیچ نیست» خودش را باورش بیاید، «عرف ربّه»، پروردگارش را مىشناسد.
عمده این است که ما نمىشناسیم نه خودمان را مى شناسیم، نه خدایمان را مى شناسیم، نه ایمان به خودمان داریم نه ایمان به خدا داریم، نه باورمان آمده است که خودمان [چیزى ]نیستیم و نه باورمان آمده است که همه چیز اوست. وقتى این باور در کار نبود، هرچه برهان بر آن اقامه بشود فایده ندارد، باز هم آن انانیت نفسى در کار هست، و این که من چه، شما چه! این همه ادعاهاى پوچ براى ریاست ها و براى امثال ذلک، براى وجود انانیت است، انانیت وقتى که باشد، انسان خودش را مى بیند.
همه بلاهایى که سر انسان مى آید از این حبّ نفس است؛ [از این] که آدم خودش را دوست دارد. در صورتى که اگر ادراک کند و واقعیت مطلب را وجدان کند، نفسِ خودش چیزى نیست، مال غیر است؛ حب غیر است. منتها به غلط اسمش را «حبّ نفس» گذاشته اند. این غلط انسان را خراب مىکند. تمام گرفتاریهایى که براى همه ما هست، براى این حبّ جاه و حبّ نفس است.
حُبِّ جاه است که انسان را به کشتن مىدهد، انسان را به فنا مىدهد، انسان را به جهنّم مىبرد. رأس همه خطیئه ها همین است: رَأْسُ کُلِّ خَطیئَةٍ(۲۵) همین حبّ جاه و حبّ نفس است. همه خطاها از این جا بروز مىکند. انسان چون خود را مىبیند و خودخواه است همه چیز را براى خودش مىخواهد. و هرکس مانع او بشود - ولو بتوهمش - با او دشمن مىشود. و هر چه را که مىخواهد چون براى خودش مىخواهد، حدود، دیگر قائل نیست، از این جهت مبدأ همه گرفتاریها مىشود.
وجدان این که کتاب خدا ابتدا کرده به یک مطلبى که همه مسائل را به ما حالى کند - به حسب احتمال - تمام مسائل از این جا حالى مىشود. وقتى فرمود: الْحَمْدُللَّهِ نمىخواهد بگوید: بعضى از حمدها مال خداست، وقتى بگوید: او قادر است لیکن [وقتى] شما را حمد مىکنم براى خدا نیست. مىگوید: [همه] اینها مال خداست، همه حمدها مال خداست.
وقتى فرمود: الْحَمْدُللَّهِ، یعنى تمام اقسام حمد و تمام حیثیت(۲۶)حمد از خداست، مال اوست، شما خیال مىکنید دارید دیگرى را حمد مىکنید، همین جا پرده را از روى همه مسائل برمىدارد. همین یک آیه شریفه را اگر آدم باورش بیاید - اشکال سر باور است - اگر انسان باورش بیاید که همه حمدها مال اوست، همین یک کلمه اگر باور آمد، تمام شرک ها از قلب انسان مىریزد. آن که مىگوید که من از اول تا آخر عمر هیچ شرک نیاورده ام، براى این است که این را وجدان کرده، واجد این مسأله است، این را به حسب وجدانش یافته است. بافته نیست، یافته است. براهین این قدر نمىتواند هنر داشته باشد؛ خوب است، نمىگویم برهان خوب نیست، برهان باید باشد، اما برهان وسیله است. برهان وسیله این است که شما به حسب عقلتان یک مسأله اى را ادراک کنید و با مجاهده ایمان به آن بیاورید.
فلسفه وسیله است، خودش مطلوب نیست. وسیله است براى این که شما مسائل را، معارف را با برهان به عقلتان برسانید، هنرش همین قدر است. «پاى استدلالیان چوبین بود»،(۲۷) مقصود همین است که چوب است، پاى چوبى است. آن که انسان را مىتواند راه ببرد، انسان حقیقتاً با آن مىتواند راه برود، عبارت از آن پایى است که انسان [با آن] جلوه خدا را ببیند، عبارت از آن ایمانى است که در قلب [وارد] مىشود، و وجدان ذوقى است که انسان مىکند، و ایمان مىآورد. این هم یک مرتبه است و مرتبه بالاتر هم دارد.
و امیدوارم که انشاء اللَّه ما فقط قرآن نخوانیم و تفسیر نخوانیم، و باورمان بیاید مسائل، و هر کلمهاى که از قرآن مىخوانیم به طور باور (باشد).
قرآن کتابى است که مىخواهد آدم درست کند، مىخواهدیک موجودى را بسازد. یک موجودى را که خودش ایجاد کرده است و با اسم اعظم ایجاد کرده، با «اللَّه». مىخواهد از این مرتبه ناقصى که هست او را برساند به آن مرتبهاى که لایق اوست. و قرآن براى این آمده است همه انبیا هم براى این آمدهاند، همه انبیا آمدهاند براى این که دست انسان را بگیرند و از این چاه عمیقى که در آن افتاده است - آن چاهى که از همه عمیقتر است چاه نفسانیت انسان است - در آورند و جلوه حق را به او نشان بدهند، تا این که همه چیز را نسیان کند. و خداوند انشاء اللَّه نصیب همه ما بکند.
پاورقی
۱-محمدبن على بن محمد عربى (۵۶۰-۶۳۸ ق) بزرگترین عارف قرن هفتم، و از عارفان بزرگ قرون اسلامى است. وى به «ابن عربى»، «محیىالدین»، «شیخ اکبر» شهرت دارد. در آثارش مانند فتوحات مکیّه آیات قرآن را به سبک عرفانى تفسیر کرده است.
۲- ملاّ عبدالرزّاق بن جمال (جلال)الدین کاشانى، مکنّى به «ابوالغنائم» و ملقّب به «کمالالدّین» از مشاهیر عارفان قرن هشتم هجرى است. مطالب تفسیرى وى را در اثر او به نام تأویلالایات یا تأویلات القرآن مىتوان یافت.
۳- سلطان محمدبن حیدر الجنابذى الخراسانى، مشهور به «سلطان علیشاه» از عارفان و سوفیان قرن 14 هجرى است. تفسیر وى به نام بیان السعادة فى مقامات العبادة پر از مطالب رمزى همراه مباحث فلسفى مىباشد. این اثر وى در چهار مجلّد در سال 1344 ه . ش در چاپخانه دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.
۴-طنطاوى بن جوهرى مصرى (۱۲۸۷ - ۱۳۵۸ ق) از دانشمندان مصر و اساتید دارالعلوم قاهره بوده است. تفسیر وى به نام الجواهر فى تفسیسر القرآن الکریم مىباشد. وى در تفسیرش به بیان احکام مورد نیاز مسلمانان و اخلاق پرداخته است ولى مهمترین ویژگى این تفسیر مباحث علمى آن است که حدود ۷۵۰ آیه از قرآن را با مطالب علوم طبیعى تطبیق کرده است.
۵- سیدبن قطب بن ابراهیم، متفکّر اسلامى مصرى در قرن ۱۴ هجرى، نویسنده و مدرّس عربى در مصر مىباشد. وى عضو گروه «اخوانالمسلمین» بوده و ریاست روزنامه آن را به عهده داشته است. سید قطب توسط حکومت جمال عبدالناصر دستگیر و زندانى و سپس اعدام گردید. آثار متعددى در زمینه قرآن دارد مانند: التصویر الفّنى فىالقرآن، مشاهد القیامة فى القرآن و تفسیر فىظلال القرآن که در آن بیشتر به مباحث اجتماعى پرداخته است.
۶- مجمعالبیان فى تفسیر القرآن، تألیف ابوعلى فضل بن حسن بن فضل طبرسى (۴۷۲ - ۵۷۸ یا ۵۵۱) مفسّر و فقیه بزرگ شیعه در قرن ششم هجرى است. وى در تفسیر گرانقدر خود به بحثهاى ادبى و قراءات و نقل اقوال مفسّرین و بیان مراد آیات قرآن پرداخته است.
۷- عنالنبى (ص): مَنْ فَسَّرَ الْقرآنَ بِرَأْیِهِ فَلْیُتَبَوَّأْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ. «هر کس قرآن را به رأى خود تفسیر کند، جایگاه او در آتش است.» تفسیر صافى، ج 1، ص 35، المقدمة الخامسة.
۸- عبارت بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مرکّب از جار و مجرور (ب- اسم) و مضافالیه (اللَّه) و توابع آن (رحمن، رحیم) است. طبق اسالیب کلام عرب جار و مجرور براى تکمیل جمله و اتمام معنا مىآید و باید به فعل یا کلمه اى دیگر تعلّق گیرد، این متعلّق ممکن است اسم یا فعل، مقدّم یا مؤخّر و مخدوف یا مذکور باشد. مفسّرین در این آیه بحثهاى مفصّلى مطرح کردهاند؛ برخى متعلّق مذکور را فعلى مؤخّر در تقدیر گرفتهاند مانند: بسماللَّه إقْرأ یا بِسْم اللَّه أتلو. ( تفسیر کشاف). برخى آن را اسم مؤخّر گرفتهاند: بسماللَّه ابتداء کلّ شىء (² تفسیر فخر رازى)، و برخى فعل مقدّم: إبْدأ یا إقْرأ یا قُولُوا بِسْماللَّه (۲ )
۹- پیامبر (ص) فرموده اند: ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ وَ ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ.«ما آنگونه که شایسته عبادت تو است تو را عبادت نکردهایم و آنگونه که شایسته معرفت تو است تو را نشناخته ایم.» مرآة العقول، ج ۸، ص ۱۴۶، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الشکر»، شرح حدیث ۱.
۱۰- اشاره امام به اشکالات و دلایل حکماى الهى بر ردّ فضاى نامتناهى است .
شرح الاشارات و التنبیهات، ج ۳، نمط اوّل. شرح منظومه، غررفى اثبات تناهى الابعاد. شرح مختصر منظومه، شهید مطهّرى، ج ۲، ص ۲۲۷.
۱۱- ص ۶۳، پاورقى ۲.
۱۲- تفسیر کشاف، ج ۲، ص ۴۵۱، ذیل آیه ۴۴ اسراء. تفسیر کبیر فخر رازى، ج ۲۰، ص ۲۱۹ذیل آیه فوق.
۱۳- بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۲۷، «کتاب السماء و العالم»، «باب عموم احوال الحیوان و اصنافها»، حدیث ۸.
۱۴- در ضمن حدیث طولانى از على علیه السلام آمده است: وَ مُحَمَّد (ص) سَبَّحَتْ فى یَدِهِ تِسْعُ حَصَیاتٍ، تُسْمَعُ نَغَماتُها فى جُمُودِها وَ لا رُوحَ فیها، لِتَمامِ حُجَّةِ نُبُوَّتِهِ. «در دست حضرت رسول (ص) براى این که برهان نبوّتش کامل گردد نُه ریگ و سنگریزه در دست او تسبیح کرد بگونهاى که آواز آنها با این که جماد و بى روح بودند، شنیده شد.» اثبات الهداة، ج ۲، ص ۴۵.
۱۵- ص ۵، پاورقى ۱.
۱۶-خداوند، آسمانها را روشن مىسازد.»
۱۷- هرچه در آسمانها و زمین است او را تسبیح مىکنند.» (حشر ۲۴).
۱۸-مَن» براى صاحبان عقل مىآید و «ما» براى تمامى اشیاء، و در آیه مبارکه، «ما» آمده است که دلالت بر تسبیح همه موجودات دارد نه فقط موجوداتى که داراى عقل و اندیشه هستند.
۱۹-[اى رسول] چون تو تیر افکندى، نه تو، بلکه خدا تیر افکند.» (انفال ۱۷).
۲۰-إنَّ الَّذینَ یُبابِعُونَکَ إنَّمایُبایِعُونَ اللَّه.(فتح ۱۰)
۲۱-على علیه السلام در ضمن مواعظ خود به نوف بکالى مىفرماید: اجْتَنِبِ الْغَیْبَةَ فَإنَّها إدامُ کِلابِ النّارِ. «از غیبت دورى کن زیرا که آن نانخورش سگهاى آتش است.» وسائلالشیعه، ج ۸، ص ۵۹۹، «ابواب احکام العشرة»، باب ۱۵۲، حدیث ۱۳. و۲ اربعین، امام خمینى، حدیث ۱۹.
۲۲-یعنى یک بار بلعیدن انجام نمىپذیرد و پایان کند، بلکه دائماً بلعیدن تکرار مىشود.
۲۳-اشاره به مسئله تجسّم اعمال و صفات و ملکات انسانى است که در عوالم برزخ و قیامت بروز مىکند براى اطّلاع بیشتر ۲ شواهد الربوبیه، صدرالمتألهین، ص ۳۲۹، «الشاهدالثالث»، «الاشراق السابق». اربعین، امام خمینى، شرح احادیث ۱، ۴، ۷، ۱۹، ۲۷.
۱۷۶) بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۲، «کتاب العلم»، باب ۹، حدیث ۲۲ از رسولخدا(ص). غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۱۹۴، حدیث شماره ۷۹۴۶ از على علیهالسلام.
۲۴- ص ۱۴۶، پاورقى ۱.
۲۵-حیثیت» خصوصیتى است که در شىء مورد بررسى و مطالعه لحاظ مىگردد، مثلاً ماهیت انسان را از آن حیث که تحت عنوان کلّى حیوان است در نظر مىگیریم. وقتى «تمام حیثیت» مراد است که از همه جهات و ... در نظر گرفته شود نه خصوصیت و جهتى غیر از خصوصیات و جهات دیگر.
۲۶-مصرع اوّل این بیت مولوى است:
پاى استدلالیان چوبین بود/پاى چوبین سخت بى تمکین بود.
چرا جلوی پخش تلویزیونی «تفسیرسوره حمدامام خمینی» گرفته شد!؟
مجموعا ۵ جلسه تفسیر اوائل سال ۱۳۵۸ شمسی در این ۵ جلسه امام ،تفسیر بسم الله وبه پایان آیه اول سوره حمد رسیده بود
این تفسیر امام ابتدای هرهفته از تلویزیون پخش میشد
تفسیری که به خاطر شدتِ رنگ و بوی عرفانیش -گرچه اهل عرفان و فلسفه را حسابی سر ذوق آورده بود- اما به خاطر اعتراضات شدید بخشی از اهل شریعت ادامه پیدا نکرد.
جناب آقای معلم "مخالف اصلی تفسیرامام"میگوید:
«این تفسیر بیش از آن نباید ادامه پیدا میکرد و خوب شد دیگر پخش نشد» وقتی با تعجب مصاحبه کنندگان مواجه میشوند، میگویند: «هر حرفی به درد هر آدمی نمی خورد. واقعیات و حقیقیات عالم به جای خود محفوظ، ولی ظواهر هم باید محفوظ بماند» ایشان مثال میزنند«در حقیقت بسیاری از مردم اصلاً شبیه آدم نیستند، اما آیا هرکسی میتواند و باید این را ببیند؟ اگر ببیند که دیگر نمیتواند برود بین مردم!».
مشکل"خال لب"چه بود؟
«من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم»، «چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم»
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم/ همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم، شررى/که به جان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز/ که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم / خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد/ از دم رند مى آلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادى بکنم / من که با دست بت میکده بیدار شدم
وقتی بحث شعرهای امام و رموز عرفانیشان مطرح میشود، آقای معلم میگوید: «یک جا در مورد شعر «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» بحث بود، من هم تفسیرم را گفتم و گفتم نباید اینقدر معنایش کنید. معنای شعر ظاهر است و نمیخواهد سعی کنید به زور سراغ تاویل عرفانی بروید.» یعنی تاکید کردند این یک غزل عاشقانه است! و نه خیلی عارفانه! بعد تصریح کردند «خیلی از صحبت های خدا هم همینطور است. ظاهر است و معلوم است. اما آنقدر ظاهر و آشکار است که پنهان میشود. اسم اعظم همه جا هست ولی همه دارند دنبالش میگردند. مسائل شرع روشن است و مخفی نیست، خودمانیم که مخفیش میکنیم. تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».
فارس نوشت:کلاً هر جا پرسشگران میخواهند سراغ حکایتهای رازآمیز و مسائل نگفتنی و نهفتنی بروند، جناب معلم به لطایفالحیلی از بیانشان طفره میروند!. یکجا یکی از پرسشگران به شوخی و تعریض میگوید «مثل اینکه حاج آقا ما را محرم نمیدانند». آقای معلم گفتند: «نه اینطور نیست. این روزگار روزگار محرمیت نیست. در این زمانه دیگر نمیشود خیلی حرف ها را گفت.»
و واقعا وقتی دوربین -این چشمِ فضولِ مدرنیته- آنجا حضور دارد ایشان چه توقعی داشتند؟!
آقا علی اکبر معلم دامغانی کیست
میرزا علی اکبر معلم دامغانی ( آیتالله معلم دامغانی) متولد سال ۱۳۸۲ هجری شمسی بود. یعنی یک سال از امام خمینی کوچکتر. گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم باز میگردد. اما پس ازهمان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا میشود./منبع:۱۰خرداد۱۳۹۳فارس
چراتفسیر سوره حمد امام که از تلویزیون ناتمام ماند!؟
متاسفانه جلسات فوق به دلیل عرفانی بودن و به همراه داشتن اعتراضات برخی از علما متوقف گردید.
در این خصوص استاد رحیم پور ازغدی(پدردکترحسن رحیم پور) در ۸۴/۳/۱۵ در سیمای جمهوری اسلامی میگوید: «وقتی آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی که در مشهد بودند و با تفسیر سوره حمد امام خمینی که از تلویزیون پخش میشد مخالفت کردند. ایشان نگفتند مردم مرا میخواهند من هم یقین به کارم دارم و تفسیر را ادامه میدهم و اگر ادامه میداد اتفاقی نمیافتاد، ولی به احترام میرزا جواد آقا امام تفسیر را تعطیل کردند! ... میرزا جواد آقا تهرانی زمانی به ملاقات امام میآید تمام ملاقاتهای امام تعطیل بود، ولی امام خمینی ملاقات ایشان را میپذیرد.
«میرزاجوادآقاتهرانی» به امام خمینی میگوید«خواستهای دارم که باید بپذیری». امام میگوید بفرما. او میگوید میخواهم دستتان را ببوسم... وقتی به خاطر درس و بحث رفتم به میرزا جواد آقا گفتم استخاره بگیرید برای رفتن به جبهه ایشان گفت: استخاره نمیخواهد ولیّ خدا گفته باید بروی.»۲۰ تیر ۱۳۹۷ تسنیم
«دکتر دینانی» از خط امامی هایی می گوید که «مخالف عرفان» بودند و جلسه تفسیر سوره حمد را تعطیل کردند.
استاد فلسفه دانشگاه تهران گفت: یکی از مترقی ترین سخنان امام این بود که طلبه ای که معانی روایات و قرآن را می فهمد حق ندارد تقلید کند بلکه باید زحمت بکشد و خود حکم خدا را بفهمد.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی طی سخنانی در همایش «بررسی اندیشه های فلسفی و عرفانی امام خمینی(ره)» که روز سه شنبه 9 خردادماه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، به تشریح وجوه علمی و عرفانی امام خمینی پرداخت و گفت: امام خمینی مرد جامعی بود به ویژه در چهار رشته فقه، اصول، فلسفه و عرفان.
امام در دوره ای به دلایل سیاسی اجتماعی بحث عرفان و فلسفه را کنار گذاشته بودند
وی افزود: بنده ۱۱ سال افتخار شاگردی درس خارج فقه و اصول امام را داشتم و در آن زمان به خاطر فضایی که در حوزه حاکم بود، ایشان جز فقه و اصول چیز دیگری تدریس نمی کردند نه خصوصی و نه عمومی، و حتی اگر یک سؤال فلسفی و یا عرفانی از ایشان پرسیده می شد ابداً پاسخ نمی دادند. این کتب عرفانی و فلسفی که از ایشان به جای مانده در واقع مربوط به دوران جوانی امام است که به دلایل سیاسی اجتماعی در آن دوره که افتخار شاگردی ایشان را داشتم بحث عرفان و فلسفه را کنار گذاشته بودند.
این استاد فلسفه تصریح کرد: در زمانی که ما به دنبال مباحث عرفانی و فلسفی امام بودیم حدود۴۵ سال پیش حتی یک برگ از کتابهای ایشان وجود نداشت و من برای به دست آوردن کتاب «سر الصلاة یا معراج السالکین و صلاة العارفین» امام خیلی تلاش کردم و نهایتاً توانستم کپی آن را در خانه یک مرد تاجر عارف مسلکی به مدت چند ساعت مطالعه کنم.
مترقی ترین سخن حضرت امام از نگاه دکتر دینانی
«دکتر ابراهیمی دینانی» به بیان خاطراتی از کلاسهای درس امام خمینی پرداخت و گفت: رسم امام این بود که یک روز به شروع تعطیلات حوزه درس مختصری می گفتند و بیشتر به نصیحت طلاب می پرداختند. ایشان در یکی از این جلسات مطلبی فرمودند که «هم فقهی و هم پیرامون فقهی است و مترقی ترین حرفی است که یک فقیه در عالم می گوید.»
وی افزود: امام در این جلسه در مورد تقلید صحبت کردند. خُب طبیعی است که یک مجتهد نباید تقلید کند. امام فرمودند« طلبه ای که معانی روایات و قرآن را می فهمند نباید تقلید کند بلکه باید زحمت بکشد و خود حکم خدا را بفهمد» و فرمودند طلبه ای که مراحلی را طی کرده حق ندارد دیگر تقلید کند.
دکتردینانی می گوید:من هم به تبعیت از حرف ایشان دیگر از آن زمان تا کنون از کسی تقلید نکردم.
این استادفلسفه می گوید:این کار امام خمینی،« طلبه» را به روش اجتهاد وادار می کند. پس آن طلبه ای که دروسی را فراگرفته باید خود مسائلش را استنباط کند. البته همه مجتهدین هم در یک درجه اجتهاد نیستند و سلسله مراتب دارند.
برخی با نامه نگاری جلوی پخش تفسیر سوره حمد امام را گرفتند
پروفسوردینانی می گوید: وقتی انقلاب پیروزشد،امام کم کم بیانشان آرام تر شد اما در تدریس با حماسه و با بلاغت و جذاب سخن می گفتند. من درس غنا را با ایشان خواندم.
این استاد فلسفه با اشاره به تعطیلی پخش تفسیر سوره حمد امام خمینی از تلویزیون تأکید کرد: با اینکه امام دارای قدرت سیاسی و انقلابی بودند اما کسانی نامه ها نوشتند و جلوی پخش تفسیر عرفانی فلسفی سوره حمد امام را گرفتند.
دکتر ابراهیمی دینانی در ادامه با تشریح اسرار نماز با توجه به کتاب سر الصلاة حضرت امام تأکید کرد: با اینکه کتابهای عرفانی امام چاپ شده اما امام در این کتاب حرفهایی می زند که من جرأت بیان آن را ندارم. کسانی که خود را پیرو خط امام می دانید و مخالف عرفان هستید بروید همین کتاب را بخوانید!/منبع:۱۰خرداد۱۳۹۱خبرآنلاین
علت مخالفت باتفسیر"حمدامام خمینی ازدیدگاه یک محقق
«حجتالاسلام سیدمحمدعلی ایازی»، استاد حوزه و دانشگاه کسی است که سالها به آثار و گفتارهای تفسیری حضرت امام خمینی اهتمام داشته و مجموعه بیانات و نوشتههای ایشان را در این زمینه گرد آورده و در قالب مجموعهای پنج جلدی که در سال ۱۳۸۵ توسط مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی منتشر شد به جویندگان معارف قرآنی ارائه کرده است.
به همین مناسبت و با توجه به قرار داشتن در آستانه سالروز رحلت حضرت امام خمینی ، ایکنامصاحبه ای با حجتالاسلام ایازی در مورد جوانب مختلف افکار و مبانی و روش تفسیری حضرت امام داشته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
شما کارهای تفسیری ایشان را از آنها جمعآوری و در قالب تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام تدوین کردهاید؟.
دکترایازی:کارهای تفسیری امام در دو بخش است یکی در تألیفات ایشان است و در آثاری است که در دوره جوانی به قلم خود نوشتهاند و دسته دوم هم مباحثی است که ایشان در قالب سخنرانیها مطرح کردهاند. مجموعهای که من گرد آوردهام از حدود ۴۰ جلد کتاب و این ۴۰ جلد اعم از آن کتابهایی که به زبان عربی نوشته شده یا به زبان فارسی و یا این که ایشان سخنرانی کردهاند و این سخنرانیها پیاده شدهاند.
امام در تفسیر چه مبانیای داشتهاند؟
من در مقدمه مجموعهای که در پنج جلد منتشر شده است نزدیک به ۱۵۰ صفحه در باب ویژگیها و مبانی تفسیری حضرت امام بحث کردهام. به طور خلاصه میتوانم بگویم که ایشان اولاً معتقد به لایه به لایه بودن قرآن است و معتقد است که نمیشود فقط به ظاهر قرآن کریم بسنده کرد و باید به لایهها و بطون آن هم توجه کرد.
مبنای دوم ایشان این است که اگر ما بخواهیم قرآن را بفهمیم، در عین حالی که قرآن قابل فهم است اما موانعی هم برای فهم آن وجود دارد که باید به آن هم توجه کرد. ایشان در آداب الصلاة حدود مانع برمیشمرد که اصطلاحاً از آن به «حجب» تعبیر میکند و منظور موانع و پردههایی است که ممکن است مانع رسیدن به مقصود قرآن شود.
مسئله سومی هم که مورد توجه امام است و مطرح میکند مسئله زبان است. ایشان میگوید که زبان قرآن زبان مخصوصی است که باید به آن توجه کرد و بر اساس این توجه به فهم آن نائل شد.
شما در نشستی که چند روز پیش برگزار شد به طرح و معرفی گرایشی تفسیری برای اولین بار پرداختید و آن را گرایش مقصدشناسانه و تفسیر بر اساس این گرایش را تفسیر مقاصدی خواندید و امام را از جمله کسانی دانستید که در تفسیر چنین گرایشی داشتهاند. در این باره کمی توضیح بدهید.
بله. یکی از مبانیای که امام مطرح میکند بحث هدفمندی مفسر است و این که مفسر وقتی میخواهد تفسیر کند برای چه مقصود و منظوری میخواهد این تفسیر را انجام بدهد.
آیا فقط میخواهد شرحی بدهد یا با مخاطبش حرف و پیامی دارد؟
ایشان(امام خمینی) میگوید اگر ما بخواهیم این پیام را تفکیک و ریز کنیم بازگشتش به مقاصد خود قرآن کریم است و این که قرآن برای چه نازل شده و چه هدف و مقصدی دارد.
آیا میشود از نظریهای در تفسیر سخن گفت که مخصوص به امام باشد؟
حجت الاسلام ایازی:بله مسلماً این را در دو بخش میشود طرح کرد؛ یکی درباره گرایش تفسیری امام است که گرایش ایشان بیشتر عرفانی است و اهداف تربیتی و معنوی را در تفسیر قرآن دنبال میکند. بر این اساس خداوند وقتی با انسانها سخن گفته است در واقع میخواسته که آنها را در جنبههای معنوی و اخلاقی سوق بدهد و به تعبیر خود ایشان انسانسازی و آدمسازی کند. منظور ایشان هم از آدمسازی یعنی ایجاد آن رفتارها و کردارهایی که به نوعی آراستگی نفس را در انسان ایجاد میکند.
لازمه چنین نگاه و رویکردی در تفسیر چیست؟
خُب کسی که این گونه به تفسیر نگاه میکند و چنین تفسیری میکند قهراً به دنبال تبیین مسائل علمی در قرآن نیست. کسی که دارای چنین گرایشی است دنبال برجسته کردن مباحثی که دارای جنبههای کلامی و نزاعهای مذهبی است نیست. کسی که در پی تفسیر این دسته از آیات میرود به جنبههای ادبی و بیانی تفسیر چندان نمیپردازد و خیلی دنبال این نیست که جنبههای ادبی واژهها را موشکافی کند. کسی که چنین کار تفسیریای انجام میدهد دنبال پیدا کردن وجوه و احتمالات گوناگون هم نیست، بلکه به دنبال پیامهای خاصی است که قرآن بیان میکند و این پیامها را برجسته میکند.
با توجه به این که در چنین گرایشی جنبههای ادبی چندان محل توجه نیست، نگاه خاص امام به زبان قرآن که شما آن را به عنوان مبانی ایشان هم مطرح کردید، حاوی چه مفادی است و در مجموعه رویکرد تفسیری ایشان چه جایگاهی مییابد و چگونه طرح میشود؟
یکی از مبانی امام این است که قرآن کریم تنزل یافته است و یک معانی بسیار بالا و والایی بوده است و وقتی که خواسته با مخاطبین انسانی صحبت کند قهراً فهم و درک مخاطبین خود را و شرایط نیازها و خصوصیاتشان را در نظر گرفته و متناسب با آنها صحبت کرده است. برای مثال فرض کنید وقتی که شخصی با شخص دیگر صحبت میکند و میداند که این شخص بیماریای دارد، میگوید اگر این کار را بکنی مشکلاتت هم حل میشود. قرآن هم همین گونه است. خب وقتی که میگوید که قرآن کریم تنزل یافته و با زبان مخصوص مخاطبین خودش سخن گفته است یعنی این که به مخاطبین و خواستهها و نیازهایشان توجه کرده و بر اساس خواسته و نیازهایشان سخن گفته است.
گرایش عرفانی حضرت امام چه تفاوتی با نگاه عرفانی دیگران در تفسیر دارد؟ آیا اساساً تفاوتی وجود دارد یا ایشان هم با همان چارچوب کلی گرایش عرفانی و فقط با نکاتی متفاوت به تفسیر قرآن پرداختهاند؟
اولاً این که ایشان جزء نحله شیعه هستند. میدانید که تفاسیر عرفانی بر دو بخشاند. بخشی مانند تفسیر ابنعربی، تفسیر علاءالدوله سمنانی(قرن هشتم)
یا تفسیر «نجمالدین دایه»نجمالدین ابوبکر عبدالله رازی معروف به دایه (متوفای ۶۵۴) یا تفسیر« تستری»(سهل بن عبدالله تُسْتَری) که اینها یک دسته از تفاسیر عرفانی هستند. به جز بحث اعتقادی و کلامی شیعی که امام دارد و بر اساس آن به روایات اهل بیت(ع) توجه دارد و از آنها در تفسیر خود استفاده میکند، تفسیر ایشان تفاوتهای دیگری نیز با این تفاسیر عرفانی دارد. تفسیر ایشان با این که عرفانی است اما ابعاد اجتماعی هم دارد و این بعد اجتماعی یک تفاوت خیلی جدی و برجسته را به تفسیر ایشان در میان تفاسیر عرفانی میدهد.
اکثراً تفاسیر عرفانی که در گذشته نوشتهاند بیشتر جنبههای فردگرایانه داشتهاند و به جوانب اجتماعی و لوازم اجتماعی خیلی توجهی نداشتند و تفاوت دوم ایشان با عموم تفاسیر عرفانی این است.
تفاوت سوم ایشان در تفسیر عرفانی هم این است که به دنبال عمومیسازی مفاهیم عرفانی است. معمولاً افرادی مثل «ابنعربی» یا «نجمالدین دایه» یا «صدرالدین قونوی» کسانی هستند که فقط برای یک عده بهخصوصی سخن گفتهاند و افراد خاصی مخاطبشان هستند؛ در حالی که امام در بخشی از صحبتهای خودشان، به خصوص نوشتههایی که در قالب گفتار بوده و سخنرانیهای ایشان را تشکیل میدهد، خطابشان به مردم و عموم مردم است و ما اصطلاحاً از روش ایشان به عمومیسازی مباحث عرفانی در تفسیر یاد میکنیم. ایشان بخشی از معارفی را که در آن زبان عرفانی آمده است سعی میکند در قالب مفاهیم ساده و قابل فهم ارائه کند.
این که فرمودید امام مباحث عرفانی را به شکلی اجتماعی مطرح میکند آیا میشود از این روش الگوبرداری کرد و آن را در جاهای دیگر هم به کار گرفت؟
بله میشود این کار را کرد و کسانی بعد از ایشان آمدهاند و همین مباحث عرفانی را عمومیسازی و سادهسازی کردهاند و خود این سادهسازی کردن کمک کرده است که بتوانند مباحث را خیلی راحتتر مطرح و بیان کنند.
بحثهایی که در زمینه تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر قرآن به روایات مطرح است در کار تفسیری امام چه جایگاهی دارد؟ و آیا میشود از تفسیرهای ایشان که شاید خیلی هم در قید به کارگیری روشمند این موضوعات نبوده است، الگویی اخذ کرد که بگوئیم امام رویکردش به تفسیر قرآن به قرآن یا تفسیر به روایات به شکل روشمند این گونه بوده است؟
در مورد« تفسیر قرآن به قرآن» باید بگوئیم که ایشان تفسیر قرآن به قرآن خاصی داشته است. ایشان در مورد روایات هم برای مثال در «کتاب اربعین» رویکرد استنادی ندارد، بلکه روایاتی را که مطرح میکنند بیشتر با جهت تحلیلی و تبیینی به آنها توجه میکنند. ایشان نمیخواسته است بحثی آکادمیک و روشمند در استناد به روایات انجام بدهد و بیشتر میخواسته است که این روایات را بیاورد و در کنار آیات در توضیح مطالب به کار بگیرد و مطالبی را بیان بکند.
ایشان میخواسته که دریافتهای خودش را توضیح بدهد و تبیین کند و بعد در این مسیر هم از آیات و روایات استفاده کرده است تا آن مطلب و موضوع را شرح و توضیح بدهد.
نگارنده-پیراسته فر:علت ناتمام گذاشتن«عدم پخش»سوره حمدامام خمینی چه بود؟
دلیل توقف تفسیر سوره حمد چه بود؟
دکترحجت الاسلام محمدعلی ایازی: مسئله همان چیزی بود که امروز هم به طور کلی مطرح است؛ این که یک کسی یک فکر و اعتقادی دارد و فکر میکند که هر چه هست همین است و او سخنگوی اسلام است و کس دیگری هم حرف نباید بزند. این متأسفانه در قشر سنتی بوده و امروز هم داریم که یک کسی که حرف میزند فکر میکند که خودش نماینده خدا بر روی زمین است و اگر کس دیگری بالاتر از او حرف بزند خلاف اسلام حرف زده است.
خب وقتی که امام هم تفسیر را شروع کردند یک عدهای های و هوی و سر و صدا به راه انداختند که نباید امام این حرفها را بزند. پیام دادند؛ یک بار و دو بار و چند بار. امام چند نوبت توجه نکردند اما در نهایت به دلیل این که در موقعیت رهبری بودند و نمیخواستند به این بحثها دامن بزنند، جلسات تفسیرشان را تعطیل کردند.
این افراد معترض هم بیشتر کسانی بودند که با فلسفه و عرفان میانهای نداشتند و مخالفتشان هم با جلسات تفسیر امام از سر مخالفت با فلسفه و عرفان بود./جماران۱۳خرداد۱۳۹۳ به نقل از ایکنا
در اواسط سال ۱۳۵۸ شبکه اول تلویزیون ایران شروع به پخش برنامه ویژه ای می کند که برای همه کسانی که در همه این سالها امام خمینی را تحت عنوان یک استراتژیست سیاسی و رهبر بزرگترین انقلاب ابتدای قرن بیستم دیده بودند به شدت خاص و هیجان انگیز است.
این برنامه تحت عنوان تفسیر قران که توسط شخص حضرت امام انجام می گیرد پخش می شود اما بلافاصله بعد از شروع پخش به فاصله کوتاهی تعطیل می شود و از آن زمان تاکنون هم قسمتهای قبلی دیگر پخش دوباره نمی شود. این شاید یک معمای اساسی در جریان تاریخ رسانه ای مذهبی کشور و انقلاب باشد که چه اتفاقی افتاد که رهبر به شدت محبوب و مقتدر یک انقلاب نورس از بازگویی یک مبحث مذهبی خاص در تلویزیون بازماند.
مجموعا ۵ جلسه تفسیر از سوی حضرت امام در اوایل سال۱۳۵۸ شمسی از تلویزیون پخش می شود و ظاهرا در این ۵ جلسه تفسیر بسم الله و آیه اول سوره حمد تکمیل شده بوده است. هنوز نظر واضحی درباره علت تعطیلی این برنامه تفسیر اعلام نشده است بعضی ها که البته کم تعداد هستند آن را به بیماری امام مربوط می دانند و در مقابل اکثریت معتقدند که تنگ نظری برخی از دسته ها و محافل متحجر مذهبی مثل انجمن پرنفوذ حجیته در مخالفت با نگاه عرفانی امام به قرآن سبب اصلی این تعطیلی نابهنگام و ناامیدکننده ست.نقل مشهوری هست که در همان اوایل پخش این تفسیر طوماری با نامه های متعدد از سمت قم روانه بیت امام می شود که ادعای به صورت کفن پوش در خیابان ها قیام کردن را مطرح می کند به خاطر این "صوفی گری های "مطرح شده در این تفاسیر بنابر تفسیر خودشان.
البته«تفسیر سوره حمد امام خمینی» بعدها به صورت مکتوب در کتابی چاپ می شود و روانه بازار می شود. بعد از اینکه همه هیاهوها و جنجال ها در مورد این تفسیر فروکش می کند.
و حالا سی و سه سال بعد از توقف پخش یک برنامه تلویزیونی در تلویزیون ایران، برنامه ای که با حضور شخص اول مملکت برگزار می شد قسمت های پخش شده از آن که هیچ گاه فرصت پخش دوباره را پیدا نکرد در اینترنت با یک سرچ ساده قابل دسترسی است. /تسنیم/اول آذر۱۳۹۱
امام خمینی:«یک مدت زیادی گرفتار عرفا بودیم، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتاری برای این بود که همه چیز را برمیگردانند به آن ور.هر آیهای دستشان میآمد میرفت آن طرف. مثل تفسیر ملا عبدالرزاق. خب بسیار مرد دانشمندی، بسیار مرد با فضیلتی [است] اما همه قرآن را برگردانده به آن طرف؛ کانه قرآن با این کارها کار ندارد. یک وقت هم گرفتار شدیم به یک دسته دیگری که همه معنویات را برمیگردانند به این، اصلاً به معنویات کار ندارند؛ کانّهُ اسلام آمده برای اینکه [دنیا را بگیرد] اسلام هم طریقه اش مثل «هیتلر» که او آمد که دنیاگیری کند و کشورگشایی کند، اسلام هم آمده کشور گشایی کند! عرض میکنم هر چه مربوط به زندگی است و هر چه مربوط به طبیعت است و هرچه اینها را گرفتهاند؛ هر چه معنویات است برگرداندهاند به این طرف. بعضی از تفسیرها، بعضی از اشخاصی که میخواهند اظهار فضیلت مثلاً بکنند، ملاحظه کنید همه مسائل را برگرداندهاند به این آب و خاک(دنیا)؛ همه چیز را فدای حیوانیت کردهاند.» (صحیفه نور،جلد هشتم،ص ۱۷)
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر::شروع «جلسه اول»تفسیرسوره حمدرا(که امام خمینی درباره علت ورودبه تفسیرحمدرا توضیح داده)وخلاصه ۴قسمت دیگرراآورده ام،میتوانید،مطالعه بفرماید.
چندی پیش ویدئویی از برخی رسانه های مخالف عرفان و فلسفه اسلامی به طور گسترده منتشرشد که در آن آیت الله مجتهدی تهرانی حکایتی را از مثنوی معنوی برای آیت الله صافی گلپایگانی نقل می کنند.هنگامی که آیت الله مجتهدی ،نام« ملای رومی»(جلالالدین محمد بلخی «مولوی»معروف به مولانا) را آوردند ، آیت الله صافی بلافاصله گفتند «علیه ما علیه» و وقتی آیت الله مجتهدی گفتند که علامه حسن زاده هم آن حکایت را نقل کرده ، باز آیت الله صافی همان جمله را تکرار کردند!
آقای مجتهدی برای آنکه آیت الله صافی را مجاب کنند که بالاخره بگذارد حرفش را بزند ، دست روی پای ایشان گذاشتند و گفتند:بله بله.
ماجرای تفسیر سوره حمد امام خمینی به روایت حسن روحانی.
ثقلین نوشت:امام خمینی در سال ۱۳۵۸ به اصرار برخی آقایان شروع به تفسیر قرآن کریم با محوریت سوره مبارکه الفاتحه الکتاب کردند.این دروس تقریبا حدود ۶ ماه ادامه داشت اما متاسفانه عده ای متحجر جامد العقل ، که اکثرا از مشهدبودند ، به ایشان نامه های بسیاری نگاشتند و خواستار تعطیلی دروس مذکور شدند.بالاخره در هر طایفه و مذهبی افرادی با تفکرات تکفیری داعشی هستند که چون فاقد منطق و زبان علمی اند ، سعی می کنند با استفاده از چماق تهدید و تکفیر و تفسیق و تجهیل و … ، مخالفین و یاحتی کسانی که نظرات متفاوتی با آنها دارند را سرکوب کرده و از میدان به درشان کنند.
چنانچه سالها قبل هم چنین رفتارهایی را با سراج حوزه علمیه حضرت علامه طباطبایی کردند،درواقع «قلم»هایشان«چماق»است.و متاسفانه امروزه هم کماکان چه در عرصه "سیاست" و چه علم چنین اعمال ناشایستی مشاهدهمی شود.
به هر حال در اثر این فشارها بود که امام برای همیشه این درس را تعطیل کردند.البته ایشان ، از همان ابتدا چنانچه از ظاهر ویدئوهایی که بر جای مانده است ، مشخص است که با اکراه قبول کرده بودند که درس بگویند. شبکه خبر سخنرانی حجه الاسلام دکتر حسن روحانی در همایش خادمان قرآن کریم /خردادسال۹۳، را به طور زنده پخش می کرد.
قسمتی از سخنرانی ایشان ناظر به همین تعطیلی درس امام بود
روحانی می گوید: که رفتم نزد امام و خواهش کردم که درس را حداقل(برای ضبط)بدون پخش در انذار عمومی ادامه دهند اما نمی گویم ایشان چه گفت؟! البته بعید می دانم کسی نتواند حدس بزند که پاسخ امام چه بوده است.
دلیل توقف تفسیر سوره حمد امام از تلویزیون– یعنی در آن سالها فضای حوزه اینگونه بود؟
بله، در آن زمان فضای حوزه آنقدر فضای گرفتهای بود که حضرت امام درس تفسیر سوره حمدی را که داشتند به خاطر فشارهایی که از حوزه وارد شد را تعطیل کرد، ایشان درس تفسیر سوره حمدی را از تلویزیون داشتند که شش ماه ادامه داشت، تا حالا شاید مردم ندانند دلیل توقف آن چه بود، دلیل آن این بود که امام بر اساس آن معتقدات فلسفی و عرفانی مخصوص خودشان در این درسها نظریات زیادی را به خصوص از «مرحوم محیالدین عربی» گفت. از یک عدهای گفت که در مشهد اینها را کافر حساب میکردند و بزرگانی در مشهد با آن حرفها مخالف بودند./خبرگزارفارس/مصاحبه باسیدعبدالله حسینی(طلبه شاعر)۱۳اردیبهشت۱۳۹۳
خیلی ها ظرفیت تامل نداشتند«تفسیر حمد امام عرفانی» بیشترتر از فهم و عقول خیلیها بود
«سیدمحمدصادق قاضی طباطبایی» فرزند آیتالله حاج سیدحسین قاضی طباطبایی، از علاقمندان حضرت امام بوده است که امام به وی عنایت داشت و همرزم آیتالله طالقانی بود:درموردعلت ناتمام ماندن تفسیرسوره حمدامام می گوید:
خیلی ها ظرفیت تامل نداشتند. تفسیر حمد امام عرفانی ـ اخلاقی و بلندتر از فهم و عقول خیلیها بود و امام ادامه نداد.
«امام خمینی» دردهایی که از برخی مذهبیون تحمل کرد از غیر مذهبیها نکشید. زمانی که تازه بعد از تبعید به ایران آمد دکتر معالج قلبش را دید گفت قلب ایشان جوانتر از سناش است و بعد از اینکه مدتی در قم بود قلبش بیمار شد به هر صورت کشید آنچه را کشید خدا رحمت کند امام همیشه میگفت باید مراقب نفس بود انجمن حجتیه چه خون و دلی به امام داند اولین مخالفان لفظ امام برای خمینی انجمن حجتیه بودند.
برخی معممین «فرش از زیر پای علامه سید علی قاضی میکشیدند که به زمین بخورد»، لیوان آب علامه طباطبایی را «آب» میکشیدند، «درس اخلاق امام را در فیضیه تعطیل کردند»، لیوان آقا مصطفی خمینی را آب میکشیدند!. این واقعیتها نشان از واقعیتها و صعوبعت کار و راه دارد بسادگی نمیتوان مانند سید علی قاضی و علامه طباطبایی شد.
سیدمحمدصادق قاضی طباطبایی می گوید: پدرِ من، برادر زاده آقا سید علی قاضی بود(سید علی قاضی برادر دیگری به نام سید احمد آقا قاضی داشت) آقا سید علی خودش متولد ۱۲۸۶ هـ . ق بود و سید احمد آقا ۱۲۹۳ هـ.ق بود پدر من برادر زاده آقا سید علی قاضی بود مرحوم پدر من در قم و در قبرستان نو دفن است /۲۰مهر۱۳۹۲فارس
مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاع ازآیین ومسلک«اهل طریقت»وتفاوت آن با «اهل شریعت» به این لینک مراجعه کنید:
سازه فرو ریخت ومردم زیرآوارگرفتارشدند
بیش از ۳۰۰ نفر در سازه دو طبقه در شهربازی و پارک تفریحی TRP بودند.
آتشسوزی «مجموعه بازیهای آرکید» در «ایالت گجرات» هند، ۲۵ می ۲۰۲۴
آتش سوزی بخشی از یک پاساژ در غربی ترین ایالت گجرات هند را نابود کرد.
این مجموعه، یک مرکز بازی و سرگرمی هیجان انگیزبود که نوجوانان از فعالیت هایی مانند بولینگ، کارتینگ و ترامپولین لذت می بردند.
این عکس هوایی که در۲۵ می ۲۰۲۴ گرفته شده است نشان می دهد که آتش نشانان تلاش می کنند آتشی را که در یک مرکز تفریحی در راجکوت در ایالت گجرات هند رخ داده است خاموش کنند. – عکس خبرگزاری فرانسه
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آتشسوزی در یک پارک تفریحی در «ایالت گجرات» هند روز شنبه ۲۵ مه ۲۰۲۴(۵ خرداد ۱۴۰۳)اتفاق افتاد منجربه کشته شدن ۳۰ نفر شد که بیشتر آنها کودک بودند.
این مجموعه، یک مرکز بازی و سرگرمی هیجان انگیزبود که نوجوانان از فعالیت هایی مانند بولینگ، کارتینگ و ترامپولین لذت می برند.
آتش سوزی هولناک یک سازه را فرا گرفته است و دود سیاه به آسمان می ریزد.
رادیکا بهارای، افسر ارشد پلیس پس از ارائه آمار به روز شده تلفات، به خبرنگاران گفت: "اجساد غیرقابل شناسایی سوخته شده اند و از این رو شناسایی آنها دشوار خواهد بود."
بیم آن می رود که قربانیان بیشتری همچنان زیر لاشه هواپیما(شهربازی) محبوس باشند.
«راجو بهارگاوا»(کمیسر پلیس منطقه راجکوت) در ایالت غربی «گجرات» به خبرگزاری فرانسه گفت که ۲۴ نفر در این جهنم جان خود را از دست داده اند که «عمدتاً کودکان» بودند و ۱۲ نفر دیگر در بیمارستان بستری شدند.
وی گفت: پلیس چهار نفر از افراد مرتبط با منطقه بازی را برای بازجویی بازداشت کرده است. ما در تلاش هستیم تا جزئیات بیشتری در مورد مالکان این مرکز بدست آوریم.
این آتش سوزی بعد از ظهر روز شنبه(۵ خرداد ۱۴۰۳) زمانی رخ داد که پاساژ مملو از کودکان و جوانان بود. مقامات می گویند که تحت کنترل قرار گرفته است.
«ایلش خر» افسر آتش نشانی راجکوت به خبرنگاران گفت که بیش از ۳۰۰ نفر در سازه دو طبقه در شهربازی و پارک تفریحی TRP بودند که آتش سوزی در تعطیلات آخر هفته تابستان رخ داد.
وی گفت: «مردم به دلیل فروریختن یک سازه موقت در تأسیسات در نزدیکی ورودی محبوس شدند و بیرون آمدن مردم را با مشکل مواجه کرد.
وی افزود که شعله های آتش به دلیل مواد قابل اشتعال آن به سرعت گسترش یافت.
تصاویر از این صحنه یک سازه فلزی موجدار را نشان میدهد که عمدتاً خراب شده است.
گجرات، ایالت زادگاه نارندرا مودی، نخست وزیر هند است که در پستی در X نوشت: «به شدت از حادثه آتش سوزی در راجکوت ناراحت هستم. افکار من با همه کسانی است که عزیزان خود را از دست داده اند. دعا برای مجروحان.»
در سال ۲۰۲۲، پس از وقوع آتش سوزی بزرگ در یک ساختمان تجاری چهار طبقه در شهر، حداقل ۲۷ نفر کشته و ده ها نفر دیگر زخمی شدند.
در سال ۲۰۱۶، بیش از ۱۰۰ نفر پس از یک انفجار مهیب در هنگام نمایش آتش بازی ممنوع در ایالت جنوبی کرالا کشته شدند.
در اقیانوس آرام و در همسایگی استرالیا و اندونزی
رانش زمین روستای «کائوکالام» در استان «اِنگا» واقع در ۶۰۰ کیلومتری شمال غربی «پورت مورزبی» پایتخت پاپوآ گینه نو(سحرگاه جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳)
ویرانی خانهها «مدفون شدن ۳۰۰ نفر بر اثر رانش زمین در پاپوآ گینه نو» جان ۳ هزار نفر در خطر است
«رانش زمین و زمین لرزه در پاپوآ گینه نو» بیش از هزار و صد خانه را تخریب کرده و همچنان اطلاعی افرادی که در این خانهها سکونت داشتند در دست نیست، ساکنانی که به گفته مقامات محلی بیش از ۳۰۰ نفرشان احتمالا زیر گل و لای مدفون شدهاند.
در همین حال نیروهای امداد و نجات توانستهاند خود را به ارتفاعات دورافتاده برسانند. امدادرسانان نگرانند که صدها نفر زیر تپههای آوار و گل جان خود را از دست داده باشند. مقامهای محلی میگویند نیروهای امداد همچنان در جستجوی اجساد مدفون شده توسط رانش زمین هستند.
زلزله و رانش زمین در پاپوآ گینه نو
خبرگزاری رویترز گزارش داده که تاکنون تنها چهار جسد از زیر آوار بیرون کشیده شدهاند.
«سرهان آکتوپراک» (نماینده سازمان ملل در پاپوآ گینه نو) تخمین میزند که حدود ۳ هزار نفر در این خانهها سکونت داشتند.
«نماینده سازمان ملل در پاپوآ گینه نو)» میگویند خانههای زیادی در زیر آوار وجود دارد که دسترسی به آنها امکانپذیر نیست. او به خبرگزاری فرانسه گفت: «زمین همچنان به لغزش و حرکت ادامه میدهد و این کار را برای مردم خطرناک میکند.»
با این که این منطقه پرجمعیت نیست اما آژانس بشردوستانه CARE میگوید نگران است که تعداد قربانیان «به طور نامتناسبی» زیاد شود.
رانش زمین همچنین دسترسی بزرگراه ها را مسدود کرده است و بالگردها تنها وسیله برای رسیدن به این منطقه هستند. تیم اورژانس پزشکی از جمله نظامی و پلیس نیز به دلیل ناهمواری زمین و آسیب به جاده های اصلی برای رسیدن به منطقه با مشکل مواجه شدند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: روستای «کائوکالام» در استان «اِنگا» واقع در ۶۰۰ کیلومتری شمال غربی «پورت مورزبی» پایتخت پاپوآ گینه نو قراردارد.
این حادثه در ساعت ۳ بامداد روز جمعه ۲۴ مه ۲۰۲۴(۴ خرداد ۱۴۰۳) در روستای کائوکلام در استان انگا و در زمانی که بسیاری از روستاییان در خواب بودند رخ داده است.
این فاجعه حدود ساعت ۳ صبح روز جمعه (۱۷:۰۰ به وقت گرینویچ) به روستای کائوکلام در استان انگا در پاپوآ گینه نو، در حدود ۶۰۰کیلومتری شمال غربی پورت مورسبی، پایتخت کشور جزیره جنوبی اقیانوس آرام، رسید.
به گفته رسانههای «پاپوآ گینه نو» دستکم هزار و ۱۸۲ خانه نیز در منطقه واقع در ۶۰۰ کیلومتری شمال غربی پایتخت در اثر رانش زمین مدفون شده است.
«پاپوآ گینه نو» بخشی از «جزیره گینه نو» واقع در شمال استرالیا است. تصاویر منتشر شده در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که مردم در حال بالا رفتن از صخرهها، درختان ریشهکن شده و تپههای خاک هستند بازماندگان و همچنین پیکر جان باختگان را پیدا کنند.
این جزیره در برابر بلایای طبیعی از جمله باران شدید و سیل و زلزله بسیار آسیبپذیر است و در طول سالهای اخیر بارها در پس وقوع هر یک از این رخدادها زندگیهای زیادی به پایان رسیده است. آخرین بار در ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ رانش زمین در این جزیره اتفاق افتاده بودکه منجربه کشته شدن ۲۳ نفر شده بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آدمخواران درهمینجا(پاپوآ گینه نو)عموی رئیس جمهورآمریکا(جوبایدن)راخوردند!