بی احترامی به مجسمه آتاتورک مجازات دارد
بی دقتی نظافتچی شهرداری «سیواس»ترکیه درهنگام تمیزکردن«مجسمه آتاتورک»، موجب برکناری معاون شهردارشد.
مدیر امور نظافت شهرداری سیواس برکنار شد:اتهام: بی احترامی به مجسمه آتاتورک
«اومر اوزتورک»(مدیر امور نظافت شهرداری سیواس) در هنگام تمیز کردن مجسمه واکنشهای مختلفی درترکیه ایجادکرده است
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«آدم اوزون»(شهردار سیواس)، «اومر اوزتورک»(مدیر کارهای نظافتی) را مسئول کارگری دانست که بی احتیاطی بنای یادبود آتاتورک را تمیز کرد.
احمد هاکان، سردبیر حریت، پس از ضبط لحظاتی که کارگر نظافتچی قصد داشت قسمت هایی از مجسمه آتاتورک را که دستش به آن ها نمی رسید پاک کند، از برکناری مدیر شهرداری سیواس انتقاد کرد. هاکان گفت: «بسیار دور از ذهن است که از اینجا به آتاتورک بی احترامی کنیم.»
در برنامه رسمی «یکصد و پنجمین سالگرد کنگره استقلال » در سیواس برگزار شد، تصویر یکی از کارکنان شهرداری که تلاش میکرد تا بنای یادبود آتاتورک را قبل از مراسم تاج گل نظافت کند در دوربینها شکار شد. کارمند سعی کرد با دمیدن پارچه اش قطعاتی را که به دستش نمی رسید تمیز کند. عنوان شد که پس از انتشار این تصاویر، مدیر کارمند مورد نظر برکنار شد.
اولین رئیس جمهورترکیه
کنگره اتاتورک درسیواس
شهر«سیواس»(ترکیه) کجاست؟نقشه
در پیام رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه همچنین آمده است: " مشعلی که ۱۰۵ سال پیش با عشق به استقلال و میهن در سیواس روشن شد، همچنان روشنایی بخش مسیر دستیابی ترکیه به تمدن معاصر است. نسلهای جوانی که به تاریخ غرور آفرینمان افتخار کرده و روحیه و شعوری مشابه اجداد قهرمانمان برخوردارند، کشور ما را به هدف قرن ترکیه خواهند رساند. امروز ما با آگاهی از تعهد به تصمیمات اتخاذ شده در کنگره سیواس و تشکیل پایههای جمهوری ترکیه قدم برمیداریم. من در سالگرد کنگره سیواس، یاد و خاطره همه قهرمانان این مرز و بوم به ویژه غازی مصطفی کمال را با احترام و سپاس گرامی داشته و از صمیم قلب به مردم سیواس و همه شهروندانم که میزبان این کنگره بودند درود میفرستم."
از چپ به راست: مظفر کیلیچ، رئوف (اوربای)، بکیر سامی (کندوه)، مصطفی کمال (آتاتورک)، روشن اشرف اونایدین، جمیل کاهیت (تویدمیر)، جوات عباس (گورر)
احمد هاکان در ستون روز جمعه۶ سپتامبر ۲۰۲۴(۱۶ شهریور ۱۴۰۳) خود در رابطه با حادثه مورد بحث به این نکته اشاره کرد:
"یک مأمور نظافت در سیواس در حال تمیز کردن مجسمه آتاتورک است. من فیلم را تماشا کردم. نظافتچی که قصد دارد با نردبان به مجسمه برسد، با پارچه ای که در دست دارد به سر مجسمه می زند.امااو هیچ قصدبی احترامی به آتاتورک ندارد.
«اومر اوزتورک»(مدیر کار نظافت شهرداری سیواس)، مدیر کارگری بود که در صد و پنجمین سالگرد کنگره سیواس مجسمه آتاتورک را با ضربه ای با پارچه پاک کرده است. اخراج شد.
اما برکناری «مدیر امور نظافت شهرداری سیواس» به دلیل این حادثه، نقطه نهایی حساسیت(کج سلیقگی) است.
«آدم اوزون»(شهردار سیواس)، «اومر اوزتورک»(مدیر کارهای نظافتی) را مسئول کارگری دانست که بی احتیاطی بنای یادبود آتاتورک را تمیز کرد.
تصاویری از کارگر در حال تمیزکردن مجسمه آتاتورک در سیواس منتشر شد.که برای پاک کردن قسمت بالای مجسمه پارچه را به سمت بالا زد.
«کارگر نظافتچی شهرداری سیواس» به دلیل نرسیدن قدکوتاهش، مجسمه آتاتورک با وجود اینکه زیر آن یک نردبان وجود داشت، با برخورد به قسمت های بالایی آن سعی کرد آن را پاک کند که باعث خشم شد.
سفررضاشاه به(آنکارا)ترکیه
رضاشاه، ۱۲ خرداد ۱۳۱۳، در رأس یک هیأت ۱۷ نفره که اکثرشان نظامی بودند وارد آنکارا شد. در این سفر ۳۸ روزه که تنها سفر خارجی رضاشاه بود دو پیمان دوستی و امنیت و رفع اختلاف مرزی در آنکارا بین دو کشور به امضا رسید.
همراهان رضاشاه درسفرترکیه
«باقر کاظمی»(وزیر امور خارجه)، «حسین سمیعی»(رئیس تشریفات داخلی)، «حسین شکوه»(رئیس دفتر مخصوص شاه)، «قرهگوزلو»(رئیس تشریفات دربار)،«امیر لشکر امانالله جهانبانی»، «سرتیپ عبدالرضا افخمی»، «سرتیپ صادق کوپال»، «سرهنگ حسن ارفع»، «سروان محمود خسروانی»، «سروان حسینقلی اسفندیاری»، «سروان عبدالله ظلی»، «سروان علیاصغر مزینی»، «ستوان یکم محسن قدیمی»، «عباس فروهر»(معاون تشریفات وزارت خارجه)، «حسین قدسی»(منشی وزیر خارجه)، «یوسف شکرانی»(عضو دربار) و «اسدالله ارفع»(رئیس بخش رمز ستاد ارتش)،و... اعضای هیأت همراه رضاشاه را در سفر به ترکیه تشکیل میدادند.
سوغات بی حجابی دراین سفربه ایران آورده شد
ضیافت شام اتاتورک، از راست: حسین سمیعی، رشدی آراس (وزیر خارجه ترکیه)، مصطفی کمال پاشا، رضا شاه، باقر کاظمی، صادق صادق، حسن ارفع، محمدصادق کوپال، کاظم پاشا (رئیس مجلس ترکیه)، عصمت اینونو، فخراالدین پاشا (رئیس ستاد ارتش ترکیه)، عبدالرضا افخمی و...
«سوغات بی حجابی دراین سفربه ایران آورده شد»
کابینه(دولتمردان)حضرت علی+اسامی همه فرمانداران
درادامه «اختلاس یکی ازفرمانداران حضرت علی» راخواهیدخواند.
فرماندارانی که عزل شدند:امام علی تعدادی ازفرماندارن رابه خاطر خیانتشان، عزل شدند:عبدالله بن عباس، منذر بن جارود» و «عقبه بن عمرو.
عده ای ازفرمانداران علی به اوخیانت کردند وبه دشمن پیوستند: مَصقَلَة بن هُبَیره شیبانی، نعمان بن عجلان، قعقاع بن شور و یزید بن حجیه تیمی(به حاکم به شام پناهنده شدند).
«عبیدالله بن عباس»(برادر کوچکتر عبدالله بن عباس) بود که درزمان امام حسن(ع)ازسرداران سپاه امام بود واما به امام خیانت کرد وبه شام پناهنده شد(به معاویه پیوست).
خُریت بن راشد (فرمانداراهواز-منتخب علی-بعدازحکمین )برعلی شورید.
عدهای در انجام وظیفه کوتاهی کردند(ترک فعل مرتکب شدند!): عبیدالله بن عباس و سعید بن نمران و قدامه بن عجلان که مورد ملامت قرار گرفتند(درج درپرونده).
عدهای ازفرمانداران عثمان بعدازخانه تکانی هم،دردولت حضرت علی(ع)ابقاشدند: ابو موسی،حبیب بن منتجب و حذیفه(اینها بانیان وضع موجودبودند!)
قلمرو حکومت اسلامی، همان محدوده حکومت در زمان عثمان بود.
ازپنج ایالت: شبه جزیره عربستان، مصر، عراق، ایران وشام،
« شام »به جهت طغیان و سرکشی معاویه، از قلمرو حکومت علی خارج شد(خودمختاراداره شد).
عربستان:حجاز(مکه، مدینه و طائف)،نجد،تهامه،یمن ویمامه.
کابینه حضرت علی
بعداز۲۵سال ازرحلت پیامبر(نیمه دوم ذی الحجه سال ۳۵ هجری) امیرالمؤمنین خلافت را بهدست گرفت و تا بیستم رمضان سال ۴۰ هجری که ۴ سال و ۹ماه دولتش دوام داشت.
این دوره مشکلات بسیاری پیش پای امام بود،۲۵سال انحراف ازسنت رسول الله(ص) ،زیادی خواهی های ورفاه زدگی اصحاب ،ریشه گرفتن فرهنگ ۳خلیفه قبلی ،مخصوصاً خلیفه قبلی،نارضایتی ارادتمندان ودلسوزان اسلام ناب محمدی که اکثرا ازمدینه کوچیده بودند وبه عراق مخصوصا درکوفه مسکن گزیده بودند.
«بصریان» که ازاصحاب جمل بودند و مدعی خونخواهی عثمان.
«شام »(دمشق)که حدود بیست سال به دست پسران ابوسفیان (یزید و معاویه) دست به دست می شد،ازاول درمقابل علی ایستادند وتاآخرهم به قلمروحکومت علی نپیوستند وهمچنان خودمختار ویاغی باقی ماند.
اینهاکاررابرای ایجادیک حکومت ناب محمدی دشوارکرده بود.
تنهاشهری که خیال علی جمع بود«کوفه»بود،عربهای اصیل که ازارادتمندان رسول الله وخاندان مطهرش بودندبه این شهرمهاجرت کرده بودند وامام هم همین شهرراپایتختش کرد.
امام علی تاجمع آوری قوا،حدود۳ماهی کمترین تغییرات رابه ترکیب دولت- قبلی- داد.
۳ماه بعدازخلافت:امام در ماه صفر سال۳۶هجری، اولین گروه از استانداران خود را به شهرستانها اعزام کردند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:کابینه امام علی(فرمانداران)
*درتاریح ،نمایندگان حضرت علی علیه السلام را درشهرها ومناطق مأموریتی بانامهای مختلف(حاکم،والی،استاندار،فرماندار)نامیده اند که دراینجا فقط به یک نام(فرماندار)نامیده شده اند.
*نکته دوم:بعضی ازفرمانداران مدت حکمرانیشان کوتاه مدت بوده،جانشین حضرت بودنددرسفرها ویاجنگ ها،که درکوفه چندین نفراینگونه بودند(نفرات آخرردیف کوفه)
*نکته سوم:اگرنامی ازحاکمان رادر۲یاچندجادیدید،یعنی محل مأموریتشان جابجاشده،
*نکته آخر:سعی شده ترتیب حکمرانی فرمانداران به همانصورتی باشدکه ابلاغ گرفتند.
اسامی فرمانداران+منطقه مأموریت
۱- « مکه »: ابو قتاده انصاری، قثم بن عباس
۲- « مدینه » :تمیم بن عمرو، ابو حبیش ،سهل بن حنیف، تمام بن عباس، ابو ایوب انصاری، حارث بن ربیع.
۳- « مصر »: محمد بن ابیبکر
۴- « کوفه »: ابو موسی اشعری . قرظه بن کعب، عقبه بن عمرو، ابو مسعود بدری ، هانی بن هوذه بن عبد یغوث
۵- «مصر »: قیس بن سعد بن عباده، محمد بن ابی حذیفه، مالک اشتر
۶- « نصیبین »: (شهرمرزی ترکیه -عراق-سوریه) مالک اشتر ، شبیب بن عامر جد کرمانی
۷- «بصره » :عبدالله بن عباس ، عثمان بن حنیف.
۸- «مدائن» :حذیفه بن یمان ،لام بن زیاد ، سعد بن مسعود ثقفی
۹- سنجار(استان نینوا):،مالک اشتر
۱۰- « الانبار»،:کمیل بن زیاد
۱۱- « نهروان » :عبدالله بن خبّاب الاَرت
۱۲- «فارس -ایران »: عمر و بن سلمهی ارحبی ، زیاد بن ابیه
۱۳- «خراسان» :خلید بن قره یربوعی ، جعده بن هبیره بن ابی وهب(خواهرزاده حضرت علی)
۱۴- «اصطخر فارس»مرودشت(ایران): منذر بن جارود عبدی
۱۵-اردشیر خُرّه(فیروز آباد فارس):،آقای مصقله بن هبیرهی شیبانی
۱۶- «اهواز »: خریت بن راشد
۱۷- «آذربایجان » :اشعث بن قیس،شریح بن مکدّر ،قیس بن سعد بن عباده ، عبدالله بن شبیل احمسی ،سعد بن حارث خزاعی
۱۸- «ری» : یزید بن حجیه ،مخنف بن سلیم ،ربیع بن خثیم اسدی کوفی (خواجه ربیع)
۱۹-«اصفهان» : مخنف بن سلیم ، یزید بن قیس ارحبی ،حارث بن ربیع
۲۰-«کرمان »: عبدالله بن اهتم
۲۱- «همدان »: جریر بن عبدالله، سعید بن وهب
۲۲- «قزوین »: ربیع بن خثیم اسدی کوفی (خواجه ربیع)
۲۳- حلوان(کرمانشاه): اشعث بن قیس،اسود بن قطبه
۲۴- سجستان(سیستان): عون بن جعده،ربعی بن کأس
۲۵-« یمن » : حبیب بن منتجب ، عبیدالله بن عباس
۲۶- «عمان »: حلو بن عوف ازدی
۲۷-«جَبُّل»شهری بود بین نعمانیه و واسط، در مسیر کوفه و بغداد،:فرماندار«سلیمان صرد»
۲۸-، بَهُرْ سیر(غرب دجله،نزدیک تیسفون):عدی بن حارث
۲۹-فُرات(بین النهرین):عبیده سلمانی
۳۰- عین التمر(میان کوفه و شام):مالک بن کعب
۳۱- میسان(العماره) :قعقاع بن شور
۳۲- کسکر(استان واسط): قُدامه بن عجلان
۳۳- «الانبار» :،ابو حسان بن حسان بکری
۳۴-«بحرین »» عمر بن ابیسلمه ، نعمان بن عجلان
۳۵- جَنَد(منطقه یمن): سعید بن نمران( کاتب امام علی)
۳۶- بلادشرق(یمن): حُرَیث بن جابر.
واما ازیک حاکم ایرانی ذکرخیری کنیم که ازاهل البیت رسول الله بود و «کلاس »خلیفه دوم رابرهم زده بود،وی توفیق حضور دردولت حضرت علی رانداشت(وفاتش دراواخرخلافت عثمان بود)
عبای چندمنظوره
ابونعیم و ذهبی نوشتهاند که سلمان فارسی در حالی که بر حدود سی هزار نفر حکومت میکرد، تنها با یک عبا که فرش و لباس او نیز بود، برای مردم خطبه میخواند.
در طول ۲دهه که «سلمان فارسی» فرمانروا وقاضی مدائن بود، حضرت علی(ع)چندین نامه برایش فرستاد؛ در یکی از نامه ها او را این گونه از دنیا و ظواهر مادی دور می کند: ای سلمان! دنیا همانند ماری است که ظاهری بسیار زیبا و نرم دارد، ولی زهر کشنده ای دارد. بنابراین، از هر چیز که در دنیاست و دل تو را در می رباید، دوری کن؛ زیرا همان چیز به زودی از تو جدا می شود و زمانی کوتاه همراه تو خواهد بود، غم و اندوه آن را از خود دور کن؛ زیرا بی تردید جدایی آن را می بینی. هنگامی که انسان به شادی می رسد، دنیا او را به سوی رنج ها می فرستد و هر زمان که به آن اُنس می گیرد، او را در وحشت قرار می دهد.
خاکی بودن فرماندارمدائن مورد سرزنش رئیسش خلیفه وقت(عمر بن خطاب)قرارگرفت،اماحاکم مدائن در پاسخ خلیفه چنین نوشت:
«گفته بودى که من حکومت خدا را ضعیف و سست کرده(حاکم بایدجلال وجبروت- اُبّهت- داشته باشد،دفتروودستکی) و خود را خوار گردانیده و خدمتکار مردم کردهام به حدى که اهالى مدائن نمىدانند که من امیر آنهایم ! پس مرا به منزله پلى گردانیدهاند که بر من مىگذرند و بارهاى خود را بر دوش من مىگذارند! (ازمن حمالی می گیرند)
و نوشته بودى که اینها باعث سستى سلطنت خدا مىشود! پس بدان که ذلت در اطاعت الهى، دوست داشتنىتر است در نزد من از عزت در معصیت و نافرمانى خدا و تو خود مىدانى که رسول خدا(ص) تألیف دلهاى مردم مىکرد و به ایشان نزدیکى مىجست و مردم هم به سوى او تقرب مىجستند»
به این ترتیب سلمان، خلیفه وقت را به سنتهاى فراموش شده رسول خدا (ص) تذکر داد که مردمى بودن و با آنان و همچون آنان زندگى کردن، نه تنها مغایر با زمامدارى نیست، بلکه لازمه حکومت الهى و مردمى است و از سنت هاى رسول خدا (ص) است.
نامه پیامبراسلام حضرت محمد(ص)به سلمان:
سلام خدا بر شما... به من وحی شده که بهشت بر سلمان مشتاق تر است از سلمان به بهشت، او امین و مورد اعتماد من و از خانواده ام محسوب می شود. ای مردم! اگر از شما کمک خواستند به ایشان کمک کنید.
مدت عمر«سلمان فارسی»؟۷۵سال
اگرهجرت سلمان راازایران(اصفهان)به عربستان،ملاقات باپیامبررادرهمان سال اول بعثت بدانیم وباتوجه به اینکه ،سلمان درهمان سالهای اول زندگی درمدینه ازدخترعمرخواستگاری کرد،نبایدسنش بیش ازپیامبرباشد(قطعاًکمتراست)،چون وقتی خواستگاری کرد،عمرناراحت شد،وقتی پیامبرازناراحتی عمرسئوال کرد،نگفت این پیرمرده،فقط تنهاایرادش را عجم بودن دانست وپیامبرهم ازسلمان دراین ماجرادفاع کرد وازعمرگله مندشد(وی میخواست باجناق پیامبرشود)،اگرسن سلمان را۴۰بدانیم وایشان قبل ازخلافت حضرت علی فوت کرده اند(سال۳۵هجری)یعنی ۳۵+۴۰ می شود۷۵سال(حدااکثرعمرسلمان۷۵سال می باشد)بااین وصف اینکه می گویندسلمان ازمعمرین بود..(۲۵۰سال)عمرکرده،مردوداست.
لازم به ذکراست که کارتغسیل وتدفین وی راحضرت علی عهده داربود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ابلاغ حاکم کوفه(ابو موسی اشعری)باتوصیه وتأییدمالک اشتربود!.
ابوموسى اشعرى فردی ساده لوحی بود، به مردم کوفه مى گفت:
« على بن ابى طالب پیشواى حق است و بیعت او هم صحیح است ولى به همراه او جنگیدن با اهل قبله جایز نیست!»
این سخن که به امام رسید, نامه اى شدید اللحن براى او نوشت و او را بر این اظهارات نکوهش کرد. در ماجراى برخورد با «ناکثین» او که عامل کوفه بود نه تنها مردم را براى کمک به امام بسیج نکرد, بلکه آنها را باز مى داشت. امام(ع) دومین نامه را ازمنطقه«ربذه» براى او نوشت که مردم را براى جنگ با ناکثین بسیج کند! این بار نه تنها «ابوموسی اشعری» وقعى به نامه علی نگذاشت بلکه «هاشم بن عتبه» پیک امیرمومنان(ع) را تهدید به زندان و قتل نمود.
حضرت سومین نامه را بوسیله«عبدالله بن عباس» و«محمد بن ابى بکر» براى ابوموسى فرستاد و سخت از او نکوهش کرد و دستور داد اگر همراهى نمى کنى کوفه را به این دو نفر واگذار.
نامه امام بر مردم خوانده شد و امام حسن(ع) سخنرانى شیوایى پیرامون بسیج مردم براى یارى علی ایراد کرد نیز عمار یاسر به ایراد سخن مهیج پرداخت, ابوموسى اینجا هم صریحا موضع گرفت و مردم را دعوت به سکوت و کناره گیرى از جنگ کرد. اینجا بود که حضرت علی(ع) مالک اشتر را مإمور عزل او کردکه ظاهراً اینباربدجوری عزلش اتفاق افتاد+اخراج، حتی درزمان عثمان این مالک بودکه عثمان را وادار کردابلاغ ابوموسی را برای حکمرانی کوفه صادرکند،البته درآخر،همین مالک -بعد از ماجرای جنگ جمل -ازامام علی خواست حکمش رالغوکند وحکم لغوابلاغش راخودش بردکوفه ،ضمن قرائت حکم، اوراباشدادوغلاظ ،از کوفه اخراج کرد.
*هاشِم بن عُتْبة بن اَبی وَقَّاص، ملقب به هاشم مِرقال(شهادت در جنگ صفین)
«مالک اشتر» اهل بصیرت بود؟
نکته:اینکه بعضی ازآقایان میخواهند اهل بصیرت رانام می برند،اشاره بامالک اشترمی کنند،کجای کارمالک بوی بصیرت می دهد!اینکه حمایت های نابجای مالک اشتر از ابوموسی اشعری زمینه ساز یک فاجعه شد!(البته درشجاعت ودلاوری مالک جای هیچ تردیدی نیست).
*عدهای ازفرمانداران عثمان بعدازخانه تکانی هم،دردولت حضرت علی(ع)ابقاشدند: ابو موسی،حبیب بن منتجب و حذیفه.
*عدهای در انجام وظیفه کوتاهی کردند: مانند: عبیدالله بن عباس و سعید بن نمران که مورد ملامت قرار گرفتند و قدامه بن عجلان(درج درپرونده)
«عبیدالله بن عباس»(برادر کوچکتر عبدالله بن عباس) بود که درزمان امام حسن(ع)ازسرداران سپاه امام بود واما به امام خیانت کرد وبه شام پناهنده شد(به معاویه پیوست).
*عدهای را حضرت به خاطر خیانتشان، عزل شدند:«عبدالله بن عباس»، «منذر بن جارود» و «عقبه بن عمرو».
عده ای ازفرمانداران علی به اوخیانت کردند وبه دشمن پیوستند: «مَصقَلَة بن هُبَیره شیبانی»، «نعمان بن عجلان»، «قعقاع بن شور» و «یزید بن حجیه تیمی»(۲تابعیتی بودند!به حاکم به شام پناهنده شدند)
«اختلاس» فرماندارعلی
*حضرت در نامه ای خطاب به منذر ابن جارود عبدی که بر بعضی از شهرهای فارس از جانب آن حضرت حکمرانی داشت و مرتکب خیانت و فساد مالی شد، به تأثیر سوابق خانوادگی بر رفتار سیاسی افراد اشاره می کند:
«آقازاده» درحکومت علی
حضرت علی درادامه می نویسد:سابقه درخشان پدرت مرا فریب داد و گمان کردم که تو هم از روش او پیروی می نمایی و به راه او حرکت می کنی. اما بمن خبر رسید که خیانت کرده از سیره پدر و خانواده ات عدول نموده ای.»
*عده دیگری هم گرفتاری هایی داشتند:«عبیدالله بن عباس» و «سعید بن نمران» که مورد ملامت قرار گرفتند و همچنین«قدامه بن عجلان»(درج درپرونده)
نامه حضرت علی به : اما بعد. آنچه از مال خدا در نزد توست, بفرست زیرا که مال مسلمانان است و بهره تو از آن مال, بیشتر از دیگران نیست. ای قدامه! تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است آنگونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی. در فرستادن مال خدا عجله کن و خودت هم زودتر نزد ما بیا./قدامه راعزل نکرد(توبیخ درج درپرونده)
«عقبه بن عمرو»(جانشین علی درکوفه)هم تفکر«ابوموسی اشعری» راداشت)
وقتی حضرت علی، عازم صفین بود «عقبه» را جانشین خود در کوفه کرد ،امااوباجوسازی اینکه جنگ ۲گروه مسلمان کاردرستی نیست،نبایدبه این حکم تن داد...خلاصه تشویش اذهان کرد،این موضوع رابه امام دراردوگاه صفین رسانیدند،امام خودش رابه کوفه رسانید،عقبه رااحضارکرد و گفت: ازمسئولیت کناره گیری کن،عقبه گفت: چرا؟
امام گفت: عقل و درایت مدبریتی نداری.
عقبه گفت من برداشتم ازقرآن این است که عاقبت جنگ شر است، وسرانجام حضرت علی او عزل کرد وشخصی دیگری رامنصوب کردند(برگشتند)
ترور فرمانداربصره
۵ماه بعدازشروع بکار«عثمان بن حنیف» حدود پنج ماه بر بصره حکومت کرد.اصحابسپاه جمل(عایشه و طلحه و زبیر )به همراهی سپاهی مجهز، وارد شهر بصره شدند. ابن حنیف دستگیر و به شکل فجیعی شکنجه شد واز شهر راندند.
*فرماندارعلی رابه محل مأموریت راه ندادند./مالک اشتر که به فرماندارى «نصیبین»منصوب شده
بین راه موردتهاجم ضحاک بن قیس (فرماندار حران)قرارگرفت.
«شهر نصیبین» کجاست؟»
*خُریت بن راشد (فرمانداراهواز-منتخب علی-بعدازحکمین )برعلی شورید.
معاویه ۲دهه درامارت بود،وقتی حضرت علی(ع)به خلافت رسید،تصمیم به خانه تکانی دولتش شد،حکام را به مرکزخلافت(کوفه)فراخواند.
عبدالله بن عباس را حاکم شام کند؛ پس نامه ای به معاویه نوشت و در آن نامه، از او خواست تا همراه اَشراف شام به مدینه بیاید و با حضرت(ع) بیعت کند؛ اما معاویه نه تنها از بیعت سر باز زد، خونخواهی از عثمان را پیش کشید.
کوفه از نظر جغرافیایی تقریبا در قلب عالم اسلام آن روزگار واقع و بر ایران،حجاز، شام، مصر و جزیره، مشرف (و تقریبا در یک فاصله) بود. موقعیت آن از بصره که به دریا نزدیک، و امکان هجوم خارجی از راه آب بدان زیاد بود، بهتر مینمود.
علی علیهالسلام چون از مهاجران، یعنی اهل مکه عداوت و کینه توزی دیده بود به انصار یعنی مردم مدینه، که برخلاف اهل مکه، مردمی پرآوازه و مهربان بودند توجه داشت،که سرشناسان آنها به کوفه مهاجرت کرده بودند. این موضوع در آخرین نامه کوتاه حضرت آمده است. امیرالمؤمنین علیهالسلام به مردم کوفه که بسیاری از آنها اهل مدینه بودند، مینویسد: «بدانید که دیگر مدینه با آن جمیعت وجود ندارد، مردم خوب آن پراکنده شدهاند و فتنه و آشوب برگرد محور آن میگردد. پس شما با رسیدن نامه من به سوی فرمانده خود بشتابید و در جهاد با دشمن خود پیشدستی کنید.» حضرت در آخرین نامه نوشت: «برای من کافی است که شما برادران من هستید، و برای دین،یاوران خوبی. بنابراین سبک و سنگین حرکت کنید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد نمایید که برای شما بهتر است اگر بدانید.
به روایت طبری علی علیهالسلام در تعقیب عایشه و طلحه و زبیر وقتی به ربذه رسید و خبر یافت که آنها قصد بصره دارند و به سوی کوفه نرفتند، خوشحال شد و فرمود: «مردم کوفه بیش از دیگران مرا دوست دارند به خصوص که رؤسای عرب و سروران آنها در میان ایشان هستند.» و به همین جهت به آنها نوشت: «که من شما و شهرتان را از بین تمام شهرها برگزیدم و بر آن هستم که در میان شما فرود آیم زیرا از مودّت و محبت شما نسبت به خود که به خاطر خدا و پیامبر است اطلاع دارم، پس هر کس به سوی من بیاید و مرا یاری کند، دعوت حق را اجابت کرده و وظیفه ای را که بر دوش دارد انجام داده است.»
سند شهر و نامههای امضا شده توسط افرادی مانند توماس جفرسون (سومین رئیس جمهورآمریکا)دراین کتابخانه، نگهداری میشد.
سیلاب، پنجرهها را تخریب، دیوارها را فرو ریخت و همه چیز را از جمله تجهیزات ارزشمند، کتابها و دیویدیهای سر راه خود را از بین برد.
ورود سیلاب به ساختمان «کتابخانه اسمیت تاون» منطقه«لانگ آیلند»(ایالت نیویورک)
کتابخانه اسمیت تاون در پی طوفان تاریخی به شدت آسیب دیده است.۱۹ آگوست ۲۰۲۴(۲۹ مرداد ۱۴۰۳)
۳۰ آگوست ۲۰۲۴ نوشت:بیش از یک هفته پس از سیل تاریخی، بوی کپک در زیرزمین ساختمان کتابخانه اسمیت تاون بسیار زیاد است.
ویدئوی جدیدی ، ویرانی را نشان میدهد که سیل از یک دیوار عبور میکند و تمام طبقه پایین را هجوم میآورد و تجهیزات، کتابها و موارد دیگر را از بین میبرد.
همچنین جایی است که «مجموعه تاریخ لانگ آیلند» خانه بسیاری از اسناد تاریخی، از جمله سند شهر و نامههای امضا شده توسط افرادی مانند «توماس جفرسون»(سومین رئیس جمهورآمریکا)، نگهداری میشد.
بسیاری از آن آثار برای نجات فرستاده شده اند، با این امید که بتوان بسیاری از آنها را نجات داد، اما نه همه.
مقامات کتابخانه برآورد می کنند که حداقل ۱۰ میلیون دلار خسارت وارد شده است و انتظار ندارند سطح زیرزمین تا اوایل سال ۲۰۲۵ بازگشایی شود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یک رسانه آمریکایی در۳۰ آگوست ۲۰۲۴ نوشت:بیش از یک هفته پس از سیل تاریخی، بوی کپک در زیرزمین ساختمان کتابخانه اسمیت تاون بسیار زیاد است.
سیل پنجرهها را منفجر کرد، دیوارها را فرو ریخت و همه چیز را از جمله تجهیزات ارزشمند، کتابها و دیویدیهای سر راه خود را از بین برد.
«ایلین کالفیلد»(دستیار مدیر کتابخانه اسمیت تاون)گفت: «من دیدم که وسایلم را به داخل راهرو بردند. "من میز کارم را دیدم، میز کنفرانسم را دیدم، کیفم را دیدم."
«کتابخانه اسمیتتاون» پس از ساعات اولیه صبح طوفان کور در ۱۹ آگوست ۲۰۲۴(۲۹ مرداد ۱۴۰۳) که حداقل ۹ اینچ باران را بر روی قسمتی از ساحل شمالی «شهرستان سافولک»(ایالت نیویورک) بارید و باعث سیلابی با ابعاد وخیم شد، دچار آشفتگی شده است.
«راب لوساک»(مدیر کتابخانه اسمیت تاون) برخی از آسیب های فاجعه بار را توصیف کرد.
او گفت: «روز دوشنبه۱۹ آگوست ۲۰۲۴(۲۹ مرداد ۱۴۰۳) آب به معنای واقعی کلمه تا سقف پر شد. «در سطح پایین، آب با چنان فشاری به داخل سرازیر شد که از پنجره دوبل آویزان شکست. ساعت ۷ صبح به محل کار رسیدیم و حتی تا ساعت ۴:۴۰ [آن بعدازظهر] نتوانستیم به سطح پایین تر برویم. این زمانی بود که ما حالت بازیابی را شروع کردیم."
«بازسازی رنگین کمان» یک شرکت اصلاح سیل، برای استخراج آب مسدود شده از راه پله ها فراخوانده شد، در حالی که اداره آتش نشانی اسمیت تاون حتی بیشتر از آن را تخلیه کرد.
«سیل کتابهارابرد»
لوساک گفت: «وقتی آب به سمت پایین رفت، در راه پلهها نشست. منظورم این است که وقتی حدود ۱۱ اینچ باران می بارد، در عرض دو ساعت... و بدتر از آن لجن بود - لجن گل آلود و مرطوب که همه چیز را پر کرده بود - مقدار بسیار زیاد آن آب. نمی توان آن را توسط زهکشی طوفان و چمن گرفت. فقط نمی تواند.»
او افزود: کتابخانه تنها مکانی در منطقه بود که به شدت توسط این طوفان که یک بار در زندگی اتفاق میافتد آسیب دیده بود، زیرا "تالار شهر اسمیت تاون یک ونیم متر آب داشت."
آسیب به کتابخانه - به بیان ساده - گسترده است.
"حدس" بررسی های اولیه از هزینه ها حدود ۱۰ میلیون دلار است که شامل جایگزینی LearnLab می شود، منطقه ای که مجهز به پرینترهای سه بعدی و کامپیوتر، در کنار سایر تجهیزات، همچنین فرش، ورقه و غیره بود. کم و بیش، یک سطح پایین تر کاملاً جدید.
او گفت: «ما به گل میخ های بتنی و فولادی خواهیم رسید.
تا ۲۷ اوت۲۰۲۴(۶ شهریور ۱۴۰۳)، کتابخانه هنوز برق نداشت. در این مدت، کارکنان به کتابخانههای دیگر خانواده کتابخانه اسمیتتاون در «نسکانست»، «کومک» و «کینگز پارک» منتقل شدند که تحت تأثیر طوفان قرار نگرفتند.
شاید مخرب ترین تأثیر این طوفان بر روی مجموعه «کتابخانه ریچارد اچ هندلی» از منطقه-جزیره ای-«لانگ آیلند» آمریکانا باشد. پر از اسناد گرانبها، این منطقه از کتابخانه حاوی یک طاق است که شامل اسناد ریچارد اسمیت - بنیانگذار شهر - و اسناد امضا شده توسط توماس جفرسون بود.
آن بخش از کتابخانه از همه بیشتر ضربه خورد، با نفوذ سیل به طاق و آسیب رساندن به آثار.
«لانگ آیلند»(ایالت نیویورک)کجاست؟
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«لانگ آیلند» که در منطقه پایین ایالت نیویورک، در شرق شهر نیویورک واقع شده است، «جزیره ای است که طول آن حدود ۱۹۳ کیلومتر و در بیشترین عرض آن ۲۷ کیلومتر است». یک سوم شرقی جزیره توسط دو شبه جزیره تقسیم شده است: دوشاخه شمالی و دوشاخه جنوبی. شکل شبیه ماهی است که دو چنگال دم آن را تشکیل می دهند.
«راب لوساک» گفت: «ما خیلی خوش شانس بودیم که یک بایگانی از دیترویت به داخل پرواز کرد تا به جواهرات تاج ما نگاه کند. او فکر می کند که می توان آنها را به طور کامل بازسازی کرد. دو تریلر تراکتور به سمت بالا کشیده شدند و تمام آثار باستانی را در وان به دیترویت بردند. کامیون ها در واقع فریزر هستند. پس از رسیدن، ذوب، ضدعفونی و ترمیم خواهند شد. اما، حداقل یک سال طول خواهد کشید تا دوباره آنها را ببینیم.»
پناهیان:نشر اکاذیب در روزنامه ها بد است اما ۲قطبیسازی روزنامه ها از نشر اکاذیب هم زشت تر است،این روزنامه ها توقیف شوند.
کیهان: ماازاین راه باز نمیگردیم، آقای پناهیان! شما خودتان را اصلاح کنید!
آیت الله خامنه ای :وقتی اختلاف نظر درفلان مسئلهی سیاسی، جوری باشد،هر کاری طرف مقابل بکند، این طرف او را محکوم میکند، ولو خوب باشد،اسم این «دوقطبی» است.
کیهان:آقای پناهیان ۴ سال پیش(۱۹ شهریور ۱۳۹۹) برای دفاع ازشما در مقابل هجمه ناجوانمردانه رسانههای زنجیرهای و لشگر مجازیشان مقاله نوشتیم(ازشمادفاع کردیم) اما فکرش را هم نمیکردیم که حدود ۴ سال بعد در ۱۴ شهریور ۱۴۰۳به همان سو بروند وسخنان دشمنان تابلودار انقلاب علیه کیهان را تکرار کنند!.
حجت الاسلام علیرضاپناهیان چهارشنبه(۱۴ شهریور ۱۴۰۳):کار روزنامه کیهان دوقطبیسازی است.(باکسانی که بدهست،همه کارها -حتی خوبش-را بدمی انگارد)
واکنش روزنامه کیهان به اظهارات حجتالاسلام پناهیان در مورد دوقطبیسازی
خبرگزاری فارس پنجشنبه(۱۵ شهریور ۱۴۰۳)نوشت: روز گذشته حجت الاسلام پناهیان ضمن سخنانی به نقد خطای دوقطبی سازی در جامعه پرداخت و نسبت به آفتهای این اقدام ناصواب متذکر شد.
اما وی مصادیقی را برای این دوقطبی سازی بیان کرد که به نظر می رسد با منطق کلام ایشان در این جلسه و دیگر اظهاراتشان در تضاد و تعارض باشد.
در بخشی از این اظهارات حجت الاسلام پناهیان از روزنامه کیهان که همواره در خط مقدم جهاد تبیین است به عنوان یکی از مصادیق دوقطبی ساز در جامعه نامبرده و خواستار تعطیلی این روزنامه شد!
حالا روزنامه کیهان در واکنش به این اظهارات پاسخی را در حساب کاربری مجازی خود منتشر کرده که در ادامه می خوانید.
آقای پناهیان کدام طرف ایستادهاید؟!
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:نیازی به پرسیدن ارآقای پناهیان نیست، مقالات ویادشتهای خودتان(کیهان)در درباره رئیس جمهور(پزشکیان)ببینید+دیدگاه هایتان درباره روحانی،هاشمی،خاتمی./پایان.
کیهان در گزارشی مستند تاکید کرد که به کارگیری افراد زاویهدار و بیگانه با انقلاب «وفاق ملی» نیست. این نیز تاکید رهبر معظم انقلاب بوده و هست که در کمتر از دو ماه از روی کار آمدن دولت جدید؛ سه مرتبه و در سه سخنرانی مجزا به تفصیل نسبت به انتصاب افراد بدسابقه و بیگانه با انقلاب هشدار دادهاند. کجای این کار دوقطبیسازی است؟! آقای پناهیان سخن شما به عنوان یک روحانی انقلابی باید سنجیده و حساب شده باشد. نمیخواهیم از کیهان تعریف کنید و از بدگوییتان علیه کیهان هم نگران نیستیم ولی از افتادن شما به دام بدخواهان بیم داریم؛ به خاطر خودتان و نه خودمان. ما دوستدار شما هستیم و نمیخواهیم ببینیم اظهارات شما با تشویق و حمایت دشمنان نظام و اسلام روبرو شود؛ کسانی که دشمن شما نیز هستند.
مطالبهگری؛ دوقطبیسازی نیست و منافاتی هم با وفاق و حفظ اتحاد ندارد؛ همانطور که رهبر انقلاب هم ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ فرمودند: «ملّت باید با دولت همراه باشد، اتّحاد را حفظ کند؛ این منافات ندارد با انتقاد کردن یا حرف زدن یا مطالبه کردن؛ اینها اشکالی ندارد… قوای سهگانه هم باید با هم متّحد باشند -دولت، مجلس، قوّهی قضائیّه- باز این منافات ندارد با اینکه مجلس در قبال دولت به وظایف خودش عمل کند؛ به وظایف قانون اساسی عمل بکند؛ سؤال کند، مطالبه کند، بخواهد، قانونگذاری کند، استیضاح کند و امثال اینها.»
اگر این موارد دوقطبیسازی است پس تکلیف «جهاد تبین» و «جنگ روایتها» و ضرورت دفاع از آموزههای انقلاب و … چه میشود؟ آیا تاکید رهبر انقلاب بر مقابله با مفسدان دوقطبسازی است؟! و یا طرد ملیگرایان و نهضت آزادی و انجمن حجتیه از سوی حضرت امام دوقطبیسازی بوده است؟!
از کیهان به عنوان روزنامه دوقطبیساز سخن گفتهاید و بعد به روزنامههای اطلاعات و جمهوری اسلامی هم اشاره کردهاید! چرا از روزنامههای زنجیرهای مثل هممیهن و سازندگی و اعتماد و شرق و … نامی نبردهاید؟! آیا نگاهی گذرا به مطالب آنها که کارویژهشان نفرتپراکنی و دوقطبیسازی است در این چند سال انداختهاید؟ اگر پاسختان مثبت است، رسم آزادگی چه میشود؟ و اگر جوابتان منفی است و از آنها خبر ندارید که، چه عرض کنیم؟!
و بالاخره کیهان یاد گرفته است که خطشکن باشد؛ از طعنهها و تهمتها نرنجد و با فشار و تهدید از مسیر خود منحرف نشود و یا شانه خالی نکند و به لطف و عنایت خدای مهربان از این راه باز نمیگردد. آقای پناهیان شما از اظهارات نادرستتان برمیگردید؟
۲قطبیسازی از نگاه رهبرانقلاب
وقتی مخالفت طوری است-درمسائل سیاسی- هر چیزی از جناح مقابل تفکرت صادر می شود(هر فعل وقولی )محکوم ومطرود باشد،این دوقطبی کردن مردم«۲قطبیسازی» است.
آیت الله خامنه ای درادامه گفتند:«هر کاری طرف مقابل بکند، این طرف او را محکوم میکند، ولو خوب باشد» اینها از کارهایی است که امروز مخالفین ملّت ایران و دشمنان ملّت ایران مشغولند./بیانات رهبرانقلاب دردیداربامردم قم ۱۹ دی ۱۴۰۲
ماجرای بیرون انداختن شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح) ازماشین،راننده گفت:قدم ایشان نحس است،ماشینم پنچرشده! درادامه بخوانید:
تابستان سال ۱۳۳۹ بود آقای مطهری مسافرت یک هفته ای به فریمان داشتند،هنگام برگشت یک تاکسی برای مشهد درایستگاه فریمان ایستاده بود که راننده اش یک پایش میلنگید(محمدلنگ) به راننده گفتم:ایشان(مرتضی) مسافر مشهد است. تا این جمله را گفتم، با لهجه غلیظ فریمانی و با تعجب گفت: «اوه! آخوند برای ما آوردی؟!» ودرادامه گفت:« آخوند آمد و نیامد دارد! اگر آخوند سوار کنم یا ماشینم چپ میکند یا موتورش میسوزد!». بلافاصله پشت ماشین نشست و رفت.
اگرآخوندسوارکنم یا ماشینم چپ میکند یا موتورش میسوزد.
حاج حسن مطهری(برادرشهید مطهری)خاطره ای از استاد تعریف کرد:«شرش را شما به پا کردید، خیرش برای این بنده خدا بود!»
برادر استاد مطهری میگوید: تابستان سال ۱۳۳۹ بود. شهید مطهری یک هفته در فریمان بودند و می خواستند به مشهد بروند. من با یکی دیگر از اقوام رفتیم ببینیم ماشین هست یا نه. یک تاکسی برای مشهد ایستاده بود که راننده اش یک پایش میلنگید و به «محمد لنگ» معروف بود. گفتم یک نفر جا دارید؟ گفت: بله. زود بیایید میخواهیم حرکت کنیم. دو زن و یک مرد هم عقب نشسته بودند.
حسن مطهری(برادرشهیدمرتضی مطهری):من آمدم منزل و با شهید مطهری به آنجا(ایستگاه ماشین) رفتیم. بااشاره به آقای مطهری به راننده گفتم: مسافر مشهد ایشان است. تا این جمله را گفتم، با لهجه غلیظ فریمانی و با تعجب گفت: «اوه! آخوند برای ما آوردی؟! آخوند آمد و نیامد دارد! اگر آخوند سوار کنم یا ماشینم چپ میکند یا موتورش میسوزد!». بلافاصله پشت ماشین نشست و رفت.
انتقام ازراننده ای مطهری راسوارنکرده بود
من و فرد همراهم که خیلی عصبانی شده بودیم، سریع سوار جیپمان شدیم و تعقیبش کردیم. وقتی به پمپ بنزین رسید، تا از ماشین پیاده شد من از پشت سر او را گرفتم و فرد همراه من به او ضربهای زد.
شکایت راننده(محمدلنگ)
راننده قبل ازاینکه بنزین بنزد و از همانجا به شهربانی رفت تا از ما شکایت کند.
شهیدمطهری:اینقدرازاین حرفهادرتهران میشنویم واعتنانمی کنیم،شمارفتیدباراننده دعواگرفتید!؟
حاج حسن مطهری:ما هم برگشتیم و رفتیم جای اول که آقای مطهری در آنجا منتظرمان مانده بود. ایشان تا ما را دید گفت: کجا رفتید؟ دعوا کردید؟ گفتیم: دیدید که چه گفت. آقای مطهری گفت: ما اینقدر در تهران از این حرفها میشنویم ولی هیچ اعتنایی نمیکنیم.
حسن مطهری:ما درباره اتفاقاتی که افتاده بود چیزی به ایشان(مرتضی) نگفتیم. بعد که به منزل رفتیم از شهربانی دنبال ما آمدند.
مأمور پاسگاه مذهبی بود
یک افسر آنجا بود که از شانس ما فردی مذهبی بود اما با عصبانیت به ما گفت: «چرا راننده را زدید؟»
جریان را گفتیم.
مأمورپاسگاه راننده رامذمت کرد
افسر شهربانی به راننده گفت: این حرفها چیست که ماشینم با سوار کردن آخوند چپ میکند؟ تو باید هر مسافری را با هر تیپ و مرامی سوار کنی. آخوند باشد یا ارمنی! چرا این حرف را زدی؟
شهیدمطهری:ازراننده عذرخوهی کرد
در این بین مرحوم مطهری که از جریان باخبر شده بود، آمد و از راننده عذرخواهی کرد.
افسر نگهبان به راننده گفت: برو صورتت را بشوی و رضایت بده. افسر نگهبان از ما هم پرسید: شما هم شکایت دارید؟
گفتیم: بله. وقتی راننده دید که مأمور شهربانی خیلی طرف او را نمیگیرد، از شکایت منصرف شد.
مرحوم مطهری صورتش را بوسید و عذرخواهی کرد و بعد راننده رضایت داد. ما هم رضایت دادیم.(مرتضی مطهری)
مأمورپاسگاه به راننده گفت: این آقارا(مرتضی مطهری) سوارکن
بعد افسر شهربانی به راننده گفت: برو و این آقا را به مشهد ببر.
راننده گفت: نه، نمیبرم. اینها این بلا را سر من آوردهاند حالا من این آقا را سوار ماشینم کنم؟!
افسرکلانتری گفت: نمیبری؟
محمدلنگ (راننده)گفت: نه.
افسرکلانتری گفت: پس دیگر حق نداری در این خط کار کنی.
حسن مطهری:راننده وقتی این را شنید مجبور شد که آقای مطهری را سوار ماشینش کند و به مشهد ببرد.
حاج حسن مطهری:ما به برادرمان(مرتضی) گفتیم حالا که این جریانات پیش آمده شما با این ماشین نرو. ممکن است اتفاقی بیفتد یا دوباره اهانتی به شما بشود.
اما ایشان مرتضی نکرد و گفت: نه، میروم. مشکلی پیش نمیآید.
۲ هفته بعدازماجرا
حاج حسن مطهری:ده، پانزده روز بعد میخواستم به مشهد بروم. دیدم همان راننده آنجا نشسته است. تا چشمش به من افتاد من را صدا زد و گفت: بیا کارت دارم،با خودم گفتم: حتما میخواهد تلافی کند.
مرتضی(آن آخوند)بازهم فریمان می آید؟
حسن مطهری: راننده گفت: آن آقا(آخوند) که آن روز آوردی و سوار ماشین ما کردی، که بود؟
گفتم: برادرم(مرتضی) بود.
راننده گفت: باز هم به فریمان میآید؟
گفتم: تابستانها میآید.
محمدلنگ(راننده تاکسی) گفت: میخواهم دهانش را ببوسم، پایش را ببوسم.
حسن مطهری:گفتم چرا؟
راننده گفت:من بچه مسلمان هستم ولی از مسلمانی هیچ سرم نمیشود. ۴۵ سال از عمرم گذشته، نه نماز خواندهام، نه روزه گرفتهام و همه نوع عیاشی هم کردهام. ولی نمیدانم این آقا در راه مشهد با من چه کار کرد که مرا از این رو به آن رو کرد.
گفتم: چطور؟
راننده گفت: تا مشهد برای من صحبت کرد و «مرا از این رو به آن رو کرد.»
بعد از چند روز زنگ زدم به برادرم(مرتضی) و جریان را پرسیدم.
شهید مطهری گفتند: من که سوار تاکسی شدیم سر صحبت را با راننده باز کردم. اول که رویش را آن طرف کرده بود و اعتنا نمیکرد. کمکم که صحبت میکردم به حرفهایم توجه میکرد و نرمتر شد و به من نگاه میکرد. مدتی که گذشت به حرفهایم گوش میکرد.
راننده توبه کرد
شهیدمطهری درادامه گفت:به مشهد که رسیدیم، میخواستم با بقیه مسافرها پیاده شوم ولی او نگذاشت و گفت: حاج آقا!شما بشین با شما کار دارم.
راننده گفت:نمیدانم چه اتفاقی افتاده، من حالت دیگری پیدا کردهام. صحبتهای شما اینقدر در من اثر کرده که نمیدانم چه کار کنم.
وبعدگفت:حالا میخواهم بروم حرم امام رضا(ع) توبه کنم اما بلد نیستم. چه کار کنم؟
شهیدمطهری:به او گفتم: برو به امام رضا(ع) بگو از این تاریخ من همه گناهانم را کنار گذاشتم و میخواهم روزه بگیرم و نماز بخوانم.
بعد آقای مطهری پشت تلفن گفتند: شرش را شما به پا کردید، خیرش برای این بنده خدا بود!
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع اخذشده:خبرآنلاین ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ واما با اصلاحات وافزودن تصاویر.
ماجرای بیرون انداختن شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح) ازماشین،راننده گفت:قدم ایشان نحس است،ماشینم پنچرشده! دراین لبنک بخوانید: